با سلام خدمت استاد جانم: استاد در نهج البلاغه مولا خیلی ما را تذکر دادند به اینکه نهایت تلاشتون را بکنید. میخواستم بپرسم این نهایت تلاش مربوط به همه امور دنیوی و اخروی میشه یا فقط برخی امور؟ در روابط زناشویی اگه خانوم احساس کنه تو رابطشون یه چیزایی کمه و همین کمبودها باعث شده کیفیت رابطشون بیاد پایین، خانم باید نهایت تلاشش رو برای برطرف کردن اون کمبود ها بکنه یا چشم پوشی کنه و راضی باشه به آنچه هست؟ سپاس از محبت های شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: در متون دینی ما که راههای سعادت را مقابل ما میگشایند، بحث در آن است که بیش از آنچه برایمان کفایت میکند، دنبال نکنیم. به عنوان نمونه میتوانید به فایل صوتی https://eitaa.com/matalebevijeh/12962 رجوع فرمایید. موفق باشید
آکنده از ایمان ولی دلکنده از جان باش / مانند سلمان نه ولی قدری مسلمان باش / گاهی اگر بادی وزید و گرد و خاکی کرد / از جا بکن هر کوه را از جنس طوفان باش / بر دست سرداران و جانبازان بزن بوسه / این کار یعنی در میان خلق، انسان باش / با دردهای بیدوایت عشقبازی کن / کمتر به فکر جستن یک راه درمان باش / در داخل این خانه رفتن کار هرکس نیست / بیرون بمان اما نگهبان باش، دربان باش / در جنگ کاغذ پارهها بر نیزهها، هشدار / همراه مالک با علی، با اصل قرآن باش / وقتی که میخندند مردم، لحظهی گریهاست / وقتی که میگریند این مردم تو خندان باش / پرواز کن بالا برو بالاتر از خورشید / چون حاج قاسم خار در چشمان شیطان باش / باید کف کفش شما را بوسهباران کرد / با دل خریدار تمام ناز جانان باش / وقتی حمیّت یادگار حاج قاسم هاست / در تنگنای اقتصادی مرد میدان باش / دلخستگیها را برای اربعین بگذار / با کاروان کربلای پنج مهمان باش / ۲ آبان ماه ۱۴۰۴
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی با کربلای ۵ میهمان خدا شدیم، به گفتۀ جنابعالی میتوانیم از جنس طوفان باشیم. خدا میداند قصۀ امروزین ما چنین قصهای است و از این جهت رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «ایران عزیز ما مظهر امید است؛ مظهر امید است.» این ایران، ایرانی است که قهرمانان ما در میدانهای رقابتهای جهانی مدّ نظر دارند. ایرانی که در چهل سالۀ اخیر «امّ القریِ» جهان اسلام شد. موفق باشید
بسمه تعالی. سلام علیکم: با توجه به پرسش ۴۰۶۸۸ که فرمودید جمع میان «حال و قال» باید کرد، دروس حوزوی «قال» را جلو میبرند، لکن شما استاد بزرگوار چه برنامه ای برای «حال» به بنده میدهید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تأمل در معارف توحیدی که بحمدالله در آثار حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» به خوبی مطرح شده، و تأمل در اخلاق حسنه مانند کاری که مرحوم نراقی در «جامع السعادات» به میان آوردند؛ میدان حال معنوی ما را گشوده و گشودهتر مینماید. https://eitaa.com/jameo_saadat موفق باشید
«بسم رب الزهرا» آسمان حرم امن قدس الهی برای پرواز پروانهگان عاشق است و این بال آتشین عاشقانه شهید است که فاصله زمین و آسمان را تا وصال به حرم قدس الهی و نظر به وجه الله میشکافد. هر پرواز را مقصدی است از برای گسستن از زمین و زمان و پیوستن به ملکوت و جبروت حق و باری گشودن دوباره دروازه های آسمان را باید دید که چگونه دوباره راه بر آسمانیان در بند تن گشوده و بال پرواز و جان این آسمانیان منزل نزول و عروج ملائک و روح القدس شده است. بیا و دوباره بشارت و طلیعه بعثت انسان را بر زمین نظاره کن که چگونه جانِ دوباره بر پیکره خاکی انسان آغاز به وزیدن گرفته و بشارت عهد دیگری را در آینده نزدیک میدهد وارسته و آزاد از فریب و مکر و حجاب جهان امروز بر انسان. مومن خود را هرگز مغرور و غره بر قدرت و توانایی های خویش و بی نیاز از حق نمی یابد که حیات مومن در فقر دوباره و دوباره اوست در برابر خالق پس ببین که چگونه سنگ های در آسمان رها شده مظلومان غزه، در آسمان بیت المقدس به رنگ لطف و قهر و انتقام و عدل و نصر خدا در آمده و به دست سپاهیان حق او بر سر خانه های عنکبوتیشان می آید و با هر پرواز در آسمان و اصابت بر زمین نوید: «نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ» سر میدهد. آری که توانایی های ما هرگز تکیه گاه ما نیست و اگر سلاح های ما چون بشارتی وعده صادق حق را نوید میدهد از آن روست که ما آیینه اراده اوییم در تاریخ و وارث روح الله و جلوه و ظهور«فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» آری اینها آهن و سنگ و ابزار بی روح نیست که روح وارثان روح خدا در آن دمیده شده و بر بال دعای ما در پرواز و انجام وظیفه است. ما بر هیچ چیز جز ایمان خویش غره نمی شویم و جز تکیه بر ذات حق تعالی تکیه بر هیچ نداریم که ذکر مومن «یا عِمادَ مَنْ لَاعِمادَ لَهُ» است که هرچه هست از اوست و به سوی او باز میگردد و رنگ اراده و خواست اوست که باقی و ابدی خواهد ماند. پس بخوان به نام اسمای حسنی و آیات مبین حق او که ما وجود مُنجلی اوییم و از ایمان به اوست که نور میگیریم و نور خواهیم داد آری که كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این است آن نگاهی که در میدان جنگ با اسرائیل در مقابل ما گشوده شده، نگاهی فوق نظر به قدرت موشکها و ریزپرنده ها. حقیقتاً آنچه به صحنه آمده است صورتی از ظلمهایی است که در طول چند قرن اخیر، نظام استکباری بر مظلومان عالَم تحمیل کرده است و این قدرت نیست، این آه سینۀ مظلومان است و به همین جهت اصالت ندارد و در واقع به کارِ صاحبان قدرت نمیآید. باید به این نکته بسیار فکر کرد و به گفتۀ جنابعالی آنچه در این صحنهها پیش آمده است، ارادۀ خداوند است تا به لطف او از طریق ما جهان استکبار هر روز تحقیر و تحقیرتر شود. خدا را شکر که در میدان مقابله با رژیم صهیون تا این اندازه در نزد خود احساس حضور میکنیم که آن، احساس حضور ذیل ارادۀ الهی میباشد و از این جهت با هر شهادتی برافروختهتر میشویم. راستی را! رازِ این حضور چیست؟ موفق باشید
سلام و عرض ادب استاد عزیزم: غرض از مزاحمت؛ بنده را که از کودکی با کتب حضرتعالی و امام و رهبری مانوسم و تمام قد صبح و شب برای انقلاب میجنگم، میخواستم استخدام در ارگانی نظامی بشوم. آن هم نه استخدام حقیقی! بلکه یک پروژه ۶ ماهه! از ورود بنده جلوگیری سختی به عمل آمد! چرا؟ چون بنده همسرم ایرانی نیست! بنده اصلا ناراحت نیستم. مشکلی نیست ما با کسی دیگر معامله کردیم. ولیکن سوال بنده این است که با چه روشی میشود با ساختارهای غلطی که به اسم مصلحت نظام ایجاد شده است مبارزه کرد؟ ساختارهایی که ایجاد شده است به هیچ وجه اسلامی نیست. در اسلامی ترین و مقدس ترین ارگانها، ساختارهای غیر اسلامی دارند حکومت میکنند! بنده که کسی نیستم، ولی این ساختارها حاج قاسم ها را نمیگذارد وارد شوند، من گناهکار که جای خود دارم! بنده نگرانی از جهت خودم ندارم. بحمدلله در مکتب شما جوری بار آمده ام که این وقایع طبیعی را هم نورانی میبینم و بر سرعتم می افزاید. ولی حقیقتا صحنه خوبی نیست این صحنه ها برای اعتبار نظام لطمه آور است. چون الان خیلی از مردم این مسائل را از حضرت آقا تفکیک نمیکنند. نمییدانند که ایشان هم مخالف این مسائل هستند. باید چگونه و در چه بستری این مسائل حل شوند؟ دو مساله : ۱. چگونه آن ساختار غلط حل شود؟ ۲. چگونه این دیدگاه مردم را حل کنیم؟ التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این ماییم و چنین تنگناهای تاریخی و صبر و شکیبایی و سبکی که ما را به آیندۀ دیگری می برد به همان معنایی که در این مسیر استودیو به محفل قرآنی که در شبکۀ ۳ تلویزیون ملاحظه میفرمایید، تبدیل میشود تا به جای حضور در محیطی که عملاً فرهنگ غربی در آن میدان حکومت میکند و سیطره دارد؛ به محفل برسیم که حضور در «جهان بین دو جهان» است تا نه از حضور در تاریخ جدید فاصله بگیریم و نه مقهور فضای سکولاریتۀ فرهنگ مدرنیه باشیم. و از این جهت برای عبور از این نوع تنگناها باید صبر پیشه کرد. به همان معنایی که خداوند میفرماید: «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» آنچه پيش شماست تمام مىشود و آنچه پيش خداست پايدار است، و قطعاً كسانى را كه شكيبايى كردند به بهتر از آنچه عمل مىكردند، پاداش خواهيم داد. موفق باشید
سلام با عرض خدا قوت و قبولی طاعات و عبادات: سوالی داشتم در باب اینکه: آیا افقی که در حضور معلمان است افق و حضوری است که هرکس از معلمان تجربه کنند یا باید شرایط خاصی داشته باشند؟ و می خواستم یه توصیه هم داشته باشید البته به معلم های هنر. پیشاپیش خیلی ممنون از شما 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم رویکرد خود معلمان محترم است که با چه رویکرد و انگیزه ای در آن میدان حاضر باشند. عرایضی تحت عنوان «معلمی و پیشوایی نسلی که در پیش است» شده است خوب است به آن بحث رجوع شود. موفق باشیدhttps://cdn.lobolmizan.ir/uploads/shakhsiatha/shahid_motahari/speech/gw5_Moalemi_va_pishvaei_nasli_ke_dar_pish_ast.mp3
طبق توصیه و دستورات اهل بیت علیهم السلام و فتاوای تمام فقهای اسلامی هرگاه کسی در احکام شریعت یا اعتقادات چیزی را به اشتباه به دیگران انتقال دهد وظیفه دارد اصلاح کند و جلوی به فنا رفتن مخاطبانش را بگیرد، و اگر ابزار لازم برای تکیه زدن بر جایگاهی را ندارد، آن جایگاه برای او حرام است، چه جایگاه استادی و تعلیم باشد و چه اجرا و... ، با توجه به اینکه خطای شما در برخی پرسش ها توسط سوال کنندگان تذکر داده و اصلاح میشود و بسیاری از موارد را گزینشی حذف و سانسور میکنید، (مثل سوال راجع به سوتی بزرگ در تفسیر از حدیث امام رضا علیه السلام : العبد اذا اختاره الله...)، اگر هنوز بر عقیده ی خویش هستید سوالات را پاسخ دهید یا اگر متوجه اشتباه تان شدید اصلاح کنید. مخصوصا که خود را مصداق عاقل اصولی همچون وحید بهبهانی رحمه الله دانسته و منتقدینِ برداشتتان را اخباریون غیرعاقل، سوالات و اشکالاتی که ارسال شد اتفاقا راجع به قواعد اصولی بوده است. امانت علمی، اخلاق علمی و تقوای علمی را رعایت کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً بحث مصداق امثال بنده با عالم بزرگواری همچون آیت الله وحید بهبهبانی «رحمتاللهعلیه» نیست. تعجب بنده از آن است که سؤال کننده محترم در جریان مکتب اصولی آیت الله بهبهانی در مقابل اخباریون نمیباشد و اینکه اساساً مکتب اصولی علمای ما که باب اجتهاد را گشوده میدانند، در همین رابطه است که چگونه از روایات قواعد و اصول را استخراج کنند و در همین رابطه عرض شد از روایت مشهور حضرت رضا «علیهالسلام» به همان دلیل که در همان روایت قاعده اصولی مطرح است، میتوان آن نتیجه را اخذ کرد که: « إنَّ العَبدَ إذَا اختارَهُ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ لاُِمورِ عِبادِهِ شَرَحَ لِذلِكَ صَدرَهُ ، وأودَعَ قَلبَهُ يَنابيعَ الحِكمَةِ» هرگاه خداوند، بنده اى را براى امور بندگانش برگزيند، براى اين كار سينه اش را گشاده گرداند و چشمه هاى حكمت به دل او سپارد. همانطور که عرض شد مصداق تامّ این قاعده، مربوط به معصوم است ولی خود روایت به ما اجازه میدهد که آن را برای هر آن کس که به نحوی برای امور بندگانش به میدان آمده است، آن کمکها و الطاف را بنماید که البته بنده مصداق آن را در این زمانه حضرت امام و رهبر معظم انقلاب میدانم و مثل روز روشن است که افکار این بزرگان، حقیقتاً منوّر به تأییدات الهی است. و اینجا است که انسان متأسف میشود که چگونه بعضی با ادعای فهمِ دینی گرفتار همان بلای اخباریگری میشوند که مرحوم شهید مطهری نالهها و گِلهها از آنها دارد. آیا به این سخن حضرت صادق «علیهالسلام» فکر کرده اید که می فرمایند:« أَنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَإِذَا أَعْطَاهُ ذَلِكَ أَنْطَقَ لِسَانَهُ بِالْحَقِّ وَ عَقَدَ قَلْبَهُ عَلَيْهِ فَعَمِلَ بِهِ فَإِذَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ تَمَّ لَهُ إِسْلَامُهُ » (الكافي، ج8، ص: 14) هر گاه خداوند خير بنده اى را خواهد سينه اش را براى پذيرفتن اسلام بگشايد و چون اين مرحمت را در باره او كرد زبانش بحق گويا شود و بستگى بدان پيدا كند و بدان عمل كند و چون همه اينها را خدا براى او فراهم كرد اسلام او را كامل گرداند.
به نظر شما آیا باید به سؤالاتی که در آنها آن نوع بیپرواییها و توهینها نهتنها به بنده، حتی به اشخاصی که شخصیتهای محترمی در فرهنگ دینی ما هستند، جواب داد و در معرض نگاه کاربران محترم قرار گیرد؟! آیا این همان تشییع اموری نیست که شریعت و قانون آن را منع کردهاند؟! در حالیکه حتی منع قانونی دارد. جالب است که هیچ کدام از این افراد حتی جنابعالی ایمیل خود را نمی فرستید تا لااقل به صورت خصوصی جواب داده شود. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: در مورد خطبه ۸۰ نهج البلاغه که در آن امیر المومنین از کاستی زنان در عقل، ایمان، بهره اقتصادی صحبت می کنند. خواهشمند هستم شرح و تفسیر این خطبه را بفرمایید. متاسفانه توجه به معنای ظاهری خطبه باعث برداشت های غلطی از این خطبه در مورد خانم ها شده است و همین امر باعث جبهه گرفتن سفت و سخت خانم ها نسبت به این خطبه و دیگر خطبه های امیر المومنین در مورد زنان شده است. ممنون از راهنمایی شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که آیت الله جوادی در رابطه با این خطبه فرمودهاند از آن جهت که سید رضی خطبه را تقطیع کرده است، به راحتی نمیتوان از آن خطبه نتیجه خاصی به دست آورد بخصوص که در جای دیگر مثل نامه ۳۱ حضرت، واژه «ریحانه» را در توصیف زنان به کار بردهاند. عرایضی در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» در این رابطهها شده است. موفق باشید
سلام: فلسفه ی وجود دشمن و جنگ در دنیا با نگاه توحیدی چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن بسی مفصل است. عرایضی تحت عنوان «قرآن و جایگاه شهادت سید حسن نصرالله» https://eitaa.com/matalebevijeh/17679 انجام شد. امید است که پس از استماع آن عرایض و با دقت روی متنی که از آن سخنرانی پیاده شده، جواب خود را بیابید. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته: استاد اگر انسان بگوید بدن من یا خانه من یا همسر من نوعی دوییت بین اینها وجود دارد که میشود یکی را به دیگری نسبت داد. حال اگر میگوید روح من با توجه به اینکه حقیقت انسان روح اوست چگونه این کلمه معنا دار میشود در حالی من انسان همان روح اوست و به عکس و اینها دو چیز نیستند. اگر بگوییم روح در اینجا یک مفهوم ذهنی حصولی است که به یک امر حقیقی حضوری نسبت داده میشود درست است؟ یا اینکه بگوییم من انسان غیب الغیوب انسان است که روح یکی از شوون و ظهورت اوست لذا میتوان این مرتبه نازله را به آن مرتبه عالیه نسبت داد ولی عوام الناس هم درکی از این کلمه دارند با اینکه از معرفت النفس بی بهره اند! سوال دوم اینکه حوادثی پیش میآید که انسان نوعی گله مندی در نفس خود نسبت به مقدرات احساس میکند خصوصا در صحنه انقلاب و پیشبرد آن که ظاهرا به سود دشمنان تمام میشود مثل اینکه بعد از موشک باران پایگاه آمریکا هواپیمای مسافربری ما توسط خودیها با یک اشتباه سهوی زده میشود و همه آن شجاعتها و حضور حماسی و کار بزرگ تحتالشعاع این قضیه قرار میگیرد آیا اگر این حادثه پیش نمیآمد بهتر نبود؟ با اینکه هیچ توجیه قرآنی و حکمت آمیزی نمیتوان در مورد آن ارائه داد یا رئیس جمهوری که امید مؤمنین و انقلابیون بود یعنی شهید رییسی به شهادت میرسد. شهید بهشتی و شهید مطهری به عنوان دو محور و قطب اصلی مسائل سیاسی و معرفتی و علمی به شهادت میرسند در حالی که اگر زنده میماندند امثال دکتر سروش و مصطفی ملکیان و بعضی سیاسیون منحرف محلی از اعراب پیدا نمیکردند. شهادت رجایی و باهنر و مورد اخیر شهادت حاج سید حسن نصرالله که حتی د ر خواب دیده بود کار اسرائیل را تمام میکند و معبر خواب هم ظاهرا آیت الله کشمیری بوده ولی به شهادت میرسد و صدها مورد دیگر از صدر اسلام تا کنون/ در مورد اینها چگونه باید اندیشید که با امید و اعتقادات ما سازگار باشد و گله مند نباشیم و آیا این گله مندی بد است؟ گاهی حوادث آنقدر عجیب است که انسان نعوذ بالله نسبت به قاعده مندی نظام حکیمانه البته با القا شیطان دچار شک میشود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بزرگان این حالت را علمِ به علم فرموده اند بدین معنا که به علم حضوری خود نزد خود، با علم حصولی آشنا می شویم. ۲. به این فکر کنید که «در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن / شرط اول قدم آن است که مجنون باشی». آیا همه این سختی ها موجب هرچه گشوده تر شدنِ مسیر توحیدی ما نمی شود؟ و آیا شهادت سید حسن نصرالله مبنایی ترین راه برای نابودی اسرائیل نخواهد بود. موفق باشید
سلام استاد گرامی: آقای دکتر داوری در جایی تولید علوم دینی را تمنای محال تلقی میکنند؛ حتی اسلامیزه کردن علوم را کاری عبث میپندارند. این موضوع چگونه با افق آینده و انقلاب تنافی نخواهد داشت؟ یا حتی ایشان بعد از انقلاب میگویند آن انتظاری که از این انقلاب داشتیم، برآورده نشد و آن چیزی که میخواستیم، نبود. البته درجایی هم میفرمایند من به شاعران و نویسندگان این انقلاب امیدوارم. چطور میشود داوری و طاهرزاده را با هم جمع کرد و در مسیر صحیح تفکر قدم برداشت؟ علی رغم اینکه با نگاه به طاهرزاده امیدی در ما جوانه میزند و با نگاه به داوری تمامی راهها برای ما بنبست است چون توسعه نیافتهایم چون هرکاری در این سیستم انجام دهیم به علت فساد اساس و مبنایش راهی از پیش نخواهیم برد. عملاً طاهرزاده و داوری را نمیشود با هم جمع کرد. با نگاه به طاهرزاده و مبانی اش میرویم به جلیلی رأی میدهیم و با نگاه به داوری و تئوری ها و مفاهمهاش از زمانه به پزشکیان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: می دانید که در این مورد بحث زیاد است. نامه ای که ایشان سال گذشته به بنده نوشتند حکایت از آن دارد که گویا می توانیم همدیگر را بفهمیم. در مقدمه کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهان بین دو جهان» نظر مفصل ایشان در رابطه با انقلاب در حوزه ای غیر از حوزه توسعه تحت عنوان «جهان بین دو جهان» آمده است که می توان فهمید در عین نگاه ایشان و تأکیدشان بر توسعه، در جهان بین دو جهان می توانیم حاضر شویم که به نظر می آید آن متن، متن مهمی باشد. موفق باشید
خدمت استاد معظم حضرت آقای طاهرزاده سلام عرض میکنم.
امروز هم مثل بسیاری از روزها به یاد جنابعالی افتادم و لازم دانستم به مناسبت پیشامد نوروز ارادت خود را اظهار کنم و تبریک بگویم.
مدتی پیش قرار بود نامه یا یادداشتی برای من بیاورند و من تا امروز منتظر دریافت آن نامه بودم اما وقتی در اوراق و کاغذهای خود دنبال چیزی میگشتم در لابلای اوراق نوشتههای خود، چشمم به نوشتهای افتاد که از من نبود اما در باب نوشتههای من بود. نمیدانم که چه سهوی بوده است نوشتهای گرامی خطاب به مرا در پوشه نوشتههای من قرار دهند و آن نوشته از نظر من دور بماند؟ آن نوشته نه امضا دارد و نه تاریخ اما چون کلمه به کلمه و سطر به سطر آن بوی دانایی و خردمندی میدهد حدس قریب به یقینم این است که نوشته جنابعالی یا املا شما به شاگردانتان باشد.
چنانکه میدانید از چهل سال پیش گروهی بودهاند که در پشت سپر آزادی خواهی به من ناسزا میگفتند و من به آنها میگفتم شما به گوینده کاری نداشته باشید و اگر میتوانید گفته مرا نقد کنید ولی آنان میپنداشته اند که برای حفظ اخلاق و رسیدن به آزادی باید حرفهایش را با ناسزا و بد نام کردن از میدان به در کرد و آب را گلآلود میکردند.
نوشتهای که یافتم و از یافتنش بسیار خوشحال شدم (و هنوز به یقین نمیدانم نوشته کیست) پر از نکته و درس است و صاحبش از فلسفه جدید و قدیم و حکمت ایران و اسلام و از علوم کلام و شریعت آگاهی عمیق دارد هر چه فکر میکنم جر شما کسی را نمی شناسم که این مایه از خرد و حکمت و دانایی را جمع کرده باشد به همین جهت به یاد شما افتادم و مخصوصا به یاد آوردم که از شما در علم و عمل درسها آموختهام. هرچند که نتوانسته ام از همه آن درسها بهره کافی ببرم. در این نامه با نظر دقیق به مشکلات بعضی نوشتههای من اشاره شده است. این فهم و دقت نظر و دانش را در کسی جز جنابعالی جمع نمیدانم. سخن مرا حمل بر تعارف به افکار مهم و فهم دیگران نفرمایید. دیگران هم در حوزه فهم و نظر خود شاید دقت داشته باشند اما درک زمان مطلب دیگری است. شما صاحب نظری هستید که درد فهم و ارتباطش با دین و زندگی و عمل دارید. از حرف آن نوشته بهرهها بردم و درس آموختم. نقد عالمانه قسمتی است که جامعه و کشور ما از آن محروم است و من بسیار خوش وقتم صاحب نظری بزرگ چون شما نارساییهای فکر مرا تذکر دهد.
سال نو را تبریک میگویم و برای وجود عزیزتان سلامت و آرامش خاطر و توفیقهای بیشتر از خداوند جلَّت عظمته مسئلت دارم
ارادتمند رضا داوری اردکانی
با عرض سلام و احترام خدمت استاد گرانقدر: متن زیر را خواندم و خیلی لذت بردم خواستم نظر شما را جویا بشم التماس دعا یا حق. دقت کردید خداوند چطور شهادت شهید هنیه رو رقم زد ظاهرش اینه که ایشون در یک کشور دیگه و غریبانه شهید شد اما فرض کنید مثل فرزندانشون داخل غزه به شهادت می رسید کجا بر پیکرشون نماز می خوندن؟ چند نفر جمعیت می تونست در تشییع ایشون شرکت کنه و چه کسی بر ایشون نماز می خواند اصلا پوشش خبری چندانی داده می شد؟ باز هم دشمن احمق خواست نور الهی رو خاموش کنه ولی تقدیر الهی اینطور رقم زد: ۱. کسی که از همه چیز خودش گذشت، در مملکت امام زمان شهید شد. ۲. نائب امام زمان بر پیکرش نماز می خواند. ۳. تشییع میلیونی و با شکوه. ۴. با پوشش خبری جهانی لحظه به لحظه و محل اجتماع تمام آزادی خواهان جهان که با او وداع کنند. از این زیباتر هم داریم؟ و از این مقتدرانه تر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً نکته مهمی است و بنده آنچه برای شهید هنیه پیش آمد را ریشه در خلوص ایشان میدانم تا آنجایی که ملاحظه کردید چگونه دلهای نورانی و معنوی مردم در جان و قلب خود تا این اندازه او را به جان خود نزدیک دیدند و همانطور که عرض شد ملاحظه کردید در آخرین دیدار با رهبر معظم انقلاب، این رهبر انقلاب هستند که آغوش میگشایند برای آن شهید. و این حکایت از آن دارد که یگانگیها تا این اندازه شدید شده است و این راز مهمی است برای آینده تاریخ ما. موفق باشید
سلام استاد: آیا شما تضمین می کنید که اگر اصلاحات سمت غرب بره داره آخرین نفس هاش را میزنه؟ اگر این مردم ما هستند که با رسانه ها براشون مسائل را وارونه میکنند و مردم دوباره به همین ها رای خواهند داد و هر اتفاقی هم بیفته همونجوری که در مناظره ها نظر داشتیم خیلی راحت هر چیزی که خواستند می گویند چون روی جهل مردم خیلی خوب حساب باز کردند و این مردم هم با جان دل پذیرایشان خواهند بود. استاد مسئله اینجاست اگر ما قرار است اجازه بدهیم مردم خودشان فکر کنند که ۱۴۰۰ این اتفاقات افتاد و فکر نکردند که اگر می کردند امروز دیگه این اشتباهات تکرار نمی شد و اگر قرار است که اشتباه کنند تا کی و تا کجا؟ به نظرتون همه این اتفاقات از اون اول تا به اینجا بهونه خدا نیست؟ اگر جواب بله یا نه هستش چرا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نباید تلاشهای ارزشمندی که شده است که حتی در دل آن سیاهنماییها منجر به حدود ۱۴ میلیون رأی به آقای جلیلی شد، مورد غفلت قرار گیرد و این حکایت از آن دارد که میتوان تلاش کرد تا سطح فهم جامعه ما رشد کند. ما کوتاهیها و تنگنظریهایی داشتهایم که بهانه شد تا عظمتهای حضور تاریخی انقلاب اسلامی درست دیده نشود. موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: به خاطر کاهش میزان مشارکت در انتخابات ها و مخصوصاً انتخابات جمعه گذشته، خیلی مورد ملامت و سرزنش و تحقیر قرار گرفته ایم. به نظر حضرتعالی علت یا علت های این مسأله چه چیزهایی هستند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا در شرایطی اینچنین که مردم در زیر رگبارهای تبلیغات منفی و سختیِ معیشت قرار داده شده بودند، چنین حضوری، یک معجزه تاریخی نیست؟ آنهم با برنامههایی که تلاش داشتند دولت آیت الله رئیسی را تا آنجا زمینگیر کنند که به گفته خودشان، مشارکت کمتر از ۱۵ درصد باشد. کانال «کشکول» نکاتی را متذکر شده که میتواند قابل توجه باشد. https://eitaa.com/mahdian_mohsen/1119 . موفق باشید
دم دمای صبح بود آفتاب خیلی افقی و مماس به زمین تابیده و زمین را طلایی کردهبود، وسط این دشت طلایی یک جمعیت سیاهپوش سحرخیز به یک سمت حرکت میکنند از مزار امام به سمت دانشگاه! چه آغاز و فرجام زیبایی ظاهرش به سمت ایستگاه مترو بود، باطنش اما به سمت منزل بعدی انقلاب، چشمهای خسته و خواب زده و چند روز اشک ریخته که در بهت فتح جدید انقلاب بودند. آنقدر در بحبوحه حادثهها هستیم که روایت کردن آنچه بر ما و زمانه ما میگذرد بسی سنگین و دشوار است، هر انسانی در آن جمعیت برای یافتن خودش، به آن اقیانوس پیوسته بود، گویی قطرههایی باشیم که بیاقیانوس تبخیر میشویم و در گداختن بیمعنایی گم میشویم اما در دل آن جمعیت ما خود را پیدا کردیم سالها مجاهدت مردانی که هرگز همه ابعاد شخصیتشان بر ما آشکار نشد، خون حیاتی تازه در ما دمید، ۸ نفر شهید شده بودند اما میلیونها نفر بدون آنکه برایشان مهم باشد که چرا رنج این راه را به جان میخرند، چرا در این ازدحام خود را گم میکنند آمده بودند تا در کنار هم دوباره خود را در جمعیتی هم عهد از نو بیابند از نو بشناسند و چشم جهانی نگران این جمعیت بود قبلا شنیده بودم که مجردات تزاحم ندارند، جسمهای ما در ازدحام بود و روح ما آنچنان کنار هم لطیف و سیال جا گرفته بود که دلت میخواست بدنت ذوب شود تا جای اطرافیانت را باز کنی. ما در میانه این بودن و نبودن مستی کنار نهرهای بهشت را چشیدیم ما در گرمای آفتاب ساعتها ایستادیم تا سه بار با امام و مقتدایمان شهادت دهیم «اللهم انا لانعلم منهم الا خیرا» و آن لحظه که همه با هم شهادت دادیم تمام تاریخ بشر را در ثانیهای مرور کردیم از «انی اعلم ما لاتعلمون» که حضرت الله با ملائکه گفت تا «لایرون فیها شمسا و لا زمهریرا» گویی خدا از این صحنه اشک شوق میریخت و باز به ملایکه میگفت «الم اقل لکم انی اعلم غیب السموات و الارض» و آن لحظهای گویی آن غیب آسمانها و زمین در ناله بیادعا و زلال چند میلیون انسان رخ نمود. ما بر مرده ها نماز نخواندیم ما «نفخت فیه من روحی» را باز گفتیم جمعیتی که هیچ نام و نشان از هم نمیشناسند چون آشنایانی دیرینه با هم یک نفس شدند و در روح انقلاب نفسی تازه دمیدند قوت نفس انقلاب مرده زنده میکند. امت مسیح را باذن رب این انقلاب زنده میکند. این نفسها تا آنسوی جهان میرود و کودکی در غزه و جوانی در اروپا حس حیات میکند تا کسی با ما نفس نکشد حال ما را نمییابد. کدام شخصیت سیاسی در کجای جهان چنین محبوب بود؟ مگر عنوانهای قراردادی اجتماعی و سیاسی را چنان قوتی هست؟ آری ما جایی که درست به خاطر نداریم با هم عهدی بستهایم و با واقعهای به غایت غافلگیر کننده، دوباره عهد قدیممان را به یاد آوردیم مسیر، پرازدحام و پررنج و طولانی بود اما چرا خوش گذشت؟! چرا با هرکه سخن میگفتی آشناست؟! گویی ما سالهاست حرفهایمان را زدهایم انگار ادامه حرفهای گذشته است! با هم اختلاف نداشتیم؟ چرا بود، حتما اختلاف هم بود قرآن در وصف منافقان میگوید «تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتی» و امروز ما امت پیامبر را دیدیم که «تحسبهم شتی و قلوبهم واحدة» فریب دعواها و اشتباهات ما را نخور، ما درباره فلان برنامه دولت و بهمان طرح مجلس و روش امر به معروف فلان نهاد اختلاف داریم، حتی گاهی خودمان هم فریب این اختلافها را میخوریم اما صبح عید فطر که پشت سر آقا نماز میخوانیم، امروز که با همه گلایهها از عملکرد دولت، چند میلیون نفر اشک ریختند و صادقانه سه بار زمزمه کردند، «اللهم انا لانعلم منهم الا خیرا» دیدیم که دلمان صاف نشد؛ صاف بود ما همه از یک خم ساغر نوشیدهایم ما همه مست یک شرابیم همه اهل یک میخانهایم، یکی هفت خط دیگری جورکش، یکی صافی نوش و دیگری دُردکش
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این است قصه حضور در تاریخی که با توحید آغاز میشود تا در دفع استکبار درون و بیرون، گامها آغاز شود و به گفته جنابعالی آغازی باشد برای آغازی دیگر و حضور در بیکرانگی خود در عین درک بیکرانگی انسانهایی که حقیقتاً امت واحد و قلبهای یگانه دارند. چه اندازه این یگانگیها و این ایثارها زیباست و چه اندازه انسان، خود را در طلبِ حفظ این یگانگیها حاضر است به آب و آتش بزند؛ چه در این سویِ جهان ایستاده باشد و چه در آن سوی عالم. تنها کسانی می توانند چنین یگانگی و چنین حیاتی را احساس کنند که از غارهای تنگ خودبینی و خودخواهی و خودرأیی عبور کرده باشند. موفق باشید
با سلام: استاد عزیز سوالی برایم پیش آمده از خدمتتان می پرسم. استاد در مورد تولد انسان ها، هر انسانی مجموعه ای از اخلاق و خلقیات و ویژگی های جسمی و روحی است که برخی و شاید بیشتر را از پدر و مادر به ارث می برد. حال اینطور فکر کردم که این فرزندی که اقتضای به وجود آمدن دارد و دارای ویژگی های مختص به خود است که تنها از یک پدر و مادر خاص با ویژگی های خاص اینها را به ارث می برد. حال در مورد انتخاب همسر و ازدواج هم هر مرد و زن طبق یک تقدیر خاص شاید برای هم ساخته شده اند. استاد آیا اینطور صحیح است که بگوییم که برای هر مردی یک زن و بالعکس تقدیر شده است که فقط با او می تواند ازدواج کند و مسیر رشد خود را طی کند؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آیه ۱۷۲ سوره اعراف که میفرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ، قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا» هرکس قبل از تولد در پشت پدر خود به عنوان نطفه بوده است و از این جهت میتوان گفت هر فردی از پدر و مادر خاصی متولد میشود. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: شخصی از آشنایان که قبلاً از نظر اعتقادی نسبت به اسلام بی اعتقاد بوده، جدیدا علاقه مند شده که قرآن را بخواند و به نحوی در اعتقاداتش بازنگری کند. از من خواسته سوره ای از قرآن را به او معرفی کنم تا به وسیله المیزان تفسیر آن را بخواند. به نظر شما کدام سوره را به او معرفی کنم؟ همچنین مسیر دیگری غیر از این راه برای او وجود دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از دنبالکردن مباحث شرح صوتیِ کتاب «ده نکته در معرفت نفس»؛ خوب است که به شرح صوتی سوره زمر پرداخته شود که هر دو روی سایت هست. موفق باشید
سلام و درود خدا بر استاد عزیز: با اینکه میدانم این پرسش شاید به حضرتعالی ارتباطی نداشته باشد و خود جناب آقای دکتر داوری اردکانی باید پاسخ بدهند اما برای شما و به تبع ما، که به آرا و نظرات این متفکر و فیلسوف زمانه توجه جدی و ویژه داریم سوال پیش می آید چرا ایشان در حادثه سانحه سقوط بالگرد هواپیما به اندازه یک خط تسلیت هم نمیفرستند و همچون گذشته در مورد این مسائل به این بزرگی سکوت میکنند در حالی که فیلسوفی روسی نیز پیام میفرستد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که جناب آقای دکتر رضا داوری با توجه به تعلق عمیقی که نسبت به انقلاب اسلامی دارند و در نشستی که آقای دکتر رضا داوری در تاریخ پنجشنبه ۲۶ مرداد سال ۱۳۹۶ در خانه مشروطه اصفهان داشتند، از ایشان پرسیدند: «آیا انقلاب اسلامی راهی را برای ما باز کرده است؟ و آیا امکانات تازهای به روی ایران گشوده است؟» ایشان در جواب میفرمایند: «چرا در بدیهیات شک میکنید؟ مگر میتوان گفت که حرکت امام خمینی یک گشایش در تاریخ ما نبوده؟ انقلابی رخ داده وعهدِ دینی تجدید شده است، مهم آن است که ما چطور میخواهیم رونده این راه باشیم. اکنون باید گشایش را فهمید و البته به آن دلخوش نشد، باید به امکانات و چگونگی این راه دقت کرد. ما قدم به قدم باید آن را بگشاییم.» و از این جهت میتوان گفت شاید خود را در جایگاهی نمیدانند که باید نسبت به این امور وارد شوند و بیانیه صادر کنند. درحالیکه همه دغدغههای ایشان، سرافرازیِ ذات انقلاب است در همه مراحل تاریخیاش. موفق باشید
سلام: جانم این حجم از دلهره، اظطرار، اضطراب، نگرانی، بی قراری، تشویش، دلتنگی، غم، لابه، استغاثه، تضرع، دعا برای سید اولاد پیغمبر چه زیباست. خدا سید ابراهیم رو حفظ کنه ولی اولاد پیغمبر با اولاد پیغمبر چه فرقی داره؟ واقعا این اولاد پیغمبر با اون اولاد پیغمبر فرقی نداره؟ آه آه و صد آه که من هیچوقت برای اون اولاد پیغمبر که پدر زمان بندگان خداست تا این حد مضطر نشدم و با تمام قلبم دعا نکردم در پدر بودن او شکی نیست شاید من بنده خدا نیستم که برای غیبت و مصیبت سرپرستم بی تاب نیستم یا خودم رو محجور نمی دونم و احساس نیاز نمی کنم. اگه مستقلم از سرپرست و ولی زمانم که وای بحالم اگه بنده خدا نیستم، بنده کی یا چی شدم؟ خدایا من چه بلایی سر خودم آوردم؟ من نسبت به امام زمان غائب غریبم بی تفاوتم و نسبت به چند ساعت بی خبری از سایه مرد حقیقی زمان بی تاب. آه چه دروغ غم انگیز مقدسی حقمه که بی تاب پایینتر باشم چون لایق استغاثه غیبت جان عالم نیستم و همین غنیمت حال منه ولی نیمه خالی لیوان بدجور تو ذوق میزنه. پرسیدم چه کنم عاشق بی قرار شم که خواب و خوراک ازم گرفته بشه منظورم همین حس و حال الآنمه ولی انگار هربار تو یه مصداق ضعیفتر خودش رو نمایان می کنه حال عجیبی که نمی خوام سر از سجده تضرع بردارم تا خبر خوش رو بهم بدن اما هر بار مثل اسپند رو آتیش به خبرها نگاه میکنم و از بی خبری بی تابتر از قبل میشم که مومنی از دوستان معشوق (رجائا) در چه حال و روزیه و سرنوشت باقی مومنین در فراقش چی میشه کاش قبل از مرگ بی قراری برای اونی که باید رو درک کنم بنظرتون ممکنه؟ چه بلایی سرم اومده جانم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه انسان از فقدان اولیای الهی که مأمور اصلاح مسلمین در مقابل استکبار هستند، اینچنین بیتاب میشود؛ حکایت شعور و وجدانی در صحنه است که خبر از آیندهای امیدبخش دارد این انقلاب، صفحه گشوده توحید است، با ظهور مردانی که اشارههایی هستند به سوی عرش که با بودنشان مأمور نمایش حقیقت توحیدیِ عرشاند، در جهان سیاست، تا تاریخی به ظهور آید که حکایت حضور انسان کامل «عجلاللهتعالیفرجهالشریف» میباشد و با شهادتشان که برگشت به مأوایِ عرشیشان میباشد ما را متوجه عرش میکنند. موفق باشید
سلام خدمت استاد بزرگوار: منظور از انسان صغیر و عالم کبیر در عبارت زیر چیست: «این عالم همان انسان است که گشوده شده، انسان همان عالم است به جامعیت. انسان، عالم کبیر است به اعتبار جامعیت اسـما و صفات و عالم، انسان صغیر است به اعتبار کثرتها»
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن بسیار مفصل است. آری! در نسبت اوج محتوا، انسان، عالم کبیر است و در نسبت با وسعت مادی و حضور کثرات، انسان، عالم صغیر و عالم غیر انسان، عالم کبیر است. موفق باشید
سلام و درود و نور رحمت الهی تقدیم به پیشگاه حضرت حجت ارواحنا له الفدا و استاد طاهرزاده مهربان: استاد من در اقوام خودم و همسرم از افراد درجه کسانی هستند که بعضاً نماز شب هم میخونم ولی با حضرت آقا رهبر معظم عناد دارند و بقولی مصداق حسبنا کتاب الله هستند و من وقتی میان خونه مون خیلی عذاب میکشم از لحاظ روحی، اصلا جرأت ندارم کتاب دعایی دستم بگیرم، یا بچه هام وقتی اظهار علاقه به آقا میکنند مسخره شون میکنند، نمیتونم رابطه روحی و وجودی برقرار کنم، دوستشون داشته باشم، ولی خیلی افراد غریبه هستند، یا از آمریکا و اروپا هستند و الان برای غزه دلسوزی میکنند، بی حجابند ولی چفیه میپوشند و به اقتدار سید علی خامنه ای مینازند، هنوز مسلمان نشدند ولی قلبشون به رهبر ایمان داره، من این افراد رو خیلی دوست دارم. هر دو گروه رو دعا میکنم ولی با دسته اول نمیتونم همصحبت بشم چون وجه مشترکی نداریم. آیا من از روی نفسم نمیتونم ارتباط قلبی برقرار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! این لطف خداوند است که ما را با انسانیت انسانها که بهرهای از نور انسانِ کامل دارند؛ آشنا و مأنوس کرده است در هر کجا که باشند. و مطمئن باشید کسانی که نور انسان کامل را در حضرت نایب الإمام آیت الله خامنهای «حفظهاللهتعالی» نمییابند و یا دل به رهنمودهای معنوی او نمیسپارند؛ هیچ بهرهای از حقیقت در خود ندارند. موفق باشید
با سلام و عرض ادب و احترام فراوان خدمت استاد بزرگوار و دلسوز و صبور: من یک معلم تربیتی پرورشی در سطح نوجوانان متوسطه هستم. یک استدلال کوتاه و منطقی و مفید و عاقلانه در مورد اینکه چرا ولی فقیه نایب امام زمان علیه السلام هست و واجب الاطاعت میخواستم ازتون. چون خیلی ازم میپرسند و حوصله شنیدن جوابهای طولانی هم ندارند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود بعد از مطالعه قسمت «حکومت دینی» در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» رجوع شود آن هم به روایتی که از حضرت امام صادق «علیهالسلام» داریم که: رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» فرمودند: «يَحْمِلُ هَذَا الدِّينَ فِي كُلِّ قَرْنٍ عُدُولٌ يَنْفُونَ عَنْهُ تَأْوِيلَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْجَاهِلِينَ كَمَا يَنْفِي الْكِيرُ خَبَثَ الْحَدِيد» در هر قرن انسانهاي متعادل و عدولي هستند که اين دين را حمل نموده و هرگونه تأويلِ اهل باطل و تحريف افراطيون، و ادعاهاي جاهلين را از آن دور ميگردانند، همانطور كه کورهي آهنگران پليدي و چركي آهن را پاک ميکند. موفق باشید
سلام و عرض احترام جناب استاد؛ دوستی دارم که به تناسخ معتقد هست و می گوید چند مرتبه زندگی های قبلیش رو در خواب دیده به عنوان نمونه جملاتی از ایشون رو براتون ارائه میدم تا خودتون بیشتر متوجه بشید میگویند آیه ی ۲۸ سوره ی بقره دلالت بر تناسخ دارد و می فرماید: میگه شما مرده بودید نمیگه شما وجود نداشتید یا بصورت خاک بودین خداوند عالم کلمه اشتباهی بکار نمیبره مرده بودید یعنی زنده بودید بعد مردید بعد دوباره زنده کردیم شما رو و دوباره می میرانیم و دوباره زنده میکنیم کلمه ی مرده بودید اول دال بر زنده بودن قبل از اون مرده بودن داره وگرنه میگفت شما وجود نداشتید و بعد هم به یکی از خواب هایی که دیده استناد میکنه که؛ من از ارتفاع بشدت ترس دارم یعنی در حد مرگ میترسم چندین بار از خداوند عالم خواستم علت ترسم رو نشونم بده و من توی خواب رفتم به یکی از زندگیهام من یه زن حدودا ۳۰ ساله قد بلند و سبزه رو بودم از جمله اولین کسانی بودم که مسیحی شده بودم و سربازای یهودی من و یه تعداد دیگه رو بردن بالای یه کوه خیلی خیلی بلند و گفتن از عقیده ات برگرد ولی من مرتب فریاد میکشیدم یا عیسی مسیح و اونا من رو پرت کردن پائین. پائین کوه مردم زیادی جمع شده بودن اینقدر کوه بلند بود از بالا مثه مورچه بودن یه تعداد زیادی هم مصلوب شده بودن و زیر پاشون یه عالمه چوب بود که آتیشش زدن اصلا مثه خواب نبود توی راه که با غل و زنجیر می بردنمون چون میدونستم دارم می میرم به تک تک سنگ ریزه ها و گیاهها با حسرت نگاه میکردم. جواب چی هست این خواب چه مضمونی داره و میگه روح باید متعالی بشه و به درجات عالی برسه تا به الله و ملاقات با خداوند عالم برسه جوابتون به این شخص چی هست؟ ممنونم از وقتی که برای ما میگذارید در پناه خداوند محفوظ و موید باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد فهم درستِ آیات، خوب است به تفسیر آن آیات بخصوص به تفسیر «المیزان» رجوع شود. از طرف دیگر با توجه به اینکه دلایل محکمی در نفی تناسخ هست و جناب صدرالمتألهین در جلد هشتم «اسفار» مطرح فرمودهاند؛ بیشتر باید این نوع احساسها را مبتنی بر وَهم دانست. رجوع شود به کتاب «معرفتِ نفس و حشر» صفحه 105 https://lobolmizan.ir/book/268?mark=%D8%AA%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%AE. در ضمن خوب است به پرسش و پاسخهای شماره 4173 و 4224 و 5988 و 13572 و 27073 رجوع شود. https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AA%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%AE&tab=quests&inner_tab=all-quest
در ضمن عنایت دارید که هرگز نباید مبتنی بر خواب و رؤیا، اندیشه و معرفت خود را شکل داد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: شما همواره فرمودید که اشتغالات زیاد دنیایی مانع کسب ورع می شود و یا توجه دادید به احادیث پیرامون بخش بندی کردن زمان و اختصاص قسمت اعظم فعالیت روزانه به مشاغل را اشتباه دانسته اید. این مطالب را با مرور زندگی برخی از بزرگان معاصر نتوانستم تطبیق دهم، به عنوان مثال در وصف پرکاری شهید طهرانی مقدم و یا حاج قاسم بسیار شنیده ایم. لطفاً در فهم درست این مسئله مطلبی بفرمایید و یا اینکه مرجعی را معرفی بفرمایید که ابهامات بنده را برطرف کند. سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی افقی از نور توحید در دل تاریخ در مقابل انسان گشوده شود، حضور فعّال او در صحنه صحنههای آن تاریخ نه تنها مشغله نیست بلکه حضوری است عین توحید که انسان در هر لحظه آن حضور، در هرکجا که باشد احساس میکند در قرب الهی قدم برمیدارد، حال چه شهید تهرانی مقدم باشد و ساختن موشک و یا شهید آوینی باشد و تهیه «روایت فتح» و یا اشکهای نیمه شب رهبری باشد در دعا به ملتی که بنا دارند در راه حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» قدمی جلو بگذارند. در آن صورت «همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت». موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و آرزوی سلامتی و عمر با عزت برای حضرتعالی که مایه گرمی دلها و روشنی چشمها به معارف الهی است. استاد، در صفحه ۳۵ کتاب ولایت در قرآن می فرمایید که ولی فقیه نماینده و وکیل مردم نیست که باید تلاش کند هر چه بیشتر منافع مردم بدستمان برسد بلکه او ولی دین خداست تا هر چه بیشتر دین خدا حفظ شود. ۱. جدا ساختن این دو مقوله در حوزه مدیریت ولی فقیه چگونه میسر است؟ آیا حفاظت از دین مردم بدون عنایت به مدیریت آب و خاک و سایر منابع سرزمین که با سرعتی دهشتناک در حال نابودی و تخریب است، اقتصاد تامین کننده دخل و خرج زندگی، عدالت اجتماعی و غیره و غیره که خود حضرتعالی کاملا بدان واقفید ممکن و میسور است؟ ۲. جسارتا در حضور عالمی چون جنابعالی عرض می کنم که در آیات مکرر قرآن، توصیه موکد به مومنین و مسلمانان می شود که خدای متعال و معرفی شدگان از جانب او را به ولایت برای خود برگزینند و از غیر دوری کنند. حال چگونه می شود که تصریح می فرمایید آنان تنها ولی خدا هستند نه ولی مردم؟ در همین راستا ابهامات دیگری هم از جمله پاسخگوئی در برابر اختیارات برای مدیریت جامعه مطرح است که بیش ازین وقت عزیز شما را نمی گیرم. دعاگوی وجود گرانقدرتان هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: موردی که میفرمایید از مباحث دقیقی است که آیت الله جوادی به طور مفصل در دروس خود آن را موشکافی کردند تا روشن کنند ولیّ فقیه جهت اصلاح امور انسانها وظیفهای عمیقتر از رعایت میل مردم دارد و نه آنکه اوامر او جدای از نیازهای مردم باشد، بلکه به نور ولایت الهی و در چنین راستایی، متولی امور مردم است و خود او نیز محکوم و مقیّد به حکم خود میباشد، زیرا حرف او، برداشت و تفقّه او از سخن خداوند است. پس در واقع ولیّ فقیه رقیب خداوند نیست تا آن مشکلی پیش آید که میفرمایید. عرایضی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت عنوان «مبانی حکومت دینـی» صفحه 195 شده است که میتوانید بدان رجوع فرمایید. https://cdn.lobolmizan.ir/uploads/old/book/file/1383_lobolmizan.ir_490_Mabani%20Nazari%20Nabovat%20va%20Emamat.pdf موفق باشید
