توحید و ایمان
جلسه اول
بسم الله الرّحمن الرّحیم
قال رسول الله«صلیاللهعلیهوآله»: «وَ اعْلَمْ أَنَّ أَوَّلَ عِبَادَةِ اللَّهِ الْمَعْرِفَةُ بِه» هان ای اباذر! بدان که اول عبادت الهی معرفت به او میباشد.
امام باقر«علیهالسلام» میفرمایند: «لا يُقْبَلُ عَمَلٌ إِلَّا بِمَعْرِفَةٍ» هيچ كردارى پذيرفته نيست جز به معرفت.
سليمان ديلمى گويد: به امام صادق«صلیاللهعلیهوآله» عرض كردم: «فُلَانٌ مِنْ عِبَادَتِهِ وَ دِينِهِ وَ فَضْلِهِ كَذَا وَ كَذَا، فَقَالَ«علیهالسلام»: «كَيْفَ عَقْلُهُ؟» قُلْتُ: لَاأَدْرِي، فَقَالَ«علیهالسلام»: «إِنَّ الثَّوَابَ عَلى قَدْرِ الْعَقْلِ»؛ فلاني در عبادت و ديانت و فضيلت چنين و چنانست فرمود: عقلش چگونه است؟ گفتم نميدانم، فرمود، پاداش باندازه عقل است، سپس فرمودند؛ همانا مردى از بنىاسرائيل در يكى از جزاير دريا كه سبز و خرم و پر آب و درخت بود عبادت خدا ميكرد، يكى از فرشتگان از آنجا گذشت و عرض كرد پروردگارا! مقدار پاداش اين بندهات را به من بنما. خداوند به او نشان داد و او آن مقدار را كوچك شمرد، خدا به او وحى كرد همراه او باش، پس آن فرشته به صورت انسانى نزد او آمد. عابد گفت تو كيستى؟ گفت مردى عابدم، چون از مقام و عبادت تو در اين مكان آگاه شدم نزد تو آمدم تا با تو عبادت خدا كنم، پس آن روز را با او بود، چون صبح شد فرشته به او گفت: جاى پاكيزهاى دارى و فقط براى عبادت خوب است. عابد گفت: اينجا يك عيب دارد. فرشته گفت، چه عيبى؟ عابد گفت: خداى ما چهارپائى ندارد، اگر او خرى ميداشت در اينجا ميچرانديمش به راستى اين علفها از بين ميرود! فرشته گفت: پروردگار كه خر ندارد، عابد گفت: اگر خرى ميداشت چنين علفى تباه نميشد. پس خدا به فرشته وحى كرد: همانا او را به اندازۀ عقلش پاداش ميدهم. (بحار الأنوار ج1، ص: 84)
با توجه به نکات فوق و حساسیت معرفت بالله، خوب است در رابطه با توحید و ایمان متوجه روایاتی باشیم که از طریق اهل بیت عصمت و طهارت«علیهمالسلام» به ما رسیده است.
توحید: واژه «توحید» مصدر باب «تفعیل» و به معنای «یگانه دانستن» است
در موضوع توحید از حضرت صادق علیه السلام داریم که فرمودهاند:«سید کلام الأولین و الآخرین: لا إله إلا اللّه» برترین کلام در در اولین و آخرین مراحل قول لا اله الا الله میباشد «الوسائل (باب: 44 من أبواب الذکر حدیث: 5.)
امام على علیه السلام: میفرماید: «تَوْحِیدُهُ تَمْیِیزُهُ مِنْ خَلْقِهِ» توحیدخداوند یعنی جدا دانستن خدا از مخلوقات و یا می فرمایند: «التَّوْحِیدُ أَنْ لَا تَتَوَهَّمَهُ»؛ توحید این است که خدا را توّهم نکنید (بحارالأنوار، ج ۴، ص ۲۵۳)
قرآن کریم میفرماید:«فَأَقِم وَجهَكَ لِلدّينِ حَنيفًا فِطرَتَ اللَّـهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيها لا تَبديلَ لِخَلقِ اللَّـهِ»
پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن؛ با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. حضرت صادق علیه السلام در این رابطه فرمودند:« فطرهم الله حین أحد میثاقهم علی التوحید» آنگاه كه از آنان پيمان گرفت، بر توحيد مفطورشان كرد (کلینی،همان: ج2، ص12) یا می فرمایند:«فطرهم جمیعا علی التّوحید» اصول کافی ج 2، ص 12،« کتاب ایمان و کفر»، خلق کرد ایشان را همگی بر توحید.
===================
جلسه دوم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
1- حضرت علی«علیهالسلام» در خطبۀ اول نهجالبلاغه میفرمایند: «أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْی الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیرُ الصِّفَةِ».
سر آغاز دين، خداشناسى است، و كمال شناخت خدا، باور داشتن، او، و كمال باور داشتن خدا، شهادت به يگانگى اوست؛ و كمال توحيد اخلاص، و كمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا كردن است، زيرا هر صفتى نشان مىدهد كه غير از موصوف، و هر موصوفى گواهى مىدهد كه غير از صفت است. از این جهت او عالم نیست، بلکه عین علم است. در این رابطه به حدیث شمارۀ 15 رجوع شود.
در ادامه میفرمایند: «فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَیهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَیهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ. وَ مَنْ قَالَ فِیمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَامَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ.»
پس كسى كه خدا را با صفت مخلوقات تعريف كند او را به چيزى نزديك كرده، و با نزديك كردن خدا به چيزى، دو خدا مطرح شده؛ و با طرح شدن دو خدا، اجزايى براى او تصوّر نموده؛ و با تصّور اجزا براى خدا، او را نشناخته است. و كسى كه خدا را نشناسد به سوى او اشاره مىكند و هر كس به سوى خدا اشاره كند، او را محدود كرده، به شمارش آورده. و آن كس كه بگويد «خدا در چيست؟» او را در چيز ديگرى پنداشته است، و كسى كه بپرسد «خدا بر روى چه چيزى قرار دارد؟» به تحقيق جايى را خالى از او در نظر گرفته است.
و همچنان در ادامه میفرمایند: «كَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَیءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیرُ كُلِّ شَیءٍ لَا بِمُزَایلَةٍ، فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِیرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَیهِ مِنْ خَلْقِهِ، مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَكَنَ یسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا یسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ.»
در صورتى كه خدا همواره بوده، و از چيزى به وجود نيامده است. با همه چيز هست، نه اينكه همنشين آنان باشد، و با همه چيز فرق دارد نه اينكه از آنان جدا و بيگانه باشد. انجام دهنده همۀ كارهاست، بدون حركت و ابزار و وسيله، بيناست حتّى در آن هنگام كه پديدهاى وجود نداشت، يگانه و تنهاست، زيرا كسى نبوده تا با او انس گيرد، و يا از فقدانش وحشت كند.
حضرت امام روح الله«رضواناللهتعالیعلیه» در همان سالهای اول انقلاب در پیامی که به شركت كنندگان در كنگره هزاره نهج البلاغه دادند؛ میفرمایند:
«هان، فيلسوفان و حكمتاندوزان، بيايند و در جملات خطبۀ اول اين كتاب الهى به تحقيق بنشينند و افكار بلندپايۀ خود را به كار گيرند و با كمك اصحاب معرفت و ارباب عرفان اين يك جملۀ كوتاه را به تفسير بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود را براى درك واقعى آن ارضا كنند؛ به شرط آنكه بياناتى كه در اين ميدان تاخت و تاز شده است آنان را فريب ندهد و وجدان خود را بدون فهم درست بازى ندهند و نگويند و بگذرند، تا ميدان ديد فرزند وحى را دريافته و به قصور خود و ديگران اعتراف كنند و اين است آن جمله: «مع كل شيء لا بمقارنة و غير كل شيء لا بمزايلة».[1]
-----------------------------------
[1] - صحيفه امام، ج14، ص: 349 زمان: 27 ارديبهشت 1360/ 12 رجب 1401
===================
جلسه سوم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
همچنان که ملاحظه فرمودید سخن حضرت مولی الموحدین«علیهالسلام» در خطبه اول نهج البلاغه به اینجا رسید که در تذکر به نحوۀ حضور خداوند فرمودند: «كَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَیءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیرُ كُلِّ شَیءٍ لَا بِمُزَایلَةٍ، فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِیرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَیهِ مِنْ خَلْقِهِ، مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَكَنَ یسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا یسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ.»
در صورتى كه خدا همواره بوده، و از چيزى به وجود نيامده است. با همه چيز هست، نه اينكه همنشين آنان باشد، و با همه چيز فرق دارد نه اينكه از آنان جدا و بيگانه باشد. انجام دهنده همۀ كارهاست، بدون حركت و ابزار و وسيله، بيناست حتّى در آن هنگام كه پديدهاى وجود نداشت، يگانه و تنهاست، زيرا كسى نبوده تا با او انس گيرد، و يا از فقدانش وحشت كند.
توصیۀ حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» از آن جهت مهم است که متذکر میشوند، با كمك اصحاب معرفت و ارباب عرفان آن فراز از خطبۀ اول را مدّ نظر قرار دهیم که حضرت فرمودهاند: «مَعَ كُلِّ شَیءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیرُ كُلِّ شَیءٍ لَا بِمُزَایلَةٍ» و میفرمایند مواظب باشیم وجدان خود را بدون فهمِ درست، بازى ندهیم و بگذاریم تا ميدانِ ديد فرزند وحى یعنی حضرت امیرالمؤمنین«علیهالسلام» در این فراز با ما سخن بگویند.[1]
2- در رابطه با حضور خداوند و ظهور او به خودش حضرت مول الموحدین علی بن ابی طالب«علیهالسلام» در دعای شریف «صباح» عرضه میدارند: «يَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ» ای آن کسی که خودش دلیل خودش میباشد. و در رابطه با اینکه او را نباید در کنار مخلوقات قرار داد عرضه میدارند: «وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَةِ مَخْلُوقَاتِهِ وَ جَلَّ عَنْ مُلاءَمَةِ كَيْفِيَّاتِهِ» همانی که منزه است از آنکه در کنار مخلوقاتش باشد و برتر است از آنکه شبیه کیفیات مخلوقاتش باشد. «يَا مَنْ قَرُبَ مِنْ خَطَرَاتِ الظُّنُونِ وَ بَعُدَ عَنْ لَحَظَاتِ الْعُيُونِ.» ای کسی که حتی از خطورات گمانها به انسان نزدیکتری و در همان حال از چشماندازهای دور، دورتر میباشی.
و حضرت سجاد «علیهالسلام» در دعای ابوحمزه ثمالی در خطاب به حضرت حق عرضه میدارند:«بِكَ عَرَفْتُكَ، وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِى عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إلَيْكَ، وَ لَوْ لا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ! » خودت را من بهواسطه خودت شناختهام! و تو هستى كه مرا به خودت رهبرى مىكنى و به سوى خودت مىخوانى! و اگر ذات خودت نبود من ندانسته بودم كه تو كيستى و چيستى!
حضرت امام حسین «علیهالسلام» در دعای عرفه در خطاب به حضرت حق عرضه میدارند:«اَیكُونُ لِغَیرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَیسَ لَكَ حَتّی یكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ مَتی غِبْتَ حَتّی تَحْتاجَ اِلی دَلیلٍ یدُلُّ عَلیكَ وَمَتی بَعُدْتَ حَتّی تَكُونَ الاْ ثارُ هِی الَّتی تُوصِلُ اِلَیكَ» آیا اساساً برای ما سوای تو (غیر تو) ظهوری هست كه در تو نباشد تا آن؛ وسیله ظهور تو گردد؟ تو کی پنهان شدهای تا محتاج به دلیلی باشیم كه به تو راهنمایی كند و چه وقت دور ماندهای تا آثار تو، ما را به تو واصل گرداند”.
3- قال الْحُسَیْنُبْنُعَلِیٍّ«علیهالسلام»: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَهًِْ مَنْ سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَهًُْ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَهًُْ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُه.»
ای مردم، خداوند بندگان را جز به منظور معرفت نیافرید و اگر خدای خود را بشناسند به ناچار سر به عبادت او خواهند گذاشت و چون او را عبادت کنند، با عبادت او از عبادت دیگران بینیاز میگردند. مردی در آن حال از امام پرسید: ای فرزند رسول خدا، پدر و مادرم به فدایت، مقصود از معرفت خداوند چیست؟ فرمود: مقصود آن است که مردم هر زمان امام واجب الطاعه خود را بازشناسند.
آری! از آن جهت که امامان آینهها و مظاهر انوار و اسماء الهی هستند، به همان معنایی که حضرت صادق«علیهالسلام» ذیل آیهای که میفرماید: «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»(اعراف/180) میفرمایند: «نحن والله الأسماء الحسنى» سوگند به خدا مائیم اسماء حسنای الهی، به همان معنای مظاهر آن اسماء بودن.
----------------------------------
[1] - صحيفه امام، ج14، ص: 349 زمان: 27 ارديبهشت 1360/ 12 رجب 1401
===================
جلسه چهارم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
1- قال الْحُسَیْنُبْنُعَلِیٍّ«علیهالسلام»: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ، فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَهًِْ مَنْ سِوَاهُ، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَهًُْ اللَّهِ؟ قَالَ مَعْرِفَهًُْ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُه.» ای مردم، خداوند بندگان را جز به منظور معرفت نیافرید و اگر خدای خود را بشناسند به ناچار سر به عبادت او خواهند گذاشت و چون او را عبادت کنند، با عبادت او از عبادت دیگران بینیاز میگردند. مردی در آن حال از امام پرسید: ای فرزند رسول خدا، پدر و مادرم به فدایت، مقصود از معرفت خداوند چیست؟ فرمود: مقصود آن است که مردم هر زمان امام واجب الطاعه خود را بازشناسند.
2- با توجه به نکته فوق میتوان گفت : امامان آینهها و مظاهر انوار و اسماء الهی هستند، به همان معنایی که حضرت صادق«علیهالسلام» ذیل آیهای که میفرماید: «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»(اعراف/180) میفرمایند: «نحن والله الأسماء الحسنى» سوگند به خدا مائیم اسماء حسنای الهی، به همان معنای مظاهر آن اسماء بودن.
3- خداوند در صحنههای خاصی به ظهور میآید تا انسانها امور اُلوهی را تجربه کنند و خداوند از طریقۀ آن صحنهها خود را آشکار میکند و این یعنی ایمان ، امری که خدا خود را با خود مینمایاند و نه از طریق استدلالهای کلامی و صحنۀ کربلا از این جهت آینۀ نمایش خدا بود برای آنکه انسانها به خدا ایمان بیاورند، خدایی که خود را در چنین میدانهایی و چنین انسانهایی نمایاند تا او خود را در آینۀ شخصیت آن عزیزان به نمایش آورد و عهد ایمانی ما را به ما تذکر دهد.
4- انقلاب اسلامی بازگشت به ایمانی است که در جبهۀ مقابل حضرت سیدالشهدا«علیهالسلام» گم شده بود و از این جهت ما در انقلاب اسلامی به امام حسین«علیهالسلام» رجوع کردیم زیرا باید در ایمان به خدا به انسانی رجوع کرد که نماد ایمان به خداوند است وگرنه بدون چنین انسانهایی خدا گم میشود، با نظر به چنین نکتهای پرسش از خدا در واقع پرسش از انسان و انسانیت است و ایثار و محبتی که باید بین انسانها به ظهور آید تا انسان خداگونه گردد. در همین رابطه رهبر معظم انقلاب در دیدار با قهرمانان و مدال آوران ورزشی فرمودند: برخی وسوسهها درباره ناامیدی جوانان کشور حرفهای مطالعهنشده است: ایران عزیز ما و جوانانش، «مظهر امید» هستند و باید این واقعیت مهم را درک کرد که جوان ایرانی، به شرط همت و تلاش، توانایی و مهارت رسیدن به قلهها را دارد؛ همچنانکه شما بر قلههای جهانی ورزشی و علمی تکیه زدید.
راز بصیرت رهبر انقلاب که نظر به آینده تاریخی انقلاب اسلامی دارند را باید در هویت توحیدی و ایمانی ایشان دانست.
5- خداوند در رابطه با حضور توحیدی و همه جانبه خود میفرماید:«سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ(فصلت/53) به زودى نشانههاى خود را در افقهاى گوناگون و در دلهايشان بدیشان خواهيم نمود، تا برايشان روشن گردد كه او خودِ حق است. آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است؟
6- «غیب» که ایمان بدان اشاره دارد در جای خود به عنوان «صمد» از ظهور امتناع میورزد و در عین حال «ایمان» بدان نظر دارد. هرچند او به حکم صمدیتش خود را از ظهور پس میکشد ولی انسانهای قدسی از آن ساحت با نیایشهای خود به او اشاره دارند. و لذا اظهار میدارند: «أَنْتَ غايَةُ مَطْلُوبِى وَمُنَاىَ» تویى منتهاى خواسته و آرمانم.
به همان معنایی که جناب حافظ اظهار میدارد:
یا رب به که بتوان گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهدِ هر جایی
===================




