سلام علیک و ریحانه و رضوانه عذرخواهم از استاد عزیز بابت تصدیع وقت شریف شما و تک تک کاربران محترم.
بسم الله الرحمن الرحیم: غدیر و فردایِ بشرِ گرفتار عصر پوچی، غدیر و حضور بشرِ آخرالزمانی در اصیلترین وجه معنایی خودش. در کتاب سلیم بن قیس در حدیث ۱۹ در قسمتی از حدیث اینچنین از قول اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که گفتند: «به جان خودمان قسم، اگر هنگامی که پیامبر از دنیا رفت ما خلافت را به علی (علیه السلام) سپرده بودیم و از او اطاعت می کردیم و تابع او میشدیم و با او بیعت میکردیم به راه درست رفته بودیم و هدایت میشدیم و موفق بودیم» سلیم در جایی دیگر از کتاب از قول امیرالمومنین (علیه السلام) حدیثی نقل میکند که میفرماید با پیامبر در مسیری میرفتیم تا آنکه راه خلوت شد آنگاه پیامبر مرا به آغوش گرفت و فرمود: "پدرم فدای تنهای شهید" عرض کردم: یا رسول الله چرا گریه میکنی؟ فرمود: از کینههایی که در دل اقوامی است و آن را برایت ظاهر نمیکنند مگر بعد از من، و آن کینههای بدر و خونهای اُحد است. و سپس فرمود یا علی، بشارت باد تو را که زندگی و مرگ تو با من است، و تو برادر و جانشین من هستی. تو انتخاب شدهی من و وزیرم و وارثم و ادا کننده از جانب من هستی. تو قرض مرا ادا میکنی و وعدههای مرا از جانب من وفا مینمایی، تو ذمهی مرا بری میکنی و امانت مرا باز میگردانی و طبق سنت من با ناکثین و مارقین و قاسطین از امتم میجنگی. تو نسبت به من همچون هارون به موسی هستی، و تو از هارون اسوه و روش خوبی خواهی داشت آن هنگام که قومش او را ضعیف شمردند و نزدیک بود او را بکشند. تا آنجا که میفرماید یا علی، هیچ امتی بعد از پیامبرشان اختلاف نمیکنند مگر آنکه اهل باطل آنان بر اهل حقشان غالب میشوند.
دقت در این سخنان به خوبی نشان از نقشهای فوق رسوم زمانه و در نگاه به غایت انسان و فاعلیت ارادهی انسانی است که میخواهد فوق عادت مرسوم زمانهای که در آن قرار گرفته است زندگی کند و این زندگی امروزین جواب طلب فردای او را نمیدهد و راه، جز به اختلاف و نزاع و خشونت به جایی نمیبرد. سخنانی دقیق که در عین اشارتها، حامل بشارت زندگی معنابخشی است که انسان آن را در ساحت ثروت و قدرت و شهوت و طمع گرگی زمانه گم کرده است و آری! چرا که اینگونه نباشد وقتی انسان تراز معنایی خودش را گم می کند! آنگاه است که دیگر برای «بینشها» در ساحت اندیشه، و «ارزشها» در ساحت انگیزهاش، معیاری برای معنابخشیدن به زندگی وجود نخواهد داشت و بیش از آنکه زندگی معنابخش باشد، گرفتار روزمرگیها و کمیّت ها میشود و به جای آنکه زندگیاش حرکت طولی داشته باشد تا در مسیر فعلیت صورتهایی نو به نو در زندگی باشد و زندگی محل ظهور تجلیات قرار بگیرد؛ در عرض زندگی میکند و در فکر وسعتِ عرضی زندگیاش میباشد تا آنکه از تنگنای زمانهی تاریخیاش نجات پیدا کند و در طلب بیشتر و بیشتر داشتن هیچها شب و روزش را به هم گره میزند. غدیر، درست نقطهی وسعت عرضی زمین و نجات از پوچیِ بشر زمینی است تا به وسعت طلب انسان، جهانِ گشودهای را در برابر انسان بگشاید تا انسان زندگی خود را در زمین در انس و ماوای با حقیقت اداره کند و عقل و خرد جمعی زمین به زندگی عرضیشان برگردد تا علاوه بر آنکه عرض زندگی بیشتر می شود زندگی افق طولیاش را گم نکند و انسان در پیچ و تاب خشم و شهوت دوران حقیقت را فدای طمعهای بی حاصل نکند. اگر غدیر را در تاریخ و زمانهی خودمان پیدا نکنیم، صرفاً دست به یک گزارشی از تاریخی زده ایم که هیچ ربطی به فردای زندگی بشر آخرالزمانی و طلب و آرمان های فردای زندگی اش ندارد و این یعنی تفسیر سقیقفه ای از غدیر! اگر دیروز روایت امیرالمومنین (علیه السلام) از غدیر در سقیقفه نا کام و ناتمام ماند و شنیده نشد امروز نیز اگر غدیر را راهبرد و تقدیر توحیدی فردای جامعه ی انسانی ندانیم یعنی هنوز هم علی دست بسته است! در روایت اشاره اش به این است که آرمان و افق گشودهای است که طلبِ پسفردایی انسانهاست که خداوند با رسولش و نظر به خواست و طلب انسان آخرالزمانی به صحنه میآورد با عمیقترین پیام یعنی قرآن، و ادامهی این آرمان و راهبرد فردی بشر تاریخ در جمال علی (علیه السلام) یافت میشود.
بشر، قرنهاست که در پیچ و خم بیمعناییِ زندگی دست به معادلات تاریخی گوناگونی زده است اما بیجواب و ناکام از اینهمه طرح و نقشه ی گوناگون، و حالا در بلندای تمدن چشم پرکنِ غرب، سر به زیر و خجل و درمانده از انسان و زندگی و عالم افسارگسیختهای که نمی داند چگونه این گسست را مهار کند! بحران هویت و ناکامی انسان از وعدههای فردای تمدن مدرن بنیان و بنیاد یأس تاریخی بشر امروز است و غدیر نجات از این روزمرگی عالم مدرن است. در یک کلمه، غدیر؛ عصارهی فضیلتهای پیامبران و اتمام و اکمال تاریخ انسان است و راهی جز آنکه انسان برای حضور روشن فرداییاش بیابد جز غدیر نیست. و انقلاب اسلامی درست دروازه ی ورود و مأوایی بشر گمشده ایست که ریشه در سقیفه دارد چنانکه حضور و ظهور تمدن غرب بنیادش در سقیفه پایه گذاری شده است. غدیر؛ یک حادثه ی تاریخ نیست، راهبرد زندگی فردای انسانهایی است که به دنبال معنابخشی زندگی سرد و بی روحشان می گردند. غدیر؛ طرح هادی جوانانی است که در چه کنم چه کنم هایی دوره ی جوانی شان درگیر با خود هستند و بی قرار یک مونس و ماوایی برای گذران جوانی شان! یک ظهور از غدیر، جبهه های جنگی بود که جوانان دوره ی پهلوی خودشان را در آن بستر غدیری پیدا کردند و انس حضور یافتند و زندگیشان را با آن معنا بخشیدند در عین حضور در جبهه زندگی کردند و حضور در جنگ در تحقق تاریخ غدیر آنچه را که در جستجوی تاریخ شان بودند یافتند.
امروز نیز برای حضور در تاریخ غدیر و برای معنای زندگی انسان همان راهی را باید رفت که شهدا و امام در مقابل انسان گشودند و چقدر زیباست که امروز این راه، جهانی شده است یعنی جهان گمشده ی انسان ها با رجوع به انقلاب اسلامی به غدیر متصل می شود و غدیر اینچنین جهانی شده است. بستر تحقق اش اگر چه در دست شیعه می باشد اما جهان غدیر، جهان عالم گمشده ی انسان هایی است که در به در بدنبال حقیقت و عالم انسان و مأوای انسان می گردند. مأوا و اُنسی که در تاریخ در هیاهوی هوی و هوس و طمع و حرص در وسعت عرضی ارض گم شده است و راه نجات همان عالم معنایی طولی غدیر است تا انسان خود را پیدا کند. باید با عالم غدیر به سراغ تاریخ امروز رفت و گرنه در بستر سقیفه انسان ها هر چقدر هم که عابد و زاهد شوند باز در پوچی به سر خواهند برد. غدیر؛ عالم و تاریخی است که باید در آن حاضر شد. غدیر؛ محل وحدت کثرتهاست و تجلی کثرت از وحدت است و مقام جمع از آن غدیر است و گرنه جهان عالم غرب کثرتاش نه تجلی وحدت است و نه کثراتش رجوع به وحدت میکند، کاملا بریده و گسیخته از هم میباشد و این «مقامِ جمعی غدیر» است که انسان را در عین توحد در مقام کثرت ها و کثرت ها را در رجوع به وحدت ها معنا میکند و مظاهر همه منشا وحدانی می یابند نه آنکه هویت تباینی و بریده و جدا از هم داشته باشند. غدیر مقام جمع است و اتمام و اکمال دین به دست یافتن به اینچنین مقامی است که انسان کامل نمونه تامّ و تمام آن می باشد و دین آمده است تا انسان را به آن کمال نهاییاش برساند. باید با انسان از منبر غدیر به گفتگو نشست و سخن گفت تا او خود را در جهان غدیر برای فردا و پس فردای زندگی اش حاضر کند و گرنه غدیر می شود روایت یک حادثهی گذشته بدون افق و حضور در آینده ی انسان و تاریخ فردای بشر! و این تازه شروع حیات یک مکتب اصیل است در تاریخ که باید منتظر رجوع انسانی پس از انسانی بود که به این مکتب باز می گردد و باید با او اصیل ترین سخن ها ر ا با عالی ترین زبان در میان گذاشت و باید منتظر گوش هایی برای شنیدن حرف فردای خودمان باشیم و به فکر دهان و زبانی برای در میان گذاشتن برترین سخنها و معنادارترین راهها برای فردای حضور انسان و این بستر و طلیعه ای است که با مکتب امام و شاگردانش به روی تاریخ گشوده شد و آغوش باز کرد تا مأوای انسان شود. و ما راهی جز قرارگرفتن در این عالم برای آنکه گم نشویم و زندگی بیمعنا شود و حیرت تاریخ، ما را گمراه نکند؛ نداریم، چه بخواهیم چه نخواهیم. باید منتظر بود و فرج در این انتظار ما رخ می نماید و آغوش میگشاید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همانطور که در متن ارائهشده به کانال مطالب ویژه تحت عنوان «اَسراري از شخصیت حضرت علي «علیهالسلام» که رسولخدا «صلواتاللهعلیهوآله» پنهان داشت» عرض شد، حقیقتاً ابعادی در بستر اسلام برای انسان پیش میآید که کافی است با نظر به شخصیت حضرت علی «علیهالسلام» متوجه ناگفتههایی شد که حتی زبان رسای رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» امکان اظهار آن را ندارد، ولی با نظر به رازهایی که در «غدیر» در مقایسه با سقیفه پیش میآید میتوان چیزهایی را فهمید و جنابعالی در نوشته خوب خود بابی را در نسبت با «غدیر» گشودهاید که میتوان فهمید بشر امروز که باید بیش از دیروز به رازهای خود و جهان آشنایی پیدا کند؛ در آن قرار گیرد زیرا آری! «غدیر»، روایتِ یک حادثه نیست، افق گشودهای است تا انسان بفهمد در تاریخ فردای خود چگونه میتواند حاضر شود که آن، تنها راهِ به خودآمدنِ انسان آخرالزمانی است تا در ظلمات آخرالزمان سرگردان نباشد و «انتظار» یعنی آنکه ما میتوانیم ذیل حضور در غدیر و فهمیدن نقصهای بزرگِ سقیفه در معنایِ انسانیتی حاضر شد که نماد حقیقی آن، مولایمان علی«علیهالسلام» است. و در همین رابطه بنده در تبریکی که در رابطه با عید غدیر عرض شد تأکیدم بر نظر به انسانیتی است که در جان ما نهفته است و با نظر به مولایمان به ظهور میآید. و لذا عرض شد: اگر زندگی همان ایمان است و اگر ایمان، امری است که انسان باید در خود و با وجه انسانیِ خود بیابد، آیا فکر کردهاید آن انسانی که نمادِ انسانیت ما است و متذکر ایمانِ ما به حقیقت میباشد را در کجا باید بیابیم؟ انسانی بسی نزدیک از آن جهت که گویا او را در خود احساس میکنیم و بسی دور به جهت عظمت او. اگر او را در مولای متقیان علی «علیهالسلام» یافتید و غدیر را محل تذکر به وجود او در اسلامیت و ایمانتان تشخیص دادید؛ این غدیر بر شما مبارک باد. موفق باشید
سلام: به نظر می رسد مباحث عرفان نظری انسان وار باشد به طور کلی انسان حقایق را از دریچه خویش نظاره گر است ولی حقیقت ممکن است لزوما در نظام ادراکی آدمی نگنجد و منطبق بر اصول آن نباشد. مثلا مباحث تعین اول و ثانی و عالم عقل و مثال و ماده و ... به نظر می رسد عرفا نگاه به خود کردند که ذاتی دارند بعد آن ذات به خود و کمالاتش آگاهی دارد و ابعاد عقلانی و خیالی و مادی دارد بعد همین ها را تسری دادند به خدا و عوالم وجودی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در تشکیک وجود است و اینکه وجود در مراتب مختلف خود، حکم خود و تعیّن خاص خود را دارد. موفق باشید
سلام علیکم استاد: یک طلبه و دانشجوی فقه به نظرتان چه چیزی فارغ از مطالب درسی مثل دروس لمعه و... باید بداند و در این زمینه عمیق شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً باید در این زمانه حکمت صدرایی را دنبال کنید و سپس از طریق تفسیر المیزان، با جهانی که قرآن مقابلتان میگشاید آشنا گردید تا آنجایی که بتوانید إن شاءالله در جهانی قدم بگذارید که حضرت امام خمینی با تفسیر سوره «حمد» در مقابل این نسل گشودند. در این صورت به لطف الهی آن احساسِ بیمحتوایی که بعضاً در عزیزانِ طلبه پیش میآید، پیش نیاید. موفق باشید
بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و ادب. گیریم که دولت اسلامی محقق شد، گیریم که حکومت اسلامی محقق شد، گیریم که تمدن نوین اسلامی محقق شد، که چه بشود؟ گیریم که همه مناسبات بر اساس تعادل توحیدی که نمونه اعلای آن عدالت است در جامعه حاکم شد. که چه بشود؟ این نظام متعادل همه جانبه قرار است چه خروجی ای داشته باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آنجا است که انسان در نهاییترین منزل با نهاییترین حضورِ خود نزد خود حاضر میشود. و راز انتظار و چشمدوختن به این حضور که موجب نوعی درکِ آن نهاییترین منزل در نهاییترین حضور است نیز در اینجا است مگر درک «حضور بیکرانه جاودانه اکنون»، همین نیست؟ موفق باشید
سلام و عرض ادب: ببخشید میخواستم بگم که من خیلی فکر های بدی میاد توی سرم یعنی به چیزایی فکر میکنم که نمیتونم به زبون بیارم میشه لطفا راهنماییم کنید باید چیکار کنم برای چی این جور فکرا میاد توی سرم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره ما هستیم و عبور از این نوع سوالات که دیر یا زود با آنها روبرومیشویم. هر اندازه خود را مشغول مطالب عمیق تر و معارف الهی بنماییم، به گفته آیت الله حسن زاده هر اندازه خودمان افکار خود را مشغول کنیم توهمات ما، ما را مشغول نمیکنند. در این مورد پیشنهاد میشود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست مطالعه شود. موفق باشید
با سلام: انسان در خواب هر دو کفشش را گم کند، معنایش چیست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده علم به تعبیر خواب ندارم. موفق باشید
سلام و عرض ادب: کتاب ده نکته معرفت نفس نکته دوم رو با صوت گوش کردیم و خواندیم یک سوال داشتیم ما تقریبا ۷ سال پیش یک خوابی دیدیم که از آن به بعد اتفاقاتی که برای ما پیش می آید همه با آن خواب ارتباط دارد این نوع خواب ها که حقیقتی رو بیان می کند رویاهای صادقه هست یا خواب های حقیقی؟ یا خواب های رحمانی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به نوع آن دارد. رؤیای صادقه منجر به حضور انسان نسبت به آن رؤیا در آینده میشود و به یک معنا رؤیایی است حقیقی. ولی رؤیای رحمانی، جهان معنوی و افقهای روحانی را به صورتهایی خاص مثل دیدن آبهایی زلال مقابل انسان میگشاید. موفق باشید
سلام: حضرتعالی اشاره فرمودید که تصور می کنید جناب داوری جناب پزشکیان متاخر را مدنظر نداشتند منتها به نظر قانع کننده نمی آید. فیلسوفی در آن جایگاه اینقدر از ماجرا دور باشند و اگر چنین است خوب به نحوی لااقل بخش هایی از مناظره اخیر را دوستان به سمع ایشان برسانند که هویدا شود آنچه بر ایشان پنهان است. منتها به نظر می رسد ایشان مبانی ای دارند که طبق آن مبانی اتفاقا جناب پزشکیان متاخر مرجح است بر جناب جلیلی و خوب است واکاوی شود چه دستگاه فکری ای ایشان دارند که ایشان را به حمایت از جناب پزشکیان می رساند. به نظرم درین مورد و موارد دیگر که ایشان بعضا محل اشکال دوستان هستند توجیه گره گشا نیست احترام ایشان محفوظ منتها حقیقت ارجمندتر است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: رفقا فرموده بودند ایشان در این کهولت سن حتی بستر را نمیتوانند ترک کنند. و از این جهت گمان میکنم خیلی در جریان نباشند. حال چه شده است که توانسته اند آن پیام را بدهند هنوز برای خود بنده روشن نیست! و بر فرض اینکه این پیام از ایشان صادر شده باشد، آن عرایض مطرح شد. البته در زمان نامزدی آقای روحانی که حال و احوال ایشان خوب بود، رأی دادن به آقای روحانی را توصیه کردند. موفق باشید
سلام علیکم: با عرض ادب و احترام. آیا در نظام ولائی لازم است رئیس جمهور نظریه پرداز باشد؟ یا باید مجری سیاست های کلی نظام با شیوه مدیریتی خود نه با نگاه و نظر خود باشد. آیا اشکال عمده چهار رئیس گذشته هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی در همین نکته نبود که خود را صاحب نظر و و نظریه پرداز می دانستند و در مقابل شهید رئیسی که موفق بود خود را مجری سیاست های تدوین شده نظام که بر گرفته از رهنمود های ولی فقیه بود می دانست، نیست؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال تجربه بنده در چند دوره مدیریت حکایت از آن دارد که مدیریت کلان، غیر از کارشناسی است و از این جهت به یک معنا باید در حوزه نظام اجرایی بتواند مطابق اهداف آن قوه، نظریه پردازی بکند تا ساختارهای آن قوه به فعلیت لازم نایل گردند. موفق باشید
سلام و ادب: در مطالب بعضی از منتقدین غرب و مدرنیته جملهای هست که میگوید «در عالم جدید ساحت قدس فروبسته است.» من به طور دقیق متوجه نمیشوم که این فروبستگی به چه معناست؟ حیثیت فردی دارد یا جمعی؟ یا این فروبستگی مطلق است؟ اگر عالم جدید که حدود ۳۰۰ سال سابقه دارد و در این مدت عالم قدس بسته بوده است، پس این انسان های قدسی دوران معاصر ما از کجا آمده اند؟ علامه طباطبایی ها و حسن زاده آملی ها و بهجت ها چطور در این فروبستگی عالم قدس، قدسی شده اند؟ در حیثیت جمعی، آیا نمیشود گفت این جامعه و تاریخ است که از عالم قدس فاصله گرفته نه اینکه ساحت قدس مستور شده باشد؟ اگر عالم قدس فروبسته است، حاج قاسم در این عالم چکار میکند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: فروبستگی ساحت قدس به معنای آن است که افق نظر به حقیقت در نگاهی که انسان سوبژه خودش میشود، بسته میگردد. آری! خودآگاهی به این موضوع، موجب میشود تا انسان از خود معنا و تعریفی غیر از آنچه در فرهنگ غربی پیش آمده در خود بیابد و در نتیجه انسانهایی مانند عزیزانی که نام بردید به میان آیند. موفق باشید
سلام: برای بحث معرفت شناسی باید از کجا شروع کنیم؟ من محصل رشته فلسفه هستم و شرح منظومه و نهایه الحکمه را خوانده ام. به بحث نفس و حقیقت علم و رابطه این دو علاقه مند هستم. لطفا راهنمایی بفرمائید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: معرفت نفس در جای خود نوعی توجه به ذات معرفت است لذا پیشنهاد میشود بعد از دنبالکردنِ صوت کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و مباحث «برهان صدیقین» به کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» همراه با شرح صوتی آن رجوع فرمایید که البته همه موارد را در سایت میتوانید دنبال کنید. موفق باشید
سلام علیکم خسته نباشید ببخشید این سوال و نوشته کمی طولانی هست خواهش میکنم کامل بخونید. حالاتی بهم دست داد که همه چیز برایم سوال شد با خود گفتم اصلا ما چرا باید زندگی کنیم ایا چون جهنمی و بهشتی هست و جهنم درد دارد؟و همه چیز برایم سوال شد که چرا زندگی چرا کار کردن و ... یک لحظه دیدم در این که من هستی هستم که چرا میگویم نمیتوانم چرا بگویم یعنی هر چه امدم به خودم بگویم تو چرا هستی هستی که چرا میگویی دیدم بی معنا هست برایم. حتی اگر کسی به من بگوید بیا کاری کنم تا دیگر چرا نگویی به او خواهم گفت چرا باز یک لحظه دیدم شاید حالاتم شبیه جناب دکارت هست که گفت من شک میکنم پس هستم و در این که کسی هست که شک میکند نمیتوان شک کرد. با خودم گفتم حال مجبور به زندگی هستم و موجودی ابدی هم هستم پس بیاییم خودم یک معنا بر اساس هستم به زندگی بدهم یعنی خودم معنایی به زندگی بدهم تا بتوانم به بودن خودم ادامه بدهم و باز دیدم چقدر شبیه جناب دکارت شدم که همه امور را ابژه قرار داد هستم و با خود احساس کردم اگر همه چیز رو همینطور معنا بدم شاید دیگر احساس پوچی نکنم حال سوال من این هست که با این حالات(واقعا این حرف ها حالاتی هست که به من دست میدهد نه عقاید و باور ها اتفاقا باورهایم کاملا برخلاف این چیز ها است) چگونه میتوانم با مباحث شما انس بگیرم چگونه میتوانم به ظرفیت انسان اخرزمانی و انسانی که جناب صدرا بیان میکند مانوس شوم ایا من محکوم به هستی هستم که چرا میگوید ؟ اخه هر چه تا حالا کردم دیدم نمیشود در راهی قرار بگیرم و باتوجه به حرف شما که ان را با جان یافتم که فرمودید انسان امروز فقط نزد خود میتواند حاضر شود و همه چیز را در نسبت با خود میتواند بیابد دیدم من هم مثل جناب دکارت هستم؟ خیلی ممنون پاسخ گو سوالات جوانان هستید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این قصه هرکسی است که در این زمانه همچون شهید آوینیِ بزرگ به خود آمده و خودش برای خودش مسئله شده؛ در تاریخی که هرکس به خود آید مییابد که خودش برای خودش مسئله است ، حال یا چون دکارت و کانت و حتی هگل، با چنین انسانی در عین سوبژگی و درونماندگاری که خودشان باشند برای خودشان، بهسر میبرند و یا در دل همان تاریخ مانند هایدگر به گستردگیِ انسان میاندیشند و دازاین را که معنای در جهانبودگیِ انسان است اصالت میدهد که نوعی معنابخشیدن به خود است و در این راستا تا حضور تاریخی انسان جلو میرود و یا در این جهان یعنی جهانِ ما، حضرت روح الله«رضواناللهتعالیعلیه» خودش برای خودش مسئله میشود و به عرفان ورود میکنند و در دلِ عرفان و حضور در جهان انسانهایی بزرگ مانند حضرت علی«علیهالسلام» جلو آمدند و باز گویا منتظر حضور دیگری برای معنابخشیدن به خود بودند که میدان سیاستِ آنچنانی که او فرمود «همه اسلام سیاست است» و حضور در تاریخ انقلاب اسلامی، مقابل ما گشوده شد تا در چنین حضور در خود و درخشش در جهان، خود را در بستر نهاییترین حضور درک کنیم و فتحی شد از یک طرف برای امثال آوینیها و از طرف دیگر برای آنهایی که به شکلی دیگر برای خود مسئله شده بودند و در نتیجه افق شهادت را یافتند و حال مائیم و حضور انسان در این جهان و راهی برای معنابخشی. مدتی است به انسان آری! باز به انسان میاندیشم و در این رابطه یادداشتهای صدگانهای شده است که یکی از آنها تقدیم میشود: 29- انسان در نسبت با وجودش و بودنی که رو به سوی هستی دارد، مثل سایر موجودات نیست، وجودی است خاص با هستی گسترده و گشوده، لذا میتواند خود را به جهت گستردگیاش، در آنجا و در نسبتیافتن با دیگران، بدون دوگانگیِ ابژه و سوبژه بیابد، زیرا همهچیز در نسبت وجود گسترده او معنا پیدا میکند. مانند نطق که انسان در آن گشوده میشود با نوعی بیرون ایستادن و در آن بیرونایستادن در نسبت با دیگران، خود را فهمکردن، در عین حضور نزد همه و همه را از خود جدا ندانستن، به همان معنایی که جناب مولوی میفرماید:
این دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم!.
موفق باشید
با سلام و احترام: در غائله اخیر شیخ کاظم صدیقی و ضربهای که سهلانگاری و غفلت ایشان به سرمایه اجتماعی نظام و اعتماد مومنین زد، آنچه بیش از پیش نمک بر زخم مردم متدین و انقلابی پاشید، ابقای دوباره ایشان بر امامت جمعه تهران بود. این اتفاق عجیب و این سادهانگاری و هیچ انگاری افکار عمومی برای بنده و اطرافیانم به هیچ وجه قابل توجیه و پذیرش نیست. به نظر شما این حرکت چه معنی و چه انگیزهای دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید در این رابطه خوب است به توصیه مقام معظم رهبری که در روز عید فطر فرمودند؛ فکر کنیم آنجایی که تأکید میفرمایند: «من بر «وحدت کلمه» تأکید میکنم. مردم عزیز، جوانان عزیز، فعّالان سیاسی، فعّالان اجتماعی، فعّالان رسانهای! بدانید توفیق در توحید کلمه است، توفیق در وحدت کلمهی ملّت ایران است. اختلاف نظر دارید، داشته باشید؛ اختلاف نظر سیاسی و غیر سیاسی اشکالی ندارد، امّا درگیری و یقهگیری و وحدت را شکستن و دودستگیها و دوگروهیهای جعلی درست کردن، به زیان کشور است، به زیان دین شما است، به زیان دنیای شما است، به زیان قوّت شما است.» در ضمن آقای مهدیان در کانال خود در این مورد نکتهای فرمودهاند که خوب است در آن مورد نیز فکر شود. https://eitaa.com/mahdian_mohsen/1032 موفق باشید
سلام علیکم: به اطلاع رفقا رسانده میشود که چند روزی به جهت اعتکاف، از جوابگویی به سؤالات سروران معذور هستم. موفق باشید
سلام علیکم: به اطلاع رفا رسانده میود که چند روزی به جهت اعتکاف، از جوابگویی به سؤالات سروران معذور هستم. موفق باشید
سلام و ادب استاد: طاعات قبول. چند سالی هست که متاسفانه درگیر وسواس هستم و به قول روانشناسان درگیر ocd و ocp شدم. میخواستم درمان بشم ولی طریقه روانشناسی رایج امروز باب میلم نیست. از طریق مسائل دینی و اعتقادی راهی برای درمان این بیماری مدنظرتون هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته آیت الله مظاهری در این موارد باید شخصی را که به عنوان الگو و نمونه پذیرفتهایم، مدّ نظر قرار دهیم و بر اساس سیره و حرکات ایشان، حرکات و افکار و اعمال خود را تنظیم کنیم. در ضمن خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت است رجوع شود. موفق باشید
سلام علیکم خسته نباشید: باز انقلاب اسلامی و حرکتی در افق اصالت وجود این جمله بالا روح عکس هایی هست که امروز یازده اسفند دیدیم که آن پیرمرد روستایی در برف پای صندوق رای آمد و روح تمام رای هایی که داده شده به خصوص مردم روستایی و جانبازان. واقعا خیلی ساده اندیشی هست که بعضی ها فکر میکنند انتخابات در جمهوری اسلامی هم مثل انتخابات در بقیه کشورها است. نمیدانند افق هر چه گشودهتر فردایی شکوفاتر و حضوری بس والا.
صوفی بیا که آینه صافیست جام را / تا بنگری صفای میّ لعلفام را
راز درون پرده ز رندان مست پرس / کاین حال نیست زاهد عالیمقام را
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً انقلاب اسلامی و حضور در مراحل مختلف آن، حکایتِ حضور فطرتهای توحیدی میباشد و تجربه توحید در مراحل مختلف این انقلاب. احساس بنده در دیروز یعنی در ۱۱ اسفندماه ۱۴۰۲ آن بود که تمام فرشتگان و از آن مهمتر «روحْ» نازل شده بودند تا جانِ رأیدهندگان را منوّر به تجربهای نورانی بگردانند برای «مطلع الفجری» که در پیش است. در این شرایط چه کسی مقصر است وقتی عدهای با عدم حضور در این میدان، آینده خود را سیاه میکنند و از فردای انتخابات با خود، هزاران مسئله خواهند داشت؟ زیرا خواسته یا ناخواسته در میدانی که مقابله حق بود در مقابل باطل، حاضر نشدند و در جمع صالحین قرار نگرفتند. راستی را ! اگر ما در امروز که روزِ «فردایِ انتخابات است» دیروز را با آنهمه صفا و از آن مهمتر با یگانگی با روحِ نایب الإمام تجربه نکرده بودیم، چه اندازه امروزمان سرد و بیروح بود!! موفق باشید
سلام: باز هم متولد شدم تا شهید شوم. در جشن تولدم ازم میپرسند آرزویت را بگو؟ من رو میکنم به خدا و میگویم امسال را سال شهادت من قرار بده. تولدم افتاده به روز عاشورا در روز جمعه، ولادتت مبارک باد ای زنده یاد، جان ها باز امدی و رفتنی را نشانم دادی. خوشت باد ای جان بی غم میشویمت و در دریایی گمت میکنم تا دگر پیدا نشوی. هردم دارم تلاش میکنم پیدا تر باشم. با ولادتم یادم می آید روزهای حرمتم را، نجواهایی در رحم با مادرم را. خواطر نشانم میشود روزهای ندیدنم را و به یاد نیامدنم را. زندگی ام شده شیشه ی زمان که هردم با گذشتی زمان آن را از این طرف یه آن طرف میکنند . و باید بگذرد این زمان و بگذرد. مهدی جان مثل این که باز هم ولادت شما شد و من بودم که جا ماندم . انگار که من ار صحنه قافل شدم. من شدم عمر زمانه که خواستم با دیدن فرصتی به منبر مسجد کوفه بروم و منبر از من دور میشد. من افتادم در پی خوردن نان جو به جای نان گندم بلکه توانسته باشم فرار کنم از چیزهایی که میتواند دور کندم از ریختن خون خدا بر روی زمین داغ کربلا. کار سازم هست همیشه نشستن در کنار گودال قتل گاه و اشک را ریختن. انتخاب کنم مرگی اختیاری را و داوطلبانه را. گر که ریزد خون من آن دوست رو / پای کوبان جان بر افشانم بر او / رقص جولان بر سر میدان کنند / رقص اندر خون خود مردان کنند / چون جهند از دست خود دستی زنند / چون رهند از رقص خود رقصی کنند. دلم پرواز میخواد، دلم همراز میخواد، زمین پایان من نیست. قرار ما حسینه بهار ما حسینه. زمین پایان من نیست دلم آغاز میخواد. با ذکر یا حسین. از شما هم میخواهم از همون لحظه با ذکر یا حسین شروع کنید. یا حسین
باسمه تعالی: سلام علیکم: به امید آنکه هرچه بیشتر متوجه فردایی باشیم که در امروزمان باید درک کنیم. آیا نباید منتظر برآیند كارهای انبیاء و اولیاء در تاریخ بود؟ پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهواله» فرمودند: «وَالَّذی بَعَثْنی بِالْحَقِّ بَشیراً ،لَوْ لَمْ یَبْقِ مِنَ الدُّنیا اِلّا یَوْمٌ واحدٌ لَطَوَّلَ الله ذالِكَ الْیَوم حَتّی یَخْرُجَ فیهِ وَلَدی الْمَهدی»، قسم به خدایی كه مرا مبعوث كرد تا از خوبیها خبر بدهم، اگر از دنیا نمانده باشد مگر یك روز، خدا آن روز را آنقدر طولانی می كند تا این كه مهدی كه فرزند من است، ظهور كند. «وَ یَبْلُغُ سُلطانُهُ الْمَشرِقَ وَ الْمَغْرِبَ» حاكمیت فرزندم كه حاكمیت اسلام نهایی است، مشرق و مغرب را فرامی گیرد. به همان معنایی که انسانیت انسانها تحت تأثیر حضور انسان کامل، عالمگیر میشود و همگان خود را در آن حضورِ متعالی احساس میکنند. موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: نقل شده بلاها و سختی ها، یکی از بهترین راه های رسیدن به کمالات و درجات عالیه است. مرحوم مطهری در کتاب عدل الهی فصلی دارند تحت عنوان « مصائب مادر خوشبختی ها» و می فرمایند همان طور که مادر فرزندش را درون شکم شکل می دهد و متولد می کند، بعضاً در شکم بلاها و مصیبت ها هم خوشبختی ها و کمالات در حال شکل گرفتن است. حتی در مورد سیدالشهداء سلام الله علیه هم نقل شده که پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله» به ایشان فرمودند:« إنّ لك في الجنّة درجات لا تنالها إلّا بالشّهادة: حسین جان، درجاتی در بهشت برای تو هست که بدان نمی رسی الّا از مسیر بلای عاشورا» حال پرسش این حقیر این هست که با توجه به شناختی که حضرتعالی از حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری دارید، به نظر شما چه سختی و بلایی در زندگی ایشان، ایشان را این همه بزرگ و صاحب کمالات کرده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه این بزرگان از همان ابتدا با سختیهای زندگی روبه رو شدند، ولی از توکل غفلت نکردند؛ بزرگ و بزرگتر شدند. از یتیمی حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» بگیرید تا سختیهایی که کتاب «شرح اسم» در مورد زندگی مقام معظم رهبری به میان آورده. موفق باشید
سلام: خدا قوت. در روایات آمده است که اگر نماز قبول نشود بقیه اعمال قبول نمیشه. چرا؟ مثل این هست که به محصل بگویند اگر در ریاضی قبول نشدی بقیه درسهایت را قبول نمیکنیم. در روایتی از حضرت امیر (ع) هست که میفرمایند: تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر چیزی نیست مگر به اندازه رطوبتی که از بخار دهان خارج میشود در برابر دریایی مواج و پهناور. چطور این روایت ها را میشود با هم جمع کرد؟ ممنون و در آرامش الهی باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بحث، بحث عبودیت است و صورتهای متعالی عبودیت در وجه فردی و وجه اجتماعی. از این جهت موضوع نماز از یک طرف و موضوع حساسیت نسبت به مسائل اجتماعی از طرف دیگر در این نوع روایات در میان است. موفق باشید
سلام و درود خدا بر استاد عزیز: چرا حضرت صادق علیه السلام میفرمایند «و ان روح المومن لاشد اتصالا بروح الله من اتصال شعاع الشمس بها»؟ چرا روح مومن نه روح هر انسانی؟ مگر روح هر انسانی متصل به حقیقت ملکوتی احسن تقویمی نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مهم آن است که ما آنچه هستیم، بشویم و این یعنی از طریق عبادات و معارف عالیه، آنچه تکویناً هستیم را در شخصیت خود به فعلیتِ خاصی در آوریم که از آن ما باشد. موفق باشید
سلام استاد وقت بخیر: سوالی خدمتتون داشتم. من احساس میکنم زندگی بی ارزشی دارم. احساس میکنم زندگیه خوبی ندارم اونطور که میخواستم نشد. من ۱۵ سالمه و این احساس رو دارم. راستش من چهره زیبایی ندارم و خیلی وقتا خیلی از آدما به روم آوردن و با اینکه زیبا نیستم ای کیوی بالایی هم ندارم ولی بخاطر هرچیز سریع غرور میگیرتم نمیدونم برای چی؟ کاش میشد غرور زیاد نداشته باشم ولی چهرم خوب بود. توی زندگی هم احساس افسردگی میکنم. اعتماد به نفس هم ندارم و با همه اینها من فقط ۱۵ سالمه کاش میشد کمکم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم درک آن راهی است که خداوند شما را در آن قرار داده و آن راه، اولاً: تواضع و ثانیاً: روحیه معنویت و ثالثاً: کسب معارف معنوی مانند معرفت نفس میباشد که پیشنهاد میگردد با کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» که روی سایت هست شروع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد وقت شما بخیر: آیا در مورد انبیاء عظام و اولیاء الله هم مبارزه با نفس صدق میکند؟ یعنی این بزرگان با وجود مقامات عالیه و به قول رسول الله تسلیم شدن شیطان درونشان، آیا تا آخر عمر همچنان در مهار نفسشان کوشش میکردند؟ این سوال از آنجایی برایم پیش آمد که از یک طرف به قول مولانا این بزرگان در مقامی هستند که از جهد و ریاضت خلاصی یافته و مستغرق ذات الهی هستند. یک گُرُه مستغرقِ مطلق شدند / همچو عیسی با مَلَک ملحق شدند نقشِ آدم ، لیک مَعنی جبرئیل / رَسته از خشم و هوا و قال و قیل از ریاضت رَسته ، وز زهد و جهاد / گوییا از آدمی او خود نزاد. و اما از یک طرف وقتی به زندگی این بزرگان نظر میکنیم ما به وضوح اوج ریاضت کشی و جهاد به نفس را مشاهده میکنیم. خصوصا اینکه سیر الی الله را انتهایی نیست که بگوییم آنجا مبارزه با نفس تمام شده و باز به قول مولانا: هرچند شوی عالی تو جهد به اعلی کن...
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» بحثی در این رابطه شده است که عیناً آن قسمت، خدمتتان ارسال میگردد. موفق باشید
در رابطه با اعتقاد به وجود انسانهايي که خداوند به نحوهي خاصي برگزيده، موضوع مخلَصين در قرآن است.
شيطان ميداند كه از بين بنـدگان خدا فقـط يك گروه هستنـد كه هيچ ابزار و امكاني براي گمراهي آنها در اختيار ندارد و آن «مخلَصين» هستند و لذا به خداوند عرض کرد: «فَبِعِزَّتِكَ لَاُغْوِيَنَّهُمْ اَجْمَعين، اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ» به عزت تو همه را گمراه ميكنم مگر بندگان مخلَص را. مخلَصين آنهايي هستند که خداوند در آنها تصرف خاصي دارد و هيچكس در آنها سهمي ندارد تا شيطان بتواند در آنها تصرف کند. اگر به معني «مخلَص» توجه شود، متوجه خواهيد شد كه مخلَصبودن غير «مخلِص»بودن است. همّت براي خوبشدن مربوط به مخلِصين است و نه براي مخلَصين، بلكه مخلَصين برگزيدگاني هستند كه خداوند براي خود خالص كرده و هيچكس در آنها سهمي ندارد، بلكه آنها به دليل مخلَصبودنشان آينهي خواست و رضايت خدايند و هركس خواست و رضايت خدا را جلب کند، بايد حركات و افكار و عقايد آنها را ملاك قرار دهد. مشخص است كه اين مقام يک مقام اكتسابي نخواهد بود، بلكه موهبتي است، هرچند آنها با اختيار خود بايد اين عصمت را حفظ نمايند و مسلّم حفظ كردن عصمتِ موهبي مشكلترين كار ممكن براي بشريت است، زيرا حفظ عصمت به اين معنا است که يك لغزش نبايد از آنها سر بزند. در همين رابطه است که عارفان گفتهاند: محنت قرب ز بُعد افزون است / جگر از محنت قربم خون اسـت. هسـت در قرب همه بيم زوال / نيست در بعد جز امید وصــال.
حفظ حالت قرب از آن جهت جگر سالک را خون ميکند که با يک خطا از آن مقام سقوط مينمايد.
در زيارت جامعه خطاب به امامان «علیهمالسلام» عرض ميکنيم: «السَّلامُ عَلَيكُمْ يا نُورَاللهِ في ظُلُماتِالاَرض» سلام برشما اي نور خدا در ظلمتهاي زمين. «بِكُمْ يُسْلَكُ اِلَي الرِّضْوان» به كمك شما راه رضايت الهي طي ميشود. و يا ميگوييم: «حَفَظَةً لِسِرِّه وَ خَزَنَةً لِعِلْمِه» شما نگهبان سرّ الهي و معدن علم او هستيد.
با سلام: استدلال بر اصالت وجود، اینکه آتش ذهنی همانند آتش بیرونی نمی سوزاند. لطفاً مختصری توضیح دهید؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه لازم است به کتاب «بدایۀ الحکمۀ» از علامه و شرح خوبِ اساتید مربوطه رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد عزیز: پیرو بحث نیهیلیسم و پوچ انگاری زمانه به بحث حضور در اکنون بی کرانه خود رسیده ام منتهی هنوز ریشه ایی مطلب برایم کامل ادا نشده است. کتاب برهان صدیقین را چند بار مطالعه داشته ام چه راهنمایی میفرمایید؟ در کدام مباحث این حضور اکنون را کامل تشریح کرده اید؟ این حضور اکنون را چگونه بدست بیاورم؟ چه کتبی مطالعه کنم؟ و در نهایت این حضور را چگونه حفظ کنم؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم توجه و حساسیت به این موضوع است و البته بحث، همچنان باید ادامه داشته باشد. کتاب «شرح سوره مرسلات» و صوتهای شرح آن إن شاءالله موجب حضور خوبی در این موضوع خواهد شد. موفق باشید
سلام علیکم: استاد با اعضای درجه یک خانواده که مبتلا به غضب هستند و هیچ کنترلی روی اون ندارن باید چه رفتاری داشت؟ لطفا کتاب یا منبعی معرفی کنید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در این مورد نکات قابل استفادهای دارد. موفق باشید