سلام استاد: وقت شما بخیر. درباره مسئله فلسطین پیامی را دیدم از یکی از هموطنان که آیه قرآن را ذکر کرده بود که هیچ کس نمیتواند سرنوشت قومی را تغییر دهد مگر آنکه خود اون قوم درون خود را تغییر دهند. با این تفاسیر نبرد طوفان الاقصی یک تغییر جمعی در مردم غزه می باشد، یعنی از حالت ظلم پذیری به حالت ظلم ناپذیری و یورش به ظالم تغییر کرد و حتما هم آگاه بودند که این تغییر هزینه داره و اون هم جان اونهاست. و مسلما این جریان جدید عاقبتش پیروزیست به بهای خون. همانطور که ابوعبیده گفت به جای اینکه هر روز بمیریم یکبار میمیریم. آیا این همان حضور روح آخرالزمانی است که در تمام بشریت دمیده شده است و تکلیف هر انسانی را با این جریان روشن خواهد نمود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در نگاه تاریخیِ خود اینطور رخداد طوفان الاقصی را متوجه میشوم. آری! اگر دیروز، «آن ها به عنوان قهرمانان آزادیبخش در مقابل رژیم صهیونیستی مبارزه میکردند، امروز با حضور شهید حاج قاسم سلیمانی در فضای آن مبارزه مجاهدان فلسطینی، کربلایی مبارزه میکنند. گویا مردم غزه متوجه شدهاند که رسالت گشوده تفصیلی تاریخی را به عهده دارند که با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و دفاع از حرم شروع شد. به همین جهت ملاحظه کردهاید که در دیوارهای تونلهای غزه نوشتهاند: «نحن قاسم». و این یعنی کربلاییشدنِ غزه و شروع افول اسرائیل و آمریکا و اروپا و روشنفکرانی که سرنوشت خود را به اسرائیل گره زدهاند. موفق باشید
با سلام: استاد ما باید با چه رویکرد و هدفی نماز بخوانیم یا روزه بگیریم قرآن بخوانیم و ...؟ احساس میکنم کم کم دیگر عبادات را برای ادای تکلیف انجام نمی دهم واقعا دوستشان دارم ولی سوالی دارم. در نماز فرمودید که ائمه (ع) را نصب العین خود کنیم که تجلی نام را مد نظر داشته باشیم. این طور عرض کنیم قربت الی الله یعنی چه؟ اگر من نماز بخوانم که به خدا نزدیک شوم که حظ نفس است پس باید با این رویکرد بخوانم که او لایق عبادت شدن است. در خصوص روزه چطور؟ اگر هدف من نزدیک شدن به او باشد حظ نفس است و فکر نمیکنم نتیجه نهایی حاصل شود. اگر با این رویکرد باشد که من روزه بگیرم تا او خود را در من ببیند او خود را در شمر ملعون هم میدید. استاد فکر نمیکنم برای حضرت حق فرق داشته باشد که خود را با چه درجه ای از روحانیت در من ببیند. او میخواهد خود را در من بچشد (لنعلم) حال برای او چه فرق میکند مرا در چه درجه ای از تجرد بچشد. حالا که این طور است چرا باید روزه بگیرم؟ تا او مرا بهتر بچشد؟ استاد من دوست دارم نماز و روزه فراوان به جا آورم ولی نمیدانم با چه هدفی این اعمال را به جا آورم. آرزوی من این است که با امام خمینی محشور شوم چه رسد به حضرت صدیقه ی کبری (س) ولی این گونه تفکرات شیطانی مرا اذیت میکند برای سه ماه رجب، شعبان و رمضان آینده برنامه ها دارم ولی دوست دارم قبل از شروع دقیقا بدانم که میخواهم چه کار کنم. البته این را میدانم که باید (عباد وقت) باشم و با انقلاب اسلامی نسبتی داشته باشم. خدا شما را حفظ کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه در مسیر انس با خداوند جلو برویم، باز همچنان باید جلوتر رفت. نه به معنایِ قربی که او را در دوردستها بپنداریم و بخواهیم به او نزدیک شویم، بلکه به معنای آنکه «یار نزدیکتر از من به من است/ این عجب بین که من از او دورم». پس بحث در عبادات مربوط به رفع حجاب است تا او خود را به نور اسمای حسنایش در ما بنگرد تا آنجایی که او در ما به ظهور آید به همان معنای «قرب نوافل» که فرمود: «کنتُ سَمعَهُ الَّذی یَسمَعُ بِهِ، و بَصَرَهُ الَّذی یُبصِرُ بِهِ، و لِسانَهُ الَّذی یَنطِقُ بِهِ». در اینجا حضرت حق خود را در میدان حضور بندهاش حاضر مییابد به همان معنایی که در آیه: « وَما رَمَيتَ إِذ رَمَيتَ وَلكِنَّ اللَّهَ رَمى» وقتی در معارف توحیدی حاضر شدیم، حال کثرتِ عبادات موجب شدیّت آن حضور میشود. عرایضی در این رابطه نسبت به جایگاه شریعت، در بحث «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی»https://eitaa.com/soha_sima/2926 شد. خوب است به آنجا رجوع شود. اینجا است که در عبادات و بخصوص در روزه، با افقی روبرو میشویم که منتظر می مانیم هرچه بیشتر حقیقت به سوی ما آید. موفق باشید
سلام وقت بخیر استاد عزیز: در فضای سیر و سلوک به مشکلی خوردهام بسیار جانفرسا! دچار وسواس در دعا شدهام! نمیدانم این دعایی که میخواهم بکنم امتثال ادعونی استجب لکم است و دعای عباد یا دعای استعجالی طبیعی است! اصلا نمیدانم دعا بکنم یا نه وقتی ارید ان لا ارید را میفهمم! نمیدانم برای شفای فلان بیمار گریه بکنم و دعا کنم یا طلب بلا کنم یا بگویم هرچه پیش آید خوش آید چون قضای الهی بهترین است! استاد گرانقدرم کاش حضانت این طفل یتیم را قبول میکردید، میدانم که بشدت از فضای مرید و مرادی بدتان میآید ولی کاش میشد روزی خصوصی زیارتتان کنم و هیچ نگویم و شما فقط بگویید و من با سری پایین فقط گوش کنم، من کورم و چاهی در پیش، حالا شما و کرمتان، و اما السائل فلا تنهر! استاد سلوک ذیل شخصیت امام خمینی ره واقعا عالیست اما بنظرم خیلی هم راحت نیست! نسل ما اگر امام خمینی ره را هم دارد کم کم میشناسد به برکت امثال شماست، وگرنه ما چه میدانستیم مصباح الهدایه و دیوان امام چیست؟ فکر میکردیم امام تحریر الوسیله و توضیح المسائل است با قدری چاشنی عبادت و سیاست! از شما میخواهم قدری نظر لطف به ما شاگردان بکنید و خصوصی تر وقتی برای هر یک قرار دهید مثلا هفته ای یک ساعت وقت خصوصی بدهید برای یک ملاقات، و وقت رزرو شود. تا همین جا هم بسیار مجاهدات شما مثمر ثمر بوده است الحق و الانصاف و این که طلب عاجزانه کردم برای ملاقات های خصوصی از سر لطف شما میسور میشود نه از باب وظیفه. حقیقتا دلتنگتان هستم استاد التماس دعای خاص
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! دعا میکنیم زیرا در دعا، در فضای قضای برتری حاضر میشویم و یا برای کسی که دعا میکنیم به حکم: «الدّعاُ يَرُدُّ القضاءَ وَ قَد اُبرِمُ اِبراماً!» دعا (آنچنان است) که مقدّرات حتمی الهی را دگرگون میکند. با دعا طرف در قضای دیگری که برای او بهتر است قرار میگیرد. ۲. چرا گمان نمیفرمایید که بر اساس همان طلب رفقا، عرایضی پیش میآید بخصوص در جلسات قرآنی. آیا این همان بهترین ملاقات نیست که در رابطهاش فرمودهاند: «میرود از سینهها در سینهها / از رَه پنهان صلاح و کینهها»؟ موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: ببخشید وقت شما را می گیرم. در رابطه با جلسه ی بنیان ها آنچه پیش آمد را خدمتتان می فرستم. و از راهنمایی شما خیلی ممنونم. در مورد «نفس جسم عالیه»؛ یک شخصی بود که گوشش را تکان می داد یک سانت بالا پایین می برد. در صورتی که بنده اصلا این عضله ی سرم را حس نمی کنم. توجهم در این مساله به جسم به عنوان مبنای ادراک انسان و حضور نزد خود است. اینکه خداوند می فرمایند من چشمش میشوم با من میبیند. گوشش میشوم با من می شنود. ( آیا می توانیم در نظر بگیریم: خداوند می گوید من قلبش می شوم؟) انسان که در دوگانگی ذهن و عین گرفتار است چگونه متوجه شود که قلبش او را به یگانگی فرا میخواند؟ از این جهت توجه به قلب صنوبری، بسیار اهمیت دارد. و در توجه مستمر و احساس وجودی حیات در ضربان قلب، آزادی از تصاویر ساخته شده ی ذهن، پدیدار می شود. «تربیت ذهن» با قلب، باعث می شود ذهن زود تر از قلب، تصویر سازی نکند. تلاش کند با صورت حقیقت زنده مرتبط شود و خودش را نزد قلبِ اشیاء بیابد. تا به جای اینکه تصویر سازی کند تصاویر، خودشان پدیدار شوند. (شاید همراه معنی و نحوه ی خدمت رسانی). آیا میتوان گفت، از آنجایی که توجه به قلب صنوبری برای ارتباط با حقیقت، در رساله ی سیر و سلوک بحرالعلوم نیز آمده است؛ اگر انسان بخواهد با حقیقت در هر شیء، ارتباط برقرار کند می تواند از توجه به قلب صنوبری خود، در ارتباط وارد شود؟ برای ارتباط روحی در نسبت با ارتباط جسمی (فیزیکی). هر چند روح و جسم در یگانگی هستند، «از کدام افق با کدام افق» ارتباط برقرار کردن متفاوت می شود. زیرا صمدیت و «به سوی» نشان از جهت گیری اشیاء است. آیا میتوانیم بگوییم وقتی انسان با اشیاء هم جهت باشد با قلب آنها مرتبط شده است. وجه الله بودن هستی نیز، از افق ارتباط برقرار کردن می گوید. همچنین علوم هم از این جهت که صورت سازی می کنند نمی گذارند اول قلب با حقیقت اشیا مرتبط شود و بعد ذهن از قلب حس نگاه را بگیرد و صورتِ حقیقت ببیند. زیرا در نگاه وجودی، تکیه گاه علمی مانند ابزار است، و ممکن است، اثر نکند. زیرا اثر گذاری از وجود است. از طرفی اینکه می گویند اگر الهی باشی در و دیوار با تو حرف میزند، و یا شعر ما سمیعیم و بصیریم و هوشیم با شما نامحرمان ما خاموشیم، آیا می توانیم بگوییم، یعنی اشیاء، خودشان می خواهند نور شناختِ خودشان را به انسان بدهند. چون خودشان در عین ثابته خودشان هستند. و در مورد صمدیت و احدیت؛ آیا می توانیم بگوییم نور صمدیت «به سوی»، سیاست را نیز متذکر می شود؟ زیرا سیاست از جهت گیری و ارتباط با عالَم وجود سخن می گوید. و همچنین نور صمدیت و حرکت جوهری و حرکت حبی، در نسبتی با هم احدیت را جلوه گر می کنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی را به میان آوردهاید که هر کدام برای خود متذکر نکتهای است. آری! بشر جدید همانطور که آب را با آنهمه لطافت از طریق قلب درک میکرد؛ تنها به عنوان H2o میبیند. در بقیه امور نیز قصه از همین قرار است و به حضوری که به تعبیر قرآن «قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا» است نمیرسد که اتفاقاً ابتدا رابطه قلبی با موجودات و موضوعات پیش میآید و سپس فهم آن را به صورت جزئی درک میکند. قلب صنوبری، مرکز همان احساسی است که نفس ناطقه باید در آن حاضر باشد و هر اندازه ما قلب صنوبری خود را مدّ نظر داشته باشیم، بیشتر در نزد خود حاضریم و بیکرانگی خود را احساس میکنیم. موفق باشید
سلام استاد: نظر شما درباره قبول فرزند از بهزیستی چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل قضیه، که کار خوبی است. به هر حال تربیت این کودکان به خودی خود اجر و ثواب خاص خود را دارد. موفق باشید
با سلام وعرض ادب: استاد گرامی با این جنس گفتگو ها در این کلیپها اگر احیانا نسبتی برقرار می کنید با ما هم به عنوان برنامه ریزان مراکز قرآنی در میان بگذارید آدرس کلیپ های مورد نظر،🔻 https://eitaa.com/tafakkor_qurani/2892 ویا 🔻 https://eitaa.com/35505591/1012 ویا 🔻 https://eitaa.com/khamenei_ir/4827
باسمه تعالی: سلام علیکم: این کار از عهده ما بیرون است. آری! اگر کسی سؤالی در رابطه با مباحثی که عرض شده است؛ داشته باشد و از طریق سایت سؤال بفرمایند؛ میتوانیم در خدمتشان باشیم. موفق باشید
سلام استاد: آیه ای هست که اشاره میکنه حضرت آسیه از خدا خواست که از اون وضعیت شکنجه نجات پیدا کنه و بعد او را به سمت آسمان بردند (یادم نیست آدرس آیه رو خدمتتون بگم) آیا مرگ حضرت آسیه فرا میرسه یا منظور دیگه ای مد نظره آیه است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اینکه جناب آسیه از حضرت حق طلب کرد که در جوار پروردگارش جایگاه و سکنایی داشته باشد، اصل قضیه بود و فرعون گمان میکرد با شکنجه او، او را از زندگی محروم میکند. غافل از آنکه او را در مسیری قرار میدهد که طالبش بود و خداوند در همین رابطه میفرماید: «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ...» (تحریم/۱۱) خداوند براى اهل ایمان، همسر فرعون را مثال مىزند. زمانى كه به پروردگار خويش عرض كرد: پروردگارا! خانه اى براى من نزد خودت در بهشت بساز ... موفق باشید
با سلام: من پسر هفت ساله ای دارم که سوالات زیادی می پرسد و بنده جواب بعضی از سوالاتش را نمیدانم مثلا می پرسد چرا خدا با قدرت خود کاری نکرد که امام حسین (ع) شهید نشوند؟ یا چرا امام جواد (ع) سم را خوردند (با توجه به کراماتی که از امامان برایش از کتاب ها خواندم) چرا امام زمان (عج) کاری نمیکند ما باید همه کار بکنیم تا امام بیاید چرا خدا مهسا امینی و امثال او را آفریده که در دنیا شر به پا شود؟ جواب های من مبنی بر این که ائمه قرار نیست با قدرت خود در هرچیزی نفوذ کنند یا انسان اختیار دارد و.... او را قانع نمیکند لطفا اگر میشود کتاب و جزوه ای هم در این زمینه به بنده معرفی کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اهل نظر معتقدند افراد در این سن، بیشتر دوست دارند سؤال کنند تا از طریق سؤال رابطه برقرار نمایند. پیشنهاد میشود قسمت دوم کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» را برای او بخوانید. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
سلام استاد: دیروز منزل اقوام بودم دائما بحث بر سر خیانتهایی بود که حکومت به مردم کرده. آتش تهمت ها قلبم رو میسوزند و هیچ کس رو هم در جمع برای همراهی نمیدیدم همشون پای ماهواره تغذیه میشن بنده چله سکوت دارم و از طرفی بسیار قدرت طنز سازی دارم احساس کردم اگه اینجا خودم رو خرج انقلاب نکنم ضرر میکنم گوش این جماعت به منطق و استدلال بدهکار نبود پس کاری که کردم بعد هر تهمت و افترایی که به حکومت میزدن ی طنز شیرین از تو حرفهاشون میساختم و با قهقهه هایی که میزدن مسیر حرف رو گم میکردم. دست آخر یکیشون که خودش رو خیلی متفکر و دلسوز فقرا میدونست مجلس رو ترک کرد و آتش گپ و گفت ها خوابید نمیدونم کارم درست بود یا نه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار خوبی کردهاید زیرا نباید بگذاریم این مسائل سیاسی که بر مبنای دروغ و تهمت بنا داردبین جامعه، ما را به کدورت و دوگانگی بکشاند، بر رابطهها حاکم گردد. به هر حال اینان برای عبور از روان خود که سخت احساس بیثمری میکنند، به جای آنکه خود را ملامت کنند به زمین و زمان بد میگویند ولی چیزی نمیگذرد که به جای بازیخوردن از افکار عمومی که رسانههای دنیا بر آن سیطره دارند، به وجدان عمومی خود رجوع میکنند و با جهان دیگری روبرو میشوند که ذات انقلاب اسلامی و شهدا در ساختن آن همت کرده اند. اینجا است که شما اجر کارهایتان که موجب شد تا دوگانگی در خانواده پیش نیاید را میبرید. موفق باشید
با سلام حضرت استاد طاهرزاده: آیا میشود جایگاه نهیلیسم و پوچی زدگی امور ولو دارای ارزش را با آیه شریفه «التوبة....... إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيم» تطبیق کرد؟ ضیق عوالم انفس و آفاق «جهان نفس و ماده» ، ضیقی نیست که در ذات آنها باشد، بلکه از «ظن» آدمی است در اثر فرار از جهاد در هر معنی آن! شده باشد؟ بنظر حقیر نهیلیسم و پوچی زده گی در عرصه ظن و گمان موجودیت خود را همچون شیشه کبودی مقابل چشم آمده و از کبودی آن هرچیزی کبود مینامید و الا «رحبت» بود. از این رو وقتی این ظن عارض میشود، آدمی از ضیق آن سر به توبه و برگشت میآورد. قدری اگر ممکن است از این آیه بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی انسان در موقعیت « وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ» قرار گرفت به یک معنا احساس پوچی میکند مگر آنکه به خود آید و با توبه با خدا مأنوس شود. ولی موضوع نیهیلیسم امر دیگری است و مربوط به بشر جدید است. دکارت میخواهد در انسان شناسی جدید سکنا گزیند که در آن امکان شک نباشد و آن انسانی است که میاندیشد و نسبت میان اندیشه و هستی را درک میکند. در اینجا در نظر دکارت حقیقت، همان بودنِ انسان است و انسان، ملاک هستها و نیستها میشود و البته این غیر از آن است که انسان با نظر به هویت تعلّقی خود متوجه حقیقتی ماورای وجود خود میباشد، بدون دوگانگی بین خود و حقیقتِ هستی.
بشر غربی با غفلت از هویت تعلّقی انسان نسبت به حقیقت، عملاً از حقیقت دست کشیده است و این یعنی دست کشیدن از انسانِ جویای معنا که همان نیست انگاری است، به همان معنایی که نیستانگاری فراموشیِ «وجود» است و گسیختگیِ نسبتِ انسان با هستی.
اگر تفکرِ آینده تفکری باشد که بشر را متذکر هستی، به معنای اصالت وجود و عین الرب بودن انسان نسبت به هستی میکند، ما از تاریخ تجدد رها میشویم و به جای مشغول شدن به ذهنیات خود و عدم تفکر، در «وجود» سکنا میگزینیم و دیگر در استیلای تکنولوژی که حاصل سوبژکتیویته است قرار نخواهیم گرفت و جهان دیگری آغاز میشود که انقلاب اسلامی متذکر آن است. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: برای نوکری امام حسین علیهالسلام دست مان خالی است. قلب مان تهی است. خواهش می کنم دعا کنید تا نوکر خوبی باشیم. دعا کنید سیدالشهداء به ما نظر و نگاه خاص کنه. مضطریم. بیچاره ایم. سرافکنده ایم. بی آبروئیم. هیچی نداریم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه این حرفها، «با کریمان کارها دشوار نیست» دیدید که شهید امیر حسینپور با آن فضای خاصی که از نظر ظاهر داشت چگونه در جان خود عهدی جانانه با حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» داشت و تا مرز شهادت در بهترین موقعیت دفاع از سیره اباعبدالله«علیهالسلام» خود را احیاء کرد. عرایضی در این مورد با او در میان گذاشته شد که خوب است بدان رجوع فرمایید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/14186
۳۵۱۶۴ با سلام خدمت استاد عزیز برای جوابی که برای سوال ۳۵۱۶۴ فرمودید شما درباره نیست انگاری صحبت کردید و من ربطش را خیلی نفهمیدم. استاد جان اون کمبودی که من حس میکنم در درونم نیست بلکه بیشتر در بیرونم و دنیای اطرافم است. خودم فکر میکنم از وقتی با صحبتهای شما آشنا شدم و مسیر زندگیم مشخص تر شد در خانواده خود تنهاتر شدم و از دوستانی هم که داشتم به علت متفاوت بودن فکر و رفتار و باور و اخلاق جدا شدم. وهمه اینها تنهایم کرد ولی الان میخواهم در دنیای بیرون هم باشم و مفیدتر از قبل هم باشم و قویتر... اما نمیدانم چگونه شروع کنم! نمیدانم اگر در این مرحله به ندای قلبم گوش دهم مفید است یا نه؟! نمیدانم چگونه مفید باشم و چگونه از آنچه آموختم در دنیای بیرون استفاده کنم؟! میدانم بنده یی هستم که هستی ام با یاد او (خدایی مهربانم) زنده میماند و هر لحظه زنده تر میشود و بدون او مرده ای بیش نیستم. و میدانم که تاریخ انقلاب اسلامی تاریخی زنده کننده و وصل کننده به حق است و از جنس آسمان است. اما نمیدانم من چگونه میتوانم در این تاریخ حضوری فعال داشته باشم؟ استاد جانم برایم دعا کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بدان جهت آن عرایض خدمتتان نوشته شد تا معلوم شود در چه شرایطی هستیم و چگونه باید با خود و دیگر انسانها رابطه برقرار کرد وقتی همدیگر را در رابطه با نیستانگاری که عموم ما گرفتار آن هستیم، درک کنیم و مسئله اصلی خود را بشناسیم. در این صورت است که بستر رابطههایمان مشخص میشود امری که در جواب سؤال شماره 35188 متذکر آن شدیم. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: دوست بزرگواری مطلبی را در سؤال شماره ۳۵۰۵۰ مطرح فرموده بودند که لازم دیدم نکاتی را بر حسب وظیفه به سمع و نظر برسانم ۱. چرا به حسب وظیفه؟ چون سؤال کننده محترم حرف از مقلدین زدند و شما هم نمیتوانید زبان مقلدین باشید پس طرف خطاب امثال بنده هستند. ۲. بنده کمترین که جزو شاگردان قدیمی حضرتعالی نیستم اما به دلیل ارتباطی که با شاگران متقدّم شما دارم آنها را بسیار بسیار متدین، فاضل، اهل علم، باسواد، اهل دقت، با صفا و ملّا به معنای واقعی آن میبینم که عمومأ وجود بین هستند یعنی به خود خود هست وصل هستند و عارفانی بی هیاهو و گمنام در عرفان هستند. ۳. باز یاد آور میشوم که بنده کمترین هم که بهره ناچیزی از محضر شما و شاگردانتان[ که اسمی از آنها نمی برم]، برده ام اگر مسئله تقلیدی باشد که وا اسفا که به قول معروف نمرده به فتوای من نماز بخوانید که خدای ناکرده ما بخواهیم افرادی باشیم که بخواهیم مانند رایانه جمع اطلاعات کنیم. ۴. فقط افراد شاکر واقعی میدانند که شما، به مخاطبین خود عالَم میدهید و این غیر از دادن اطلاعات هست. ۵. بزرگان علم که واقعأ کارشناس هستند به خوبی میدانند که شما شاگرد خوب قران و نهج البلاغه و شاگرداهل بیت ـ علیهم صلوات الله ـ و شاگرد مکتب امام بزرگوار ـ رحمة الله علیه ـ هستید و چنین فردی ( شما) اگر بخواهد که شاگردانش از او تقلید کنند معاذ الله ظالم است (و حاشا و کلا) چنین باشد. والسلام. پناهپوری
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید به این نوع سخن ها حساس بود. در نظر بگیرید آن منتقد محترم حتی متوجه رابطه ذاتی بین علت حقیقی و معلول آن علت هم نمی باشند. موفق باشید
روایاتی ذیل «بکاء الطفل» مطرح است. میخواستم یک تفسیر درست از آنها بفرمایید که مراد حضرات چیست؟ در مقام عمل اثری دارد یا اینکه صرفا تغییر نوع نگاه است و... تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز خاصی در این مورد نمیدانم. شاید در سایتهای زیر بتوانید جواب خود را بیابید. موفق باشید
https://evanteb.com/%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D9%86%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%AF/ و https://ajsm.atu.ac.ir/article_1466.html
با سلام خدمت استاد عزیز: شخصی بنام سروش دباغ که مدعی است که تبحر زیادی در فلسفه ی غرب و فلسفه ی اسلامی داره در جاهای مختلف شبهه ای را بیان می کنه که علامه طباطبائی و استاد مطهری ایده الیسم غربی را بدلیل عدم تسط به زبان انگلیسی و کمبود منایع در آن زمان به درستی متوجه نشده اند و مثلا در فهم فرق بین ایده الیسم هگل و کانت با ایده الیسم بارکلی کاملا دچار سوء تفاهم شده اند و ایده الیسمی را که در مقالات اصول فلسفه و رئالیسم از این دو بزرگوار مطرح شده ایده الیسم بارکلی است نه ایده الیسم کانت و هگل. خواستم نظر شما رو در این خصوص بدونم و سوال بعدیم اینه آیا کلا کانت و هگل و نیچه اعتقاد به وجود خداوند که دارای تعیین خارجی باشه و مستقل از ذهن باشه دارند یا خیر؟ و اگر اعتقاد ندارند پس چه تفاوتی بین بارکلی با کانت و هگل در خصوص خداوند متعال وجود داره که سروش دباغ فرزند عبدالکریم سروش دائما در جاهای مختلف بین می کنه که علامه طباطبایی و استاد مطهری علی رقم تسلط عظیم بر فلسفه و عرفان اسلامی در درک ایده الیسم هگل و کانت با ایده الیسم بارکلی به خطا رفته اند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بر فرض هم که چنین باشد و انتقاد مرحوم شهید مطهری و علامه طباطبایی از ایدهآلیسم، انتقاد از ایدهآلیسم بارکلی باشد که سرایت دادهاند به هگل و کانت. این از شخصیت علمی شهید مطهری و علامه که نظر به واقعیت عالم دارند؛ نمی کاهد. ۲. تمام تلاش کانت و هگل و بارکلی و حتی نیچه آن است که به نحوی متذکر ایمان به خدا باشند. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد محترم: جناب استاد، مدت چند سالی است که افتخار دارم و از محضر نورانی و مبارک حضرتعالی بهرهمند هستم و در این راستا با اشتیاق وافر همواره مطالب و فرمایشات جدید جنابعالی را از هر طریقی شده (منجمله سایت لبالمیزان، شبکههای اجتماعی، کتابها و جزوات و...) دنبال میکنم. مدتی قبل به پیج رسمی شما در اینستاگرام (asghar_taherzadeh@) برخوردم و مشتاقانه به تفحص و جستجوی مطالب پرداختم، لیکن در عین آنکه از مطالعهی بسیاری از محتویات آن محظوظ شده و بهرهمند گردیدم، فضای رکود و ایستایی حاکم بر پیج موجب تعجب و حسرت اینجانب گردید. به راستی آحاد مردم و به ویژه نسل جوان ما تشنهی دریافت چنین معارف گهرباری هستند و اینکه چرا باید صفحهی رسمی حضرتعالی در این شبکهی اجتماعیِ پربازدید اینگونه غریب و متروک رها شده باشد، سؤالی است که برایم بیپاسخ باقی ماند. علیایحال، با کمی جستجوی بیشتر به پیج دیگری برخوردم به نام صراط رسانه (serat_rasaneh@) https://instagram.com/serat_rasaneh?igshid=MzRlODBiNWFlZA== که حاوی کلیپها، عکسنوشتهها و محتواهای جذاب تولید شده از فرمایشات و تقریرات جنابعالی است. علیرغم اینکه این پیج علیالظاهر صفحهی رسمی جنابتان نیست، لیکن چند نفر از دوستانِ مطلع به بنده فرمودند که پیج اخیرالذکر همواره مورد تأیید و توصیهی حضرتعالی بوده است. آنچه ذهن حقیر را درگیر کرده عدم تعامل این دو صفحهی مجازی با یکدیگر و عدم همافزایی آنها با هم در راستای تنویر هر چه بیشتر اندیشههای ناب و راهگشای جنابعالی است. ممنون خواهم بود چنانچه در این خصوص ارشادات لازم را ملحوظ فرمایید. در پناه ایزد منان همواره مستدام باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شاکر هستیم که به لطف خودراهی برایمان گشوده که مسیر تعالی هرچه بیشتر امثال جنابعالی باشد. هر دو پیج اینستاگرامی از رفقای متعهد و دلسوز هستند که به حکم وظیفه سعی دارند آنچه را که لازم و شایسته میدانند در معرض مشتاقان معارف قرآنی و حِکمی قرار دهند. امید است با همکاری بیشتر رفقای محترم بتوانیم در شرایطی که جوانان ما سخت به دنبال معارف عمیق توحیدی میباشند؛ قدمی برداریم که آن قدمها زمینۀ درخشش هرچه بیشتر ایمان باشد. موفق باشید
https://eitaa.com/matalebevijeh/17794 سلام و عرض ارادت خدمت استاد عزیز: آری به راستی افق انقلاب اسلامی که به برکت مجاهدتهای آشکار و نهان ِ خرد و کلان این امت در حال گسترش به اقصی نقاط جهان است، بسی گستردهتر از تفاوتهای داخلی و سیاسی است. استاد بزرگوار میدانم که موضع حضرتعالی در انتخابات از جنس هواداریهای سیاسی نبود و چون نگاهی را به سیره امام و افق اصیل انقلاب نزدیکتر میدیدید از فردی اعلام حمایت کردید اما دیروز که جناب آقای قالیباف با هدایت خود، هواپیمایش را در قلب تهدیدات منطقه نشاند، در قلبم آرزو میکردم که نسبت به مواضع ضدصهیونیستی و شجاعانه ایشان که از جنس بچههای جنگ است موضعی بگیرید و تحسین کنید تا خاطرمان جمع باشد که ما استاد را درست درک کردهایم، پای انقلاب، فراتر از فرد و جناح وقتی که پست شما در مطالب ویژه را دیدم و اکنون که این چند خط را مینویسم از شوق، اشک میریزم درست است که دشمن مرا در کنج خانه نمیبیند و میتوانم هرجه خواستم گریه کنم اما حس کردم داغ سید حسن نصرالله برای ایستادن است نه گریه کردن، حتی اگر دشمن نبیند. از اول خرداد امسال تا اوایل مهر، مثل تابستان سال ۶۰ پر از حادثه و ترور و داغ پشت داغ ما به هم دلگرمیم به جملههای هم صدای محکم رهبر و بیان رسا و حمایت تمام قدشان از جبهه مقاومت، تسکین قلب پردرد ما بود و این حمایت و تحسین حضرتعالی از موضعگیری آقای قالیباف، بسیار خرسندم کرد. ما به بودن در جاهایی که ندیدهایم عادت کردهایم از ضریح شش گوشه تا سنگرهای امروز مقاومت تا دریهای تفسیر مسجد الحمدلله
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر که با گشوده شدن افقی که انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده؛ هر صحنه ای که در این تاریخ پیش می آید را در نسبت با آن افق معنا می کنیم و حتی اکنونِ خود را با حضور در آن افق و در آن آینده تجربه و احساس می نماییم. آری! در این راستا جایگاه هر حرکتی و هر شخصی معنای خود را دارد و با توجه به این امر چگونه می توان جایگاه حرکت آقای دکتر قالیباف و سخنان ایشان را در نشست اجلاس رؤسای مجالس اسلامی نادیده گرفت؟ و مگر تعلّق ما به آقای دکتر جلیلی نیز در همین راستا نبود؟ که جایگاه ایشان را در راستای حضور اکنونِ خود در آینده انقلاب اسلامی به عنوان ریاست جمهور تجربه می کردیم؟ مهم آن است که جای و جایگاه افراد را نسبت به انقلاب محفوظ بداریم. موفق باشید
سلام.
افکند خبر دشمن در شهر اراجیفی / کو عزم سفر دارد از بیم تقاضایی
در این بیت به معنی خواستار قضاوت شدن است. دشمن نور نورانیت که از دل تاریکیها آنچنان ارتزاق زقوم و بلعیده شدن در سموم کشنده بشریت کرده است که در شهر جهان کنونی داد قضاوت خواهی سر داده، بگمانش کشتن سیّدان عالم حکم قضای برحق و راستی است. او به سّید حسادت میورزد و ما نیز... او از سبقت سّید بیم دارد ما نیز... هرچه او دارد ما نیز... تنها تفاوت ما و او اینست که ما رشک شهادت فی سبیل الله او میبریم او رشک به زنده بودنش در میان ما را.... ما بیم زمینی شدن و زمینی ماندن میبریم او بیم زمینی ماندن.... عجب عالم با حساب سریع الوصولی
باسمه تعالی: سلام علیکم: آینهای جهاننما در مردی قامت برافراشت تا ما ابعاد انسان را با وسعتی که وسعت حقیقی انسانِ این دوران است به تماشا بنشینیم و خود را تا دوردستهای وجود که یک بُعدمان اُنس با خداوند است و بُعد دیگرمان مقابله با ظلمات دوران؛ مدّ نظر آوریم و این یعنی افقی که سید حسن نصرالله در مقابلمان گشودند. افقی که بسی دور و بسی نزدیک است تا اگر گامها را بلندتر برداریم و اهدافمان را از خودخواهیها آزاد کنیم، او را در خود بیابیم و معنای زیباترین «بودن» را از طریق او تجربه کنیم و اگر او عزم سفر داشت، که داشت؛ راه را تا عرش برین مقابل ما گشود تا در راه نمانیم. موفق باشید
سلام محضر شما: ببخشید منظورتان از جواب سوال ۳۸۳۹۰ و سوالات قبل از آن در همین راستا، اینست که ابن عربی و مولوی هم همان طریق منصور حلاج را داشته اند و به همانجا منجر میشوند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر منظور حلاج را با نگاه عرفانی بنگریم، آری! ولی این غیر از سخنانی است که حول شخصیت او گفته میشود که معلوم نیست درست باشد و از سخن جناب جنید نسبت به حلاج نمیتوان غفلت کرد که مشهور است متذکر حلاج شده بوده است که در آن زمان و در آن شرایط وقت آن حرفها نیست. گویا در کنارِ داریِ که حلاج را بدان آویخته بودند میگوید نگفتم حال وقت چنین سخنانی نیست. موفق باشید
«إلهی، چون عوامل طاحونه، چشم بسته و تن خستهام؛ راه بسیاری میروم و مسافتی نمیپیمایم. وای من اگر دستم نگیری و رهاییام ندهی» سلام استاد. نمی دانم چرا هر چی غزل جدید رهبر معظم انقلاب را زیر و رو می کنم و با دقت نگاهش می کنم می بینم انگار قصه من است! یعنی در آینه این غزل فقط خودم را می بینم. خدا می داند سال هاست سرگشته روزگاری پرگاروار دارم. شبانه روز دارم دور خودم می چرخم. هم خیلی زخمی و خسته ام. هم چاره ای از رفتن نیست. هم راه به شدت سنگلاخ است. استاد بحث طلوع و غروب ایمان تا کی ادامه دارد؟ یک زمانی مثلاً ۱۵ سال پیش اصلا این حرف ها نبود. فقط طلوع بود طلوع!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرچه ایمان زندهتر باشد، نازش بیشتر است. در جلسه چهارم سوره تغابن در این مورد عرایضی شد. https://eitaa.com/matalebevijeh/17347 و در جلسه اخیر هم غزل حضرت آقا مواردی را در نسبت با ایمان پیش آوردند که راهگشا بود https://eitaa.com/matalebevijeh/17553. موفق باشید
عرض ادب خدمت استاد عزیز: استاد چند سوال از خدمتتان داشتم. ۱. استاد کلمه اعتماد بنفس که کلمه اشتباهی است آیا اینطور درست است که بگیم هرچقدر خدا را دوست داشته باشیم خودمان را دوست خواهیم داشت؟ ۲. استاد به نظر شما چکار کنیم که بتوانیم به خدا وخودمان باور بیشتری داشته باشیم؟ استاد باوری که در عمل تبلور کند. ۳. استاد در یک خانه سنتی و آداب و سنن سنتی احساس آرامش خوبی دارم و در سطح جامعه امروزی و با سبک زندگی امروزی از غذا و پوشاک و آداب جدید خیلی اذیت میشم این را چطور با سخن شما که فرمودید باید در همین تاریخ زندگی کرد جمع کنم؟ ۴. استاد در جایی خواندم که بزرگی گفته بود که اگر خودت بخواهی عاقل شوی بر حماقتت افزودی عقل را باید خدا دهد. استاد اگر درست است به نظر شما راه افزایش عقل چیست؟ دعا یا اداب خاص؟ در پایان اینکه استاد راستیتش یک مشورت خواستم از خدمتتان؛ اینکه چندین و چند سال با انسی که با مباحث شما داشته ام، شغلی که الان درش مشغولم خدمات بانکی هست و به شدت درش دچار عذاب و معذبم، میخوام انصراف بدم، چکار کنم دلم محکم بشه به راه دیگری؟ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! به جای اعتماد به نفس، باید در بستر نظر به توحید الهی، اعتماد به حق داشت. ۲. پیشنهاد میشود کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن دنبال شود. ۳. مهم حضور در تاریخ است و این غیر از مشغول شدن به امور روز مرّه میباشد. ۴. تدبّر در قرآن از طریق تفسیری مانند «المیزان» در این مورد کمک میشود. ۵. شاید انصراف لازم نباشد ولی از آن نوع امتیازاتی که خلاف قانون است نباید استفاده کرد. موفق باشید
بسمه تعالی. سلام علیکم: با توجه به اینکه میفرمایید حضور اربعینیِ این سالها، حاضرشدنِ انسانها در وسعت حیات توحیدی خاصی است که در این تاریخ به میان آمده است؛ جایگاه ما جاماندگان از این میدان که تنها میتوانیم در روز اربعین با پیادهروی خود به سوی گلزارها و گلستانهای شهداء حرکت کنیم، کجاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم حضور در این راهی است که در مقابل ما گشوده شده است آنهم به سوی روحانیتی که حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» مقابل ما گشودند و با توجه به روایاتی که تأکید بر زیارت آن حضرت در اربعین دارد؛ این گشودگی بیشتر در مقابل ما به ظهور میآید. حال ماییم و مدّ نظرقراردادنِ حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» چه در مسیری که به کربلا ختم میشود و چه در مسیری که به شهدایی ختم میشود که منوّر به نور شهادت حضرت امام حسین «علیهالسلام» هستند. البته معلوم است که اگر بتوانیم در مسیری حاضر شویم که به کربلا ختم شود، چرا آنجا نباشیم؟ بحث بر سر آن است که آیا در این زمان میتوان به همان صورتی که میفرمایید به یک معنا در آن میدان و در این تاریخ حاضر شد؟ مهم حضور در تاریخی است که در حال شروع و گشایش است. در آن صورت جاماندگان به هیچ وجه جامانده نیستند. دلهای مشتاقی که از ماهها قبل در انتظار سفری ملکوتیاند؛ جا نمیمانند، هرچند محدودیتِ عالم خاک زنجیر به پایشان بسته باشد. «بُعد منزل نبود در سفر روحانی». اینان همان «دل دادگانند» نه «جاماندگان». به اندازه حسرتی که از نرفتن دارند، آن حسرت، آنان را بیشتر از رفتنهای معمولی در آنجا حاضر میکند. و در این رابطه میتوان گفت: خوشا به حالِ دلدادگانِ جامانده. موفق باشید
سلام خدمت جنابعالی: متوجه شدم حقیقت همیشه در دسترس اجتماع نیست و فقط گاهی زبان باز میکنه که شرایط محیا شده باشه، و در زمانهای انتظارش باید شرایط را احیاء کرد و این یکی از راز های وجود اصحاب اولیاء معصوم هست. با این حال متوجه شدم امروز شما مبحثی با موضوع (معلمی، پیشوایی، بصیرت تاریخی) مطرح کردید. هنوز آنرا نخواندم اما میخوانم ولی آنچه در قلب بنده پیش آمد فعلا گفتن رنج ها و مطرح کردن مشکلات و نواقصی است که در این مورد تجربه کردم. بر این باورم هر رنج طبیعی خوب است، حتی اگر رنجی باشد که ترامپ برای ترامپ شدنش تحمل کرده یا رنج پاکی که سردار شهید سلیمانی عزیز برای سلیمانی بودنش کشیده اما! هرگز رنجی به بدی «رنج رشد نکردن» و توقف از خاطر پوچی ندیدم. این حق بنده نبود با اینهمه توان و استعدادی که داشتم و میتوانستم از بزرگان این جهان باشم به خاطر خفگی میدان موجود، پرورش نیابم. به یاد دارم در سن سه چهار سالگی قدرت جسمی بیش از اندازه معمول و توان ذهنی و هوش و دقت و ذکاوت و خلاقیت بسیار زیادی داشتم و باعث تعجب بود ولی با اولین گام ورود به جهان ایران همه با زور ازم سلب شد. اگر شاید در جای دیگری بودم این اندازه پیچیده نبود. امروز با خودم گفتم: باید هجرت کنی و بروی جایی که هیچ گذشته ای در آن نباشد و از صفر شروع کنی که صفر تو صد بسیاری از مردمه و نترس برو کمی خود را باش و زندگی کن زیرا قرار نیست بسرعت لذت نوشیدن می حقیقت را بچشی. من چه گناهی دارم که همواره گرفتار عده ای هستم که همان عده مرا ذلیل میکنند؟! با چه انصافی مرا از من باز میگیرند و زندگی مرا به این مهلکه انداختند. آری از غربت بدم میاد پس: «حجابِ چهرهٔ جان میشود غبارِ تنم / خوشا دَمی که از آن چهره پرده برفکنم / چُنین قفس نه سزایِ چو من خوش اَلحانیست / رَوَم به گلشنِ رضوان، که مرغِ آن چمنم / عیان نشد که چرا آمدم، کجا رفتم / دریغا و درد که غافل ز کارِ خویشتنم / چگونه طوف کنم در فضایِ عالمِ قدس؟ / که در سراچهٔ ترکیب، تختهبندِ تنم / اگر ز خونِ دلم بویِ شوق میآید / عجب مدار که همدردِ نافهٔ خُتَنَم / طرازِ پیرهنِ زَرکشم مبین چون شمع / که سوزهاست نهانی درونِ پیرهنم / بیا و هستیِ حافظ ز پیشِ او بردار / که با وجودِ تو کَس نَشنَوَد ز من که منم».
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در مسیر دینداری هرکجا که انسان قرار گیرد، راههای آسمان به سویش گشوده میشود، حال ممکن است انسانِ تنهایی باشد گوشه یک روستا و یا انسان مشهوری باشد همچون حضرت امام در مرکز یک کشور. آری! معلمی نیز اگر برای کسی پیش آید، راهی است که انسان با انسانها مرتبط خواهد شد. ولی مهم نیست، مهم روحیه صفا و تواضع است که زندگی را در هر شرایطی زنده نگه میدارد. موفق باشید
سلام وقت بخیر: مهمترین نقاط قوت جلیلی برای ریاست جمهوری چیست؟ مواردی که باعث بشه او را بعنوان رئیس جمهور انتخاب کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها نکتهای که در این فرصت کم میتوان در جواب به سوالات جناب عالی عرض کرد به امید آنکه خودتان به موضوعات پیش آمده فکر کنید رجوع به صحبتی است که تحت عنوان « کدام رئیس جمهور و حضور در کدام آینده؟» عرض شد با متنی که ذیل آن قرار داده شده است. https://eitaa.com/matalebevijeh/17011 موفق باشید.
سلام استاد عزیزم: طاعات و عبادات قبول درگاه احدیت؛ داشتم با خود میاندیشیدم که به این احساس دست یافتم: احساسی تاریخی که درونم را به آتش میکشد! حس میکنم برای گذر از این تاریخ سوزان، انقلابی از جنس نیچه نیاز است که با متهای از جنس الماس خرد، سقف آهنین عقلِ فکرباز را سوراخ میکند و به تفکر میرسد. احساس میکنم با انقلابی از جنس تفکر نیچه میشود قرآن عصر نوین را ترجمه کرد، نیچهای که با زیر پا گذاشتن افکار جاهلی، تفکر انقلابی را به صحنه میآورد که شدنی است بسیار متعالی در منظر جان و روح آزاد ما. این همان خورشیدی است که از غرب طلوع میکند و از مسجد و مدرسه بیزار است و در پی ورود به میخانه تفکر است. او در پی خلیفهاللهی همه چیز حتی مرگ کالبد را به جان میخرد و مرگ را شیرینتر از عسل و ماندن در اینجا مییابد؛ از خدایی که ساخته و پرداخته دست شیطان است به خدایی نو پناه میبرد و بیرنگیاش را فریاد میکشد و میگوید: بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری / هر لحظه مرا تازه خدای دگری هست! به هرچه سابقا دوست داشته بیاعتماد میشود و «یا ایها الانسان انّک کادح الی ربک کدحا فملاقیه» را با جانش زندگی میکند. با خرق عادات عامه خلق، اخلاقی خواصگونه برایش پدیدار میشود که در اوج بیهدفی هدفمند است و همین تضادها او را به سر منزل مقصود خواهد رساند چرا که مقصود خود میگوید: عرفت الله بجمع بین الاضداد. شما میدانید و تعرف الاشیاء با ضدادهای شما... گاهی برای رهایی از مشکلات بجای چنگ زدن محکمتر به دستاویزهای مشکل آفرین قبلی باید مشکلات را قلاب جوابهایی خردمندانه کرد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مکرر عرض شد اگر نیچه در منظر خود، حضرت مولا علی «علیهالسلام» را یافته بود به جهت طلب بزرگی که در جان خود احساس میکرد به آن بحران روحی که در آخرین روزهای زندگی گرفتار شد؛ فرو نمیافتاد، زیرا به نهایتها میاندیشید و نسبتی که با نهاییترین انسان باید برقرار کند به عنوان اَبَر انسان. آری! نیچه به خوبی متوجه شد بشر جدید ظرفیتی بیش از ظرفیت انسانِ دیروزین دارد، امری که امامان شیعه به عنوان انسانهای فراتاریخی با شخصیت عجیب و بزرگ خود مدّ نظر آوردند. از این جهت آری! اگر با نظر به چنین نکتهای ما به آخرین دین و نهاییترین انسانها نظر کنیم، مییابیم زندگی یعنی چه. امری که جناب نیچه سختْ به آن میاندیشید و بر سرِ کلیسا فریاد برمیآورد که آنان با زندگی دشمنی میکنند. به گفته او «راستی! مایه فریب ما در کجا نهفته است وقتی عدهای با تحجّر دینیِ خود با زندگی دشمنی میورزند؟ اینان حتی خدای را با زندگی دشمن میکنند.» موفق باشید
