باسمه تعالی
کاربران محترم عنایت داشته باشند که این سایت وظیفۀ خود را تنها در محدودۀ جواب دادن به سؤالات معرفتیِ کاربران میداند و از اینکه نمیتوانیم جوابگوی سؤالات شخصی و حالات فردی کاربران محترم باشیم؛ عذرخواهی میشود.
طاهرزاده
.
سلام علیکم، استاد یه افراطی برامپیش اومده که براتون توضیحمیدم تا راه برون رفتی برام بفرمایید؛ بنده از شدت غرق بودن در لغو و سرگرمی ها وقتی به مواجه شدم با مباحث دینی خود را غرق در معنویات کردم، و عملا باز هم غرق شدم. بقدری از دنیا بد در ذهن برام شکل گرفت که دیگه نتونستم ازش استفاده کنم و تعبیر امیر المومنین از دنیا که فرمود دنیا نردبان خاکیست برام به حاشیه رفت و تمام میل هایم سرکوب ماند و نتوانستم اون هارو برای حرکت خودم بکار بگیرم. تا جایی که هیچ لذتی در هیچ بعدی از طبیعیات برام معنا نداشت. غذا خوردنم، خوابیدنم، ارتباط دوستانه ام و ... کلاا بی لذت و حس حال خوب شد و تنها برای رفع و دفع نیاز بود. و اکنون شدم یک ادم بسیار گوشه گیر و از همه چیز زده شده که هیچ چیزی نمیتونه حرکتی درش بوجود بیاره و میل شدید به معنویات دارم اما پایی برای حرکت بسمتشون برام نمونده. از طرف دیگه هم میل های شدید به گناه برام شکل گرفته که مقابله باهاش برام بسیار سخته و زمانی که فکر میکنم میبینم این میل همان میل حلال بوده که الان سمت و سوی حرام گرفته.... چکار کنم امیالم رو زنده کنم؟ چکار کنم بتونم به نیاز های زندگی طبیعیم پاسخ بدم؟ الان وقتی بخام جوابگو باشم نفسم پس میزنه و انزجار شدیدی دارم...
باسمه تعالی: سلام علیکم: این قاعدۀ حضور در مسیر دینداری است مسیری که هرگز بدون شیطان نیست و اساساً شیطان قسم خورده است در راهی که به سوی خداوند است به عنوان صراط مستقیم به حکم آنکه گفت: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» و از این جهت آری! «در جهان جنگ این شادی بس است / که بر آری بر عدو هر دم شکست» به این معنا که همواره ما با انواع هوسها و میلهای گناهآلود روبرو میشویم و همواره به حکم تقوا و خودنگهداری و پاسداری از ایمانی که بدان دلبستهایم، وسوسههای شیطان را خنثی میکنیم و البته و باز شیطان و باز تقوا برای شکست او. و این است معنای زیباییِ زندگی. موفق باشید
با عرض سلام و احترام و خداقوت بنده و گروهی از دوستان، مجری برگزاری اعتکاف مادر و کودک در سال گذشته بودیم و در سال پیش رو نیز قصد برگزاری این برنامه معنوی را برای مادران به همراه فرزندان خردسال داریم. با توجه به سختی ها و چالش های اجرای این برنامه، لطفا راهنمایی بفرمایید شما به عنوان عالم دین ضرورت برگزاری این برنامه را چطور ارزیابی می فرمایید؟ ضمنا با توجه به حضور کودکان و لزوم خاطره سازیِ شیرین از حضور در مسجد و اقتضائات خاص فضای حضور مادر و فرزندی شاید ظواهر اعتکاف های معمول در اعتکاف مادر و کودک وجود نداشته باشد. سال گذشته دوستان نهایت تلاش خود را نمودند تا محیط خلوت و مناجات که اوج تجربه دلنشین در سه روز معتکف شدن است برای مادران فراهم شود اما با این وجود کمتر لحظه ای از شبانه روز مسجد خالی از سر و صدای کودکان بود، وجود اسباب بازی های خرد و درشت برای سرگرم شدن خردسالان در کنار مادران، برنامه های تربیتی برای کودکان من جمله جشن میلاد حضرت امیر علیه السلام، بیتوته تعدادی از مادران باردار و یا تازه زایمان کرده که شرایط روزه داری نداشتند و محتاج خلوت با معبود بودند و... ظاهری کاملا متفاوت از اعتکاف هایی که تا الان دیده بودیم به وجود آورده بود و این قضیه ما را به عنوان مجریان این برنامه نگران نمود که مبادا به نیت گسترش امری حسنه و مورد تقاضای مادران، موجب تغییر سنت حسنه اعتکاف از روال معمول خود شده و تحریفی در این سنت به وجود آورده باشیم. ممنون می شوم حضرتعالی در این مورد نیز راهنمایی بفرمایید. التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر که ما، در بستر حضور تاریخی در انقلاب اسلامی تا اینجاها جلو و بسی جلوتر آمدهایم. چه اندازه کار زیبایی است که در دلِ اعتکافی اینچنین ارزشمند، بانوان جوان ما به جهت فرزندان و کودکان خردسالشان از چنین حضوری محروم نباشند. خدا را شکر که بانوان ما تا اینجاها متوجۀ وسعت امروزینِ خود شدهاند که در عین فرزندداری و فرزندآوری و مادرانه عملکردن، اینچنین در میدانهای اجتماعی حاضر شدهاند از آن جهت که اعتکاف، حضور مؤمنان است در جمعی که آن حضور، آنان را در کنار هم قرار داده به جای آنکه هرکس جدا از دیگری همچون راهبان بخواهد عبادت کند، نه! اسلام دینِ «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» میباشد و این یعنی در عین رجوع به حضرت حق و دلدادگی به او، هر کدام جدا جدا نباشند، به همان معنایی که حضرت آیت الحق آیت الله حسنزاده«رضواناللهتعالیعلیه» فرمودهاند: «بود مرد تمامی آن که از تن ها نشد تنها / به تنهایی بود تن ها و با تن ها بود تنها». و این یعنی اعتکافِ مادرانه. موفق باشید
سلام در جلسه شنبه گفتید عربها خیلی نادان و جاهل بودند و مثالهایی هم زدید، ولی قبلا گفته بودید جاهلیت عربها به معنای نادانی نبوه و اهل فکر و تمدن بودند و میگفتید ابوسفیان به رم رفته بود و دنبال گسترش تمدن بوده و .... علت این دوگانگی چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: دو موضوع در میان است. یکی آنکه جریان جاهلیت در جای خود، تمدنی به حساب می آمد و خود را طوری تعریف کرده بود که برای خود برنامه و انضباطی داشت و دیگر آنکه در آن تعریف و انضباط به جهت غفلت از معارف توحیدی نوعی خودبنیادی و خودسری در آن میدان حاکم بود تا آنجایی که به کوچکترین بهانه جنگهای 40 ساله راه میانداختند خیلی شبیه جاهلیت مدرن و جنگ جهانی اول و دوم که بین خود بیش از 60 میلیون را به قتل رساندند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام میشود بدانم انتظار استاد عزیز از کسی که کتاب ده نکته از معرفت نفس را خوانده چیست؟ و باید چکاری را انجام بدهد
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود روایاتی که مربوط به معرفت نفس است هدف از معرفت نفس را روشن میکند از آنجایی که از یک طرف میفرماید معرفت نفس موجب معرفت رب میگردد و انسان نقش حضور خدا در عالم را مانند حضور نفس در بدن مییابد و از طرف دیگر انسان با معرفت نفس متوجه میشود چه اندازه حضور خداوند در عالم لطیف و همه جانبه است ، به همان شکلی که نفس در بدن و اعضای بدن حاضر است و اینجا است که مییابیم چگونه باید در این دنیا ذیل شریعت الهی زندگی کنیم تا گرفتار وساوس شیطانی و توهمات نفس اماره نباشیم. موفق باشید
سلام استاد گرانقدرم سوالی داشتم از همه مذهبیها! اگر خدا نیست که هیچ... اما اگر خدایی هست و حضور دارد و ما به سوی اوییم و نماز میخوانیم و روزه میگیریم، پس اینهمه نگرانی و اضطراب و استرس و فکر و خیال اینکه پسرم و یا دخترم چه میشوند و نگرانی جان و مال و آبرو برای چیست؟ نکند مردم بفهمند من این مشکل را دارم!!! این اگر دین است فرقش با کفر چیست؟ بیشتر هم قشر مذهبی اینگونه اند!!! بیدین ها انگار جلوترند و میگویند هرچه پیش آید خوش آید، استاد مذهبیهای این شکلی پدرمان را در آوردهاند و عاجزمان کردهاند ما کفار را....
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد است که باید بین باور به خدا که امری مفهومی و انتزاعی است با ایمان به خدا فرق گذاشت. آری همچنان که قبلاً نیز عرض شده است شیطان هم به خدا باور دارد ولی ایمان به خدا چیز دیگری است ، ایمان به خدا حضوری است که انسان نه تنها خود را در آغوش رحمت واسعه رب العالمین احساس میکند حتی افقی در مقابل او گشوده میشود که مییابد چه اندازه باید نسبت به آینده دینداری اش امیدوار باشد. امری که شما در شخصیت رهبر انقلاب ملاحظه میکنید و بنده مکرراً عرض کردهام که آن حالت ، همان ایمان است و از خداوند همواره خواستهام به حقیقت ایمان رهبر معظم انقلاب ما را منور به ایمانی بگردان که در آن ایمان زندگی معنای دیگری دارد و در آن حالت همواره امید و همواره امید به آیندهای که در بستر ایمان در پیش است https://eitaa.com/tasnimnews/289008 و عجیب است که در آن دوردستها مانند شیعیان لبنان به خصوص سید حسن نصراللهِ شهید و شیخ نعیم قاسم عزیز به خوبی متوجه نقش تاریخی رهبر معظم انقلاب هستند ، نقشی که حاصل ایمان حضرت نایب الامام آیت الله خامنهای میباشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/20675 موفق باشید
سلام علیکم استاد گرامی در قرآن می خوانیم: الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ؛ اما ایمان بدون علم میسر نیست و از غیب ما خبر (علم) نداریم۔ چطور این تناقض رو حل کنیم۔ لطفاً راهنمایی فرمایید۔ متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ابتدا باید به کمک عقل متوجه حقیقت خالق هستی و ربوبیت او بود و پس از آن است که قلب انسان متوجه حقیقتی میشود بسی متعالی و اینجاست که نسبت انسان با آن حقیقت متعالی به صورت ایمان به غیب پیش میآید که مقصد و مقصود انسان است در جلوه اهل تقوا به همان معنایی که قرآن در ابتدای سوره بقره در وصف تقوا فرمود آنچه را که فرمود و عرایضی در این رابطه خدمت عزیزان شد.https://lobolmizan.ir/get-file/5621/?item=0 موفق باشید
سلام علیکم در جمله سبحان من اظهر اشياء و هو عینها این کلمه سبحان به مقام ذات احدی بر میگردد یا به اسم ظاهر برمیگردد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم افقی است که با نظر به اشیاء در مقابل انسان موحد گشوده میشود ، افقی که حقیقت حضرت حق را به ظهور آورده ، حال چه آن حقیقت را نور احدی بنامیم و چه حضرت ذات ، در هر حال آنچه مد نظر میآید حکایت اوست. موفق باشید
سلام: این سوال را از طلبه ها سوال کردم. برخی گفتند حدیث و روایت داریم. ولی دنبال دلیل عقلی هستم. تا عقلم اذیتم نکند. چرا خداوند دین کامل که اسلام است را عربی گفته. مگه راز و نیاز کردن با خدا باید با زبان دیگر صورت پذیرد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: زبان شناسان و یا به اصطلاح اتیمولوگها میفرمایند زبان عربی برای ارائه حقایق قدسی قویترین زبان است و بعد از آن زبان فرانسه و زبان فارسی میباشد.
سلام و عرض ادب: وقت به خیر. در پاسخی که به سوال ۴۰۷۴۶ فرمودید؛ مطالعه و درک فلسفه غرب و همچنین اسلامی، عمیقاً دغدغه بنده هست و چندسال است که فکرم را مشغول کرده. نمیخواهم بیش از این معطل بمانم چون راهنمایی برای مطالعهام نداشته ام. شیوه مطالعه به صورت شخصی؛ چون به استادی که غرب را خوب فهمیده باشد دسترسی ندارم که یک در یک سیر مطالعاتی با ایشان همراه شوم. ممنون میشوم مسیری که حضرتعالی پیمودهاید اگر قابل میدانید در اختیار بنده نیز بگذارید که به آن نوع حضوری که میفرمایید از هر دو فلسفه اسلامی و غرب معاصر دست یابم. منتظر مجموعه رهنمودهای شما در این خصوص هستم؛ هر آنچه که مناسب است از کتب و صوت ها و آثار متفکرانه متعدد و... همچنین اگر حضرتعالی به این مباحث مبسوط و مفصل پرداختهاید که صوتها و کتب هم موجود هستند بسیار بسیار خوشحال میشوم استفاده کنم. بسیار سپاسگزارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید برای شروع بعد از آنکه تا حدی با فلسفه صدرایی آشنا شدید جزوات فلسفه غرب که روی سایت هست خوب باشد https://lobolmizan.ir/leaflet/397?mark=%D8%BA%D8%B1%D8%A8 و https://lobolmizan.ir/leaflet/960?mark=%D8%BA%D8%B1%D8%A8 موفق باشید
سلام: میگویند شیعه و محب اهل بیت فقط در جهنم برزخی عذاب کشیدن و پاک شدن رو سپری میکند و در قیامت آتش جهنم به وی هرگز نمیرسد، آیا این صحیح است؟ و آیا اینکه میگویند همه جهنم را میچشند حتی اهل بیت ولی خاموش است آیا منظور جهنم برزخی است یا قیامت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همۀ حرف در این است که اگر کسی در دنیا متوجۀ حقیقت انسانی و اهداف عالیۀ انسانی باشد و تلاش کند از طریق دستورات شرع مقدس به سوی آن اهداف، شخصیت خود را شکل دهد تنها در برزخ است که متوجه میشود نسبت به رسیدن آن اهداف، موانعی جزئی دارد که با خودآگاهیِ برزخی نسبت به آن موانع از آنها عبور میکند و به خود میآید. و چشیدن جهنم به معنای درک خطراتی است که در دنیا با آن روبهرو بودهاند، نه آنکه گرفتار آن شوند به همان معنایی که فرمودهاند: جهنم، باطن دنیا میباشد. و همانطورکه اهل البیت «علیهمالسلام» زندگیِ دنیایی داشتند، عملاً متوجه دنیا شدهاند بدون آنکه گرفتار آن شوند. موفق باشید.
سلام و احترام: تا به حال در عمرم، بحثی اثرگذارتر و مهم تر از بحث «انسان و باز انسان» در مباحث این چنینی ندیدم و درک نکردم و در این بحث، از جان ما سخن می گویید و راه می نمایید. بسیار ممنونم. در اواسط فایل ۳۲ فرمودید هگل متوجه روح تاریخ بود ولی در مفاهیم ماند؛ مزاحم شدم تا بگم: هگل «مفاهیم» رو «اکچوال» میدید و این همون چیزیه که منطق هگل رو از دیگر منطق ها متمایز کرد. هگل یه عبارتی داره؛ میگه آنچه عقلانی است، اکچوال و واقعی است و آنچه واقعی است، عقلانی است. و مفاهیم اکچوال یه سری خصوصیات دارند: از جمله اینکه در حال شدن هستند آن هم از خودشان و نه از بیرون از خودشان. مثلا «مفهوم آزادی، خودش از خودش، اکچوال و واقعی می شود. آزادی تنها یک ایده نیست، بلکه امری واقعی و عینی و تشکیکی است که در ساختارهایی همچون خانواده و دولت عقلانی و جامعه مدنی، خود را نشان می دهد و به این جهت، انسان با پذیرش قانون محدود نمی شود بلکه به عالی ترین شکل خود می رسد. از نظر هگل، مفاهیم ، اکچوال و هست می شوند و اکچوالیتیِ اونها، به معنی تحقق عینی شون هست. در واقع انسان ها وظیفه دارند از وضعیت طبیعی، فراروی sublate/aufheben کنند تا به خودآگاهی عقلانی برسند و با این نگاه، مفاهیم در منطق هگل نیز، از تصاویر و ایده های اولیه ی ذهنی فاصله می گیرند و به وجودی حقیقی و عینی و عقلانی محقق می شوند. لذا مفاهیم در هگل، همچون مفاهیم ذهنی ما نیست که مثلا تصوری از درخت و میز و صندلی را در ذهن خود حاضر میکنیم. و نمیدانم منظور شما چه بود آنجا. در خصوص آنکه فرمودید در هگل آن نهایی ترین شکل نیست درحالیکه نمیشود انسان به سمتی برود که نیست، باز به نظر می آید می توان اینطور نگاه کرد که به هر حال ذات غیب الغیوبی حق ظهور نداره و به این معنی، تحقق نداره. آیا استبعادی هست که منظور از «نیست» در هگل رو به همین معنا بگیریم؟ «چراکه شواهد زیادی در فلسفه طبیعی و فلسفه اجتماعی هگل هست که اشاره مستقیم به «جهت دهی» همه چیز به سمتی دارد. ولی جهت دهی و کشش هرچیز، به سمت امری نیست که اکچوال است، بلکه آن امر در نهایت اکچوال خواهد شد.» و اینکه ما نمیدانیم در نهایت چه چیزی اکچوال خواهد شد، مربوط به هر ملتی که مرحله ای از تاریخه میشه و نه برای کل تاریخ. چون در هگل هم نهایت تاریخ به سمت تحقق آزادی و عقل کلی میره و به این معنی، جهت تاریخ مشخص است ولی نه به این معنی که دولت ملتی خاص مثل یونان به چه سمتی خواهند رفت یا بعد از هزار سال، مردمان به سمت عقلانیت بیشتر می روند یا به وضع طبیعی خود کشیده و بازگردانده می شوند یعنی مجددا به قهقرا میرن. لذا همچنان برایم روشن نیست اختلاف شما با هگل در چیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر که عزیزی اینچنین هگلخوانده داریم و حقیقتاً همانطور که متوجه هستید دغدغههای جناب هگل بسیار ارزشمند است از آن جهت که متوجۀ افقی به سوی حقیقت است در تاریخی که در پیش است. امری که متأسفانه فویرباخ که مدعیِ شاگردی هگل است متوجه نشد و به گفتۀ خودش مخروط هگل را وارونه کرد. عرض بنده تنها در اینجا بود که مسیری که جناب هگل برای روح یا Geist مدّ نظر میآورد، به سوی هدفی است که در واقع، نیست و تنها مفهومی است که تعیّنِ خارجی ندارد. در حالیکه ما متوجه هستیم آن حضور نهایی که انسان کامل و روح زمان است به عنوان صاحب الزمان، هم اکنون هست و تنها تفاوت ما با او در این نکته میباشد وگرنه دغدغۀ او نسبت به سیر روح به سوی هدفی عالی بسیار مهم است و اگر نظر به حضرت عیسی «علیهالسلام» دارد، ولی بر اساس آموزههای مسیحیت معتقد است که حضرت عیسی «علیهالسلام» شهید شدهاند و وجود خارجی ندارند؛ هرچند نظر به روحِ آن حضرت برای آیندۀ تاریخ دارد. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: در میان گذاشتن راه چارهای برای نشان دادن بحران وجودی و گمگشتگی انسان مدرن و بازگشت به خویشتن انسانی انسانها؛ دغدغه بنده است. تبیین اصالت وجود صدرا و حرکت جوهری او به عنوان انقلابی که در عالم فلسفه ایجاد کرد و مسیری که گشود که تا قبل از او حتی ابن سینا نیز نتوانسته بود و مقایسه تطبیقی آن با آراء فیلسوفانی در غرب معاصر که با وجود درک شرایط زمانه و بحرانهای عمیق روحی که انسان مدرن با آنها دست و پنجه نرم میکند؛ اما راه حل های که ارائه میدهند باز هم به بنبست میرسد و در نهایت نشان برتری برهان صدرا و معرفی آن به عنوان بهترین تبیین از نحوه استکمال عالم و همچنین نفس انسانی که تا کنون گشوده شده؛ حتی برتر از ابن سینا. (یعنی نقش اصالت وجود و حرکت جوهری در شکل گیری هویت انسانی انسان) میخواستم نظر حضرتعالی را درباره اینکه این مقایسه تطبیقی حرکت جوهری ملاصدرا را با کدامین فلاسفه غربی انجام بدهم، جویا شوم. نظر خودم جان لاک، درک پرفیت، چالمرز، کانت، هایدگر هست. اما مطمئن نیستم چون مطالعه و شناخت بسیار کمی از فلسفه غرب دارم و باید همزمان با انجام پژوهشم به درک و شناخت خوبی از آنها و مقایسه تطبیقی عمیق و دقیقی برسم انشاءالله. آیا عنوانِ «تبیین تطبیقی برتری حرکت جوهری صدرا در شکل گیری هویت انسانی در مقایسه با آراء فلاسفه غرب معاصر» برای همین دغدغهای که شرح دادم، عنوانِ مناسبی است؟ آیا میتواند در سطح یک رساله دکتری باشد یا در سطح یک پایاننامه مقطع ارشد است؟ و یا هیچ کدام؟ عنوان پیشنهادی شما چیست؟ همچنین ممنون میشوم در کل نظر خود را راجع به ضرورت یا عدم ضرورت طرح این بحث و میزان اهمیت این موضوع بفرمایید. انشاءالله حتماً نظر شما بسیار راهگشا خواهد بود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه به «اصالت وجود» توجه به حضور بیکرانۀ توحید است در نگاه فلسفی و گشودن افقی است تا انسان عین الربط بودنِ خود را بیابد و این نوع توجه و حضور با هیچ یک از مبناهای فلاسفۀ غربی تطبیق نمیکند هرچند فلسفۀ غرب بخصوص آنچه با هایدگر و گادامر پیش آمده است، در جای خود حرفها دارد بخصوص در رابطه با «دازاین» و تقرب وجودی انسان که جناب هایدگر متذکر آن است. ولی به هیچ وجه نباید به تطبیق نگاه فلسفۀ صدرایی به موضوعات با نگاه فلاسفۀ غربی که از کانت شروع شد؛ فکر کرد. زیرا دو نوع حضور است و انسان میتواند در هر کدام حاضر شود. به نظر بنده جایگاه تاریخی فلسفۀ حکمت متعالیه بعد از مواجهه با کانت و هگل و هایدگر و گادامر بهتر فهمیده میشود بدون انکار جایگاه متفکران غربی که نام برده شد. موفق باشید
سلام علیکم: منظور شما از اینکه میگید: نور اسمای الهی را باید در مظاهر مد نظر داشت که به یک معنا صورت مثالی اش مینامیم، چیست؟ میشه بیشتر توضیح بدید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه دیشب عرض شد در مسیر دینداری چنین حضوری پیش میآید ماورای سؤال و درس و مدرسه. https://eitaa.com/matalebevijeh/20636 . موفق باشید
در جستجوی خداوندی که در قلبم حس میکردم، رو به شریعت آوردم و خیلی چیزها رو هم قربانی کردم. اما بعد از سه سال دیدم نه خودم تغییر کردم، نه حال روحم، نه حال جسمم، نه اوضاع درون و بیرونم، نه ایمانم. فقط خداوندم تغییر کرده بود. خداوندی پر از غضب و خشم و داستان و سیاست و صبر برای انتقام. خداوندی که جز قربانی چیزی ازت نمیخواد و چیزی براش مهم نیست. دیگه هیچی از ارتباطم با خدا نمونده بود. نمیدونستم چرا دنیاش اینجوری کار میکنه، ازش با تک تک سلول هام میترسیدم و هیچ عشقی بینمون نمونده بود. از این عبادات ذره ای آرامش نمیگرفتم. تا اینکه یه دفعه گفتم: شاید خداوندی که دارم میپرستمش خداوند واقعی نیست. شاید خداوندی که برامون تعریف میکنن خداوند واقعی نیست. شاید آدرس خدا رو اشتباهی بهم دادن!! استاد به خداوندی خدا قسم جز اینکه بیش از ۵ ساله دارم بین کفر و ایمان بندبازی میکنم، الان مدتیه که دیگه نصف شب ها هم خواب ندارم. توی طول روز که مدام ذهنم درگیر قیاس و سنجشه و شب تا صبح هم بارها از خواب میپرم درحالیکه میبینم باز ذهنم در حال فکر کردن به شریعت و سیاست و به زور جا دادن خداوند وسط این مفاهیم دنیاییه. الان اگه به همه چی پشت پا بزنم مسئولیتم خیلی سنگین میشه با اینهمه مطالعه و منابعی که به دستم رسید و استادایی که سرراهم قرار گرفتن. نمیتونم به خدا بگم ندیدم نشنیدم کسی یادم نداد. یه روزی میتونستم بگم اما الان دیگه نه. منتها اینم میتونم بگم که با اینکه کسی یادم نداد خودم رفتم دنبالش، و بی تفاوت نبودم، اما به نتیجه نرسیدم. مدتیه روسری که میذارم احساس خفگی بهم دست میده و میلیاردها سوال بهم هجوم میاره که اصلا چرا؟! هویت فاخر کجا بود استاد. شما فکر کردید یک عمر با چادر درس خوندن و کار کردن راحته؟! هویت متعالی چه کوفتیه؟! از زنانگیم هیچی باقی نمونده. اگه قرار بود مو نداشته باشیم خب خدا نمی آفرید. آخه خدای بی نیاز مطلق برای چی باید همچین چیزی از ما بخواد. میخوام برگردم به زندگی عادی و مثل آدم های عادی در جهت خدمت رسوندن در دنیا تلاش کنم نه اینکه همهش توی آسمون توهمی سیر کنم. اما نه راه پس دارم نه راه پیش. شما میگید گرفتار مقایسه های جزئی شدی اما بنظر من در حقیقت، جزء، سیاسته. من نمیتونم طلبه باشم و خداوند رو برای کسی تعریف کنم، این برای من معنای حقیقی تکبره. تکبر! تازه بشینم خداوند رو با سیاست های کثیف دنیایی تعریف کنم و بگم برنامهی خدای بی نهایت برای پیشبرد دنیا چیه! و مردم رو از عذاب استیصال و قیامت و ظهور و چه و چه و چه بترسونم. بخدا این چیزها نه حال آدم رو خوب میکنه نه معنویت رو بالا میبره نه آدم رو به خدا نزدیک میکنه. نمیتونم اگر هم واقعیته من گروه خونیم با این چیزها سازگاری نداره. آخه برای چی یکی باید از آسمون بیاد ما رو نجات بده؟! از کجا معلوم توی ایران بیاد که ما بخوایم با بمب اتم ازش محافظت کنیم؟! این داستان ها برای چی هست اصلا. از ساعت ۴ از خواب پریدم و اصلا نمیتونم چشم روی هم بذارم. میخوام راهی که اومدم رو برگردم اما از خداوندم میترسم. آخه خدا که نمیشه حرف بزنه! نمیشه تبدیل به کلمه بشه! ساعت ۳ صبح میخوام با خدا حرف بزنم برای چی باید برم غسل کنم و بعد اون روسری لعنتی رو روزی ۵ بار دور سرم بپیچم و یه چادر گنده هم بندازم روی خودم. اینقدر اینا روم سنگینی میکنه که اصلا نمیفهمم دارم به خدا چی میگم. چیزی از ارتباط با خدا نمونده، فقط حواسم هست تکونی نخورم یه جاییم معلوم نشه نماز باطل شه. من حاضرم روزی ۲۰ بار بشینم با خدا حرف بزنم بدون این قوانین و قصه ها. خدای من این شکلی نیست. استاد اینقدر دلم میخواد بشینم جلوی شما و به اندازه قد ام اشک بریزم تا تموم شم، که باور کنید نه دچار شهوتم نه دچار عناد، و جز خدا هیچی نمیخوام، اما این خداوند من نیست. بهم بگید مسئولیتم چیه و آیا خدایی که به توحیدش اقرار دارم و این چنین دوستش دارم من رو توی آتیش میسوزونه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همچنان که عرض شد خدایِ پیامبران، خدای «ناز» و «راز» است به لطافتِ «نور» و به ناپیداییِ همان «نور»، و زیباییِ زندگی با اُنس با چنین خدایی برای انسان پیش میآید. خدایی که زیبایی و صفای او را در سیرۀ حرکات مولایمان علی «علیهالسلام» میتوان دید. https://www.aparat.com/v/qB9LV.
خدایی که شمس تبریزی برای جناب مولوی آورد و به گفتۀ او:
مرده بدم زنده شدم، گريه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم
گفت كه ديوانه، نهاي، لايق اين خانـه نهاي رفتم و ديوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفتكهسرمست نهاي، روكه ازاين دست نهاي رفتم وسرمست شدم وزطرب آكنده شدم
گفت كه توزيرككي، مست خيالي و شكي گولشدم، هول شدم وزهمه بركندهشدم
گفت كه تو شمع شدي، قبلة اينجمعشدي جمع نِيَم، شمع نِيَم، دود پراكنده شدم
تابش جان يافت دلم، واشد و بشكافت دلم اطلس نو يافت دلم، دشمن اين ژنده شدم
زهره بدم، ماه شدم، چرخ دو صد تاه شدم يوسف بودم، زكنون يوسفزاينده شدم
از توام ايشهرهقمر، در من و در خود بنگر كز اثــر خنــدة تو، گلشـن خندنده شدم
این خدا، ناز دارد و جناب حافظ به خوبی ناز او را میکِشد ولی نه به روش زاهد که ما را به بهشتِ فردا حوالت می دهد. در حالیکه: «من که امروزم بهشتِ نقد حاصل میشود / وعدۀ فردای زاهد را چرا باور کنم». و اینجا است که دستورات شرع معنای دیگری میدهد، به عنوان راهی به سوی حضرت محبوب، بدون سختگیری به خود. ببینید بحث توحیدی که دیشب عرض شد میتواند راهی بگشاید؟
https://eitaa.com/matalebevijeh/20636 موفق باشید
حضرت امام یک موضوع به نام تفهیم ذکر دارند (در کتاب آداب صلوه) آیا منظور ایشان از ذکر با مفهوم ذکر که آقای علی صفایی دارند یکی است؟ آقای صفایی اعتقاد دارند ذکر یاد آوری آن چیزی است که عقل از آن غفلت کرده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید قلب انسان متوجه اذکار معنوی باشد و محدودشدن به معنای آن که عقل به عهده دارد، کافی نیست و موجب سیر و سلوک قلبی نمیشود. موفق باشید
سلام استاد: به لطف خدا در محضر دوستان هم مباحثه ای بعد از پایان سوره حمد میخوایم شرح مصباح الهدایه رو شروع کنیم. چند سوال: اول اینکه کتاب مصباح الهدایه امام رو هم باید تهیه کنیم یا شرح شما برای ما کفایت میکنه؟ دوم اینکه اگر باید تهیه کنیم با ترجمه کدام یک از اساتید باشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه بحث ما بر اساس متن کتاب «مصباح الهدایه» است؛ در هر صورت باید آن متن بدون نیاز به ترجمۀ خاص در اختیار رفقا باشد که البته میتوانید متن آن را در نرم افزاری که آثار حضرت امام را جمع آوری کردهاند، بیابید. موفق باشید
سلام و رحمت خدا بر استاد بزرگوار: عرض احترام صبح حضرتعالی بخیر. مزاحم شدم که این سؤال رو از محضرتان بپرسم. متکلمین خصوصاً اشاعره قاعده ای دارند به نام «العَرَض لا یبقیٰ زمانین» یا به عبارت دیگه «وجود الأعراض بتجدّد الأمثال» خواستم ببینم برای حضرتعالی مقدور هست راجع به تقریر و توضیح و خاستگاه این قاعده و علت مخالفت فلاسفه با این قاعده راهنمایی بفرمایید. علت پیدایش این سؤال برای من قسمتی از متن تفسیر المیزان بود که فهمش برام مشکل ساز شد. علامه در تفسیر آیه «هُوَ اَلَّذِی أَنْزَلَ اَلسَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدٰادُوا إِیمٰاناً مَعَ إِیمٰانِهِمْ» از سوره فتح میفرمایند: ذهب جمعٌ منهم أبو حنیفة و إمام الحرمین و غیرهما إلی أن الإیمان لا یزید و لا ینقص، و احتجوا علیه بأن الإیمان اسم للتصدیق البالغ حد الجزم و القطع و هو مما لا یتصور فیه الزیادة و النقصان فالمصدق إذا ضم إلی تصدیقه الطاعات أو ضم إلیه المعاصی فتصدیقه بحاله لم یتغیر أصلا. و أولوا ما دل من الآیات علی قبوله الزیادة و النقصان بأن الإیمان عرض لا یبقی بشخصه بل بتجدد الأمثال فهو بحسب انطباقه علی الزمان بأمثاله المتجددة یزید و ینقص کوقوعه للنبی ص مثلا علی التوالی من غیر فترة متخللة و فی غیره بفترات قلیلة أو کثیرة فالمراد بزیادة الإیمان توالی أجزاء الإیمان من غیر فترة أصلا أو بفترات قلیلة. ضمناً تفاوت این قاعده، با قاعده ی مسلّمی که نزد فلاسفه و عرفا ثابت است مبنی بر اینکه کل عالم یعنی ماسوی الله، آن به آن و لحظه به لحظه در حال کسب وجود از حضرت حق هست، چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست طبق آن قاعده که هر عرضی مبتنی بر جوهر است، بر مبنای حرکت جوهری، اعراض همواره تجدید می شوند پس «العَرَض لا یبقی زمانین». ولی این غیر از بحث در مفاهیم است که همواره ثابتاند مانند مفهوم واجب الوجود. و این غیر از حضور توحیدیِ انسان است که همواره انسان در آن فضای توحیدی رو به سوی کاملشدن در همان حضور توحیدی دارد. موفق باشید
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد گرامی. در مورد عبادات مثل نماز و روزه یا زیارت معروف است که ارزش این عبادات به میزان معرفت و شناخت فرد نسبت به آن عبادت است. آیا این اصل امر حجاب را نیز شامل می شود؟ محل کلام در اینجا بعد اجتماعی سیاسی رعایت امر حجاب و لزوم وجود خط قرمزها در سطح جامعه نیست. اگر فقط ارزش حجاب در نزد خداوند مورد نظر ما باشد حجابی که از روی بصیرت و معرفت نباشد آیا اصلاً ارزشی نزد خداوند دارد؟ به طور مصداقی کدامیک از این دو حجاب در نزد خداوند با ارزش تر است، حجاب کسی که هیچ اعتقاد درونی و شناخت و بصیرتی نسبت به اهمیت رعایت حجاب ندارد و صرفاً بر اثر اعمال فشار خانواده و اطرافیان متدین خود حجاب کامل دارد و یا بالعکس خواهری که در خانواده و دوستان و اطرافیان غیر متدین و سبک زندگی غربی متولد و بزرگ شده ولی زمانی در مسیر زندگی با شناخت و بصیرت درونی به ارزش حجاب پی برده است و لذا در این راه حاضر است زخم زبان اطرافیان غیر متدین و غربگرای خود را به جان بخرد ولی پوشیده باشد ولو حجاب کامل هم نداشته باشد. کدامیک از این دو حجابشان در نزد خداوند ارزشمند تر است؟ حجاب کامل شخص اول یا حجاب مختصر شخص دوم؟ و آیا حجاب کامل شخص اول در نزد خداوند اصلا ارزشی دارد؟ متشکرم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انتخاب حجاب با معرفت لازم نسبت به جایگاه الهی و انسانیِ آن در فضایی که اطرافیان با انسان همراهی نمیکنند؛ «کالمجاهد فی سبیل الله» است با آن روحیۀ سلحشوری که نیاز حقیقی انسان است، و مسلّماً برکات معنوی خاصی برای آن فرد پیش میآید. ولی حجاب آن دختری که با تأکید خانواده محجوب شده است هم به جهت فطریبودنِ آن عمل، بیارزش نیست از آن جهت که مطابق فطرت زنانهاش عمل میکند و از آفات بیحجابی مصون میماند. موفق باشید
سلام علیکم: در همین زمین و حال چه بسیار و پر کیفیتاند کسانی که لذت ظهور امام زمان، به عنوان جانان و مرکز عشق وجود را دارند و عملا در دوران ظهور مهدی موعود خودشان را رساندند و سرمست ظهور ایشانند و چه بسیار از نظر تعدد کسانی که بد بختی تمام را در نرساندن خود به آن قله و بی اعتمادی به خدا و نا امیدی کشنده در خفت ترس های موهوم و جنگ های بیهوده انواع شیطانها به باختن، خود را بیمار کردند. صحنه جهان دو قوم لبریز از نتایج زندگی را به رخ هم کشیده و این صحنه دلنواز و تذکر دهنده جای شکی نگذاشته. آیا این صحنه اصلی روزگار را چشمانی بینا میبینند؟ در حالی که نه چشمی در برابر عظمتش به خواب میرود و نه از عبرت آن میتوان جدا بود مگر آنکه آدم نباشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای وجود امامی که حیّ و حاضرند، به آن است که ما در اکنون خود متوجۀ حضور آن حضرت در شخصیت نایب آن حضرت باشیم و زندگی را در بصیرتِ نایب او احساس نماییم.
آری! ایمان به حضور آن حضرت و نقش فعال ایشان در عالم، نقشی است ماورای حزب و گروه و فرقه، مگر مقابله با ظلم، و خود را در این رابطه به خطرانداختن. لازمۀ وجدانِ بیدار در این زمان آن است که متوجۀ آیندهای باشد که انقلاب اسلامی ذیل حضور حضرت صاحب الامر «عجلاللهتعالیفرجه» بدان اشاره دارد و از این جهت میتوانیم بیابیم که آری! ما از خود بیگانه نیستیم و موقعیت خود را میتوانیم درک کنیم و به حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» بیندیشیم که معتقد بودند: زیستن در جهان کنونی به نحو دینی، تمکیننکردن در برابر سیاست جهانی است. و حضرت امام خمینی به قوم آموختند با رجوع به دین، همۀ عالمِ موجود پس خواهد نشست و انقلابی در جهت رجوع به باطن در کنار حفظ ظاهر محقق خواهد شد. موفق باشید
با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات: من یک مربی تربیتی هستم که قرار هست برای برنامه ریزی بهتر روی تربیت متربیان ابعاد وجودی یک انسان را در گام اول بشناسم و در گام دوم برای رشد این ابعاد برنامه ریزی کنیم. از شما میخواهم در این مورد بنده راهنمایی بفرمائید و منابع مطالعاتی مفید در این زمینه را هم معرفی بفرمائید. با تشکر. التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در رابطه با مباحثی مانند «جوان و انتخاب بزرگ» و مباحث «معرفت نفس» فکر شود. زیرا مسئلۀ بشر امروز، خودش است که چگونه خود را «فهم» کند. کانالی تحت عنوان «معرفت نفس» https://eitaa.com/marefatenafs_10nokteh هست که میتواند مطالبی را در این رابطه در معرض نگاه و اندیشۀ عزیزان قرار دهد. خوب است به آن کانال رجوع شود تا هرکس مطابق ذوق خود، استادی را که در رابطه با معرفت نفس سخن گفته، انتخاب کند. موفق باشید
سلام: خدا قوت از متانت و صبر و دلسوزی، از شما شنیدهایم. در سخنرانیهای اخیر دیدم که تاکید دارید تحت عنوان ویژگیهایی از شخصیتی که گویا میخواهد راهی که در این تاریخ، منظورم تاریخ انقلاب اسلامی است، را طی کند. معنای ظاهری اش مشخص است. اینها گویا در تفکر مد نظر شما لازمه طی این راه است و گویا اراده کننده این راه با عزمی که دارد اینها را در خود مییابد. پس اکتسابی و راهی همچون راهی که دروس اخلاق مینمایانند نیست. همانطور که تاکید چند سال پیش شما به ایثار و معانی گوناگونش بود و تفکر در تاریخی که پیش آمده ایثار همهجانبه را هستیاش و شدنش مییابد و خود را در آتشش میاندازد. داشتم به متانت و صبر و دلسوزی فکر میکردم و اینکه چگونه ممکن میشود برایم و دیدم که اصلا معانیاش را نمیفهمم. گفتم پرسشی برایتان در باب معانیاش بفرستم و با شما درمیان بگذارم، که دیدم اینها شاید وقتی ظهور میکند که عظمت راهی را که امام اشراقشان شد و رهبری روندهی آن هستند، را باید به وجدان درک کرد و صرفا تصمیم داشتن به کسب این خلق و خوها راه به جایی نمیبرد. الغرض این و شما و حرفی که باید به میان بیایید. یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب در سطور آخر کلامتان متذکر امری هستید که باید در بستر حضور در اوصاف «متانت»، «دلسوزی» و «صبر» حاضر بود. حقیقتاً همین طور است که اگر انسان با نظر به حضور در تاریخ انقلاب اسلامی، آینده را مدّ نظر آورد که آیندهای فوق العاده مهم است، عملاً شخصیتی پیدا میکند با ملکات «متانت»، «دلسوزی» و «صبر». امری که بحمدالله رهبر معظم انقلاب نمادِ کامل آن هستند و حاج قاسم سلیمانی آینۀ نمایش آن. و هایدگر در بحث گلاسنهایت به خوبی متوجۀ آن میباشد https://lobolmizan.ir/leaflet/1362?mark=%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C . موفق باشید
سلام استاد: برای مجالس حضرت زهرا (س) ازم خواستند در مورد سیره حضرت زهرا (س) آنهم در منزل صحبت کنم. مجلس ۳ روز برگزار میشه ما بین مباحثتون پیشنهادتون چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: عرایضی در رابطه با جایگاه خطبۀ حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» و اعتراض آن حضرت به جریان انحرافی که پیش آمده؛ شده است که خوب است بدان نظری بیندازید https://lobolmizan.ir/get-file/5327/?item=0 . ثانیاً: از خطبۀ آن حضرت و نکات دقیقی که در آن خطبه مطرح است غفلت نفرمایید. در این رابطه خوب است به کتاب «بصیرت حضرت زهرا(سلاماللهعلیها)» نظر شود. نکاتی در رابطه با شخصیت آن حضرت در سایت هست که میتوانید بدان رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7&tab=sounds موفق باشید
آکنده از ایمان ولی دلکنده از جان باش / مانند سلمان نه ولی قدری مسلمان باش / گاهی اگر بادی وزید و گرد و خاکی کرد / از جا بکن هر کوه را از جنس طوفان باش / بر دست سرداران و جانبازان بزن بوسه / این کار یعنی در میان خلق، انسان باش / با دردهای بیدوایت عشقبازی کن / کمتر به فکر جستن یک راه درمان باش / در داخل این خانه رفتن کار هرکس نیست / بیرون بمان اما نگهبان باش، دربان باش / در جنگ کاغذ پارهها بر نیزهها، هشدار / همراه مالک با علی، با اصل قرآن باش / وقتی که میخندند مردم، لحظهی گریهاست / وقتی که میگریند این مردم تو خندان باش / پرواز کن بالا برو بالاتر از خورشید / چون حاج قاسم خار در چشمان شیطان باش / باید کف کفش شما را بوسهباران کرد / با دل خریدار تمام ناز جانان باش / وقتی حمیّت یادگار حاج قاسم هاست / در تنگنای اقتصادی مرد میدان باش / دلخستگیها را برای اربعین بگذار / با کاروان کربلای پنج مهمان باش / ۲ آبان ماه ۱۴۰۴
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی با کربلای ۵ میهمان خدا شدیم، به گفتۀ جنابعالی میتوانیم از جنس طوفان باشیم. خدا میداند قصۀ امروزین ما چنین قصهای است و از این جهت رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «ایران عزیز ما مظهر امید است؛ مظهر امید است.» این ایران، ایرانی است که قهرمانان ما در میدانهای رقابتهای جهانی مدّ نظر دارند. ایرانی که در چهل سالۀ اخیر «امّ القریِ» جهان اسلام شد. موفق باشید
سلام به شما استاد بزرگوار: از ته قلب تون دوست دارید چه سؤالی از شما پرسیده بشه که هر آنچه در دلتون هست و به زبان نمیآورید رو با خیال راحت بگید و در دلتون بگید خدا رو شکر که بالاخره یک نفر این سؤال رو ازم پرسید. انشاءالله که خداوند به شما سلامتی بده، جسارتا بلا تشبیه مثل وجود مبارک حضرت علی علیه السلام که میفرمودند سلونی قبل ان تفقدونی
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرایطی که هستم هیچ چیز در اختیار بنده نیست. گویا اگر سؤالی در پیش باشد و شرایطی برای گفتن پیش آید؛ خداوند است که از قبل میدان گفتن را فراهم میکند به اعتبار آنکه زبان؛ خانۀ وجود است. موفق باشید https://eitaa.com/soha_sima/5295
