بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان

موضوعات

دسته بندی: اخلاق، تعلیم و تربیت

تعداد نمایش
کتاب
جزوه
یادداشت ویژه
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
40935
متن پرسش

پیرو پرسش و پاسخ 39967 در کتاب خودشناسی برای خودسازی آیة الله مصباح (نتیجه نهایی صpdf126): "... و مهم ترین مواد منفىِ این برنامه به قرار ذیل است: ۱. در التذاذات مادى، زیاده روى نكنیم كه موجب انس نفس به لذت‌هاى حیوانى بشود، بلكه سعى كنیم انگیزه ما در استفاده از نعمت‌هاى دنیوى، تهیه مقدمات سیر، یعنى سلامت و قوّت و نشاط بدن براى عبادت و شكرگزارى باشد. روزه گرفتن و پرنخوردن و كم گفتن و كم خفتن با رعایت اعتدال و حفظ سلامت، جزء این ماده مى‌باشد. نكته‌اى را كه نباید در تنظیم و اجراى برنامه، از نظر دور داشت، رعایت اصل تدریج و اعتدال است؛ یعنى هیچ گاه نباید فشار طاقت فرسایى را بر خود تحمیل كنیم؛ زیرا علاوه بر این كه موجب عصیان و سركشىِ نفس مى‌شود؛ ممكن است زیان‌هاى بدنى یا روانىِ جبران ناپذیرى را به بار آورد. بنابراین، خوب است در طرح برنامه، با {شخص آگاه و قابل اعتمادى مشورت} كنیم. نیز از طرف دیگر، نباید در اجراى برنامه‌هاى حساب شده، سستى رواداریم و براى ترك آن‌ها بهانه جویى كنیم؛ زیرا تأثیر قابل توجه این برنامه‌ها در ادامه آن‌ها است. و در هر حال، باید اعتمادمان به خدا باشد و توفیق خود را از او بخواهیم. ودر کتاب اخلاق در قرآن (ج2ص202) ".. البته همین جا لازم است یادآورى كنیم همانطور كه افراط و زیاده‌روى در خوردن و آشامیدن زیانبار و داراى ارزش منفى است، تفریط و كم خورى بیش از اندازه نیز زیانبار است، به سلامتى انسان لطمه مى‌زند و شادابى و نشاط وى را تهدید خواهد كرد. متأسّفانه بسیارى از جوانهایى كه پاك و مخلص هستند و دلشان مى‌خواهد سیر معنوى داشته باشند و فضایل اخلاقى را كسب كنند، بدون {مشورت با بزرگترها و افراد با تجربه}، دست به كارهایى مى‌زنند كه سالها آنان را از سلامتى محروم خواهد كرد. و آنچنان به ضعف مبتلا مى‌شوند كه توان انجام بعضى واجبات را هم از دست مى‌دهند چه رسد به مستحبّات و از اینجاست كه این كار نسنجیده و نپخته سبب خسران و زیانكارى آنان در دنیا و آخرت خواهد شد. ارزش كم خورى در این است كه انسان بتواند در تعالى روحى و معنوى‌اش موفّق‌تر باشد. پس باید در حدّى باشد كه انسان را از سایر توفیقات محروم نسازد كه اگر از این حدّ گذشت، مسلّماً نامطلوب و بى‌ارزش و یا حتى داراى ارزش منفى خواهد بود. این یكى از موارد خیلى روشن ِ ارزش اعتدال و میانه‌روى است كه باید حتماً آن را رعایت كنیم. البته، مقدار خوراك، یك قاعده كلّى ندارد و به تناسب مزاجها و سنین مختلف و دیگر عواملى كه احیاناً ممكن است در آن نقشى داشته باشند، در نوسان خواهد بود و هر كسى باید 1. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 58، ص 39، روایت 61. ﴿ صفحه 203 ﴾ شرایط خاصّ مزاجى خودش و اعتدال متناسب با آن را در نظر بگیرد و از افراط و تفریط نسبت به حدود و مقادیر مورد نیاز شخصى خود بپرهیزد. ضمناً، توجّه به این نكته هم لازم است كه گاهى ضرر كم‌خوردن براى جوان نیرومند به زودى آشكار نمى‌شود؛ ولى، به تدریج كه سنّ بالا مى‌رود و به ویژه به هنگام بهره‌بردارى از سالها زحمت تحصیل، دیگر قدرت از او سلب مى‌شود و نمى‌تواند خدمت چندان شایسته‌اى براى اسلام و مسلمین انجام دهد." منظور من قسمت مشورتش است (آکولاد) به نظر شما برای رسیدن به اعتدال در خوردن و آشامیدن و روزه گرفتن باید چه کنم (کنیم)؟ شاید همان عفت اخلاقی چیزی بین شره و خمود درست است که "مقدار خوراك، یك قاعده كلّى ندارد و به تناسب مزاجها و سنین مختلف و دیگر عواملى كه احیاناً ممكن است در آن نقشى داشته باشند، در نوسان خواهد بود و هر کسی باید شرایط خاصّ مزاجى خودش و اعتدال متناسب با آن را در نظر بگیرد و از افراط و تفریط نسبت به حدود و مقادیر مورد نیاز شخصى خود بپرهیزد.» ولی به عنوان کلی مثلا مشهور است روزی یک وعده خوردن یا این که در روز دو وعده صبح و شام... یا در روزه بعضی می گویند تا می توانید مهما ٱمکن روزه یا در هفته دو روز ۲ و پنج شنبه یا ۳ روز ماکد در ماه... *آیا برای این موارد باید به صورت حصوری با فرد مخاطب صحبت کرد و حالات خود را گفت تا متناسب یک حد اعتدالی را بتوان بهش رسید؟ مثلا چه بسا فردی بتواند در یک شرایط سنی زمانی هر روز روزه بگیرد آیا باید بگیرد؟! چه بسا یک فرد هر دو روز یک وعده بخورد مثلا این که می گویند تا کاملا گرسنه نشدی نخور... من برایم پیش آمده بعد از روزه مستحب که روزه ام را با چایی و خرمایی افطار می کنم تقریبا نصف شب که خانواده خواب هستند گرسنه ام می شود خوب این که درست نیست بلٱخره فقط هم معیار «کاملا گرسنگی» نیست یا حتی در کتاب معراج بحث عفت یک جایی می خواهد پیشنهاد بدهد برای اعتدال در روز یک وعده خوب تا این جا درست ولی یک حالتش بعد از فراغت از نماز شب. خوب اصلا در این وضع و اوضاع؟! ما زورکی ۲٠ دقیقه قبل اذان یک نمازی بخوانیم کی غذا خانواده چی می شود؟... یا مثلا جاهایی می خوانیم در طب اسلامی بعضی می گویند در اسلام ناهار نداریم؟! * اگر امکان دارد شما نظر خودتان را به عنوان یک روش «معتدل» در خوردن و آشامیدن و روزه مستحب بیان بفرمایید. فرض بگیرید مخاطب شما هر روز روزه می تواند و می خواهد بگیرد و مثلا می تواند در خوردن و آشامیدن روزی یک وعده غذا برایش مشکلی نداشته باشد اعتدالی که به دور از افراط و تفریط باشد اعتدالی که باعث خود فراموشی غفلت نشود باعث اذیت قوه شهوت نباشد باعث قساوت. به خمود یا شره نکشد از آن طرف به طغیان سرکشی نفس تنفر از عبادت نرسد. نشاط در عبادت توش باشد، ضرر به جسم نزند، موجب اسراف تبدیر نشود، مانع افکار و احساسات انسان نشود، موجب حواس پرتی مشغولیت های ذهنی نشود. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار دقیقی در متن ارزشمند کتاب «خودشناسی برای خودسازی» از مرحوم آیت الله مصباح مطرح فرموده‌اید. حقیقتاً همین‌طور که می‌فرمایند تعادل در خودسازی، موجب می‌شود تا انسان هر اندازه جلو و جلوتر می‌رود، در صفای ایمانی خودش بیشتر حاضر می‌شود و کافی است خود جنابعالی متوجۀ اولاً: تعادل خود و ثانیاً: عرف عُقلا و بزرگان باشید که روزه‌های هفته‌ای یک بار برای انسان‌هایی حدود ۴۰ سال به بعد هستند و یا ۲ روز در ماه، جای خوبی دارد. آری! دو وعده غذا خوب است مشروط بر اینکه خانواده به زحمت نباشند. در آن صورت توصیۀ آیت الله بهجت را می‌توان مدّ نظر قرار داد که در غذاخوردن به خود «سهم» بدهیم و در عین عدم سخت‌گیری بیش از سهمی که تعیین کرده‌ایم، ادامه ندهیم. موفق باشید 

40923
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد عزیز: لطفاً راهنمایی بفرمایید: ده سال است که مبتلا به بیماری صعب العلاج شدم. هیچ دارویی نمی توانم استفاده کنم و بیماری در حال پیشرفت است. فقط با ورزش و تغذیه پیش می روم. هر کار پزشکی که لازم بوده انجام دادیم. چندین قربانی، ختم قرآن و صلوات و نذر... هیچ تغییر در بیماری بوجود نیامد. تقریباً با پیشرفت بیماری، تمام زمان من صرف ورزش و استراحت می‌شود. پایان کار و مدت باقی مانده فرصت هم پزشکان اعلام کرده اند. در این مدت که بیماری سبک زندگی و حتی تفکرم را عوض کرد با شما آشنا شدم. تقریباً همه ی کتابهایتان را مطالعه کرده ام. ولی شرایط جسمی طوری پیش می رود که شاید در روز یک ساعت در اختیار خودم باشم. الان چیزی که فکرم را مشغول کرده این است که در این شرایط حاصل عمرم چه می شود و من چگونه می شوم؟ دست خالی خالی. فقط بیماری و بیماری.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین رعایت دستورات پزشک و همان ورزش و تمرکز روی مباحث معنوی از طریق «معرفت نفس»، بقیه را به خدا واگذارید و به تقدیر او راضی باشید که این در جای خود نوعی بندگی و عبادت به حساب می‌آید. موفق باشید 

40915
متن پرسش

سلام وقتتون به خیر: پیشاپیش معذرت خواهی می‌کنم. من یه سوال  داشتم که خیلی هم عمیق نیست ولی چون خیلی درگیرم‌ و جای دیگه ای نبود که بپرسم مجبور شدم بپرسم من نزدیک ۲ ساله اتفاقات بد برام پیش میاد، کلا زندیگم خیلی سخت داره پیش میره درحالی که تا الان اینطور نبوده هیچ کاریم به ذهنم نمیرسه که علت باشه، نه حق الناسی داشته باشم یا عباداتم بد شده باشه یا... هیچ‌کدوم. چیکار باید کنم چرا یدفعه اینطوری شده؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نوعی بازخوانی نسبت به اخلاق و معارف الهی فکر کنید. و به خوش‌خُلقی نسبت به دیگران و صلۀ رحم و معارفی مانند «معرفت نفس» و تدبّر در قرآن به کمک تفسیر «المیزان» و صبر و متانت در سختی‌ها؛ زیرا: «انّ الله مع الصّابرین» انسان با صبری که پیشه می‌کند احساس می‌کند گویا خدا در کنار او حاضر است. موفق باشید

40914
متن پرسش

سلام آقای طاهرزاده: حالتون خوبه؟ ممنونم که وقت گذاشتید برای کار مردم. قشنگ احساس می‌کنم مثل بچه‌ای هستم که وسط کار مهم یه آدم بزرگ اومده گیر داده آقا آقا توپم پاره شده. اما برای اینکه انقدر درجا نزنم و عقب عقب نرم به راهنمایی نیاز دارم. من چی کار کنم که از نظر تئوری فول همه چیز رو می‌دونم ولی به عمل که می‌رسه خراااااب می‌کنم؟ اخیرا یه تعداد از دوستان سابقم بهم ظلم کردن و گره بزرگی به زندگیم انداختن. علاوه بر این وقتی دستشون رو شد زخم زبون زیادی بهم زدن و دلمو شکستن. بعدش هم برای جلوگیری از خراب شدن وجهه خودشون همه جا ازم بد گفتن و راه حل‌های دیگه رو هم بستن. تمام این کارها رو به دلیل حسادت و تنفر از اعتقادات مذهبی من انجام دادن. وگرنه من دوست بدی نبودم و حتی خودشونم از فداکاری‌هایی که بارها براشون انجام می‌دادم تعجب می‌کردن. مشکل من اینه که از نظر تئوری می‌دونم خدا از ظالم و خائن و کافر خوشش نمیاد و حتما جزای کارشون رو می‌ده. می‌دونم از مومن مظلوم دفاع می‌کنه. و می‌دونم نباید «من» انقدر برام مقدس باشه که با یه توهین بهش بشکنم و ناامید بشم. می‌دونم نباید انقدر در افکار شیطانی غرق بشم و حتی به گناه بیفتم (چون کلی غیبتشون رو کردم، به فکر انتقام افتادم و حتی خودم حسادت کردم). می‌دونم خدا همه گره‌ها رو باز می‌کنه. می‌دونم نباید به نظر مردم اهمیت بدم ولی خیلی برام مهمه دیگران چی میگن و در دید بقیه بی‌نقص باشم. و می‌دونم دنیا انقدر کوتاهه که تا یه مدت دیگه اینا از یادم می‌ره. و می‌دونم آزمایش خداست که دوباره دارم توش گند می‌زنم. بارها هم برام موارد مشابهش پیش اومده. افرادی که روز و شبم رو سرشون سیاه کرده بودم الان دیگه برام کوچک‌ترین اهمیتی ندارن. اما همون موقع با بی‌تابی و بی‌شعوری جلوی خدا سرافکنده میشم و چند قدم از خدا دور میشم. اما شهوت محبوبیت و حب نفس داره من رو می‌کشه. معرفت نفس و برهان صدیقین و معاد هم نتونست آدمم کنه. چی کار باید بکنم؟ چی کار کنم که می‌دونم ولی نمی‌کنم؟ خیلی ممنونم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که بحمدالله متوجه هستید صبر بر این سختی‌ها، ساحت دیگری را در مقابل‌تان می‌گشاید، باید شکر کنید به همان معنایی که فرمود: «خلق را با تو بد و بدخو کند / تا تو را ناچار رو آن سو کند». می‌ماند باید به نحوی که خدا کمک می‌کند خطاهای خود را نسبت به اطرافیان و دوستان جبران نمایید و به این نکته فکر کنید: «مظلومیت، بیداری می‌آفریند، و مظلومیتِ گسترده، بیداری گسترده می‌آفریند.» موفق باشید

40902
متن پرسش

سلام: با توجه به حدیث امام مجتبی (ع) در مورد آداب سفره، که می‌فرمایند خوردن غذا با سه انگشت از مستحبات است، انجام و عملی کردن این حدیث را به جهت دستیابی به محبت الهی، توصیه می‌فرمایید یا خیر؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید در آن شرایط، آن کار مورد توجه و قابل ارزش بوده و هست. ولی در شرایط جدید می‌توان به همین روشی که معمول است عمل کرد هرچند نکات آن حدیث در جای خود نکات ارزشمندی است و اگر عرف اجازه دهد خوب است به همان صورت عمل شود. ولی نباید از علمای خود انتظار داشت که از عرف، فاصله بگیرند تا متهم شوند به بی‌تاریخی. موفق باشید 

40882
متن پرسش

با سلام و عرض ادب: استاد اوایل شروع در مسیر سلوک بسیار بیشتر برنفسم مسلط بودم احساس بشاشت و حال خوب و عجیبی داشتم تازگیا خیلی نفسم اذیتم میکنه احساس می‌کنم شیطان بیشتر برمن تسلط پیدا کرده لطفا راهنمایی بفرمایید. و این‌که چه ذکر و دعایی توصیه می‌فرمایید برای قوی شدن در تحمل سختی و صبر داشتن بر بیماری خود و اطرافیان، چند وقتی هست که یه مقدار درگیر بیماری شدم و خیلی احساس ناراحتی پیدا کردم و با اینکه خیلی مراقبم گناه نکنم اما مرتب فکر می‌کنم حتما گناهی کردم که این مورد پیش اومده. در کل وسواس فکری گرفتم و فکر می‌کنم هر مشکلی که برام پیش بیاد حتما در اثر گناهه و مرتب به گناه ربطش میدم. دائم استغفار می‌کنم لا حول و لا قوه الا بالله می گویم اما چند روزه که حال روحیم خوب نیست و احساس بشاشت و سرحالی که اوایل کار داشتم را ندارم استاد خواهشا راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: فرموده‌اند: «باید به خود برنامه دهید وگرنه ذهنیات ما به ما برنامه‌های توهّمی می‌دهد». در این رابطه خوب است به کتاب  «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست مراجعه فرمایید. موفق باشید

40881
متن پرسش

سلام: راستش من همیشه فکر می‌کردم کسی باید باشه راه رو چاه زندگی رو نشونم بده اصلا خودم رو بشناسم و بدونم کجا و چگونه باید برم بیاموزم استعداد هام رو پیدا کنم و اگر صبوری کردم چون حس می‌کردم اگه به کار دیگه ای مشغول شم از وظایفم میمونم و دوگانگی پیش میومده ولی خیلی تشنه شناختنم، شناختن خودم همه چیز و هر مسئله ای. جگرم کبابه از واماندن، نمیدونم الانم اگه نباید به چیز دیگه ای مشغول نمیشم و حاضرم رنج وسعت نیافتن رو کشف نکردن رو بکشم اگر که دوگانگی به بار بیاد.‌ فقط احساس لاغری نفس می‌کنم و از طرفی بدن خاکیم افتضاح چاق و ول شده است. همیشه فکر می‌کردم یه زمانی بالاخره میتونم خودم رو جمع و جور کنم و بشناسم و وسعت بدم. اگر حرفام باعث ناراحتی شما میشه معذرت میخوام من هرگز دوست نداشتم شما ذره ای جور من رو بکشید یا بخاطر من کم ترین بزحمت بیفتید خدایی نکرده. من از هرکسی که جوری از من کشیده معذرت میخوام و حاضرم خودم رو فداش کنم چون عمیقاً خجالت زده ام از جوانمردیش.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال نباید از همت‌کردن در زندگی غفلت کرد و از پای‌گذاردن در باریکه راهی که مقابل ما گشوده شده است، منصرف شد. زیرا که «مرغ را پَر می‌برد تا آشیان / پرِ مردم همّت است آن را بدان». موفق باشید

40876
متن پرسش

عرض سلام خدمت استاد، من یک پلیس هستم و لازمه کارم این است که در طول کار و خدمتم به افراد و اشیاء زیادی نگاه و حتی فکر و توجه کنم. لطفا راهنمایی بفرمایید که چگونه از اثرات این کثرت نگاه ها و توجهات در امان بوده و رهایی یابم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت مهم، انگیزۀ نگاه است که به ظاهر نامحرم نباید از سر لذت باشد وگرنه در دیگر امور به حکم انجام وظیفه نوعی عبادت و صفای باطنی در بر دارد. موفق باشید

40847
متن پرسش

سلام عرض می‌کنم خدمت استاد طاهر زاده‌ی بزرگوار: استاد، من در سوال قبل از شما پرسیدم که راهی جلوی پایم بگذارید که این فکر برای همیشه از من دور شود. ولی جواب این سوال که آیا معنی استخاره این بوده است که و اینکه را از شما دریافت نکردم. لطفا این سوال من را بی‌پاسخ نگذارید. ممنون از لطف شما و التماس دعا. 🙏🏻

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید ما در امورات خود نباید معطل خواب‌دیدن‌ها و یا استخاره شویم. به همین جهت جناب علامه طباطبایی می‌فرمایند پشت به استخاره، پشت به قرآن نیست و تکلیف‌آور نمی‌باشد. بنابراین باید بر اساس وظایف شرعی و عقلانی عمل کنیم و امورات خود را به خدا بسپاریم. موفق باشید

40826
متن پرسش

‌ معلمی و دشواری قرار گرفتن در لحظه‌یِ حیرتِ نزاع‌های درونی و آشفتگی‌های فکری و وجودی ـــ شاید معلم، خیالی از انسان، تاریخ و جهان دارد و برای تحقق خیالات و رؤیاهایش پای در زندگی دیگر انسان‌ها می‌گذارد (شاید هم دیگران پای در زندگی‌اش می‌گذارند) تا قصه‌ای که در وجود می‌پروراند را تحقق بخشد. اما چه لحظه‌ی دشواری است آنگاه که خود دچار حیرت می‌شود از چیستی وجود انسان! به راستی کمر همت به تربیت انسانی بسته که نمی‌داند از چه آب و گلی سرشته شده است؟ و قصه‌ای می‌خواهد رقم بزند که خود پایان آن قصه را نمی‌داند‍؟! خودم هم کاملا متوجه‌ام که دارم با تکلف زیاد می‌نویسم: زبان کودکان را فقط مادران می‌فهمند‌. لکنتی که در زبان یک کودک است باعث می‌شود نتواند آنچه را که قصد دارد، بیان کند. اما گاهی اگر شانس با او همراه باشد، مادرش می‌فهمد که او چه می‌گوید و همین باعث می‌شود که آهسته آهسته، هم‌زبانیِ بین کودک و مادر، لکنت زبان کودک را برطرف کند و زبان گویا شود‌. نمی‌دانم، آیا واقعاً سخن گفتن از چیستی و هستی انسان، راهگشاست. یا فعلاً باید به آنچه می‌دانیم عمل کنیم تا ببینیم چه پیش می‌آید؟ (و اگر هیچ ندانیم، چه؟) اصلا مگر راهی در میان است که گشوده شود یا در تنگنا قرار گیرد؟ سرمنزل این راه کجاست تا بفهمیم که سخن گفتن از هستی ما را به آن نزدیک می‌کند یا عمل به یافته‌ها؟ ــ آیا لحظات دشواری نیست، حال انسانی که در این لحظه‌ی آشفته‌ی درونی قرار می‌گیرد و گاه به این فکر می‌کند که به زیر میز بازی بزند؟ (حال فرض کنید این انسان معلم هم باشد)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوش است معلّمی از آن جهت که شغل انبیاء می‌باشد. انبیائی که تا آن‌جا مادرانه با افراد و حتی گمراهان عمل می‌کنند که پروردگارشان به آن‌ها می‌فرماید: «لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» شاید تو می خواهی برای اینکه آنان ایمان نمی آورند، خود را از شدت اندوه هلاک کنی! پس مهم، درک کودکان است آن‌هم با حوصله، بخصوص با نسلی که در طوفان فضای مجازی سرگردان است ولی در عین حال به شدت آماده است که امری بزرگتر از سخنان عادی بشنود. عرایضی در رابطه با نسلی که باید برای او سخنِ فردایی زد؛ در مصاحبه‌ای با آقای دکتر دخان‌چی شده است، خوب است به آن رجوع شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/20803  موفق باشید

40799
متن پرسش

سلام حاج آقا‌: وقتتون بخیر‌ و الحمدلله برای وجود شما‌. ما با چن نفر داشتیم برای جا انداختن اصول انقلاب، فعالیت می‌کردیم. نزدیکِ خروجی دادن، دو نفر اومدن مسئولیت ها رو متوقف کردن به اجازه ی خودشون و در یه فرآیندی اینقدر کارو پیچیده کردن که تمام زحمات به باد رفت‌‌. من می‌خواستم کمترین قدمی برای انقلاب بردارم و واقعا برای اون کارها زحمت کشیده بودم. چون دردمند بودم و براش وقت گذاشته بودم. اینقدر اذیت کردن که اون جمع پاشید و الان خیلی غمگینم از اینکه کارمون نتیجه ای نداد‌ و در این ده بیست سال، مسیله ای تا این حد غمگینم نکرده. هنوزم غم زیادی دارم و به اون دو نفر شک کردم و احتمال میدم نفوذی باشن که اینجوری نذاشتن کارمون ثمر بده. می‌خواستم چند جمله ای از شما بشنوم. امیدی، سرزنشی، نصیحتی، هرچی باشه خوبه. غمگین و آرومم و رفتم تو خودم و کلی گریه کردم. حس می‌کنم برای ترویج حقیقت اسلام شکست خوردم و تلاش هام به باد رفته. اون دو نفرم سپردم به خدا. یه بار میگم شاید باید بیشتر استقامت می‌کردم. یه بار میگم دیگه باید چه کار میکردن که نکردن و دیگه هیچ امیدی نبود. لطف کنید ببینید چی به قلبتون می افته و همون رو بهم بگید. خیلی غصه دارم‌. غصه ای که نمیتونم به کسی هم بگم.

متن پاسخ

باسمه تعالی، سلام علیکم: در مسیر توحید هرگز بن‌بستی وجود ندارد به هر حال  راه‌هایی به لطافت فرشتگان در مقابل ما گشوده شده است که باید در آن مسیر خود را بیابیم  پیشنهاد سلسله مباحثی که تحت عنوان «زن و حضور نرم تمدنی» در کانالِ «بشنو از زن چون حکایت می‌کند» https://eitaa.com/ziafat_andishe مطرح شده است را دنبال بفرمایید از آن جهت که امروز ما  برای حضور در انقلاب اسلامی باید به حضور نرم بیندیشیم امید است آن مباحث بتواند کمک کننده باشد.https://eitaa.com/ziafat_andishe/1496   موفق باشید

40794
متن پرسش

سلام استاد: در صبر بر معصیت و مصیبت و طاعت کدام یک اجر بالاتر دارد یا به عبارتی تحملش بر سالک سخت‌تر است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور در ذهن دارم که صبر در معصیت را سخت‌تر می‌دانند از آن جهت که انسان برای عبور از معصیت عملاً باید ساحت و جایگاه و شخصیت خود را به جهان دیگری که جهان بندگی و عبودیت است؛ سیر دهد و البته برکات آن نیز بسی بزرگ است زیرا به جهان عبودیتِ حق وارد می‌شود. موفق باشید

40762
متن پرسش

سلام علیکم: استاد یه افراطی برام‌پیش اومده که براتون توضیح‌میدم تا راه برون رفتی برام‌ بفرمایید؛ بنده از شدت غرق بودن در لغو و سرگرمی ها وقتی مواجه شدم با مباحث دینی خود را غرق در معنویات کردم، و عملا باز هم غرق شدم. بقدری از دنیا بدی در ذهن برام شکل گرفت که دیگه نتونستم ازش استفاده کنم و تعبیر امیر المومنین از دنیا که فرمود دنیا نردبان خاکیست برام به حاشیه رفت و تمام میل هایم سرکوب ماند و نتوانستم اون هارو برای حرکت خودم بکار بگیرم. تا جایی که هیچ لذتی در هیچ بعدی از طبیعیات برام معنا نداشت. غذا خوردنم، خوابیدنم، ارتباط دوستانه ام و ... کلا بی لذت و حس حال خوب شد و تنها برای رفع و دفع نیاز بود. و اکنون شدم یک آدم بسیار گوشه گیر و از همه چیز زده شده که هیچ چیزی نمیتونه حرکتی درش بوجود بیاره و میل شدید به معنویات دارم اما پایی برای حرکت بسمتشون برام نمونده. از طرف دیگه هم میل های شدید به گناه برام شکل گرفته که مقابله باهاش برام بسیار سخته و زمانی که فکر می‌کنم می‌بینم این میل همان میل حلال بوده که الان سمت و سوی حرام گرفته. چکار کنم امیالم رو زنده کنم؟‌ چکار کنم بتونم به نیاز های زندگی طبیعیم پاسخ بدم؟ الان وقتی بخام جوابگو باشم نفسم پس میزنه و انزجار شدیدی دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قاعدۀ حضور در مسیر دینداری است مسیری که هرگز بدون شیطان نیست و اساساً شیطان قسم خورده است در راهی که به سوی خداوند است به عنوان صراط مستقیم به حکم آن‌که گفت: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» و از این جهت آری! «در جهان جنگ این شادی بس است / که بر آری بر عدو هر دم شکست» به این معنا که همواره ما با انواع هوس‌ها و میل‌های گناه‌آلود روبرو می‌شویم و همواره به حکم تقوا و خودنگهداری و پاسداری از ایمانی که بدان دل‌بسته‌ایم، وسوسه‌های شیطان را خنثی می‌کنیم و البته و باز شیطان و باز تقوا برای شکست او. و این است معنای زیباییِ زندگی. موفق باشید 

40724
متن پرسش

سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد مهربان: استاد چطور آدم متوجه پیشرفت معنوی و وجودی خودش میشه که در ظاهر زندگی و رفتارهایش با اطرافیان و تصمیماتش یا تحلیل کردن مشکلات و مسایل زندگی نشانه ای داره یا نه؟ اساسا آیا باید منتظر نشانه ای باشیم که مثلاً نسبت به چند سال پیش بهتر شده این یا خیر، مثلا یادمه در یکی از سخنرانی ها شنیدم که میرزا جواد آقا ملکی تبریزی پیش استاد خودشون رفتند و از اینکه پیشرفتی در مسیر سلوک نداشتند گله کردند و اساتیدشون فرمودند که گره کار شما در ارتباطی هست که با اقوامتون دارید باید کینه ها رو حل کنید و ... ایشون چطور خودشون رو می‌سنجیدند که فهمیدند پیشرفتی نکردند؟ من بله خودم نگاه می‌کنم که آیا نسبت به چند سال پیش که خیلی از مباحث معرفتی رو گوش نداده بودم، نمازهایم سر وقت شده؟ یا نماز شبم در حد سه رکعت آخر مداوم و مستمر شده؟ آیا رفتارم با اطرافیانم با محبت شده؟ آیا میتونم دیگه براحتی شتر دیدی ندیدی بکنم یا خیر؟ آیا درک عقلیم از مباحث بیشتر شده؟ آیا بیشتر دهانم رو بستم و کمتر حرف بزنم و بیشتر عمل کنم؟ آیا تونستم عین آیه «لم تقولون ما لا تفعلون» بشم یا خیر؟ آیا تونستم هدفهای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رو اهداف جزئی و کوچک و بچگانه خودم ترجیح بدم و افق دیدم رو بالاتر ببرم و فانی کنم در اهداف حضرت حجت ارواحنا فداه؟ آیا به این اندازه از بصیرت رسیدم که در تحلیل های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی فکری که به ذهنم خطور می‌کنه مطمئنا نظر رهبر و امام زمان علیه السلام باشه یا هنوز فاصله های سنخیتی با وجود مطهر امام دارم؟ آیا هنوز برام مهمه که پشت سر من ازم تعریف می‌کنند یا ذم من می‌کنند؟ معیار اعمال رفتارم خالصانه برای تقرب به خداست و رضایت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یا رنگهای شرک از همه مدل هم توی وجودم هست؟ تعداد خداهای درونم کمتر شده یا نه؟ خلاصه استاد بزرگوارم معیار سنجش امام خمینی (ره) و رهبر عزیزمون یا علامه طباطبایی (ره) یا حسن زاده آملی (ره) برای پیشرفت سلوکی چیه؟ دیدار و تشرفات خدمت حضرت حجت ارواحنا فداه یا شنیدن صدای امام از درون و الهامات قلبی...؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته باید خدا را شکر کرد که چنین احوالات و اعمال پیش آمده، ولی همچنان‌که متوجه هستید «بی نهایت حضرت است این بارگاه / صدر را بگذار ، صدرِ توست راه» و از این جهت باید به حضوری فکر کرد که انسان خود را ذیل ارادۀ الهی احساس کند و منتظر صبری بود که امیدواری از رحمت الهی را پیش می‌آورد. و این همان حالتی است که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در جواب آن خبرنگار که سؤال کرد حال که به ایران برمی‌گردید، چه حالی دارید؛ فرمودند: هیچی. و همۀ دنیا در این «هیچی» نهفته است. زیرا می‌دانند که اوست که دارد خدایی می‌کند و ما «برگ کاهم پیش تو ای تند باد ** من چه دانم که کجا خواهم فتاد». به او باید امیدوار بود. موفق باشید

40723
متن پرسش

استاد از هوش شما بعیده آخه خدای بی اندازه و بی قدر چطور فرد برگزیده و نظام سیاسی برگزیده داشته باشه؟! اون بالا نشسته اینها رو خلق می‌کرده و یهو تصمیم گرفته یه تعدادی رو برگزیده عرش بکنه؟! یعنی چی؟! ریشه‌ی رنج چیه؟ رنج برای چی خلق شده؟ چرا خدای مهربان غزه رو نجات نمیده؟ اگه دین مسلمون ها حقه چرا دارن در این فلاکت زندگی میکنن؟ چرا کفار باید در نهایت آسایش ‌و رفاه باشن؟ آخه من مبلغ شم که برم به یه سوئیسی مرفه بگم بیا مثل ما جهان سومی ها زندگی کن؟! اصلا یعنی چی؟! آزمایش الهی چه معنی داره؟! خودش که میدونه!! پس آزمایش چه معنی میده که ما اینجوری بخوایم رنج بکشیم بابتش!! چرا باید با رنج رشد بده؟! خب یه شیوه دیگه انتخاب کنه. این‌همه بیماری از کجا خلق شده. چرا خدا جلوشو نمیگیره. طبق قوانین علت و معلول وجود تمام سیاهی ها هم باید علتی داشته باشه. اما ادیان ابراهیمی هیچ علتی برای رنج و حتی هیچ وسیله ای برای رفعش ارائه نمیدن. ما با وجود نماز و روزه، هنوز هر روز داریم از سختی های دنیوی رنج می‌کشیم و این یعنی ابزار مذهب به تنهایی ما رو قوی نکرده در برابر دنیا. مقایسه کنید بودا چقدر زیبا منشا رنج و راه رهایی از اون رو توضیح میده. طبق قوانین تناسخ و کارما همه چیز با نظم غیرقابل تصور داره پیش میره و برای تمام رنج ها و حتی افکار ما دلیلی وجود داره. در بودیسم دلیل رنج امتحان الهی نیست بلکه نتیحه اعمال خود شخصه، و شخص با روشن بینی از همه‌ش آزاد میشه. اما دین ما چی میگه بهمون!! میگه هرچی مومن تر باشی جام بلا بیشترت می دهند!! و عیش و نوش کن تا روزیکه در آتش بسوزی!! آخه اینا اصلا معنیش چی هست. برای چی یه مسیحی یا یهودی باید نجس باشه؟! برای چی مرتد باید اعدام شه؟! یعنی چی که «کفار را هر جا دیدید بگیرید و بکشید.»؟! چه تفسیر مهربانانه ای از این متون میشه داشت؟! خدای من این شکلی نیست. دنیای من هم این شکلی نیست. دنیا اینجوری نیست که با زوری لچک سر کردن بشه جلوی فساد دیگری رو گرفت. خودتون با جوان ها در ارتباطید و بهتر میدونید چه لجنی کف جامعه‌ی مذهبی های ما رو برداشته. یا شخص از درون تصمیم میگیره خودشو آزاد کنه یا هیچ لچک سر کردن و نامحرم ندیدنی براش فایده نداره. فشار بیرونی و قانون بیرونی رنج رو زیاد می‌کنه همین. این چادر سر کردن ها برای چی هست اصلا. آخه به چه دردی میخوره. اگه در ذهن ما بنظر میاد عفاف این شکلیه، فقط بخاطر همون فرهنگ و تفکر ناهشیار جمعیه. وگرنه شما با یه اسپانیایی درمورد لزوم وجود ازدواج صحبت کن. اصلا ببین چجوری شاخ در میاره. بگو موهاتو بپوشون که یکی دیگه تحریک نشه با مو! آخه با مو! نمیخوام حیوانیتم رو بپوشونم. شما اسمش رو گذاشتید حیوانیت. فقط یه بخشی از جسم منه، همین! چرا اینقدر قانون براش در میارید؟! آخه مگه میشه یه خدای خالق در عرش نشسته باشه و ما رو انداخته باشه روی همدیگه و بعد تماشامون کنه؟! اگه همه چیز به دست اوست پس چرا دنیا داره این شکلی پیش میره و روز به روز ظالم ها قوی تر میشن؟! من نمی‌پذیرم. خدا که از جنس کلمه نیست که. مگه میشه خدا حرف بزنه؟! با خوندن قرآن باید فقط از خدایی بترسم که تنها چیزی که براش اهمیت داره اینه که ستایشش کنیم، و هیچ دلیلی برای ناعدالتی ها و رنج ها وجود نداره. یا اینکه اینا رو بریزم دور و خدای مهربونی داشته باشم که راهنمایی هاش رو توی فطرتمون گذاشته (نه اینکه ۲۵ درصد خمس بده و با این کلمات منو بپرست و اگه دو دقیقه گذشت روزه‌ت باطله و این‌همه قصه‌بافی) و همه چیز طبق علت و معلول کارمایی و به دست «خودم» داره رقم میخوره. در بودیسم رنج یا رهایی شخص تماما با تلاش خودش به سمت آگاهی رقم میخوره و شرایط امروزش حاصل کارمای دیروزشه. نه اینکه خدایی اون بیرون نشسته باشه و ما رو امتحان و تنبیه کنه. رزق از دست خدا نمیاد که بین بنده‌هاش فرق بذاره، از جهان هوشمند میاد که باید قوانین بازی باهاش رو بلد باشی، همین. در اسلام هیچ توجیهی برای وجود فقر و بیماری وجود نداره جز اینکه خدا تصمیم گرفته به یکی بده و به دیگری نده!!! شرمنده استاد این سوال ها هرگز پایانی نداره. هرچی ادامه بدم بازم ادامه پیدا میکنه. جهنم رفتن برام مهم نیست اما نمیخوام خدا رو از دست بدم. خدایا هرچی شدم و هرچقدر سیاه شدم اما تو بمون پیشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همۀ این نکات که در جای خود قابل توجه است؛ باید به حضور آخرالزمانی و حضور انسانیت انسان‌ها در وسعت حضور در جهان فکر کرد تا دالایی لاما نشد که نوعی قرارگرفتن زیر سایۀ استکبار است.
بحث، تنها در خالی‌شدن ذهن از ذهنیات پیش آمده در جهان مدرن نیست، که در جای خود ارزش دارد. بحث در حضور انسانی است که بتواند سرنوشت جهان را از سیطرۀ یهود آزاد کند و این انسان، انسان اسلام است و معلوم است که این حضور بدون مقابله استکبار با آن امکان ندارد. اگر از این زاویه به حضور اسلام در این آخرین دوران بشر بنگریم، نمی‌توانیم از آن منصرف شویم وگرنه به همان نیهیلیسم و پوچی گرفتار می‌شویم که جهان مدرن گرفتار آن است.
به اسلامی باید نظر کرد که انسانی می‌سازد به وسعت همۀ انسان‌ها و شوری که در چنین حضوری برای حاج قاسم‌ها پیش می‌آید و معلوم است که اگر در این حضور، مشغول فرعیات شدیم گرفتار مقایسه‌های جزئی می‌شویم. آری! حجابی که اسلام متذکر آن است در رابطه با حضور بیشتر بانوان است با هویتی بسی فاخر. و غفلت از این نوع حجاب، آن حضور متعالی را از زنان و بانوان می‌گیرد. و این غیر از آن است که گمان شود بی‌حجابی دیگر ملت‌ها موجب فساد آن‌ها شده است. بحث در تعالی بانوان و زنان است که نباید از آن غفلت شود. موفق باشید
 

40721
متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامی: استاد عزیز می دانم که سبک و سیاق شما معرفی شخص و استاد و... نیست. بنده هم قصد پیگیری مستمر و مرید بازی و...ندارم. اما در زندگی گاهی هجمه تیرگی ها و... آنقدر هجوم می آورد که گاهی انسان از درون می طلبد حضورا خدمت عالمی فرهیخته به سبک و سیاق آیت الله بهجت و حسن زاده و... برسد. فاصله ام تا شما دور است که مزاحم شوم. از چند نفری سوال کردم موفق نشدم حال مزاحم شما شدم تا ببینم شما شخصی در این سبک و سیاق می شناسید در شهر تهران یا قم معرفی بفرمایید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که حضرت امام و رهبر معظم انقلاب و علمایی مانند علامۀ طباطبایی را مدّ نظر داشته باشیم، از حضور آن‌ها جهت حذف تیرگی ها بهره‌مند می‌شویم. موفق باشید

40720
متن پرسش

سلام و درود خدمت استاد عزیزم: استاد چگونه با فرمایش آیت الله بهجت (ره) در کتاب بشارت از حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف ( امام زمان علیه السلام ما را می‌بینند و صدای ما را قبل از اینکه خودمان به زبان بیاوریم و بشنویم می‌شنوند) همیشه در همه کارها و رفتارها و نیات مان مدنظر داشته باشیم و ملکه هر لحظه مون باشه؟ من خیلی مواقع که عصبانی میشم از دست بچه های کوچیکم بخاطر اشتباهاتشون یا بازیگوشیهاشون آقا رو از یاد می‌برم و داد می‌زنم ولی بعدش کلی از دست خودم ناراحت میشم تا چند روز حالم بده نمیتونم فراموش کنم. بعدش با خودم میگم آخه من کجا و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کجا؟ تصمیم گرفتم برای کنترل نفسم از اول بشینم مباحث معرفت نفس شما رو گوش بدم. استاد فکر می‌کنم همیشه و هر لحظه باید گناهان خودم رو ببینم تا دچار عجب و تکبر نشم. خیلی از خودم بدم میاد . چه توقعی از آقا داشته باشم که منو بپذیرند؟ یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همچنان‌که در جلسۀ ۳۲ «انسان و باز انسان» https://eitaa.com/matalebevijeh/20587 عرض شد در نظر به حضرت صاحب الامر مدّ نظر ما آن حضرت که انسانِ انسان‌ها می‌باشند می‌آید که در واقع وجه نهایی ما هستند و از این نظر از درون ما و از طریق خود ما ناظر بر ما می‌باشند و می‌توان همواره آن نهایت را که حیّ و حاضرند و جانِ جانان ما هستند، مدّ نظر داشت. ۲. آری! این لطف خداوند است که انسان متوجۀ گناهانش می‌شود ولی نباید مأیوس شد. باید به کمک استغفار از آن گناهان عبور نمود. موفق باشید

40693
متن پرسش

بسمه تعالی. سلام علیکم: با توجه به پرسش ۴۰۶۸۸ که فرمودید جمع میان «حال و قال» باید کرد، دروس حوزوی «قال» را جلو می‌برند، لکن شما استاد بزرگوار چه برنامه ای برای «حال» به بنده می‌دهید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تأمل در معارف توحیدی که بحمدالله در آثار حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به خوبی مطرح شده، و تأمل در اخلاق حسنه مانند کاری که مرحوم نراقی در «جامع السعادات» به میان آوردند؛ میدان حال معنوی ما را گشوده  و گشوده‌تر می‌نماید. https://eitaa.com/jameo_saadat موفق باشید

40692
متن پرسش

سلام: در روایات تاکید زیادی روی سکوت شده و فضیلتش و آثار بد پرحرفی و تفکر. راستش بنده خیلی اهل سکوت هستم ولی همه حرفام رو تو ذهنم میگم و بهشون فکر می‌کنم. می‌خواستم ببینم این کار درسته؟ و اگر غلطه آیا روایتی در این زمینه هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! پر حرفی از آن جهت مذموم است که موجب مشغول شدن قلب به آن کلمات می‌شود. ولی سخن گفتن نیز در بستر اظهار حقایق و معارف و تذکر به مؤمنین در جای خود نوعی یگانگی با حقیقت است از طریق سخن گفتن. موفق باشید

40685
متن پرسش

استاد مهربان سلام: این حال خراب کسی است که بوی گند گناهان گذشته همه خاطر و خیالش را پر کرده است و اکنون به وادی چه‌کنم افتاده است و شرمسار از اینکه این چه غلط‌هایی بود من کردم و نفهمیدم دل امانتی معصومانه بود و من به لجنش کشیدم و حالا نزدیک است به نا امیدی برسم اگر ابراهیمی این بتها را از خیالم نشکند خاکیان را گاه‌گاهی آسمانی لازم است / از رمق افتاده‌ این دل، پهلوانی لازم است / مست دنیا از مسلمانی به دور افتاده‌ام / گوش کافرهای تائب را اذانی لازم است / هم سوار افتاده هم اسبش به روی خاک سرد / جسم و‌ جان مُردند، اکنون جسم و جانی لازم است / گلّه اکنون در کمین گرگ‌ها افتاده است / بار الها! گوسفندان را شبانی لازم است / دل به شیطان داده‌ام، بار امانت بود دل / قلب سرگردان ما را دلستانی لازم است / راه پیدا بود، گم کردم، پی راهم، ببخش / گر امیدی هست غفّارا! نشانی لازم است / بار دیگر آمدم شاها! پناهم می‌دهی؟ / من گناه آلوده‌ام خطّ امانی لازم است / از شما یاران چه پنهان این دل وامانده را / کربلا و مشهد و قم-جمکرانی لازم است / دست این افتاده را یکبار دیگر هم بگیر / خاکیان را گاه‌گاهی آسمانی لازم است. ۲۱ مهرماه ۱۴۰۴

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که سروده‌اید. آری! اگر انسان‌ها خود را در زندگی روزمرّه غرق سازند تا سؤالات بزرگ و مشکل هستی‌شان به فراموشی سپرده شود، نه تنها عملاً بردباری خود را از دست می‌دهند، حتی آرامشی که در کنار زندگی هرکس او را در سایۀ خود قرار داده است، درک نمی‌شود. موفق باشید

40683
متن پرسش

سلام استاد عزیز: استاد سال هاست نه شوق بهشت دارم نه ترس از جهنم. نمیدونم از بهشت و‌ جهنم اطلاعی ندارم یا آدم بیخیالی شدم. با خودم میگم عبادت و انجام کارها باید برای رضای خدا باشه، نه بهشت و‌جهنم ولی این دیدگاه باعث شده اون عطش و ترس هم در وجودم به شدت کم بشه و هربار نه حیای از خدا و نه ترس از جهنم مانع انجام گناه نشده و تقوام هر بار کمتر شده حالا نمیدونم چیکار کنم حس می‌کنم رها کردم و چیزی مانعم نیست! گفتم حالا که حیای از خدا نیست و لا اقل یا ترس از حهنم را تشدید کنم یا شوق به بهشت را واقعا نمیدونم این سبک دینداری من به چه دردی میخوره.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معارف الهیه و اخلاق حسنه و واجبات شرعیه، انسان را به سوی بهشت جلو و جلوتر می‌برد تا هم اکنون بهشت در مقابلش گشوده شود و هر اندازه از آن امور فاصله بگیرد، جهنم در مقابلش باز می‌شود و چون از این دنیا برود آن جهنم برایش متعیّن می‌گردد همان‌طور که برای اهل بهشت، بهشت متعیّن می‌شود. موفق باشید

40675
متن پرسش

سلام علیکم: سوال بنده در این خصوص است که چگونه کسی که دچار دیدن فیلم های شهوت آلود جنسی شده است خود را می تواند درمان کند و چه روش هایی را شما برای ترک این کار پیشنهاد می دهید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، گفته می‌شود سعی کنید جایگزینی‌هایی برای آن عادت بیابید. مانند ورزش و مطالعۀ مباحث «معرفت نفس» و فعالیت‌های جهادی و حضور در مسجد و هیئت و حتی کارهای عادی که مردم برای کسب درآمد بدان ورود می‌کنند. موفق باشید

40654
متن پرسش

دلنوشته ای مِن باب انصرافِ یک دختر از حوزه: فکر می‌کردم مثل فرمول های فیزیک و شیمی، علوم قرآن رو هم میتونم «بفهمم». سعی می‌کردم با عقل ناقصم چیستی ها رو کشف کنم درحالی‌که با یک هستی بی نهایت رو‌به‌رو بودم. همه فرمول ها یک جایی به بن بست می‌خورد. و هرچه سعی کردم بیشتر پیداش کنم، بیشتر از دستم فرار می‌کرد. درست مثل دنبال کردن پروانه. حالا دوباره از خورشید فاصله گرفتم و حالم خیلی بهتره. تماشا کردن آتیش خیلی راحت تر از یکی شدن با اونه.../ این شخصیت خطرناکی که من از خودم می دیدم، پس فردا توی زندگی مشترک هم می‌خواست از سر میز صبحانه بحث چیستی شریعت رو وسط بکشه تا شب موقع خواب هم گیر بده به بی عدالتی دنیا و چرایی تاخیر ظهور امام. با یارو بخوام سفر برم شروع می‌کنم به سوال در مورد اینکه اصلا «چرا» چیزها و مکان ها «وجود» دارن، بریم گردش توی خیابون دوباره آدم ها رو می‌بینم میخوام باهاش بحث کنم چه قوانینی برای فساد زدایی از جامعه نیازه و کاربرد روسری و محدودیت بیرونی چیه، بریم رستوران میگم خاک بر سر حیوانیت، روحم تلف شد، مردم گشنه ی یه لقمه نون‌ان مرد حسابی، تو منو اوردی محل اسراف؟! بخوایم تفریح کنیم بهش میگم وای نه الان باید مطالعه کنیم خسران عمر شد آخرتمون چی؟! بعدم مطمئنم اگه نتونه سوالاتم رو جواب بده بهش میگم چه خنگی هستی اصلا چرا من باید با تو زندگی کنم، اگه جواب بده با جوابش مخالفت می‌کنم و کار به دعوا می‌کشه، و اونقدر هم مادیات برام بی ارزش شده که به راحتی شوهرم رو هم ول می‌کنم. یعنی اگه شب بحث فلسفیمون به جایی نرسه صبح چمدونم رو جمع می‌کنم میرم جایی که عرب نی انداخت. برمی‌گردم به سجاده خودم و خلسه و سکوت و تنهایی... به به... حالا شما فکر کن من حوصله خانه‌داری و جهاد فرزندآوری داشته باشم که یکی شبانه روز بهم غر بزنه گشنه‌مه. بیخیااال. اینجوری پیش برم توی مسیر معرفتیم به هیچ جا نمی‌رسم. فقط کُشتی گرفتن با ذهنم بی اینکه به نتیجه ای برسه. حتی توی خواستگاری بحث دوباره به این سمت ها کشیده میشه و تمام کسایی که خودشون ازم خواستگاری کردن بعد جلسه اول خودشون ردم کردن! خنده‌م میگیره استاد. بخدا خیلی خنده داره. یکیشون بهم گفت شما دختر نیستی، نکیر و منکری، ظاهرتونو دیدم فکر کردم فرشته‌اید، اما باطنتون فرشته‌ی عذابه. راستم میگن. یکی دیگه‌شون گفت توی زندگی مشترک آدم ها باید مثل خمیر نرم باشن تا عقایدشون به دیگری آسیب نزنه، شما حاضری دست از این افراط برداری؟ گفتم نه. نه! چونکه نه!! حاضر نیستم. استاد من نگران این وضعیتم که اینقدر ادامه پیدا کنه که کلا بزنم زیر همه چی. چون آدم افراط و تفریطم. یا نماز شب میخونی یا خدایی وجود نداره. من درگیر میشم با موضوعات و هیچ یک از سخنان استادانم رو نمیتونم به سادگی بپذیرم. هرچیزی بگن میتونم با یه جمله نقضش کنم. نمیدونم از خنگی بیش از حده یا از هوش زیاد. خارج از این دو حالت نیست. به هرحال که مغزم امانم رو بریده. حتی سر نماز دارم تفسیر فلسفی ارائه میدم و سخنان الهی قمشه ای رو نقد می‌کنم. فقط از پسری خوشم میاد که بتونه صبح تا شب سوالات معرفتیم رو پاسخ بده و چنین شخصی با همچین صبری وجود نداره. فکر کنم باید با هوش مصنوعی ازدواج کنم. یه توصیه و نصیحتی بکنین من دست از این مسخره بازی بردارم و به جای اینکه دنبال زندگی توی کتاب ها بگردم، خود زندگی رو زندگی کنم. خوشحالم که از حوزه اومدم بیرون. رشته جدیدم «مدیریت» هست استاد. خیلی دوستش دارم. میدونم از نظر شما یه مسیر روحانی رو به جو و گندم ری و ثمناً قلیلا فروختم. اما حداقل میدونم اگه مغزم همیشه درگیر این سوال و جواب های پایه‌ای بمونه، با شغلم دارم یه خدمتی به جامعه می‌کنم و در جاری شدن اقتصاد ایران نقشی هرچند کوچیک داشتم. خداجونم درسته خیلی گناه دارم، ولی خب گناه دارم. هوامو داشته باش، که میدونم داری. تو بهترین خدایی هستی که میتونه وجود داشته باشه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با سخنان شما و امثال شما به آینده‌ای می اندیشم که انسان در نسبت با خودش باید در جهان و در انسانیت انسان‌ها و در نسبت با خدا حاضر شود. جلسۀ بیستم بحث «تأملی در کتاب؛ انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آینده دینداری ما» https://eitaa.com/soha_sima/5263 با نظر به صحبت‌های استاد نجاتبخش و آن خانمی که مانند شما همچنان سؤال داشت؛ جلسۀ خوبی می‌باشد و می‌توان به سخنان استاد نجاتبخش برای حضور در میدانی که هم خدا هست و هم خدا نیست، فکر کرد. آری! خدایی که می‌توان با او اُنس گرفت، هست. و خدایی که به جای نازبودن، ترسناک است، نیست. اخیراً عرایضی در مورد نسبت ما با انسانیتِ انسان‌ها با بعضی از خانم‌ها که در صدد تعلیم و تربیت این نسل می‌باشند؛ شده است. می‌توانید به آن رجوع فرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/20448 . موفق باشید

40649
متن پرسش

استاد شما رو به حضرت زهرا منو یکم دعوا کنید تا آدم شم. نمیدونم این‌همه کفرگویی از کجا میاد، از سطح درگیری های خودم با دین و دیانت بدم میاد. عزیزترین های زندگیم به حجابم توهین کردن اما به هیچ قیمتی کنارش نمیذارم. درد من درد سوال ها و شبهات مردمه که ازم میپرسن و من خودم اندرخم یک کوچه ام. پیام های بقیه شاگردانتون رو خوندم دیدم تنها نیستم در این سوز دل و آهی که هر لحظه دلم رو آتیش میزنه. من دچار شهوت و حیوانیت و نفسانیت و کوری دل نیستم، ولله نیستم! من دچار بیماری عقلم و سوال های بیشمار که یکی پس از دیگری قلبم رو مخدوش میکنن. نمازم و عبادت شبانه‌م رو با دنیا عوض نمی‌کنم، حتی با سلامتی جسم هم معاوضه نمی‌کنم این حال معنوی و حضور و تشنگی و طلب خداوند رو. اما هرکار می‌کنم شبهات دست از سرم برنمیدارن. چاره ای پیدا نکردم جز اینکه از فضاهای آموزشی فاصله بگیرم تا عقلم کمی آروم بگیره و مثل همون روزگاران گذشته و صفا و سادگی که فقط با خدای خودم بودم، وقت بگذرونم. و خب خداوند همیشه منتظر ماست، قبض و بسط ها برای ناز کردن او نیست، برای روح دمدمی مزاج ماست. فقط.... میدونم این سوالاتی که الان به پس زمینه روندمشون، بهم باز حمله میکنن و بیخ گلومو میگیرن. طلب خداوند و تشنگی نسبت به او و حتی مسیر رسیدن به او هم شیرینه و هیچ رنجی نداره، تمام رنج از عقله و تردیدها نسبت به شریعت. می‌ترسم از اینکه عقلم شریعت رو در قلبم قربانی کنه. تو رو خدا من رو یکم دعوا کنید. نیاز به یه سیلی محکم دارم.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه امثال استاد نقی‌لو نکاتی را متذکر شده‌اندhttps://eitaa.com/ghoftemansadid/706 و به هر حال باید به نسلی فکر کرد که به تعبیر حضرت سجاد «علیه‌السلام» در مورد آن می‌فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ‏ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وَ الْآياتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ «إِلَي قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» خداى عزّوجلّ مى‌‏دانست كه در آخرالزمان مردمانى مى‏‌آيند بسيار عميق، لذا سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَد» و آياتى از سوره حديد را تا «وَ هُوَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور» فرو فرستاده و هركه ماورای آن‏ها را خواهد، هلاك گردد (الكافى، ج 1، ص 91)». موفق باشید

40647
متن پرسش

سلام و نور خدمت استاد بزرگوار🌹 استاد منظور شما از اینکه در این زمانه انسان نیاز به استاد ندارد و علم تو استاد توست چیست؟ آیا این گفتار حاکی از این است که مانند گذشته نمی توان استاد داشت ولی در کلیت وجود استاد در این راه حتمی است؟ و یا خیر هر انسانی با علم پیش روی خود می تواند به اسما الله حرکت کند؟ و این علم که فرمودید چه علمی است آیا در زمانه ی کنونی این علم انقدر در میدان هست که بتواند راه بری کند؟ من این سخن شما را از استاد شجاعی هم پرسیدم و ایشان هم نظری داشتند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان فضایی که به استاد سلوکی رجوع می‌شد تا ذیل شخصیت آن استاد، معارف توحیدی و اخلاق معنی خود را به ظهور می‌آوردند، آیت الله بهجت «رحمت‌الله‌علیه» می‌فرمایند در این زمانه «علمِ تو استاد تو است» به جهت حضور حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که شخصیت ایشان، جایگاه اشاراتی که در معارف توحیدی و اخلاقی مطرح است را روشن می‌کردند. در این مورد خوب است به جزوۀ  «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت (رحمه الله )»
 https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA رجوع فرمایید. موفق باشید
 

نمایش چاپی