فهرست مطالب
حديث مقام نورانيّت اهل البيت(ع) 10
مقدمه. 27
مقدمهي مؤلف... 29
جلسهي اول، اهل البيت(ع)؛ اساس دين و عماد يقين 36
ائمه (ع) و شرافت حقيقي.. 37
چگونگي کشف مقام حقيقت انسانيت.. 42
مقام امام و فعل خير 45
تجسم عيني دينداري.. 49
جلسهي دوم، چگونگي رؤيت نور. 52
کمال ايمان. 55
چگونگي رؤيت نور 56
ذاتبيني.. 61
جلسهي سوم، چگونگي رؤيت حقيقت نوراني علي(ع) 64
تفاوت نگاه عقلي با نگاه قلبي.. 67
جمال امام(ع)؛ مظهر وحدانيت حق.. 70
ولايت امام يا اقامهي صلاة. 75
شرايط حمل ولايت امام. 76
جلسهي چهارم، خصوصيات قلب ممتحن.. 80
نمايش توحيد. 82
خصوصيات مؤمن مُمْتَحَن.. 87
مقام خليفةاللهي ائمه (ع). 90
جلسهي پنجم، اقامهي صلاة؛ اقامهي ولايت علي(ع) 95
نسبت جان انسانها با حقيقت.. 96
علي(ع) مصداق ولايت الهي.. 100
شرط پذيرش ولايت الهي.. 103
جلسهي ششم، عدم جدايي ولايت از نبوت.. 107
خشوع، عامل پذيرش ولايت.. 109
تناقضات.. 111
جلسهي هفتم، تقسيم نور خدا به نبوت و ولايت... 120
مقام باطني امامت امت.. 122
مقام حقيقي اهلالبيت(ع) 124
جايگاه خاص اهلالبيت(ع) در هستي.. 127
تفاوت مقام نبوت با حقيقت نوري اهلالبيت(ع) 129
جايگاه تکويني امامت مسلمين.. 132
جلسهي هشتم، ربط اعتبارات دين با حقايق... 134
يک حقيقت با دو ظهور 136
حقيقت اعتبارات ديني.. 141
جايگاه امامت مسلمين.. 144
جلسهي نهم، مقام نطق محمدي(ص) و صمت علوي(ع) 150
جلسهي دهم، علي(ع)؛ مقام تفصيل شريعت محمّدي(ص)166
صاحب معجزات و آيات.. 177
جلسهي يازدهم، معني حمل نوح در کشتي توسط علي(ع) 187
جلسهي دوازدهم، علي(ع) مظهر ولايت حق و حضرت محمد(ص) مظهر ربوبيت حق... 204
جلسهي سيزدهم، حضور امامان در همهي عوالم هستي 219
اولين مخلوق.. 221
جلسهي چهاردهم، مقام علي(ع) از آدم تا حضرت مهدي(عج) 233
علي(ع)؛ مقام فعليت ايمان. 238
جايگاه روح عظمت.. 240
راه ارتباط با خدا 244
جلسهي پانزدهم، رابطهي نفس امام با نور عظمت 248
امامان و وسيعترين حضور 249
مقام فوق مرگ.. 250
امام؛ آيتِ الله... 253
جلسهي شانزدهم، تفاوت خداي شيعه با خداي وهابيت 262
راههاي رؤيت حق.. 263
نظر به ائمه(ع) از دو بُعد. 271
جلسهي هفدهم، جايگاه امام معصوم در عقاب و ثواب بندگان 273
جلسهي هيجدهم، مقام قلب ممتحن.. 281
راه تصديق حقايق.. 284
چگونگي امامشناسي.. 287
آفات سطحينگري در ولايت.. 290
جلسهي نوزدهم، تفاوت مقام عبوديت و مقام نوري اهل البيت(ع) 294
علم امام به عالم هستي.. 295
جلسهي بيستم، ائمه و مقام تبعيت خدا از ارادهي آنها 306
نهايت عبوديت.. 308
ملاکهاي رضا و خشم خداوند. 309
جلسهي بيست و يکم، نحوهي وجود اسم اعظم.. 319
نحوهي حضور اسماء الهي در عالم. 326
نسبت اسم اعظم به ساير اسماء الهي.. 329
جلسهي بيست و دوم، اسم اعظم و مقام اهل البيت(ع) 333
راز تصرف ائمه(ع) در عالم. 341
جلسهي بيست و سوم، جايگاه توسل به اهل البيت(ع) در هستي 344
امام و جنبهي کمالي اعمال. 347
جلسهي بيست و چهارم، برکات معرفت به حقيقت نوراني ائمه(ع) 354
کمال ائمه(ع) و حفظ عصمت.. 355
بصيرت حقيقي.. 359
مقدمه
باسمه تعالي
1- کتاب پیش روی شما سلسله مباحثی است که در صدد است «جايگاه حقيقت نوري امام در هستي» را تبیین کند، تا نظرها را متوجه حقيقت بزرگي بنمايد که خداوند براي بشريت اراده کرده است. این کتاب به جايگاه قدسي امام نظر دارد، جايگاهي که امام از آن جايگاه، انسانها و جامعه را مديريت ميکند، آنهم مديريتي که تکوين و تشريع در آن هماهنگ است و اعتبارياتش ريشه در حقايق دارد.
2- بايد بهخوبي روشن شود که «خداشناسي واقعي» وقتي محقق ميشود که انسانها بتوانند در آينهي تمامنماي جمال انسانهاي کامل، با «الله» مأنوس شوند و اين موضوع ابتدا در کتاب «مباني نظري و عملي حبّ اهل بيت(ع)» مورد بحث قرار گرفت و در اين سلسله مباحث سعي شده با وسعت بيشتري مورد مداقّه قرار گيرد.
3- روايت مربوط به حقيقت نوري اهلالبيت(ع) طوري است که نميتوان با هر عقلي با آن روبهرو شد و لذا يا عدهاي از کنار آن ميگذرند و يا خيلي سطحي با آن برخورد ميکنند و در نتيجه بشريت از معارف و رازهاي بزرگي محروم ميشود. در اين سلسله مباحث سعي شده حداقل عظمت موضوع تبيين گردد و به معارف عاليهاي که توجه به اين روايات در پي دارد توجه شود.
4- مباحث در سه جلد تنظيم شده و بهتر است به ترتيبي که تنظيم شده، یعنی ابتدا کتاب «حقیقت نوری اهل البیت(ع)»، سپس کتاب «امام و مقام تعلیم به ملائکه» و پس از آن کتاب «امام و امامت در تکوين و تشريع» مطالعه گردد. در عين حال هرکدام ميتواند جداگانه مورد مطالعه قرار گيرد زيرا هرکدام از مباحث به روايت يا روايات خاصي نظر دارد که وجهي از حقيقت آسماني مقام امام را مطرح ميکند و سعي شده تا با دقت بر روي روايات مورد بحث، نکات ظريفي از موضوع امامت در هستي تبيين گردد و در نتيجه إنشاءالله سؤالات اساسي عزيزان در اين موضوع جواب داده شود.
اميد است خوانندگان محترم با توجه به نکتهي اخير يعني کسب معارف عاليهاي که قواعد عالم قدس را تبيين ميکند، با کتابها مأنوس گردند و بيش از پيش تصوري صحيح از تمدن اسلامي به معناي واقعي آن که مقدمهي ظهور حاکميت امام معصوم(عج) و اتحاد عالَم تکوين با عالَم تشريع است بهدست آورند.
گروه فرهنگي الميزان
مقدمهي مؤلف
باسمه تعالي
1ـ امامت، در اعتقاد شيعه رويکردي است به حقيقتي آسماني که در صدد است تمدن زميني را مطابق نظم آسماني بسازد و امام شيعيان آنچنان حضوري در عالم هستي دارد که نه تنها چنين امري را ممکن ميسازد بلکه آن را ضروري ميداند، زيرا موجب شکوفايي سرمايهي دروني افراد امت ميشود تا جايي که شخصيت افراد انعکاسي از شخصيت امام خود ميگردد.
2ـ چشم برداشتن از نقش حضور تکويني واسطهي فيض عالم بر امور تشريعي بشري، فاجعهي بزرگي است که هنوز بشر به آن فاجعه واقف نشده و به همين جهت راز شکستهاي خود را در جاي ديگري جستجو ميکند. در حاليکه بعد از شکست مارکسيسيم و ليبراليسم زمان آن فرا رسيده تا به کمک سخناني که امامان شيعه در راستاي امر امامت فرمودهاند، بشريت متذکر راز شکستهايش بشود.
3ـ بشريت در طول تاريخ نسبت به مديريت صحيحِ جامعهي خود ناکام مانده و علت آن ناکامي غفلتي است که از توانايي خدادادي انبياء و امامان دارد و فکر کرده بدون آنها ميتواند امور جامعه را بگذراند. در حالي که بايد بشر به اين شعور برسد که «همان خدايي که براي او شريعت آورده مديراني نيز براي امور اجتماع پرورانده است تا مطابق شريعت الهي بشريت را جلو ببرند» و انسانها به واقع در دو امر مهم نبوت و امامت به خود واگذاشته نشدهاند.
4ـ آنچه بايد در روايات مربوط به امامت دنبال شود، توجه به جهت باطني مقام اهل بيت(ع) است. بسيار فرق است که با اين نوع روايات بهطور سطحي برخورد شود يا اينکه سعي کنيم از همان سطح عالي که روايات مطرح شده به آنها توجه شود. يعني به جاي آنکه مطلب را آن قدر پايين بياوريم که چيزي از آن نماند، دستمان را به آن بدهيم و بالا برويم تا حقيقت جديدي از معارف الهي بر قلب ما منکشف شود و لازمهي چنين برخوردي همت مضاعف است.
5 ـ نظر به وسعتِ حضور امامان در هستي نه تنها عامل نمايش راه گستردهاي است که انسانها ميتوانند طي کنند بلکه موجب ميشود تا روشن شود امامان از چه افقي بشريت را هدايت مينمايند و چرا شيعه معتقد است مقام هدايتگري امامان فوق مرگ آنها همواره فعّال است و در هيچ حالي از صحنهي زندگي بشر خارج نيست.
6 ـ خداشناسي واقعي وقتي محقق ميشود که انسانها بتوانند در آينهي تمام نماي جمال انسانهاي کامل با «الله» مأنوس شوند و راهيافتن به چنين نگاهي را با نظر به آيات تامّهي الهي پيدا کنند وگرنه در بيراههها به دنبال خدا ميگرديم و همچون وَهّابيها با خداي ذهني و انتزاعي زندگي ميکنيم که هيچگونه تجلي بر قلب ما نخواهد داشت.
7 ـ شيطان نتوانست در جمال خليفةالله، اسماء الهي را بنگرد و از آن طريق در تجليات جامع اسماء، به خدا سجده کند، بهانه آورد که ميخواهد فقط به خدا سجده نمايد ولي از درگاه انس با خدا محروم شد. هرکس با نظر به خود نتواند وَجه الله را در جمال امامان معصوم(ع) بيابد، راه شيطان را طي خواهد کرد و حقيقتاً از انس با خدا محروم خواهد شد. آري؛ وقتي راز رجيمبودن شيطان معلوم شود، راه ارتباط با خليفهي الهي نمايان ميگردد.
8 ـ مديريت جامعه بر اساس فرهنگ امامت موجب ميشود تا ذهن افرادِ جامعه گرفتار انواع نظريهها و سليقهها که عامل غفلت از يگانگي در مقصد و مقصود ميباشد، نگردد.
9ـ وقتي فهميديم امام، اميني رفيق و پدري شفيق و ناصحي مشفق است، ميفهميم خداوند براي سرپرستي بشريت هديهي بزرگي را تدارک ديده تا شرايط عاليترين شکل زندگي در زمين فراهم گردد.
10ـ در صورتي مديران با جان انسانها دم سازند که از غير خدا مستغني باشند و با انسِ کامل با خداوند خدمت به مردم را ادامهي عشقبازي با خدا بدانند و در آن صورت اگر سنگ جفايي از طرف مردم به آنها برسد از آنجايي که جهان را منور به دوست ميبينند، ميدانند بايد از سر رحمت از بيوفاييها بگذرند و دلخوش باشند به دولتي که راه آسمان را به سوي بشر گشوده است.
11ـ مديريت و هدايت جهان بشري با فرهنگ امامت، ريشه در نوري دارد که از خداوند جدا شده، قسمتي از آن، نور محمد(ص) گشت و قسمت ديگر آن، نور علي(ع) شد و هدايتگري همهي انبياء و اولياء ريشه در اين دو نور دارد و هر جا تاريخِ بشريت از اين دو نور جدا شد، گرفتار ظلمات مديران زميني گشت. اين است که نبايد يک لحظه از مديريت قدسي امام معصوم چشم برداشت که در آن صورت ظلمات را غليظتر کردهايم و از سعادت خود دور خواهيم گشت و شب ظلماني ما به صبح نميانجامد.
12ـ حضرت مولي الموحدين(ع) به ما از حقيقت نوري خود خبر ميدهند و اينکه اگر کسي حقيقتخواه شد، حتماً نور آن حضرت را تصديق ميکند و از آن بهرهمند ميگردد. و اين نوشتار خود را مسئول ميداند تا در رابطه با آن مقام با خوانندگان سخن بگويد و بايد متوجه بود که رسيدن به درجهاي که مقام نوري اهل بيت(ع) در آن تصديق شود، غير از معرفتي است که روشهاي کلامي در صدد ارائهي آن هستند تا حقانيت ائمه(ع) را براي مخالفان ثابت کنند که در جاي خود کار پسنديدهاي است، ولي فراموش نکنيم امام شناسي راه ديگري است و مقصد ديگري را دنبال ميکند.
13ـ آنچه در اين کتاب مورد توجه قرار ميگيرد، تأکيد بر اين موضوع است که امامت يک حقيقت نفس الامري است در عالم وجود و نه يک حادثهي تاريخي، و به جهت حقيقت نفس الامري آن است که زندگي يک ملت را معني ميبخشد و در راستاي توجه به چنين جايگاهي براي امامت، گفته ميشود «غفلت از سرمايهي امامتِ آسماني، غفلت از اسلام است».
14- تأکيد بر مقام غيبي رسول خدا(ص) و ائمهي هدي(ع) که توسط رسول خدا(ص) و ساير ائمه(ع) صورت ميگيرد به جهت آن است که اسرار بلند عالم غيب بر ما گشوده شود و متوجه جهان يگانهاي باشيم که در مديريت آن، روحهاي بلندمرتبهاي نقش دارند و ميتوان به مدد آنها عاليترين شکل زندگي را براي خود رقم زد تا برکات زمين و آسمان به عاليترين شکل آن بروز کنند.
15- تأکيد بر مقام نوري اهلالبيت(ع) موجب ميشود تا جامعه از سطحينگري رهايي يابد و حيطهي انديشهي خود را عالَم قدس و معنويت قرار دهد، عالمي که همسنخي کاملي با حقيقت انسان و يا نفس ناطقهي او دارد و متذکر مراتب وجودي نفس ناطقهي اوست، و موجب رفع حجاب بين انسان و عالم معنا ميگردد.
16- در کتاب به اين موضوع پرداخته ميشود که رسول خدا(ص) به علي(ع) ميفرمايند: «إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا»[1] ملائکه در خدمت ما و در خدمت محبين ما هستند. با اين جمله راز بزرگي را آشکار مينمايند و قاعدهي مهمي از قواعد عالم معنا را ميگشايند تا روشن شود تفاوت مظاهر اسماء جامع الهي - يعني انسانهايي که نظر به انسان کامل دارند - با مظاهر بعضي از اسماء الهي - يعني ملائکه - چه اندازه است و چرا ممکن است بعضي از افرادي که به ظاهر کرامتهايي دارند به شيطان نزديک باشند.
17- گفته شده مقام اهلالبيت(ع) مرز بين امکان و وجوب است، تا از اين طريق شئونات عالم الوهيت از يک طرف و شئونات انسان کامل از طرف ديگر تبيين شود و افقي که انسان ميتواند به سوي آن سلوک نمايد معلوم گردد و روشن شود چگونه ايمان به ولايت انسانهاي کامل، دنيايي از شور و شعفِ بندگي را به همراه دارد.
18- نتيجهي عدم آگاهي از ساختار سلسله مراتب طولي جهان هستي، همين زندگي است که بشر امروز با آن روبهروست، در حاليکه آگاهي از سلسله مراتب طولي عالم هستي که انسان کامل به عنوان واسطهي فيض در رأس آن قرار دارد، ما را به دنيايي ديگر رهنمون ميشود که به جاي اهدافي کوتاهبينانه و سلطه بر عالم و آدم متوجه سلطه بر نفس امّاره ميشويم و گرفتار اموري که ربطي به هدف حياتمان ندارد، نخواهيم شد.
19- در جامعهاي که نظرها به مديريت امام معصوم يعني واسطهي فيض الهي معطوف شده و پاي ارادت به او در ميان است، رابطهي نفس ناطقهي انسان با نور امام معصوم، رابطهي نوري خواهد بود و انسان تحت تأثير آن نور برتر قرار ميگيرد و مرتبهي وجودياش شديدتر ميشود و اين است معني منورشدن به نور عصمت امام که براي طالبان ولايت ائمه(ع) محقق ميگردد و در آن راستا قدمهاي نفس ناطقه در مسير بالفعلشدن فطرت شروع ميشود.
20- در تفکيک بين مقام نبوت و امامت در پيامبران ابراهيمي(ع)، متوجه ميشويم امامت، با ختم نبوت به عنوان يک ضرورتِ تاريخي و مقامي که بر ملکوت اشياء احاطه دارد، ادامه مييابد و در کنار تبيين و اجراي شريعت، تصرفات تکويني مقام امامت همچنان نياز بشريت است تا جهانِ بشري بدون روح نباشد.
اميد است با دقت کامل در سلسله مباحثي که نظر به جايگاه نوری و اشراقي امام دارد بتوانيد از برکات امامت که عهد الهي است با بندگاني خاص، بهرهمند گرديد و از نفس امّاره آزاد و به نفس مطمئنه که نمونهي عيني آن امامان معصوماند، نايل گرديد که گفت:
ما کشتهي نفسيم و بسا وقت برآيد
از ما به قيامت که چرا نفس نکشتيم
طاهرزاده
[1] - بحار الأنوار، ج26، ص 335.