سلام استاد جان: وقتتون بخیر. از قول علامه طباطبائی نقل میکنند که گاهی یک عصبانیت، بیست سال انسان را به عقب می اندازد. کیش مهر، صفحه ۲۴۰ از قول آیت الله سعادت پرور تهرانی نقل کرده اند که ایشان فرمودند: یک بار بیشتر در عمرم عصبانی نشدم در حالی که حق با من بود ولی بعد از آن خیلی سریع از دلِ طرفِ مقابلم در آوردم و او را شاد کردم!شب در عالم رویا دیدم که به من گفتند: یک عصبانیت ۲۰ سال انسان را عقب میاندازد! نزد استادم علامه طباطبایی رفتم و اتفاق رخ داده را تعریف کردم. ایشان فرمودند: این سخن، به حق است! در موارد متوجه نمیشم جایگاه توبه چی میشه که آدم بیست سال عقب می افته ولو توبه کنه و جبران کنه؟ نظرتون چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت این موارد مربوط به فرد خاص میباشد بخصوص که به خواب آن فرد مربوط است. زیرا به هر صورت معارف ما حکایت از آن دارد که «توبه» موجب جبران گناه و آثار آن میشود. موفق باشید
سلام خدمت استاد: با توجه به اینکه در سالهای قبل از کرونا در روز عید غدیر خدمت می رسیدیم، آیا امسال هم که از کرونا عبور کرده ایم می توانیم خدمتتان باشیم؟
غدیر؛ قطعه ای از تاریخ در پاسداشتِ انسانیت انسان
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه به جهت مصادف شدن عید غدیر با چهلم رحلت خواهرم، نمی توانم خدمت عزیزان باشم ولی قصه «غدیر» امری است که به هر بهانه ای باید مدّ نظر باشد. إن شاءالله زیر سایه ولایت انسانِ کامل همواره زنده و سرزنده در این کویرِ گسترده غفلت از انسانیت، بتوانید نسبت خود را با مولای متقیان «علیه السلام» هر روز بهتر و عمیق تر نمایید از آن جهت که زمان، زمانه بحرانِ معنای انسان است در نزد خود؛ آیا جز این است که بهترین راه برای درک انسانیت در نزد خودمان نظر به شخصیت مولای متقیان «علیه السلام» است؟ و آیا اگر قرآن و اسلام آمده است تا انسان به معنای اصیل خود برگردد، «غدیر» قطعه ای از تاریخ اسلام نیست تا انسانها در نسبت با امیرالمؤمنین علی «علیه السلام» به انسانیت خود فکر کنند و معنی قدسی بودن را در این انسانیت تجربه نمایند؟ غدیر بر شما مبارک باد که هرگز از این قطعه تاریخی غفلت ننموده اید و پاسداشت این قطعه از تاریخ، پاسداشت انسانیت انسان است. موفق باشید
با سلام حضرت استاد: در رابطه «من» با «محیط» ردیف تقدم و تأخر با کدام یک است؟ البته این در راستای دغدغه حضرات و بزرگان و از جمله جناب خودتان، مبــنی بـر عینی سازی مسائل مهم و فرهنگی و فلسفی و فقهی و روایی و کلامی است. بنظرم دقت در این مسأله ازاین جهت مهم است که جایگاه انقلاب اسلامی و ولایت فقیه و در نسبت با هر «من» مشخص میشود. مثلا، اینکه مرز میان «من» و «محیط» دقیقا کجاست؟ مرز میان من و انقلاب اسلامی از کدام و درکدام حیطه است؟ در سخنـان ارزشمنــد چندین ساله حضرتعالی انصافاً «نسبــت» میان «من _انقلاب» به زیبایی مشخص میشود، اما مرز ممیز ما بین این دو، بنظرم جای توضیح بیشتر دارد، بنده یک اشتباهی که بشخصه بدان دچار بودم این بود که مثلا جسم و فکر و حس و... خودم را جزء من خودم می انگاشتم، درحالیکه اگر تأمل میکردم، معلوم بود که منِ من، حس و فکر و جسمم نبود، لـوازم این تفکر اشتباه این بود که ما به حس ها و فکرهای خود اصالت قائل میشویم و اینجاست که دچار منّیت میشویم و از طرفی نمیتوانیم خود را در منظر حس و فکر و جسم خود بشناسیم.. هاکذا در مسأله من و انقلاب.... اگر من، انقلاب را در من خود نشناسم، دچار یک ترس و حزن و خوف دروغین خواهم شد، چرا؟ چون وجه انقلابی خود را نمیبینم، و اگر وجه انقلابی نمایان نباشد انسان همیشه ترس از دست دادن دارد، وارستگی نخواهد داشت، در موضع حفظ شرایط خواهد بود نه در موضع حرکت متعالی. و این حاصل عدم تمییز مرز من و انقلاب است آیا حضرتعالی در این راستا برای امثال من توضیحات اضافی تر پیشنهاد دارید؟ یا اگر اشتباهی در نگرش هست، اصلاحاتی دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف، حرف درستی است بخصوص که نسبتی بین درک وجود خود و تاریخی که در آن هستیم، در میان میباشد. اگر تفکر، تاریخی است از آن طرف هم تفکر در «وجود» است و هر اندازه انسان بتواند در نسبت خود با تاریخ به عنوان ظهور «وجود» در آن مرحله که ما در آن مرحله از «وجود» حاضریم، حاضر باشد؛ نسبت او با خودش که بیارتباط با تاریخ به آن معنایی که عرض شد، نیست؟ بیشتر خود را درک کرده است. عرایضی که در مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» می شود که مواجهه نگاه هایدگر و صدرا نسبت به «وجود» انسان است إنشاءالله میتواند روحی را در مخاطب بوجود آورد تا «خود» را بخواند و نه «خود» را بفهمد. موفق باشید
سلام استاد: در صوت برهان صدیقین فرمودید بعد از اینکه عقل انسان متوجه معقول شد، آرام آرام با یکسری ادب و آدابی آمادهی ارتباط با حقیقت میشود. میشود آن ادب و آداب را بفرمایید چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان رعایت تقوا از یک طرف، و توجه نکردن به توهّمات از طرف دیگر و میدانندادن به آنها میباشد. موفق باشید
سلام وعرض خدمت استاد گرامی: استاد پسری ۱۴ ساله دارم که در خانواده نسبتا مذهبی بزرگ شده. بلاخره اهل نماز وهئیت و مسجد هست و کلیات اخلاقیش خوبه الان که به ظاهر ما میبینیم گرایشات مذهبی و اخلاقی خوبی داره و علاقه مند به پایه های دینی، از اونجا که استاد بالاخره در دنیای الان و شرایط الان داریم زندگی میکنیم میل به این هم داره که مثلا در جشن تولد های دوستانش هم شرکت کنه و یا با دوستانش بیرون و تفریح بره ولی خوب پدرشون خیلی موافق نیستند و هدفشون اینه که پسرمون رو انسان بزرگی پرورش بدن، من با ایشون موافقم ولی خوب دنیای بچه های الان با ما فرق میکنه، بچه های الان با اینکه میدونن تولد فرهنگ غربه و ریشه دینی ندارد این مکان ودورهمی رو دوست دارند من هم اصلا دوست ندارم پسرم یواشکی دور از چشم پدر کارهایی انجام بده دلم میخواد با پدرش بیش از این رفیق باشه و پنهان کاری نباشه .گاها میگه مامان به بابا چیزی نگو ولی من این رفتارو دوست ندارم وقتی هم به همسرم میگم مخالفت میکنن واقعا به نظرم زشته یه پسر در سن بلوغ مثلا به خاطر فلان رفتار پدر گریه کنه و دلخوری بشه. پسر من با پدرش خیلی رفیقه با هم باشگاه و هئیت و مسجد و مکانهای مذهبی و تفریح خانوادگی میرود ولی خوب گاها نوجوانها این دورهمی تولد دوستانه رو هم دوست دارند. بلاخره نمیشه به دوستانش بگم تولد نگیرید ودعوتش نکنید. لطفا میشه راهنمایی کنید من باید چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید در عین آگاهی دادن به نوجوانان نسبت به حضورشان در چنین جوامعی که بعضاً روح غربی در آن حاضر است؛ نمیتوان چندان مانع احساسات آنها و حضور در چنین اجتماعاتی شد. باید به آنها آگاهی داد تا خودشان با حضور در چنین اجتماعاتی آنچه برایشان گفته شده است را تصدیق کنند و یا لااقل به فکر فرو روند تا به مرور برایشان روشن شود. موفق باشید
سلام علیکم: استاد بزرگوار، این روزها از مغازه ها و بازارها تا تاکسی ها مردم به آقا، این سید بزرگوار و نجیب و مخلص فحش میدهند و بد و بیراه میگویند و من گریهام میگیرد. اما نمیدانم در آن موقعیت چه کاری از دستم برمیاید و با اشک در چشم و سر پایین مستاصل برمیگردم. سوالم از حضرتعالی این است که در چنین موقعیت هایی آدم چه کار باید بکند؟ چه راهبردی را باید پیش گرفت؟ تکلیفم چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بالاخره شرایط، شرایطِ امتحان است و مسلماً انسانهایی که نسبت به هدایت خود حساسیت لازم را به کار نبرده باشند، به صورتهای مختلف گرفتار دامهای شیطان می شوند و انواع هلاکتها برایشان پیش می آید و این جا است که باید در واقع خودشان را ملامت کنند. البته اگر طالب تذکر و هدایت باشند، می توانید به آن ها تذکر دهید وگرنه آنچه برایشان می ماند پشیمانی است و باید خودشان خود را ملامت کنند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. در مورد شهید حمیدرضا الداغی احساس عجیبی در مورد شهادت این شهید بزرگوار دارم و با خودم میگویم چرا باید در این زمان، شهادتی با این شکل و شمایلِ متفاوت از بقیه، رخ دهد؟ و این شهادت چه پیامی برای ما مردم این دوران با خود دارد؟ گویا این موضوع خبر از نوع دیگری از معناشدن و ظاهرشدنِ ارزشهای همیشگی میدهد. فردی با اینکه خود و خانوادهاش ظاهری متفاوت با مذهبیها و حزبالهیها دارند، ولی در عمق جانشان یک چیز مشترک با همهی ما دارند که با این شهادت، تپش و جان دوباره گرفت. صحبتهای همسر شهید را بسیار حکیمانه و عمیق و پرمایه یافتم که گویا از این حیث تداعی کنندهی همان دیدار و صحبتهای مادران شهدای دفاع مقدس با آنهمه ایمان و فرزانگی بود، گویا خبر از بنیهی ایمانی قوی این ملت میدهد که هراز گاهی جوانههایی را بروز میدهد و ما را به تفکر در مورد آنچه که هست دعوت میکند. شهادت این شهید دعوت به یک اتحاد درونی و عمیق را برای تمام مردم با ظواهر و سبک زندگیهای متفاوت را داشت که در ماورای اسمها و شکلهای متفاوت، ما همه یکی هستیم و به دنبال یک چیز میگردیم، چیزی از جنس همین انسانیت و غیرت که در این شهید نمایان بود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید به وجدان تاریخی که با شهیدانمان در این تاریخ به ظهور آمده؛ اندیشه کرد و به نقش زنده حیات فعّال شهیدان به حکم «بَل اَحیاءٌ» که حیاتی است فوق حیات دنیایی و برزخی. اینجا است که ملاحظه میکنید آری! نهتنها شهیدان در «دیروزِ» تاریخیِ ما میدانی شدند برای ظهورِ شهیدانی همچون شهید لندی و شهید الداغی؛ بلکه این عزیزان نوری گشتند که حتی خانواده خود را متوجه بصیرتی نمودند که در درون آنها نهفته بود تا معلوم شود انقلاب اسلامی راهی است گشوده برای به ظهورآوردنِ آیندهای که بسیاری از انسانها خود را در یگانگیها نسبت به همدیگر احساس میکنند. آیا این تحقق آرامآرامِ آخرالزمانی نیست که به ما وعده دادهاند؟ موفق باشید
سلام وقت بخیر: من از برنامه قرآن حب المتین استفاده میکنم و همراه با قاری از روی قرآن همخوانی میکنم یعنی بصورتی که هم تلفظ درست رو متوجه بشم هم خودم رو خوانی میکنم ولی نه فقط از روی گوشی، به این صورت که صوت قاری مدنظر رو پخش میکنم بعد از روی قرآن فیزیکی همراه با قاری شروع به خواندن میکنم و پا به پای قاری قرآن میخوانم میخواستم بدونم چه حکمی دارد؟ آیا در ثوابش فرقی میکند چون برخی علما گفتن که هر شب سوره واقعه بخوانیم میخواستم بدونم با این روش به خواندن ادامه بدم مشکلی در ثواب ختم سوره واقعه پیش نمیاد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده کار خوبی است تا اولاً: فضای آهنگین آیات حفظ شود و ثانیاً: فرصت تدبّر در آیات نیز برای ما بهتر فراهم گردد. موفق باشید
عرض سلام و ادب محضر استاد عزیز: صوتی در کانال مرآت گذاشته شد. خواستم ببینم آیا این همان مسیری نیست که با جلیلی برای ما گشوده می شود. https://eitaa.com/merat_14/128
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً با شناختی که بنده از آقای دکتر جلیلی دارم، سخن همانی است که گوینده آن صوت به میان آوردند. ممکن است جلسهای که اخیراً خدمت رفقا برقرار شد تحت عنوان «کدام رئیس جمهور و حضور در کدام آینده؟» https://eitaa.com/matalebevijeh/ 17011، بتواند در این راستا تفصیلی را به میان آورد. آری! باید جایگاه آقای دکتر جلیلی را در ساحتی دیگر در افقی که آینده انقلاب اسلامی پیش آورده؛ فهمید و به نظر میآید در مناظرههایی که پیش آمد به خوبی متوجه این امر شده باشید. موفق باشید
وظیفه پیش روی ما در انتخابات اندیشیدن به وضع موجود و درک شرایط تاریخی کشور است و از این اندیشه بتوانیم بیابیم که ما کجا هستیم و باید به کجا برویم و نامسئله ها را از مسئله اصیل و حقیقی و انضمامی مان، تمییز دهیم تا بتوانیم انتخاب کنیم و در پس انتخاب خود در جایگاه خود نقشی تاریخی ایفا کنیم. ما نمیدانیم میخواهیم کجا برویم و از همین جهت چشم دیدن آینده خود را نداریم تا با نگاه درست راهِ پیشرفت ایران اسلامی مان را تشخیص دهیم ما تنها چشم به علائق و سلایق شخصی حزبی خود داریم و نمیخواهیم و نمی توانیم که با درک موقعیت تاریخی خود به صراط خود بیندیشیم و با دیدن افق ها و آرمان های اصیل این صراط سره را از ناسره تشخیص دهیم. اگر شبیه رای و سلیقه و نظر شخصی ما بگویند و بپوشند و بخواهند و تصمیم بگیرند ما گَله پرخاشگر آن ها خواهیم بود تا خودخواهی و غرض ورزی خود را حتی در مسائل تاریخی و ملی و دینی بیشتر از پیش اثبات کنیم. ما نیاز به یک تصمیم تاریخی داریم نه تصمیم به آری یا نه گفتن به شخص یا حزب و گروه و جناح و سلیقه ای یک تصمیم تاریخی برای همدل و همراه و هم عزم و هم افزا شدن برای رفتن به سمت آینده مان. نه آینده ای منتزع و منقطع از اکنون و گذشته ما تصمیمی برای اندیشیدن و تفکر و پرسش و بازخوانی دوباره برای یافتن و تحقق و حرکت به سمت آرمان و گفتمان، افق و غایت حقیقی انقلاب اسلامی. و اگر چشم یافتن و انتخابِ نماینده و مسئول ادامه راه جهاد برای سازندگی ایران اسلامی مان را نداریم باید چشم بشوییم و بار دیگر به سرچشمه و سرآغاز این راه تمسک بجوییم و وضوی دوباره بگیریم، برای ادایِ وظیفه پیش رو برای سازندگی و تحقق «جمهوری اسلامیه» پس از حماسه شهادت شهید رییسی، و وحدت و یگانگی ملت ما برای احیا و ایفا نقش بزرگ تک تک ما برای احیای تحقق دوباره آرمانِ «جمهوری اسلامی».
باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود به عنوان حضوری که به آن تذکر داده میشود و انسان ذاتاً وجود خود را احساس میکند. قرب به وجود، به یک معنا به عنوان وطن نیز فهمیده میشود، بهخصوص اگر به حضور تاریخی خود نظر داشته باشیم و بر اساس تفکرِ تاریخی اگر انسان بخواهد به ساحت قدس بیندیشد میتواند متذکر این امر باشد که چگونه خداوند در رخدادهای تاریخی به او نزدیک میشود و تکلیف کنونی ما اندیشیدن به امکان آغازی دیگر از «وجود» است که با رو نمودنش به انسان رخ مینماید و انسان متوجه تاریخ، این رخنمودن را درمییابد که چگونه امر قدسی طلوع میکند مانند آنچه در شهادت آیت الله رئیسی پیش آمد و باید در دل این حضور، به آغازی دیگر بیندیشیم، وگرنه بدون تفکر به تاریخ خود به بهترین حضور و شایستهترین درک نایل نخواهیم شد. زیرا بخواهیم یا نخواهیم حقیقت، از مو باریکتر است و باید در دل طوفانها متوجه آن شد. مثل طوفانی که ۶ نامزد ریاست جمهوری به پا میکنند تا انسان اندیشمند که متوجه آغاز دیگری است، حقیقت را بیابد وگرنه با دریغا دریغا گفتن نسبت به دیروزها، فردایِ شهادت آیت الله رئیسی مدّ نظر نمیآید. موفق باشید
سلام استاد طاهرزاده گرامی: میخواستم نظرتون رو در مورد این سخنان استاد هادی پناهیان بدونم؛ لطفا کمک کنید ممنونم خوب دیگه دوستان «نکته آخر» رو هم عرض کنم در مورد «انتخابات» که دیگه زیاده روی نشه و زیادی «عمیق» نشیم! آخه «آقا» هم فرمودن «لجن پراکنی» نشه، میترسم زیادی «عمیق» بشیم و بریم تو عُمق و برسیم به «لجن های ته نشین شده» و چوبمون بهش بخوره و پراکنده بشه... ضمن اینکه «سیاست» تمام زندگی و دین نیست بلکه جزیی از «دین و زندگی» هست مثل نماز، مثل روزه، مثل ورزش، مثل مطالعه، نبایستی همه امور رو تحت الشعاع قرار بده! وگرنه «غُصه و پریشانی» میاد در «روح» دیگه با مقداری «اندیشه» میشه فهمید کی «اصلح» هست و کیا خوبند اما اصلح نه! یا اگر بیشتر خواستید «مبنا» دار بشید رجوع کنید به سه متن؛ «اگر شهید حاج قاسم در انتخابات دوم اسفند بود»، «رجوعِ معقول» و «برادر حسین» که سالها قبل نوشته شده و در قسمت «مکتوبات» سایت «خلوتی فلسفی» قابل دسترس هست. اما نکته آخر اینکه؛ راستی دقت کردید از چه سالی «اختلاف» بین مذهبی ها و متدینین شروع شد؟ دو دستگی رخ داد و روبروی هم قرار گرفتن؟ و دیگه بعد از اون در تمام انتخابات ها این «رویارویی» رخ داده تا حال؟ آفرین، «دقیقا از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲» (رجوع به برادر حسین) دقیقا با آمدن «جبهه پایداری و آقای جلیلی»... میگم طرفداران محترم جلیلی چرا همیشه ناراحتید؟ چرا انقدر همیشه از اون سال تا بحال عصبانی هستید؟ چرا انقدر به همه و همه چیز اعتراض دارید؟ چرا همه رو حتی خودتون، خودتون رو قبول ندارید؟ بابا «نورانی ها» یه کم آروم تر، والا ما «خاکستری ها» یا به قول جدید شما «صورتی ها» نازک نارنجی هستیما! میشکنیم، پرپر میشیم، لِه میشیم من از سال ۹۲ دارم میگم بهتون؛ کلا ما «ایرونی ها» به «اختلاف بینداز و حکومت کن» مشکوکیم! پدرِ پدر سوخته «انگلیس» بسوزه با این نقشه هاش چرا انقدر ۱۱ سال هست به اختلاف و وحدت شکن بودن مایلید! آرام باشید اگر «تقدیرتون» باشه به آرزوتون می رسید، بیخیال، برید آماده «عرفه» بشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ما بحمدالله زیر سایه رهبر فرزانهای زندگی میکنیم که روح و سینه او به وسعت حضور انسانیت همه انسانها میباشد و در این رابطه به دانشجویان دانشگاههای آمریکا نامه مینویسند و به آنها میفرمایند در جایگاه درستی از تاریخ ایستادهاند. یعنی آنان نیز از آنِ ما هستند. در این فضا همه باید همدیگر را درک کنیم و شخصاً با ارتباطی که با جناب آقای دکتر جلیلی داشتهام، ایشان را حقیقتاً نمونه خوبی از انسانیتی میدانم با وسعتی که یک انسان فرهیخته و تراز انقلاب دارا است و امید است طرفداران ایشان با چنین وسعتی در کنار ایشان باشند تا ذهنها متوجه سبکی از تبلیغات شود که شایسته انقلاب است. موفق باشید
سلام جانم: چطور میشه عاشق شد؟ مثل نوجونی که خواب و قرار تو عشق از دست میده مستاصل میشه چشم و دلش غیر معشوق نمی بینه بی قرار بی قرار میشه و قرارشو با عشقش می بینه عشقی که انگار یه وزنه تو دل سنگینی کنه موقع غم فراق و هدفی نمیذاره جز وصال محبوب چطور میشه اینطور عاشق شد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این جناب فیض کاشانی است که در شوق عشق به محبوب با خود و با ما سخنها دارد و میگوید:
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت
گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است
گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی
گفتا که در ره ما غم نیز شادمان است
گفتم که سوخت جانم از آتش نهانم
گفت آن که سوخت او را کی ناله یا فغان است
گفتم فراق تا کی گفتا که تا تو هستی
گفتم نفس همین است گفتا سخن همان است
گفتم که حاجتی هست گفتا بخواه از ما
گفتم غمم بیفزا گفتا که رایگان است
گفتم ز فیض بپذیر این نیم جان که دارد
گفتا نگاه دارش غم خانه ی تو جان است
گفتم : ای امام این نیم جان (ناقابل بی ارزش) را از فیض قبول کن . گفت : جان خود را نگه دار زیرا که جان تو خانهی عشق (غم) امام است
موفق باشید
سلام علیکم: ما هر بار که کتاب «اسماء حسنا دریچه های نظر به حق» رو مطالعه می کنیم، این جمع بندی و احساس در ما آغاز می شود که همه عالم غرق حضور حق و اسماء و تجلیات اوست و تنها پرده و مانعی که در این وسط وجود دارد «حجاب گناهان» ماست. اگر این مانع کنار برود ما تماماً میهمان تجلیات گوناگون حضرت حق در سرتاسر عالم خواهیم بود و خود در دریای بی کران رحمت و حضور مطلق او احساس می کنیم. استاد نمیشه همین یک مانع رو هم خود خدا زحمتش رو بکشه و به فضل و لطف و کرمش کنار بزنه؟ چون حقیقتاً ما ضعیف و ناتوانیم و حتی از عبادات خود احساس شرمساری داریم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به راهی که حضرت سجاد «علیهالسلام» در دعای مناجاتگونه «ابوحمزه» برای عبور از گناهان و ذنوب مطرح کردهاند؛ باید نظر کرد. پیشنهاد میشود با چنین رویکردی یکبار دعای «ابوحمزه» را مطالعه نمایید و از عظمت نگاهی که آن حضرت برای عبور از گناهان مدّ نظر دارند، حیرت کنید. موفق باشید
سلام علیکم استاد طاهرزاده: من از نظر ایمانی در مرتبه ی ضعیفی هستم ولی دلم میخواد مونس و همدم تنهاییام خدا باشه. یعنی هر لحظه که میخوام این خلا با حضور خدا پر بشه و من بتونم این آرامش رو بچشم. باید چیکار کنم که شدنی باشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» که روی سایت هست رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/book/70?mark=%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86 و پس از آن به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن بپردازید.
https://lobolmizan.ir/book/71?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87
https://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87 . موفق باشید
سلام و عرض ادب: جلساتی را در باشگاه دانشجویی فرصت شروع کردیم با مسئله «بازخوانی مسئله دانشجو و دانشگاه» با محوریت گفت و گوی دانشجویی امیدواریم مورد توجه تان قرار بگیرد و نشستی داشته باشیم بزودی متن زیر برای جلسه نوشته شده «بسم رب الزهرا» اگر در انتظار شنیدن حرفی پر طمطراق که تکلیف مسئله دانشجو و دانشگاه را با شما روشن کند هستید راه را اشتباه آمده اید قصه دانشجو امروز، همین نا هم سخنی و هم قصه نبودنش با دانشگاه و هم افق نبودن با دیگر دانشجویان است. قصه دانشجو امروز شکست ایست که پیوند دارد با ناپیوندی یافتن آنات علم و کشف و نوآوری با آموزش همگانی دانشگاهی، شکستِ یافتن راهِ وحدت علم و عمل. شکستِ طلب و مسئله دانشجو برای راه یافتن به مسائل زمان و زمانه اش؛ و نیافتن حضور دانشجویی در حل مسائل و مشکلات زمانش که نتوانسته معنای واقعی دانشجو بودن را تجربه کند سرآغاز هر آینده و راه نو روبرو شدن با این شکست هست تا طلب گشایش راه آینده پیش بیاید. هر چند که این طلب غریب و تنها و روی زمین میماند و هم سخنی برای این درد یافت نمیشود اما تنها کوره راه ما برای شدن، انقلاب اسلامی و مجال بازخوانی آن در راه تقلید و تکرار از گذشته راه جهان جدید است، و دوباره اندیشیدن به مناسبت و مناسبات و نسبت های ما با جهان جدید و یافتن دوباره راه توحید در جهان امروز. امروز اگر در شکست و نیست انگاری و بی امیدی بسر میبریم باید دوباره به بازخوانی آنچه در نسبت دیروزی و بمعنایی طاغوتی با پدیده های مدرن داریم و داشتیم بیندیشیم و نسبت مناسبات نو در اندازیم تاریخ اسلام گواه همین درد است با حضرت محمد صلواتاللهعلیهوآله تاریخی شروع شد و در پسش راه دراز ائمه برای شکل دادن و تغییر جامعه و مناسبات طاغوتی اش به بشارت و اجمال محمدی صلواتاللهعلیهوآله ولی قصه انقلاب نیز قصه کشاکش ظهور بشارت و اجمال اسلام محمدی در مکه ای که خانه بت های رنگارنگ بت پرستان مشرکان مکه است هست. قصه توحید و اجمال محمدی صلواتاللهعلیهوآله در قلب امام برای دوباره به تفصیل و صحنه آمدن این اجمال در مناسبات خود بنیادانه و نفسانی جهان جدید. آری روضه فاطمیه نیز روضه نیافتن باطن تاریخمان در وجود حضرت زهرا و مقام لیلة القدری ایشان است. حضرت زهرا مقام مادری است و مادر بودن در مقام غربت و حضور. نبودنش، بودن است و بودنش، نبودن. درک مقام حضرت زهرا و روضه حضرت شاید کوره راه ما برای راه یافتن و به باطن تاریخ و آینده نا پیدا انقلاب اسلامی است. امید که هم ایام بودن فاطمیه و هفته دانشجو کوره راه ما باشد برای تفکر و تذکر به تاریخی که با رجوع دوباره امام به باطن اسلام، به قلب ایشان اشراق و با رهبر انقلاب در راه تفصیل آن قرار داریم باشد و ما نیز در این راه خود را بجوییم.
#بازخوانی_دانشجو_دانشگاه #باشگاه_دانشجویی_فرصت @forsat_soha
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم چرا میخواهم با شما غزلی از جناب مولوی را در میان بگذارم که مدتها با آن بهسر میبردم. گویا جناب مولانا در این غزل قصه «دولتیافتنِ جانش» را با ما در میان میگذارد. ولی بنا شد از همه چیز، خود را آزاد کند. اینطور میگوید:
مرده بدم زنده شدم، گريه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم
گفت كه ديوانه، نهاي، لايق اين خانـه نهاي رفتم و ديوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفتكهسرمست نهاي، روكه ازاين دست نهاي رفتم وسرمست شدم وزطرب آكنده شدم
گفت كه توزيرككي، مست خيالي و شكي گولشدم، هول شدم وزهمه بركندهشدم
گفت كه تو شمع شدي، قبلة اينجمعشدي جمع نِيَم، شمع نِيَم، دود پراكنده شدم
تابش جان يافت دلم، واشد و بشكافت دلم اطلس نو يافت دلم، دشمن اين ژنده شدم
زهره بدم، ماه شدم، چرخ دو صد تاه شدم يوسف بودم، زكنون يوسفزاينده شدم
از توام ايشهرهقمر، در من و در خود بنگر كز اثــر خنــدة تو، گلشـن خندنده شدم
آیا سرآغازی که مطرح کردید که روبهروشدن با آیندهای نو میباشد؛ در دلِ چنین حضوری نیست که جناب مولانا را در برگرفته؟ که حقیقتاً بیش از یک کوره راه نیست؟ چه اندازه این امر مهم است که اگر بنا میباشد به میدان درخشش خورشید در گستره میان جنگل انبوه رسید، باید به کوره راهی که مقابل ما گشوده شده، فکر کرد. کوره راهی بس امیدبخش. وگرنه هرچه هست نیستانگاری میباشد. حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» در زمان خود برای عبور از آنچه باید عبور میکرد به خوبی متوجه آن کورهراه شد. و حال ما نیز با نظر به افقی که هیچچیز نیست، ولی همه چیز هست؛ باید از کوره راهی که توحید ربوبی مقابلمان گشوده است، غفلت نکنیم. موفق باشید
ضمن عرض سلام: با کسب اجازه استاد ما فصوص رو یک دور کار کردیم و منازل هم منزل ۸۰ هستیم و دو سوال از خدمتتون داشتم ۱. استاد من قبلا زیاد خواب می دیدم و از وقتی با شما آشنا شدم خیلی بیشتر هم شده در حدی که روزی یک الی دو خواب میبینم ولی نمیدونم کدامیک سروش غیبی و کدام یک خیالاته؟ چطور میتونم اینها رو از هم تفکیک کنم؟ مثلا چند روز پیش اقدام کردم برای بچه دار شدن و شب چسبیده به اذان صبح خواب دیدم که کنار ضریح امام رضا (ع) به شدت گریه میکنم و بهم شیرینی خیلی لذیذی دادند. خیلی علاقمندم تفاوت خیالات و سروش های غیبی رو بدونم. ۲. استاد بعد از منازل و فصوص چکار کنیم؟ آیا کتابی برامون در نظر گرفتید یا خیر این انتهای کار هست؟ من دوست دارم خیلی بیشتر در این راه حرکت کنم مثلا فصوص رو به جای عمومی، به صورت تخصصی بخونم یا فتوحات یا فص فاطمیه و ... . خیلی ممنون از شما که مسیر زندگی من رو زیبا کردید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در عین اینکه نباید به خواب، حساس بود و خودمان نباید آن را دنبال کنیم، آری! آنجایی که حسّ عبودیت ما را برای ما پیش میآورد، آن رؤیا ان شاءالله رؤیای رحمانی است. ۲. به هر حال این مطالعات باید مسیر ما را به سوی قرآن بکشاند. پیشنهاد میشود مباحث کتابهای مربوط به سوره مرسلات و جاثیه و فتح را دنبال بفرمایید خوب است و در کنار آنها از مباحث «جهان بین دو جهان» غفلت نفرمایید. موفق باشید
سلام حاج آقا: ببخشید ، «...» از خدا می خواهم اگر وظیفه ای از این جهت دارم و قرار است کاری انجام دهم به حق امام زمان شرایط را محیا کند تا کمترین قدمی برای آگاهی بشر بردارم. آیا این فکر من توهم است یعنی درگیر خودخواهی کور شدم که فکر می کنم هدایت جوانها و افراد مختلف از دریچۀ من می تواند محقق شود و باید این کار را انجام دهم؟ و ممکنه بدون اینکه بتوانم هیچ کاری انجام دهم بمیرم و اگه بمیرم تمام این آگاهی، نابود میشه و در حد فردیِ خودم باقی می مونه؟ چقدر باید این مسئله را جدی بگیرم و به عنوان یک رسالت به آن نگاه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما فرموده: «آنقدر ای دل که توانی بکوش» با ورود در دل مباحثی مثل «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» خود را بپرورانید و سپس از استعدادهای خود جهت کمک به دیگران استفاده کنید؛ کار خوبی است. موفق باشید
سلام استاد عزیز: کتابی که در مورد سحر و جادو نوشتین مطالعه کردم. نظر شما در مورد یادگیری علوم غریبه برای انجام کار مومنین چیه و حکم شرعی تسخیر ملک چی هست؟ یا اینکه فقط باید از طریق سفارشات اهل بیت مشکلمون رو حل کنیم؟ ممنونم. یه پیشنهاد هم داشتم اگر شماره ای در سایت قرار بدین از طریق شبکه های اجتمایی خیلی راحت تر میتونیم با شما ارتباط برقرار کنیم. خیلی دوست دارم کتابی در مورد نماز هم بنویسین مانند اداب الصلاه با زبان ساده تر. ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده، مسئله ما در این زمانه علوم غریبه نیست و رجوع به آن علوم رویهمرفته ضررش از نفعش بیشتر است. به تعبیر آیت الله انصاری همدانی، ما با توحید همه این راهها را طی میکنیم با نتایجی بسی بهتر. و به همین جهت ملاحظه میفرمایید حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» به دنبال این راه ها نرفتند و توانستند ملتی را از ظلمات نجات دهند. ۲. کتاب «آداب الصلواۀ» حضرت امام خمینی در همین راستا شرح داده شد. https://lobolmizan.ir/sound/674?mark=%D8%A2%D8%AF%D8%A7%D8%A8 . موفق باشید
سلام: مدتها انس با قرآن مجید از وجودم سلب شده بود و گاه که مراجعه می کردم چند آیه ای که می خواندم حوصله ی تداوم قرائتش را نداشتم و قرآن را می بستم و گویی هنوز قرآن رزقم نبود و زمانش فرا نرسیده بود. اخیرا توفیق شد یک دور قرآن را از زیر نظر گذراندم بسیاری از صفحات مطلب چندانی به نظر می رسد برای زخم های وجودی من نداشت. برخی آیات حرف برای گفتن داشت و انسان می گفت تو که می توانی چرا بقیه را چنین نگفته ای مثل سوره توحید بخش هایی از حدید و حشر، آیه ی لن ترانی، آیه ی نور، آیات مربوط به قاب قوسین و معدودی آیات دیگر. البته این معدود مطالب عرفانی قرآن لااقل برای بنده ثابت نشده که بالاتر از مطالب عرفانی ای است که گاه در سایر ادیان مطرح شده است مطالب عرفانی زیبایی را جناب ابن عربی و مولوی و سایر عرفا مطرح نمودند و همچنین در روایات وجود دارد لکن با وجود اینکه مفتون شیخین سترگ ابن عربی و مولوی بودم همه را یک سو نهادم اکنون زمانی است که یا قرآن ماسوای هر آنچه عرفا یافته اند یا بافته اند خویش را ثابت می کند یا اینکه این خانه از پایبست ویران است بعد از یک دور قرائت من در برزخم نه برایم ثابت شده که کلام خداست و نه ثابت شده کلام او نیست. مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی اخیراً در رابطه با سوره «علق» تحت عنوان: «قرآن بانک سکوت چندین ساله حضرت محمد «صلواتاللهعلیهوآله» شد مبنی بر آنکه اگر با قرآن درست برخورد شود، خودِ قرآن عامل تصدیق خودش میباشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/14372 . موفق باشید
سلام و عرض ادب: سوالی داشتم من باب این موضوع که اینکه چگونه علت محرومیت از توفیقاتی که قبلا قسمتان میشد و الان از آن محروم میشویم را بفهمیم. اینکه قبلا گویا خیلی وصل بودیم به خدا و ائمه (ع) و الان انگار همه آن حب و توفیق گرفته شده. علت های معمول آن چه میتواند باشد چطور دوباره به آن حالت وصل برسیم و توفیقات را شامل حالمان کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن ایمان، مربوط به آن زمان بود و آن شرایط، و آن معارفی که به نور آن ایمان و آن شرایط توانستید انقلاب را تا اینجاها حفظ کنید. ولی باید متوجه باشید که هرچه حقیقت بیشتر جلوه کند، ظلمات نیز بیشتر از پیش ابعادِ ظلمانی خود را به میان میآورد تا ما باز با رجوع به اسلام با ایمانی عمیقتر خود را به صحنه آوریم. اینجا است که ملاحظه کردید چرا حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» در آخر سالهای عمر خود در تفسیر سوره حمد ما را متذکر ایمانی عرفانی و حِکمی نمود.
باور کنیم که برهوت در حال گسترش است، حال باید از خود پرسید آن ایمان، چه ایمانی است که در مقابل چنین برهوتی تاب مقاومت دارد؟ جز همان ایمانی است که حضرت امام خمینی خیلی زود در آثاری مانند «مصباح الهدایه» و «شرح دعای سحر» متذکر آن شدند. وقتی امری چون انقلاب اسلامی در اوج ایمان و عرفان در این تاریخ به ظهور آید، ایمانی باید در صحنه جانها طلوع کند که متوجه حقیقت این رخداد توحیدی باشد وگرنه انسان گرفتار ریزشهایی همچون مهدی نصیریها خواهد شد. موفق باشید
سلام و عرض ادب وقتتون بخیر: من از اساتید مذهبی دانشگاه صنعتی اصفهان هستم. چند وقتی است یک سوال از طرف دانشجویان ذهن من را درگیر کرده است. نظریه داروین و یا نظریه فرگشت دیگر به طور قطعی اثبات شده و شواهد بسیار زیادی برای اهل علم در اثبات آن وجود دارد. حتی طبق این نظریه پیشبینی هایی انجام شده و پس از مدتی صحت پیشبینی ها اثبات شده است. سوال من راجع به اثبات بودن یا نبودن خدا طبق این نظریه نیست. بلکه تناقض این نظریه با یکی از آیات قران است. اکنون اثبات شده است که انسان خردمند در یک جهش ژنتیکی و حدود ۲۰۰ هزارسال پیش و در آفریقا ایجاد شده است. و پس از آن حدود ۶۰۰ نفر از آنها به قاره های آمریکا و آسیا سفر کرده اند و تمام انسانهای فعلی از نسل آنها هستند. در صورتی که بحث حضرت آدم و حوا متعلق به ۷۰۰۰ سال پیش است و اینکه طبق آیه صریح قرآن حضرت آدم پدر نداشته اند (در آیه ای که حضرت عیسی خود را شبیه پدرشان آدم میدانند که پدر ندارد). خوب این آیه تناقض کامل به نظریه فرگشت دارد. چون طبق نظریه فرگشت حضرت آدم حتما پدر و مادر داشته اند. این تناقض را چگونه میتوان پاسخ داد. این نکته را هم در پرانتز عرض کنم که بنده خودم شدیدا مذهبی هستم و بارها و بارها در جلسات شما شرکت کرده و فیض برده ام و اکنون در مقابل سوالات دانشجویان حول این مساله مستاصل شده ام. خواهش من این است که بدون خدشه به صحت نظریه فرگشت این تناقض را حل کنید چرا که ایراد گرفتن به نظریه فرگشت دقیقا مثل ایراد گرفتن کلیسا به نظریه گرد بودن زمین توسط گالیله است که پس از مدتی اثبات شد و باعث شد بعد از آن مردم احترام بیشتری برای علم و احترام کمتری برای کلیسا قائل شوند. و همین نگرانی اکنون برای اسلام وجود دارد. دیر یا زود علمای اسلام به صحت نظریه فرگشت پی خواهند برد و تا دیر نشده باید به تناقض های فرگشت و قرآن جواب داد. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که رشته بنده نیز زمینشناسی است و یکی از موضوعاتی که در این رشته مورد بررسی قرار میگیرد، تکامل است. در آنجا از نظر فسیل شناسان به خوبی ثابت شده است هیچ دلیلی بر صحت نظر آقای داروین نسبت به آنکه انسانها از نظر نسلی به میمونها مربوط باشند، نداریم. در مورد فَرگَشت بهمعنی تغییر در خصوصیتهای وراثتی جانداران در طول نسلهای متوالی است امری نیست که به این نتیجه برسیم که مثلاً حضرت آدم، پدر و مادر داشته باشند و اساساً میدان علم و تجربه تا چنین مراحلی نیست. موفق باشید
سلام: این همه دولت آمدند با اینکه برخی زوایایی داشتند و بعضا غربزده بودند ولی چرا در دولت جناب رئیسی شاهد کشف حجاب هستیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در مورد مراحل متفاوت دشمنیِ دشمنان اسلام و انقلاب است و ظهور تواناییهای انقلاب اسلامی در مراحل مختلف آن نوع دشمنیها و خنثیکردنِ فتنهها. و مطمئن باشید از آن جهت که این نوع کشف حجاب، رویهمرفته امری است سیاسی؛ به خوبی خنثی میشود البته در این مورد و دیگر موارد نباید کوتاهیهای خود را نادیده گرفت هرچند ذات انقلاب اسلامی در مسیر معنابخشیدن به بشری است که در بیمعنایی رنج میبرد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: بنده مدتی است دچار مشکلاتی از این جنس شده ام که دیگر نمیتوانم دستاویزی برای حرکت پیدا کنم. دیگر نه فعالیت های مرسوم فرهنگی و فکری و... نمیتواند این احساس را بدهد که در جایی که باید قدم برمیدارم در نوجوانی با آثار شما و دکتر داوری و شهید آقا سید مرتضی آوینی آشنا شدیم و موجب جوششی در من شد اما امروز تکرار فعالیت های گذشته هم نمیتواند حس حضور اولیه را بدهد. فکر میکنم که باید ابتدا مشکل را بیابم و همدرد ها را از این جهت به کتاب هر یک از بزرگان که مراجعه کردم نتوانستم جواب خودم را پیدا کنم و نتوانستم با آنها انس بگیرم آیا ارتباط گرفتن با فیلسوفی مثل نیچه میتواند برای مثل منی به شناخت بهتر درد و در ادامه به پیدا کردن راه برسد؟ اگر بله کتاب نیچه هایدگر چطور است پیشنهاد شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حضور جدیدی است که البته در این رابطه اخیراً عرایضی در بحث سوره «الضحی» شد. به نظر می آید با توجه به چنین حضوری، امید است مباحث «در راستای بنیان های حکمت حضور جهان بین دو جهان» تا حدی جوابگو باشد. البته چون بنده کتاب «نیچه هایدگر» را مطالعه نکرده ام نمی توانم نظر بدهم. موفق باشید
از اینکه پای درد و دل مردم نشستین و وقت میگذارید برای پیگیری مشکلاتشون از شما تشکر می کنم. خدمت شما عرض کنم برای پیگیری مشکلات جدی زنان با مهریه ۱۴ سکه به دنبال راه ارتباطی با اعضای فراکسیون زنان مجلس هستم. شما من رو راهنمایی بفرمائید از چه طریق می توانم مشکلاتمون رو با این بزرگواران مطرح کنیم تشکر از شما _دکتر محبان
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین اینکه بنده اطلاعی از نحوه ارتباط با نمایندگان خانم مجلس ندارم؛ به نظر میآید اگر با خانم خزعلی معاون زنان ریاست جمهوری مسائل را در میان بگذارید تا ایشان دنبال کنند؛ بهتر نتیجه میدهد. در این رابطه اینطور فرمودهاند: «معاونت امور زنان و خانواده در این اطلاعیه ضمن اشاره بر تاکید معاون رییس جمهوری در امور زنان وخانواده برای بهره برداری از نقطه نظرات، دیدگاه ها، پیشنهادات و انتقادات مردمی مرتبط با حوزه زنان و خانواده، سر شماره پیامکی ۱۰۱ را برای دریافت پیام های مرتبط مردم اعلام کرده است.» موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: عازم حج تمتع هستم امسال، ولی دستم خالی است و یقین دارم در جواب لبیکم، لا لبیک خواهم شنید راهنمایی فرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله جزوه «حقیقت حج» و جزوه «وظیفه حجاج بعد از برگشت از حج» در این رابطه کمک خواهد کرد. موفق باشید