بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: اخلاق، تعلیم و تربیت

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
40723
متن پرسش

استاد از هوش شما بعیده آخه خدای بی اندازه و بی قدر چطور فرد برگزیده و نظام سیاسی برگزیده داشته باشه؟! اون بالا نشسته اینها رو خلق می‌کرده و یهو تصمیم گرفته یه تعدادی رو برگزیده عرش بکنه؟! یعنی چی؟! ریشه‌ی رنج چیه؟ رنج برای چی خلق شده؟ چرا خدای مهربان غزه رو نجات نمیده؟ اگه دین مسلمون ها حقه چرا دارن در این فلاکت زندگی میکنن؟ چرا کفار باید در نهایت آسایش ‌و رفاه باشن؟ آخه من مبلغ شم که برم به یه سوئیسی مرفه بگم بیا مثل ما جهان سومی ها زندگی کن؟! اصلا یعنی چی؟! آزمایش الهی چه معنی داره؟! خودش که میدونه!! پس آزمایش چه معنی میده که ما اینجوری بخوایم رنج بکشیم بابتش!! چرا باید با رنج رشد بده؟! خب یه شیوه دیگه انتخاب کنه. این‌همه بیماری از کجا خلق شده. چرا خدا جلوشو نمیگیره. طبق قوانین علت و معلول وجود تمام سیاهی ها هم باید علتی داشته باشه. اما ادیان ابراهیمی هیچ علتی برای رنج و حتی هیچ وسیله ای برای رفعش ارائه نمیدن. ما با وجود نماز و روزه، هنوز هر روز داریم از سختی های دنیوی رنج می‌کشیم و این یعنی ابزار مذهب به تنهایی ما رو قوی نکرده در برابر دنیا. مقایسه کنید بودا چقدر زیبا منشا رنج و راه رهایی از اون رو توضیح میده. طبق قوانین تناسخ و کارما همه چیز با نظم غیرقابل تصور داره پیش میره و برای تمام رنج ها و حتی افکار ما دلیلی وجود داره. در بودیسم دلیل رنج امتحان الهی نیست بلکه نتیحه اعمال خود شخصه، و شخص با روشن بینی از همه‌ش آزاد میشه. اما دین ما چی میگه بهمون!! میگه هرچی مومن تر باشی جام بلا بیشترت می دهند!! و عیش و نوش کن تا روزیکه در آتش بسوزی!! آخه اینا اصلا معنیش چی هست. برای چی یه مسیحی یا یهودی باید نجس باشه؟! برای چی مرتد باید اعدام شه؟! یعنی چی که «کفار را هر جا دیدید بگیرید و بکشید.»؟! چه تفسیر مهربانانه ای از این متون میشه داشت؟! خدای من این شکلی نیست. دنیای من هم این شکلی نیست. دنیا اینجوری نیست که با زوری لچک سر کردن بشه جلوی فساد دیگری رو گرفت. خودتون با جوان ها در ارتباطید و بهتر میدونید چه لجنی کف جامعه‌ی مذهبی های ما رو برداشته. یا شخص از درون تصمیم میگیره خودشو آزاد کنه یا هیچ لچک سر کردن و نامحرم ندیدنی براش فایده نداره. فشار بیرونی و قانون بیرونی رنج رو زیاد می‌کنه همین. این چادر سر کردن ها برای چی هست اصلا. آخه به چه دردی میخوره. اگه در ذهن ما بنظر میاد عفاف این شکلیه، فقط بخاطر همون فرهنگ و تفکر ناهشیار جمعیه. وگرنه شما با یه اسپانیایی درمورد لزوم وجود ازدواج صحبت کن. اصلا ببین چجوری شاخ در میاره. بگو موهاتو بپوشون که یکی دیگه تحریک نشه با مو! آخه با مو! نمیخوام حیوانیتم رو بپوشونم. شما اسمش رو گذاشتید حیوانیت. فقط یه بخشی از جسم منه، همین! چرا اینقدر قانون براش در میارید؟! آخه مگه میشه یه خدای خالق در عرش نشسته باشه و ما رو انداخته باشه روی همدیگه و بعد تماشامون کنه؟! اگه همه چیز به دست اوست پس چرا دنیا داره این شکلی پیش میره و روز به روز ظالم ها قوی تر میشن؟! من نمی‌پذیرم. خدا که از جنس کلمه نیست که. مگه میشه خدا حرف بزنه؟! با خوندن قرآن باید فقط از خدایی بترسم که تنها چیزی که براش اهمیت داره اینه که ستایشش کنیم، و هیچ دلیلی برای ناعدالتی ها و رنج ها وجود نداره. یا اینکه اینا رو بریزم دور و خدای مهربونی داشته باشم که راهنمایی هاش رو توی فطرتمون گذاشته (نه اینکه ۲۵ درصد خمس بده و با این کلمات منو بپرست و اگه دو دقیقه گذشت روزه‌ت باطله و این‌همه قصه‌بافی) و همه چیز طبق علت و معلول کارمایی و به دست «خودم» داره رقم میخوره. در بودیسم رنج یا رهایی شخص تماما با تلاش خودش به سمت آگاهی رقم میخوره و شرایط امروزش حاصل کارمای دیروزشه. نه اینکه خدایی اون بیرون نشسته باشه و ما رو امتحان و تنبیه کنه. رزق از دست خدا نمیاد که بین بنده‌هاش فرق بذاره، از جهان هوشمند میاد که باید قوانین بازی باهاش رو بلد باشی، همین. در اسلام هیچ توجیهی برای وجود فقر و بیماری وجود نداره جز اینکه خدا تصمیم گرفته به یکی بده و به دیگری نده!!! شرمنده استاد این سوال ها هرگز پایانی نداره. هرچی ادامه بدم بازم ادامه پیدا میکنه. جهنم رفتن برام مهم نیست اما نمیخوام خدا رو از دست بدم. خدایا هرچی شدم و هرچقدر سیاه شدم اما تو بمون پیشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همۀ این نکات که در جای خود قابل توجه است؛ باید به حضور آخرالزمانی و حضور انسانیت انسان‌ها در وسعت حضور در جهان فکر کرد تا دالایی لاما نشد که نوعی قرارگرفتن زیر سایۀ استکبار است.
بحث، تنها در خالی‌شدن ذهن از ذهنیات پیش آمده در جهان مدرن نیست، که در جای خود ارزش دارد. بحث در حضور انسانی است که بتواند سرنوشت جهان را از سیطرۀ یهود آزاد کند و این انسان، انسان اسلام است و معلوم است که این حضور بدون مقابله استکبار با آن امکان ندارد. اگر از این زاویه به حضور اسلام در این آخرین دوران بشر بنگریم، نمی‌توانیم از آن منصرف شویم وگرنه به همان نیهیلیسم و پوچی گرفتار می‌شویم که جهان مدرن گرفتار آن است.
به اسلامی باید نظر کرد که انسانی می‌سازد به وسعت همۀ انسان‌ها و شوری که در چنین حضوری برای حاج قاسم‌ها پیش می‌آید و معلوم است که اگر در این حضور، مشغول فرعیات شدیم گرفتار مقایسه‌های جزئی می‌شویم. آری! حجابی که اسلام متذکر آن است در رابطه با حضور بیشتر بانوان است با هویتی بسی فاخر. و غفلت از این نوع حجاب، آن حضور متعالی را از زنان و بانوان می‌گیرد. و این غیر از آن است که گمان شود بی‌حجابی دیگر ملت‌ها موجب فساد آن‌ها شده است. بحث در تعالی بانوان و زنان است که نباید از آن غفلت شود. موفق باشید
 

40721
متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامی: استاد عزیز می دانم که سبک و سیاق شما معرفی شخص و استاد و... نیست. بنده هم قصد پیگیری مستمر و مرید بازی و...ندارم. اما در زندگی گاهی هجمه تیرگی ها و... آنقدر هجوم می آورد که گاهی انسان از درون می طلبد حضورا خدمت عالمی فرهیخته به سبک و سیاق آیت الله بهجت و حسن زاده و... برسد. فاصله ام تا شما دور است که مزاحم شوم. از چند نفری سوال کردم موفق نشدم حال مزاحم شما شدم تا ببینم شما شخصی در این سبک و سیاق می شناسید در شهر تهران یا قم معرفی بفرمایید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که حضرت امام و رهبر معظم انقلاب و علمایی مانند علامۀ طباطبایی را مدّ نظر داشته باشیم، از حضور آن‌ها جهت حذف تیرگی ها بهره‌مند می‌شویم. موفق باشید

40720
متن پرسش

سلام و درود خدمت استاد عزیزم: استاد چگونه با فرمایش آیت الله بهجت (ره) در کتاب بشارت از حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف ( امام زمان علیه السلام ما را می‌بینند و صدای ما را قبل از اینکه خودمان به زبان بیاوریم و بشنویم می‌شنوند) همیشه در همه کارها و رفتارها و نیات مان مدنظر داشته باشیم و ملکه هر لحظه مون باشه؟ من خیلی مواقع که عصبانی میشم از دست بچه های کوچیکم بخاطر اشتباهاتشون یا بازیگوشیهاشون آقا رو از یاد می‌برم و داد می‌زنم ولی بعدش کلی از دست خودم ناراحت میشم تا چند روز حالم بده نمیتونم فراموش کنم. بعدش با خودم میگم آخه من کجا و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کجا؟ تصمیم گرفتم برای کنترل نفسم از اول بشینم مباحث معرفت نفس شما رو گوش بدم. استاد فکر می‌کنم همیشه و هر لحظه باید گناهان خودم رو ببینم تا دچار عجب و تکبر نشم. خیلی از خودم بدم میاد . چه توقعی از آقا داشته باشم که منو بپذیرند؟ یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همچنان‌که در جلسۀ ۳۲ «انسان و باز انسان» https://eitaa.com/matalebevijeh/20587 عرض شد در نظر به حضرت صاحب الامر مدّ نظر ما آن حضرت که انسانِ انسان‌ها می‌باشند می‌آید که در واقع وجه نهایی ما هستند و از این نظر از درون ما و از طریق خود ما ناظر بر ما می‌باشند و می‌توان همواره آن نهایت را که حیّ و حاضرند و جانِ جانان ما هستند، مدّ نظر داشت. ۲. آری! این لطف خداوند است که انسان متوجۀ گناهانش می‌شود ولی نباید مأیوس شد. باید به کمک استغفار از آن گناهان عبور نمود. موفق باشید

40693
متن پرسش

بسمه تعالی. سلام علیکم: با توجه به پرسش ۴۰۶۸۸ که فرمودید جمع میان «حال و قال» باید کرد، دروس حوزوی «قال» را جلو می‌برند، لکن شما استاد بزرگوار چه برنامه ای برای «حال» به بنده می‌دهید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تأمل در معارف توحیدی که بحمدالله در آثار حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به خوبی مطرح شده، و تأمل در اخلاق حسنه مانند کاری که مرحوم نراقی در «جامع السعادات» به میان آوردند؛ میدان حال معنوی ما را گشوده  و گشوده‌تر می‌نماید. https://eitaa.com/jameo_saadat موفق باشید

40692
متن پرسش

سلام: در روایات تاکید زیادی روی سکوت شده و فضیلتش و آثار بد پرحرفی و تفکر. راستش بنده خیلی اهل سکوت هستم ولی همه حرفام رو تو ذهنم میگم و بهشون فکر می‌کنم. می‌خواستم ببینم این کار درسته؟ و اگر غلطه آیا روایتی در این زمینه هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! پر حرفی از آن جهت مذموم است که موجب مشغول شدن قلب به آن کلمات می‌شود. ولی سخن گفتن نیز در بستر اظهار حقایق و معارف و تذکر به مؤمنین در جای خود نوعی یگانگی با حقیقت است از طریق سخن گفتن. موفق باشید

40685
متن پرسش

استاد مهربان سلام: این حال خراب کسی است که بوی گند گناهان گذشته همه خاطر و خیالش را پر کرده است و اکنون به وادی چه‌کنم افتاده است و شرمسار از اینکه این چه غلط‌هایی بود من کردم و نفهمیدم دل امانتی معصومانه بود و من به لجنش کشیدم و حالا نزدیک است به نا امیدی برسم اگر ابراهیمی این بتها را از خیالم نشکند خاکیان را گاه‌گاهی آسمانی لازم است / از رمق افتاده‌ این دل، پهلوانی لازم است / مست دنیا از مسلمانی به دور افتاده‌ام / گوش کافرهای تائب را اذانی لازم است / هم سوار افتاده هم اسبش به روی خاک سرد / جسم و‌ جان مُردند، اکنون جسم و جانی لازم است / گلّه اکنون در کمین گرگ‌ها افتاده است / بار الها! گوسفندان را شبانی لازم است / دل به شیطان داده‌ام، بار امانت بود دل / قلب سرگردان ما را دلستانی لازم است / راه پیدا بود، گم کردم، پی راهم، ببخش / گر امیدی هست غفّارا! نشانی لازم است / بار دیگر آمدم شاها! پناهم می‌دهی؟ / من گناه آلوده‌ام خطّ امانی لازم است / از شما یاران چه پنهان این دل وامانده را / کربلا و مشهد و قم-جمکرانی لازم است / دست این افتاده را یکبار دیگر هم بگیر / خاکیان را گاه‌گاهی آسمانی لازم است. ۲۱ مهرماه ۱۴۰۴

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که سروده‌اید. آری! اگر انسان‌ها خود را در زندگی روزمرّه غرق سازند تا سؤالات بزرگ و مشکل هستی‌شان به فراموشی سپرده شود، نه تنها عملاً بردباری خود را از دست می‌دهند، حتی آرامشی که در کنار زندگی هرکس او را در سایۀ خود قرار داده است، درک نمی‌شود. موفق باشید

40683
متن پرسش

سلام استاد عزیز: استاد سال هاست نه شوق بهشت دارم نه ترس از جهنم. نمیدونم از بهشت و‌ جهنم اطلاعی ندارم یا آدم بیخیالی شدم. با خودم میگم عبادت و انجام کارها باید برای رضای خدا باشه، نه بهشت و‌جهنم ولی این دیدگاه باعث شده اون عطش و ترس هم در وجودم به شدت کم بشه و هربار نه حیای از خدا و نه ترس از جهنم مانع انجام گناه نشده و تقوام هر بار کمتر شده حالا نمیدونم چیکار کنم حس می‌کنم رها کردم و چیزی مانعم نیست! گفتم حالا که حیای از خدا نیست و لا اقل یا ترس از حهنم را تشدید کنم یا شوق به بهشت را واقعا نمیدونم این سبک دینداری من به چه دردی میخوره.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معارف الهیه و اخلاق حسنه و واجبات شرعیه، انسان را به سوی بهشت جلو و جلوتر می‌برد تا هم اکنون بهشت در مقابلش گشوده شود و هر اندازه از آن امور فاصله بگیرد، جهنم در مقابلش باز می‌شود و چون از این دنیا برود آن جهنم برایش متعیّن می‌گردد همان‌طور که برای اهل بهشت، بهشت متعیّن می‌شود. موفق باشید

40675
متن پرسش

سلام علیکم: سوال بنده در این خصوص است که چگونه کسی که دچار دیدن فیلم های شهوت آلود جنسی شده است خود را می تواند درمان کند و چه روش هایی را شما برای ترک این کار پیشنهاد می دهید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، گفته می‌شود سعی کنید جایگزینی‌هایی برای آن عادت بیابید. مانند ورزش و مطالعۀ مباحث «معرفت نفس» و فعالیت‌های جهادی و حضور در مسجد و هیئت و حتی کارهای عادی که مردم برای کسب درآمد بدان ورود می‌کنند. موفق باشید

40654
متن پرسش

دلنوشته ای مِن باب انصرافِ یک دختر از حوزه: فکر می‌کردم مثل فرمول های فیزیک و شیمی، علوم قرآن رو هم میتونم «بفهمم». سعی می‌کردم با عقل ناقصم چیستی ها رو کشف کنم درحالی‌که با یک هستی بی نهایت رو‌به‌رو بودم. همه فرمول ها یک جایی به بن بست می‌خورد. و هرچه سعی کردم بیشتر پیداش کنم، بیشتر از دستم فرار می‌کرد. درست مثل دنبال کردن پروانه. حالا دوباره از خورشید فاصله گرفتم و حالم خیلی بهتره. تماشا کردن آتیش خیلی راحت تر از یکی شدن با اونه.../ این شخصیت خطرناکی که من از خودم می دیدم، پس فردا توی زندگی مشترک هم می‌خواست از سر میز صبحانه بحث چیستی شریعت رو وسط بکشه تا شب موقع خواب هم گیر بده به بی عدالتی دنیا و چرایی تاخیر ظهور امام. با یارو بخوام سفر برم شروع می‌کنم به سوال در مورد اینکه اصلا «چرا» چیزها و مکان ها «وجود» دارن، بریم گردش توی خیابون دوباره آدم ها رو می‌بینم میخوام باهاش بحث کنم چه قوانینی برای فساد زدایی از جامعه نیازه و کاربرد روسری و محدودیت بیرونی چیه، بریم رستوران میگم خاک بر سر حیوانیت، روحم تلف شد، مردم گشنه ی یه لقمه نون‌ان مرد حسابی، تو منو اوردی محل اسراف؟! بخوایم تفریح کنیم بهش میگم وای نه الان باید مطالعه کنیم خسران عمر شد آخرتمون چی؟! بعدم مطمئنم اگه نتونه سوالاتم رو جواب بده بهش میگم چه خنگی هستی اصلا چرا من باید با تو زندگی کنم، اگه جواب بده با جوابش مخالفت می‌کنم و کار به دعوا می‌کشه، و اونقدر هم مادیات برام بی ارزش شده که به راحتی شوهرم رو هم ول می‌کنم. یعنی اگه شب بحث فلسفیمون به جایی نرسه صبح چمدونم رو جمع می‌کنم میرم جایی که عرب نی انداخت. برمی‌گردم به سجاده خودم و خلسه و سکوت و تنهایی... به به... حالا شما فکر کن من حوصله خانه‌داری و جهاد فرزندآوری داشته باشم که یکی شبانه روز بهم غر بزنه گشنه‌مه. بیخیااال. اینجوری پیش برم توی مسیر معرفتیم به هیچ جا نمی‌رسم. فقط کُشتی گرفتن با ذهنم بی اینکه به نتیجه ای برسه. حتی توی خواستگاری بحث دوباره به این سمت ها کشیده میشه و تمام کسایی که خودشون ازم خواستگاری کردن بعد جلسه اول خودشون ردم کردن! خنده‌م میگیره استاد. بخدا خیلی خنده داره. یکیشون بهم گفت شما دختر نیستی، نکیر و منکری، ظاهرتونو دیدم فکر کردم فرشته‌اید، اما باطنتون فرشته‌ی عذابه. راستم میگن. یکی دیگه‌شون گفت توی زندگی مشترک آدم ها باید مثل خمیر نرم باشن تا عقایدشون به دیگری آسیب نزنه، شما حاضری دست از این افراط برداری؟ گفتم نه. نه! چونکه نه!! حاضر نیستم. استاد من نگران این وضعیتم که اینقدر ادامه پیدا کنه که کلا بزنم زیر همه چی. چون آدم افراط و تفریطم. یا نماز شب میخونی یا خدایی وجود نداره. من درگیر میشم با موضوعات و هیچ یک از سخنان استادانم رو نمیتونم به سادگی بپذیرم. هرچیزی بگن میتونم با یه جمله نقضش کنم. نمیدونم از خنگی بیش از حده یا از هوش زیاد. خارج از این دو حالت نیست. به هرحال که مغزم امانم رو بریده. حتی سر نماز دارم تفسیر فلسفی ارائه میدم و سخنان الهی قمشه ای رو نقد می‌کنم. فقط از پسری خوشم میاد که بتونه صبح تا شب سوالات معرفتیم رو پاسخ بده و چنین شخصی با همچین صبری وجود نداره. فکر کنم باید با هوش مصنوعی ازدواج کنم. یه توصیه و نصیحتی بکنین من دست از این مسخره بازی بردارم و به جای اینکه دنبال زندگی توی کتاب ها بگردم، خود زندگی رو زندگی کنم. خوشحالم که از حوزه اومدم بیرون. رشته جدیدم «مدیریت» هست استاد. خیلی دوستش دارم. میدونم از نظر شما یه مسیر روحانی رو به جو و گندم ری و ثمناً قلیلا فروختم. اما حداقل میدونم اگه مغزم همیشه درگیر این سوال و جواب های پایه‌ای بمونه، با شغلم دارم یه خدمتی به جامعه می‌کنم و در جاری شدن اقتصاد ایران نقشی هرچند کوچیک داشتم. خداجونم درسته خیلی گناه دارم، ولی خب گناه دارم. هوامو داشته باش، که میدونم داری. تو بهترین خدایی هستی که میتونه وجود داشته باشه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با سخنان شما و امثال شما به آینده‌ای می اندیشم که انسان در نسبت با خودش باید در جهان و در انسانیت انسان‌ها و در نسبت با خدا حاضر شود. جلسۀ بیستم بحث «تأملی در کتاب؛ انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آینده دینداری ما» https://eitaa.com/soha_sima/5263 با نظر به صحبت‌های استاد نجاتبخش و آن خانمی که مانند شما همچنان سؤال داشت؛ جلسۀ خوبی می‌باشد و می‌توان به سخنان استاد نجاتبخش برای حضور در میدانی که هم خدا هست و هم خدا نیست، فکر کرد. آری! خدایی که می‌توان با او اُنس گرفت، هست. و خدایی که به جای نازبودن، ترسناک است، نیست. اخیراً عرایضی در مورد نسبت ما با انسانیتِ انسان‌ها با بعضی از خانم‌ها که در صدد تعلیم و تربیت این نسل می‌باشند؛ شده است. می‌توانید به آن رجوع فرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/20448 . موفق باشید

40649
متن پرسش

استاد شما رو به حضرت زهرا منو یکم دعوا کنید تا آدم شم. نمیدونم این‌همه کفرگویی از کجا میاد، از سطح درگیری های خودم با دین و دیانت بدم میاد. عزیزترین های زندگیم به حجابم توهین کردن اما به هیچ قیمتی کنارش نمیذارم. درد من درد سوال ها و شبهات مردمه که ازم میپرسن و من خودم اندرخم یک کوچه ام. پیام های بقیه شاگردانتون رو خوندم دیدم تنها نیستم در این سوز دل و آهی که هر لحظه دلم رو آتیش میزنه. من دچار شهوت و حیوانیت و نفسانیت و کوری دل نیستم، ولله نیستم! من دچار بیماری عقلم و سوال های بیشمار که یکی پس از دیگری قلبم رو مخدوش میکنن. نمازم و عبادت شبانه‌م رو با دنیا عوض نمی‌کنم، حتی با سلامتی جسم هم معاوضه نمی‌کنم این حال معنوی و حضور و تشنگی و طلب خداوند رو. اما هرکار می‌کنم شبهات دست از سرم برنمیدارن. چاره ای پیدا نکردم جز اینکه از فضاهای آموزشی فاصله بگیرم تا عقلم کمی آروم بگیره و مثل همون روزگاران گذشته و صفا و سادگی که فقط با خدای خودم بودم، وقت بگذرونم. و خب خداوند همیشه منتظر ماست، قبض و بسط ها برای ناز کردن او نیست، برای روح دمدمی مزاج ماست. فقط.... میدونم این سوالاتی که الان به پس زمینه روندمشون، بهم باز حمله میکنن و بیخ گلومو میگیرن. طلب خداوند و تشنگی نسبت به او و حتی مسیر رسیدن به او هم شیرینه و هیچ رنجی نداره، تمام رنج از عقله و تردیدها نسبت به شریعت. می‌ترسم از اینکه عقلم شریعت رو در قلبم قربانی کنه. تو رو خدا من رو یکم دعوا کنید. نیاز به یه سیلی محکم دارم.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه امثال استاد نقی‌لو نکاتی را متذکر شده‌اندhttps://eitaa.com/ghoftemansadid/706 و به هر حال باید به نسلی فکر کرد که به تعبیر حضرت سجاد «علیه‌السلام» در مورد آن می‌فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ‏ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وَ الْآياتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ «إِلَي قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» خداى عزّوجلّ مى‌‏دانست كه در آخرالزمان مردمانى مى‏‌آيند بسيار عميق، لذا سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَد» و آياتى از سوره حديد را تا «وَ هُوَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور» فرو فرستاده و هركه ماورای آن‏ها را خواهد، هلاك گردد (الكافى، ج 1، ص 91)». موفق باشید

40647
متن پرسش

سلام و نور خدمت استاد بزرگوار🌹 استاد منظور شما از اینکه در این زمانه انسان نیاز به استاد ندارد و علم تو استاد توست چیست؟ آیا این گفتار حاکی از این است که مانند گذشته نمی توان استاد داشت ولی در کلیت وجود استاد در این راه حتمی است؟ و یا خیر هر انسانی با علم پیش روی خود می تواند به اسما الله حرکت کند؟ و این علم که فرمودید چه علمی است آیا در زمانه ی کنونی این علم انقدر در میدان هست که بتواند راه بری کند؟ من این سخن شما را از استاد شجاعی هم پرسیدم و ایشان هم نظری داشتند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان فضایی که به استاد سلوکی رجوع می‌شد تا ذیل شخصیت آن استاد، معارف توحیدی و اخلاق معنی خود را به ظهور می‌آوردند، آیت الله بهجت «رحمت‌الله‌علیه» می‌فرمایند در این زمانه «علمِ تو استاد تو است» به جهت حضور حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که شخصیت ایشان، جایگاه اشاراتی که در معارف توحیدی و اخلاقی مطرح است را روشن می‌کردند. در این مورد خوب است به جزوۀ  «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت (رحمه الله )»
 https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA رجوع فرمایید. موفق باشید
 

40642
متن پرسش

سلام: خستم ازین تکرار روز تکرار شب. چرا یه اتفاق نمی افته. خنده غمگینم پلک های سنگینم خونه زندونم خونه ی متروکم گلای گلدونم بار رو دوشم شونه داغونم گلای ایوونم چشمای بارونم پاهای بی جونم، فندک تب دارم؛ دوست دارم برگردی. تو آن عهدی که با من بسته بودی مگر بهر شکستن بسته بودی؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً به این نکته اندیشیده‌اید که زمانی که روز خود را آغاز می‌کنید، به این فکر کنید که چه موهبت با ارزشیست که زنده‌اید که نفس می‌کشید، تفکر می‌کنید، لذت می‌برید، که به انسان‌ها عشق می‌ورزید. آری! شادی زندگی به کیفیت افکارمان بستگی دارد و نه به مال و مقامی که داشته باشیم و یا بخواهیم که داشته باشیم. موفق باشید

40641
متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار: ببخشید در جایی فرمودین غضب روح انسان را می‌سوزاند. آیا گریه و ناله زیاد که گاهی همراه خشم هست و گاهی از روی افسردگی شدید. این هم همینطور روح را می‌سوزاند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم. ولی به هر حال باید خود را در نسبت با حضرت حق از یک طرف و با انسانیت انسان‌ها و محبت و ارادت به آن‌ها از طرف دیگر مدّ نظر داشته باشیم. موفق باشید

40640
متن پرسش

باعرض سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار: استاد معظم فرمودید اگر انسان معنی خود را در ابدیت کشف نکند، معنی نبوت یا دین را، هر کار کنی نمی فهمد .آیا به دختر یا پسر چهل ساله که فقط تو خونه نشسته، بیعار وبی درد زندگی رو سپری میکنه، امیدی هست؟ اگر جای امید هست چگونه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «هر آنکس ز دانش برد توشه‌ای / جهانی است بنشسته در گوشه‌ای». مهم آن است که ما در تنهایی‌های خود، خود را در نسبت با حضرت حق از یک طرف و با انسانیت انسان‌ها و محبت و ارادت به آن‌ها از طرف دیگر مدّ نظر داشته باشیم. حال مائیم و ابد ما. 
در شب جمعه‏ اى در محضر آيت‏ الله حسن ‏زاده‏ آملى «رحمةالله علیه» جهت خواندن فاتحه براى شادى روح علامه «رحمةالله ‏عليه» به منزل حضرت علامه رفتيم. در همان اطاقى كه علامه «رحمةالله‏ عليه» درس مى‏ دادند، حضرت آيت‏ الله‏ حسن‏ زاده يادى از ايشان كردند و فرمودند: «يكى از كلمات دلنشين حضرت علامه طباطبايى «رحمةالله‏ عليه» اين بود كه: «اين عناوين دنيوى اگر وفا و دوام داشته باشند، تا لب گور است و نوعاً هم بى‏ وفا هستند، بعد از آن ماييم و ابد ما، بعد از آن ماييم و ابد ما»، و با اين جمله و تكرار آن هم خودشان به فكر فرو مى‏ رفتند و هم حاضران را به فكر مى‏ كشاندند.
عمده آن است كه در آن حيات زيبا و ابدى با دست پُر وارد شويم و براى سفر به آن عالم خود را مجهز كنيم حضرت مولى‏ الموحدين على‏ بن ‏ابى‏ طالب «علیه‌السلام» در هر شب پس از نماز عشاء روى مبارك خود را به سوى مأمومين بر مى ‏گرداندند و با صداى بلند اين جمله را گوشزد مى‌‏كردند كه: «تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ الله، فَقَد نُودي فِيكُمُ بِالرَّحِيل»  اى مردم! كه خداوند رحمتش را بر شما ارزانى دارد، مجهز شويد جهت سفر آخرت كه بانك حركت به سوى آن ديار در بين شما سر داده شده است. و در ادامه این شعر جناب عطار را در آن جلسه قرائت کردند: 
با  خرد  دوش  در سخن  بودم           کشف   شد بر دلم  مثالی  چند
گفتم   ای   مایه   همه   دانش             دارم   الحق ز  تو سئوالی  چند
چیست   این    زندگانی    دنیا             گفت  خوابیست  یا  خیالی  چند
گفتمش چیست مال و ملک جهان        گفت درد است سر و وبالی چند
گفتم  اهل  زمانه   در  چه  رهند           گفت  در  بند  جمع   مالی  چند
گفتم  این  را  چه حالتست  بگو           گفت  غم  خوردن  و ملالی  چند
گفتم   او  را   مثال  دنیا  چیست           گفت   زالی   کشیده  خالی چند
گفتمش  چیست کدخدائی  گفت         هفته‌ای عیش و غصه سالی چند
گفتم این   نفس رام  کی   گردد          گفت : چون یافت گوشمالی  چند
موفق باشید
 

40630
متن پرسش

بسم الله رب العالمین: «کلُ یعملُ علی شاکِلته» هر کسی بر اساس عالمش، شخصیتش و شاکله‌اش عمل می‌کند. اراده‌ها و اعمالش را عالمی که او را احاطه کرده معین می‌کند. شاید معنایش همین است که اگر خارج از عالمی که دارد، اراده‌ای بکند، نتیجه نمی‌گیرد و باز همان است که فرمود: «اگر هم باز به دنیا برگردید، همان‌ کارها را انجام خواهید داد.» و حال در روزگاری هستیم که عالم کین توزی و شهوت و غضب است. عالم دوگانگی و دلخوری و بی‌صبری. و حال بماند که در کوره‌راه‌ترین‌‌ راه‌ها و در عین آن گشوده‌ترین راه‌ها یگانگی را دیده‌ایم و باز مانده‌ایم. و غرضم حاج قاسم‌ها و سید حسن‌‌هاست. با توجه به این مقدمه مطلبی را با شما در میان می‌گذارم: از شنبه که بحث طلب مرگ بنی اسرائیل و نشانه صداقت را طلب مرگ و دوری از حرص بیان شد و در دل بحث وعده بحث ایمان و توحید را دادید، به شدت مشتاق حضور بودم. و خودم را به جلسه رساندم و باز تجربه حضوری پس از حضور در جلسه. از ده نکته و مشغولیت مدام با آشتی با خدا و از طرفی رسیدن به برهان صدیقین و در دلش طلب معاد بازگشت به جدی‌ترین زندگی و معرفت النفس و الحشر بگیر تا حال که انسان و باز انسان را قصد کرده‌ام. و باز رجوع به مطالبی که گویا راه عبور از بی‌عالمی و کثرت و شهوت و غضب را معرفت النفس دانسته‌‌اید. و باز در نشدن به سر می‌برم. اصلا شدن چیست؟ استقرار در همین بی‌قراری است؟ از اصرار در جلسه بنیاد شهید گفتید که بعد از جلسه خود را بی‌دین یافتید، از ناز بودن خدا که با غضبی ضعیف می‌رود. از خدایی که نیست و هست است و نه خدایی که همیشه هست. خدایی که دائم سر به سرتان می‌گذارد و نه خدا همیشه هست استدلال شده. ما را که عمری است غضبْ لگام زده و شهوتْ خیال و عقل‌مان را مضمحل کرده و این چنین شاکله‌ای داریم و هرکار می‌کنیم عمرمان می‌گذرد و شاکله‌ای جدید به ظهور نمی‌‌آید، چه می‌شود؟ با گریه‌های حاج قاسم بی‌تاب شده‌ایم، با خنده‌هایش گریه کرده‌ایم، با راه رفتن‌هایش و حرف‌هایش و سکناتش بیچاره شده‌ایم. و تماما طلب کرده‌ایم. اما هنوز به گل نشسته‌ایم. سختی راه آدم را به نوشتن می‌آورد. نوشتن برای فکر کردن و یافتن. و مگر امیدی به غیر از این می‌توان داشت؟ بعد جلسه دوشنبه غضبی ناخودآگاه_بی‌مورد و وهمی_ بر دلم غالب شد و بدخلقی‌ای پیش آمد که حکایت از دوگانگی بود. حکایت از انتظار بی‌جا و بی‌صبری بی‌جا که همه چیز را ریخت به هم و حاصلش مثل همیشه هیچ. و هر چی فکر می‌کنم می‌یابم که اصلا نمی‌توانم به این موضوع فکر کنم. این بود که این کلمات به نوشته درآمد. به امید راه جویی و راه یابی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «دوست دارد یار این آشفتگی / کوشش بیهوده بِه از خفتگی». همین‌طور که می‌فرمایید «گرچه بهشت‌اش نه به کوشش دهند / آن‌قدر ای دل که توانی بکوش» زیرا قصۀ بهشت، قصۀ گشودگی فیض الهی از طرف حضرت ربّ العالمین است نه بر مبنای اراده‌های ما که به اصطلاح، ما توانسته باشیم آن بهشت را بر خود بگشاییم. با این همه این ماییم و راهی که در مقابل ما گشوده شده است، راهی که حتی نمی‌دانیم چگونه است و چه نامی می‌توان بر آن گذاشت به اعتبار آنکه فرمود: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» ﴿۶۹﴾/ عنکبوت . پس به راه‌هایی که تحت عنوان «سبیل» در مقابل ما گشوده می‌شود باید نظر کرد مانند احسان به والدین و تواضع نسبت به اهل علم و خدمت به خلق و صلۀ رحم و امثال این امور که همه سبیل هستند و نه صراط.  ولی آنچه در نهایت به میان می‌آید آن معیّت الهی است که انسان به لطف الهی احساس می‌کند در آغوش حضرت رب العالمین است و این یعنی همچنان رفتن و امیدواربودن. موفق باشید

40628
متن پرسش

سلام خدمت جناب آقای اصغر طاهرزاده: وظیفه من چگونه برای من ظرفیت می سازد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طبیعی است که هر اندازه انسان با معارف الهی آشنا شود، خود به خود شخصیت او شدت می‌یابد. موفق باشید

40625
متن پرسش

سلام خدمت آقای اصغر طاهرزاده: وظیفه من چیست؟ ۱۴ ساله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. احترام به والدین ۲. مطالعۀ کتاب‌هایی مانند «داستان راستان» از شهید مطهری و کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «چه نیازی به نبی» که این دو کتاب روی سایت هست. همۀ این‌ها در کنار دروس مدرسه ۳. ورزش ۴. اگر استعداد حفظ قرآن دارید، شرکت در کلاس‌های حافظ قرآن. موفق باشید

40624
متن پرسش

با عرض سلام: استاد عزیز خدمتتان عارضم که انسان وقتی در خوشی زندگی عادی هست حواسش به برخی چیزها نیست. اخیرا دچار بیماری و مشکلاتی شده ام که می‌فهمم راستیتش اگر ایمان را به این معنا در نظر بگیریم «که نظر چه کسی را در زندگی مهم وموثر بدانیم» متاسفانه ایمان ضعیفی دارم طبق دانسته ها و طرحواره ای که در ذهنم داشتم باید همیشه در کارها با دید توحید نگریست و وظیفه را انجام داد و بقیه اش با خدا. اما تازه می‌فهمم دانستن کی بود مانند عمل. استاد می‌دانم ولی جانم در تلاطمات درگیر می شود. استاد برای اینکه در جانمان به توحید یقین پیدا کنیم و حضوری آرام در تلاطمات زندگی داشته باشیم باید دقیقا چه کرد. استاد آیا ادب خیال یا صبر بر مصیبت تا ملکه شدن صبر، تاثیر دارد؟ لطفا روشن بفرمایید با تشکر.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که پیامبر خدا «صلوات‌الله‌‌علیه‌وآله» در حدیث «ثقلین» فرمودند در کنار قرآن نظر به سیره و عترت آن حضرت نیز لازم است تا در مفاهیم متوقف نگردیم. در دیگر امور هم با نظر به سیره و شخصیت انسان‌های وارسته، می‌توانیم امور خود را بهتر جلو ببریم. موفق باشید

40615
متن پرسش

با عرض سلام: خدا قوت و استدعای توفیقات و برکات بیش از پیش برای شما استاد گرامی و همه برادران عزیز سالیان درازی است که حیران و سرگردانم. سالیان درازی است که نمی‌توانم با خودم کنار بیایم. حقیقتا دیگر آن صفای باطنی که در کودکی و قبل تر ها داشتم را ندارم. از اعماق وجودم خلأای را حس می‌کنم که قدرت بیانش را ندارم و تشنگی عمیقی که سیراب نمی‌شود. دیگر مدت زیادی است که همه جهان برایم رنگ باخته است. حتی معصومیت شیرین کودکان هم مرا نمی‌تواند تکان بدهد. حیاتی بدون لذت و خوشی... بله، نسیم هایی می‌وزد، حال ها عوض می‌شود اما باز هم پس از چندی با آن خلأ عمیق رو به رو می‌شوم. زبانم بیانی ندارد، به سختی می‌توانم کلامی بگویم و با دوستان گرم بگیرم. گویا گمشده ای دارم که تا نیابمش در این دنیا معیوبم. دوستان کمتر می‌شوند و من هم کمتر و کمتر می‌توانم انسی بگیرم. و در نهایت روز خود را تنها میابم با قلبی اغلب سرد و خالی... و تمام حیاتم را در خسرانی عمیق می‌بینم. راه معلوم نیست و رمقی هم نمانده... و هر چه هم بیشتر گشتم کمتر انیس و مونسی یافتم. همگان را در دنیایی خود ساخته می‌بینم. دنیایی که کمتر جایی برای غیر دارد. و این قلبی که بدون عشق و شوق نمی‌تواند ادامه دهد و از این حیات بی نشاط بیزار است. قلبی که برای خود به سختی چیزی می‌طلبد و تمام خوشی ها را برای اطرافیان و دوستانش می‌خواهد اما بی انیس و مطرود مانده... آری. آیا راهی هست؟ آیا می‌توان بدون غیر ادامه داد با اینکه این قلب همه را خود می‌داند و با اتصال و خیر رساندن زنده می‌‌ماند؟ کجا می‌توان آن عشق عمیق را یافت و آتشکده خاموش دل را دوباره به گداختن و نور افشانی واداشت؟ برای کسی که در خود؛ خود را نمی‌بیند و دیگر با بقیه هم ارتباط عمیقی ندارد چگونه راهی هست که هویتی بیابد با آنکه این عشق به برادران است که با شعله هایش جان او را شکل داده و راه دیگری نگذاشته است. آیا خورشیدی که ندرخشد و نور ندهد باز می‌تواند خود را بپذیرد؟ این حال دلی است سرگشته و حیران که دیگر سخنان خالی ثمری برایش ندارد و هر جا سراغ از خود گم شده اش می‌گیرد و کمتر و کمتر میابد. لطفا اشارتی بنمایید. موفق و در پناه حق باشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! قصۀ بشر امروز چنین است که به گفتۀ شما همگان در دنیای خودساختۀ خود مشغولند بدون وسعتی که در دریای انسانیت انسان‌ها قابل درک است. راهکار رفع از این مشکل را در شعری می‌دانم که حضرت آیت الحق آیت الله حسن‌زاده «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مکرر می‌خواندند که: 
بُوَد مرد تمامی آن‌که از تن‌ها نشد تنها / ولکن به تنهایی بُوَد تن‌ها و با تن‌ها بُوَد تنها
در نسبتی که باید با رهبر معظم انقلاب و شهدا داشت، می‌توان به چنین حضوری فکر کرد. در ضمن نظری به سؤال و جواب شمارۀ 40556  بیندازید خوب است. موفق باشید
 

40608
متن پرسش

مشکل من اضطراب بود از سال ۱۳۹۷ که دو سال در حد داروهای اعصاب و روان و بسیار سخت که الحمدالله بهبود نسبی پیدا کرد خیلی بهتر شد اما این حالت در هنگام غروب آفتاب به اوج می‌رسد حالت دلشوره چند تا سطح داره اگر خیلی شدید باشه کاملاً در حالت معنوی موثر و با قرص باید کنترلش کنم یعنی تردید در ایمان احساس حمله شیاطین، ناامیدی‌ها و.. واقعاً غیر قابل توصیف اگر ضعیف تر باشه با ذکر، نماز، قرآن بصورت مقطعی کاهش پیدا می‌کنه برای درمانش خیلی متوسل شدم و نذر و نیاز کردم آخرین چله جدی تقریباً محرم سال قبل بود که زیارت عاشورا به روش آیت الله حق شناس را با امید بسیار و دقیق انجام دادم امید زیاد میگم چون خیلی تصادفی در ایام چله دو بار کربلا قسمت شد و تقریباً هفته آخر صبح ها با شروع طلوع آفتاب تو حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام خوندم. اما جالب اینکه ی حمله تقریباً شدید در پایان چله داشتم نمیدونم حکمتش چی بود؟ ببخشید خیلی طولانی شد دو تا عرض داشتم اول اینکه آیا میتونه این اضطراب همان خوف در آیه : «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ» باشه؟ یعنی وظیفه من صبر باشه؟ یا نه با اصرار و توسل و طلب از خداوند و... دنبال درمان باشم؟ اگر قابل درمان و وظیفه درمان چطور متونم با ذکر و یا... درمان کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نحوه حضور را تقدیرِ این تاریخ بدانید، تاریخی که انسان باید در مقابل انکارهای بزرگِ خود قرار گیرد و تنها با ایمانی بزرگ‌تر می‌تواند در جهانِ متعالی خود حاضر شود. چنانچه در این سال‌ها ملاحظه کرده‌اید همۀ عرض بنده آن است که انسان باید در جهان خود و سوبژگی خود حاضر گردد تا نسبت انسانی خود را با انسان کامل بیابد که البته موضوع ساده‌ای نیست. شاید کتاب «بشر جدید» شروع خوبی باشد، ولی فکر نکنید با حضور در چنین حالتی، عقب‌افتاده‌اید. به نظر بنده بخواهیم و یا نخواهیم این نسل با این انکارها روبرو می‌شود تا به بزرگ‌ترین ایمان که ایمان آخرالزمانی می‌باشد؛ نزدیک شود. اشاراتی در غزل شماره ۱۴۲ که مشغول شرح آن هستم، در این رابطه شده است.https://eitaa.com/varastegi_ir/1771 در ضمن خوب است به سؤال و جواب شمارۀ 40548 نیز رجوع فرمایید. با توجه به این امر نباید به خود سخت‌گیری کرد و از زندگی عادی که مردم در کنار همدیگر و با صلۀ رحم و خدمت به افراد، زندگی خود را شکل می‌دهند؛ باید زندگی را معنا کرد از آن جهت که حضرت علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «و الْزَموا السَّوادَ الأعْظَمَ ، فإنَّ يَدَ اللّه ِ مَع الجَماعةِ ، و إيّاكُم و الفُرْقَةَ ، فإنَّ الشّاذَّ مِن النّاسِ للشَّيطانِ ، كما أنّ الشّاذَّ مِن الغَنَمِ للذِّئبِ» با اكثريت [دين دار] جامعه همراه شويد؛ زيرا دست خدا با جماعت است. از پراكندگى بپرهيزيد كه جدا شده از مردم، طعمه شيطان است، همچنان كه گوسفند جدا شده از رمه، طعمه گرگ است. موفق باشید

40607
متن پرسش

سلام استاد عزیزم: یه حدیث که داخلش راجع به به چیزایی که سبب سستی و غمگین شدن و در نهایت کاهلی تو کارها میشه ما رو مهمان می‌کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه سخنی و حدیثی بالاتر از «رهنمودهای حضرت امام باقر علیه السلام به جابر بن یزید جعفی» که از عظمت سخنان و رهنمودهای آن حضرت حقیقتاً انسان مدتها می‌تواند خود را در میدان حضور با محبوب حقیقی‌اش یعنی حضرت حق احساس کند. https://lobolmizan.ir/sound/1376?mark=%D8%AC%D8%B9%D9%81%DB%8C  موفق باشید

40593
متن پرسش

سلام جناب طاهرزاده: از شما راهنمایی می‌خواستم. چند وقتی هست یک حسی سراغ بنده آمده؛ اینکه گاهی به شدت احساس دلتنگی نسبت به خدا می‌کنم یعنی قبلا اینگونه نبود یعنی وقتی صدای قران می‌شنوم یا درباره خدا مطالبی را می‌خوانم یا گوش می‌دهم انقدراین دلتنگی زیاد می‌شود که دوست دارم همان لحظه جناب عزرائیل بیایند قبض روح کنند و بنده به وصال دوست برسم. یعنی جوری می‌شود که آرام و قرارندارم و از شدت دلتنگی گاهی گریه می‌کنم. استاد برای رفع دلتنگی چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع دلتنگی در جای خود خوب است و با صبری که انسان نسبت به آن برای خود شکل می‌دهد، گشایشی در راستای نظر به حقیقت برایش پیش می‌آید و البته باز دلتنگی و باز صبر و باز گشایش. موفق باشید

40578
متن پرسش

با سلام: در روایات آمده یکی از عوامل استجابت دعا پافشاری و تکرار و اصرار بر دعاست. آیا منظور از تکرار و پافشاری و اصرار بر دعا اینست که هر روز دقایق طولانی یا ساعت ها دعا کنیم تا حاجتمان برآورده شود یا منظور اینست که هر روز بعد از نمازهای یومیه دعا کنیم؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید به آن معنا است که از اجابت آن دعا مأیوس نباشیم وگرنه از طرف دیگر هم داریم الحاحِ در دعا با اصرار همراه نباشدکه در واقع گمان کنیم خداوند باید با اصرارِ ما آنچه ما می‌خواهیم را عمل کند. موفق باشید

40577
متن پرسش

سلام علیکم استاد: به نظر شما سلوکی که بعضا بر صمت و پرهیز از اهل دنیا و غفلت تاکید می‌کند توانمندی این رو دارد بتواند در بحث جامعه پردازی در گام دوم انقلاب نیازهای انسان امروز ما رو بر آورده کنه؟ به نظر شما زبان اهل معرفت ما در تبیین معارف الهی آیا نیاز به یک بازنگری و ساده سازی ندارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم، سیرۀ اهل البیت است و در این راستا می‌توان به توصیه‌های آن عزیزان در مورد صمت و پرهیز از دنیا هم در جای خود فکر کرد، ولی نه به معنای فرار از وظایف اجتماعی. و از این جهت هر آن کس که بنای سلوک دارد باید متوجۀ جایگاه آن دستورات باشد و از این جهت آری! باید متذکر جریان‌هایی شد که انسان‌ها را در عبادات فردی متوقف می‌کنند. در این راستا در کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)» عرایضی شده است. موفق باشید

40572
متن پرسش

سلام: برای آزاد شدن از توهم استقلال بینی، میشه روی ذکر لا اله الا الله مداومت داشت؟ ماندن روی این ذکر در تمام اوقات آسیب و عوارضی نداره؟ چه راه های دیگری توصیه می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که ذکر «لا اله الاّ الله» سید الکلام است، استمرار بر این ذکر مبارک چنانچه با توجه به معنای آن باشد؛ هیچ‌گونه عوارضی ندارد. در مورد تدبّر در قرآن نیز جهت عبور از توهّمات می‌توان ورود کرد. موفق باشید

نمایش چاپی