سلام من به واسطه ی روزه های مستحب زیاد(چندین سال) ی که [به علت های مختلف *] گرفته ام حال و وضع ام طوری شده است اگر یک روز روزه نگیرم حال ام بد می شود احساس گناه می کنم احساس پشیمانی اضطراب نا آرامی... الآن روزه گرفتن حکم زور و اجبار پیدا کرده است برایم. روزه گرفتن و کم خوردن را باهاش مشکلی ندارم. ولی این حالت"اجبارش" نگیرم جنایت کارم بدون روزه زندگی تاریک و... اش فقط روزه و نه هیچ جور دیگه این روزه زدگی این طرز فکرش اذیت ام می کند خلاص نمی توانم بشوم ازش. یعنی از جهت روزه: از روزه لذت می برم و"اختیارا"دوست دارم روزه بگیرم از شاید حدود ۱۹سالگی(الآن حدود۴۳سال دارم) کمابیش روزه مستحب می گرفتم ولی حدود چند سال است [*به علت های مختلف] مثلا ماه رجب و ماه شعبان را به ماه رمصان وصل می کردم بعد به واسطه ی تعییر حال و افکار و یا شاید مزید شدن مشکلات زندگی روحی روانی؟! یا شاید این که کمبود و ضعف در خودم می دیدم در اخلاق؟! در رفتار یا حل شدن مسائل چله می گرفتم وباز روزه... چله کلیمیه.. کم خوردنش از قبل از این چالش این اواخر در حالت معمول زندگی بدون روزه گرفتن هر دو روز یک وعده غذا می خوردم می خورم مثلا صبح ها یک چای و چندتا خرما عصر چای و بیسکویت کیک.. و شب شام.، شام و شب بدون شام میوه یا.. یعنی باز مقررات خودم را داشتم ناهار غالبا نمی خوردم نمی خورم باید کاملا گرسنه شوم تا شام بخورم مثلا غالبا سریع بعداز اذان افطار نمی خورم افطار شاید ۳-۴ساعت بعداز اذان می شود ولی الآن که دچار این وضع شدم دیگه از همه چیز افتادم یعنی ناهار اصلا نباید بخورم که هیچ یک چای هم بخورم اوضاع ام بهم می ریزد انگار از حالت"اختیار"خارج شدم بی اختیار روزه می گیرم وباید بگیرم خودم این وصع را نمی خواهم و سخت از عاقبش می ترسم ولی هر کاری می کنم از ختم چله ریارت عاشورا توسل مشورت و سوال نمی توان از این وضع نجات پیدا کنم **البته با تمام این حرف ها می دانم و اعتقاد دارم به فرض که از این وضع نجات یابم فکر نباید بکنم که دنبال رسیدن به عفت اخلاقی یا کنترل شکم... هستم چون به نظرم در این حد نیستم (بگذریم!) ولی فعلا این وضع خیلی دست و پا گیرم شده است[مثال؛الآن طوری شده ام اگر سفر زیارتی بخواهم بروم باید حتما برنامه ام را طور تنظیم کنم که ده روزه باشد تا بتوانم روزه بگیرم چون بدون روزه اصلا حس وحال زیاررت و...ندارم](بقیه مشکلات و درد ها سر جای خودش) ***نمی دانم شاید بی ارتباط نباشد من جدای از باز حدود همان حدود۱۹سالگی که کم رنگ تر بوده الآن حدود تقریبا۵سالی است همین حالت را نسبت به نماز شب دارم یعنی اگر یک شب نخوانم مصیبت دارم و به هرشکلی شده در سفر و حصر "باید" بخوانم. روزی یک جزء قرآن می خوانن روزی یک ز. عاشورا با صد.. یک زیارت جامعه فعلا روزی ۱۰۰۰بار صلوات ۱٠٠٠بار استغفار و برنامهی مختصر ایام ماه و هفته(این قسمت را گفتم به هدف تأثیر احتمالی در رفع مشکل اول) خوانده ام شنیدهام در مورد خمود در مورد اعتدال افراط تفزیط... ولی؟! لطفا راهنمایی کنیدوظیف و تکلیف شرعی ام چیست؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه مولایمان حضرت علی«علیهالسلام» میفرمایند خداوند دوست دارد که از رخصتهایش نیز استفاده شود؛ پس نباید به خود طوری سختگیری کنیم که از آن رخصتها به همان معنای تنها انجام واجبات محروم باشیم و زندگی را از حالتی که مؤمنین در آن هستند، سختتر کرد. در این حالت به اطرافیان نیز سخت میگذرد و انسان هم مزۀ مراوده با افراد را از دست میدهد. موفق باشید