با سلام و عرض ادب خدمت شما رأس هرم و پاسخگويى. يكى از شباهتهاى نظام «شاهنشاهى مدرن» و «حكومت اسلامى مبتنى بر ولايت فقيه»، معصوم ماندن «فرد در رأس قدرت» است. در كشورهايى كه چنين ساختارى دارند، هميشه يا غالباً، انگشت اتهام يا ناكارآمدى، به سمتِ زيرمجموعههاى رأس هرم، نشانه مىرود؛ نه خود رأس هرم. هر اتفاق يا كاستى باشد، سرانجام به رأس هرم، ربطى ندارد؛ و بايد يا زيرمجموعهها عوض شوند، يا همانها پاسخگو باشند. مثلاً، در كشور خودمان، هدايت كشور در همه ابعاد (و نه فقط مسائل دينى) به دست «رهبر» ايران تعريف شده است؛ و سه قوه و بسيارى نهادها و سازمانها، زير نظر و كنترلِ مستقيم و غيرمستقيم رهبر قرار دارند؛ ولى مثلاً، اگر در صدا و سيما و يا قوه قضاييه، خطاى مهمى صورت گيرد، يا عملكردشان مطلوب نباشد، هيچگاه رهبرى نظام (به عنوان رأس هرم كشور)، مسؤوليت خطاهاى آنها را به گردن نمىگيرند؛ و اين يعنى، «معصوم ماندن» در رأس هرم. اين در حالى است كه، در بسيارى كشورهای دمكراتيك، اگر كارمندِ جزيى، خطاى مهمى انجام دهد، غالباً وزير يا نخستوزير، به راحتى استعفا يا حداقل، عذر خواهى مىكنند. سؤال اگر پادشاه و يا ولى فقيه، كه در رأس هرم كشورها هستند، «كارهاى» نيستند؛ پس اساساً چرا باشند؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: جایگاه رهبر انقلاب، جهتدادن به سیاستهای کلّی نظام است. ولی هر قوهای مسئول خاص خود را دارد و نسبت به وظایفش البته باید جوابگو باشد. موفق باشید
بسم رب الحیدر. سلام استاد وقتتون بخیر: شما تو کتاب ادب خیالتون فرمودین کسانی که زشتی بی عالم بودن و مزه ی عالم عالم دار رو بچشند راحت درسشون و مطالعه شون رو دارن. چطوری به این درجه برسیم؟! چطوری بشناسیم و بچشیم؟! یعنی با پیدا کردن استادهای مشخص و گرفتن نورشون و هم افق شدن باهاشون بدست میاد؟! و یک سوال دیگه آیا ذکر گفتن باید در زمان خاصی و اگر چهله ای بود باید همه روز در ساعت مشخصی باشه؟! و سوال سوم؛ چطور انسان میتونه در زندگی استنباط درست داشته باشه و از راه شیطان نباشه؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عالَمدارشدن در فضای معارفی مثل «معرفت نفس» و با نظر به شخصیتی آرمانی که در این زمانه میتوان حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» را مدّ نظر قرار داد؛ پیش میآید. ۲. اذکارِ عام مثل ذکر «لا إله إلا الله» و ذکر صلوات، نیاز به زمان خاصی ندارد و برکات خاص خود را در متعالیکردنِ قلب پیش میآورد. آری! اذکار خاصی هست که باید زیر نظر استاد باشد که به نظر میآید امروزه با نظر به شخصیتهایی مانند حضرت امام نیاز نباشد ۳. ملاک معارف الهی و سیره معصومین «علیهمالسلام» است. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: مرا در فضای مرسوم علوم انسانیِ این فرهنگ، سخن گفتن دشوار است؛ زیرا منِ نوعی آنچنان بدون آنکه دیدگاهی از پیش تعیینشده داشته باشم، به دنبال حقیقت هستم که در هیچ سنتی آرام و قرار ندارم. چونان کودکی بدون ترس از چرایی مسائل سوال می پرسم، بدون آنکه وابستگی های دیگر برایم اهمیت داشته باشد. در فضای علوم انسانی و نخبگانی ما، هر کس حقیقت مطلقی را پذیرفته و این پذیرش واسطه ای شده است میان او و طالب حقیقی علم بودن؛ بنابراین به نحوی می شود که نگاهش به علوم انسانی هیچ تفاوتی با نگاه یک مهندس عملگرا به طبیعت ندارد؛ اکنون که دانشجو هستم و در یکی از بهترین دانشگاه های این کشور درس میخوانم، هیچکس را نیافتم که رابطه ای بی واسطه با علم برقرار کند، چه آنکه دنبال علم هستند برای هدفی دیگر و مشخص، بدین معنا پرسشی حقیقی هم ندارند، که آن پرسش، روح و روانشان را ویران کرده باشد، و این چنین پرسشی آنها را سرگردان وادی علم و حقیقت کند؛ زیرا از قبل به پرسش ها پاسخ گفته اند. «در علوم انسانی، به مفاهیمی چون خداوند، ایمان، عشق و... می اندیشند؛ اما به راستی چرا نمیگویند خداوند را میخواهند، ایمان را می خواهند، و عشق را... و چرا چون من که از همهی این حرف های این چنین مرده بیزار است، و هیچ یک از آنها را در وجودش به طور کامل احساس نمیکند، نگران و پریشان نیستند و لااقل نمیتوانند سکوت کنند؟» هر چند که از قبل در وادی هدف های پیشینی شان، برای ورود به این عرصه به این سوالها پاسخ داده اند، اما طالب حقیقت بودنشان از سر آن است که دستشان برای مواجهه با سنت ها و فرهنگ های دیگر، خالی نباشد؛ سنت ها و فرهنگ ها نمایندگان حقیقت بر روی زمین اند که به ما انسان ها به ارث رسیده اند، من نیز این مفاهیم را قبول دارم، اما چه می شود که این همه که باید ما را به حقیقت برساند، پیش از هر چیز ما را از انسانیت دور می کند، بهتر از من فردریش هولدرلین در کتاب گوشه نشین یونان می گوید: «حرفی است تند، اما با این حال می گویمش، چرا که حقیقت دارد: ملتی از هم پاشیده تر از ملت آلمان به تصور من درنمی آید. تو پیشه ور می بینی، ولی انسان نه، اندیشمند، اما انسان نه، آقا و بنده می بینی. و پیر و جوان هم، اما انسان هیچ- آیا این همه شباهتی به آن میدان جنگ ندارد که در آن دست و پا و همه ی اندام ها تکهتکه از هم جدا افتاده اند و در همان حال خونِ ریختهی جان در خاک فرو میرود؟ خواهی گفت در این جا هرکس سرش به کار خودش بند است. من هم همین را میگویم. ولی کار را که باید با دل و جان انجام داد. و لازم نیست هر نیرویی را در وجودمان خفه کنیم حالا اگر که این نیرو، قضا را، با عنوان و مقام شریف ما هماهنگی نداشت. هیچ لازم نیست. هیچ لازم نیست با این ترس حقیرانه، از سر ریایی خردهبین، فقط همانی باشیم که عنوان ماست. بلکه جا دارد سختگیرانه و عاشقانه آن چیزی باشیم که هستیم، به این شکل در کار و کنش ما روحی خواهد بود. و اگر که به راه پیشه و رشتهای رانده شدهایم که دم و بازدم را از روحمان میگیرد، چنین پیشه ای را بیکمترین اعتنا دور بیندازیم و شخم زدن یاد بگیریم! ولی آلمانی های تو خوشتر دارند به آن ضروریترین کار بسنده کنند، برای همین هم در کارهاشان سرهمبندیِ بسیار زیاد می بینی و به جایش کار بیغش و به راستی شوقانگیز کم. طبیعی است، میشد این ضعف ها را نادیده گرفت اگر که این آدمها بیهیچ چاره و تدبیری در قبال هر آنچه زندگی زیباست، بیاحساس نبودند و نفرین ناطبیعتِ متروکِ خدا همهجا بر سر چنین ملتی سنگینی نمیکرد.» این چنین است که در فضای علوم انسانی ما که بی شباهت به پادگانی نطامی نیست، هیچ آفرینشی عرصه ی وجود ندارد، و غالبا به تکرار اندیشه های دیگران می پردازند، به نظرم یکی از دلایل اینچنین نگاهی بر میگردد به جایی که مفهوم تاریخ در فلسفه اوج گرفت، هرچند به لحاظ نظری بسیار با این مفهوم در فلسفه همراهم، اما گمان میکنم، تفسیری که از آن در جامعه ما وجود دارد، یا آنکه اشتباه است و یا آنکه بی تاریخ. زیرا با همه ی واسطه ی تاریخی همه ی این افرادی که تا کنون به نقد آنها پرداختم این چنین است که تاریخ به شکلی افراطی مقدم بر خود قرار داده اند و این چنین مطیع مفاهیم هستی شناسی شدن، نتیجه ای جز دوری از انسانیت و آفرینش ندارد. «من در مواجهه با جامعه ی نخبگانی، چونان نیازمندی که دست طلب دراز می کند اما امیدی به یاری ندارد، فریاد کمک سر می دهم: ای اندیشمندان مسلمان و ای پدران معنوی من! به داد من برسید و مرا یاری دهید، اما همهنگام نگذارید که این فرزند، خود را فریب دهد! من مرد میدانی در علوم انسانی ندیده بودم که اگر دکارت خواند و حرف او را تصدیق کرد و گواه داد که گویی حق با اوست، چونان کودکی سر به هوا فارغ از دیگر تعلقات پا در میدان بگذارد و خود هم به مانند دکارت به همه چیز شک کند... چه باک، اگر دکارت با این کار در آن فرهنگ به آن نتایج رسید، و تو با این فرهنگ (که اگر قدرتمند باشد دوام خواهد آورد، و با این کار از پای در نخواهد آمد) طلوعی دوباره خواهی کرد، طلوعی با شکوه تر.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب از حقیقت گمشده گفتی!! زیرا به نام حقیقت، به دنبال چیزی میباشند که خود ساختهاند و از دیروزشان معلوم بود که فردایشان فردایِ سرگردانی است. و این فریادی است که سخت بدان محتاجیم. سالها پیش از آنگاهی عرض شد که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود. گمان کردند سخنِ نابهنگام گفته شده. امروز نیز عرض میشود که باید از رازِ نیستانگاریِ این دوران سخن گفته شود، هرچند گویا گمان میکنند سخنی است زودهنگام. به خوبی متوجه شدهاید باید در آینه سنتهای جاری در ملتها متوجه روحی شد که راز قوام آنها بوده است و زندگی را در امروزمان گوشزد میکند، برعکسِ جهان مرده دنیای مدرن که چه اندازه بیروح است و آدمیان در آن همانند رُباطها ادای احترام و عاطفه نسبت به همدیگر در میآورند ولی بوسههایشان به یکدیگر مانند بوسههای رُباطی است که دیواری را میبوسد و نمیدانند این به جهت آن است که حقیقتی را که در دلِ انسانیت انسانها نهفته است، گم کردهاند. حرف در این مورد بسی بسیار است و هرچه از آن بگویی، تکهای از آنچه چهلتکه است را گفتهای. پیشنهاد میشود چند تکهای از تکههای «گفتگو از حقیقت» را در دو جلسه اخیر «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» https://eitaa.com/soha_sima/2410 و https://eitaa.com/soha_sima/ دنبال کنید. و باز در این سرگردانی با عزمی راسخ باید کار را دنبال کرد زیرا افق، روشن است. موفق باشید.
با سلام خدمت استاد عزیز: یک سوال اساسی ذهنم را مشغول کرده و آن سوال اینست که آقای خامنه ای آیا از مشکلات مردم خبر دارند یا خیر؟ در هر صورت بلی یا خیر واویلاست و مصیبت و سو عاقبت برای ایشان و سوال دوم اینکه شما در یک فایل های صوتی فرمودین جهان مملو هست از مولکول های فعال و زنده که در ارتباط هستند الان وارد هر مغازه ای که میشی تو هر خیابون و کوچه ای و برزنی هر جمع خانواده ای نفرین میکنند به آقای خامنه ای از ته دل و مسوولین مملکت آیا به نظرتون اینا تاثیر میگذاره؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً رهبر معظم انقلاب با آن بصیرت خاصی که خداوند به ایشان عطا کرده، با عمق جان از آنچه فعلاً جامعه گرفتار آن هست، اطلاعات کافی دارند و علت آن را و ریشه های آن را به خوبی می دانند. و تنها با درایت و هوشیاریِ ایشان است که إن شاءالله جامعه از این معضل عبور می کند و البته مردم باید متوجه باشند خودشان منشأ این مشکلات نباشند تا تدبیرات رهبری و رهنمودهایی که ایشان جهت این نوع مشکلات متذکر می شوند، تأثیر خود را بگذارد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده ساکن اصفهان بوده و میخواستم در صورت امکان مشاوره ای با استاد داشته باشم. آیا امکان ملاقات با ایشون وجود داره مشاوره تلفنی چطور؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به جهت نوع کاری که برای خود تعریف کرده ام، تنها از طریق همین سایت می توانم در خدمت رفقا باشم. موفق باشید
با سلام: در حکمت متعالیه گفته میشود که حقیقت وجود به ذهن نمی آید. یعنی آن حقیقی که خارج از ذهن است و اصالت دارد وجود است واین وجود به ذهن نمی آید تا علم حصولی شود. اما می توان با علم حضوری، وجود را درک و شهود کرد. اگر مطالب بالا درست است، لطفاً بفرمایید که این علم حضوری از وجود را چگونه میتوان رسید؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین که انسان به علم حضوری در نزد خود حاضر باشد، متوجه وجود خود می گردد و در همین رابطه با هر موجودی که روبرو شود به اعتبار وجودی که مثلاً اسب است و یا گل است روبرو می شود. موفق باشید
سلام حضرت استاد: خدا قوت، به این رسیدم که اگر عمل انسان باعث پیوند دل و عشق دل به خدا نشود هر لحظه ممکن است تحت تاثیر هوا و هوس قرار بگیرد و بلغزد کما اینکه توی ذهنم نیست که در حال اشد حبا لله گناهی کنم از روی عمد البته که من لایق این محبت نیستم ولی میدونم محب اراده نمیکند که محبوب را اذیت کند و به این رسیدم که دلیل اینکه هرچه درجا میزنم حرکت نمیکنم بخاطر نبودن این محبت هست ولی نمیدونم چطور و چگونه این محبت رو فعال کنم، خیلی حدودی میدونم، ممنون میشم کمکم کنید، به این فکر بودم که خودم رو نساختم فردا امام زمان علیه السلام میان به دردشون نمیخورم ولی به فکرم خورد که اگر دلم عاشق خدا بشه و آن حالت خشیت مخلوط با محبت رو پیدا کنه مثل آیت الله ناصری، دیگر به راحتی میتونم به نیازهام برسم و خدا محب خودش را ناامید نمیکنه و به درد بخور میشم. شاید این پیامی که دادم آنقدر لزومی نداشت که وقتتون رو بگیرم ولی چه کنم که دوستتون دارم؟ همانطور که پدر و خانواده ام هم همینطور بودن
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که بتوانیم هر اندازه که ممکن است در محضر خداوند خود را احساس کنیم و در امور زندگی راضی به رضای خداوندی باشیم که همواره مواظب ما بوده و هست. و در این رابطه خلق خدا را دوست بداریم و اگر هم از آنها بدی میبینیم با بدیِ آنها بد باشیم و نه با انسانیت آنها. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: با توجه به اینکه بعضی خوابها تعبیر خوبی ندارند، و روایتی هست که عمر خواب زنی را که پیامبر تعبیر خوبی کردند که شوهرت برمیگردد به مرگ شوهرش تعبیر کرد و شوهرش مرد و پیامبر فرمودند به خاطر اون تعبیر بود، میشه خواب رو تعبیر بد کرد یا همه رو باید تعبیر خوبی کرد؟ روایتی که نقل شد درسته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال موضوع، موضوع حساسی است و به همین جهت نباید به راحتی وارد تعبیر خواب شد. و مکرر بنده عرض کردهام که تعبیر خواب نمی دانم. موفق باشید
تِوَهُّم چیست؟ رباعی۱۴۴ مولانا: «آنکس که درون سینه را دل پنداشت / گامی دو سه رفت و جمله حاصل پنداشت / تسبیح و سجاده توبه و زهد و ورع / این جمله رهست خواجه منزل پنداشت» مقدمه؛ تفاوت دِل حقیقی و مجازی آیا منظور همان تکه گوشت صنوبری شکلی که کار پمپاژ خون در بدن را عهده دارست میباشد؟ اما نه، دِل، اشاره به کیفیتی از وجود آدمی است، نه اشاره به جزئی از بدن جسمانی! هرکسی دچار چنین اشتباهی [یعنی خلط میان دل مجازی و دلِ حقیقی] بشود، احتمالا در مسیر زندگی به رشد و تعالی چند ادامه دهد اما نهایتا دچار توّهم خواهد شد و از ادامه مسیر تحصیل معرفت باز خواهد ماند. توَهّمی به نام «من به مقصد رسیدم» تشخیصِ تفاوت میان« مسیر و راه» با «منزل و مقصد» بسیار مهم است. اتفاقا تعریف توهم یعنی؛ پندار اشتباه راه بجای مقصد! توهم = عدم تشخيص امر حقیقی از مجازی اگر کسی از ما پرسید که آیا دِل دارید؟ اگر صرفا با توجه به دل مجازی که گوشت پمپاژ کننده خون است بگوییم بله جواب اشتباه توِهّم زده ایی داده ایم چون منظور از دل آن نیست خداوندان دل دانند دل چیست / چه داند قدر دل هر بیروانی / ز درگاه خدا یابی دل و بس / نیابی از فلانی و فلانی غزل۲۷۲۲ دیوان شمس https://t.me/sokhannoo
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت آن است که انسان جز «دل» نیست به همان معنایی که چون خود را در خود احساس میکند، چیزی جز همان احساسی که از خود دارد نمییابد. حال در این نوع احساس خود با چه جهانی روبهرو میشود؟ با گوهری که حکایت حضور اوست در نسبت با حقیقت در نزد خود، مثل آن که در خود زیباییِ دوستداشتنِ حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» را احساس میکند که صاحبِ دلِ حقیقی است و یا در دل خود، دل را به امور کثیره احساس میکند و این یعنی گرفتاری در توهّمات. زیرا به ما فرمودهاند: «دل یکی است گوهری ربّانی / خانه دیو را چه دل خوانی». موفق باشید
سلام وقت بخیر: استاد شما کوچینگ عرفان برگزار نمی کنید؟ اساتید را می شناسید که کوچ عرفان برگزار کنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلاً نمیدانم کوچینگ عرفان چی هست؟!!!! موفق باشید
سلام استاد: حفظکم الله! بنده قصد دارم نهج البلاغه رو بخونم، البته قبلش شرح نامه ی فرزندم این چنین باید بود رو خواندم! اما اگر بخواهم مستقیم با نهج البلاغه ارتباط موثر بگیرم، چگونه باید عمل کنم؟ نگاه هم به حکمت ها، خطبه ها و نامه ها چگونه باید باشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود ابتدا به همان شرحهایی که از نهجالبلاغه در سایت وجود دارد، رجوع شود. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم «والعَصر» قسم به تاریخ! که هر بشری در تاریخی توانست جای بگیرد و معنا و نهایتش را یابد ... و در هر تاریخی رشد یعنی رفتن به آسمان آن و بازگشت به شکوفایی یافته اش و هر تاریخی رجوعی فرعونانه داشت و رجوعی توحیدی. رجوع به تاریخ خودمان که بشر آخریم هم غیر از این دو نوع رجوع نیست یعنی رجوع تمدن غرب که همچون فرعون خود را یافته ولی از مرزهای رشد درست و ادامه پیشرفت حقیقی خارج شده! میشود آنچه از مدرنیته میبینیم، آنها نیز به آسمان تاریخ بشر آخر رفتند اما فرعونی! و در بازگشتشان این علم و تکنولوژی و این قدرت هایشان را یافتند اما چون رفتنی از جنس اَنانیت بود این وحشی گری و پوچی را حاصل کرد زیرا کامل و درست نبود و این یعنی سرقت تاریخ و تحریف آن. و رجوع توحیدی و حقیقی و رشد به نهایی ترین تنها با اولیاء معصوم الهی مقدور است که انقلاب اسلامی یعنی این رجوع، پس انقلاب اسلامی درست ترین رشد این بشر از تاریخش میباشد و تنها راه معنا گرفتن همه انسانهای حال حاضر جهان... دلم میسوزه برای کسانی که جلوی رشد خودشون رو گرفتن و به غرب اعتماد کردند و نتونستند رشد صحیح را با توحید پیدا کنند. شخصیت من همواره بزرگ ترین حالت را به تاریخ خودش داشت برای همین ام بود که انقلاب اسلامیرا بزرگتر از انقلاب فرعونی غربی یافت هرچند گرفتار اراده های مدرنان تاریخ بود و راه های جلویش را بن بست میدید و منعفل از آنها شد. چرا باید با خود بدَ میکردم و خودرا کوچک تر از آنچه توحیدی و گشوده بود میخواستم؟! مردم خیال میکنند ما عارفیم و از آن جهت از آنها برتریم! که ازین جهت دست نیافتنی هستیم عجب دروغ بزرگی... و چه راست درستی که خود حقیقی رشدیافته آنهاییم... ما فقط راهی که راه آنهاست را با توحید پیشروی کردیم راهی که شکوفایی خوده هریک از مردمان این روزگار است و استعداد شکوفای خوده این مردم! آیا آقای نیچه بزرگمردی نیست که میخواست خودرا توحیدی بیابد و گرفتار فرعون تاریخ بود و پس چنین گفت: من از امروزم و پیش از این؛ اما چیزی در من هست که از فرداست و از پسفردا و پس از این. برای همین بود که من نیچه را بزرگتر از دانشمندان غربی یافتم و تصمیم گرفتم نیچه باشم همان تصمیمی که آوینی گرفت و مثل نیچه همواره بدنبال امام خمینی رضوان الله تعالی علیه که گمشدهی تعالی بخش و سیر بیش تر و درست خود است، پس انتظار خود کشید و خود را در او یافت و دوباره در برگشتش "هنوز نه" را یافت و گفت: (ویرانه های شهر را قفسی درهم شکسته بدان که راه به آزادی پرندگان روح گشوده است تا بال در فضای شهر آسمانی خرمشهر باز کند. زندگی زیباست! مگر این عاشق بی قرار را براین سفینه ی سرگردان آسمانی -که کره ی زمین باشد- برای ماندن در استبل خواب و خور آفریده اند؟ ومگر از درون این خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم هایی فربه و تن پرور برمی آید؟. پس اگر مقصد را نَه اینجاست در زیر این سقف های دل تنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه های بن بست باز می شود، نمی توان جُست. بهتر آن که پرنده ی روح دل بر قفس نبنند. «پس اگر مقصد پرواز است! قفس ویران بهتر! پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراست!» سلام و درود خدا بر روح الله خمینی و سید علی خامنه ای و سربازانشان). ای آوینی تو نیز بازگرد که حضرت امام در سلوک به آسمان حقایق به زمین برگشت و پیروز شد تا آن شخصیت آرام گرفته اش را در مخلوقات ببیند و بیابد و بسازد و ساخت متذکر همگان شد، اکنون حضرت روح الله سفر سیر از حق به خلق بالحق و سیر از خلق به خلق بالحق خود را تمام کرد، او پیروز شد و آمریکا تماما شکست خورد و نابود شد. مولوی اگر امروز بود رابطه خود و امام را چنین معرفی میکرد: آن عشرت نو که برگرفتیم، پا دار که ما ز سر گرفتیم، آن دلبر خوب باخبر را، مست و خوش و بیخبر گرفتیم، هر لحظه ز حسن یوسف خود، صد مصر پر از شکر گرفتیم، در خانه حسن بود ماهی، رفتیمش و بام و در گرفتیم، آن آب حیات سرمدی را، چون آب در این جگر گرفتیم، چون گوشه تاج او بدیدیم، مستانهاش از کمر گرفتیم، هر نقش که بیوی است مردهست، از بهر تو جانور گرفتیم، هر جانوری که آن ندارد، او را علف سقر گرفتیم، هر کس گهری گرفت از کان، از کان همه سیمبر گرفتیم، از تابش نور آفتابی، چون ماه جمال و فر گرفتیم، "خورشید زمان امام خمینی چون سفر کرد، چون ماه از آن سفر گرفتیم". من فقط به یک چیز برای خود احتاج مبرم دارم تا کارم تمام شود و آن چیزی نیست جز جایگیری قطعی در تاریخ انفسی خود که از جنس توحید یعنی «عبودیت» است. به پایان آمد این دفتر حکایت تازه آغاز است... (این یعنی مطلع الفجر و بالفعل شده توحیدی) والسلام علیکم و سلامی نو برای آغازی بالفعل از زندگی، من میخواهم زندگی کنم با توحید و هیچ دشمنی دیگر توان زمین زدنم را ندارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید زندگی در این آخرین دوران، جز با عمیقترین حضور که حضوری است تاریخی؛ ممکن نیست. حضوری که با انقلاب اسلامی به میان آمد. مهم، درکِ چنین حضوری است که در جای خود اهمیت دارد. جناب آقای استاد حجت الاسلام نجاتبخش در جلسه دهم شرح سوره «نبأ» در رابطه با «یوم الفصل» نکات دقیقی را به میان میآورند که خوب است به آنجا رجوع شود. موفق باشید https://eitaa.com/soha_sima/3670
با سلام و عرض پوزش خدمت استاد طاهرزاده. زمانی در مواجهه با برخی از اندیشه ها، این مطالب و جمع بندی ها مطرح می شد. نظر مبارک استاد را مسألت دارم. عنوان: «تفکر تاریخی چیست و متفکر تاریخ ما کیست؟» هر تاریخ و زمانه ای را «عقل» خاصی در بر می گیرد و به پیش می راند. این عقل اگر چه در باطن و در وجود همگان یکسان «حضور» دارد، لکن در همگان یکسان «ظهور و تجلی» ندارد. متفکران تاریخ کسانی هستند که عقل زمانه در وجود آن ها و در تفکر آنان بیش از دیگران متجلی است. و در حقیقت آینده ی هر جامعه ای را در آینه تفکر و شخصیت متفکران آن جامعه باید جست و جو کرد. آینده، یعنی آنی که دارد می آید! از کجا می آید؟ از همان جایی که متفکر رفته است و آن آینده را دیده است و در آینه افکارش آن آینده تابیده و او آن را گزارش و انعکاس داده است. آینده، باطنِ متجلی و پنهان تاریخ و هر زمانه ای ست. هیچ کس نمی تواند جلوی آمدن و تابیدن آن آینده را بگیرد. آینده ی ما چیست و آنچه دارد می آید و می تابد کدام است؟ آینده، به صورت رخداد ظهور میکند، و با تابش خود، راهی به سوی خود به روی ما می گشاید. آنجا که تفکر نیست، یعنی نوری از آینده نمی تابد و بین ما و آینده حجاب هایی واقع شده است. ما در آینه شخصیت هایی مثل حضرت امام خمینی «رحمة الله علیه» آینده خود را به نظاره می نشینیم. امام ما همان پرتو تابان و درخشانی است که از افق آینده ما به سوی ما آمده و می خواهد ما را با خود به سوی آن آینده و تمدن درخشان بکشاند. امامْ آینه ی آینده ی قدسی و پس فردایی و زمان باقی و انفسی ماست. جهان توسعه نیافته، جهان مظلومی است که از تفکر تاریخی محروم شده و از راه آینده اصلی خودش بیرون افتاده و راه توسعه هم در مقابلش گشوده نشده و بدین شکل دچار بی تاریخی و بی آیندگی و سرگردانی گشته. انقلاب اسلامی همان ریسمان و حبل الله متینی است که از افق آینده به سوی ما آویخته شده و می تواند ما را از باتلاق توسعه نیافتگی بیرون کشیده و در راه آینده و تاریخ اصلی خودمان قرار داده و پروازمان دهد. اگر به آن تمسک کنیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را / که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمیگیرد». دقیقاً در خال زدهاید از آن جهت که توانستهاید امر تاریخی را با تفکر و حضور در آینده به خوبی جمع کنید و معنای «حبل المتین» بودنِ انقلاب اسلامی را بنمایید. چه اندازه محروماند خفاشانی که دشمن آفتابِ فاش و آشکار انقلاب اسلامی هستند و در دل چنین طلوع بزرگی که در این تاریخ پیش آمده، آیندهای که آینده دیگری است، نمییابند آیندهای که در کلام حکیمانه رهبر معظم انقلاب تحت عنوان «ایمان و امید» بدان اشاره شد. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: حقیر حدود یک سال پیش با یکی از عرفا آشنا شدم که ظاهراً ایشون هم حدود ۲۵ سال پیش شاگرد شما بودن با راهنمایی های ایشون با مباحث عرفانی آشنا شدم و کتاب حکمت عرفانی از آقای علی امینی نژاد را تهیه کردم ولی اصلا متوجه نشدم ایشون اون زمان میگفتن کلید کتاب حکمت عرفانی کتاب خیشتن پنهان شماست و من با اینکه کتاب خیشتن پنهان را مطالعه کردم ولی باز مباحث عرفان نظری را متوجه نشدم یکی از دوستان دلیلش را ازشون پرسیده بودن و ایشون گفته بودن دلیلش اینه که کتاب خیشتن پنهان را حضوری کار نکردیم و بطور حصولی کار شده و اگر همش را هم حفظ کنیم فایده نداره باید با کتاب خیشتن پنهان به علم حضوری برسیم تا بتونیم شهود کنیم. میشه لطفاً شما راهنماییم کنید که چطور کتاب خیشتن پنهان را مطالعه کنم که به علم حضوری برسم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اگر کتاب «معاد» و شرح صوتی آن دنبال شود، کار جلو برود. موفق باشید
سلام وقت بخیر: استاد ببخشید یک کتاب در مورد مسائل اعتقادی برای نوجوان دختر ۱۶ ۱۷ساله اگر معرفی کنید. ممنون میشم بعد کلی تلاش سعی کردم به نحوی آمده بشن برای شنیدن و خوندن کتابی تو این مسائل.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید مباحث «معرفت نفس» از طریق کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و مباحث جایگاه نبوت و شریعت از طریق کتاب «چه نیازی به نبی» مفید باشد. هر دو کتاب روی سایت هست. موفق باشید
سلام علیکم استاد: وقتتون بخیر.علامه طباطبایی عالم ذر را به این صورت تبیین کرده اند که عالم ذر همان نشئه ملکوتی انسان است که در عین اینکه جنبه ملکی دارد، اگر به وجود ملکوتی خود از راه دلش توجه کند، آن معارف کلی توحیدی را درک می کند. علامه جوادی آملی معتقدند این عالم همان فطرت و سرشت انسان است؛ یعنی عالم ذر و میثاق، همان عالم فطرت و شهود قلبی است. به نظر او، هرگاه انسان به ساختار درون خود رجوع کند، چون خدا او را با سرمایه توحیدی خلق فرموده است، می تواند آن حقایق کلی توحید ربوبی را درک کند. منظور علامه همانست که علامه جوادی فرموده اند؟پس چرا مثل علامه جوادی مستقیما چنین اشاره ای نکرده اند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت الله جوادی مفصلاً در آیات ۱۷۲ و ۱۷۳ سوره اعراف طی جلساتی ممتد در این مورد بحث کردهاند و نسبت به آنچه علامه طباطبایی فرمودند نیز نظر تأیید دارند. عرایضی در جمع این مباحث در جزوه «معارف اسلامی – 1» https://lobolmizan.ir/leaflet/226?mark=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%20%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C در قسمت «آیات فطرت» شده است. موفق باشید
عرض سلام و ادب: چرا در آیاتی به خداوند سمع و بصر نسبت داده شده است اما شم و ذوق و لمس نسبت داده نشده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق، حضور محضاند و به اعتبار نظر به بندگان، سمیع و بصیر میباشند. موفق باشید
سلام علیکم: در رابطه با سوال ۳۶۹۹۱ خوب نتوانستم منظورم را برسانم. من نگفتم که چرا از امکان ماهوی ابن سینا استفاده کردید. ابن عربی اگر از آن استفاده کرده است، قبل از ملاصدرا و حکمت متعالیه بوده است. امکان ذاتی ماهوی بر اساس اصالت ماهیت است. وقتی اصالت ماهیت باطل است خوب امکان ماهوی هم غلط است. مشکلی که من دارم این است که شما اصالت وجودی هستید. حال چگونه اصالت ماهیتی که باطل شده است، شما بر اساس آن استدلال می کنید؟ باز هم باید توجه داشته باشید که در دوران ابن عربی فلسفه مشاء غالب بوده و ابن عربی استفاده کرده است. لطفاً توضیح بفرمایید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اصالتدادن به ماهیت، غیر از توجه به امکانِ ذاتی موجودات است که علامه طباطبایی در کتاب شریف «بدایۀ الحکمه» به خوبی به آن پرداختهاند که بحث در امکانِ ذاتی ممکنالوجود است و لا اقتضاء بودن آن نسبت به وجود یا عدم. موفق باشید
سلام علیکم استاد گرامی: امام «ره» به نقل از استادشان آیت الله شاه آبادی مطلبی بدین شرح نقل فرمودند: بیشتر از هر چه، گوش کردن به تغنیات، سلب اراده و عزم از انسان میکند. آیا منظور از تغنیات موسیقی غنا می باشد؟ یا حتی اگر موسیقی غنا هم نباشد در تضعیف اراده موثر است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید منظور، موسیقیِ غنایی است. ولی در آن زمان تقریباً همه موسیقیها غنایی بوده است. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: کدام یک از کتب حضرتعالی مناسب است که برای سی جلسه ماه مبارک رمضان از محتوا و عناوینش الگو برداری شود برای موعظه و منبر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان در این مورد به کتابهای «رمضان؛ دریچه رؤیت» و «فرزندم؛ اینچنین باید بود» و کتاب «سوره فتح و آینده روشن مجاهدان سالک» https://lobolmizan.ir/book/622?mark=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%D9%81%D8%AA%D8%AD فکر کرد. موفق باشید
با سلام خدمت شما: سوره محمد آیه ۳۸ «هَا أَنتُمْ هَٰؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنكُم مَّن يَبْخَلُ وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِن تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُم» آیه اثبات منیت و آثار شوم آن چرا منیت در ما انسانها ماندگار میشود؟ بعلت تولوا از انفاق «روی گردانیدن از انفاق» انفاق بمعنای جدا کردن خود از غیر خود! سوال: عدم انفاق چرا داریم؟ چون خلاف ذات آفرینش خود عمل میکنیم! الفقر ذات ماست «خالی بودن مرکز یا دل» که با بخل و عدم انفاق _به ایجاد خودی که مثل خود نیست! می انجامیم «یستبدل قوما غیر لکم ثم لایکونوا امثالکم» اگر بخل ورزی در انفاق خودیت نداشته باشیم بلافاصله ایجاد غیرلکم «غیر خود» که هیچ شباهتی به اصل وجودی مان ندارد دچار میشویم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به گفته علامه طباطبایی «رحمتاللهعلیه»: اگر خدا همه اموال شما را طلب کند، شما دچار بخل خواهید شد، به شهادت این که شما وقتی دعوت می شوید که در راه خدا انفاق کنید - با اینکه انفاق پاره ای از مال شما است - بعضی از شما بخل می ورزید، حال چه رسد بگویند همه اموال را انفاق کنید، و این در صورتی است که هر کس در انفاق بخل بورزد، زیرا خیر را از خودش بریده، زیرا تنها خدا غنی است و نیازمند حقیقی هم تنها شمایید و با انفاق، فقر خودتان را از طریق امتثال امر الهی جبران می کنید. بنابراین اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید و پاداش هایتان دهد (اشاره به آیه ی ۳۶) و اگر اعراض کنید، خداوند به جای شما قوم دیگری را جانشین می کند و آنان را موفق به ایمان می کند تا مثل شما نباشند، بلکه ایمان بیاورند و تقوا داشته باشند و در راه او انقاق کنند. و اگر از آن حد از انفاق که به عهده مومنین گذاشته شده کوتاهی شود، دیگر امکانی برای ماندن آنها نیست و زندگی آنها به بحران می افتد و منقرض می شوند تا ملتی دیگر و با شایستگی ماندن، جای آنها را بگیرد. موفق باشید
سلام استاد گرامی: در دعای امام زمان عجل اللهم آنی اسئلک بالمولودین فی رجب منظور از (محمد بن علی الثانی وابنه علی بن محمد المنتجب کدامین امام میباشند؟ لطفاً توضیح بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به سایت https://aasemaan25.blog.ir/post/Mawloodain رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: کسی که احساس ظلمت و کدورت و آلودگی می کند و از گل و لای گناهانش در فشار و اذیت است و با همین حالت به قرآن پناه ببرد و آن را تلاوت کند تا با نور تلاوت قرآن ظلماتش برطرف شود، آیا اثر مثبت دارد یا منفی؟ چون گاهی تصور می کنم اگر با حالت آلودگی به قرآن رجوع شود مشمول «لایزید الظالمین الا خسارا» می شوم. خواهش می کنم در این مسأله یاری ام کنید. التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا میداند چنین است! و به هر بهانهای به قرآن مجید کریم رجوع شود، ناخودآگاه جهانِ سراسر رحمت حضرت معبود، مقابل انسان گشوده میگردد و آیه «لایزید الظالمین الا خسارا» مربوط به کسانی است که میخواهند از طریق سوء استفاده از قرآن، ظلمِ خود را توجیه کنند. موفق باشید
با سلامک فاقد شئ نمی تواند واجد شئ باشد. خداوند که مخلوقات را می آفریند باید خودش واجد مخلوقات باشد. اگر مطالب بالا صحیح است آیا در ذات خدا ترکیب بوجود نمیاد؟ با تشکر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خداوند از نظر وجودی، واجدِ وجود همه مخلوقات است در مقام وجودی خودش. و این غیر از واجدِ مخلوقات باشد به اعتبار ماهیت و نقص آنها. موفق باشید
با عرض سلام: استاد در خصوص عشق های یه طرفه آیا استفاده از دعا و دعا نویس برای ایجاد عشق و حلمشکلات ازدواج در طرف دیگر درست است یا کار را بسپاریم به خدا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید این موارد، بیشتر با نوعی توهّم همراه است و باید خود را از آن آزاد نمود. بد نیست در این مورد به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
