با سلام خدمت استاد عزیز: شخصی بنام سروش دباغ که مدعی است که تبحر زیادی در فلسفه ی غرب و فلسفه ی اسلامی داره در جاهای مختلف شبهه ای را بیان می کنه که علامه طباطبائی و استاد مطهری ایده الیسم غربی را بدلیل عدم تسط به زبان انگلیسی و کمبود منایع در آن زمان به درستی متوجه نشده اند و مثلا در فهم فرق بین ایده الیسم هگل و کانت با ایده الیسم بارکلی کاملا دچار سوء تفاهم شده اند و ایده الیسمی را که در مقالات اصول فلسفه و رئالیسم از این دو بزرگوار مطرح شده ایده الیسم بارکلی است نه ایده الیسم کانت و هگل. خواستم نظر شما رو در این خصوص بدونم و سوال بعدیم اینه آیا کلا کانت و هگل و نیچه اعتقاد به وجود خداوند که دارای تعیین خارجی باشه و مستقل از ذهن باشه دارند یا خیر؟ و اگر اعتقاد ندارند پس چه تفاوتی بین بارکلی با کانت و هگل در خصوص خداوند متعال وجود داره که سروش دباغ فرزند عبدالکریم سروش دائما در جاهای مختلف بین می کنه که علامه طباطبایی و استاد مطهری علی رقم تسلط عظیم بر فلسفه و عرفان اسلامی در درک ایده الیسم هگل و کانت با ایده الیسم بارکلی به خطا رفته اند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بر فرض هم که چنین باشد و انتقاد مرحوم شهید مطهری و علامه طباطبایی از ایدهآلیسم، انتقاد از ایدهآلیسم بارکلی باشد که سرایت دادهاند به هگل و کانت. این از شخصیت علمی شهید مطهری و علامه که نظر به واقعیت عالم دارند؛ نمی کاهد. ۲. تمام تلاش کانت و هگل و بارکلی و حتی نیچه آن است که به نحوی متذکر ایمان به خدا باشند. موفق باشید
سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد اگر عصبیت یک شخص بخاطر وجود بیماری های جسمی یا روحی باشه نه بخاطر کبر و خودبینی باز هم این عصبیت باعث فشار قبر و تنگی عالم برزخ میشه؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته معلوم است که اگر واقعاً آن حالت، عارضهای باشد ماورای نیّت و ارادۀ او؛ با این فرض، عقابی برای او نخواهد بود. موفق باشید
سلام استاد: یه حالی دارم از جنس این که هم میدونم خدا هست اما این رو هم میدونم شیطان آمده و مرا مثل خود پنداشته است. این وسط منم که مانده ام و دل را ز دریا سپرده ام و عقل را در بیابان فراموش کرده ام و دستانم را تنها میبینم که در گرو عشق به سازهایم بی دلیل می رقصد. حال می گویم ای کاش شیطان را در مقابل خود نمی دیدم و کارم آسان تر میشد، آن وقت می شد که برای خودم یک گوشه بایستم و ببینم کارهایم را که چگونه در وقتم، تن سپرده ام به بی دردی، اما در این زمانه یا باید مرده باشم و لحضه لحضه ام را بمیرم یا اگر خواستم زنده باشم، باید لباس حوادث را بر تنم کنم و علی (ع) وار زندگی کنم. از سر ره تا غبار افشاند جان برخاستم / چون الف در وصل جانان از میان برخاستم / غرق خون هر چند جام روزیام چون لاله بود / از کنار خوان قسمت شادمان برخاستم / مقصد از سامان هستی مهر تابان تو بود / همچو شبنم چهره چون دادی نشان برخاستم / در لگد کوب حوادث جان دیگر یافتم / چون غبار از زیر پای کاروان برخاستم / همچو بلبل با گرانجانان ندارم الفتی / طوطیان تا لب گشودند از میان برخاستم / صحبت شوریده حالان مایه شوریدگی است / با «امین» هر گه نشستم بی امان برخاستم. به قول حاج قاسم عزیز، ۹۹ درصد راه اجباری است. ولی ۱ درصد انسان توفیق پیدا میکند راه اختیاری را برود. من هم اول به لطف خدا و بعد هم به لطف امام و انقلاب و شهداست که اینجا هستم، وگر همان جوانی بودم در آرزوی خوشبختی به معنای مهاجرت کردن و پولدار شدن میگوید امام چرا انقلاب کرد؟ این را هم خوب میدانم که تمام این ها دسیسه ی دشمن است و برایش گران تمام میشود، پوچ شدن دسیسه هایش، همین هم مرا انرژی میبخشد برای جلوروی چون میدانم که هرچه جلو تر میروم آمریکا را از هیمنه ی دروغین خودش پایین کشیده و سر از تنش جدا کرده است. در اول نوشته خودم هم به این ها توجه نکرده بودم اما از خدا خواستم و شروع کردم به نوشتن تا رسیدم به اینجا که باید هم چون شعر بالا بود. یا علی مدد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه زیباست جهانی و تاریخی که تا اینجاها جداییِ جبهه حق از جبهه باطل روشن و روشنتر شده و انسان میتواند شخصیت گمشده خود را با حضور در جبهه مقابل با باطل پیدا کند و خود را در کنار مولای متقیان «علیهالسلام» احساس نماید. آری! این است معنای حضوری که میتوان نزد خود داشت و جایگاه مأواگرفتن در آسمانِ دینداری را احساس نمود، به همان معنایی که: «اگر دیر آمدم مجروح بودم / اسیر قبض و بسط روح بودم». ولی باز به خودآمدنی بیش از دیروز. و این است معنای حضور در تاریخی که به سوی تمدن نوین اسلامی شروع شده. موفق باشید
سلام علیکم استاد: وقت بخیر و خدا قوت. بنده روحیه ای زودرنج دارم و زمانی که می رنجم هرگز به هیچکس چیزی نمی گویم. حتی پیش آمده که از ناراحتی به خاطر مساله ای مریض بشم اما هرگز ناراحتی هام و علت رنجشم رو به کسی نمی گم حتی خانواده. نهایتش این هست که از چهره متوجه میشن که ناراحتم و رنجیدم. دغدغه بنده این هست که این نقطه ضعف و رذیله رو از بین ببرم به خصوص پیش از ازدواج. سوال بنده این هست که آیا ملاکی هست برای تشخیص این سه موقعیت: ۱ چه زمانی اصلا نباید رنجید و رنجیدن بی جا هست؟ ۲. چه زمانی باید گذشت و سکوت کرد؟ ۳. چه زمانی باید مساله رو با فرد مطرح و مدیریتش کرد؟ بنده رو از دعای خیرتان فراموش نفرمایید. خیلی ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً باید کار افراد را بخصوص اطرافیان را حمل بر صحت کرد و اگر هم کاری کردند که خلاف انصاف و یا خلاف حق بود، اگر زمینه تذکر داشتند خوب است تذکر داده شود و اگر زمینه نبود، با اغماض و چشم پوشی، کرامت خود را نشان می دهیم که فرمود: «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» مؤمن چون با اموری بی فایده و لغو روبرو می شود با بزرگواری می گذرد. موفق باشید
سلام و ادب استاد گرامی در سوال ۳۸۳۹۰ معلوم گردید چرا حضرت امام، منصور حلاج را «ناآگاه و اهل دعوت به خود و صوفیِ بی صفای مشرک و نه متاله» دانسته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه عرض شد موضوع، جوانب مختلف دارد که از کدام جنبه نقد میشود و از کدام جنیه تأیید. همین امر را حضرت امام خمینی در مورد ابن عربی دارند. نکتهای که خوب است به صحبت حضرت امام خمینی در کتاب «سرّ الصلواۀ» مورد توجه قرار گیرد، این نکته است که میفرمایند: «و از امور مهمهای که تنبه به آن لازم است، و اخوان مؤمنین خصوصاً اهل علم ـ کثرالله امثالهم ـ باید در نظر داشته باشند، آن است که اگر کلامی از بعض علمای نفس و اهل معرفت دیدند یا شنیدند، به مجرد آنکه به گوش آنها آشنا نیست یا مبنی بر اصطلاحی است که آنها را از آن حظی نیست، بدون حجت شرعیه رمی به فساد و بطلان نکنند و از اهل آن توهین و تحقیر ننمایند؛ و گمان نکنند هرکس اسم از مراتب نفس و مقامات اولیا و عرفا و تجلّیات حقّ و عشق و محبت و امثال اینها که دراصطلاحات اهل معرفت رایج است برد، صوفی است یا مروج دعاوی صوفیه است، یا بافندۀ از پیش خود است، و بر طبق آن برهان عقلی یا حجتی شرعی ندارد؛ به جان دوست قسم که کلمات نوع آنها شرح بیانات قرآن و حدیث است.» موفق باشید
پیرو پاسختان به سوال ۳۸۲۸۷، پر واضح ست که متن راجع به قیاس فقهی صحبت کرده نه قیاس منطقی، تذکری که دادید برای کودکان راهگشا بود، سوالات بنده جواب داده نشد. ارجاع به نظر حضرت امام نیز مغلطه ی توسل به مرجع بود، در حالی که امام هم یک کارشناس فهم نصوص ست چنانچه رهبری اینگونه اند و در موارد متعدد نظرات این دو کارشناس متفاوت بوده و هست، ما راجع به نصوص صحبت میکنیم که ادعای امام و رهبری و ابن عربی مقبولیت آن ست به عنوان کلام الله، مساله تناقضات هر یک از برداشت ها و تفسیر هاست، عقاید نیز تقلیدی نیست. پاسخ سوالات را بدهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود سری به جواب سؤال شماره 38304 بزنید. موفق باشید
با سلام: آیا میشود که بگوییم علم، قدرت و حیات از شؤن، عین هستی است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب این موارد را باید با تعمق در «برهان صدیقین» بیابید، وگرنه با سؤالات جزیی به نتیجهای که باید در فهم مطالب برسید، نخواهید رسید. موفق باشید
سلام استاد خدا قوت: استاد عزیزم از طرفی میفرمایید ما انسانها بالقوه خلیفه ی اسم جامع «الله» هستیم و از طرفی هم هر انسانی امکان رشد بیشتر از عین ثابته ی خود بدون هیچ گونه جبری را ندارد. آیا این دو با هم قابل جمع هستند؟ استاد ان شاءالله زیر سایه حضرت زهرا (س) باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مکرراً عرض شده است که انسان در ذات خود مختار است و لذا در همان هویت عین ثابتهاش هر لحظه میدان انتخاب در مقابلش گشوده است. موفق باشید
سلام: انسان کامل و امام هستی که الان امام عصر سلام الله علیه هستند آیا ارواح بقیه معصومین نیز ذیل امامت ایشان هستند؟ در این صورت نبی اکرم سلام الله علیه مگر اشرف مخلوقات نیستند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت انسانیت، کثرتبردار نیست. میماند که امروز در جلوه مولایمان حضرت صاحب الأمر«روحیفداه» آن حقیقت به ظهور آمده، اما نور همه ائمه و اولیاء «علیهمالسلام» در آینه وجود مقدس آن حضرت حاضر و ظاهر است. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: انسان از ابتدای خلقت در زمانه و بستری زندگی میکرد که امور زمینی اش جز پوشاندن بدن و غذایی برای خوردن و داشتن پناهگاهی نبود و مشتغلات زندگی اش محدود بود برای همین ارتباطش با عالم غیب به اسانی بود و زندگی بر مدار ارتباطات غیبی می گذشت. هرچه زمان گذشت اشتغالات زمینی اش روبه فزونی یافت که دیگر در زمان کنونی نمیتوان فرض بیشتر از این را کرد که انسان بعد از این چه میتواند بکند تا بتواند تمام اشتغالاتش را در طول شبانه روز انجام دهد و زمان کم نیاورد؛ مگر اینکه کاری کند که سرعت گردش زمین را کاهش دهد تا هر ۴۸ ساعت یک شبانه روز به حساب بیاید و فقط بتواند اشتغالاتی که برای یک روزش تعریف کرده را انجام دهد. راز کشش آتشینی که در پیشرفت تکنولوژی بوجود آمده چیست؟ چرا اینطور دارد پیش می رود؟ یک پیامی خواندم از آیت الله صفائی حائری ناظر به ادیسون؛ «بعضىها مىگويند: عبادت به جز خدمت خلق نيست، پس اديسون هم خدمت كرده است. خدمت يعنى چه؟ وقتى آدميت آدمى را مسدود كردند، وقتى چشم او را كور كردند، اگر نور افكن هم برايش درست كرده باشند، آيا به او خدمت كردهاند؟! وقتى دلش را كور كردند، اگر برايش چراغ آماده كنند، خدمت است؟! دنيايى كه چشم آدمها را از كاسه در آورده، دل آنها را وارونه كرده، ذهنيت آنها را بسته و كور كرده، حال اگر به آنها نان بدهد، آب بدهد، زندگى كامپيوترى بدهد و همه چيز را براى آنها همان طور كه مىخواهند فراهم كند، آيا به آنها خدمت كرده است؟! چه كسى را فريب مىدهيد؟ در چه فضايى حرف مىزنيد؟» حال نه اینکه ادیسون به تنهایی چشم بشر را کور کرد و نور افکن به او داد. اما همین نور افکن باعث شد که دیگر دنبال نور دیگری نگردد که تمام نور همینست. چرا به گونه ای شد پیشرفت علمیِ تکنولوژی که زندگی اگر با این ها توامان نباشد دچار اختلال جدیست؟ و چرا در جامعه اسلامی رشد صنعتی یکی از اهداف اصلیست؟ خب اینکه به بیشتر چسبیدن بشر به زمین می افزاید؟ برای حیات مقابله با دشمن است؟ آیا رازیست در پیشرفت تکنولوژی با رسیدن به عالم غیب؟ (چگونه فاش میگردد این راز؟)
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به گفته مولایمان امام المتقین «علیهالسلام»: «العلم نقطة کثّرها الجاهلون» علم، نقطهای بود که جاهلان آن را تبدیل به انواع نمودند. و این آغازِ سرگردانیها شد و خوشا به حال روحیههایی که همه حقیقت را در سادهترین زندگیها دنبال کردند و نگریستند. و به امید آیندهای که باز انسان متوجه شود بسیاری از این کثرات، حجاب حضور در محضر حقیقت است. میماند که باید به یک معنا فرزند زمان خود شد و در همین جهان زندگی کرد، ولی دل به آن نبست و سعی کرد جهتها را به سوی آن سادگیها جلو برد برای آیندهای دیگر، نه برای برگشت به دیروزی که برگشتپذیر نیست. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار: با توجه به تیمی که آقای ظریف برای تعیین وزراء در نظر گرفته اند، نگرانی جدی وجود دارد. سوال اینست که مجلس چقدر دستش باز است که وزرای پیشنهادی را رد کند؟ آیا مجلس میتواند همه را رد صلاحیت کند یا چند بار ایراد بگیرد؟ افرادی که برای شورای راهبردی معین شده اند تمامشان مسائلی دارند من جمله در فتنه ۸۸ یا براندازی بعضا شرکت داشته اند. نگرانم انقلاب متوقف شود. شاید الآن شرایط از زمان خاتمی یا روحانی هم سخت تر باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته مجلس موظف است صلاحیت وزرایی را تعیین کند که شأن آنها مناسب مسئولیتی باشدکه در راستای اهداف انقلاب اسلامی قابل تحقق است. حال چه اندازه ممکن است، ما برایشان دعا میکنیم. موفق باشید
سلام: اصلحان بعد از جناب جلیلی را اگر مشخص بفرمایید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار مشکلی است. با نظر به حضور تاریخی انقلاب اسلامی، انسانی مدّ نظر است که نه انسانِ جهان غرب است، با انواع توهّمات؛ و نه انسانِ جهان متحجّرین، که بیرون از تاریخ است. انسانِ انقلاب اسلامی انسانی است حاضر در این تاریخ در عین قدسیبودن. و بنده در شخصیت سیاسی و معنوی آقای دکتر جلیلی توجه به چنین انسانی را احساس میکنم. موفق باشید
با سلام: کسی میمیرد. فرزندش برایش خیرات میکند. آیا این خیرات سبب تغییر جوهری آن میت میشود؟ یا آن که بصورت رفع حجب برای میت رخ میدهد؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر زمینههای رسیدن آن خیرات در او باشد، آری! مؤثر خواهد بود آنهم در حدّ رفع حجاب. ولی اگر آن انسان، انسانی شقی باشد هیچ تأثیری برای او ندارد تا آنجایی که حتی خداوند به پیامبر خود میفرماید اگر برای منافق نماز میتاش را آن حضرت بخوانند برایش نتیجهای نخواهد داشت. موفق باشید
سلام: همیشه یک ترس از امتحانات الهی دارم که مانع از لذت بردن از زندگی و خللی در روند زندگی برای من ایجاد کرده چگونه می تونم بر این ترس غلبه کنم؟ حتی در مطالعه زندگی نامه بزرگان و امتحانات الهی را که با آن مواجه شدند دچار خوف و ترس شدیدی میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر دینداری و توحید، اگر هم امتحانی پیش آید برای رشد و تعالی است و هرگز نباید این امور ما را از زندگی و لذات شرعی باز دارد. موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام و ارادت به پیشگاه حضرت حجت ارواحنا له الفدا. استاد وقتی در تمام دعاهای ماه مبارک رمضان سیر میکنیم عمده از خداوند میخواهیم که حج بیت الحرامی که المبرور حجهم و المشکور سعیهم و المغفور ذنوبهم نصیبمون فرماید. یا در جایی دیگه از خداوند میخواهیم أن تجعل لی فی علمی هذا الی بیتک الحرام سبیلا... قتلا فی سبیلک. تقریبا در تمام دعاهای ماه مبارک مسئله حج خیلی مطرح شده، مگه در ظاهر و باطن حج چه اسراری یا چه تحولاتی در شدن بندگان بوجود میاد که از خدا در تمام لحظات ماه مبارک و مخصوصا تقدیرات شب قدر مسئله حج مقبول رو میخواهیم؟ آیا این نشان دهنده قدر و اندازه حقیقی ماست و برای امام عصر علیه السلام هم همین تقدیر هست چون مخاطب اصلی و اولی ادعیه حضرات معصومین علیهم السلام هستند و ایشان شیوه دعا کردن رو به ما میگن؟ استاد آیا این نشون دهنده روشن کردن افق توحیدی همه انسان ها نیست؟ استاد یک سوال دیگه دارم اینکه از صبح تا شب ماه مبارک قلبم آشوبه و همش دلتنگ امام زمانم علیه السلام، دلم پیش مردم غزه است. همش دلم میخواد گریه کنم، بعضی مواقع با خودم میگم کاش میشد طی الارض کنم و برم کمکشون، (آخه من یک خانوم جوانم)، اصلا میل خوردن حتی افطاری هم ندارم. غذا از گلوم پایین نمیره، همش فکر میکنم خیلی بی فایده هستم برای انقلاب اسلامی و ظهور و فرج مولا (مخصوصا وقتی تلاش شما و استاد پناهیان و استاد شجاعی و رهبر عزیزمون و خیلی از شهدا و اساتید دیگه مثل حاج قاسم عزیز رو میبینم) از خودم بدم میاد. چیکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بنده نیز در همین نظر هستم که بحث طلبِ خانه توحید برای حضور بیشتر در فضای توحیدی است. ۲. آری! همانطور که ذیل سؤال شماره 37244 عرض شد حقیقتاً امروز نمیتوانیم بدون توجه به آنچه در غزه میگذرد حضوری قابل پذیرش برای خود احساس کنیم. امید است خداوند بهترین تقدیرات برای مردم غزه و برای ما نسبت به مردم غزه مقدّر کند حتی به قیمت شهادت. موفق باشید
عنوان : بحث شناسی با سلام و ادب. لطفا راهنمایی بفرمایید: ۱. بحث توحید را از کدام گفتار شما منسجم تر گوش کنم؟ ۲. بحث چرا انقلاب را از کدام گفتار یا نوشتارتون ، منسجم تردنبال کنم؟ ۳. گفتار معاد را به شکر خدا گوش کردم. کتاب ده نکته را قبلا ۳ بار خواندم. حر کت جوهری و برهان علیین را یک بار خواندم. در ادامه چه می فرمایید؟ التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همان «برهان صدیقین» در رابطه با توحید، گفتگوهای اصیلی دارد و پس از آن، نگاه قرآنی در میان میآید با سوره «قل هو الله احد» و آیات اول سوره حدید. که حضرت امام در شرح سوره «حمد» متذکر آن شدند. ۲. سخن در این مورد بسیار است. علاوه بر کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» میتوانید به جزوه «راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی» https://lobolmizan.ir/leaflet/1041?mark=%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%20%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C نیز رجوع فرمایید. ۳. «علیکم بالقرآن». عرایضی در شرح سوره نساء و آلعمران شد. خوب است به صوت آن مباحث رجوع فرمایید. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرانقدر: استاد همانطور که مستحضرید چند سالی است که در بین ما ایرانیان اغلب موضع گیریها به شدت دوقطبی شده. به طوری که در مورد هر مسئله ای موافق و مخالف به جای گفتگو و تفاهم زود احساساتی می شوند و به جان همدیگر می افتند و متأسفانه به عقاید و یا اشخاص مورد احترام هم زبان به توهین می گشایند (که در این میان دشمن از طریق فضای مجازی با کاشتن تخم کینه و لجن پراکنی نقش اساسی و پرکاری دارد). بنده خیلی سعی دارم در بین رفت و آمدها بین آشنایان با مدارا و سعه صدر با مخالفان خود برخورد کنم ولی وقتی گاهی حرف از شهید و شهدا پیش می آید به هیچ وجه تحمل شنیدن بدگویی و تهمت و یا استهزاء شهدا را ندارم و خیلی زود از کوره در می روم و احساس انزجار و بیزاری و دل زدگی از اینگونه افراد تمام وجودم را فرا می گیرد به طوری که یا باید آن مکان را فوراً ترک کنم و یا اینکه زبان به پرخاش بر سر این افراد بگشایم. شخصاً به این نتیجه رسیده ام که باید از رفتن به خانه بعضی از این آشنایان اجتناب کنم و دور خیلی از رفت و آمدها و آدمها را در زندگی خط بکشم که این البته می شود بر خلاف توصیه دین به صله رحم. با وجود این سعی بر این دارم که در جهاد تبیین به نحوی شرکت داشته باشم و جاهلان و غافلان و گول خوردگان فضای مجازی را در حد وسع و توان خود از توطئه دشمنان آگاه سازم. گرچه حرفهای طرف مقابل به مدد فضای مجازی مسموم این زمان اکثراً در حد افتراء و توهین و استهزاء و احساسات صرف باقی می ماند تا اینکه به مرحله گفتگوی سالم و تبادل نظر و تفکر برسد. مرتبط با صحبت های ارزنده اخیر شما در مورد روحیه رفق و مدارا با یکدیگر و با نظر به الگوی رفتاری ائمه (در نسبت با دیگری) چه رفتاری را در این موارد توصیه می کنید. محدود کردن معاشرت در حد همفکران خود و یا بالا بردن سقف تحمل در شنیدن حرف ناحق که البته در خصوص بحث شهدا این امر برای شخص بنده بسیار دشوار است و موجب ضعف اعصاب، کلافگی و بیخوابی و بی قراری می شود. با کمال تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همانطور که متوجه شدهاید اکثر این افراد جاهلاند و تحت تأثیر دروغهای رسانه جهانی میباشند، ولی مغرض نیستند تا آنجایی که ملاحظه فرمودید حتی نگاه رهبر معظم انقلاب به اکثر خانمهایی که کشف حجاب میکنند، نگاه به انسانهای فریبخورده است. و به این جهت است که به گفته خودتان باید رابطهها را با افراد فریبخورده قطع نکرد تا متذکر فریبهایی باشند که آنها را گرفتار کرده است. و در همین راستا همینطور که متوجه شدهاید برای احیای جامعه خود نیاز به روحیهای داریم که نسبت به این افراد، دلسوزانه برخورد شود. موفق باشید
سلام: چه حالی پیدا کردم. هردم، این من این خود را میبینم و میابم در بدِ بد بد چنگال، ماسه های فرو کش، اندر سایه مطلق و همیشگی ام، او به من دروغ میگوید. میگه قفس دلبازه و پرواز دلگیره... من چه گناه کرده که هست حال خوشش را هم از من دریغ کرده. جوانم و به زندان افتاده ام، همه ی آب ها از آسیاب افتاده اند و انگار که هیچ و هیچ. خطاب من به قول حاج قاسم « پیر خوشنام» : ای تکیه و پناه. زیبا ترین لحضه. پر عصمت و پر شکوه. تنهایی و خلوت من. وای دلم تنگ شد برای این کلیپ های حاج قاسم و آقا مصطفی و حاج همت؛ آوینی برایم حرف ها دارد اما چه حیف که شب است و توفیق ما هم در شب هاست است و به روز نکشیده به خواب میرم. او امشب گفت از من بپرسید که من راه های آسمان را از طرق زمین آشنا ترم. مثل این که بوی یک طوفانی عظیم میاد، این چند وقت اینقدر مست بودم و حواسم نیست بود، اگر هست هم بود برای من نبود. کجا رفت اون عشق، چرا هردم داره از اون عشق کاهیده تر میشه، خود هم باورش نمیشد عاشقی را و الان باورش شده و نیست یادی. دلم پرواز میخواد، دلم همراز میخواد. (گر چه ما بندگان پادشهیم / پادشاهان ملک صبحگهیم . گنج در آستین و کیسه تهی / جام گیتی نما و خاک رهیم. هوشیار حضور و مست غرور / بحر توحید و غرقه گنهیم. شاهد بخت چون کرشمه کند / ماش آیینه رخ چو مهیم. شاه بیدار بخت را هر شب / ما نگهبان افسر و کلهیم. گو غنیمت شمار صحبت ما / که تو در خواب و ما به دیده گهیم. شاه منصور واقف است که ما / روی همت به هر کجا که نهیم. دشمنان را ز خون کفن سازیم / دوستان را قبای فتح دهیم. رنگ تزویر پیش ما نبود / شیر سرخیم و افعی سیهیم. وام حافظ بگو که بازدهند / کردهای اعتراف و ما گوهیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پس باز باید در بودنِ خود با همه تنگی ها به شدنی فکر کرد که نویسنده محترم سؤال شماره 36951 با ما در میان گذاردهاند. ایشان آنچنان حرف را تمام کردهاند که جایی برای آنکه بنده چیزی بگویم، نمانده. موفق باشید
سلام: چه زیباست وقتی میبینم ما در انقلاب اسلامی به مرتبه ای از رشد زندگی رسیدیم که حضور در آینده یا همان امیدواری و عبور از مشکلات را حیات اصلی خود حس میکنیم و این زیبا ترین هدیه از جانب خدا به ما بود پس چه نیکوست شکرگذاری این رحمت معجزه آسا. براستی همه عمر تشنه ریختن مِی های نابِ حکیمانه حقایق خدا بودم تا با خلق خدا به اراده خدا بهرهمند شویم و زندگی کنیم . ای برادر اگر بگویم در انتظار این لطف خدا به ما چندین هزار مرتبه مُردم و زنده شدم به باور کسی نمی آید منی که عظیم ترین های عالم نمیتوانست قانعم کند و با احدی رودربایسی ندارم در مورد جانم دین خدا با عظمتش از زیبا ترین عشق متلاشی ام کرد چه زیباست و چه وصف نا پذیر و چقدر عقل و دل است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یعنی سیر «فی الحق بالحق الی الخلق»، تا در آینه انسانها گوهر انسانیت آنها مدّ نظر باشد. موفق باشید
سلام علیکم استاد: وقتتون بخیر. فردی داشت خطابه را توضیح میداد میگفت اینکه امام حسین به علی اکبر فرمودند «بابی انتم و امی» واقعی نبوده از باب احساسات پدرانه این را فرمودند، به نظرم صحیح نیست. امام به گزافه هم قربان صدقه نمیرود. اگر مقام علی اکبر را فانی در امام حسین بدانیم این صحبت گزافه به نظر نمیآید. نظرتون چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. آن نوع ارادتورزیِ حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» نسبت به حضرت علی اکبر، از جنس احترام خاصی است که حضرت رسول خدا «صلیاللهعلیهوآله» به حضرت زهرای مرضیه «علیهاالسلام» میگذاشتند به اعتبار آن که آن حضرت، آینه متعیّنِ ابعاد عبودی خودشان بود. حضرت علی اکبر در آن صحنه، صورت روشن و متعیّن حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» بودند و خود را به صورتی بسی روشن در جمال آینه حضرت علی اکیر میدیدند. موفق باشید
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد بزرگوار: استاد از بستگان نزدیک بنده چند سالی است که دچار بیماری آلزایمر شده و متأسفانه با گذشت زمان بیماری او پیشرفت کرده و احتمالا حادتر هم خواهد شد؛ به طوری که اخیرا شناخت و ادراک او از اطرافش و از اطرافیانش و از حرف هایی که میشنود بسیار کم شده و بیان مطلب و حرف زدن هم برای او دشوار گردیده. به همین علت با اینکه به حمد الله هنوز از برکت وجودش بهره مندیم ولی حضورش برای ما کمرنگ شده. چیزی که برای بنده در این باره بسیار تفکر برانگیز شده و شاید راه پی بردن به آن برای ما بسته است این نکته است که آیا این عدم ادراک و شناخت او از اطراف خود و از گفت و شنودهای اطرافیان، حضور خود او را نیز برای خودش کمرنگ کرده است یا نه!؟ آیا نفس ناطقه که از تجلیات حضور حضرت حق می باشد با کاهش ادراک عقلی و شناختی کاهش میابد و کمرنگ میشود؟ آیا کسی که دیگر قادر به تفکر و تعقل نباشد و درک او از اطرافش و از سخنان اطرافیانش بسیار کم شده باشد خود را کمتر خود حس میکند؟ آیا در این صورت او خودش هم کمتر بودن خود و حضور خود را حس میکند؟ اگر چنین نیست آیا پس مبنای فلسفه دکارت که گفت من فکر میکنم پس من هستم با همین مثال عینی زیر سوال نمیرود؟ چراکه اگر چنین بود پس باید میگفتیم من چون کمتر قادر به تفکر و تعقل هستم پس لذا کمتر هستم و اگر کلا قدرت تفکر را از دست دادم انگار که نیستم. ولی به نظر بنده انسان هر اندازه که قوه تعقل و تفکر و ادراک خود را از دست داده باشد باز حضور خود را نزد خود حس میکند و میداند که هست گرچه حتی دیگر مفهومی از بودن یا نبودن را نتواند درک کند! خواستم در این باره جویای نظر استاد گرامی شوم. با تشکر فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه و نظر خود جنابعالی کاملاً درست است زیرا در این موارد انسان بیشتر در نزد خود حاضر میشود و در جهانِ وجودی خود آزاد از کثرتهای بیرونی، خود را تجربه میکند و آنچه جناب دکارت میفرماید در حالت معمولی است و تفکراتی که بیشتر تفکرات نسبت به کمّیتها میباشد مثل تفکر در علم ریاضی. موفق باشید
مردم حق دارند ما را بیگانه بخوانند چرا که اولین واقعیت را نپذیرفتیم که همه در خلقت با یگدیگر برابریم. چه کسی گفته من گنه کار نیستم؟! پس چه جای برتری جویی بر دیگری. کدام اخلاق من بدنبال عشق می گردم عشقی جاری بِینمان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مردم را نسبت به وجه انسانیشان باید محترم شمرد. میماند جریانی که انکار حقیقت میکند که در آن صورت به آن جریان، اعلام میکنیم «لکم دینکم ولی الدین». و البته این جریان که بدون هیچ خصومتی که بخواهیم با آن داشته باشیم، جایگاه خود را نسبت به آن جریان تعیین میکنیم، غیر از جریانی است که به ما فرمودهاند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ». موفق باشید
رای دادن در نظام اسلامی یعنی حاضر کردن خود در میدانی که اصلا جمهوری است و مال مردم است حال اگر سیاسی بازی یا خطاها و خطرهای دیگر مثل حذف مردمِ آزادهِ حاضر در اداره مملکت در میان باشد، تنها با رای دادنی از این نوع حضور زنده می توان جمهوری اسلامی ایران را معنا کرد تا رای ما ازین پس بهترین تاثیرها را در اداره اموراتمان بگذارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است . بخصوص که ما با رأی دادن خود در تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شده قرار میگیریم و با به خودآمدنِ تاریخی، از نیستانگاری و سرگردانی و بیجهتی فاصله خواهیم گرفت. موفق باشید
«یا غفور» سلام خدمت استاد طاهرزاده: با توجه به اینکه امامان معصوم «صلوات الله علیهم اجمعین» دارای عصمت تکوینی و ذاتی و موهبی هستند و از طرفی دارای جایگاه خاصی در هستی هستند که از خود انسان ها به ایشان نزدیک ترند؛ آیا این شدّت قرب به انسان ها، باعث نمی شود که موبقات و آثارِ گناهان این همه انسان، امامان معصوم را به زحمت بیندازد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ائمه «علیهمالسلام» با وجه متعالی انسانها با آنها مرتبطاند لذا خوبیِ آنها را از خود میدانند. موفق باشید
رهگذر! ای رهگذر! ای رهگذر! می شنوم، می شنوم، دور دور همهمه تق تقِ پای تو را، گر تو نمیدانی جای مرا، در ته این چاهم و با اژدها، راه سوی من کن و دستم بگیر، می شنوی گر که صدای مرا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این ناله بشر جدید است که به قلهها نظر داشت ولی گرفتار سیطره کمیّت و روح سکولاریته شد، با اینهمه در انتظار افقی است که در صحنه غزه در روبهروی بشر قرار گرفته تا وجدان خود را بازیابد. صحنههایی که حکایت بشری است که از همه ابعاد انسانیاش سقوط کرده، و حکایت بشری که بنا دارد در نهاییترین حضور، خود را تجربه کند. و این نیاز به قلمی دارد که بتواند آن صحنهها را گزارش دهد. «ای کاش قلمی به فریاد این صحنه برسد.» در نگاه فلسفه به انسان، انسانْ حیوان ناطق است و همه انسانها در چنین تعریفی جای میگیرند. در حالیکه در این نگاه از «رازگونگیِ» انسانها غفلت میشود، امری که ما در عزم مردم غزه میتوانیم «فهم» کنیم. موفق باشید
