سعی كنید اعمال این ماه را خوب انجام دهید، مثلاً در دعای سحری كه از
حضرت امام باقرu
نقل شده؛ شما در این دعا چه می خوانید ؟ فقط خدا را. دیده اید؛ آدم كسی را كه خیلی
دوستش دارد، دلش می خواهد همین طور با او حرف بزند، چرا؟ چون حرف زدن با او برایش
مطلوب است، چرا؟ چون دوستش دارد، می خواهد با او حرف بزند، صِرف اُنس با او برایش
هدف است. خداوند یك كلمه در كوه طور از موسی(ع) پرسید، این چیست در دستت؟ گفت: عصایم است « هِیَ عَصَای»، حضرت موسی(ع) دید دلش می خواهد
باز هم گفتگو را ادامه دهد گفت: «اَتَوَكَّوُا عَلَیْها» به آن تكیه می دهم، دید
باز هم دلش می خواهد حرف بزند گفت: «اَهُشُّ بِهَا عَلَی غَنَمِی» با آن برگ ها را برای
گوسفندانم می ریزم، همچنان دلش می خواست چیزی بگوید دید دیگر چیزی ندارد ولی
تمایل حرف زدن دارد گفت: «وَلِیَ فیها مَآرِبُ اُخْری» و با آن كارهای دیگر
هم می كنم، چون از همین مصاحبت با حق لذت می برد. در دعای سحر شما از خدا چه می خواهید؟
در این دعا، اصلاً چیزی جز ذكر اسماءِ او نمی گویید، مصاحبت او را می خواهید.
خلاف طریقت بود اولیاء
تمنّا كنند از خدا جز خدا
می گویی: «اَلّلهُمَّ اِنّی اَسْئَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ
بِاَبْهاهُ» خدایا من از تو می خواهم به حق آن گران قیمت ترین وجود و بهائت «بِاَبْهَاه» وآن هم از خوب خوبهایش
و «وَ
كُلُّ بَهائِكَ بَهی» و اصلاً همه خوبی ها و الطاف قیمتی تو، قیمتی ترین است.
«اللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُكَ مِن جَمالِكَ بِاَجْمَلِهِ
وَ كُلُّ جَمَالِكَ جَمیلٌ». یعنی؛ خدایا از تو می خواهم و از جمالت
هم می خواهم، آن هم از شدیدترین وجه جمالت، در حالی كه همه جمالت، شدیدترین است و
تو وَجه جمال ضعیف نداری.
ملاحظه می كنید همچنان صفات و اسامی و كمالات خداوند را می شماری، می گویی:
«الّلهُمَّ
اِنّی اَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ بِاَعَزِّها، وَ كُلُّ عِزَّتِكَ عَزیزَةٌ» خدایا از تو به حقیقت
عزّتت و به آن عزیزترین اسمائت می خواهم، و بعد می گویی البته همه اسماء تو عزیز و
برتر است. یعنی چه؟ ملاحظه می كنی كه همین مصاحبت مطلوب تو است. تا آخر دعا، اسماء
او را می شماری و از این تكرار اسماءِ حضرت حق به شعف می آیی و قلبت را محل یاد
او قرار می دهی.
به جایی می رسی كه در سحرهای ماه رمضان زبان حالت، این می شود كه:
من هرچه خوانده ام همه از یاد
برده ام
غیراز حدیث دوست كه تكرار می كنم
یعنی با تكرار اسماء او، جان را متوجه او می كنی، و آهسته آهسته خود را
به او نزدیك می بینی، اول باید نام او را همچنان بر زبان داشت تا آهسته آهسته قلب
هم با زبان همراهی كند. داریم كه:
دید مجنون را یكی صحرا نورد
در میـان بادیـه بنشستـه فـرد
صفحه ای از ریگ و انگشتش قلم
بـا صلای دل همی مـی زد رقم
گفت كای مجنون شیداچیست این
می نویسی نامه، بهر كیست این
گفـت مشـق نام لیـلی مـی كنــم
خاطر خود را تســلّی می دهـــم
چــون میسّر نیست برمن كامِ او
عشــق بازی مـی كنــم با نـام او
آری! «چون میسّر نیست بر من كام او» كه بتوانم در مقام فناء و اتحاد با
او باشم، با به زبان آوردن اسماء مبارك او، قلب خود را به او نزدیك می نمایم.
این اولِ كار است كه باید اسماء او را در سحرهای ماه رمضان صدا كنی ولی
می رسی به جایی كه از عمق جان خواهی گفت:
هرچیز كه دیدم همه بگذاشتنی بود
جزیادتوای دوست كه آن داشتنی بود
باز می آیی جلو و جلو تا جایی كه خواهی گفت:
با صد هزار جلوه برون آمدی كه من
با صد هزار دیده تماشا كنم تو را
دیگر جز او را در سراسر هستی نخواهی یافت، در همه این اسماء یك چیز را
می یابی و یك مطلوب را جستجو می كنی، تا جایی كه این دعاها را مثل یك نسیم می شناسی
كه پرده از رخ محبوب برمی دارد تا تو بتوانی با معبود خود بیشتر ارتباط پیدا
كنی، گفت:
گر باد نبودی كه سر زلف تو
برداشت
آن عارض زیبای تو ما را كه
نمودی؟
و روزه، همان نسیم است كه موجب می شود قلب متوجه حق بشود و طالب اُنس با
او شود.
به هر صورت نقش دعا و استمرار دعا را در این ماه فراموش نكنید. فرصت فوق العاده ای
است كه بتوانیم هرچه بیشتر به خدا نزدیك و نسبت به آن مقام اعلی آشنا شویم. خدا می داند
شاید هدیه ای بزرگ تر از دعای ابوحمزه ثمالی كه مؤمنین در سحر ماه رمضان می خوانند
برای روزه دار نباشد، فوق العاده عالی است، اوج ارتباط انسان را با خدا به انسان
مرحمت می كند. -اگر نتوانستید هر نیمه شب همه آن را بخوانید، لااقل چندصفحه آن را
بخوانید و شب بعد، صفحات بعد را بخوانید.- و بدانیدكه؛ روزه انسان را تا ملاقات با
خدا و رؤیت حق جلو می برد.[12]
هنوز مایلم در مورد روزه و نتایج روحانی آن كمی تأكید كنم تا إن شاءالله
نفسِ ما، در نزدیكی به حقیقت روزه، هرچه بیشتر موفق شود و از اهداف روزه غافل
نشود.
امام صادقu
در كتاب «مصباح الشریعه» در باب روزه می فرمایند : شما باید متوجه باشید
بیمارِ گناهانتان هستید و مثل یك بیمار كه میل خوردن و نوشیدن از او سلب می شود
و همچنان منتظر است تا سلامتی اش به او برگردد، شما هم باید قلبتان را متوجه
بیماریتان به جهت گناهان و غفلت هایتان بكنید ، و نخورید و نیاشامید و همچنان
منتظر بمانید تا از مرض گناهان شفا یابید .
«... وَ اَنْزِلْ نَفْسَكَ مَنْزِلَةَ الْمَرْضی، لا تَشْتَهِی طَعاماً
وَلا شَراباً، مُتَـوَقِّـعاً فی كُلِّ لَحْظَةٍ شِفَاءَ كَ مِنْ مَرَضِ
الذُّنُوبِ»
یعنی در حین روزه داری چنین حالتی به خود بگیرید. روزه، روحیه مقاومت و
خویشتن داری را در انسان تقویت می كند و به اصطلاح، انسان زورش به خودش می رسد.
رسول خداf
می فرمایند:
«الصَّبْرُ نِصْفُ الاِیْمانِ وَ الصَّوْمُ نِصْـفُ
الصَّبْرِ»[13] یعنی همان طور كه
پایداری در اعمال دینی، خود نشانه ای از حضور ایمان در قلب است و چنین قلبی به نصف
از ایمان دست یافته است و باید ایمان خود را با معارف بیشتر و اخلاق حسنه كامل
كند، كسی هم كه وارد روزه داری شود به نصف صبر دست یافته است و منوّر به مقداری از
ایمان گشته و قلبش در اعمال دینی اش به صحنه آمده است. چرا كه ممكن است ما تسلیم
دستورات و اخبار دین شده باشیم، ولی قلبمان وارد ادراك و احساس حقایق دین نشده
باشد. برای این كه قلب وارد چنین میدانی شود، از ابتدا باید بنا را بر این بگذاریم
كه در دینداری باید پایداری نمود و از این طریق نصف راه را طی كرده ایم. حال اگر
وارد روزه داری شدیم، نصف از این میدان صبر را طی خواهیم كرد و خیلی سریع قلبمان
وارد ادراك و احساس حقایق دین می شود.
در روایت از رسول خداf داریم: خداوند مباهات و افتخار می كند در نزد ملائكه به جهت جوان
اهل عبادت، و می فرماید: « ای جوان كه به جهت رضایت من شهوتت را ترك كردی و جوانیت
را خرج بندگی من كردی، منزلت تو نزد من همانند مقام بعضی از ملائكه من است. » یعنی
این جوان روحیه ملائكه را پیدا كرده است.
«اِنَّ اللهَ تَعالی یُباهِی مَلائِكَتَهُ بِالشَّابِ العابِدِ،
فَیَقُولُ اَیُّهَا الشَّابُ التّارِكُ شَهْوَتَهُ لِاَجْلِی الْمُبْذِلُ
شَبَابَهُ لی، اَنْتَ عِنْدی كَبَعْضِ مَلائِكَتی»[14]
و این مقام كمی نیست كه انسان از طریق عبادت و ترك شهوات و میل ها، وارد
عالم ملائكه شود، عالَمی فوق جسم و جسمانیات و زمین و زمان، چنین جوانی آینده و
گذشته برایش چون زمان حال روشن می گردد و دیگر نگران آینده خود نیست.
شما زكات مال را می دهید تا مال پاك شود و بتوانید در آن تصرف كنید و
برای شما بركت داشته باشد. روزه، عیناً چنین كاری را با بدن شما می كند، كه بدن
شما با روزه داری در خدمت شما قرار می گیرد و شما اسیر شهوات آن نخواهید شد و به همین
جهت هم در روایت از پیامبرf داریم: «وَ لِكُلِّ شَیءٍ زَكاةٌ وَ زَكاةُ الاَبْدانِ
الصِّیام»[15] حالا چنین بدنی در
اختیار ما است، نه این كه ما در اختیار آن باشیم.
پس به همین جهت است كه گفته شده: « زیركان در دین و دنیا سودمندتر از
گرسنگی ندیده اند» و داریم كه: « در قیامت عملی دیده نشود فاضل تر از ترك غذای
اضافی.» چنانچه سیره پیامبر و ائمهh را ملاحظه كنید متوجه می شوید كه آن عزیزان، زمینه نخوردن ها را
برای خودشان بیشتر فراهم می كردند و نه زمینه خوردن ها را.
عرض شد كه از پیامبرخداf داریم كه هیچ ظرف پُری برای آدم مثل شكم پر، مضر و پر شرّ نیست. «مَا مَلَأُ آدَمیُّ
وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِه»[16] چون شكم پر، روح را از
جهت صلاح به جهت فساد سوق می دهد و انسان دیگر مصالح خود را گم می كند.
اصلاً وقتی نور ایمان بر جان تابید و انسان از ایمان حرارت گرفت دیگر
دوست ندارد از پر خوری لذت بگیرد، روح مؤمن زیر بار نمی رود كه چون غافلان، سفرة
دل را در اختیار هوس بگذارد تا هرقدر خواست در آن بریزد.
در روایت از رسول خداf داریم كه یكی از نشانه های مؤمن و منافق همین است كه منافق جرأتِ
بسیار خوردن دارد و مؤمن نه. حضرت می فرمایند: «المُؤْمِنُ یَأكُلُ فی مِعاءٍ وَاحِدٍ وَ
الْمُنَافِقُ یَأكُلُ فی سَبْعَةِ اَمْعَاءٍ.»[17] یعنی؛ مؤمن با یك شكم
می خورد و منافق با هفت شكم. وقتی نور ایمان در قلب نیفتد، حرص و شهوت شعله می كشد
و خوردن، بهانه برای خاموش كردن این حرص و شهوت می شود، در حالی كه با خوردن، حرص
و شهوت فرو نخواهد نشست، مثل این است كه بخواهیم با دادن هیزم بیشتر به آتش، آتش
را سیر كنیم. ولی وقتی نور ایمان در قلب تجلّی كرد، اعتنایی به حرص و شهوت نمی كند
كه بعداً بخواهد با خوردن، آن را اشباع كند.
پیامبرf
فرمود: «اَدِیمُوا
قَرْعَ بابِ الْجَنَّةِ یَفْتَحْ لَكُمْ» یعنی پیوسته در بهشت را بكوبید تا
برای شما باز شود. «قُلْتُ: وَ كَیْفَ نُدیمُ قَرْعَ بابِ الْجَنَّة؟» پرسیدم: چگونه درِ
بهشت را بكوبیم؟
«قالَ: بِالْجُوعِ وَ الظَّمَإِ»:[18]
حضرت فرمودند: با گرسنگی و تشنگی. چون وقتی برای رضای هوس، غذا و نوشیدنی نخورد،
روح را از زمین و زمینی بودن آزاد می كند و جهت الهی خود را باز می یابد.
در روایت داریم: « اِنَّ اَبْغَضَ النَّاسِ اِلَی الله تَعالی
اَلْمُتَّخِمُونَ الْمَلَأُ»[19] مبغوض ترین مردم نزد
خدا، آنهایی هستند كه معده های پُر دارند تا آن حدی كه تُخَمِه-ترش- كرده باشند.
فرمود: ترك نكرد بنده خوردن لقمه ای كه اشتهای خوردنش را دارد، مگر این كه
برای او درجه ای در بهشت است. «وَ مَا تَرَكَ عَبْدٌ اَكْلَةً یَشْتَهیها اِلاّ كانَتْ
لَهُ دَرَجَةٌ فِی الْجَنَّةِ.»[20]
یكی از عرفا می گوید: «عبادت؛ پیشه ای است كه دكان آن تنهایی است و
بهای آن گرسنگی است.» یعنی در جایگاهی خلوت و با حالت گرسنگی انسان می تواند به
عالَم عبادت دست یابد.
داریم كه لقمان به پسرش نصیحت كرد كه: « ای پسرم، هر گاه كه معده ات پر
شد، فكرت به خواب می رود و حكمتت گنگ می شود، و اعضایت از توانایی برای عبادت
باز می ایستد».
«یا بُنَیَّ اِذَا اِمْتَلَأتِ الْمِعْدَةُ، نامَتِ
الفِكْرَةُ وَ خَرَسَتِ الْحِكْمَةُ وَ قَعَدَتِ الاَعْضاءُ عـنِ العِبادَةِ.»[21]
به هر صورت ما نمی خواهیم بیش از این وقت عزیزان گرفته شود، ولی لازم
است به كتاب های اخلاق در مورد روزه و جوع، رجوع كنید و با مراجعه دائمی به
آنها روزبه روز اراده خود را در توجه به روزه، تقویت كنید و نگذارید روزه از
دستتان برود و از آن نتایج بلندی كه می توانید به دست آورید خود را محروم كنید،
زیرا رهایی از خود، كه حاصل روزه است چیز كمی نیست كه بتوانید به آن نظر نداشته
باشید، باید از دست خود آزاد شده و اگر از دست خود آزاد شدید، عیدِ آزادی از دست
خود، یعنی عید فطر بر شما مبارك باد.
گفت:
رقص آن جاكن كه خود را بشكنی
پنبـه را از ریش شهوت بـركنـی
رقص و جولان بر سر میدان كنند
رقص اندر خون خود مردان كنند
چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقصِ خود رقصی كنند
امیدواریم این سرور و شادیِ از خود وارستن، به آن انتهایِ وارستگی برسد
و در این ماه به موفقیت كامل دست بیابید. إن شاء الله
اَلّلهُمَّ اجْعَلْنَا مِنَ الصّائِمِینَ لَكَ
اَلّلهُمَّ اجْعَلْنَا مِنَ الْقَائِمِینَ لَكَ
خدایا! در شب های قدر آنچه به اولیائت مرحمت می فرمایی به فضل و كرمت از
ما دریغ مدار.
خدایا! قلب امام زمان عزیزg را از ما راضی و خشنود بگردان.
خدایا! فرج پُربركتش را تسریع بفرما.
خدایا! در شب های پربركت این ماه، ما را موفق به «قیام» و «ذكر» و
«قرائت» بگردان.
خدایا! شیطانِ بسته را بر قلب ما باز مگردان و بهشت باز شده را مبند.
«والسلام
علیكم و رحمةالله و بركاته»
آثار منتشر شده از استاد طاهرزاده
·
معرفت النفس و الحشر (ترجمه و تنقیح اسفار جلد 8 و 9)
·
گزینش تكنولوژی از دریچه بینش توحیدی
·
علل تزلزل تمدن غرب
·
آشتی با خدا ازطریق آشتی باخود راستین
·
جوان و انتخاب بزرگ
·
ده نكته از معرفت النفس
·
ماه رجب ، ماه یگانه شدن با خدا
·
كربلا، مبارزه با پوچی ها (جلد 1و2)
·
زیارت عاشورا، اتحادی روحانی با امام حسینu
·
فلسفه حضور تاریخی حضرت حجتg
·
مبانی معرفتی مهدویت
·
از برهان تا عرفان (شرح برهان صدیقین و حركت جوهری)
·
جایگاه رزق انسان در هستی
·
زیارت آل یس، نظر به مقصد جان هر انسان
·
فرهنگ مدرنیته و توهّم
·
دعای ندبه، زندگی در فردایی نورانی
·
معاد؛ بازگشت به جدّی ترین زندگی
·
بصیرت فاطمه زهراi
·
جایگاه و معنی واسطه فیض
[12] - برای ادامه این موضوع می توانید به نوشتار
«روزه، دریچه رؤیت» رجوع فرمایید.
[13] - مهجه البیضاء، ج2، ص 121، كتاب اسرار الصیام.
[14] - مجموعه ورّام، ج 1، ص 37، با كمی تفاوت.
[15] - كافی، ج 4، ص 62.
[16] - بحار، ج 63، ص 330.
[17] - وسائل ، ج 24، ص 240.
[18] - مجموعه ورّام، ج 1، ص 101.
[19] - مجموعه ورّام، ج 1، ص 102.
[20] - همان.
[21] - همان.