فهرست مطالب
مقدمه 7
مقدمه مؤلف 9
چه شد که کار به قتل امام حسين(ع)کشيده شد 13
بهترين انتخاب در سختترين صحنه. 15
عامل اصلي شهادت امام حسين(ع)...... 17
غفلت از قداستها 21
نقش حزب اموي در شهادت امام حسين(ع)...... 22
غفلت از باطن قدسي اسلام. 27
اسلامِ دنياييشده. 31
تفاوت دو نوع برخورد با اسلام. 34
به حاشيهرفتن معنويت! 37
آفت توليد بدون توحيد.. 40
وقتي امور فرعيِ زندگي عمده شود. 45
غفلت از عقل قدسي شريعت... 49
ضرورت وجود امام معصوم در ادامهي دين.. 52
هدف اصلي امام حسين(ع)...... 55
غفلت از مقام امام(ع)...... 60
راز شادي امام حسين(ع) در قتلگاه 65
جمال هيبت امام(ع) در قتلگاه. 69
با چهرههاي تابناک، به سوي مرگ.... 71
گرفتاري و دلداري! 73
راز عبادات شب عاشورا 77
رفع فاجعهي امويان از جهان اسلام. 80
نقشهي معاويه در هدم اسلام. 83
دستورالعملي از عالم غيب... 86
آگاهي زينبi از اصول برنامه. 88
پارهکردن پردهي نفاق امويان.. 91
حزب اُموي.. 93
شخصيت ابوسفيان و رهبري حزب اُموي.. 95
زمينههاي حکومت معاويه. 100
آفت خلط امويان با اهل سنت... 102
جنگ نفاق جديد با انقلاب اسلامي.. 104
اولين نتيجه. 108
جدايي فريبخوردگان از امويان.. 110
شکست بنبست... 113
توقفِ تأثيرگذاري امويان.. 115
روم ديروز و غرب امروز. 117
زيباييهاي کربلا.. 119
مقدمه
باسمه تعالي
در اين نکته هيچ شکي نيست که کربلا تابلوي کاملي از زندگي ديني است تا انسان در هيچ شرايط و موانعي از سير به سوي خدا باز نماند و از همه سختتر شرايط و موانعي است که امويان در مقابل مسلمانان قرار دادند که عملاً در آن شرايط از اسلام جز قالبي باقي نميماند و تمام ارزشهاي الهي در ذيل ارزشهاي جاهليت به حجاب ميرفت و سبّ حضرت عليu که نمونهي کاملي از يک انسان معنوي بود، حکايتي است از روح کلي حاکميت امويان که بناست به اسم اسلام بر مسلمانان حکومت کنند. در نظر بگيريد اگر حکومتِ حزب اموي ادامه مييافت و نقشههاي معاويه بهبار مينشست از اسلام چه چيزي باقي می ماند؟ مؤلف محترم سعي نموده با شواهد تاريخي جايگاه امويان را در تاريخ اسلام نشان دهد و روشن کند نهضت کربلا متوجه دفع خطر امويان از اسلام بود تا جهان اسلام را - اعم از شيعه و سني- از فتنهي آن حزب آزاد نمايد و با چنين توجهي به نهضت حضرت امام حسين(ع)،روح و رويهای را کالبد شکافي ميکند که همواره اسلام حقيقي را نشانه ميرود و خواسته يا ناخواسته زمينهي ضد ارزششدن ارزشهاي حقيقي را پديد ميآورد.
در اين کتاب سعي شده دو موضوع مورد توجه خوانندگان محترم قرار گيرد؛ در موضوع اول علاوه بر بررسي زمينههايي که منجر به شهادت امام حسين(ع)شد به اين نکته ميپردازد که بايد چگونه آن زمينهها را ارزيابي کرد تا امروز جامعهي اسلامي گرفتار همان تفکراتي نشود که به اسم توسعهي غربي زمينهساز ضد ارزششدن ارزشها ميگردد، و اينکه آن تفکر چه خصوصياتي دارد و چگونه بايد از آن فاصله گرفت. موضوع دوم، توجه به روش حضرت سيدالشهداء(ع)است که حضرت چگونه توانستند جهان اسلام را از نقشهي عظيم سرکرده امویان یعنی معاويه رهايي بخشند و راز اين رهايي را چگونه بايد جستجو کرد رازی که اصحاب حضرت متوجه آن شدند و به زيبايي تمام حضرت را ياري کردند، اما نه براي شهيدنشدن، بلکه براي تحقق زيباترين شهادت.
گروه فرهنگي الميزان
مقدمه مؤلف
باسمه تعالي
1- مسلّم «هرکس به هر مقامي رسيد از کربلا رسيد». اما آنچه بيش از همه مهم است چگونهديدنِ کربلا است. اگر کربلا وطن عشق است و نويد جاودانگي و آموزشکدهي نهراسيدن از مرگ؛ در «چگونهديدنِ کربلا» يک نگاه ديگر را نيز بايد از ياد نبرد و آن؛ «چه شد که کار به قتل سلطان عشق يعني حسين(ع)کشيده شد»؟
2- در «چگونهديدنِ کربلا»؛ يک وقت به حسين(ع) مينگريم که چگونه دلها را تا اوج اُنس با خدا جلو ميبرد و در درياي اشکِ شوقِ وصل غرق ميکند و يک وقت به يزيديان مينگريم که چگونه حزب اموي خواستند اسلام را از حقيقت بيندازند و به نظارهي غمهاي اهلالبيتh مينشينيم که چه خون دلها خوردند.
3- در «چگونهديدنِ کربلا»؛ يک وقت راه انسان را به سوي کعبهي مقصود، در راه حسينu مينگريم و يک وقت بايد راه انحراف از اسلام را در خونِ ريختهي سيدالشهداءu ريشهيابي نماييم تا کربلا را با دو چشم «جمال» و «جلال» ديده باشيم.
4- در «چگونهديدنِ کربلا»؛ هرچند ناخواسته، لحظهاي بايد چشم از حسينu برداشت و به لشکري چشم دوخت که سراسر ظلماتاست و سعی نماییم جايگاه تاريخي آن لشکر را ريشهيابي کنیم و روح و روان آنان را کالبدشکافي نمود تا معلوم شود از کجا شروع کردهاند که هماکنون در جبههي مقابله با حسينu قرار دارند.
5- در «چگونهديدنِ کربلا»؛ بايد به لبخندهاي حسينu در قتلگاه نيز چشم دوخت که چه خطر بزرگي را از سر اسلام عزيز بهدر برده است که اينچنين در خون خود قهقهه ميزند و صداي شکر خود را از اين پيروزي به آسمان بلند کرده است؟
6- در «چگونهديدنِ کربلا»؛ اگر بصيرتِ فهم فاجعهي امويان شناخته نشود که چه نقشهها در سر داشتند، هرگز به فهم کربلاي حسينu نخواهيم رسيد و در آن صورت به هيچکجا نرسيدهايم.
7- در «چگونهديدنِ کربلا»؛ ميتوان فهميد چگونه در بازار عشق و شهادت ميشود «خود» را بدهيد و اسلامِ از دسترفته را بازستانيد و به معجزهي عشق ايمان بياوريد که در مسير عشق، هرگز راه ادامهي اسلام به بنبست نميرسد، هرچند حزب پيچيدهي اموي مسير آن را سدّ کند و لذا شناختن حيلههاي عظيم امويان ما را متوجه نقش عظيم حسينu مينمايد که راه حسينu چگونه راهي است ، راهي که هرگز امويان آن را نميبينند و از آن سر در نميآورند.
8- در «چگونهديدنِ کربلا»؛ اگر جايگاه مناجاتهاي شب عاشورا درست ديده نشود، هرگز کربلا ديده نشده است و هرگز راز نشاط و اميدواري حسينu در بعد از ظهر عاشورا فهميده نخواهد شد و از حادثه کربلا که بايد تا ابد جان ما را گرم نگه دارد محروم ميشويم.
9- در «چگونهديدنِ کربلا»؛ وقتي براي تو محبوبترين انسانها، اصحاب کربلا خواهند بود که بفهمي چه ميفهميدند که اينچنين مرگي را انتخاب کردند، و پروانهوار در کنار مولايشان پَرپَر شدند تا در شهادت مولايشان او را کمک کرده باشند و نه در حفظکردن و ماندن آن حضرت. آيا عجيبتر از اين ميشود که ياران امام، امام را در تحقق بهترين شهادت ياري کنند؟ چه رازي در ماندگاري اسلام در اين نوع مُردن يافتند؟
سعي کن کتاب را جهت يافتن چنين رازي ورق بزني.
طاهرزاده