سلام علیکم استاد گرامی: ببخشید بنده خودم به ذکر لا اله الا الله گویا انس و میل زیادی دارم که خواندن سوره توحید ولی وقتی میرم سجده طولانی بعد که بلند میشم از خستگی خوابم میبره چند ساعت میخوابم، مشکلم کجاست، دلم میخواد سکوت طولانی داشته باشم به محض حرف زدن احساس دور شدن میکنم، به ویژه وقتی از منزل بیرون میرم دلم یه دنیا میگیره استاد، دنیا و آدمهاش خیلی خفه کننده اند حتی خیلی از خودم میترسم استاد، از نفسم سرکشی هاش، طغیان کردنهاش، دلم میخواد صبح تا شب فقط ذکر بگم و با کسی حرف نزنم. استاد چکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به تعمق نسبت به معارف الهی مثل «معرفت نفس» و «تدبّر در قرآن» فکر کنید. موفق باشید
سلام استاد: من میدونم که نگاه های مردم خیلی مهم نیست و... ولی در موقعیت که قرار میگیرم چنان استرس میگیرم و استعداد هام از بین میره که نه میتونم صحبت کنم نه کاری رو انجام بدم که بلد بودم و... اگه میشه یه راهکاری بهم بگین
باسمه تعالی: سلام علیکم: تعمق در معارف دینی مانند «معرفت نفس» و تفسیر قرآن، ان شاءالله گشایش لازم را پیش میآورد. موفق باشید
با سلام: بر اساس عرفان عالم مظهر خداست. آیا ظاهر که خدا باشد با مظهر یکی است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هو الظاهر است به همان معنایی که میفرماید: «الله نور السموات و الارض» امری که حضرت امام خمینی در شرح سوره «حمد» بدان پرداختند. چنانچه بتوانید این امر را تصدیق بفرمایید میتوانید ادامه دهید. موفق باشید
سلام علیکم آقای طاهرزاده: وای که چقدر تربیت فرزند سخته از اون سخت تر اینه که میدونی داد زدن، کتک زدن یه جایی مجبور میشی برای تربیتش، کتک بزنی چقدر سخته با اینکه میدونی چقدر خشم جهنمه، بگویید چکارکنم استاد، بچه ی من از اون دسته بچه هاییه که محبت بهش میکنم دیگه برای حرفام تره خورد نمیکنه حساب کار دستش نمياد، به حرفم گوش نمیده مجبورم بداخلاق بشم جدی بشم دادی فریادی تا خودش رو جمع و جور کنه، خدا میدونه همه ی این کارو برای تربیتش میکنم، ۶، ۷ ساله معلم مدرسه اش میگه تمرکزش پایینه حواسش به اندک چیزی پرت میشه، مشقاش رو خوب نمی نویسه هرچی هم بهش یاد میدم دقت نمیکنه اصلا چی میگم، دارم میسوزمم چه کار کنم پدر دلسوز؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً استعدادهای افراد در امورات مختلف متفاوت است و این نظام آموزشی که امروز در دنیا مطرح است، آنچنان نیست که هر روحی بتواند با آن هماهنگ شود و اگر نتوانست به معنای آن است که انسان ناتوانی است. به نظر میآید بدون سختگیری زیاد در حدّ ضرب و شتم، نهایتاً با اخم و قهر با آن برخورد شود. وگرنه احساس یأس و پوچی برایش پیش میآید. با اینهمه خوب است که با مشاورانی که در این موضوعات کار کردهاند مشورت شود. موفق باشید
چگونه متوجه درستی این روایت وکلا هر روایتی شویم؟ روایت شده: هرگاه طفل بیمار شد، مادرش بالاى بام برود، و مقنعه از سر برگیرد، به گونه اى که مویش آشکار گردد، آنگاه به سجده رود و بگوید: اَللّهُمَّ رَبِّ اَنْتَ اَعْطَیْتَنیهِ وَ اَنْتَ وَهَبْتَهُ لى اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ هِبَتَکَ الْیَوْمَ جَدیدَةً اِنَّکَ قادِرٌ مُقْتَدِرٌ خدایا، پروردگارا تو او را به من عطا کردى، و بخشیدى، خدایا بخششت را امروز تازه کن، به درستى که تو توانا و نیرومندى سر بر ندارد تا فرزند او خوب شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم در روایات، سند و محتواست که اهل درایت در حدیث، روی سند روایات کار میکنند و اهل معارف روی محتوا. در روایت فوق، از نظر محتوا مشکلی نیست باید تحقیق کرد که آیا از نظر سند مشکلی ندارد؟ موفق باشید
«بسم ربّ اُمّ اَبیها» «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ» نون؛ به قلم قسم و به آنچه مینویسند، هفتهای از اربعین نگذشته است و ما اربعینان، به دنبال قصه خود پیاده به هجرت زدیم تا بازیگر قصه گمشده خود باشیم. و هفته ای ست به شهر بازگشتهایم در شهر و امان از روزمرگی و بی قصهگیاش و درد از غربت شهر آشوبان در شهر که خاک غربت بر سر میزنند و درد غربت را کوله بار خویش کرده اند تا شاید دوباره، در صحرایی دیگر قصه خود را بیابند؛ حال خواه این صحرای ۱۴۰۰سال پیش، پس از هجرت پسر رسول خدا در کربلا میان کوفه و مدینه باشد، خواه میان هورها و بیابان های خوزستان شلمچه و چزابه و خواه رمل های فکه و یا هم اوج و فرود کوه های سرد کردستان، شایدم دشت ها و صحراهای سوریه، حلب و ادلب و لاذقیه... و ما چه کنیم که زادگان شهرهای شلوغ و پر ازدحامیم؟! شهرهای بی وقت و بی امان شب و روز ما اهالی خانه های سرد و پوچ شهریم که خود را در آشفتگی و پریشانی شهرسازان و مهندسان و پزشکان و مدیران پیدا کردیم و به دنبال راهیم و کوله بار بر دوش در انتظاریم، در انتظار حادثه یا که هم خبر تا در بی نظمیِ نظمِ شهر کوره راه بگشاییم. آخر کوچه های شهر تنگ تر از جان های منتظر ماست که خراب کنیم و دوباره بسازیم. میدانی از پس ماهی کم تر به شهر که برگشتم فقط یک چیز در درونم نجوا میکرد و موریانه وار وجودم را میجوید: «از شهر بیزارم» از انتظارِ در صف های شلوغ فلان باجه و فلان دکان و اداره، از نامه های بی روح از این اداره و سازمان به آن سازمان دیگری. بیزارم از ترافیک ها و شلوغی های هر روزی شهر بیزارم، از زیبایی زشت مصنوعی شهر بیزارم، از خاک و درخت و چمن پارک های مصنوعی شهر بیزارم، از پاهای خسته ای که مرکبش مرده است و اسبی برای انس و تاختن در بیابان ها و دشت ها و کوه ها ندارد، روحم خسته است، از بازی های هر روزگیمان آخر ما بازیگران شکست خورده بازی مناسبات بی روح و جان شهریم؛ ما بیزار خواب های خوش و آسوده مسافرخانه های شهریم. آری! بیزاریم و تن و جانمان بی رمغِ سرما خوردِگی های سَرمای شهر است و آه اگر تو نبودی تو، آری تو را خطاب میکنم ای شهر آشوب شهرهای ما که با فریادت و نجوای شبانه نماز شب هایت؛ خاک بیداری بر ما خواب زدگان زدی و ما را مهاجر و غریب و نا آشنای شهرها کردی و مقصدمان را نا آشناتر و در انتظار وعده و ایمان و امید تو، میسوزیم. ای امام ای متصل غروب شهر جدید به طلوع مدینة النبی چه کنیم امیدی هست بر میز های موریانه خورده شهر یا هم ابزار زنگ زده مهندسان شهر؟ یا اصلا به جوانههای نوظهور شهر؟ کاش میلاد آن ادبار کرده بر ظاهر دینداران کعبه پرست، همان مولود شهرهای خاک خورده ما باز میآمد و ما به امید آمدنش خرابه شهر را دوباره میساختیم و مهیای حضورش میکردیم. کاش در انتظار تو ای مولای ما ابزارها را نو و قلم ها را آغشته به جان و دلها را مشتاق و در پیش چشمانت میساختیم و فریاد تو سر میدادیم. ای مولای من قلمم در این غروب غربت وفات جدّت همان بعثت آخرین رسول رسالت حق بر کره ارض سخت به گردش میآید و پر لکنت و اشاره است تو را یاد کردیم، در جان و تن بر سینی زیارت و خدمت جدّت ابا عبدالله گذاشتن و امروز به شهر برگشته ایم و خواستار عزمی نو و شهر آشوبی ایم برای دوباره گرد حیات بر ممات شهر زدن. بَر شُکر خدای اگر، شب روز و ماه و سال بجنگیم و داد برآوریم که شُکر تو را که ما را در این زمان عشق انقلابِ امام و وصی و شهدایش دادی، تو خوب میدانی که حقا حقش بجا نیاوردهایم. پس تو یاد کن ما را و پیشش بخوان به نامِ بچه بسیجیهای خمینی ندیده و سید علی دیده و قوت ایستادگی و جنگیدن و خسته نشدن در این راه را بر ما صد افزون کن. ای مولای غریب و نا آشنای محبوب ما تو خوب میدانی که تو را با آل یاسین های رهبرمان یاد کردیم و خواندیم و یافتیم و اگر تو را یاد میکنیم در یاد او تو را یاد کرده ایم. به امید عزم و امیدی نو، برای ساختن دوباره، به قول حاج قاسم قرارگاه جدّت حسین بن علی، انقلاب اسلامی ایران.
باسمه تعالی: سلام علیکم: قصه ما همین است که میفرمایید. در جستجوی چه چیزی باید بود که این سرگردانی به حضوری بس گسترده تبدیل شود؟
همانطور که در آخرین کلمات خود میفرمایید؛ وقتی میتوان به مردان بزرگی نظر کرد که نمونه برتر ما میباشند، جایی برای ناامیدی و سرگردانی نمیماند. مهم آن است که با تماشای آنان، کارِ خود را در راهی که مقابلمان گشوده شده است، ادامه دهیم. باید بدانیم ما در نزد خود تنها با «توحید» آرام میگیریم و مردان بزرگ، نمونههای حضورِ توحیدی ما نزد ما می باشند. آیا در این راه میتوان به مولایمان علی «علیهالسلام» نظر کرد؟
اگر نیاز امروزین خود را با واقعیترین انسانها جواب ندهیم، و در این زمانه متوجه رهبر معظم انقلاب که به گفته حاج قاسم؛ توجه به ایشان رمز عاقبت بخیری است نشویم؛ جواب نیاز خود را اشخاصی قرار میدهیم که در نهایت توهّم جواب توهّم نهاییِ ما را خواهند داد. مانند توجهی که به شخصیتهایِ بزرگشده توسط رسانهها میشود و باز سرگردانی و باز پوچی. زیرا تفاوت بسیاری است بین واقعیت و شخصیتهایی که متذکر واقعیتاند و توهّمات و شخصیتهایی که توهّم برانگیزند. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: در جواب سوال شماره ۳۵۷۸۸ فرمودید: «بنا به نظر ملاصدرا، از همان ابتدا روحِ نباتی است که جنین را تدبیر میکند ولی آن روح، همچنان شدت مییابد تا در چهار ماهگی دارای بالقوگی روحِ انسان میشود. و این موارد همه مربوط به روح مادر است.» فرمودید اون روح نباتی مربوط به روح مادرست، از طرف دیگر فرمودید همان روح در چهار ماهگی دارای بالقوگی روح انسان میشود، بالاخره روح مادر قبل چهار ماهگی تدبیر میکند یا روح نباتی که بعدا در چهار ماهگی بالقوه انسان میشود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال، تا جنین به حکم «و نفخت فیه من روحی» آماده روحِ مناسب خود نشود؛ همواره تحت تأثیر روح مادر، مراحلِ نباتی و حیوانی خود را طی میکند. موفق باشید
با سلام: شما در حرکت جوهری می فرمایید که: حرکت در مقولات (این، وضع و...)، بخاطر حرکت در جوهر است. من در خواب از یک مکان به مکان دیگری راه رفتم. یعنی حرکت مکانی کردم. مگر در عالم خواب حرکت جوهری وجود دارد که من راه رفتم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در خواب، با تصورِ راهرفتن روبرو شدهاید و نه با حرکتی که در راهرفتن هست. موفق باشید
سلام استاد: من قریب ۱۰ سال با ی گناه درگیرم و هنوز نتونستم توبه کنم. تصمیم گرفتم برای غلبه بر قوه ی شهویه تمام سال بغیر ازروزهای حرام روزه بگیرم میخواستم ببینم این ریاضت کمکم میکنه ترک گناه کنم و مقرب درگاه حضرت حق بشم؟یا با مخاطراتی همراهه؟ بقولی از چاله در نیام بیوفتم تو چاه. ممنونتم
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! میتوانید از روزهداری در روزهای خاص مثل پنجشنبه اول ماه و آخر ماه و چهارشنبه وسط ماه، بهرهمند شوید و از آن مهمتر سعی در تعمق در معارفی مثل «معرفت نفس» و قرآن را مدّ نظر داشته باشید. موفق باشید
سلام استاد: ببخشید در محل کار من کسی هست که مورد آزار او قرار می گیرم. خیلی صبر کردم و چند بار محل کارم را تغییر دادم ولی به صورت اتفاقی یا شاید با طرح و برنامه ایشان، باز کارم به ایشان گره می خورد. خیلی صبر می کنم و چیزی نمی گویم، ولی الآن به مرحله ای رسیدم از نظر شرایط روحی، که امکان ادامه دادن این مسیر برام نیست. می خواستم با اون فرد صحبت کنم و اگه خواست ادامه بده، به کلی از شغلم انصراف بدم. زن و بچه ام نان می خواهند، ولی فکر می کنم دیگه کارم به انتها رسیده و حتی برای یه لحظه دیگه نمی تونم اون فرد و آزار و اذیت هاشو تحمل کنم. می دونم این کار (انصراف از کارم) عواقبی داره ولی دست من نیست. دیگه روحم منصرف شده از اینکه در این شرایط وخیم من رو تدبیر کنه تا با صبوری به کارم ادامه بدم. با توجه به اینکه من اختیاری ندارم و بعد از چند سال آزار دیدن، دیگه نمی کشم و مطمئنم به نقطه پایان رسیدم و بالاخره اتفاقی که نباید می افتاد، افتاد، می خوام بدونم آیا در دستگاه الهی ممکنه خیری در این کار باشه؟ از نظر دینی لطفا توضیح بدید برام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته باید به حکم «إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» تا آنجا که ممکن است از این موارد عبورکرد و زندگی خود را مختل ننمود مگر آنکه چارهای نباشد که در آن صورت باید به خدا توکل کرد و جای دیگری را برای امورات زندگی انتخاب نمود. موفق باشید
به نام خدا عرض سلام و احترام: رهبرانقلاب در سخنرانی اخیرشان در میان فرهنگیان فرمودند امر تعلیم و تربیت امری کاملا حکومتی بوده و افرادی که صحبت از برون سپاری آموزش و پرورش به مراکز خصوصی می کنند بهترین راه حل برای نابودی کشور را پیشنهاد داده اند، با وجود ناکارآمدی اکثر مدارس دولتی و جهت گیری های نادرست در بسیاری از مدارس غیرانتفاعی، این مسأله ی تحول در آموزش و پرورش که خواسته مهم چندین ساله ی رهبری هست، چگونه باید اتفاق بیفتد؟ آیا باید افرادی از درون سیستم آموزش و پرورش که اشراف بر سیستم دارند، این تحول را آغاز کنند؟ در واقع، درون سیستم بوده و همواره تلاش کنند با تمام سختی و توان خلاف موج حرکت کرده و تغییر سیر حرکت را رقم بزنند، و یا افرادی خارج از سیستم، طرحی را تنظیم کرده و پس از بررسی های علمی و دقیق با ارائه به آموزش و پرورش تحول را آغاز نمایند؟ در این صورت به آسیب های سیستم اداری و وزنه های حاصل از آن که مانع پرواز می شوند دچار نمی شود. و یا اینکه راه دیگری وجود دارد که ما از آن آگاه نیستیم، ممنون می شوم مرا در این زمینه راهنمایی بفرمایید. چرا که سال هاست به امید تحول در آموزش و پرورش وارد سیستم مدارس غیرانتفاعی شده و با تمام توان جنگیده ام و هم اکنون در جایی ایستاده ام که از تغییر در سیستم موجود و حرکت به سمت تحول، ناامید هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه فرمودند امر تعلیم و تربیت، امری است کاملاً حکومتی؛ خواستند متذکر این امر شوند که نظام به طور کلی باید نسبت به امر تعلیم و تربیت در دل آموزش و پرورش حساس باشد. امری که متأسفانه هنوز پیش نیامده. شاید بتوان گفت آرامآرام در حالِ به سر عقل آمدن نسبت به آموزش و پرورش هستیم تا بتوانیم از این به بعد نسبت به معلمانِ فرزندانمان و بهره هوشی معلمان از یک طرف و معیشت آنها از طرف دیگر حساسیت لازم را نشان دهیم. در این صورت است که تازه جایگاه موانع تعالی فرهنگی را به معنی واقعی آن متوجه میشویم، بخصوص که نظام آموزشی ما بسیار از نظر تاریخی عقبافتاده است، هم از نظر محتوای کتابها و هم از نظر روش تدریس. موفق باشید
سلام و احترام خدمت استاد گرامی: جسارتا بنده که مادر خانواده هستم و فرزندانم در مورد مسایل دینی اعم از نماز وروزه و حجاب به حرفم گوش نمیکنند آیا در بیرون از خانه میتوانم امر به معروف کنم؟ در بحث امر به معروف بیرون از منزل چگونه متوجه شویم که الان با این تذکر دادن ما روی این فرد تاثیر گذار است؟ آیا اینجا وظیفه ای داریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال هرجا زمینه و فضایی باشد که ما از سر دلسوزی متذکر انحرافاتی که برای خود آن افراد ضرر دارد را با آنها در میان بگذاریم، به آنها خدمت کردهایم. موفق باشید
لطفاً در مورد اینکه میگن اسم شخص تنظیم باشه با اسم مادر از طریق حروف ابجد. چنین مطالبی در دین اسلام آمده یا مورد سفارش دین قرار گرفته ؟ لطفاً با ذکر منبع با تشکر از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤال در جواب سؤال شماره 34632 داده شده است. موفق باشید
خوش به حال بقیه که حوصله دارن اینجور سوالات رو ازتون بپرسن استاد. خوش به حال همه مردم دنیا. خوش به حال هرکی جز من. از خودم متنفرم استاد. متنفرم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما همواره درخود حاضریم و درمسیری که به سوی هستی ِشدیدتری از خود درمقابلمان گشوده است می توانیم حاضر باشیم. با توجه به این امر با خودمان به وسعت همۀ انسانیت انسانها روبهرو خواهیم شد و راه اُنس با خداوند که همۀ جان ما را به ما داده و همۀ جانِ ما میباشد، به وسعت ابدیت گشوده میشود. لذا همین که هستیم، برایمان مانند بودنِ اقیانوسی خواهد بود آرام ولی وسیع. نکاتی تحت عنوان « فکری در خور آنچه در این تاریخ در پیش است» در سایت هست بد نیست با آن نکات مأنوس باشید. https://lobolmizan.ir/leaflet/1486 موفق باشید
سلام و نور و رحمت الهی تقدیم استاد محترم: استاد جان حضرتعالی در دروس معاد فرمودید که منیت محتضر از زمانیکه سنگ لحد رو روی جنازه اش میگذارند دیگر تمام و کمال از بین میرود و فرشتگان الهی می آیند و کفن رو از تن او درمیاورند و لباس بهشتی بر تن او میپوشند و از طرفی در دعای عهد داریم که اگر زمان ظهور حضرت حجت ارواحنا له الفدا من مرده بودم «إن حال بینی و بینه الموت فاخرجنی من قبری مؤتزرا کفنی» من را از قبر بیرون بیاور درحالیکه کفن پوش هستم. این دو مورد رو چگونه با هم جمع کنیم؟ مگر نه اینکه شما فرمودید دروس معاد رو با دیدگاه قوانین دنیایی و مادی تحلیل نکنیم و با قوانین برزخی نگاه کنیم. سپاس یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً چنین جملهای در کتاب معاد و درس معاد در میان نیست که مطرح شود: «منیت محتضر از زمانیکه سنگ لحد رو روی جنازه اش میگذارند دیگر تمام و کمال از بین میرود و فرشتگان الهی می ایند و کفن رو از تن او درمیاورند و لباس بهشتی بر تن او میپوشند» اساساً نگاه مباحث معرفت نفسی به معاد از این جنسها نیست. بحث بسیار عمیقتر از این حرفها میباشد از آن جهت که در معاد جسمانی متذکر میشوند حتی جسم شما مطابق اخلاق و عقاید شما شکل میگیرد. آری! «مؤتزراً کفنی شاهراً سیفی» در دعای عهد به معنای «کفنم را بر دوش انداخته، شمشیرم را آخته» است. این عبارت به آمادگی کامل برای یاری امام زمان (عج) اشاره دارد، به گونهای که شخص حتی با کفن نیز آماده خروج از قبر و جهاد در رکاب ایشان است. موفق باشید
استاد طاهرزاده عزیز با سلام و تحیت پیام حکیمانه و پر محتوای رهبر فرزانه انقلاب به همایش یکصدمین سالگشت باز تاسیس حوزه علمیه قم از تعابیر پر مغز بلاغ مبین٫ مجاهد فرهنگی و فقه امت ساز استفاده نمودند و گویا حجت را بر حوزه علمیه تمام نمودند، نظر و تحلیل حضرتعالی در این خصوص چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع، موضوعِ بسیار حساس و دقیقی است. همین اندازه باید متوجه بود:
ما باید راه تاریخمان را به سوی تمدن اسلامی باز کنیم و لازمۀ آن از یکطرف شناخت فرهنگ ضد قدسی مدرنیته و چگونگی عبور از آن است و از طرف دیگر شناخت مشخصات تمدن اسلامی که زمین را از طریق واسطۀ فیض به آسمان معنویت متصل میگرداند و تمام مناسبات انسانی را جنبۀ روحانی و قدسی میدهد. و این با درک معارف اسلامی از یک طرف و درک بشر جدید که انسان آخرالزمانی است، از طرف دیگر ممکن است.
آیا جز این است که باید بفهمیم در کجای تاریخ هستیم تا گرفتار توقف و بیتحلیلی نگردیم؟ زیرا به فرمایش امام صادق (ع): «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس» هرکس زمانۀ خود را بشناسد حجابها و چهکنم چهکنمها به او هجوم نخواهند آورد. مشکلی که امروز بسیاری از انسانها گرفتار آن شدهاند. حوزههای علمیه در زمانی که همۀ جریانها در بیتاریخی بهسر میبرند، تنها جریان ریشهدارِ تاریخی است که میتواند تاریخساز باشد. زیرا ریشه در تاریخ انبیاء دارد و با اتصال به غدیر وارد انقلاب اسلامی شده تا به حاکمیت امام معصوم که عین حقیقت باطنی عالم است، سیر کند. طلبهای که در این مسیر قرار گیرد مثل آن است که با همۀ انبیاء و اولیاء در حال زندگی است و همانطور که امام صادق (ع) میفرمایند: «مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا الْأَمْرِ كَانَ كَمَنْ كَانَ مَعَ الْقَائِمِ «عجلاللهتعالیفرجه»» هرکس در حال انتظارِ وقوع حاکمیت امام معصوم بهسر برد و در آن حال بمیرد مانند کسی است که در خیمهگاه حضرت قائم «عجلاللهتعالیفرجه» بهسر برد. این است معنای زندگی در این زمانه و نظر به نهاییترین حضور در اکنونِ خود.
اگر ما هوشیارانه بدانیم در چه عالمی زندگی میکنیم، با توجه به افق نورانی که در پیش داریم، یقیناً گشایشهایی در منظر ما ظاهر میشود تا بتوانیم تاریخ خود را جلو ببریم و به آیندهای نظر کنیم که نهاییترین حضور برای انسان است و این حضور از طریق حوزههای علمیه شیعی قابل تحقق است. حقیقت این است که اگر تفکر دینی خالی از فهم زمانه باشد آن فکر بینتیجه خواهد بود زیرا دین سخن زمان است تا بفهمیم در کجای تفکر تاریخی خود هستیم و بدون تجددزدگی و ماوراء فرهنگ ظلمات مدرنیته، جامعۀ خود را جلو ببریم و جهان را متوجۀ آیندهای نماییم که عبور از بیآیندگی جهان غرب است. و رهبر معظم انقلاب با بصیرت و حساسیت خاص خود ما را متوجۀ جایگاه تاریخی حوزههای علمیه در این زمانه مینمایند و همه موظف هستیم نسبت به هر فراز از پیام ایشان بیندیشیم. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد حضرت آقا باز حجت را برای شبه حوزویانی مثل رضا داوری اردکانی تمام کرد. ممنوعیت تکیه بر مبانی تمدنی غربی! اسلامی سازی علوم انسانی و بیگانه دانستن بسیاری از آموزههای تمدن مادی غربی از بایستههایی است که بار دیگر مقام معظم رهبری در دیدار اخیرشان با مسئولان نظام اسلامی بر آن تأکید کردند. معظم له فرمودند: «ما نمیتوانیم در مسائل گوناگون سیاسیمان، اقتصادیمان و دیگر چیزها پیرو مبانی تمدن مادی غرب باشیم. تمدن غربی البته مزایایی دارد؛ در این شکی نیست....اما در مبانی آن تمدن نمیتوانیم تکیه کنیم، مبانی آن تمدن، مبانی غلطی است. مخالف با مبانی اسلامی است.» مخاطب اولیۀ این بایسته، حوزههای علمیه هستند چرا که پیشران اسلامیسازی علوم انسانی حوزههای علمیه هستند و این روند باید از حوزههای علمیه به مجامع دانشگاهی سرریز شود. متأسفانه جدال بر سر اسلامی سازی علوم انسانی در میان حوزویان نیز وجود دارد و برخی شبه حوزویان ازجمله رضا داوری اردکانی، همچنین حوزویانی مانند داود فیرحی در تشدید این جدال، نقشآفرین هستند و اما سخنان اخیر دکتر پورجوادی که اسلامی سازی علوم انسانی را طرحی شکست خورده خواند و پولهای مصرف شده در این مسیر را گزاف و بیمصرف دانست، یادآور سخنان دکتر داوری اردکانی و رویگردانی او از علم دینی بود. دکتر داوری چندین سال پیش در نامه ای چنین نوشت: « علم دینی ... سی سال است که به نتیجه نرسیده است، به نظر نمی رسد که در آینده نیز به نتیجهای برسد. وقتی مطلب سیاسی با مسئله علمی خلط میشود، هر چه بکوشند به نتیجه نمی رسند. علم ماهیتی متفاوت با دین دارد.» این در حالی بود که زمانی دکتر داوری خود از مدافعان علم دینی و اسلامی سازی علوم انسانی به شمار می رفت و این نامه او سبب تعجّب بسیاری، از جمله دکتر سروش شد که با نامهای تند به دکتر داوری تاخت و چنین نوشت: «گروهی به هلهله برخاستهاند که گویا دکتر داوری در کهنسالی "مستبصر" شده ... و غیرت علمیاش جنبیده و با دلیری دست ردّ به سینهی تاریکاندیشان و دینفروشان و دانشتراشان زده ... این البته ابتهاجی کاذب و اجتهادی فاسد است. نان به نرخ روز خوردن که اینهمه هلهله ندارد.» در مقابل، علم دینی و علوم انسانی اسلامی مدافعان سرسختی چون آیت الله مصباح یزدی دارد که عمر علمی خویش را صرف آن ساخته است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در صحت تذکرات رهبر معظم انقلاب به خصوص در مواجهه با تمدن غرب هیچ شکی نیست و بحث در نکتۀ دیگری است که ایشان فرمودند ما علم را در هرجای دیگری که باشد دنبال میکنیم. و همانطور که عرض شد مهم آن است که ما سخنان انسانهای متفکر را بشنویم و این غیر از تبعیت از آنها است زیرا اساساً همانطور که از سخنان جنابعالی نیز برمیآید در میدان تفکر، تقلید مطرح نیست. البته بنده بین آقای دکتر داوری و آقای فیرحی تفاوت اساسی قائل میباشم. همۀ عرض بنده آن است که در میدان تفکر نمیتوان آقای دکتر داوری را نادیده گرفت. از آن طرف آیا آقای سروش را با آن ادبیات که شما نیز متذکر آن هستید را میتوان با آقای دکتر داوری مقایسه کرد؟!! موفق باشید https://eitaa.com/soha_sima/4710
بسم رب النور. الحمدلله آلدی خلق النور من النور سلام و نور و رحمت الهی .........
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد که بیشتر مربوط به امور شخصی افراد است، مواردی نیست که ما بتوانیم ورود کنیم. موفق باشید
سلام استاد عزیز: استاد من با خوندن کتب شما عشق و علاقه ام به امام خمینی و نظام اسلامی و شهدا هزاران برابر بیشتر شد. با خوندن شما به معرفت النفس رسیدم با آشتی با خدای شما با خدای خودم آشتی کردم با کربلا مبارزه با پوچی های شما از پوچی و بی معنایی و زندگی روزمره نجات پیدا کردم. استاد هر روز صد صلوات هدیه میکنم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و امام خامنه ای و سلامتی شما. استاد شما هم ثواب کتبی که مینویسین شاگردانی که تربیت میکنید بنده حقیر را هم در این ثواب عظیم کارهایتان شریک میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده قابل این نیستم که مرا در کنار حضرت صاحب الامر و نایب او قرار دادهاید و البته دعاگوی شما و امثال شما هستم و بر یگانگیِ قلبها افتخار میکنم. ولی اینکه خداوند قلب شما را علاقهمند به معارف الهی کرده است، را با شکر بسیار باید پاس داشت به همان معنایی که حضرت امام کاظم «علیهالسلام» به جناب هشام بن حکم توصیه فرمودهاند: https://eitaa.com/matalebevijeh/18122. موفق باشید
سلام و احترام: بعد از رحلت استاد فاطمی نیا رضوان الله علیه، یکی از کسانی که لحن کلام و بیانشون آرامش خاطر برام میاره شما هستید.استاد طاهرزاده عزیز. با اینکه خیلی فلسفه بلد نیستم و ممکنه تمامی جوانب حرفاتون رو درست و دقیق درک نکنم. استاد سوال من در مورد حس تنهایی و ترس از تنهایی عمیقی هست که در تمام طول عمرم با من بوده چه اون وقتی که همسرم کنارم بودند و چه الان که بیست و دو ساله تنها با پسرم زندگی می کنم. استاد حس تنهایی که گاهی تا عمق جانم رو تحت الشعاع قرار میده، به قول مرحوم استاد تمام درد ما از خدا نشناسی است سعی کردم تو معنویات قوی بشم، اساتید دیگه ای رو کم و بیش تجربه کردم ولی این حس تنهایی و البته ترس از تنهایی های بیشتر من رو رها نمی کنه. استاد نمازهای مستحبی رو تاجایی که مقدورمه میخونم هر جا زیارت جور بشه می دوم در حال حفظ قران هستم حدودا یازده جز و دارم ادامه میدم ولی این حس عمیق رو نتونستم درمان کنم. به مبانی محکمی احتیاج دارم شاید ... خدا یاورتون بشه راهنماییم بفرمایید ... والعاقبه للمتقین
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر که دل به قرآن سپردهاید، به قرآنی که جهانی را مقابل شما میگشاید، جهانی هزاران هزار وسیعتر از جهانی که ما در این دنیا در آن هستیم و با توجه به این امر، پیشنهاد میشود در کنار حفظ قرآن، از تدبّر در آن از طریق تفاسیر بخصوص تفسیر قیّم المیزان غفلت نشود. پیشنهاد اولیه آن است که صوت چند سوره که شرح آن در سایت هست؛ را دنبال کنید مانند سورههای آل عمران و عنکبوت و زمر و نساء، و سپس با نظر به جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن» که روی سایت هست وارد تفسیر المیزان شوید که راهی است برای ادامه زندگی در دنیا و آخرت. موفق باشید
از برخی از اطرافیان نزدیکتان مکرر شنیدم که در خارج از دنیا انتخاب وجود ندارد، چه قبل دنیا چه بعد، بر این مبنا آنچه از احادیث مستفادست که دنیای ما تفصیل همان انتخاب های عامل ذر است، اگر عالم ذر خارج از این دنیا رخ داده و در آن انتخاب نبوده (به تعبیر آنان بروز و ظهور ذات ما بوده)، پس دنیا نیز به شرح احادیث تفصیل همان عامل ذرست و در دنیا نیز انتخاب معنا ندارد و جبرست. این قاعده از کدام یک از آیات و روایات آمده: «انتخاب فقط در دنیا ست نه خارج از آن»؟ آیا با یک قاعده ی عقلی که صحت و سقم آن یقینی نیست می توان یقینیات را تفسیر کرد و به تاویل برد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما فرمودهاند: «الیوم یوم العمل و غداً یوم الحساب» آری! ما در این دنیا قدرت انتخاب داریم و نه در دنیای بعد از مرگ. ولی این بدان معنا نیست که قبل از این دنیا، روحِ ما قدرت انتخاب نداشته باشد. که بحث آن مفصل است و باید به مباحث «پیشاخلقتیِ انسان» رجوع شود. موفق باشید
سلام علیکم استاد: مسئلهای برای بنده پیش آمده که نمیتوانم با تغافل از آن رویگردان شوم. بنده طاهرزاده متأخر را شنیدهام فیالمثل بنده با فرمایشات جنابتان راجع به نیهیلیسم زمانه، همذات پنداری کرده و آنرا درک میکنم؛ حتی آنرا چشیدهام. گویا با این نگاه هایدگریطور و داوریطور به زمانه و مسائلش میاندیشم لکن پدر بزرگوارم از تبار طاهرزاده اول است. ایشان منکر نیهیلیست زمانه است منکر بیتاریخی ماست این صحبتها برایشان نامأنوس است و مبهم این صحبت ها برایشان بوی افسردگی میدهد بوی پوچی میدهد بوی تنبلی میدهد بوی از زیر کار در رفتن و انداختن تقصیرات گردن دیگری، میدهد ایشان معتقدند چرا باید دچار پوچی شویم وقتی که ثابت قدم باشیم و تلاش کنیم وقتی که خدارا داشته باشیم وقتی که یاد خدا کنیم وقتی که حتی نماز شب بخوانیم و به بنده میگویند من در و گوهر و خلاصه هرچه که سالیان سال طول کشید تا متوجه شوم به تو میگویم. نمیدانم چقدر میتوانم با فرمایشاتشان راه بر خودم بگشایم و راه روم اما فی الحال گیر کردهام. ایشان به قدری شیوا سخن میگویند که گاهاً با خودم میگویم شاید واقعا همینطور است عقلم مجاب میشود لکن قلبم میگوید تو خودت قبل از آشنایی با طاهرزاده و مباحث بیتاریخی و نیهیلیستی که مطرح میکنند دچار نیهیلیست زمانه شده بودی چطور میتوانی این صحبتها را قبول کنی هرچند عقلت متقاعد شود؟! فی الحال با اوصافی که عرض شد امکان دیالوگ و گفتی راهگشا بین بنده و پدرم نیست فرضاً اگر باشد هم صرفاً باید به اثبات اندیشهمان بپردازیم که از حوصله خارج است. موضوعی دیگر اینکه گویا «رسیدهام به خدایی که اقتباسی نیست» نمیدانم چگونه بگویم اما نمیخواهم با پیگیری مباحثتان طاهرزادهایسم شوم. میخواهم خود بروم و خدای خویش را پیدا کنم عقلم منعم میکند و میگوید «ره چونان رو که رهروان رفتند» چون کار عبثی است که بخواهم با آزمون و خطا پا در مسیری قراردهم که میشود متقن و محکم بدون آزمون و خطا پیش رفت، چونان رهروانی که عمری رفتهاند و بعد از سالیان بهترین راه را، اینراه فهمیدهاند. اما قلبم میگوید خدا برای هرکس به گونهای است برو و خودت خدای خودرا بشناس. خدا اقتباسی نیست درماندهام و سرگردان پریشان و مشوش با خود گفتم بپرسم ازجنابتان، یحتمل گفتی سخنی از جانب شما مرهمی باشد بر آشوب درونیمان و چراغی شود برای افقی که دیری است در آسمان پر از ابرمان ناپیداست یا فانوسی که بتوانیم به دست بگیریم و به راه افتیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید پدرتان و امثال ایشان در حضوری ملکوتی، خود را ادامه میدهند و مسلّماً قابل احترامند. چرا نباید آنها را و دغدغههایشان رادرک کنیم و راهی که مقابل ما میگشایند را نپذیریم؟ آری! اگر احساس شد امکانی برای حضوری بیشتر و یا حضوری دیگر در میان است و نیاز داریم آن حضور را از آن خود کنیم؛ معلوم است که بدان افق و بدان حضور سیر خواهیم کرد و البته این نیاز همه افراد نیست و به همین جهت چنانچه در رابطه با حضوری که به نور انقلاب اسلامی برایمان پیش آمده میتوانیم خود را ادامه دهیم، چرا به خود سختگیری نماییم و از این جهت به رفقا نیز عرض شده، مخاطب بحثهای بنده همه افراد نیستند. موفق باشید
سلام: حقیر طلبه سال سوم خارج هستم. با تفسیر و فلسفه و معرفت نفس آشنایی ابتدایی دارم درخواست معرفی بهترین کتاب از آثار امام خمینی (ره) و بهترین کتاب از آثار جنابعالی را داشتم دعا بفرمایید موفق به مطالعه و عمل به آنها بشوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام آثار حضرت امام خمینی در جای خود آثار عمیق و آخرالزمانی است. شاید برای ورود از کتاب «مصباح الهدایه» به جهت شرحی که از آن کتاب در سایت هست؛ بتوان شروع کرد. در مورد آثار بنده، امید است کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» مفید افتد. رفقا بناست در رابطه با این کتاب گفتگویی را شروع کنند. خوب است آن را دنبال فرمایید. https://eitaa.com/soha_sima/4044 موفق باشید
سلام علیکم و ادب فراوان: حاج آقا من مدتی است که خیلی در فشارم و تقریبا دارم از غصه دق می کنم. برای اینکه تعدادی آدم دیدم که ابدا حلال و حرام براشون مهم نیست. راحت حرام خوری میکنن. واقعا تحمل این همه ظلم و فساد رو ندارم. خواستم به شما بگم شاید کمی آرام بشم. آیا میشه اطمینان داشت که شرشون به خودشون باز می گرده؟ خدا چجوری از مظلوم و از کسی که ایمان آورده بهش دفاع میکنه؟ انتظار چه کمکی باید از خدا داشته باشم؟ خیلی لطف میکنید و ممنون میشم اگر بگویید اولا آیا شرشون به خودشون بر می گرده؟ و ثانیا در مواجهه با ظلم انتظار چه گشایش و کمکی از خداوند داشته باشم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اتفاقاً آنها هماکنون در حال ایجاد زمینه نابودی خود هستند، از آن جهت که خداوند مسلّم انتقام میگیرد زیرا اینان متوجه نیستند که چگونه شهدای ما برای برپایی این نظام خون خود را فدا کردهاند. ۲. اینجا است که باید بدون عکسالعملهای تند، صبر و انتظار پیشه کرد. موفق باشید
سلام استاد: وقتتون بخیر. استاد یه سوال داشتم چه موقع هایی گوش دادن موسیقی حرام میشه؟ الان مثلا موسیقی که هم خوانندش ایرانی بی حاشیه باشه منظورم اینکه توهین به مقدسات و نظام و اینا نکرده باشه اشکال داره گوش دادنش؟ ولی خب ریتم تندی داشته باشه در کل من نمیفهمم منظور مجالس لهو و لعب و فاسد دقیقا چی میتونه باشه واقعا گیج شدم میشه بهم توضیح بدین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به فتوای مقام معظم رهبری توجه کنید که میفرمایند موسیقی اگر موجب لهو و لعب شود حرام است. یعنی آن نوع موسیقی که موجب گرایش به فساد در ما گردد و یا زندگی ما را گرفتار بیمعنایی خود کند. حال چه تند باشد و چه تند نباشد. موفق باشید
