قبلا به این صورت جواب داده شد. باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر متوجهی این امر باشیم که همراه با تاریخِ غرب و حضور انسانِ اجتماعی در عالم اسلام و در فضای تمدنیِ صفویه نیز روحِ رجوع به انسان اجتماعی در هویت اسلامی شیعی نیز به میان آمده، معنا و جایگاه حکمت متعالیه را میتوانیم در این رابطه معنا کنیم. به این صورت که با حکمت متعالیه از نظر تفکر قدسی، تاریخ جدیدی شروع شد. و از این به بعد انسانها در معنایِ خاصی میتوانند زندگی خود را شکل دهند که از یک طرف از هویت اجتماعی بیرون نباشند، و از طرف دیگر گرفتار سکولاریسمِ غربی نباشند. و در این رابطه است که هر اندازه نگاهِ حکمت متعالیهی صدرائی را جلو ببریم و در آن کند و کاو کنیم، چهرهی تفصیلی انسانی ظهور خواهد کرد که در بطن آن حکمت معنا شده است و نمونهی این نحوه کند و کاو در کارِ ارزشمند برادر عزیزمان جناب آقای ابراهیم خانی در کتاب «سیر نظاممند مباحث در کتاب جامعهشناسی متعالیه» به ظهور آمده است تا اولاً: از تفکرِ دوران خود که نظر به «وجود» و عبور از «ماهیت» است، محروم نباشیم و ثانیاً: هویت اجتماعی را اعتباری بیرون از نفسالأمر ندانیم که این مهمترین مسئلهی دوران ما است وگرنه به هر معنایی ما گرفتارِ سوبژکتیویته خواهیم شد و معنای جامعهی توحیدی را که حاصل تلاش همهی اولیاء و انبیاء و شهداء است، از دست خواهیم داد. به امید آنکه کار برادرمان جناب آقای خانی، درست دیده شود إنشاءاللّه. طاهرزاده