بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
38019
متن پرسش

سلام و عرض ادب: در خصوص سوال ۳۷۹۹۰ خواستم چند مطلب رو به سوال کننده عرض کنم. گرچه شما مطالبی رو اشاره فرمودید. برادر گرامی ضمن عرض سلام و احترام کاش قبل از ایراد سوال اینچنینی فقط یه سرچ کوچک می‌کردید که مقام معظم رهبری اصلا نهج البلاغه خواندن با نه!؛ ضمنا نامزد مقابل آقای پزشکیان حافظ کل قرآن بودن که ذره ای هم ابراز نکردن و اگر مناظرات را دیده باشید جایی که جناب پزشکیان مطلبی رو از نهج البلاغه فراموش کردن آقای جلیلی یادآوری می‌کند که نشان میده ایشان هم نهج البلاغه رو خواندن. برادر گرامی کمترین کار در خصوص ابهام شما فقط مراجعه به سایت رهبری بود. برادر گرامی شما خود رو جوری معرفی کردی که به نهج البلاغه عمل می‌کنید و آن را می‌خوانید این سهل انگاری شما و تهمت به رهبر ایران بویی از نهج‌البلاغه ندارد. نکته آخر به نظر بنده اینکه خوف ما از فتنه آینده همین باشد که فردی که حافظ نهج البلاغه و حاضر در روضه های اباعبدالله هستن در حالت خوش بینانه گرفتار گروهی شوند و از سادگی ایشان سو استفاده کنند و مردمی همچون شما گمراه بشوید و انقلاب و کشور و رهبری رو دچار چالش جدیدی کنند که تنها راه دوباره شهید دادن است و بس.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خوب است آن کاربر محترم که سؤال شماره 37990 را مطرح کردند؛ کمی بیشتر در جریان شخصیت مقام معظم رهبری قرار می‌گرفتند تا گمان نشود افرادی که به آقای پزشکیان گرایش دارند تا این اندازه از زمانه و تاریخ خود غافلند. کاربر سوال شماره 38014 هم متذکر نکات خوبی شدند. موفق باشید    

37895

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: ببخشید خواهشا این سوال را برای راهنمایی جواب بدهید. در کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی فرمودید باید با کتاب و اندیشه های ایشون آشنا بشیم. در کتاب های شما کدام کتاب ها را مطالعه کنیم تا این ارتباط سریع تر برقرار شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا با کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و سپس با برهان صدیقین در کتاب «از برهان تا عرفان» همراه با شرح صوتی آن دو با مبانی صدرائی حضرت امام که آشنا شدید، ان‌شاءالله کتاب «اسماء حسنی دریچه های نظر به حق» که شرح کتاب «شرح دعای سحر» حضرت امام خمینی است برایتان آشنا می‌شود تا رسیدن به کتاب «مصباح الهدایه» و شرح آن که روی سایت هست. موفق باشید

37541

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب و احترام استاد بزرگوار. خدا به من لطف کرد و دو فرزند یه پسر و دختر داد. تقریبا دو ماهه که تصادف کردم و در اون تصادف پسر ۶ ساله ام که عقب آزاد بود بدون خط و خشی سالم از ماشین میاد بیرون ولی دختر ۴ ساله ام در بغل مادرش به رحمت خدا می رود. دو ماهه زندگی مون سراسر عذاب شده خواب و خوراکمون شده گریه. خیلی دوستش داشتم بابایی بود و بیشتر وقتها بغلم بود. خیلی غصه می‌خورم نیمه شب بلند میشم غصه می‌خورم. انواع کتب مطالعه کردیم حتی مسکن الفواد و امثالهم اما دردمون بیشتر شده کمتر نشده. همیشه احساس گناه می‌کنم و خودم رو مقصر میدونم. همیشه نگرانم که الان دخترم‌ چکار میکنه نکنه دلتنگمون بشه. نکنه داره با ما صحبت میکنه جوابی نمی‌شنود غصه میخوره. اون دنیا بدون ما آیا رنج میکشه؟ آیا من رو بخشیده؟ با اینکه بهم میگن بچه زیر ۶ سال بهشتیه گناه نکرده براش گریه نکنید. اما نگران احوالاتش هستم تا الان هم به خوابم نیامده. با اینکه براش دعا و صلوات می‌فرستم و نذر میدم ولی همیشه نگرانم. تو رو خدا کامل بهم توضیح بدین چکار کنیم؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال آموزه‌های قرآنی متذکر این امر هستند که تقدیر آن‌ها از قبل معلوم بوده و کوتاهی‌های ما آنچنان نیست که تا این حدّ نقش داشته باشد. آیه ۲۲ سوره حدید می‌فرماید: «مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» هر رنج و مصیبتی که در زمین یا در نفس خویش به شما رسد همه در کتاب (لوح محفوظ ما) پیش از آنکه همه را (در دنیا) ایجاد کنیم ثبت است و البته این کار بر خدا آسان است. و یا آیه ۶۰ سوره واقعه می‌فرماید: «نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقينَ» این ما هستیم که مرگ را در بین شما تقدیر می‌کنیم و کسی نیست که بتواند از ما پیشی بگیرد و آن را جلو و یا عقب بیندازد. استاد عبدالحمید واسطی که خودشان نیز با چنین مصائبی روبرو شده‌اند، با نظر به روایات، نکات خوبی را در کتاب «آرام بخش دلها در مصیبت و بلاها» با ما در میان گذارده‌اند. سعی بفرمایید آن کتاب را تهیه و مطالعه کنید. موفق باشید

37453

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: علامه طباطبایی درباره خوارق عادت و علوم غریبه در المیزان فرموده اند: «اينگونه كارها با همه اختلافی كه در نوع آنها است، مستند بقوت اراده، و شدت ايمان به تاثير اراده است، چون اراده تابع علم و ايمان قبلی است، هر چه ايمان آدمی به تاثير اراده بيشتر شد اراده هم مؤثرتر مي‌شود، گاهی اين ايمان و علم بدون ظهيچ قيد و شرطی پيدا مي‌شود، و گاهی در صورت وجود شرائطی مخصوص دست مي‌دهد، مثل ايمان به اينكه اگر فلان خط مخصوص را با مدادی مخصوص و در مكانی مخصوص بنويسيم، باعث فلان نوع محبت و دشمنی مي‌شود، و يا اگر آينه‌ای را در برابر طفلی مخصوص قرار دهيم، روح فلانی احضار می‌گردد، و يا اگر فلان افسون مخصوص را بخوانيم، آن روح حاضر مي‌شود، و از اين قبيل قيد و شرطها كه در حقيقت شرط پيدا شدن اراده فاعل است، پس وقتی علم بحد تمام و كمال رسيد، و قطعی گرديد، بحواس ظاهر انسان حس درك و مشاهده آن امر قطعی را مي‌دهد، تو گويی چشم آن را می‌بيند، و گوش آن را می‌شنود، از آنچه تا اينجا گفته شد، چند مطلب روشن گرديد اول اينكه ملاك در اين گونه تاثيرها بودن علم جازم و قطعی برای آن كسی است كه خارق عادت انجام مي‌دهد، و اما اينكه اين علم با خارج هم مطابق باشد، لزومی ندارد، (به شهادت اينكه گفتيم اگر خود شما مطلبی را در نفس خود تلقين كنی، بهمان جور كه تلقين كرده‌ای آن را می‌بينی، و در آخر از ترس مرده‌ای كه تصور كرده‌ای از گور درآمده، و تو را تعقيب می‌كند، پا بفرار می‌گذاری) و نيز بشهادت اينكه دارندگان قدرت تسخير كواكب، چون معتقد شدند كه ارواحی وابسته ستارگان است، و اگر ستاره‌ای تسخير شود، آن روح هم كه وابسته به آنست مسخر می‌گردد، لذا با همين اعتقاد باطل كارهايی خارق العاده انجام می‌دهند، با اينكه در خارج چنين روحی وجود ندارد.» (ترجمه تفسیر المیزان ذیل ۱۰۲ بقره) حال سوالی که بوجود می آید: اگر اینگونه کارها تنها در خیال موثر است و نه در خارج می توان گفت که ارتباط ما با خارج متاثر از خیال است؟ و آیا مسئله تفاوت عین و ذهن بوجود نمی آید و چگونه می توان به حس اعتماد کرد؟ لطفاً در این باره توضیح بفرمایید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین حضوری که به خود نسبت به خارج می‌یابیم، حضورِ پایدار ما می‌باشد و این غیر از آن است که ذیل یک اراده‌ای که مبتنی بر علم و معرفت نیست خود را قرار دهیم. در نسبتی که بین خود و بدن خود داریم، حضوری را می‌یابیم که با وسعت‌دادنِ همین حضور در مواجهه با اطراف همچنان در استحکام هستیم. وگرنه آری! همواره این شبهه در میان خواهد بود که آنچه در ذهن از خارج داریم، چه نسبتی با خارج دارد. موفق باشید

37316

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: در مواجهه با ناکامی ها و سختی ها و فشارهایی که طی حرکت در مسیر، برای انسان وجود دارند؛ که برخی ها از اراده انسان خارج اند و از قضا همین ها تاثیری تعیین کننده در سرنوشت و نتیجه امور دارند، چگونه جوانی و سرزندگی رو حفظ کنیم و امید رو زنده نگهداریم؟ چطور دچار انزوا و بی حالی نشیم؟ اینها از نشونه های پیری زودرسه که حتی فرد مؤمن به جایی میرسه که اعمال عبادی مثل اذکار، شرکت در مراسمات روضه و هیئتها، نمازها و روزه ها و تلاوت قرآن و... نه به جهت نیرو گرفتن برای انجام مأموریت ها و کارها؛ بلکه فقط برای اندکی دلخوشی، یا فراموشی دردها و‌ رنجها، یا کسب آرامش خاطر و نشاط انجام میده؛ که همسر و خانواده اش اذیت نشن از این بی حالی. درست مثل سالمندانی که قدرت تغییر و تصمیم بزرگ ندارند، و امیدی برای انجام کارهای بزرگ ندارند اما وجود پر آرامشی دارند، مؤمن هستند و اهل عبادت، اهل دعا و راز و نیاز با پروردگار عالم. و البته اخلاص و دلسوزی نسبت به جامعه هم دارند. سوال اینه که چه میشه کرد؟ راهی هست؟ با فکر کردن به مواردی مثل اینکه خدا آدم رو از نقطه ای که آمال و آرزوشه امتحان می‌کنه یا گفته امیرالمومنین علیه السلام که من خدا رو به شکستن اراده ها شناختم یا اینکه رنج ها مساوی تقسیم میشن و تک تک آدم ها همچین احساسی رو تجربه کردند و یا در ادامه زندگی تجربه خواهند کرد و اینکه ناکامی ها بخشی از این دنیاست. ممکنه انسان آروم تر بشه؛ اما باز هم این آرامش برای حفظ نشاط و ادامه زندگی خوبه و نه برای احیای جوانی و حرکت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه هستید اگر نسبت به صراطی که در مقابل ما است، غفلت نکنیم و متوجه باشیم که همواره باید رفت و باز هم رفت؛ انسان در دینداری به نتیجه لازم می‌رسد. پیشنهاد می‌شود به عنوان مقدمه مطالبی که در رابطه با سوره آل عمران مطرح شده، مدّ نظر قرار دهید و سپس با عرایضی که در رابطه با سوره «بلد» به میان آمده، مأنوس گردید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/644?mark=%D8%A2%D9%84%20%D8%B9%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%86
https://lobolmizan.ir/sound/1065?mark=%D8%A8%D9%84%D8%AF
 

37171

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد طاهرزاده: حقیرِ فقیر به لطف الهی تا حدودی مزه انس با خدا و عالم قدس را از طریق روزه داری (مستحبی) و سجده های طولانی در ذیل افق تاریخی انقلاب اسلامی چشیدم. لکن همین که خواستم آرام آرام این دو را به شکل اساسی تری وارد زندگی ام کنم، مهلت نیافتم و مسائل جسمی و روحی خاصی برایم پیش آمد که در واقع مانع و ‌مزاحم ادامه آن کارهای بس بزرگ شدند و عزم و اراده ام را تضعیف کردند. با توجه به اینکه هدف از خلقت عبودیت است «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُون» و روزه داری و سجده طولانی نقش بسیار اساسی و‌ مهمی در جهت تحقق و تجلی هدف خلقت انسان دارند «لکل شی ء باب و باب العبادة الصوم_ وجدت النور فى البكاء و السجدة»، چرا باید این موانع ظهور کنند؟ مگر نگفتند راه رسیدن به خدا مهیع و گشوده و‌ بدون مزاحمت است؟ خدا می داند چقدر اذیت شدم. اگر نچشیده بودم دردی نبود. ولی اینکه بچشی و بعد محرومیت پیش بیاد تلخی خاصی دارد. ای خدا این وصل را هجران مکن / سرخوشان عشق را نالان مکن /  بر درختی کآشیان مرغ توست / شاخ مشکن مرغ را پرّان مکن

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود / رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود». نباید در این مسیر به خود سخت‌گیری کرد زیرا «ره چنان رو که رهروان رفتند». بالاخره این راه، یعنی راه توحید، با وسعت و گستردگی که دارد به سوی مؤمنین آغوش باز کرده. لذا با امید و طمأنینه باید این راه طی شود. موفق باشید

36946

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: کدام یک از کتب حضرتعالی مناسب است که برای سی جلسه ماه مبارک رمضان از محتوا و عناوینش الگو برداری شود برای موعظه و منبر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان در این مورد به کتاب‌های «رمضان؛ دریچه رؤیت» و «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» و کتاب «سوره فتح و آینده روشن مجاهدان سالک» https://lobolmizan.ir/book/622?mark=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%D9%81%D8%AA%D8%AD فکر کرد. موفق باشید

36944
متن پرسش

با عرض سلام و ارادت خدمت استاد گرانقدر: استاد بنده کسی نبوده و نیستم که بخواهم به خاطر انجام تکلیف شرعی صرف در انتخاباتی شرکت کنم و در خصوص مبحث انتخابات و عرایض اخیر جنابعالی خواستم تجربه شخصی خود را به عنوان کسی که هم در انتخابات دموکراسی سبک غربی و هم در انتخابات جمهوری اسلامی شرکت داشته ام با شما و کاربران در میان بگذارم؛ شاید که مصداق کوچکی باشد برای نظر به بعد وجودی یا اگزیستانسیالیستی مسئله انتخابات و تفاوت رای مردم در یک نظام مردمی متکی به امر قدسی با رای مردم در یک نظام دموکراسی سکولار برخاسته از اومانیسم. وقتی بنده در انتخابات احزاب در آلمان شرکت می‌کردم با این نگاه رای میدادم که کدام حزب یا گروه سیاسی بیشتر منافع طبقه مرا و یا منافع مهاجرین را تأمین می‌کند و یا کدام حزب شعارهای عدالت طلبانه و صلح طلبانه ی دارد و با این تفکر رأی می‌دادم که رأی دادن من بهر حال بهتر از رأی ندادن است. بعد از شهادت حاج قاسم وقتی که باطل بودن جبهه استکبار غرب و سازشکاران داخلی برایم بیش از پیش مسلم شد مصمم شدم که در انتخابات ریاست جمهوری بعدی شرکت کنم و رای به کاندیدایی بدهم که بیشترین زاویه را با غرب و غربگرایان داخلی داشته باشد. شرکت در این انتخابات باعث شد حس حضوری را تجربه کنم که در هیچ یک از انتخابات قبلی یا انتخابات احزاب آلمان نداشتم. چراکه این انتخابات در منظر من به منزله تقابل دو جبهه حق و باطل ظهور کرد و شرکت در این انتخابات نه به هدف انتخاب حزب یا شخصی در راستای تأمین منافع طبقاتی یا شخصی من که به عنوان انتخاب نزدیکترین کاندیدا به جبهه حق برای بنده جلوه کرد. گویی که شهادت حاج قاسم برای من چراغ راهی شده بود که حق را از باطل تمیز دهم و خداوند حجتی را بر ما تمام کرده بود و اکنون این ما بودیم که باید در آزمون انتخابات رأی خودمان را در راستای اراده الهی قرار دهیم. نه با این امید رأی دادم که منتخب من بتواند قول های انتخاباتی خود را محقق کند و نه با این امید رأی دادم که با سر کار آمدن منتخب من فساد و بیکاری و فاصله طبقاتی ریشه کن شود. رأی دادم چون حسی در درون به من می‌گفت باید در این تقابل جبهه استکبار و جبهه ضد استکبار حضور داشته باشم و تنها نظاره گر نباشم. بدون اینکه برایم مهم باشد این تک رأی ناچیز من در برابر میلیون ها رأی چه اهمیتی می‌تواند داشته باشد. انگار فقط برایم یک چیز بیشتر اهمیت نداشت و آن اینکه در این تاریخ تقابلی بین دو جبهه حق و باطل پدیدار شده و من با همین رأی ناچیز خود می‌خواهم در جبهه حق حضوری هرچند ناچیز داشته باشم. برای شرکت در این حضور بدگویی ها و ناسزاهای افراد ضد انقلاب متجمع در اطراف سفارت ایران در آلمان را به جان خریدم و رأی خود را به آقای رئیسی به صندوق انداختم و این حس حضور شور و شعفی را در من ایجاد کرد که در آینده به دنبال همین حس خواهم رفت و در انتخابات شرکت خواهم کرد حتی اگر رأی ممتنع به صندوق بیاندازم. حال سؤال این است که آیا در این تاریخ شهدای مظلوم و کودکان معصوم غزه و شهدای حادثه تروریستی کرمان برای ما چراغ راهی نشده اند که بوسیله آن جبهه ظلم و استکبار را از جبهه ظلم ستیز و استکبار ستیز تشخیص دهیم و به مدد این تشخیص شرکت در انتخابات آینده را به منزله انتخابی بر ضد خواسته استکبار جهانی و در راستای خواست و اراده الهی به عرصه ظهور بیاوریم؟ با تشکر و عذرخواهی از طولانی شدن مطلب

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که فرموده‌اید این شمایید که می‌یابید جایگاه دموکراسی در جهان غربی با انتخاباتی که در انقلاب اسلامی و نظام جمهوریت آن شکل می‌گیرد، چه تفاوت‌های ماهوی دارد. همان‌طور که عرض شده: انقلاب اسلامی، حضوری است تا انسان‌هایِ معنویت‌گرا به جای مشغول‌بودن در عادات دینی که نوعی سرپوش‌گذاردن است بر ظرف تهی زندگی امروزین، بتوانند با حضوری اصیل، بودن خود را عمیق و وسیع و گسترده نمایند و چنانچه با نظر به چنین حضوری در انتخابات شرکت کنند؛ در ساحتی وارد می‌شوند که هستی خود را عمیق‌تر و گسترده‌تر احساس می‌کنند.
به مسیری که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده است باید فکر کرد و این‌که انسان اگر به جای آن‌که مشغول امورات روزمرّه شود، در هستی خود نزد خود حاضر شود؛ در مسیری قرار می‌گیرد که به حکم تشکیک وجود و شدت‌یافتن وجود، دائماً در خویش از خویش فراتر می‌رود و بر اساس انتخابی که می‌کند به خود هویت می‌بخشد و نسبت به حقیقت هستی که با آن نسبت دارد، تقرب می‌جوید. این است مسیر نهایی و اصیلی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده و این مسیر بدون مانع نیست ولی «رنجْ راحت شد چو شد مطلب بزرگ». « وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلأَعلَونَ إِن كُنتُم مُّؤمِنِينَ» (آل عمران/139) نه به خود ضعف و سستی راه دهید و نه نگران باشید زیرا اگر در مسیر ایمان حاضر شوید شما بر فراز و برتر خواهید بود. آن هم در جهانی این چنین بی‌رحم که در صحنه باریکه غزه ملاحظه می‌کنید.
احساس حضور تاريخي، کاري مي‌کند که شما نه در گذشته باشيد و نه در آينده‌اي که آرزوهاي دنيايي براي انسان‌ها مي‌سازد. انسان در اين حالت در «زمانِ باقي» مستقر مي‌شود. «زمان فاني» يعني آن‌چه همواره در حالِ گذر است و کسي که در زمان فاني زندگي مي‌کند در ناکجاآباد زندگي مي‌کند. برعکسِ زندگي در زمان باقي که گذشته و آينده ندارد، به خودي خود يک تاريخ است. اگر شما با امام حسين (علیه السلام) وارد جبهه‌ مقابله با کفر و استکبار شديد، همان امام حسيني که به ظاهر به لحاظ زمان فاني، در گذشته است، در پيش شما است. آينده‌تان هم ادامه‌ي امام حسين (علیه السلام)  است. ديگر مفهوم گذشته و مفهوم حال و مفهوم آينده در ميان نيست.
آينده‌ي اصيل معنايش اين است که حتي مي‌شود بني‌قريظه را هم که داخل مدينه با آن قلعه‌هاي محکم جا خوش کرده‌اند، شکست داد، از آن جهت که از پشت به ما ضربه زدند و خيانت نمودند. ولي چون مسلمانان اصيل‌ترين آينده را آينده‌ توحيدي ديدند به بهترين نحو خطر جنگ احزاب را از سر گذراندند و ما امروز نيز با «اکنوني اصيل» رو به سوي آينده‌ خود داريم و وقتي انسان در «اکنونِ اصيل» خود قرار بگيرد، آينده‌ او نيز اصيل خواهد بود و انقلاب اسلامي با چنين هويتي به اهدافي که پيش رو دارد دست مي‌يابد. انقلاب اسلامي نحوه‌اي از زندگي در اين دوران است که به مدد الهي بايد به عالَم نشان داده شود و از اين جهت انتخابات و حضور در آن، معنی خاصی دارد که مردم ما در بستر انقلاب اسلامی به خوبی متوجه آن هستند و دشمنان ما نیز می‌دانند مردم ما با چه انگیزه و حضوری در انتخابات شرکت می‌کنند و به همین جهت تلاش دارند آن‌ها را از آن نوع حضور منصرف کنند. و این جای اندیشیدن بسیار دارد. موفق باشید        
 

36789
متن پرسش

بسم رب النور و نور کدامین نور؟ قرار است به کجا بشتابد و قرار است کدام فانوس خاموش را از وجود خویش سیراب کند؟ استاد عزیز و گرامی سال پیش در گمان آن بودم که همه چیز را یافته ام. که دو کلمه از کتاب فصوص و یک جمله از ملاصدرا همه اش است و حالاست که باید راه زهد را در پیش گرفت و بعدش هم وصال به خدا! و حال که کمی از خودی که هیچگاه خود نبود بی خود شده ام دریافته ام که وامصیبتا! این دگر چیست؟ این جهان و این انسان چه بیچارگی است که دامنمان را گرفته؟ صبح که از خواب بلند می‌شوم بغض نفس گیری که امروز باید چه کرد راه قلبم را می‌بندد و شب به صبح نگاه می‌کنم که قرار است بیاید و منی که هیچ معنایی از خود نیافته ام که بخواهم در «شب» به مأمن «آخر» ببرم. از آنگاه که تنها کمی فقط کمی از این حقیقت بیچارگی ام را فهمیده ام دیوانه شده ام. نه آنکه سر از بیابان دربیاورم و بیخیال همه! نه! حال منم و یک شهر و خیابان های آن که هر روز طی می‌شود به خیال آنکه این بی قراری سخن بگوید. نه! من سکون نمی‌خواهم! و حال در پی یافتن این پاسخم که آیا همین آوارگی جواب معمای لاینحل منِ من است یا نه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آوارگی اگر به معنای حضوری است بیکرانه؛ آری! «دوست دارد یار این آشفتگی» به معنای همان حیرتی که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نیز در پی آن بودند و عرضه داشتند: «ربّ زدنی تحیراً». این نوع حضور یعنی در جهان بیکرانه خود که تا خدا به معنای بیکرانه وجود ادامه دارد یعنی امری که بشر آخرالزمان کمتر از این نوع حضور را نمی‌تواند بخواهد. این نوع حضور یعنی به وسعت امروز و فردای خود، خود را یافتن، هرچند حضوری است بسی اجمالی که قصه آن، قصه مردی است که راست‌ترین سخن را با ما در میان گذارد آن‌گاه که فرمود: «چه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها». https://lobolmizan.ir/leaflet/292 موفق باشید   

36767
متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: یک طرف وجودم می‌گوید «چنین قفش نه سزای چو من خوش الحانیست / روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم» و یک طرف وجودم می‌گوید «در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود / از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت» هر کسی در هر جایی که هست باید خودش را در راه انقلاب اسلامی قرار دهد چه کنم که ساقی رخ نمی نماید و این گم گشتگی انسان را امان نمی دهد با خود می‌گویم ای کاش من هم دچار روزمرگی می‌شدم و مثل مردم عادی زندگی می‌کردم این چه دردی است جان سوز. گویا باید دورانی مثل دوران دفاع مقدس بیایید تا ما را با خود ببرد واز این سکون نجات دهد. حال سوالم این است نکند من دارم درجا می‌زنم و باید عملی را انجام دهم (البته اگر توانی باشد) یا این روح دوران و قهر تاریخی من را زمین گیر کرده؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که ما را ایمانی در پیش است که نه راحت می‌توانیم با استدلال و قیاس با آن به‌سر بریم، و نه بی‌ایمانیِ محض که ما را با هیچ حقیقتی آشنایی نباشد. یعنی در جایی باشیم که جناب حافظ در اوج حضورش در آن قرار گرفت و اظهار داشت: «چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم». بنده این نوع حضور را بالاترین حضور می‌دانم و مناجات‌ها و اظهار عجزهای فوق‌العاده اولیای الهی را در امثال دعای کمیل از این جنس می‌توان دانست. آیا نباید به این حضور جناب عطّار نظر کرد که پس از چندی رفتن و رفتن، حال چنین می‌گوید: 
«ترسا بچه‌ایم افکند از زهد به ترسایی
اکنون من و زناری در دیر به تنهایی
دی زاهد دین بودم سجاده نشین بودم
ز ارباب یقین بودم سر دفتر دانایی
امروز دگر هستم دُردی کشم و مستم
در بتکده بنشستم دین داده به ترسایی
نه محرم ایمانم نه کفر همی‌دانم
نه اینم و نه آنم تن داده به رسوایی
دوش از غم فکر و دین یعنی که نه آن نه این
بنشسته بُدم غمگین شوریده و سودایی
ناگه ز درونِ جان در داد ندا جانان
کای عاشق سرگردان تا چند ز رعنایی؟
روزی دو سه گر از ما گشتی تو چنین تنها
باز آی سوی دریا تو گوهر دریایی
پس گفت در این معنی نه کفر نه دین اولی
برتر شو ازین دعوی گر سوخته مایی
موفق باشید
 

36724

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام به استاد گرامی طاهرزاده دامت البرکاته: استاد عزیز بنده توفیق پیدا کردم رفتم مزار سرداردلها ولی توفیق شهادت نصیب من نشد. نمی دانم ما ساعت ۳ بعد از ظهر می خواستیم برویم مزار سردار عزیز ولی خبر دادند نمی شود برویم بمب انتحاری زده‌اند و نمی شود و نه ولی فردا صبح آن روز رفتیم آنجا زیارت سردار قاسم سلیمانی عزیز ولی نمی دانم خداوند نگذاشت و نشد قسمت ما بشود شهادت سوال این است یعنی استاد ما لایق شهادت نبودم و روزیم نبود از آن طرف خانواده وبچه ام نگران و گریه و دل واپس بودند و زنگ می زدند ولی من هم ناراحت نمی دانم ولی استاد آرزویی شهادت دارم التماس دعا دارم در این ماه رجب المجرب ما را از دعاخیرتان محروم نکنید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره 36666 عرض شد اینان از قبل انتخاب شده بودند. حال این سؤال برای ما پیش می‌آید: «آیا ظرفیت تمام شده بود، یا ما پای راه رفتن نداشتیم؟!!». موفق باشید

36705

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

کجایند مردان آخرالزمانی که کوه ها شاید تکان بخورد اما آنها همواره محکم و مستقرند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین جوانان صادق که انسانیت انسان‌ها برایشان امر مهمی است. همان دختری که معنی حضور در کنار حاج قاسم در کلماتش به گوش رسید یعنی  شهیده مریم سلطانی‌نژادhttps://eitaa.com/hosein_darabi/18976. موفق باشید

36642

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: یک فال‌گیر به من گفت توی کارهایت گره می خورد و سنگینی و‌انرژی منفی در زندگیم می‌بیند‌. برای رفع این سنگینی آیا باطل السحر کردن اشکالی دارد؟ توی پرسش‌ها دیدم دختری ۳۷ ساله از شما درباره نداشتن خواستگار و سحر و... پرسیده شما گفتید وقتتان را برای این مشکلات از این طریق صرف نکنید. وقتی دعا و استغاثه جواب گو نیست راه حل چیست؟ جوانی مان دارد می‌گذرد و ما توی یک نیازی که فطری است می سوزیم و می‌سازیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» عرایضی در این مورد شده است. آری! دعا و رعایت اخلاق و تواضع و صله رحم باید انجام شود و از آن طرف خوب است که ما به تقدیرات الهی راضی شویم که البته در جای خود، بهشتی است. ولی به هرحال به دنبال این امور رفتن، موجب می‌شود شیطان در زندگی انسان جرأت ورود داشته باشد. موفق باشید

36635

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: استاد اگر زحمتی نیست نظرتان را راجع به متن زیر بفرمایید با تشکر. بسم الله الرحمن الرحیم ♦️دوران کنونی و امروزی ما مسلمانها، از یک جهت شبیه دوران بنی اسرائیل بعد از وفات حضرت یوسف است. توضیح آنکه حضرت یوسف هنگام وفاتشان خبر می‌دهند که بنی اسرائیل بعد از ایشان دچار بلا و شدت سختی خواهند شد و این سختی تا چهارصد سال طول خواهد کشید و باید صبر کنند و منتظر منجی خود باشند که همان حضرت موسی است. حضرت یوسف که عزیز مصر است رحلت می‌کنند و در مدت کوتاهی حکومت و حاکمیت مصر به دست قبطی‌ها و فرعون‌ها می‌افتد در این دوران فرعون‌ها، چهار استراتژی بزرگ برای حذف و ضعف بنی اسرائیل به کار می برد:  قتل جوانان و قتل نوجوانان پسر، از بین بردن حیاء دختران و زنان، بردگی جوانان و مشغول کردن کارهای سخت و طاقت فرسا و هجوم به مبانی اعتقادی بنی اسرائیل. در دوران کنونی ما، تمدن غرب و سبک زندگی غربی در ابعاد بسیار بزرگتری، همان فرعونیت را اجرا می‌کند. با قتل کودکان در غربالگری دوران حاملگی و داروهای سقط جنین و وسایل و داروهای پیشگیری از بارداری، مانع افزایش جمعیت شده است. با طرح عقیم سازی مردان و زنان از طریق مواد غذایی و دارویی مانع ایجاد کرده است. و همچنین با تحصیل غیر ضروری اکثر دختران در دانشگاهها سن ازدواج و سن بارداری را بسیار بالا برده است. (تحصیلات لازم است، نه آنکه همه دختران دانشگاه روند و همه ۱۶ سال تحصیل کنند و تازه بعد از ۲۲ سالگی سر کار روند و ازدواج کنند و اولین فرزندشان را در۲۴_ ۲۵ سالگی به بعد به دنیا آورند) تمدن غرب با آپارتمان سازی و خانه های تک خوابه یا دو خوابه، کمر به کاهش جمعیت همه اقوام و خصوصا مسلمانها و خصوصا جوامع شیعی بسته است. تمدن فرعونی غرب، در حیطه بی حیایی زنان و بی حیایی مردان قدم های بسیار بزرگی برداشته است. به گونه ایی که الان شاهد اوج بی حیائی در فضای مجازی و خیابانها و تفریح گاهها و ... هستیم. در فیلم ها و سریالهای چند صد قسمتی، روابط بین نامحرمان را عادی سازی کرده و امروز این عادی سازی به خیابانها هم کشیده شد‌. در حیطه بیگاری و بردگی جوانان، کارخانه ها زده شده‌اند و کارگران برده آنها شدند. هشت الی دوازده ساعت کار مستمر همراه با ۲ ساعت رفت و برگشت به محل کارخانه، کلا ۴ الی ۶ ساعت آنها را آزاد گذاشت چون هشت ساعت هم وقت خواب و استراحت است تا کارگران، فردا هم بتوانند سر کار بروند. در این چند ساعت باقیمانده است که فرد باید به کارهای شخصی و خانواده برسد و صله رحم انجام دهد و مسجد هم برود و هزارتا کار دیگر.  در حیطه هجوم به مبانی فکری و پراکندن شبهه در میان ما مسلمانها و شیعیان نیز کارهای بسیار بزرگی انجام داده اند. و ماهواره ها و رسانه های صوتی و تصویری و البته فضای مجازی، بنگاه شبهه پراکنی در میان مردم شدند. با همه این اوصاف باید نکته ایی را در نظر داشت که در این دوران شدت و سختی، همه بنی اسرائیل خودشان را مستحل در آل فرعون و فرهنگ فرعونی ندیدند. خواص آنها جمع تشکیل دادند و در ارتباط با علما، فرهنگ انتظار را میان خودشان تقویت می‌کردند. خواص آنها همت داشتند و با دعا و تضرع و فعالیتهای دیگر نظیر دستور به فرزند آوری توسط عمران (پدر حضرت موسی) و ... ظهور منجی را تسریع بخشیدند و نزدیک صد و پنجاه سال از مدت معین شده توسط حضرت یوسف، کاسته شد و حضرت موسی ظهور کردند. ما چه کاری باید انجام دهیم: خواص مسلمانان و شیعیان هم باید اقدامات جمعی انجام دهند و فرهنگ انتظار را در میان مسلمانان و خصوصا شیعیان تقویت کنند و ان شاء الله زمینه ساز ظهور حضرت بقیه الله الاعظم شوند. خواص باید همت کنند و به صورت جدی در مورد مشکلات جامعه بیندیشند و هم فکری کنند. همدل شوند و مشکلاتی که قابل حل هستند را حل کنند تا زهر مشکلاتی که قابل حل نیستند، کم شود. (مشکلات قابل حل مانند کاهش سن ازدواج و مشکلات غیر قابل حل مانند آپارتمان ها که مانع جدی افزایش جمعیت است). در مجموع باید دو کار را در این دوران غیبت انجام دهند: باید با جهاد تبیین، دوران کنونی تبیین شود تا جمع تشکیل شود و به صورت جمعی مشکلات قابل حل شدن، حل شود. دومین کار هم تقویت فرهنگ انتظار و استغاثه برای ظهور حضرت بقیه الله الاعظم، برای حل مشکلات غیر قابل حل. والسلام اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها https://eitaa.com/tabeensade

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نیز همین‌طور است و حقیقتاً راه حلّ آن همانی است که آنچه بصیرِ دوران که به نور حضرت صاحب الأمر «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در مسند ولایت الهی با ما سخن می‌گوید؛ اجرا شود و هرکس در هر میدانی که حاضر است چنانچه در راستای به میان‌آوردنِ رهنمودهای رهبر معظم انقلاب عمل کند؛ اولین نتیجه‌اش که احساس زندگیِ حقیقی است را به دست می‌آورد. موفق باشید

36607

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

از اینکه خاک پای خلق الله هستم خیلی خوشحالم از اینکه می بینم هیچ نیستم یعنی انانیت خاصی در خود نمی‌بینم که خدا نتوانند آن را تسلیم خودش نیابد از اینکه مسلمانم و مومنم از اینکه اگر چه خوب نیستم اما خدای خوبی را یافتم که همان خدای خمینی رضوان الله تعالی علیه است در خودم، خوشحالی است که با غمی دفع و فراموش نمی شود و بقای غالب دارد؛ جاودان و شکست ناپذیر. آیا این همان گمشده متعمقون آخرالزمانی یا کمال گرایان بشری نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده همیشه در جواب عزیزانی مانند جنابعالی که چنین رویکردی برایشان پیش می‌آید این غزل جناب مولوی را به میان می‌آورم که می‌فرماید: 
عاشق شده ای، ای دل سودات مبارک باد... از جا و مکان رستی، آنجات مبارک باد
از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور.... تا مُلک و مَلَک گویند، تنهات مبارک باد
ای پیشرو مردی، امروز تو برخوردی.... ای زاهد فردایی فردات مبارک باد
کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد.... حلوا شده ای کلی حلوات مبارک باد
در خانقه سینه غوغاست فقیران را.... ای سینه بی‌کینه غوغات مبارک باد
این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد.... دریاش همی‌ گوید دریات مبارک باد
ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد.... ای طالب بالایی بالات مبارک باد
ای جان پسندیده جوییده و کوشیده.... پرهات بروییده پرهات مبارک باد
خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی.... کالای عجب بردی کالات مبارک باد
موفق باشید
 

36390

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«نی و چه» و در نگاه نیچه....... دست آورد نیچه بعنوان نماد انسان جدید _ نگاه نیچه به زندگی انسان به دو بخش قابل تقسیم است _بخش اول تذکر اوست به مسئله پوچی یا نهیلیسم که در ادبیات کهن ما با کلید واژه «نی» قابل پیگیری است _بخش دوم_ نگاه نیچــــه و نقادی او به آنچکه به گزافه مدعی یافتن حقیقت است، متمرکزشده! که با کلید واژه پرسشی « چه؟» در تمام متون فلسفی و حکمی وجود داشته و دارد! پرسش از چیستی «چه» نقد نیچه بر متافیزیک با ترجمه این واژه غربی با واژه «مابعدالطبیعه» بیشتر روشن می‌شود تا با واژه متافیزیک! او (نیچــــه) بعنوان نماد هر انسان جدیدیست و دقیقا پرسش می‌کند «چه» چیز خارج از طبیعت وجود دارد؟ «چه» چیزی بغیر آنچه یافته ایم وجود دارد؟ اگر خارج از طبیعت چیزی باشد، طبیعت دیگری خواهد بود و غیر طبیعی «نی_ست» ...... و در نتیجه این پرسش و «چه» متوجه می‌شویم که انسان چیزی که بدان عینیت قائل است، تفسیر به رأی خویش است و طلوع بُتی است که بایست غروب یابد و ربطی به فی حد ذاته امور ندارد! لذا هیچ ربطی میانشان «نی_ست» ! و پرده مورد غفلت نهیلیسم وجه «اثباتی» آنست نه وجه «نفی» لذا نمایاندن پوچیِ آنچه در جایگاه حقیقت چنبرهٔ نامیمون زده کاری ساده نبوده و در میان انسانها جز از عهده و زبان و عمل اولیا الله از کسی بر نمیاد، لذا «زرتشـــت نماد» همین خارج از دستیاب بودن است، و در قید ولایت بودن «حقیقت» است با «نیِ» نیچــــه به مولاناها اگر نگاه کنیم تفاسیر بشنو از نی چون حکایت می‌کند کاملا افقی جدید خواهد یافت، «نی» یعنی اوليا الله _که وجه عملی او ابتدا در انسان نفی و نمایاندن پوچی (رژیم غاصب درون هر انسان و البته رژیم غاصب بیرون) است، جز از عهدهٔ «نی» از که بر آید؟ هیچ کس! و با «چه» نیچه اگر به متون فلسفی نگاه کنیم افق نو بوجود می‌آید که بیشتر بر شکستن نظریات پایدار است تا بر ساختن نظر _شکستن از جنس ابراهیم _ابراهیم حنیف ساز _و این بی شباهت تفسیر آیه قرآن است که می‌فرماید « الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ _ﺣﻖ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺗﻮﺳﺖ لذا مباش از ممترین. امتراء کننده در صدد کشیدن چیزی از میان پیکره واحد به بیرون است و لذا حق و پایداری در قید «نی» است و خدا و تنها کار صالح انسان بنظر نساختن و شکستن ساخته های پوچ است _و این از میان برخیزیدن است که تنها حجاب موجود است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب است که باب تفکر به نیچه را گشوده‌اید، هرچند درک اندیشه طوفانی او آسان نیست و قصه او این‌چنین است که: «هرکسی از ظنّ خود شد یار من». ولی نمی‌توان نبوغ آن مرد را نادیده گرفت بخصوص با قرائت جناب هایدگر در سه جلد معروف او در رابطه با نیچه. و بخصوص جلد سوم آن کتاب‌ها. بنده خلاصه‌ای که از آن کرده‌ام در پیام رسان ایتا برایتان ارسال می‌کنم. ولی آن طور نیست که اگر پیامی در ایتا ارسال فرمایید بتوانم آن را دنبال کنم. ارتباط بنده با رفقا از طریق همین پرسش و پاسخ‌ها باید باشد. موفق باشید

36386

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و ادب و ارادت خدمت استاد طاهرزاده گرانقدر و عزیز: مطالعه کدام کتاب شما می تواند کمک کننده باشد برای فهم این دو موضوع که در صوتها زیاد تکرار می‌شود: در رابطه با زمان شناسی و درباره بودن در تقدیر امروزمان. ضمن تشکر از خداوند منان عاجزانه می‌خواهم شما را مشمول دعاهای خیر امام زمان علیه السلام قرار دهد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته مباحث اخیر از کتاب «سلوک ذیل شخصیت....» گرفته تا کتاب «گوش سپردن به ندای بی‌صدای انقلاب اسلامی» و مباحث «انقلاب اسلامی، جهان بین دو جهان» و پس از آن مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» همه از تفکر تاریخی و زمان شناسی سخن می‌گویند. می‌توانید از کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شروع بفرمایید. موفق باشید.

36351

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: دلیل نسبت دادن حیوانات به برخی انسانها چیست؟ آیا این با آیه «لاتسبوا» منافات ندارد؟ انسانها نیز می‌توانند با استناد به این آیات در صورتی که رذیله بیان شده در آیات در افراد باشد همدیگر را حیوان خطاب کنند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ساحت انسان در نظام خلقت بر اساس امکان وجودی‌اش، ساحت خلیفۀ اللهی بوده است که همان تعلیم اسماء الهی می‌باشد به تمامه، حتی بالاتر از فرشتگان. و از این جهت حرمت انسان را به صرف انسانیتش باید نگه داشت. ولی حیوان در موقعیت حیوانی خود برای خود تحقیر نشده است تا اگر حیوانی حیوان دیگر به نام حیوانی اش خطاب کند؛ تحقیر کرده باشد. موفق باشید

36303

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: جايي ديدم كه خدا گفته همه شماها در رهن آنچه كسب كرده ايد هستيد، بنده زندگي بشدت تاريكي را تا اين اواخر داشتم و مدتي هست كه دنبال اصلاح خودم هستم، نماز اول وقت و نماز شب و دعاها و ذكرها و هر مستحبي كه بتونه كمك كنه رو انجام ميدم اما بازم قلبم خاموشه و حسش نمي‌كنم، باز هم سر بزنگاها تسليم هواي نفس و وسوسه شيطان ميشم و واقعا خسته شدم از اين همه ظلمتي كه درونم جمع شده، چه كنم از رهن گناهانم خارج بشم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آقای قادر طهماسبی چه خوب سروده است، آن‌جایی که می‌گوید:
 بیا باز امشب ای دل در بکوبیم / بیا این بار محکمتر بکوبیم
آری! «آن‌قدر ای دل که توانی بکوش» و در این مسیر که مسیر توحیدی است، باید صبر و پایداری پیشه کرد و منتظر ماند تا ان شاءالله به مرور نتایج خود را نشان دهد. موفق باشید

 

36222

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقت بخیر: همسرم در محل کارشان بابت دریافت حقوق خیلی اذیت میشن سه ما نمیدن یک ماه میدن. بنده از ایشان خواستم که در پی کار دیگری باشند ایشان میگن این بهترین نسخه خداست برای تقویت توحیدمان خوب است. طبق مطالبی که در سیر مطالعاتی شما دنبال کردم خودم سرگردانم اصلا نمی‌دانم نسبت تقویت توحید با این امر چگونه رقم می خورد؟ سوال بعدی اینکه آیا ذکری عملی برای افزایش رزق هست اصلا پی همچین چیزی رفتن درسته؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره هرکس باید در مسیر کسب رزق، بدون حرص تلاش داشته باشد و از این جهت به دنبال رزق مناسب رفتن، نه تنها با توحید منافات ندارد، بلکه یکی از خصوصیات اهل ایمان است. که در این مورد عرایضی در کتاب «جایگاه رزق در هستی» شده است. ۲. خوش‌خُلقی و صله رحم و ذکر آیت الکرسی موجب گشایش رزق می‌شود. موفق باشید

36109

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام جناب استاد: با دیدن تحولات غزه و مظلومیت مسلمانان احساس مسئولیتی همراه با احساس ناتوانی در این جهاد و کمک به مسلمانان در وجودمان بوجود می آید حکمش چیست؟

متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه عرایضی در جواب سوال شماره 36100  شد، خوب است به آن رجوع شود. موفق باشید

36079

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: استاد شما در جزوه مربوط به المیزان در عین شوقی که ایجاد می‌کند نهی هم می‌کنید و و در فهوای کلامتان اینطور برداشت می‌شود که اگر حالتی (ارتباط با روح المیزان) در شما ایجاد نشده، نخوانید. این توصیه را نسبت به مطالعه آثار مطهری و دیگران داشتید یکم توضیح دهید در این باره که این روح المیزان چیست و چگونه با آن ارتباط برقرار کنیم و صرفا استفاده جزئی از آن نباشد. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با هر صاحبِ فکری باید چنین برخورد کرد که از طریق مطالعه آثار او، با روح آن متفکر و دغدغه‌های او مرتبط شویم وگرنه تنها مجموعه اطلاعات نصیب ما می‌شود، نه تفکر و اندیشه. موفق باشید

35678

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد: پیرامون دیدگاه های مشرب شیخیه در مذهب شیعه اثنی عشری نظر جنابعالی را خواستارم. مطالبی خواندم که ایشان را غالی در امر جایگاه ائمه معرفی می کردند اما با مراجعه به آرای خود ایشان در یافتم که مراد ایشان تکیه بر همان مراتب نوری اهل بیت است که مغفول واقع شده. یا اینکه نظراتشان پیرامون معاد و معراج را پیگیری کردم بسیار جالب بود اینکه جسم مربوط به این دنیا مداخله ای در قیامت ندارد و یا اینکه پیامبر با همین جسم عنصری به معراج نرفته اند و... اگر در این رابطه نظراتی دارید بفرمایید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جایی که بنده در جریان هستم از جهت تفکر اولیه، تحت تأثیر حکمت صدرایی هستند. بحث در تبعات حضور آنها می‌باشد که به نحوی گرفتار نوعی فرقه‌گرایی و جداشدن از مسیر فقاهت علما شدند و کارشان حتی به جایی رسید که از دل این تفکر، بهاء الله سر در آورد در حدی که ابتدا علماء دین، برخورد منفی با این جریان نداشتند ولی بالاخره به راحتی جریان شیخیه زمینه نفوذ کسانی را فراهم کرد که از دوستان جهان اسلام نبودند. موفق باشید

35637

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: سابق به مباحث عرفانی علاقه مند بودم ولی اخیرا به هیچ کتابی میل و رغبت ندارم و گرفتار پوچی شدیدی شدم. برای ظلمات آخرالزمان نظرتان آن بود که ابعاد عمیق دین باید به صحنه بیاید ولی اگر چه بنده نمی توانم ادعا کنم عمیقا با دین آشنا هستم ولی آشنایی ای که با عرفان دارم درین قبض اخیر راهگشا نیست، یکی دو خط که می خوانم نفسم پس می زند. نمی دانم با این حال روز اگر نیاز به مطالعه ی دقیق در ابعاد عمیق دین باشد چگونه این مهم را انجام دهم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این احوالات منحصر به جنابعالی نیست. عرایضی در جلسه شنبه گذشته در این رابطه شد که خوب است به آن بحث رجوع شود. در ضمن اگر نگاهی به جواب سؤال شماره 35602 و به شرح غزل ۱۲۶ بفرمایید خوب است. موفق باشید

35484

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام با عرض خسته نباشید محضر استاد. در قرآن می‌فرماید «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» شما در شرح مقالات فرمودید احسن قوام روح است ولی در جایی دیگر دارید خلق مربوط به بدن و ماده و علل معده است و امر است که مربوط به روح است، اینجا واژه خلق به معنای امر است؟ یا اینکه روح هم دفعتا ایجاد نشده و خلق شده است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید وقتی بحث خلقت تدریجی مقابل خلقت دفعی در میان باشد واژه «خلق» مربوط به خلقت تدریجی است. ولی وقتی بحث در «ایجاد» است به معنی کلی آن، می‌تواند شامل «امر» و «خلق» باشد. و ظاهراً آیه فوق خلقت را به این معنا مدّ نظر آورده. موفق باشید

نمایش چاپی