بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم حاج آقا. ۱. از یک طرف شاهدیم که دشمنان داخلی و خارجی انقلاب اسلامی، با پنهان کاری پیشرفت ها و برجسته کردن ضعف هایی مثل کاهش ارزش پول ملی و گرانی و... در صدد ناکارآمد جلوه دادن نظام اسلامی و انقلابی و در نتیجه ناامید کردن مردم از نظام و انقلاب هستند. ۲. از طرفی دیگر طرفدارانی از نظام با برجسته کردن پیشرفت ها و دستاوردهای متعددی در حوزه ها و شاخص های گوناگون جهانی، در صدد هستند که اثبات کنند اتفاقاً برعکس باید به خاطر پیشرفت های گوناگون شدیداً به آینده ایران و این نظام امیدوار بود. ۳. در این میان تفکر شگفتانگیزی هست که ما را متذکر باتلاق و وضعیت بی تاریخی و تلخ «توسعه نیافتگی» می کند. و گزارش می دهد که با وجود اینکه تمام میوه ها و مظاهر مدرنیته وارد ایران شده است لکن آن «روح تاریخی» که ارتباط ارگانیکی بین این مظاهر ایجاد کند، از اول وجود نداشته است. مثل اینکه از کنار هم قرار دادن و چسبانیدن اعضای منقطع و جدا شده ی یک موجود زنده بخواهند یک موجود زنده ی دارای روح ایجاد کنند، که البته محال است. ۴. در کنار موارد بالا، حضرتعالی ماورای دوگانه توسعهیافتگی و توسعه نیافتگی، بیشتر متذکر روح ساری و جاری و تاریخی و قدسی انقلاب اسلامی به عنوان جریانی توحیدی که متصل به گذشته و آینده توحیدی ماست هستید. از طریق روش شما جان مخاطب آنچنان در اتصال با حیات تاریخی و وقتِ قدسی و صراط مستقیم انقلاب قرار می گیرد که نه تنها از نظام و انقلاب طلبکار نیست بلکه برعکس اگر به فرض محال هیچ پیشرفت مادی هم در این نظام نبود، انسان باز هم حاضر است مثل شهدا همه چیزش را فدای این انقلاب کند تا از نسیم حیات بخش و نجات بخش انقلاب محروم نماند. استاد به نظر این حقیر اگر سه تفکر اخیر به همراه چاشنی نقادی نسبت به ضعف ها، به هم پوشانی برسند و مکمل همدیگر بشوند، آن پرواز تاریخی که برای عبور از موانع و فتنه ها نیاز داریم محقق می شود. نظر حضرتعالی چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و در همین رابطه مباحث «انقلاب اسلامی» به عنوان جهان بین دو جهان مطرح شد. بنده با توجه به آگاهی نسبت به آنچه در شماره ۳ فرمودید و با توجه به سابقه فکری و اجراییِ خود به این نتیجه رسیدهام که باید به جهانی فکر کرد که از یک طرف آن جهان، غربِ شرق است و از طرف دیگر شرقِ غرب. و این است آن حضوری که انسان آخرالزمانی به دنبال آن است.
حضور تاریخیِ ما که در مواجهه با انقلاب اسلامی پیش آمد، حضوری که بیواسطه از هر استنباط ذهنی در نزد ما حاضر است و جهان ما را تشکیل میدهد و با توجه به این حضور، نسبتی خاص با موجودات برقرار میکنیم که آن حضورِ موجودات است در عالَمِ ما و منِ منِ انسان در مواجهه با این موجودات که در جهان او حاضر میشوند، شکل میگیرد. به همان معنایی که انسانِ آخرالزمانی میخواهد در جهان حاضر باشد بدون آنکه حضور او حضور موجود غریبهای باشد که در جهان تنها است.
انسان در حضوری که با هستیِ خود نزد خود مییابد دائماً از خویش فراتر میرود و هستیِ نامتعیَّناش رو به سوی فردا در صیرورت است و رو به سوی آینده طرحافکنی میکند، در حضوری که لحظه به لحظه فراتر از خودش در خودش حاضر میشود و بر اساس انتخابی که میکند به خود هویت میبخشد و نسبت به هستی، تقرب میجوید، زیرا انسان با حقیقت هستی به حکمِ عینالرّبطبودناش، نسبت دارد و جهتاش به سوی آن است.
موفق باشید
سلام علیکم استاد: بنده در سیر مطالعاتی انقلاب اسلامی به یک پرسشی برخوردم که آیا حقیقت منحصر در انقلاب اسلامی است؟ اگر چنین است وجه تمایز ما با مسیحیت چیست چون آنها هم حقیقت را منحصر در حضرت عیسی میدانستند و اینکه آیا نظر به مهدویت باعث نمیشه ما از این انحصار خارج بشیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حضور تاریخی انقلاب اسلامی میباشد به عنوان حرکتی توحیدی که هرکس میتواند خود را در آن بیابد مانند حضوری که شهدا، خود را در انقلاب اسلامی یافتند. البته بحثْ نسبت به این موضوع مفصل است. پیشنهاد میشود سری به سؤال شماره 37238 بزنید خوب است. موفق باشید
سلام علیکم! در اشعار فارسی ما قصه لیلی و مجنون داریم. مجنون هیچ وقت نمیتواند به وصال لیلی برسد. در این اشعار خدا مد نظر است ومجنون مخلوقات هستند. لیلی که همان خداست، دست نیافتنی است. مجنون چیست؟ پرتویی از وجود لیلی است. یعنی لیلی با پرتو افشانی خودش را نشان میدهد. مجنون از خودش وجودی ندارد. هرچه هست، پر توی وجود لیلی است. به هرچه نظر کنی پر توی روی لیلی است. به قول شاعر: با گلرخ خویش گفتم: ای غنچه دهان / هر لحظه مپوش چهره چون عشوه دهان / زد خنده که: من بعکس خوبان جهان / در پرده عیان باشم و بی پرده نهان. اگر شما به مصرع آخر دقت کنید. می گوید: لیلی در پرده عیان و آشکار است. اما بدون پرده نهان است. یعنی اگر بخواهی خدا را در پرده ببینی میشود. پرده هایش همین مظاهر هستند. اما اگر بخواهی خدا را بیپرده مشاهده کنید محال است و خدا پنهان میشود. پس دیدن لیلی (خدا) بی پرده محال است. اما خدا را در مظاهر میشود شهود کرد. خدا از طریق خلق موجودات پیام میدهد که هستم. یعنی خدا کمالات خودش را به توسط مظاهرش آشکار میسازد. یعنی بدون مظاهر محال است از خدا معرفتی کسب کنیم. در هرچه نظر کنی، فقط یک نور میبینی. موجودات اسماء الله هستند. اسمای الهی همان تجلیات ذات هستند. انسان هیچ گاه به ذات نمیرسد. مقام ذات، لارسم له است. اما انسان به حقیقت اسما میتواند برسد. حقیقت اسماء چشیدنی است نه مفهومی. عارف سعی میکند، تا به حقیقت اسماء الله برسد و آن را بچشد. تذکر خیلی مهم: اسماء الله مساوی ذات نیست. تمام موجوداتی که ما میبینیم مظاهر اسماء الله هستند. نه ذات. عارف میخواهد از طریق این موجودات به آن اسماء برسد. اسماء مفهوم نیستند. بلکه حقایق خارجی هستند. به مقام ذات الهی چه حصولی چه حضوری محال است رسیدن. اما رسیدن به اسماء الهی حضورا ممکن است و هدف عارف رسیدن به همین درک حضوری که مساوی چشیدن وجودی است، میباشد. راه رسیدن به اسماءالله تزکیه نفس و زدودن ما سوی الله از درون دل است. تا غیری در خانه دل است، او غایب است. باید کثرت از دل برود تا نور وحدت بیاید. «این ما تولوا فثم وجه الله» به هر سوی بنگری اسماء خدا را میبینی. یعنی اگر تزکیه نفس کنی، اسماء الهی در جان تو آشکار میشود. اسماء الهی وجه الله هستند. با حواس پنجگانه و یا نور عقل نمیتوان به حقیقت این آیه رسید. بلکه باید دل را به میان آورد و آن را چشید. والسلام. نظر شما درباره متن فوق چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نگاه، نگاهی است بسیار عالی، و حقیقتاً باید در آن تأمل کرد و با نور ایمانی که در این مسیر پیش میآید زندگی دینی را ادامه داد و به سیره عالیترین جلوههای اسماء که اولیای الهی هستند نظر نمود، به همان معنایی که حضرت صادق «علیهالسلام» فرمودند: «نحن و الله الأسماء الحسنی» به خدا سوگند، اسماء حسنای خداوند ما هستیم. موفق باشید
با سلام و دعای خیر: استاد با توجه به افرادی که در تهران منتخب مردم شدند نظر حضرتعالی در خصوص نحوه حضور اشخاصی مثل آقای رائفی پور در خط دهی سیاسی چگونه است؟ به نظر شما این نحوه از کنشگری در مجموعه به نفع جریان انقلابی است یا خیر؟ تخریب افرادی مثل آقای قالیباف که عملکرد آنها مورد تایید رهبری است توسط آقای رائفی پور موجب کاهش اعتماد عمومی و حتی کاهش مشارکت نشده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد ما هر دوی آن عزیزان را فرزندان انقلاب میدانیم و سیره رهبر معظم انقلاب طوری نیست که ما گرفتار دو قطبی شویم. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: در دعای ۱۳ صحیفه سجادیه آمده که خدا چنان کن که هیچ نعمتی از بنده است نبینم مگر آن که بهتر از آن را به من عطا کنی. آقای دولابی می گفتند اگر نعمتی در فردی دیدید به خود بنگرید، اگر آن را داشتید خدا را شکر کنید و اگر نداشتیم آن را از خدا طلب کنید ولی نظر امام خمینی در مورد حسد این است که وقتی حسود دیگری را کامل دید، در او حالت انکسار رخ میدهد که همین عامل تحقق حسد میشود. با توجه به دعای ۱۳ صحیفه سجادیه و توصیه ی مشابه آقای دولابی قاعدتاً در دیدن نعمت در فرد دیگری که انسان حائز آن نیست حالت طلب و انکسار رخ می دهد که به فرموده امام خمینی عامل حسد است. لطفا درباره این موضوع توضیح دهید که اگر نعمتی در فردی دیدیم آیا باید همان یا بهتر از آن را از خدا طلب کنیم یا خیر و اساسا رفتارمان چگونه باشد تا دچار حسد نشویم؟ با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در نظر به کمالاتی که در دیگران هست، متوجه صراط مستقیمی شدیم که در آن صراط با همه آن کمالات به مرور روبهرو خواهیم شد؛ با جدیت بیشتر راهِ خود را ادامه میدهیم کاری که امثال حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» پیشه کردند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز و آرزوی موفقیت روز افزون: در مورد زمان میخواستم بگین میخوام در مورد حقیقت زمان کتاب یا صوت و... میتونید بهم بگید؟ میخام در حقیقت زمان تفکر کنم. ممنون میشم راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکاتی در جواب سؤال شماره ۳۲۶۳۶ عرض شده است. و در جلد دوم کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» جلسه چهل و پنجم بحثی تحت عنوان «روح زمانه» شده است که میتوانید به آن رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام: روزگار هم جریان خودش رو داره. توش تا نمیری پیدا نمیشی، کلا حسابی تو رو هر جور هم که نمیخوای میکشه توی خودش، مگه این که یه روزهایی خیلی کمی پامون برسه به جاهای محکم و سخره ای، وگرنه تمام شن زار است و باتلاق. ای بابا! چی بگم، من دیوونس، جوونه و سنگینه؛ دردسر گریز شدم از وقتیکه در یادم هست. راجع به امروز که گفتید ۲۲ بهمن و راهپیمایی، رفتم و مشارکت کردم، خلاصه دیدم... انگار یک پوچی آنی و لحظه ای در جوّ بود ولی نهایتا برای خودم و همه ی کسانی که شرکت کردند یک به خود آمدنی بود بنظرم! ولی خیلی تفاوت داشت با ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ انگار همه میدونستن جای خودشون رو توی تظاهرات و اجتماعات کجاست و چیه. از آینده نیومده ام و ندیدم که حالا چی میشه اما میدونم یه خدایی هست که ما رو تو بی تابی خودش می خواد. ما مسخره شدیم بیایم بگیم مرگ بر آمریکا؟ آری! باید مسخره شد و ملتهب شد بخواطر کشورم. اگه همچی درست بود که کسی بلند نمی شد بره تظاهرات کنه. دفاع مقدس هم توی مسخره گی کامل بود، هرکی نمی دونست پامی شد میرفت. پرچم؛ اونو دوست دارم که هویت منه ، اونو دوست دارم که هویتم رو با الله همراه کرده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: امری فوق ارادههای جزئی ما، ما را به سویی که مأوای جانمان است؛ جلو میبرد تا خود را در لایههایی عمیقتر که در هستی ما نهفته است، تجربه کنیم. آری! «عاقل به کنار جوی پیِ پل میگشت / دیوانه پا برهنه از جوی گذشت». این نوع دیوانگی از هزار عقلمداریِ اهل دنیا عاقلانهتر است یعنی «اوست دیوانه که دیوانه نشد». موفق باشید
سلام و وقت بخیر: آیا واقعیت دارد ک حضرت امیرالمومنین علی (ع) در زمان حکومتشان از ۳۴ فرض (امر واجب) چشم پوشی کردند بخاطر اینکه جامعه اون روزگار( پس از خلفا) پذیرا نبودند؟ اگر صحت دارد لطفا توضیح میفرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کلیّت، همینطور است و آیت الله حسینی تهرانی در مجلدات «امام شناسی» خود متذکر بعضی از آن موارد شدهاند که بهتر است به آن کتابها رجوع فرمایید. بنده حضور ذهنی نسبت به آن موارد ندارم. موفق باشید
با سلام: اعیان ثابته به مجموعیت در ذات خداوند هستند یا به جامعیت؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ذات خداوند در احدیتاش هیچ کثرتی ندارد. آری! علم خدا به اعیان ثابته، علم است و علمِ به کثرات، موجب کثرت نمیشود. موفق باشید
با سلام و سپاس فراوان از استاد عزیز: راجع به مردم عزیز غزه، چیزی که بنده میبینم روحیه خیلی خاص و کم نظیر در بین اهالی این سرزمین است و اون هم غلبه بر مرگ و خون و ترس است، به معنای واقعی آن. به نظر میرسه این مردم با این روحیه و استقامت کم نظیر در این عصر مرگ و زندگی را به وحدت رساندند و فراتر از این دو رفته اند و این چیزی است که به عینه دیده و درک میشود نه به استعاره و حدس. خوشا به سعادت این عزیزان. استاد این پدیده در این عصر چه معنایی دارد؟ و سؤال دوم اینکه آیا این طوفان الاقصی که واقعا کار خدا بود و به یکباره تمام برنامه های شیطانی غرب را به هم ریخت، میشه گفت مردم غزه در واقع فدای انقلاب اسلامی شدند برای اینکه تمام توطئه های جدیدی که چیده بودن برای انقلاب رو از بین برد و انقلاب اسلامی از یک تهدید بسیار بزرگتر از قبل نجات یافت، تا این انقلاب به دست صاحبش برسد؟ اگر این چنین باشد ما باید به حال این مردم غزه غبطه بخوریم و واقعا به خون شهدای غزه که بیشتر کودکان مظلوم هستند مدیونیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این نوع حضور که در مردم غزه ملاحظه میکنید، حضوری است که با انقلاب اسلامی و نظر به شهادت، گشوده شد و متأسفانه ما از جهتی از آن غفلت کردیم. در حالیکه امامِ شهیدان تازه پس از قبول قطعنامه با آن بصیرت تاریخی که داشتند فرمودند: «خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.» و اینجا است که شما مشعل شهادت را هرچه پر فروغتر در غزه ملاحظه میکنید، امری که آرزوی حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» بود و او میدانست که از این طریق ما از جهان سردِ دنیای استکباری میتوانیم عبور کنیم. ۲. آری! مردم غزه با نظر به راهی که انقلاب اسلامی گشود، علیرغم تصور دشمن صهیونیستی که گمان میکرد آنان را در زندان کوچک غزه مجبور به تسلیم میکند، مردم غزه متوجه راهی شدند که هزاران امکان در مقابل آنها میگشاید و عملاً فدایی آن راه شدند تا بیشتر از آنچه جهان استکباری گمان میکند، در جهان آینده حاضر شوند. موفق باشید
سلام استاد: ببخشید متنی نوشته بودم میخواستم حتما با جنابعالی در میان بگذارم. تشکر. متن: به نام خدا شاید اولین باری نیست که مینویسم ولی این نوشتن با بقیه نوشته ها متفاوت است نمیخواهم گزارش دهم اصلا نمی دانم گزارش دادن چیست و چه سودایی دارد؟ میخواهم بگویم که صرفا گفته باشم و هیچ ... داستان زندگی ما چیست؟ چرا میخواهیم که بدانیم؟ و حتی چرا نمیخواهیم که ندانیم؟ اصلا اگر میدانیم چه نیازی به خدا داریم؟ ما که میدانیم پس... خسته شدم از این همه دانستن «والعصر إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بالصبر» نمیخواهم تفسیر کنم اصلا جایگاه تفسیر کردن ندارم. ولی میشود کمی فکر کرد والعصر ... کدام عصر؟ «ان الانسان لفی خسر» ضرر نکردیم کلا توی ضرریم خب چه کنیم؟ «الا الذین امنو و عملو الصالحات» جایگاه ایمان و عمل صالح کجاست؟ «تواصو بالحق» خب یعنی اون ایمانی ایمانه و اون عمل صالحی عمل صالحه که در نسبت با حق باشه؟ خب بد تر شد که پس حالا حق چیست؟ و «تواصو بالصبر» صبر یعنی، حالا نمیدانم. «فَاصْبِرُوا حَتَّىٰ يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنَا» صبر به معنای تحمل سختی نیست صبر به معنای تحمل ندانستنِ اصلا چرا تحمل ندانستن بلکه زندگی کردن با آن ..
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با نظر به حق معنای حقیقتی گشوده و بیکران در افقی که با ایمان حاصل میشود، صبر به همان معنای «انتظار و وارستگی» است تا او، خود با انوار خود ما را متوجه حقیقت خود بگرداند، به همان معنایی که فرمودند: «اول قدم آن است که او را یابی / دیگر قدم آن است که با او باشی». موفق باشید
سلام استاد وقت شما بخیر: آیا در مورد انبیاء عظام و اولیاء الله هم مبارزه با نفس صدق میکند؟ یعنی این بزرگان با وجود مقامات عالیه و به قول رسول الله تسلیم شدن شیطان درونشان، آیا تا آخر عمر همچنان در مهار نفسشان کوشش میکردند؟ این سوال از آنجایی برایم پیش آمد که از یک طرف به قول مولانا این بزرگان در مقامی هستند که از جهد و ریاضت خلاصی یافته و مستغرق ذات الهی هستند. یک گُرُه مستغرقِ مطلق شدند / همچو عیسی با مَلَک ملحق شدند نقشِ آدم ، لیک مَعنی جبرئیل / رَسته از خشم و هوا و قال و قیل از ریاضت رَسته ، وز زهد و جهاد / گوییا از آدمی او خود نزاد. و اما از یک طرف وقتی به زندگی این بزرگان نظر میکنیم ما به وضوح اوج ریاضت کشی و جهاد به نفس را مشاهده میکنیم. خصوصا اینکه سیر الی الله را انتهایی نیست که بگوییم آنجا مبارزه با نفس تمام شده و باز به قول مولانا: هرچند شوی عالی تو جهد به اعلی کن...
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» بحثی در این رابطه شده است که عیناً آن قسمت، خدمتتان ارسال میگردد. موفق باشید
در رابطه با اعتقاد به وجود انسانهايي که خداوند به نحوهي خاصي برگزيده، موضوع مخلَصين در قرآن است.
شيطان ميداند كه از بين بنـدگان خدا فقـط يك گروه هستنـد كه هيچ ابزار و امكاني براي گمراهي آنها در اختيار ندارد و آن «مخلَصين» هستند و لذا به خداوند عرض کرد: «فَبِعِزَّتِكَ لَاُغْوِيَنَّهُمْ اَجْمَعين، اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ» به عزت تو همه را گمراه ميكنم مگر بندگان مخلَص را. مخلَصين آنهايي هستند که خداوند در آنها تصرف خاصي دارد و هيچكس در آنها سهمي ندارد تا شيطان بتواند در آنها تصرف کند. اگر به معني «مخلَص» توجه شود، متوجه خواهيد شد كه مخلَصبودن غير «مخلِص»بودن است. همّت براي خوبشدن مربوط به مخلِصين است و نه براي مخلَصين، بلكه مخلَصين برگزيدگاني هستند كه خداوند براي خود خالص كرده و هيچكس در آنها سهمي ندارد، بلكه آنها به دليل مخلَصبودنشان آينهي خواست و رضايت خدايند و هركس خواست و رضايت خدا را جلب کند، بايد حركات و افكار و عقايد آنها را ملاك قرار دهد. مشخص است كه اين مقام يک مقام اكتسابي نخواهد بود، بلكه موهبتي است، هرچند آنها با اختيار خود بايد اين عصمت را حفظ نمايند و مسلّم حفظ كردن عصمتِ موهبي مشكلترين كار ممكن براي بشريت است، زيرا حفظ عصمت به اين معنا است که يك لغزش نبايد از آنها سر بزند. در همين رابطه است که عارفان گفتهاند: محنت قرب ز بُعد افزون است / جگر از محنت قربم خون اسـت. هسـت در قرب همه بيم زوال / نيست در بعد جز امید وصــال.
حفظ حالت قرب از آن جهت جگر سالک را خون ميکند که با يک خطا از آن مقام سقوط مينمايد.
در زيارت جامعه خطاب به امامان «علیهمالسلام» عرض ميکنيم: «السَّلامُ عَلَيكُمْ يا نُورَاللهِ في ظُلُماتِالاَرض» سلام برشما اي نور خدا در ظلمتهاي زمين. «بِكُمْ يُسْلَكُ اِلَي الرِّضْوان» به كمك شما راه رضايت الهي طي ميشود. و يا ميگوييم: «حَفَظَةً لِسِرِّه وَ خَزَنَةً لِعِلْمِه» شما نگهبان سرّ الهي و معدن علم او هستيد.
سلام استاد: چرا من اینقد تنبلم!؟ بدنم برا روحم سنگینه. ۳۸ سالمه همش خواب. استاد میشه خواهش کنم التماس کنم برام استغفار بخونین. میگن دعای کسی برا دیگری میگیره.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه معرفت خود به حقایق را عمیقتر کنیم، برکات عبادات ما بیشتر میشود و شوق زندگی در امورات معنوی و زیبا در ما رشد میکند. در این رابطه خوب است خود را به مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و سپس «برهان صدیقین» و بعد از آن به شرح کتاب «آداب الصلواۀ» از حضرت امام خمینی بپردازید. موفق باشید
آینه دفاع مقدس، آینه صورت و معنا. چه زیبا جملهای و مقدس روایتی! این حرف مرا میبرد به سالهای خیلی دور که هزاران روایت و صدها آیه در موردش شنیده ایم و به آن ایمان آورده ایم، که روزی رسولاللهی بود و دستش در دست وحی، جانش آینهای که اراده و فعل خداوند را در آن سرزمینها بازتاب میداد. در جدال حق و باطل ها بود که این رسول جهاد را برای آنان که تشنه خدا بودند معنا میکرد. آیه آیه از وحی میگفت که چطور جانهایی را که در راه خدا پیکار میکنند میخرند و جز ربّ، روزی دهنده شان نیست، چطور رازهایی هست در این عالم که جز با خون فاش نمی شود، این که آدم هایی هستند در این عالم که وقتی از بین شما میروند، آنان را مرده می پندارید ولی اینها زندهگان حقیقیاند، حیات دارند و هم اکنون در این عالم، کار راه می اندازند، سرنوشتها میسازند و اصلاً رسولانی خواهند شد برای راهگمگشتهگان در آینده. روزگاران گذشت، مردم آمدند و رفتند و آن جهاد، در پیِ حوادث یادشان رفت. آن صورت و معناها در غبارهای زندگی بیرنگ شد. تا اینکه در عصری که جانها به ستوه آمده بود از دست مردمانِ نامقدس؛ دفاعی مقدس جان گرفت. رسولی که دستش در دست همان رسولِ الهی بود، آینه گَردانی میکرد و جلوه حق را بازتاب می داد. مثل وقتی که نور را در آینه میچرخانی چطور در انعکاس نورش ذراتی که می پنداشتی در سکون و جمود و سکوتاند، جان گرفتهاند و مستانه به دور خود رقص سماع میکنند. آری! مردمانی برخاستند و خروش کردند. دشمن جانهای زیادی را گرفت، خونهای زیادی خونبها شد. این خونها شدند آیه، تا بعدها نازل شوند بر قلبهایی که قرار است خریده شوند و بریده شوند از هر آنچه بیمعنا میکند زندگی را. در کوی و برزنها نام این آیهها نشست بر پیشانی آبروی محلّهها. سالهای مدیدی است که هنوز آیههای به جا مانده از آن کتاب مقدس رخ نشان میدهند، گاهی با نام و گاهی گمنام. و تو چه میدانی که چه دلهایی با این آیهها زنده میشوند، دلهایی که تشنه معنا و صورتِ دیگری هستند و عطشِ «جُستن» و «شدن» دارند. این آینه مقدس هنوز که هنوز است انعکاس میدهد صورتها را و معناها را برای آنان که طالبند، عاشقند، و یا برای آنانی که این طلب هنوز زیر خاکستر است برایشان و سر برنیاورده. برای فرزندانِ من و تو حتی اگر در سرزمینی باشند دوردست و یا حتی آنان که هنوز پا به عرصه این دنیا نگذاشتهاند. آری! روایت همچنان باقیست، اما زیباترین جلوه از این روایت را روزی خواهیم دید که معنای حقیقی این صورتها، قرارگاهی زده باشد در این عالم. روزی که این طنین در همه جا بپیچد که یا اهل العالم...
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «الیس الصبحُ بقریب»؟ نمیدانم ما در کجا به دنبال دمیدن صبح هستیم؟! در حالیکه به گفته جنابعالی با تولد آخرین پیامبر، صبح، دمیدن گرفت و با هر روز در افقِ روشنایی نور اسلام با حقیقتی روبهرو شدیم که حکایت ظهور آن صبح بود تا از اجمال به تفصیل آید. آیا انسانی همچون حضرت علی «علیهالسلام»، همان به ظهورآمدنِ صبحی نیست که انسانها از آن طریق بتوانند راه انسانیت خود را ادامه دهند؟ و باز صبحی دیگر همچون نور امام حسن «علیهالسلام» و آنهمه حکمت و طمأنینه، تا صبحی که با غیبت، در دلِ تاریخی که با اسلام به ظهور آمد، تا در دل آن غیبت خاص انواری ظهور کند که از سلطه غیبت، سر بیرون آورد که این صبح، صبح در دل غیبت است تا معلوم شود صبحِ نهایی، صبحِ بعد از غیبت و از درون غیبت سر بر میآورد و آن، نهاییترین صبح است. انقلاب اسلامی صبحی است تا معلوم شود تاریخ، آماده عبور از آن غیبت است و به فردایی اشاره دارد که ظهور بر غیب سلطه مییابد. پس «الیس الصبح بقریب»؟ که هر روز با تولد آخرین پیامبر همواره طلوع میکند و برای صبحی دیگر که آن نیز نزدیک است، ما را جلو میبرد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: پیرو بحث نیهیلیسم و پوچ انگاری زمانه به بحث حضور در اکنون بی کرانه خود رسیده ام منتهی هنوز ریشه ایی مطلب برایم کامل ادا نشده است. کتاب برهان صدیقین را چند بار مطالعه داشته ام چه راهنمایی میفرمایید؟ در کدام مباحث این حضور اکنون را کامل تشریح کرده اید؟ این حضور اکنون را چگونه بدست بیاورم؟ چه کتبی مطالعه کنم؟ و در نهایت این حضور را چگونه حفظ کنم؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم توجه و حساسیت به این موضوع است و البته بحث، همچنان باید ادامه داشته باشد. کتاب «شرح سوره مرسلات» و صوتهای شرح آن إن شاءالله موجب حضور خوبی در این موضوع خواهد شد. موفق باشید
سلام: اگه نخواهم اشتباه شیطان رو انجام بدم باید به کسی که خداوند به عنوان امام زمان من معرفی کرده سجده کنم؟ من به اینجا رسیدم باید چکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه در سجده نظر به مقام سبحان اللهی خداوند مطرح است؛ تنها میتوان برای خدا سجده کرد. موفق باشید
با سلام: استاد صمدی آملی در سخنرانی مورخه نهم مردادماه امسال فرمودند که: علامه حسن زاده آملی ، پیامبر انبائی بود. منظورشان چه بودهاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی شریعت جدیدی نیاوردهاند ولی از حقایق عالَم خبر دادند. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد: پیرامون دیدگاه های مشرب شیخیه در مذهب شیعه اثنی عشری نظر جنابعالی را خواستارم. مطالبی خواندم که ایشان را غالی در امر جایگاه ائمه معرفی می کردند اما با مراجعه به آرای خود ایشان در یافتم که مراد ایشان تکیه بر همان مراتب نوری اهل بیت است که مغفول واقع شده. یا اینکه نظراتشان پیرامون معاد و معراج را پیگیری کردم بسیار جالب بود اینکه جسم مربوط به این دنیا مداخله ای در قیامت ندارد و یا اینکه پیامبر با همین جسم عنصری به معراج نرفته اند و... اگر در این رابطه نظراتی دارید بفرمایید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آنجایی که بنده در جریان هستم از جهت تفکر اولیه، تحت تأثیر حکمت صدرایی هستند. بحث در تبعات حضور آنها میباشد که به نحوی گرفتار نوعی فرقهگرایی و جداشدن از مسیر فقاهت علما شدند و کارشان حتی به جایی رسید که از دل این تفکر، بهاء الله سر در آورد در حدی که ابتدا علماء دین، برخورد منفی با این جریان نداشتند ولی بالاخره به راحتی جریان شیخیه زمینه نفوذ کسانی را فراهم کرد که از دوستان جهان اسلام نبودند. موفق باشید
سلام و ارادت: در ایام دهه محرم هیاتی در شهر، تابلویی نصب کرده که بر روی آن نوشته است: «آمنوا بالحسین» آیا این عبارت معنایی درست است؟ در حالی که در قرآن «آمنوا بالله و بالرسول» وجود دارد. یعنی به مستفاد رسالت ایمان به رسول به کار رفته اما «آمنوا بالمحمد» بکار نرفته است... به نظر می رسد زمینه سوء استفاده اهل تسنن بخصوص وهابیت از این نوشته ها وجود دارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظورشان آن است که به حقیقت کار حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» ایمان بیاوریم. ولی به هر حال این عبارت، عبارت خوبی نیست. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: امیدوارم که همیشه در صحت و سلامت باشید ممنون از کتابها، صوتها و سخنرانیهای ارزشمندتون. شما از نگاهی نو و تازه همه مباحث را مطرح میکنید واقعا خالق یک گفتمان هستید. خیلی به خدا رو شاکرم برای اینکه به واسته استادی که کتابهای شما را به من معرفی کرد. از سال 93 به طور جدی در مباحث شما هستم و در حال تدریس بعضی از کتب شما در حوزه انسان شناسی و گاها مباحث انقلاب اسلامی، ولی سالهاست یک موضوعی در ذهن من از شما میچرخد و آن اینکه چرا شما وقتی از بعضی شخصیتهای سیاسی یا گاها اجتماعی صحبت میکنید یه نظرات قطعی بیان میکنید؟ گاهی در ذهنم میچرخد نکند استاد بغض و کینه شخصی از این افراد دارد که اینگونه تند صحبت میکند؟ مثلا برایم لاینحل است چرا شما راجع به شخص آقای هاشمی رفسنجانی اینقدر نظرات قطعی دارید؟ یادمه یه بار در جلسه ای بیان کردید خدای هاشمی خدای خمینی را کشت. واقعا شخصیت آقای هاشمی اگر به فرض دچار انحراف شده باشد چرا رهبر عزیزمان اینگونه در متن پیام ارتحال از ایشان یاد کرد. و متاسفانه این موضوعات به شدت در شاکردان شما رواج دارد. من تمام صوتهای شاگردان شما را هم گوش میدهم. مثلا در فایلی استاد حسینی داستانی از همراهی آقای هاشمی با رهبر معظم انقلاب در زمان جوانی داشتند به جایی رهبر معظم وقتی دیدند بچه های آن روستا دچار زنبور گزیدگی شدید شدند وردی خواندند و تمام آثار از آنها رفع شد و آقای هاشمی فرمودند چه خواندی ایشان گفتند فلان ورد را و ایشان فرمودند پس چرا برای من نشد و در ادامه استاد حسینی فرمودند فکر میکنند همه جا میشود با سیاست پیش رفت و سیاسی بازیه... واقعا شما این کفتمان را میپذیرید؟ یا استاد فرهادی که واقعا چنان با بغض شدید گاها در مسایل سیاسی ورود میکنند که نمیدانم چه بگویم و استاد موسوی و... واقعا شما که راه شهید بهشتی را رفتید و کادر سازی بسیار جالبی انجام دادید از شاگردانی که الحق و الانصاف دارند مجاهدت میکنند همین استاد حسینی، استاد فرهادی، استاد متقی، استاد موسویان، استاد اصفا و... من همش تو ذهنم میچرخه چون استاد طاهرزاده گاها با بغض نسبت به بعضی مباحث صحبت میکنند اینها هم همین راه را ادامه میدهند. واقعا دوست دارم در این زمینه پاسخی بشنوم که دلم از استادم، استاد طاهرزاده ای که سالهاست از ایشان مینوشم قرص تر شود. در پایان خیلی تشکر میکنم از مباحث شما، ای کاش در اصفهان بودم و به پای شما میافتادم که مرا در اخلاق سلوک دهید. استادی که سالها از او مینوشم اما یکبار موفق نشدم نصیحت یا تذکر مستقیمی از ایشان دریافت کنم. خوشا به حال شاگردان شما. یاعلی
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلماً دلیلی ندارد که بنده و امثال بنده با آقای هاشمی حساب شخصی داشته باشیم. اتفاقاً در ابتدا ارادت بسیاری به ایشان داشتیم تا اینکه با ریاست جمهوری ایشان، مسیری شکل گرفت که از نظر امثال ما انحراف از مسیر انقلاب بود و در جلسهای که خدمت آیت الله مصباح و دکتر حداد عادل تشکیل شد، همه نگران بودیم که چرا با چنین مسائلی روبرو شدیم و بحث «چه شد که کار به قتل امام حسین کشیده شد؟» در همین فضا عرض شد. به نظر میآید در نمازی که حضرت آقا برای آقای هاشمی خواندند آن جمله ای که عموماً برای میت خواند میشود حتی به اغماض؛ برای آقای هاشمی نخواندند که بگویند: « اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیراً.» موفق باشید
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد بزرگوار. ضمن تبریک اعیاد ولایت و عذر خواهی از این که مصدع اوقات گرانبهایتان می شوم. خداوند بر برکت وجودیتان بیفزاید. از حرم حضرت معصومه سلام الله علیها با چشمی گریان و قلبی شکسته برایتان می نویسم. نمی دانم از کجا و چه بنویسم که پاسخی بگیرم راهگشا. برای این که زیاده گویی نکرده باشم هیچ نمی گویم و درد دل نمی کنم فقط سؤالم را می پرسم. شما که نفس و جان آدمی را خوب می شناسید علت بیماری دو قطبی چیست و درمانش چه گونه است. من با همسر دو قطبیم چگونه رفتار کنم که خسر الدنیا و الاخره نشوم که از مسیر حق تخلف نکرده باشم. با کتب و سخنان شما بیگانه نیستم ولی پیچیدگی این بیماری به قدری است که راه به جایی نمی برم. درمان دارویی فقط کنترل کننده است که آن را هم دیگر به هیچ وجه نمی خواهند بخورند. ...........................
باسمه تعالی: سلام علیکم: این افراد با همه مشکلاتی که به جهت آن روحیه دارند؛ از آن طرف نیز آمادگیهای خوبی در راستای سیر و سلوک در آنها هست. اگر با آنها مدارا شود پشیمانی ندارد و حتی برای خود شماها نیز برکتهایی پیش خواهد آورد. موفق باشید
سلام علیکم حاج آقا طاهرزاده: عید غدیر رو خدمت شما بزرگوار تبریک عرض میکنم. آیا این درست است که موقع نام گزاری فرزند باید نامی که انتخاب میکنند با نام مادر هم خوانی داشته باشد واگر هم خوانی نداشته باشد در آینده روی شغل و زندگی آن تاثیر بد میگزارد. با تشکر از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرفها اعتبار ندارد. همان خوب است که ما نام فرزندانمان را با نظر به انسانهای قدسی و الهی تعیین کنیم. موفق باشید
سلام استاد عزیز: متاسفانه امثال بنده ، نتونستیم خوب درک کنیم که چقدر نیاز داریم حضرت حجت (ارواحنا له الفداء) ظهور کنند . آنچنان که باید، احساس نیاز نمیکنیم و مشتاق نیستیم وحتی خیلی بدتر از این گاهی میترسم. چون یه بار یکی از افراد انقلابی مشهور گفتن که اگه امام زمان ظهور کنند دیگه ثواب عبادات ما خیلی کمتر میشه و... . چکار کنم نگاهم به قضیه درست بشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر آنکس که به دنبال بهترین بودن برای خود و برای جهان بشری است، مسلّم در مقام انتظار نسبت به حضرت حجّت «عجلاللهتعالیفرجه» قرار دارد از آن جهت که به بدیها و پلشتیها رسمیت نمیدهد. مهم این نیست که ما هنوز شایسته حضور ذیل آن حضرت قرار نگرفتهایم، مهم آن است که در طلب چنین حضوری باشیم و این، خود به خود شایستگی لازم را پیش میآورد زیرا برای بدیها رسمیت قائل نشدهایم. موفق باشید
سلام علیکم: خدا قوت. ببخشید سوال دارم. ملاک تعیین اصول و فروع دین چیست؟ بر چه اساسی از ضروری دین جدا شدند. سوال اصلی اینه که اگر حجاب اینقدر اهمیت دارد چرا جزء فروع دین نیامده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آنجایی که هر عملی باید بر مبنای اندیشه و تعقل باشد، اصول دین، مبنای اعمال دینی و شرعی میباشد و حجاب نیز یکی از اعمال شرعی است و مسلّم کسی که مبنای دین و شریعت الهی را درک کرده باشد، مییابد که چگونه با انجام وظایف دینی راهِ قلب خود را به سوی جهان حقایق بگشاید و با عدم رعایت دستورات دینی، خود را از آن جهان محروم نکند که به گفته جناب مولوی: «آن جهان و راهش ار پیدا بُدی/ کم کسی یک لحظه در اینجا بُدی». موفق باشید
سلام استاد عزیز: صوتی از دکتر چاوشی گوش دادم که برخلاف نظر مشهور، نکات قابل تاملی درباره نسبت حکمت متعالیه صدرا با عرفان طرح میکنند. لینک صوت را برایتان میفرستم: https://eitaa.com/varastgi/401 به نظر میرسد دوستانی که قصد رجوع به عرفان را دارند، بینیاز از تذکرات فردید و دکتر چاوشی نیستند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر. در جریان سخنان ایشان و نیزسخن اخیر ایشان هستم. موفق باشید
