بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35359

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمه‌الله: خانمی ۲۵ ساله هستم، سابقا علاقه و پیگیر مباحث فلسفی و... بودم ولی از جایی به بعد اشتیاقی نداشتم و در حال حاضر حتی فهمش هم واسم دشواره... مسئله اینه که تقریبا در تمام دروس به همچین حالتی رسیدم. هیچ بحثی جذابیتی نداره و به نوعی تکرار برخوردم. بیشتر تمایل دارم جای دانستن، بیابم! از توصیفات دیگران خسته و دنبال پیمودن راه خودم هستم. از شما تقاضا دارم راهنمایی بفرمایید اولا این حالت بد یا نقص است و باید فکر رفعش باشم؟ و دوما چطور باید محقق بشه؟ انگار سدی بین خودم و مناجات می‌بینم که نمیدونم چیه. اشتیاقی به چیزی ندارم، در راهی هم که ادعای طلبس رو دارم سستم. پ.ن: غرب شناسی، خویشتن پنهان، برخی کتب ائمه شناسی، هدف حیات، ادب خیال، مقداری از از برهان تا عرفان و.... رو از شما مطالعه و مباحثه کردم. ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در دو جلسه اخیر در رابطه با «راز نیست‌انگاری»  شده استhttps://eitaa.com/matalebevijeh/13805.
آری! به حضوری دیگر باید فکر کرد. بررسی کنید به نظر می‌آید خوب است به ۱۲ جلسه اخیر مباحث  «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» نظری بیندازید زیرا با نظر به همین روحیه‌ای که برای رفقا پیش آمده، عرایضی مطرح شده. https://eitaa.com/soha_sima/1871. در ضمن مباحثی که اخیراً در رابطه با سوره‌های «اللیل و الضحی و انشراح» شده است رویهمرفته مخاطب جلسات، امثال حضرتعالی می‌باشند. موفق باشید

 

35307

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: مقصود از منکر ذات خویش شدن در یکی از سوالات اخیر چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت منظور آن است که انسان متوجه حقیقتِ فطری خود و یا نسبت وجودی‌اش با خداوند نباشد. موفق باشید

38769
متن پرسش

سلام استاد: راجع به سخن حضرت آقا که فرمود: دیگر کسی از تمدن غرب حرفی نزند. می خواهم بگویم چه دلنشین است این سخن، چه آتش های نیمه افروخته را که شعله نمی بخشد. همچو ققنوسی هوس پرواز شهید القدس را دارم، اما کبوتر بچه ای هستم بی پروا و کَله پُر باد در لباس بسیج مستضعفین به سوی گنبد امام رضا (ع) پَرپَر می‌زنم، تا زمین نخورم. این سخن چه غروری بخشیده چه عزمی را به رزم فراخوانده. با خود می‌گویم این غرب زده های امروزی آیا همین را کافی نیست که از این حضدر محرومند؟ این روزها که شهید های الاقصی شهید می‌شوند و خود را همچو نسیمی به قلب هایمان می‌رسانند تا عود، آتش نیمه افروخته شعله ور تر شود و خود را فدای فضای بد بوی آن لحضات کنند. عجب معنویتی می بخشد این فضای دریاچه ای در مِی کَده است که با اشک های مظلوم در گودال قتلگاه گرد آمده است، آن دریاچه هیچ وقت زلالش را کدر نمی کند و از زمان آدمی تا بحال خود را با اشک، تاز نگه داشته است. همین اشک هایی که شهید هنیه با سخنش که می‌گوید: اعلام می‌کنم فرمانده شهید، سلیمانی که همه زندگی خود را در حمایت از فلسطین به سر برد و در راس فرماندهی نیروی قدس بود، اعلام می‌کنم که او این فرمانده بزرگ، شهید قدس است، شهید قدس است، شهید قدس است. می‌خواهم صدرزاده باشم. مصطفی دست علی را به بالا برده و من بال بال می‌زنم. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن جمله مقام معظم رهبری فوق‌العاده عمیق و اصیل است که فرمودند: «اگر امثال شهید سنوار پیدا نمی‌شدند که تا لحظه‌ی آخر بجنگند، سرنوشت منطقه یک جور بود، حالا که پیدا شدند یک جور دیگر است.» اولاً: روشن نمودند چگونه می‌توان این راه را تا آخر ادامه داد و ثانیاً: چگونه در این راه سرنوشت منطقه چیز دیگری غیر از آنچه اکنون حاکم است؛ خواهد بود و ثالثاً جایگاه سخن کسانی که به بهانه دلسوزی برای مردم فلسطین، به نحوی اسرائیل را به رسمیت می‌شناسند را نیز روشن نمودند. وقتی ادعا دارند: «بازگشت این رژیم به مرزهای قانونی پیش از تهاجم ۱۹۶۷ و تشکیل دولت مستقل فلسطین را راه‌حل برون رفت از این بحران می‌دانند.» و این یعنی باز اسرائیل و باز تجاوز و باز سازمان مللی که در اختیار اسرائیل است. اینان که بعضاً روحانی می‌باشند چه اندازه از قرآن و وعده‌های آن به دور می‌باشند امری که بحمدالله سخت رهبر معظم انقلاب بر آن آگاهی و ایمان دارند. و مسائل کنونی منطقه و حوادث غزه، لبنان و کرانه باختری را تاریخ‌ساز خواندند با همان روحیه شهید سنوار و ایستادن تا آخر. موفق باشید

38326

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: من برهان صدیقین را خواندم و صوت هایش را گوش دادم. «قاعده کل ما بالعرض لابد....» معنی آن این است که هر بالعرضی باید به ما بالذات منتهی و ختم شود. وابستگی موجودات به عین هستی را بر اساس این قاعده خوب درک نکردم. چون فقط می‌گوید باید ختم شود. شما وابستگی را چگونه از آن در می‌آورید ؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک امر بدیهی است که آنچه بالعرض است به صرف بالعرض‌بودنش، منتهی به «ما بالذات» آن می‌شود. موفق باشید

38225

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: استاد میشه تفسیر آیات ۶۷ تا ۷۳ سوره ی بقره رو بهم بگین؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد یا به تفسیر المیزان رجوع فرمایید یا به صوتی که در این رابطه عرایضی شده است. موفق باشید

38105

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: انسان کامل و امام هستی که الان امام عصر سلام الله علیه هستند آیا ارواح بقیه معصومین نیز ذیل امامت ایشان هستند؟ در این صورت نبی اکرم سلام الله علیه مگر اشرف مخلوقات نیستند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت انسانیت، کثرت‌بردار نیست. می‌ماند که امروز در جلوه مولای‌مان حضرت صاحب الأمر«روحی‌فداه» آن حقیقت به ظهور آمده، اما نور همه ائمه و اولیاء «علیهم‌السلام» در آینه وجود مقدس آن حضرت حاضر و ظاهر است. موفق باشید

38057

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: حقیر طلبه سال سوم خارج هستم. با تفسیر و فلسفه و معرفت نفس آشنایی ابتدایی دارم درخواست معرفی بهترین کتاب از آثار امام خمینی (ره) و بهترین کتاب از آثار جنابعالی را داشتم دعا بفرمایید موفق به مطالعه و عمل به آنها بشوم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام آثار حضرت امام خمینی در جای خود آثار عمیق و آخرالزمانی است. شاید برای ورود از کتاب «مصباح الهدایه» به جهت شرحی که از آن کتاب در سایت هست؛ بتوان شروع کرد. در مورد آثار بنده، امید است کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مفید افتد. رفقا بناست در رابطه با این کتاب گفتگویی را شروع کنند. خوب است آن را دنبال فرمایید. https://eitaa.com/soha_sima/4044 موفق باشید

37915

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد اصغر طاهر زاده: نتوانستیم فردی را برای ریاست جمهور انتخاب کنیم که قطار انقلاب را سریع تر به مقصد برساند. دلمان گرفته. حس می‌کنم کارمان سخت تر شده. وظیفه مان چیست؟ با چه نیرویی به میدان بیاییم؟ چه کنیم برای ظهور که یار امام زمان باشیم؟ دیگر فقط به یاری امام زمان فکر می‌کنم. دلمان امید می‌خواهد، بشارت می‌خواهد😭

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در شب گذشته به عنوان نگاه به کربلا و تاریخی که در کربلا شروع شد عرض شد امید است کمکی باشد برای هرچه بیشتر نسبت به درک تاریخی که در آن حاضر هستیم. https://eitaa.com/matalebevijeh/17133 . موفق باشید 

37775

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام! آیا صوت کتاب عالم انسان دینی وجود دارد یا نه؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حالت مصاحبه داشته است و به همین جهت، صوت برایش نیست. موفق باشید

37703

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

حیفم میاد خدا این‌همه خلاقیت بهم میدن و جامعه روز و آینده رو بهم میشناسونن تا اختراعاتی انجام بشه اما صرفا بخاطر پول گرفتار دیگرانی هستم که با محدودیت های فکریشون مواجهیم و به یک گرمی سردی مزاجشون کل حرکات علمی مون زیر سئوال می‌ره. چقدر حیف زمانی که برای رشد جامعه و مرکز علم انسانی یعنی ایران مخصوصا اصفهان هست باید دچار چنین معظلی باشم. زمانی که ما میتونیم مقابل نظر خلاف رایج علم تجربی غربی، علوم انسانی و طبیعیه صحیح رو پیاده کنیم اینقدر زمین گیر باشم. واقعا این پول چیه که نه می‌ذاره پیش‌روی علمی انسانی داشته باشیم و نه هر نوع پیش روی دیگه ای. نتونستم دلیلی غیر از خلاقیت علمی از زندگی و اشتغال برای خودم پیدا کنم و اگه نتونم کلا بی معنی می‌شم، بی معنی شدن کسی مثل من خطرناکه، واقعا آدم خطرناکی‌ام. اگه پول داشتم صرف تحقیق و توسعه و بنیان گذاری سبک زندگی انسانی می‌کردم و آدمایی رو جمع آوری می‌کردم که از خلاق ترین و آزادترین و بروز ترین و با استعدادترین مردان روزگار باشند تا تحولی در جهان آینده را از امروز بسازیم. هرچه می‌بینم شرکت ها و سرمایه دارها مسیرهای خودشون رو مشخص کردن و نمیتونن تحولاتی به این سرعت در خود جای بدن درحالیه که مردمان بخاطر گرفتاری علوم روز، هر روز بیشتر تلف می‌شوند. اگه امروز نشه من خودم رو توی تنگناش نمی‌ذارم و میرم پی تجارت های پر سود بی آنکه معنایی داشته باشند و واقعا خودم رو توش غرق می‌کنم چون تا جان خرج چیزی نکنی اتفاقی حاصل نمیشه و من بدنبال حاصل شدنم نه دنبال صبرهای طولانی و فلاکت بار تا خاری.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه مسیر ما را به سوی کمال شکل می‌دهد ایمان به توحیدِ حضرت ربوبی است از آن جهت که او پروردگار ما است. حال به هر صورت که او مصلحت ما را می‌داند. در این مورد خوب است به کتاب «جایگاه رزق در هستی» که روی سایت هست؛ رجوع فرمایید. موفق باشید

37688

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقتتون بخیر: می‌خواستم بگم که من بعضی وقتا همینجور الکی انگار حسی به خدا ندارم ولی وقتی که تنها میشم انگار دوباره برمی‌گردم پیشش و ازش کمک میخوام و می‌فهمم کسی جز اون رو ندارم ولی وقتی خوب میشه حالم با اینکه میدونم فقط خداست که همیشه میمونه ولی بازم انگار زیاد حس ندارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با معارف توحیدی بخصوص از طریق معرفت نفس و سپس با تدبّر در قرآن از طریق تفسیر المیزان می‌توانیم احوالات معنوی خود را در خود نهادینه کنیم. موفق باشید

37679
متن پرسش

سلام علیکم: «چون‌که غم پیش آیدت در حق گریز / هیچ جز حق غمگساری دیده‌ای؟» چگونه بود که در زمانی نه چندان دور مردم عادی مثل بنده خدمت اساتیدی بزرگ می رسیدند، شرح حال می دادند و از ایشان راه چاره می خواستند؛ راه حلی مخصوص به خود! بنده خسته از تپیدن در گرداب گناه و مسموم از سموم شیطانی شده ام به گونه ای که حال سابق رفته و قبلا اگر در خواب اشاراتی به بنده می شد الان به کلی حذف شده است و زندگی ام دچار روزمرگی ها شده و لذت ارتباط را از دست داده ام. خب تقصیر کار خودم هستم که صبر نداشتم و زندگی را هرز می‌گذراندم. در کنار این نمازم را قطع نکردم و اکنون که به اسبابی در میان اهل سنت عزیز سکونت دارم نیز هرازگاهی در نماز جماعت ایشان حضور دارم و فیض می برم. دانشجوام و الان که این مطلب را می‌نویسم حالات نسبتا خوبی دارم که از این بابت خدا را سپاسگزارم. مردم به علامه طباطبایی رحمه الله علیه نامه می نوشتند و ایشان پاسخ می گفتند. بنده چرا باید اینقدر محروم باشم؟ محروم از دین، از استاد، از سلوک، از قرآن؟ گونه شخصیتی بنده اینطور است که در هرکاری باید همراهی داشته باشم یعنی هیچ کاری را تنهایی نمی‌توانم به طور صحیح انجام بدهم. قبلا قصد طی مسیر دین را داشتم قصد سلوک جدی و رسیدن به معرفت و خود شناسی و خداشناسی، اما وقتی هیچکس را نداشتم که دلگرمی من باشد و مرادم را در ایشان ببینم از طی مسیر باز می ماندم؛ نه اینکه خود بخواهم نه! ظاهرا خداوند متعال اینگونه مرا آفریده است که پیشرفتم در گرو همراه داشتن باشد. الان می‌فرمایید: «استاد تو، عقل توست» اما من نمی توانم با این سیر کنم. اصلا درک نمی‌کنم که عقلی که پرورش نیافته و سطحی است چگونه استاد من است. من استاد می‌خواهم،آری! استادی که به خدمتش برسم، سیره و رفتارش را به طور زنده و مستقیم بنگرم، کلامش را بشنوم و او نیز مرا نظاره کند و مطابق حال و شرایط و استعدادی که در من می‌بیند به من توصیه کند و من به لطف خدای متعال انجام بدهم تا حالم خوب باشد. آری! حال من با خدا خوب است. درس خوان تر می‌شوم، منظم تر می‌شوم، آراسته تر، با اخلاق تر، نیکوتر، خوش برخوردتر و سالم تر و صالح تر می شوم. خودم را گول نمی‌زنم بنده متوجه حال خود می شوم که چقدر با این اوضاع بهترم. بنده نیازمندم به استاد و فیلم و کتاب و این چیزها درد مرا دوا نمی کنند.‌ به زور نمی توانم به خودم بقبولانم که این کار را انجام بده آن کار دیگر را نه. علامه حسن زاده آملی رحمه الله علیه همین سه سال قبل فوت کردند، ایشان استاد داشتند (علامه طباطبایی رحمه الله علیه)، پس به من نگویید دوره استاد داشتن به سر آمده. هرچه انسان بزرگ دیده ام با استاد بزرگ شده اند و اینگونه شرر در جانها انداخته اند. اگر بگویید نمی دانم امام خمینی رحمه الله علیه یا رهبر معظم انقلاب مدظله العالی، ایشان استاد ما هستند باز نمی توانم بپذیرم. من ایشان را دوست دارم و تا جایی که بتوانم پیرو ایشان هستم ولی ایشان از حال من خبر ندارند یا اگرهم دارند نمی آیند بگویند فلانی فلان کارت تو را از خدا دور می‌کند فلان کار را انجام بده. من نیاز به دسترسی به استادم را دارم اینگونه نمی توانم. چون نمی توانم می‌خواهید بفرمایید راه سلوک به رویم بسته است؟ اینطور نیست! برای رسیدن به خدا برای هر فرد راهی است. استعداد خدادادی و موهبت های الهی به هر شخص رسیده است، استعداد بنده اینگونه اقتضا می‌کند که با این گونه عمل کردن و استاد داشتن به خود و خدا برسم ان شاءالله. این شرح حال من بود. امیدوارم خدای متعال به شما و خانواده تان خیر فراوان و سلامتی و موفقیت روزافزون عطا کند. السلام علیکم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بالاخره این‌که انسان‌ها با فراد فرهیخته‌ای مأنوس باشند و با نظر به صفای شخصیت آنان، زندگی را معنا کنند و به انتخاب‌های بزرگ دست بزنند، کار خوبی است. ولی قصه حضور استاد به معنایی که در تاریخ گذشته معنا داشته و انسان‌ها در تاریخی حاضر نبوده‌اند که بتوانند شخصیت‌های غریب را که بنای مطرح‌کردنِ خود را نداشتند، را بیابند با زمانه‌ای که امروز بالاخره به اقتضای تاریخ حتی آیت الله بهجت با همه روحیه غربتی که داشتند، در معرض نگاه انسان‌ها قرار گرفتند. با توجه به این امر است که آیت الله بهجت می‌فرمایند: «علم تو، استاد توست». یعنی با نظر به انسان‌های فرهیخته‌ای چون حضرت امام خمینی به خوبی می‌توانید در درون خود متوجه همان تذکراتی شوید که تا دیروز باید استادی خاص شما را متذکر آن می‌کرد و با این‌همه چه اشکال دارد در حال حاضر نیز انسان‌هایی که در جامعیت آن‌ها اطمینان هست و تنها ما را مشغول عبادات فردی نمی‌کنند را، بیابید و از آن‌ها استفاده کنید. عمده آن است که آنان را مدّ نظر داشته باشید نه به معنایی که دائم به حضورِ آن‌ها برسید که این امر در حال حاضر ممکن نیست. موفق باشید 

37662
متن پرسش

سلام علیک و ریحانه. بسم الله الرّحمن الرّحیم
 «و ما يتقرب إليّ عبد من عبادي بشي‏ء أحبّ إليّ ممّا افترضت عليه وإنه ليتقرب إليّ بالنافلة حتي أُحبّه فإذا أحببته كنت إذاً سمعه الذي يسمع به وبصره الذي يبصر به ولسانه الذي ينطق به ويده التي يبطش بها، إن دعاني أجبته وإن سألني اعطيته»[اصول كافي، ج۲، ص۳۵۲.] دنیا محل رجوع آدمی است برای تماشای آِیه ها و سیر و سیاحت در جهان های طولی عالم معنا و به سر بردن با برترین آرزوها و زیستی فراتر از ابعاد سرد و بی روح زمین بریده از آسمان و این نگاه محصول اندیشه های بینادینی است که ادیان برای انسان آورده اند تا انسان سردرگم در بیابان امیال و آرزوهای بی سر و ته را معنا ببخشند و این جز از ساحت علمی مبرا از امیال و اوهام بر نمی‌آید و این جاست که آن عقل قدسی و آن جان عرشی باید در میان آدمیان باشد تا انسان بار دگر به طلوعی در قامتی بلندتر بیندیشد و در قامت کوته دنیا کوتوله نماند و این آن بشارت حیات معنوی است که خداوند با آدمی در میان گذاشت تا او خود را گرفتار شجره اوهام و خیالات و حساب و کتاب عقل معاش نکند و عِقال از پا بِکَند و عزم جاودانگی کند. گویا انسان بیش از دیروز آماده شنیدن سخنان انبیاء شده و گویا صدای نوح و ابراهیم و عیسی و موسی (علیهم‌السلام) امروز بیش‌تر شنیده می‌شود و بشر در انتهای بدحالی آبسوردیسم قرار رفته است و به ساحتی متعای تر از دیروز خود فکر می کند و گویا خود را در مواجهه ی با بی‌معنایی امروز ناتوان دیده است و برای همین به دنبال روحی در زندکی می‌گردد تا معنایی را که گم کرده است بیابد و ناگزیر با آن روبرو خواهد شد. دین، بازاری نیست تا کالایی باشد که انسان در قبال چیزی که می‌دهد بهره‌ای از آن بردارد و منتفع شود. دین، آن حقیقت به محاق رفته ی بشر امروزین است که با موجِ فراگیر و شیوع عالم مدرن و دوران نوزایی و روشنگری، مجالی برای مواجه با انسان مدرن پیدا نکرد تا انسان خود را با آن معنا کند و در دامان پر مهرش پرورش یابد. این موج بی رحم و سرد سکولاریسم تمام ابعاد آدمی را از سر سفره ی دین برداشت و انسان بی محابا ناتمامی هایش را با قهر با دین تمام کرد و طوفانی از پوچی و سردرگمی که جهان آدمی را فراگرفت و اخلاق از زندگی طبیعی برخاست و انحطاط رو به تزاید گذاشت نه فقط در عالم سیاست و اجتماع بلکه انسان در تنهایی و عالم درون خودش نیز تنها ترین دوران را تجربه کرد و تن به انواع سرگرمی‌ها و سردرگمی‌ها داد. امروز فریاد رنج از نهاد آدمی که از زخم های نهیلیسم بر جان و تن دارد بلند شده است و به دنبال آن معنای گمشده ی درونی خویش می گردد. برای شنیدن این صدا نیازی به آن نیست که آدمی زبان بچرخاند و فریاد کند، خستگی از جان و تن آدمی می بارد بدون آنکه سخن بگوید. آری بار دیگر صلا و صدای توحیدی خداوند در این تاریخ بلند شده است آن هم در روزگار داد و بیداد ناهنجار تاریخ مدرن و بار دیگر فرزندان تاریخ توحیدی به صحنه ی سرد و بی روح آدمی میهمان شدند تا انسان ها نیز دگر باره به آن حقیقت ابعاد متعای خود رجوع کنند و معنایی بیش از آنی که می‌توان با آن زندگی کرد را به صحنه‌ی حقیقی زندگی شان برگردانند و زیستی نو را با حیات معنایی که پیدا می کنند شروع کنند و از باتلاق پوچی و آبسوردیسم عالم تکنیکی خود را نجات ببخشند. گویا آنگاه که تاریخ خود را در بن‌بست نهیلیسم مواجه می بیند و معنای آدمی با ناامیدی از زندگی رخت بر می بندد خداوند با انسان هایی معنا بخش به تاریخ باز می گردد تا نمایشی باشد برای گوش ها و چشم هایی که در طلب روحی معنا بخش و مطلوبی دلپذیر برای فردای زندگی شان می گردند. آری خداوند بارها و بارها خودش را در میدان تاریخ به نمایش برای انسان ها به میان آورده است و چشم ها و گوش ها را مخاطب خود کرده است و انسان ها را دگر باره در مواجهه با خود روبرو کرده است و سهم زبان در این میان توصیف صحنه ی رویارویی این انسان است با تاریخی که بار دیگر به ما رجوع کرده است و تقدیر توحیدی تاریخ ماست و ما باید آن را برای آدمی معنا ببخشیم یا بیان کنیم و این اجمال را به تفصیل به سخن بنشینیم و از وجدان شهودی که آدمی در این تاریخ داشته است با او سخن بگوییم و این بزرگترین بهره ی ما از زمانه ای است که می توانیم خود را معنا ببخشیم و از این سردرگمی ها و روز گذرانی‌های بی ثمر نجات پیدا کنیم و گرنه بر سر سجاده‌ای که فهمی از حضور تاریخی خدا نباشد، مواجهه ای نیز با خدا صورت نمی گیرد. و امروز صحنه‌ی رجوع بشر طلوع کرده است و شروق انوار خورشید معنا از پشت دیواره‌های عالم تاریکِ نهیلیسم بیرون زده است تا سردی بیابان بی‌معنایی و خشکی و عطشِ بی‌عالمیِ انسان را گرما ببخشد. اگر ما امروز با بشری که اینچنین آماده‌ی شنیدن سخنان خداست حرفی کمتر از مطلوب طلب نهایی‌اش بزنیم به او ظلم کرده‌ایم یا اگر با این انسان امروز به سخنانی خطابی و موعظه های خشک و خالی بسنده کنیم به او جفا کرده‌ایم. سید ابراهیم رئیسی‌ها مظهر تجلی طلوع تاریخی شدند که انسان تشنه‌ی حیاتی از آن جنس است، و مگر در حدیث قرب نوافل نیامده است که خداوند چشم این بنده می‌شود که با او می‌بیند و گوش او می‌شود که با او می‌شنود؟ و مگر جز این است که این حدیث سخن از طلبِ نهایی حضور انسان در کامل‌ترین وجه انسانی‌اش سخن می‌گوید؟ و انسانِ امروزین ما به کمتر از این حیات راضی نخواهد شد، فلذا اگر با او سخن از جان نگوییم، دل به آن سخنان نخواهد داد. آقا سید ابراهیم از این جنس سخنان است، سخنی با جان تشنه‌ی تاریخ معنویت و انسان‌هایی که در افق روبروی خودشان به دنبال آدم هایی می‌گردند که در صورت همان معنا تجسم یافته‌اند و آقا سید ابراهیم از این جنس بود. حیات طیبه حاصل رخ نمودن خدا به تاریخ انسان از یک سو و رجوع انسان به آن تجلی تاریخی است از سوی دیگر، و اینچنین هرازگاهی خداوند طوفانی به پا می‌کند تا غبارِ بی‌معناییی از زندگی آدمی رخ بر بندد و آدمی دگرباره به حیات قدسی و تجربه‌ی معنایی که می‌تواند با خدا داشته باشد رجوع کند. فلذا تشییع این پیکرهای پاک تجدید عهد قدسی با تجلی و ظهور خداوند در بستر حیات اجتماعی آدمی است و ما در این حضور چیزی جز رویارویی با خداوند را طلب نمی‌کنیم و حاصل این رویارویی، فکرکردن به افق‌هایی برین است در حیات اجتماعی و حضور معنوی مان در تاریخ پیش رو. و بدا به حال آنانی که در فردایِ این حماسه و تجلی توحیدی باز در پی کسب رونق بازار دموکراسی غربی در اشتداد قدرت و ثروت تلاش می‌کنند و این نور تابیده در صحنه ی حیات اجتماعی و سیاسی را نادیده می‌گیرند و بدتر از اینان، آنانی‌اند که نمی‌خواهند راوی این حماسه باشند و از صدای خدا که دگر باره پیچده در تاریخ حرف بزنند. 
سخن بیش از آنی است که بتوان در این وجیزه نوشت اما با این حضور توحیدی می شود فرداهایی از معنا را به ساحت های زتدگی مان برگردانیم و می‌توانیم خودمان را از بن بست‌های گذشته ی بی‌ایمانی و سردرگمی نسل ضد رهایی ببخشیم اگر متوجه ی این مهم بشویم. این جاست که عقلانیت مکتب امام (سلام الله علیه) می تواند ما را در این شهود همگانی تاریخی کمک کند تا از این دوره ی گذار به سلامت، تن به در ببریم و با مخاطب خود سخن بگوییم. نکند جمودِ فکری عده ای از این شهادت، روایتی سخیف یا ضعیف ارایه دهد و یا جریان روشنفکری از این صحنه روایتی حقیر ارایه دهد تا ما از آنچه برایمان پیش آمده غفلت کنیم و به آنچه که با آن می توانیم باشیم و بشویم چشم پوشی کنیم. این جاست که باید بیش از پیش از این حادثه سخن گفت و به ابعادی که با این حادثه تاریخ ما را در برگرفته است فکر کرد و این ظرفیت در مکتب امام را به صحنه ی حیات اجتماعی آورد. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ای آن کس که شما را نمی‌شناسم؛ آن‌قدر خوب گفتی و نوشتی که تمام کلام خود را در آنچه نوشته‌ای، یافتم. حاضرم چندین مرتبه آنچه را که نوشتید بخوانم تا خود را، آری! تا خود را بیشتر احساس کنم. و نوعی یگانگی با کسانی‌که از یک طرف، این انقلاب الهی را می‌فهمند و از طرف دیگر آن سید ابراهیم را مدّ نظر دارند؛ تجربه کنند و به احساسِ مقدسی که خانواده محترم آن مرد که از رازهای سید ابراهیم آگاهند، نزدیک شوند.
از بشر و از طلوعی دوباره در قامتی بلندتر سخن گفتید و از حقیقتی که به جهت سیطره کمیت به محاق رفته، و درمانِ آن را جز با به خودآمدن نسبت به تاریخی که در آن هستیم، به میان آوردید.
فرمودید انسان‌ها نیز دگرباره باید به حقیقت متعالی خود رجوع کنند و معنایی بیش از آن‌که امروز در آن می‌باشند را به میان آورند؛ آری برادر! دقیقاً چاره کار این است، آنهم در تاریخی که خداوند بیش از پیش خود را در صحنه‌ها و چه صحنه‌هایی! به نمایش گذاشته است. کجا بودند آنانی که به دنبال انوار حضرت ربّ العالمین بودند آن‌گاه که در تشییع پیکر شهدای خدمت، آن انوار به میان آمد؟!! تا صحنه‌های رجوع بشر به انوار خورشیدِ انقلاب اسلامی را احساس کنند و معنی تقدیر عبور از نیهیلیسم را با گوشت و جان خود بچشند و از نهایی‌ترین حضور، آری! از نهایی‌ترین حضور که با مواجهه با سید ابراهیمِ ما پیش آمد؛ به گفتگو بنشینیم. گفتگو از حیات طیبه‌ای که گفتنی نیست، چشیدنی است. خدا را بسی شکر که ما را در این تاریخ و در این شرایط خلق کرد. خوشا به حال آنانی که در بستر حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی، دیروز با جمالِ اجمالِ عرشیِ حاج قاسم روبه‌رو شدند و امروز، با جمالِ تفصیلیِ عرشیِ آقا سید ابراهیم. و نشان دادند چه اندازه زیبا می‌توان از سردرگمی‌های جهان مدرن عبور کرد. و به گفته جنابعالی در مکتب حضرت روح الله به شکوه تاریخیِ عشقی که ماورای عشق دیروزینِ عرفاست؛ نایل شد. موفق باشید  
 

37656
متن پرسش

سلام علیکم: نمی دانم! کانه خداوند متعال برای قبل از ظهور حد مشخصی از پیشرفت را برای انقلاب اسلامی تعیین نموده که نباید و یا نمی‌توانیم از آن بالاتر رویم؟! چقدر در حادثه بالگرد درک حکمت آن حکیم علیم سخت است. اگر می‌خواستیم از بهترین عملکردهای آن دولت بعد از جهاد داخلی اش بگوییم، امور خارجه بود که آن هم رفت. یا الله، بنده از داغ بیشتر در اربعینِ آن سیدالشهدا و پایان انتخابات به خدا پناه می‌برم و آن نشناختن مردم سیدالشهدای‌ دیگری چون جلیلی راست... خداوند به حق خون آن شهید قلوب را به سمت این ذخیره روح الله و انقلابش سوق دهد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نه بی مصلحت بود آنچه پیش آمد و نه راهی که باید طی شود؛ راهِ همواری است. باید در میدان‌های بزرگ امتحان داد تا پرداخته و صیقل شویم و از سرمایه‌های گرانقدری که خداوند برای ادامه انقلاب پرورانده است، غفلت نکنیم. موفق باشید

37626
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: خواستم مطالبی رو در مورد شهادت سید محرومان باهاتون در میان بزارم ببینم نظر شما چجوریه. من به چشم خود باز دیدم که جانم می‌رود واقعاً تو این چند روز قلبمان پر از ماتم شد و سختی بر ما وارد شد باز از دست دادن کسی که روح جمهوری اسلامی و مکتب انقلاب اسلامی در او کاملاً مشهود بود، دقیقا مثل از دست دادن حاج قاسم. اما یادم شما یه بار تو تفسیر سوره مبارک انشراح و در آیه «ان مع العسر یسرا» فرمودید که خداوند تو دل همون سختی یه گشایشی و یه آسودگی قرار میده آیا می‌توان گفت که ما در برابر از دست دادن همین بزرگورانی (حاج قاسم و سید ابراهیم ) که در اصل نمونه بارز روح جمهوری اسلامی و انقلاب بودند یه برکاتی و معنویات هم برای مردم و هم برکات ویژه برای حفظ انقلاب دارد؟ چه رابطی در میان است که خداوند اینطور دل های مردم را نسبت به این اتفاقات آخر زمانی آگاه تر می کند و مردم با وجود مسائل اقتصادی و جنگ رسانه‌ای استکبار بازم هم تشیع میلیونی رقم می‌زنند؟ آیا غیر این است که به برکت خون همین شهدای عزیز دل های مردم آگاه می‌شود؟ رهبری چند روز پیش فرمودند که مردم ما مردمی آگاه اند آیا همین موضوع نیست که وجدان عمومی مردم اصل و ذات انقلاب اسلامی را با جان دل پذیرفته پای آن تحت هر شرایطی هستند؟ با اینکه آزرده خاطر هستیم از اینکه به قول رهبری یکی از بهترین عناصرمان رو در زیر آسمان خدا از دست دادیم ولی از طرفین هم امیدی حتمی به آینده انقلاب داریم انقلابی که حاج قاسم ها و سید ابراهیم ها رو پرورونده باز هم شهدای زنده ای در دل همین انقلاب رشد خواهند کرد و در دل ملت عزیز خواهند شد و مردم و انقلاب خدمت خواهند کرد و ما خوشحالیم که در عصری هستیم که جمهوری اسلامی یه گشودگی و راهی برای ما به وجود آورده که در آن می‌توان بهترین زندگی را داشت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مردی از تبار و قبیله فرزندان صادق و بصیر انقلاب از میان ما رفت، و اشاره شد به سوی مردمانی که این اندازه خدمتگذار صادق را می‌شناسند، پس باید در عظمت شهید آیت الله رئیسی متوجه آینده‌ای شد که در ابتدا تصور آن را هم نمی‌کردیم که در بستر تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی، خداوند چگونه چنین مردان و چنین مردمانی را پرورانده است تا در فهم آن پای بر میدان بگذاریم، وگرنه در میدان دشمنان و مخالفانی قرار می‌گیریم که قصه احوالات آن‌ها «ثم لا یموت فیها و لا یحیی» می‌باشد. آیا این نوع بودن که نه مردن است و نه زندگی کردن؛ تقاص آنانی نیست که در مقابل چنین نظامی قرار گرفته‌اند؟!! موفق باشید  

37524

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و درود و نور رحمت الهی تقدیم به پیشگاه حضرت حجت ارواحنا له الفدا و استاد طاهرزاده مهربان: استاد من در اقوام خودم و همسرم از افراد درجه کسانی هستند که بعضاً نماز شب هم میخونم ولی با حضرت آقا رهبر معظم عناد دارند و بقولی مصداق حسبنا کتاب الله هستند و من وقتی میان خونه مون خیلی عذاب می‌کشم از لحاظ روحی، اصلا جرأت ندارم کتاب دعایی دستم بگیرم، یا بچه هام وقتی اظهار علاقه به آقا می‌کنند مسخره شون می‌کنند، نمیتونم رابطه روحی و وجودی برقرار کنم، دوستشون داشته باشم، ولی خیلی افراد غریبه هستند، یا از آمریکا و اروپا هستند و الان برای غزه دلسوزی می‌کنند، بی حجابند ولی چفیه می‌پوشند و به اقتدار سید علی خامنه ای مینازند، هنوز مسلمان نشدند ولی قلبشون به رهبر ایمان داره، من این افراد رو خیلی دوست دارم. هر دو گروه رو دعا می‌کنم ولی با دسته اول نمیتونم هم‌صحبت بشم چون وجه مشترکی نداریم. آیا من از روی نفسم نمیتونم ارتباط قلبی برقرار کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! این لطف خداوند است که ما را با انسانیت انسان‌ها که بهره‌ای از نور انسانِ کامل دارند؛ آشنا و مأنوس کرده است در هر کجا که باشند. و مطمئن باشید کسانی که نور انسان کامل را در حضرت نایب الإمام آیت الله خامنه‌ای «حفظه‌الله‌تعالی» نمی‌یابند و یا دل به رهنمودهای معنوی او نمی‌سپارند؛ هیچ بهره‌ای از حقیقت در خود ندارند. موفق باشید

37369

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: ۱. آیا با روحیه ای که حضرت امام داشتند_ جدای از مقدرات الهی _ امکان ادامه انقلاب وجود داشت و یا نه! این حضرت آقاست که همزمان با زمان وجود یافته اند و این کشتی را ناخدایی می‌کنند؟ ۲.آیا دعایی که در حق دیگران داریم‌ از آن‌جهت که سعه وجودی دیگران را نمی‌شناسیم. اگر دعای مد نظر ما برای فرد محقق شود، آیا نوعی محدودیت برای طرف نیست؟ ۳. بعد از طی کردن بحث هایی از معرفت نفس چرایی چینش سیر مطالعاتی چیست؟ به نظرم برای خودم بهتر است که با مباحث انقلاب اسلامی شروع کنم و بعد مباحث دیگر. از آن‌جهت که با مباحث انقلاب اسلامی در حضور و هویتی خواهم بود که با عزم و اراده و جدیت مرا برای شدن های بسیاری آماده می‌کند. صحیح است و یا نه؟ پیشنیازی می‌خواهد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همچنان‌که رهبر معظم انقلاب کراراً فرموده‌اند آغاز این راه توسط حضرت امام گشوده شد و همه تلاش رهبری آن است که ابعاد بالقوه این راه را در مواجهه آنچه که پیش می‌آید به فعلیت برسانند. ۲. دعای ما برای افراد ذیل رحمت الهی اجابت می‌شود و خداوند آن‌طور که مصلحت افراد است، محقق می‌کند. ۳. کار خوبی است ولی در هر حال انس با قرآن مهم است. موفق باشید

37311

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم! نظر شما راجع به ماجرای ملکی که به اسم آقای صدیقی امام جمعه موقت تهران چیست ؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به مقاله آقای علی فروغی تحت عنوان: «پروژه، حمله به روحانیت انقلابی است» که در سایت رجانیوز مطرح فرموده‌اند رجوع فرمایید. موفق باشید
 https://www.rajanews.com/news/377873/%D9%BE%D8%B1%D9%88%DA%98%D9%87%D8%8C-%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
 

37290
متن پرسش

سلام استاد طاعاتتون قبول. پیرامون تجاوز به زنان آواره در بیمارستان شفا و سپس کشتار آنها، به نظرم از مرگ فرزند هم برای یک زن سخت تر باشد. خدا می‌داند چقدر تصور جنایات صهیونیستها سخت است چقدر سخت است با این اخبار وحشتناک زندگی کردن، اولیاء الهی چطور با این شرایط باز هم تسلیم و رضا به قضای الهی هستند؟ بگویید بلکه نفس وامانده من و امثال من نسبت به خدا بدگمان نشود. چطور مردم غزه دارند می‌بینند اجساد شهدایشان فاسد می‌شود و جانوران از آنها می‌خورند باز هم زندگی می‌کنند؟ چطور می‌توانند با فجایج باز هم زندگی کنند؟ قحطی و گرسنگی و دسترسی نداشتن به امکانات اولیه زندگی مثل لباس یا جای امن یا حتی امکانات پزشکی خیلی سخت است. داغ عزیزان، در خرابه زندگی کردن و... چه بگوییم که جز درد چیزی نیست. امام زمان چطور تاب می‌آورند؟ به اهل بیت امام حسین خیلی بی‌حرمتی شد اما تجاوز از هر جنایتی برای زن عفیفه سخت تر است. چطور تاب بیاوریم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که ملاحظه می‌کنید عرایضی ذیل سؤالات شماره 37262 و 37273 شد. حقیقتاً ما به تعبیر رهبر معظم انقلاب با اوج جنایات روبه‌رو هستیم در عین حیرت از عظمت و صبر و ایمان مردم غزه. حقیقتاً باید از خداوند تقاضا کرد راهی برای مقابله با چنین جنایات عظیمی مقابل ما بگشاید. مانند جبهه‌ای که در کربلا گشود که شهادت، همراهِ آن بود در کنار اسارت زن و فرزند. در موضوع غزه، باید به اوج ایمانی فکر کرد که بتواند با چنین رذالت عظیمی مقابله کند. و نمی‌دانم آن ایمان، چه ایمانی است که شهادت در دلِ آن ساده‌ترین اقدام است؟!! موفق باشید      

37261
متن پرسش

ربّ أين الطّريق اليك؟ پروردگارا! راه به سوى تو كدام است؟ خطاب رسيد: دع نفسك و تعال يعنى نفس خويش را رها كن و بيا شاید وقتی در تاریخ کنونی صحبت از وجود می‌شود بتوان نگرشی نو را به صحنه آورد، شاید بتوان گفت وجود در تاریخ ما عبارت است از سکونی که عین الحرکت است، مانند پله نربانی که در نهایت استحکام در نقطه‌ای ساکن است تا با زیر پا گذاشته‌شدن توسط بالاروندگان حرکتمند، خود را در حرکت آنان پیدا کند و اینگونه است که وجود پیدا می‌کند و بودن خود را در بودن صعود تاریخی انقلاب درونی اش پیدا می‌کند. اگر هر کدام از پله‌های نردبان بخواهند جداگانه حرکتمند باشند در بالارفتن از نردبان و به بام معرفت برسند جدای از تاریخشان، ذات پلکانی نردبان از بین می‌رود و دیگر نردبانی نخواهد ماند و این شروع بی‌تاریخی ماست، گویا نور ایثار اینجا متجلی می‌شود و می‌گوید: این نقطه صفری است که همه بی‌نهایت‌ها باید پیش او زانو بزنند و این است ایمان و امیدی که رهبر معظم انقلاب اسلامی بر آن تاکید دارند. و این است پای انقلاب ماندن!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار مهم است آن‌گاه که متوجه باشیم در عین حضور در میدان گسترده «وجود» و ثبات، در حرکت بودن و شدن و وجودِ خود را شدت‌بخشیدن؛ امری که اگر با حضور در تاریخ واقع نشود آن‌طور که متن شماره 37269 متذکر می‌شود، امکان تحقق آن نیست. آری! برای حضور در چنین بستری، حقیقتاً ایثار به هر معنایی که امکان داشته باشد موجب می‌شود تا در میدانی که نسبت به همدیگر پیدا می‌کنیم، آن حرکت و آن حضور، شکل بگیرد وگرنه گرفتار فردگرایی خواهیم بود به جای آن‌که قطره‌هایی باشیم که به دریا متصل‌اند. موفق باشید 

37230

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی:.ببخشید آیا در فلج شدن، اول نفس دست کشیده از بدن که فرد فلج شده. یا بدن از کار افتاده که نفس از تدبیر آن قسمت بدن دست می‌کشد؟ چرا بیماری فلج یک بیماری ناشناخته است؟ و از نظر علمی دلیلی و درمانی برای آن نیست. بیماری فلج برای من عجیب است. آیا نفس میتونه آنقدر قوی باشه که حتی فلج بودن تن رو درمان کنه و بگردونه؟ آیا می‌توان گفت فلج شدن بخاطر گناهان اون شخصه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شناخت علت انصراف نفس ناطقه از تدبیر عضوی از بدن، کار آسانی نیست ولی به هر حال این نفس ناطقه است که به جهت آماده نبودنِ آن عضو و یا به جهت مشکلی که در خودِ نفس پیش آمده، از تدبیر آن عضو منصرف می‌شود. عرایضی در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» که هر دو کتاب روی سایت هست؛ شده است. موفق باشید

37196

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: در نوشته قبلی که شما پاسخ فرمودید: (البته بنا بود که کاربران محترم در این سایت سؤالاتی که در إزای مباحث برایشان پیش می‌آید را به میان بگذارند. به امید آن‌که آن مباحث موجب رشد فکری و فرهنگی و جوابی باشد برای سؤالِ دیگر کاربران.) که فهمیدم بنده درگیر ویروس های امروزی هستم و ناخواه هزیان می‌گویم. شاید بیش از دَه بار ویروس گرفتم و اکثرا دلم آنقدر میلرزد تا واژگون شود پاسخ شما مرا خوشحال می‌کند زیرا می‌بینم همچنان عقل را مرکز اُمورات خود دارید الحمدلله. ولی من آن عقل و قلب را با یک ویروس براحتی از دست می‌دهم! شاید فرصت خوبی باشد بگویم پس کو تجرد نفس بنده بعد از سالها رنج و همراهی؟ زیرا با رویکرد عقلی سئوالات عقلی مطرح خواهند شد و این یکی از آن دسته است این را پاسخ بفرمایید که تمام موارد سایت و کتب و سلوک و انقلاب را در خود جای داده. و اگر از دست بنده برای اهداف علمی، فرهنگی و مسائل مردم کاری بر آمد بنده که همواره در خدمت هستم هرچند گاهی بیمار شوم. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده نگاهی است که باید به کمک قرآن به عالم و آدم داشت آنهم در مبنایی که با «معرفت نفس» پیش می‌آید. و در این راستا پیشنهاد بنده آن است که بعد از تأمّل در مباحث «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن با رجوع به سوره آل عمران و شرح صوتی آن بتوان آن افق قرآنی که راه‌های زیبای زندگی را مقابل‌مان می‌گشاید را، إن شاءالله بیابیم. موفق باشید

37111
متن پرسش

سلام استاد: ما در عین اینکه شاکر حضور مردمی در این انتخابات هستیم، باید بپذیریم که در مواجهه با جبهه گسترده و وسیع و پرقدرت استکبار ضربه هایی خورده ایم و دچار ریزش هایی شده ایم. و البته این طبیعت یک نبرد تاریخی و مواجه جهانی و تمدنی است. منتها نکته ی عمیقی که در اینجا وجود دارد و معمولاً از کنارش به آسانی عبور می شود این هست که: این ریزش ها و قهرها سطحی است و عمقی ندارد. اتفاقاً آنچه عمقی و عمیق است، تنفس وجودی و عهد قلبی ملت با انقلاب اسلامی است که در مراحل مختلف انقلاب اسلامی بعضاً ظهور یافته است. چرا که اگر عهد قلبی ملت با انقلاب اسلامی سست یا گسسته شده بود، تا الان باید طوفان اراده ی ملی، صد بار این نظام را زیر و زبر کرده بود. در سال ۵۷ مردم ابتدا با «لا» و «الّا»یی مواجه شدند. ابتدا عهد قلبی ملت با رژیم قبلی گسسته شد (لا) و همزمان عهد جدیدی با حقیقت انقلاب اسلامی در درون ملت بسته شد (الّا). الان هم اگر حقیقتاً و قلباً اکثریت ملت از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی برگشته باشند شبیه همان طوفان ۵۷ طلوع می کرد. بنده راز آرامش و امید بی انتهای مقام معظم رهبری را در همین نکته می دانم که ایشان به خوبی از «عهد قلبی» ملت با انقلاب اسلامی آگاه هستند و رفتارهای ناهنجار «سطحی و زبانی» چیزی از امید و آرامش دریاگونه ی ایشان کم نمی کند. عذرخواهم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب حافظ: «سِرِّ خدا که عارفِ سالِک به کَس نگفت /  در حیرتم که باده فروش از کجا شنید!!» چه اندازه این نگاه را که متذکر آن هستید؛ نگاهی واقعی می‌دانم. نمی‌دانم چگونه باید آن را فریاد زد که وجدان تاریخیِ این ملت که از طریق حضرت روح الله «رضوان الله‌تعالی‌علیه» و شهدا به میان آمده؛ متوجه حقیقت این انقلاب است، هرچند به هر حال مردم از بعضی جهات گِله‌مندند، ولی نه آنچنان که کام دشمنان را شیرین کنند که آنها باید این آرزو را به گور ببرند، بلکه از آن جهت که باید اعتراض آن‌ها را درک کنیم. 
اگر مدرنیته وضعی است تاریخی و جهانی، و از این جهت امکان عبور از آن نیست؛ باید متوجه باشیم که می‌توانیم آن وضع تاریخی را از آنِ خود کنیم ولی در بستر وضعیت تاریخی خود، بدون آن‌که لازم باشد وابسته جهان مدرن باشیم و استقلال خود را از دست بدهیم. و این با نظر به آرمان‌گراییِ انقلاب اسلامی و با نظر به افقی که آن انقلاب مقابل ما می‌گشاید ممکن است، از آن جهت آن حضور در واقع حضور در تاریخی است که موجب تجدید عهد ما با سنت تاریخی‌مان می‌شود ولی با خلق زبانی جدید و در بستر گفتمان و دیالوگ. و ما نباید از این موضوع غافل شویم وگرنه موجب گسستی می‌شود که دشمنان ما به دنبال آن هستند. موفق باشید
 

36991

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: شما در شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام خمینی (ره) در صوت دوم میایید و اثبات می کنید که ممکن نسبتش با وجود و عدم مساوی است برای همین احتیاج دارد تا عاملی او را از تساوی خارج کرده و به ممکن وجود دهد. و نتیجه می‌گیرید که این واجب است که در صحنه است. سوال من این است که چرا شما از امکان ذاتی ماهوی که نظر مشا است استفاده می کنید؟ چرا از فقر ذاتی معلول استفاده نمی کنید؟ شما پیرو مشا هستید یا ملاصدرا؟ نمیشه که در یکجا از مشا استفاده کنید و در جای دیگر از حکمت متعالیه. وقتی نظرات ملاصدرا را قبول دارید، چرا سراغ مشاء می‌روید؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «امکان ذاتی» برای ممکن‌الوجود، موضوعِ بسیار ارزشمندی است که همه متفکران حتی جناب ابن عربی متوجه آن است. اتفاقاً این نکته یکی از ارکان فلسفه اسلامی است که فلسفه یونان بویی هم از آن نبرده است و موضوعی است کاملاً عقلانی. و البته فقر ذاتی معلول در دستگاه «اصالت وجود» ظرایف خود را دارد. موفق باشید

36988

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: ممکنه فهم خود از سخن رهبری که نوید نزدیک شدن به قله را خبر می‌دهند و صحبت حاج قاسم که در جمهوری اسلامی هرچه پیش بروید راه باز است را بیان فرمایید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! راه توحید، راهی است که هرگز بن‌بست در آن نیست به همان معنایی که قرآن به اهل ایمان که راه توحید را برای خود مدّ نظر قرار دادند، می‌فرماید: « وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ». با توجه به این‌که انقلاب اسلامی حاصل تلاش اهل ایمان بود، پس راهی است که همواره گشودگی و باز گشودگیِ بیشتر در آن هست. ظرایفی که اخیراً رهبر معظم انقلاب با مردم غیور آذربایجان در میان گذاشتند. موفق باشید

نمایش چاپی