متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی:
شما در جواب سوال 11391 فرمودید:
«باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده دعاگوی شما هستم. اینکه در آخرین جواب عرض کردم؛ بهترین راه بیتوجهشدن نسبت به آن توهّم است، یکی از بحثهای مهم در سلوک است که میفرمایند همانطور که نباید بپرسی نور کو؟ و با همین پرسیدنت نور از منظرت در خفا میرود، نباید در امور بدیهی سؤال کنی فقط باید ببینی و احساس کنی.»
چرا فلاسفه برای اثبات همین امور بدیهی مثل عالم خارج از ذهن و ... دلیل می آورند؟ وجود خداوند هم بدیهیست چرا برای وجودش دلیل می آورند؟
آیا فکر کردن در امور بدیهی و دنبال دلیل بودن برای این بدیهیات ،خطرناک است؟ یا اینکه اصلا از اساس کار عقلانی نیست و انسان دچار توهم و انحراف از مسیر و هدر رفت عمر و سرمایه الهی نفس می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امور بدیهی آنچنان نیست که فکرکردن در موردشان معنا داشته باشد، آنچه در مورد تطابق امور ذهنی با امور خارجی بحث میشود در رابطه با جایگاه و نسبت امور ذهنی با نفس ناطقه است که چگونه نفس از طریق صورت علمیِ محسوسات که در ذهن است به وجودات خارجی پی میبرد که ملاصدرا روشن میکند صورت علمی محسوسات، نفس ناطقه را آماده میکند تا خود نفس با وسعتی که دارد صورت مناسب محسوس را در خود ابداع کند. موفق باشید