سلام استاد عزیز خدا میاد یه رخی نشون میده و یه ارامشی به قلب ما میده که از هیچ کس وهیچ چیز غصه ای نداریم و برامونمهمنیست، میگیمخداراعشقه ،بعد یهوول میکنه میره،اول اینکه این رفتن تقصیر ماست؟وکاری کردیم که این ارامشه یهوناپدید میشه؟یا نه سنت خدا این شکلیه؟ و حالا که رفته برای منی که غرق گناه هستم خیلی سخته,حالا قدرت حذبه و بودن خدا در وحودموقلبم نیست و لذت گناهان گذشته هم پرقدرت میان تو صحنه!چیکار باید بکنم؟این ازمایش خداست؟چرا اینقدر سخته پس؟من الان چشمام پر اشک هستن وهمیشه میدونم قراره چه بلایی سرم بیاد و به خدا هم میگم که بابا من ضعیفم و هوای ما ضعیفا را داشتع باش،اما ....به هود خدا قسم منمتنفرممممم از رقتن از حریمخدا!ولی ضعبفم زورمنمیرسه چه کنم خب ؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی اخیراً تحت عنوان «معنی خوف و رجاء» شده است. امید است مفید افتد. https://eitaa.com/matalebevijeh/18285. موفق باشید