جایگاه مجسمه ومجسمه سازی در نگاه شرع و حکمت
بسماللهالرحمنالرحيم
با توجه به نقش منفی وجود مجسمه در منازل و معابر که موجب انصراف ملائکه از آن محلها و در نتیجه محرومشدن ساکنان آن منازل و معابر از الطاف الهی و برکات ربّانی میشود؛ نظرات ائمه معصومين(ع) را در رابطه با مجسمه به عرض ميرسانيم.
امام ابي جعفر(ع) در رابطه با آیة «اِنَّالَذينَ يُؤْذُونَاللهَ وَ رَسُولَهُ» فرمودند: «هُمُ الْمُصَوِّرُون يُكَلَّفُونَ يَوْمَ الْقِيامَةِ اَنْ يَنْفَخُوا فيهاالرُّوح». حضـرت امام بـاقر(ع) فرمودنـد: اينكه خـدا در قرآن ميفرمايد: (آنهاييكه آزار ميدهند خدا و پيغمبر را) منظـور همان صورتگرانند كه جزاي آنها در روز قيامت آن است كه مكلّفشان ميكنند درآنـچه ساختهاند روح بدمـند (و مسلّم نمي توانند).
چنانچه ملاحظه میفرمایید از نظر امام معصوم مجسمهسازي يك نوع آزاردادن خدا و پيامبر(ص) است زیرا حضور مجسمه در هر منزل و معبری موجب از بينبردن معنويت در آن محیط ميشود.
قال رسولالله(ص): «مَنْ صَوَّرَ صُورَةً كَلَّفَهُ اللهُ تَعالي يَوْمَ الْقيامَةِ اَنْ يَنْفَخَ فيها وَ لَيْسَ بِنافِخٍ» پيامبرخـدا(ص) فرمود: هركس صورتي را بسازد و یا بنگارد، خداوند روز قيامت به عهدهاش ميگذارد كه در آن صورت روح بدمد و او مسلّم نميتواند چنين بكند و مورد عذاب قرار میگیرد. بدين وسيله در فرهنگ اسلام صورتسازی بهعنوان يك كار خلاف نظر خدا و پيـامبر(ص) مطـرح شده و عجيب است كـه ميبينيد هر وقت و هرجا نور معنـويت و ديـانت كم شـود گرايش به اين چيزها زياد ميگردد.
قال امام صادق(ع) قال رسولالله(ص): «اِنَّ جِبْرِئيلَ اَتاني فَقالَ اِنـّا مَعْشَرَالْمَلائِكَةِ لا نَدْخُلُ بَيْتاً فيه كَلْبٌ وَ لا تِمْثالُ جَسَدٍ» امامصادق(ع) فرمودند كه پيامبر خدا فرمود : كه جبرئيل نزد من آمد و گفت: ما گروه ملائكه در خانهاي كه سگ يا مجسمه باشد وارد نميشويم.
این بدین معنی است که در این محلها حقایق غیبی، انوار معنوی خود را متجلی نمیکنند و لذا افراد در فضای چنین محلهایی از ارتباط با عالم غيب محروم هستند و رحمت الهي به ساکنان آنها نمي رسد.
عن ابيجعفر(ع)؛ قال جبرئيل(ع): يا رَسُولَ الله «اِنّا لا نَدْخُلُ بَيْتاً فيه صُورَةُ الْاِنْسان». از امام باقر(ع) است كه فرمود: جبرئيل گفت: يا رسول الله ما در خانهاي كه صورت انسان باشد وارد نمي شويم.
حالا در نظر بگیرید که حضرت جبرئیل که منشأ بصیرت و شعور معنوی است، در محلی تجلی نکند و قلب افراد آن خانه یا شهر از نور او خالی باشد، آیا دیگر بصیرتِ فهم نوامیس و سنن عالم در آن افراد به چشم میخورد؟
اميرالمؤمنين(ع)از قول پيامبر(ص) فرمودند كه: نَهَیِ عَنِ التَّصاويرَ وَقالَ: «مَنْ صَوَّرَ صُورَةً كَلَّفَهُ اللهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ اَنْ يَنْفَخَ فيها وَ لَيْسَ بِنافِخٍ» رسولالله(ص) از ساختن تصـاوير نهي ميفرمودند و ميگفتند: هركس صورتي بسازد (يا بكشد) در روز قيامت خداوند او را مجبور ميكند كه در آن صورت، روح بدمد و او نميتواند.
و اساساً ذهنی که مشغول صورتها و تصاویر شد، افق جان دیگر به راحتی نمیتواند ذوات و عالم غیب را درک کند.
عن ابيالعباس، عن ابيعبدالل(ع) قال: «سَاَلْتُهُ عَنْ قَوْلِالله عَزَّ وَجَلَّ (يَعْمَلوُنَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحاريبَ وَ تَماثيل)، مَا الَّتماثيلُ الَّتي كانوُا يَعْمَلوُنَ؟ قالَ وَ اللهِ ما هِيَ التَّماثيلُ الَّتي تَشَبَّهَ النّاسَ وَلكِنْ تَماثيلُ الشَّجَرِ وَ نَحْوه».
راوي ميگويد: از امام صادق(ع) در مورد آيهاي كه خداوند فرمود، سوال كردم؛ (جنّيان براي حضـرت سليمـان(ع) هرچه ميخواست از محرابهـا و پيكرهـا ميساختند) آن تماثيـل كه جنيان ميساختند چه بوده ؟ حضرت فرمودند: والله پيكرهايي شبيه انسان نبوده بلكه تماثيلِ درخت و امثال آن بوده است.
حال با توجه به اين روايات که مطرح شد، آیا نبايد يك انسان متدين، محض احتياط هم كه شده از ساختن و داشتن و نگاهکردن به مجسمهها به هر نحوي ممکن است فاصله بگيرد؟ آيا كارگزاران محترم جمهوري اسلامي و دانشگاههاي هنر در جمهوري اسلامي نبايد از اين گونه اعمال اجتناب بورزند و هنر خود را در مسیری بهکار گیرند که چنین آفاتی را در پی نداشته باشد؟
آيـا ما نبايد متوجه بـاشيم كه وقتي جامعه مشغول مجـسمهسازي و مجسمهداري شد، به مـرور؛ گرايش روحِ آن جامعه بـه عالـَم محسوس افزون ميشود و از ارتبـاط بـا معنويـات محروم مـيماند؟ و به همين جهت هم ميفرمايند : ملائكه در خانهاي كه مجسمه باشد داخل نميشوند؛ يعني در چنين محيطي قلب در بهرهگرفتن از معنويات محروم ميماند و گرفتار وساوس شياطين ميگردد، این است که باید اذعان کرد شهري كه در آن مجسمه باشد، شهر شياطين خواهد شد و مردم به جای گرایش به معنویات و محبت و ایثار نسبت به یکدیگر، بيشتر گرفتـار هـوس و حرص و وسوسه و بدبینی میشوند. وقتی متوجه شدیم ملائكه و ازجمله جبرئيل(ع) مظاهر اسماء الهی و در زمرة حقايق غيبي هستند و درآن محلي كه مجسمة موجودات ذيروح قرار دارد، عبور نمیکنند و به آن محل نظر ندارند، میفهمیم انوار الهی در چنین مکانهایی جان و قلب ساکنان آن محلها را نوازش نمیدهد و امید و دیگر آرامش در افراد آن مکانها به چشم نمیخورد، و مسلم وقتي نظر و نوازش ملائكه از جانها رخت بربندد، فکر و خیال آنها گرفتار وساوس شيطاني میشود.
ما اميـدواريـم مسئـولان محترم و مـردم متدين مواظب بـاشند كه ظاهـر شهرها و خانهها با چنين مظاهري كه فاصلهگرفتن از فرمايش اتمه معصومین(ع) و فتاوي علماي عزيز است و در يك كلمه؛ نشانة دوري از ديـن و معـنويت است، آلوده نشود.
عجيب است كه عدهاي ميگويند: «اينكه اسلام مجسمهسازي را حرامكرده به آن جهت است كه بتپرستي تداعي نشود و حالا كه ديگر با مجسمهسازي، بتپرستي تداعي نميگردد، اين كار عيب ندارد». در حاليكـه بايد متوجـه باشند در زمـان امام صـادق(ع) كه حدود 100 سال از مسئله بتپرستي گذشته است باز امام، حرامبودن مجسمهسازی را مطرح ميفرمايند و به سؤالکننده میگویند اگر میخواهی چیزی را نقاشی کنی و یا بسازی، درخت و نهر و امثال اینها را تصویر کن، چون نبايد روح انسـانها كه مـيتواند با سيرِ در معنويات، حقايق عقلي و قلبي عالم مـعنا را درك كـند، گـرفتار اين كارها بشود و تمام انديشه خود را صرف اين صورتهاي حـسي نمـايد. و اساساً نبـايد انسـان خـود را بـيش از حد در محسوسات متوقف كند، و مجسمهسازي نمونة بارز متوقفشدن در حـس اسـت. آري! از يك قطعة سنگ، تجسّمِ فضاييِ صورتی را در نظرآوردن و سپس بر اسـاس آن تجسّم فضايي، سنگ را تراشيدن ،كار مهمي است. كاری مهم ولي پوچ، كه انسانها را به خود مشغول ميكند.
مارگيـري، اژدهـا آورده اسـت در شكارش، خونِ دلهاخوردهاست
مارگیر؛ كار مهمي كرده كه اژدها شکار کرده، ولي نتيجـة کارش طبق نقل مثنوی، كشتهشدن خـودِ مارگـير و مردم بسيار بود. مجسمهساز نیز مثل مارگير؛ هم عمر خود و هم عـمر مـردم را تلـف كرده، و هم فضاي خانه و شهر و جامعه را از معـنويت خارج نموده است.
مسلّم کسانی كه دستورساختن این مجسمهها را ميدهند در ارتکابِ گناه، نقش اصلي را دارند. اينها نمـيدانند فتواي خود شيـخ بهايي و شهيد مطـهري«رحمةاللهعليهما» كه آقايـان مجسمههايشان را ساختهاند حرمت ساختن مجسمه است اگر تجليل از مطهري و شيخ بهائي«رحمةاللهعليهما» مقصد است، تجليل اين بزرگان به فكر و انديشهشان است و نه به جسم آنها. ملاحظه ميكنيد مجسمهسازي چه بلایی بر سر انسان میآورد، انسان آنچنان مشغول جسم افراد دانشمند ميشود كه پيام علمی آنها ناديده گرفته میشود و جسم آنها مدّ نظر قرار ميگيرد.
فرهنگ غـربي همه چيز را در حدّ حس و محسوسات پایین میآورد، چون اين فرهنگ با معنويت بسیار كم سر وكار دارد و به همین جهت گرفتار مجسمهسازي ميشود و بعد از رنسـانس كه بهکلی به دين پشت كرد، مجسمهسازی رونق بیشتری گرفت، و به قـول دانشمندان غربشناس، حتي غرب بيش از آنكه مسيحي شود، مسيحيت را غربي نمود و لـذا تا قرن چهـارم ميلادي كه هنوز مسيحيت به غـرب نرفته يعني در كليساي اورشيلم، شما به آن معنا تمثال و مجسمهای نميبينيد ولي وقتي مسيحيت به غرب رفت، فرهنگ غرب رنگ رومي و يونـاني خود را به مسيحيت زد و تازه اوج اين مجسمـهسازي وقتي اسـت كه بهكـل به مسيحيت پشـت نمود. حال سؤال اين است؛ چرا بايد يك كشور اسلامي گرفتار گرايشهايي باشد كه هيچ ريشة اسلامي و الهي ندارند؟ آيا مسؤلان بنا را بر اين گذاردهاند که مظاهر غربي را در كشور اسلامي حاكم كنند؟
عرفاي بزرگ كه حس نوراني داشتند و حضور و عدم حضور معنويت را در هر مكان حس ميكردند، در جايي كه مجسمـهاي بـود شـب نميمـاندند و در آن مكـان نمـاز نميخواندند، مـيفرمودند: وجود اين مجسمه مانع ارتباط ما با حقايق معنوي عالم اعلي است. حتي سگِ گـله را كه نياز زندگي دامداري است در محلي خارج از خانه جاي ميدادند كه در حكم خانه و زندگي محسوب نشود.
بهتـرين دليل تجربي بر این ادعا كه ميل به مجسمه و سگهـای (غیر سگ گله) معمولي يك ميـل شيطاني است، اينكه در هر خانوادهاي كه اسلام و معنويت بيرنگ شد، حضور سگ و مجسمه پررنگ ميشود، و معلوم است که بین روح اسلام و سگ و مجسمه تضاد هست.
«والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته»