بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
38326

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: من برهان صدیقین را خواندم و صوت هایش را گوش دادم. «قاعده کل ما بالعرض لابد....» معنی آن این است که هر بالعرضی باید به ما بالذات منتهی و ختم شود. وابستگی موجودات به عین هستی را بر اساس این قاعده خوب درک نکردم. چون فقط می‌گوید باید ختم شود. شما وابستگی را چگونه از آن در می‌آورید ؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک امر بدیهی است که آنچه بالعرض است به صرف بالعرض‌بودنش، منتهی به «ما بالذات» آن می‌شود. موفق باشید

38251
متن پرسش

بسمه تعالی. سلام علیکم: با توجه به این‌که می‌فرمایید حضور اربعینیِ این سال‌ها، حاضرشدنِ انسان‌ها در وسعت حیات توحیدی خاصی است که در این تاریخ به میان آمده است؛ جایگاه ما جاماندگان از این میدان که تنها می‌توانیم در روز اربعین با پیاده‌روی خود به سوی گلزارها و گلستان‌های شهداء حرکت کنیم، کجاست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم حضور در این راهی است که در مقابل ما گشوده شده است آن‌هم به سوی روحانیتی که حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» مقابل ما گشودند و با توجه به روایاتی که تأکید بر زیارت آن حضرت در اربعین دارد؛ این گشودگی بیشتر در مقابل ما به ظهور می‌آید. حال ماییم و مدّ نظرقراردادنِ حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» چه در مسیری که به کربلا ختم می‌شود و چه در مسیری که به شهدایی ختم می‌شود که منوّر به نور شهادت حضرت امام حسین «علیه‌السلام» هستند. البته معلوم است که اگر بتوانیم در مسیری حاضر شویم که به کربلا ختم شود، چرا آن‌جا نباشیم؟ بحث بر سر آن است که آیا در این زمان می‌توان به همان صورتی که می‌فرمایید به یک معنا در آن میدان و در این تاریخ حاضر شد؟ مهم حضور در تاریخی است که در حال شروع و گشایش است. در آن صورت جاماندگان به هیچ وجه جامانده نیستند. دل‌های مشتاقی که از ماه‌ها قبل در انتظار سفری ملکوتی‌اند؛ جا نمی‌مانند، هرچند محدودیتِ عالم خاک زنجیر به پایشان بسته باشد. «بُعد منزل نبود در سفر روحانی». اینان همان «دل دادگانند» نه «جاماندگان». به اندازه حسرتی که از نرفتن دارند، آن حسرت، آنان را بیشتر از رفتن‌های معمولی در آن‌جا حاضر می‌کند. و در این رابطه می‌توان گفت: خوشا به حالِ دل‌دادگانِ جامانده. موفق باشید

38203

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا می‌شود که بگوییم علم، قدرت و حیات از شؤن، عین هستی است؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب این موارد را باید با تعمق در «برهان صدیقین» بیابید، وگرنه با سؤالات جزیی به نتیجه‌ای که باید در فهم مطالب برسید، نخواهید رسید. موفق باشید

38025

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

اگر قائل به این باشیم که معصوم به همه اتفاقات از اول تا آخر آگاهی دارد و علم کتاب نزد اوست پس واقعه لیله المبیت نمی‌تواند فضیلت باشد برای حضرت علی (ع) و اگر نمی‌دانست که جان سالم بدر می‌برد، آیا با جمله بالا منافات ندارد که می‌گوید معصوم بر همه اتفاقات احاطه دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که حضرت علی «علیه‌السلام» خود را به حوادث می‌سپارند هرچه می خواهد باشد؛ غیر از آن است که عیناً آن آینده همیشه برایشان مکشوف باشد. مثل آنکه اجمالاً در شب ۱۹ ماه رمضان احساس می‌کردند باید همان شب قتل‌شان باشد. یا این‌که حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» در مسیر کربلا به طور کلی متوجه شواهد شهادت خود می‌شوند، ولی نه آن‌که عیناً آن مسئله را در آن سفر پیش‌بینی کنند. بد نیست سری به پاسخ شماره ۱۷۴۸۰ بزنید  موفق باشید

37883

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و درود به استاد: آیا اطلاعیه منصوب به آقای داوری اردکانی واقعیت دارد؟ آیا این سیر، از شهادت رئیس جمهور تا این انتخابات، سنت الهی در «فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ ۚ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا» نیست؟ آیا اطلاق «موی دماغ» به شهید بزرگوار وی را به وجد آورده است؟ سایه وجود عالی زیر سایه امیرالمومنین علیه السلام مستدام باد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکاتی در این رابطه در جواب سؤال شماره 37881 عرض شد. علاوه بر آنکه تصور بنده اینچنین است که آقای دکتر داوری، آقای پزشکیانِ آخر را هرگز مدّ نظر نداشتند. موفق باشید

37586
متن پرسش

‌ ‌«اینکه ما نمی‌توانیم در امورمان منظم باشیم، بخاطر عدم التزام به نظم یا بی‌تعهدی نیست، بلکه یک مناسباتی جاری است که این مناسبات، اجازه درست و به موقع انجام دادن امور را به ما نمی‌دهد. اینکه مرحوم امام آنقدر منظم بودند چون در یک عالمی تنفس می‌کند و یک افقی از آن عالم را چشیده که می‌تواند منظم باشد، حال اگر ما این را کنار بگذاریم و بگوییم آدمیان هم باید این نظم را داشته باشند، این انتظار ما، آدمیان را در بن بست قرار می‌دهد. با این کار آدمیان در جایی قرار می‌گیرند که مایوس می‌شوند و دائم بر سر خود می‌زنند و به نتیجه‌ای نمی‌رسند.» سلام استاد عزیز: ولادت امام رضا را خدمت شما تبریک عرض می‌کنم. استاد عزیز این متن در یکی از کانالهای مرتبط با شاگردان و اطرافیان حضرت عالی درج شده به این مناسبت خواستم از شما راهنمایی بگیرم: با درک این حقیقت که قوت شخصیت امام خمینی (ره) موجب شد که ایشان نظم، زهد و جدیت و توکل ویژه خود را داشته باشند و تمنای داشتن این اوصاف با همان شدت برای افرادی که از نظر معارف و شدت وجودی به شدت پایین‌ترند، تمنایی نشدنی و مایوس کننده است آیا این تبیین مجوز بی‌نظمی حاد و آزاردهنده در طیف بچه‌های انقلابی است؟ در جزئی‌ترین مثالها: حضرتعالی در طی ۳۰-۴۰ سال برگزاری جلسات با کمترین بی‌نظمی و بسیار به موقع و همراه با متن مورد نظر جلسات را برگزار می‌کنید اما در دایره شاگردان و اطرافیان و همین افرادی که دم از ساختن آینده انقلاب اسلامی می‌زنند، اکثر جلسات با تاخیرهای زیاد برگزار میشه و گاه مخاطبان همراهانی که منتظر همراهی و شرکت در جلسات هستند را آزارده میکنه آیا واقعا حق همین است و این افراد با چنین تبیین‌هایی که در ابتدای پرسش نقل شد حق دارند وقت و شخصیت طرف مقابل را نادیده بگیرند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال حضرت حق به اعتبار وحدت ذاتی و یگانگی که بین ذات و صفات‌شان هست، عین نظم‌اند و هر اندازه ما در نسبت با شرایطی که در اطراف خود داریم؛ رابطه توحیدی برقرار کنیم به نور وحدتی که در اثر نور توحید پیش می‌آید، نوعی یگانگی با کثرات اطراف برقرار می‌کنیم و گرفتار افراط و تفریط و بی‌نظمی نمی‌شویم و در نتیجه می‌توانیم هرچیزی را در جای خود قرار دهیم و از این جهت نظم حقیقی نه نظم تصنعی و ساختگی در زندگی ما ریشه در توحید انسان دارد. موفق باشید

37565

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: بنده سعی می‌کنم به اختصار مشکلات خودم را بیان کنم ان شاء الله برنامه متناسب ارائه شود. ۱. بنده حدود ۵ سالی هست که درگیر رذیله اخلاقی حسادت هستم و خودم رو مقایسه می‌کنم. البته الان خیلی بهتر شده با صوت استاد شجاعی و استاد پناهیان و.... ولی هنوز فکر می‌کنم ریشه کن نشده است. ۲. من وقتی کسی کنارم کاری انجام میده ذهنم درگیر میشه و این مشکل قبلا خیلی شدید بود و انگار اصلا از خودم بیرون میومدم و ذهنم درگیر شخص کناری می‌شد و تو نماز هم این مشکل مضاعف بود در حال حاضر با اینکه بهتر شدم ولی هنوز بعضی وقتها این مشکل سراغ من میاد راه حل اصلی و ریشه کن شدن این مشکل کجاست؟ ۳. من ازدواج کردم و احساس می‌کنم وسواس دارم. وسواس فکری مثلا با خودم میگم نکنه عقد ازدواج مون باطل باشه و... امثال این فکرها. و همسرم رو مقایسه می‌کنم و در نتیجه سردی پیش میاد و به همسرم توجه نمی‌کنم. چجوری باید عشق الهی رو تو زندگی مون جریان بدیم؟ چجوری از این مقایسه رها بشیم؟ ۴. بعضی وقتها فکر اینکه الان سن من گذشته و نمیتونم تغییر کنم من رو اذیت میده و دنبالش تنبلی میاد. احساس می‌کنم در تغییر کردن خیلی کند هستم و اراده محکمی ندارم. ۵. با وجود گناهانی در گذشته هنوز حس توبه واقعی در من شکل نگرفته برای توبه واقعی باید چیکار کنم؟ ۶. بعضی اوقات حس بدبینی نسبت به خدا و وجود حضرات معصومین در من میاد و نمیدونم از کجا میاد و نمیتونم کنترلش کنم و سخته و این بدبینی من چحوری حل میشه؟ ۷. دنبال همین بدبینی نسبت به خدا و اهل بیت شبهات زیادی در ذهن من میاد از جمله موارد نقضی که ذهنم خیال میکنه و میگه اگر خدا و اهل بیت تو رو دوست داشتن اینجوری نمی‌شد و... با اینکه میدونم من خیلی خراب کردم و اهل طاعت و بندگی نبودم و این فکرا سراغم میاد. از موفقیت بقیه در لحظه اول که می‌شنوم شاد نمیشم و ناراحت میشم و بعدش به خودم تلنگر می‌زنم که چرا اینجروی هستی و بعدش کم کم برطرف میشه. چجوری این حس رو باید درست کرد؟ همش با خودم میگم چرا نباید از پیشرفت بقیه خوشحال بشم؟ ۸. بعضی اوقات حس پوچی سراغ من میاد که این درس که میخونم به چه کاری میاد. ۹. چیکار کنم محبت خدا و اهل بیت و آقا امیرالمومنین در وجودم زیاد بشه؟ ۱۰. میخوام خودم رو بشناسم که اصلا من کی هستم و خود شناسی داشته باشم. ۱۱. مدت زیادی شاید ۳ سال کم وبیش درگیر نگاه حرام و نامحرم بوده ام چجوری ترک و توبه کنم؟ ۱۲. بهترین راه توسل به اهل بیت چیه؟ چرا سیمم وصل نمیشه (یکم اراده ضعیف دارم البته) خلاصه که خیلی دوست دارم سرم تو زندگی خودم باشه نه اینکه مثل یک دیده بان زندگی بقیه رو سرک بکشم و مقایسه کنم.. خیلی دوست دارم معرفت خدا و اهل بیت رو بدست بیارم و نماز خوب داشته باشم، نماز با توجه، اهل یقیین و توکل به خدا باشم. راه تقویت صفات حسنه و خوب در وجود آدمی چیست؟ برای اینکه محبت خدا و اهل بیت در وجودم زیاد بشه چیکار کنم ان شاء الله به امید خدا با برنامه شما این مشکلات حل بشود. البته اجمالا یقیین دارم که آنچه پیش می آید خیر است ان شاء الله استاد محترم: لطفا برنامه کامل بدهید و بدانید که من پای کار هستم و این برنامه را انجام می‌دهم و تشنه تغییر هستم چراکه اگر غیر این بود این عریضه را نمی‌نوشتم و وقت شما را نمی‌گرفتم. خیلی ممنونم تشکر خدا خیرتان بدهد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حُسنِ آگاهی از این ضعف‌ها حکایت از آن دارد که به لطف خدا، طلبِ عبور از آن‌ها در شما پیش آمده و درمانِ همه آن‌ها ورود به ایمان حضوری است که ابتدا با مباحث «معرفت نفس» و صوت‌های آن که روی سایت هست شروع بفرمایید و با تدبّر در قرآن راه را ادامه دهید. در ارتباط با سوره‌های زمر و عنکبوت و روم و آل‌عمران از طریق صوت آن سور که روی سایت هست. موفق باشید

37377

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام‌ و رحمت هدیه ای متبرک از حرم اباعبدالله علیه السلام به پاس کمکهایم به بنده اهدا شد تسبیحِ متبرک این هدیه ناخواسته زیر آب قرار گرفت و از بین رفت. خیلی ذهنم درگیر خطاهایم است و قبول نشدن فعالیتها و کمکهایم در هیئت دلیل این اتفاق چه می‌تواند باشد؟ چطور می‌توانم به خود آرامش دهم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که جنابعالی قصدی نداشته‌اید، باید احتمال دهید حکمتی در کار بوده و إن شاءالله خیر بیشتری در راه است. موفق باشید

37285

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم حاج آقا: ما شنیده ایم که امام زمان سلام الله علیه با سرعتی مافوق نور در حال پرواز و سیر و صعود به درگاه قرب الهی هستند. از طرفی ما هم بسیار افتاده و ناتوان و ضعیف هستیم و از عبادات مفتضح خود بسیار شرمساریم. اگر از ایشان تقاضا کنیم که ما را هم با خودش ببرد، آیا چنین تقاضایی غیرمنطقی و گزاف است؟ منظورم این نیست که ترک عبادت و عبودیت کنیم. منظورم این هست که با همین عبادات ناچیز، آیا می توان تقاضای همراهی از ایشان کرد، به همان معنایی که مرحوم علامه فرمودند: من خس بی سر و پایم که به سیل افتادم/ او که می رفت مرا هم به دل دریا برد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در فهمِ نسبتی که با حضرت صاحب الامر «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» داریم، به لطف الهی می‌توانیم راه‌های مهمی را طی کنیم مانند آنچه حضرت امام و رهبر معظم انقلاب در آن مسیر قرار گرفته‌اند. اخیراً عرایضی تحت عنوان «نظر به حضرت مهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» و درک حضور نهایی امروزین خود» شده است. خوب است که به آنجا رجوع شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/16112  موفق باشید

37223

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: حقیر حدود یک سال پیش با یکی از عرفا آشنا شدم که ظاهراً ایشون هم حدود ۲۵ سال پیش شاگرد شما بودن با راهنمایی های ایشون با مباحث عرفانی آشنا شدم و کتاب حکمت عرفانی از آقای علی امینی نژاد را تهیه کردم ولی اصلا متوجه نشدم ایشون اون زمان میگفتن کلید کتاب حکمت عرفانی کتاب خیشتن پنهان شماست و من با اینکه کتاب خیشتن پنهان را مطالعه کردم ولی باز مباحث عرفان نظری را متوجه نشدم یکی از دوستان دلیلش را ازشون پرسیده بودن و ایشون گفته بودن دلیلش اینه که کتاب خیشتن پنهان را حضوری کار نکردیم و بطور حصولی کار شده و اگر همش را هم حفظ کنیم فایده نداره باید با کتاب خیشتن پنهان به علم حضوری برسیم تا بتونیم شهود کنیم. میشه لطفاً شما راهنماییم کنید که چطور کتاب خیشتن پنهان را مطالعه کنم که به علم حضوری برسم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اگر کتاب «معاد» و شرح صوتی آن دنبال شود، کار جلو برود. موفق باشید

37134

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: علامه طباطبایی در تفسیر آیات ۶۳ تا ۷۴ بقره درباره اینکه برنگشتن نفس متوفی به جسم در حالی که امکان استکمال دارد قسر دائمی نیست. چنین مطلبی فرموده اند: «اين نفوسی كه در دنيا از قوه بفعليت در آمده، و بحدی از فعليت رسيده، و مرده‌اند ديگر امكان استكمالی در آينده و بطور دائم در آنها باقی نمانده، بلكه يا هم چنان بر فعليت حاضر خود مستقر می‌گردند، و يا آنكه از آن فعليت در آمده، صورت عقليه مناسبی بخود می‌گيرند، و باز بهمان حد و اندازه باقی مي‌مانند و خلاصه امكان استكمال بعد از مردن تمام مي‌شود. ‏پس انسانی كه با نفسی ساده مرده، ولی كارهايی هم از خوب و بد كرده، اگر دير می‌مرد و مدتی ديگر زندگی می‌كرد، ممكن بود برای نفس ساده خود صورتی سعيده و يا شقيه كسب كند، و همچنين اگر قبل از كسب چنين صورتی بميرد، ولی دو مرتبه بدنيا برگردد، و مدتی زندگی كند، باز ممكن است زائد بر همان صورت كه گفتيم صورتی جديد، كسب كند. ‏و اگر برنگردد در عالم برزخ پاداش و يا كيفر كرده‌های خود را می‌بيند، تا آنجا كه بصورتی عقلی مناسب با صورت مثالی قبليش درآيد، وقتی درآمد، ديگر آن امكان استكمال باطل گشته، تنها امكانات استكمالهای عقلی برايش باقی مي‌ماند، كه در چنين حالی اگر بدنيا برگردد، مي‌تواند صورت عقليه ديگری از ناحيه ماده و افعال مربوط بان كسب كند، مانند انبياء و اولياء، كه اگر فرض كنيم دوباره بدنيا برگردند، مي‌توانند صورت عقليه ديگری بدست آورند، و اگر برنگردند، جز آنچه در نوبت اول كسب كرده‌اند، كمال و صعود ديگری در مدارج آن، و سير ديگری در صراط آن، نخواهند داشت، ‏و معلوم است كه چنين چيزی قسر دائمی نخواهد بود، و اگر صرف اينكه (نفسی از نفوس مي‌توانسته كمالی را بدست آورد، و بخاطر عمل عاملی و تاثير علت‌هايی نتوانسته بدست بياورد، و از دنيا رفته) قسر دائمی باشد، بايد بيشتر و يا همه حوادث اين عالم، كه عالم تزاحم و موطن تضاد است، قسر دائمی باشد.» لطفاً در این باره توضیحی بفرمایید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث خوبی است. شاید بتوان این نکات را در این روایت جمع کرد که امام على علیه السلام فرموده‌اند: «إِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لا حِسابَ وَ غَداً حِسابٌ وَلا عَمَلَ.» امروز روز عمل است و حسابى در كار نيست. و فردا روز حساب است و مجالى براى عمل نيست. بنابراین در عالم خارج از زندگی دنیایی حضور، تنها حضور در نتیجه اعمال است و کمال به معنای تبدیل قوه به فعل، آن‌جا نیست مگر رفع حجاب نسبت به آنچه در عمق اراده انسان نهفته بود. موفق باشید

36950

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوارم: شعری از مولوی هستش که استاد مهدوی دامغانی معتقدند براشون یادآوره امام حسین علیه السلامه، می‌خواستم ببینم شما هم به همین امر منتقل می شوید؟ باز آمد آن مغنی با چنگ ساز کرده / دروازه بلا را بر عشق باز کرده / بازار یوسفان را از حسن برشکسته / دکان شکران را یک یک فراز کرده / شمشیر در نهاده سرهای سروران را /  و آن گاهشان ز معنی بس سرفراز کرده / خود کشته عاشقان را در خونشان نشسته / و آن گاه بر جنازه هر یک نماز کرده / آن حلقه‌های زلفت حلق که راست روزی/ ای ما برون حلقه گردن دراز کرده / از بس که نوح عشقت چون نوح نوحه دارد / کشتی جان ما را دریای راز کرده / ای یک ختن شکسته ای صد ختن نموده / وز نیم غمزه ترکی سیصد طراز کرده / بخت ابد نهاده پای تو را به رخ بر / کت بنده کمینم و آنگه تو ناز کرده / ای خاک پای نازت سرهای نازنینان / وز بهر ناز تو حق شکل نیاز کرده / ای زرگر حقایق ای شمس حق تبریز/ گاهم چو زر بریده گاهم چو گاز کرده

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی راهی گشوده شود « دروازه بلا را بر عشق باز کرده» کدام میدان است که چنین باشد، جز صحنه کربلا؟! وقتی نهایی‌ترین عشق، عامل گشوده‌شدنِ دروازه‌های بلا می‌شود و در نتیجه « سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت». موفق باشید

36773

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد بزرگوار: از میان رشته‌هایی مثل کلام اسلامی، تفسیر، تاریخ، تربیت دینی کودک و نوجوان، مشاور خانواده، کدام می‌تواند زمینه خدمت را به جامعه کنونی فراهم آورد؟ کدام بیشتر در این زمانه مورد احتیاج هست که بدان آن جور که نیاز و شایسته است پرداخته شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام از رشته‌ها که فرمودید اگر در بستر معارف اسلامی مطرح شود، منشأ خیرات خواهد بود. با این‌همه به رشته «تفسیر» به اعتبار حضور بیشتر در قرآن می‌توان فکر کرد. موفق باشید

36696

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز وقت بخیر: با توجه به نزدیکی ایام اعتکاف تصمیم گرفتیم نوجوانانی رو که تو برنامه های فرهنگی مسجد شرکت میکنن تشویق کنیم برای حضور در اعتکاف و خدا را شکر استقبال خوبی شده و عده زیادی تا الان ثبت نام کردن و مشتاق هستن. از طرفی یکی از رفقا به بنده پیشنهاد سفر کربلا و نجف داده که اتفاقا تو همون ایام اعتکاف هست و در صورت رفتن بنده به این سفر زیارتی اعتکاف کنسل میشه چون کسی نیست که حواسش به دانش آموزان باشه و برنامه های فرهنگی و... رو پیاده کنه. دانش آموزان هم اگه بفهمن که اعتکاف کنسل شده ناراحت میشن حال این دو راهی سخت برای بنده پیش اومده: حضور در این سفر معنوی و زیارتی یا ماندن کنار دانش آموزان در ایام اعتکاف. لطفا بنده رو راهنمایی کنید. تشکر استاد عزیز

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید حضور در آن اعتکاف همچنان‌که روایات ما بعضاً متذکر می‌شوند، از صد حج و زیارت بالاتر باشد. موفق باشید

36662

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: بنده بعد از سه سال طلبگی به این نتیجه رسیدم که نیاز هست که مدتی فراغتی داشته باشم تا خودم را بیابم با وجود اینکه از پیش از زمان طلبگی مطالعاتی داشته ام بعضی کتب شما و آقای دکتر داوری و همچنین شهید سید مرتضی و آثار شهید مطهری و مقداری فلسفه غرب. اما امروز سخت پریشان هستم فکر می‌کردم ممکن است طلبگی راهگشا باشد اما  هنوز نتوانسته ام خودم را پیدا کنم از سر اضطرار و اینکه نمی‌دانستم چگونه می‌توانم به مقصود برسم این پیام را برای شما نوشتم تا راهی باز شود. ان شاءالله.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید پیش آمدنِ چنین احوالاتی در این زمانه که زمانه نیست‌انگاری است، طبیعی باشد. آیا بهتر نیست در همین مسیرِ طلبگی به خودیابی بپردازید و همچنان جلو و جلوتر روید؟ موفق باشید

36519

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: استاد فکر می کنم در بخشی از سوره حضرت یوسف (ع) بود که فرمودید اینکه گفتند «تو همان یوسفی» با «یوسف تویی» فرق دارد لطف می کنید فرق این دو را کوتاه بفرمایید. پیدا کردن صوت برام سخت بود. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جمله «تو یوسفی» ابتدا نظر به وجود جناب حضرت یوسف «علیه‌السلام» در میان است و پیرو آن به ماهیت آن حضرت. و در جمله «یوسف تویی» قضیه بر عکس است. و در این رابطه در بحث «اصالت وجود»، انسان، ابتدا وجود را از هر ماهیتی مدّ نظر دارد. موفق باشید

36447
متن پرسش

سلام: نظر شما در مورد این یادداشت چیست؟ دکتر داوری به مناسبت نودسالگی یادداشتی نوشته که چینی نازک تنهایی‌اش را نشان می‌دهد. او در حکمی مطلق نوشته: «هیچکس در این چهل سال با من درباره مسائلی که مطرح کرده‌ام بحث نکرده است. موافقان که بیشتر جوانانند با لطف و احسان در نوشته‌های من نظر کرده‌اند». او در جایی دیگر ادامه داده که: «چهل سال است در وضع تحریم به سر می‌برم. تحریم من از ناحیه یک گروه صورت گرفت و جمع کثیری از آن پیروی کردند حتی کسانی که در ظاهر هیچ اختلافی با من نداشتند». چهل سال تحریم را با هفتاد سال جنگ ادامه داده: «هفتاد سال جنگیده‌ام اما در یکی دو سال اخیر احساس می‌کنم شکست خورده‌ام. این شکست را وقتی آزمودم که دیدم حتی صمیمی‌ترین و صادق‌ترین فرزندان این کشور روحیه‌ای پیدا کرده‌اند که فکر می‌کنند به فکر نیازی نیست بلکه عمل باید کرد». نکته مشترک این تنهایی داوری این است که می‌گوید هیچکس با من بحث نکرده است و عبارت «جوانان» را هم که به کار می‌برد منظورش هم‌بحث فکری نیست بلکه صرفاً از لطف و احسان آنها تشکر کرده است. او طوری نوشته که گویا اندیشه‌هایش بر هیج کس تاثیر نداشته است. نمی‌دانم چطور آوینی‌ها را حساب نکرده است؟ چطور یادش رفته که اصغرطاهرزاده را به خاطر درکی که از او داشت ستایش کرده است؟ چطور همسخنی‌های جوانان اندیشمند را فقط در حد لطف و احسان می‌بیند؟ گرچه او همچنان تجدد و تحجر را همزمان نقد می‌کند و می‌نویسد: «از آزادی گفتن روشنفکران مثل از تقوی گفتن گروه رقیب است.» اما موضع او در مورد انقلاب هم نامتعادل است: «من اشتباه کرده بودم و گفته بودم انقلاب صرفاً سیاسی نیست بلکه می‌تواند آغازی دیگر باشد». داوری به نام تفکر تسلیم شده است. موافقم که سخن اکنون استاد درباره ضرورت توسعه با نقد تجدد تناسب دارد. در کتابم هم یادداشتی درباره اهمیت مقام تحقیق از دید ایشان نوشتم. ولی فکر می‌کنم گاهی این ضرورت‌گویی موجب تسلیم شده است و موضع‌گیری هایی از ایشان دیده شده که با داوری متفکر تناسب ندارد. شاخص این موضع‌گیری‌ها پیامش درباره برجام بود. داوری درست می‌گوید که «هایدگر در ابتدا اشتباه کرد که ناسیونال‌سوسیالیسم را مقدمه گشایشی تازه در تاریخ انگاشت.» اما همچنان محتاط است و نمی‌خواهد نسبت یهود و مدرنیته در اندیشه هایدگر را تبیین کند. اگر او متوجه بود که اصلی‌ترین تاثیرش بر جوانان اصیل در آن سوی انقلاب است، نمی‌گفت: «با انقلاب نه فقط رویای من تعبیر نشد هیچیک از شعارها و سوداهایی که اهل انقلاب داشتند به جز خواست کسانی که حکومت شریعت دل بسته بودند یا به آن گردیدند تحقق نیافت.» داوری سخن سالها پیش خود را تکرار کرده که کتاب‌هایم خوانده نمی‌شود و گفته شکست را می‌پذیرم. تیتر سیاست‌نامه فیلسوف بازنده است. نمی‌خواهم سخن استاد را رفو کنم یا بگویم حرفش غلط است یا شکسته‌نفسی است. اما شکست‌خورده شکستگی و درجه‌ای از تضرع دارد که همان راه نجات است امیدوارم این شکست مانند سخن خود او درباره کرونا باشد که آن را عصر اضطرار بشر خواند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً هر سخن و هر نوشته‌ای  که از آقای دکتر داوری به ظهور آید، ما را به تفکر دعوت می‌کند از جمله همین نوشته‌ای که جنابعالی از ایشان متذکر شده‌اید و بنده نیز در جریان آن بودم. و به همین دلایل که می‌فرمایید پس آقای دکتر داوری دیده شده‌اند و در نظام اسلامی، ایشان را فیلسوف فرهنگ نامیده‌اند و تقریباً اکثر متفکران، نگاه ایشان به امور را مدّ نظر دارند. در جواب سؤال شماره 36357 به طور اجمال این‌طور عرض شد همان‌طور که استاد فرموده‌اند یادداشت‌های تنهایی ایشان بوده حاکی از آنکه سخنان و نگاه ایشان به عالَم و آدم، بسیار بیش از آنکه مدّ نظرها است می‌توانست مفید و کارساز باشد و در دل آن یادداشت، گویا استاد از خود پرسیده باشند چرا در این مورد شکست خورده‌اند؟! و کسانی که استاد را می‌شناسند می‌دانند که این نوع سخن‌گفتن، دأب ایشان است. ولی به نظر بنده اگر دکتر داوری فیلسوف فرهنگ و چهره ماندگار است، بیش از آنکه فیلسوف فرهنگ و چهره ماندگار باشد، فیلسوف فردای ما می‌باشد با تأثیری بسی بیشتر. زیرا در بستر انقلاب اسلامی با هویت جهانیِ این انقلاب  و این‌که باید این انقلاب، سرنوشتِ بشر گرفتارشده به نژادپرستی غربی را تغییر دهد؛ این دکتر داوری است که در آن بستر برای آن‌هایی که می‌خواهند با عقل جهانی، انقلاب را بیان کنند، حرف‌ها دارد، همان‌طور که برای آنانی که امروز بنا دارند دینداری خود را به عمیق‌ترین شکل فهم کنند، نیازمند اشارات دکتر داوری می‌باشند. به یاد آورید وقتی آن‌طور که شایسته بود جناب مارتین هایدگر را پاس نداشتند. شاگرد چینی هایدگر این‌طور می‌گوید: وقتی رفتار غیر منصفانه متفقین را با هایدگر دیدم به او گفتم: «منکیوس می‌گوید: وقتی آسمانیان اراده می‌کنند که تکلیف سختی را بر عهده کسی بگذارند، نخست قلب او را از تلخی اندوه آکنده می‌کنند، رگ و پی‌ و استخوانی‌های او را می‌پوسانند و کالبدش را به مشقت دچار می‌کنند و اعمال و آثارش را با بی‌حرمتی می‌کنند تا آنکه قلبش مهبط الهام شود و طبیعتش انگیخته گردد و نقایصش جبران شود ..... و از این همه، می‌آموزیم که حیات حقیقی از شور و اشتیاق و محنت و حرمان نشات می‌گیرد و از طرف دیگر مرگ حاصل بی‌دردی و لذت و تن آسایی است.» و بنده حقیقتاً هرچه بیشتر در جناب آقای دکتر رضا داوری تعمق و تأمّل می کنم، بیشتر احساس می نمایم که قلب او مهبط الهام فرشتگان است و می‌توان معنی حیات حقیقی را از اشارات او برگرفت و مگر می‌شود چنین مردی نسبت به غوغاسالاران، گمنام و غریب نباشد؟!!! طوبا للغربا.
بنا به گفته آقای دکتر سید مهدی ناظمی قره باغ : دکترداوری تلاش می‌‌کند به خوانندگانی که در آینده دارد اعلام کند که هیچ وقت «او را جدی نگرفته‌اند»؛ نه حاکمان و نه مخالفان ایشان. بنابراین هر چیزی که ممکن است مخالفانش درباره او بگویند از همین‌جا ریشه می‌گیرد که آنها هیچ‌ وقت «دکتر داوری‌اردکانی فیلسوف» را نخوانده‌اند. 
و از جهت دیگر  آن‌گاه که متفکران خاموشی می‌گزینند، بدین معنا است که گوش‌ها و گفتگوهایی والاتر از آنچه در عرف ردّ و بدل می‌شود باید داشت. این است که آن متفکران با سکوت و یا اظهار شکستِ خود باید بذر دلواپسی‌های خود را در زمین آن تاریخ بپراکنند، به امید ظهور زمین و زمینه‌ای که شنیدن و دل‌سپردن به اندیشمندان در آن آغاز شود.  و تا زمانی که ظاهرگرایان و متحجّرین در جایگاه ارزیابی انسان‌ها قرار دارند، انسان‌های ارزشمند در بوته فراموشی گذاشته می‌شوند. آیا دروغگوترین انسان‌ها همان ظاهرگرایان و متحجّرین نیستند؟ آیا نمی‌شناسیم کسانی را که به دلایل نوع اندیشه‌ای که دارند، عوامِ سرگردان آنان را نمی‌ستایند؟ آیا می‌توان گفت درخشش اندیشه‌ آنان چشم‌های مردمان سطحی‌نگر را می‌زند، زیرا خود را در مقابل آن اندیشه‌ها خوار و حقیر احساس می‌کنند؟ این‌جا چه کسی را باید مقصر دانست؟
باز باید نسبت به آقای دکتر داوری و آن متن، فکر کرد. رفقا در همین رابطه سه جلسه تحت عنوان «فیلسوف فردا» داشته‌اند که خوب است سخنان آنان نیز مدّ نظر قرار گیرد و باز در مورد آقای دکتر داوری و آن متن، فکر کرد. https://eitaa.com/soha_sima/3128 وhttps://eitaa.com/soha_sima/3156   موفق باشید   

 

36405

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

باسمه تعالی. استاد طاهرزاده سلام علیکم: احتراما بعرض می‌رسانم که در جلسه دوشنبه در مورد اشتباهات مردم و اقوام که مردم عادی هستند و دشمن اسلام نیستند فرمودید که باید ببخشیم و حق نداریم اگر اقوام ما را عصبانی کردند قطع رحم کنیم. حال سوال بنده اینست که حضرت امام صادق علیه السلام با شخصی بیست سال دوست بودند و وقتی دوست امام از روی جهالت به غلامش نسبت عدم حلال زاده گی داد امام ایشان را طرد فرمودند دوست امام هم که دشمن اسلام نبود. لطفا توضیح بفرمائید. قبلا از بذل عنایت شما کمال تشکر و قدردانی را بعمل می‌آورم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست باید آن حرکت امام صادق «علیه‌السلام» را با فرازی که از سخن حضرت کاظم «علیه‌السلام» به میان آمد مبنی بر آبروی مردم و عدم غضب به آن‌ها، جمع کنیم. شاید کار آن فرد، آن اندازه منفی بوده که امید اصلاح در او نمی‌دیدند. ولی به هر حال از آیه ۸ سوره ممتحنه نباید غفلت کرد از آن جهت که به ما توصیه شده به افرادی که با ما دشمنی نکرده‌اند بدون این‌که لازم است مسلمان باشند؛ نیکی نمایید. موفق باشید

36111

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقتتون بخیر: ببخشید استاد یه مشکلی هست که می‌خواستم ازتون کمک بگیرم. من یه چند وقتی هست که مثلا توی ذهنم میگم (ببین من چقد سرما که می‌خورم خیلی حالم بد میشه ولی مثلا دوستم چقد سلامته سرما هم که می‌خوره زیاد حالش بد نمیشه) خیلی بدم میاد از این فکرا. بعد احساس می‌کنم چشمش می‌زنم با این فکرا و خیلی اذیت میشم. کاش بشه کمکم کنید. خیلی اعصابم خورد میشه که این فکرا میاد تو ذهنم لطفا کمکم کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  به هر حال ‌ طبع ها و طبیعت‌ها با هم متفاوت است و هر کس باید در همان موقعیتی که قرار دارد خود را از آنجا شروع کند و به سوی کمالاتش پیش برود اگر کسی امکانات بیشتری  از نظر بدنی دارد به همان اندازه نیز مسئولیت‌های بیشتری به عهده او هست. یعنی هرکه داراتر است مسئول‌تر است. بنابراین در این موارد جایی برای چشم‌زخم و یا نفی کمالات افرادی که در کنار ما می‌باشند، نمی‌ماند. موفق باشید

35958
متن پرسش

«بسم ربّ اُمّ اَبیها» «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ» نون؛ به قلم قسم و به آنچه می‌نویسند، هفته‌ای از اربعین نگذشته است و ما اربعینان، به دنبال قصه خود پیاده به هجرت زدیم تا بازیگر قصه گمشده خود باشیم. و هفته ای ست به شهر بازگشته‌ایم در شهر و امان از روزمرگی و بی قصه‌گی‌اش و درد از غربت شهر آشوبان در شهر که خاک غربت بر سر می‌زنند و درد غربت را کوله بار خویش کرده اند تا شاید دوباره، در صحرایی دیگر قصه خود را بیابند؛ حال خواه این صحرای ۱۴۰۰سال پیش، پس از هجرت پسر رسول خدا در کربلا میان کوفه و مدینه باشد، خواه میان هورها و بیابان های خوزستان شلمچه و چزابه و خواه رمل های فکه و یا هم اوج و فرود کوه های سرد کردستان، شایدم دشت ها و صحرا‌های سوریه، حلب و ادلب و لاذقیه... و ما چه کنیم که زادگان شهرهای شلوغ و پر ازدحامیم؟! شهرهای بی وقت و بی امان شب و روز ما اهالی خانه های سرد و پوچ شهریم که خود را در آشفتگی و پریشانی شهرسازان و مهندسان و پزشکان و مدیران پیدا کردیم و به دنبال راهیم و کوله بار بر دوش در انتظاریم، در انتظار حادثه یا که هم خبر تا در بی نظمیِ نظمِ شهر کوره راه بگشاییم. آخر کوچه های شهر تنگ تر از جان های منتظر ماست که خراب کنیم و دوباره بسازیم. میدانی از پس ماهی کم تر به شهر که برگشتم فقط یک چیز در درونم نجوا می‌کرد و موریانه وار وجودم را می‌جوید: «از شهر بیزارم» از انتظارِ در صف های شلوغ فلان باجه و فلان دکان و اداره، از نامه های بی روح از این اداره و سازمان به آن سازمان دیگری. بیزارم از ترافیک ها و شلوغی های هر روزی شهر بیزارم، از زیبایی زشت مصنوعی شهر بیزارم، از خاک و درخت و چمن پارک های مصنوعی شهر بیزارم، از پاهای خسته ای که مرکبش مرده است و اسبی برای انس و تاختن در بیابان ها و دشت ها و کوه ها ندارد، روحم خسته است، از بازی های هر روزگی‌مان آخر ما بازیگران شکست خورده بازی مناسبات بی روح و جان شهریم؛ ما بیزار خواب های خوش و آسوده مسافرخانه های شهریم. آری! بیزاریم و تن و جانمان بی رمغِ سرما خوردِگی های سَرمای شهر است و آه اگر تو نبودی تو، آری تو را خطاب می‌کنم ای شهر آشوب شهرهای ما که با فریادت و نجوای شبانه نماز شب هایت؛ خاک بیداری بر ما خواب زدگان زدی و ما را مهاجر و غریب و نا آشنای شهرها کردی و مقصدمان را نا آشناتر و در انتظار وعده و ایمان و امید تو، می‌سوزیم. ای امام ای متصل غروب شهر جدید به طلوع مدینة النبی چه کنیم امیدی هست بر میز های موریانه خورده شهر یا هم ابزار زنگ زده مهندسان شهر؟ یا اصلا به جوانه‌های نوظهور شهر؟ کاش میلاد آن ادبار کرده بر ظاهر دینداران کعبه پرست، همان مولود شهرهای خاک خورده ما باز می‌آمد و ما به امید آمدنش خرابه شهر را دوباره می‌ساختیم و مهیای حضورش می‌کردیم. کاش در انتظار تو ای مولای ما ابزارها را نو و قلم ها را آغشته به جان و دل‌ها را مشتاق و در پیش چشمانت می‌ساختیم و فریاد تو سر می‌دادیم. ای مولای من قلمم در این غروب غربت وفات جدّت همان بعثت آخرین رسول رسالت حق بر کره ارض سخت به گردش می‌آید و پر لکنت و اشاره است تو را یاد کردیم، در جان و تن بر سینی زیارت و خدمت جدّت ابا عبدالله گذاشتن و امروز به شهر برگشته ایم و خواستار عزمی نو و شهر آشوبی ایم برای دوباره گرد حیات بر ممات شهر زدن. بَر شُکر خدای اگر، شب روز و ماه و سال بجنگیم و داد برآوریم که شُکر تو را که ما را در این زمان عشق انقلابِ امام و وصی و شهدایش دادی، تو خوب می‌دانی که حقا حقش بجا نیاورده‌ایم. پس تو یاد کن ما را و پیشش بخوان به نامِ بچه بسیجی‌های خمینی ندیده و سید علی دیده و قوت ایستادگی و جنگیدن و خسته نشدن در این راه را بر ما صد افزون کن. ای مولای غریب و نا آشنای محبوب ما تو خوب می‌دانی که تو را با آل یاسین های رهبرمان یاد کردیم و خواندیم و یافتیم و اگر تو را یاد می‌کنیم در یاد او تو را یاد کرده ایم. به امید عزم و امیدی نو، برای ساختن دوباره، به قول حاج قاسم قرارگاه جدّت حسین بن علی، انقلاب اسلامی ایران.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قصه ما همین است که می‌فرمایید. در جستجوی چه چیزی باید بود که این سرگردانی به حضوری بس گسترده تبدیل شود؟
همان‌طور که در آخرین کلمات خود می‌فرمایید؛ وقتی می‌توان به مردان بزرگی نظر کرد که نمونه برتر ما می‌باشند، جایی برای ناامیدی و سرگردانی نمی‌ماند. مهم آن است که با تماشای آنان، کارِ خود را در راهی که مقابل‌مان گشوده شده است، ادامه دهیم. باید بدانیم ما در نزد خود تنها با «توحید» آرام می‌گیریم و مردان بزرگ، نمونه‌های حضورِ توحیدی ما نزد ما می باشند. آیا در این راه می‌توان به مولایمان علی «علیه‌السلام» نظر کرد؟  
اگر نیاز امروزین خود را با واقعی‌ترین انسان‌ها جواب ندهیم، و در این زمانه متوجه رهبر معظم انقلاب که به گفته حاج قاسم؛ توجه به ایشان رمز عاقبت بخیری است نشویم؛ جواب نیاز خود را اشخاصی قرار می‌دهیم که در نهایت توهّم جواب توهّم نهاییِ ما را خواهند داد. مانند توجهی که به شخصیت‌هایِ بزرگ‌شده توسط رسانه‌ها می‌شود و باز سرگردانی و باز پوچی. زیرا تفاوت بسیاری است بین واقعیت و شخصیت‌هایی که متذکر واقعیت‌اند و توهّمات و شخصیت‌هایی که توهّم برانگیزند. موفق باشید  

 

35765

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: ما برای ماه صفر برنامه روضه ای ترتیب دادیم تا ان شاءلله فضای راکد محله رو کمی بهتر کنیم. سوال من راجع ب کادر اجراییست که گاهی اوقات انگیزه خود را از دست می‌دهند، خسته می‌شوند و از هدف اصلی منحرف می‌شوند. برای رفع آن مشکل چه پیشنهادی دارید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که هر اندازه حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» به صورتی که انسان‌ها احساس کنند انسانیتِ گمشده خود را در آن حضرت می‌یابند؛ مطرح شوند، انگیزه احیای جلسات عزاداری برای اباعبدالله «علیه‌السلام» در افراد بیشتر می‌شود. عمده آن است که سعی کنیم محتوای جلسات، جوابِ نیاز این نسلِ آماده تعالی باشد. موفق باشید

35712
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و ال محمد. سلام و ادب و احترام خدمت شما، دو نکته عرض می‌کنم: الف) نکته اول آقای طاهرزاده; استاد خوب و قابل استفاده‌ای است و بنده مرید شما نیستم و از تذکرات دینی و عقلی شما استفاده می‌کنم. اما نکته دوم; با آنکه شما سعی دارید هیچ ردی از سؤال کنندگان نباشد اما در ارتباط با یکی از سؤال کنندگان نکاتی داشتم ; ۱. مدتی قبل با یکی از کسانی که از مخالفان انقلاب و به تبع مخالف فکری شما هست گفتگوی آرام و دوستانه ای داشتم. هیچ حرف اساسی نداشت تمامأ حرف های خیلی سطحی و عوام پسند میزد (اصطلاحأ حرف های آنطرف آبی می‌زد و حتی بهتر از آنها حرف می‌زد) ۲. اخیرأ (با نشانه هایی که در محتوای سؤالات و واژه ها و تکیه کلام خاص، ضرب المثل خاص و نشانه خاصی که نمی‌توانم بگویم) درسؤالات مکرر، جهت دار و تقریبإ هم شکل یکی از کاربران دیدم; به آن فرد مذکور در شماره ۱ دلالت شدم . ۳. این کاربری که مدام به شما حرف ها و تهمت های ظالم بودن و دفاع از حکومت ظالم را می‌زند و عقده گشایی می‌کند، فرد معمولی و منتقد عادی و حتی منتقد عصبانی نیست بلکه همیشه لیدر جریان ضد انقلاب بوده است. به نحوی که همیشه بو می‌کشد تا اگر جایی، کمترین آثاری از تجمع و اعتراض و اغتشاش هست سراغ آنها برود و آنها را هدایت سوء به مسیر انحراف کند و لیدری آنها را دست بگیرد. این کاربر محترم، خیلی خیلی با هوشست به نحوی که ثروت نامشروع زیاد یا بهتر بگویم جهنم زیادی از طریق هوش سیاه بدست آورده (با پولشویی و فریب دیگران و ظاهر الصلاة جلوه دادن و سخنان بسیار زیبای توهمی و...). مطالعات خیلی سطحی در تمام حوزه های علوم انسانی دارد و افراد بی سواد و کم سواد و عامه مردم را خیلی زود می‌فریبد اما در مقابل منِ کمترین، زانو می‌زند چون در مقابل حکمت صدرایی قرار می‌گیرد و لال می‌شود. ۴. به هرحال خواستم مخاطبین عزیز بدانند که اینگونه افراد، جریان وابسته و محدودی هستند که معلوم نیستند که از کدام یک از دشمنان تغذیه می‌شوند و پول می‌گیرند و همه مخاطبین می‌دانند که به ما مربوط نیست ولی دستگاه های امنیتی اینگونه افراد را تحت رصد خودشان دارند و مخاطبان بزرگوار بدانند اینها، مردم عادی نیستند اینها دمل های چرکی هستند که هراز گاه در اغتشاشات و فتنه ها، خود را نشان می‌دهند و برای سلامت و حیات طیبه انقلاب مفید هستند دمل چرکی با دید جزئی نگری، (محدود نگری و نگرش بسته) خیلی بد هست اما با دید کلی نگری، (در ارتباط با کل بدن) خیلی خوبست چون که عفونت های کل بدن، خارج می‌شود و سلامت جسم را در پی دارد. همین همین قدر برای تذکر به خودم کافیست. موفق باشید والسلام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست همان‌طور که کاربر محترم سؤال شماره 35710 فرمودند حقیقتاً انقلاب اسلامی عطای بزرگ الهی است و توجه به این امر موجب می‌شود که انسان خود را در این بستر در آغوش خدا احساس کند حتی اگر همچون مولای‌مان حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» تکه‌تکه شویم. قصه، قصه حضورِ تاریخی، چیز دیگری است. قصه بودن در صراطی است که انسان را در بر گرفته تا بیش از پیش او به خودش آورد و معلوم است در این نوع «واقع‌بودگی» سخنان و بی‌انصافی‌های افرادِ ناسپاس به این عطای بزرگ الهی را به چیزی نگیریم و تذکر به آن‌ها در واقع در راستای بسطِ حضور بیشتر خودمان خواهد بود، نوعی تجربه صبر و بردباری است. باید از خود بپرسیم چگونه مسیری را که با انقلاب اسلامی در پیش گرفته‌ایم ادامه دهیم؟ با توجه به آن‌که ما دارای سنت معنویِ چشمگیری هستیم که با حضورِ خود در آن سنت می‌توانیم متذکر هستی و بنیاد خود شویم. این است راهی که خداوند از طریق انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده است. موفق باشید 

35577

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام جناب استاد طاهرزاده: آیا امکان تطبیقی میان مـــــــــــباهله و «ابن» و «نساء» و «انفس» آیه شریفه و رابطه آنها با «مبانی رسیدن بخود » «تداوم مبانی و نهایتا تولد خود حقیقی از خود وهمی» «و ظهورخودِخودِحقیقی» برقرار باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز میدان مباهله در نسبت بین فرزندان راستین انقلاب مانند حاج قاسم‌ها و ابراهیم رئیسی‌ها و جبهه مقابل که مدعی راهکار برای رفع مشکلات بشر است؛ گشوده است و عملاً ما در حال مباهله هستیم «تا سیه‌رو شود آن‌که در او غِش باشد». موفق باشید

35465

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: آیا انسان می‌تونه متوجه بشه ظرفیتش چه اندازه هست؟ با توجه به اینکه هر انسانی یه ظرفی داره و ما اومدیم در این دنیا تا پرش کنیم حالا چه با اعمال نیک و چه بد. آیا میتونیم متوجه بشیم چه اندازه دیگه ازش مونده؟ آیا ربطی به انگیزه برای زندگی داره؟ سوال دوم اینکه آیا میشه اعمال زشتی که داشتیم رو از این ظرف خارج کرد؟ چون من خودم حس می‌کنم دارم آروم آروم در مسیر دینداری پیش میرم تا یه هدفم برسم اما متاسفانه خیلی شکست می‌خورم ولی خب واقعا امیدم رو از دست نمیدم. و در نهایت اگه براتون میسر هست یک نکته ای از جهت شهادت بهم بگید. شاید آدم بشم. خیلی ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظرفیت ما در این زمانه آن مطالبی است که قرآن برای بشر آخرالزمان از طرف پروردگار آورده است. باید سعی کرد نسبت خود با قرآن را رشد دهیم. ۲. آری! انسان وقتی در مسیر دینداری قرار گرفت به مرور از ضعف‌هایش رها می‌شود. خوب است نظری به سؤال و جواب شماره 35461 بیندازید. موفق باشید

35345

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا می‌توان با به زیارت قبر امام رضا علیه السلام رفتن، اسما حسنی را چشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به ظرفیت و آمادگی خود فرد دارد. البته آن امام رئوف هیچکس را بی‌بهره نمی‌کند ولی درک آن بهره‌ها هنر ما است. موفق باشید

نمایش چاپی