باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً نمیدانم از معلّمی چه میتوان گفت وقتی همهی بشریت در قامت بلند خود، وامدارِ معلّمانِ حقیقی تاریخ خود میباشند. معلّمی بیش از آنکه تعلیمِ علم باشد، معنایِ عطوفت و محبت است که باید آن را پاسداشت تا محبت و عدالت به خانهها و به شهر برگردد وگرنه همه در ظلماتِ تسلط بر همدیگر، همدیگر را از پای در میآورند.
اگر معلّمی یعنی عطوفت و محبت و آزادی و عدالت، بمیرد همهچیز میمیرد. و اگر معلّمی گرفتار نیازهای روزمرهگی گردد، معلّمی خواهد مرد. معلّمی؛ نیازهای عنانگسیخته نیست. معلّمی قناعت است و سادگی، ولی وای اگر به چنین نیازی پشتِ پا زده شود.
با آن تپانچهای که آن معلّم بزرگ یعنی شهید مطهری، شهید شد، او شهید نشد، همهی ما یعنی همهی آنهایی که در عشقِ به انسانیت، شعلهور بودند شهید شدند. و این است که ما سالها است در خون خود میغلطیم.
وقتی تعصب جای آزادی نشست و فطرتها و عقلها کور شد، حتماً به اسم دین، دین کُشته میشود! و اینجاست که باید بیش از آنکه به ظاهر دین بپردازیم، باید دین را وسیلهی شکوفایی عقل و فطرت نماییم. در این حالت است که باید به شکوفایی وطن دلگرم بود. خوشا به حال مردی که شکوفایی وطنش، همهی شادی و دلگرمی اوست که معلّمی جز این نیست، حال! هرکس در هرجایی و به هرشکلی که در شکوفایی عقلها و فطرتها بکوشد؛ او معلّم است و او قدر و ارزش شریعت را که بهترین بستر برای چنین امری است، بهخوبی میداند. موفق باشید