گزیدهی کشفالمحجوب
بسم الله الرّحمن الرّحيم
مقدمه
در مسير سير و سلوك و عبور از كثرت و توجه به عالم وحداني، بايد به عون و مدد الهی مراحلي را به شرح زير پشت سرگذاشت.
الف: عزم بر اصلاح نفس و قانعنبودن به صِرف انجام ظاهرعبادات، و توجه به اين حقيقت بزرگ كه دستوراتِ ظاهري دين، داراي باطني ا ست بسيارنوراني كه ميتوان از طريق عبادات شرعي به آن بواطن دست يافت وقلب را با حقایق مأنوس نمود.
ب: پس از عزم بر اصلاح نفس بايد در كسب معارف حقه تلاش نمود تا خداي ناكرده گرفتار اعتقادات واهي نگرديم تا در مسير سلوك راه برای وسوسههای شيطان و وَهمِ سالک باز نگردد.
معارف حقه عبارت است از «معرفت نفس»، «معرفت رب»، و «معرفت به معاد»، و «شناختن حقيقت نبوت و امامت». كه در اين قسمت بايد ابتدا متوجه قواعد نفس و نحوۀ حضور آن در درون بدن و بيرون آن گشت و سپس ازطريق معرفت نفس به معرفت رب رسيد و با تدبّر در مسئله معاد، از زيباترين مراحل سلوك برخوردار گشت و با توجه به مقام نبوت، آگاه شود که خداوند براي انسان چه برنامههايي در نظام هستي تدوين نموده است، و با توجه به مقام امام، شناخت مقامِ واسطة فيضبودن حجت خدا در هستي را، براي خود حاصل نماید.
ج: پس از دو مرحله ی فوق؛ باید عزم سالک بر حاكمكردن آداب و دستورات اخلاقيِ دين بر روح و روانش باشد و مراقبت از فضائل اخلاقي، سيره و منش او گردد كه نمونه اين نوع دستورات را در كتاب «شرح حديث جنود عقل و جهل» از امام خميني«رضوان الله تعالی علیه» يا شرح حديث مشهور «يا بْنَ الجندب» که دستورالعمل حضرت صادق(علیه السلام) به عبدالله بن جندب است، ميتوانيد دنبال كنيد.
د: چهارمين مرحله كه به يك تعبير ميتوان اولين مرحله به حساب آيد، رعايت احكام الهيه است كه مراجع عاليقدرآن احكام را از متن كتاب و سنت كشف و استخراج كرده و در رساله هاي عملية خود در اختيار سالكان الي الله قرار ميدهند.
ه: حال پس از اين چهار مرحله؛ سالك نياز دارد كه به كمك لطائف عرفاني، درعالَمي وارد شود كه تمام مراحل چهارگا نه در يك جا، با روح و جان او مأنوس شود، براي تحقق چنين حالتي بايد او به فكر بيفتد كه براي خود «عالَم» ايجاد كند تا قلب او دائماً در حضور حق بماند و بيشتر بتواند به اولياء معصوم(علیه السلام) نزديك شود. اساتيد بزرگ عرفان وعلماي اسلامي علاوه بر تنظيم كتابهايي براي مراحل چهارگانة فوق براي در حضوربردنِ سالك و واردِ عالَمشدن او، كتابهايي تنظيم كردهاندكه از جمله اينها، كتاب «كشف المحجوب» از جناب علي بن عثمان الجُلاّبيِ هُجْویري است. علاوه برآن كتاب، کتاب «تذكرۀالاولياء»، عطار نيشابوري» و يا «رساله قشريه» ابوالقاسم قشیری و «نفحات الانس» از عبدالرحمن جامی و امثال آن نیز براساس همين هدف تدوين شده است. و از اين مهمتر روايات اخلاقي است كه توسط محدثين بزرگ دركتب روايي جمع آوري شده که اين هدف را به خوبي دنبال ميكند، منتها شايد بتوان گفت امثال كتاب «كشف المحجوب» مقدمهاي باشد براي درست فهميدن روايات ائمه معصومين(علیه السلام) زيرا همان طور كه متأسفانه در حال حاضر اکثر مسلمانان برخوردشان با رساله هاي احكام عمليه در حدّ دستورات خشك و قالبي شده و به متوجه باطن اين دستورات نيستند و فقط كساني متوجه باطن اين دستورات ميشوند و از طريق انجام اين ظواهر به باطن سير ميكنند ،كه قواعد مسئله را بشناسد. عين اين موضوع متأسفانه در برخورد با روايات ائمه معصومين(علیه السلام) پيش آمده و بسیاری از ما توجه به نقش فوق العاده سلوكي آنها نداریم و لذا با ارتباط با تذكرات عرفا ميتوان در عالَمي قرار گرفت كه آرامآرام، عالم ارتباط با روايات ائمه معصومين(علیه السلام)در ما شكل بگيرد و إنشاءالله آن نيز مقدمه شود تا ذكر اكبر يعني قرآن، ذكر اصلي قلب ما گردد و عالم ما، عالم قرآني شود.
در مورد زندگی علی بن هجویری به طور مختصر میتوان گفت که تاريخ ولادت او معلوم نيست، مدفون در لاهور است و مزارش محل زيارت مؤمنين و سالكان ميباشد. اقبال لاهوري درزيارت اوگفت:
سيد هجوير، محذوم امم مرقد او پير سنجر را حرم
بندهاي كوهسار آسان گسيخت در زمين هند تخم سجده ريخت
معاصر ابوسعید ابی الخیر است و احتمالاً اواخر قرن چهارم درشهر غزنه متولد شده است و دوران کودکی را در جلاب و هجویر از محلات غزنه زیر نطر پدر دانشمندش گذرانده، درحدود 465 (ه. ق) وفات یافته است.
سعي شده است در اين نوشتارسخناني از او را كه در شرايط امروز ما به كار ميآيد گزينش كنيم تا همچنان که عرض شد إنشاءالله وسيله ی بقاءِ ما در حالت ايماني گردد و بتوانيم وارد عالَم ديني شويم . البته تصحيح كتاب توسط «لِنتين ژوكوفسكي» از دانشمندان شوروي سابق انجام شده، با اين كه اصل كتاب فارسي است ولي به جهت نوع چاپ که در شوروی انجام گرفته براي خوانندة فارسي زبان با مشكلاتي همراه است و چون قصد اينجانب تدوين تذكراتي براي عزيزان بوده، نكاتي ازآن را گزينش كردهایم، و برای آشنایی بیشتر با متن ، لازم است به خود كتاب مراجعه فرمايید. در بعضي موارد كه لازم بوده درشرح مطالب كتاب، نکاتی به طور مختصر عرض شده است و نیز بعضی سخنانی که از قول عارفان نقل شده مربوط به کتاب «تذکرة الاولیاء» جناب عطّار نیشابوری است که به تناسب اضافه شده است. جلابی مختصری از زندگی عرفای هر دوران را گفته است، ما سعی کرده ایم صرفاً سخنان آنهایی را که موجب تنبه و تذکر و صیقل قلب میگردد انتخاب کنیم.
در انتهای این مقدمه باید به سه نکته توجه خاص داشت:
اولاً: عرفان و سیرة عرفا را باید در قبل از قرن دهم هجری با بعد از آن متفاوت دانست. بعد از قرن دهم با نفوذ استعمار در کشورهای اسلامی و به قصد سست کردن تقیّد مسلمانان – به خصوص در کشورهای شیعه – سعی کردند با نفوذ در بین فرقه های عرفانی، و از طریق به اصطلاح عرفان،زمینة بی قیدی را در بین جامعة مسلمانان دامن بزنند و از آن طرف با تبلیغات وسیعی که در اختیار داشتند طوری وانمود کنند که به کلی عرفا و صوفیه مقیّد به آداب شرعیه نیستند، در حالیکه این امر در همان زمان هم عمومیت نداشت و آنها چند نمونه انگشت شمار را بزرگ میکردند و البته حکم سیرة همان عدة انگشت شمار را نباید به عرفا و صوفیة قبل از قرن دهم سرایت داد. به طوریکه قبل از قرن دهم بسیاری مواقع خانقاه و مسجد در کنار هم قرار داشتند. از قرن دهم به بعد شکل مسئله به کلّی تغییر کرد به طوری که بسیاری از عرفای واقعی دیگر به روش و سیرة عرفا و صوفیان قدیم از نظر حضور در خانقاهها و پوشیدن لباس مخصوص دراویش عمل نمیکردند و به تعبیر شهید مطهری«رحمةالله علیه»:
«از پایان قرن نهم به بعد، به نظر ما عرفان شکل و وضع دیگری پیدا کرد. تا این تاریخ شخصیتهای علمی و فرهنگیِ عرفانی همه جزء سلاسل رسمی تصوفاند، و اقطاب صوفیه شخصیتهای بزرگ فرهنگی عرفان محسوب میشوند و آثار بزرگ عرفانی از آنها است. از این به بعد شکل و وضع دیگری پیدا میشود. اولاً: دیگر اقطاب متصوفه یا غالباً آن برجستگی علمی و فرهنگی که پیشینیان داشته اند، ندارند و بیشتر غرق آداب ظاهر و احیاناً بدعتها میشوند. ثانیاً: عدهای که داخل در هیچیک از سلاسل تصوف نیستند، در عرفان نظریِ محی الدینی متخصص میشوند، نظیر ملاصدرا و فیض کاشانی و آقامحمدرضاقمشه ای و امثال آن».
ثانیاً: بنا به فرمایش امام خمینی«ره»:
«از امور مهمه ای که تنبه به آن لازم است و اخوان مؤمنین و خصوصاً اهل علم کَثَّراللهُ امثالهم باید در نظر داشته باشند، آن است که اگر کلامی از بعض علماءِ نفس و اهل معرفت دیدند یا شنیدند به مجرد آنکه به گوش آنها آشنا نیست یا مبنی بر اصطلاحی است که آنها را از آن حظّی نیست، بدون حجت شرعیه رَمی به فساد و بطلان نکنند و از اهل آن توهین و تحقیر ننمایند و گمان نکنند هرکس اسم از مراتب نفس و مقامات اولیاء و عرفا و تجلیّات حق و عشق و محبت و امثال اینها که در اصطلاح اهل معرفت رایج است برد، صوفی است یا مروّج دعاوی صوفیه است یا بافندة از پیش خود است و بر طبق آن، برهانی عقلی یا حجتی شرعی ندارد. به جان دوست قسم کلمات نوع آنها شرح بیانات قرآن و حدیث است».
ثالثاً: آنچه در سیره و روش عرفای سنی مذهب مشاهده میشود، ارادت زیادی است که نسبت به اهل بیت پیامبر(صوات الله علیه و آله وسلم) و کلمات و معارف این خاندان دارند و لذا با تعمق در سیره و کلمات خانوادة پیامبر(صوات الله علیه و آله و سلم) سعی کرده اند نکات و رهنمودهای ارزنده را- بدون اظهار تشیع- در عقیده و عمل خود محقق نمایند و لذا در شرایط تقیه ای که در آن قرار داشتند، بعضاً برای توجه جامعه به معارف حقّه، حرفهایی را از زبان خلفا اظهار میکردند تا فرهنگ عرفان و تصوف را پویا و زنده نگهدارند و ما بیشتر باید متوجه آن کلمات باشیم. چون اکثر بالإتفاق آنها از نظر عقیده مبانی تشیع و اهل البیت را قبول دارند، هرچند از نظر فقهی، شیعه نیستند.
جلابی در «کشف المحجوب» و عطّار در «تذکرةالاولیاء» و جامی در «نفحات الانس» و قشیری در «رساله قشیریه»؛ به این قصد سخنان اهل دل را نقل کردهاند تا دل از طریق آن تذکرات متذکر شود و زنگار غفلت از آن زدوده شود و سالک بتواند صاحب «وقت» شود، و در «وقت» که شرایط آزادشدن از زمان و مکان است مستقر گردد. حال اگر عزیزان با این هدف مطالب مطرح شده در این نوشتار را دنبال کنند، إنشاءالله به مقصد خود خواهند رسید.
در آخر باید عرض کنم؛ اگر عرفان و زیبایی های آن را به نسل تشنة عرفان به خوبی ننماییم و آنها را به عرفانی که شریعت و حقیقت را جمع میکند راهنمایی نکنیم، مدعیان عرفان، عرفانی را به صحنه میآورند که با اباحه گری و لاابالی گری همراه خواهد بود و از سخنان عارفان که همه دست پروردة اسلام هستند به نفع نیّات خود استفاده میکنند. افسوس و صد افسوس که بعضی اصرار دارند که عرفان را از اسلام عزیز جدا بدانند، اینها بدون آنکه بدانند میخواهند زیبایی های معنوی را از اسلام جدا کنند و اسلام را به عنوان دینی خشک و قالبی بیروح نشان دهند، غافل از اینکه اگر با دقت کافی در سخنان عرفا سیر کنند متوجه میشوند اینها دستپروردة اسلاماند و نظر به حرکات و سکنات آنها موجب دینداری بهتر خواهد بود.
«والسلام»
طاهرزاده
قسمت اول
در ذکر ائمه صوفیه
صفحه8 تاصفحه71
کشف المحجوب در رفع حجابهای بین عبد و معبود
بسم الله الرّحمن الرّحيم
علی بن هجویری در کتاب کشف المحجوب پس از ذکر مقدمهای مختصر مطالب خود را چنین آغاز میکند:
فصل: درابتدای همة کارها بنده باید استخاره کند، یعنی از خدا خیرخواهد (چون همة خيرها در نزد اوست، پس بايد جهت جان را به سوي اوانداخت).
فصل: در هرکاری که غرض نفسانی باشد برکت نباشد و دل از محل مستقیم به محل اعوجاج و مشغولی فرو رود و در این حال، یا غرض آن برآورده شود که هلاکت درآن است وکلید دوزخ به جز حصول مراد نفس نیست، و یا غرضش برآورده نشود، واگردل ازآن برکند نجات اودرآن است، چراکه کلید درِ بهشت جز، به منع نفس از اغراضش نیست و خداوند فرمود:
« وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى»
آن کسی رستگار است که از مقام پروردگارش خوف را رعایت کند و نفس خود را از امیال نفسانی نهی نماید که در نتیجه بهشت مأوای اوست.
واغراض نفسانی اندر ...
برای مطالعه کامل متن ،فایل های pdfوdoc را دانلود نمائید.