بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36146
متن پرسش

با سلام: استاد ما باید با چه رویکرد و هدفی نماز بخوانیم یا روزه بگیریم قرآن بخوانیم و ...؟ احساس می‌کنم کم کم دیگر عبادات را برای ادای تکلیف انجام نمی دهم واقعا دوستشان دارم ولی سوالی دارم. در نماز فرمودید که ائمه (ع) را نصب العین خود کنیم که تجلی نام را مد نظر داشته باشیم. این طور عرض کنیم قربت الی الله یعنی چه؟ اگر من نماز بخوانم که به خدا نزدیک شوم که حظ نفس است پس باید با این رویکرد بخوانم که او لایق عبادت شدن است. در خصوص روزه چطور؟ اگر هدف من نزدیک شدن به او باشد حظ نفس است و فکر نمی‌کنم نتیجه نهایی حاصل شود. اگر با این رویکرد باشد که من روزه بگیرم تا او خود را در من ببیند او خود را در شمر ملعون هم میدید. استاد فکر نمی‌کنم برای حضرت حق فرق داشته باشد که خود را با چه درجه ای از روحانیت در من ببیند. او می‌خواهد خود را در من بچشد (لنعلم) حال برای او چه فرق می‌کند مرا در چه درجه ای از تجرد بچشد. حالا که این طور است چرا باید روزه بگیرم؟ تا او مرا بهتر بچشد؟ استاد من دوست دارم نماز و روزه فراوان به جا آورم ولی نمی‌دانم با چه هدفی این اعمال را به جا آورم. آرزوی من این است که با امام خمینی محشور شوم چه رسد به حضرت صدیقه ی کبری (س) ولی این گونه تفکرات شیطانی مرا اذیت می‌کند برای سه ماه رجب، شعبان و رمضان آینده برنامه ها دارم ولی دوست دارم قبل از شروع دقیقا بدانم که می‌خواهم چه کار کنم. البته این را می‌دانم که باید (عباد وقت) باشم و با انقلاب اسلامی نسبتی داشته باشم. خدا شما را حفظ کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه در مسیر انس با خداوند جلو برویم، باز همچنان باید جلوتر رفت. نه به معنایِ قربی که او را در دوردست‌ها بپنداریم و بخواهیم به او نزدیک شویم، بلکه به معنای آن‌که «یار نزدیک‌تر از من به من است/ این عجب بین که من از او دورم». پس بحث در عبادات مربوط به رفع حجاب است تا او خود را به نور اسمای حسنایش در ما بنگرد تا آن‌جایی که او در ما به ظهور آید به همان معنای «قرب نوافل» که فرمود: «کنتُ سَمعَهُ الَّذی یَسمَعُ بِهِ، و بَصَرَهُ الَّذی یُبصِرُ بِهِ، و لِسانَهُ الَّذی یَنطِقُ بِهِ». در این‌جا حضرت حق خود را در میدان حضور بنده‌اش حاضر می‌یابد به همان معنایی که در آیه: « وَما رَمَيتَ إِذ رَمَيتَ وَلكِنَّ اللَّهَ رَمى» وقتی در معارف توحیدی حاضر شدیم، حال کثرتِ عبادات موجب شدیّت آن حضور می‌شود. عرایضی در این رابطه نسبت به جایگاه شریعت، در بحث «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی»https://eitaa.com/soha_sima/2926 شد. خوب است به آن‌جا رجوع شود. این‌جا است که در عبادات و بخصوص در روزه، با افقی روبرو می‌شویم که منتظر می مانیم هرچه بیشتر حقیقت به سوی ما آید. موفق باشید              

36079

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: استاد شما در جزوه مربوط به المیزان در عین شوقی که ایجاد می‌کند نهی هم می‌کنید و و در فهوای کلامتان اینطور برداشت می‌شود که اگر حالتی (ارتباط با روح المیزان) در شما ایجاد نشده، نخوانید. این توصیه را نسبت به مطالعه آثار مطهری و دیگران داشتید یکم توضیح دهید در این باره که این روح المیزان چیست و چگونه با آن ارتباط برقرار کنیم و صرفا استفاده جزئی از آن نباشد. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با هر صاحبِ فکری باید چنین برخورد کرد که از طریق مطالعه آثار او، با روح آن متفکر و دغدغه‌های او مرتبط شویم وگرنه تنها مجموعه اطلاعات نصیب ما می‌شود، نه تفکر و اندیشه. موفق باشید

35872

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: ما شاگرد شما هم حساب نمیشیم قصد جسارت ندارم اما چند بار به تازگی از حضرتعالی شنیدم که می‌فرمایید ملاصدرا در تعریف نفس می‌فرماید جسم آلی به منابع مراجعه کردم تعریف ملاصدرا از نفس به این صورت است کمال اول لجسم آلی ذی حیات بالقوه و این با انچه حضرتعالی می‌فرمایید متفاوت است. لطفا در مسیر اربعین به ما دعا کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! منظور همان «کمال اول لجسم آلی» است. بیشتر اشاره بنده از آن جهت است که متوجه باشیم همان جسم است که مظهر نفس است و ما نفس را در همین جسم بنگریم و نه آن طور که افلاطون می‌گوید که جسم به عنوان موجودی مادی جدای از نفس باشد. مفصل این بحث در ابتدای کتاب «معرفت نفس و حشر» از قول جناب صدرالمتألّهین مطرح شده است. موفق باشید

35845

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: فکر می‌کنم ملاصدراست که گفته ست در برهان صدیقین حتی لازم نبود عالم محسوسات وجود داشته باشد تا پی به خدا ببریم. می‌خواستم بپرسم منظورشون چی بوده چون ما ابتدا با دیدن موجودات اطراف وجودشان رو تصدیق می‌کنیم و سپس ادامه برهان رو جلو می‌بریم تا به عین الوجود می‌رسیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال «هستی» به همان معنای مطلق‌بودنش، حکایت حضور توحید الهی است بخصوص که ما با هستی خود تعلّق به هستی مطلق را می‌توانیم درک کنیم. موفق باشید

35831
متن پرسش

سلام استاد: دیروز منزل اقوام بودم دائما بحث بر سر خیانتهایی بود که حکومت به مردم کرده. آتش تهمت ها قلبم رو می‌سوزند و هیچ کس رو هم در جمع برای همراهی نمی‌دیدم همشون پای ماهواره تغذیه میشن بنده چله سکوت دارم و از طرفی بسیار قدرت طنز سازی دارم احساس کردم اگه اینجا خودم رو خرج انقلاب نکنم ضرر می‌کنم گوش این جماعت به منطق و استدلال بدهکار نبود پس کاری که کردم بعد هر تهمت و افترایی که به حکومت میزدن ی طنز شیرین از تو حرفهاشون می‌ساختم و با قهقهه هایی که می‌زدن مسیر حرف رو گم می‌کردم. دست آخر یکیشون که خودش رو خیلی متفکر و دلسوز فقرا می‌دونست مجلس رو ترک کرد و آتش گپ و گفت ها خوابید نمیدونم کارم درست بود یا نه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار خوبی کرده‌اید زیرا نباید بگذاریم این مسائل سیاسی که بر مبنای دروغ و تهمت بنا داردبین جامعه، ما را به کدورت و دوگانگی بکشاند، بر رابطه‌ها حاکم گردد. به هر حال اینان برای عبور از روان خود که سخت احساس بی‌ثمری می‌کنند، به جای آن‌که خود را ملامت کنند به زمین و زمان بد می‌گویند ولی چیزی نمی‌گذرد که به جای بازی‌خوردن از افکار عمومی که رسانه‌های دنیا بر آن سیطره دارند، به وجدان عمومی خود رجوع می‌کنند و با جهان دیگری روبرو می‌شوند که ذات انقلاب اسلامی و شهدا در ساختن آن همت کرده اند. این‌جا است که شما اجر کارهایتان که موجب شد تا دوگانگی در خانواده پیش نیاید را می‌برید. موفق باشید

35821

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: ببخشید برای اینکه برزخ متصل و منفصل را بهتر درک کنیم چه کتابی معرفی می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن شاءالله می‌تواند افق‌گشایی کند و یا جزوات «تاریخ فلسفه و کلام اسلامی» که روی سایت هست. موفق باشید

35773

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و درود: این شعر برای سه فرزند عزیزی سروده شده است که مادرشان بعلت نداری در لرستان با خوراندن سم به آنان و خودش مرگ را بر اینگونه زیستن ترجبح داد. و  «شام آخر»!.... بچه ها امشب خورشتِ سَمّ تدارک دیده ام شام ، ته چینِ فرار از غم تدارک دیده ام سالها بی خواب و تنها بوده ایم، امشب ولی خوابِ راحت در کنار هم تدارک دیده ام، سفره را بنداز دختر! شاممان آماده است دوغ هم آورده ام یک کم تدارک دیده ام زخم!؟ نه! امشب دهانش بسته باشد بهتر است من برای زخم ها، مرهم تدارک دیده ام - شام خوبی بود نوش جان پسر! حالا بخواب! هر سه تان را خوابِ خوش، از دم تدارک دیده ام گوشی و سِلفی ندارم، درد وجدان را ولی من برای عالَم و آدم تدارک دیده ام «شام آخر»!؟ خوابِ آخر !؟ نه!، که گامِ آخر است بیشتر از پیش تر، محکم تدارک دیده ام هر که فردا زنگِ در را زد بگو خوابیده ایم! من برای روز بعدش هم تدارک دیده ام. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه کنید که قضیه چیز دیگری بوده است و ما اگر معتقد به رزّاق‌بودنِ خداوند باشیم هرگز گرفتار این نوع فضاهای دروغ نمی‌شویم. حتماً در جریان هستید که  در پیگیری‌های از مقامات پلیسی دورود مشخص شد که اصل خبر مبنی بر مرگ همزمان ۳ فرزند یک خانواده واقعیت دارد، اما علت مرگ آن‌ها تاکنون مسمومیت غذایی عنوان شده است و خودکشی خانوادگی مورد تایید قرار نگرفت. در ضمن خود مادر فرزندان زنده مانده است. موفق باشید

35660

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: اگر به جای حقیقت جویی لذت بردن از پدیدار را جایگزین کنیم رنج هستی کاسته نخواهد شد؟ با این توضیح که اگر کسی مشغول دیدن فیلمی به خصوص هالیوودی باشد و به جای لذت بردن از فیلم دغدغه این را داشته باشد آیا فلان صحنه ی فیلم در واقعیت هم رخ داده است یا نه مسلم است که با این پیشرفت های فناوری سینما و رایانه و هوش مصنوعی و جلوه های ویژه و ... چقدر کار تفکیک حقیقت و حقیقت نما برایش سخت خواهد بود. مورد دیگر در شهربازی سوار وسیله ای بودم بیرون پیدا نبود یک جا احساس کردم کیلومترها به سمت بالا در حال حرکتیم ولی خوب ساختمانی که آن وسیله در آن بود چند متر بیشتر ارتفاع نداشت و کلا از خطاهای حواس استفاده می کردند و بنده بنا را برین گذاشتم که اتفاقاتی که در طول آن برنامه پیش می آید را حمل بر واقعیت نکنم و می شود احساس کرد در حال پرواز به سوی آسمانی در حالیکه در واقعیت چنین نباشد همچنین احساسات و ادراکاتی که آدمی دارد تماما ممکن است منطبق بر واقعیت نباشد اما شاید مهم نباشد ما می توانیم از سیب لذت ببریم بدون اینکه سیبی در کار باشد حتی اگر اهریمن شروری که دکارت مطرح نمود نیز باشد که قاعدتا تواناست اندیشه را نیز دستخوش تغییر کند اهمیتی ندارد. من لذت می برم چه جای اهمیت که حتی باشم یا نباشم و چه لزومی دارد به جای لذت بردن، رنج حقیقت جویی را بر رنج های بی شمار هستی اضافه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوعی مشغول شدن با توهّمات است که به هر حال وقتی انسان به خود آید، چه در دنیا و چه در قیامت؛ می‌یابد که چه اندازه از حضور حقیقیِ ابدی‌اش فاصله دارد. البته این غیر از آن است که انسان در زندگی رخصت بازی‌کردن و تفریح‌کردن نیز دارد ولی نباید بازی را جدّی بگیرد و زندگی را در محدوده بازی و توهّمات شکل دهد. موفق باشید

35605

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: برای نوکری امام حسین علیه‌السلام دست مان خالی است. قلب مان تهی است. خواهش می کنم دعا کنید تا نوکر خوبی باشیم. دعا کنید سیدالشهداء به ما نظر و نگاه خاص کنه. مضطریم. بیچاره ایم. سرافکنده ایم. بی آبروئیم. هیچی نداریم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه این حرف‌ها، «با کریمان کارها دشوار نیست» دیدید که شهید امیر حسین‌پور با آن فضای خاصی که از نظر ظاهر داشت چگونه در جان خود عهدی جانانه با حضرت سیدالشهدا «علیه‌السلام» داشت و تا مرز شهادت در بهترین موقعیت دفاع از سیره اباعبدالله«علیه‌السلام» خود را احیاء کرد. عرایضی در این مورد با او در میان گذاشته شد که خوب است بدان رجوع فرمایید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/14186

35589

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت شما: من یه دختر ۱۴ ساله دارم که علاقه مند هست در جلسات هفتگی شما شرکت کنه. به نظر شما آیا جلسات شما مناسب سن و سال ایشون هست؟ اگر که نیست چه استاد دیگه ای رو پیشنهاد می فرمایید که در جلسات ایشون شرکت کنه؟ و همینطور با این سن چه کتاب هایی از شما رو می تونه بخونه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است ابتدا ایشان با کتاب‌هایی مانند «جوان و انتخاب بزرگ» و «ده نکته در معرفت نفس» و «چه نیاز به نبی» آشنا شوند. موفق باشید

35537

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: من دانشجوی مهندسی هستم، اما بنا به دلایلی علاقه‌مند به فلسفه شدم الان در کنار مهندسی، فلسفه اسلامی مطالعه می کنم اما علاقه داشتم که به فلسفه غرب هم رجوع کنم به نظر جنابعالی آیا چنین رجوعی جایز است؟ چون نگران این هستم که به سمت الحاد کشیده بشم یکی از سوالات رو دنبال می‌کردم، خطاب به طلاب فرموده بودید تا طعم حکمت صدرایی رو نچشید سراغ فلسفه غرب نروید خواستم بدونم به نظرتون دنبال کردن مطالب هایدگر و به خصوص مطالعه کتاب هستی و زمان (با شرح صوتی دکتر صافیان) در کنار مطالعه ی فلسفه اسلامی جایز هست یا اینکه به طور کلی مطالعه فلسفه غرب را تا قبل از چیره شدن بر فلسفه اسلامی جایز نمی دانید؟ با تشکر از استاد عزیز

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر فلسفه اسلامی بخصوص فلسفه صدرا در موضوع «اصالت وجود» و «معرفت نفس» دنبال شود؛ حتی در مواجهه با تفکر هایدگر، بهتر می‌توان از تفکر هایدگر بهره‌مند شد. موفق باشید

35534

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: وقتتون بخیر. نظرتون راجع به آقای سید محمد مهدی میرباقری چیه؟ و چقدر آثارشون در دنیای امروز راهگشاست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مطالب خوب و مفیدی را با مخاطب خود در میان می‌گذارند و لازم است رفقا از ایشان در باره موضوعاتی که به میان می‌آورند، استفاده کنند. موفق باشید

35408

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: پیامبر (ص) وقتی از معراج برگشتند، فرمودند که: هنوزخنکی دست خدا در میان دو کتفم را احساس می‌کنم. این اتفاق اشاره به توحید ذاتی است یا توحید اسمایی؟ سوال دوم اینکه که وحدت وجود در کدام فص، فصوص‌الحکم آمده است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نمی‌دانم ۲. بحث «وحدت وجود» یک نوع توجه و نظر است که در متون عرفانی از جمله در «فصوص الحکم» جاری است، نه آن‌که موضوعی باشد که با تعلیم پیش بیاید. موفق باشید

35298

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: ما از طرفی می‌شنویم برای اصلاح شخصیت باید به قرآن و کلمات اهل بیت رجوع کرد تا آرام آرام ما رو اصلاح کنن، و از طرفی این خطر وجود داره که ما با این استدلال که می‌خوایم خُرد خُرد با قرآن و عترت خودمون رو اصلاح کنیم مدت زیادی بگذره و ما فقط با همچنین مباحثی دمخور باشیم ولی به نحوی برامون تبدیل به حجاب بشه؛ برای گرفتار نشدن به اینها چه باید کرد؟ این موضوع واقعا کمر خود من رو خم کرده

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خودمان باید متوجه باشیم که شریعت الهی با همه ابعادش برای اصلاح نفس انسان است و بزرگان ما از این جهت و با این رویکرد به متون دینی رجوع کردند و بهره‌ها گرفتند. موفق باشید

35292

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و درود ویژه خدمت شما استاد عزیز: نظر مبارک حضرتعالی چیست؟ آقای خامنه ای نمی شود که همه مقصر باشند غیر از شما. مردم مسئولیت پذیری را از شما یاد می‌گیرند. رهبری که در این ۳۴ سال که از تصدیشان می‌گذرد نشان داده‌اند توانایی اعمال سیاستهای مد نظر خود را دارند. چه در دوره سیدمحمدخاتمی که با یک سخنرانی و هشدار اسباب بسته شدن تقریبا تمامی روزنامه‌های حامی اصلاحات شدند چه در مجلس هفتم که باز با یک هشدار جلو ورود کاندیداهای با نام و بی‌نام و نشان اصلاح‌طلبان را گرفتند، چه بعدا که مانع سرمایه گذاری آمریکایی ها پس از برجام شدند، چه بعدا که با طرح مورد تایید ایشان بنام اقدام راهبردی، مانع جوش خوردن برجام در دوره دکتر روحانی شدند و چه الان که با قدرت کاملا یکدست، از ایشان به یک اشاره است از سران قوا به سر دویدن. خوب طبعا این رهبر واقعا مقتدر، بایست  بخش عمده مسئولیت وضع فعلی را بپذیرد، به هرحال این همه سیاستهای شما که با پی‌گیری مجدانه‌تان عملی شده آثاری داشته، مثل تشدید بحران با آمریکا، یا تشدید تنش‌ واختلافهای داخلی در اثر حذف منتقدین از گردونه قدرت، یا ناامیدی و مهاجرت در اثر سیاستهای مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی یا فقر، و فلاکت در اثر استمرار تحریم آمریکا و.... نمی‌شود که همه مقصر باشند غیر از شما که مقتدرانه سیاستهایتان را به پیش بردید. از یاد نمی بریم که در اواخر دوره روحانی در جمع کارمندان وزارت خارجه خوب آنها را شیرفهم کردید که سیاست‌گزار منم و شما بیش از مجری سیاستها نیستید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بصیرت مقام معظم رهبری آن است که در عین تذکر به دولتمردان سعی می‌کنند در امور دولت‌ها دخالت نکنند تا ابتکارات آن‌ها در مدیریت‌شان محفوظ بماند و ملاحظه کردید در همین رابطه پیشنهاد دولت آقای روحانی را در رابطه با مذاکره با آمریکا ردّ نکردند با آن‌که از همان ابتدا فرمودند من به آمریکا اعتماد ندارم. و اتفاقاً به کمک همین روحیه است که جامعه و مردم به بلوغی می‌رسند که خودشان ذیل رهنمودهای حکیمانه رهبر انقلاب، امور خود را جلو ببرند. تفاوت نگاه مقام معظم رهبری و به طور کلی تشیع, با نگاه داعشی‌گری نسبت به مردم دقیقاً همین جا است. موفق باشید

35275

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و ادب. گیریم که دولت اسلامی محقق شد، گیریم که حکومت اسلامی محقق شد، گیریم که تمدن نوین اسلامی محقق شد، که چه بشود؟ گیریم که همه مناسبات بر اساس تعادل توحیدی که نمونه اعلای آن عدالت است در جامعه حاکم شد. که چه بشود؟ این نظام متعادل همه جانبه قرار است چه خروجی ای داشته باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن‌جا است که انسان در نهایی‌ترین منزل با نهایی‌ترین حضورِ خود نزد خود حاضر می‌شود. و راز انتظار و چشم‌دوختن به این حضور که موجب نوعی درکِ آن نهایی‌ترین منزل در نهایی‌ترین حضور است نیز در این‌جا است مگر درک «حضور بیکرانه جاودانه اکنون»، همین نیست؟ موفق باشید

35274
متن پرسش

سلام علیکم: با عرض ادب و خدا قوت محضر استاد عزیز جناب اقای طاهرزاده، با انکه بنده خیلی احاطه به مباحث جنابعالی ندارم اما از شعفی که در وجودم احساس میکنم نمی‌توانم زبان در کام بگذارم. بلبل وجودی ما، از همنشینی با گل وجود این دوران; یعنی انقلاب اسلامی که مظاهر بارز آن حضرت امام عزیز ـ رحمة الله علیه و حضرت رهبری عزیز ـ حفظه الله و حضرات شهدا ی گرانقدر( علیهم السلام) هستن; به ترانه خوانی پرداخته است و در مستی بهار این دوران (انقلاب اسلامی)، دیوانه گشته است و ما ظهور جزئیه امام زمان ـ عج ـ این دوران (انقلاب اسلامی) را در پیش خود احساس می‌کنیم همان احساس حضوری که گویا در سیر تاریخی خود، عطش رسیدن به آن را با آه و امید در خود جستجو می‌کردیم. آه از دردها و رنج های سفر طولانی تاریخی و امید برای دست یافتن به آن سرچشمه حیات جاودان (معدن وجود) آری زمانه ے بس عجیبیست که، با اشارت های جنابتان، ما هر روز وسیع‌تر و وسیع‌تر می‌شویم و به خوبی حضوری بعد از حضوری در خود می یابیم. در واقع با حضوری جدیدتر و شدیدتر یگانه می‌شویم مثل وقتی خواب کربلا را می‌بینیم که نه ما کربلا می‌رویم و نه کربلا پیش ما می آید بلکه در لامکان و لازمان با کربلا متحد می‌شویم . اخیرأ جزوه سفر به سرزمین های بیگانه برای برگشت به خانه با این لینک ( https://eitaa.com/jozavatlobolmizan/551 ) خیلی نظرم را جلب کرد که کاش گوش شنوا تر داشتم کاش چشم بیناتری داشتم کاش فهم عمیقتری داشتم کاش وجود شدیدتری داشتم تا با لایه های عمیق این اشارت ها، رابطه وجودی شدیدتر داشته باشم. کاش در توحید بالاتری بودم تا رازهای این گفتارها، هرچه بیشتر جانم را به کمال رساند. کاش... و کاش این معارف در کام همه چکیده شود کاش طلب این معارف بلند را خداوند قادر حکیم، به تمام جهانیان عطا کند (الساعه). به خداوندی خدا، شما به خوبی می‌دانید که خیلی از بزرگواران حق دارند به شما و شاگردانتان ناسزا بگویند چون واقعأ این معارف خیلی دور از دسترس است چون بر فراز قله های بلند، آشیانه کرده اید که دیدنی نیست و فقط کسانی به آن دیار نیستی که عین هستیست، بار یافتند که همچون پر هیچ و سبک شدند و باد های صحراگرد دیار وجود، به آنجا انتقالشان داد. گفت شما، همچون گنجیست که پنهان پنهانست و دست نیافتنیست اما هرگنجی نشانه هایی دارد برای یافتن آن گنج. چون همزیستی با عنقا دارید در رفیعترین قله های اعصار وجود جای دارید و با زبان اشارتهای وجود، قلم فرسایی می‌کنید و کلمات را همچون تابلو های در مسیر ، برای هدایت به دیار عشاق قرار میدهید . اری دیار عشاق درد و جگرسوزی زیاد دارد ـ هم در مسیر و هم در مقصد ... اما گویا نهایت ارزو و تکامل جان ما ، فانی شدنست و همچون شهید سلیمانی عزیز برای پاسداشت حرم قدسی ، تکه تکه شدن غایت امال جان ماست تا آمالی نماند و جانی نباشد و همه او باشد ، اویی که دیدنی نیست اما هست ، اویی که هست اما نیست چون منی نمانده تا او را ببیند چون تمامأ اوست که اوست و من بی خبر میشود چون منی نمانده تا خبر دار شود انگاه اوست که از خود خبر میدهدو این از راز هاست ... نمی‌دانم وقتی در کنار مزار شهید ابراهیم همت، با نظر به مقام رفیع ایشان و مدد ایشان گشودگی و هم کلامی با حقیقت دارم چقدر کتاب تاریخ در نزد ماست و چقدر ما به عنوان انقلاب اسلامی در قله تاریخ حاضریم اما به هر حال بیرنگ ترین عصر وجود که آغاز و انجام باشد از آن ماست و ما در آن جای داریم چه بخواهیم و چه نخواهیم، تقدیر ما شده است و این ماجرا ادامه دارد....

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:
من که باشم که بر آن خاطِر عاطِر گذرم؟ / لطف‌ها می‌کنی ای خاکِ دَرَت، تاجِ سرم.
در این‌که داریم به گفته جنابعالی در بیرنگ‌ترین عصرِ وجود خود را احساس می‌کنیم و این عطای بزرگی است که از طرف حضرت محبوب عطا شده، بحثی نیست. چه اندازه میدان برای گشوده‌شدن انسان در این زمانه فراهم آمده تا خود را به عالی‌ترین نحوه حضور احساس کنیم و چه اندازه زیبا و متعالی حضرت روح الله مرز حق و باطل را و یا بگو مرز سرگردانی و پوچی را از آرامشِ حقیقی جدا نمود. راستی را! اگر بخواهیم بدانیم در کدام خانه امنی که بسی گسترده است، جای داریم؛ خوب است سری بزنیم به خانه پوچی‌های امثال آقای دکتر عبدالکریم سروش‌ها که این روزها به‌کلی گرفتار خلأ بی‌حقیقتیِ صِرف شده‌اند. حال با توجه به این امر باید از خود پرسید جایگاه حضرت روح الله نسبت به سرگردانی چنین افراد مدعی علم کجاست؟ و چرا رهبر بصیر انقلاب در مورد حضرت امام فرمودند او سرآمدِ این تاریخ است و لذا نه امکان حذف او هست و نه امکان تخریب او. چه اندازه زندگی ظلمانی خواهد بود وقتی در تاریخی که حضرت امام خمینی مقابل ما گشودند، حاضر نباشیم. تجلیل از امام کافی نیست، باید در تاریخی حاضر شد که شهدا حاضر شده‌اند و به تعبیر حضرت امام خمینی: « شهدا در قهقهۀ مستانه شان و در شادی وصولشان ‏‏عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون ‎‏اند.» موفق باشید  

35031

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد خوبم: به لطف خدا چند سالی هست منزل مون جلسه هفتگی حدیث کسا بهمراه شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه برگزار میشه. برکات این جلسات برای خانواده مون خیلی زیاد بوده. حالا تعدادی از رفقای هم محله هم دلشون میخواد منزلشون جلسه داشته باشند ولی هر هفته و تنها براشون مقدور نیست. به من پیشنهاد دادند به جای اینکه هر دوشنبه منزل شما روضه باشه هر دوشنبه خونه یکی مون چرخشی جلسه بگیریم. من از طرفی حیفم میاد جلسه هفتگی مون هر هفته خانه خودمون برگزار نشه و از طرفی هم دلم میخواد به دوستانم برای گرفتن جلسه کمک کنم. شما بودین چه میکردین؟ من بهشون گفتم روزه ما سر جایش باشه و روز دیگری هم چرخشی داشته باشیم ولی ممکنه خودم نرسم هر هفته برم و اونها گفتن اگه خودمون چند تا هم نباشیم که جلسه شکل نمیگیره ولی بنظر من شکل جلسه به تعداد نیست اما خب دوستان به تنهایی جلسه نمی‌گیرند. ممکنه نظرتون بفرمائید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إ‌ن‌شاءالله با چرخشی‌کردن جلسات، برکات بیشتری پیش می‌آید. موفق باشید

35003

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام به استاد عزیز و گرامی: از کجا بفهمیم که عبادتهایمان از روی نفس هست و امسال در ماه مبارک رمضان شب تا سحر تا توانستم بیدار بودم و نمازها که مفاتیح وارد شده و صد رکعت در شب قدر خواندم تند تند خوندم نشسته و ایستاده خوندم تمام دعا ماه را خواندم و تمام دعای روز ماه خوندم بعضی مواقع خسته بودم نخودم آیا اینها از روی نفس نباشد و چگونه محبت غیر خدا از وجودمان برود؟ محبت بچه و همسر برود بیرون؟ چون خیلی علاقه به فرزند وهمسرم دارم باید چه کارکنم؟ با تشکر

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا باید امیدوار به رحمت الهی نباشیم؟!!  به هر حال به ما فرموده اند: «گرچه بهشت  اش نه به کوشش دهند / آنقدر ای دل که توانی بکوش» آری! هم امیدوار به قبول عبادات خود باشید و هم مثل همه انسانهای متعادل، محبت همسر و فرزند خود را در خود پاس بدارید. موفق باشید

40376

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ارادت و رحمت: آیا ما می‌توانیم مصائب خود را ـ مثلا مصائب غزه را ـ با مصائب امام حسین علیه السلام مقایسه کنیم؟ برخی قائل اند که مصیبت بر ابا عبد الله علیه السلام عظیم ترین مصیبت است و معمولا استناد می‌کنند بر فرازی از زیارت عاشورا که می‌فرماید: «مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام» در حالیکه این فراز، از صیغه تعجب استفاده کرده و صرفا دلالت بر عظمت مصیبت و سختی مصیبت سید الشهدا علیه السلام می‌کند نه اعظم بودن آن. از طرفی امام خمینی رحمة الله علیه در سال ۱۳۵۰ ـ که اگر اشتباه نکنم می‌شود جلد یک صحیفه صفحه ۱۶۶و ۱۶۷ ـ فرمودند (نقل به مضمون) بالاترین مصیبت مصیبت سلب حکومت از امیر المومنین بود و این مصیبت بالا تر از مصیبت وارد بر سید الشهدا است. و این نشانگر این است که مصیبت امام حسین علیه السلام اعظم نیست. حالا با این اوصاف پس ما می‌توانیم مقایسه کنیم خودمان را زیرا می‌دانیم اعظم مصائب نیست. و سوال اینجاست که آیا می‌شود مصیبت وارد بر یک نفر بالا تر از مصیبت وارد بر امام حسین علیه السلام باشد؟ اگر خیر چرا؟ برخی در پاسخ می‌گویند ملاک در عظمت مصیبت، تعداد نفرات کشته شده نیست بلکه عظمت و اهمیت اشخاصی است که کشته می‌شوند که حرف صحیحی به نظر می‌رسد. لکن دو اشکال دارد یکی اینکه اصحاب امام حسین علیه السلام معصوم نبوده اند که نشود شبیه آن ها از لحاظ عظمت و اهمیت بیاید پس دیگران نیز می‌توانند چنین اصحابی را از دست بدهند و از این جهت مصیبتشان هم رده با امام شود. دوم اینکه به لحاظ اهمیت و عظمت بقیه معصومین هم به شهادت رسیده اند پس مصیبت آنها نییز در حد امام علیه السلام است. ممنونم اگر محبت فرموده علاوه بر توضیحات خود کتاب یا چیز دیگری را هم معرفی کنید. ممنون می‌شوم لطفا دعایمان هم بکنید تا طلبگی کنیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این تغییردادنِ جهت تاریخ است که ریشه و بنیان همۀ جنایت‌های بعدی می‌شود که از یک جهت، همان تغییر نظام حکومتی است که باید انسانی معصوم بر آن حاکم باشد به جای افراد معمولی، و آن افراد معمولی هرکس می‌خواهد باشد. از این جهت حقیقتاً می‌توان گفت این اعظم مصیبتی است که بر بشریت رانده شد تا در ادامۀ حیات تاریخی‌اش از الگوگرفتنِ اسلام محروم باشد و از جهت دیگر آری! این‌که تا آن‌جایی جنایتکاران برای خود حق قائل باشند که حتی اگر کسی با آنان بیعت نکند و تسلیم اهداف شوم آن‌ها نباشد محکوم به قتل باشد؛ می‌توان گفت این نیز در جای خود اعظم مصیبت است  و به همین جهت در نگاه تاریخی باید به آغازها نظر کرد که تبعات بعدی هر اندازه هم که زشت و بد باشد، مهم آن آغازی است که منجر به چنین ظلم‌هایی شده‌ است. کتاب «عنصر شجاعت یا هفتاد و دو تن و یک تن» اثر آیت‌الله میرزا خلیل کمره ای. در مورد واقعه عاشورا و شرح شهادت امام حسین (ع) و یاران ایشان نکات بسیار برجسته‌ای دارد. این کتاب در هشت جلد چاپ شده. موفق باشید

40029

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: نظر شما در مورد این یادداشت چیست؟ دکتر محمدتقی چاووشی معتقد است: برداشته شدن تباین ذات حق و موجودات امکانی و عینیت صفات با ذات که به‌ گزارش صفت از ذات می‌انجامد، نشانه سوبژکتیویته در فلسفه ملاصدراست. در نتیجه تحولاتی که حکمت صدرایی داشته، ذات حق از رازآمیزی و تعالی که در حکمت سینوی و عرفان نظری دارد به در آمده و به چنگ آگاهی می رسد. اما آموزه‌های دینی که می‌گوید خدا را می‌توان دید را با آموزه‌های تنزیهی که امکان معرفت را عجز از معرفت می‌دانند باید جمع کرد. حکمت ملاصدرا با تبیین وحدت وجود جمع بین دو نظر را فراهم می‌کند. در مناجات العارفین آمده وَلَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِيقاً إِلَىٰ مَعْرِفَتِكَ إِلّا بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِكَ و بعد در ادامه می‌گوید إِلٰهِى فَاجْعَلْنا مِنَ الَّذِينَ... انْشَرَحَتْ بِتَحْقِيقِ الْمَعْرِفَةِ صُدُورُهُمْ؛ خدای من ما را از کسانی قرار بده که سینه‌هایشان با تحقق معرفت گشاده شده است. شرح صدر به معنای تسلیم است پس انسان با عجز و عبودیت و تسلیم به معرفت می‌رسد و این خلاف سوبژکتیویته است. ملاصدرا از طریق وجود ربطی، دلالت معرفت نفس به معرفت رب را نشان می‌دهد و می‌گوید: اگر انسان نفس خویش را مستهلک در واجب ­تعالی بیند و خود را پرتوی از نور او بداند، می‌­تواند به نور حق­تعالی راه یابد. در حقیقت بدون شناخت متعلق نفس که همان خدا باشد، نمی‌­توان به معرفت نفس راه یافت (صدرالدین شیرازی، 1380، المبدا و المعاد، ص638). وجود ربطی دازاین است که مقابل سوژه قرار دارد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست همان‌طور که در بحث «اصالت وجود» پیش می‌آید دیگر دوگانگیِ بین سوبژه و ابژه در میان نیست و در «دازاین» جناب هایدگر هم سعی در آن است که بین انسان و عالم بیرون، معنا و نسبت به میان آید که در این صورت هم دوگانگی بین سوبژه و ابژه پیش نخواهد آمد. موفق باشید

39842
متن پرسش

سلام مجدد خدمت استاد محترم: ناظر به سوال شماره۳۹۸۱۹، برداشتم از صحبت های شیخ این بود که با وجود آنچه که ایشون می فرمایند که بسیار هم قابل تأمل ودرست هست، اما با توجه به مباحث شما این نحوه آسیب شناسی را کامل نمی‌بینم که فقط ریشه ی مشکلات را در نفوذ دشمن اظهار می کنند، مثلا آنچه در خصوص تقلیل قشر شریف روحانیت به جهت بی مهری های مادی به آنها گفتند، در حالی که به نظر این امر به خاطر احساس عدم کارآمدی این قشر در جامعه است به جهت حاضرنبودن در تاریخ امروزین یا دیگر مباحث که به جهت عدم درک جهانی میان دوجهان بودن انقلاب توسط مسئولین کشور می باشد.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید بالاخره این‌طور نیست که ما در جریان بعضی از روحانیت ضعف‌هایی نداشته باشیم، ولی فراموش نفرمایید روحانیت، یک فکر و فرهنگ هزارساله است که در وجدان روحانیِ انسان‌ها جای دارد و جزء فکر و فرهنگ ما شده است و از این جهت حتی آنانی که مخالف روحانیت هستند و از دین اسلام نیز جدا شده‌اند، به خوبی می‌دانند که ریشۀ جان آن‌ها همان روحی است که روحانیت متذکر آن است و لذا از یک طرف روحانیون اصیل ما در زیباترین مأوای انسانیت که دلسوزی برای مردمان است و داشتن صحیح‌ترین راهِ حلّ، حاضرند. و از طرف دیگر مقابله با روحانیت که در واقع مقابله با ریشه‌های اصیل انسانیت هر انسان است، یعنی گرفتارشدن در انواع بحران‌ها. ای کاش حدّاقل آنانی که گرفتار تقابل با روحانیت شده‌اند متوجه می‌شدند که در نهایت فرسودگی و بحران روحی و پوچ‌انگاری گرفتار می‌شوند و این‌جا است که همین روحانیونی که اینان نفی می‌کنند چه اندازه غم همین افراد را می‌خورند. خدا می‌داند اکثر بالاتفاق این روحانیون که بنده البته بی‌گانه از شخصیت آن‌ها نیستم و بی‌انتقاد هم نمی‌باشم، چه اندازه برای این جامعه مفید و مغتنم‌اند و امیدوارم مردم ما با توجه به بحران‌هایی که با آن رویرو می‌شوند به خود آیند که باید به روحانیت رجوع کنند و وجود چند نفوذی در این قشر را بهانۀ جداشدن از جریانی این‌چنین اصیل ننمایند. بنده و امثال بنده با همۀ نقص‌هایی که دارم، ولی هرچه دارم، آری! هرچه دارم از انس و ارتباط با روحانیت بوده است حتی اگر از نظر فکری سر به سرزمین‌های بیگانه زدم، باز مأوای خود را در وطن خود که همان حضور در جهان روحانیت اصیل است، یافتم. موفق باشید          

39116

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: ما یک عده افراد مومن دور هم این گروه را زده ایم با این نیت. آیا نیتمتان صحیح است؟...  

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در سؤال شماره 39077 شده، خوب است به آن جواب رجوع شود. موفق باشید

38251
متن پرسش

بسمه تعالی. سلام علیکم: با توجه به این‌که می‌فرمایید حضور اربعینیِ این سال‌ها، حاضرشدنِ انسان‌ها در وسعت حیات توحیدی خاصی است که در این تاریخ به میان آمده است؛ جایگاه ما جاماندگان از این میدان که تنها می‌توانیم در روز اربعین با پیاده‌روی خود به سوی گلزارها و گلستان‌های شهداء حرکت کنیم، کجاست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم حضور در این راهی است که در مقابل ما گشوده شده است آن‌هم به سوی روحانیتی که حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» مقابل ما گشودند و با توجه به روایاتی که تأکید بر زیارت آن حضرت در اربعین دارد؛ این گشودگی بیشتر در مقابل ما به ظهور می‌آید. حال ماییم و مدّ نظرقراردادنِ حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» چه در مسیری که به کربلا ختم می‌شود و چه در مسیری که به شهدایی ختم می‌شود که منوّر به نور شهادت حضرت امام حسین «علیه‌السلام» هستند. البته معلوم است که اگر بتوانیم در مسیری حاضر شویم که به کربلا ختم شود، چرا آن‌جا نباشیم؟ بحث بر سر آن است که آیا در این زمان می‌توان به همان صورتی که می‌فرمایید به یک معنا در آن میدان و در این تاریخ حاضر شد؟ مهم حضور در تاریخی است که در حال شروع و گشایش است. در آن صورت جاماندگان به هیچ وجه جامانده نیستند. دل‌های مشتاقی که از ماه‌ها قبل در انتظار سفری ملکوتی‌اند؛ جا نمی‌مانند، هرچند محدودیتِ عالم خاک زنجیر به پایشان بسته باشد. «بُعد منزل نبود در سفر روحانی». اینان همان «دل دادگانند» نه «جاماندگان». به اندازه حسرتی که از نرفتن دارند، آن حسرت، آنان را بیشتر از رفتن‌های معمولی در آن‌جا حاضر می‌کند. و در این رابطه می‌توان گفت: خوشا به حالِ دل‌دادگانِ جامانده. موفق باشید

38025

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

اگر قائل به این باشیم که معصوم به همه اتفاقات از اول تا آخر آگاهی دارد و علم کتاب نزد اوست پس واقعه لیله المبیت نمی‌تواند فضیلت باشد برای حضرت علی (ع) و اگر نمی‌دانست که جان سالم بدر می‌برد، آیا با جمله بالا منافات ندارد که می‌گوید معصوم بر همه اتفاقات احاطه دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که حضرت علی «علیه‌السلام» خود را به حوادث می‌سپارند هرچه می خواهد باشد؛ غیر از آن است که عیناً آن آینده همیشه برایشان مکشوف باشد. مثل آنکه اجمالاً در شب ۱۹ ماه رمضان احساس می‌کردند باید همان شب قتل‌شان باشد. یا این‌که حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» در مسیر کربلا به طور کلی متوجه شواهد شهادت خود می‌شوند، ولی نه آن‌که عیناً آن مسئله را در آن سفر پیش‌بینی کنند. بد نیست سری به پاسخ شماره ۱۷۴۸۰ بزنید  موفق باشید

نمایش چاپی