این کاخ بینشان گشوده تو نیستی / ای خاک! این جهان گشوده تو نیستی / این انقلاب، لطف بزرگ خدا به ماست / ای هدهد! آسمان گشوده تو نیستی / با کاروان قبله سیاحت چه باصفاست / در بین کاروان گشوده تو نیستی / عرشی است روی آب که آب است ریشهاش / این عرش بیکران گشوده تو نیستی / بنگر منارههای طلایی به روی آب / این آب جاودان گشوده تو نیستی / جاریست نهری از عسل، آنی که شور ماست / این شور و شوق جان گشوده تو نیستی / خوش باش مثل مور در این خرمن عظیم / از حق بگو؛ لسان گشوده تو نیستی / سِنوار کیست؟ بانگ اذان درون ما / بانگ خوش اذان گشوده تو نیستی / دلهای پیر دفعهی دیگر جوان شدند / ای پیر! این جوان گشوده تو نیستی / تاریخ با ولایت حیدر گشوده شد / ای شیعه! این زمان گشوده تو نیستی / تقدیر ماست «سیّد صبر و مقاومت» / این کاخ بینشان گشوده تو نیستی / ۲۷ مهر ۱۴۰۴
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور از سرودۀ جنابعالی فهمیدم که آری! مواجههای است که هرکس با خود دارد از آن جهت که میدانهای گشوده را در مقابل خود یافته، هر کدام از آن میدانها گشودهتر از آن است که ما کاملاً در آن قرار بگیریم. باز باید جلو و جلوتر رویم. کاروانِ گشودهای که باید برای حضور در آن بیشتر و بیشتر جلو رفت تا بانک اذان سنوار را که رازِ این زمانه است، بشنویم به همان معنایی که سیّد صبر و مقاومت شنید و نسبت به هفت اکتبر بیتفاوت نبود. موفق باشید
بسمه تعالی. سلام علیکم: با توجه به پرسش ۴۰۶۸۸ که فرمودید جمع میان «حال و قال» باید کرد، دروس حوزوی «قال» را جلو میبرند، لکن شما استاد بزرگوار چه برنامه ای برای «حال» به بنده میدهید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تأمل در معارف توحیدی که بحمدالله در آثار حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» به خوبی مطرح شده، و تأمل در اخلاق حسنه مانند کاری که مرحوم نراقی در «جامع السعادات» به میان آوردند؛ میدان حال معنوی ما را گشوده و گشودهتر مینماید. https://eitaa.com/jameo_saadat موفق باشید
سلام استاد عزیزم: خیلی ممنون بابت راهنمایی قبلیتون و اینکه وقت میذارید تراوشات شاگرد دیوونهتون رو بخونید. قدردانشم و حتما دونه دونه پیگیری میکنم به مرور. به اصرار خانواده و خصوصا مادرم که از رفتارهای مذهبی بنده به شدت ناراضی و بسیار نگرانان و معتقدن ۱۰۰ درصد من مریض شدم و آخوندها توی انگلستان مغزم رو شستشو دادن، بلاخره رفتم پیش دکتر روانپزشک. همینکه روسریم رو دید شروع کرد به سوالات مذهبی، نماز شب میخونی یا نه و... من درمورد همه ی رفتارهای مذهبیم و اینکه حقیقتا چقدر به دین علاقه دارم و چقدر خودم رو درگیرش کردم صحبت نکردم اصلا. با پرسیدن فقط چندتا سوال کوچولو توی پروندهم نوشته hyperreligiosity !!! (لابد پیش خودش فکر کرده حزب اللهیِ اُمل انگلیسی بلد نیست!) یعنی اختلال روانی مذهبی گرایی افراطی!!! این درحالیه که من به هیچ عنوان درگیر وسواس برای احکام یا قبولی عباداتم یا نجس و پاکی و.... نیستم فقط مذهب رو بر تمام جنبه های زندگیم ترجیح میدم چون چیز دیگه ای برام نه تنها معنی نداره، بلکه وجود نداره. قرص هاش رو هم انداختم توی سطل، معلومه کسی که فکر میکنه میتونه اینجوری کسی رو خر کنه خودش خیلی خره. بذار هرچی میخواد بشه، بشه. بذار اسلام هرکاری میخواد باهام بکنه، بکنه. بلاخره این سکه اینقدر چرخ میخوره تا به یه طرفی بیفته!!! بذار بین کفر مطلق و ایمان مطلق بند بازی کنیم تا بلاخره یه جایی سقوط کنیم. راستی استاد بلافاصله بعد اربعین، قراره برم کربلا برای اولین بار. دقیقا میشه تولد ۲۰ سالگیم. خاک دو عالم بر سرم که ۲۰ سااااال آزگار از عمر گرانمایهم گذشت و هنوز درگیر حیوانیت و دغدغه های حقیرانه هستم. چه کنیم که خیلی دیر هدایت شدیم، وقتی تمام حرمت ها شکسته شده بود و پرده های عصمت پاره شده بودن، وقتی گوهر انسانیم زیر خروارها خاک دفن شده بود، وقتی که تمام آنچه بهم متعلق بود رو از دست داده بودم. استاد، خدا به روم نیورد، شما هم به روم نیارین که فقط وقتی اومدم سراغ خدا که هیچی برام نمونده بود، وقتی که به بن بست رسیده بودم، وقتی هیچ لذتی برام نمونده بود که خودم رو باهاش گول بزنم، وقتی که جایگزینی نداشتم. خدا اولویت آخرم بود. تو آمدی اما کمی دیر. از ته یک کوچه ی دراز. گفتم برو! اما نشستی و به در کوبیدی و گریه کردی، آنقدر که گونه های منم خیس شد. آمدی و با آمدنت همه چیز را در دایره ی هستی آتش زدی. حالا همه چیز سوخته بود و خاکستر شده بود و با آمدنت طوفانی شدید درگرفت، پس خاکسترشان را هم بردی و این لازمه ی لمس کردن تو بود، از دست دادن همه چیز. گفتم اینجا پر است، جا برای تو نیست! اما آمدی و دل من که پر بود از فیزیک و شیمی و فلسفه و عکاسی و خوشگذرانی و دوست و رفیق و پول و احترام و خودخواهی و شهوت و حیوانیت و خواستن و خواستن و خواستن، خالی شد و فقط یک چیز ماند که همه چیز است و تو در دل هبوط کردی. استاد. تا اون زمان وقتم رو برای مطالعه روی چه مباحثی بذارم؟ همون معرفت نفس رو ادامه بدم، یا مطالعه درمورد عاشورا که هیچ چیزی ازش نمیدونم؟! چه اعمال مذهبی انجام بدم؟ (طبق معمول خودم سرخود چند مدل چله برداشتم. اصولا مشکلی وجود نداره اما به شدت به زیارت عاشورا حساسم و الانم که برای اربعین چلهشو برداشتم، یه جوری ام، جوری که خوب نیست ....) خیلی خجالت میکشم با وضعیت الانم وارد ۲۰ سالگی شم و با این وضعیت فعلی برم دیدار امام حسین (ع). یه راهی بگید که یکم، فقط یکم آدم شیم، یکم لایق شیم، یکم از شرمندگیمون کم شه. انگار خدا با تمام قدرت پشت در ضربه بزنه، اونقدر بلند که نتونی حتی نادیدهش بگیری و بخوابی، اونقدر محکم حتی تا مرز شکسته شدن در، اما وقتی در رو باز میکنی هیچ کس نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخن را نباید ساده بگیرید که میفرمایید: «خدا، اولویت آخر بود». حقیقتاً در هر حال باید چنین باشد به همان معنایی که خود حضرت محبوب میفرماید: «فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ»(جاثیه/6) بنگر چگونه او با ما به گفتگو نشسته است که مگر چیزی زندهتر و تازهتر از حضرت «الله» و آیاتی که اشاره به او دارند؛ هست که دل به آنها سپرد و ایمان خود را به میان آورد؟ و با توجه به این امر نباید از معارف عمیق توحیدی که انعکاسِ عقل و قلب است، در میدان عبادات غفلت کرد. و از این جهت آری! مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» عبادات ما را عمیقتر مینماید و البته نباید به خود سختگیری کرد که اطرافیان گمان کنند لازمۀ دینداری خارجشدن از زندگی و گوشۀ خلوتگزیدن است! هرچند هم نباید همرنگِ اهل دنیا شد. و این یعنی در صراطی گامنهادن که هر دو طرف آن سقوط در آتش است، چه در طرف افراط و چه در طرف تفریط. نظر به حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» بخصوص با روحِ اربعینی یعنی نظر به آیندهای که انسان از سیطرۀ یزیدیان عبور میکند و در این رابطه خوب است به مباحث «کربلا و عبور از دوگانگی بین زندگی و مقاومت»
https://lobolmizan.ir/sound/1670 نظری بیندازید. موفق باشید
استاد عزیز عرض سلام و درود فراوان: فرمودید برای حل مشکلم روزی ۲۱ مرتبه آیت الکرسی بخوانم، سوالم این است که تا «و هو العلی العظیم » بخوانم یا « هم فیها خالدون »؟ رزقکم الله خیر الدنیا و الآخرة العلوی الفاطمی صلوات الله علیهما
باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت مربوطه متذکر آیۀ اول است و در عین حال مرحوم آیت الله قاضی فرمودهاند اگر بتوانند هر سه آیه را بخوانند بهتر است. موفق باشید
سلام با عرض خدا قوت و قبولی طاعات و عبادات: سوالی داشتم در باب اینکه: آیا افقی که در حضور معلمان است افق و حضوری است که هرکس از معلمان تجربه کنند یا باید شرایط خاصی داشته باشند؟ و می خواستم یه توصیه هم داشته باشید البته به معلم های هنر. پیشاپیش خیلی ممنون از شما 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم رویکرد خود معلمان محترم است که با چه رویکرد و انگیزه ای در آن میدان حاضر باشند. عرایضی تحت عنوان «معلمی و پیشوایی نسلی که در پیش است» شده است خوب است به آن بحث رجوع شود. موفق باشیدhttps://cdn.lobolmizan.ir/uploads/shakhsiatha/shahid_motahari/speech/gw5_Moalemi_va_pishvaei_nasli_ke_dar_pish_ast.mp3
استاد عزیزسلام: استاد فکر می کردم که شیطان فقط به خالق بودن خداوند آگاه است اما در آیات هست که خداوند را با نام رب یاد کرده است. استاد این چگونه یاد کردنی است؟ چرا با دانستن اینکه خداوند رب است باز هم در گمراهی مانده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینکه طبق آیۀ قرآن شیطان گفته است «رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي» حکایت از آن دارد که میداند حضرت حق ذیل ربوبیتش او را از رحمت خود دور کرده و مشکلش آن است که در همان حالت هم به حکم: «انَا خیرٌ منه» خود را میبیند و عملاً به نوعی اعتراضش به خداوند در همان جمله نیز پا بر جا است که چرا خداوند او را بر آدم ترجیح نداده است. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: در بحث سلوک در ادوار زندگی انسان؛ انسان باید در تمام دوران های زندگی اش بدنبال چه باشد که بلوغ آن حاصل گشته و بتواند از دوره بعد زندگانی خویش بهترین استفاده را داشته باشد؟ و من جمله برای بحث ازدواج؛ انسان در دوران مجردی چه چیزی را باید حاصل کرده باشد تا بلوغی باشد برای ورود به عالم همسری و پدر بودن؟ اساسا در زندگانی متاهلی انسان باید از برای چه وارد آن شده باشد و دنبال چه باشد؟ والله ۱. اگر برای صرف ارضاء جنسی باشد!؛ ۲. اگر برای محبت های تو خالی باشد!؛ ۳. اگر برای صرف گذر زندگی روز مره باشد! رابطه آنبا عالم غیب و در نظر با حضور قیامتی انسان چیست؟. استاد عزیز لطفا به صورت تفصیل توضیح دهید. ما همچنان عاقل نگشته ایم که با یک اشارت کارمان پیش رود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همۀ حرف در یک کلمه است و آن «قولوا لا اله الله تفلحوا» میباشد. آری! آنگاه که انسان به لطف الهی نسبت خود را با حضرت محبوب مطابق معارف توحیدی و عبادات الهی شکل دهد، جهت او به سوی رحمت بیکرانۀ حق گشوده میشود و در این مسیر به طور طبیعی زندگی شکل خود را در مسیر همسرداشتن و پدربودن پیدا میکند و در همین رابطه است که نباید خود را مشغول چنین دغدغههایی کرد، مگر آنکه پای در راه گذاشت و جلو و جلوتر رفت. و اینجا بود که باز تأکید میشود در کنار دروس رسمی طلبگی که بحمدلله بدان مشغول هستید، از تأمل و تدبّر در قرآن غفلت نشود. موفق باشید
سلام آقا: من نماز نمی خونم اما خدا و چندین سال از خانواده ام دور و به دنبال رزق حلال هستم. خدا و پیغمبر خدا و امام رو قبول دارم هر چی کار می کنم پولم برکت نداره. حقوق میگیرم به یه پسره فلج بعضی وقتا کمک می کنم. صدقه میدم خدا خودش گفته نون حلال در بیارید. منم همین کار می کنم. گفته کمک کنید صدقه بدید منم همین کارو می کنم. چرا نونی که حالال دارم در میارم برکت نداره؟ از شهر خودم دورم که نون حلال در بیارم. من ببینم کسی نداره کمک می کنم تورو خدا کمکم کنید. چرا برکت نیست تو زندگیم؟ هر کاری خدا گفته من دارم عمل میکنم. می تونم خلاف بکنم اما نکردم چون خدا گفته نون حالا ببرید سره سفره. به خدا نمی دونم چیکار کنم. نامیدم چرا منی که صدقه کمک می کنم به انسان ها و از صبح تا شب کار می کنم پولم برکت ندارد. تو رو خدا کمک کنید. خسته ام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با امیدواری و با صداقت و تواضع، کار را جلو ببرید و در رجوع به خداوند که منشأ برکت است ان شاءالله مشکل حل خواهد شد. بسیاری از برکتها در سجدههای طولانی نصیب انسانها میشود. موفق باشید
با سلام خدمت استاد بزرگوار: دو مطلب -به ظاهر یکسان- از دو اندیشمند معاصر بیان میکنم و پرسشهایی را خدمت حضرتعالی عرض میکنم. آقای دکتر داوری در کتاب «علوم انسانی و برنامهریزی توسعه» بیان میکنند: «ما تا زمانیکه در علوم انسانی موجود به مراتب تحقیق و اجتهاد نرسیم، نمیتوانیم در آنها تحول پدید آوریم.». همچنین آیت الله میرباقری در کتاب عصر جدید میفرمایند: «پس، در عمل باید به همین نسخۀ عمل کنیم که دانش غرب را فتح کنیم؛ حتماً نباید از آنچه در جهان میگذرد بیخبر باشیم؛ باید آنها را بگیریم و تسخیر کنیم و سپس استحاله کنیم. قبل از تسخیر نمیشود اصلاح و ترمیم و استحاله کرد. شما تا به علوم روز مسلّط نشوید، اصلاً نمیتوانید کاری با آن انجام دهید». هر دو اندیشمند هم در ضمنِ مباحث تأکید میکنند که برای رسیدن به علوم انسانی مطلوب باید عالَم و انسانِ دگری در صحنه باشد. حال پرسشهایی ذهنِ حقیر را درگیر کرده: ۱. بر اساس قاعدۀ «فلینظر الانسان إلی طعامه» اگر ما به سمتِ مطالعه و تسلّط و اجتهاد در علوم انسانی غربی برویم، آیا نوعِ نگاه و نگرشِ ما بر اساس همان اصول و بنیانهای غربی شکل نخواهد گرفت و در این صورت، ایجاد یک عالمِ دگر، سالبه به انتفای موضوع نخواهد شد؟ این موضوع وقتی رنگ و بوی بیشتری هم میگیرد که جملۀ حضرت آقا را سرلوحۀ خودمان قرار دهیم: «علوم انسانی غربی ذاتاً مسموم». به این راحتی هم نمیتوان گفت کسانی با فهمِ مسمومیت، به سمت این علوم بروند و بتوانند خودشان را حفظ کنند؛ چراکه به هرآنچه توجه کنی، با او مأنوس خواهی شد و مأنوس، محبوبت تو خواهد شد. ۲. اگر برای تولید علوم انسانی اسلامی، باید در عالمِ دگری زیست کرد و عالَمِ دگری در صحنه باشد، باید فهمِ از این عالم داشته باشیم؟ چه کسی و چه چیزی این تصور از عالَمِ جدید را به ما میدهد تا بتوانیم بر اساس آن زیست دگری داشته باشیم؟ به غیر از آنکه فقط بگوییم «طلب» یک زیستِ دیگر آن کار را خواهد کرد. اگر اینگونه باشد، نیاز به ایجاد یک «طلبِ جمعی» در جهانِ موجود هستیم؛ این «طلب جمعی» به چه صورت خودش را میتواند در بینِ «بشرِ جدید» متجلّی کند؟ آیا راهی به غیر از تولید علوم انسانی اسلامی و ایجاد ابزارها و تکنیکها و محصولات بر اساس آن است؟ ما همیشه ممنون شما بابت تمامی زحماتی که برای توسعۀ معارف میکشید، هستیم؛ إن شاء الله به حقّ این روز عزیز و به برکت تولّد حضرت فاطمه سلام الله علیها که مربّی این امت هستند، بهترین معارف را از ایشان دریافت کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که دقت کردهاید آری! به هر حال ما باید در جهان جدید حاضر شویم و در این رابطه نمیتوانیم نسبت به علوم انسانی بیگانه باشیم. همه عرایض بنده در این رابطه در چهار جلد کتاب «جهان بین دو جهان» در همین رابطه است که با نوعی خودآگاهی نسبت به جهانِ موجود و با نظر به تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده است در جهان، آری! در جهان باید حاضر شد ولی با مبانی انسانشناسی و زمان شناسی که در معارف الهیۀ خود بخصوص در «حکمت صدرایی» دارا هستیم. و از آن طرف، طلبِ جمعی با در میانگذاشتن نیهیلیسم منجر میشود تا عزم عبور از آن نوع بیمعنایی در انسانها طلوع کند. که البته بحث در این مورد بسیار است و در سالهای اخیر در این رابطه عرایضی پیش آمده است. موفق باشید
۱. تفاوت جوانی و پیری در طی طریق و سلوک در چیست؟ پیری چه نکته ای دارد که اگر در اوان جوانی بپردازش در نیامده باشی در پیری نمیتوانی؟ حال آنکه در پیری امیال از بین رفته و پرواز بیشتر است؟ اگر نیز در پیری هیچ ملکاتی شکل نمیگیرد، پس تعلق نفس به بدن برای چیست در صورتی که رشدی حاصل نمی شود؟ در ایام جوانی باید چه کرد؟ خود را از حالت یکنواختی در آوردن برای شناختن واقعیت نفس؟ همچون زمان جنگ؟ ۲. در کتاب خون دلی که لعل شد، امام خامنه ای میفرماید که من کتاب ترجمه کردم بخاطر تنگ دستی! چگونه با ایمان قابل جمع است؟ ۳. بنده یکبار از محضرتان سوال کردم که چرا هرکس در یک موقعیت اجتماعیست و چرا شما کارهای اجرائی را کنار گذاشته اید، فرمودید احساس حضور انسان در نزد خود و درک هویت روحانی که جان خود احساس کند بیانگر خوب بودن جایگاه انسان است، این نشان از وسعت صدر انسان هاست که هرچه بیشتر باشند بیشتر در صحنه اند؟ ۳. یادم است فرمودید در ایامی که صرفا مشغول تحصیل بودید، روزانه ۱۸ ساعت مطالعه میکردید و نیز خاطره معروفتان راجع به ازدواج و مطالعه تا آخرین لحظه... چگونه برنامه ریزی میکردید؟ آیا الان برای بنده رسیدگی به مستحبات، در کمترین مقدار یا بیشتر، نیاز است؟ چگونه تمام ما یحتاج روزانه را مدیریت میکردید و تا اینقدر مطالعه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. انسان در سن پیری بیشتر با ملکات خود زندگی میکند و نوعی پختگی پیش میآید همراه با تجدید نظر و توجه بیشتر به معارف عالیه الهی. ۲. آری! چنانچه در سوره فجر ملاحظه میکنید تقدیر معیشت، نوعی امتحان است و این غیر از آن فقری است که موجب خواری میگردد. میفرماید: «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ* وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ». ۳. تفاوت انسانها در صحنه تاریخ بودن است 4- مهم توجه به شرایط و امکانات میباشد. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: عادات رفتاری که در انتخاب بنده تاثیرگذار است در مورد شهوات وغضبها و ترس ها و... مثلا بنده انسان پرخوری هستم یا در ارتباط با انسانها رفتار خوبی دارم. اینها به مرور با تکرار سَبکی خاص ملکه انسان میشه و دفعات بعد انسان شاید بدون فکر خاصی در موقعیت ها همان رفتاری تکراری ضبط شده درونش را تکرار می کند. آیا تقریبا میتوان گفت این همان نامه عمل انسان است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همه عقاید و اخلاق و اعمال ما در قیامت طبق قاعده معاد جسمانی، صورت به خود میگیرند. موفق باشید
سلام علیکم استاد گرانقدر: در مقدمه مبانی نظری نبوت و امامت فرموده بودین اگر روحی که انسان از آن خلق شده روح خود خدا باشد، پس باید جسمی هم داشته باشد، پس خدا هم دارای جسم است. سوال این است که آن روحی که ملائکه تجلی آن هستند، آن هم متعلق به بدن جسمانی است؟ درحالی که ملائکه که تجلی آن است نیاز به جسم ندارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از حضرت صادق «علیهالسلام» است که خداوند روح را به خود نسبت داد به جهت بزرگی و فخامت روح. همانطور که مکه را به عنوان «بیت الله» به خود نسبت داد وگرنه روح هم مانند دیگر فرشتگان، تجلی انوار اسمای الهی میباشد. موفق باشید
سلام: با کلی آره یا نه که بگویم یا نگویم، یا اصلا چجوری بگویم. گفتن ندارد. همانند برکه ای که روزی زلال بوده و تا حال که کوه برف انبار دست از نجوا و اشک ریختن کشیده. داستان این گونه است: من هستم، کسی که در طی ۳ سال اخیر تا چند ماه پیش حرف های طاهرزاده را به گوش آویزان کرده بوده است. از زمان زن زندگی آزادی پاسخ شما به عکس العمل جوانانی که خود شما ها در آموزش و پرورشتان... شما حرفتان چه بود؟ حتی نمی گویید این ها چه میخواهند چرا به خیابان آمده اند؟ سریع کمبود دین و حمد می کنید در آنها. از این به بعد می نویسید جمهوری اسلامی میخوانیم رژیم غاصب جمهوری اسلامی. ایران کورشِ کبیر شده ایران امام رضا! خاکی به ارزش مردمام طلا زیست. مردمان از جنس کورش. طاهرزاده مگر تو از این خاک نیستی؟ سوال من این است چگونه توانسته اید اصالت خود را نادیده بگیرید؟ اشکال ندارد پارس را به اعراب بفروشید. « صعودی فقط عرب نیست» (خمینی، خامنه ای) هم عرب هستد. اما و هزار اما که باید بگویم تاریخ نشان داده که کسی خاک دیگری را برای منافع خود تسخیر کرده است، برای این خاک نیست و باید برود. سپاه اگر خیلی خوب این خاک را میخواست می آمد و بجای خرج کردن برای هوا کردن ۳۰۰ موشک تا تل آویو، مدرسه ای با امکانات بنا میکرد تا جوانان بتوانند بدون دقدقه پیشرفت کنند. چون او با ۳۰ موشک هم کارش راه می افتاد. ولی باید بگویم که در این عصر مظلوم تر از ملت و خاک ایران نیست و نبوده، همچنان فلسطین... حرفی نیست اما چرا خیانت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب آقای دکتر شایگان، این خردِ خسروانی بود که متوجه عظمت و حقّانیت عمیقترین لایه اسلام شد و اسلام را در قالب تشیع از جان و دل پذیرفت و به یاری حضرت علی «علیهالسلام» این انسانیترین انسان برآمد. پس ایران، اسلام را پذیرفت و ایران، یعنی اسلام با نمادی چون سلمان فارسی. موفق باشید
سلام خدمت استاد: امروز خواستم از جنونی برایتان بنویسم که گریبان گیرم شده و افکار بسیار سنگین و غیر قابل انقطاع راجع به این موضوع، ضربات مهلکی بر جانم وارد کرده است. در سن ۲۰ به سر می برم. اطرافم را که تماشا میکنم، در می یابم که همه مثل من نیازهای عاطفی دارند و همسن و سال های من این نیاز را با ارتباطات گوناگون، نظیر دوستی با جنس مخالف حل کرده اند و علی الظاهر خیلی خوب هم دارند جلو می روند. حتی به تازگی خبردار شده ام که رفقای مذهبی ام، گوی سبقت را ربوده و بعضا وارد این روابط شده اند. درست است که جهان تغییر کرده است ولی به خدا قسم که من نمیتوانم، نمی توانم زیر بار اینگونه روابط بروم حتی اگر ختم به ازدواج شود. قبلاً میگفتم خب اگر اینجور روابط به ازدواج منجر شوند که مشکلی ندارند ولی حالا دریافته ام که سراسر مشکل اند. شرع به من این اجازه را نداده که خارج از چارچوب ازدواج با جنس مخالفم رابطه ای داشته باشم هر چند دوستی های ساده. نمی دانم شاید من زیادی متحجر باشم که اینگونه تشخیص میدهم. ولی واقعا همینطور است آخر چگونه و با چه دلیلی، فردی که ادعای مسلمانی میکند اینگونه خود را شبیه عوام کند؟ خب بیایید منطقی باشیم! منی که تازه به سن جوانی رسیده ام و فضای مجازی و جامعه پر از اینگونه روابط است چگونه دیوانه نشوم؟ وقتی حتی به صورت شرعی نیز نمیتوانم این قضیه را حل بکنم. آخر چه کسی به یک دانشجوی ۲۰ ساله زن میدهد؟ البته که بسیار هم اهل کار و خانواده هستم ولی کسی باید باشد که به تنگنای من دچار شده باشد تا بفهمد چه میگویم. واقعا حس میکنم کسی مرا نمی فهمد. فقط با شما در میان میگذارم چون بقیه به محض مطرح کردن این کلمات، شروع به مسخره گری میکنند. گاهی اوقات شبانه روز بیدارم و فکر میکنم که چرا اینگونه بر من میگذرد؟ مگر من چیزی جز رعایت شریعت در جامعه امروزی را خواستم؟ باور کنید متحجر نیستم. می دانم که همسر را ندیده و نسنجیده نباید انتخاب کرد. میدانم باید صحبت کرد و به توافق و تفاهم رسید. رک بگویم؛ نه دوست دختر به کتم میرود نه دختری که پدر و مادر برایم انتخاب میکنند. نه آن تحجر دیروزین، نه این تخلف از شرعِ امروزین. واقعا امر ازدواج در فردای این تاریخ چگونه است؟ من دقیقا باید چه کاری انجام دهم که از ضربات افکار و صدمات احساسات در امان باشم؟ لطف بفرمایید این بنده را راهنمایی کنید. و من الله توفیق 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً موضوع بسیار حساسی در میان است از آن جهت که انسانها در وسعت انسانی خود ذیل شریعت الهی در این تاریخ چگونه در مورد ازدواج بیندیشند. آیا میتوان به این آیه فکر کرد که میفرماید: «وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ ۚ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» که به هر دلیلی اگر امکان ازدواج نیست، خداوند نوعی روحانیت را از فضل خود در جان ما ایجاد میکند تا آن نوع احساس نیاز به جنس مخالف به تأخیر بیفتد. و به نظر بنده این راهی است بسیار ارزشمند و تجربه شده تا امروز و فردای تاریخ ما، امروز و فردای عبور از تبرّج جاهلیت مدرن باشد و چه اندازه انسان در این مسیر این وعده الهی را تجربه میکند که میفرماید: «يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» حقیقتاً انسان فضل خدایی که آن خدا وسیع و گشوده و گسترده و علیم است را احساس میکند. موفق باشید
سلام استاد: شرمنده مزاحم شدم. در مورد سفر اربعین امسال با توجه به وضع گرمای شدید که در عراق هست، در مورد سفر افراد بیمار و سنین بالا نظر شما چیست؟ از یک طرف در رفتن به این سفر احتمال خطر جسمی هست و از یک طرف در نرفتن به این سفر یک شکنجه و یک عذاب هست، حس جاماندگی انگار تمام وجود را می سوزاند، حتی سوزان تر از گرمای شدید و امکانات کم آن زمان، ولی نمی دانیم چه باید کرد؟ ممنون می شویم اگر راهنمایی کنید و نظرتان را بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در این موارد جسم، به زحمت بیفتد و طاقت آن کم شود؛ نفسِ انسان بهره لازم را نمیبرد. موفق باشید
سلام علیکم: روز به خیر. تفسیر نظر ابن عربی که میگوید عذاب از عذب می آید و گوارا می باشد چیست؟ آیا جهنم واقعا این تصور مشهوری هست که ما داریم و اینکه چرا بعضی از فلاسفه می گویند آخر کار همه به جنت می آیند حتی ملاصدرا در تفسیر خود این نکته را می گوید و خیلی های دیگر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی از بزرگان از جمله آیت الله جوادی در شرح این قسمت از فصوص با برداشت جناب ابن عربی همراهی نکردهاند زیرا بعضاً افرادی هستند که مبنای شخصیت و انتخابشان شرکآلود است و اگر هم در جهنم گیاهی روئیده شود که حکایت از صورت رحمت باشد؛ این افراد در درون خود مانند یک انسان مالیخولیایی با خود درگیر هستند.
علامه طباطبایی «رحمه اللّه علیه» پس از بحث بر روی آیات ۱۶۳ تا ۱۶۷ سوره ی بقره، بحثی را در همین رابطه به میان می کشند و می فرمایند: «این مسئله مطرح است كه آیا عذاب قیامت انقطاع مى پذیرد و یا خالد و جاودانه است، مسئله اى است كه نظریه علماى اهل بحث در آن مختلف است، هم از نظر ادله ی عقلى و هم از جهت ظواهر لفظى. و آنچه در این باره می توان گفت، این است كه از جهت ظواهر لفظى، باید دانست كه كتاب خدا نص است در خلود و جاودانگى و مى فرماید: «وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ»، ایشان به هیچ وجه از آتش بیرون نخواهند شد، و سنت از طرق ائمه ی اهل بیت «علیهمالسلام» نیز آن قدر زیاد است كه به اصطلاح به حد استفاضه رسیده. از جهت عقل، باید گفت: نعمت و عذابِ عقلى كه عارض بر نفس مى شوند، به خاطر تجرّدش و تخلّقش به اخلاق و ملكات فاضله یا رذیله و یا به خاطر احوال خوب و بدى كه كسب كرده. این احوال و ملكات در نفس، صورتى نیكو و یا قبیح ایجاد مى كند كه نفسِ سعیده از آن صورتِ نیكو متنعّم، و نفسِ شقیّ از آن صورتِ قبیح متألّم می شود. و در صورتى كه این صورت ها در نفس رسوخ نكرده باشد و صورى ناسازگار با ذات نفس باشد، به زودى زایل مى گردد، براى این كه عقل براى ناسازگارى دوام و اكثریت نمى بیند و قسر، فشار، زور و ناسازگارى محكوم به زوال است (پس اگر ذاتِ نفس، سعیده باشد، صورت هاى رذیله و زشت دیر یا زود از آن زایل مى گردد و اگر ذات نفس، شقی باشد، صورت هاى نیكو و جمیل كه در آن نقش بسته، به زودى زایل می شود). و نفس خودش می ماند و آن سعادت و شقاوت ذاتی ا ش، پس اگر نفس مؤمن به خاطر گناهانى، صورت هاى زشتى به خود گرفت، سرانجام آن صورت ها از بین مى رود، چون با ذات نفس سازگار نیست هم چنان كه نفسِ كافر كه ذاتاً شقى است، اگر به خاطر تكرار كارهای صالح صور حسنه اى به خود گرفت، آن صور بالأخره از نفس زایل می شود، چون محیط نفس با آن سازگار نیست و همه ی این مطالب روشن است. و اما در صورتى كه صورت هاى عارضه بر نفس، در نفس رسوخ كرده باشد، و در نتیجه صورت جدیدى و نوعیت تازه اى به نفس داده باشد، مثلاً او را كه انسان بود و داراى صورت انسانیه بود، بخیل كند كه چنین انسانى یك نوع جدیدى از انسانیت است، همان طور كه ناطقه وقتى با جنس حیوان ضمیمه شود یك نوع حیوان درست مى كند كه نامش انسان است و این هم معلوم است كه این نوع یعنى انسان، نوعى است مجرد در نفس، و موجود مجرد دائمى الوجود است؛ در نتیجه هر گناهى كه از او صادر شود، در صورتى كه نفس او سعیده باشد و با گناه سنخیت نداشته باشد و خلاصه عوامل خارجى گناه را به گردنش گذاشته باشد، در چنین صورتى وبال و عذاب آن گناهان را مى چشد و پاك می شود، و از عذاب نجات مى یابد و در صورتى كه نفس او شقى باشد و با گناه سنخیت داشته باشد در این صورت هرچند كه هرچه از چنین نفسى سر مى زند به اذن خدا است و لیكن از آن جا كه گناهان بدون قسر و فشار از او سر مى زند، چون نفس او نفسى گناه دوست است، لذا چنین نفسى دائماً در عذاب خواهد ماند. و مَثَل چنین انسانى كه دائماً گرفتار و معذّب به لوازم ملكات خویش است به وجهى مثل كسى است كه به مرض مالیخولیا و یا مرض كابوس دائمى مبتلا شده كه دائماً صورت هایى هول انگیز و وحشت آور و زشت از قوه ی خیالیه اش سر مى زند، چنین كسى همواره از آن صورت ها فرار مى كند و با آن ها در جنگ و ستیز و بالأخره در عذاب است، با این كه خود او این صورت ها را درست می كند و صدور آن از نفسش به قسر قاسر و به فشارى از خارج نیست، و كسى این صورت ها را در نفس او مجسم نكرده، بلكه كار، كار نفس خود او است، ولكن هر چه باشد بالأخره از آن صورت ها رنج مى برد و از آن صورت ها مى گریزد و مگر عذاب، غیر آن چیزى است كه انسان قبل از ابتلاء بدان از آن می گریزد؟ و بعد ازآن كه بدان مبتلا شد، در جستجوى خلاصى از آن بر مى آید؟ و این تعریف و مثال بر آن امور زشت و صورت هاى غیر جمیل كه انسان شقى در دار آخرتش با آن ها روبه رو می شود، صدق مى كند، پس معلوم شد كه عذابِ جاودانه و انقطاع ناپذیر، از انسان شقى، خودِ شقاوت و بدبختى ذاتى او است، و قاسرى و خلاصه كسى او را بدان مبتلا نكرده است. موفق باشید
سلام استاد: خدا قوت. استاد نسبت به جواب این سؤال بیگانه نیستم اما از شما پاسخ رو شنیدن به ما قوت قلب میده. استاد نظر به ذات داشتن چه تفاوتی با نظر به کشف و شهود داشتن یا حتی نظر به اسماء داشتن داره؟ علامه حسن زاده بیشتر به کشف کردن و شکار کردن تشویق میکنند ولی امام خمینی (ره) فقط نظر به ذات دوختن رو تاکید دارند. استاد من میتونم مصباح الانس رو کار کنم؟ خدا حفظ تون کنه
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «مصباح الانس» البته که در جای خود بسیار عالی است و در این مورد که میفرمایید همان نگاه نظر به وحدت در عین کثرت و نظر به کثرت در عین وحدت مهم است که همه عزیزان اهل عرفان متوجه آن هستند. موفق باشید
سلام استاد: آیا شما تضمین می کنید که اگر اصلاحات سمت غرب بره داره آخرین نفس هاش را میزنه؟ اگر این مردم ما هستند که با رسانه ها براشون مسائل را وارونه میکنند و مردم دوباره به همین ها رای خواهند داد و هر اتفاقی هم بیفته همونجوری که در مناظره ها نظر داشتیم خیلی راحت هر چیزی که خواستند می گویند چون روی جهل مردم خیلی خوب حساب باز کردند و این مردم هم با جان دل پذیرایشان خواهند بود. استاد مسئله اینجاست اگر ما قرار است اجازه بدهیم مردم خودشان فکر کنند که ۱۴۰۰ این اتفاقات افتاد و فکر نکردند که اگر می کردند امروز دیگه این اشتباهات تکرار نمی شد و اگر قرار است که اشتباه کنند تا کی و تا کجا؟ به نظرتون همه این اتفاقات از اون اول تا به اینجا بهونه خدا نیست؟ اگر جواب بله یا نه هستش چرا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نباید تلاشهای ارزشمندی که شده است که حتی در دل آن سیاهنماییها منجر به حدود ۱۴ میلیون رأی به آقای جلیلی شد، مورد غفلت قرار گیرد و این حکایت از آن دارد که میتوان تلاش کرد تا سطح فهم جامعه ما رشد کند. ما کوتاهیها و تنگنظریهایی داشتهایم که بهانه شد تا عظمتهای حضور تاریخی انقلاب اسلامی درست دیده نشود. موفق باشید
کاش از استاد طاهر زاده میپرسیدید که دل ما را قرص کنند طاقتم خیلی کم شده قلبم همراهیم نمیکنه من نزدیک شصت سال سن دارم ولی تقریبا هر روز میرم منطقه های جنوب شهر تهران و با خانم ها برای رای دادن و در انتها رای به آقای جلیلی صحبت میکنم ولی تو تهران انگار مردم بیشتر جبهه میگیرن البته دورهی قبل که برای آقای رئیسی همین کار را میکردم و کاملا از رای آوردن آقای رئیسی نا امید شده بودم ولی خوشبختانه شهید رئیسی رای آوردن ولی الان طبق خبرها مساجد محل ها بسیج برای جناب قالیباف حمایت میکنه البته خودم تا حدی جواب استاد را میدانم فکر کنم فقط در دل کردم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که عرض شد مسئله بسیار عمیق تر و اصیل تر از آن است که حضور تاریخی آقای دکتر جلیلی را در محدوده رأی آوردن در این انتخابات و یا رأی نیاوردن محدود کنیم. خوب است که به آن نکته عنایت بیشتری بفرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/17011 موفق باشید
با عرض سلام و تبریک و تسلیت. خدایا! سخت در حیرتم! به راستی این راه چه راهی است که برای ادامه آن اینچنین قربانی های بزرگی لازم است؟! و مگر موانع چه موانعی است که برای رفع و دفع آن اینچنین خون های پاکی لازم است؟! از همه عجیب تر و شگفتانگیزتر، شهادت و خون سیدالشهدای همه تاریخ حسین بن علی علیهماالسلام بود. اللهم زدنی تحيّراً! استاد دقت کردید هر بار که خطری بزرگ برای انقلاب پیش می آید خدا هم دست به کار می شود و بهترین بندگان خودش را قربانی می کند؟! استاد تازه کمکم داریم معنا و راز امیدواری به آینده قدسی انقلاب را که هرگز شکست در آن راهی ندارد و سال هاست جنابعالی از آن گزارش می دهید می فهمیم. بیچاره دشمنان این انقلاب که نمی دانند با چه حقیقت شگفت انگیزی مواجه هستند!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در رابطه با عظمت یک حرکت همین بس که به آنچه بر دشمنان این حرکت میگذرد فکر کنیم که خداوند در توصیف حال و روز آنها میفرماید: «ثم لا یموت فیها و لا یحیی». واقعاً کمی به احوالات دشمنان این حرکت فکر کردهایم؟ این چه حالتی است که بر جبهه مقابل حرکت توحیدی انقلاب اسلامی پیش آمده که راحتترین آن مرگ است و برایشان ممکن نیست. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: شخصی از آشنایان که قبلاً از نظر اعتقادی نسبت به اسلام بی اعتقاد بوده، جدیدا علاقه مند شده که قرآن را بخواند و به نحوی در اعتقاداتش بازنگری کند. از من خواسته سوره ای از قرآن را به او معرفی کنم تا به وسیله المیزان تفسیر آن را بخواند. به نظر شما کدام سوره را به او معرفی کنم؟ همچنین مسیر دیگری غیر از این راه برای او وجود دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از دنبالکردن مباحث شرح صوتیِ کتاب «ده نکته در معرفت نفس»؛ خوب است که به شرح صوتی سوره زمر پرداخته شود که هر دو روی سایت هست. موفق باشید
سلام خدمت استاد بزرگوار: منظور از انسان صغیر و عالم کبیر در عبارت زیر چیست: «این عالم همان انسان است که گشوده شده، انسان همان عالم است به جامعیت. انسان، عالم کبیر است به اعتبار جامعیت اسـما و صفات و عالم، انسان صغیر است به اعتبار کثرتها»
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن بسیار مفصل است. آری! در نسبت اوج محتوا، انسان، عالم کبیر است و در نسبت با وسعت مادی و حضور کثرات، انسان، عالم صغیر و عالم غیر انسان، عالم کبیر است. موفق باشید
سلام استاد: طلبه درس خارج هستم. خسته ام از بی خاصیتی، هم برای خودم هم در نسبت با دیگران. انگار خیلی چیزها رو میدونم ولی نمیدونم به ظاهر دراز اطلاعاتم ولی خالی از معرفت، نمیتونم با امامم ارتباط برقرار کنم، انحرافات جوون ها رو هم میبینم و نمیتونم کاری کنم. بعضی وقتا میگم کاش میمردم و از این بلاتکلیفی راحت میشدم از طرفی هم دلم برای همسر خوب و بچه هام میسوزه که گرفتار من شدند معمم هستم و علاقه مند به طلبگی و لباس روحانیت ولی کارم فقط شده هر روز مسجد رفتن برای یکسری پیرمرد و پیرزن و برگشتن خونه بدون ثمری. بعضی وقتها انگار میخوام از درون متلاشی بشم وقتی میبینم خدا این همه نعمت و آرامش بهم داده ولی من هیچ کاری براش نمیکنم سرگردونم، نه میدونم چیکار کنم نه از کجا شروع کنم انگار که هیچ ارادهای ندارم خسته ام خسته. تو چاه عمیقی گرفتارم که هر علمی باعث فرو رفتن بیشترم میشه. شدیداً کمک لازمم. استاد همیشه حسرت انسان های موفق رو میخورم ولی من نه اهل دنیا شدم که تو دنیا چیزی داشته باشم نه اهل آخرت «خسرالدنیا والاخره»
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: همین اقامه نماز جماعت و رونقداشتن آن در آن محل، و انس با مردم به عنوان روحانی محل، و سایهای که روحانی محل در محل دارد را؛ نباید ساده گرفت. بخصوص اگر به بهانههایی خردسالان و جوانان را بتوانید با روحانی محل آشنا کنید که نسبت به روحانیت، ذهنیت خوبی داشته باشند، چه خوب است. ثانیاً: بالاخره فضای مجازی در این زمان، میدان خوبی است تا متذکر نکات معنوی که نیاز مردم است باشید. ثالثاً: عمقبخشیدن به معارف الهی بخصوص معارف قرآنی از طریق تفسیری مانند «المیزان» زمینه میباشد تا رجوع مردم به شما جهت استفاده بیشتر فراهم شود. موفق باشید
سلام استاد: امام زمان علیه السلام ازتون راضی باشه ان شاء الله. در حقیقت پیامبر و اهل بیت تفاوتی نیست و از نظر حقیقت یکی هستند آیا حقیقت ما هم با اهلبیت یکی هست؟ اگه جواب بله هست پس میشه گفت فقط یک حقیقت هست و اون هم همان حق یا غیب الغیوب است؟ و افراد با ایمان سهم بیشتری نسبت به حق دارند و افراد بیایمان سهم کمتری را از حق توانستند داشته باشند و خلع حق بیایمانی میشه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت پیامبر و اهل البیت «علیهمالسلام» از جهت عبودیت یکی است و بقیه در نسبت به عبودیتی که دارند با آنها میتوانند نسبت حقیقی داشته باشند. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: کتاب ده نکته معرفت نفس رو مطالعه می کنم وجود برزخی و وجود عقلی که فرمودید نفس به علت تجردش با این دو وجود، با یک حادثه رو در خواب ارتباط پیدا می کند و بعدا آن حادثه در عالم ماده حادث می شود مثال امروز بیرون رفتم جایی بودم داشتم با گوشی از شخصی فیلم می گرفتم بعد از چند دقیقه متوجه شدم گوشی ام دیگر ضبط نمی کند. دوباره سعی کردم از دوربین گوشی ام بتونم آن ضبط رو انجام بدهم. یک آن این مسئله رو فهمیدم که در عالم خواب دیدم و قبلا من حضور داشتم و تمام این مراحل طی شده. اینکه از خانه بیرون بیام و چه ماشینی سوار بشوم و آن مکان بروم و با چه کسی حرف بزنم و برگردم یک لحظه تمام این اتفاق ها را دیدم. آیا این مسئله همان وجود برزخی و عقلی است؟ تفاوت این دو وجود چیست؟ عوالم این دو وجود تفاوت دارد؟ بحث عالم های برزخ و ملکوت و لاهوت و..... مثال دوم سر جلسه ی اساتید حاضر می شویم به ما نشان می دهند که قبلا این مباحث رو آموخته ام و آنجا حضور داشته ام آیا این وجود ها با توجه به این دو مثال فرق دارند؟ مثلا مثال اول وجود برزخی و مثال دوم که بحث علمی بود وجود عقلی است؟ راهنمایی بفرمایید ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث «معرفت نفس» ما متوجه میشویم حضوری غیر از حضوری که با جسم داریم را، میتوانیم در نزد خود داشته باشیم و رؤیای صادقه نمونهای از آن حضور است که انسان پس از مدتی با صحنههایی روبهرو می شود که قبلاً در رؤیای خود با آنها روبهرو شده بود. و بیش از این را باید در ادامه این مباحث در کتاب «خویشتن پنهان» و کتاب «معاد، بازگشت به جدیترین زندگی» دنبال بفرمایید. موفق باشید
