بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36986

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: با آرزوی قبولی طاعات و عبادات. بحثهایی اخیرا بین جریان مصاف و جریان منتسب به آقای قالیباف برقرار است. البته پیگیری بحث شفافیت چند سالی است توسط موسسه مصاف انجام می شود. اما متاسفانه رفتارها و مسایل عجیبی از جریان منتسب به آقای قالیباف مشاهده می شود. مثل نوع برخورد آقای جلیل محبی ویا امثالهم .... آیا این بحثها برای غربالگری مجلس انقلابی الان مناسب هست؟ نظر شما در رابطه با این موضوع و نحوه مواجه ما با این مسایل چه می باشد؟ لطفا ما را راهنمایی بفرمایید و برای ما هم دعا بفرمایید. با احترام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید باید سخنان آن عزیزان را شنید و در دل آن سخنان، اندیشه صحیح را دریافت نمود. بهتر آن بود که به جای آن‌که یک جریان، جریان دیگری را که هر دو فرزندان انقلاب هستند؛ نفی کنند، همدیگر را درک می‌کردند. زیرا از امام محمد باقر «عليه‌السلام» داریم: «اِنَّ لِکُلِّ شَیءٍ قُفلاً وَ قُفلُ الایمانِ الرِّفقُ؛» هر چیزی قفلی دارد و قفل ایمان مداراکردن و نرمی است. موفق باشید

36642

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: یک فال‌گیر به من گفت توی کارهایت گره می خورد و سنگینی و‌انرژی منفی در زندگیم می‌بیند‌. برای رفع این سنگینی آیا باطل السحر کردن اشکالی دارد؟ توی پرسش‌ها دیدم دختری ۳۷ ساله از شما درباره نداشتن خواستگار و سحر و... پرسیده شما گفتید وقتتان را برای این مشکلات از این طریق صرف نکنید. وقتی دعا و استغاثه جواب گو نیست راه حل چیست؟ جوانی مان دارد می‌گذرد و ما توی یک نیازی که فطری است می سوزیم و می‌سازیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» عرایضی در این مورد شده است. آری! دعا و رعایت اخلاق و تواضع و صله رحم باید انجام شود و از آن طرف خوب است که ما به تقدیرات الهی راضی شویم که البته در جای خود، بهشتی است. ولی به هرحال به دنبال این امور رفتن، موجب می‌شود شیطان در زندگی انسان جرأت ورود داشته باشد. موفق باشید

36589

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب: استاد ارجمند سوالی از محضرتان داشتم اینکه چطور با اینکه در ذیل آیه غار (آیه ۴۰ سوره توبه) در تفسیر اهل البیت روایتی هست از امام صادق (ع) که شخصی از ایشان سوال می کند که آیا ابوبکر از صدیقین است و ایشان پاسخ می فرمایند: آری. و داستان آیه غار را تعریف می کنند. پس چگونه اگر چنین شخصی از صدیقین است ولایت امیرالمومنین (ع) را نپذیرفت و ماجرای سقیفه را پیش آورد؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شواهد زیادی از طریق متون اهل سنت هست که مرحوم علامه امینی در «الغدیر» آورده‌اند که نمی‌توان صدیق‌بودن به آن معنایی که مقام صدیقین است برای جناب ابابکر دانست. از ابوبکر در متون اهل سنت نقل شده که در آغاز خلافتش خطاب به مردم کرد و گفت: «اَقیْلُونى فَلَسْتُ بِخَیْرِکُمْ»؛ مرا رها کنید که من بهترین شما نیستم. اکثر علمای اهل‌سنت و شیعه این جمله را نقل کرده‌اند. با توجه به این امر، نمی‌توان چنین توصیفاتی را برای ایشان قائل بود مگر آن‌که حضرت صادق «علیه‌السلام» بر اساس تقیّه چنین جمله‌ای را فرموده باشند بدان جهت که در بین اهل سنت، ابابکر به عنوان ابابکر صدّیق مشهور است. موفق باشید

36442

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد گرامی، وقت بخیر. در مورد این که می فرمایند «خود را از همه پایین تر و گنه کار تر ببین و این که بایستی مومن عزت نفس داشته باشد» لطفا توضیح دهید که این دو مورد چگونه قابل جمع است؟ با تشکر و تقدیر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان در نسبت با دیگر مؤمنین در درون خود می‌یابد که چه اندازه راه نرفته در پیش دارد. ولی نه آن‌که در ظاهر و در مواجهه با دیگران، خود را خوار و ذلیل نشان دهد. موفق باشید

36325
متن پرسش

با سلام و ادب و عرض احترام و ارادت: خداوند به علم و حکمت شما برکت روز افزون عنایت فرماید و مرضی رضای حق باشید. ببخشید شرح حدیث شریف «عقول النساء فی جمالهن و جمال الرجال فی عقولهم»چیست؟ منظور عقل و جمال در روایت چیست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید. محتاج دعای خیر شما هستم، منصور و موید باشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت‌الله جوادی آملی می‌فرماید: معنی این حدیث، یا دستور است و یا وصف سازنده می‌باشد، نه وصف قدح و نکوهش. یعنی زن موظف است و یا می‌تواند عقل و اندیشه انسانی خویش را در ظرافت عاطفه، زیبایی گفتار و کمیت محاوره و مناظره، نحوه برخورد و حکایت و نظائر آن ارائه دهد. درصورتی‌که هرگز این ظرافت هنری که تمثیل عینی ظرافت عقلی است، میسور مردان نیست... زن باید ظرائف حکمت را در ظرائف هنر ارائه دهد و این رهنمود، دستورالعملی برای اوست و در صورت امتثال آن دستور، درخور ستایش شده و در صورت تمرد، مستحق نکوهش می‌گردد.
به نظر می‌آید آیت الله جوادی به خوبی روح آن سخن را با ما در میان گذاشته‌اند تا زنان ما متوجه رسالت ظرائف هنری و زیبایی‌هایی که آنان می‌توانند خلق کنند، باشند. آری! آن‌جاست که می‌یابیم عقل آن‌ها در زیبایی‌هایی که خلق می‌کنند، به نمایش می‌آید امری که امروز جامعه تکنیک‌زده ما سخت بدان نیاز دارد، که بحث آن مفصل است در احیای انسانیت از طریق هنر و به یک معنا، حضور مادرانه در مناسبات. موفق باشید    

 

36034

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و احترام: استاد شما فرمودید نهی کنیم از دست بوسی، مگر حدیث نداریم دست پدر و مادر و سید و سیده از اولاد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را ببوسیم؟ ممنونم از راهنمایی تون، التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم منظور چه بوده است. بالاخره به گفته خودتان مواردی که می‌فرمایید، موارد پسندیده‌ای است. آری! معلوم است که نباید از سر چاپلوسی دست افرادی که شأنیت چنین احترامی را ندارند، بوسیده شود. موفق باشید

35938

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخير بنده برای انتخاب رشته بین «علوم قرآن و حدیث» و «نهج‌البلاغه» مردد هستم. اگر جنابعالی بودید کدام را انتخاب می‌کردید؟ هدف بنده هم در آینده کار تربیتی هست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جایی که نهج البلاغه نیز جدای از قرآن و حدیث نیست؛ می‌توانید ان شاءالله با ورود به رشته نهج البلاغه با بشر جدید از حکمت‌های آن کتاب بزرگ سخن بگویید. حکمت‌هایی که امروز، بشر جدید سخت بدان نیازمند است. موفق باشید

35817

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام حضرت دوست. سلام و درود بی پایان: بنده خدایی حاج آقا ازم سوال کرد حَضرت حجت روحی و ارواحنا له الفداء اگر ظهور کنند ظلم برچیده میشه و بعد خودشون هم در نهایت به شهادت می‌رسند آیا شهادت ایشون خودش ظلم نیست؟ این تناقض رو چطوری باید حل کرد؟ آیا ایشون شهید نمیشه یا ظلم تموم نمیشه یا وجود هردوشون با هم تناقض نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا نیست با حاکمیت حضرت حجت «علیه‌السلام» اختیار و انتخاب انسان‌ها متوقف شود. آری! حاکمیت از آنِ حق خواهد بود و ظالم و ظالمان نمی‌توانند میدان‌داری کنند و باطل را حق، و حق را باطل جلوه دهند. موفق باشید

35690

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. دوست دارم بروم! من روزی به دنیا آمدم و انواع و اقسام رنج ها را دیدم آنقدر زیاد که فکر می‌کردم همه هم مثل من رنج می‌بینند اما اینطور نیست. بدنبال تعبیرهای زبان گفتار من نگردید من بلد نیستم آنطور که دوست دارید حرف بزنم فقط رنج را و عشق را فهمیدم که شماها فاصله میان آن دو را پرورش می‌نامید یا هرچه که به آن علاقه مندید اما برای من بیشتر مثل انتظاری سخت با مردمانی ناخوش و حرف هایی که نمی‌فهمم اما دگر گونم کرده گذشته است؛ دوست ندارم دیگر آنها را ببینم آنها مرا بیش از حد توانم آزردند هرچند آنها منند در نوعی دیگر. شبانگاهان در آرزوی خودی از خود سپری شد و صبگاهان درگیر حرف های ناآشنا که در سرم زمزمه شده و مرا بلعیده و سپس بالاآورده، من برای کسی مهم نخواهم بود و قطعا گم خواهم شد، برای خداهم این ها چیزی نیست البته رابطه من با او بر پایه ی معامله بنا نشده. لطفا بگذارید من بروم بنده آدم خیلی بدی هم نیستم. اگر در این عالم مرگ را به عدالت بخواهند تقسیم کنند من به اندازه هزاران هزار نفر تشنه آنم و این حق من است من به جای همه حاضرم بمیرم تا شما زنده تر باشید. فقط مرا چون هوایی که در آن تنفس می‌کنید به فراموشی بسپارید چنان که گویا هیچ وقت نیستم. من روزی هیچ کس نبودم اکنون آرزویم هیچ کس نبودن است این آرزویِ من است حال شما این کلمات را زندگی بیشتر می‌نامید من هم همان را می‌گویم منتهی دلم از خون آبه چرکین و سینه ام از خشم انباشته است آنقدر که دلم را هزاران بار مردانده اند خدا بکشتشون تا معنی زندگی را بچشند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب «آشتی با خدا» در قسمت «خدا چرا ما را خلق کرد؟» عرض شد؛ این حالات، قصه روح و روان هر انسانی است که اهداف اصیل زندگی را که با خودبودن و با خدابودن و با خلق‌بودن است را گم کرده است و این‌جا بود که عرض شد ما نیاز به سه آشتی داریم: آشتی با خدا و آشتی با خود و آشتی با خلق. موفق باشید

35654

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض تسلیت خدمت استاد عزیز: استاد جان بنده در کار اصحاب کربلا حیران مانده‌ام! سوالم اینست در شرایطی که بزرگانی مثل محمد حنفیه، ابن عباس، عبدالله بن جعفر و... در همراهی سیدالشهداء باز می‌مانند و واقعه‌ی کربلا را یک انتحار به تمام معنا می‌بینند، اصحاب کربلا متوجه‌ی چه مطلبی شدند که با امام همراه شدند؟ پس زمینه‌ی ذهنی و معرفتی اصحاب کربلا چه بود که با ایشان همراه شدند؟ درحالی که آنها نیز می‌دانستند که کشته خواهند شد! باتوجه به اینکه اصحاب کربلا نیز از طیف های مختلفی هستند و مراتب دارند، آیا می‌توان (یا اینکه لازم است) به امر مشترکی در میان همه‌ی آنها اشاره کرد که عامل همراهی آنها با امام بوده که در آن بزرگان نبوده؟ و اینکه چگونه انسانهایی با طیف های مختلف می‌توانند به آن عامل برسند تا بتوانند در عالی ترین صحنه‌ی جبهه‌ی حق در مقابل باطل حاضر شوند؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع از موضوعاتی است که نیاز دارد مطالعه مفصلی نسبت به فضای تاریخیِ کربلا به میان آید. پیشنهاد اولیه بنده آن است که با کتاب‌هایی مثل «پس از ۵۰ سال» از مرحوم شهیدی و «حماسه حسینی» از مرحوم شهید مطهری و «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» که روی سایت هست نسبت به این موضوع تفکر نمایید. جناب استاد محمد حسین رجبی دوانی بحثی را در برنامه جهان آرا تحت عنوان «پاسخ به شبهات تاریخی در باب واقعه عاشورا» داشتند که قابل توجه بود https://eitaa.com/jahanara_ofogh/1457 موفق باشید

35607

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: نفس من در دنیا با این بدن وحدت انضمامی دارد. آیا من در برزخ و قیامت، با این دو عالم وحدت حقیقی دارم؟بعبارت دیگر الان من با این بدن دنیایی احساس یگانگی و من بودن را دارم، حال آیا پس از مرگ من با کل عالم برزخ یا کل عالم قیامت احساس من بودن و یگانگی خواهم داشت؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان در آن‌جا در جهان خودش حاضر است و همه آن جهان، جهان خود او می‌باشد. موفق باشید

35591

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام خدا، آیا ممکنه بدون اینکه در استقرار بالحق و به سوی حق بود خیری به خود و دیگری رساند؟ جهان غرب چون جهان مُرده و بی حیاته هر نشاطی اعم از نشاط کودکان و جوانان رو می‌بلعه چون تشنه حیاته و از بس نیازمنده میلیون ها حیات خدادادی آدمایی که هنوز با بدیهای جهان مدرن آشنا نیستند را مثل چاله ای فضایی در خود میکشه و حروم می کنه پس هرکس بخواد تو این جهان 'زنده' باشه یا حتی خیری به دیگری برسونه از درون خشک میشه و بجای قدردانی صد زخم کاری به او میزنه و در لای زخم ها دانه های شرارت میکارن تا شیطان در هر بخش از نَفسِ آدم خودش رو بدست مای ضعیف و ناتوان و ناآگاه پرورش بده، این حالتی برای آدم ایجاد میکنه که خودخواه و سرافکنده بشه و به'تنهایی' سوق پیدا کنه یا حتی حس کنه چاره ای جز بردگی دیگران رو نداره یا اما جَری و دریده شه تا شاه گرگی توانمند برای انتقام جویی شه! چه انتقامی وقتی مثل همانهایی شدی که به تو زخم زدند یا چه چاره وقتی دست و پات رو بستند در قفس ضعیف و حقوق آزادیت رو ازت گرفتند به چه جرمی برده ای؟ چرا هرچه کنی بد میشه؟! آیا خدا که همواره از نظام کفر با نظام ایمانی برتری برای بندگانش با جهانی در مقابل اینی که دیدیم حاضره به ما معنای حضور بهتر در جهان توحیدی را نمیخوان بدن؟ که تمام کارهامون درست شه و اگر خیری برسونیم زنده تر میشیم و اگر از شری بگریزیم به سوی خدا پس احساس رسیدن به آغوش او کنیم و امیدوار باشیم؟ بله جهانی تازه تر و وسیع تر در ادامه توحید همیشه جاودان اما با تجلیات مناسب روز هنوز هم هست و دائم می آید. خدا شهدای ما را از انانیت و خطرهای عظیم و بی جایی و ضعف آزاد کرد و به خودش قائم و در بهشت ها حاضر کرد چون اگر کسی در بهشت نباشه و در سمت و سوی خدا نباشه و افعال و رفتارش معنای زندگی جاودان و مطمئن نده نمیتونه به خودش و دیگری خیری به حقیقتِ درست ترین خیرها برسونه، اونقدر جاودان و مطمئن و زنده که دیگران رو به زندگی جاری و تمام نشدنی بهره مند کنه. به همین خاطر بهشت های شهدا با بهشت های تنهای خودکامان که او هم پسندیده خدا و مقبول و معقول و درسته فرق داره چون شهید یعنی کسی که بیش از دیگران توانایی از خودگذشتگی داشت و دست پرورده خداست هستند. اگر می‌تونستم برگردم به گذشته برای استقرار بیشتر در این حیات می‌رفتم اما در راه بودن برای رسیدن از روی بیچارگی بود پس اگه خدا پسندیده و چاره دیگه ای نبود و من ناتوان بودم و هستم از اراده و تقدیری برای خود و دیگری، از خدا میخوام ما رو تسلیم هرآنچه برای ما تقدیر کرد و خواستن تقدیرات بهتر از خودشون قرار بدهند ان شاء الله. صد نوع فکر کردم اما نفهمیدم چرا مومنین بخوان جایگاهی در اجتماع داشته باشن از روی برتریِ تواَم با تحقیر مردم و اداره امورات مردم و تصمیم گیری برای دیگران مثل پادشاهان مغرور و ظالم؟! جامعه ایمانی یعنی استقرار در دینی که در او غرقی و با حضور در بهشتِ قیامت تنها میتونی خودت رو معنی کنی تا خودخواه و منجمد و گندیده و بدخُلق نشی و به دیگران ظلم نکنی! هرچه کم تر از این قطع به یقین ظالم خواهی بود پس چرا تا به قیامت که مبداء زندگیه و قبلش منفی هر آمادگیه بخوایم هَر اراده ای بکنیم؟! پس با یافتن جایگاه برتر قیامتی خود در اراده های اجتماعی خدا که توسط اولیای الهی مثل حاج قاسم و حضور در اوامر رهبر انقلاب حفظه الله هست فهمیدیم جای ما کجاست و باید به استقرار در همواره جدید تر خود در آن فکر کنیم. خدایا تا سرو ته ما را در قیامت ننشوندی تا از هزار جهل و مارهای درونی و گمراهی و حماقت آزاد نشدیم به ما اراده ای برای هرکار اساسی و مهم نده هرچند اختیار داریم پس ما را هدایت فرما. خدایا مدتهاست منتظرم به بندگی همواره به سوی تو برسم پس بفرما چه چیز تو را راضی خواهد کرد ای کسی که در این روزگار بیش از هر چیزی هستی در روزگاری که اتفاقا کم یاب ترینی بخاطر جهان گمشدگانِ احمقِ خودخواه و ظالم که مردمان جهان را به بند کشیدند و خون حیاتی آنها را می‌مکند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مهم‌ترین نکته همین است که متوجه شویم جایگاه ما کجاست و در این مسیر است که به جهت درک حقیقت، تواضع و خوش‌بینی و خوش‌خُلقی و واقع‌بینی برایمان پیش می‌آید و زندگی با سادگیِ تمام به ظهور می‌رسد. موفق باشید

35502

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض و ادب و احترام: چگونه دقیقا مطمئن شوم که صفت رذیله ای مثل ریا کلا از درونم ریشه کن شده و در هیچ کاری ریا ندارم؟ خیلی ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته که به این راحتی‌ها نیست. آری! اگر همچنان حساس باشیم در شکل‌دادن انگیزه‌های خود در مسیر جلب رضایت حضرت معبود، آرام‌آرام در مسیر عبور از ریا با جهانی روبرو می‌شوید که جهان تجلیات انوار الهی است. موفق باشید

35496

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: بنده پدرم مرحوم شدند اما به دلیل اینکه مهر و محبتی مخصوصا در اواخر عمر ایشان نسبت به من وجود نداشت و اگر هم وجود داشت با تبدیل کردن رابطه پدر و پسری به امر و فرمان و توقع انجام اوامر بدون حتی نرمش و یا مشورت یا نظر خواهی ساده با بنده و تنها با دستور کارها را پیش بردند و کم و بیش من هم رابطه عاطفی و مهر و حبت را با ایشان قطع کردم و هرچی امر کردن به حکم پدری و نون خور بودن در خانه پدر و نداشتن امکان جدا کردن خانه و... از ایشان تماما با سردی اما بدون هیچ حرفی دستورات ایشان را اجرا کنم قبلا به بواسطه اینکه پدر من است جر و بحث شکل می‌گرفت اما وقتی دیدم ایشان ما را فرزند خود نمی‌داند و گویی فقط کلفت و غلام برای سن پیری خواسته ما هم دیگر هیچ نافرمانی نکردیم. مثل قبل اما هیچ حرف و محبتی هم نداشتیم و همین باعث شده بنده علاقه ای نداشته باشم در این سال‌ها به سر قبر ایشان بروم اما به واسطه پدر بودن ایشان و وظیفه که ایشان به گردنم دارند در شب های جمعه و امثال آن برای ایشان اندک خیراتی و یا صدقه می‌دهم و یا روزه ای برای ایشان می‌گیرم و یا برخی اعمال مستحبی و... را به نیت ایشان انجام می‌دهم. سوال بنده این است الان بنده دچار عاق والدین نمی‌شوم به واسطه این نوع رفتار بعد از فوت ایشان؟ با توجه به اینکه حتی علاقه چندانی به رویارویی با ایشان حتی در بعد از زندگی این دنیا هم ندارم و در انجام کاری برای ایشان محبتی هم ندارم نسبت به ایشان و از سر وظیفه و اینکه یک رابطه شبه رئیس و مرئوس بین ما بوده و خداوند امر به اطاعت از ایشان کردند من هم این اعمال را کم و بیش انجام دادم که اخیرا کم هم شده اما تصمیم دارم حد مشخصی را نگه دارم این آیا روی گردانی از آنچه جایگاه پدر هست می باشد؟ برای من الان در این موضوع فقط عذاب و یا ناحقی جدید در حق ایشان اهمیت دارد که رخ می‌دهد یا خیر؟ این را هم متوجه هستم که بالاخره در نهایت ایشان حق بزرگی به گردن ما دارند و ایشان بنده را با سختی و عسرت بزرگ کردن اما بنده هم کم و بیش جایگاه و حرمت ایشان را خیلی نگه داشتیم و حتی از ابراز خیلی نیاز ها در نوجوانی به دلیل ناتوانی پدر در خرید صرفنظر کردیم از روی گشاده رویی و محبت نه از روی تحمل، اما رفتار ایشان در آخر عمر به شدت تمام مهر و محبت بین مان را ذایل کرد و هیچ علاقه ای به دیدار و مواجه با ایشان ندارم با آنکه می‌دانم اگر کسی قرار باشد از کسی شاکی باشد نهایت پدرمان کلی حق به گردن بنده دارند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به نکاتی که می‌فرمایید همین‌که سعی می‌شود در حضورِ آن دنیایی ایشان با صدقه و نماز کمک‌شان کنید. إن شاءالله وظیفه خود را انجام داده‌اید. موفق باشید.

با توجه به این‌که این امور، امور شخصی است، بهتر است با دادن آدرس ایمیل خود، ما تنها جواب سؤالتان را به ایمیل تان ارسال کنیم تا وقت سایر کاربران جهت بازکردن متن گرفته نشود.

35449

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: من قریب ۱۰ سال با ی گناه درگیرم و هنوز نتونستم توبه کنم. تصمیم گرفتم برای غلبه بر قوه ی شهویه تمام سال بغیر ازروزهای حرام روزه بگیرم می‌خواستم ببینم این ریاضت کمکم میکنه ترک گناه کنم و مقرب درگاه حضرت حق بشم؟یا با مخاطراتی همراهه؟ بقولی از چاله در نیام بیوفتم تو چاه. ممنونتم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! می‌توانید از روزه‌داری در روزهای خاص مثل پنجشنبه اول ماه و آخر ماه و چهارشنبه وسط ماه، بهره‌مند شوید و از آن مهم‌تر سعی در تعمق در معارفی مثل «معرفت نفس» و قرآن را مدّ نظر داشته باشید. موفق باشید

35379

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: میشه معنای اجل معلق رو توضیح بدید؟ (استادی دارم که می‌فرمایند معنایی که عموم از اجل معلق در ذهن دارند اشتباه است و همه اجل هایی که اتفاق می افتد حتمی ست، این حرف درست است؟) و اینکه وقتی جوانی را به طور ناگهانی از دست می‌دهیم از کجا بفهمیم اجل حتمی بوده یا معلق؟ ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور است که فرموده‌اند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» (حدید/۲۲) هر رنج و مصیبتی که در زمین یا در نفس خویش به شما رسد همه در کتاب پیش از آنکه همه را ایجاد کنیم ثبت است و البته این کار بر خدا آسان است. موفق باشید

35243

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا می‌توان قاعده «بسیط الحقیقه کل الشیاء و لیس بشی منها» را در مورد نفس و قوایش پیاده کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که بسیط الحقیقه به عنوان کلِ اشیاء مطرح است می‌توان گفت مصداق آن خداوند باشد. موفق باشید

35196

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب: استاد بنده با توجه به پرسش شماره 35185 دو سوال از شما دارم که اگر لطف کنید با بله یا خیر جواب بنده رو بدید ممنون میشم، سوال اول: با توجه به عرایض شما ضمیر هو ضمیر خطاب نیست و اگر بخواهیم از یا هو استفاده کنیم باید حتماً بعد از هو، او را توصیف کنیم مثل: «یا هو یا من لا هو الا هو؟» سوال دوم : استاد با توجه به سوال اول پس با توجه به آیه «قل هو الله احد» گفتن یا هو احد به معنای : ای اویی که یکتایی درست است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر می‌آید همین‌طور باشد. ۲. وقتی گفته می‌شود یا احد و یا صمد، نظر به اویی می‌کنیم که احد و صمد است. ولی اگر گفته شود «یا هو احد» در واقع غایبانه به او نظر کرده ایم که البته آن نیز در جای خود قابل قبول است. موفق باشید

35095

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. در عالم وجود فقط ذات خداوند هست. فقط صفات خداست، فقط افعال خداست. این چه معنایی دارد. پس این موجودات چه هستند؟ اینها آیات خدایند، یعنی آنکه اینها خدا را نشان می دهند. مثلاً درختی را فرض کنید. این درخت همانند آینه ای است که خدا را نشان می دهد. آینه آنگاه آینه است که دیگری را نشان می دهد. این کثرت همه آیات و نشانه های هستند که خدا را نشان می دهند. آیه قرآن می فرماید: «اینما تولوا فثم وجه الله» به هر سو رو کنی وجه الله را می‌بینی؟ سوال آیا این آیه می فرماید که به هر سو نگاه کنی در آیات اوست که این آیات وجه الله را نشان می دهد؟ سوال۲: ما در روایات داریم که ائمه وجه الله هستند. یک اشکال هست. اگر می گفتند که ائمه آیات هستند، خوب ما در ائمه وجه الله را می دیدیم. اما وقتی که وجه الله هستند دیگر بحث آیت نیست و وقتی که ما ائمه را می‌بینیم خدا را داریم می بینم. ۳: چه فرقی بین این آیت بودن و وجه الله بودن است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است زیرا ۱. همه، مظاهر اسماء او هستند و ما به حکم: «ولله الاسماء الحسنی فدعوه بها» با او از طریق اسماء‌اش روبرو هستیم و از طریق اسماء او، او را می‌خوانیم که مظهر ارتباط با حضرت «الله» هستند ۲. اگر فرمود اولیای الهی نیز وجه الله هستند؛ خواست متذکر این امر باشد که جمال پر جلال اولیای الهی، عملاً ما را با جلوه‌ای از جلوات انوار نورانی حضرت حق روبرو می‌کند وگرنه تفاوت چندانی بین آیت بودنِ آنها و وجه الله بودن‌شان نمی‌تواند باشد. موفق باشید

34641

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

لطفاً در مورد اینکه میگن اسم شخص تنظیم باشه با اسم مادر از طریق حروف ابجد. چنین مطالبی در دین اسلام آمده یا مورد سفارش دین قرار گرفته ؟ لطفاً با ذکر منبع با تشکر از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤال در جواب سؤال شماره 34632  داده شده است. موفق باشید

39235

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد عزیز: اول تشکر که به لطف خدا و نور قرآن و اهل بیت به ما یاد دادید در این آشفته بازار امروز جای درستی بایستیم. استاد ببخشید شاید یک مقدار طولانی شود. مواردی است که نظر شما برایم مهم است. پس برای اینکه وقت شریفتان را نگیرم اگر طی چند روز هم پاسخ فرمودید باز هم سپاسگذارم. ۱. استاد عزیز به نظر شما اینکه یک سری ها بعد از امام خمینی (ره) نتوانستند یار انقلاب و رهبری بمانند و ریزش کردند را می توانیم اینطور بگوییم که آنان که ماندند پای انقلاب، گفتند ما انصارالله ایم یعنی در انقلاب اراده خدا را دیدند اما ریزش ها شاید این عمق را نداشتند. در کل آیا می شود در این انقلاب اراده خدا را ندید و پای انقلاب ماند؟ استاد پس آنان که پایدار ماندند این جهان بینی و هستی شناسی درست را چگونه پیدا کردند؟ ۲. استاد عزیز در بحث «هست» و «وهم و نیستی» زمانی که کنجکاو می شویم به این می رسیم که بنده ی نوعی در زندگی با این موارد هستم و سرو کار دادم الف.علم  ب.دین. ج.سنت الهی که در مجموع همه مثل یک نظم و قانون است البته اگر با قوانین وضعی بشر خلط نکنیم است. علم، اجزای اشیاست. مثلا جسم من تشکیل شده از سلول و... که در نهایت این نظم اجزا، یک قانون است. دین، نظمی است بین انسانها که یک قانون است. سنت های الهی در مقیاس بزرگتر و شاید فراگیر همه موارد قبل باشد و نظمی است در وسعت تاریخ انسانها و یک قانون تاریخی است. استاد آیا این بیان درست است؟ ۳. استاد عزیز اگر واژه عشق و محبت را در قالب و معنای یک نوع همبستگی اجزا و یکی شدن بدانیم، آیا این درست است که بگوییم آنچه در صحنه است که باطن و اصل نظم و قانونی است که در بالا ذکر شده است، عشق و محبت است؟ ۴. استاد عزیز در باب ریشه شناسی ترس و غضب فکر می کردم در مورد ترس و غضب های مذموم به این نتیجه رسیدم که اگر هر آنچه غیر از آنچه که « هست» و «در اصل موجود است»، را برای خود بسازیم و به اشتباه، مهم بدانیم برای نگه داشت آن وهم، مجبور به سیستم تدافعی می‌شویم به نام ترس و غضب. سیستم تدافعی جهنم ساز. ۵. اینکه البته دو تا از سوالاتم تکراری ست با عرض پوزش شاید سوالی باشد که احساس شود ضرورتی ندارد ولی موردی است که در ذهنم مانده و جواب شما برایم موثق است. استاد شخصی می گفت که از آنجایی که تمام کهکشانها تجلی وجود است و وجود بی نهایت است پس کهکشانها هم انتها ندارد و این بیان این مشکل را دارد که ماده که بی نهایت نیست به هرحال نهایتی دارد. ببخشید وقت گیر شد ولی احساس می کنم که اگر به فرض انسانی قصد کشف انتهای کهکشانها را داشته باشد عمرش کفاف نداده و به ملکوت می پیوندد. استاد آیا این صحیح است که بگوییم که نقطه ی مرز بین جایی که ماده به معنا تبدیل شود وارد عالم دیگر شویم مثل همان نقطه به ملکوت پیوستن است؟ یعنی نقطه ای که من به ملکوت می پیوندم همان جا مرز ماده و معناست که خلا هم نیست. ۶. سوال آخر اینکه استاد عزیز در مورد اینکه وقوع قیامت، زمان خاصی ندارد و کلا زمان ندارد چون عالم از لا زمان آمده و به آن برمی گردد. استاد اینکه عالم از بی زمانی آمده برایم متصور است ولی اینکه در بی زمانی پایان می یابد را نمی توانم بفهمم، چون اگر از جانب ما انسان در تاریخ و زمان حساب کنیم بالاخره زمان وقوع یک تاریخ و ساعتی زمینی دارد. ممنون میشم بفرمایید کجای کار دارم اشتباه میرم که نتیجه نمی‌گیرم. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه ۲. مکتب فکری امام خمینی ذیل قرآن ۳. نکات بسیار خوبی را مطرح فرموده‌اید. آری! یگانگی واقعی به نور توحید پیش می‌آید و غوغا می‌کند. ۴. همین‌طور است. ۵. نه. کهکشانها مرتبۀ نازلۀ عالم وجود است که همان ماده می‌باشد و محدودیت‌های ماده را دارد و لذا هرچه هم در عالم ماده جلو و جلوتر برویم از ماده خارج نمی‌شویم ۶. در این موارد رجوع به «برهان صدیقین» که صوت و شرح آن در سایت هست، ان شاءالله کارساز است. موفق باشید 

39115
متن پرسش

سروده ای تازه تقدیم به نور چشممان استاد طاهرزاده عزیز و لب المیزانی‌های گرانقدر: «منتظر باش نسیمی بوزد از کویش / عطرآگین شده پهنای جهان از بویش» «روی پوشید که نامحرم و این بزم نگاه؟ / توبه کردم ز گنه باز عیان شد رویش» «چشمِ آهویی او پرده‌ی انکار درید / گرگ‌ زانو زده در مدرسه‌ی آهویش» «هیچکس نیست که در حیله‌ی او غرق نشد / روبهان خورده فریب از تله و جادویش» «روز مستان ز چه رو مملو استغفار است؟ / سر هر زلف گره خورده شبی با مویش» «هرکجا خواستم از دامگهش بگریزم / باز دیدم که شده قبله‌‌ی این دل سویش» «عاشقان کشته‌ی ظلمند به هر تیغ که شد / چیست فرق ستم چشم و لب و ابرویش» «درِ دل بستم و او درب دلم از جا کند / آفرین‌ها به توانمندی آن بازویش» «گفت: ای مور، سلیمانی ما گستردست / دهنم گوش از سحر لبِ حق گویش» «آگهی گفت که از بحر بلاخیز نترس / من چه گویم که شدم محو بلای جویش؟» «گفت خیر است، هر آن چیز که هستی باز آ / راندن رند ندیدست کسی در خویش» «روشن از پرتو رویش نظری نیست که نیست / همه حیرت زده از بازی تو در تویش» «قاصدک باش ولی از دَمِ پرواز نپرس / منتظر باش نسیمی بوزد از کویش»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی راه گشوده شد و ما معنای خود را در آن راه یافتیم، ما را چه باک که چه اندازه باید در انتظار بمانیم؟!! مهم آن است که در بستر حضور در جبهه حق در مقابل باطل، هر لحظه انتظارِ ما قدمی است در صراطی که ما را برای حضور دیگری در بر گرفته به همان معنایی که فرمودید: 
منتظر باش نسیمی بوزد از کویش
عطرآگین شده پهنای جهان از بویش
موفق باشید
 

37969

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: حالا که دیگه انتخابات تموم شد می‌خواستم نظرتون را درمورد آقای قالیباف و رائفی پور بدونم. من خودم از اول می‌خواستم به آقای قالیباف رای بدم ولی وقتی دیدم اقبال جبهه انقلاب به جلیلی هست هر دونوبت به ایشون رای دادم ولی شنیدم که قالیباف کلا با همون اصلاحات هست و هر دفعه که جلیلی میاد با نقشه قبلی میاد ثبت نام میکنه برای زدن جلیلی دلیل این حرفشونم اینه که اولش قاطعانه گفت نمیام ولی اومد و بعد هم تا آخر گفت ائتلاف می‌کنیم و نکرد و کنار نرفت و وقتی میدونست جلیلی اصلح هست با اینکه خودش رییس مجلس بود اصلا چرا اومد و قبلا هم موقعی که جلیلی میومد ایشونم ثبت نام می‌کردند و این نشون میده برای زدن جلیلی میاد و اینکه آیا واقعا ایشون تکنوکرات هست؟ و آقای رائفی پور را من در مباحث مهدویت خیلی دنبال می‌کردم ولی الان واقعا از چشمم افتادن چون دم بزنگاه انتخابات مجلس با رسایی افتادن به جون قالیباف و مشارکت مجلس بخصوص در تهران خیلی پایین اومد واین انتخابات هم همینطور و فکر می‌کنم خلاف منویات رهبری که فرمودند بارها، تخریب نکنید عمل کردند البته طرفدارانش میگن کارش خیلی ام خوب و درست هست چون چهره واقعی قالیباف را نشون داد تا دیگه مردم گول ظاهرش را نخورن و ازش عبور کنند منتها من میگم پس دلیل حمایت سپاه از قالیباف چیه؟ اگه واقعا حرفاتون درسته ولی اونها سند محکمی ندارند مبنی بر حمایت سپاه از قالیباف؛ فقط گفته ی کانالهاشونه و هیچ فیلم و صحبتی از اعضای سپاه نیست.. نظر شما چیه؟ ببخشید جوابش خیلی مهمه برام.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که قبلاً عرض شد مسلّماً آقای قالیباف یکی از فرزندان انقلاب می‌باشند و نباید ضعف‌های جزئی ایشان را طوری برجسته کرد که شخصیت ایشان که سرمایه‌ای برای کشور هستند، زیر سؤال رود. حال آیا بهتر بود که ایشان در انتخابات شرکت می‌کردند یا نه؛ بحثی است که باید به عهده خودشان گذاشت. احتمالاً توجیهاتی دارند. ولی به نظر بنده اگر همگان روی آقای دکتر جلیلی با خصوصیت‌های خاصی که جهت ریاست جمهوری دارا می‌باشند؛ متمرکز می‌شدند، بهتر بود. موفق باشید

37918

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد عزیزم: استاد جان، در مورد آنچه راوی شنود دیده بودند و الان هم قبل از انتخابات گفتند که آقای ظریف بر اساس آنچه ایشان دیدند، دچار آبروریزی می شوند (الله اعلم) و... ولیکن شما فرمودین که آنچه آن بنده خدا دیده وهمیات بوده، اما چطوره که اتفاقاتی که ایشون دیدن، رخ میده؟ آقای ظریف که همین الان هم اون ظریف سابق نیست.... بهر حال می‌ترسم اون چیزی هم که راجع به رهبری دیدند که آخرین رهبر این انقلابند، هم رخ بده😢😢😢آن وقت باز هم به نظرتون توهمه؟ البته که ما به فضل خداوند امیدواریم و این انقلاب هم پربرکته و اگر در جغرافیای ایران اسلامی هم به محاق بره در لبنان و عراق و یمن و حتی غرب ادامه خواهد داشت. پایدار باشید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً در این موارد اگر ملاحظه فرمایید سعی می‌کنیم موارد را با آنچه که پیشگویی شده است، تطبیق دهیم. در حالی‌که ما باید طبق سنت های الهی عمل کنیم و نتیجه، فرعِ بر آن است. موفق باشید

37813
متن پرسش

سَرِ دار از جمارانش مگر سر بود؟ حتما نه خمینی جرمش از حلاج کمتر بود؟ حتما نه دعوی حلاج شخصی بود و انا الحق می‌گفت! دعوی خمینی (ره) جهانی بود و ماورای جهانی و نحن الحق می‌گفت! انگار خون به ناحق ریخته شده‌ی حلاج با شدیت بیشتری به تاریخ برگشت که «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها». خمینی (ره) یک رهبر سیاسی-اجتماعی نبود! او روح الله بود که با نفخه رحمانی‌اش در کالبد بی‌جان ایران و جهان دمید و اسلامی‌اش کرد. حلاج می‌گفت بکشید مرا تا بیدار شوم اما خمینی (ره) هر لحظه می‌گوید: بکشید ما را ملت ما بیدارتر می‌شود. خمینی (ره) پرچمدار نهضتی است که فجر صادق نهضت جهانی مهدی امتهاست. و اکنون ماییم و انتخاب تاریخی‌مان که خمینی (ره) را برگزینیم یا غرب وحشی را، یک سو مکتب شهادت و یک سو مکتب فضاحت! انتخاب با ماست، هرچه بودیم و هستیم را کنار بگذاریم و پس‌فردایی شویم که «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»، با همت و اراده‌ای که مثل آن را تاریخ به خود ندیده است. فردا را با اراده‌ای الهی با هم خواهیم ساخت و بهتر است بگوییم خدا می‌سازد که قدر الرجل علی قدر همته. من به خال لبت، اي دوست! گرفتار شدم / چشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم / فارغ از خود شدم و کوسِ اناالحق بزدم / همچو منصور خريدار سر دار شدم. انقلاب اسلامی خمینی (ره) فریاد نحن الحقی خداوند است در تاریخ ما؛ پس بیایید قدرش را بدانیم. اصلح_جلیلی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راستی! چه رمزی در آن بیت از غزل حضرت روح الله نهفته بود که فرمود: «فارغ از خود شدم و کوسِ اناالحق بزدم / همچو منصور خريدار سر دار شدم.»؟ جز آن است که او از خود فانی و به حق باقی شد تا حکایت تاریخ آینده ای باشد که آن تاریخ، بسترِ تولد و ظهور فرزندانی است همچون شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید سید ابراهیم رئیسی. و عظمت کار در این جاست که هرکس در این تاریخ حاضر نباشد اگر چندین و چند خطبه از نهج البلاغه بخواند و یا لباس روحانیت به تن داشته باشد؛ از آنجایی که خود را بیرون از تاریخ حضرت روح الله احساس می‌کند، چه اندازه با کلماتِ دشمن شادکن آینده را برای خود سیاه می یابد و در بلای بی تاریخی چه اندازه حیران و پریشان است. موفق باشید  

نمایش چاپی