متن پرسش
سلام: آیه الله جوادی حفظه الله میفرماید که بخشي از كارهاي ما به علم و انديشه برميگردد بخشي از كارهاي ما هم به انگيزه و عمل برميگردد در درون ما دو متولّي وجود دارد كه يك متولّي يك شأن از شئون جان ما مسئوليّتش تصوّر و تصديق و قضاياي علمي است بخش ديگر مسئوليّتش درباره اراده و عزم و قصد و جزم و اخلاص و نيّت و امثال ذلك است. سپس انسانها را به ۴ دسته تقسیم میکنند: عالم با عمل و بی عمل، جاهل با اراده و بی اراده
مورد سوال بنده قسم دوم هست یعنی كساني كه بخشهاي ادراكي آنها قوي است يعني چشمشان سالم است گوششان سالم است ولي دست و پاي آنها فلج است يا بيگانه آمده اين دست و پا را بست اين شخص مار را ميبيند عقرب را ميبيند ولي قدرت فرار ندارد چون آنكه بايد فرار بكند دست و پاست كه بسته است.
حال سوال بنده که با وجود دنبال کردن مباحث، به نتیجه نرسیده ام این است که چنین افرادی که علم و حواس دارند اما به قول استاد دست و پایشان بسته است و اراده ی فرار از گناه را ندارند چه کنند؟ علم را میتوان یاد گرفت یا به دیگری یاد داد ولی فردی که میداند اما توان فرار و اراده قوی ندارد، او باید چه کند؟ ممنونم از صبرتان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرضی که میفرمایید با توهّم همراه است زیرا هر انسان در هر حال یا این یا آن نیست بلکه جمع آن دو است تا امکان ترجیح یکی برای دیگری برایش باشد هرچند ممکن است یکی از آن ابعاد، شدت بیشتری داشته باشد ولی دست بسته نیست. موفق باشید