بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36165

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

باسمه تعالی. سلام علیکم: ببخشید استاد می خواستم در مورد تاثیرات هرمنوتیک هایدگری در فهم متون دینی و رابطه آن با تاویل بدانم؟ آیا شما کلیت نقد هایی که به هرمنوتیک هایدگری مثل نسبی گرایی وارد می شود را قبول دارید؟ و این که تفاوت هرمنوتیک فلسفی هایدگر با گادامر چیست و آیا بیش تر نقد ها در هرمنوتیک فلسفی به قرائت گادامری آن بر نمی گردد؟ با تشکر التماس دعا

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً متوجه می‌باشید که بحث در این مورد بسیار مفصل است و اگر درست فهمیده شود، هرگز تصور نسبی‌گرایی از آن بر نمی‌آید. به نظر بنده مباحثی که آقای دکتر محمدرضا بهشتی در این مورد داشته‌اند و مؤسسه «روزگار نو» صوت آن مباحث را منتشر کرده، کمک می‌کند. موفق باشید

36049

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: نظر شما درباره قبول فرزند از بهزیستی چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل قضیه، که کار خوبی است. به هر حال تربیت این کودکان به خودی خود اجر و ثواب خاص خود را دارد. موفق باشید

36039

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در برهان صدیقین چون وجود مستقل فقط عین هستی است و غیر او وجود های ربطی هستند، آیا درست است که بگوییم که، عین هستی در همه هستی های ربطی حضور دارد؟ و در ضمن نمی‌دانم چرا از این دیوار برهان صدیقین نمی‌توانم بالا بروم و آن را هضم کنم؟ می‌خواهم با برهان صدیقین همه هستی را بنگرم اما نمی‌توانم. حدود سه ساله که درگیر برهان صدیقین هستم. با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید بالاخره اگر تشکیک در «وجود» است وجود در همه صحنه‌ها حاضر است، منتها در حدّ امکان ممکن‌الوجودها ظهوراتِ مختلف دارد و از این جهت تشکیکی یعنی دارای شدت و ضعف است. موفق باشید

36037
متن پرسش

با سلام و عرض ادب و احترام: استاد آیا با نگاه و تمرکز و صبر مداوم بر بودن خود و حس این بودن این امکان وجود دارد که این خود لامکان به عرصه مکان آید و ظهور کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همه حرکات و گفتار اولیای الهی، همه و همه ظهور حقیقت هستی انسان‌ها می باشد که به ظهور آمده. لذا ما در حرکات انسان‌های بزرگی همچون علی«علیه‌السلام» می‌توانیم هستیِ اصیل خود را تجربه کنیم. و از این جهت است که می یابیم چه اندازه آن حضرت و سایر اولیای الهی به ما نزدیکند هرچند ما از آن‌ها دور باشیم، به همان معنایی که جناب سعدی فرمود: «دوست نزدیکتر از من به من است / وین عجب‌تر که من از وی دورم». موفق باشید

35961

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: استاد وقت اون نرسیده که یک بار دیگه سوره ی اخلاص رو شرح بدید. الان همه جا پر از امام زمان شده. حالا وقتی می‌خواهیم عبادت کنیم باید خدا رو عبادت کنیم خوب وقتی خدا خودش میگه من احد هستم چه جوری من که هنوز من هستم عبادتش کنم؟ باید منی وجود نداشته باشه. الله در عبادت چه نقشی داره؟ تا چه حدی در نماز با الله ارتباط داشته باشم تا چه حدی با احد؟ اگه میشه با شرایط فعلی که خیلی ها رو میبینم قیامتشون بر پاشده یک شرح بدون سانسور بزارید تا بتوانند از چه کنم چه کنم نجات پیدا کنند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر آن سوره آخرالزمانی، جز یک کلمه است که در بستر حضور احدی حضرت حق و بیکرانگیِ او باید خود را احساس کنیم و همچنان از محدودیت‌های خود بکاهیم تا در بیکرانگی او که همان توحید است، بیشتر و بیشتر حاضر شویم؟ موفق باشید

35945

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: من پسر هفت ساله ای دارم که سوالات زیادی می پرسد و بنده جواب بعضی از سوالاتش را نمی‌دانم مثلا می پرسد چرا خدا با قدرت خود کاری نکرد که امام حسین (ع) شهید نشوند؟ یا چرا امام جواد (ع) سم را خوردند (با توجه به کراماتی که از امامان برایش از کتاب ها خواندم) چرا امام زمان (عج) کاری نمی‌کند ما باید همه کار بکنیم تا امام بیاید چرا خدا مهسا امینی و امثال او را آفریده که در دنیا شر به پا شود؟ جواب های من مبنی بر این که ائمه قرار نیست با قدرت خود در هرچیزی نفوذ کنند یا انسان اختیار دارد و.... او را قانع نمی‌کند لطفا اگر می‌شود کتاب و جزوه ای هم در این زمینه به بنده معرفی کنید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اهل نظر معتقدند افراد در این سن، بیشتر دوست دارند سؤال کنند تا از طریق سؤال رابطه برقرار نمایند. پیشنهاد می‌شود قسمت دوم کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» را برای او بخوانید. کتاب روی سایت هست. موفق باشید

35831
متن پرسش

سلام استاد: دیروز منزل اقوام بودم دائما بحث بر سر خیانتهایی بود که حکومت به مردم کرده. آتش تهمت ها قلبم رو می‌سوزند و هیچ کس رو هم در جمع برای همراهی نمی‌دیدم همشون پای ماهواره تغذیه میشن بنده چله سکوت دارم و از طرفی بسیار قدرت طنز سازی دارم احساس کردم اگه اینجا خودم رو خرج انقلاب نکنم ضرر می‌کنم گوش این جماعت به منطق و استدلال بدهکار نبود پس کاری که کردم بعد هر تهمت و افترایی که به حکومت میزدن ی طنز شیرین از تو حرفهاشون می‌ساختم و با قهقهه هایی که می‌زدن مسیر حرف رو گم می‌کردم. دست آخر یکیشون که خودش رو خیلی متفکر و دلسوز فقرا می‌دونست مجلس رو ترک کرد و آتش گپ و گفت ها خوابید نمیدونم کارم درست بود یا نه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار خوبی کرده‌اید زیرا نباید بگذاریم این مسائل سیاسی که بر مبنای دروغ و تهمت بنا داردبین جامعه، ما را به کدورت و دوگانگی بکشاند، بر رابطه‌ها حاکم گردد. به هر حال اینان برای عبور از روان خود که سخت احساس بی‌ثمری می‌کنند، به جای آن‌که خود را ملامت کنند به زمین و زمان بد می‌گویند ولی چیزی نمی‌گذرد که به جای بازی‌خوردن از افکار عمومی که رسانه‌های دنیا بر آن سیطره دارند، به وجدان عمومی خود رجوع می‌کنند و با جهان دیگری روبرو می‌شوند که ذات انقلاب اسلامی و شهدا در ساختن آن همت کرده اند. این‌جا است که شما اجر کارهایتان که موجب شد تا دوگانگی در خانواده پیش نیاید را می‌برید. موفق باشید

35712
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و ال محمد. سلام و ادب و احترام خدمت شما، دو نکته عرض می‌کنم: الف) نکته اول آقای طاهرزاده; استاد خوب و قابل استفاده‌ای است و بنده مرید شما نیستم و از تذکرات دینی و عقلی شما استفاده می‌کنم. اما نکته دوم; با آنکه شما سعی دارید هیچ ردی از سؤال کنندگان نباشد اما در ارتباط با یکی از سؤال کنندگان نکاتی داشتم ; ۱. مدتی قبل با یکی از کسانی که از مخالفان انقلاب و به تبع مخالف فکری شما هست گفتگوی آرام و دوستانه ای داشتم. هیچ حرف اساسی نداشت تمامأ حرف های خیلی سطحی و عوام پسند میزد (اصطلاحأ حرف های آنطرف آبی می‌زد و حتی بهتر از آنها حرف می‌زد) ۲. اخیرأ (با نشانه هایی که در محتوای سؤالات و واژه ها و تکیه کلام خاص، ضرب المثل خاص و نشانه خاصی که نمی‌توانم بگویم) درسؤالات مکرر، جهت دار و تقریبإ هم شکل یکی از کاربران دیدم; به آن فرد مذکور در شماره ۱ دلالت شدم . ۳. این کاربری که مدام به شما حرف ها و تهمت های ظالم بودن و دفاع از حکومت ظالم را می‌زند و عقده گشایی می‌کند، فرد معمولی و منتقد عادی و حتی منتقد عصبانی نیست بلکه همیشه لیدر جریان ضد انقلاب بوده است. به نحوی که همیشه بو می‌کشد تا اگر جایی، کمترین آثاری از تجمع و اعتراض و اغتشاش هست سراغ آنها برود و آنها را هدایت سوء به مسیر انحراف کند و لیدری آنها را دست بگیرد. این کاربر محترم، خیلی خیلی با هوشست به نحوی که ثروت نامشروع زیاد یا بهتر بگویم جهنم زیادی از طریق هوش سیاه بدست آورده (با پولشویی و فریب دیگران و ظاهر الصلاة جلوه دادن و سخنان بسیار زیبای توهمی و...). مطالعات خیلی سطحی در تمام حوزه های علوم انسانی دارد و افراد بی سواد و کم سواد و عامه مردم را خیلی زود می‌فریبد اما در مقابل منِ کمترین، زانو می‌زند چون در مقابل حکمت صدرایی قرار می‌گیرد و لال می‌شود. ۴. به هرحال خواستم مخاطبین عزیز بدانند که اینگونه افراد، جریان وابسته و محدودی هستند که معلوم نیستند که از کدام یک از دشمنان تغذیه می‌شوند و پول می‌گیرند و همه مخاطبین می‌دانند که به ما مربوط نیست ولی دستگاه های امنیتی اینگونه افراد را تحت رصد خودشان دارند و مخاطبان بزرگوار بدانند اینها، مردم عادی نیستند اینها دمل های چرکی هستند که هراز گاه در اغتشاشات و فتنه ها، خود را نشان می‌دهند و برای سلامت و حیات طیبه انقلاب مفید هستند دمل چرکی با دید جزئی نگری، (محدود نگری و نگرش بسته) خیلی بد هست اما با دید کلی نگری، (در ارتباط با کل بدن) خیلی خوبست چون که عفونت های کل بدن، خارج می‌شود و سلامت جسم را در پی دارد. همین همین قدر برای تذکر به خودم کافیست. موفق باشید والسلام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست همان‌طور که کاربر محترم سؤال شماره 35710 فرمودند حقیقتاً انقلاب اسلامی عطای بزرگ الهی است و توجه به این امر موجب می‌شود که انسان خود را در این بستر در آغوش خدا احساس کند حتی اگر همچون مولای‌مان حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» تکه‌تکه شویم. قصه، قصه حضورِ تاریخی، چیز دیگری است. قصه بودن در صراطی است که انسان را در بر گرفته تا بیش از پیش او به خودش آورد و معلوم است در این نوع «واقع‌بودگی» سخنان و بی‌انصافی‌های افرادِ ناسپاس به این عطای بزرگ الهی را به چیزی نگیریم و تذکر به آن‌ها در واقع در راستای بسطِ حضور بیشتر خودمان خواهد بود، نوعی تجربه صبر و بردباری است. باید از خود بپرسیم چگونه مسیری را که با انقلاب اسلامی در پیش گرفته‌ایم ادامه دهیم؟ با توجه به آن‌که ما دارای سنت معنویِ چشمگیری هستیم که با حضورِ خود در آن سنت می‌توانیم متذکر هستی و بنیاد خود شویم. این است راهی که خداوند از طریق انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده است. موفق باشید 

35476

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامی: تو کتاب سر الصلاه یه مبحثی هست به نام «اقرا وقرا» استاد ما می گفتند یعنی هر کلمه نماز یه مزه بدهد، و یک شیرینی داشته باشد. آیا این چیزی که استاد ما فرمودند صرفا یک حالت محسوب می شود؟ آیا فرق می کند با اینکه در هر کلمه نماز اسما به قلب او جاری شود؟ یا اینکه این ها مراتب است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید به نور همان تجلی اسماء است که هر کلمه از نماز، مزه خود را ظاهر می‌کند. موفق باشید

35423
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیر: استاد در مورد راز آیه «و واعدنا موسی ثلاثیین لیله» در نماز شب های این توضیحی بفرمایید تا بتوانیم با ارتباط حقیقی با حقیقت این نماز و این ماه بهترین و بیشترین بهره را ببریم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نماز دهه اول ذی الحجّه نظر به یکی از زیباترین حضور و تکمیل آن حضور تا چهل شب در میقات الهی است که حضرت موسی «علیه‌السلام» در آن حاضر بودند و نمازگزار با تذکر به آن حضور و میقات، در نماز خود، خود را در آن فضا وارد می‌کند. موفق باشید   

35285

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: خدا قوت. پیرو سؤال ۳۵۲۷۲ باید عرض کنم اگر خدا حضور در فضای مجازی را برای ما رقم زده بود حداقل باید چشمان سالم به ما می داد که بتوانیم فعالیت مجازی داشته باشیم. بنده در گذشته فعال مجازی بودم حتی در سایتهای بین المللی با ملیت های مختلف به زبان انگلیسی بحث و تبادل نظر می کردم اما درسالهای اخیر بخاطر پیوند قرنیه و مشکلات بینایی حتی گاهی کارهای ضروری ام را هم نمی توانم در اینترنت انجام دهم. اگر خداوند تقدیر دیگری برای ما رقم زده بود حداقل در خانواده ای که اکنون زندگی می کردم آرامش نسبی داشتم در حالی که مشکلات خانوادگی به حدی شدید و عمیق است که امکان زندگی عادی را سلب نموده و تا حد جنون به بنده فشار می آورد. ضمن اینکه خداوند ما را زوج آفریده و نیازهایی در ما قرار داده که در هیچ مسیر دیگری غیر از ازدواج برآورده نمی شود. بنده آنقدر در این چند سال اخیر راجع به این موضوعات فکر کرده ام و به نتیجه نرسیده ام که دیگر توان هیچ فعالیت فردی و اجتماعی ندارم و فقط هرروز به مرگ خود می اندیشم. واقعاً در زمینه حکمت خداوند دچار تردید شده ام چون تمام بخش های زندگی ام با هم تناقض دارند و چیزی که اصلاً در زندگی نمی یابم آرامش است. آرامشی که مقدمه هر نوع فعالیت و پیش نیاز انجام رسالت است. ممنون

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باز فراموش نکنید خالق ما، ربّ ما نیز هست و زمینه تعالی ما را به نحوی فراهم کرده است. در این مورد خوب است به عرایضی که با توجه به سؤال جنابعالی اخیراً عرض شد، نظری بیندازید. https://eitaa.com/matalebevijeh/13889. موفق باشید

35278

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: با توجه به اینکه اسم الله در مقام تعین ثانی مطرح می شود در نماز باید خداوند را در این مقام پرستید؟ و مقام تعین اول و ذات حق پرستیدنی نیستند؟ و اگر در نماز نیت کنیم که ذات حق را بپرستیم نماز باطل است؟ یا هر چه تلاش کنیم باز الله تعین ثانی را می توانیم بپرستیم و پرستیدن ذات محال است ولی باز احساس می کنم در نیت لااقل بشود ذات را پرستید ولو در عمل ممکن نباشد البته اگر این نیت مشکل شرعی نداشته باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در آنجا در باطل‌بودن و یا باطل‌نبودن نیست. بحث در اُنس با حضرت محبوب است که از طریق اسماء او صورت می‌گیرد که همان حضرت «الله» است. هرچند می‌توان به تعیّن اول فکر کرد ولی این، غیر از انس با اسماء او می‌باشد. موفق باشید

35275

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و ادب. گیریم که دولت اسلامی محقق شد، گیریم که حکومت اسلامی محقق شد، گیریم که تمدن نوین اسلامی محقق شد، که چه بشود؟ گیریم که همه مناسبات بر اساس تعادل توحیدی که نمونه اعلای آن عدالت است در جامعه حاکم شد. که چه بشود؟ این نظام متعادل همه جانبه قرار است چه خروجی ای داشته باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن‌جا است که انسان در نهایی‌ترین منزل با نهایی‌ترین حضورِ خود نزد خود حاضر می‌شود. و راز انتظار و چشم‌دوختن به این حضور که موجب نوعی درکِ آن نهایی‌ترین منزل در نهایی‌ترین حضور است نیز در این‌جا است مگر درک «حضور بیکرانه جاودانه اکنون»، همین نیست؟ موفق باشید

35220

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«یا غفور یا رحیم» سلام استاد بزرگوار: برخی بر این عقیده هستند که بهترین مدل حکومتی این هست که دیندار و غیردیندار در اجتماع آزاد باشند. هر کسی با هر عقیده ای و با هر سبک زندگی آزاد و محترم باشد. مسجد و میخانه آزاد باشد. هر کسی که خواست عبادت کند، به مسجد و حسینیه و... برود، و هر کسی هم که خواست عیش و نوش کند به میخانه‌ و امثال ذلک برود. مذهبی ها محجبه باشند و غیرمذهبی ها بی حجاب. بدون اینکه مزاحم هم باشند. این ها به حکومت های سکولار و لیبرال غربی نظر دارند و برای چنین حکومت هایی جوامع غربی را مثال می زنند. خواستم نظر حضرتعالی را در این رابطه جویا بشم. آیا در چنین جوامعی امکان تجلی امر قدسی و ادامه دینداری حقیقی وجود دارد؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این جا است که وقتی افرادی با اکثریت حضورشان در جامعه، بنا داشتند جامعه‌ای را بر مبنای افکار و عقاید خود شکل دهند و مطابق همان افکار و عقاید، قوانینی را تصویب کردند، این حق را دارند که مثلاً افراد مذهبی از آن جهت که متوجه هستند لاابالی‌گری محیط جامعه آنها را جهت ادامه حیات دینی مختل می‌کند؛ مانع آن نوع لاابالی‌گری همان چیزی که اسلام در جامعه اسلامی اعمال می‌کند و مثلاً مانع شراب خواریِ علنی شوند. موفق باشید

35189

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

۳۵۱۶۴ با سلام خدمت استاد عزیز برای جوابی که برای سوال ۳۵۱۶۴ فرمودید شما درباره نیست انگاری صحبت کردید و من ربطش را خیلی نفهمیدم. استاد جان اون کمبودی که من حس می‌کنم در درونم نیست بلکه بیشتر در بیرونم و دنیای اطرافم است. خودم فکر می‌کنم از وقتی با صحبتهای شما آشنا شدم و مسیر زندگیم مشخص تر شد در خانواده خود تنهاتر شدم و از دوستانی هم که داشتم به علت متفاوت بودن فکر و رفتار و باور و اخلاق جدا شدم. وهمه اینها تنهایم کرد ولی الان می‌خواهم در دنیای بیرون هم باشم و مفیدتر از قبل هم باشم و قویتر... اما نمی‌دانم چگونه شروع کنم! نمی‌دانم اگر در این مرحله به ندای قلبم گوش دهم مفید است یا نه؟! نمی‌دانم چگونه مفید باشم و چگونه از آنچه آموختم در دنیای بیرون استفاده کنم؟! می‌دانم بنده یی هستم که هستی ام با یاد او (خدایی مهربانم) زنده می‌ماند و هر لحظه زنده تر می‌شود و بدون او مرده ای بیش نیستم. و می‌دانم که تاریخ انقلاب اسلامی تاریخی زنده کننده و وصل کننده به حق است و از جنس آسمان است. اما نمی‌دانم من چگونه می‌توانم در این تاریخ حضوری فعال داشته باشم؟ استاد جانم برایم دعا کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدان جهت آن عرایض خدمتتان نوشته شد تا معلوم شود در چه شرایطی هستیم و چگونه باید با خود و دیگر انسان‌ها رابطه برقرار کرد وقتی همدیگر را در رابطه با نیست‌انگاری که عموم ما گرفتار آن هستیم، درک کنیم و مسئله اصلی خود را بشناسیم. در این صورت است که بستر رابطه‌هایمان مشخص می‌شود امری که در جواب سؤال شماره 35188 متذکر آن شدیم. موفق باشید

34923

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد: بنده در حجاب های نوری دیگران، خودم و از یه طرف توقف مدرنیته، از یه طرف نخواستن نفس ناطقه، گیرکردم، وقتی من نمیخام یه عده با حرص و شاید هم مشکلات ایجاد شده دولت ها حق ضایع میکنن. عمرم رفت و میگذره، چکار کنم اینکه همه را رها کنم وحشت دارم، هیچی نمیمونه و اگربخام بگیرم چیوبگیرم. از یه طرف مدام میگن زن نباید در زمان فعلی نیاد تو اجتماع این براشرایط من مساعد نیست نه میتونم تو اجتماع باشم نه نباشم، میخام خودم باشم نمیشه. از طرفی خودم کیه که باید باشم، از سمت مذهبی ها خیلی کتک به روحم میخوره، شیطونی بعضی ها هم برا روح من خیلی آسیب زا بود، گاه فکر می‌کنم ما متخصصین شهید زن را به عنوان الگو درست مطرح نکردیم تا بعد به بحث نفس برسیم. لذا اکثر زنها با ورود به اجتماع دارن راه تکرار شده را دوباره میرن، مثلا بنده نمیدونستم اینقدر زن فوق تخصص پزشک داشتیم شهید شدن، وقتی میخام با آرامش امور را پیش ببرم بیشتر خودمم ولی نمیشه، انگار خیلی قدرت میخاد و من ندارم و یا آنگاه که قدرت پیدا می‌کنم ازم سوء استفاده میشه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال با انقلاب اسلامی فارغ از کوتاهی‌هایی که داشته‌ایم، تاریخی شروع شده که زن و مرد برای معنابخشیدن به زندگی دنیایی و آخرتی خود باید تلاش کنند نسبت به چنین حضور تاریخی حساس باشند و خود را متناسب با تاریخی که شهدا بدین‌گونه آن را شکل دادند و پروراندند، همراه نگه داریم. از این جهت خوب است ابتدا نسبت به جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی آگاهی پیدا کرد و در این رابطه پیشنهاد بنده مطالعه کتاب «جایگاه قدسی انقلاب اسلامی» است که روی سایت می‌باشد. موفق باشید

40730

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام به شما استاد بزرگوار: از ته قلب تون دوست دارید چه سؤالی از شما پرسیده بشه که هر آنچه در دلتون هست و به زبان نمی‌آورید رو با خیال راحت بگید و در دلتون بگید خدا رو شکر که بالاخره یک نفر این سؤال رو ازم پرسید. ان‌شاءالله که خداوند به شما سلامتی بده، جسارتا بلا تشبیه مثل وجود مبارک حضرت علی علیه السلام که می‌فرمودند سلونی قبل ان تفقدونی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرایطی که هستم هیچ چیز در اختیار بنده نیست. گویا اگر سؤالی در پیش باشد و شرایطی برای گفتن پیش آید؛ خداوند است که از قبل میدان گفتن را فراهم می‌کند به اعتبار آن‌که زبان؛ خانۀ وجود است. موفق باشید  https://eitaa.com/soha_sima/5295

40055

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

هو پسر جوانی که در لاله گوشش گوشواره ریزی کاشته، شاید با این تغییر کوچک، در تلاش است تا در زندگی راهی تازه را تجربه کند، راهی که پیش از این پدر او نرفته. دختر جوانی که از هر طرف موهای خود را بیرون انداخته، در کنار مادر چادری خود به آرامی قدم می‌زند. آرامشی که شاید ساده به دست نیامده. می‌توانم مدت‌ها کلنجارشان را در ذهنم بازسازی کنم. قهر و آشتی هایی که در نهایت هر کدام را به پذیرش طرف مقابل وادار ساخته. این ها تصویر تمام جامعه ما نیست، اما لااقل بخشی از آن را بازنمایی می‌کند. چه شده؟ این نسل چرا از مسیر والدین خود به این میزان گریزان است؟ چطور فرهنگی که نسلی را تا پای جان شیدا و شیفته خود ساخته بود، توسط نسلی دیگر پس زده می‌شود؟ آیا در انتقال آن فرهنگ خطایی رخ داده؟ آیا آنطور که باید و شاید از ابزار رسانه استفاده درست نشده؟ ما که کم کاری نکردیم. ما خیابان های زیادی به اسم شهدا نام گذاری کردیم، فیلم های زیاد و خوبی برای آن ها ساختیم، عکس آن ها را بر روی جلد کتاب ها و دفتر ها چاپ کردیم. مگر می‌شود انسان پاک‌فطرتی، داستان شهدا را بشنود و در دلش تصدیق نکند؟! مگر می‌شود تصاویر آن ها را ببیند و همراهی با آن ها را آرزو نکند؟! آیا این نسل به فطرتش پشت کرده و منحط شده؟ یا دلیل را از جای دیگری باید جستجو کرد؟ به گمان من، آنچه تحت عنوان فرهنگ ایثار و شهادت تا به حال به نسل جوان عرضه شده، صورتی ظاهری از آن بوده است بدون آنکه نسبتی با حقیقت آن برقرار کرده باشد. فرهنگی که به جوانان دهه ۵۰ جرئت طوفان می‌داد، برای جوانان دهه هشتاد پای تخته تدریس می‌شود و آنها باید دست به سینه مفاهیم آن را حفظ کنند تا در امتحان نمره ۲۰ بگیرند. اما او هم می‌خواد طوفان به پا کند. او هم می‌خواهد دل به دریا بزند. حتی اگر این مفاهیم برای عده ای علاقه مندی ایجاد کند، نهایتاً مانند جوان ویلچری ای خواهد بود که عاشق دویدن های رونالدو باشد. یا پسر لال و بی زبانی که شیفته چهچهه های شجریان است. مگر می‌شود به کسی آموزش شنا داد، بدون آنکه او را لااقل در حوضچه ای از آب رها کرد؟ مگر بدون آب، معلم شنا فایده ای دارد؟ فرهنگ ایثار و شهادت هیچگاه متبلور نمی‌شود، مگر آنکه عرصه ای برای ظهور و بروز آن وجود داشته باشد. باید پرسید چرا جوان امروز آنگونه که باید، ذیل انقلاب اسلامی، عرصه را برای خود گشوده نمی‌یابد و به دنبال شکوفایی خود در عرصه های دیگر می‌گردد؟ چالش اصلی در انتقال فرهنگ‌ ایثار و شهادت، نه پایین بودن کیفیت محصولات فرهنگی، بلکه تنگ‌ شدن این عرصه و میدان است. به تعبیر دیگر، اصلا قرار نیست این فرهنگ از نسلی به نسل دیگر منتقل شود، بلکه قرار است در هر نسلی آبیاری و شکوفا گردد. امام به جوانان مشق شهادت را دیکته نکرد، بلکه بذر آن را در جانهایشان بیدار نمود. شاید آن جوانی که در اعتراضات خیابانی علیه نظام شعار می‌دهد، یا دختری که حجاب از سر بر می‌دارد، روحیه شهادت هنوز در او زنده است، هرچند مسیرش به خطا رفته. و آن جوانی که در مدرسه ده بار از روی درس شهدا خورشیدند رونویسی کرده، روحیه شهادت درونش کشته شده باشد. ما روایت های صادقانه را قربانی چارچوب های ذهنی خود می‌کنیم. از شهدا، درس خوان هایشان را دستچین کرده و برای فرزندانمان تعریف می‌کنیم. و با چند روایت از نماز اول وقت و احترام به پدر و مادر آن را تکمیل می‌کنیم. ما فرزندانی منظم و حرف گوش کن می‌خواهیم که موهای خود را یک طرفه شانه کرده باشند و عکس شهدا پس زمینه تلفن های همراهشان باشد، بدون آنکه قدرت نه گفتن به ما را داشته باشند. در نهایت هم یک‌ زندگی کارمندی با حقوق ثابت برای آنها آرزو داریم که عکس شهدا را در دفتر کارشان قاب کرده باشند. نتیجه این رویکردها در بهترین حالت، کویرنشینانی است که حسرت دل به دریا زدن را می‌خورند و زمین‌گیرانی که عاشق آسمانند ولی امید به پرواز ندارند. محصولات فرهنگی و روایت های دفاع مقدس، در فضایی تاثیر خود را خواهند گذاشت که دیکته نشوند بلکه الهام بخش باشند. جوان مانند نویسنده ای است که به دنبال ایده ای برای نوشتن داستان زندگی خودش است. او باید خودش را در جهانی که شهید گشوده حاضر ببیند و به او اجازه داد تا داستان متفاوت خودش را بنویسد. حال چاره چیست؟ در جوانی که خود را بیرون افتاده از میدان می‌یابد، چگونه می‌توان حس حضور را زنده کرد؟ چه موانعی باید برطرف شود؟ برای مثال، چرا دانشجوهای کشورهای اروپایی در واکنش به بمباران غزه آرام و قرار ندارند، اما دانشگاه ها در کشور ما که خط مقدم مبارزه با اسرائیل است، سرد و ساکت مانده؟ اما پیش از اینکه راه حلی بیابیم، باید یک سوال را صریح و روشن جواب دهیم. آیا ما واقعا می‌خواهیم که جوانانمان اهل فرهنگ ایثار و شهادت باشند؟ به گمان من خیر! خواسته قلبی سیستم جامعه و بسیاری از خانواده ها این است که جوانانی رام، سربه راه و تحت کنترل داشته باشند. هرچند در زبان آن را در زرورقی از عنوان های تحصیلی، ورزشی و یا مذهبی می‌پوشانند. به عبارتی، یک مانع بزرگ بر سر تبلور این فرهنگ، خود ما هستیم. جوانی که در فرهنگ ایثار و شهادت بزرگ شود، زیر بار خیلی از ظلم ها نمی‌رود، کنترل او سخت است، دغدغه هایی دارد که شاید برای ما آزار دهنده باشد و دردسرهایی ایجاد کند. آیا ما سعه صدر تحمل او، دغدغه هایش و آزمون و خطاهایش را داریم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام  علیکم: همانطور که در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» عرض شد؛ اساساً با حضور آخرالزمانی انسانها روبرو هستیم که یا باید در اوج انسانیت خود با سلوکی متعالی و معارفی فوق معارف متافیزیکی حاضر شوند، و یا به کلی در میدان انکار هر حقیقتی قرار می گیرد. زیرا با معارفِ نیم بند، نمی‌تواند در نزد خود و در سوبژه خود حاضر شود. این بود  که در کتاب «بشر جدید...» در مصاحبه ای که با اساتید محترم پیش آمد بر این نکته تأکید شد که آری! ما در درک انسان جدید باید از طریق گفتگویی که پیش می آید کار را جلو ببریم. فکر می  کنم بازخوانیِ آن دو کتاب ما را نسبت به آنچه می فرمایید حساس تر کند. موفق باشید

39857

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: سوال داشتم از استاد طاهرزاده، استاد نسبت به این بی‌حجاب ها و سگ بازها که از کنار هم می‌گذریم باید چه عکس العملی داشته باشیم؟ و حتی گاها اطرافیان بچه را تشویق میکنن میگن هاپو ببین چه نازه واقعا باید چیکار کنیم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بدون درگیری متذکر حکم خداوند شد که فرموده است نباید سگ وارد زندگی ما باشد و تنها کار سگ، نگهبانی است. موفق باشید

39111
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. استاد بزرگوار سلام: این روزها همچو باز انسان و باز حاج قاسم و باز آوینی، باز سوریه در قامت و البته به بهانه تروریست ها به میدان آمده و باز ما و باز انقلاب و باز سید علی خامنه ای. در این روزها احیانا برخی از دوست ها از جا زدن سپاه (به گمانم از اخبار نادرست) می‌گویند و از امکان اشغال حرم اهل بیت و آمدن تروریست ها تا بغداد. البته که اینها را از اشتباهات این نظام نمی‌دانند و تقصیر این و آن می‌اندازد. من اما نمی‌دانم شاید این نترسی که به سراغم آمده از سر بی نسبتی با مسئله باشد یا شاید هم فیلمی از حرم حضرت زینب (س) منتشر شده و گریه ی مردی که می‌گوید نکند که حرم را بگیرند؟! ایرانی ها رفته اند و ایجاد فضای ناامیدی. من از حیله ی رسانه ای هیچ نمی‌دانم و به گمانم حتی سواد رسانه ام را هم نمره ی خوبی نگرفتم اما گمان می‌کنم برعکس است. مگر نه که آن بانو سوریه را معنی بخشیده که جایی نباشید میان بقیه ی جاها و کربلایی باشد. مگر نه که او از ما دفاع می‌کند و مگر نه که حاج قاسم با همین امید پا به جنگ گذاشت و یل میدان شد. مرا نه می‌گذارند به سوریه بروم و نه می‌توانم اما باز صدای آقای نریمانی در گوش می‌پیچد که: دلم یه جوریه ولی پر از صبوریه... و آیا نه اینکه این صبر یعنی همان دلی آرام و قلبی مطمئن روح خدا و آن جمله ی آقا که: اینها حوادث طبیعی است، داریم می‌رویم. این‌بار باز هم با یک ناسوال دیگر مزاحمتان شدم. باشد که ببخشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است که عبور از تاریخی که استکبار گمان می‌کرد برای همیشه بر انسان‌ها حکومت دارد و آزادگیِ انسان‌ها را به هر بهانه‌ای نادیده می‌گیرد؛ کار آسانی نیست. ولی همان‌طور که شب گذشته عرض شد خداوند برای ما تاریخی را اراده کرده که آن تاریخ، ماورای پیروزی‌ها و شکست‌ها که اهل دنیا در تصور خود دارند؛ تاریخِ مقاومت است و از پیامبر خود در آغاز تاریخی که با اسلام شروع شد و پیرو آن از فرد فردِ ما در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده، خواسته است: «وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ» برای یاری پروردگارت پس صبر و مقاومت پیشه کن و این یعنی حضور در جبهه حق در مقابل جبهه باطل. و این یعنی انسان در هویتی که جبهه استکبار گمان می‌کرد می‌تواند انسان را نادیده بگیرد؛ خداوند در سوره مدثر به جبهه مقاومت مژده داد: «كَلَّا وَالْقَمَرِ وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ» نه چنان است که آنان گمان کردند. سوگند به قمری که در دل تاریکی طلوع می‌کند و از شب و استکبار عبور می‌نماید. و این است حکایت تاریخی که انسان‌ها باید در جبهه مقاومت با همه موانعی که در پیش دارند، در آن حاضر و حاضرتر شوند تا معنای حقیقی آخرالزمانی خود را درک نمایند. موفق باشید    

39046

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض خدا قوت خدمت استاد طاهرزاده: سوال این است که چگونه در نماز و قران خواندن حضور قلب داشته باشیم نه حضور فکر و اصلا منظور از حضور قلب چیست؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد پیشنهاد می‌شود به کتاب «آداب الصلواۀ» حضرت امام که شرح صوتی آن نیز روی سایت هست؛ رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/674?mark=%D8%A2%D8%AF%D8%A7%D8%A8 موفق باشید

38528
متن پرسش

سلام.
افکند خبر دشمن در شهر اراجیفی / کو عزم سفر دارد از بیم تقاضایی

در این بیت به معنی خواستار قضاوت شدن است. دشمن نور نورانیت که از دل تاریکی‌ها آنچنان ارتزاق زقوم و بلعیده شدن در سموم کشنده بشریت کرده است که در شهر جهان کنونی داد قضاوت خواهی سر داده، بگمانش کشتن سیّدان عالم حکم قضای برحق و راستی است. او به سّید حسادت می‌ورزد و ما نیز... او از سبقت سّید بیم دارد ما نیز... هرچه او دارد ما نیز... تنها تفاوت ما و او اینست که ما رشک شهادت فی سبیل الله او می‌بریم او رشک به زنده بودنش در میان ما را.... ما بیم زمینی شدن و زمینی ماندن می‌بریم او بیم زمینی ماندن.... عجب عالم با حساب سریع الوصولی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آینه‌ای جهان‌نما در مردی قامت برافراشت تا ما ابعاد انسان را با وسعتی که وسعت حقیقی انسانِ این دوران است به تماشا بنشینیم و خود را تا دوردست‌های وجود که یک بُعدمان اُنس با خداوند است و بُعد دیگرمان مقابله با ظلمات دوران؛ مدّ نظر آوریم و این یعنی افقی که سید حسن نصرالله در مقابل‌مان گشودند. افقی که بسی دور و بسی نزدیک است تا اگر گام‌ها را بلندتر برداریم و اهداف‌مان را از خودخواهی‌ها آزاد کنیم، او را در خود بیابیم و معنای زیباترین «بودن» را از طریق او تجربه کنیم و اگر او عزم سفر داشت، که داشت؛ راه را تا عرش برین مقابل ما گشود تا در راه نمانیم. موفق باشید  

38411

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام محضر شما: ببخشید منظورتان از جواب سوال ۳۸۳۹۰ و سوالات قبل از آن در همین راستا، اینست که ابن عربی و مولوی هم همان طریق منصور حلاج را داشته اند و به همانجا منجر می‌شوند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر منظور حلاج را با نگاه عرفانی بنگریم، آری! ولی این غیر از سخنانی است که حول شخصیت او گفته می‌شود که معلوم نیست درست باشد و از سخن جناب جنید نسبت به حلاج نمی‌توان غفلت کرد که مشهور است متذکر حلاج شده بوده است که در آن زمان و در آن شرایط وقت آن حرفها نیست. گویا در کنارِ داریِ که حلاج را بدان آویخته بودند می‌گوید نگفتم حال وقت چنین سخنانی نیست. موفق باشید

38294

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض ادب خدمت استاد عزیز: استاد چند سوال از خدمتتان داشتم. ۱. استاد کلمه اعتماد بنفس که کلمه اشتباهی است آیا اینطور درست است که بگیم هرچقدر خدا را دوست داشته باشیم خودمان را دوست خواهیم داشت؟ ۲. استاد به نظر شما چکار کنیم که بتوانیم به خدا وخودمان باور بیشتری داشته باشیم؟ استاد باوری که در عمل تبلور کند. ۳. استاد در یک خانه سنتی و آداب و سنن سنتی احساس آرامش خوبی دارم و در سطح جامعه امروزی و با سبک زندگی امروزی از غذا و پوشاک و آداب جدید خیلی اذیت میشم این را چطور با سخن شما که فرمودید باید در همین تاریخ زندگی کرد جمع کنم؟ ۴. استاد در جایی خواندم که بزرگی گفته بود که اگر خودت بخواهی عاقل شوی بر حماقتت افزودی عقل را باید خدا دهد. استاد اگر درست است به نظر شما راه افزایش عقل چیست؟ دعا یا اداب خاص؟ در پایان اینکه استاد راستیتش یک مشورت خواستم از خدمتتان؛ اینکه چندین و چند سال با انسی که با مباحث شما داشته ام، شغلی که الان درش مشغولم خدمات بانکی هست و به شدت درش دچار عذاب و معذبم، میخوام انصراف بدم، چکار کنم دلم محکم بشه به راه دیگری؟ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! به جای اعتماد به نفس، باید در بستر نظر به توحید الهی، اعتماد به حق داشت. ۲. پیشنهاد می‌شود کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن دنبال شود. ۳. مهم حضور در تاریخ است و این غیر از مشغول شدن به امور روز مرّه می‌باشد. ۴. تدبّر در قرآن از طریق تفسیری مانند «المیزان» در این مورد کمک می‌شود. ۵. شاید انصراف لازم نباشد ولی از آن نوع امتیازاتی که خلاف قانون است نباید استفاده کرد. موفق باشید

38251
متن پرسش

بسمه تعالی. سلام علیکم: با توجه به این‌که می‌فرمایید حضور اربعینیِ این سال‌ها، حاضرشدنِ انسان‌ها در وسعت حیات توحیدی خاصی است که در این تاریخ به میان آمده است؛ جایگاه ما جاماندگان از این میدان که تنها می‌توانیم در روز اربعین با پیاده‌روی خود به سوی گلزارها و گلستان‌های شهداء حرکت کنیم، کجاست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم حضور در این راهی است که در مقابل ما گشوده شده است آن‌هم به سوی روحانیتی که حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» مقابل ما گشودند و با توجه به روایاتی که تأکید بر زیارت آن حضرت در اربعین دارد؛ این گشودگی بیشتر در مقابل ما به ظهور می‌آید. حال ماییم و مدّ نظرقراردادنِ حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» چه در مسیری که به کربلا ختم می‌شود و چه در مسیری که به شهدایی ختم می‌شود که منوّر به نور شهادت حضرت امام حسین «علیه‌السلام» هستند. البته معلوم است که اگر بتوانیم در مسیری حاضر شویم که به کربلا ختم شود، چرا آن‌جا نباشیم؟ بحث بر سر آن است که آیا در این زمان می‌توان به همان صورتی که می‌فرمایید به یک معنا در آن میدان و در این تاریخ حاضر شد؟ مهم حضور در تاریخی است که در حال شروع و گشایش است. در آن صورت جاماندگان به هیچ وجه جامانده نیستند. دل‌های مشتاقی که از ماه‌ها قبل در انتظار سفری ملکوتی‌اند؛ جا نمی‌مانند، هرچند محدودیتِ عالم خاک زنجیر به پایشان بسته باشد. «بُعد منزل نبود در سفر روحانی». اینان همان «دل دادگانند» نه «جاماندگان». به اندازه حسرتی که از نرفتن دارند، آن حسرت، آنان را بیشتر از رفتن‌های معمولی در آن‌جا حاضر می‌کند. و در این رابطه می‌توان گفت: خوشا به حالِ دل‌دادگانِ جامانده. موفق باشید

نمایش چاپی