باعرض سلام واحترام استاد قلبم سر موضوعی به طور جد قبض شده است وسینه ام درد میکند،برای همین با شما مطرح میکنم شاید جوابی برای آرامش یافتن باشدیا شاید در آینده شاهد این تراژدی ها برای دیگران نباشم. قبل از آشنایی با شما و نوشته هاوتفکرتان،راستش را بخواهید در مورد رهبر یک دیدگاه خنثی داشتم،بعد از آشنایی با شما دیدگاهم نسبت به ایشان مثبت شد تا جاییکه او را حسین زمان و طرفدارانش را عاشوراییان دیدم. ولی حالا در مورداوکاملا تردید دارم دلیلش هم افرادی است که با ظواهر صالح ،خود را سینه چاک او میدانندو در این راه از هم سبقت میگیرندوکاملا تک بعدی نماد ولایتمداری را بچه بیشتر آوردن میدانند و راستش را هم بخواهید تاحد زیادی پاک و مومن و دلنشین هستند یا بهتر است بگویم بودند لا اقل برای من تا قبل از شناخت کاملشان و چشیدن آزاری که به من رساندندباورم نمیشد هنوز در بهت و حیرت مانده ام،ایشان به جای تشویق افرادی که پاکتر و بهتر و با استعداد تر از بقیه اند ایشان را به گونه ایی راهنمایی میکنند تا درزندگی دنیوی در شرایط سختتر قرار بگیرند طوریکه از درون اسلام را انکار کنندیا از دین برگردند یا از هدفشان باز بمانند یا هرروز آرزوی مرگ کنند ،ایشان دلیل زده شدن بیشتر افرادجامعه از دین هستند و شاید دلیل معضلاتی که اکنون در جامعه میبینیم ،فساد تاخیر ازدواج یا عدم ازدواج فحشا بی حجابی سرکشی عصیان نسل جوان تنفر از نظام و رهبرو...ولی عیوبشان را نمیبینند جالب اینجاست راحتی و آسایش را برای خود و نزدیکانشان میخواهند چون خود را برتر از دیگران می بینند در واقع نوعی نظام طبقاتی مذهبی به راه انداخته اند که خود را طلاودیگران رامس می بینندو هر بلایی سر بقیه بیاورند را تقدیر و سرنوشت معنا میکنند واگر ببیند در میان سختی خودساخته شان تسلیم شده ایی واز دین پس کشیده ایی میگویند از ابتدا منافق و منکر بود و اگر ببینند ادامه میدهی علاوه براضافه نمودن سختی میگویند راست میگفت و اینکه فرد چقدر روحش در فشار است تا وانمود به خوشبختی کند برایشان مهم نیست ،با زیر دست هایشان مثل حیوان خانگی برخورد میکنند چون در ازای فداکاریهای بسیارآنها باید به تکه استخوانی قانع باشند و آنها را دچار بدترین سرنوشت ها میکنند راستش دلم میخواهد باز قلبا رهبر را تایید کنم اما با این موجوداتی که اطراف ایشان هستند ،هم در حق بودنشان شک کرده ام و هم ناراحت و عصبی وخجالت زده هستم که مردم مرا همسنگ اینها ببینند و قضاوت کنند در نتیجه تصمیم گرفته ام دیگر حمایتی از اقای خامنه ایی نداشته باشم وسکوت کنم،شما باز هم نظرتان راجع به ایشان مثبت است؟ راستش را بخواهید بعد از ازدواج با فردی که تجویز این افراد بود دیگر خودم را نمیشناسم ،دینداری روی قلبم سنگینی میکند اسلام را دینی زن ستیزانه میبینم تمکین را بیهوده و احکام را باتردید نگاه میکنم ،چرا باید به اسم دین این همه ظلم به راحتی در حق زنان اعمال شود؟ این همه خون دل ،دیدن تحقیر،نبود پشتوانه ،نبود راهی برای رفت یا بازگشت ،راضی نبودن از خود ،تلف شدن استعداد ها،دور شدن از مسیر حقیقی خدمت وخلقت جواب اینها را چه کسی میدهد؟ قطعا کسیکه در این زمان ازدواج را برمیگزیند و به ساده ترین حالت پیش میرود نیت بدی نداشته وجهاد کمی نکرده ولی چرا باید از این عقاید خوب سو استفاده شود به طوریکه ترجیح بدهی از همه چیز دست برداری؟خدا که انسانها را بیش از طاقتشان سختی نمیدهد پس چرا خلاف آنرا میبنیم؟ من در این زمان با وجود اینگونه ابلیس های آدم روی ازدواج را به صلاح هیچ فردی نمیبینم چه رسد به بچه دار شدن،کاش دنیا کمی عادلانه تر میبود تا بشود با دل خوش در آن زیست مگر یک انسان آنهم مومن چه میخواهد؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته ملاک حقانیت هرکس به آن است که بنگریم چه اندازه خودش به حق و حقیقت نزدیک است وگرنه همچنان که میفرمایید حتی کسانی بودهاند که به نام اسلام در قالب خوارج امام الموحدین را به قتل رساندند و از این جهت ما در نظر به رهبر معظم انقلاب نظر به ایمانی داریم که در شخصیت خود ایشان پیدا و آشکار است و این غیر از روحیهای است که متأسفانه در بعضی از مردها نسبت به خانمها به چشم میخورد که خود را محور فهم میدانند. این تنگنظریها نباید به پای اسلام و یا رهبر انقلاب گذاشته شود و از این جهت هنر امثال شما آن است که به جای درگیری با چنین افرادی، راهی را در آن زندگی پیشه کنید که راه صفا و تقوا باشد به جای آنکه خود را در درون بشکنید. سیرۀ مادربزرگانِ ما بعضاً همینطور بوده است که در همین نوع زندگیها توانستهاند منشأ فرزندان بزرگواری باشند و از این جهت اتفاقاً آنان با فرزندآوریِ بیشتر، به زندگی خود معنای دیگری بخشیدهاند. موفق باشید