سلام علیکم! در اشعار فارسی ما قصه لیلی و مجنون داریم. مجنون هیچ وقت نمیتواند به وصال لیلی برسد. در این اشعار خدا مد نظر است ومجنون مخلوقات هستند. لیلی که همان خداست، دست نیافتنی است. مجنون چیست؟ پرتویی از وجود لیلی است. یعنی لیلی با پرتو افشانی خودش را نشان میدهد. مجنون از خودش وجودی ندارد. هرچه هست، پر توی وجود لیلی است. به هرچه نظر کنی پر توی روی لیلی است. به قول شاعر: با گلرخ خویش گفتم: ای غنچه دهان / هر لحظه مپوش چهره چون عشوه دهان / زد خنده که: من بعکس خوبان جهان / در پرده عیان باشم و بی پرده نهان. اگر شما به مصرع آخر دقت کنید. می گوید: لیلی در پرده عیان و آشکار است. اما بدون پرده نهان است. یعنی اگر بخواهی خدا را در پرده ببینی میشود. پرده هایش همین مظاهر هستند. اما اگر بخواهی خدا را بیپرده مشاهده کنید محال است و خدا پنهان میشود. پس دیدن لیلی (خدا) بی پرده محال است. اما خدا را در مظاهر میشود شهود کرد. خدا از طریق خلق موجودات پیام میدهد که هستم. یعنی خدا کمالات خودش را به توسط مظاهرش آشکار میسازد. یعنی بدون مظاهر محال است از خدا معرفتی کسب کنیم. در هرچه نظر کنی، فقط یک نور میبینی. موجودات اسماء الله هستند. اسمای الهی همان تجلیات ذات هستند. انسان هیچ گاه به ذات نمیرسد. مقام ذات، لارسم له است. اما انسان به حقیقت اسما میتواند برسد. حقیقت اسماء چشیدنی است نه مفهومی. عارف سعی میکند، تا به حقیقت اسماء الله برسد و آن را بچشد. تذکر خیلی مهم: اسماء الله مساوی ذات نیست. تمام موجوداتی که ما میبینیم مظاهر اسماء الله هستند. نه ذات. عارف میخواهد از طریق این موجودات به آن اسماء برسد. اسماء مفهوم نیستند. بلکه حقایق خارجی هستند. به مقام ذات الهی چه حصولی چه حضوری محال است رسیدن. اما رسیدن به اسماء الهی حضورا ممکن است و هدف عارف رسیدن به همین درک حضوری که مساوی چشیدن وجودی است، میباشد. راه رسیدن به اسماءالله تزکیه نفس و زدودن ما سوی الله از درون دل است. تا غیری در خانه دل است، او غایب است. باید کثرت از دل برود تا نور وحدت بیاید. «این ما تولوا فثم وجه الله» به هر سوی بنگری اسماء خدا را میبینی. یعنی اگر تزکیه نفس کنی، اسماء الهی در جان تو آشکار میشود. اسماء الهی وجه الله هستند. با حواس پنجگانه و یا نور عقل نمیتوان به حقیقت این آیه رسید. بلکه باید دل را به میان آورد و آن را چشید. والسلام. نظر شما درباره متن فوق چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نگاه، نگاهی است بسیار عالی، و حقیقتاً باید در آن تأمل کرد و با نور ایمانی که در این مسیر پیش میآید زندگی دینی را ادامه داد و به سیره عالیترین جلوههای اسماء که اولیای الهی هستند نظر نمود، به همان معنایی که حضرت صادق «علیهالسلام» فرمودند: «نحن و الله الأسماء الحسنی» به خدا سوگند، اسماء حسنای خداوند ما هستیم. موفق باشید
سلام استاد عزیز: ملال و تنهایی و پوچی که هیچ، کینه، زودرنجی و ناراحتی و دلخوری شدید از همه کس و کوچکترین مسائل زندگی را جهنم کرده، یا گرفتاری به بی معنایی و پوچی، یا غوطه وری پر جهنم کینه و حالاتی وسواس گونه ریشه این حالات کجاست؟ چکار باید کرد؟ هیچ مفری نمی بینم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره برای هرکس این موارد پیش میآید . مهم آن است که با عمیقشدن در معارف الهی بخصوص «معرفت نفس» میتوان از این مرحله نیز عبور کرد. مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، به عنوان مقدمه خوب است. موفق باشید
سلام وعرض ادب خدمت استاد گرامی: من مادر دو فرزند هستم پسر ۱۵ ساله و دختر ۷ ساله. پسرم نمازش را وقتی مکلف شد به راحتی می خواند تا اینکه این فتنه پارسال اتفاق افتاد و فامیل همسرم و خود همسرم که به خلاف نظام شدن تاثیر بدی روی ذهن فرزندانم گذاشتند تا اینکه روسری رو از سر دخترم میکشیدند و به من می گفتند اینقدر به بچه ها سخت نگیر و به اونها هی تمسخر می کردند که افکار مادرتون خیلی قدیمی است و پسرم هم الا نمازش رو حتما باید بار ها و بارها یادداوری کنم تا بخواند اونم سریع و تند و اگر در مهمانی باشیم نمی خواند و من هم اصلا نمی توانم با خانواده شوهرم قطع رابطه کنم چون زندگی هم به هم می خورد و به راحتی بعضی هاشون کشف حجاب کردند و بحث با آنها فقط به دعوا میکشد حتی من آنها را دعوت هم به خانمان کنم بی حجاب می آیند و من جرات ندارم به خاطر شوهرم به آنها چیزی بگیم و فقط نذر میکنم که طوری شود به خانه مان نیایند دختر و پسرم از شدت دوست داشتن من فعلا کمی حرف گوش میدهند ولی از آینده خیلی میترسم حتی ماه رمضان در پیش است و من جرات نمی کنم به پسرم بگویم باید روزه هایت را تا حدی که می توانی باید بگیری چون شوهرم می گوید او ضعیف هست و تو داری بیخود از او توقع میکنی و من رو به اینکه در خانه حوزه علمیه راه انداختی محکوم میکند حتی نماز صبح هم می گوید اینقدر نباید پسر مون رو صدا کنم و چند بار به دعوا کشید و میگوید نباید بهش بگی خودش بخواد میخونه شوهر خودم نماز رو میخونه ولی نماز صبح هر وقت تمایل داشته باشه میخونه من باید چکار کنم؟ همش سر این اختلاف عقیده ها دعوامون میشه خواهش میکنم راهنمایم کنید احساس میکنم بچه هام دارند از دست میرند ولی همش به خدا میگم به خودت سپردمشون ولی میترسم کوتاهی کرده باشم و به شدت هم با نظام بد شد شوهرم و میدونه من با ولایت فقیه هستم من رو تمسخر میکنه و جلوی بچه ها من رو تخریب میکنه و بچه ها همیشه از من درخواست می کنند تو رو خدا با بابا بحث سیاسی نکن ولی من هم در مقابل شوهر و طایفه شوهرم موضع روشن و قاطعی دارم و مدافع رهبرم هستم حالا خواهش می کنم من رو راهنمایی کنید که چکار کنم؟ ممنون میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در جریان هستید که به هر حال ما در این شرایط تاریخی با موضوع حساسی روبرو شدهایم که به طور مکرر در جواب کاربران محترم در این رابطه عرایضی شده است. عمده آن است که بتوانیم بدون جدال و در فضای دوستانه و در عین حال منطقی، و با کلمات فاخر و حکیمانه متذکر خطراتی شویم که جهان استکباری برای ملتهای آزاده و انسانهای طالب حقیقت پیش آورده و امیدوار باشید بحمدالله ظرفیت جوانان ما طوری است که إن شاءاللّه متوجه می شوند آخرین دین یعنی اسلام جوابگوی عالیترین نیازها و طلب آنها میباشد. موفق باشید
سلام و نور: عرص ادب و احترام استاد گرامی «احسان» دینی به چه معناست؟ اخیراً حدیثی شنیدم درباره احسان و اثراتش در تعاملات اجتماعی و ارتباط با حضرت حق و حتی رفع مشکلات. میخواستم معنای احسان را با مصادیقی اگر ممکن هست بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از امام صادق «عليهالسلام» داریم: «فى قَولِهِ تَعالى (وَقولوا لِلنَّاسِ حُسنا): أى لِلنّاسِ كُلِّهِم مُؤمِنِهِم وَ مُخالِفِهِم، أَمَّا المُؤمِنونَ فَيَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ، وَ أَمَّا المُخالِفونَ فَيُكَلِّمُهُم بِالمُداراةِ لاِجتِذابِهِم إِلَى الايمانِ، فَإِنَّهُ بِأَيسَرَ مِن ذلِكَ يَكُفُّ شُرورَهُم عَن نَفسِهِ، و عَن إخوانِهِ المُؤمِنينَ؛» درباره آيه (و با مردم سخن نيكو گوييد) فرمودند: مقصود همه مردمان، اعم از مؤمن و كافر منظور است. اما با مؤمنان بايد گشاده رو بود و اما با كافران بايد به نرمى و مدارا سخن گفت، تا به سوى ايمان كشيده شوند و كمترين نتیجهاش اين است كه خود و برادران مؤمنش را از گزند آنان مصون مىدارد.
در دل بحثی که تحت عنوان «راهی در راستای مردمیکردن نظام اسلامی» https://eitaa.com/matalebevijeh/16053 شد آن حدیث تا حدّی شرح داده شد، امید است مفید افتد. موفق باشید
سلام: هرشب چشم هایم را باز میکنم به امید این که صبح است. آه صبح نیست صبح نمیشه، دلتنگم، اَمان از این شب های سرد. چشمام بی تابی میکنه برای نور؛ اعتمادی نیست از طرف چشمم برایم من میدونم الکی دارم میارمش دنبال خودم. شدن و نشدن، اگر خوشم آمد می شود، نیامد نمی شود. این گونه می لرزد پیکره ام و به باده میرود این شقایق های ناز دار که سال ها ناز آن ها را کشیدم. هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله، اما من هوس ماندن دارم و هوای سوختن شده آرزویم در خوابهای بی کسی و تنهایی. سخت است داشتن و دیدنِ خواب روزهای به فنا رفتنم را. بس کُن در گفتار و نوشتارِ تو با همۀ ادعاهایِ پوچ، بویی از حق نیست! پس این قلم را که در دست ابلیس است عفو کن و راه خود پیش گیر، ولی از رحمت خداوند متعالی مأیوس مباش که آن سرحلقۀ همۀ خطاها است. اگه که من بدم، اگه که خدا زده ام، اگه تو میری بهشت این باشه سر نوشت تو خوب ما بد و زشت، اگه حق و رفیقت این جوری نوشته من گند زدم به عشقت که فقط واسه رفتن به بهشته. اگه ما بدا خواستیم مثل شما خوب باشیم نشد بشه نشد، نشد ما تر و تمیز و گل و محجوب باشیم! نشد بشه، چه انتظاری از یه آدم محکومه که خواست خوب باشه، نشد بشه، زدنِ سرشو کردن وصله ناجور تنش، نشد بشه، روزنه های زندان را می شکافم. از پشت میله ها دریا را نگاه میکنم. یاران همه رفتند، افسوس که این جامانده منم. میمیرم و میمیرم در این عشق میمیرم در این عشق چو مردم همه روح پذیرم. «بمیرید بمیرید وزین مرگ مترسید/ کز این خاک بر آیید سماوات بگیرید» . وصف حالم می آید از روزهای در غروبم را از روزها تاریکی. هوایم بسمت تو می تابد و وزش دارد به سمت نمی دانم کجا آهای مردم بدونین من اگه روزی دونستم خیال کردم، روزهای درخششم رقص نوری بود در استودیو، آن روز میدیم که توی استودیو رقص نور من رو مشغول به خودش کرده، نورهای رنگین رنگین چه زیباست جذاب و مثل همیشه دیو و شکست ناپذیر. در آن روز خورشید عالی می تابید من نور میساختم. الان میبینم که میشد با بمب هایی که بر پیکره نحیف و غیوردلان غزه میخورد چقدر سوزاننده و داغ است از شدت گرما، آنها این گونه راهشان را انتخاب کردند تا خدا آنها را برگزید برای خودش، هر دم میبینیم یاران خمینی در قنداق هایشان و عده حق داده شده اند، هر دم و هر دم و هر دم. میان باد و مه میبینم پرستوهای عاشق را که در آسمان چطور دیواره های دلم را با حرکتشان می شکنند و نفوذ میکنند. حرکتشان را خورشید تعیین میکند آنها هستند و من میبینمشان، غبطه میخورم که نشستهام و آنها را نگاه میکنم . ما جذب نور شده ایم و نور هم راه پرستوهای عاشق را نشان میدهد. رها باید شد! چقدر سختم شد ناراحتم که انگار اگه این نباشه، نیستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر ما در این زمانه نیستانگاری را به عنوان تقدیر تاریخی که در جهان مدرن در آن هستیم، نفهمیم و نسبت به آن تأمّل نکنیم و راههای گشودهای که ما را به سویی دعوت میکند که در آن سیطره نیستانگاری قدرت خود را از دست داده است؛ درک نکنیم، همچنان سرگردانی است و همچنان برای نجات از نیستانگاری، مخالفت با نظام جمهوری اسلامی و کشف حجاب برای نجات از نیهیلیسم، و باز فرورفتن بیشتر در نیستانگاری و رأیندادن برای فرار از نیستانگاریِ آزاردهنده و باز عمیقتر فرورفتن در نیستانگاری. این است که بنده ماورای نگاه صرفاً سیاسی به حضور راهپیمایی ۲۲ بهمن و حضور در انتخابات را، راهی میدانم برای بیشتر به خودآمدن. و عرایضی تحت عنوان «انتخابات، بودنی در نزد خود به وسعت تاریخ» قبلاً عرض شدhttps://eitaa.com/matalebevijeh/15933 و در ادامه، امشب نیز در همین رابطه عرایضی خواهد شد. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: در جواب سوالی که پرسیده بود آیا هرمنوتیگ فلسفی همان قلوب یعقلون هست؟ فرمودید اگر با توجه به همان آیه ۴۶ سوره حج باشد بله. حال سوال من این است که آیا این «قلوب یعقلون بها» آیا همان حضور قلب هست که در عبادات وارد شده؟ یعنی در هر مسئله ای انسان باید نزد قلب خود حاضر باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که آیه ۴۶ سوره مبارکه حج متذکر میشود و میفرماید: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا» بحث در حضوری است که با نظر به تاریخ و سرنوشت ملتهای گذشته پیش میآید تا انسان متوجه شود چگونه در هر تاریخی اراده الهی است که انسانها را در آن تاریخ در بر میگیرد. موفق باشید
با جمله ای از شما بعد از سالها در رابطه با به خود آمدن بشر جدید، باز عقده دیرینه را گشادم و از خود می پرسم خدایا چطور ممکن است اینهمه لطف تو شامل ما شده. آن جمله این است: (خود باش، تا زندگى باشى) راستى آيا قيام در خود و سير از خود وهمى به خودِ حقيقى عاملى نيست كه با اولين جرقه حيات از لابه لاى خاكستر روزمرّگى روبه رو شويم؟ تا از آن جرقه مشعلى فراهم آيد كه هم فرا راه خود را روشن كنيم و هم ديگران را دعوت به رفتن نماييم؟ از طريق آشتى با خود، راهِ دقيق نگاه كردن به عالم درون آشكار مى شود، راهى به ماوراء عالم اشياء. خودت، آرى خودِ خودت، يك انگشت اشاره به عالم لايتناهى هستى، و مى توانى تو اى انگشت اشاره به عالم درون! از طريق خودت راه زندگى صحيح را بيابى، آن وقت كه خود را يافتى، مى بينى كه خودت يك زندگى صحيح هستى، آنكه بيراهه مى رود ناخود تو است، خود را ناخود نكن، خود باش تا زندگى باشى، و اين هم آغاز راه است و هم پايان راه، تفاوت در چگونه بودن خود است، كه چقدر خود هستيم، و چقدر از ناخود آزاد شده ايم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یعنی «در بلا هم میچشم الطاف او» و این یعنی «مِنبلَم بیزخم ناساید تنم» و این یعنی «در دهانه آتشفشان باید خانه ساخت و از هر طوفانی استقبال کرد». زیرا خود را در هستی و هستی را در خود یافتهایم. و این همان حضور در تاریخ انقلاب اسلامی است که بنا دارد همه کاخهای خودبینی و خودرأیی را به لرزه آورد، با عزمی که مجاهدان جهان غزه ذیل لشکر سپاه قدس انجام دادند و ادامه میدهند. موفق باشید
با سلام حضرت استاد: کمتر کسی از اساتید شیعه و سنی و حتی کمتر اندیشمند غربی را سراغ داریم که به نوعی از ارادهیِ آزاد و یا مسئولیت و تکلیف بعنوان بندِ بندگی سخن به میان نیاورده باشد! ما از طرفی انسان را مسئول میدانیم و لذا کم کاری را بر او خرده گرفته و مذموم داشته و پُرکاری ممدوح!!! حال طرح این تئوری و نتیجه گیری آن در تحلیل تاریخی از کفر اسلام و لذا جهاد و تلاش برای ازمیان برداشتن مصدایق کفر به کاری واجب تبدیل میشود. اما اگر دقت کنیم متوجه میشویم یک جای کار لنگ است. برای مثال منِ نوعی واقعا و حقیقتا میخواهم از بفرض طمع ورزی رها شوم، میدانم که ارادهٔ آزاد دارم تا طمع ورزی در خود را ذبح کنم اما سر بزنگاه خلاف آن عمل میکنم. «ظاهراً ارادهٔ من توسط اراده دیگری به ناراده گی تبدیل میشود» این نوعی تسلسل است چون اراده دیگر مقصر است و از طرفی اگر به توحید ناب در اثر ایمان و عمل صالح دست یابم باز اراده دیگری مسبب است و این مدح من نیست اگر بگویم نه ارادهٔ من به تنهایی انتخاب کننده خیر و شر است آنگاه ابهام دیگری برایم بوجود میآید و آن اینکه چرا بایست برای این اراده اراده دیگری کنم؟ چرا این ارادهٔ اکنون تا دیروز نبود؟ من اگر اراده میکنم یعنی بر اراده قبلی خودم اراده کرده ام؟ و این باز تسلسل است و محال؟ بنظر شما گیر کار کجاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به جمله دقیق و حکیمانه علامه طباطبایی نظر کنید که می فرمایند: «انتخاب، ذاتیِ انسان است و انسان در «اختیارداشتن» مجبور است» با توجه به این امر، اراده انسان مبتنی بر ذاتی است که عین انتخاب و اختیار است. با توجه به این امر است که گفته میشود: «الذاتی لایعلل» یعنی امر ذاتی به علت خارجی نیازمند نیست. در نتیجه اراده و انتخاب انسان به خود انسان مربوط است و تسلسل لازم نمیآید مانند آنکه تری و رطوبت آب به ذات آب مربوط است نه آنکه چیزی آن را تر کرده باشد. موفق باشید
من آدم مذهبی هستم ولی جدیدا از ته قلبم ایمان ندارم نمیدونم چرا حس میکنم خلا بزرگی درونم هست که هیچ جوره پر نمیشه. نماز اول وقت میخونم با حضور قلب هم میخونم حتی وقتی فهمیدم سوره انسان واسه افسردگی خوبه میخونم ولی تاثیرش بسیار موقتی هستش. هر کاری میکنم آروم نمیشم. ذکر هم زیاد میگم روانشناسی هم زیاد رفتم ولی خوب نمیشم. خلاصه سوالم در مورد اینه که از کجا مطمئن شم همه اینا واقعیت داره وقتی ته دلم خالیه و اینکه هر کاری میکنم فکر خودکشی از ذهنم بیرون نمیره هیچ جوره چیزی نیست که بعد از خودکشی نجاتم بده یا اصلا از کجا مطمئن شم اون دنیا اینجوریه که اسلام میگه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به ظرفیتی فکر کنید که به جهت آن ظرفیت و جوابندادن به آن، چنین احساسی برای انسان پیش میآید و از این جهت به رفقایی امثال جنابعالی پیشنهاد مباحث «معرفت نفس» میشود تا متوجه حقیقت خود و وسعت بیکرانه خودشان که حضوری است تا ابد و ابدیت؛ بشوند و در این راستا است که انسان احساس رضایت نسبت به بودن خود میکند. پیشنهاد میشود در این رابطه از کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و سپس کتاب «خویشتن پنهان» استفاده نمایید تا به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن برسید. همه این کتابها و شرح صوتی کتاب اخیر روی سایت هست. موفق باشید
اگر بنا را بر این بگذاریم که تمام مخلوقات در حال حرکت در نزد خودند و دارند خود را هر روز تجربه میکنند تا بیشتر و بیشتر خود را بیابند و نزد خودتر باشند البته بالحق پس من هم چنین انتظاری از خود داشتم و دارم اما آدمی از این زندگی برتر خارج شد! این مسئله مرا خستگی داده که هنوز حس میکنم مال من نبود. خوابی سنگین و باری گران و پیری بدی به من تحمیل کرد. دوست دارم در سخنان علی علیه السلام فنا شوم که فرمودند: پسرکم بدان که تو برای آخرت آفریده شدی نه برای دنیا و برای رفتن نه ماندن و برای مرگ نه زندگی و در جایگاه کوچی و در سرای موقت بر سر راه آخرت تو تحت تعقیب مرگ هستی که گریزنده از آن رهایی ندارد و خواستار آن هم از دستش نمی رهد و ناگریز آن را در خواهد یافت. با وجود اینکه مردم امروزی را میشناسم اما آنها نمیشناسم هرچه بیشتر آنها را بشناسم بیشتر آنها را نمیشناسم آنها در عین اینکه مرا میپذیرند و من آنها میپذیرم اما هرگز دنیای آنها را نمیفهمم و نمیشناسم و نمیخواهم و درک نمیکنم هرچند گویی دنیای دیگری ساخته بشود، که بشود در آن زیست و من هم خواهم زیست انشاء الله اما مرگ سر نوشت زیباییست که آنرا به کل دنیا نمیدهم . بخدا حتی اگر آخرتی و سرای جاویدی و بهشت هایی و دین پایداری نبود باز مرگ انتخابم بود. من مرگ را خود میدانم خودی که دنیاداران میخواهند آنرا گم کنم. دنیا را دوست نداشتم ای کاش هیچ وقت نمیدیدمش خدایا دنیا را از یادم ببر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر انسان برای آخرت آفریده شده است ولی دنیا، مزرعه آخرت است و به اندازهای که در دنیا با انتخابهای خوب و همراه با تواضع زندگی کنیم، در ابدیت خود حضور بهتر و متعالی تری خواهیم داشت. مهم آن است که زندگی را برای خود تنگ و سخت نکنیم. موفق باشید
استاد عزیز سلام: سوالی در مورد کلمه فردایی و پس فردایی که در جملات استفاده می کنید داشتم. آیا می توانیم اینطور بگوییم که فردای ما ادامه ی امروز ماست چون مثلا در بحث علم و تکنولوژی هرچند ما با نیات دیگری از تکنولوژی غرب بهره می بریم و آثار مخرب را کم کنیم ولی باز در همان رینگ هستیم و این سعی و انتظار، ظرفیتی برای ایجاد پس فردایی به لطف الهی است که علم هایی در صحنه می آیند که تا الان برای بشر مطرح نبوده است و دیگر در رینگ علم غربی نیست. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور جناب آقای دکتر فردید از به کاربردن این واژه همین است. خوب است به متنی که تحت عنوان « گزیدههایی از افکار و اندیشه های دکتر احمد فردید» روی سایت است رجوع فرمایید https://lobolmizan.ir/leaflet/1284?mark=%D9%81%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D8%AF . موفق باشید
سلام استاد: درخواست میکنم ۱۰ کتاب برتری که در زمینه عرفان نظری و عملی یا سرگذشت عرفا خواندهاید و به ماها هم پیشنهاد خواندش را دارید - بویژه کتب مرجع - معرفی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد عرفان نظری اگر رفقا به جای دهها کتاب، از کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» استاد یزدانپناه استفاده کنند و سپس وارد کتاب «فصوص الحکم» که مبنای همه عرفانهای اصیل است، بشوند؛ وارد مسیر درستی نسبت به عرفان شدهاند و در همین رابطه باید «منازل السائرین» خواجه عبدالله را مدّ نظر آورند و البته این نوع متون طوری است که باید از طریق استاد قابل قبول آموخته شود که در هر دو مورد، شرحهای استاد یزدانپناه مفید خواهد بود. موفق باشید
سلام و ادب: در شرایطی هستم که احساس میکنم دعا برای تعجیل در ظهور هم بیشتر نمایشیه تا واقعا دعا...! صرفا هر وقت یخورده شرایط بهم ریخت یاد امام زمان و الآن وقت ظهور است و... میوفتم... غیر از اون باشه تو روزمرگیها شاید یادشون بیوفتم که معمولا نمیوفتم... و از این کارای نمایشی خستهم... اما نمیدونم با خود چه کنم که واقعا امام رو بخوام... خودم رو که میبینم حتی روم نمیشه بگم «اللهم عجل لولیک الفرج»! اینقدر که فقط در بلاها از ایشون یاد کردیم نه اینکه واقعا در زندگی احساس کنیم کم داریم... توصیهای راهکاری برای حل این موضوع میفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نسبت ما با انسان کامل در راستای انسانیتی است که به دنبال آن هستیم که به گفته آیت الله حسنزاده، ما غائب میباشیم و نه آن حضرت. کافی است ما از انسانیت اصیل خود غافل نباشیم، در آن صورت نسبتی با آن حضرت که جانِ جانان ما میباشند؛ برقرار خواهیم کرد تا آن حضرت ما را در ابعاد انسانیمان جلو و جلوتر ببرند. در آن صورت دعا برای ظهور آن حضرت معنای عمیقتری پیدا میکند به معنای ظهوری برای متعالی کردن انسانیت در جهان انسانی. امید است با ظهور هرچه بیشتر آن حضرت، انسانها گمشده خود را پیدا کنند. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوارم: با جمعی از دوستان چند سالیست سیر مطالعاتی شما رو دنبال میکنیم. بعد از کتاب معاد به کتاب «فرزندم اینچنین...» رو به اتمام میرسونیم. در کنار آن مباحث کربلا رو دنبال میکنیم و با توجه به تاکید شما که نیاز هر روزه ما به کربلا هست و باید با کربلا زندگی کرد، بر این حساب کتابهای «كربلا؛ مبارزه با پوچيها» «راز شادی امام حسین...» «جایگاه تاریخی حادثهها و...» جزوهی «كربلا از چشم عقل و عاطفه» جزوهی «كربلا، سریان عشق الهي» جزوهی «كربلا در سطوح مختلف تحليل» رو به لطف خدا به اتمام رساندیم و در حال حاضر کتاب فتح خون با شرح صوت های شما رو به پایان میرسونیم که بسیار پربرکت بود. حال استاد بعد از فتح خون چه پیشنهادی برای ادامه مباحث کربلا دارید؟ در ضمن استاد چه طور از شهید آوینی جدا نشم؟ آشنایی بنده با شهید آوینی به برکت شما بود. ان شاءالله همنشین اهل بیت باشید. بنده و دوستانم رو دعا بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحثهایی که در سال اخیر در رابطه با کربلا شده، بخصوص مباحث سال جاری تحت عنوان «کربلا و رازی که شهدا متوجه آن بودند» ان شاءالله میتواند کمک کند. ۲. باید سعی کنید همه نکاتی که شهید آوینی عزیز بر آن نکات دست گذاشته و ورود کرده را بشناسید و در این رابطه انس با آثار دکتر داوری کارساز است. موفق باشید
سلام و خداقوت خدمت استاد عزیز: بنده طلبه هستم، هردفعه سوالی میشه ازم در مورد نحوه برخورد با کشف حجاب و واقعا در این زمانه آدم نمیدونه چه جوابی بده که آسیب زننده نباشه. اخیرا پزشکی سوال کرد «که خیلی از خانوم ها که وارد اتاق میشن بدون حجاب هستن و وقتی هم تذکر میدم میگن مگه اینجا مسجده و مسئول همان درمانگاه هم میگه شما نباید کاری به اینها داشته باشید اگه نه نمیتونید اینجا کار کنید (یعنی اخراج) تذکر بدم بیرونم میکنن ندم نگاه حرام میشه. وظیفه من چیه؟» چه جوابی باید داد به سوالات خصوصا به این شخص؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه هستید در شرایط خاصی قرار داریم به طوری که افراد تصورشان از حجاب و بیحجابی تغییر کرده است. گمان میکنند حجاب صرفاً یک امر دینی است و چنانچه حجاب نداشته باشند صرفاً وظیفه دینی خود را عمل نکرده است غافل از آنکه بر اساس قوانین کشور یک امر اجتماعی نیز هست و در همین رابطه رهبر معظم انقلاب فرمودند حرام سیاسی میباشد یعنی پیرو آن یک حرکت سیاسی نهفته است در هر حال بحث تقابل و دعوا در میان نیست ولی اگر با زبان لیّن به آنها تذکر داده شود که حداقل به جهت آنکه وظیفه قانونی خود را عمل کنند باید حجاب را پاس بدارند و موجب نشود تا دشمنان ملت، شما را از افراد خود بپندارد در حالی که شخصیت شماها چنین کاری را بنا ندارد در پیش گیرد. موفق باشید
سلام استاد: با توجه به تفسیر سوره مرسلات شما، چه کنیم که جز منکرین یوم الفصل نباشیم و چه کنیم خود شویم و خود باشیم و به زنده بودن برسیم؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه کتاب و مباحث صوتی را تا آخر ادامه دهید، «خود راه بگویدت که چون باید کرد». تا هنوز در این موارد به دنبال پرسیدن هستید، آن حضور پیش نمیآید. اینجا است که جناب مولوی میفرمایند: «چون گهر در بحر گوید بحر کو / وآن خیال چون صدف دیوار او. گفتن آن کو حجابش میشود / ابر تاب آفتابش میشود». موفق باشید
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: مدتی هست توفیق دارم در یکی از موسسات فرهنگی، مربی گروهی از نوجوانان دبیرستانی هستم، در این گروه تعدادی از نوجوانان هستند که با وجود شرکت در جلسات معرفتی فراوان و... هم از لحاظ استعدادی، استعداد معرفتی کمتری دارند هم دچار مشکلات متفاوت مانند اعتیاد، شرکت در هیئات تقریبا منحرف و .... هستند هرچقدر برای کمک به این دوستان تلاش میکنم فایده ای ندارد به نظر شما تا کجا باید برای هدایت دیگران تلاش کرد؟ و برای این نوجوانان با توجه به استعداد معرفتی کمتری که دارند چه کاری میتوانم انجام بدهم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل عمده امروزینِ جوانان ما، ابهام در معنای بودنِ خودشان است. از این جهت باید در موضوع «معرفت نفس» و توجه به حضور بیکرانه اکنون جاودانه آنها با آنها صحبت کرد و با حوصله، آنها را متوجه بودنی بس متعالی نمود. موفق باشید
سلام علیکم وقتتون بخیر: نسبت ملک واهب الصور با ملکی که حضرت رسول در برزخ به شکل خروسی دیدند که همه خروسها در دنیا به واسطه خواندن آن شروع به خواندن میکنند چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملکِ «واهب» صورت اعمال آنچه را که امکان صورتگیری دارد؛ به اذن خدا به او میبخشد و آن خروس، نمادِ برزخیِ اعمال انسانهایی است که جهت نماز صبح آماده میشوند. موفق باشید
با سلام: در فضای مجازی با کتاب الکترونیکی تفسیر انفسی قرآن توسط علامه حسن زاده آملی برخوردم. در صورت امکان لطفاً نظر خودتان را بدهید. با تشکر! آدرس: https://najmeddinamoli.ir/wp-content/uploads/2021/09/%D9%82%D8%A7%D8%A8-%D9%82%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%871.pdf
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه باز نشد ولی به هر حال علامه حسنزاده در مورد نگاه انفسی به قرآن شخصیت بارزی هستند که بنده نیز بهرههایی از نگاه ایشان بردهام. موفق باشید
سلام: در اختلاف بین بزرگان تکلیف نوآموزان چیست؟ مثلا بزرگی راه صدرا را مثلا مختوم بداند به سوبژیکتیویته و پوچ گرایی و سوزاننده عرفان حضرتعالی به شدت صدرا را قبول دارید و برای فهم عرفان مفید و شاید لازم می دانید. بنده سرآغاز دوراهی هستم یکی می گوید صدرا سر از دره در می آورد دیگر رو به قله می داند. قاعدتا از شما بپرسم توصیه به راه صدرا می کنید ولی یک لحظه خودتان را به جای ما قرار دهید برای ما راه صدرا روشن نیست و نمی دانیم ما را به نیستی می رساند یا هستی و پنجاه پنجاه است بزرگان را نیز نمی دانیم کدام منطبق بر واقع می گویند یا لااقل مرجحی بر انتخاب یکی از آنها نداریم. البته صدرا را برای مثال آوردم و کلا می خواهم بدانم در مسائل اختلافی چه باید کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، اندیشه خودتان است و نظر به سیره شخصیتهای قابل قبولتان. آیا با ورود در مباحثی مانند آنچه در کتاب «آشتی با خدا» و یا در کتاب «از برهان تا عرفان» برایتان پیش میآید؛ احساس میکنید به اصالتهای خود و در جهانی گستردهتر حاضر شدهاید، یا نه؟ اخیراً استاد یزدانپناه نکاتی در رابطه با «حکمت متعالیه و جهان امروز» مطرح فرمودند که میتواند در این مورد کمککننده باشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/13933 موفق باشید
با سلام: آیا میشود که در یک زمان ما چند انسان داشته باشیم که هر کدام مظهر اسم جامع الله باشند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: معنا ندارد، زیرا به گفته صدرالمتألهین «النفس فی وحدته کل القوی» یعنی در عین آنکه نفس، همواره یک نفس است حامل و شامل قوای متکثر میباشد. موفق باشید
با سلام استاد طاهرزاده: در کتاب انسان آنگونکه باید باشد نیچه یک جمله شگفت انگیز وجود دارد «بله گفتن به زندگی، حتی در عجیب ترین و دشوار ترین مسائل آن_ اراده به زندگی و به وجد آمدن از قدرت بی پایان آنست، برای قربانی کردن والاترین انواع خودش!!! من این را پیروی از غریزه نامیدم.... این پل من است» بنظر مبارکتان این را میشود با آیات که دستور «انفاق از آنچه رزقتان» شده است تطبق کرد؟ آیا قربانی کردن آنچه از زندگی و توسط اراده حضرت زنده گی به ما دستور است، با کلام نیچه سازگاری ندارد؟ این افق همان اشاره نورانی شما در تفسیر الضحی اخیر (دیروز) مبنی بر نماندن در ایمان دیروز، نیـــست؟ والضحی و الیل اذا سجی هم چنین افقی نمیگشاید که واضح است که این شب سجیه و شکل و صورت و عادت و خوگرفتن و اعتیاد را زایده؟ این «سجی_عادت و خو و طبیعتِ موجود در ذات الیل» نیست که ما را در توهم وداع حقیقت میکشاند؟ که حقیقت ما را يتيم گذاشته در حالیکه این سجیه موجود در تاریکی ذهن ماست! و آیا این راهکار حضرت حق نیست که میفرماید «وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَىٰ» آیا معرفی «ضال» بعنوان سرمایه رویت نیست؟ این چارق و پوستین ایاز من و ما نیست که هر لحظه باید قربانی معرفتی شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! آری همانطور که به خوبی متوجه شده اید دغدغه نیجه در مقابل نوعی کاتولیک نگاهی دین همین است و اگر ظلماتی و یا بگو ضلالتی به سراغ ما آمد به آن معنا است که بخواهیم و نخواهیم، آن نوع بودن ما را به این نوع گرفتاری میکشاند تا باز آغازی به میان آید و حضوری که در آن دیروزمان اگر برای رونق بخشیِ به دیروزمان ما را به آرامش میکشاند، چرا در امروز به آن دیروز آویزان شده ایم؟ همانطور که نیجه میگوید آری! این سخنان نابهنگام است. ولی اگر نسبت به فردای مان درست نیندیشیم، امروزمان را از دست خواهیم داد. بگذار باز «هنوزنگفتنی ها به بهانه ای گفته شود» و اتفاقاً همانطور که خودتان پیش بینی کرده اید امید است به لطف الهی خداوند در سوره انشراح با ما سخنها بگوید. موفق باشید
سلام استاد خدا قوت: استاد من خیلی زیاد توی دلم اشعار مذهبی مرحوم آغاسی یا حافظ میخونم میخواستم ببینم این هم خیالات محسوب میشه و باید ترکش کنم؟ به نظر خودم باید با فقرات ادعیه و آیات قرآن تعویض کنم. البته فکر مسائل روزمره هم زیاد میکنم ولی میدونم که این جز خیالات هست و دارم ترکش میکنم به امید خدا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید تکرار آن اشعار، نوعی درک حضور شاعران آن اشعار باشد و کار خوبی است. آری! اینکه همت کنیم تا در ذهن و ذکر خود آیات و ادعیه را زنده نگه داریم، ارزش خود را دارد. موفق باشید
سلام حضرت استاد: خدا قوت، به این رسیدم که اگر عمل انسان باعث پیوند دل و عشق دل به خدا نشود هر لحظه ممکن است تحت تاثیر هوا و هوس قرار بگیرد و بلغزد کما اینکه توی ذهنم نیست که در حال اشد حبا لله گناهی کنم از روی عمد البته که من لایق این محبت نیستم ولی میدونم محب اراده نمیکند که محبوب را اذیت کند و به این رسیدم که دلیل اینکه هرچه درجا میزنم حرکت نمیکنم بخاطر نبودن این محبت هست ولی نمیدونم چطور و چگونه این محبت رو فعال کنم، خیلی حدودی میدونم، ممنون میشم کمکم کنید، به این فکر بودم که خودم رو نساختم فردا امام زمان علیه السلام میان به دردشون نمیخورم ولی به فکرم خورد که اگر دلم عاشق خدا بشه و آن حالت خشیت مخلوط با محبت رو پیدا کنه مثل آیت الله ناصری، دیگر به راحتی میتونم به نیازهام برسم و خدا محب خودش را ناامید نمیکنه و به درد بخور میشم. شاید این پیامی که دادم آنقدر لزومی نداشت که وقتتون رو بگیرم ولی چه کنم که دوستتون دارم؟ همانطور که پدر و خانواده ام هم همینطور بودن
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که بتوانیم هر اندازه که ممکن است در محضر خداوند خود را احساس کنیم و در امور زندگی راضی به رضای خداوندی باشیم که همواره مواظب ما بوده و هست. و در این رابطه خلق خدا را دوست بداریم و اگر هم از آنها بدی میبینیم با بدیِ آنها بد باشیم و نه با انسانیت آنها. موفق باشید
استاد گرامی سلام: منظور از کلمات در آیه مبارکه چیست؟ «وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» ممنون
باسمه تعالی سلام علیکم: آیه فوق حکایت تجلیات بیکران و نامحدود حضرت حق را به میان میآورد که اگر عالم با تمام امکاناتش بخواهد آن کلمات را به ظهور آورد همچنان آن کلمات در غیب خود واقع هستند. موفق باشید