بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36730

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: استاد زمانه، زمانه ای است که گویا مردمان به زندگی بدون امام زمان عجل الله تعالی فرجه عادت کرده اند و به زندگی عادی مشغولند و بالتبع متوجه واقعه ضد استکباری و ضد طاغوتی انقلاب اسلامی به عنوان حرکت در جهت مهدوی شدن دنیا نیستند، در این زمانه همانگونه که از حضرتعالی فراگرفته ایم چنانچه بخواهیم یک مسلمان روزمره نباشیم می‌بایست در چهارچوب تفکر انقلاب اسلامی زیست کنیم، شخصا دغدغه بنای زندگی در این چهارچوب را دارم ولی این رنج را هم دارم که انگار قابلیت مفید بودن و خدمت در این دستگاه برایم مهیا نیست، همون زندگی عادی که عموم مردم دارند را بنده هم طی می‌کنم به غیر از اینکه متوجه این مفاهیم و خودآگاهی هستم، ولی زمینه ای برای به فعلیت رسوندن این خودآگاهی نیافته ام و این عذاب آور است که نتوانم در راستای این مسوولیت تاریخی قدمی عملی بردارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که انسان متوجه حضور تاریخی و افقی که در این حضور توحیدی در پیش است، باشد؛ به گفته جناب عطّار: «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». زیرا این حضور همان در راه‌بودن است. موفق باشید

36673

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: خدا قوت. حاج آقا بنده طلبه پایه سوم در مدرسه حقانی ام. انتظارم از فضای حوزه سطح یک اینه که فضا فضای تربیتی باشه. تربیت توش مطرح باشه. هدایت تفکر درش اصل موضوع باشه و ورزش جز اصلش باشه و تهذیب نیز با جدیت پیگیری بشه و تربیت سیاسی نیز حاصل بشه و تفکر شکل بده. در یک کلام حداقل به خواست رهبری نزدیک باشد (نمیدونم تا چقدر بتونم آنچه که در ذهنم هست را براتون روشن کنم) در حالی که مدرسه حقانی اینطور نیست و کمابیش تاکیداتش بر روی درس هست که اونهم قابل توجه نیست به صورت کلی. من احساس خسران می‌کنم. به نظر خودم دو کار جلوم هست: یا فضا را عوض کنم؛ که بسیار متناسب با من این گزینه میتونه مناسب باشه و درست تربیت بکنم خودم را، جامع شکل بگیرم. یا اینکه شیوه تربیت را یاد بگیرم که بسیار کار سختی است (اما اگر یقین کنم که وظیفه این است قطعا این کار را خواهم کرد کما اینکه به شکل کج دار و مریز تا حالا جلو اومدم) ته خوب بودن از حیث علمی در سطح یک در قم پرورش علم نقلی هست و علم عقلی هیچ. خب ملاک ها چی میتونه باشه که بتونم تصمیم بگیرم؟ حاج آقا نظرتون چیه بیام اصفهان بیشتر در کنار شما باشم؟ (به خصوص که قوه واهمه بسیار قوی دارم و نیاز به تربیت دارم تا برش احاطه پیدا کنم.)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که انسان خودش با عزمی بلند و همتی جانانه در همان جایی که هست، خود را بسازد. حتماً می‌دانید که مدرسه حقانی جایگاه مردان اولو‌العزمی چون شهید بهشتی بوده است و درکی که آن مرد از جهان داشت و آن جامعیتی که در علوم عقلی و نقلی در او بود. به نظر می‌آید «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود / رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود». موفق باشید

36653

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

باعرض سلام و وقت بخیر: استاد در کتاب جایگاه رزق انسان، دو نوع رزقی که گفته شده در اوایل کتاب اینطور برداشت میشه که اون رزقی که ما به دنبالش هستیم رو حتی اگر تلاش کنیم هم بهش نمی‌رسیم چون مال ما نیست و نوع دوم رزق یعنی اون رزقی که اون به دنبال ماست رو حتما بهش می‌رسیم حالا چه حریص باشیم چه نباشیم فرقی نداره به رزقی که ما دنبالشیم نمی‌رسیم و به رزقی که اون دنبالمونه حتما می‌رسیم. ولی در آخر کتاب با توجه به حدیثی که از امام رضا اومده فرموندند که آن رزقی که تو به دنبالش هستی رو از راه حلال دنبال کن که حلال هست. انگار یک تاییدی بهش دارند درحالی که در اوایل کتاب انگار کار بیهوده ای است دنبال آن رزق رفتن چون رزقی که مال ما باشه می‌رسه بقیش فقط زحمت اضافیه این دو مورد رو میشه تبیین بفرمایید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! رزقی که بنا است به ما برسد به هر صورت می‌رسد. ولی اگر در مسیر توحید نباشیم آن رزق به صورت حرام به ما خواهد رسید. موفق باشید

36597

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: استاد توی یکی از کتاب هاتون آورده بودید که محمد بن ابوبکر بر سر قبر ابوبکر می رفت و با لگد به قبر او می زد و از او بیزار بود لطف می کنید آدرس اون روایت رو بفرستید؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده یقیناً چنین چیزی نگفته‌ام. زیرا ابداً چنین چیزی را معتقد نیستم. آری! جناب محمد ابابکر ارادت زیادی به مولایمان علی «علیه‌السلام» داشته‌اند ولی تربیت ذیل شخصیت آن حضرت، هرگز اجازه چنین برخوردهایی با پدرش را به او نمی‌دهد. موفق باشید

36591

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: نظر شما در مورد اینکه در حال حاضر هشتاد درصد نوجوان ها و جوان های ما درگیر خودارضایی هستند چیه؟ به نظرتون راه حلی داره؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با توجه دادن آن‌ها به نور اُنس با معنویات از طریقِ طریقه‌هایی مانند «معرفت نفس» متذکر شوند با ارتکاب این نوع گناهان، جهان معنوی آن‌ها تیره و تار می‌شود. موفق باشید 

36562

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: وقت بخیر. نظر حضرتعالی راجع به علامه حسن زاده آملی و کتب ایشان چیست؟ شخصی گفت وارد سیر مطالعاتی ایشان نشوید، ایشان انحرافات زیادی داشتند و کتب ایشان را نخوانید. ممنون از شما استاد بزرگوار

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت الله حسن زاده «رضوان الله تعالی علیه» یکی از نمونه های فوق العاده متعالی در بستر تعالی مخاطبان خود هستند. مردی که نمونه کامل توحید و صفای ایمانی است. چه اندازه محرومند آنانی که از چنین مردان الهی بد می گویند!! موفق باشید

36520

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: با توجه به اختلافات روحی و جسمی زن و مرد، این تعبیر صحیح هست که بگوییم مرد مظهر صفات جلال الهی و زن مظهر صفات جمال هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید و آیت الله جوادی با توجه به این امر نام کتاب خود را «زن در آینه جلال و جمال الهی» نامیدند. موفق باشید

36480

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت به خیر: ببخشید من یه سوال پرسیدم شماره 36439، درخواست دارم حذفش کنید، چون با اطلاعاتِ نامطمئن پرسیدم و برای شخص بد میشه. ممنون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤال مذکور اساساً در معرض دید کاربران قرار نگرفته است. موفق باشید

36447
متن پرسش

سلام: نظر شما در مورد این یادداشت چیست؟ دکتر داوری به مناسبت نودسالگی یادداشتی نوشته که چینی نازک تنهایی‌اش را نشان می‌دهد. او در حکمی مطلق نوشته: «هیچکس در این چهل سال با من درباره مسائلی که مطرح کرده‌ام بحث نکرده است. موافقان که بیشتر جوانانند با لطف و احسان در نوشته‌های من نظر کرده‌اند». او در جایی دیگر ادامه داده که: «چهل سال است در وضع تحریم به سر می‌برم. تحریم من از ناحیه یک گروه صورت گرفت و جمع کثیری از آن پیروی کردند حتی کسانی که در ظاهر هیچ اختلافی با من نداشتند». چهل سال تحریم را با هفتاد سال جنگ ادامه داده: «هفتاد سال جنگیده‌ام اما در یکی دو سال اخیر احساس می‌کنم شکست خورده‌ام. این شکست را وقتی آزمودم که دیدم حتی صمیمی‌ترین و صادق‌ترین فرزندان این کشور روحیه‌ای پیدا کرده‌اند که فکر می‌کنند به فکر نیازی نیست بلکه عمل باید کرد». نکته مشترک این تنهایی داوری این است که می‌گوید هیچکس با من بحث نکرده است و عبارت «جوانان» را هم که به کار می‌برد منظورش هم‌بحث فکری نیست بلکه صرفاً از لطف و احسان آنها تشکر کرده است. او طوری نوشته که گویا اندیشه‌هایش بر هیج کس تاثیر نداشته است. نمی‌دانم چطور آوینی‌ها را حساب نکرده است؟ چطور یادش رفته که اصغرطاهرزاده را به خاطر درکی که از او داشت ستایش کرده است؟ چطور همسخنی‌های جوانان اندیشمند را فقط در حد لطف و احسان می‌بیند؟ گرچه او همچنان تجدد و تحجر را همزمان نقد می‌کند و می‌نویسد: «از آزادی گفتن روشنفکران مثل از تقوی گفتن گروه رقیب است.» اما موضع او در مورد انقلاب هم نامتعادل است: «من اشتباه کرده بودم و گفته بودم انقلاب صرفاً سیاسی نیست بلکه می‌تواند آغازی دیگر باشد». داوری به نام تفکر تسلیم شده است. موافقم که سخن اکنون استاد درباره ضرورت توسعه با نقد تجدد تناسب دارد. در کتابم هم یادداشتی درباره اهمیت مقام تحقیق از دید ایشان نوشتم. ولی فکر می‌کنم گاهی این ضرورت‌گویی موجب تسلیم شده است و موضع‌گیری هایی از ایشان دیده شده که با داوری متفکر تناسب ندارد. شاخص این موضع‌گیری‌ها پیامش درباره برجام بود. داوری درست می‌گوید که «هایدگر در ابتدا اشتباه کرد که ناسیونال‌سوسیالیسم را مقدمه گشایشی تازه در تاریخ انگاشت.» اما همچنان محتاط است و نمی‌خواهد نسبت یهود و مدرنیته در اندیشه هایدگر را تبیین کند. اگر او متوجه بود که اصلی‌ترین تاثیرش بر جوانان اصیل در آن سوی انقلاب است، نمی‌گفت: «با انقلاب نه فقط رویای من تعبیر نشد هیچیک از شعارها و سوداهایی که اهل انقلاب داشتند به جز خواست کسانی که حکومت شریعت دل بسته بودند یا به آن گردیدند تحقق نیافت.» داوری سخن سالها پیش خود را تکرار کرده که کتاب‌هایم خوانده نمی‌شود و گفته شکست را می‌پذیرم. تیتر سیاست‌نامه فیلسوف بازنده است. نمی‌خواهم سخن استاد را رفو کنم یا بگویم حرفش غلط است یا شکسته‌نفسی است. اما شکست‌خورده شکستگی و درجه‌ای از تضرع دارد که همان راه نجات است امیدوارم این شکست مانند سخن خود او درباره کرونا باشد که آن را عصر اضطرار بشر خواند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً هر سخن و هر نوشته‌ای  که از آقای دکتر داوری به ظهور آید، ما را به تفکر دعوت می‌کند از جمله همین نوشته‌ای که جنابعالی از ایشان متذکر شده‌اید و بنده نیز در جریان آن بودم. و به همین دلایل که می‌فرمایید پس آقای دکتر داوری دیده شده‌اند و در نظام اسلامی، ایشان را فیلسوف فرهنگ نامیده‌اند و تقریباً اکثر متفکران، نگاه ایشان به امور را مدّ نظر دارند. در جواب سؤال شماره 36357 به طور اجمال این‌طور عرض شد همان‌طور که استاد فرموده‌اند یادداشت‌های تنهایی ایشان بوده حاکی از آنکه سخنان و نگاه ایشان به عالَم و آدم، بسیار بیش از آنکه مدّ نظرها است می‌توانست مفید و کارساز باشد و در دل آن یادداشت، گویا استاد از خود پرسیده باشند چرا در این مورد شکست خورده‌اند؟! و کسانی که استاد را می‌شناسند می‌دانند که این نوع سخن‌گفتن، دأب ایشان است. ولی به نظر بنده اگر دکتر داوری فیلسوف فرهنگ و چهره ماندگار است، بیش از آنکه فیلسوف فرهنگ و چهره ماندگار باشد، فیلسوف فردای ما می‌باشد با تأثیری بسی بیشتر. زیرا در بستر انقلاب اسلامی با هویت جهانیِ این انقلاب  و این‌که باید این انقلاب، سرنوشتِ بشر گرفتارشده به نژادپرستی غربی را تغییر دهد؛ این دکتر داوری است که در آن بستر برای آن‌هایی که می‌خواهند با عقل جهانی، انقلاب را بیان کنند، حرف‌ها دارد، همان‌طور که برای آنانی که امروز بنا دارند دینداری خود را به عمیق‌ترین شکل فهم کنند، نیازمند اشارات دکتر داوری می‌باشند. به یاد آورید وقتی آن‌طور که شایسته بود جناب مارتین هایدگر را پاس نداشتند. شاگرد چینی هایدگر این‌طور می‌گوید: وقتی رفتار غیر منصفانه متفقین را با هایدگر دیدم به او گفتم: «منکیوس می‌گوید: وقتی آسمانیان اراده می‌کنند که تکلیف سختی را بر عهده کسی بگذارند، نخست قلب او را از تلخی اندوه آکنده می‌کنند، رگ و پی‌ و استخوانی‌های او را می‌پوسانند و کالبدش را به مشقت دچار می‌کنند و اعمال و آثارش را با بی‌حرمتی می‌کنند تا آنکه قلبش مهبط الهام شود و طبیعتش انگیخته گردد و نقایصش جبران شود ..... و از این همه، می‌آموزیم که حیات حقیقی از شور و اشتیاق و محنت و حرمان نشات می‌گیرد و از طرف دیگر مرگ حاصل بی‌دردی و لذت و تن آسایی است.» و بنده حقیقتاً هرچه بیشتر در جناب آقای دکتر رضا داوری تعمق و تأمّل می کنم، بیشتر احساس می نمایم که قلب او مهبط الهام فرشتگان است و می‌توان معنی حیات حقیقی را از اشارات او برگرفت و مگر می‌شود چنین مردی نسبت به غوغاسالاران، گمنام و غریب نباشد؟!!! طوبا للغربا.
بنا به گفته آقای دکتر سید مهدی ناظمی قره باغ : دکترداوری تلاش می‌‌کند به خوانندگانی که در آینده دارد اعلام کند که هیچ وقت «او را جدی نگرفته‌اند»؛ نه حاکمان و نه مخالفان ایشان. بنابراین هر چیزی که ممکن است مخالفانش درباره او بگویند از همین‌جا ریشه می‌گیرد که آنها هیچ‌ وقت «دکتر داوری‌اردکانی فیلسوف» را نخوانده‌اند. 
و از جهت دیگر  آن‌گاه که متفکران خاموشی می‌گزینند، بدین معنا است که گوش‌ها و گفتگوهایی والاتر از آنچه در عرف ردّ و بدل می‌شود باید داشت. این است که آن متفکران با سکوت و یا اظهار شکستِ خود باید بذر دلواپسی‌های خود را در زمین آن تاریخ بپراکنند، به امید ظهور زمین و زمینه‌ای که شنیدن و دل‌سپردن به اندیشمندان در آن آغاز شود.  و تا زمانی که ظاهرگرایان و متحجّرین در جایگاه ارزیابی انسان‌ها قرار دارند، انسان‌های ارزشمند در بوته فراموشی گذاشته می‌شوند. آیا دروغگوترین انسان‌ها همان ظاهرگرایان و متحجّرین نیستند؟ آیا نمی‌شناسیم کسانی را که به دلایل نوع اندیشه‌ای که دارند، عوامِ سرگردان آنان را نمی‌ستایند؟ آیا می‌توان گفت درخشش اندیشه‌ آنان چشم‌های مردمان سطحی‌نگر را می‌زند، زیرا خود را در مقابل آن اندیشه‌ها خوار و حقیر احساس می‌کنند؟ این‌جا چه کسی را باید مقصر دانست؟
باز باید نسبت به آقای دکتر داوری و آن متن، فکر کرد. رفقا در همین رابطه سه جلسه تحت عنوان «فیلسوف فردا» داشته‌اند که خوب است سخنان آنان نیز مدّ نظر قرار گیرد و باز در مورد آقای دکتر داوری و آن متن، فکر کرد. https://eitaa.com/soha_sima/3128 وhttps://eitaa.com/soha_sima/3156   موفق باشید   

 

36266

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: این حاج قاسم و سید حسن نصرالله؛ این سربازان خط مقدم ولایت؛ این پیروان ثابت قدم... دلم را آکنده از آه کرده اند و سراسر وجودم پر شده از غبطه خوردن به آن ها. به کدام راه رونده بوده اند که اینچنین حاضرند؟ با کدام خدا نجوا کرده اند که اینچنین ثابت اند؟ سربازی اینچنینم آرزوست! که جز این نمی‌توانم مشی کنم! آخر به کدام راه انسان بدین گونه ساخته می‌شود؟ حسرت که الفاظم نمیتوانند حالم را شرح دهند!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به راهی باید فکر کرد که با انقلاب اسلامی مقابل ما در این زمانه گشوده شده است. راهی به وسعت نور توحید بیکرانه حضرت حق، که هر آن کس در آن قدم گذاشت، سراسر وجودش عزم و امید می‌شود تا ابعاد نهفته خود را به ظهور آورد. آری! حاج قاسم و سید حسن نصرالله یعنی حضور در انقلاب اسلامی و توحیدی که به هیچ امری جز رحمت الهی امیدنیست. موفق باشید

36229

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وعرض احترام به استاد گرامی: استاد یه مطلبی برای من سوال شده در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی حضرت آقا: استاد در جلسه ۵ آیه «والله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم» ... خدا رهنمون می‌شود هر که را بخواهد به سوی راه راست. برای من سوال هست آیا در هر امری اول اراده خداست بعد اراده ما یا نه اول اراده ماست بعد خدا؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ابتدا اراده و توجه حضرت ربّ است به عبد، حال اگر دلِ عبد را آماده دید، خداوند توجه خاصی در راستای هدایت او به میان می‌آورد. در همین رابطه فرموده‌اند توبه عبد، بین دو توبه ربّ قرار دارد. موفق باشید

36173

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد معظم: برای مطالعه و کسب شناخت پیرامون جهان هستی و آفاق چه کتابی یا کتابهایی را معرفی می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر از همه قرآن است و تفسیری مانند «المیزان». موفق باشید

36169

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: من آرزوی جهاد و ادعای انجام آن را داشتم ولی چند جای خیلی ساده خدای عزیز خیلی بیصدا و ساده امتحانم کرد و از قضا همه جا باختم؛ در تشنگی وقت گرما و خستگی، در گرسنگی و غذاهای محبوبم که جای محبوبم را گرفته!، در تحمل بی خوابی وقت خستگی شدید، در تحمل سرمای شدید وقت خواب گرم و عدم فداکاری برای دیگران و در گرمای شدید و کلافگی هایش؛ من فقط آرزوی جهاد و شهادت دارم ولی حالش را ندارم؛ این را به چشم خودم دیدم که حاضر به تحمل چنین سختی هایی نبودم؛ و ترسو هستم و جان فدا نیستم؛ تعالی که برایم محال به نظر می رسد و واقعا خودم را مستوجب حرمان و عذاب می بینم؛ دست کم خواهش می کنم دعا کنید مخلد در عذاب نشوم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله با نظر به همت انسان‌های بلندهمّت همچون حاج قاسم سلیمانی، بلند و بلندتر می‌شوید. موفق باشید

35916

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: شما فرمودید برای دانش آموزان نوجوان (هفتم.هشتم.نهم) کتابهای «جوان و انتخاب بزرگ»، «آشتی با خدا»، «چه نیازیه نبی» مناسب است. ۱. آیا پیش نیاز این ها معرفت النفس می باشد یا ابتدا همین کتابها کار شود؟ ۲. ترتیب برگزاری مسابقه کتابخوانی از این سه کتاب به چه صورت باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» عملاً موضوع معرفت نفس به میان می‌آید. ۲. در این مورد فکر نکرده‌ام. موفق باشید

35905

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: وقتی کتاب مبانی نظری محبت به اهل بیت علیهم السلام را خواندم احساس کردم معنای کرامت انسان را درک کردم. چقدر جیب انسان را پر کردند که چنین امامانی برایش قرار دادند. فکر کردم دعای توسل چه گنجی است که تا بحال نفهمیدم چی می خواندم. استاد تا بحال فکر می کردم چرا عبادت بعضی اوقات برکت نداره، تا جایی که انگار فرق زیادی مثلا بین عبادت کننده و عبادت نکننده نیست؛ عوامل برکت داشتن عبادت چه چیزهایی است؟ کار عبادتی که نتیجه ندهد و گیر دنیا را نتواند باز کند چگونه بدرد آخرت بخورد!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به نظر بنده کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل البیت» می‌تواند نسبت ما را با انسانی‌ترین انسان‌ها طوری شکل دهد که در این وانفسایِ گم‌شدن معنای انسان، زندگی در افق توجه به انسان‌های کامل معنای خود را باز یابند. موفق باشید

35893

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در خصوص حقوق بشر اسلامی خیلی مطلب نوشته شده ولی در هیچ کدام یک طرح اجرایی مانند منشور یا کنوانسیون ها نداریم تنها یک اعلامیه حقوق بشر قاهره نوشته شده. من کتاب «هدف حیات زمینی انسان» را مطالعه کردم بنظرم رسید ریشه تمام نقض حقوق بشر فساد و خونریزی است که ملائکه گفتند و خدا گفته من به انسان علم اسما را یاد دادم. آیا می شود از اسما الهی یک مجموعه تهیه کرد که انسان ها را به سعادت برساند صفات خدا که هر انسان باید داشته باشد مثلا رحمان، رحیم و.... و این مجموعه بشود مبانی اصلی و از دل ان دستورالعمل سعادت واقعی بشر را تبیین کرد؟ در حال حاضر غربی ها بجای حذف کارهای بد و گناهان در راستای حمایت از آن بر آمده اند مثلا برای زنان بدکاره گفته اند کارگران جنسی و حامی آنها هستند. خواهش می کنم روی این موضوی بررسی و راهنمایم کنید اگر ابهامی است تلفنی خدمتتان هستم زیرا محل کارم تهران است البته اصفهانی هستم و هر مدت یک بار اصفهان می آیم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه هستید ما در مواجهه با آنچه تحت عنوان حقوق بشر در غرب مطرح شده، باید دستگاه معرفتی خودمان به انسان را دنبال کنیم وگرنه گرفتار معیارهای برساخته آن‌ها می‌شویم و از این لحاظ باید مباحث مطرح شده در رساله حقوق حضرت سجاد «علیه‌السلام» و مباحث اخلاق اسلامی در راستای خلیفۀ اللهی و کرامت انسان به میان آید و در این موقعیت، حرفها داریم. کتاب «کرامت در قرآن» از آیت الله جوادی نکات خوبی را در این رابطه مدّ نظر می‌آورد. موفق باشید

35798

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: حضرتعالی هرجا آیه ای تفسیر کردین یا دیوان شرح دادین آن را به انقلاب اسلامی ربط دادین و آمریکای جهانخوار. انقلابی که الان همه می‌بینیم دستاورد آن جز فساد و بی عدالتی و تبعیض و اختلاس چیز دیگری نیست. شما با این تفسیرها عملا اسلام را تحقیر میکنین چرا که انگار اسلام از سال ۵۷ زنده شده و قبلش نبوده. پدر بنده یک عمر نماز شبش ترک نشد و هیچ وقت به من نگفت چکار بکن و نکن الان ۴۵ ساله از همه طرف با هزار تریبون و نهاد و دستگاه داریم امرو نهی می‌کنیم و هیچ ثمری نداشته داریم به جریمه و تهدید و ارعاب متوسل میشیم اگر شما فرمودین حجاب قانون هست درست ما هم قبول می‌کنیم ولی مگر ما قانون برای لواط گر و اختلاس گر و بیت المال خوار نداریم پس چرا آن ها اجرا نمی شود. این چراها مانده و امثال اساتیدی چون حضرتعالی فقط توجیه گر وضع موجود هستین.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که به گفته قرآن که می‌فرماید: «کلّ یوم هو فی شأن» خداوند در هر دوره و زمانی به شأنی در صحنه است امروز خداوندی که اسلام را آورده، در دل همان اسلام با جلوه انقلاب اسلامی به صحنه آمده و غفلت از این نکته یعنی به‌سربردن با خدای دیروزین و محروم‌شدن از شور ارتباط با خدایی که در صحنه است. موفق باشید

35684
متن پرسش

با سلام جناب آقای طاهر زاده عزیز: مدتیست مطالب انتقادی و سوال از عملکرد نادرست رهبری در اداره کشور که میبابستی شما به عنوان حامی بی چون و چرای این همه ظلم و بی عدالتی پاسخ بفرمایید عوامل تندرو و افراطی روی سایت شما پخش نمی‌کنند. و بعضا سوالاتی پخش می شود که مثلا کسی خوابی دیده و باید شما تعبیر کنید در صورتی که مساله اصلی جامعه در حال حاضر ظلم و بی عدالتی و ستمیست که از ناحیه حاکمان بر ملت تجمیل می شود نمونه آن: گوشت خریدم از قصابی اومدم بیرون موتوری ازم زد! چند روز پیش هم یک خانم سن بالا توی پیاده رو نشسته بود داد و بیداد و ناله و نفرین میکرد. از رهگذران پرسیدم چی شده؟ گفتند: دو تا پلاستیک گوشت و مرغ را داده به یک پسر که کمکش کند ببرد آن طرف خیابون، طرف تو شلوغی فرار کرده. دو سه روز پیش روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: آمارها نشان می‌دهد که پس از سال‌ ۱۳۹۷ با قله‌زنی نرخ تورم و رشد فقر، میزان دستگیری سارقان نیز در مسیر صعودی قرار گرفته است. این در حالی است که در سال‌های قبل از آن به‌دلیل پایین بودن نرخ تورم و بهتر بودن شرایط اقتصادی، سطح سرقت‌ها نیز کاهش یافته بود. ترک ها ضرب المثلی دارند "گچی هله هارای قرخیلیب" معادل فارسیشو نمیدانم ولی تقریبا معنای "حالا کجاشو دیدی" را دارد. قدیما پشم بز را می چیدند و بعد از ریسیدن، از آن در طناب بافی و چادر سیاه و ... استفاده می کردند. فردی می خواست پشم بزی را بچیند تا اولین قیچی را به پشم بز زد ، بز شروع به داد وفریاد کرد. طرف گفت؛ حالا کجاشو دیدی تازه اول کار است. گچی هله هارای قرخلیب!!! هرچه تورم بالاتر می‌رود نرخ دزدی هم افزایش می‌یابد. هر چه نرخ تورم افزایش یابد نرخ اخلاق و انسانیت کاهش می یابد. اگر مسئولین به دنبال کاهش ناهنجاریهای و آسیب های اجتماعی هستند باید در فکر کنترل فقر و تورم باشند و گرنه جامعه روی آرامش به خود را نخواهد دید!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حال حساب کن اگر تذکرات رهبر معظم انقلاب و رهنمودهای حکیمانه ایشان نبود، چه افرادی بر ما غلبه می کردند و چگونه حتی صدای دادِ محرومان و مصیبت‌زدگان را در گلو خفه می‌نمودند. این‌جا است که باید به آینده امیدوار بود از آن جهت که ما در آغازی هستیم جهت عبور از این تنگناها با خردی بس نورانی.
اگر انقلاب اسلامی فرصتی است تاریخی، باید از خود بپرسیم چه نسبتی  بین عملکرد ما و این فرصت تاریخی هست تا جدّی‌تر از آنچه هستیم باشیم؟
متفکران جهان مدرن مانند ویل دورانت خود را در احساس تاریخی خود جستجو می‌کردند، در آن حدّ که در تلاش‌های خود روز و شب نداشتند. حال مائیم و اتفاقی که از طریق انقلاب اسلامی پیش روی ما قرار گرفته و ما را دعوت می‌کند تا متفکرانه نسبت به آن فکر کنیم، از آن جهت که وظیفه متفکر، درک زمان و توجه به ظرفیت‌های پیش آمده است، در عین توجه به دردهای انباشته قرن‌ها و دهه‌هایی که به ارث برده‌ایم و البته برای عبور از آن‌ها باید روحی دیگر به میان آید، روحی که چراغی باشد برافروخته‌شده از روحِ خلوت‌نشینی به نام حضرت روح‌الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» تا در نتیجه تغییری در بنیان جان انسان‌ها شکل بگیرد  و تاریخ دیگری آغاز شود و آینده دیگری به میان آید، غیر از آینده‌ای که جهان مدرن مدّ نظر انسان‌ها قرار داده بود، آینده‌ای که با آزادی و تفکر محقق می‌شود و انسان‌ها با انتخاب خود متوجه زمان قدسی‌شان در تاریخ باشند، با خودآگاهی به بی‌نظمی‌ها و پریشانی‌ها و پراکنده‌کاری‌هایی که ما را در بر گرفته و در عین حال با حضور در قلمرو تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده می‌توان به خردی رسید که اشاره به آینده دیگری دارد، در عین ایمان و امید.
 موفق باشید

 

35413

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام آقای طاهر زاده وقت شما بخیر: ببخشید بنده یه مسئله ای برام پیش اومده و به گمانم حضرت عالی امکان ارائه راه حل برای بنده رو دارید. بنده طلبه هستم و حدود دو سال در رابطه با مسائلی مثل مرگ و معنا و زندگی و... بسیار فکر می‌کردم به نحوی که حتی یکبار سرم هم گیج رفت. اما بعد از این مدت انگار که ذهنم خسته شده باشه دیگه توانایی مطالعه نداشتم. یعنی نمیتونستم و نمیتونم کتاب بخونم. البته برای فکر کردن مشکلی ندارم. می‌خواستم بدونم برای اینکه ذهنم ریکاوری بشه و بتونم دوباره مطالعه کنم چه راه حلی پیشنهاد می‌کنید. در ضمن بنده کتاب ادب عقل و قلب و خیال رو خوندم همچنین حدود چهار یا پنج ماه هیچ مطالعه ای نداشتم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید با دقت در مسیر مطالعه، مطالبی که به نظرتان مهم است را گزینش و یادداشت کنید؛ این امر خود به خود اندیشه را به نظم می‌آورد. موفق باشید

35403

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: با توجه به سوال اخیر به فرض که کتب معرفت نفس و ... هم بخوانیم از کجا معلوم همین کتاب خواندن نیز داخل ماتریکس نباشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این دیگر مربوط به خود انسان است که بین آنچه برایش یقینی است مانند «معرفت نفس» با آنچه توهّمی بیش نیست؛ تفکیک کند. موفق باشید

35232

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در صورت امکان می‌خواستم بدونم دهه کرامت حرم امام رضا بودید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! موفق باشید

38239
متن پرسش

خدمت جناب استاد اصغر طاهرزاده با سلام و احترام: به مناسب اربعین حسینی سؤالاتی خدمت جنابعالی داشتیم در صورت امکان سوالات ذیل را برای این گفتگو بررسی بفرمایید. از حسن نظر شما بسیار ممنونم.

متن پاسخ

۱. به عنوان سرآغاز بحث بفرمایید که اساسا نسبتی بین شرکت در مناسک (مراد ما در این مصاحبه از مناسک مربوط به عزاداری سیدالشهدا و مراسم اربعین، زیارت، اعتکاف، مراسم احیا و مواردی از این دست است) و رشد فضیلت های اخلاقی وجود دارد و ما باید از مناسک چنین انتظاری داشته باشیم؟ چون علی‌رغم چشمگیر بودن شرکت مردم در مناسک گویا وضعیت مناسبی در مولفه هایی نظیر صداقت، اعتماد، خیرخواهی و... در ایران وجود ندارد؟ چرا شرکت در مناسک به رشد این فضیلت ها منجر نشده

باسمه تعالی: سلام علیکم:  جواب ۱: در این‌که مناسک دینی نوعی حضور در میدان اُنس بیشتر با حقایق عالیه و انوار مقدسه است؛ بحثی در آن نیست. و در این‌که اگر متوجه هدف اصلی مناسک نباشیم بعد از مدتی به صورت عادت در می‌آید؛ در این نیز بحثی نیست. می‌ماند که انسان‌ها در شرایط جدید به دنبال حضور و امری هستند که نه عادات دینی آنان را قانع می‌کند و نه می‌دانند چه می‌خواهند. و لذا حضور در مناسک دینی در چنین موقعیتی با نوعی سرگردانی همراه است و وظیفه ما در این شرایط آن است که متذکر این افراد باشیم که اگر با سجایای اخلاقی لازم در این مناسک حاضر شوند، بهره‌های زیادی که به دنبال آن هستند برایشان حاصل می‌شود و آن، همان حضور در حالات معنوی می‌باشد به صورت حضوری و نه حصولی. بشر جدید در جایگزینی این نیاز به اجتماعاتی پناه می‌برد با انواع سرگرمی‌ها.
سوال ۲: در سال های اخیر بر اساس پایش ها با توجه به اینکه تغییر محسوسی در اعتقادات و باورها نداشته ایم اما گویا شکل عمل به دینداری تغییر پیدا کرده به طوری که تقید به شرعیات و فرائض کم رنگ شده و به جای آن مناسک برجسته و به متن آمده است. به طور کلی جستجو برای امر معنوی در دنیا نیز افزایش یافته است و در ایران نیز این بعد همیشه برجسته بوده که در قالب عواطف دینی یا تجربه های دینی مانند زیارت و ... بروز و ظهور پیدا می کند. این تغییر رویکرد از چه حیثی است و چه دلایل اجتماعی و فرهنگی دارد؟ 
جواب ۲: همان‌طور که عرض شد باورهای دینی که قرائت خاصی از دین بود بشر دیروز را قانع می‌کرد و از آن جهت مقیّد به دستوراتی بود مبتنی بر آن باورها. در حالی‌که بشر امروز با سوبژه‌شدن خود، جهانی است که باید همه چیز را در خود تجربه کند و اگر نتواند در درون خود به هویتی متعالی دست یابد ناخودآگاه نسبت به اعمال شرعی که در ذات خود عامل تثبیت باورها می‌تواند باشد؛ سست می‌گردد. امری که ما باید از قبل پیش‌بینی می‌کردیم که باید سخنان ما برای نسل امروز، سخنانی باشد که جواب چون و چراهای آنان را بدهد. سخن در این است که آیا می‌توان از مختصاتِ انسانِ جدید غفلت کرد؟ و یا باید با نظر به مختصات انسان جدید، به وسعتی که آخرالزمان برای انسان متذکر شده‌است، فکر کنیم؟ امام سجاد «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ‏ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَعَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُور» خداوند مى‌‏دانست در آخرالزمان اقوام متعمّقى مى‏‌آيند كه براى آن‏ها سوره توحيد و شش آيه اول سوره حديد را نازل كرد. آیا ما در تاریخ خودمان توانسته‌ایم باب نظر به سورۀ توحید و شش آیه اول سوره حدید را باز کنیم؟ این‌که خداوند در عین بودن و در همه‌جا بودن یعنی در «احدیت» خود، «صمد» است و همه به سوی او هستند، امری است که انسانِ جدید در تقدیر تاریخی خود به دنبال آن است و می‌خواهد در عین حضور در آغوشِ احدیتِ خدا، رفتن به‌سوی خدا را در نزد خودش حس کند. یکی از اساتید معارف اسلامی می‌گفتند: «من هروقت مباحث کتاب "معارف" را می‌خواهم تدریس کنم، دانشجویان چندان توجه نمی‌کنند. اما وقتی موضوعاتی که در کتاب «آداب‌الصلاة» حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» است را مطرح می‌کنم، همه توجه می‌کنند. به نظر بنده علت این امر آن است که مطالب کتاب «آداب الصلواة» با بودن و اگزیستانسِ خود دانشجویان رابطه دارد و بودن خود را در تذکرات آن کتاب احساس می‌کنند. ولی در کتاب «معارف اسلامی» بیشتر با باورهای ذهنی خود روبه‌رو هستند و احساس درونی و حضوری برای آن‌ها به‌وجود نمی‌آید.
سوال ۳: بر اساس آخرین پیمایش ها ۵۸ درصد پاسخگویان خیلی زیاد یا زیاد تمایل دارند در پیاده روی اربعین شرکت کنند، با توجه به پر رنگ بودن انگاره هایی نظیر افول دینداری در همان پیمایش ها، این تناقض چگونه قابل توضیح است؟ 
جواب ۳: همواره «حقیقت» در تاریخ، مطابق ظرفیت و نیاز آن تاریخ ظهور می‌کند و در همین رابطه قرآن می‌فرماید: «يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ؛» هر آنچه در آسمان‌ها و زمین است از او- یعنی از خداوند- تقاضا دارند و او هر روز و روزگاری به شأنی مطابق طلبِ آن‌ها جوابگوی آنان است. عجیب است که طلب ازسوی آنچه در آسمان‌ها و زمین است شروع می‌شود و جالب اینجاست که می‌فرماید خداوند در هر مرحله از تاریخ به شأنی مطابق نیاز مخلوقات به ظهور می‌آید. اگر «یوم» را «تاریخ» معنا کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که خدا در هر تاریخی مناسبِ همان تاریخ تجلی پیدا می‌کند و اگر نتوانیم در آن تاریخ مطابق آن زمانه با خدا ارتباط برقرار کنیم، با حقیقتِ آن تاریخ که همان انوار الهی و شئونات ربّانی است، ارتباط برقرار نکرده‌ایم. اگر با آیات و روایات در تاریخ حاضر باشیم، می‌توانیم سخنانی بگوییم که دقیقاً همان مطالبی است که نیاز افراد است و در هیچ جای دیگری نمی‌توانند آن سخنان را بیابند. آیا «حقیقت» در هر زمانه‌ای همان افقِ گشوده‌ای نیست که ما را هم در بر می‌گیرد؟ چرا حقیقت را در حدّ یک مفهوم تقلیل دهیم؟ بنده همیشه در رابطه با نظر به «حقیقت»، رخداد اربعینیِ اخیر را مثال می‌زنم که چگونه در آن پیاده‌روی، ارادۀ الهی شما را در بر می‌گیرد و در این خصوص داریم همین‌که زائر از خانه‌اش حرکت کرد، فرشته‌ها به‌سراغش می‌آیند و او را دربر می‌گیرند. در تاریخ انقلاب اسلامی نیز ما در ذیل ارادۀ الهی قرار گرفته‌ایم و لذا باید خودمان را در آغوش خدا احساس کنیم. اگر در شرایط اربعینیِ اخیر از کسانی بپرسید چرا به کربلا می‌روند، به‌نظرم هر جوابی بدهد جواب نیست! زیرا در حضوری قرار دارد که گزارش از آن با کلمات ممکن نمی‌‌باشد. به قول آیت‌اللّه حسن‌زادۀ آملی «رحمۀ‌الله‌علیه»: «حلوای تن‌تنانی تا نخوری ندانی». یعنی امری است که باید در آن حاضر شد. و در این حضور نیاز به معرفتی دارد که آن معرفت، عباداتی را پیش می‌آورد که اتفاقاً سخت بدان نیاز دارد. ولی ما نتوانسته‌ایم رابطه‌ای که بین آن حضورِ معنوی و عبادات برای آن افراد پیش می‌آید را درست تبیین کنیم. زیرا هنوز در تبیین معارف دینی در محدوده مفاهیم و علم کلام با آن ها سخن می گوییم که بحث در این مورد مفصل است. در کتاب آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ می شود. عرض شده «آن وقتی تفکر به تذکر و حضور بازگشت دارد که موضوعِ مورد تفکر «وجود حقایق» باشد و نه «مفهوم حقایق» و این با به صحنه آمدن قلب به جای عقلِ مفهوم گرا ممکن است و در این حالت است که تقاضای هدایت به سوی صراط مستقیم تمام وجود انسان را فرا می گیرد و انسان، آمادگی قدم زدن در راهی را پیدا می کند که او را به قرب حق نایل گرداند، قدم زدن در نفی همه تعلقات، تا فقط خدا برای او بماند. این راه، راهی است خاص که با فرهنگ حضوری- قلبی اهل البیت ممکن است. یعنی نگارانی که در هیچ مدرسه ای درس نخواندند ولی «به غمزه مسأله آموزِ صد مدرس شدند».
سوال ۴: آیا ربط وثیقی میان فربه شدن مناسک و کم شدن عمل به شریعت وجود دارد؟ چراکه گویا شرکت در مناسک دم دست ترین و راحت ترین شکل دینداری و پاسخی به نیاز معنوی مردم باشد و به نوعی جایگزین دینداری شریعت محور شده است. یا بالعکس این مناسک مقوم دینداری است؟ آیا فربه شدن مناسک را باید موید شکل گیری مذهب عرفی نزد عامه مردم قلمداد کرد، که به مناسک و مراسم ثانویه بیشتر از واجبات اهمیت می دهند؟ 
جواب ۴: همان‌طور که عرض شد بشر با سوبژه‌شدن خود گرفتار نوعی نیست‌انگاری و تنهایی شده است و برای جبران این تنهایی خود را در انواع سرگرمی‌ها وارد می‌کند. حال این ماییم و توجه به این امر که چگونه از طریق مراسم و مناسک خود متذکر باشیم به جای تبدیل مناسک به سرگرمی و فرار از تنهایی، می‌توان با حضوری اصیل و معارفی عمیق آن انسان را در وسعت معنویت آخرالزمانی‌اش حاضر کرد و با معارفی مانند «معرفت نفس» جهان او را جهانی حساس و گسترده نمود و از این طریق راهی برای دیگر انسان‌ها به ظهور آورد که آن راه، راهِ عبور از نیست‌انگاری و نیهیلیسم است و حقیقتاً مراسمی که نظر به حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» دارد، استعدادِ به خودآمدن انسان‌ها را در وسعت حیات توحیدی در تاریخ را به انسان می‌دهد.
سوال ۵: متاثر از اربعین ما راهپیمایی جاماندگان را داریم، آیا شکل گیری این نوع پیاده روی را می توان تغییر در مناسک نامید؟ اگر پاسخ مثبت است ریشه این تغییر در چیست؟ 
جواب ۵: به نظر می‌آید ابتکار خوبی است زیرا اگر شرایط اربعینیِ اخیر را حضور در تاریخی بدانیم که انسان برای احیای فرهنگ شهادت به میدان آمده است، حرکات اخیری که افراد در روز اربعین از اقصی نقاط شهر به سوی گلزارها و گلستان‌های شهدا حرکت می‌کنند، عملاً خود را در آن فضا و در آن تاریخ قرار داده‌اند و در حس حضور تاریخی خود همچون احیاء‌کنندگان اربعین در صدر اسلام، سعی دارند سنت احیای فرهنگ شهادت زنده بماند، به همان معنایی که حرکت به سوی حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» نوعی زنده‌ نگه‌داشتن آن حماسه بود. مهم، حضور در این تاریخی است که در حال شروع و گشایش است. حال هرجایی که ما نسبت به این حضور در این تاریخ برایمان پیش آمد؛ حاضر خواهیم شد و معنای انتظار، همین است و از این جهت فرموده‌اند در آنچه امروز برایتان تکلیف است کوتاهی نکنید، تا نسبت به آنچه فردا برایتان پیش می‌آید. در اربعین؛ جایی برای جاماندگی باقی نمی‌ماند. جامانده کسی را گویند که یا دیر می‌فهمد یا دیر اقدام می‌کند. دل‌های مشتاقی که از ماه‌ها قبل در انتظار سفری ملکوتی‌اند، جا نمی‌مانند هرچند محدودیت عالم خاک زنجیر به پایشان بسته باشد، «بُعد منزل نبود در سفر روحانی». اینان همان «دل‌دادگانند» و نه «جاماندگان». موفق باشید

38032

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: بنده هرچه جست و جو کردم نتوانستم ملاک کارآمدی و توانایی انجام کار را در جناب جلیلی بر اساس تعاریف کارآمدی و توانایی در بیانات ولی امر احراز کنم. حتی افراد و کارشناسان متعهد و در سطح ملی که توانایی صحت سنجی برنامه های ایشان را داشته باشند رو هم پیدا نکردم. در استدلال های شما هم تطبیق دو ویژگی که رهبری فرمودند بر ایشان را ندیدم. ۱. آیا ممکن است ما در روش تحلیل با وجود علاقه به رهبری دچار نوعی تحجر از جنس فهم خوارج از دین و خودمحوری در تشخیص حق بشویم؟ ۲. با توجه به قاعده لطف که همیشه امکان تحقق لطف الهی وجود دارد اگر ما دچار تحجر شده باشیم این ظلمی که با توصیه و انتخاب جناب جلیلی به رهبری و آینده نظام اسلامی کرده ایم را چه در سال ۹۲ چه در این دوره چطور می‌توان جبران کرد؟ ۳. حتی فکر می‌کنم در سال ۸۴ نیز هم دچار همین اشتباه در انتخاب احمدی نژاد شدیم. ملاک های خودمان و فهم خودمان را مقدم بر ولی دانستیم. این انتخاب ها قابل جبران هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً متوجه می‌باشید که بحث در این مورد بسیار است و در کارآمدی آقای دکتر قالیباف در ساختن یک تهران حرفی نیست، ولی شهری که به گفته بعضی برای اشراف و سرمایه داران شهرِ خوبی است، نه برای مردمی که دیگر امکان زندگی در آن برایشان سخت شده است. با توجه به نگاهی که آقای دکتر جلیلی در راستای نگاه شهید رئیسی نسبت به هرچه مردمی‌ ترکردنِ نظام داشتند و دارند؛ تصور بنده آن است که با آقای دکتر جلیلی ما بیشتر به اهداف اصلی نظام اسلامی نزدیک می‌شدیم. البته در تعهد و دلسوزی آقای دکتر قالیباف بحثی نیست. موفق باشید

37832

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: انسان مومن در اثر گناه دارای یک ملکه نفسانی مثلاً عصبانیت می‌شود. در عالم برزخ و قیامت در اثر عذابی که می‌بیند، این ملکه نفسانی عصبانیت آیا از بین می‌رود و یا اینکه خدا دیگر اجازه ظهور به این ملکه نفسانی عصبانیت نمی‌دهد. کدام یک اتفاق می‌افتد؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ما در زندگی برزخی و قیامتی در اختیار ملکات خود هستیم آن هم در بستر عقایدی که داریم. و چنانچه عقایدمان توحیدی باشد، بالاخره بعد از مدتی از ملکاتِ منفی خود آزاد می‌شویم. موفق باشید

37828

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

آیا می توان گفت که هنوز دوران شهید رئیسی و دکتر جلیلی فرا نرسیده است و تنها حضرت رب با نشان دادن دوره ای کوتاه از سیاست ورزی شهید رئیسی و عبد اللهیان، افق بس بلند مرتبه دیانت سیاسی را نشان داد تا مردان مرد گفتمان این نوع سیاست را ایجاد کنند تا حماسه مردمی، روزی، بدون تردید و توجه به تبلیغات پوشالی افراد غافل از تاریخ، شهید رئیسی را در آیینه دکتر جلیلی به ظهور آورد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است و در این رابطه، کاربر محترم سؤال شماره 37825 نکات خوبی را مطرح کرده‌اند. موفق باشید

نمایش چاپی