باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع آزادی موضوعی است بس خطیر و بزرگ، که اگر امکان آن را داشتم تا آنچه در مافیالضمیر دارم را با کلمات مناسب اظهار کنم؛ مطمئن باشید بیشتر از 1000 صفحه سخن برای گفتن بود. خداوند با دادن اختیار به انسانها بزرگترین هدیهی خود را که آزادی است به بشریت داده است تا او خود، انتخاب کند و حتی به پیامبر خود میفرماید: تو تنها، حقیقت را به انسانها متذکر باش ولی مصیطر نباش و چیزی را به آنها تحمیل نکن، آنها خود مسئول انتخابهای خود میباشند. پاسداشتنِ آزادی یعنی آنکه انسانها از سر ترس و اجبار زندگی نکنند. یعنی حق داشته باشند که بهجای آنکه «من باشند یا شما باشند، خودشان باشند». مردمان شایستهی داشتنِ زندگی آزادند. برای زندگی آزاد بیش از آنکه به قانونِ خوب، نیاز باشد به مردم خوب نیاز است. آدمی جویای حق است و فرزانگی به آن است که به او امکان دهیم خودش حق را انتخاب کند. هر چیزی که آزادیِ انسان را از او بگیرد، او را دفن کرده است. و مسلّم انسانِ آزاده انسانی نیست که با آزادی خود، آزادی دیگران را نابود کند. امروز تنها داعشیها نیستند که خود را به نام دین به بقیهی انسانها تحمیل میکنند؛ آن کارمند اداری هم که حقوق شهروندی ما را رعایت نمیکند، صورت دیگر همان داعشی است و آن مردی که به اسمِ دین و در راستای اختیاراتی که دین به او داده است، حقِ همسر خود را زیر پا میگذارد او نیز داعشی است. وقتی به همسر خود بگوید من اجازه نمیدهم به مادر و برادرت سر بزنی و بخواهد برای او تصمیم بگیرد، همان داعشیِ پنهانشده در زیر حقوقی است که خداوند برای تنظیم نظام خانواده به او داده است. مثل آن کارمندی که بنا است از قدرتِ قوانین جامعه، امور شهروندان را رعایت کند، نه آنکه خود را بر شهروندان تحمیل نماید. آری! هزاران هزار چهرهی داعشیگری اطراف ما را پر کرده است، حال شما از ترجیح عدالت بر آزادی سخن میگویید؟!! تا وقتی ما زیباییِ آزادی را با جانِ خود و با رگ و پوست خود احساس نکنیم و تا وقتی آزادی را حقِ همهی انسانها ندانیم؛ مسلّم عدالت نه معنا میدهد و نه رُخ مینمایاند. توانِ ادامهی سخن در بنده نیست، ولی چه ظلماتی به جهت ندیدنِ جایگاه آزادی همهی عالَم را فرا گرفته است. چگونه میتوان تنفسِ آزاد داشت وقتی به آزادی عشق نمیورزیم؟!! موفق باشید