سلام علیکم: وقتتون بخیر.دختری از اقوام پس از مرگ پدر و مادرش حدود سن بیست سالگی کلا بی حجاب شده. خیلی ناراحتم. چون پدر و مادرش میدونم رضایت ندارند. کاری هم از دستم بر نمیآید متاسفانه. چه کنم استاد با این غصه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این افراد خودشان باید خود را از این ورطههای توهّم و زندگیسوز نجات دهند. آری! اگر شرایط پیش آمد و بتوانید به این افراد تذکر دهید، کمکشان کردهاید وگرنه همچنان در آتش پوچی و نیستانگاری سرگردان و سرگردانتر خواهند شد. موفق باشید
با سلام: خداوند عین وجود است. اینکه وجود علمی (منظورم اعیان ثابته) در ذات خداوند است، این اعیان آیا در غیب الغیوبی است. و یا چیز دیگری؟ آیا عین وجود همان غیب الغیوبی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به «فصّ عزیری» فصوص الحکم رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد وقت بخیر: کلیپی دیدم مبنی بر اینکه آیت الله بهجت فرمودند قبل فلسفه باید کلام خوند و الا منحرف شدین تقصیر خودتان است. خواستم نظرتون رو درمورد این حرف بفرمایید و اینکه آیا فلسفه به تنهایی ممکن است موجب انحراف شود؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم، فلسفه بخصوص فلسفه صدرایی که عملاً یک نوع کلام به حساب می آید موجب انحراف نمی شود ولی سخن آیت الله بهجت در این است که بالاخره ابتدا باید عقاید خود را بر مبنای عقل و استدلال محکم نمود و در بستر همان عقاید، سراغ فلسفه رفت. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده ساکن اصفهان بوده و میخواستم در صورت امکان مشاوره ای با استاد داشته باشم. آیا امکان ملاقات با ایشون وجود داره مشاوره تلفنی چطور؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به جهت نوع کاری که برای خود تعریف کرده ام، تنها از طریق همین سایت می توانم در خدمت رفقا باشم. موفق باشید
سلام: میشه گفت تمام هستی عین سبح لله هست عین آب که تری داره هستی تسبیح گو خدا ست. و انسان اگه اعراز کرد بر خلاف جریان هستی حرکت کرده و انسان هم اگه محرک برای اعراز نداشته باشه حتما خدا رو ستایش میکنه چون دین فطری بوده و کاملآ توجیه شدیم قبلاً نفس لوامه هم استادانه کارش رو بلده
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همه عالم در هستیِ تکوینی خود به تسبیح حضرت حق مشغولند و انسان های مومن به اعتبار اختیار خود می توانند منور به تسبیح عبادی نسبت به حضرت حق بشوند. موفق باشید
سلام بر استاد طاهرزاده: بنده مباحثی که حول روایت «ان العبد اذا اختاره الله لامور عباده...» مطرح فرموده اید و نظر مخالفین را در سؤال و جواب شمارههای 38956 و 38967 و 38985 و 38999 و 39054 و 39067 و 39103 و 39105 و 39149 پیگیری و مطالعه کردم. از آن جهت که احساس می کنم بحث، کمی از محل اصلیاش خارج شده است نکتهای را که به ذهنم میرسد بیان میکنم و اگر حضرت عالی یا کاربران محترم صلاح دیده و قابل توجه دانستند، آن را مدّ نظر قرار دهند. گاهی ما مطلبی را بتمامه از روایت اخذ می کنیم (همان گونه که در مسائل تعبدی که عقل و تجربه در آن راه ندارند، این گونه عمل می شود) این جاست که آن نکته ی معرفتی، وجودا و عدما تابع روایت است و از این رو، بایستی سند و دلالتش در حدی باشد که قابلیت احتجتاج عند الله داشته و به عبارتی آن روایت بایستی «سندا» و «دلالة» حجت باشد. در مقابل، گاهی مطلبی از معارف الهی را از راهی دیگر اتخاذ میکنیم و برای اطمینان بیشتر و از باب تأیید مطلب توسط روایت، به کلام منسوب به ائمه علیهم السلام مراجعه می کنیم. روشن است که در گونه دوم، این چنین نیست که آن نکتۀ معرفتی از صفر تا صد تابع روایت باشد و همین که مورد نهی معتبر امام معصوم قرار نگرفته باشد، اعتماد به آن بلا اشکال است؛ به عنوان نمونه میتوان تشکیک را مثالی برای نوع دوم دانست. بنده احساس میکنم اساسا مطلبی که مورد کلام و بحث و گفتگو قرار گرفته است در دسته دوم قرار میگیرد و اگر بخواهیم این بحث را در جایگاه خود مطرح کنیم این چنین میتوان بیان نمود: نقطه اصلی استدلال عبارت است از این که: وقتی خدای متعال عبدی از عبادش را برای هدایت خلق اختیار و نصب می کند (همان طور که طبق ادله ی معتبری که در مبحث ولایت فقیه مطرح شده، ولی فقیه را منصوب از جانب شارع می دانیم) از آن جهت که از وی هدایت عبادش را تکوینا و تشریعا خواسته، بهره ای از کشف حقایق به وی عطا می کند (و یا در نگاهی دیگر، وی به درجه ای از کشف وجود راه می یابد) که فوق بهره ای است که دیگرانی که امر هدایتشان به دست آن عبد مختار است از آن بهره برده اند و در یک کلام، دیگران آن بهره از کشف حقایق را نخواهند داشت. حال در کنار این نکته، ما به روایتی برخورد می کنیم که فرموده «ان العبد اذا اختاره الله لامور عباده...» که اتفاقا سندش به خاطر رفع یا مجهول بودن راویانش نه در کتاب شریف کافی مورد اعتماد است و نه در کتاب خصال و دلالتش نیز جای بحث و گفتگو دارد، به نظر شما با این روایت چه کنیم؟ آیا سندش در حدی است که بتوان آن را معیار إسناد محتوایش به امام دانست؟ آیا دلالتش به گونه است که بتوان به روشنی (و بدون دخالت قرائن خارجی و تنقیح مناط) به موضوعی دیگر سرایتش داد؟ پاسخ منفی است ولی آیا اگر این روایت را در دست نداشته باشیم، از آنچه با مقدمات حکمی - معرفتی به دست آورده ایم چشم بپوشیم؟ پاسخ مجددا منفی است. حال در کنار آن نکته ای که تحت عنوان نقطه اصلی استدلال گفته شد، سوال دیگر آنست که به این روایت در حدّ مؤید هم نمی توان نگریست؟ اساسا مستند ما این روایتی که خالی از اعتبار سندی است نخواهد بود (برفرضی که بابی مستقل در اعتبارسنجی این نوع روایات باز نکنیم) ولی آیا نمیتوان در حد مؤید و باز تأکید میکنم در حدّ مؤید، احکام این روایت را با تنقیح مناط به موضوعی مثل فقیه با لحاظ تشکیک سرایت داد؟ به نظر میرسد این نتیجه را با توجه به چند مقدمه بتوان به دست آورد: اولا: مناط این که خدای متعال قدرت کشف خاص و ویژه را به این عبد مختارش داده، عبارت از «اختیاره لهدایة العباد» است و این، همان مناطی است که در فقیهی که در عصر غیبت انتخابش کرده نیز موجود است. ثانیا: سنخ سپردن هدایت در عصر غیبت به دست فقیه از همان سنخ هدایت در عصر حضور است که حضرت امام نیز فرمودند: «ولایت فقیه همان ولایت رسول الله» است. ثالثا: امر هدایت، امری است وجودی و تشکیکی. حال و باتوجه به سه مقدمه فوق، چرا نتوانیم آن امر وجودی را به شکل ضعیف تر بر موضوعی مسانخ جاری بدانیم؟ جمع بندی عرض بنده آن است که: اولا: این روایت باشد یا نباشد به خاطر آن چه تحت عنوان «نقطه اصلی» ذکر شد، فقیه در عصر غیبت را کاشف حقایقی فوق کشف عادی بشری میدانیم. ثانیا: در این نحوه مواجهه، روایت را منشأ یک نظریه قرار نداده ایم (چرا که سندا مخدوش و دلالتا قابل بحث است) ولی به کلی هم کنارش نمیگذاریم و اتفاقا وقتی به دلالتش رجوع میکنیم با تنقیح مناط واضح، میتوان آن را برای نکتهای که به کمک عقل و شواهد وجدانی خارجی بهدست آوردهایم موید بدانیم. امید است عزیزانی که به صورتهای مختلف در نقد نظر جنابعالی وارد شدند، متوجه مقصد اصلی شما شده باشند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: این که در کلمات جنابعالی نوعی سعه صدر در میان است، جای خوشوقتی است و همانطور که فرمودید شایسته بود که رفقا جوانب مختلف روایات را مدّ نظر قرار دهند بهخصوص که تعجب بنده آن است که چرا منتقدین به بحث آنطور که شایسته است مانند شما و یا مانند کاربر محترم سؤال شماره 39172 جوانب موضوع را در نظر نمیگیرند. آیا نسبت به آنچه عرض شد معنای نفیِ اطلاقِ عصمت چهارده معصوم پیش میآید؟ یا وسعت هدایت الهی را گوشزد میکند برای رهبرانی که امور مسلسمین را به عهده دارند؟ مشکلِ برداشت اشکال کنندگان آن است که گمان میکنند وقتی در آن روایت از عصمت سخن میگوید، منظور مطلقِ عصمت است که مسلّماً مربوط به چهارده معصوم میباشد. ولی از این نکته غفلت میشود که خداوند اگر جهت امور مسلمین کسی را انتخاب کرد، مددهای خاصی به آن شخص می دهد به همان معنای «شرح صدره» که در یکی از جوابها عرایضی در این مورد شده. خداوند در قرآن به پیامبر خود «صلّیاللّهعلیهوآله» میفرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم» (نحل/44) به این معنا که ای پیامبر! ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا تو مبیّن انواری برای مردم باشی که بر آنها نازل شده است. و این حکایت از آن دارد که نسبتی بین آنچه بر پیامبر نازل شده است و آنچه بر مردم نازل شده است، در میان است، هرچند مسلّم مراتب آن که همان تشکیکی بودنِ قضیه است، محفوظ میباشد. آیا انقلاب اسلامی از همین جنس نیست که اصل آن در زیر سایه اسلام، به صورت تفصیلی بر قلب حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» نازل شده و به صورت اجمال بر قلب مردم نازل گشته و حضرت امام همان حقیقتی از انقلاب را که بر قلب مردم نازل شده است تبیین میکنند؟ اینجا بود که عرض شد نیاز است تا با درک جایگاه تاریخی روایات نسبت به امروزمان به تمدن نوین اسلامی بیندیشیم. در این مورد باز تأکید میشود در رابطه با نسبت بین ولیّ فقیه و امام معصوم که جایگاهی است غیر از جایگاه مرجع تقلید؛ خوب است به سؤال و جواب شماره 39172 رجوع شود. موفق باشید
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: در مورد کتاب گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی، اگر بخواهیم ترازی را در این رویه یعنی متوجه شدن به «وجود» که حاصل اسماء الله باشد و مبرا و منزه از جعلیات، الگوهای تبلیغاتی و تفسیر به رای، اهل کتاب و اساطیر الاولین باشد کتاب کلمات مکنونه از فیض کاشانی بسیار مناسب است، کتاب کلمات مکنونه فیض کاشانی علاوه بر آنکه یک متن کامل از هر جهت محسوب می شود یک منبع دائمی برای متوجه شدن به "«وجود» از طریق صدا و مشهودات است. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. در کتاب «کلمات مکنونه» جناب فیض کاشانی ما با اشارات ارزشمندی روبهرو هستیم. موفق باشید
سلام آقای طاهر زاده عزیز: بنده یک جوون ۱۸ سالم که وظیفه خودم دونستم در حکایت از انتخاب اصلح آقای دکتر جلیلی اقداماتی انجام دهم و قصدم این بوده که معیار حضرت اقا رو برای انتخاب اصلح در آقای جلیلی که نمود داره رو آشکار سازی کنم و از شما خواهشمندم به من در این کار کمک کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی کم و بیش در این مورد شده است که در همین قسمت پرسش و پاسخها میتوانید آن را دنبال بفرمایید. مهم آن است که متوجه شویم در دل تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده، دولت آیت الله رئیسی آغاز دیگری بود بسی متعالیتر از آنچه دیگر دولتهای گذشته در انقلاب اسلامی دنبال کردند و در راستای حضور تاریخیِ خاصی که با دولت شهید رئیسی پیش آمد، شخصیت سیاسی – قرآنی دکتر جلیلی را میتوان ادامه آن آغاز دانست که امید به آیندهای ماورای آیندهای که جهان مدرن مقابل بشر قرار داده، را به میان میآورد که در دل آن آینده همانطور که رهبر معظم انقلاب متذکر شدند تاریخ، ورق خورده است و ما باید در تاریخی که رسوایی جهان استکبار بیش از پیش به ظهور آمده، آینده خود را معنا کنیم و این غیر از آیندهای است که بعضی از نامزدها سعی میکنند ما را ذیل جهان مدرن قرار دهند. به هر حال همانطور که خودتان متوجه شدهاید این نوع آشکارسازی کار سادهای نیست و بیشتر باید به روحانیتی فکر کرد که سیاست و دیانت در هم تنیده شده است که بحث آن بسی گسترده است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام و درود خدمت شما بنده لایق خداوند متعال و بلند مرتبه آقا جان. الان امام عصر کجا هستن و به چه کاری هستن؟ ۲. آیا اگر فرد گناهکار برای آقا امام زمان دعا کند چون برای آقا دعا کرده است دعای فرد گناهکار مستجاب میشود یا خیر؟ ۳. جریان این ویدیوهایی که آینده را پیشبینی میکنند چیست چون همه چیز را درست پیش بینی میکنند. ۴. آیا خود شخص شیطان لعین و رجیم از تقدیر آدم با خبر هست یا نه و شیاطین جن چطور؟ ۵. چطور بحرالعلوم شویم؟ یا علی مدد
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکاتی که می فرمایید نیاز به مطالعه مقدماتی دارد. پیشنهاد میشود پس از مطالعه کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» که روی سایت هست؛ به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» که همراه با شرح صوتی آن روی سایت هست؛ رجوع فرمایید تا إن شاءالله خود جنابعالی به خوبی بتوانید جواب این نوع سؤالها را برای خود داشته باشید، بخصوص که وقتی متوجه باشیم امام عصر«عجلاللهتعالیفرجه» واسطه فیض و انسان کاملاند؛ مسئله ما مکان ایشان نخواهد بود. برای «بحرالعلومشدن» زمینههایی باید فراهم شود تا هرچه بیشتر بتوانید در قرآن تدبّر کنیم. موفق باشید
استاد سلام وقت بخیر: آِیا تفکر کسی که معتقد باشد امام زمان متولد نشده اند، اما هم اکنون حضور نورانی در عالم دارند صحیح است و چنین تفکری در شیعه جایگاهی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال به ادله عقلی و روایی، جهان هرگز بدون حجّت حیّ و حاضر نیست. و غفلت از این موضوع غفلت از نکته بسیار مهم و ارزشمندی است. موفق باشید
با سلام استاد عزبز: سال نو مبارک باشه. طاعاتتون قبول باشه. استاد یک مساله ذهنم را درگیر گرده و اینکه میگند راه عرفان و دین از اهل البیت علیهم السلام میگذره اما از طرفی میبینیم که بزرگترین و عجیبترین عرفا و خداشناسان از اهل سنت بوده اند مثل شمس تبریزی، مولوی، حافظ، عطار، بایزید، جنید، محی الدین، حلاج، ترمذی و هزاران هزار و ما تو شیعه کم داشتیم امثال آیت الله قاضی. یا کم بودن از نظر تعداد کراماتی که از عرفای سنی سراغ داریم واقعا عجیبه جملات عجیبی دارند مثل حلاج و بایزید و... میشه لطفا خودتون توضیح بدین ممکنه من مطلب را نرسونده باشم. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اگر شخصیت این بزرگان را دنبال کنید، همگی انسانهایی بودند با روح و فرهنگِ اهل بیت، ولی در فضای جامعه اهل سنت، و از این جهت میتوان گفت شیعیانیاند که تقیّه میکردند و در بسیاری موارد متهم به تشیع بودهاند تا آنجایی که جناب عطّار را به جرم شیعه بودن از هرات اخراج کردند. و یا ابن عربی در نسخه دومی که از «فتوحات» نوشت، نکاتی که متذکر حضور علی «علیهالسلام» به عنوان سرّ انبیاء بودند را به نحوی تغییر داد و مرحوم استاد فاطمینیا در تحقیقات خود به خوبی این نکات را نشان دادهاند. موفق باشید
به ملازمان سلطان که رسانَد این دعا را / که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را. سلام علیکم حاج آقا. به لطف الهی ماه مبارک رمضان، این ضیافت حقیقی در راه و بسیار نزدیک است. به کسی که سرمایه عمرش رو از دست داده و گدای حقیقی است و دستش خالی است، برای بهترین ورود به این ماه چه توصیه ای می فرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به اینکه حضرتِ معبودِ محبوب در «شهر الله» که ماه خداوند است، به سوی شما آمده؛ نظر کنید و در توحیدش افقی که مقابل شما گشوده است، توجه نمایید با ارتباطی که آن ارتباط، فوقِ مفهوم و قابل تعریف باشد. یعنی «ارتباطی بی تکیّف بیقیاس / هست ربّ النّاس را با جان ناس». موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: مشغول مطالعه کتاب شریف «سلام بر ابراهیم» هستم. برداشت حقیر این هست: همان طور که ائمه اطهار «سلام الله علیهم اجمعین» ابتدا منوّر به یک انوار خاصی هستند و در نتیجه می توانند این همه بزرگی و عظمت از خودشان ظهور بدهند، در ذیل ایشان امثال شهید مطهری « رحمة الله علیه» هم ابتدا اجمالاً منور به انواری می شوند و سپس به کمک آن نور اجمالی، تفصیل آن نور را در شخصیت و تفکرات و مطالعات خودشان دنبال می کنند و ظهور می دهند و باز می کنند. در همین راستا شهدایی مثل شهید ابراهیم هادی هم ابتدا منوّر به نوری خاص هستند که می توانند این همه بزرگی و شگفتی از خودشان آشکار کنند. و گرنه محال است که انسان به خودی خود بتواند این همه بزرگی و بزرگواری از خودش بروز بدهد. در عین اینکه از شخصیت این شهید در حیرتم، به حال خودم تأسف می خورم و اشک می ریزم و شرمسارم که چقدر از چنین سلوکی عقب هستم. «الهي إن كانَتِ الخَطايا قَد أسقَطَتني لَدَيكَ فَاصفَح عَنّي بِحُسنِ تَوَكُّلي عَلَيكَ»🤲
باسمه تعالی: سلام علیکم: امام باقر «علیهالسلام» میفرمایند: «مَن عَمِلَ بِما يَعلَمُ عَلَّمَهُ اللّه ُ ما لا يَعلَمُ» هر كه به آنچه مى داند عمل كند، خداوند به او آن بياموزد كه نمى داند. و این داستان همه عزیزانی است که از آنها سخن گفتید. بدان معنا که نسبت به آنچه حق میدانستند، عمل کردند و به حقایقی رسیدند که خودشان باور نمی کردند. موفق باشید
سلام و ادب استاد گران قدر وقت خوش و خداقوّت. دانشجوی ارشد فلسفه اسلامی هستم. فلسفه و عرفان اسلامی را با سیر حوزوی دنبال کردم. با توجّه به تاکیدی که به آثار استاد داوری اردکانی دارید، مطالعه کدامیک از کتب ایشان را برای دانشجوی فلسفه لازم می دانید؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً نمیتوانیم سیر مطالعاتی خاصی را در آثار آقای دکتر داوری مدّ نظر آورد از آن جهت که در مواجهه با مسائل خاصی که مدّ نظرشان بوده است، سخن خود را به میان آوردهاند. فکر کنم اگر با کتاب «عصر اوتوپی» شروع کنید، شروع خوبی باشد. بالاخره اقای دکتر داوری متفکری هستند که با انس با آثار ایشان آنچه پیش میاید، تفکر است. موفق باشید
با سلام و ادب: سحرگه وزش نسیمی از روح جاری بر آنچه در سینه دارید برای انتقال به مخاطبتان به انحای گوناگون چه در قالب متن و چه در قالب سخن گویی بر قلم احساس شد خواستم آن را با کاربران محترم درمیان بگذارم: «قرآن و این روزها» «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» مَا عَاهَدُوا: آنچه عهد کرده بودند با عهد اشاره شده در آیه اینگونه مد نظر آمد: گوهر وجودمان با عهدی الستی شکل گرفته است «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدم... أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا... و باگفتن« بَلَى شَهِدْنَا» عهدی جانانه بسته ایم با خودمان و حافظ هم، عهد الست خویش را اینگونه به گفت می آورد: «مَطَلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست / که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست» و امام خمینی هم اینگونه برایمان از عهد الستیِ درونش سخن می گوید: «درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز / كه من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم ... بگذارید كه از بتکده یادى بكنم / من كه با دست بت میكده بیدار شدم» شهادت؛ پاسخی است جانانه به این عهد «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ» قَضَى نَحْبَهُ: عهدشان را وفا کردند و برخی هنوز منتظرند. «...وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ ...» «خداوندا کشور ما وملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند و نیازمند مشعل شهادت، تو خود، این چراغ پرفروغ را حافظ ونگهبان باش» امام خمینی حاج قاسم تمام نشدنی خبری در راه است. صهیونیسم پست فطرت و اما آنچه برایم جلوه گری دارد. عنوان شماره ۳ در متن «حاج قاسم آشنای جانها» https://eitaa.com/matalebevijeh/15602 است آنجا که اینگونه توصیف میکنید: «انسانی فراگیر با انعطافی حکیمانه» وقتی حضوری از جنس انعطاف به صحنه می آید به شدت جای خالی حکیمانه بودنش را احساس می کنیم فراگیر بودن هم طلبی است که خلأ سعه اش و نپرداختن به بسیاری از اموری که نمیتوانیم به آن بی تفاوت باشیم ما را به حال قبض می برد. بابت آشفتگی ظاهری و طولانی شدن متن عذرخواهی می کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: و این کلمات نیز همان «وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ» است زیرا میدانیم خبری در راه است و افقی با شهادت گشوده میشود و این مائیم که بر خلاف تصور استکبار «وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» هرگز کوتاه نمیآییم و از راهی که با انقلاب اسلامی مقابلمان گشوده شده، منصرف نمیشویم. زیرا در آن راه، زندگی را جستجو میکنیم، آن هم نوعی از زندگی که فراسوی مرگ و ماندن معمولی است. آری! «گرم سنگ آسيا بر سر بگردد/ دل آن دل نيست کز دلبر بگردد. به سر کردم نگردانم سر از يار / سري دارم مباح از بهر اين کار». آیا عجیب نیست که حضرت روح الل ه«رضواناللهتعالیعلیه» میفرمایند: «ملت اسلام دیگر بیدار شد؛ دیگر نمینشیند؛ اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمیگردد. اشتباه نکنید، اگر خمینی هم با شما سازش کند ملت اسلام با شما سازش نمی کند.» موفق باشید
سلام استاد گرامی: بنده گروهی تشکیل دادم در فضای مجازی در رابطه با زیارت عاشورا و از مطالب کتاب جنابعالی،(اتحاد روحانی با امام حسین) استفاده میکنم، میخواستم ببینم جنابعالی رضایت دارید؟ ودر اول مطالب نوشتم مطالب از کتاب شما می باشد، آیا کار درستی انجام دادم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: والأمر الیکم. در همه چیز نسبت به این مورد، مختارید.
ان شاءالله که ذیل نور مولایمان حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» در جهانی حاضر شوید که جهان اولیای الهی است. موفق باشید
با عرض سلام: استاد در خصوص عشق های یه طرفه آیا استفاده از دعا و دعا نویس برای ایجاد عشق و حلمشکلات ازدواج در طرف دیگر درست است یا کار را بسپاریم به خدا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید این موارد، بیشتر با نوعی توهّم همراه است و باید خود را از آن آزاد نمود. بد نیست در این مورد به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام محضر استاد گرامی: چرا نمیشود گفت عالم مثال نیز که جسم تعلیمی در آن نیز هست ماده دارد تا بسیاری از مسائل نیز حل شود. واقعا نیز این مسئله تنافی با مسائل مربوط به تجرد متناسب با عالم مثال ندارد و قابل حل تر است بگوییم عالم مثال نیز ماده دارد اما ماده ای متناسب با عالم مثال حتی شاید در مجردات نیز که محسوس نیستند نه به چشم بدن مادی نه مثالی لکن ماده متناسب با خود را دارند و حرکت و مسائل دیگر نیز در آنجا توجیه شود واقعا هیچ کدام از دلایل رد ماده داشتن در غیر عالم ماده برایم مقبول نمی افتد. شاید آقای استاد فیاضی نیز قائل به همین دیدگاه باشند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم صورتهای مثالی از جنس علماند و در جان انسان ظهور میکند دیگر، مادهداشتن معنا ندارد که دوگانگی صورت و ماده پیش آید. موفق باشید
عرض سلام و ادب: استاد با توجه به تاریخ جدیدی که در حال وقوع است، من که یه انسانی ام که غرق در گناه و حجاب هایی هستم که برای خودم ساخته ام یعنی همین الان با توجه به احوالاتی که دارم میدونم توی برزخ درحال سوختنم. حالا من چطوری میتونم خودم رو توی این تاریخ معنا کنم یا حتی بهش ایمان بیارم؟ عبادت یا ذکر خاصی نیاز هست؟ میترسم استاد میترسم آخرش خسرالدنیا و خسرالاخره بشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم افقی از حقیقت با شروع انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده شده و راهی باز شده برای صداقت و ایمان و تواضع و پشتکار، معلوم است میتوانیم انسان دیگری شویم. در این حالت است که نه تنها به گفته قرآن: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» اعمال نیک، بدیها را میبرد، بلکه از این هم مهمتر: «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» در آن حدّ که حتی چنانچه انسان در مسیر توحید قرار گیرد، سیئات او نیز تبدیل به حسنات خواهد شد. در راستای حضور هرچه بیشتر در تاریخ جدید که شهادت و ایثار جزء لاینفک آن است خوب است کتاب «گلستان ۱۱» مطالعه شود. موفق باشید
با سلام: بر اساس وحدت وجود جناب ابن عربی، آیا درست است که بگوییم که شیرینی شکر و شوری نمک از خدا است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است ابتدا «برهان صدیقین» را دنبال بفرمایید ان شاءالله با کلیتی که نسبت به «وجود» و مقام تشکیکی آن برایتان پیش میآید، در آن صورت خود به خود این نکات برایتان روشن میگردد وگرنه همچنان این نوع مسائل، نسبت به وحدت وجود برایتان مطرح خواهد بود. موفق باشید
با سلام: در برزخ و قیامت اصالت با وجود است یا اصالت با ماهیت؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این معانی مربوط به عقلِ انتزاعی است و آنجا دل در صحنه است و نظر به انوار الهی. موفق باشید
با سلام: وقتی گفته میشود که اصالت با وجود است آیا منظور مفهوم وجود است یا وجود به عنوان امری خارجی؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرق نمیکند، در هر دو حال، وجود، بنیاد است. موفق باشید
با سلام و ادب و احترام و آرزوی سلامتی و توفیقات روزافزون: استاد بزرگوار، به حول و قوه الهی، سالیانی است در کنار کسب معارف فلسفی و عرفان نظری، مشغول سلوک عملی نیز هستم و فضل و لطف الهی در این راه بر این حقیر بسیار بوده. مسالهای موجب آزار بنده است. اینکه گاهی از درون خود نداهایی با مضمون توهین به مقدسات میشنوم؛ البته به سرعت آنها را از وجودم کنار میزنم و میروند. ۱. منشا این القائات چیست؟ (نفس خودم یا شیطان) ۲. آیا ممکن است آثار وضعی حالات و افکار و اعمال والدین و اجداد در وجودم باشد؟ (چون گاهی هتاکیهایی داشتهاند) ۳. جهت رفع کامل چه دستوری میفرمایید؟ برکاتتان مستدام
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره فراموش نکنید که شیطان در مسیری که به سوی خداوند است، فعّال میباشد و این نوع خطورات را طبیعی باید بدانیم و با بیتوجهی به او، او را مأیوس کنید. هر اندازه در توحید و معاد عمیقتر شوید نفوذ شیطان کم خواهد شد. موفق باشید
ضمن تشکر از استاد معزز: اگر همه افراد به سراغ علم نافعی که در نامه ۳۱ آمده است بروند تکلیف اداره امور جامعه که نیاز به همه رشته های تحصیلی برای خودکفایی کشور دارد چیست؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: علم نافع، جهتگیری انسان را اصلاح میکند تا در بستر آن علم، انسانها از تجربههایشان در امور اجتماعی بهترین نتیجه را بگیرند وگرنه به جای گزیدهشدن از یک سوراخ، هر روز از دهها سوراخ گزیده میشوند زیرا حکمت لازم را که همان علم نافع است در میدان دید خود نسبت به امور به کار نگرفتهاند. موفق باشید
سلام حضرت استاد: دو تا سوال از خدمتتون داشتم. یک اینکه دستورالعمل ابتدایی یکی از عرفا مبنی بر تمرکز قوا را که فکر کنم از میرزاجواد آقا ملکی تبریزی بود یه جا خوندم در کتب شما اما الان نمیدونم کجاست؟ میشه راهنمایی بفرمایید. دو اینکه سیر مطالعاتی شما را جسته گریخته کار کردم و به حرکت جوهری رسیدم و در اون زمین گیر شدم. در حال حاضر حس میکنم قرآن به شدت در روحم اثر گذاره آیا شروع کنم سیر قرآن شما را؟ چگونه؟ سه اینکه من کتاب های شما رو بعضا شده هر اثر رو به خصوص جوان و انتخاب بزرگ و ادب خیال عقل و قلب و معرفت النفس رو شاید ده بار بیشتر هرکدام رو خوندم و هربار که میخونم انگار بیشتر از قبل نصیبم میشه. به نظرتون این کار درسته یا وسواسه؟ چهار اینکه دارم میرم سربازی عقیدتی سیاسی ارتش و خیر سرم طلبه هستم. چطوری میتونم دوستان سربازمون رو وصل کنم به مباحث؟ چه مدخلی مناسبه برای اثرگذاری در سربازان جوان؟ پنجم اینکه آیا برای ورزش، کوهنوردی در طبیعت بکر نزد شما موضوعیت داره؟ برای تمرکز در حین ورزش آیا محتوایی هم به ذهن میدهید؟ جملاتی برای راهگشایی و دست یابی بهتر به تمرکز حین ورزش بفرمایید؟ آیا تمرکز به اراده های ممتد در بینایی و شنوایی هم میتواند کارساز باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خود بنده هم در جریان نیستم که مرحوم آیت الله ملکی کجا فرموده اند؟ هرچه هست بسیار نکته اساسی است جهت به وحدتآمدن اندیشه. ۲. حال که دل در گرو قرآن است خوب است که فعلاً از ادامه حرکت جوهری بی خیال شوید. ۳. پیشنهاد بنده آن است که سعی بفرمایید از هر کتابی نکات اصلی آن را انتخاب و یادداشت کنید و در مراحل بعدی، همان یادداشتها مدّ نظر باشید. ۴. همان سبک شخصیت صبور و حکیم و دلسوز و ایثارگرتان، خود به خود نقشآفرین خواهد بود. ۵. مهم آن است که از ورزش و سرِ حال نگهداشتن بدن غفلت نشود، حال به هر شکلی که پیش آمد. ۶. آری! همواره باید وجه وَحدانی نفس ناطقه در هر حالتی در میان باشد. موفق باشید