سلام استاد: در خواب میبینیم که پاساژی هست و خیابان و میدانی و مثلا دوچرخهای دارم و... در حالی که اینها کاملا زاییده ذهن من اند! حتی احساس وزن داشتن اشیاء و بعد داشتن و جسم مادی بودنشان و زمان هم هست در خواب در حالی که میدانیم خیال وزن ندارد! اگر بیدار نشویم هم متوجه نمیشویم اینهمه صور و معانی خواب بوده اند از بس که واقعی اند و شاید واقعی اند. از کجا مطمئن شوم که در بیداری همه این صور و معانی حتی شما، حتی کریستین رونالدو، کره زمین و کهکشان و... صور و معانی نیستند که زاییده من من هستند و با مرگ من همه این انبساط عالم جمع میشود و دیگر عالمی نیست حداقل برای من! استاد حس میکنم فقط منم که هستم و هرچیز دیگری که هست، هستش به هست من است! و شاید همه چیز من هستم! آیا ما به خودمان دروغ میگوییم؟ اینهمه تشویش تا کی ادامه دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرکس تنها، خودش با خودش است با همه آنچه در نزد خود دارد و اینکه میفهمد بعضی از آنچه نزد خود دارد نسبت به خودش، اصیل نیست و زندگی یعنی تجربه همین حضور که کدام امور برای او اصیل است و افقی را برای ادامه بیشتر میگشاید، و کدام امور اصیل نیست و نباید معطل آن شد. آن حضورِ اصیلی که هرکس باید در نسبت با خود با آن کنار بیاید؛ استقرار در «وجود» است و اینکه در پیام خود فرموده بودید به دنبال «راه» هستید، آن راه، راهِ حضور در «وجود» است هرچند این حضور، امرِ سادهای نیست. به طوری که جناب مولوی نیز در همین رابطه و تحت تأثیر همین احوالات در سیطره آن غزل مشهور، بر زبان رانده است آنچه را که بر زبان رانده.
ای بی تو حیاتها فسرده
وِی بیتو سماع مرده مرده
ما بر در عشق حلقه کوبان
دو قفل زده، کلید برده
هر آتش زنده از دم توست
رحم آر بر این دم شمرده
خامیم بیا بسوز ما را
در آتش عشق همچو خرده
چون موسی شیر کس نگیریم
با شیر توایم خوی کرده
در پرده مباش ای چو دیده
خوش نیست به پیش دیده پرده
کم گوی ز عشق و عشق میخور
گفتن نبود چنانک خورده
آری! بخواهید و نخواهید «دو قفل زده کلید برده». و مائیم و در پشتِ درهای عشق، درهایی که دو قفل بر آن زدهاند و کلید آن را نیز بردهاند. وای! اگر صدرالمتألهین و «اصالت وجود» به میان نیامده بود!!! موفق باشید
«یا لثارات الحسین (ع)» سلام: ببخشید یکی از دغدغه کسانی که به پزشکیان رای میدن اینه که میگن دخترامون رو گشت ارشاد می گیره می بره زندان اگه به جلیلی رای بدیم. اصلا برای این طرح ارشاد اگه سوال شد چی باید بگیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که توصیه های آقای دکتر جلیلی به خواندن کتاب های «مصباح الهدایه» و «شرح دعای سحر» و «سرّ الصلوات» و «اربعین حدیث» و «شرح جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی بوده است و تا این اندازه نسبت به مبانی عرفانی و حِکمی آگاه است. از آن جایی که ایمانِ عرفانی منجر به گشودگی انسان نسبت به عالم و آدم میشود؛ باید متوجه بود که ابداً شخصیت آقای جلیلی شخصیتی نیست که متأسفانه جبهه رقیبِ ایشان تحت عنوان «طالبانیسم» به ایشان نسبت میدهند و البته همان طور که نباید قاطعیت مولای مان علی«علیه السلام» را در مقابل انحرافاتی چون حکمیّت، بسته بودنِ آن حضرت قلمداد کرد؛ قاطعیت های دکتر جلیلی در مقابل لیبرالهای وطن فروش را نباید بسته بودنِ ایشان به حساب آورد. موفق باشید
سلام علیکم: باز میگویم چه فتنه و آزمایش بزرگیست انتخابات. در پاسخ به پرسش ۳۷۸۰۱ فرمودید : حتی اگر در این زمانه «مردم» او را درک نکنند ... چگونه تحلیل کنیم آنگاه که از مردم عوام گذشته، بسیاری نخبگان و وعاظ و مداحان جا بمانند و شخصیت جامعی چون جلیلی را در عرض ۵ نفر دیگر ببینند و خواسته و ناخواسته با تاثیرگذاری بر نظر هواداران خود، مانع حضور انقلاب در فردایی متفاوت و متعالی شوند؟ چگونه خود را توجیه و راضی کنم که رای رهبر انقلاب که ایشان هر کدام داعیه پیروی از خط او را دارند، قالیبافی باشد که وسط دو صندلی نشست و هزار چهره از خود نشان داد و جرات نکرد نه از شهید تعریفی کند و نه از خائنین گلایه ای... هیهات هیهات
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل مطلب در آن است که متوجه حضور تاریخی خود باشیم و اینکه همچنانکه رهبر معظم انقلاب متذکر می شوند بدانیم تاریخ در حال ورق خوردن است و حضور تاریخی و جهانی ما بزرگ تر از آن است که خود را گرفتار چنین جزئیاتی بکنیم. و همان طور که در عکس نوشته های هشت گانه عرض شده است https://eitaa.com/matalebevijeh/16996 ما جایگاه آقای دکتر جلیلی را بسی بالاتر از نامزدی در رقابت دیگر نامزدها میدانیم در عین احترام به امثال آقای دکتر قالیباف. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: خواستم مطالبی رو در مورد شهادت سید محرومان باهاتون در میان بزارم ببینم نظر شما چجوریه. من به چشم خود باز دیدم که جانم میرود واقعاً تو این چند روز قلبمان پر از ماتم شد و سختی بر ما وارد شد باز از دست دادن کسی که روح جمهوری اسلامی و مکتب انقلاب اسلامی در او کاملاً مشهود بود، دقیقا مثل از دست دادن حاج قاسم. اما یادم شما یه بار تو تفسیر سوره مبارک انشراح و در آیه «ان مع العسر یسرا» فرمودید که خداوند تو دل همون سختی یه گشایشی و یه آسودگی قرار میده آیا میتوان گفت که ما در برابر از دست دادن همین بزرگورانی (حاج قاسم و سید ابراهیم ) که در اصل نمونه بارز روح جمهوری اسلامی و انقلاب بودند یه برکاتی و معنویات هم برای مردم و هم برکات ویژه برای حفظ انقلاب دارد؟ چه رابطی در میان است که خداوند اینطور دل های مردم را نسبت به این اتفاقات آخر زمانی آگاه تر می کند و مردم با وجود مسائل اقتصادی و جنگ رسانهای استکبار بازم هم تشیع میلیونی رقم میزنند؟ آیا غیر این است که به برکت خون همین شهدای عزیز دل های مردم آگاه میشود؟ رهبری چند روز پیش فرمودند که مردم ما مردمی آگاه اند آیا همین موضوع نیست که وجدان عمومی مردم اصل و ذات انقلاب اسلامی را با جان دل پذیرفته پای آن تحت هر شرایطی هستند؟ با اینکه آزرده خاطر هستیم از اینکه به قول رهبری یکی از بهترین عناصرمان رو در زیر آسمان خدا از دست دادیم ولی از طرفین هم امیدی حتمی به آینده انقلاب داریم انقلابی که حاج قاسم ها و سید ابراهیم ها رو پرورونده باز هم شهدای زنده ای در دل همین انقلاب رشد خواهند کرد و در دل ملت عزیز خواهند شد و مردم و انقلاب خدمت خواهند کرد و ما خوشحالیم که در عصری هستیم که جمهوری اسلامی یه گشودگی و راهی برای ما به وجود آورده که در آن میتوان بهترین زندگی را داشت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مردی از تبار و قبیله فرزندان صادق و بصیر انقلاب از میان ما رفت، و اشاره شد به سوی مردمانی که این اندازه خدمتگذار صادق را میشناسند، پس باید در عظمت شهید آیت الله رئیسی متوجه آیندهای شد که در ابتدا تصور آن را هم نمیکردیم که در بستر تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی، خداوند چگونه چنین مردان و چنین مردمانی را پرورانده است تا در فهم آن پای بر میدان بگذاریم، وگرنه در میدان دشمنان و مخالفانی قرار میگیریم که قصه احوالات آنها «ثم لا یموت فیها و لا یحیی» میباشد. آیا این نوع بودن که نه مردن است و نه زندگی کردن؛ تقاص آنانی نیست که در مقابل چنین نظامی قرار گرفتهاند؟!! موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: استاد عزیز روز معلم برشما مبارک باد. براستی زمان چه جایگاهی دارد که شیخ شبستری گفت زندیقی اگر حفظ مراتب نکنی؟ زمان در ارتباط با وجود در مسیر توحید چه جایگاهی دارد؟ مسیرِ شدن چرا دفعی نیست؟ اهمیت زمان در هویت بخشی چیست؟ رابطه نفس با زمان چیست؟ چگونه نفس که امر مجرد است و زمان مند نیست، در گذر زمان رشد می یابد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حقیقتاً آن کس که زمان و زمانه را نشناسد، عملاً از عمر خود و علم خود بهرهای نخواهد برد. در این رابطه در جلسه شنبه، متنی تحت عنوان «زمان شناسی حضرت امام صادق علیه السلام و حضوری دیگر» و شرح صوتی آن خدمت دوستان عرضه شد که میتوانید آن را در کانال «مطالب ویژه» دنبال بفرمایید تا از عظمت سیره و روش انقلاب که راهِ امام صادق «علیهالسلام» را در این موارد طی میکند، حیرت نمایید. موفق باشید
چیزی که باعث میشه از زندگی کردن روی زمین لذت ببرم و نخوام بمیرم اینه: دل آدمایی که باهاشون برخورد میکنم رو نسبت به نفس خودم معنا کنم! یعنی اگر کار میکنم ازدواج میکنم راه میرم و هرآدمی رو میبینم بسرعت دلش رو نسبت به خوشحالی خودم معنا کنم! در حدیث داریم که با محبت صاحب قلب ها شوید! منم همین رو لازم دارم یعنی نسبتی با آدما و موجودات همواره سریع بدون کهنه شدن و البته با حافظه بسیار قوی و تیزم و باز البته فراموش کردن گیروگره های آدما، در ملاقات دوباره باهاشون!. اگه این ویژگ ریو بدست بیارم آدم غَنیی میشم چه از مال دنیا و چه برزخ و آخرت. اگه پیداش کنم حتی اگه جاودان و مطمئنم باشم بازم از پیشرفت و ورود به مشکلات هر روزه برای ساخته شدن باکی ندارم و در این صورته که نه تنها زمین خورده ظن دیگران نسبت به خودم نخواهم شد بلکه دیگران رو از مرگ نجات دادم و به یاد زندگی انداختم! ﻣُﺸﮏ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ، ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ؛ گفت: ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕﺮﻡ ﺑﺎ ﮐﯽ ﺍﻡ، ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮐﯽ ﺍﻡ!. این یعنی بهترین ارتباط با مخلوقات و خود و این یعنی آغاز زندگی. کم تر از این اگر معنایی پیدا کنم مجبورم تحت مکتب سرمایه داری و سلسله ارباب و برده ایه تمدن غرب وارد زندگی اجتماعی بشم و غیراز این دو، چاره ای ندارم! مگر اینکه بمیرم. این یعنی امپراطوری عبودیت تحت فرمان توحید! و هم اراده شدن با توحید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این نکتهای خوب و مهم است و باید از خداوند بخواهیم راهی مقابل ما قرار دهد که نسبت به دیگران چنین نقشی داشته باشیم، حتی اگر در حدّ زندگی و کار سادهای باشد مانند آن فرد قفلساز https://eitaa.com/alamevojud/69. موفق باشید
سلام و عرض خدا قوت وتشکر فراوان از استاد گرامی: با توجه به روایات معصومین علیهمالسلام بر تاکید تلاوت قرآن در ماه مبارک رمضان، آیا مقدار تلاوت قرآن را در این ماه افزایش دهیم (همان گونه که امام رضا علیه السلام هر سه روز یک ختم قرآن انجام می دادند) یا اینکه با خواندن مقدار کمتر قرآن، ولی همراه با تفسیر المیزان از قرآن بهره بگیریم. ممنون و التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در ابتدا نیاز به تأمل در آیات و پشتکار برای فهم آیات از طریق تفاسیر داریم تا آنجا که إن شاءالله آماده آن قرائتی از قرآن میشویم که با خواندن آن متذکر معانی و اشارات آن میگردیم. موفق باشید
سلام استاد عزیز: با آرزوی قبولی طاعات و عبادات. بحثهایی اخیرا بین جریان مصاف و جریان منتسب به آقای قالیباف برقرار است. البته پیگیری بحث شفافیت چند سالی است توسط موسسه مصاف انجام می شود. اما متاسفانه رفتارها و مسایل عجیبی از جریان منتسب به آقای قالیباف مشاهده می شود. مثل نوع برخورد آقای جلیل محبی ویا امثالهم .... آیا این بحثها برای غربالگری مجلس انقلابی الان مناسب هست؟ نظر شما در رابطه با این موضوع و نحوه مواجه ما با این مسایل چه می باشد؟ لطفا ما را راهنمایی بفرمایید و برای ما هم دعا بفرمایید. با احترام
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید باید سخنان آن عزیزان را شنید و در دل آن سخنان، اندیشه صحیح را دریافت نمود. بهتر آن بود که به جای آنکه یک جریان، جریان دیگری را که هر دو فرزندان انقلاب هستند؛ نفی کنند، همدیگر را درک میکردند. زیرا از امام محمد باقر «عليهالسلام» داریم: «اِنَّ لِکُلِّ شَیءٍ قُفلاً وَ قُفلُ الایمانِ الرِّفقُ؛» هر چیزی قفلی دارد و قفل ایمان مداراکردن و نرمی است. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوارم: شعری از مولوی هستش که استاد مهدوی دامغانی معتقدند براشون یادآوره امام حسین علیه السلامه، میخواستم ببینم شما هم به همین امر منتقل می شوید؟ باز آمد آن مغنی با چنگ ساز کرده / دروازه بلا را بر عشق باز کرده / بازار یوسفان را از حسن برشکسته / دکان شکران را یک یک فراز کرده / شمشیر در نهاده سرهای سروران را / و آن گاهشان ز معنی بس سرفراز کرده / خود کشته عاشقان را در خونشان نشسته / و آن گاه بر جنازه هر یک نماز کرده / آن حلقههای زلفت حلق که راست روزی/ ای ما برون حلقه گردن دراز کرده / از بس که نوح عشقت چون نوح نوحه دارد / کشتی جان ما را دریای راز کرده / ای یک ختن شکسته ای صد ختن نموده / وز نیم غمزه ترکی سیصد طراز کرده / بخت ابد نهاده پای تو را به رخ بر / کت بنده کمینم و آنگه تو ناز کرده / ای خاک پای نازت سرهای نازنینان / وز بهر ناز تو حق شکل نیاز کرده / ای زرگر حقایق ای شمس حق تبریز/ گاهم چو زر بریده گاهم چو گاز کرده
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی راهی گشوده شود « دروازه بلا را بر عشق باز کرده» کدام میدان است که چنین باشد، جز صحنه کربلا؟! وقتی نهاییترین عشق، عامل گشودهشدنِ دروازههای بلا میشود و در نتیجه « سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت». موفق باشید
نمیدونم این حالت کیاست ولی هیچ وقت نتونستم بزرگوار باشم و البته حالم از بزرگوارهای این زمانه بِهَم می خوره چون همونی که با پول با توسعه یافتگی در جهان متجدد برای خودش خونه ای قشنگ رو ویرانه ها بنا کرده دقیقا نذاشته من راهه خودم رو آزادانه پیدا کنم. تازه برای من پَستی را برگزیده تا همواره بزرگوار بر من بتازد. من زندانیه تنهاییا و ذهن کوچک شده ارتباط با اوهامِ تنگ در مقابل حیات واقعی و عظیمِ گشوده و خیال های زیبا هستم. جملاتم همراه با ناسزا برای آنهایی که برای انسانها زندان ساختند و با زندانبانی پوچی خود را معنی بخشیدند تا همه همچون خودشان خرمنشان سوخته باشد آماده جنگ باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا باید آن افراد را که نام بردید، بزرگوار بدانیم؟ در حالیکه بسی کوچکاند زیرا در گودال تنگ خودخواهی و خودمحوریِ خود گرفتارند به جای آنکه در وسعت انسانی خود متوجه جایگاه و حقوق دیگر انسانها باشند. موفق باشید
سلام استاد لطفا این سوال را در معرض دید عموم نگذارید. ادرس ایمیل نداره اید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید کار خوبی است و مسلماً اشکالی ندارد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: کار او، اعجاز و وصف دین است / کار ما شکر، بس همین سنگین است / الا ای اهل عالم گوش باشید / غم در این میخانه بس شیرین است / حزن این ره، در پس آزادی است / اشک آن، غایت براین تقدیر است / ای شکسته بال و پر، گم کرده راه / ای که در زنجیر عصیان و گناه گرچه حتی غفلتی نبود تو را / راه حق، پیوسته میخواند تو را / میل تو باشد حجابی بر ره میخانه ات / این دوراهی مسیر، کرده است آواره ات / غم مخور ای جان من، چاره دست اوست / محو او شو با شهادت، هرچه هست اوست. این شعر رو در وصف حال خودم سرودم. ممنونم از راهنمایی های شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به حقیقت نظر کرد که تنها افقِ راستینی است در مقابل ما و اینکه تا نفس داریم، نفسنفسزنان باید جلو رفت و مانند نفس کشیدن که انسان را زنده نگه میدارد تا همچنان نفس بکشد و حیات خود را ادامه دهد؛ رازِ اُنس با حقیقت نیز چنین است که همواره باید به سوی او توجه کرد و همچنان رفتن را ادامه داد در عین انتظار. موفق باشید
با سلام خدمت استاد طاهرزاده گرانقدر: دو مورد را خدمت شما بزرگوار عرض می کنم یک. آیا اینکه شخصی در ابتدای خلقت خود ذات بد یا خوب را انتخاب می کند مربوط به عالم ذر و روز الست می باشد یا علت دیگری دارد؟ دو. لطفا یک کتاب خوب و جامع درباره عالم ذر و روز الست و عالم امر و پیش از خلقت ارواح معرفی بفرمایید. با سپاس فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. انتخاب و اختیار از همان ابتدا در ذات انسان هست و در هر مرحلهای میتواند آن را تغییر دهد. ۲. تفسیر آیات ۱۷۲ و ۱۷۳ سوره اعراف در المیزان، و در تفسیر آیت الله جوادی، نکات خوبی را با شما در میان میگذارد. موفق باشید
سلام حاج آقا: فرمودید: "تو این قاعده را بشناس تا در شرایط مختلف به راحتی مسیر خود را بپیمایی. از قواعد و اصول دنیا این است كه حالت دست گردان دارد، یك روز در دست تو است و یك روز در دست دیگری است و این قاعده را خوب بشناس كه جنس دنیا این است، نه این كه گمان كنی زرنگی های تو موجب شده است امروز در دست تو باشد و در نتیجه تا آخر هم می توانی آن را حفظ كنی. می فرمایند: قاعده آن است كه از این دنیایِ گردان، آنچه از آنِ توست - هر چند ناتوان باشی- خود را به تو می رساند، همچنان كه آنچه از این دنیای گردان از آن تو نیست، با قدرت و مدیریت و برنامه ریزی های خود نمی توانی در دست خود نگهداری. عمده؛ فهمِ سنن ثابت عالَم است، انسان های بزرگ، بزرگی و عظمتشان در فهم این قواعد است. پیامبر خدا می فرمایند: سوالم اینه منظور از «در دست کسی بودن» چیه. مثلا ایلان ماسک که داراییش ۲۱۹ میلیارد دلار آمریکاست، تمام این مبلغ، در دستش هست؟ یا فقط مقداری که میخوره و میخوابه و می پوشه و به طور خلاصه کالا و دارایی های مصرفی او، در دستش هست؟ سوال دومم اینکه زرنگی های ایلان ماسک؛ نقشی در این دارایی نداشته؟ خیلی ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ایلان ماسکها گمان میکنند آن ثروت را در دست دارند ولی با این فرض هم چیزی نمیگذرد که در دست دیگری قرار میگیرد آنهم باز با توهّماتی دیگر. ۲. زرنگ واقعی آن کسی است که آنچه در اختیار دارد را به زیباترین شکل در مسیر خدمت به خلق قرار دهد تا در امتحانی که قرار گرفته است سرافراز بیرون آید. موفق باشید
سلام: استاد توی یکی از کتاب هاتون آورده بودید که محمد بن ابوبکر بر سر قبر ابوبکر می رفت و با لگد به قبر او می زد و از او بیزار بود لطف می کنید آدرس اون روایت رو بفرستید؟ التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده یقیناً چنین چیزی نگفتهام. زیرا ابداً چنین چیزی را معتقد نیستم. آری! جناب محمد ابابکر ارادت زیادی به مولایمان علی «علیهالسلام» داشتهاند ولی تربیت ذیل شخصیت آن حضرت، هرگز اجازه چنین برخوردهایی با پدرش را به او نمیدهد. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت شما استاد بزرگوار: میخواستم در مورد میزان اهمیت روضه خانگی از محضرتون سوال کنم؟آیا تقابل و تضادی با موکبهای خیابانی دارد؟ بنده در ایام عزاداری فاطمیه، در کنار فعالیت در موکبهای خیابانی مراسم روضه هم داشتم که مورد مذمت دوستان قرار گرفتم. و این اتفاق سوال و دو راهی در ذهنم ایجاد کرد. صحیح هست که روضه خانگی رو تعطیل کنیم و فقط در موکبهای خیابانی مشغول باشیم؟ موکبهایی که خالی از فعالیت فرهنگی تاثیرگذار هست وفقط تنوع غذاهای لذیذ و رنگارنگ نذری توش هست. ممنون هستم از بابت پاسخگویی شما استاد گرامی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید جمع هر دو کار بهتر است تا هم با برقراری موکبها، نوعی شعار دینی به ظهور آید و البته سنت حسنه روضه خانگی هم ارزش خود را دارد. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی، وقت بخیر. در مورد این که می فرمایند «خود را از همه پایین تر و گنه کار تر ببین و این که بایستی مومن عزت نفس داشته باشد» لطفا توضیح دهید که این دو مورد چگونه قابل جمع است؟ با تشکر و تقدیر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان در نسبت با دیگر مؤمنین در درون خود مییابد که چه اندازه راه نرفته در پیش دارد. ولی نه آنکه در ظاهر و در مواجهه با دیگران، خود را خوار و ذلیل نشان دهد. موفق باشید
سلام ای رود رونده! سلام ای چشمان منتظر و خسته! سلام ای برادر، ای دوست و ای همسایه. ای برادر غزهای! ای که ایستادنت کوه ها را در هم شکست و چشمانت انسانیت هر انسانی را به یاد آورد و دستانت غیرت و شجاعت و شهامت را، خونت آب کرد و زنده کرد قلبِ هر مرده را. و پاهایت، عزم را به یادمان آورد. شما مظهر ظهور آخرین انسانید. شما مصداق تمامِ: «مَن عَشِقتُهُ، قَتَلتُهُ و مَن قَتَلتُهُ، فَعَلَیَّ دیَتُهُ و مَن عَلَیَّ دیَتُهُ، فأنا دیَتُهُ» هستید. شما معشوق اویید و بدانید که خونتان بهایی دارد و بهایش در نزد اوست و او خود را، خونبهایتان دیده. شما پارههای وجود هر مسلمانید. شما عروج مسیحگونه عیسی و عصای موسیِ راهگشای تاریخ و قرآن ناطق هر انسانید. شما همسنگرانِ حضرت نوحاید، شأنِ دوباره نزول قصه او، یعنی: «وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ» کِشتیِتان را چه خوب ساختید در پیش چشمانش و به آب انداختید، و او چه خوب دید. و آری! هر آنکس که همسفرتان شد، چشمانش، راه آینده را یافت و دستانش، آغوش قائم را و قلبش، توحید امام را. کجا بودید؟ چه کردید؟ چگونه بودید که هر انسان را به انتخابِ کربلاییشدن کشانیدید؟!! شما اُلفت دوباره اسلامید و وحدت دوباره مدینه محمد. ای انسان فلسطینی! ای که بر عریکه تاریخ ایستادهای و عاشقانه و عارفانه بر ترک تاریخ میتازی! دستان ما را هم بگیر که قلب هر انسان را به طلبِ «بودن» در جای خود کشانیدی، قلب ما را مشتاق حضورِ دوباره عرشیِ سردار بیدستمان حاج قاسم. راستی را!! چه شد؟ چه شد که همسنگری با شما، افقِ حیات هر مسلمانی و افقِ حرکت امام ما شد؟ چه شد که ناگهان خانه به دوش، بر قلبِ همه ما سفره انداختید؟! چه شد که سربازان خمینی با راه قدس از کربلا میگذرد عزم مییافتند و با سینه ستبر راه شما را میجستند؟! دلهای ما همه مشتاق دوباره صلاة در قبله اول مسلمین، «قدس» است تا در تاریکه بیابان جهان امروز سرآغاز خود را بجوییم. پس بخوان به نام الله! و سینهات را ستبر کن، و عزمهای سست را تیره و تار، و خانههای عنکبوت را محو، و بنای دوباره عهدِ از یاد رفته انسانِ امروز را، تازه کن. و شما ای زنان و مادران فلسطینی! زینبگونه جان فرزندان و همسران و برادرانتان را در کف سینی قلب بگذارید و کاخ یهودیان را فرو ریزید، که مکر یهودیان را تنها مادرانگیِ شما آشکار و به هم میریزد. بخوانید: به نام فاطمه، سمیه، خدیجه و زینب، و کاخ هر ظالم را با زبان ستبرتان فرو ریزید، و با این زبان، قلبِ هر انسان را به کربلای خود بخوانید، و امتِ خوابزده آخر الزمانی را به امتحانِ کوفی و کربلایی بکشانید. خوشا بر شما! و وای بر ما خوابزدگانِ بازی روزمرّه شهر و شهرنشینانِ دهکده سرد و خشکِ جهان امروز. خوشا بزم شیرینتان، گوارایتان، چشمانتان بیدار و دلهایتان روشن و دستانتان پر توان. به امید دوش به دوشِ شما عرشیان ایستادن و نماز فطر گزاردن در قدس شریف. انشالله سنصلی فالقدس.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه بخواهم در استقبال سخنان شما سخنی گفته باشم؛ نمیتوانم حقّ این کلمات را ادا کنم. خطاب به شهدای غزه فرمودید: خونهایشان بهایی دارد که بهای آنها نزد حضرت حق است. آری! این خون نه تنها یک بها، که قرارگرفتن در آغوش خداوند است، بلکه بهای زیادی دارد که اولین آن رسواکردنِ یک تاریخ دروغ به جهانیان از طریق فرهنگ نژادپرستِ غربی است. ما غرب را از طریق جنایات اسرائیل و پشتیبانی سران غربی شناختیم.
فرمودید که شهدا و مردم صبور غزه، پارههای وجود هر مسلمانی هستند. حقیقتاً همین است گویا ما داشتیم خود را و جهانی که از طریق شهدایمان در مقابلمان گشوده شده بود، فراموش میکردیم و این صبر و توکل مردم غزه بود که ما را باز به یاد خودمان آورد و اینکه جهان ما چه اندازه بزرگتر از جهانی است که غرب در مقابل غربزدگان و اسلامِ متحجّرین در مقابل مقدسان بیتاریخ گشوده است.
فرمودید هر آن کس که همسفر شهدا و مردم صبور غزه باشد، چشمانش راهِ آینده را یافته است. آری! در همین رابطه رهبر بصیر انقلاب متذکر میشوند که راهِ آینده، راه فلسطین است و این حکایت تفکر تاریخی ارزشمندی است. میفرمایید با نظر به حضوری که نسبت به اقامه نماز در قبله اول مسلمین داریم میتوانیم در تاریکخانه بیابانِ جهان امروز، سرآغازِ خود را بجوییم. آری! حقیقتاً ما در سرآغازی قرار گرفتهایم که به هر قیمتی که هست در غزه، با روحیه صبر و توکل آن مردم شروع شده است، وگرنه گرفتار بلای بیتاریخی خواهیم شد. ما در شرایط ظهور بیّنهای هستیم که تمام معنای اسلام را به میان آورده است.
به هر حال تنها میتوان گفت چه اندازه این سخنان که از عمق جانتان و بر اساس فهم تاریخیِ تان بر زبان آوردید؛ سخن همه ما هست که خطاب به مردمان صبور غزه میفرمایید: «شما الفتِ دوباره اسلام هستید» به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب در ملاقات با شیخ ابراهیم زکزاکی فرمودند: «امروز یکی از مظاهر قدرت اسلام همین مسائل است که در فلسطین در حال رویدادن است... قدرت باورنکردنی اسلام در فلسطین».
حال میفهمیم چگونه انسانها میتوانند ذیل اسلام در این تاریخ نهتنها خود را معنا کنند، بلکه معناها بیافریند و زندگی گمشده در بیمعنایی را که اسرائیل نماد آن است، به سُخره بگیرند. اگر واقعیت زندگی بدون تاریخ نیست، زندگی در این زمانه حضور در تاریخی است که ذیل انقلاب اسلامی در فلسطین با صبر و توکل آنها در حال شکل گیری است تا بشر جدید متوجه شود بدون تفسیر قدسی و دینی از جهان، عملاً گرفتار بیتاریخی و پوچی میشود که اسرائیل، نماد آن است. موفق باشید
با سلام: استاد عزیز اگر در محل کار و شغلمون در اداره که خدمات و کالایی رو به مشتریان ارائه میدیم و عرضه می کنیم و در حالی که خب تعدادی از مشتریان این خدمات رو در راه درست استفاده می کنند. اگر متوجه بشیم که تعدادی از مشتریان این کالا و خدمات را در جهت سواستفاده و غیرقانونی استفاده می کنند. با فرض اینکه این روال قابل تغییر نباشه و به سبب کثرت مشتریان و فضای مسموم بعضی ادارات ما اگر بخواهیم این شغل را ادامه دهیم ناچار از این روال و کار باشیم، حال به نظر شما تکلیف چیست؟ از دفتر مرجع که سوال میکنیم میگن که این کار کمک به شخص متخلف است، و اینکه میگن در جای دیگری از آنجا مشغول بشید که در رابطه با آن کار نباشد، با خودم میگم اگر جای دیگری هم برم در آنجا باز هم در کل کمک به آن سیستم است. حال به نظر شما تکلیفم چیست برای اینکه درآمد شبهه نداشته باشه کلا انصراف بدم؟ ممنون میشم راهنمایی کنید نظر شما برام مهمه. سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه این کالاها به عنوان کالاهایی که در عرف جامعه به عنوان کالاهای مورد قبول عرضه میشود؛ دیگر سوء استفاده از آنها مربوط به خود افراد است. موفق باشید
سلام وقتتون بخیر: ببخشید استاد یه مشکلی هست که میخواستم ازتون کمک بگیرم. من یه چند وقتی هست که مثلا توی ذهنم میگم (ببین من چقد سرما که میخورم خیلی حالم بد میشه ولی مثلا دوستم چقد سلامته سرما هم که میخوره زیاد حالش بد نمیشه) خیلی بدم میاد از این فکرا. بعد احساس میکنم چشمش میزنم با این فکرا و خیلی اذیت میشم. کاش بشه کمکم کنید. خیلی اعصابم خورد میشه که این فکرا میاد تو ذهنم لطفا کمکم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال طبع ها و طبیعتها با هم متفاوت است و هر کس باید در همان موقعیتی که قرار دارد خود را از آنجا شروع کند و به سوی کمالاتش پیش برود اگر کسی امکانات بیشتری از نظر بدنی دارد به همان اندازه نیز مسئولیتهای بیشتری به عهده او هست. یعنی هرکه داراتر است مسئولتر است. بنابراین در این موارد جایی برای چشمزخم و یا نفی کمالات افرادی که در کنار ما میباشند، نمیماند. موفق باشید
سلام و ادب: استاد بنظر شما اگر آوینی الان بود به مفاهیم و تعابیری که از افق انقلاب اسلامی داشت مثل عصر توبه بشریت، آغاز عصری دیگر، پایان غرب زدگی، طلوع صبح عدالت و... وفادار میموند؟ منظورم این نیست که آوینی ضد انقلاب میشد، منظورم اینه اگه این حجم از انواع فساد اخلاقی و رانت و اختلاس و بی اعتمادی عمومی نسبت به حاکمیت که متأسفانه کم هم نیست به وجود آمده رو میدید بازم اون امیدی که در دوران جنگ نسبت به آینده انقلاب داشت رو میداشت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید حکمت و فهم تاریخی شهید آوینی به او متذکر میشد ما باید با این تنگناهای تاریخی خود که در جانها پنهان بود، روبرو میشدیم تا معلوم شود هر اندازه بیشتر به غرب نزدیک شدهایم، بیشتر با این فلاکتها روبرو بودهایم پس بیشتر باید به انقلاب اسلامی فکر کرد و افقی که رهبر معظم انقلاب مدّ نظرها میآورند مثل سخنان اخیرشان با مردم سیستان و بلوچستان و تأکیدی که در رابطه با شرایط جدید به میان آوردند و یا آنجایی که فرمودند ما در حال نزدیکشدن به قلّه هستیم و از این جهت باید فعالیت شبانهروزی داشت زیرا جبهه مقابل انقلاب در آخرین روزهای عمر خود، نهاییترین تلاشها را به میان آورده به امید آنکه بماند و این قصه هر محتضری است که با مرگ خود روبروست. موفق باشید
با سلام: میشه لطف کنین بفرمایید عرش خدا که میگن با آه مظلوم میلرزه کجاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مکان خاصی مدّ نظر نیست، بلکه نحوه حضور بس متعالی حضرت حق را عرش الهی مینامند. مانند حضور عقل برای انسان که وقتی با امری غیر قابل قبول روبرو میشود نگران میگردد. موفق باشید
سلام و عرض ارادت: متن زیر را یکی از دوستان بنده برایم ارسال کرده، لطفا نظر خود در مورد این متن بفرمایید و منابعی که این ماجرا را به درستی و دقیق روایت کرده را معرفی کنید. مخالفت آیتالله خمینی با رژیم شاه از زمان لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی شروع شد. خمینی با حق رأی زنان و حقوقی که در انتخابات به اقلیتهای مذهبی داده شده بود مخالفت کرد. عقبنشینی دولت در برابر این مخالفت باعث شد که خمینی پیشروی کند و در موضوع قرارداد کاپیتولاسیون در سخنرانیاش به شخص شاه حمله کند. متعاقب این سخنرانی، رژیم شاه وی را دستگیر و از قم به تهران برد و زندانی کرد. طبق قانون اساسی مشروطه مجتهدین و مراجع تقلید مصونیت از محاکمه داشتند و آیتالله خمینی در آن زمان مرجع تقلید نبود. برای نجات جان آیتالله خمینی، آیتالله شریعتمداری به تهران رفت و خمینی را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرد. آیتالله سید محمد کاظم شریعتمداری در این زمینه گفته بود: «ما همان موقع به تهران آمدیم و در شاه عبدالعظیم تمام علمای شهرستانها را جمع کردیم و چون در آن موقع راجع به آیتالله خمینی نظر محاکمه و شدّت عمل داشتند و حتّی روزنامههای آن موقع صحبت از اعدام میکردند، از آن نظر لازم دیدیم که پیشگیری بشود.» آیتالله حسینعلی منتظری هم در این باره خاطرهای را نقل میکند: «من متن تلگرافی را که تهیّه کرده بودم خواندم که از آقای خمینی به عنوان آیتالله و مرجع عالیقدر تقلید نام برده بودم، یکی از آقایان گفت: ایشان که مرجع تقلید نیست، چه کسی از ایشان تقلید میکند؟! گفتم من از ایشان تقلید میکنم، پس ایشان مرجع تقلید است!» پس از انقلاب بین آیتالله خمینی و آیتالله شریعتمداری اختلافاتی به وجود آمد. در اولین فرصت، اتهام همراهی در کودتای صادق قطبزاده به شریعتمداری زده شد. پس از آن، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم (نهاد حکومتی اعلام مراجع رسمی) در اقدامی بیسابقه در تاریخ شیعه، آیتالله شریعتمداری را از مرجعیّت خلع کرد. سپس آیتالله شریعتمداری محصور شد و تا پایان عمر در حصر خانگی ماند. چند سال بعد، شبیه همین سناریو برای آیتالله حسینعلی منتظری اجرا شد. بنابراین دو نفری که حامی و پشتوانهی اصلی مرجعیت آیتالله خمینی بودند پس از انقلاب، هم از مرجعیت خلع شدند، هم مورد اهانت شدید قرار گرفتند و هم سالها در حصر خانگی به سر بردند!
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالبی است بسیار آشفته، ترکیبی از حق و باطل. پیشنهاد میشود حداقل سری به جزوه «انقلاب اسلامی و ریشههای آن» که روی سایت هست، بزنید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/214?mark=%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87%20%D9%87%D8%A7
با سلام: من وحدت ذاتی خودم را احساس میکنم. حال من چگونه این احساس وحدت ذاتی خودم را تبدیل به احساس وحدت مطلق کنم؟ (منظورم از وحدت مطلق، خداوند است.)
باسمه تعالی: سلام علیکم: درک وحدت ذاتی خود، در عین ربط به عین الوجود، معنا دارد. بنابراین حضرت حق به اعتبار عین وجود، عین علم و قدرت و حیات و غیره است. موفق باشید
سلام: در مورد تخت بودن زمین نظر شما چیست و اینکه از نظد شما این موضوع اهمیت زیادی داره؟ بنده فکر میکنم اگر زمین واقعا تخت باشه و به مردم گفته بشه چه دروغی به شما گفته شده خیلی دیدشون نسبت به غرب تغییر میکنه البته یه مطلبی هم تو ذهنمه اینکه اگر زمین تخت باشه قطعا نظام جمهوری اسلامی هم فهمیده و این سوال پیش میاد که چرا این واقعیت رو نمیگه. خیلی ممنون که امکان پرسش و پاسخ رو فراهم کردید، خدا خیرتون بده. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکاتی که در این مورد مطرح شده است را دیدم. فکر نمیکنم در جمعبندی بتوان آن را قبول کرد. موفق باشید
