متن پرسش
سلام علیکم:
چرا در دوره بنی العباس، رویکرد نهضت ترجمه توانست جای حکمت دینی را بگیرید و تفکر ناب نبوی و سنت حسنه آل الله را به حاشیه ببرد و به جای اینکه مطالعه آثار غرب کهن باعث به خود آمدن مسلمین شود و آنها بفهمند چه میراث عظیم فکری را در پرتو تفکر اسلامی بدست آورده اند و بتوانند با رویکرد حکمت قدسی به نقد آن آثار بپردازند و بنیان فکری اسلامی را قوی کنند، مغلوب و خودباخته غرب (که تازه آن زمان وضعیت مسلمانان بشدت قوی تر از غرب آن روز بود و غرب در ضعف قرار داشت) شدند و عقاید التقاطی پیدا کردند تا آنجا که از دوره امام رضا (ع) تا دوره امام عسکری (ع)، ائمه شیعه در عین هدایت و تلاش برای برقراری حکومت عدل و قسط، با آن تفکرات التقاطی و غربزده و دور از حکمت دینی هم مبارزه کردند و شاهد مثالش هم ارشاد و پاسخ امام عسکری (ع) به رویکرد هرمنوتیک تفسیر قرآن بود که کندی فیلسوف مطرح عرب دنبال می کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث، بسیار است. نقش بنیالعباس در این امر، جهتِ به حاشیهبردن حضور معارف اهلالبیت «علیهمالسلام» را نباید ساده گرفت. ولی در همین امر، نقش شیعیان هوشمندی چون فارابی و ابنسینا مهم است که سعی کردند حکمت یونانی را طوری وارد حکمت ایمانی نمایند که عملاً حکما یونانی با روح و رنگ حکمت ایمانی در جهان اسلام حاضر شود و تا آنجا که ممکن بود جهان اسلام از دعوای معتزلیگری که سختْ بر عقلِ یونانی تأکید داشت؛ و اشعریگری که در حدّ تحجر، دین را تقلیل داده بود؛ آزاد شد. در این مورد بد نیست سری به جزوات «تاریخ فلسفه و کلام» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید