سلام جناب طاهرزاده: درددلی با شما داشتم. بنده با سخنرانی های تک و توک شما؛ سیروسلوک رو شروع کردم چند ماهی همراه سلوکی داشتم تا وقتی راهنمای بنده بود مسیر به خوبی گاهی هم به سختی طی میشد ولی طی میشد بنا به دلایلی ما از هم جدا شدیم و من تنها ماندم. این تنهایی سخت بود بدون استاد و راهنما نمیشود مسیر را طی کرد. شما یکبارتوصیه کردین دستورالعمل های سلوکی از آیت الله بهجت رو بخونم که احتیاج به استاد نیست اما خودم رو میشناسم بدون راهنما نمیتونم. چند جایی پرس و جو کردم منتها با وجود اینکه خانم هستم شرایط سختترهست و کسی قبول زحمت نمیکند. آقای طاهرزاده الان که دفترچه محاسبه ام رو مرور میکردم همه مراقباتم مستحباتم واجباتم همشون تیک خورده بودن و حواسم خیلی به اعمالم بود. اما این چند وقت سست شدم یا بهتر بگم بیخیال شدم. تو اون دوران هیچوقت فکرنمیکردم به این روزها برسم. وقتی آخر شب محاسبه میکردم از اعمالم راضی بودم چون در طول روز خیلی مراقب اعمال و رفتارم بودم و حال دلم هم خوب بود اما الان به حال اون روزها غبطه میخورم که چرا اینطوری شد و چرا به این حالت رسیدم و وضعم رو نگه نداشتم. تمام زحماتم به باد رفت. نزدیک یکسال بود که مواظبت میکردم. لطفا راه حلی بمن بگید. چیکارکنم دوباره به اون حالتها برسم ازکجا شروع کنم؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال فراموش نکنید که گویا فراموش میکنیم که «دوست دارد یار، این آشفتگی»! آری! مولایمان امیرالمؤمنین «علیهالسلام» فرمودند: «انّ للقلوب اقبالاً و ادباراً» که به اصطلاح عرفا، «بسط» و «قبض» برای قلب هست و ما نباید قبضی که برایمان پیش میآید را حمل بر بیخدایی بکنیم، بلکه آن حالت را زمینه نشاندادن صبر بر بندگی بدانیم. زیرا خداوند دوست دارد تا ما در چنین حالاتی نیز بندگی خود را به نمایش بگذاریم و معلوم است که شیطان هم باید به میدان بیاید و آن افکار را که میفرمایید در ما بدَمد تا با مقابله با همین افکار و به دنبال عمیقشدن معارف خود بتوانیم جلو و جلوتر بیاییم. چرا میفرمایید صفت بد اخلاقی جزء وجود افراد میشود؟!! هرگز چنین نیست، زیرا خداوند انسان را با فطرت توحیدیاش آفریده است و با نظر به شخصیت ائمه «علیهمالسلام» به عنوان انسانهای کامل، انسان احساس یگانگی میکند. این طبیعی است که شیطان تلاش میکند ما را نسبت به راهی که در آن قدم گذاشتهایم مأیوس کند زیرا کار شیطان اتفاقاً همین است که با کسانی درگیر شود که در «راه» هستند. وجود این وسوسهها به جای ناامیدی، امید را صد چندان میکند. پیشنهاد بنده آن است که با مباحث موجود روی سایت و یا در کانال «مطالب ویژه» مأنوس شوید تا إنشاءالله قوت اراده شما برای هرچه بهتر جلو رفتن تقویت شود. موفق باشید
استاد طاهرزاده عزیز با سلام و تحیت پیام حکیمانه و پر محتوای رهبر فرزانه انقلاب به همایش یکصدمین سالگشت باز تاسیس حوزه علمیه قم از تعابیر پر مغز بلاغ مبین٫ مجاهد فرهنگی و فقه امت ساز استفاده نمودند و گویا حجت را بر حوزه علمیه تمام نمودند، نظر و تحلیل حضرتعالی در این خصوص چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع، موضوعِ بسیار حساس و دقیقی است. همین اندازه باید متوجه بود:
ما باید راه تاریخمان را به سوی تمدن اسلامی باز کنیم و لازمۀ آن از یکطرف شناخت فرهنگ ضد قدسی مدرنیته و چگونگی عبور از آن است و از طرف دیگر شناخت مشخصات تمدن اسلامی که زمین را از طریق واسطۀ فیض به آسمان معنویت متصل میگرداند و تمام مناسبات انسانی را جنبۀ روحانی و قدسی میدهد. و این با درک معارف اسلامی از یک طرف و درک بشر جدید که انسان آخرالزمانی است، از طرف دیگر ممکن است.
آیا جز این است که باید بفهمیم در کجای تاریخ هستیم تا گرفتار توقف و بیتحلیلی نگردیم؟ زیرا به فرمایش امام صادق (ع): «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس» هرکس زمانۀ خود را بشناسد حجابها و چهکنم چهکنمها به او هجوم نخواهند آورد. مشکلی که امروز بسیاری از انسانها گرفتار آن شدهاند. حوزههای علمیه در زمانی که همۀ جریانها در بیتاریخی بهسر میبرند، تنها جریان ریشهدارِ تاریخی است که میتواند تاریخساز باشد. زیرا ریشه در تاریخ انبیاء دارد و با اتصال به غدیر وارد انقلاب اسلامی شده تا به حاکمیت امام معصوم که عین حقیقت باطنی عالم است، سیر کند. طلبهای که در این مسیر قرار گیرد مثل آن است که با همۀ انبیاء و اولیاء در حال زندگی است و همانطور که امام صادق (ع) میفرمایند: «مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا الْأَمْرِ كَانَ كَمَنْ كَانَ مَعَ الْقَائِمِ «عجلاللهتعالیفرجه»» هرکس در حال انتظارِ وقوع حاکمیت امام معصوم بهسر برد و در آن حال بمیرد مانند کسی است که در خیمهگاه حضرت قائم «عجلاللهتعالیفرجه» بهسر برد. این است معنای زندگی در این زمانه و نظر به نهاییترین حضور در اکنونِ خود.
اگر ما هوشیارانه بدانیم در چه عالمی زندگی میکنیم، با توجه به افق نورانی که در پیش داریم، یقیناً گشایشهایی در منظر ما ظاهر میشود تا بتوانیم تاریخ خود را جلو ببریم و به آیندهای نظر کنیم که نهاییترین حضور برای انسان است و این حضور از طریق حوزههای علمیه شیعی قابل تحقق است. حقیقت این است که اگر تفکر دینی خالی از فهم زمانه باشد آن فکر بینتیجه خواهد بود زیرا دین سخن زمان است تا بفهمیم در کجای تفکر تاریخی خود هستیم و بدون تجددزدگی و ماوراء فرهنگ ظلمات مدرنیته، جامعۀ خود را جلو ببریم و جهان را متوجۀ آیندهای نماییم که عبور از بیآیندگی جهان غرب است. و رهبر معظم انقلاب با بصیرت و حساسیت خاص خود ما را متوجۀ جایگاه تاریخی حوزههای علمیه در این زمانه مینمایند و همه موظف هستیم نسبت به هر فراز از پیام ایشان بیندیشیم. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمه الله و برکاته. وقت بخیر. خدا قوت. سوالات: ۱. دوره علوم و معارف اسلامی علامه طهرانی دقیقا چه کتاب هایی هست که فرموده اند اگر با اخلاص بخوانیم حکم استاد راه سلوک دارد؟ ۲. اگر در مستحبات حتی افضل از زیارت؛ رفع حوائج مومن نیازمند هست، یعنی کلا زیارت و حج... نرویم و فقط مشکلات مومنین رو برطرف کنیم؟ ۳. اینکه علما می فرمایند برای سبک سازی روح و سبکی آن از نان جو، روغن زیتون و سرکه و انار استفاده کنیم؛ یعنی دقیقا چجوری و در چه وقت هایی استفاده کنیم یعنی مثلا هر روز یه قاشق سرکه بخوریم؟ ۴. طبق قانون رفق و مدارا (مراعات) یعنی درسته اگر مریض شدیم اعمال عبادی (مثل نماز شب و زیارت عاشورا و...) که مداومت داشتیم رو در این دوره بیماری به دلیل کسالت شدید ترک کنیم یا حتی باید بدون حضور قلب انجام داد؟ ۵. حق دوست و حق همسایه و حق معلم طبق لوازم راه سیر و سلوک الی الله چیست؟ و چگونه این حقوق را بشناسیم؟ ۶. آیا الان که شیاطین در بالا مشغول رفت و آمد هستند و از طرفی هم توصیه شده از بالا پشت بام زیارت انجام بدیم اگر در خانه یا ساختمان چند واحدی بودیم چه کار کنیم و نیز اگر در حیاط خانه باشیم کثرت خیلی دارد ولی در بالا پشت بام خلوت هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتابهایی مانند «اللهشناسی» و «امامشناسی» و «معاد»، همه کتابهای خوبی هستند. ۲. جمع آن دو خوب است بخصوص جهت حضور در حج واجب و اوج توحیدی که برای انسان پیش میآید. ۳. در این مورد صاحبنظر نیستم. ۴. در هر حال در امور مستحب، نباید به خود سختگیری کرد. زیرا ممکن است نتیجۀ لازم به دست نیاید. ۵. خود شریعت در ابعاد مختلف این حقوق را مشخص کرده است بخصوص «رسالۀ حقوق» امام سجاد «علیه السلام» ۶. مهم، آن است که در شرایطی که پیش آمده است، خود را حاضر کنیم و سختگیری ننماییم. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد حضرت آقا باز حجت را برای شبه حوزویانی مثل رضا داوری اردکانی تمام کرد. ممنوعیت تکیه بر مبانی تمدنی غربی! اسلامی سازی علوم انسانی و بیگانه دانستن بسیاری از آموزههای تمدن مادی غربی از بایستههایی است که بار دیگر مقام معظم رهبری در دیدار اخیرشان با مسئولان نظام اسلامی بر آن تأکید کردند. معظم له فرمودند: «ما نمیتوانیم در مسائل گوناگون سیاسیمان، اقتصادیمان و دیگر چیزها پیرو مبانی تمدن مادی غرب باشیم. تمدن غربی البته مزایایی دارد؛ در این شکی نیست....اما در مبانی آن تمدن نمیتوانیم تکیه کنیم، مبانی آن تمدن، مبانی غلطی است. مخالف با مبانی اسلامی است.» مخاطب اولیۀ این بایسته، حوزههای علمیه هستند چرا که پیشران اسلامیسازی علوم انسانی حوزههای علمیه هستند و این روند باید از حوزههای علمیه به مجامع دانشگاهی سرریز شود. متأسفانه جدال بر سر اسلامی سازی علوم انسانی در میان حوزویان نیز وجود دارد و برخی شبه حوزویان ازجمله رضا داوری اردکانی، همچنین حوزویانی مانند داود فیرحی در تشدید این جدال، نقشآفرین هستند و اما سخنان اخیر دکتر پورجوادی که اسلامی سازی علوم انسانی را طرحی شکست خورده خواند و پولهای مصرف شده در این مسیر را گزاف و بیمصرف دانست، یادآور سخنان دکتر داوری اردکانی و رویگردانی او از علم دینی بود. دکتر داوری چندین سال پیش در نامه ای چنین نوشت: « علم دینی ... سی سال است که به نتیجه نرسیده است، به نظر نمی رسد که در آینده نیز به نتیجهای برسد. وقتی مطلب سیاسی با مسئله علمی خلط میشود، هر چه بکوشند به نتیجه نمی رسند. علم ماهیتی متفاوت با دین دارد.» این در حالی بود که زمانی دکتر داوری خود از مدافعان علم دینی و اسلامی سازی علوم انسانی به شمار می رفت و این نامه او سبب تعجّب بسیاری، از جمله دکتر سروش شد که با نامهای تند به دکتر داوری تاخت و چنین نوشت: «گروهی به هلهله برخاستهاند که گویا دکتر داوری در کهنسالی "مستبصر" شده ... و غیرت علمیاش جنبیده و با دلیری دست ردّ به سینهی تاریکاندیشان و دینفروشان و دانشتراشان زده ... این البته ابتهاجی کاذب و اجتهادی فاسد است. نان به نرخ روز خوردن که اینهمه هلهله ندارد.» در مقابل، علم دینی و علوم انسانی اسلامی مدافعان سرسختی چون آیت الله مصباح یزدی دارد که عمر علمی خویش را صرف آن ساخته است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در صحت تذکرات رهبر معظم انقلاب به خصوص در مواجهه با تمدن غرب هیچ شکی نیست و بحث در نکتۀ دیگری است که ایشان فرمودند ما علم را در هرجای دیگری که باشد دنبال میکنیم. و همانطور که عرض شد مهم آن است که ما سخنان انسانهای متفکر را بشنویم و این غیر از تبعیت از آنها است زیرا اساساً همانطور که از سخنان جنابعالی نیز برمیآید در میدان تفکر، تقلید مطرح نیست. البته بنده بین آقای دکتر داوری و آقای فیرحی تفاوت اساسی قائل میباشم. همۀ عرض بنده آن است که در میدان تفکر نمیتوان آقای دکتر داوری را نادیده گرفت. از آن طرف آیا آقای سروش را با آن ادبیات که شما نیز متذکر آن هستید را میتوان با آقای دکتر داوری مقایسه کرد؟!! موفق باشید https://eitaa.com/soha_sima/4710
سلام استاد: همان طور که میدانید باید قُله ها را فتح کنیم، اما در قله ثابت قدم ماندن و حفظ موقعیت خود حرف دیگری است که جای بحث کردن را دارد. مثلا خدمت شما عرض میکنم که یک سیب از یک درخت را ما بعنوان همان یک سیب تلقی کرده اما امکان دارد ما با سیب کار دیگری داشته باشیم یا اصلا آن را برای خوردن نخواهیم و نسبتی که ما با سیب داریم همچون نسبت یک باغبان با محصولش است. خلاصه که الان هم همین است، باید مشخص شود قله را برای چه می خواهیم. به قول حاج قاسم ۹۹ درصد راه اجباری است و فقط ۱ درصد توفیق پیدا میکنیم راه اختیاری را برویم، من هم میگویم حقیقتا همین است ۱ درصد فقط توفیق پیدا میکنم که بیدار باشم و بلکه از بیداری فقط آن را تجربه کرده باشم، به من ثابت شده است که سَرِ مفنگی و داغان من به وقت خواب چه بی تابی هایی که نمی کند و کافیست که کمی بوی بیداری بیاید، آن وقت است که سرم از همیشه بیشتر مفنگی میشود. اوضاع را که نگاه میکنم انگیزه ام برای نابودی استکبار و اسرائیل آن قدر زیاد میشود که همچون چوب نیمه افروخته ای است که با بادی بر افروخته می شود. پشت دستم را داغ میکنم که بدانم از این به بعد اگر به خدا غُر زدم و گلایه ای به علت کم کاری خودم داشت بدون هیچ توجیهی و دلیلی نیست که شکست خورده ام و شکستی به اندازه ی این که حاج قاسم میگوید:
«کوه باشی، سیل یا باران چه فرقی میکند؟ سرو باشی، باد یا طوفان چه فرقی میکند؟
مرز ها سهم زمین اند و تو سهم آسمان. آسمان شام با ایران چه فرقی میکند؟
قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم. حصر الزهرا و آبادان چه فرقی میکند؟
مرز ما عشق است و هر جا اوست آنجا خاک ماست. سامرا، غزه، حلب، تهران چه فرقی میکند؟
هر که را صبح شهاددت نیست شام مرگ است. بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند؟»
جانم دارد از شدت فشار فرو میپاشد که سخت در این جهانِ مقابلمان، طلب قرارگاهم را دارم و حال هم که به مدرسه میروم باید یک شخصیت علمی و مهندسی را دنبال کنم و چگونه که میبینم انسان ها مقابل یکدیگر ایستاده اند، آن هم به این وسیله که باید پول درآوردن را بیاموزیم و بخوریم تا خورده نشویم، خب در این که این کار استکبار و اسرائیل است شکی ندارم ولی باز هم میگویم اگر قرار است خون آینده انقلاب را بوسیله آموزش و پرورش بریزند بگذار که بریزند و کشته شوم و با خود عهد بسته ام همچون شهید طهرانی مقدم که گفت بر روی مزار من بنویسید او کسی بود که میخواست اسرائیل را نابود کند طلب نابودی اسرائیل را با خود تا ابد حمل کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حضور که انسان در شاهراهی قرار گیرد که مقصد و انتهای آن، نابودی اسرائیل باشد؛ قرارگرفتن ذیل ارادۀ الهی در این تاریخ است و مهم آن است که متوجه باشیم خداوند برای هر کدام از ما چه راهی را در آن راستا میگشاید. اینجاست که یک دانشآموز هم میتواند با فرهیختگی و پشتکار و حوصله، در مسیر دانشآموزی، خود را در آن راه قرار دهد تا خداوند قلب او را همچون شهید طهرانیِ مقدم عزیز به سویی راهنمایی کند که مؤثر باشد. آری! «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خود، راه بگویدت که چون باید کرد». و این راه، همان انگیزۀ نابودی اسرائیل است. موفق باشید
صحبتی است میان من و حاج قاسم از افق هایی که به روزنه بدل شد، اشک هایی که به قندیل هایی یخ زده و چرکین بدل شد، آه هایی که به باد های سرد زمستان بدل شد، حال به او میگویم سردار دلم! کجایی؟ دلم برایت تنگ شده. بگویم «بادۀ اَلَسْت. هُشیاری من بگیر و مستم بنما. سرمست ز بادۀ الستم بنما. بر نیستیم فزون کن از راه کَرم. دَر دیدۀ خود هر آنچه هستم بنما» و به خود بگویم «فنا. صوفی! به رَه عشق صفا باید کرد. عهدی که نموده ای وفا باید کرد. تا خویشتنی، به وصل جانان نرسی. خود را به رَهِ دوست فنا باید کرد» خدایا مرا ببخش اگر لحظه ای هم غُر زدم خلاصه که «بسم الله الرحمن الرحیم» همین کافیست برای این که بگویم همه چیز فدایت ای خدا آری! «بسم الله الرحمن الرحیم» ببخش اگر که دل نسپردم به تو، ببخش رهایی خودت را به من، ببخش و دلم را سپرده خودت کن. «رَها باید شد! از هستی خویشتن رها باید شُد. از دیو خودیِّ خود جُدا باید شُد. آن کس که به شیطان دَرون سرگرم است. کی راهیِ راه انبیا خواهد شُد»
باسمه تعالی: سلام علیکم: از حاج قاسم عزیز گفتید و روحی که جانها را متذکر راهی کرد که تنها راهِ سعادت در این زمانه است و زیبایی قضیه آنجا است که هرکس به دشمنان انسانیت بخصوص به آمریکا و اسرائیل نزدیک شود، بیش از پیش از حاج قاسم دور و دورتر میشود و اینجا است که میتوان گفت شهید حاج قاسم سلیمانی ما رازی شده است برای تشخیص حق از باطل. و دیدید که جان مردم چه اندازه در نسبت با او به خود آمدند و میبینیم که چه اندازه بعضیها با دوری از ایشان آنچنان از خود بیگانه میشوند که آرزوی آنها حاکمیت اسرائیل است بر ملت ما. اینجا است که میفهمیم اگر نسبت خود را با این مرد با جدیّت تمام معنا نکنیم، بیمعناترین انسانها خواهیم شد به همان معنایی که در آخرین بیت متذکر شدید: « آن کس که به شیطان دَرون سرگرم است . کی راهیِ راه انبیا خواهد شُد». امروز شیطان درون همان امیدواری به وعدههای دشمن است و راهِ انبیاء، امیدواریِ هرچه بیشتر به آیندۀ انقلاب اسلامی میباشد که در منظر ایمانیِ رهبر معظم انقلاب به ظهور آمده است. موفق باشید
سلام آقا: من نماز نمی خونم اما خدا و چندین سال از خانواده ام دور و به دنبال رزق حلال هستم. خدا و پیغمبر خدا و امام رو قبول دارم هر چی کار می کنم پولم برکت نداره. حقوق میگیرم به یه پسره فلج بعضی وقتا کمک می کنم. صدقه میدم خدا خودش گفته نون حلال در بیارید. منم همین کار می کنم. گفته کمک کنید صدقه بدید منم همین کارو می کنم. چرا نونی که حالال دارم در میارم برکت نداره؟ از شهر خودم دورم که نون حلال در بیارم. من ببینم کسی نداره کمک می کنم تورو خدا کمکم کنید. چرا برکت نیست تو زندگیم؟ هر کاری خدا گفته من دارم عمل میکنم. می تونم خلاف بکنم اما نکردم چون خدا گفته نون حالا ببرید سره سفره. به خدا نمی دونم چیکار کنم. نامیدم چرا منی که صدقه کمک می کنم به انسان ها و از صبح تا شب کار می کنم پولم برکت ندارد. تو رو خدا کمک کنید. خسته ام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با امیدواری و با صداقت و تواضع، کار را جلو ببرید و در رجوع به خداوند که منشأ برکت است ان شاءالله مشکل حل خواهد شد. بسیاری از برکتها در سجدههای طولانی نصیب انسانها میشود. موفق باشید
سلام استاد حال شما:. چند تا سوال داشتم ۱. چی میشه که یحیی سنوار سنی انقدر میتونه محبوب شیعیان بشه؟ نقطه پیوند چیه؟ ۲. مقدمه کتاب از برهان تا عرفان شما چیا هست؟ ۳. این آقایی که جوان و انتخاب بزرگ رو شرح دادن توی کانال گذاشتن آقای نظری این خوبه برای شروع؟ احساس کردم خیلی ساده و بدون پیچیدگی و زبان خاص دارن توضیح میدن. گفتم باز از شما بپرسم. ۴. چجوری میشه انسان کنار این مباحث علمی، عملش رو هم بالا ببره؟ یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در جبهه مقاومت همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند ما از دوگانگیِ شیعه و سنی عبور میکنیم و ملاحظه میکنید که چگونه شهید یحیی سنوار در کلمات خود نسبت خود را با امام علی «علیهالسلام» و کربلا برقرار کرده. و این یعنی همان حضوری که شیعیان همیشه به دنبال آن بوده و هستند. ۲. همان کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «ده نکته در معرفت نفس» کارساز خواهد بود. ۳. آری! ۴. هر اندازه عمق معارف ما بیشتر شود، درک قرآن برایمان راحتتر میگردد و عبادات ما در آن راستا عمیقتر میشود و وقتی عبادات با حقایق معنوی پیش رفت، بیشتر به آن دل میبندیم. موفق باشید
«یا مجیب». سلام استاد بزرگوار: ضمن آرزوی پیروزی جبهه مقاومت بر جبهه استکبارِ درنده و خونخوار پرسشی از محضرتان داشتم: در گذشته که علمایی مثل آیت الله قاضی «رضوان الله تعالی علیه» با همان کتاب ها و عبادات به آن کمالات نائل شدند، آیا در شرایط امروز تاریخ که این صوت ها و فیلم های معرفتی (نظیر سخنان رهبر معظم انقلاب و تصاویر نمازها و عبادات و توسلات و تضرعات ایشان و دیگر آثار بزرگان) به صحنه آمده است، آیا امکان جدیدی از طریق این صوت ها و فیلم ها ظهور یافته؟ در مورد این امکان کمی برای مان توضیح دهید. التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر میدانی که تذکر به حضور خداوند در صحنه ها باشد می تواند میدان کمال ما به حساب آید و امروز انسان حیرت می کند از کارهایی که این نسل در نسبت با انس با حقیقت در این فضای مجازی انجام می دهد شما بهتر از بنده می دانید. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته: استاد اگر انسان بگوید بدن من یا خانه من یا همسر من نوعی دوییت بین اینها وجود دارد که میشود یکی را به دیگری نسبت داد. حال اگر میگوید روح من با توجه به اینکه حقیقت انسان روح اوست چگونه این کلمه معنا دار میشود در حالی من انسان همان روح اوست و به عکس و اینها دو چیز نیستند. اگر بگوییم روح در اینجا یک مفهوم ذهنی حصولی است که به یک امر حقیقی حضوری نسبت داده میشود درست است؟ یا اینکه بگوییم من انسان غیب الغیوب انسان است که روح یکی از شوون و ظهورت اوست لذا میتوان این مرتبه نازله را به آن مرتبه عالیه نسبت داد ولی عوام الناس هم درکی از این کلمه دارند با اینکه از معرفت النفس بی بهره اند! سوال دوم اینکه حوادثی پیش میآید که انسان نوعی گله مندی در نفس خود نسبت به مقدرات احساس میکند خصوصا در صحنه انقلاب و پیشبرد آن که ظاهرا به سود دشمنان تمام میشود مثل اینکه بعد از موشک باران پایگاه آمریکا هواپیمای مسافربری ما توسط خودیها با یک اشتباه سهوی زده میشود و همه آن شجاعتها و حضور حماسی و کار بزرگ تحتالشعاع این قضیه قرار میگیرد آیا اگر این حادثه پیش نمیآمد بهتر نبود؟ با اینکه هیچ توجیه قرآنی و حکمت آمیزی نمیتوان در مورد آن ارائه داد یا رئیس جمهوری که امید مؤمنین و انقلابیون بود یعنی شهید رییسی به شهادت میرسد. شهید بهشتی و شهید مطهری به عنوان دو محور و قطب اصلی مسائل سیاسی و معرفتی و علمی به شهادت میرسند در حالی که اگر زنده میماندند امثال دکتر سروش و مصطفی ملکیان و بعضی سیاسیون منحرف محلی از اعراب پیدا نمیکردند. شهادت رجایی و باهنر و مورد اخیر شهادت حاج سید حسن نصرالله که حتی د ر خواب دیده بود کار اسرائیل را تمام میکند و معبر خواب هم ظاهرا آیت الله کشمیری بوده ولی به شهادت میرسد و صدها مورد دیگر از صدر اسلام تا کنون/ در مورد اینها چگونه باید اندیشید که با امید و اعتقادات ما سازگار باشد و گله مند نباشیم و آیا این گله مندی بد است؟ گاهی حوادث آنقدر عجیب است که انسان نعوذ بالله نسبت به قاعده مندی نظام حکیمانه البته با القا شیطان دچار شک میشود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بزرگان این حالت را علمِ به علم فرموده اند بدین معنا که به علم حضوری خود نزد خود، با علم حصولی آشنا می شویم. ۲. به این فکر کنید که «در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن / شرط اول قدم آن است که مجنون باشی». آیا همه این سختی ها موجب هرچه گشوده تر شدنِ مسیر توحیدی ما نمی شود؟ و آیا شهادت سید حسن نصرالله مبنایی ترین راه برای نابودی اسرائیل نخواهد بود. موفق باشید
با سلام: در جواب سوال ۳۸۵۱۳ فرمودید دکتر جلیلی بالاتر از آن است که مسولیت هایی چون دکتر مخبر و دکتر قالیباف و ... را به او بسپارند و حیف است که ایشان خرج چنین اموری شود و کمتر از ریاست جمهوری نباید به ایشان داد!! چطور میشود که در مورد مستند شنود میفرمایید ما نمیتوانیم امور زندگیمان را بر اساس تجربه های یک نفر تنظیم کنیم و لازم است به منابع و مستندات قطعی رجوع کنیم و فرمودید اون تجربه ها توهمات آن فرد بوده است. ولی در مورد دکتر جلیلی بدون کارنامه و بدون عملکرد و بدون مستندات باید بپذیریم که ایشان سرمایه ای والا مقام برای نظام هستند و کمتر از ریاست جمهوری در شان و توانمندی های ایشان نیست!!
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم چطور این دو مورد را بر همدیگر تطبیق میکنید!! به هر حال هر طور که صلاح میدانید فکر کنید. موفق باشید
سلام: وقت بخیر. من با شرایط مالی و ظاهری و خانوادگی خوب برای خدا با طلبه ای که از هر نظر شرایط نامناسبی داشت ازدواج کردم. متاسفانه ب.............................. ممنون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع موارد که مربوط به زندگی شخصی افراد است باید با کسانی که طرفین را میشناسند، در میان گذاشته شود به امید آنکه با تذکر آن فرد تغییر روش دهد. و اموری نیست که ما بتوانیم نظر دهیم. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: به تازگی در یکی از استانها مسئولیت استانی در باب امر به معروف و نهی از منکر به حقیر واگذار شده اگر شما به جای حقیر بودید چه کارهایی انجام میدادید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار مهم و سنگینی است. به هر حال باید با طرح معارف اصیلی که مبتنی بر «معرفت نفس» و تدبّر در قرآن است، کار را جلو برد و به انسانی نظر کرد که انسان آخرالزمانی است و با ظرفیت خاص در عین آنکه خودش برای خودش مسئله شده است. با توجه به نکته اخیر عرایضی تحت عنوان «آخرین پیامبر و حضور در انسانیت قدسی» طی دو جلسه شده است. موفق باشید
با سلام: استاد گرامی بنده تقریبا دو سال است که به شکلی اتفاقی ولی بر پایه مطالعات چند ساله در زمینه فلسفه متوجه مطلبی شدم ولی مردد بودم با چه کسی آن را مطرح کنم و تنها با شما در چند ماه گذشته به شکلی سربسته سوالاتی پرسیدم. به نظر می رسد حوادث پیرامون من و در جامعه و حتی کلان تر با وجود من نوعی پیوستگی دارد به نحوی که با شواهد متعددی روبرو هستم که نمیتوانم آن را در فهم خود انکار کنم. ادعای بزرگی است ولی ظاهرا جهان از چشم بنده دیده می شود به نوعی عالم صغیر را در خود میبینم. اما نکته اینجاست که نه انسان بی گناهی هستم و نه خود را در جایگاه خاص کسی که می گویند مردمک چشم این عالم است می دانم. در عین حال شواهد زیادی دارم که وجود من در مرکز این عالم است. سوال بنده این است که الف: بر مبنای مقام خلیفه اللهی آیا همه انسانها در مرکز عالم هستند و با درک عمیق در هستی خود به این نتیجه ای که من رسیدم خواهند رسید یا فقط یک تن مردمک چشم این عالم است؟ سوال دوم ب: آیا من در اشتباه هستم و نوعی آشفتگی در من بوجود آمده؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بنده نمیتوانم نظر بدهم. عنایت داشته باشید این سایت در محدوده سؤالات کاربرانی میتواند جوابگو باشد که مباحثِ مطرح در سایت را دنبال کردهاند و برایشان سؤالاتی پیش آمده. و لذا این سایت نمیتواند جوابگوی این نوع سؤالات برای کاربران محترم باشد. موفق باشید
سلام علیکم: من تا حالا کربلا نرفتم. انگیزه و شوقی برای رفتن به کربلا ندارم. به نظر شما چرا اینقدر بی تفاوت هستم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این مورد سری به جواب سؤال شماره 38265 بزنید. موفق باشید
سلام: درمورد موضوع معرفت النفس چطور وارد بحث بشیم؟ آیا این موضوع که علمی حضوری است را می توان حصولی بدست آورد؟، کتاب خویشتن پنهان را بخوانیم یا فایل های صوتی؟ فایل های صوتی معرفت النفس را در کانال پیدا نکردم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا خوب است کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح آن دنبال گردد و سپس به کتاب «خویشتن پنهان» رجوع شود حتی اگر با کتاب «آشتی با خدا» شروع کنید، کار راحتتر جلو میرود. https://lobolmizan.ir/sound/641?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87 و https://lobolmizan.ir/book/71?mark=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87
https://lobolmizan.ir/book/69?mark=%D8%A2%D8%B4%D8%AA%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D8%AE%D8%AF%D8%A7 موفق باشید
سلام: در پیام منسوب به استاد داوری آمده است مردم ایران مسلماً کم و بیش به این نکات توجه دارند و کاری نمیکنند که خدای ناکرده فردا در تاریخ بنویسند ایرانیان در سال ۱۴۰۳ چنان به دشمنی با خود و کشور خود برخاستند که گویی رسم و راه دوستی را از یاد برده و گم کردهاند. ولی چنین اتفاقی نخواهد افتاد زیرا ایرانیان در تنگناها به کشور خود پشت نمیکنند. آنجا که می گویند ولی چنین اتفاقی نخواهد افتاد و واقعا هم ایرانیان به جناب پزشکیان رای می دهند آیا در این فراز استاد پیشگویی کردند یا شناخت عمیق خویش را از ایرانیان نشان دادند یا ... خلاصه داستان چیست که استاد اینقدر قاطعانه از آینده می گویند و همان می شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. شاید حالت تشویق داشته باشد. چون فیلسوف اهل تفکر است و نه پیشگویی! موفق باشید
سلام و درود خدمت شما سرور عزیز و گرانقدر: یک لحظه سکنانس فیلم مختار نامه را دیدم بدون اینکه خودم بخواهم اونجایی که مختار به دیدن امام حسن (ع) میرود. اون لحظه را دیدم یادم آمدم به خواب یکی از مداح ها که فرمودند حضرت زهرا را در خواب دیدند و ناراحت بودند چرا از امام حسن چیزی نمیگویید آقای طاهرزاده از اونوقت تا حالا. هم دلم برای امام حسن سوخت هم براش کمی گریه میکنم هم تازه گی ها خیلی ان شاءالله به فکرش هستم. نکته قابل توجه اینکه در وجود خودم احساس میکنم امام حسن پدرم هست و احساس میکنم که بنده فرزندشان هستم یا علی مدد ومن الله التوفیق
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! توجه به این امر، حضوری است تا به عمق حرکت نرم و حماسی حضرت امام حسن مجتبی «علیهالسلام» آگاهی یابید. پیشنهاد میشود به متن « امام حسن «علیهالسلام» رجوع به هویت شیعه در تاریخ اسلام» که روی سایت هست رجوع فرمایید https://lobolmizan.ir/special-post/1195?mark=%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%AD%D8%B3%D9%86 . موفق باشید
سلام استاد: آیا شما تضمین می کنید که اگر اصلاحات سمت غرب بره داره آخرین نفس هاش را میزنه؟ اگر این مردم ما هستند که با رسانه ها براشون مسائل را وارونه میکنند و مردم دوباره به همین ها رای خواهند داد و هر اتفاقی هم بیفته همونجوری که در مناظره ها نظر داشتیم خیلی راحت هر چیزی که خواستند می گویند چون روی جهل مردم خیلی خوب حساب باز کردند و این مردم هم با جان دل پذیرایشان خواهند بود. استاد مسئله اینجاست اگر ما قرار است اجازه بدهیم مردم خودشان فکر کنند که ۱۴۰۰ این اتفاقات افتاد و فکر نکردند که اگر می کردند امروز دیگه این اشتباهات تکرار نمی شد و اگر قرار است که اشتباه کنند تا کی و تا کجا؟ به نظرتون همه این اتفاقات از اون اول تا به اینجا بهونه خدا نیست؟ اگر جواب بله یا نه هستش چرا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نباید تلاشهای ارزشمندی که شده است که حتی در دل آن سیاهنماییها منجر به حدود ۱۴ میلیون رأی به آقای جلیلی شد، مورد غفلت قرار گیرد و این حکایت از آن دارد که میتوان تلاش کرد تا سطح فهم جامعه ما رشد کند. ما کوتاهیها و تنگنظریهایی داشتهایم که بهانه شد تا عظمتهای حضور تاریخی انقلاب اسلامی درست دیده نشود. موفق باشید
سلام علیکم استاد: استاد حتما شنیدید داستان دوتا زنی که روی بچه ای ادعا داشتن و با ترفند حضرت امیر علیه السلام در قضاوتشون، مادر واقعی بچه کوتاه میاد و ایثار میکنه، از اجماع نکردن دو کاندیدای انقلابی یاد این داستان افتادم و با خودم میگم قالیباف به نظر سنجی ها تمکین نکرد و جلیلی هم اگه دلسوز انقلاب بود میتونست ایثار کنه که اگه یکی از این دو اتفاق افتاده بود احتمالا کار در دور اول به نفع انقلاب تمام میشد اون هم در این شرایط منطقه ای بسیار بسیار حساس که سید نصرالله عزیز هم دیروز بر زبان آورد، آیا اینطور نیست که هر دو بزرگوار امتحان خوبی پس ندادن؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید این مثال با موقعیتی که جنابعالی متذکر آن هستید، تطبیق نکند و در این رابطه نکات دقیقی در میان است که در محدوده این سؤال و جواب نمیگنجد.در این مورد خوب است نظری به نکته ای که آقای مالک شریعتی، نمایندهمجلس فرموده اند بیندازیدhttps://eitaa.com/asatid_enghelabi/74674موفق باشید
سلام: ببخشید اگر ممکنه یکم توضیح بدهید اشکال کار من و امثال من درچی بوده که دختری در کشور دیگر متوجه میشود کشور ایران حکم کشتی نوح را دارد و به ایران می آید و با نشاط کار میکند ولی ما در کشور جمهوری اسلامی دچار سرگردانی و افسردگی شدیم. اشکال از سبک زندگی و خصوصیات اخلاقی و گناه و غفلت بوده چون ایشون هم قاعدتا مطالعه خاصی در زمینه امام خمینی و سلوک که نداشته اند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان متوجه حقیقت یک تاریخ بشود که در حالِ آغاز است، نسبت به آنچه در حال وقوع میباشد، بصیرت پیدا میکند به همان معنایی که حضرت صادق «علیهالسلام» میفرمایند: «عَلَی العَاقِلِ أن یَکوُنَ بَصِیراً بِزَمَانِهِ» عاقل آن است که نسبت به زمانش بصیرت داشته باشد. «مُقبِلاً عَلَی شَأنِه». در این نگاه است که رهبر معظم انقلاب فرمودند اسرائیل در حال ذوبشدن است زیرا متوجه اراده الهی در زمانه خود میباشند و در واقع، زندگی با توجه با چنین حضوری معنا مییابد وگرنه انسان گرفتار آرزوهای سراسر توهمی جهان مدرن میشود چیزی که بعضاً در بعضی از نامزدهای ریاست جمهوری مییابید که حتی متوجه تاریخ خود و این انقلاب نیستند و بیشتر با آرزوسازیهایی که نظر به زندگی سراسر توهمیِ جهان مدرن دارد، با مخاطبان خود صحبت میکنند که این نوع، بیتاریخی است امری که رهبر معظم انقلاب به خوبی متذکر آن هستند و به ما توصیه میکنند به نامزدهایی رجوع شود که به شعارهای انقلاب و آیندهای که در بستر همین انقلاب در پیش است؛ نظر دارند. موفق باشید
دم دمای صبح بود آفتاب خیلی افقی و مماس به زمین تابیده و زمین را طلایی کردهبود، وسط این دشت طلایی یک جمعیت سیاهپوش سحرخیز به یک سمت حرکت میکنند از مزار امام به سمت دانشگاه! چه آغاز و فرجام زیبایی ظاهرش به سمت ایستگاه مترو بود، باطنش اما به سمت منزل بعدی انقلاب، چشمهای خسته و خواب زده و چند روز اشک ریخته که در بهت فتح جدید انقلاب بودند. آنقدر در بحبوحه حادثهها هستیم که روایت کردن آنچه بر ما و زمانه ما میگذرد بسی سنگین و دشوار است، هر انسانی در آن جمعیت برای یافتن خودش، به آن اقیانوس پیوسته بود، گویی قطرههایی باشیم که بیاقیانوس تبخیر میشویم و در گداختن بیمعنایی گم میشویم اما در دل آن جمعیت ما خود را پیدا کردیم سالها مجاهدت مردانی که هرگز همه ابعاد شخصیتشان بر ما آشکار نشد، خون حیاتی تازه در ما دمید، ۸ نفر شهید شده بودند اما میلیونها نفر بدون آنکه برایشان مهم باشد که چرا رنج این راه را به جان میخرند، چرا در این ازدحام خود را گم میکنند آمده بودند تا در کنار هم دوباره خود را در جمعیتی هم عهد از نو بیابند از نو بشناسند و چشم جهانی نگران این جمعیت بود قبلا شنیده بودم که مجردات تزاحم ندارند، جسمهای ما در ازدحام بود و روح ما آنچنان کنار هم لطیف و سیال جا گرفته بود که دلت میخواست بدنت ذوب شود تا جای اطرافیانت را باز کنی. ما در میانه این بودن و نبودن مستی کنار نهرهای بهشت را چشیدیم ما در گرمای آفتاب ساعتها ایستادیم تا سه بار با امام و مقتدایمان شهادت دهیم «اللهم انا لانعلم منهم الا خیرا» و آن لحظه که همه با هم شهادت دادیم تمام تاریخ بشر را در ثانیهای مرور کردیم از «انی اعلم ما لاتعلمون» که حضرت الله با ملائکه گفت تا «لایرون فیها شمسا و لا زمهریرا» گویی خدا از این صحنه اشک شوق میریخت و باز به ملایکه میگفت «الم اقل لکم انی اعلم غیب السموات و الارض» و آن لحظهای گویی آن غیب آسمانها و زمین در ناله بیادعا و زلال چند میلیون انسان رخ نمود. ما بر مرده ها نماز نخواندیم ما «نفخت فیه من روحی» را باز گفتیم جمعیتی که هیچ نام و نشان از هم نمیشناسند چون آشنایانی دیرینه با هم یک نفس شدند و در روح انقلاب نفسی تازه دمیدند قوت نفس انقلاب مرده زنده میکند. امت مسیح را باذن رب این انقلاب زنده میکند. این نفسها تا آنسوی جهان میرود و کودکی در غزه و جوانی در اروپا حس حیات میکند تا کسی با ما نفس نکشد حال ما را نمییابد. کدام شخصیت سیاسی در کجای جهان چنین محبوب بود؟ مگر عنوانهای قراردادی اجتماعی و سیاسی را چنان قوتی هست؟ آری ما جایی که درست به خاطر نداریم با هم عهدی بستهایم و با واقعهای به غایت غافلگیر کننده، دوباره عهد قدیممان را به یاد آوردیم مسیر، پرازدحام و پررنج و طولانی بود اما چرا خوش گذشت؟! چرا با هرکه سخن میگفتی آشناست؟! گویی ما سالهاست حرفهایمان را زدهایم انگار ادامه حرفهای گذشته است! با هم اختلاف نداشتیم؟ چرا بود، حتما اختلاف هم بود قرآن در وصف منافقان میگوید «تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتی» و امروز ما امت پیامبر را دیدیم که «تحسبهم شتی و قلوبهم واحدة» فریب دعواها و اشتباهات ما را نخور، ما درباره فلان برنامه دولت و بهمان طرح مجلس و روش امر به معروف فلان نهاد اختلاف داریم، حتی گاهی خودمان هم فریب این اختلافها را میخوریم اما صبح عید فطر که پشت سر آقا نماز میخوانیم، امروز که با همه گلایهها از عملکرد دولت، چند میلیون نفر اشک ریختند و صادقانه سه بار زمزمه کردند، «اللهم انا لانعلم منهم الا خیرا» دیدیم که دلمان صاف نشد؛ صاف بود ما همه از یک خم ساغر نوشیدهایم ما همه مست یک شرابیم همه اهل یک میخانهایم، یکی هفت خط دیگری جورکش، یکی صافی نوش و دیگری دُردکش
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این است قصه حضور در تاریخی که با توحید آغاز میشود تا در دفع استکبار درون و بیرون، گامها آغاز شود و به گفته جنابعالی آغازی باشد برای آغازی دیگر و حضور در بیکرانگی خود در عین درک بیکرانگی انسانهایی که حقیقتاً امت واحد و قلبهای یگانه دارند. چه اندازه این یگانگیها و این ایثارها زیباست و چه اندازه انسان، خود را در طلبِ حفظ این یگانگیها حاضر است به آب و آتش بزند؛ چه در این سویِ جهان ایستاده باشد و چه در آن سوی عالم. تنها کسانی می توانند چنین یگانگی و چنین حیاتی را احساس کنند که از غارهای تنگ خودبینی و خودخواهی و خودرأیی عبور کرده باشند. موفق باشید
اول این که یک مرض تو وجودم هست خیلی خیلی پول دوستم. نه از راه حرام از راه حلال. نمی دونم بده یا خوبه؟ سیری نداره این را چطوری درمانش کنم؟ بعضاً ۳ تا چهار روز پشت سر هم کار می کنم طوری که صدا همسرم درامده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرصِ مال با انس بیشتر با غنی مطلق رفع میشود. موفق باشید
سلام و درود خدا بر استاد عزیز: با اینکه میدانم این پرسش شاید به حضرتعالی ارتباطی نداشته باشد و خود جناب آقای دکتر داوری اردکانی باید پاسخ بدهند اما برای شما و به تبع ما، که به آرا و نظرات این متفکر و فیلسوف زمانه توجه جدی و ویژه داریم سوال پیش می آید چرا ایشان در حادثه سانحه سقوط بالگرد هواپیما به اندازه یک خط تسلیت هم نمیفرستند و همچون گذشته در مورد این مسائل به این بزرگی سکوت میکنند در حالی که فیلسوفی روسی نیز پیام میفرستد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که جناب آقای دکتر رضا داوری با توجه به تعلق عمیقی که نسبت به انقلاب اسلامی دارند و در نشستی که آقای دکتر رضا داوری در تاریخ پنجشنبه ۲۶ مرداد سال ۱۳۹۶ در خانه مشروطه اصفهان داشتند، از ایشان پرسیدند: «آیا انقلاب اسلامی راهی را برای ما باز کرده است؟ و آیا امکانات تازهای به روی ایران گشوده است؟» ایشان در جواب میفرمایند: «چرا در بدیهیات شک میکنید؟ مگر میتوان گفت که حرکت امام خمینی یک گشایش در تاریخ ما نبوده؟ انقلابی رخ داده وعهدِ دینی تجدید شده است، مهم آن است که ما چطور میخواهیم رونده این راه باشیم. اکنون باید گشایش را فهمید و البته به آن دلخوش نشد، باید به امکانات و چگونگی این راه دقت کرد. ما قدم به قدم باید آن را بگشاییم.» و از این جهت میتوان گفت شاید خود را در جایگاهی نمیدانند که باید نسبت به این امور وارد شوند و بیانیه صادر کنند. درحالیکه همه دغدغههای ایشان، سرافرازیِ ذات انقلاب است در همه مراحل تاریخیاش. موفق باشید
سلام: جانم این حجم از دلهره، اظطرار، اضطراب، نگرانی، بی قراری، تشویش، دلتنگی، غم، لابه، استغاثه، تضرع، دعا برای سید اولاد پیغمبر چه زیباست. خدا سید ابراهیم رو حفظ کنه ولی اولاد پیغمبر با اولاد پیغمبر چه فرقی داره؟ واقعا این اولاد پیغمبر با اون اولاد پیغمبر فرقی نداره؟ آه آه و صد آه که من هیچوقت برای اون اولاد پیغمبر که پدر زمان بندگان خداست تا این حد مضطر نشدم و با تمام قلبم دعا نکردم در پدر بودن او شکی نیست شاید من بنده خدا نیستم که برای غیبت و مصیبت سرپرستم بی تاب نیستم یا خودم رو محجور نمی دونم و احساس نیاز نمی کنم. اگه مستقلم از سرپرست و ولی زمانم که وای بحالم اگه بنده خدا نیستم، بنده کی یا چی شدم؟ خدایا من چه بلایی سر خودم آوردم؟ من نسبت به امام زمان غائب غریبم بی تفاوتم و نسبت به چند ساعت بی خبری از سایه مرد حقیقی زمان بی تاب. آه چه دروغ غم انگیز مقدسی حقمه که بی تاب پایینتر باشم چون لایق استغاثه غیبت جان عالم نیستم و همین غنیمت حال منه ولی نیمه خالی لیوان بدجور تو ذوق میزنه. پرسیدم چه کنم عاشق بی قرار شم که خواب و خوراک ازم گرفته بشه منظورم همین حس و حال الآنمه ولی انگار هربار تو یه مصداق ضعیفتر خودش رو نمایان می کنه حال عجیبی که نمی خوام سر از سجده تضرع بردارم تا خبر خوش رو بهم بدن اما هر بار مثل اسپند رو آتیش به خبرها نگاه میکنم و از بی خبری بی تابتر از قبل میشم که مومنی از دوستان معشوق (رجائا) در چه حال و روزیه و سرنوشت باقی مومنین در فراقش چی میشه کاش قبل از مرگ بی قراری برای اونی که باید رو درک کنم بنظرتون ممکنه؟ چه بلایی سرم اومده جانم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه انسان از فقدان اولیای الهی که مأمور اصلاح مسلمین در مقابل استکبار هستند، اینچنین بیتاب میشود؛ حکایت شعور و وجدانی در صحنه است که خبر از آیندهای امیدبخش دارد این انقلاب، صفحه گشوده توحید است، با ظهور مردانی که اشارههایی هستند به سوی عرش که با بودنشان مأمور نمایش حقیقت توحیدیِ عرشاند، در جهان سیاست، تا تاریخی به ظهور آید که حکایت حضور انسان کامل «عجلاللهتعالیفرجهالشریف» میباشد و با شهادتشان که برگشت به مأوایِ عرشیشان میباشد ما را متوجه عرش میکنند. موفق باشید
