55مروت و نتایج اجتماعی آن(01/04/13)
خلاصه
در موضوع مروت
حضرت امیرمومنان امام على علیه السلام می فرمایند: «من الْمُرُوءَةِ احْتِمَالُ جِنَايَاتِ الْإِخْوَان»
از مروّتست تحمّل كردن گناهان برادران يعنى در گذشتن از آنها و تلافى- نكردن است
پیامبر اسلام - صلّی الله علیه و آله - فرمودند: «مُرُوَّتُنا أَهْلُ الْبَیْتِ، أَلْعَفْوُعَمَّنْ ظَلَمَنا وَ اِعطاءُ مَنْ حَرَمَنا»: مروّت ما اهل بیت، گذشت از کسی است که به ما ظلم کرده و بخشش به کسی است که ما را محروم کرده است.
امام باقر علیه السلام روزی از حضار درباره چیستی مروت پرسیدند . فَتَکَلَّمُوا. فَقالَ علیه السلام: أَلْمُرُوَّةُ أَنْ لاتَطْمَعَ فَتَذِلَّ، وَ تَسْأَلَ فَتَقِلَّ، وَلاتَبخَـلَ فَتُشْتَمْ، وَ لاتَجْهَلَ فَتُخْـصَم. هر کسی چیزی گفت. پس آن حضرت فرمودند: مروّت آن است که طمع نکنى تا ذلیل و خوار نشوى و از دیگران چیزى نخواهى تا کوچک نشوى و بخل نورزى تا ناسزا نشنوى و نادانى نکنى تا براى خودت دشمن نتراشى. (البحار، جلد ۷۸ ص ۱۷۲)
حضرت امیرمومنان امام على علیه السلام در تبیین نشانه ها و اصول و ارکان مروت و مردانگی می فرماید: ثَلاثَهٌ هُنَّ الْمُرُؤَةُ: جـُودٌ مـَعَ قِـلـَّةٍ، وَ احْتِمالٌ مِنْ غَیْرِ مَذَلـَّةٍ، وَتَعَفـُّفٌ عَنِ الْـمَسْأَلَه؛ سه چیز است که عین مروّت است : بخشش در حال تنـگدستى، تحمّل و صبورى بـدون آنکه انسـان زیر بـار ذلت بــرود، و خـوددارى از خـواهش و درخواست.
جناب مولوی در نظر به مروت حضرت امیرمومنان امام على علیه السلام این طور سروده است. در شجاعت ، شیر رَبّانیستی / در مُروّت ، خود که داند کیستی
می فرماید:
از علی آموز اخلاص عمل / شیر حق را دان مُطَهّر از َدغَل
در غَزا ، بر پهلوانی دست یافت / زود ، شمشیری برآورد و شتافتا
او خدو انداخت بر روی علی / افتخارِ هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رُخی که رویِ ما / سَجده آرد پیشِ او ، در سجده گاه
در زمان ، انداخت شمشیر آن علی / کرد او اندر غَزائش کاهلی
گفت : بر من تیغِ تیز افراشتی / از چه افکندی ؟ مرا بگذاشتی ؟
آن چه دیدی بهتر از پیکارِ من / تا شدستی سست در اِشکارِ من ؟
در شجاعت ، شیر رَبّانیستی / در مُروّت ، خود که داند کیستی
) ای علی که جمله عقل و دیده ای/ شَمّه ای واگو از آنچه دیده ای
تیغِ حلمت ، جانِ ما را چاک کرد / آبِ علمت ، خاکِ ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرارِ هوست / ز آنکه بی شمشیر کشتن کارِ اوست
باز گو ، ای بازِ عرشِ خوش نگار / تا چه دیدی این زمان از کردگار ؟
راز بگشا ای علیِ مرتصی / ای پسِ سُوءُالقَضا ، حُسنُ القَضا
چون تو بابی ، آن مدینۀ علم را / چون شعاعی ، آفتابِ حِلم را
) باز باش ای باب ، بر جویایِ باب / تا رسد از تو قُشور اندر لباب
باز باش ای بابِ رحمت تا ابد / بارگاهِ ما لَهُ کُفواََ اَحد