متن پرسش
سلام استاد: من یک خانم ۴۱ ساله و صاحب دو دختر هستم. از کودکی از همان سن تکلیف با نماز مشکل داشتم و نمی خواندم و یا به تاخیر می انداختم. پدرم هم در این مورد خیلی تندی و بد اخلاقی می کرد. در طول این عمر رفته همیشه خواسته ام که نماز خوان بشوم. دیگر نمازم قضا نشود و اول وقت بخوانم اما نتوانسته ام. اگرهم بوده دوره های کوتاه. از پنج سال پیش دچار افسردگی هم شده ام و تحت درمانم که چندان هم موثر نبوده. مشکلم به تشخیص پزشکان شخصیت وسواسی و کمالگرا هست. در این دوره افسردگی گاهی کاملا بی نماز می شوم. از خودم بدم می آید و حس می کنم خدا هم از من بدش می آید. نمی توانم به ائمه متوسل شوم. وقتهایی که نماز می خوانم در قنوت می خوانم که اللهم اجعلنا علی صلوتنا دائمین و لارکانها مقیمین و .... یا رب اجعلنی مقیم الصلوه و .... چند سال قبل رفته بودم زیارت امام رضا (ع) و از آقا خواستم که نمازخوان بشوم. رفتم اربعین و به این امید که امام حسین (ع) درستم کند. با تاثیر جریان شهید مجید قربانخانی. عمرم رفت و کوله بار دین به خدا و مردم و دست تهی. چند وقت پیش به کتاب «آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین» شما برخوردم و به دلم نشست. گرچه در عمل می لنگم. گفتم شاید شما وسیله ای باشید که من راه بیابم. از حاج قاسم مرتب می خواهم دستم را بگیرد و به راه بیاورد. از آن عشقی که چشید بچشاند. امشب شب اول رجب است. همیشه در مناسبتهای مذهبی مضطرب می شوم. که من در این فرصت چه خواهم کرد. تو رو خدا جوابم رو بدهید و کمکم کنید و دعایم کنید نجات پیدا کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی به خود سخت نگیرید؛ عبادات را راههای ریزش رحمت الهی بدانید نه راههای سخت گیری خدا. راههایی گشوده است تا با او گفتگو کنیم. موفق باشید