بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2408
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی در مورد کتبی که فرمودید خدمت مقام معظم رهبری تقدیم نمودید ایا ایشان درباره ان کتابها مطلبی فرمودند ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده چیزی نمی‌دانم. موفق باشید.
2407
متن پرسش
سلام علیکم! در بحث توبه گفته می شود یکی از شرایط توبه نفرت از گناه است. حال سوال من این است این نفرت چگونه ایجاد می شود!؟ فرض بفرمائید شخصی است اهل زنا و زیاد زنا می کند(العیاذبالله) خوب این زنا بالاخره لذت دارد. حال مثلا این فرد به زیارتی می رود یا مثلا در یک مجلسی می نشیند یا هر دلیل دیگری تصمیم می گیرد دیگر زنا نکند. خوب همچین فردی چکار کند که این لذت حاصل از زنا نیز از وجودش خارج کند!؟ بالاخره چون این شخص اهل این کار بوده هر چند الان تصمیم گرفته این کار را نکند؛ بالاخره ممکن است مدام بگوید ای کاش خدا زنا را حلال کرده بود تا لذت می بردیم از این کار. یا ممکن است هر وقت دختر زیباروئی را در خیابان ببیند بگوید ای کاش می شد با این دختر زنا می کردم. اما ممکن است همان موقع یک استغفرالله بگوید و سرش را برگرداند. حالا هر چند این شخص اینجا استغفرالله گفته و سرش را برگردانده؛ اما هنوز لذت گناه از وجودش خارج نشده. دقیقا به همین خاطر که هنوز لذت گناه از وجودش خارج نشده؛ هر چند تصمیم به ترک گناه گرفته؛ اما هر لحظه ممکن است توبه اش را بشکند و دوباره به گناه روی بیاورد. البته ممکن است دوباره پس از توبه شکستن و انجام گناه دوباره توبه کند و این توبه نیز برای مدتی دوام دارد؛ و دوباره توبه شکسته می شود. خلاصه این توبه کردن ها و توبه شکستن ها تا نفرت از گناه در وجود انسان حاصل نشده؛ ادامه خواهد داشت و دهها و صدها و هزارها بار اتفاق می افتد. یا ممکن است مثلا فردی در اوایل نوجوانی مثلا در سنین 12 13 سالگی به دلیل رفیق ناباب مثلا دچار استمناء شود. اما وقتی کمی بزرگتر شد مثلا می فهمد که این کار گناه بزرگی است و وعده عقاب بر آن داده شده. بهمین خاطر دلش می خواهد این گناه را ترک کند. اما چون لذت گناه را چشیده توان بر ترک دائمی گناه را ندارد. ممکن است تصمیم به ترک بگیرد؛ اما پس از چند روز یا چند ماه دوباره آلوده شود و دوباره تصمیم به ترک بگیرد و دوباره آلوده شود و این سیر همچنان ادامه پیدا می کند. اما اگر نفرت از گناه برای شخص حاصل شد امید این می رود که گناه را برای همیشه کنار بگذارد. حال واقعا چه راهکاری وجود دارد که نفرت و بدی از گناه نیز در درون وجود شخص حاصل شود!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بعد از توجه به جواب سؤال 2403 عنایت بفرمایید که گناه اقتضای نفس امّاره است و دوری از گناه اقتضای فطرت است و لذا اگر انسان مدتی در مقابل میل به گناه از خود صبر و شکیبایی به خرج داد، آرام‌آرام فطرت او رشد می‌کند و به لطف الهی از گناه متنفر می‌شود. به گفته‌ی مولوی«پرده‌های دیده را داروی صبر.... هم بسوزد هم بسازد شرح صدر× آینة دل چون شود صافی و پاک.... نقش‌ها بینی برون از آب و خاک× هم ببینی نقش و هم نقاش را.... فرش دولت را و هم فراش را ». موفق باشید
2406
متن پرسش
سلام علیکم می گوییم در این دنیا همه ی موجودات از نقص به سوی کمال حرکت می کنند . حال آیا این کمال علمی و معنوی و مادی و … ، برای اهل بیت علیهم السلام هم رخ می دهد . اگر آری ، پس غلط است که بگوییم اهل بیت عین کمال هستند و اگر بگوییم نه ، پس تکلیف اصل حرکت عمومی چه می شود ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در جزوه‌ی «مبانی نظری نبوت و امامت» این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است به آن‌جا رجوع فرمایید. همین‌قدر بدانید که کمال آن‌ها همان حفظ عصمتی است که خداوند به آن‌ها داده است، چون در عین داشتن امیال انسانی مثل غضب و شهوت باید عصمت خود را حفظ کنند. مثل این‌که ما احوالات ماه رمضان خود را باید حفظ کنیم و متأسفانه نمی‌توانیم ولی آ‌نها با عبادات طولانی در حفظ عصمت خود موفق‌اند و حفظ عصمت برای آن ها کمال است. موفق باشید
2405
متن پرسش
با سلام و احترام بنده یک مهندس برق با 16 سال سابقه کار در نیروگاه برق هستم به علت علاقه ای که به مباحث دینی و فلسفی دارم تصمیم دارم کار خود را رها کنم و ادامه تحصیل در این رشته ها بدهم برای گذران زندگی هم مبلغی پس انداز کرده ام. به نظر شما آیا کنار گیری از صنعت و وارد مباحث دینی و فلسفی شدن کار صحیحی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر جمع بین فعالیت‌های فنی با مباحث دینی، فلسفی برایتان ممکن نیست، فکر خوبی است که به سرتان زده، منتها راهی را انتخاب کنید که به علامه طباطبایی و حضرت امام خمینی«رحمة‌الله‌علیهما» ختم شود. موفق باشید
2404
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته با آرزوی توفیق و عمر با برکت و عزت برای شما استاد ارجمند جوانی هستم تاحدودی به اصول پایبند مدتی پیش با دختری از سادات از خانواده ای مذهبی ازدواج کردم. ایشان اهل نماز و واجبات است اما در مباحث اعتقادی حساسیت چندانی ندارد و مواقعی که صحبت از این مسائل پیش می آید بحث راعوض می کند و گاها به کارهای مردم نگاه می کند و کاری به سنت و نگاه شرع ندارد. حالا سوالی که از شمادارم این است که چگونه می توانم تا حدودی بینش ایشان را در این مباحث روشن نمایم تا ان شاالله در آینده بتوانم زندگی در مورد رضایت خداوند داشته باشم. خداوند برتوفیقات شما بیفزاید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آرام‌آرام با مدارا و ابراز علاقه همراه با تفریح، با همدیگر در جلسات مذهبی مثل جلسات حجت‌الاسلام حاج آقای معمارمنتظرین شرکت کنید، إن‌شاءالله موفق می‌شوید. موفق باشید
2403
متن پرسش
بسمه تعالی. . . سلام علیکم استاد عزیز. . . جسارت بنده را ببخشید که با سوالات پیاپیم شمارا اذیت میکنم. . . 2 دلیل دارد 1- صحبتای شما جوابیست که گه گداری تذکر میدهم به خودم و تاثیر میگذارد 2- دوست دارم بیایم و حداقل در حد همین سوال از شما با خبر باشم. . . راستش استاد عزیز ما بواسطه آثار شما تغییر کردیم حدود 3 سال پیش،تغییری معجزه آسا،در سوال 2235 فکر کنم در مورد بنده اطلاعاتی خدمتتان رسید،و سوالاتی از این قبیل که با نام بنده برایتان عرض کردم(امیدوارم نامم در خاطرتان بماند). . . ما اسیر حرام های بسیار زیادی بودیم،الحمد لله نوری آمد معالجه شدیم و در آن ماه رمضان سال اول بسیار بی علاقه به دنیا و پر انرژی بودیم که شما فرمودید " که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها " . . .بعد از آن ماه رمضان کمی سرعتمان کم شد ولی به حرام های قبل برنگشتیم و سعی در ترکش کردیم،که الحمد لله بعضی از حرام ها مثل داشتن دوست دختر و نگاه به فیلم های نادرست حتی خدایی نکرده اگر فکرش می آمد سراغمان بدنمان به شدت به لرزه می افتاد،حتی گاهی شروع به لرزیدن و عرق کردن می کردیم تنها فقط از فکری که ناخواسته به ذهنمان می آمد. . . آن زمان به یکی از جملاتتان رسیدم که گفته بودید "حساب فاطمه را نکرده بودند" تا چند وقت به یاد این جمله می افتادم گریه میکردم چون حس میکردم این ذات مقدسه دستمان را گرفته اند. . . کم کم علاقه به زیارتی(جامعه کبیره) که اصلا حتی فکرشم نمیکردیم همچین زیارتی هست و الحمد لله قرار گرفتن معارف نوری اهل البیت در مسیرمان و هزاران خیر دیگر. . . استاد مشکلی هست اینکه بنده احساس علاقه به فیلم و بازی و اینترنت دارم،نه اینکه خدایی نکرده وقت بگذارم و اصلا شاید فیلمم نبینم،اما خب علاقه در دلم هست و گاهی که می آیم نماز بخونم یا جامعه میاد،این علاقه میاد جلو. . . هنوز علاقه هاش هست در ذهنم،گاه گداری هم سری به بازی ها میزنم اما هی میگذارم کنار و با خودم به شدت در جنگم،دقیقا همانطوری که با حرام ها در 2 سال پیش در جنگ بودم که به لطف بی بی فاطمه زهرا علیها افضل الصلوات المصلین این جنگ تمام شد. . . و گه گداری می آید اما میگویم بمیر،میمیرد این علاقه ها. . . جمله ای از استاد مطهری در همان سال ها خواندم معنیش را نفهمیدم اما الان میفهمم که فرمودند: "وقتی در مسیر سیر و سلوک قدم بگذاری و جلو بروی میبینی مشکلاتی در وجودت بود که اصلا فکرشم را هم نمیکردی که اینها مشکل است و شما به آن وابسطه ای" . . . استاد همیشه دعایتان میکنم،شما هم دعایم کنید. . . بی صبرانه منتظر تذکرات اثر گذارتان هستم. . .موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی انسان در مسیری قدم گذاشت که غیر از مسیر گذشته‌ی خود بود، و از این طریق به تمایلات نفس امّاره‌اش پشت کرد، گاهی خیالات گذشته و عهدی که در گذشته با آن خیالات داشت سر می‌کشند و بعضاً ما را هوایی می‌کنند، تا نتوانیم عهد خود با شرایط جدید را محکم کنیم و در عالم جدید خود وارد شویم. شرط طلوع عهد جدید نه‌تنها پشت‌کردن به عهد قبلی است بلکه صبر و پایداری بر عهد جدید است و در همین رابطه استاد سلوکی مولوی شرط ادامه‌ی راه را این قرار می‌دهد که: «گفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکن.... گفتم آری نکنم، ساکن و یا شنده شدم» نتیجه‌ی پایداری بر عهد جدید آن شد که می‌گوید: «زهره بدم ماه شدم چرخ دوصد تا شدم....یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم». موفق باشید
2401
متن پرسش
سلام.اگر پیامبر خاتم،بیشتر از 63 سال عمر می کردند،حجم قرآن بیش حجم کنونی آن بود؟اگر مثلا عده ای سوالاتی از پیامبر نمی پرسیدند یا سوالات دیگر می پرسیدند میتوانیم بگوییم محتوای قرآن،اکنون چیز دیگری بود؟اگر پیامبر به جای بیابان های عربستان در برف های سیبری ظهور می کردند باز هم کلمات و مثل ها و احکام قرآن همین بود که الان است؟چرا نمی خواهید بپذیرید که شریعت امری صرفا اعتباری است که کاملا فرهنگ بسته و تاثیر پذیر از تاریخ است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: قرآن در آخرین آیاتش به پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرماید: « وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیم‏» یعنی آنچه باید از طرف پروردگارت برای هدایت مردم گفته می‌شد، به صورت کامل و تمام و در نهایت صدق و مطابق با واقعیت و در نهایت عدل و تعادل گفته شد. معنا نمی‌دهد حقیقتی که تجلی ربوبیت حق است برای هدایت بشریت تحت تأثیر زمان و مکان باشد. موفق باشید
2400
متن پرسش
سلام.فکر می کنم شما به سوال من(2334) جواب نداده اید.بنده عرض کردم ویژگی ذاتی ماده،محدود و متناهی بودن آن است و نمی تواند غیر این باشد.جمع ماده ها نیز باز متناهی است و بی نهایت نمی شود.با توجه به این مقدمه ها این جهان مادی باید حتما حد داشته باشد چون حد، ذاتی آن است.پس این عالم باید محدود و تمام شدنی باشد و جایی دیگر ادامه نداشته باشد.در حالی که نمیشود این را فهمید و یا تصور کرد که دنیا یک جایی تمام بشود.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که روح شما در کنار بدن شما نیست که از یک جایی بدن تمام شود و روح شروع شود، عالم ماده در نظام مادی یک جایی تمام نمی‌شود و مجرد شروع شود. پیشنهاد می‌کنم کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را همراه با شرح آن مطالعه فرمایید تا معنای دو ساحتی‌بودن ماده و مجرد برایتان روشن شود. موفق باشید
2398
متن پرسش
سلام بنده دانشجویی هستم که بیش از سی کتاب از اثار شهید مطهری را مطالعه کرده و متفرقه از آثار بقیه بزرگان هم استفاده کرده ام اکنون به نظر شما قدم بعدی مطالعاتم باید چونه باشد؟ به نظر شما مطالعه المیزان با روش شما که در جزوه فرموده اید برای بنده مناسب است؟ استاد لازم ندارد؟ نظرتون راجع به استفاده از کتب علامه طهرانی نظیر معادشناسی امام شناسی و الله شناسی برای بنده چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظرم اگر همت کنید و به شکل جدّی به المیزان بپردازید خیلی خوب است و در کنار آن‌ کتاب‌های علامه طهرانی را مطالعه بفرمایید. موفق باشید
2397
متن پرسش
طبق عقیده ما شیعیان راه صحیح سلوک منحصر در تشیع و راه ائمه اطهار است ؛ ولی در تاریخ عرفان ما نام افرادی همچون : ابوهاشم کوفی ؛ معروف کرخی‌ ، بایزید بسطامی ، سری سقطی، جنید بغدادی ، ذوالنون مصری ،سهل تستری ، شبلی و ..... به عنوان عارف و ولی الهی آمده است و کراماتی نیز برایشان نقل شده ‌؛ و بعضا نکات عمیق عرفانی در آثارشان دیده می شود ، ولی با اینکه حتی نام شیعانی که تقیه می کرده اند در کتب رجال شیعی ذکر شده است ،نام این افراد در کتب رجال شیعه دیده نمی شود و برخی از اعمال آنها خلاف شیوه سلوک ائمه و تشیع است ،و برخی ازاین افراد حتی خلفای غاصب را نیز مدح می کرده اند . آیا این افراد شیعه بوده اند و تقیه می کرده اند یا انکه اصلا عارف نبوده اند و اشتباه به عنوان عارف معرفی می شوند و کرامات آنها از طریق قوای شیطانی بوده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آیت‌الله‌جوادی معتقدند این‌ها عموماً از نظر عقیدتی شیعه‌اند ولی از نظر فقهی نه. در کتب رجال کسی را شیعه می‌دانند که از نظر فقهی شیعه باشد. موفق باشید
2395
متن پرسش
چند روز پیش در هنگام بازدید از یک نمایشگاه در جوار مزار مقدس امام زاده شاه رضا با افرادی روبه رو شذم که بیان می کردند از شاگردان شما هستند و معتقد بودند که تکنو لوژی چند قرن اخیر زاییده الهامات شیطانی است و می گفتند این حرف نظر شما (استاد طاهر زاده) است ،می خواستم بدانم ایا این حرف نظر شماست است؟ منظور شما از تکنولولژی چیست ؟ اگر منظور اختراعات و اکتشفات چند قرن اخیر است ، آیا تمامی این اختراعات وابزارها موجب زیان و ضرر بوده یا برخی از آنها؟ آیا علوم جدید ذاتا بد است یا انسانها از این علوم ، ابزارهای مضر می سازند؟ متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این بحث مفصلی است با مقدمات طولانی و به نظر بنده آن افراد اشتباه کردند به آن شکل مطرح کردند که موجب این سؤالات برای شما شدند. پیشنهاد می‌کنم کتاب «توسعه و فرهنگ» از شهید آوینی را مطالعه فرمایید. موفق باشید
2394
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز اگر ممکن است نحوه تکثیر نسل انسان را از زمان حضرت آدم علیه السلام رابیان فرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند در آن زمان ازدواج بین خواهر و بردار حرام نبوده و فرزندان آدم با همدیگر ازدواج کرده‌اند. موفق باشید
2393
متن پرسش
سلام علیکم! این شبهه و این سوال در خیلی از نسل جوان وجود دارد که با ادبیات های مختلف مطرح می شود. سوال این است که بین دو شخص یکی مسلمانی که اهل نماز، روزه و سایر عبادات و اعمال شرعیه است(اعمال شرعی فردی و اینچنینی). اما فردی است بسیار بداخلاق است، اهل فحش های رکیک است، با کارهایش موجب آزار و اذیت بسیاری از افراد شده و ... و شخص دیگری که کافر است اما بسیار آدم مهربانی است؛ بسیار خوش اخلاق است و ... کدام یک نزد خدا افضل است!؟ از طرفی می توان گفت طبق منطق اسلام و قرآن اصولا کافر انسان نیست. اما مسلمان هر چقدر هم بد باشد بالاخره انسان است. از طرف دیگر می شود گفت در مقایسه بین این دو شخص مفروض در سوال اولی حق الناس های بسیاری به گردنش است اما دومی تنها حق الله است و حق الله را إن شاء الله خدا می بخشد اما حق الناس را باید مردم ببخشند. پس می توان گفت دومی افضل است. یا حداقل دومی اوضاعش بهتر است. واقعا طبق مبانی اسلامی کدام یک از این دو بهتر هستند؟! یا مثلا برخی اوقات مسأله را اینطوری طرح می کنند که آقا جان من که عقلم قبول نمی‌کنه امثال ادیسون، انیشتین، نیوتون، پاسکال، لاوازیه و سایر دانشمندان و مخترعین با این همه خدمتی که به بشریت کردند و اینقدر با اختراعات و اکتشافات خودشان باعث راحت‌تر شدن زندگی‌ها شده‌اند؛ صرفاً بخاطر اینکه مسلمان نبوده‌اند و خدا را قبول نداشته‌اند، بروند جهنم. اما فلان حاجی یا فلان کربلایی که در عمرش قدمی در راه کمک به دیگران برنداشته، بندی از پای مرغی باز نکرده(تازه اگر ضرر نزده باشد) صرفاً بخاطر همان مکه یا کربلایی که رفته برود بهشت. این ظلم است و من که این را قبول ندارم. یا یکجائی یک نفری حدیثی آورده بود با این مضمون که کافر خوش اخلاق از مسلمان بد اخلاق به خدا نزدیکتر است. که نمی دانم همچین حدیثی داریم یا خیر. لطفا به این دو سوال و به طور کلی به سوالات مشابه که در این زمینه مطرح می شود یک جواب کامل و جامع بر اساس مبانی دینی بدهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آنچه هرشخصی را هویت می‌بخشد جهت‌گیری اوست، اگر کسی جهت‌گیری‌اش الهی باشد کارهای خوبش برایش مفید است ولی اگر جهت‌گیری او به سوی حق و حقیقت نباشد حتی اگر کار خوبی انجام دهد برای خودش نمی ماند چون برای حق و حقیقت انجام نداده و در این راستا است که وقتی جامعه‌ای هدفش الهی باشد اختراعاتی مثل برق برایش مفید است ولی اگر جهت جامعه الهی نباشد با همان برق کارخانه‌ی اسلحه‌سازی و سلاح‌های شیمیایی ساخته می‌شود و مردم مظلوم را به قتل می‌رساند. در نتیجه اگر جوامع بشری به سوی هدفی که انبیاء تعین کردند قدم بگذارند هرکس به سعادتی که به دنبال آن است می‌رسد وگرنه وقتی انسانی کافر باشد و جانش به سوی هیچ حقیقتی سیر نکند چگونه می‌تواند در ابدیت خود با خودش راحت باشد و اگر انسانی مسلمان باشد ولی در حدّ ظاهر اسلامیت متوقف باشد چگونه می‌تواند در ابدیت خود با خودش راحت باشد، راه حلّ نهایی آن است که انسان‌ها صادقانه به راه انبیاء قدم بگذارند و خیلی با طرح فرعیات نمی‌توان از این قاعده چشم‌پوشی کرد. موفق باشید
2392
متن پرسش
سلام علیکم.بنده چند سوال از محضرتان داشتم.1-جناب عالی در شرح حدیث عنوان بصری فرمودید:نباید کار کنیم که رزق به دست آوریم باید کار کنیم که دل رزاق را به دست آوربم خوب الان این بحث پیش می آید که انسان نباید هر کار ی را انجام دهد(منظور از هرکاری یعنی کار های مباح)درست است؟2-دوم اینکه فرمودید:بگویید اگر مزد دادند کار می کنم ندادند هم کار می کنم خوب اگر شما کار آزاد داشته باشی اون سرمایه اولیه از خودت است حالا اگر کسی مزد به شما نداد که شما ور شکست می شوی این را چگونه جواب می دهید؟سوم اینکه خودمان را گول زده ایم با اینشرایط که بگوییم من کار می کنم که دل رزاق به دست آید درصورتی که اگر به شما پول ندهند شما ور شکست می شوی وکار نمی کنی. چهارم با این اوصاف اگر انسان کار کند و به او مزد ندهند از حق خود گذشته است وهمچنین حق خانواده ی خودرا پای مال کرده.پنجم اگر انسان با این نیت کار کند که وسعت رزق پیدا کند از نظر سلوکی اشکال دارد؟ششم:اگر انسان با این نیت کار کند که به در نیاز جمعه می خورد اما اون کار ی که می کند هیچ نیازی از جامعه را رفع نمی کند باز اشکالی در سیر وسلوکش پیش می آید؟لطفا دقیقا جواب بدهید متشکرم التماس دعا .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ملاحظه بفرمایید دستورالعمل حضرت صادق«علیه‌السلام» به «عنوان بصری» برای کسی است که از این مراحل گذشته است و در منظر خود فقط سنت‌های الهی را جاری می‌بیند. موفق باشید
2391
متن پرسش
سلام دختری دارم 12ساله که با وجود شرایط مذهبی در خانه گاهی اوقات جلوی مادرش میرقصد و ارایش میکند از ما تقاضای مبایل کرده وما نخردیم درضمن اهل نماز وروزه است لطفا طریقه درست برخورد بگویید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این را از کارشناسان تعلیم و تربیت دینی که عموماً در رادیو معارف تشریف می‌اورند و مشاوره می‌دهند سؤال بفرمایید. موفق باشید
2390
متن پرسش
سلام خدا برجان مبارک شما ایا امام معصوم که همان وجه خدا هست و قران میفرماید فقط وجه خدا باقیست امام به دوره های قبل از حضرت ادم علم دارد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی رسول خدا«صلواه‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند خداوند نور من و علی را چهل هزارسال قبل از خلقت آدم، آفرید و آفریدن نور آن‌ها به معنی حضور عالمانه‌ی آن‌ها است در قبل از حضرت آدم«علیه‌السلام»، پس معلوم است که به تمام عوالم وجود قبل از آدم آگاه‌اند. موفق باشید
2389
متن پرسش
سوالی چند وقت پیش پرسیدم مثل اینکه به دست شما نرسیده است. با سلام خدمت استاد عزیزم استاد شما می فرمایید همه طلبه ها باید دروس رسائل ومکاسب وکفایه را بخوانند ودرس خارج بروند ودر فقه واصول ملا بشوند واصلا ملاک معمم شدن را همین تبحر در فقه واصول می دانید اما حضرت امام خامنه ای در دیدار با مسئولین حوزه می فرمودند که باید طلاب را از جهت استعداد وعلاقه ونیاز چند دسته کرد وفقط بعضی در حد عالی فقه بخوانند وبقیه در رشته های دیگر کار کنند. من نمی گویم مخاطب ایشان ما هستیم ولی این نشان می دهد همه نیاز نیست در حد عالی فقه بخوانند واصلا اساس موسسات علمی که در قم واصفهان هست بر همین پایه رشته تخصصی داشتن آن هم در حد پایه6 یعنی در حدی که خیلی هم فقه واصول عالی خوانده نشده است واصلا بعضی توان فهم کتابهای مرحوم شیخ را ندارند کما اینکه در بین دوستان از این دسته زیاد داریم خوب پس نمی شود نسخه واحدی برای همه نوشت چون ممکن است همین شخص در کلام یا تفسیر وارد شود واز بهترین ها شودپس آیا می توان گفت کسی که استعداد خود وقدرت فهم وتوان خود را یافته باید مسیر دیگری برود ونمی شود همه را به یک مسیر برد؟ از لطف شما ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در هر صورت مردم از یک معمم انتظار دارند که جواب‌های فقهی آن‌ها را بدهد و تا کسی در آن حدّ فقه و اصول نخوانده باشد که مبانی فتوای هریک از مجتهدین را بشناسد نمی‌تواند مردم را درست راهنمایی کند. موفق باشید
2388
متن پرسش
با سلام خدمت استاد اینکه می فرمایید همین الان بهشت وجهنم هست آیا این صحیح است که بگوییم عذاب ونعمت آخرتی نمود همین عذاب ونعمت دنیایی است فقط به نحو شدیدتر یعنی همین آثاری که در این دنیا از اعمال خود می بینیم همین را به نحو شدیدتر در قیامت به ما نشان می دهند؟ اگر اینطور باشد سوال پیش می آید که چرا خداوند برای یک گناه دوبار عقاب می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در قرآن می‌فرماید: « وَ لَنُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون‏ » مقداری از آنچه در اثر گناهان در قیامت به آن می‌رسید را در دنیا به شما می‌چشانیم شاید که برگردید و تغییر روش دهید ولی این به معنی آن نیست که دوبار عذاب می‌کنند بلکه حاصل عمل آن‌ها را به آن می‌دهند. موفق باشید
2387
متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد من طلبه ای هستم که کم وبیش تجربه تبلیغ دارم.در جامعه ما مناطقی هست که در ابتدائیات دین هم مشکل دارند از جمله اینکه فردی با 5 فرزند هنوز عقد محرمیت بین او وزنش خوانده نشده است ویا اینکه مردم یک روستا به دلیل خراب بودن حمام روستا بیش از یک هفته نتوانسته اند غسل کنند ونماز هم نخواندند وچیزهایی از این قبیل که زیاد است، در شهرها هم که جریان رو به رشد گرایش به مسیحیت واعتراض مراجع تقلید به این مسأله هست وهمینطور گرایش به شیطان پرستی وهم جنس بازی که البته شاید زیاد هم نباشد، واز طرفی دشمنان ما از جمله بهائیت ووهابیت این همه تبلیغات سنگین می کنند که حتی از سر مردم زلزله زده آذربایجان هم دست برنداشتند در میان آن مردم داشتند تبلیغ می کردند. حالا من به عنوان یک طلبه که می خواهم در ترویج فرهنگ انقلاب واسلام ناب وصدور انقلاب به سراسر دنیا تلاش کنم آیا وظیف دارم سر در کتاب کنم وتا سی وچند سالگی که نشاط تبلیغ از بین می رود درس بخوانم؟ جواب امام وشهدا را در قبال اینکه برای این دین کاری نکردیم وانقلاب وامکاناتی که امام برای ما گذاشتند چه جوابی بدهیم؟ عذر همه مارا امام تمام کردند دیگر زمان طاغوت نیست که عذر داشته باشیم تا کی به این روش ادامه بدهیم وبه آسوده خاطری مشغول باشیم ودشمنان هم دین مردم مارا از بین ببرند؟ استاد این حالت آرامش برای ما نمی گذارد باید کاری کرد که دین خود را به انقلاب ادا کنیم بفرمایید چه کنیم؟ ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هرکس در ذیل شریعت الهی و سیره‌ی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» وظیفه‌ای دارد. طلبه وظیفه دارد خوب درس بخواند تا در حدّ مطلوب از اسلام آگاهی یابد و بعد حرکت کند به سوی مردم و در خدمت مردم باشد. پس عنایت داشته باشید که در هر دو طرف باید متعادل باشد. موفق باشید
2385
متن پرسش
سلام استاد ممنون می شم اگه نظرتون را نسبت به مقاله زیر بیان بفرمایید بزرگترهایمان بهتر یادشان هست که قدیمها مجالس روضه و ذکر اهل بیت یا هفتگی و ماهانه برگزار میشد یا محدود میشد به دهه محرم و ماه مبارک رمضان به اضافه چند مناسبت خاص در طول سال. اما با پیروزی انقلاب به ویژه بعد از سالهای دفاع مقدس که هیئتها پر و بال بیشتری پیدا کردند و مورد اقبال عمومی به ویژه از سوی جوانان قرار گرفتند، تقریباً همه مراسمات دینی و مناسبتهای مربوط به اهل بیت در طول سال به واسطهی هیئتها تعظیم بیشتر و بهتری یافتند؛ که باید به عنوان لطف امام عصر سلام ا... علیه و از برکات انقلاب اسلامی آن را شکرگزاری کرد. در کنار پر رنگ شدن ایام اعیاد و سوگواری ائمه، از چند سال قبل مجالسی به مناسبهایی منسوب به اهل بیت تبلیغ و برگزار شدند که تا قبل از آن کسی سراغ نداشت. مثلاً «اربعین امیر المومنین سلام ا... علیه»! وجود چنین مناسبتی برای هیئتیهایی که تا آن روز فقط عنوان «اربعین» را برای «حضرت سید الشهدا سلام ا... علیه » شنیده بودند، اتفاق جدیدی بود ـ که البته هر اتفاق جدید جاذبههایی هم برای جماعت عام دارد ـ سنت نوآوری در مناسبتهای جدید، نه تنها به این جا ختم نشد؛ بلکه زمینهساز رقم زدن ماده تاریخ برای دیگر اهل بیت علیه السلام هم گردید و میلاد حضرت رقیه سلام ا... علیها هم ظهور کرد. به این ترتیب که طی یک قرار ذوقی و عشقی، چند روز بعد از نیمه شعبان به سالروز میلاد رقیه بنت الحسین سلام ا... علیها اختصاص یافت. ابداع این مناسبت، کلی مورد استقبال هیئتیها قرار گرفت و به مذاق خیلیها خوش آمد. تا جایی که الان چند سالی میشود که جشنهای مفصل نیمه شعبان به یک شب و ایستگاههای صلواتی محدود شده و در عوض چند شب به مناسبت میلاد سه ساله ارباب بزم شادی در شهر بر پاست. حتی روابط عمومی بیمارستان بزرگ شهرمان با پرده نوشته بزرگی این مناسبت را به امام زمان سلام ا... علیه و شیعیانش تبریک عرض میکند! این روزها قبح بدعت در تاریخ سازیهای چنینی آنقدر ریخته که دیگر برخورد با مناسبتهای جدید هم دیگر جدید نیست. هر چند وقت یکبار به مناسبتی نو در اطلاعیههای بعضی جلسات بر میخوریم و حداکثر عکسالعملی که نشان میدهیم شاید نیشخندی از سر تعجب است، شاید هم سری تکان میدهیم و از آن رد میشویم. عنوانهایی از قبیل؛ دهه محسنیه، شهادت حضرت رباب، اربعین حضرت زینب و اخیراً میلاد حضرت قاسم سلام ا... علیهم، زاد و ولد این بدعت هستند. واقعاً تاریخ اسلام که علمای بزرگ ما این همه به پایش خون دل خوردهاند و برایش نفس و قلم زدهاند، میتواند این قدر راحت به بازی گرفته شود؟ کم یا زیاد بشود و برای هیچ کس هم مهم نباشد؟ به راستی صاحب هر ذوق و سلیقهای با توجیه و بهانه «عرض ارادت و زنده کردن یاد و نام مقدس حضرت فلان» اجازه مییابد چنین اشتباه بزرگی را در مورد دستبرد به تاریخ اهل بیت سلام ا... علیهم مرتکب شود؟ یعنی این قدر این دم و دستگاه بی متولی است و دلسوز ندارد؟ همه قبول داریم که در گناهستان جامعه ما، جذب مردم و جوانان به مجالس اهل بیت فریضه است. ولی به قول شهید مطهری «هدف وسیله را توجیه نمیکند». هر یک از ما مکلفیم در جایگاهی که هستیم به کیان و میراثی که بزرگان و عالمان دین برایمان پاسداری کردهاند، غیرت داشته باشیم. قرار نیست برای اینکه نام و یاد یکی از ذوات مقدسه جلوه داده شود یا جوانان به سمت مجالس مذهبی جذب بشوند، دروغ پردازی شایع شود و هر کس برای دل خودش علمی بلند کند. وقتی نص روایت میفرماید برای هیچ یک از ما اهل بیت به جز وجود مقدس امام حسین سلام ا... علیه، گرفتن اربعین جایز نیست، یعنی برپایی هر مجلسی با این عنوان برای ائمه مردود است؛ حتی اگر برای امیرالمومنین سلام ا... علیه باشد. اگر هیچ یک از مراجع و علمای دین، نتوانستهاند حتی یک سند روایی و تاریخیِ ضعیف برای میلاد حضرت رقیه یا حضرت قاسم سلام ا... علیهم پیدا کنند، یعنی این مناسبتها که چند سالی است مطرح شده و این همه در بوق شان دمیده میشود، جعلی هستند. بر اساس فرموده امیرمؤمنان سلام ا... علیه «حق را با افراد نسنجید، بلکه افراد را با حق بسنجید» به این ترتیب خواندن فلان مداحِ مشهور یا شعر فلان شاعرِ معروف در چنین مناسبتهایی نه تنها مهر تایید نیست بلکه آن آقا را باید زیر سؤال برد. براستی چرا علما و حوزههای علمیه یا هر جایگاهی که باید به این اتفاقها عکسالعمل نشان بدهد، از قبیل سازمان تبلیغات اسلامی، شورای مرکزی هیئات و... در این مواقع آنقدر سکوت میکنند تا کار به جای باریک بکشد و هزینه برخوردها بالا برود؟ تجربه به تصویر کشیدن صورت ائمه سلام ا... علیهم برای آقایان کافی نیست؟ نباید ترس از برچسب خوردن و نیش و کنایه شنیدن، ما را از تکلیفمان بترساند! با این حجم تبلیغات و بازتاب وسیع این مراسمات ساختگی، همین الان هم برای اقدام دیر شده. اگر چند سال دیگر اگر این روال ادامه پیدا کند دوباره باید کسی مثل استاد مطهری ظهور کند تا تحریفهای عاشورایی در هیئتداری ما را برای نسل بعد بنویسد. این معضل قطعاً به وسیله بخشنامه دولتی یا دستورالعملهای بازدارنده رفع نخواهد شد. زیرا غالباً نتیجه این گونه برخوردها وارونه است. تنها راه حل این مشکل، آگاهی دادن به هیئتیها و روشنگری برای مردم ولایت مدار است. نکته ظریف این جاست که ریشه خیلی از این اتفاقها در ارادت خالص بعضی از دلسوختههای این درگاه آب میخورد که باید با آنها با کمال صبر و احترام برخورد کرد. اگر با دلیل و منطق آسیبهای این بدعت بیان شود و توجه مردم به سنتهای غنی پیشکسوتان پیش از ما معطوف شود خیلی از ساده انگاریها علاج خواهد شد. ما هم باید به سنت بزرگان برگردیم و به جای طرح «تولد گرفتن» یا شهادت گرفتن برای آل ا... ، سنت «توسل» را زنده کنیم. بزرگترهای ما بهتر یادشان است که قدیمها در جلسات روضه و ذکر اهل بیت در هر مجلس متوسل به یکی از حضرات اهل بیت میشدند. به این ترتیب در تمام سال روضهها متنوع و مجالس با نشاط بود. حتی میتوان مثلاً به جای طرح تولد حضرت رقیه یا حضرت قاسم سلام ا... علیهم، یک روز مشخص در سال را روز توسل به این انوار مقدس، مشخص و تبلیغ کرد تا منافاتی با اساس تاریخ اسلام به وجود نیاید و از طرفی مطابق ذوق و پسند هیئتیها هم باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: رویهمرفته درست می‌فرمایید و اگر متولیان امور این نوع فعالیت‌های فرهنگی فکری نکنند فعالیت‌های دینی به انحراف کشیده می‌شود. موفق باشید
2384
متن پرسش
با سلام. کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم را مطالعه کردم ولی نکاتی برای من مبهم ماند اولا فرق بین کوزه وبلوک سیمانی را به خوبی مشخص نکرده اید و باید مشخص کنید ملاک های شما از چیزی که با طبیعت در تعامل است چیست؟ آیا اختراع تلفن در جهت هماهنگ کردن طبیعت با انسان است یا انسان با طبیعت؟ تلفن به عنوان یک تکنولوژی که ما را قادر می سازد از همین جا پیغامی به اقصی نقاط عالم بفرستیم چه مشکلی دارد آیا به مثابه خوردن میت در اضطرار است؟ آیا می شود گفت که این قدرت برق را که خدا در آب قرار داده بیهوده بوده و بشر می بایستی در تعامل در طبیعت از نور خورشید با طراحی خاص ساختمان ها بهره می گرفت؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بحثی که در رابطه با نزدیکی کوزه و دوری بلوک سیمانی در آن کتاب مطرح شده یک موضوع حضوری است با تفکر خاص، اگر آن را در حوزه‌ی علم حصولی بخواهید جستجو کنید تصدیق نمی‌کنید. در کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» تحت عنوان جایگزینی‌های غلط هست که « فرهنگ مدرنیته نسبت ما را با آسمانِ معنویت قطع کرده و ما متأسفانه تحت تأثیر همان فرهنگ، به جای آن‌که به آن ارتباط برگردیم، جایگزینی‌های غلط می‌کنیم. ارتباط با موبایل را جای ارتباطات ملکوتی قرار می‌دهیم. قبلی‌ها از طریق اُنس و ارتباط با ملکوت عالم، با همدیگر ارتباط ملکوتی و اشراقی داشتند. در روش ارتباط از طریق موبایل، ماهواره در میان است، امواج صوت را به ماهواره می‌فرستید و ماهواره منعکس می‌کند به گوشی موبایل آن کسی که شما با او تماس گرفتید. قبلاً ارتباطات ملکوتی در میان بود، قلب‌ها با ملکوت مرتبط بودند و از طریق ملکوت به همدیگر پیام می‌دادند. مادران بدون این‌که دائم به دخترشان تلفن بزنند می‌دانستند اجمالاً دخترشان در چه حالی است و قلبشان آن حالت را می‌شناخت و رفقا هم با هم ارتباط ملکوتی داشتند، چون رجوع آن‌ها به جنبه‌ی نورانی همدیگر بود و نه جنبه‌ی جزئی زمینی. در ارتباط جزئی، مادر به دخترش تلفن می‌زند که صبحانه چه خورده‌ای، برای این نوع آگاهی‌ها تلفن و موبایل نیاز است و فرهنگ مدرنیته مأمور تأمین این نوع آگاهی‌ها می‌شود. در ارتباط ملکوتی روح‌ها نظر به جنبه‌ی وجودی همدیگر داشتند و به همان جنبه‌ی «وجودی» نظر می‌انداختند و حقایق عالم و آدم را درک می‌کردند و در حال حاضر تقریباً آن فرهنگ در حجاب رفته است، هرچند حقیقت آن فرهنگ در دل شیعه هست و روحانیون اصیلِ ما از این نوع انوار برخوردارند. به همین جهت به دنبال موضوعات جزئی عالم نیستند، روح شیطانی آمریکا را می‌شناسند و می‌دانند کید شیطان ضعیف است و می‌فرمایند: «آمریکا هم هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» شما هم اگر در آن شرایطِ روحی قرار بگیرید و آن ایمان در جان شما طلوع کند از همان الهامات بهره‌مند می‌شوید. اولیاء الهی عموماً در نماز شب‌هایشان راحت‌تر به این الهامات می‌رسند. در روایت هم داریم که نماز شب «نِعْمَ الْمَطِیه» مرکب خوبی است تا انسان را به بالا سیر ‌دهد. »این را به عنوان نمونه عرض کردم تا اگر مایل بودید در رابطه با جایگاه تکنولوژی غربی در نظام هستی مطالعه بفرمایید باید مطلب را با ظرافت بیشتر دنبال کنید تا معلوم شود استعدادهای موجود در عالم با تفاوتی که در جهت‌گیری‌های ما هست می‌توانند مفید یا مضر باشند. موفق باشید
2383
متن پرسش
با سلام1. در جواب سوال 2335 گفته اید که روح قبل از بدن ایجاد می شود. ولی ملاصدرا می گوید روح در بستر جسم ایجاد می شود لطفا توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آری؛ به گفته‌ی ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه»: «النَّفْسُ جِسْمانِیَّة ‌ُالْحُدُوث وَ رُوحانِیَّةُ‌ الْبَقاء»؛یعنی نفسِ هر انسانی از طریق حدوث بدن و در بستر بدنِ او حادث می‌شود و انسان‌ها قبل از بدن خود دارای یک شخصیت خاص و متعیّنی نبوده‌‌اند،( البته می‌توان این بحث را به‌طور کامل در کتاب «از برهان تا عرفان» دنبال بفرمایید) ولی در مورد اهل‌البیت(ع)قضیه فرق می‌کند زیرا آن‌ها علاوه بر نفسی که دارند و مثل سایر انسان‌ها «جِسْمانِیَّة‌ُ الْحُدُوث وَ رُوحانِیَّةُ‌ الْبَقاء» است، دارای مقام نوری می‌باشند که حضرت باقر(ع)در آن رابطه می‌فرمایند: «خَلَقَ‌ اللهُ مَحَمَّداً وَ عِتْرَتَهُ اَشْباحُ نُورٍ بَیْنَ یَدَیِ‌الله»، قُلْتُ: وَ مَا الْاَشْباحُ؟ قالَ: «ظِلُّ النُّور، اَبْدانٌ نُورانِیَّة، بَلْ اَرْواحٌ»؛ خداوند محمّد و عترتش را به صورت شبح‌های نورانی در برابرش خلق کرد. راوی می‌گوید: عرض کردم: اشباح چیست؟ حضرت فرمود: سایه‌ی نور، بدن‌های نورانی، بلکه ارواحی نورانی. ملاحظه می‌کنید که این روایت روشن می‌کند که شخص رسول خدا(ص)و عترت پاک آن حضرت همگی دارای حقیقت نوری بوده‌اند و حضرت باقر(ع)می‌فرماید اشباحِ نوری آن‌ها، سایه‌های نوری بودند، به معنی بدن‌های نورانی، بدن‌هایی که به یک اعتبار روح بوده‌اند، چون در آن مقام، جسم‌ها، جسم‌هایی‌اند از جنس روح، نه جسم‌هایی از جنس ماده و جرم، بلکه سایه‌هایی که نمایش جلوه‌ی اسماء الهی‌اند. اساساً مگر می‌شود پیامبر و عترت مطهرش(ص) قبل از خلقت عالم و مقدم بر آن، در حقیقت غیبیه نباشند و باز بتوانند بر عالم تصرف کنند؟ علاوه بر این، هدف غایی در عالَم غیب مقدّم و در عالَم عین مؤخّر است، تا بشریت در عالم عین، به سوی آن حقیقت که در عالم غیب به صورت بالفعل موجود است سیر کند، چون غایت مفقود، محال است. پس در واقع رسول خدا(ص) از یک قاعده‌ی اساسی که در عالم تحقّق دارد خبر می‌دهند که در جای خود بحث شده است. عظمت کار از آن جهت است که رسول خدا(ص)و ائمه‌ی هدی(ع)سعی دارند اصحاب خاص خود را متوجه چنین معارفی بنمایند که چگونه اولیاء الهی ماوراء خلقت آسمان‌ها و زمین، دارای مقام روحی و نوری هستند که در آن مقام جسم‌ها در عین جسم‌بودن، دارای جنس روحی و معنوی هستند. جابر بن یزید از اصحاب خاص امام باقر(ع) می‌گوید؛ حضرت فرمودند: «یَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّداً(ص) وَ عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِینَ فَکَانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ، قُلْتُ: وَ مَا الْأَشْبَاحُ؟ قَالَ: ظِلُّ النُّورِ، أَبْدَانٌ نُورَانِیَّةٌ بِلَا أَرْوَاحٍ وَ کَانَ مُؤَیَّداً بِرُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ هِیَ رُوحُ الْقُدُسِ فَبِهِ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ وَ عِتْرَتَهُ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ حُلَمَاءَ عُلَمَاءَ بَرَرَةً أَصْفِیَاءَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ السُّجُودِ وَ التَّسْبِیحِ وَ التَّهْلِیلِ وَ یُصَلُّونَ الصَّلَوَاتِ وَ یَحُجُّونَ وَ یَصُومُون‏» اى جابر! همانا خدا در اول آفرینش، محمد(ص) و خاندان هدایت‌شده‌ی او را آفرید، و آن‌ها در برابر خدا اشباح نور بودند. می‌گوید: اشباح چیست؟ فرمود: یعنى سایه‌ی نور، پیکرهاى نورانى بدون روح، و همه تنها به یک روح مؤید بودند و آن روح القدس بود که او و خاندانش به وسیله‌ی آن روح خدا را عبادت می‌کردند و از این جهت خدا ایشان را خویشتن‌دار، دانشمند، نیکوکار و برگزیده آفرید، با نماز و روزه و سجود و تسبیح و تهلیل خدا را عبادت می‌کردند و نمازها را می‌گزاردند و حج می‌کردند و روزه می‌گرفتند. ملاحظه کنید که چگونه حضرت باقر(ع)در این روایت ما را متوجه حقیقت قدسی چهارده معصوم(ع)می‌کنند که همه مؤید به یک روح بودند و نه روح‌های مختلف. موفق باشید
2382
متن پرسش
سلام علیکم موضوع: اقرار (با توجه به اینکه عمل اقرار یک فعل قلبی می باشد در دسته بندی موضوعی این مطلب را در قهرست قلب انتخاب نمودم و البته اگر حضرتعالی انتخاب شایسته تری دارید جایگاه بحث رادر آن موضوع قرار دهید) عنایتی به مطالب زیر داشته باشید: • (3) آل‏عمران : 81 وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِکُمْ إِصْری قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدینَ (81) • (2) البقرة : 84 وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ (84) • عیون اخبار الرضا روایت کرده که‏ «انما سمى اولوا العزم اولوا العزم لانهم کانوا اصحاب العزائم و الشرائع» • «عن جابر عن ابى جعفر علیه السّلام: انما سمى اولوا العزم اولوا العزم لانه عهد الیهم فى محمد و الاوصیاء من بعده و المهدى و سیرته فاجمع عزمهم ان ذلک کذلک و اقروا به. • ثُمَّ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى النَّبِیِّینَ فَقَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ أَنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ أَنَّ هَذَا عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ قالُوا بَلى‏ فَثَبَتَتْ لَهُمُ النُّبُوَّةُ وَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى أُولِی الْعَزْمِ أَنَّنِی رَبُّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِی وَ خُزَّانُ عِلْمِی ع وَ أَنَّ الْمَهْدِیَّ أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِی وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِی وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِی وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ کَرْهاً قَالُوا أَقْرَرْنَا یَا رَبِّ وَ شَهِدْنَا وَ لَمْ یَجْحَدْ آدَمُ وَ لَمْ یُقِرَّ فَثَبَتَتِ الْعَزِیمَةُ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ فِی الْمَهْدِیِّ وَ لَمْ یَکُنْ لآِدَمَ عَزْمٌ عَلَى الْإِقْرَارِ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما • و فی عیون الأخبار عن الرضا ع قال إنما سمی أولو العزم لأنهم کانوا أصحاب العزائم و الشرائع و ذلک أن کل نبی کان بعد نوح ع کان على شریعته و منهاجه و تابعا لکتابه إلى زمن إبراهیم الخلیل ع‏ • ِّ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى أُولِی الْعَزْمِ أَنِّی رَبُّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِی وَ خُزَّانُ عِلْمِی وَ أَنَّ الْمَهْدِیَّ أَنْتَصِرُ بِهِ از روایات فوق می توان نتیجه گرفت که 1- پیامبران اولوالعزم بواسطه عهد و میثاقی که از آنان راجع به توحید و ولایت حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت ایشان بالاخص از حضرت مهدی علیه السلام والرحمه و سیره ایشان گرفته شد و آنها تصمیم خود را استوار کردند که مطلب چنین است و به آن اعتراف و اقرار نمودند متمایز از سایر انبیا شدند. 1 2 2- همه انبیاء از مقررین بوده اند و چه بسا درجاتی از عزم را داشته اند اما به جهت فراموشی عهد و یا به میزان معرفت حق و مراتب انبیاء(17 الإسراء : َ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى‏ بَعْض‏) تعداد کمی از آنها رسول و فقط 5 تن از آنها که نسبت به عهد بر ربوبیت و ولایت استقامت کردند اولوالعزم شدند. در واقع سر عزم آنها به اقرار آنها بر می گردد. فصل مشترک در اغلب روایات این موضوع اقرار است.و اما معنی اقرار: َ [قرّ]: جاى استقرار، مکان. المَقَر: قرارگاه، محل اقامت؛ «مَقَرُّ القِیَادة»: جایگاه رهبرى و فرماندهى‏ قرر: قَرَّ فی مکانه یَقِرُّ قَرَاراً- وقتى است که کسى یا چیزى در جایش ثابت بماند و همچون جماد بى‏حرکت شود و اصلش از- قُرّ- است یعنى سرماى شدیدى که اقتضاى سکون و بى‏حرکتى دارد و- حرّ- یعنى گرما و حرارت که اقتضاى حرکت دارد. جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً (64/ غافر). زمین را جاى استقرار و آرامش شما قرار داد. در صفت بهشت، گفت: ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِینٍ‏ (50/ مؤمنون) (1) و در صفت دوزخ گفت: فَبِئْسَ الْقَرارُ (60/ ص) (2) اسْتَقَرَ فلانٌ: وقتى است که کسى قصد سکونت کند که استقرار در- معنى- قر است مثل- استجاب و اجاب [پاسخ داد.] (1) در جایگاهى آرامش بخش که آبى گوارا و روان دارد در باره خلقت انسانهاست که مى‏گوید: وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ- 98/ انعام) یعنى: او خدائى است که شما را از نفسى واحد آفرید پس قرارگاهى و امانتگاهى دارید تحقیقا این آیات را براى گروهى که مى‏فهمند و تفقه مى‏کنند شرح و تفصیل دادیم. ابن فارس مى‏نویسد: (ق- ر) دو ریشه صحیح دارد: 1- قرّ- دلالت بر سردى دارد. 2- قرّ- دلالت بر تمکن و استقرار. : و معنى اقرار که نقطه مقابل جحود و انکار است از معنى دوم ناشى میشود. قَرَّتْ عَیْنُهُ تَقَرُّ: شادمان و مسرور شد. در آیه: کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها (40/ طه) (1). به کسى هم که به وسیله او سرور و شادمانى حاصل شود، مى‏گویند: قرّة عی نیز گفته شده از این جهت واژه- قَرّ- براى خنک شدن چشم و یا براى شادمانى بکار میرود اشک ذوق و سرور و شادمانى، اشکى خنک است و اشک حزن و اندوه گرم‏ أَقَرَّ بالحقّ: به حق اعتراف کرد و آنرا در جایش ثابت و استوار ساخت. با توجه به مطالب فوق می توان گفت که اقرار به موضوعی که به آن معرفت پیدا کردیم همان عزم است. به بیان دیگربه قبول موضوع معلوم که بخاطر استقرار در قلب سبب آرامش و سکون و خنکی قلب می شود عزم گویند. و این عملی قلبی و اختیاری است. -------------------------------------------------------------------------------------- استاد محترم با علم حضوری نور اجمالی اهل بیت علیهم السلام اجمعین یا آن حقیقت بسیط و یا به اعتباری خودمانرا می یابیم با توجه به سیر آموزشی حضرتعالی این حقیقت مشهود است می توانید بحثی را ارائه فرمایید که با عمل قلبی که در واقع پذیرش این حقیقت(روایت=الاقرار هو القبول)تصدیق و اقراری حاصل شود که حق در قلب قرار گیرد و شما می دانید حق که قرار گرفت نقطه مقابل آن(غیر حق)برای همیشه از قلب خارج می شود و هیچ ابلیسی نمی تواند به آن آسیبی برساند(دقیقا مثل همین میزان ولایتی که از اهل بیت پذیرفته ایم ) بنده در این فعل قلبی(قبول آنی برگشت ناپذیر)مشکل دارم البته در آموزه های حضرات معصومین علیهم السلام به شاگردان خاصشان این سیره بسیار دیده شده و حتی آنجایی که شاگردان قدرت پرواز این مسیر را نداشتند با ولایت اهل بیت علیهم السلام نقص آنها برطرف شده و مسیر را طی کرده اند(مثل داستان کمیل با امیر المومنین علیه السلام روی شتر که کمیل را حضرت سیرشان داد و در آخر فرمودند فقد طلع الصبح) متشکرم و عذرخواه از اینکه وقت شریفتان را گرفته ام
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فعلاً که در دوران غیبت حضرت ولی‌عصر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» هستیم و از رؤیت مستقیم آن حضرت محروم می‌باشیم. شاید روشی که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌عایه» در کتاب «شرح دعای سحر» در رجوع به اسماء الهی مدّ نظر ما قرار می‌دهند کارساز باشد تا قلب در معرض انوارالهی قرار گیرد و عزم و اقرار او به فعلیت لازم برسد. إن‌شاءالله. موفق باشید
2381
متن پرسش
سلام علیکم. استاد آیا روحی که در شب قدر به همراه ملائکه نازل میشود آیاهمان حقیقت نوری اهل البیت است؟ چون خداوند او را از نورش خلق کرده واز آنجا که ملائکه توسط روح تنزل می یابند پس حقیقت ملائکه باید همان روح باشد که آن روح هر زمان شخصی بستر مناسب با جلوات میکائیلی داشت روح توسط جلوات حضرت میکاییل جلوات میکاییلی میکند وسایر ملائک هم همینطور هستند. ودر حدیث نوری داریم که ملایک توسط ما بوجود آمده اند یعنی ملائک جلوه هایی از حقیقت نوری هستند طبق این استدلالات باید به این نتیجه برسیم که روح همان حقیقت نوری اهل البیت است.آیا درست است؟توضیح کامل بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: روح فرشته‌ی عظیمی است که از جهتی پرتو وجود مقدس انسان کامل است در حالی‌که حقیقت نوری اهل‌البیت«علیهم‌السلام» حقیقت اهل‌البیت می‌باشد. موفق باشید
2380
متن پرسش
سلام علیکم. اینکه میفرمایید موجود برزخی یا نفسی که وارد عالم برزخ میشود این موجود فعلیت محض است به نظر میرسد اشتباه باشد چرا که این موضوع با موضوع باقیات الصالحات یا آثار اعمال بدی که بعدا به او میرسد یا سنت پسندیده ای که بعنوان اعمال ما تقدم و ماتاخر قرار میگیرند تناقض دارد لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همان طور که می‌دانید امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «الیوم یوم العمل و غداً یوم الحساب» ما پس از زندگی دنیایی اختیاری نداریم که کاری برای خود بکنیم. موضوع باقیات الصالحات یا آثار اعمال بد، ظهور اراده‌هایی است که انجام داده‌ایم و به تعبیر آیت الله شجاعی در برزخ و قیامت رفع حجاب می‌شود و نه این‌که فعلیت جدیدی واقع شود و قوه‌ای تبدیل به فعل گردد از این جهت گفته می‌شود انسان در برزخ و قیامت در فعلیت خود قرار می‌گیرد و دیگر نمی‌تواند قوه‌ای را با اراده‌اش به فعل تبدیل کند. موفق باشید
نمایش چاپی