سلام استاد عزیز: اگر این را به عنوان اصل بپذیریم که هر چه قدرجسمیت محکمتر و قوی تر و ضخیمتر نفس ضعیف تر و لطیف تر است در جسمیت و نفوس جن ها این قاعده صدق نمیکند. جسم لطیف است و نفس هم قوی است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس اجنّه در محدوده خیال، فعّالترند ولی نه در محدوده عقل. موفق باشید
سلام و عرض احترام استاد بزرگوار: جنابعالی در بیانات خود حقیقت انسان امروزی را از نظر ملا صدرا به این مضمون تعریف کردهاید که او دنیای امروز را در خود تعریف می کند و خود را با آنچه در جهان هستی هست وقف نمیدهد اگر برداشت من از مطالب گفته شده صحیح هست لطفا راهنمایی بفرمایید که این نظر ملاصدرا در کدام یک از کتابهای ایشان می توانم جستجو کنم؟ متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان «اسفار اربعه» بخصوص از جلد پنجم به بعد و بالاخص جلد هشتم که ترجمه آن در سایت هست. موفق باشید
«الهی اگر بخواهم شرمسارم، و اگر نخواهم گرفتار» سلام حاج آقا. تصور کنید پدر یا مادری بچه سه چهار ساله خودشان را به خاطر شیطنت هایش اینقدر کتک بزنند که استخوان هایش بشکند. نسبت من با خدا تقریباً اینگونه است. در این ده دوازده ساله اخیر اینقدر تحت فشارها و انواع بلاها به در و دیوار و زمین و آسمان کوبیده شده ام که استخوان هایم خرد شده اند و دیگر توان هیچ تصمیم و کار بزرگی ندارم. هر چه بگویند فلان کار را بکن نمی توانم. بر اثر خشم و غضبی که بر من رانده شد دیگر چندان امیدی به رحمت و رأفت الهی برایم باقی نمانده و آنچنان قلبم و استخوان های شخصیتم شکست برداشته که یارای هیچ کاری ندارم. تنها شده ام. نزد دوستان و دشمنان خدا آبرویم رفته. پرده ها کنار رفته. توفیقات زیادی ازم سلب شده و...در حیرتم که چرا خداوند از من راضی نمی شود؟ تا به کی «لک العتبی حتی ترضی»؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: «در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم / سرزنشها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور». باید متوجه آن نوع حضور باشیم که: «در بلا هم میچشم الطاف او / مات اویم مات اویم مات او». موفق باشید
سلام استاد عزیز: خیلی علاقه پیدا کردم به تفسیرهایی که توی سایت گذاشتین ملموس و قابل فهم است. خواستم ببینم متن این تفسیرها هست یا فقط فایل صوتی هست؟ خیلی دوست دارم المیزان بخونم ولی بحثهایی که میکنه یکم برای سطح من سنگین هست. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح و خلاصه بعضی از سورهها تحت عنوان «لب المیزان یا خلاصه سوره ها در المیزان» https://lobolmizan.ir/leaflet/1276?mark=%D9%84%D8%A8%20%D8%A7%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86 روی سایت هست. اگر مباحث را با توجه به نظری که روی آیات میاندازید، دنبال بفرمایید؛ انشاءالله قابل فهم میشود. موفق باشید
سلام استاد طاهر زاده: خدا قوت. اگر حب نفس از انسان ریشه کن بشه و انسان بعد از طی کردن سیر و سلوک به مرحله فنا برسه آیا باز هم امتحان خواهد شد و اینکه آیا فنا به معنی رسیدن به جایی هست که انسان دیگر خود را نبیند و فقط خدا را در وجود خود ببیند یا بالاتر از اینهاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «امتحان در امتحان است ای پسر / پس به کمتر امتحان خود را مَخر» زیرا «گفتم فراق تا کی؟ گفتا که تا تو هستی». موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: یک طرف وجودم میگوید «چنین قفش نه سزای چو من خوش الحانیست / روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم» و یک طرف وجودم میگوید «در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود / از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت» هر کسی در هر جایی که هست باید خودش را در راه انقلاب اسلامی قرار دهد چه کنم که ساقی رخ نمی نماید و این گم گشتگی انسان را امان نمی دهد با خود میگویم ای کاش من هم دچار روزمرگی میشدم و مثل مردم عادی زندگی میکردم این چه دردی است جان سوز. گویا باید دورانی مثل دوران دفاع مقدس بیایید تا ما را با خود ببرد واز این سکون نجات دهد. حال سوالم این است نکند من دارم درجا میزنم و باید عملی را انجام دهم (البته اگر توانی باشد) یا این روح دوران و قهر تاریخی من را زمین گیر کرده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که ما را ایمانی در پیش است که نه راحت میتوانیم با استدلال و قیاس با آن بهسر بریم، و نه بیایمانیِ محض که ما را با هیچ حقیقتی آشنایی نباشد. یعنی در جایی باشیم که جناب حافظ در اوج حضورش در آن قرار گرفت و اظهار داشت: «چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم». بنده این نوع حضور را بالاترین حضور میدانم و مناجاتها و اظهار عجزهای فوقالعاده اولیای الهی را در امثال دعای کمیل از این جنس میتوان دانست. آیا نباید به این حضور جناب عطّار نظر کرد که پس از چندی رفتن و رفتن، حال چنین میگوید:
«ترسا بچهایم افکند از زهد به ترسایی
اکنون من و زناری در دیر به تنهایی
دی زاهد دین بودم سجاده نشین بودم
ز ارباب یقین بودم سر دفتر دانایی
امروز دگر هستم دُردی کشم و مستم
در بتکده بنشستم دین داده به ترسایی
نه محرم ایمانم نه کفر همیدانم
نه اینم و نه آنم تن داده به رسوایی
دوش از غم فکر و دین یعنی که نه آن نه این
بنشسته بُدم غمگین شوریده و سودایی
ناگه ز درونِ جان در داد ندا جانان
کای عاشق سرگردان تا چند ز رعنایی؟
روزی دو سه گر از ما گشتی تو چنین تنها
باز آی سوی دریا تو گوهر دریایی
پس گفت در این معنی نه کفر نه دین اولی
برتر شو ازین دعوی گر سوخته مایی
موفق باشید
سلام وقت بخیر: چرا در قضیه فلسطین ایران کاری نمیکند مگر قدرت نظامی ندارد؟ چرا با همان موشک هایپرسونیک اسرائیل را نابود نمیکند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله ایران حکیمانه ترین موضع را گرفته است که از یک طرف کمکهای تسلیحاتی و رسانه ای خود را انجام میدهد و از آن طرف مستقیماً وارد نمی شود تا بهانه به دست آمریکا بدهد و آمریکا نیز مستقیماً وارد شود. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: با توجه به اینکه نماز یک امر حضوری است و نمازهای پنج گانه برای به یاد خدا بودن است چرا قضای نماز ترک شده را باید به جا آورد؟ همچنین در مورد روزه. البته در مورد روزه صراحتا در قرآن آمده که اگه در ماه مبارک نتوانستید بعدا بجا بیاورید ولی در مورد نماز نه. در این رابطه غیر قابل درک تر در خصوص نماز و روزه متوفی است که اگر ما آن را بجا بیاوریم چه سودی برای متوفی دارد در صورتیکه هدف از نماز و روزه قرب به خدا در زمان حیات فرد است. با تشکر .
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته بحث آن مفصل است. آری! حقیقت نماز با حضور قلب محقق میشود ولی شریعت الهی با تکالیفی که بر بندگان تعیین کرده است، بندگی آنها را شکل میدهد و اینجا است که حتی اگر فردی اراده مثلاً انجام نماز صبح را بکند و نماز را شروع کند و هیچ حضور قلبی نداشته باشد؛ در تکلیفی که خداوند به عهده او گذاشته است، وارد شده است. در مورد نماز میت نیز به این معناست که وقتی برای او و به نیت او نماز خوانده شود، تأثیر روحی و روحانی خاص خود را خواهد گذاشت. موفق باشید
با سلام: همان گونه که نمیتوان درخت را دید (چون درخت مفهوم کلی است که ذهن از مشاهده مصادیق این مفهوم را ساخته) آیا مفهوم وجود هم اینچنین است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وجود در مقابل عدم، واقعی ترین است. حال در مصداق، ما با تجلیات او روبرو هستیم. مانند مصداق مفهوم درخت. بنابراین آنچه در خارج است تجلیات وجود است و وجودِ مطلق، همان توحید است در بیکرانگی خود، که در ذاتش هیچ مصداقی ندارد مگر به نور اسماء آنهم در جلوهای که در ممکنات، آن اسماء ظاهرمیشوند. موفق باشید.
سلام استاد: وقت شما بخیر. درباره مسئله فلسطین پیامی را دیدم از یکی از هموطنان که آیه قرآن را ذکر کرده بود که هیچ کس نمیتواند سرنوشت قومی را تغییر دهد مگر آنکه خود اون قوم درون خود را تغییر دهند. با این تفاسیر نبرد طوفان الاقصی یک تغییر جمعی در مردم غزه می باشد، یعنی از حالت ظلم پذیری به حالت ظلم ناپذیری و یورش به ظالم تغییر کرد و حتما هم آگاه بودند که این تغییر هزینه داره و اون هم جان اونهاست. و مسلما این جریان جدید عاقبتش پیروزیست به بهای خون. همانطور که ابوعبیده گفت به جای اینکه هر روز بمیریم یکبار میمیریم. آیا این همان حضور روح آخرالزمانی است که در تمام بشریت دمیده شده است و تکلیف هر انسانی را با این جریان روشن خواهد نمود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در نگاه تاریخیِ خود اینطور رخداد طوفان الاقصی را متوجه میشوم. آری! اگر دیروز، «آن ها به عنوان قهرمانان آزادیبخش در مقابل رژیم صهیونیستی مبارزه میکردند، امروز با حضور شهید حاج قاسم سلیمانی در فضای آن مبارزه مجاهدان فلسطینی، کربلایی مبارزه میکنند. گویا مردم غزه متوجه شدهاند که رسالت گشوده تفصیلی تاریخی را به عهده دارند که با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و دفاع از حرم شروع شد. به همین جهت ملاحظه کردهاید که در دیوارهای تونلهای غزه نوشتهاند: «نحن قاسم». و این یعنی کربلاییشدنِ غزه و شروع افول اسرائیل و آمریکا و اروپا و روشنفکرانی که سرنوشت خود را به اسرائیل گره زدهاند. موفق باشید
با سلام: استاد ما باید با چه رویکرد و هدفی نماز بخوانیم یا روزه بگیریم قرآن بخوانیم و ...؟ احساس میکنم کم کم دیگر عبادات را برای ادای تکلیف انجام نمی دهم واقعا دوستشان دارم ولی سوالی دارم. در نماز فرمودید که ائمه (ع) را نصب العین خود کنیم که تجلی نام را مد نظر داشته باشیم. این طور عرض کنیم قربت الی الله یعنی چه؟ اگر من نماز بخوانم که به خدا نزدیک شوم که حظ نفس است پس باید با این رویکرد بخوانم که او لایق عبادت شدن است. در خصوص روزه چطور؟ اگر هدف من نزدیک شدن به او باشد حظ نفس است و فکر نمیکنم نتیجه نهایی حاصل شود. اگر با این رویکرد باشد که من روزه بگیرم تا او خود را در من ببیند او خود را در شمر ملعون هم میدید. استاد فکر نمیکنم برای حضرت حق فرق داشته باشد که خود را با چه درجه ای از روحانیت در من ببیند. او میخواهد خود را در من بچشد (لنعلم) حال برای او چه فرق میکند مرا در چه درجه ای از تجرد بچشد. حالا که این طور است چرا باید روزه بگیرم؟ تا او مرا بهتر بچشد؟ استاد من دوست دارم نماز و روزه فراوان به جا آورم ولی نمیدانم با چه هدفی این اعمال را به جا آورم. آرزوی من این است که با امام خمینی محشور شوم چه رسد به حضرت صدیقه ی کبری (س) ولی این گونه تفکرات شیطانی مرا اذیت میکند برای سه ماه رجب، شعبان و رمضان آینده برنامه ها دارم ولی دوست دارم قبل از شروع دقیقا بدانم که میخواهم چه کار کنم. البته این را میدانم که باید (عباد وقت) باشم و با انقلاب اسلامی نسبتی داشته باشم. خدا شما را حفظ کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه در مسیر انس با خداوند جلو برویم، باز همچنان باید جلوتر رفت. نه به معنایِ قربی که او را در دوردستها بپنداریم و بخواهیم به او نزدیک شویم، بلکه به معنای آنکه «یار نزدیکتر از من به من است/ این عجب بین که من از او دورم». پس بحث در عبادات مربوط به رفع حجاب است تا او خود را به نور اسمای حسنایش در ما بنگرد تا آنجایی که او در ما به ظهور آید به همان معنای «قرب نوافل» که فرمود: «کنتُ سَمعَهُ الَّذی یَسمَعُ بِهِ، و بَصَرَهُ الَّذی یُبصِرُ بِهِ، و لِسانَهُ الَّذی یَنطِقُ بِهِ». در اینجا حضرت حق خود را در میدان حضور بندهاش حاضر مییابد به همان معنایی که در آیه: « وَما رَمَيتَ إِذ رَمَيتَ وَلكِنَّ اللَّهَ رَمى» وقتی در معارف توحیدی حاضر شدیم، حال کثرتِ عبادات موجب شدیّت آن حضور میشود. عرایضی در این رابطه نسبت به جایگاه شریعت، در بحث «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی»https://eitaa.com/soha_sima/2926 شد. خوب است به آنجا رجوع شود. اینجا است که در عبادات و بخصوص در روزه، با افقی روبرو میشویم که منتظر می مانیم هرچه بیشتر حقیقت به سوی ما آید. موفق باشید
سلام وقت بخیر استاد عزیز: در فضای سیر و سلوک به مشکلی خوردهام بسیار جانفرسا! دچار وسواس در دعا شدهام! نمیدانم این دعایی که میخواهم بکنم امتثال ادعونی استجب لکم است و دعای عباد یا دعای استعجالی طبیعی است! اصلا نمیدانم دعا بکنم یا نه وقتی ارید ان لا ارید را میفهمم! نمیدانم برای شفای فلان بیمار گریه بکنم و دعا کنم یا طلب بلا کنم یا بگویم هرچه پیش آید خوش آید چون قضای الهی بهترین است! استاد گرانقدرم کاش حضانت این طفل یتیم را قبول میکردید، میدانم که بشدت از فضای مرید و مرادی بدتان میآید ولی کاش میشد روزی خصوصی زیارتتان کنم و هیچ نگویم و شما فقط بگویید و من با سری پایین فقط گوش کنم، من کورم و چاهی در پیش، حالا شما و کرمتان، و اما السائل فلا تنهر! استاد سلوک ذیل شخصیت امام خمینی ره واقعا عالیست اما بنظرم خیلی هم راحت نیست! نسل ما اگر امام خمینی ره را هم دارد کم کم میشناسد به برکت امثال شماست، وگرنه ما چه میدانستیم مصباح الهدایه و دیوان امام چیست؟ فکر میکردیم امام تحریر الوسیله و توضیح المسائل است با قدری چاشنی عبادت و سیاست! از شما میخواهم قدری نظر لطف به ما شاگردان بکنید و خصوصی تر وقتی برای هر یک قرار دهید مثلا هفته ای یک ساعت وقت خصوصی بدهید برای یک ملاقات، و وقت رزرو شود. تا همین جا هم بسیار مجاهدات شما مثمر ثمر بوده است الحق و الانصاف و این که طلب عاجزانه کردم برای ملاقات های خصوصی از سر لطف شما میسور میشود نه از باب وظیفه. حقیقتا دلتنگتان هستم استاد التماس دعای خاص
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! دعا میکنیم زیرا در دعا، در فضای قضای برتری حاضر میشویم و یا برای کسی که دعا میکنیم به حکم: «الدّعاُ يَرُدُّ القضاءَ وَ قَد اُبرِمُ اِبراماً!» دعا (آنچنان است) که مقدّرات حتمی الهی را دگرگون میکند. با دعا طرف در قضای دیگری که برای او بهتر است قرار میگیرد. ۲. چرا گمان نمیفرمایید که بر اساس همان طلب رفقا، عرایضی پیش میآید بخصوص در جلسات قرآنی. آیا این همان بهترین ملاقات نیست که در رابطهاش فرمودهاند: «میرود از سینهها در سینهها / از رَه پنهان صلاح و کینهها»؟ موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: ببخشید وقت شما را می گیرم. در رابطه با جلسه ی بنیان ها آنچه پیش آمد را خدمتتان می فرستم. و از راهنمایی شما خیلی ممنونم. در مورد «نفس جسم عالیه»؛ یک شخصی بود که گوشش را تکان می داد یک سانت بالا پایین می برد. در صورتی که بنده اصلا این عضله ی سرم را حس نمی کنم. توجهم در این مساله به جسم به عنوان مبنای ادراک انسان و حضور نزد خود است. اینکه خداوند می فرمایند من چشمش میشوم با من میبیند. گوشش میشوم با من می شنود. ( آیا می توانیم در نظر بگیریم: خداوند می گوید من قلبش می شوم؟) انسان که در دوگانگی ذهن و عین گرفتار است چگونه متوجه شود که قلبش او را به یگانگی فرا میخواند؟ از این جهت توجه به قلب صنوبری، بسیار اهمیت دارد. و در توجه مستمر و احساس وجودی حیات در ضربان قلب، آزادی از تصاویر ساخته شده ی ذهن، پدیدار می شود. «تربیت ذهن» با قلب، باعث می شود ذهن زود تر از قلب، تصویر سازی نکند. تلاش کند با صورت حقیقت زنده مرتبط شود و خودش را نزد قلبِ اشیاء بیابد. تا به جای اینکه تصویر سازی کند تصاویر، خودشان پدیدار شوند. (شاید همراه معنی و نحوه ی خدمت رسانی). آیا میتوان گفت، از آنجایی که توجه به قلب صنوبری برای ارتباط با حقیقت، در رساله ی سیر و سلوک بحرالعلوم نیز آمده است؛ اگر انسان بخواهد با حقیقت در هر شیء، ارتباط برقرار کند می تواند از توجه به قلب صنوبری خود، در ارتباط وارد شود؟ برای ارتباط روحی در نسبت با ارتباط جسمی (فیزیکی). هر چند روح و جسم در یگانگی هستند، «از کدام افق با کدام افق» ارتباط برقرار کردن متفاوت می شود. زیرا صمدیت و «به سوی» نشان از جهت گیری اشیاء است. آیا میتوانیم بگوییم وقتی انسان با اشیاء هم جهت باشد با قلب آنها مرتبط شده است. وجه الله بودن هستی نیز، از افق ارتباط برقرار کردن می گوید. همچنین علوم هم از این جهت که صورت سازی می کنند نمی گذارند اول قلب با حقیقت اشیا مرتبط شود و بعد ذهن از قلب حس نگاه را بگیرد و صورتِ حقیقت ببیند. زیرا در نگاه وجودی، تکیه گاه علمی مانند ابزار است، و ممکن است، اثر نکند. زیرا اثر گذاری از وجود است. از طرفی اینکه می گویند اگر الهی باشی در و دیوار با تو حرف میزند، و یا شعر ما سمیعیم و بصیریم و هوشیم با شما نامحرمان ما خاموشیم، آیا می توانیم بگوییم، یعنی اشیاء، خودشان می خواهند نور شناختِ خودشان را به انسان بدهند. چون خودشان در عین ثابته خودشان هستند. و در مورد صمدیت و احدیت؛ آیا می توانیم بگوییم نور صمدیت «به سوی»، سیاست را نیز متذکر می شود؟ زیرا سیاست از جهت گیری و ارتباط با عالَم وجود سخن می گوید. و همچنین نور صمدیت و حرکت جوهری و حرکت حبی، در نسبتی با هم احدیت را جلوه گر می کنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی را به میان آوردهاید که هر کدام برای خود متذکر نکتهای است. آری! بشر جدید همانطور که آب را با آنهمه لطافت از طریق قلب درک میکرد؛ تنها به عنوان H2o میبیند. در بقیه امور نیز قصه از همین قرار است و به حضوری که به تعبیر قرآن «قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا» است نمیرسد که اتفاقاً ابتدا رابطه قلبی با موجودات و موضوعات پیش میآید و سپس فهم آن را به صورت جزئی درک میکند. قلب صنوبری، مرکز همان احساسی است که نفس ناطقه باید در آن حاضر باشد و هر اندازه ما قلب صنوبری خود را مدّ نظر داشته باشیم، بیشتر در نزد خود حاضریم و بیکرانگی خود را احساس میکنیم. موفق باشید
با سلام و احترام: در دوران دانشجویی، پایان نامه ای نوشتم، که جایی به یکی از نظرات تفسیری علامه نقد وارد کردم و نظر دیگری با توجه به ارائه مستنداتی داشتم، اما با توجه به نکاتی که الان از جزوه تفسیر علامه ملاحظه کردم و همچنین مراتب عرفانی که از ایشان اخیرا متوجه شدم، مردد شدهام. آیا جایی برای این نوع رویارویی علمی برای افراد بی علم و درایتی چون بنده، با امثال علامه هست یا خیر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره در آن ساحت و آن موقعیت، برداشت شما همان بوده و این نباید اشکالی داشته باشد. عمده آن است که هرچه بیشتر تلاش کنیم، متوجه جهانی باشیم که به نور قرآن مقابل آن عالمان فرهیخته گشوده میشود و آنها از طریق آن حضور، برداشت خود از آیات و سورهها را گزارش میدهند. موفق باشید
با سلام و عرض ادب و احترام: استاد آیا با نگاه و تمرکز و صبر مداوم بر بودن خود و حس این بودن این امکان وجود دارد که این خود لامکان به عرصه مکان آید و ظهور کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همه حرکات و گفتار اولیای الهی، همه و همه ظهور حقیقت هستی انسانها می باشد که به ظهور آمده. لذا ما در حرکات انسانهای بزرگی همچون علی«علیهالسلام» میتوانیم هستیِ اصیل خود را تجربه کنیم. و از این جهت است که می یابیم چه اندازه آن حضرت و سایر اولیای الهی به ما نزدیکند هرچند ما از آنها دور باشیم، به همان معنایی که جناب سعدی فرمود: «دوست نزدیکتر از من به من است / وین عجبتر که من از وی دورم». موفق باشید
با سلام وعرض ادب: استاد گرامی با این جنس گفتگو ها در این کلیپها اگر احیانا نسبتی برقرار می کنید با ما هم به عنوان برنامه ریزان مراکز قرآنی در میان بگذارید آدرس کلیپ های مورد نظر،🔻 https://eitaa.com/tafakkor_qurani/2892 ویا 🔻 https://eitaa.com/35505591/1012 ویا 🔻 https://eitaa.com/khamenei_ir/4827
باسمه تعالی: سلام علیکم: این کار از عهده ما بیرون است. آری! اگر کسی سؤالی در رابطه با مباحثی که عرض شده است؛ داشته باشد و از طریق سایت سؤال بفرمایند؛ میتوانیم در خدمتشان باشیم. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: ما شاگرد شما هم حساب نمیشیم قصد جسارت ندارم اما چند بار به تازگی از حضرتعالی شنیدم که میفرمایید ملاصدرا در تعریف نفس میفرماید جسم آلی به منابع مراجعه کردم تعریف ملاصدرا از نفس به این صورت است کمال اول لجسم آلی ذی حیات بالقوه و این با انچه حضرتعالی میفرمایید متفاوت است. لطفا در مسیر اربعین به ما دعا کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! منظور همان «کمال اول لجسم آلی» است. بیشتر اشاره بنده از آن جهت است که متوجه باشیم همان جسم است که مظهر نفس است و ما نفس را در همین جسم بنگریم و نه آن طور که افلاطون میگوید که جسم به عنوان موجودی مادی جدای از نفس باشد. مفصل این بحث در ابتدای کتاب «معرفت نفس و حشر» از قول جناب صدرالمتألّهین مطرح شده است. موفق باشید
سلام: آیا عین هستی میتوانسته هستی های تنزل یافته رو خلق نکنه؟ این سوال رو از این جهت میپرسم که در تعریف ممکن الوجود میگوییم میتونسته باشه میتونسته نباشه از طرفی از عین هستی فقط هستی صادر میشه همون جور که خورشید کاری جز نوربخشی ندارد آیا میتوان گفت عین هستی (خدا) نمیتواند هستی بخشی نکند؟ اینجوری به تعریف ممکن الوجود نمیخواند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عین هستی، عین وجود و بخشش است. «گل خندان که نخندد چه کند». جبری در کار نیست. موفق باشید
سلام استاد عزیز: یک سوال دارم از محضرتون خواهش میکنم جواب فلسفی و ماورایی ندین واقعیت را بفرمابید. آیا آقای سیستانی را قبول دارید؟ اگر قبول دارید آیا ایشون نسبت به اسلام دلسوز نیستند؟ الان در عراق حجاب اختیاریه ولی فریاد وا اسلاما سر نمیدن. شما ایشون را قبول ندارید سید نصرالله را که قبول دارید تو تجمعات حزب اله زنان بی حجاب الی ماشاءلله هستند با این دو فرض نتیجه میگیریم حجاب و بی حجابی بهانه است. بلکه سرپوش گذاشتن بر فساد و بی عدالیته. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حجاب اجباری و یا حجاب اختیاری نیست! بحث در قوانینی است که ما در این کشور داریم و معلوم است که قانون اساسی ما و قوانین ما با کشور عراق و لبنان که کشور اقوام مختلف و مذاهب مختلف است، تفاوت اساسی دارد. موفق باشید
سلام: دو تا سوال داشتم: ۱. اینکه میگن روز عاشورا برای امام زمان صدقه بدید معنیش چیه؟ یعنی امام کمتر ناراحت میشن؟! یا طلب حضوری مانند حضور امام حسین رو که دارند کمتر میشه و کمتر غصه میخورند؟! لطفا توضیح دهید ۲. اگر کار معروفی رو خودم انجام نمیدم شخص دیگه رو امر به آن بکنم یا نکنم؟ (مثلا بگم فلانی اینقدر چشم روی دنیا نداشته باش درحالی که خودم دارم)
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحث در آن است که هر انسان مؤمنی در روز عاشورا با غم بزرگی روبرو میشود بخصوص امامِ حیّ و حاضر، و از این جهت برای دفع فشاری که به قلب مبارک آن حضرت میآید فرمودهاند برایشان صدقه بدهید. ۲. به هر حال تذکر به امر خوب، خوب است هرچند خودمان عامل آن نباشیم ولی وقتی تأثیر اساسی میگذارد که خودمان نیز مقیّد به آن سخنان باشیم. موفق باشید
با سلام حضرت استاد طاهرزاده: آیا میشود جایگاه نهیلیسم و پوچی زدگی امور ولو دارای ارزش را با آیه شریفه «التوبة....... إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيم» تطبیق کرد؟ ضیق عوالم انفس و آفاق «جهان نفس و ماده» ، ضیقی نیست که در ذات آنها باشد، بلکه از «ظن» آدمی است در اثر فرار از جهاد در هر معنی آن! شده باشد؟ بنظر حقیر نهیلیسم و پوچی زده گی در عرصه ظن و گمان موجودیت خود را همچون شیشه کبودی مقابل چشم آمده و از کبودی آن هرچیزی کبود مینامید و الا «رحبت» بود. از این رو وقتی این ظن عارض میشود، آدمی از ضیق آن سر به توبه و برگشت میآورد. قدری اگر ممکن است از این آیه بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی انسان در موقعیت « وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ» قرار گرفت به یک معنا احساس پوچی میکند مگر آنکه به خود آید و با توبه با خدا مأنوس شود. ولی موضوع نیهیلیسم امر دیگری است و مربوط به بشر جدید است. دکارت میخواهد در انسان شناسی جدید سکنا گزیند که در آن امکان شک نباشد و آن انسانی است که میاندیشد و نسبت میان اندیشه و هستی را درک میکند. در اینجا در نظر دکارت حقیقت، همان بودنِ انسان است و انسان، ملاک هستها و نیستها میشود و البته این غیر از آن است که انسان با نظر به هویت تعلّقی خود متوجه حقیقتی ماورای وجود خود میباشد، بدون دوگانگی بین خود و حقیقتِ هستی.
بشر غربی با غفلت از هویت تعلّقی انسان نسبت به حقیقت، عملاً از حقیقت دست کشیده است و این یعنی دست کشیدن از انسانِ جویای معنا که همان نیست انگاری است، به همان معنایی که نیستانگاری فراموشیِ «وجود» است و گسیختگیِ نسبتِ انسان با هستی.
اگر تفکرِ آینده تفکری باشد که بشر را متذکر هستی، به معنای اصالت وجود و عین الرب بودن انسان نسبت به هستی میکند، ما از تاریخ تجدد رها میشویم و به جای مشغول شدن به ذهنیات خود و عدم تفکر، در «وجود» سکنا میگزینیم و دیگر در استیلای تکنولوژی که حاصل سوبژکتیویته است قرار نخواهیم گرفت و جهان دیگری آغاز میشود که انقلاب اسلامی متذکر آن است. موفق باشید
سلام و وقت بخیر: تسلیت به مناسبت ایام پیش رو. چند وقتی است که درگیر شبهه ای شده ام که پاسخش را از هیچ روحانی نتوانستم بگیرم. مگر خداوند نمیگوید «لا اکراه فی الدین»؟ مگر نه اینکه انسان ها میتوانند راه دیگری را انتخاب کنن ولو راه غلط؟ و مگر نه اینکه هیچ کدام از ما دینمان را انتخاب نمیکنیم و با دین پدرانمان متولد میشویم؟ پس چرا هر مسلمانی که بخواهد دینش را تغییر دهد یا از اسلام خارج شود مرتد است و باید اعدام گردد؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که بحث مرتدّ بالفطره بیشتر نظر به جریان سیاسی که در پشت آن هست، مورد بحث قرار میگیرد. زیرا جریان واجبالقتلبودنِ کافرِ بالفطره در رابطه با یک توطئهی سیاسی است که قرآن در آیهی ۷۲ سورهی آلعمران متذکر آن است از آن جهت که میفرمایند: «وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» گروهی از اهل کتاب برای آنکه روشن کنند اسلام یک دین واقعی نیست، نقشه کشیدند که ابتدا به عنوان دینی که از قبل در کتابهای خودشان از آن خبر داده شده، به اسلام بگروند و سپس اعلام کنند ما تحقیق کردیم و معلوم شد این دین آن دینی نیست که در کتاب پیامبر قبلی از آن خبر داده شده است و از این طریق با برگشت از اسلام به دین قبلی عملاً یک مقابلهی مستقیم با دین خدا را در پیش گیرند. از این جهت اسلام این نوع توطئهگران را که با آگاهی کامل برای ضربهزدن به اسلام ارتداد پیشه میکنند واجبالقتل میداند. این غیر از آن است که کسی بخواهد در مورد اسلام تحقیق کند در این مورد قرآن در سورهی توبه در آیهی 6 میفرماید: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ» اگر یکی از مشرکان از شما فرصت خواست که سخن خدا را بشنود و در آن تأمل کند، او را پناه دهید و آنچه از نظر علمی میطلبد در اختیارش بگذارید سپس با امنیت کامل او را برگردانید به محلی که میخواهد برگردد، تا هرطور خواست تصمیم بگیرد. به هر حال در مباحث فقهی حکم مرتد بالفطره فرق میکند با کسی که ناآگاهانه توهین میکند. سلمان رشدی چون مسلمان بوده و چنین توهینهایی را کرده، حکم مرتد بالفطره پیدا میکند. همچنان نیز خوب است به جواب سؤالهای شماره 10036 و 1896 و 25619 رجوع فرمایید. موفق باشید
چرا اسلام تاکید می کند که اگر خانواده و پدر مادر انسان کافر، بد اخلاق، ظالم، غیر حمایت گر، نا امن و ... باشد باز هم باید احترام آنها را نگه داشت؟ چرا خانواده در این حد ضرورت دارد؟ و کارکرد خانواده موصوف برای انسان چه می تواند باشد؟ مثلا الان نوجوان میگه که اگه پدر و مادر احترام من رو نگه نمی دارن چرا من باید احترامشون رو نگه دارم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت از پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داریم که والدین از آن جهت که مسیر خلقت انسان و وجود انسان هستند، احترام خاصی دارند هرچند که در رشد و تربیت انسان نیز نقشی نداشته باشند. موفق باشید
سلام استاد: وقتتون بخیر. نظرتون راجع به آقای سید محمد مهدی میرباقری چیه؟ و چقدر آثارشون در دنیای امروز راهگشاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مطالب خوب و مفیدی را با مخاطب خود در میان میگذارند و لازم است رفقا از ایشان در باره موضوعاتی که به میان میآورند، استفاده کنند. موفق باشید
سلام: بنده برای خودم این رسالت رو تعریف کردم که زیر سایه انقلاب اسلامی و طبق فرمایشات رهبری در رابطه با رسالت هنر در این زمینه سربازی انقلاب رو بکنم با آثارشما هم مرتبطم آیا این فعالیت سربازی انقلاب رو نصیبم میکنه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله. مسلّماً این یکی از راههای مهم برای احیای ابعاد متعالی شما میباشد. موفق باشید
