بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35179

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد جان: خدا قوت! پیرو سوال ۳۵۱۶۸ تفهیم جریان شده ام اما اسم این عمل رو نمی دونم. قبلا داخل یکی از کتاب هاتون اسم این کار رو فرمودید. اسم این کار چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد نام این عمل، چیزی در ذهن ندارم. موفق باشید

35175

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و خسته نباشید. این درست است که خدا وجود نامحدود است و هر توصیفی به دقیق ترین معانی برای خدا ذکر کنیم ساخته ذهن ما و محدود است و آن خدا نیست و نیز چیزی جدای از خدا نیست که خدا بخواهد به آن برسد. مثلا از خلقت هدفی داشته باشد و سپس خلق کند تا به آن هدف برسد. حال سوال اینجاست که پس چرا خدا خلق می‌کند جواب داده می‌شود لازمه ذات اوست. حالا سوالی برای من پیش آمده اینکه می‌گویند لازمه ذات اوست اگر به فرض موجودی مثل انسال خلق شود و لازمه ذات خدا اقتضای عذاب این موجود را داشته باشد چگونه این امر را می‌شود نفی کرد. ممکن است پاسخ داده شود فعل قبیح سر نمی‌زند ولی این پاسخ را می‌توان با این موضوع رد کرد که لازمه ذات خداست. لطفا پاسخ گویید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازمه ذات خداوند که عین کمال است، جز کمال و لطف و جود نیست. حال هر کس در زندگی خود از خدا دور شد، دوری از خدا همان محروم شدن از آن کمالات است که به صورت‌های مختلف در قیامت ظاهر می‌شود و لذا قرآن می‌فرماید: «وَقِيلَ لِلظَّـلِمِينَ ذُوقُواْ مَا كُنتُم تَكسِبُونَ» (زمر/۲۴) به ظالمین گفته می‌شود آنچه را که خودتان با اعمال خود کسب کردید بچشید. موفق باشید

35142

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در این ظلمات آخر زمانی جدی ترین سخنان به بازی گرفته شده اند در حالیکه بزرگان و از جمله جناب مولوی فرمود «یار در آخرزمان کرد طرب سازیی باطن او جد جد ظاهر او بازیی» آنچه بازی است دغدغه های ایجاد شده توسط ظلمات ليل (جهان غرب) است که از غروب حضور و ظهور کل بشریت اند. جناب استاد طاهرزاده ممنون از حس مسئولیت شناسی اعجاب انگیز و خستگی ناپذیر تان، بدانید انور انتشار یافته امثال شما که امثال من را با برکت انوار رهبریت معظم انقلاب مرتبط می‌کند، جدی ترین کارهاست برای بازی گرفتن اهداف خبیثان عالم!! آیه شریفه ۱۳ آل عمران را به یمن می‌شود تفسیر کرد که در این دوگانگی نورانیت و ظلمات آفاقی و جهانی نشانه و آیة دریچه رویت وجود انفسی و شخصی هرکداممان نهفته است که بهشتی است لاتوصیف! بشرطی که بصیرت ما ها از آیه و دریچه رویت نهفته در آیه ۸۸ النساء را توجه کنیم. آل عمران قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا...... النساء فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ..... استاد ارجمند چه کنیم که تفرقه و نفاق آفاقی الگوی بئس القرینی نفاق انفسی مان نشود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که حضور در تاریخ انقلاب اسلامی، حضور در تاریخ توحیدی مقابله با استکبار است و بخواهیم و نخواهیم دو جبهه بیشتر در این آخرالزمان در میان نمی ماند حتی مقدسانی که از این نوع حضور غفلت کنند، خواسته یا ناخواسته به تعبیر حضرت امام خمینی همان مقدسان احمقی می شوند که آبروی اسلام را خواهند برد. موفق باشید

34929

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: کتاب ده نکته معرفت نفس نکته دوم رو با صوت گوش کردیم و خواندیم یک سوال داشتیم ما تقریبا ۷ سال پیش یک خوابی دیدیم که از آن به بعد اتفاقاتی که برای ما پیش می آید همه با آن خواب ارتباط دارد این نوع خواب ها که حقیقتی رو بیان می کند رویاهای صادقه هست یا خواب های حقیقی؟ یا خواب های رحمانی؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به نوع آن دارد. رؤیای صادقه منجر به حضور انسان نسبت به آن رؤیا در آینده می‌شود و به یک معنا رؤیایی است حقیقی. ولی رؤیای رحمانی، جهان معنوی و افق‌های روحانی را به صورت‌هایی خاص مثل دیدن آب‌هایی زلال مقابل انسان می‌گشاید. موفق باشید

40743

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

حضرت امام یک موضوع به نام تفهیم ذکر دارند (در کتاب آداب صلوه) آیا منظور ایشان از ذکر با مفهوم ذکر که آقای علی صفایی دارند یکی است؟ آقای صفایی اعتقاد دارند ذکر یاد آوری آن چیزی است که عقل از آن غفلت کرده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید قلب انسان متوجه اذکار معنوی باشد و محدودشدن به معنای آن که عقل به عهده دارد، کافی نیست و موجب سیر و سلوک قلبی نمی‌شود. موفق باشید

40730

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام به شما استاد بزرگوار: از ته قلب تون دوست دارید چه سؤالی از شما پرسیده بشه که هر آنچه در دلتون هست و به زبان نمی‌آورید رو با خیال راحت بگید و در دلتون بگید خدا رو شکر که بالاخره یک نفر این سؤال رو ازم پرسید. ان‌شاءالله که خداوند به شما سلامتی بده، جسارتا بلا تشبیه مثل وجود مبارک حضرت علی علیه السلام که می‌فرمودند سلونی قبل ان تفقدونی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرایطی که هستم هیچ چیز در اختیار بنده نیست. گویا اگر سؤالی در پیش باشد و شرایطی برای گفتن پیش آید؛ خداوند است که از قبل میدان گفتن را فراهم می‌کند به اعتبار آن‌که زبان؛ خانۀ وجود است. موفق باشید  https://eitaa.com/soha_sima/5295

40698

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

روایاتی ذیل «بکاء الطفل» مطرح است. می‌خواستم یک تفسیر درست از آنها بفرمایید که مراد حضرات چیست؟ در مقام عمل اثری دارد یا اینکه صرفا تغییر نوع نگاه است و... تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز خاصی در این مورد نمی‌دانم. شاید در سایت‌های زیر بتوانید جواب خود را بیابید. موفق باشید
 https://evanteb.com/%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D9%86%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%AF/ و https://ajsm.atu.ac.ir/article_1466.html 
 

40692

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: در روایات تاکید زیادی روی سکوت شده و فضیلتش و آثار بد پرحرفی و تفکر. راستش بنده خیلی اهل سکوت هستم ولی همه حرفام رو تو ذهنم میگم و بهشون فکر می‌کنم. می‌خواستم ببینم این کار درسته؟ و اگر غلطه آیا روایتی در این زمینه هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! پر حرفی از آن جهت مذموم است که موجب مشغول شدن قلب به آن کلمات می‌شود. ولی سخن گفتن نیز در بستر اظهار حقایق و معارف و تذکر به مؤمنین در جای خود نوعی یگانگی با حقیقت است از طریق سخن گفتن. موفق باشید

40055

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

هو پسر جوانی که در لاله گوشش گوشواره ریزی کاشته، شاید با این تغییر کوچک، در تلاش است تا در زندگی راهی تازه را تجربه کند، راهی که پیش از این پدر او نرفته. دختر جوانی که از هر طرف موهای خود را بیرون انداخته، در کنار مادر چادری خود به آرامی قدم می‌زند. آرامشی که شاید ساده به دست نیامده. می‌توانم مدت‌ها کلنجارشان را در ذهنم بازسازی کنم. قهر و آشتی هایی که در نهایت هر کدام را به پذیرش طرف مقابل وادار ساخته. این ها تصویر تمام جامعه ما نیست، اما لااقل بخشی از آن را بازنمایی می‌کند. چه شده؟ این نسل چرا از مسیر والدین خود به این میزان گریزان است؟ چطور فرهنگی که نسلی را تا پای جان شیدا و شیفته خود ساخته بود، توسط نسلی دیگر پس زده می‌شود؟ آیا در انتقال آن فرهنگ خطایی رخ داده؟ آیا آنطور که باید و شاید از ابزار رسانه استفاده درست نشده؟ ما که کم کاری نکردیم. ما خیابان های زیادی به اسم شهدا نام گذاری کردیم، فیلم های زیاد و خوبی برای آن ها ساختیم، عکس آن ها را بر روی جلد کتاب ها و دفتر ها چاپ کردیم. مگر می‌شود انسان پاک‌فطرتی، داستان شهدا را بشنود و در دلش تصدیق نکند؟! مگر می‌شود تصاویر آن ها را ببیند و همراهی با آن ها را آرزو نکند؟! آیا این نسل به فطرتش پشت کرده و منحط شده؟ یا دلیل را از جای دیگری باید جستجو کرد؟ به گمان من، آنچه تحت عنوان فرهنگ ایثار و شهادت تا به حال به نسل جوان عرضه شده، صورتی ظاهری از آن بوده است بدون آنکه نسبتی با حقیقت آن برقرار کرده باشد. فرهنگی که به جوانان دهه ۵۰ جرئت طوفان می‌داد، برای جوانان دهه هشتاد پای تخته تدریس می‌شود و آنها باید دست به سینه مفاهیم آن را حفظ کنند تا در امتحان نمره ۲۰ بگیرند. اما او هم می‌خواد طوفان به پا کند. او هم می‌خواهد دل به دریا بزند. حتی اگر این مفاهیم برای عده ای علاقه مندی ایجاد کند، نهایتاً مانند جوان ویلچری ای خواهد بود که عاشق دویدن های رونالدو باشد. یا پسر لال و بی زبانی که شیفته چهچهه های شجریان است. مگر می‌شود به کسی آموزش شنا داد، بدون آنکه او را لااقل در حوضچه ای از آب رها کرد؟ مگر بدون آب، معلم شنا فایده ای دارد؟ فرهنگ ایثار و شهادت هیچگاه متبلور نمی‌شود، مگر آنکه عرصه ای برای ظهور و بروز آن وجود داشته باشد. باید پرسید چرا جوان امروز آنگونه که باید، ذیل انقلاب اسلامی، عرصه را برای خود گشوده نمی‌یابد و به دنبال شکوفایی خود در عرصه های دیگر می‌گردد؟ چالش اصلی در انتقال فرهنگ‌ ایثار و شهادت، نه پایین بودن کیفیت محصولات فرهنگی، بلکه تنگ‌ شدن این عرصه و میدان است. به تعبیر دیگر، اصلا قرار نیست این فرهنگ از نسلی به نسل دیگر منتقل شود، بلکه قرار است در هر نسلی آبیاری و شکوفا گردد. امام به جوانان مشق شهادت را دیکته نکرد، بلکه بذر آن را در جانهایشان بیدار نمود. شاید آن جوانی که در اعتراضات خیابانی علیه نظام شعار می‌دهد، یا دختری که حجاب از سر بر می‌دارد، روحیه شهادت هنوز در او زنده است، هرچند مسیرش به خطا رفته. و آن جوانی که در مدرسه ده بار از روی درس شهدا خورشیدند رونویسی کرده، روحیه شهادت درونش کشته شده باشد. ما روایت های صادقانه را قربانی چارچوب های ذهنی خود می‌کنیم. از شهدا، درس خوان هایشان را دستچین کرده و برای فرزندانمان تعریف می‌کنیم. و با چند روایت از نماز اول وقت و احترام به پدر و مادر آن را تکمیل می‌کنیم. ما فرزندانی منظم و حرف گوش کن می‌خواهیم که موهای خود را یک طرفه شانه کرده باشند و عکس شهدا پس زمینه تلفن های همراهشان باشد، بدون آنکه قدرت نه گفتن به ما را داشته باشند. در نهایت هم یک‌ زندگی کارمندی با حقوق ثابت برای آنها آرزو داریم که عکس شهدا را در دفتر کارشان قاب کرده باشند. نتیجه این رویکردها در بهترین حالت، کویرنشینانی است که حسرت دل به دریا زدن را می‌خورند و زمین‌گیرانی که عاشق آسمانند ولی امید به پرواز ندارند. محصولات فرهنگی و روایت های دفاع مقدس، در فضایی تاثیر خود را خواهند گذاشت که دیکته نشوند بلکه الهام بخش باشند. جوان مانند نویسنده ای است که به دنبال ایده ای برای نوشتن داستان زندگی خودش است. او باید خودش را در جهانی که شهید گشوده حاضر ببیند و به او اجازه داد تا داستان متفاوت خودش را بنویسد. حال چاره چیست؟ در جوانی که خود را بیرون افتاده از میدان می‌یابد، چگونه می‌توان حس حضور را زنده کرد؟ چه موانعی باید برطرف شود؟ برای مثال، چرا دانشجوهای کشورهای اروپایی در واکنش به بمباران غزه آرام و قرار ندارند، اما دانشگاه ها در کشور ما که خط مقدم مبارزه با اسرائیل است، سرد و ساکت مانده؟ اما پیش از اینکه راه حلی بیابیم، باید یک سوال را صریح و روشن جواب دهیم. آیا ما واقعا می‌خواهیم که جوانانمان اهل فرهنگ ایثار و شهادت باشند؟ به گمان من خیر! خواسته قلبی سیستم جامعه و بسیاری از خانواده ها این است که جوانانی رام، سربه راه و تحت کنترل داشته باشند. هرچند در زبان آن را در زرورقی از عنوان های تحصیلی، ورزشی و یا مذهبی می‌پوشانند. به عبارتی، یک مانع بزرگ بر سر تبلور این فرهنگ، خود ما هستیم. جوانی که در فرهنگ ایثار و شهادت بزرگ شود، زیر بار خیلی از ظلم ها نمی‌رود، کنترل او سخت است، دغدغه هایی دارد که شاید برای ما آزار دهنده باشد و دردسرهایی ایجاد کند. آیا ما سعه صدر تحمل او، دغدغه هایش و آزمون و خطاهایش را داریم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام  علیکم: همانطور که در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» عرض شد؛ اساساً با حضور آخرالزمانی انسانها روبرو هستیم که یا باید در اوج انسانیت خود با سلوکی متعالی و معارفی فوق معارف متافیزیکی حاضر شوند، و یا به کلی در میدان انکار هر حقیقتی قرار می گیرد. زیرا با معارفِ نیم بند، نمی‌تواند در نزد خود و در سوبژه خود حاضر شود. این بود  که در کتاب «بشر جدید...» در مصاحبه ای که با اساتید محترم پیش آمد بر این نکته تأکید شد که آری! ما در درک انسان جدید باید از طریق گفتگویی که پیش می آید کار را جلو ببریم. فکر می  کنم بازخوانیِ آن دو کتاب ما را نسبت به آنچه می فرمایید حساس تر کند. موفق باشید

39857

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: سوال داشتم از استاد طاهرزاده، استاد نسبت به این بی‌حجاب ها و سگ بازها که از کنار هم می‌گذریم باید چه عکس العملی داشته باشیم؟ و حتی گاها اطرافیان بچه را تشویق میکنن میگن هاپو ببین چه نازه واقعا باید چیکار کنیم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بدون درگیری متذکر حکم خداوند شد که فرموده است نباید سگ وارد زندگی ما باشد و تنها کار سگ، نگهبانی است. موفق باشید

39551

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیزم: وقتی یک گل را می‌بینیم اگه بگویم ماشاءالله زیبایی خدا را ببین که در این گل ظاهر شده است آیا این جمله یک نوع دوگانگی نیست؟ جمله درستش چیست که هم دوگانگی نباشد و هم محدودیت گل به خدا نسبت داده نشود؟ با تشکر از زحمات استاد بزرگوارم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم همان سخن جناب شیخ محمود شبستری است که فرمود: « نظر را نغز کن تا نغز بینی /  گذر از پوست کن تا مغز بینی». موفق باشید

39125

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و ادب خدمت لب المیزانی ‌های کوشا و گرانقدر و استاد طاهرزاده عزیز؛ سروده‌ای نو داشتم که تقدیم نگاه پاکتان می‌کنم: «تا نوح بین ماست که طوفان نمی‌شود / هر کشوری ولایتِ ایران نمی‌شود» «جانم فدای جمله‌ی سادات شد، ولی / هر سیّدی که اهل خراسان نمی‌شود» «ابلیس رانده می‌شود از قلب مومنان / بیت الحرام، لانه‌ی شیطان نمی‌شود» «هر کافری که «اشهد انّ علی» نگفت: با صدهزار توبه مسلمان نمی‌شود» «ای مورها که در پی دنیایتان خوشید / این خاک‌ها که تخت سلیمان نمی‌شود» «خشکیده‌است برکه‌ی وهم و سرابتان / دریای عشق اوست، بیابان نمی‌شود» «شبگرد کوفه پشت و پناه یتیم‌هاست / با او کسی که بی سر و سامان نمی‌شود» «پیر خمین درس شجاعت به شیعه داد / در مشکلات شیعه پریشان نمی‌شود» «مردم! برای اینکه شبی را سحر کنید / هر قهوه‌ای که قهوه‌ی لبنان نمی‌شود» «مرزی برای آنکه گذرنامه‌ای نداشت / پایانه‌ی زمینی مهران نمی‌شود» «ای قبله‌گاه و باطن امّن یجیب‌ها / مشکل بدون یاد تو آسان نمی‌شود» «هرچند یار غار نبودیم و نیستیم / اصحاب کهف، بی سگ دربان نمی‌شود» ۲۰ آذرماه ۱۴۰۳ اللهم عجل لولیک الفرج

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر هم طوفانی در پیش است برای کسانی است که در کشتی نوحِ این زمانه حاضر نیستند و حقیقتاً همیشه چنین است که نمی‌دانند «در مشکلات، شیعه پریشان نمی‌شود». موفق باشید

39110

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: رحمان همان رحمتی است که وسعت کل شی ء، پس دنیا و آخرت ندارد و حتی جهنمیان هم مشمول رحمانیت خدا هستند، همه اسماء هم بعد از الله ذیل رحمانیت خدا ظهور می‌کنند. آیا این برداشت درست است؟ اگر درست است چطور علامه در المیزان ذیل سوره حمد در بحث روایتی فرموده اند اینکه روایت فرموده رحمان اسم خاص است به صفت عام یعنی هرچند شامل مومن و کافر می‌شود ولی رحمتش خاص دنیاست، خب این مطلب چطور با شمول رحمانیت خدا قابل جمع است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خداوند ابتدا با رحمت واسعه خود به میدان می‌آید و رحمت او همه را در بر می‌گیرد ولی در مورد انسان و با توجه به اختیاری که دارد اگر نسبت به آن رحمت، گشوده نباشد و آن را که انبیاء با شریعت الهی به میان می‌آورند؛ انکار کند عملاً از رحمت الهی محروم می‌گردد. موفق باشید

38860
متن پرسش

سلام خدمت استاد طاهرزاده: به لطف خدا چند روز قبل مشغول نظر به شرح غزل ۷۶ حافظ که سال های گذشته شرح داده بودید بودم که با این بیت و شرح آن مواجه شدم: «شکر خدا که از مدد بخت کار ساز/ بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست» می‌فرماید خدای را شکر که به کمک بخت کارسازم درست به همان چیزی که می‌خواستم رسیدم. راهی که رفتم و در آن انقلاب اسلامی را فهمیدم همه‌ی آن‌ چیزی است که در طلب آن بودم. می‌خواستم شخصی مثل ترامپ پیدا شود تا انسانی مثل رهبری ظهور نماید و در تقابلِ با او عزت اسلام به ظهور آید و این‌چنین شد. استاد باز هم ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد! و برای ما که از قبل با این مطالب و نظیر آن مأنوس هستیم، به لطف الهی قصه‌ی قلب مان این است: «وَلَمّا رَأَى المُؤمِنونَ الأَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسولُهُ ۚ وَما زادَهُم إِلّا إيمانًا وَتَسليمًا»: موقعی که مؤمنان لشکر احزاب را دیدند گفتند: «این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفته‌اند!» و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را» حقیقتاً همین‌طور است و بحمدالله تاریخی در مقابل ما گشوده شده است که در بستر حضور در آن تاریخ، معنای حضور آخرالزمانیِ اسلام را درک خواهیم کرد و به گفته جناب مولوی: اگر زمانی، ظلمات زیاد شود، از آن طرف هم حضرت حق نور هدایت خود را زیاد می‌کند. لذا  «چون‌که سرکه، سرکگی افزون کند / پس شکر را واجب افزونی بود.  قهرِ سرکه، لطف هم از انگبین / این دو باشد اصلِ هر سرکنگبین». از این نوع تقابل‌ها، ما را گریزی نیست ولی این‌که در این تقابل، متوجه ظهور هرچه بیشتر لطف خداوند می‌شویم، امر مهمی است و در این راستا متوجه جایگاه زبان مقام معظم رهبری می‌گردیم به عنوان زبان این تاریخ. در این رابطه اخیراً عرایضی تحت عنوان «رهبر انقلاب و زبان تاریخی که در پیش است» https://eitaa.com/matalebevijeh/17990  شده امید است مفید افتد. موفق باشید    

38753

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

در اینکه شهدا با خون خود چه ها نمی‌کنند شکی نیست، در اینکه شهدا چه حضوری را تقویت می‌کنند و دستشان باز تر است و... نیز شکی نیست، اما حمزه سیدالشهدا شهید است، شهدای بدر هم شهیدند، چه شده که وقتی از جنابعالی راجع به سهم امثال داوری اردکانی و احمدی نژاد و... در خون های پاک ریخته شده می‌پرسند به جای پاسخ دادن به سهم قاعدین و بزدلان و کج فهمان در آن خون ها سخن گویید به یاد تبیین اثر خون شهدا و بیماری داوری اردکانی می افتید چنانچه نامه ی داوری برای پزشکیان را در ابتدا با همین بهانه ی بیماری بی اعتبار دانستید، ان الله بالغ امره، نیازی به تبیین های ملکوتی برخی مدعیان نیست، آری و صد آری الان زمان اتحاد ست، اما تا وقتی پتک نمی‌فهمم بر سر برخی ها نخورد دست از خود عالم پنداری و اظهار نظرهای پوچ در آینده های مهم تر برنمی‌دارند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد آقای دکتر داوری به نظرم قضاوت بسیار سخت است از آن جهت که حقیقتاً یک انسان متفکری می‌باشند و یک متفکر ماورای حضور فرقه‌ای و سیاسی می‌اندیشد حتی آنجاهایی که نگاه‌شان با ما متفاوت باشد و بنا نیست ما مرید آقای دکتر داوری باشیم و به گفته خود ایشان اساساً تفکر، با مرید و مرادبازی فاصله دارد. با این‌همه باز داوری و باز متفکری که سخت بدان نیاز داریم. موفق باشید

38464
متن پرسش

بسم الله سلام: میشه یه مرور و اشاره دیگری و باب دیگری به نیهیلیسم و ایمان باز کرد که باز بتوان به خویش نگریست و به عهده گرفت و از پای ننشست. مباحث نیست انگاری که مطرح شده رو دنبال کردم. حتی مباحث ایمان ائمه و عرفا را نیز و مباحث دیگر خودتان و دیگر بزرگان. شاید هنوز درک درستی و یا حتی هیچ درکی از آن ندارم. اما این به هیچ رسیدن‌ها. این بی‌ثمر بودن‌ها. این گذران عمر بی هیچ درکی از راه و راه‌ها، همین که الان جمعه است. آری جمعه. دوباره شنبه تا پنج‌شنبه را با وجود نخوابیدن‌ها و صبح تا شب دویدن و فکر و کار علمی و کار مهندسی کردن، همه را هیچ دانستن و بی‌ثمر و پراکنده دانستن (و نه دانستن که نگاه که می‌کنم واقعا هیچ کاری نکرده‌ام) و حال که جمعه است، یک گوشه افتادن و فشار بر جان را تحمل کردن. اینگونه بودن را چه بنامیم. من حتی ابا دارم که نامش را نیهیلیسم بگذارم و خود را از سر خود باز کنم. دنبال معنی و مفهوم نیستم، ولی بر این احوالات که داریم، این حالات که در وجود خویش مشاهده می‌کنیم، چه نامی بگذاریم؟ شاید به قول شما باید اندیشه را به افق جدیدی که گشوده شده است و تاریخ جدیدی که حضرت روح الله آغاز کرد و انقلاب اسلامی نام گرفت، سوق داد و متذکر کرد تا بتوان عبور کرد. شید این سوال بی‌وجه است که بگویم چگونه؟ اما چه کنیم شاید همین‌ها انتظار است، تحمل این‌ها که قابل تحمل نیست معنای صبر و منتظر بودن است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه می فرمایید که ماییم و آنچه در این آخرین دوران، بشر آخرالزمانی با آن روبروست و نادیده‌گرفتن آن به هر بهانه‌ای که باشد نوعی خودفریبی و دروغ‌گفتن به خود است. هنر بزرگ ما در این زمانه روبروشدن با همین حضور است. در این صورت است که آری! «اسلام» با هویتِ نظر به آخرالزمانی آن. و آری! حضرت محمد «صلی‌الله‌علیه‌وآله» و نماد انسانِ آخرالزمانی در آن حضرت و نسبت ما با او. و آری! ابن عربی و صدرا و حضرت روح الله و شهدا و ما ادراک ما الشهداء. https://eitaa.com/salambarebraHem/99858 موفق باشید

38311

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد جانم جوابتان به سوال (28275) را خواندم. ممنونم از شما عزیز جان و استاد گرامی. منظورتان اینست که جناب مولوی اینگونه مثنوی را میدیده که در مناقب العارفین هم آمده: روزی حضرت سلطان ولد (فرزند مولوی) فرمود: که از یاران، یکی به حضرت پدرم شکایتی کرد، که دانشمندان با من بحث کردند که مثنوی را چرا قرآن گویند؟ من بنده گفتم که تفسیر قرآن است. همانا که پدرم لحظه ای خاموش کرده فرمود که: ای سگ! چرا [قرآن] نباشد؟ ای خر! چرا نباشد؟ ای غرخواهر چرا نباشد؟ همانا که در ظروف حروف انبیا و اولیا جز انوار اسرار الهی مدرّج نیست. و کلام خدا از دل پاک ایشان رسته، بر جویبار زبان ایشان روان شده است. خواه سریانی باشد، خواه سبع المثانی، خواه عبری، خواه عربی… و به همین خاطر عبارات خاص کلام الله مجید را برای توصیف اشعارش آورده؟ که مثنوی نیز: بایدی سفره کرام برره یمنعون , بان لا یمسّه الا المطهرون ، کَما قالَ تَعالى‏ یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیرا و انه شفاه الصدور، خَیْرٌ مَقامًا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا، الأَبْرارُ فیهِ یَأکُلونَ وَ یَشْرَبُونَ، مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ. یعنی مولوی کلامش را چه میدیده دقیقا که شما و حضرت آقا تایید می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. جناب مولوی به خوبی درک می‌کرده که به قول خودش «تو مپندار که من شعر به خود می‌گویم / تا که هشیارم و بیدار، یکی دم نزنم». با این همه نباید بجز به آنچه در مثنوی و دیوان شمس هست اعتماد کرد. زیرا به گفته اهل تحقیق در آن کتاب‌ها بخصوص در «مناقب العارفین» مطالبی هست که احتمالاً مریدان جاهل از قول جناب مولوی مطرح کرده‌اند. موفق باشید

38294

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض ادب خدمت استاد عزیز: استاد چند سوال از خدمتتان داشتم. ۱. استاد کلمه اعتماد بنفس که کلمه اشتباهی است آیا اینطور درست است که بگیم هرچقدر خدا را دوست داشته باشیم خودمان را دوست خواهیم داشت؟ ۲. استاد به نظر شما چکار کنیم که بتوانیم به خدا وخودمان باور بیشتری داشته باشیم؟ استاد باوری که در عمل تبلور کند. ۳. استاد در یک خانه سنتی و آداب و سنن سنتی احساس آرامش خوبی دارم و در سطح جامعه امروزی و با سبک زندگی امروزی از غذا و پوشاک و آداب جدید خیلی اذیت میشم این را چطور با سخن شما که فرمودید باید در همین تاریخ زندگی کرد جمع کنم؟ ۴. استاد در جایی خواندم که بزرگی گفته بود که اگر خودت بخواهی عاقل شوی بر حماقتت افزودی عقل را باید خدا دهد. استاد اگر درست است به نظر شما راه افزایش عقل چیست؟ دعا یا اداب خاص؟ در پایان اینکه استاد راستیتش یک مشورت خواستم از خدمتتان؛ اینکه چندین و چند سال با انسی که با مباحث شما داشته ام، شغلی که الان درش مشغولم خدمات بانکی هست و به شدت درش دچار عذاب و معذبم، میخوام انصراف بدم، چکار کنم دلم محکم بشه به راه دیگری؟ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! به جای اعتماد به نفس، باید در بستر نظر به توحید الهی، اعتماد به حق داشت. ۲. پیشنهاد می‌شود کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن دنبال شود. ۳. مهم حضور در تاریخ است و این غیر از مشغول شدن به امور روز مرّه می‌باشد. ۴. تدبّر در قرآن از طریق تفسیری مانند «المیزان» در این مورد کمک می‌شود. ۵. شاید انصراف لازم نباشد ولی از آن نوع امتیازاتی که خلاف قانون است نباید استفاده کرد. موفق باشید

38107

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد سلام علیکم: «اکنون اینجانب با تشکر از همه‌ی کسانی که در خلق این افتخار نقش آفریده‌اند، به پیروی از ملت بزرگ، رأی آنان به شخصیت فرزانه، و صادق،‌ و مردمی، و دانشمند جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان را تنفیذ و ایشان را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب می‌کنم» استاد متنی که خواندید بخشی از حکم تنفیذ می باشد و همچنانی که مشاهده می کنید رهبری آقای پزشکیان را شخصی فرزانه و صادق و مردمی و دانمشند خواندند. ولی چنان که ما در مناظرات بین آقای جلیلی و پزشکیان شاهد بودیم هیچ کدام از این صفات در آقای پزشکیان نبود و هم اکنون نیز وجود ندارد. برای مثال ایشان قول داده بودند کابینه جوان و بدون در نظر گرفتن حزب و جناه داشته باشند و امروز بعد از مراسم تنفیذ آقای عارف را که ۷۳ سال سن دارند و معاون اول خاتمی بودند را معاون اول خودش کرد و یا آقای ظریف و افرادی که خودتون هم اطلاع دارید و یا آمارهایی که به دروغ از شهید رئیسی منتشر کرد و یا اهانتی که به حاج قاسم کرد. استاد برای شخص من عجیب است و تعجب می‌کنم و فهمم عاجز است که رهبری که برای نماز خواندن رفسنجانی «اللهم آنا لا نعلم منهم الا خیرا» نگفت و شهادت دوروغ نداد حالا در تنفیذ اینگونه آقای پزشکیان را توصیف مي کنند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز در این مورد فکر کردم. تصور بنده آن است که رهبر معظم انقلاب، موضوع را از زاویه دیگری می‌نگرند و صحنه را ماورای صحنه‌ای که در آن مناظرات پیش آمد؛ مدّ نظر دارند و شاید در مورد آقای عارف محذوراتی داشتند که برای انتخاب ایشان به عنوان معاونت اول، خصوصیات مثبتی در ایشان هست که شاید بتوان کار آقای پزشکیان را توجیه کرد. موفق باشید

37828

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

آیا می توان گفت که هنوز دوران شهید رئیسی و دکتر جلیلی فرا نرسیده است و تنها حضرت رب با نشان دادن دوره ای کوتاه از سیاست ورزی شهید رئیسی و عبد اللهیان، افق بس بلند مرتبه دیانت سیاسی را نشان داد تا مردان مرد گفتمان این نوع سیاست را ایجاد کنند تا حماسه مردمی، روزی، بدون تردید و توجه به تبلیغات پوشالی افراد غافل از تاریخ، شهید رئیسی را در آیینه دکتر جلیلی به ظهور آورد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است و در این رابطه، کاربر محترم سؤال شماره 37825 نکات خوبی را مطرح کرده‌اند. موفق باشید

37603
متن پرسش

سلام استاد عزیز: شهادت شهید رئیسی و همراهانشون را خدمتتون تسلیت عرض می‌کنم. استاد ما بعد از دریافت خبر شهادت، به گلستان شهدا رفتیم یه مظلومیت عجیبی بین مردم عزادار بود هنوز زبان برخی از خناسان به ملامت و دشمنی دراز است و ما دختران و زنان انقلابی بسیاری را دیدیم که در گوشه گوشه گلستان شهدا برای آیت الله رئیسی اشک می‌ریختند. در ادامه چند سطری که به قلم آمده خدمت شما ارسال می‌کنم باشد که قلم شما هم تسلای دلهای خسته ما باشد. باور نمی‌کردیم روزی چهره آشنای تو آنقدر غریب شود که نیمه‌های شب، در دل کوهستانها به دنبال آن بگردیم. گویی آن چهره‌ای که می‌شناختیم با آنکه باید پیدا کنیم، یکی نبود چهر‌ه‌ها در حجاب شهرت می‌روند و مجال نمی‌دهد تا ما با حقیقت آنها روبرو شویم ما یک شب احیا گرفتیم، ساعاتی با بیخوابی های شما همراه شدیم صبح شد، تاریکی‌ها از چهره شما کنار رفت دیروز رئیس جمهور، مفقود شد و فردا صبح که سپیده‌زد شهید رخ نمود تا دیروز رسانه‌ها درباره اقدامات شما می‌گفتند و اقدامات شما حجابِ بودنتان بود امروز دیگر از تو می‌گویند از تو که یتیم بزرگ شدی از تو که با صاحبان قدرت و ثروت عهد نبستی به عنوانهای سیاسی نمی‌توان ایمان آورد، نمی‌شود به کسی با عنوان ریاست دل سپرد اما به قلبهای مردم که تجلی اراده خداست، ایمان داریم به این دلها که می‌لرزد، این اشکها که بیصدا و بی‌ریا و پنهانی جاری می‌شود، می‌توان دل سپرد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است که فرمودید. کجا است آن قلمی که گزارشگر قلب‌هایی باشد که حقیقتاً متوجه نظر به حقیقت‌اند در این دوران، در آینه شخصیت مردی که آن صبح، حکایت شهادت او را خبر داد!! و صبح بیداریِ وجدان‌هایی شد که از داشتن آن غافل بودیم! داشته‌هایی که تنها در نسبت با انسان‌های بزرگ و معنوی آشکار می‌شود. انسان‌هایی که اشاره به حقیقت دارند. آری! حقیقتی که تنها در آینه‌ها ظهور می‌کند. آیا شهید ابراهیم رئیسی بزرگ حکایتی از حکایت‌های حقیقت این دوران نبود و نیست؟!! و حکایتِ باز رئیسی از او به گوش نمی‌رسد؟!! موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/16777        

37419
متن پرسش

سروده‌‌ای داشتم که تقدیم استاد طاهرزاده عزیز و لب المیزانی‌های عزیز می‌کنم:
اگر یک روز درماندی به پیغمبر توسّل کن / به برق ذوالفقار حقّه‌ی حیدر توسّل کن
اگر در جستجوی هیبتی، بابایمان حیدر / اگر هم غرق رحمانی به آن مادر توسّل کن
اگر گفتند در مشت تو چیزی غیر گردو نیست / به مروارید لب‌های علی اکبر توسّل کن
اگر پیچید کار تو، به آن نحوی که خونین شد / به آن قنداقه‌ سرخ علی اصغر توسّل کن
اگر رویش نداری روبرویش، مات ابرویش / نرو جایی بمان اینجا ز پشت در توسّل کن
اگر حیدر تو را پس زد که این احوال یاران نیست / سمج شو بر غلام او، به آن قنبر توسّل کن
به جای جستن حال خوشی در گوشه‌ محراب / به حرب فتنه رو گاهی به این رهبر توسّل کن
حجاب روی وهّاب است وهّابیّت تاریک / نترس از سربریدن‌ها، بدون سر توسّل کن.  ۲ فروردین ۱۴۰۴

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مائیم و راه‌هایی که انسان‌های الهی در سیره و سخن و شخصیت خود نشان‌مان دادند و توسل به آن‌ها همان‌طور که متوجه شده‌اید یعنی میدان حضور خود را در زندگی و در اهداف، با نظر به شخصیت آن بزرگان معنا کنیم. و این است معنای توسل به اولیای الهی و نتایج فوق‌العاده‌ای که در بر دارد. و جنابعالی بحمدالله در سروده خود متذکر آن شده‌اید. موفق باشید

37302

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

الف: سلام استاد گرامی: طاعات قبول. ببخشید استاد نظرتون در مورد حفظ قرآن چیه؟ البته میدونم هرکسی بتونه حفظ کنه خوب خیلی خوبه ولی میخوام بدونم با توجه به اینکه زمان زیادی باید برای حفظ بذاریم و ممکنه به کلاسها و کتابهای دیگه مثل معارف نرسیم کدوم را تو اولویت قرار بدیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ما مأمور تدبّر در قرآن هستیم آن‌گونه که تفسیر قیّم «المیزان» و یا شرح سوره «حمد» حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در مقابل ما گشوده شد. حال اگر انسان استعداد حفظ قرآن را در کنار تدبّر در آن داشته باشد، چه خوب است. موفق باشید

37266

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

آقا تصور کنید که یک کسی که قبلا از طرفدارهای پر و پا قرص انقلاب و حاج قاسم و آقا و امام و ... که حالا نمیدونم بگم احمق شده که سیگار میکشه و مسئلش اینه که کسی باهاش حرف نزده و حالا فقط میگه که اون حال قبلا برای چی؟ داره با شما صحبت میکنه. خلاصه بگم یک الوات به تمام معنا، دنیام ساخته نشده و حسرت می‌خورم، خیلی بازیم داده فکرام چون خیالات سوار بود بر قطار روزگار و روزگار هم بی وفاست... اباالفضل با وفا علمدار لشکرم... خدایا خسته شدم. معمولا همه اول الوات هستن و بعد میان و میشن در پی شهادت بودن. اما من برعکس شدم. الان هم نمیگم که نمیخوام شهادت رو. بلکه نمی خوام بگردم، میخوام برسم  و بدست بیارم. چون مطمئن هستم که نهایت این راه کمتر شهادت مستحق اون نیست و این سنت الهی هستش که اگه خالصانه برای خدا بودن، پیروز می‌شود حقیقت اما در هر زمانه ای هنر خاص خودش رو میخواد و اون هم مُردنه و من هم همیشه آخرش می‌فهمم که چه گندی زدم. شادی نماند و شور نماند و هوس نماند. سهل است این سخن، که مجال نفس نماند. فریاد از آن کنند که فریادرس رسد. فریاد را چه سود، چو فریادرس نماند؟ کو کو، کجاست؟ قمری مست سرود خوان؟  جز مشتی استخوان و پر اندر قفس نماند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب بابا طاهر باید سبکبال شویم تا از سیطره تنگناهای تاریخ گذشته رهایی یابیم. به گفته جناب باباطاهر:
دلا راه تو پر پیچ و خطر بی
گذرگاه تو بر اوج فلک بی
گر از دستت برآید پوست از تن
برآور تا که بارت کم ترک بی
بنا بر آن است که ما انسان دیگری شویم، مطابق تاریخی که خداوند اراده کرده است، برای حضور در پهن دشتِ ابدیت. از این جهت هر اندازه بی‌تعلّق‌تر و وارسته‌تر در میدان زندگی وارد شویم، میدان پرواز ما گشوده و گشوده‌تر خواهد بود تا به جای کو کویِ قمری و مردن در قفس؛ با حضرت سجاد «علیه‌السلام» همراه شویم و در جان خود و به سوی دشت‌های بیکرانه عرضه بداریم: «انّ الراحل الیک قریب المسافة» پروردگارا! آن کس که در راهی قدم گذاشت که به سوی تو آید، بسی راه او نزدیک است. موفق باشید   
 

37162

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: حلول ماه خدا مبارک. التماس دعا دارم. استاد دو سوال دارم از محضرتون: ۱. من یک کلیه دارم و امسال دچار مشکل شد همان یکی و اطباء از روزه منعم کردند و معتقدند شوک برای کلیه ام خوب نیست مثلا مایعات چند ساعت بهش نرسه و ...(البته این رو صدر در صدی نمی گن فقط احتمال شدید ضرر دادن)، سال‌های پیش روزه می‌گرفتم منتهی الان می‌ترسم بگیرم. با توجه به این موضوع احساس غبن می‌کنم، احساس می‌کنم خیلی بی توفیقم و از رمضان بهره ای نمی برم. فکر نمی کنم فقط یک عمل از اعمال رمضان الکریم را از دست می‌دهم، بلکه از نظر من روح ماه مبارک، صوم است و من محرومم، استاد با این حس چه کنم؟ آیا می توانم بهره کامل که روزه داران می‌برند را من هم ببرم؟ ۲. استاد سوالی برایم پیش آمده و آن اینکه مکانیسم اول و آخر ماه یک فرآیند مشخص است که این ماه و ماه بعد فرقی ندارد علی الظاهر، ما چطوری یک ماه را محرم و یکی رو رجب و شعبان می دانیم؟ و بعد چطوری ماه شعبان فرضا این همه برکت و رحمت دارد که مثلا در جمادی الاولی ندارد، ماه که همان ماه است در آسمان. چه چیز این ماه ها را متمایز می‌کند؟ اساسا تفاوت در ماه ها و شرایط خاص هر ماه، مثلا ماه مبارک رمضان به همین ماه در آسمان برمی گردد؟ اميدوارم توانسته باشم منظورم را رسانده باشم. سپاس از لطفتون ماجور باشید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مهم عزمی است که در شما حاضر است و این‌که اگر مشکلی نداشتید در این ماه روزه‌دار می‌شدید و به جهت حسرتی که می‌خورید، مسلّماً همه برکات روزه‌داری را بلکه بیشتر از بقیه نصیب خود کرده‌اید. ۲. در نظام تکوین، هر ماهی میدان و دریچه نفحات خاصی می‌باشد مثل اعضای بدن که هرکدام، میدان ظهور قوه خاصی از نفس می‌باشد. موفق باشید

نمایش چاپی