سلام استاد عزیز: وقتی ما گناه کارا تکیه می کنیم به غیر و خوشیم و با زندگی حال میکنیم هنوز نمک اهل بیت و خدا زیر زبونمونه ولی اون غیر پشتمونا خالی میکنه شدیدااااا تو این دنیا احساس تنهایی میکنیم نه راه پس داریم نه راه پیش. خدا را که از دست دادیم و دل خوشی ای تواین دنیا نداریم که بهش تکیه بزنیم وقتی توبه میکنیم و بر میگردیم سراغ خدا بیشتر اوقات از گناه توبه میکنیم و این احساس تنهایی هنوز هست حالا ما نه خدا را داریم و نه دنیا و ادماش رو اونجا انگار صد تکه شدیم و قلبمون میخواد از جا کنده بشه اونجا باید چیکار کنیم!؟ من هیچ وقت نتونستم بدون عشق زندگی کنم و حالا در این برهوت بی عشق باید چیکار کنم؟ هیشکی نیست تغذیمون کنه و خلاصه اون صبر بر طاعت برای بازگشت خدا را نداریم و انگار محبوریم برگردیم به همون ادمای دنیا و وقتی این قصه بارها و سال ها تکرار شده قلبم انکار زنگار زده و چه سخت و چه سخت حالا هر بار میخوام برگردم و توبه میکنم به هفته و روز نکشیده که برمیگردم به همون عالم قبل چون خدایی ندارم و این قلب پر ازگناه و پر از ادم اشتباهی ظرفیت پذیرش خدا را نداره جوری توی گل گیر کردم که خیال میکنم تا الان کسی شبیه من نبوده چه کنم استاد عزیز!؟ چهکنم
باسمه تعالی: سلام علیکم: در راستای حضوری متعالی با خود باید به قرآن رجوع کرد. در این رابطه پیشنهاد رجوع به عرایضی است که در سوره «بلد» شد. https://lobolmizan.ir/sound/1065?mark=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%D8%A8%D9%84%D8%AF. موفق باشید