سلام علیکم: چرا خلق شدم؟ چرا باید دین را یاد بگیرم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد در کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست، نکاتی مطرح شده است. میتوانید به آن کتاب رجوع کنید. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/book/69?mark=%D8%A2%D8%B4%D8%AA%DB%8C
با سلام و درود خدمت استاد گرامی: استاد مرتبط با سخنان اخیرتون در مورد این پدیده و این موج بی سابقه تظاهرات های ضد استکباری در خود کشورهای غربی خواستم نظر جنابعالی را جویا شوم. بنده به عنوان کسی که ساکن در غرب هستم و بازتاب وقایع اخیر را در جامعه غرب دارم بی واسطه ادراک میکنم، حس میکنم بعد از به خاک و خون کشیدن زنان و کودکان فلسطینی و بمباران فجیع بیمارستان ها که به معنای واقعی کلمه، بشریت یک نسل کشی تمام عیار را بر علیه یک ملت مظلوم بی دفاع جلوی چشمان خود تجربه می کند، ما شاهد یک بیداری وجدان عمومی در جوامع غربی هستیم که نقش خود دشمن صهیونیستی در این بیداری فطرت ها هم در خور اهمیت است! یعنی امپراطوری رسانه ای صهیونیستی در غرب به قدری در دروغگویی و تحریف واقعیات بی شرمی کرد و ظالم را جای مظلوم نشاند که باعث رسوایی خود شد و اعتماد عمومی جامعه غرب نسبت به رسانه ها به شکل وسیعی خدشه دار شد. یعنی فطرت بیدار هر انسانی به او گواهی میدهد که بمباران بیمارستان ها و مدارس را به هیچ وجه من الوجوح و با هیچ دلیلی نمیتوان توجیه کرد، حال آنکه باز رسانه های وابسته به صهیونیسم بعد از انکار اولیه به سعی در توجیه کردن این نسل کشی برآمدند. بنده فکر میکنم حتی بی اعتمادیی که در اثر این وقایع در بین مردم کشورهای غربی نسبت به رسانه های رسمی خودشان ایجاد شد بی سابقه بود و به بهترین تعبیر که تعبیر رهبری باشد ترمیم ناپذیر هم خواهد بود. استاد آیا می توانیم با یک فهم تاریخی این رخدادها را اینگونه بنگریم که گویی ما مواجه هستیم با آغاز تاریخ بیداری فطرت انسان ها که این در آینده به پس زدن تمدن مادی غرب از طرف فطرت انسان ها در خود غرب منجر می شود؟ آیا بیداری فطرت ها و بیزاری فطرت ها از تمدن غربی را می توان ذیل برطرف شدن موانع ظهور فهمید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که به خوبی از فضای آنچه در وجدان عمومی مردم کشورهای غربی میگذرد، به طور مستقیم گزارش میدهید، و خود جنابعالی حقیقتاً ناظر صحنهاید؛ واقعیت آن است که به دلایل مختلف ما با آغاز تاریخ دیگری روبهرو هستیم. زیرا از یک طرف فرهنگ مدرنیته به گفته خود متفکران غرب، نتوانست به وعده هایی که بیشتر فروختن آرمانهای کاذب بود، عمل کند و عملاً مردم، خود را در آن فضا در دام نیهیلیسم و نیستانگاری یافتند و از طرف دیگر با پشتیبانیِ سران جهان استکباری از جنایات رژیم صهیونیستی متوجه شدند ذیل چه حکومتهایی زندگی میکنند. این است که به طور شگفتآوری ملاحظه میکنید مردم جهان غرب در بستر اعتراض به کودککشیِ رژیم صهیونیستی در واقع متوجه فردای دیگری در وجدان خود هستند و این، هنر و هوشیاری ما را میطلبد که متوجه این امر باشیم و حضور تاریخی خود را که جدا از حضور تاریخ جهان نیست، مدّ نظر قرار دهیم، به همان معنایی که به گفته جناب گادامر، «تفکر، تاریخی است». یعنی کسانی امروز، مردان واقعی تفکرند که متوجه روح تاریخی باشند که در حال طلوع است و غزه، آینه آن حضور و آن تفکر است تا معلوم شود متفکر واقعی در این زمانه چه کسی است. موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیز: با توجه به هشدار دلسوزانه اخیر دکتر جلیلی به محور مقاومت مبنی بر اینکه: هرچند طوفان الاقصی طومار نقشههای کهنه و تازه را به هم پیچید اما در این شرایط، لحظهای درنگ و سستی یا تردید و عافیتطلبی کافیست تا استکبار دوباره نظمی دیگر را به صد سال آینده تحمیل کند ( آدرس https://eitaa.com/saeedjalily/4289) نگران این هستیم که جبهه مقاومت در مسیر پیش رو ضعیف عمل کند و این سرمایه بزرگ رو به خطر رود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید امیدوار بود زیرا بحمدلله همه چیز حکایت از آن دارد که بنا بر آن است تا تاریخِ دیگری شروع شود زیرا اسرائیل و جهان استکبار، ظلم را از حدّ گذراندهاند. به این آیه فکر کنید که خداوند میفرماید: «وَأُمْلِي لَهُمْ ۚ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ» به آنها مهلتی داده می شود تا چهره نهایی و خباثت اصلی خود را نشان دهند و کید و حیله خداوند، بسیار حساب شده و متین است. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: در ارتباط با جلسه بنیان ها؛ آیا عبارت نه شرقی، نه غربی اشاره به محوریت وجود دارد؟ و تعادل را مطرح می کند؟ امکان های زندگی غربی و شرقی در انسان امروز جمع شده است، غربی ها مشغول مدیتیشن و تای چی هستند و شرقی ها مشغول تکنیکی شدن و به روز شدن در سبک زندگی غربی. ولی هیچکدام نور نشد. و هم شرقی، هم غربی؛ جهان بین دو جهان انقلاب اسلامی نیست که نه مسجد (عبودیت شرقی) است و نه مدرسه (استدلال غربی)، بلکه میخانه است. نور وجود همچنین آیا تمدن اسلامی (مدنیت و شهر) تقاضای تجلی بهشت است؟ آیا انصار و مهاجرین در شهر مدینه، می توانند الگویی برای مدنیت اسلامی امروز ارائه کنند؟ در ارتباط با شهر، انسان محاط در محیط است و الگوهای رفتاری که به انسان تحمیل می شود، آداب زندگی او را می سازد. و چه فایده ایی دارد آدابی که زندگی را تهی از معنا می کند. آنچه می تواند هدایت گر باشد در رسیدن به مدنیت اسلامی حضور کمک کنندگان و هجرت کنندگان به اسلام حقیقی است که در نحوه ی تعامل آنها با یکدیگر الگو ها ظهور می کند. و اما شهر های ما کجای این قصه ایستاده اند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وجه غربی انسان ما را در عقلانیت زنده نگه میدارد و وجه شرقی ما، ما را در عبودیت و اُنس، آری! در انس حاضر میکند و حال، این مائیم با این دو بال و زندگی در زمین، تا نه بدون عقلانیت اقدام کنیم و نه از انس با حق و خلق غفلت نماییم. اینجا است که مثلاً شهری خواهیم داشت مانند شهر اصفهان زمان صفویه که در عین آنکه شهر است، نه خانههای آن بیروح است و نه شهر طوری است که انسانها از همدیگر بیگانه باشند، به طوری که کوچه و شهر و بازار در هم تنیده شده اند. عمده بر میگردد به نوعی به خودآمدن که نه از وجه غربی و عقلانیت خود غفلت کنیم و نه از وجه شرقی و انس خود با عالم و آدم. مثل همین نوشته خودتان که در عین آنکه نوعی انس است، عقلانیت را به میان آورده است. مانند آنکه انسان در شهرِ اصیل معلوم نیست به بازار میرود تا خرید کند یا دوستان و آشنایان را ملاقات نماید بدون آنکه بخواهد آن نقیصه را با سینما و پارک و رستوران جبران کند. ما در بستر انقلاب اسلامی باید به شهرِ پسفردایی فکر کنیم. موفق باشید
با سلام: همان گونه که نمیتوان درخت را دید (چون درخت مفهوم کلی است که ذهن از مشاهده مصادیق این مفهوم را ساخته) آیا مفهوم وجود هم اینچنین است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وجود در مقابل عدم، واقعی ترین است. حال در مصداق، ما با تجلیات او روبرو هستیم. مانند مصداق مفهوم درخت. بنابراین آنچه در خارج است تجلیات وجود است و وجودِ مطلق، همان توحید است در بیکرانگی خود، که در ذاتش هیچ مصداقی ندارد مگر به نور اسماء آنهم در جلوهای که در ممکنات، آن اسماء ظاهرمیشوند. موفق باشید.
سلام ای رود رونده! سلام ای چشمان منتظر و خسته! سلام ای برادر، ای دوست و ای همسایه. ای برادر غزهای! ای که ایستادنت کوه ها را در هم شکست و چشمانت انسانیت هر انسانی را به یاد آورد و دستانت غیرت و شجاعت و شهامت را، خونت آب کرد و زنده کرد قلبِ هر مرده را. و پاهایت، عزم را به یادمان آورد. شما مظهر ظهور آخرین انسانید. شما مصداق تمامِ: «مَن عَشِقتُهُ، قَتَلتُهُ و مَن قَتَلتُهُ، فَعَلَیَّ دیَتُهُ و مَن عَلَیَّ دیَتُهُ، فأنا دیَتُهُ» هستید. شما معشوق اویید و بدانید که خونتان بهایی دارد و بهایش در نزد اوست و او خود را، خونبهایتان دیده. شما پارههای وجود هر مسلمانید. شما عروج مسیحگونه عیسی و عصای موسیِ راهگشای تاریخ و قرآن ناطق هر انسانید. شما همسنگرانِ حضرت نوحاید، شأنِ دوباره نزول قصه او، یعنی: «وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ» کِشتیِتان را چه خوب ساختید در پیش چشمانش و به آب انداختید، و او چه خوب دید. و آری! هر آنکس که همسفرتان شد، چشمانش، راه آینده را یافت و دستانش، آغوش قائم را و قلبش، توحید امام را. کجا بودید؟ چه کردید؟ چگونه بودید که هر انسان را به انتخابِ کربلاییشدن کشانیدید؟!! شما اُلفت دوباره اسلامید و وحدت دوباره مدینه محمد. ای انسان فلسطینی! ای که بر عریکه تاریخ ایستادهای و عاشقانه و عارفانه بر ترک تاریخ میتازی! دستان ما را هم بگیر که قلب هر انسان را به طلبِ «بودن» در جای خود کشانیدی، قلب ما را مشتاق حضورِ دوباره عرشیِ سردار بیدستمان حاج قاسم. راستی را!! چه شد؟ چه شد که همسنگری با شما، افقِ حیات هر مسلمانی و افقِ حرکت امام ما شد؟ چه شد که ناگهان خانه به دوش، بر قلبِ همه ما سفره انداختید؟! چه شد که سربازان خمینی با راه قدس از کربلا میگذرد عزم مییافتند و با سینه ستبر راه شما را میجستند؟! دلهای ما همه مشتاق دوباره صلاة در قبله اول مسلمین، «قدس» است تا در تاریکه بیابان جهان امروز سرآغاز خود را بجوییم. پس بخوان به نام الله! و سینهات را ستبر کن، و عزمهای سست را تیره و تار، و خانههای عنکبوت را محو، و بنای دوباره عهدِ از یاد رفته انسانِ امروز را، تازه کن. و شما ای زنان و مادران فلسطینی! زینبگونه جان فرزندان و همسران و برادرانتان را در کف سینی قلب بگذارید و کاخ یهودیان را فرو ریزید، که مکر یهودیان را تنها مادرانگیِ شما آشکار و به هم میریزد. بخوانید: به نام فاطمه، سمیه، خدیجه و زینب، و کاخ هر ظالم را با زبان ستبرتان فرو ریزید، و با این زبان، قلبِ هر انسان را به کربلای خود بخوانید، و امتِ خوابزده آخر الزمانی را به امتحانِ کوفی و کربلایی بکشانید. خوشا بر شما! و وای بر ما خوابزدگانِ بازی روزمرّه شهر و شهرنشینانِ دهکده سرد و خشکِ جهان امروز. خوشا بزم شیرینتان، گوارایتان، چشمانتان بیدار و دلهایتان روشن و دستانتان پر توان. به امید دوش به دوشِ شما عرشیان ایستادن و نماز فطر گزاردن در قدس شریف. انشالله سنصلی فالقدس.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه بخواهم در استقبال سخنان شما سخنی گفته باشم؛ نمیتوانم حقّ این کلمات را ادا کنم. خطاب به شهدای غزه فرمودید: خونهایشان بهایی دارد که بهای آنها نزد حضرت حق است. آری! این خون نه تنها یک بها، که قرارگرفتن در آغوش خداوند است، بلکه بهای زیادی دارد که اولین آن رسواکردنِ یک تاریخ دروغ به جهانیان از طریق فرهنگ نژادپرستِ غربی است. ما غرب را از طریق جنایات اسرائیل و پشتیبانی سران غربی شناختیم.
فرمودید که شهدا و مردم صبور غزه، پارههای وجود هر مسلمانی هستند. حقیقتاً همین است گویا ما داشتیم خود را و جهانی که از طریق شهدایمان در مقابلمان گشوده شده بود، فراموش میکردیم و این صبر و توکل مردم غزه بود که ما را باز به یاد خودمان آورد و اینکه جهان ما چه اندازه بزرگتر از جهانی است که غرب در مقابل غربزدگان و اسلامِ متحجّرین در مقابل مقدسان بیتاریخ گشوده است.
فرمودید هر آن کس که همسفر شهدا و مردم صبور غزه باشد، چشمانش راهِ آینده را یافته است. آری! در همین رابطه رهبر بصیر انقلاب متذکر میشوند که راهِ آینده، راه فلسطین است و این حکایت تفکر تاریخی ارزشمندی است. میفرمایید با نظر به حضوری که نسبت به اقامه نماز در قبله اول مسلمین داریم میتوانیم در تاریکخانه بیابانِ جهان امروز، سرآغازِ خود را بجوییم. آری! حقیقتاً ما در سرآغازی قرار گرفتهایم که به هر قیمتی که هست در غزه، با روحیه صبر و توکل آن مردم شروع شده است، وگرنه گرفتار بلای بیتاریخی خواهیم شد. ما در شرایط ظهور بیّنهای هستیم که تمام معنای اسلام را به میان آورده است.
به هر حال تنها میتوان گفت چه اندازه این سخنان که از عمق جانتان و بر اساس فهم تاریخیِ تان بر زبان آوردید؛ سخن همه ما هست که خطاب به مردمان صبور غزه میفرمایید: «شما الفتِ دوباره اسلام هستید» به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب در ملاقات با شیخ ابراهیم زکزاکی فرمودند: «امروز یکی از مظاهر قدرت اسلام همین مسائل است که در فلسطین در حال رویدادن است... قدرت باورنکردنی اسلام در فلسطین».
حال میفهمیم چگونه انسانها میتوانند ذیل اسلام در این تاریخ نهتنها خود را معنا کنند، بلکه معناها بیافریند و زندگی گمشده در بیمعنایی را که اسرائیل نماد آن است، به سُخره بگیرند. اگر واقعیت زندگی بدون تاریخ نیست، زندگی در این زمانه حضور در تاریخی است که ذیل انقلاب اسلامی در فلسطین با صبر و توکل آنها در حال شکل گیری است تا بشر جدید متوجه شود بدون تفسیر قدسی و دینی از جهان، عملاً گرفتار بیتاریخی و پوچی میشود که اسرائیل، نماد آن است. موفق باشید
با سلام و احترام: در دوران دانشجویی، پایان نامه ای نوشتم، که جایی به یکی از نظرات تفسیری علامه نقد وارد کردم و نظر دیگری با توجه به ارائه مستنداتی داشتم، اما با توجه به نکاتی که الان از جزوه تفسیر علامه ملاحظه کردم و همچنین مراتب عرفانی که از ایشان اخیرا متوجه شدم، مردد شدهام. آیا جایی برای این نوع رویارویی علمی برای افراد بی علم و درایتی چون بنده، با امثال علامه هست یا خیر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره در آن ساحت و آن موقعیت، برداشت شما همان بوده و این نباید اشکالی داشته باشد. عمده آن است که هرچه بیشتر تلاش کنیم، متوجه جهانی باشیم که به نور قرآن مقابل آن عالمان فرهیخته گشوده میشود و آنها از طریق آن حضور، برداشت خود از آیات و سورهها را گزارش میدهند. موفق باشید
در مورد رزاقیت خداوند و... خیلی سوال شده برام اینی که میپرسم به این مسئله نگاه نکنید که نسخه ی فلانی هست، نسخه ی فلانی نیست، موضوع اینه برام گره ذهنی درست شده ما مثلا یه دبه ترشی میندازیم مثلا فصل برداشت عسل هست و اون زمان بگذره اون عسل مرغوب تموم میشه، مقدار نیاز رو میخریم یا مثلا فصل آلبالوئه و یا..... مربا میپزیم یا خیلی مثالهای دیگه اینا رو نمیشه وعده ای گرفت یا یه چیزی یادم اومده بود کدوم معصوم بود امام صادق بودن فکر کنم که برنج یا گندم کمیاب میشه زمانشون، و به غلامشون میفرمایند هرچه درانبار داریم ببر بفروش خب این رو با مدل زندگی آقای بهجت چطور جمعش کنم؟ که اقا وعده وعده خرید میکردند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرایط قبیلهای زمان حضرت صادق«علیهالسلام» و اینکه به آن صورت نبوده تا مغازههایی باشد که هر موقع خواستند مایحتاج کلی خود را خریداری کنند؛ را نمیتوان با شرایط زندگی آیت الله بهجت مقایسه کرد. در مورد رزق و جایگاه آن خوب است به کتاب «جایگاه رزق در هستی» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
من اصولا و شخصا درست یا غلط شخص رهبری را آدم دلسوزی میدانم. اما آنچه که ایشان میفرمایند زمین تا آسمان با واقعیت فرق دارد. یادم هست در دولت خاتمی و دولت روحانی وقتی عوامل دولت می گفتند که رشد اقتصادی مثلاً هفت درصد است رهبری میفرموند باید مردم این رشد اقتصادی را در سفره های خود ببینند» یعنی صرف گفتن اینکه رشد اقتصادی فلان درصد است فایده ندارد، الان هم اظهارات ایشان را باید با این ملاک بررسی کرد، آیا اکثریت مردم ایران الان احساس می کنند که شیب تند را پشت سرگذاشته اند و به قله ها رسیده اند و باید شوق و ذوق داشته باشند، آیا مردم در سفره خود چنین چیزی می بینند؟ اگر واقعیت زندگی مردم غیر از این را حکایت میکند دست اندرکاران و کسانی که اطلاعات را از سطح جامعه جمع آوری و به سمع و نظر امام جامعه می رسانند و کسانی که مشاوره می دهند باید بدانند که عدم اطلاع رسانی درست جامعه را به پرتگاه هولناکی برده و می برد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در توجه به تاریخی است که با انقلاب اسلامی پیش آمده و معلوم است که این تاریخ با موانع و تنگناهایی روبروست، ولی جهت کلی آن بسی بزرگ و قابل توجه است و رهبر معظم انقلاب با بصیرت فوق العاده خود متوجه و متذکر این امر میباشند که چگونه دشمنان این آغاز، نسبت به موانعی جهت ادامه آن ناتوان ماندند و همین است معنای نزدیک شدن به قلّه. که البته بحث آن بسیار مهم است. موفق باشید
سلام استاد عزیز: یک سوال دارم از محضرتون خواهش میکنم جواب فلسفی و ماورایی ندین واقعیت را بفرمابید. آیا آقای سیستانی را قبول دارید؟ اگر قبول دارید آیا ایشون نسبت به اسلام دلسوز نیستند؟ الان در عراق حجاب اختیاریه ولی فریاد وا اسلاما سر نمیدن. شما ایشون را قبول ندارید سید نصرالله را که قبول دارید تو تجمعات حزب اله زنان بی حجاب الی ماشاءلله هستند با این دو فرض نتیجه میگیریم حجاب و بی حجابی بهانه است. بلکه سرپوش گذاشتن بر فساد و بی عدالیته. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حجاب اجباری و یا حجاب اختیاری نیست! بحث در قوانینی است که ما در این کشور داریم و معلوم است که قانون اساسی ما و قوانین ما با کشور عراق و لبنان که کشور اقوام مختلف و مذاهب مختلف است، تفاوت اساسی دارد. موفق باشید
سلام علیکم: هیات هفتگی که به لطف خدا شرکت میکنیم برای دهه محرم برنامه داره مکانش هم بسیار عمومیه (واقع در بام شهر که ۸ شهید گمنام هم اونجا دفن شدند) اخیرا خانمهایی بدون پوشش سر و پیراهنهای نسبتا کوتاه وارد حسینیه میشن حالا مسئولین هیات نمیدونن چه رفتاری با این موضوع باید داشته باشند مخصوصا که دهه ی اول با جمعیت ۲ تا ۳ هزار نفری مواجه هستند. پیشنهاد استاد برای این موضوع و احتمالاتی اینگونه چی هست؟ ضمنا از بنده خواستن رفتاری مناسب با این افراد داشته باشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید هم از یک طرف، مسئولان هیئت به طور غیر مستقیم و با قراردادن بعضی از بنرها تذکر دهند که خانمها شئونات جلسه را که یک جلسه دینی و مذهبی است رعایت کنند؛ و هم خود خانمهای با حجاب در این موارد ورود کنند زیرا بحث در رعایت شأن جلسه است و از این جهت تذکر دهند که خود افرادی که رعایت حجاب را نکردند متذکر و قانع شوند احترام به این نوع جلسات، رعایت حجاب مورد قبول فرهنگ حاکم در این جلسات است. موفق باشید
چرا اسلام تاکید می کند که اگر خانواده و پدر مادر انسان کافر، بد اخلاق، ظالم، غیر حمایت گر، نا امن و ... باشد باز هم باید احترام آنها را نگه داشت؟ چرا خانواده در این حد ضرورت دارد؟ و کارکرد خانواده موصوف برای انسان چه می تواند باشد؟ مثلا الان نوجوان میگه که اگه پدر و مادر احترام من رو نگه نمی دارن چرا من باید احترامشون رو نگه دارم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت از پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داریم که والدین از آن جهت که مسیر خلقت انسان و وجود انسان هستند، احترام خاصی دارند هرچند که در رشد و تربیت انسان نیز نقشی نداشته باشند. موفق باشید
با سلام: آیا میتوان با به زیارت قبر امام رضا علیه السلام رفتن، اسما حسنی را چشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به ظرفیت و آمادگی خود فرد دارد. البته آن امام رئوف هیچکس را بیبهره نمیکند ولی درک آن بهرهها هنر ما است. موفق باشید
۳۵۱۶۴ با سلام خدمت استاد عزیز برای جوابی که برای سوال ۳۵۱۶۴ فرمودید شما درباره نیست انگاری صحبت کردید و من ربطش را خیلی نفهمیدم. استاد جان اون کمبودی که من حس میکنم در درونم نیست بلکه بیشتر در بیرونم و دنیای اطرافم است. خودم فکر میکنم از وقتی با صحبتهای شما آشنا شدم و مسیر زندگیم مشخص تر شد در خانواده خود تنهاتر شدم و از دوستانی هم که داشتم به علت متفاوت بودن فکر و رفتار و باور و اخلاق جدا شدم. وهمه اینها تنهایم کرد ولی الان میخواهم در دنیای بیرون هم باشم و مفیدتر از قبل هم باشم و قویتر... اما نمیدانم چگونه شروع کنم! نمیدانم اگر در این مرحله به ندای قلبم گوش دهم مفید است یا نه؟! نمیدانم چگونه مفید باشم و چگونه از آنچه آموختم در دنیای بیرون استفاده کنم؟! میدانم بنده یی هستم که هستی ام با یاد او (خدایی مهربانم) زنده میماند و هر لحظه زنده تر میشود و بدون او مرده ای بیش نیستم. و میدانم که تاریخ انقلاب اسلامی تاریخی زنده کننده و وصل کننده به حق است و از جنس آسمان است. اما نمیدانم من چگونه میتوانم در این تاریخ حضوری فعال داشته باشم؟ استاد جانم برایم دعا کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بدان جهت آن عرایض خدمتتان نوشته شد تا معلوم شود در چه شرایطی هستیم و چگونه باید با خود و دیگر انسانها رابطه برقرار کرد وقتی همدیگر را در رابطه با نیستانگاری که عموم ما گرفتار آن هستیم، درک کنیم و مسئله اصلی خود را بشناسیم. در این صورت است که بستر رابطههایمان مشخص میشود امری که در جواب سؤال شماره 35188 متذکر آن شدیم. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: دوست بزرگواری مطلبی را در سؤال شماره ۳۵۰۵۰ مطرح فرموده بودند که لازم دیدم نکاتی را بر حسب وظیفه به سمع و نظر برسانم ۱. چرا به حسب وظیفه؟ چون سؤال کننده محترم حرف از مقلدین زدند و شما هم نمیتوانید زبان مقلدین باشید پس طرف خطاب امثال بنده هستند. ۲. بنده کمترین که جزو شاگردان قدیمی حضرتعالی نیستم اما به دلیل ارتباطی که با شاگران متقدّم شما دارم آنها را بسیار بسیار متدین، فاضل، اهل علم، باسواد، اهل دقت، با صفا و ملّا به معنای واقعی آن میبینم که عمومأ وجود بین هستند یعنی به خود خود هست وصل هستند و عارفانی بی هیاهو و گمنام در عرفان هستند. ۳. باز یاد آور میشوم که بنده کمترین هم که بهره ناچیزی از محضر شما و شاگردانتان[ که اسمی از آنها نمی برم]، برده ام اگر مسئله تقلیدی باشد که وا اسفا که به قول معروف نمرده به فتوای من نماز بخوانید که خدای ناکرده ما بخواهیم افرادی باشیم که بخواهیم مانند رایانه جمع اطلاعات کنیم. ۴. فقط افراد شاکر واقعی میدانند که شما، به مخاطبین خود عالَم میدهید و این غیر از دادن اطلاعات هست. ۵. بزرگان علم که واقعأ کارشناس هستند به خوبی میدانند که شما شاگرد خوب قران و نهج البلاغه و شاگرداهل بیت ـ علیهم صلوات الله ـ و شاگرد مکتب امام بزرگوار ـ رحمة الله علیه ـ هستید و چنین فردی ( شما) اگر بخواهد که شاگردانش از او تقلید کنند معاذ الله ظالم است (و حاشا و کلا) چنین باشد. والسلام. پناهپوری
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید به این نوع سخن ها حساس بود. در نظر بگیرید آن منتقد محترم حتی متوجه رابطه ذاتی بین علت حقیقی و معلول آن علت هم نمی باشند. موفق باشید
با سلام و عرض ادب و احترام: امثال شما که اعتبار و ارزشی دارید و صاحب تریبون هستید به این قرآنی که تفسیر میکنید قسم!! فردای قیامت باید جوابگوی سکوتی باشید که در مقابل ظلم به مردم صورت انجام میدین و فریاد نمیزنید یا بیان نمیکنید. امروز بدلیل سوء مدیریت حاکمان، بنیاد خانواده ها متزلزل شده و به علت تورم شدید اصلا امکان تشکیل خانواده ای وجود ندارد. جوانان هیچ امیدی به آینده ندارند شغلی برای آن ها وجود ندارد. شما که فریادتان به بیت رهبر میرسد خواهشا اقدامی انجام بدید. والا بنده شخصا در قیامت جلو شما را خواهم گرفت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته بنده جایگاه خاصی و مسئولیت مشخصی در این نظام ندارم. ولی بر اساس تجربه سالهای مسئولیت، معتقدم همه اشکال در غفلت از معارف عالیهای است که پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» برای بشریت آوردند و امثال حضرت امام خمینی «رضوانالله تعالیعلیه» با کتابهای خودشان بر آن تأکید کردند و با فعالیتهای فرهنگی و اصلاح جامعه و حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد؛ باید امیدوار بود مشکلاتی که میفرمایید برطرف شود، إنشاءالله. موفق باشید
سلام و عرض ادب و ارادت خدمت حضرت استاد طاهرزاده: اعیاد ماه رجب بویژه میلاد پرخیر و برکت حضرت علی علیه السلام رو به پیشگاه وجود مقدس و نورانی حضرت حجت ارواحنا له الفدا و رهبر بزرگوار و شما استاد گرامی تبریک عرض مینمایم. اکنون سؤالات حقیر ۱. شنیدن صدای ملک داعی یعنی چی و چه کسانی میشنوند و ربطش با (یا داعی الله و ربانی ایاته) که در زیارت آل یاسین به آقا سلام میکنیم چیست؟ ۲. حضرتعالی دروسی درباره شرح حدیث کسا دارید که گوش کنیم ؟ ۳. التماس دعا استاد. مطالب درس معاد خیلی سنگینه و از ثانیه به ثانیه اش نمیشه گذشت، وجودم هنگ میکنه. شما چطور تمام آنچه که ارائه میدید رو سیر کردید؟ من وقتی هنگ میکنم بیشتر به شما فکر میکنم که چگونه در عوالم معاد و توحید تنهایی سیر کردید که اینقدر زیبا ارائه میدید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همان الهامات الهی است که در ماه رجب، جانِ افراد را متذکر برکات این ماه میکند ولی حضرت صاحب الزمان «عجل اللهتعالیفرجه» به عنوان یک شخص و امامی که مأمور هدایت الهی هستند در این فراز از زیارت مورد خطاب قرار میگیرند. ۲. نه! در این مورد عرایضی پیش نیامده است. ۳. اتفاقاً همانطور که حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» متذکر شدهاند، نیاز بشر امروز، نگاه به چنین معادی است که جناب صدرالمتألّهین با ما در میان گذاشتهاند. موفق باشید
سلام وقتتون بخیر استاد: آیا واقعا نهار قبلا در اسلام نبوده و به قول معروف آن را خلیف دوم باب کرده؟ اگر این چنین است پس تفاوت آن با ماهِ رمضان در چیست؟ چون مردم در قدیم هم همان ۴ و ۵ صبح بیدار میشدند و وعده اول آنها همان شبیه به سحری بوده و عملا تفاوت شایانی با ماه رمضان وجود نداشته. ممنون از پاسختون
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آنجا که بنده میدانم به گفتۀ شهید مطهری این معمول آن ملت و آن قوم بوده با این تفاوت که در صیام مصرف هیچ آبی و تنقلاتی بین آن دو وعدۀ غذا جایز نیست و شام نیز تقریباً قبل از مغرب مصرف میشده است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. استاد بزرگوار سلام: این روزها همچو باز انسان و باز حاج قاسم و باز آوینی، باز سوریه در قامت و البته به بهانه تروریست ها به میدان آمده و باز ما و باز انقلاب و باز سید علی خامنه ای. در این روزها احیانا برخی از دوست ها از جا زدن سپاه (به گمانم از اخبار نادرست) میگویند و از امکان اشغال حرم اهل بیت و آمدن تروریست ها تا بغداد. البته که اینها را از اشتباهات این نظام نمیدانند و تقصیر این و آن میاندازد. من اما نمیدانم شاید این نترسی که به سراغم آمده از سر بی نسبتی با مسئله باشد یا شاید هم فیلمی از حرم حضرت زینب (س) منتشر شده و گریه ی مردی که میگوید نکند که حرم را بگیرند؟! ایرانی ها رفته اند و ایجاد فضای ناامیدی. من از حیله ی رسانه ای هیچ نمیدانم و به گمانم حتی سواد رسانه ام را هم نمره ی خوبی نگرفتم اما گمان میکنم برعکس است. مگر نه که آن بانو سوریه را معنی بخشیده که جایی نباشید میان بقیه ی جاها و کربلایی باشد. مگر نه که او از ما دفاع میکند و مگر نه که حاج قاسم با همین امید پا به جنگ گذاشت و یل میدان شد. مرا نه میگذارند به سوریه بروم و نه میتوانم اما باز صدای آقای نریمانی در گوش میپیچد که: دلم یه جوریه ولی پر از صبوریه... و آیا نه اینکه این صبر یعنی همان دلی آرام و قلبی مطمئن روح خدا و آن جمله ی آقا که: اینها حوادث طبیعی است، داریم میرویم. اینبار باز هم با یک ناسوال دیگر مزاحمتان شدم. باشد که ببخشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است که عبور از تاریخی که استکبار گمان میکرد برای همیشه بر انسانها حکومت دارد و آزادگیِ انسانها را به هر بهانهای نادیده میگیرد؛ کار آسانی نیست. ولی همانطور که شب گذشته عرض شد خداوند برای ما تاریخی را اراده کرده که آن تاریخ، ماورای پیروزیها و شکستها که اهل دنیا در تصور خود دارند؛ تاریخِ مقاومت است و از پیامبر خود در آغاز تاریخی که با اسلام شروع شد و پیرو آن از فرد فردِ ما در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده، خواسته است: «وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ» برای یاری پروردگارت پس صبر و مقاومت پیشه کن و این یعنی حضور در جبهه حق در مقابل جبهه باطل. و این یعنی انسان در هویتی که جبهه استکبار گمان میکرد میتواند انسان را نادیده بگیرد؛ خداوند در سوره مدثر به جبهه مقاومت مژده داد: «كَلَّا وَالْقَمَرِ وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ» نه چنان است که آنان گمان کردند. سوگند به قمری که در دل تاریکی طلوع میکند و از شب و استکبار عبور مینماید. و این است حکایت تاریخی که انسانها باید در جبهه مقاومت با همه موانعی که در پیش دارند، در آن حاضر و حاضرتر شوند تا معنای حقیقی آخرالزمانی خود را درک نمایند. موفق باشید
«ظریفی میگفت، شادی وقتی طلوع میکند که انسان بداند وظیفه واقعیاش را به انجام رسانده. رسیدن به آن شادی، دشواری هر انجام وظیفهای را آسان میکند. مثل شادی یک پدر، آنهنگام که با دسترنجش آرزوی کوچک کودکش را برآورده میکند و در همان حال میداند، هرآنچه برای این منظور از دستش برآمده، انجام داده است. تحمل سختی انجام وظیفه در انتظار شادیِ پس از آن، آسان است. رنج حقیقی در انجام وظیفه نیست؛ که در ندانستن وظیفه است. گیجی و پریشانی ناشی از ندانستن وظیفه است که ما را خسته میکند. بشر امروز، بشر عاطل و باطل است. نمیداند کجاست و چه «باید» بکند. این «بایستگی» همان امر مجهول عصر ماست؛ عصر نیهیلیسم.» سلام استاد عزیز: اوقاتتون پر خیر و برکت ان شاالله با این وصف چطور ما باید پوچی را درک کنیم؟ واقعا ما نمیدونیم کجاییم و چه باید بکنیم؟ واقعا ما تنها ملت آینده دار دنیا نیستیم؟ آیا افتادن در چاه نهیلیسم تقدیریست که همه باید به آن مبتلا باشند؟ من واقعا نمیتونم بفهمم پوچی چی هست. ما اسلام را داریم. انقلاب اسلامی امام خمینی عزیز را داریم. ما در مسیریم و اگرچه در فهممون نسبت به این حقیقت دچار شدت و ضعفیم اما الحمدلله و المنه در نسبت با امام و انقلابیم چطور تصور کنیم نمیدونیم کجاییم و چه باید بکنیم درسته گاهی نمیتونیم تشخیص بدیم در لحظه مصداق عملی که باید انجام بدهیم چیه اما مگر نه اینکه تا خدا هست امید داریم که راه بازمیکنه و ما درنمیمونیم مگر نه اینکه «ان تنصرالله ینصرکم» مگرنه اینکه قرآن هست و اهل بیت هستند و انقلاب و امام هست و آقا هست پس چطور ما نمیدونیم کجاییم و چه کنیم؟ مگر هدایت خدا را باور نداریم که به چه کنم چه کنم دچار بشیم؟ آیا ما محکومیم به دلیل حضور در زمانه نهیلیسم، دچار آن شده باشیم؟ یا میشود که در این زمانه بود و به حضور خدا و هدایتش و آنچه ذکر شد، دچار پوچی و نهیلیسم نباشیم؟ آیا من اونقدر از مرحله پرت هستم که نمیفهمم نهیلیسم چیه در حالیکه دارم درش دست و پا میزنم؟ من هرگز در زندگیم دچار سردرگمی که اقای یامین پور ذکر کردند نشدم همیشه به انقلاب اسلامی عشق ورزیدم و همه زندگیم در این راستا بوده که شیرینی انقلاب و امام را به دیگران هم نشون بدم درسته بسیاری اوقات دستم از ابزار فلسفه و سخن و علوم دیگر خالی بوده اما قلبم ذره ای به حقانیت انقلاب اسلامی امام خمینی شک نکرده لااقل چنین شکی را در طول زندگیم بخاطر نمیارم و حالا مکرر در مکرر میشنوم از پوچی و نهیلیسم و... شک کردم که آیا باید حتماً پوچی را لمس کرده باشم یا بکنم؟ یا اگر چنین حس سردرگمی ندارم نشانه گیجی و پرت بودنم از مرحله است؟ و هر بار به خودم جواب میدهم با وجود خدا و... چرا محکوم به درک و غرق شدن در نهیلیسم هستم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضوری که با انقلاب اسلامی در مقابل ملت ما گشوده شد طوری مردم بسیجی و انقلابی را در بر گرفت که گویا همه عالم در جان آن ملت شکوفا شد، ولی این انسان در این آخرین دوران با ظرفیت بیشتری که دارد به خود آمد و آنچه داشت را کافی ندانست. حال یا ادامه راه را بسته دید، و این یعنی ظهور نیهیلیسم. و یا در مواجهه با ظرفیت بیشتری که داشت، خود را با حضوری بیشتر ادامه داد و با عزمی که عزم فرزندان حضرت امام و انقلاب داشتند خود را معنا کرد و اینجا است که میتوان پرسید شما با کدام عزم، نسبت خود را با امام و انقلاب جلو میبرید؟ که در آن نسبت آری! خداوند را هرچه حاضرتر و فعالتر مییابید. این مهم است. و به نظر بنده آقای دکتر یامینپور به نکتۀ خوبی اشاره میکنند مبنی بر اینکه هرکس راه را در زمانۀ خود و در مواجهه با مسائل بشر جدید یافت؛ تماماً در حضوری است که او را در وسعت آخرالزمانیاش حاضر میکند در عین آنکه باید آن حضور را در نسبت با انقلاب و حضرت امام پاس بدارد و عمق ببخشد. موفق باشید
سلام و خدا قوت استاد طاهر زاده: من پسر۲۰ ساله طلبه امسال پایه ۵ میرم یک سوال: من میخواهم ابتدا یقین پیدا کنم به بودن خداوند متعال دوم اگر یقین پیدا کردم میخواهم خودم و خداوند را بفهمم چی هستیم. من چه جوریم خودم را بفهمم و همچنین خدا را همچنان که الان هر دوتا را نفهمیدم. خودم رو بفهمم چون نحوه بودنم و سیر جلو رفتنم در آخرت چگونه است چگونه قرار است با موجودی به نام خدا تا ابد باشم؟ ۲. احتمال میدهم سبب خداشناسی بیشتر هم بشود. خدا را بفهمم تا یک فهمی از او حداقل پیدا کنم که چگونه در همین دنیا به موجودی به نام خدا توجه کنم؟ آیا حسی او را فرض کنم؟ و آن را خدا قرار دهم یا تصوری بکنم؟ خلاصه هنگامی که میخواهم توجه کنم به موجودی به نام خداوند به چه چیزی توجه کنم ۳. چگونگی ارتباطم با او در آخرت را بفهمم (مثلا اگر قرار است تا ابد با او باشم با او یکی شوم و عشقبازی کنم این چگونه است) ۴. احتمال میدهم فهم و شناخت بیشتر وجودش سبب نزدیکی به او باشد. و من تفکر زیاد رو دوست دارم و من میخواهم ان شاءالله فکر کنم و خودم به نتیجه برسم (جایی لازم شد مراجعه به مطالعه) بعد حرف فلاسفه رو ببینم و در آخر با نتیجه ام تطبیق بدهم و همچنین نتیجه نهایی رو به بحث با شخصی بگذارم و روش کارم اینگونه باشد و بعدش که اینها حل شد برنامه ریزی برای کل زندگیم کنم برای رسیدن به هدفم یعنی خدا. حال سوال اینجاست من میخواهم مرخصی تحصیلی یک ساله بگیرم برای انجام آن امور فلسفی که گفتم (که البته شاید قبلش یک جوهر النضید بخوانم و بعد وارد فلسفه) آیا به نظر شما کار درستی هست؟ چون واقعا هنگامی وه محصل باشم اینقدر دروسی مثل اصول و... کار داره که نمیرسم به فلسفه. و اگر بخواهم بگذارم پایه هفت بخوانم بدایه رو احتمال میدم نمیرسم که عمیق بشم در فلسفه چون درس های دیگه هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که جناب عطّار میفرمایند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید کرد». بحمدالله در مسیر طلبگی و انس با قرآن و روایات و حکمت، جواب سؤالات خود را مییابید. پیشنهاد میشود در کنار دروس رسمی حوزه و با جدیت کامل جهت دنبالکردن آن دروس، سیر مطالعاتی سایت را نیز در حدّ ممکن دنبال فرمایید. موفق باشید
استاد جانم جوابتان به سوال (28275) را خواندم. ممنونم از شما عزیز جان و استاد گرامی. منظورتان اینست که جناب مولوی اینگونه مثنوی را میدیده که در مناقب العارفین هم آمده: روزی حضرت سلطان ولد (فرزند مولوی) فرمود: که از یاران، یکی به حضرت پدرم شکایتی کرد، که دانشمندان با من بحث کردند که مثنوی را چرا قرآن گویند؟ من بنده گفتم که تفسیر قرآن است. همانا که پدرم لحظه ای خاموش کرده فرمود که: ای سگ! چرا [قرآن] نباشد؟ ای خر! چرا نباشد؟ ای غرخواهر چرا نباشد؟ همانا که در ظروف حروف انبیا و اولیا جز انوار اسرار الهی مدرّج نیست. و کلام خدا از دل پاک ایشان رسته، بر جویبار زبان ایشان روان شده است. خواه سریانی باشد، خواه سبع المثانی، خواه عبری، خواه عربی… و به همین خاطر عبارات خاص کلام الله مجید را برای توصیف اشعارش آورده؟ که مثنوی نیز: بایدی سفره کرام برره یمنعون , بان لا یمسّه الا المطهرون ، کَما قالَ تَعالى یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیرا و انه شفاه الصدور، خَیْرٌ مَقامًا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا، الأَبْرارُ فیهِ یَأکُلونَ وَ یَشْرَبُونَ، مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ. یعنی مولوی کلامش را چه میدیده دقیقا که شما و حضرت آقا تایید میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. جناب مولوی به خوبی درک میکرده که به قول خودش «تو مپندار که من شعر به خود میگویم / تا که هشیارم و بیدار، یکی دم نزنم». با این همه نباید بجز به آنچه در مثنوی و دیوان شمس هست اعتماد کرد. زیرا به گفته اهل تحقیق در آن کتابها بخصوص در «مناقب العارفین» مطالبی هست که احتمالاً مریدان جاهل از قول جناب مولوی مطرح کردهاند. موفق باشید
استاد سلام علیکم: به گزارش ایسنا، محمدجواد ظریف در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «محکومیت ترور شهید بزرگوار اسماعیل هنیه، در حالیکه جهان در سکوت نظاره گر نسل کشی اسرائیل و اقدامات مکرر تروریستی و تجاوزگرانه آن رژیم است، نتانیاهو منطقه و جهان را به سوی پرتگاه فاجعه پیش می برد، درست در روز تحلیف رئیس جمهور پزشکیان، که مردم ایران، منطقه و جهان را به صلح و آرامش و همدلی فرا میخواند. ایالات متحده و اتحادیه اروپا باید تا کنون متوجه شده باشند که بقای نتانیاهو در گرو کشتار، تخریب و هرج و مرج است. شهید اسماعیل هنیه قهرمان خستگی ناپذیر آزادی مردم فلسطین از اشغال اسرائیل بود. ترور ناجوانمردانه میهمان ما، عزم ایران را برای دفاع از خود و حمایت از عزم مردم فلسطین برای مبارزه برای آزادیشان دوچندان خواهد کرد. جهان نباید اجازه دهد که اهداف ویرانگر نتانیاهو محقق شود.» استاد راستش احساس میکنم توطئه در کار است. این همان ظریفی است که چند روز قبل در حسینیه امام خمینی هنگام شعار مرگ بر آمریکا با صورتی اخمو سکوت کرده و هیچ نمی گفت؟! از همه ابعاد این ترور عجیب بود و اگر درست فکر کنیم آنقدر دلیل وجود دارد که حادثه بالگرد آقای رئیسی را ترور اسرائیل بدانیم ولی نمیتوانیم این را بگوییم چون اسرائیل از خدا شه که ما این را بگویم ولی شاید ترور شهید رئیسی هم بی ربط به ترور اسماعیل هنیه و دولت اصلاحات نباشد. نظر شما چیست استاد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرچه هست این داستان وجدان تاریخی ما میباشد که آقای ظریف هم متذکر آن هستند. عرایضی در رابطه با برکات این ترور در راستای حضور تاریخی جبهه مقاومت، در عین تلخیِ آن، انجام شد که خوب است به آن بحث رجوع شود https://eitaa.com/matalebevijeh/17293. موفق باشید
سلام و عرض ادب و تسلیت ایام: بزرگی می فرمودن که افرادی که مشکل حجاب دارن باید فکرشون را عوض کرد از چه طریقی راهکار بدید. لطفا برای مراسم تاسوعا عاشورای پیش رو اگر بخوایم به افرادی که حجاب مناسبی ندارند با شیوه ای مثلاً اهدای بسته شکلات به نوعی تذکر بدیم لطفاً یک جمله یا متن کوتاه و تأثیرگذار پیشنهاد بفرمایید، و در کل این کار خوب و مناسبی هست؟ سوال دوم: یکی از فامیل در دارالقرآن کار میکنند، سوال ایشون خانم هایی که پوشش مناسبی ندارند و به دارالقرآن میان به واسطه کلاس فرزندان شون یا .... رو چطور باید باهاشون برخورد کنیم؟ که هم تأثیرگذار باشه هم باعث زدگی و ... نشه تشکر و ممنون یا علی مدد التماس دعای فرج 🤲
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کار فرهنگی عمیقی نیاز است. عرایضی تحت عنوان «تقابل آزادی و حجاب چرا؟» شده است که میتواند به عنوان یک کار فرهنگی، راهگشا باشد https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84&tab=sounds اهدای بسته شکلات، احتمالاً جواب ندهد. باید سعی کنیم با احترام به آنها، آنها را از خود نرانیم تا چنانچه فرصتی پیش آمد، با یک نگاه فرهنگی تذکراتی به آنها داده شود. ۲. با احترام به آنها، خودشان میفهمند باید انتخاب دیگری داشته باشند. موفق باشید
سلام علیکم: پناه میبریم بر خدا از این وضع فعلی جبهه انقلاب و آمدن بهت آور آقای قالیباف و تکرار انتخابات ۹۲ و اینکه دست ما به هیچکدام نمی رسد تا دامن تک تک را گرفته و ناله و ضجه بزنیم برای رسیدن به وحدتی مثل جبهه مقابل.
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید آقای قالیباف و افرادی که به ایشان توصیه کردهاند جهت ریاست جمهور، تصوراتی از موقعیت دارند که حضور ایشان را لازم دانستهاند، ولی به نظر میآید با نوع مدیریتی که جناب آیت الله رئیسی پیش آوردند، آن مسیر توسط آقای دکتر جلیلی به خوبی جلو برود به آن معنا که ما با شئونات انسانیِ مناسب با انسان تراز انقلاب بتوانیم موانع را برطرف کنیم. موفق باشید
