چرا عطّار؟ و چرا تذکرة الاولیاء؟
باسمه تعالی
آنگاه که انسان در جستجوی خود در جهان به خود آید که او کیست و در کجاست، افقی مقابل او گشوده میشود که در کنار دیگر رادمردانِ تاریخ به دنبال جهان خود، در جهانِ آنان حاضر شود و جناب شیخ فریدالدّین عطّار نیشابوری برای حضور در جهانی که باید خود را در آن تجربه کند، به سوی اولیای الهی رفت و در نتیجه به تعبیر جناب مولوی، هفت شهر عشق را طی کرد و کتاب شریف «تذکرة الاولیاء» گزارشی از تجربیات جناب عطّار است تا ما نیز با حضور درجهان اولیای الهی در این زمانه، جهانی را که باید در آن باشیم را کشف کنیم.
این متن که حاصل تفرّج بنده در آن کتاب بوده است به این امید خدمت رفقا عرضه میشود که بتواند نسبت امروزین ما با اولیای الهی را برایمان مدّ نظر آورد تا با حضور در تاریخ انقلاب اسلامی، گذشته ایمانی و قدسی خود را در آینده خود حاضر کرده باشیم و «جهان بین دو جهان» بیش از پیش به معنای خود نزدیک شود.
طاهرزاده
گزیده ای از کتاب
«تذکرة الأولیاء» عطّار نیشابوری
ذکر ابن محمد امام صادق علیه السلام
جناب عطّار میگوید: من آن میدانم هر که به محمد ایمان دارد و به فرزندانش ایمان ندارد؛ به محمد ایمان ندارد. شافعی گوید:
لَو کَانَ رَفضاً حُبُّ آلِ مُحمَّدٍ.....فَلیَشهَدِ الثَّقَلانِ اَنیّ رافِضُ
صادق را گفتند: همه هنرها داری، ولکن بس متکبّری.
گفت: من متکبّر نِیم، لیکن کبرِ کبریایی است، که من چون از سر کبر خود برخاستم کبریای او بیامد و به جای کبر من بنشست، به کبر خود کبریایی نشاید کرد؛ اما به کبریای او کبر شاید کرد.
گفت: عاقل آن کس است که تمیز کند میان دو خیر و دو شر، تا از دو خیر، خیر الخیرین اختیار کند، و از دو شرّ شرّالشرّین بشناسد.
از وی پرسیدند: درویشِ صابر فاضلتر یا توانگرِ شاکر؟ گفت: درویشِ صابر، که توانگر را دل به کیسه بُود و درویش را با خدای.
گفت: هرکه مجاهده کند به نفس برای نفس، به کرامات برسد، و هرکه مجاهده کند با نفس برای خداوند، به خداوند برسد.
گفت: حق تعالی را در دنیا بهشت است و دوزخ؛ بهشت عافیت است و دوزخ بلاست. عافیت آن است که کار خود را خدای گذاری، و دوزخ آن است که کار خدای با نفس خویش گذاری.
ذکر اویس القرنی رضی الله عنه
عمر گفت: یا اویس مرا دعایی بکن؛
گفت: در هر نماز میگویم: «أللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُؤمِنات» خداوندا! مردان و زنان مؤمن را ببخش، اگر شما ایمان به سلامت به گور برید خود شما را دعا دریابد و اگر نه من دعا ضایع نکنم. عمر گفت: مرا نصیحتی کن. گفت: خدای را شناسی؟ گفت: شناسم. گفت: اگر به جز از خدای هیچکس دیگر نشناسی تو را بِه. گفت زیادت کن. گفت خدای تو را میداند؟ گفت: داند. گفت: اگر به جز خدای کس دیگر تو را نداند تو را بِه.
پس گفت: رنجه گشتید، بازگردید که قیامت نزدیک است. آنگاه آنجا ما را دیدار بُوَد که بازگشتی نبُوَد، که من اکنون به ساختن زادِ راه قیامت مشغولم.
هرم بن حیّان گوید او را برکنار فرات یافتم، گفتم مرا چیزی روایت کن گفت: نخواهم راه حدیث بر خویش گشاده کنم و نخواهم که محدث و مفتی و مذکِّر باشم که مرا خود شغل هست که بدین نمیپردازم.
گفتم: آمدهام تا با تو اُنس گیرم. گفت: من هرگز ندانستم که کسی خدای را بشناسد و به هیچ چیز دیگر اُنس تواند گرفت و به کسی دیگر بیاسود.
گفتم: مرا وصیتی کن. گفت: مرگ را زیر بالین دار، چون که بخفتی، و پیشِ چشم دار، چون برخیزی؛ و در خُردیِ گناه منگر، در بزرگی آن نگر که در وی عاصی شوی ... یک ساعت از یاد مرگ غافل مباش.
گفتند: کار چگونه است؟ گفت: «وا! قِلةَ زادٍ وا! طولَ طَریقاه.» آه از بی زادی و درازیِ راه.
گفت: هر که سه چیز را دوست دارد دوزخ به او از رگ گردنش نزدیکتر بوَد؛ طعامِ خوش خوردن و لباس نیکو پوشیدن و با توانگران نشستن.
گفت: «مَن عَرَفَ الله لایُخفی عَلَیهِ شَیءٌ» هرکه خدای را شناخت هیچ چیز بر او پوشیده نماند.
یا گفت: «السلامَةُ فِی الوَحدَة» سلامت در تنهایی است و یا گفت: «عَلَیکَ بِقلبک» بر تو باد به دل تو، تا غیر در او راه نیابد.
گفت: «طلبتُ الرّفعةَ فوجدتُهُ فی التّواضع و طلبتُ الرّیاسة فوجدتُه فی نصیحة الخلق و طلبتُ المروة فوجدتُه فی الصّدق وطلبتُ الفخر فوجدتُه فی الفقر و طلبت النسبة فوجدتُه فی التقوی و طلبتُ الشّرف فوجدتُه فی القناعة و طلبتُ الرّاحة فوجدتُه فی الزهد»
[برتری خواستم و آن را در فروتنی یافتم، جویندۀ سروری شدم و آن را در نیکخواهی مردمان یافتم، خواستار جوانمردی شدم و آن را در راستی یافتم، کسب فخر کردم و آن را در فقر یافتم، خویشی و پیوستگی جستم آن را در پرهیزکاری یافتم، شرف خواستم و آن را در بسندگی و خرسندی یافتم، آسودگی طلبیدم و آن را در پارسایی یافتم]، معانی این سخنها معلوم است و مشهور.
ذکر حسن بصری«رحمةاللهعلیه»
ارادات او به علی بوده و طریقت از او گرفت.
گفت: ما به کثرتِ جمع شاد نشویم ولیکن اگر یک درویش حاضر بُود دل ما شاد شود.
از او پرسیدند: اصل دین چیست؟ فقال: «الورع». گفتند: آن چیست که ورع را تباه کند؟ فقال: «الطمع».
گفت: امروز با قومی صحبت کنید که شما را بترسانند و فردا ایمن باشید، بهتر است که صحبت با قومی دارید که شما را ایمن کنند و فردا به خوف اندر رسید.
گفت: من خویشتن را دیدهام که طمع فردوس اعلی و مجاورت حق تعالی میکند و هرگز طمع سلامت از مردمان نکند که آفریدگار ایشان از زبان ایشان سلامت نمییابد.
«القبر اوّل منزلٍ مِن منازل الاخرة» چه مینازید به عالمی که آخرش این است، یعنی گور! و چون نمیترسید از عالمی که اولش این است، یعنی گور!
به عمر بن عبدالعزیز نصیحت کرد: «چون خدای با تو است بیم از که داری؟ و اگر خدای با تو نیست امید به که داری؟»
مالک دینار گفت: از حسن پرسیدم: که عقوبت عالم چه باشد؟ گفت: مردنِ دل. گفتم: مرگ دل چیست؟ گفت: حبّ دنیا.
به عیادت همسایهاش که آتشپرست بود رفت گفت: اسلام آر تا خدای به تو رحمت کند.
شمعون گفت: مرا سه چیز از اسلام باز میدارد: یکی آنکه شما دنیا مینکوهید و شب و روز دنیا میطلبید، دوم آنکه میگویید مرگ حق است و هیچ ساختگیِ مرگ نمیکنید؛ سوم آنکه میگویید دیدار حق دیدنی است، و امروز همه آن میکنید که خلاف رضای اوست.
گفت: گوسفند از آدمی آگاهتر است از آنکه بانگ شبان او را از چراکردن باز دارد و آدمی را سخن خدای از مراد خویش باز نمیدارد.
گفت: فکر، آینهای است که حسنات و سیّئاتِ تو به تو نماید.
هر نظر که نه از سر عبرت است آن همه لهو و ذلّت است.
گفت: پیوسته اهل دل به خاموشی معاودت میکنند تا وقتی که دلهای ایشان در نطق آید، پس از آن بر زبان سرایت کند.
گفت: در ورع سه مقام است: یکی آنکه بنده سخن نگوید مگر به حق، خواه در خشم باش خواه راضی. دوم آنکه اعضای خود را نگاه دارد از هر خشم خدای در آن باشد. سوم آنکه قصد او در چیزی بود که خدای تعالی بدان راضی باشد.
گفت: جان فرزند آدم از دنیا مفارقت نکند إلاّ به سه حسرت: یکی آنکه سیر نشد از آنکه جمع کرده بود. دوم آنکه در نیافته بود آنکه امید داشته بود. سوم آنکه زادی نیکو نساخت برای چنان راهی که پیش او آمد.
گفت: بیامرزاد خدای عزوجل قومی را که دنیا ایشان را ودیعت بود، ودیعت را باز دادند و سبکبار برفتند.
گفت: هرکه خدای را شناخت او را دوست دارد، و هرکه دنیا را شناخت او را دشمن دارد.
گفت: اگر خواهی دنیا را ببینی که پس از تو چون خواهد بود، بنگر که بعد از مرگ دیگران چون است.
.
.
.
برای مطالعه کامل،لطفا فایل های docوpdf را دانلود نمایید