بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35779

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد عزیز: آیا اصلا در بین معلمان باید رتبه‌بندی ایجاد کرد به این نحوی که دارند انجام می‌دهند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته چندان در جریان نیستم و تا آن‌جایی که در جریان هستم ظاهراً برنامه موفقی نبوده. تازه اصل مسئله هم مورد سؤال است که آیا می‌توان معلمان را از این طریق طبقه بندی کرد و یا باید با تقویت وجدان اخلاقی آن‌ها کمک کرد تا آنان به بهترین نحو وظیفه خود را انجام دهند. موفق باشید

35549

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام حضور استاد محترم: ببخشید می خواستم کتابی در مورد ابعاد عرفانی بارداری و تشکیل فرزند معرفی کنید که اصلا آیا این ایام سیری هست؟ ملکوت آن نوزاد گره به ملکوت مادر خورده؟ کلا هرچه در این مورد هست و حتما جالب هست بیان نمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موردکتابی نمی‌شناسم ولی هر آنچه مادران بر اساس تذکراتی که در روایات داریم، بیشتر خود را در آرامش معنوی قرار دهند؛ فرزندانِ آنان از روح مادر بهتر بهره‌مند می‌شوند. موفق باشید

35346

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: چگونه با دیدن یک گل زیبا، جمال خدا را شهود کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکات، پرسیدنی نیست. با مقدمات لازم إن شاءالله پیش می‌آید. اتفاقاً با پرسیدنِ این نوع احوالات، عملاً انسان از ساحتِ نظر به ساحت فهم عدول می‌کند و این‌جا است که جناب مولوی می‌فرماید:
چون نپرسی زودتر کشفت شود ** مرغ صبر از جمله پران‌تر بود
ور بپرسی دیرتر حاصل شود ** سهل از بی صبریت مشکل شود
موفق باشید

 

35337

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: علی (ع) مظهر اسم جامع الله بود. پس چرا مردم زمان او تجلیات الله را در او ندیدند؟ سوال دوم: آنهایی که در زمان علی (ع) او را خدا فرض کردند آیا تجلیات اسم الله را در علی (ع) دیدند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌دانید که این مباحث نیاز به مقدمات دارد وگرنه حتی در جواب‌دادن به این سؤالات، واژه‌ها معنای خود را به ظهور نمی آورد. آری! رسول خدا و ائمه هدی «علیهم‌السلام» به همان معنا که از رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» داریم که فرمودند: «من رانی فقد رای الله» همه مظهر نور الله می‌باشند و این غیر از آن است که آنان خودشان ذات حضرت الله باشند. موفق باشید

35327

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: مقصود از ابعاد مادی حق و زمانمندی آن این نیست که خداوند جسم داشته باشد بلکه اگر قائل به وحدت وجود باشیم قاعدتا عالم ماده نیز خارج از خدا نخواهد بود بنابرین در ساحت ماده زمانمند و در ساحت های مجردش بی زمان است و ذاتا نسبت به زمان و بی زمانی لابشرط خواهد بود این مسئله نسبت به بقیه صفاتی که مربوط به عوالم پایین تر است نیز صادق است. بنابرین صفات سلبی نسبت به ساحت های مجرد حق و به شرط لایی او صادق است نه ذات. ذات حق لابشرط است نسبت به جسم، زمان، مکان و ... داشتن یا نداشتن این برداشت را تایید می فرمایید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «وحدت وجود» حکایتِ حضور بیکرانه حضرت حق است با جلوات اسماء حسنایش، و این غیر از آن است که هر چیزی خدا باشد. بلکه برعکس، اموری مثل ابعاد مادی عالم، حجابِ حضرت حق است. موفق باشید

35242

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: شما در ده نکته در معرفت نفس می‌فرمایید که: هر موجود مجرد یک حضور و یک ظهور دارد. این اصل بالا را از کجا آورده اید؟ آیا اصل فلسفی است و یا مبنایی دیگر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به عرایضی که در میاحث «ده نکته» عرض شد هرکس خودش باید در نزد خودش به این نکات برسد. موفق باشید

35191

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: ظاهرا موسیقی از زمان حضرت آدم علیه السلام با دو دسته شدن قوم ساخته شده، بیشتر از هر چیز یک قرن گذشته تا به امروز موسیقی اوج گرفته بطوری که خوانندگان را فرشته ای میابند که به جای آنها میخواند یا تسکین دهنده رنج ها و برگیرنده از کثرات و وحشی گری هاست یا بالعکس. حتی از بزرگترین تشیع جنازه های دنیا بعد از مذهب و سیاست به خوانندگان تعلق گرفته و شرق و غرب هم نشناخته. پیداست امر خاصی در پشت این ظواهر مخفی شده که بنده حرفی براش ندارم اما می‌شود در چهارچوب انسان شناسی مخصوصا بشر آخر سخنی را‌ با بنده در میان بگذارید؟ بسیار مشتاقم تا ببینم آیا امکاناتی هست که خدا وقتی با نواهای خوش بندگان را جانب خود می‌خوانند گوش های ما نیز آن نداها را بشنوند؟ آیا امکانش هست در شرایط های پاک درون و بیرون که دست شیطان بسته است و جهانی سرتاسر خوشخوان و در یک عمومیت بشر بتواند از شلوغی ها به سوی یگانگی خود را نجات یافته بیابد و تسکین گیرد؟ می‌دانیم تسکین و سلامت نفس با رجوع به ابعاد اصیل انسانی خود محقق می‌شود و می‌دانم اگر در شرایطی غیر از جهان توحیدی آخرالزمان بود چنین سئوالی معقول نبود اما اتفاقا امروز پرسش این سئوال باعث خوشحالیست زیرا شرایط ها در حال تغییر است و هر آنکه قدم ها را محکم و سریع تر بسوی آینده خویش یا همان انقلاب اسلامی بردارد مستقر تر و مستحق تر است برای یافتن استعداد ها و شگفتیهای انسانی خود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز حقیقتاً از این‌که نقش موسیقی در آن زمان‌ها چه بوده، اطلاعی ندارم. آری! بعید نیست ندای عالَم بالا بوده که به ظهور آمده و البته با غلبه خودخواهی‌های بشر بر روان انسان، آن راه بسته شده است. به نظر می‌آید آنچه امروز می‌تواند مدّ نظر باشد آن است که  اگر راهی بس گشوده و گسترده سزاوار این انسان‌ها است که شماها باشید، چرا همچون پرندگان بال‌های آماده پرواز خود را نمی‌گشایید تا بام‌های بلند آسمان جایگاه شما باشد؟ تا احساس پوچی به سراغ‌تان نیاید. آگر باغچه جان‌تان دارد می‌میرد و اگر حیاط خانه جان‌تان تنها است و در انتظار بارش یک ابرناشناس است، چرا به ابرناشناسی که با حضور در جهان دیگر انسان‌ها در حال بارش است پرواز نمی‌کنید؟ چرا به راهی که بس گشوده و گسترده مقابل‌تان گشوده شده است، فکر نمی‌کنید تا همه دشت‌ها در درون‌تان به ظهور آیند؟ دشت‌هایی که انسان‌ها در آن و در این روزگار معنای قناعت و تواضع و دوست‌داشتن و مهرورزی و تقوا را یک جا می‌فهمند و با حضور در خاطرات سبز و زنده دیروز فردای خود را معنا می‌بخشند تا جواب گشودگی و گستردگی خود را بدهند و گرفتار نیست‌انگاری این دوران که همان بی‌جواب‌گذاشتن بال‌های آماده پرواز است، نشوید. موفق باشید

35055

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: با سپاس فراوان از شما، در صوتهای مربوط به بحث معاد فرموده اید که هنگام خستگی یا پیری که حکم بدن ضعیف می‌شود، حکم خیال قوی می‌شود. دلیل این موضوع چیست؟ آیا می‌شود گفت که چون بدن خسته است، نفس برای کار کشیدن از آن باید توجه بیشتری به بدن داشته باشد و در نتیجه تمرکزش برای کنترل خیال کمتر است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی نفس به جهت خستگی بدن نسبت به تدبیر بدن تمرکز لازم را نداشته باشد، قوه خیال میدان بیشتری پیدا می کند و با استراحت و با آماده کردن بدن جهت تدبیر نفس، عملاً نفس ناطقه در موطنی که باید اراده کند قرار می گیرد. موفق باشید

39863

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: استاد عزیز فکر نمی‌کنید یکی از دلایل اصرار بر مذاکره از طرف آمریکا بستن دست ایران در اقدام مستقیم بر علیه اسرائیل باشد تا آنها قدم به قدم کارهای بعدی خود را انجام دهند و موقعیتی پیش بیاید که کار از کار گذشته و دیگر اقدام عملی فایده ای نداشته باشد در حال حاضر با توجه به شروع مذاکرات که می‌تواند چند سال به طول بیانجامد اگر ایران اقدامی ضروری انجام دهد منافقین و عوام الناس و انسانهای کج اندیش چه خواهند گفت؟ حتما می‌گویند باز هم مذاکرات داشت به نتیجه می‌رسید تا تحریم‌ها برداشته شود ولی نیروهای انقلابی و رهبری با اقدامی نابجا کار را خراب کردند اگر اینگونه باشد واقعا آنها استاد شیطنت هستند و رهبری و مؤمنین را در شرایط دشواری قرار داده اند امیدوارم جریان سلیمان ابن صرد خزاعی دوباره تکرار نشود. نظر شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع، موضوعِ ساده‌ای نیست. آیا مذاکره در ذهن ترامپ نوعی عبوردادن آمریکا از اسرائیل است که آمریکا را گروگان گرفته؟ و یا در راستای نجات اسرائیل می‌باشد؟ به آخرین ملاقات نتانیاهو با ترامپ باید با دقت فکر کرد. در این رابطه خوب است نظری به مذاکره‌ای که بین رفقای کانال اسکرین‌ شات  با آقای  ندیمی پیش آمد، بشود.  https://eitaa.com/screenshotpersian/2336   موفق باشید

39730
متن پرسش

سلام و عرض ادب استاد عزیزم: غرض از مزاحمت؛ بنده را که از کودکی با کتب حضرتعالی و امام و رهبری مانوسم و تمام قد صبح و شب برای انقلاب می‌جنگم، می‌خواستم استخدام در ارگانی نظامی بشوم. آن هم نه استخدام حقیقی! بلکه یک پروژه ۶ ماهه! از ورود بنده جلوگیری سختی به عمل آمد! چرا؟ چون بنده همسرم ایرانی نیست! بنده اصلا ناراحت نیستم. مشکلی نیست ما با کسی دیگر معامله کردیم. ولیکن سوال بنده این است که با چه روشی می‌شود با ساختارهای غلطی که به اسم مصلحت نظام ایجاد شده است مبارزه کرد؟ ساختارهایی که ایجاد شده است به هیچ وجه اسلامی نیست. در اسلامی ترین و مقدس ترین ارگانها، ساختارهای غیر اسلامی دارند حکومت می‌کنند! بنده که کسی نیستم، ولی این ساختارها حاج قاسم ها را نمی‌گذارد وارد شوند، من گناهکار که جای خود دارم! بنده نگرانی از جهت خودم ندارم. بحمدلله در مکتب شما جوری بار آمده ام که این وقایع طبیعی را هم نورانی می‌بینم و بر سرعتم می افزاید. ولی حقیقتا صحنه خوبی نیست این صحنه ها برای اعتبار نظام لطمه آور است. چون الان خیلی از مردم این مسائل را از حضرت آقا تفکیک نمی‌کنند. نمی‌یدانند که ایشان هم مخالف این مسائل هستند. باید چگونه و در چه بستری این مسائل حل شوند؟ دو مساله : ۱. چگونه آن ساختار غلط حل شود؟ ۲. چگونه این دیدگاه مردم را حل کنیم؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این ماییم و چنین تنگناهای تاریخی و صبر و شکیبایی و سبکی که ما را به آیندۀ دیگری می برد به همان معنایی که در این مسیر استودیو به محفل قرآنی که در شبکۀ ۳ تلویزیون ملاحظه می‌فرمایید، تبدیل می‌شود تا به جای حضور در محیطی که عملاً فرهنگ غربی در آن میدان حکومت می‌کند و سیطره دارد؛ به محفل برسیم که حضور در «جهان بین دو جهان» است تا نه از حضور در تاریخ جدید فاصله بگیریم و نه مقهور فضای سکولاریتۀ فرهنگ مدرنیه باشیم. و از این جهت برای عبور از این نوع تنگناها باید صبر پیشه کرد. به همان معنایی که خداوند می‌فرماید: «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» آنچه پيش شماست تمام مى‌شود و آنچه پيش خداست پايدار است، و قطعاً كسانى را كه شكيبايى كردند به بهتر از آنچه عمل مى‌كردند، پاداش خواهيم داد. موفق باشید        

39446
متن پرسش

با سلام و جور و رحمت خدمت استاد: استاد معنا و حقیقت این جمله چیست که در شرح تذکرة الاولیای عطار بود؟ تا وادی لا اله الا الله طی نکنی به وادی محمد رسول الله نتوانی رسید یا این سخن: با آنکه به حق رسیدم زهره نداشتم به محمد رسیدن

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! چه اندازه لازم است تا مدتی از عمر را با کتاب «تذکرة الاولیاء» جناب عطار طی کنیم که حقیقتاً تذکره و تذکری است برای هر آن کس که بنا داشته باشد مسیر توحید ربوبی را به صورتی حقیقی طی کند. چه خوش بود آن زمان که بنده با آن کتاب شریف به سر بردم و حاصل آن خلاصه‌ای شد که روی سایت در معرض نظر و نگاه رفقا می‌باشد. https://lobolmizan.ir/leaflet/1007?mark=%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1 
 نمونه‌ای از زیبایی روح بزرگ جناب عطار همین دو جمله‌ای است که مطرح فرمودید که می‌فرماید تا انسان نور توحید را درک نکند، چگونه متوجه مظهر توحید یعنی شخصیت و سیرۀ حضرت رسول الله «صلوات‌الله‌علیه‌واله» که تمام وجود او تذکر و اشاره به توحید است؛ بشود؟ به همان معنایی که ما در آن دعای شریف داریم: «اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ، لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ» و این‌که جناب عطار فرموده‌اند: «با آنکه به حق رسیدم زهره نداشتم به محمد رسیدن» حکایت از آن دارد که حضوری لازم است در نسبت با حضرت رسول الله «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» که معارف کلامی و انتزاعی نسبت به حضرت حق کافی نیست تا ما متوجه جمال توحیدی بیکرانۀ حضرت محمد «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» بشویم بلکه باید به توحیدی وارد شد که در دل آن توحید، به سخن رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» اندیشید که فرمودند: «من رآني فقد رأى الحقّ» هر آن کس بر من نظر کند و مرا بنگرد، محققاً حق را نگریسته است. موفق باشید        
 

38917

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: از آیه ۱۳ سوره مبارکه اعلی «ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحۡيَىٰ» می‌توان برداشت زیر را کرد؟ اهل جهنم به وسعت ابدیت از نعمت موت و زنده شدن برخوردار نمی‌شوند. نه می‌میرند که از آلام رهایی پیدا کنند و نه زنده می‌شوند که از موهبت ذی‌وجود بهره‌مند شوند. یعنی وجودی در نیستی دارند که در دنیا چنین چیزی قابل فعلیت ندارد. لطفا توضیحی بیشتر در این خصوص بدهید و مرجعی معرفی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته درستی فرموده‌اید. عرایضی در شرح سوره «اعلی» در این مورد شده است می‌توانید به آنجا رجوع فرمایید. موفق باشید

38849

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: آیا خط مقدم جبهه کجاست؟ نسبت به من، من چکار باید بکنم؟ آیا این چه معنایی را به همراه دارد که در فضای مدرسه هستم خود را مقابل حضوری بزرگ تر از حضور قبلی می‌بینم و به همین سودا زیر لگد کوب حوادث می‌روم، چگونه جان دیگری را بیابم؟ آیا به صرف زیر لگد کوب حوادث رفتن را درب رحمتی گشوده می‌شود یا انتظاری پس از این است تا همچنان خدا به صحنه بیاید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده و رهبر معظم انقلاب به خوبی آن را جلو می‌برند؛ این مائیم و راهی که ممکن است در این راستا در مقابل ما به صورت خاص گشوده شود و «انتظار» به همین معنا می‌باشد. عمده، قرارگرفتن ذیل توصیه‌های فوق‌العاده دقیق رهبری است که ۱۲ آبان‌ماه با دانش‌آمزان و دانشجویان در میان گذاشتند. موفق باشیدhttps://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=58192

38685

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وعرض ادب: استاد وقتی اتفاقاتی که برای ما می‌افتند را خدا برحسب ذاتمان و انتخاب عین ثابته مان رقم می‌زند، پس در اینجا توکل بی معنی می‌شود، چون ما مثلا در مواجهه با کاری تصمیمی می‌گیریم و انتخاب می‌کنیم و بعد از تصمیم توکل به خدا می‌کنیم ولی در صورتی که خدا خودش طبق ذات ما رقم می‌زند و انگار کاره ای نیست؟ و در این‌صورت استرس ها وترس ها بیشتر می‌شود که نکند مثلا در ذات من اتفاق بدی گذاشته شده باشد که دراینجا خدا هم طبق ذات رقم می‌زند، برای مثال خودم قبلا وقتی یک مسولیتی به عهده می‌گرفتم، پیش خودم می‌گفتم من تلاش و تصمیم مورد نیاز را می‌گیرم و بقیه را بخدا می‌سپارم اگر قرارباشد اتفاق بدی برایم بیفتد و یا صدمه و ضرری بمن برسد، می‌رسد و چون کار خدا می‌دانستم، بر این باور بودم که حتما حکمت وعدالت خدا هست برای همین هم راحت توکل می‌کردم وهم تسلیم خدا بودم، اما بعد از مطالعه و بحث عین ثابته و اینکه اتفاقات برحسب ذاتم می‌افتد این توکل و تسلیم را ندارم چون حس می‌کنم که خدا فقط رقم می‌زند و کاره ای نیست لطفا کمکم کنید، در ضمن طبق فرمایش شما کتاب انسان و سرنوشت و عدل الهی، و برهان وعرفان نظری، و فص عزیری، مطالعه شده، البته کتاب های معرفت نفس و حرکت جوهری و... هم قبلا مطالعه شده

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در این مورد بتوانید بین «عین ثابته» و انتخابِ شخصیت کلی و ذات انتخابگرِ انسان؛ جمع بفرمایید. موفق باشید

38663

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: چگونه می‌شود کتاب، جایگاه خلاصه ۵۳ کتاب از بنده در شماره پرسش: ۳۸۶۴۹ را در مشهد تهیه کنم؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که با حاج آقا نظری به شماره 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید

38556

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: آقای دکتر داوری در جایی تولید علوم دینی را تمنای محال تلقی می‌کنند؛ حتی اسلامیزه کردن علوم را کاری عبث می‌پندارند. این موضوع چگونه با افق آینده و انقلاب تنافی نخواهد داشت؟ یا حتی ایشان بعد از انقلاب می‌گویند آن انتظاری که از این انقلاب داشتیم، برآورده نشد و آن چیزی که می‌خواستیم، نبود. البته درجایی هم می‌فرمایند من به شاعران و نویسندگان این انقلاب امیدوارم. چطور می‌شود داوری و طاهرزاده را با هم جمع کرد و در مسیر صحیح تفکر قدم برداشت؟ علی رغم اینکه با نگاه به طاهرزاده امیدی در ما جوانه می‌زند و با نگاه به داوری تمامی راه‌ها برای ما بن‌بست است چون توسعه نیافته‌ایم چون هرکاری در این سیستم انجام دهیم به علت فساد اساس و مبنایش راهی از پیش نخواهیم برد. عملاً طاهرزاده و داوری را نمی‌شود با هم جمع کرد. با نگاه به طاهرزاده و مبانی اش می‌رویم به جلیلی رأی می‌دهیم و با نگاه به داوری و تئوری ها و مفاهمه‌اش از زمانه به پزشکیان.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می دانید که در این مورد بحث زیاد است. نامه ای که ایشان سال گذشته به بنده نوشتند حکایت از آن دارد که گویا می توانیم همدیگر را بفهمیم. در مقدمه کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهان بین دو جهان» نظر مفصل ایشان در رابطه با انقلاب در حوزه ای غیر از حوزه توسعه تحت عنوان «جهان بین دو جهان» آمده است که می توان فهمید در عین نگاه ایشان و تأکیدشان بر توسعه، در جهان بین دو جهان می توانیم حاضر شویم که به نظر می آید آن متن، متن مهمی باشد. موفق باشید
خدمت استاد معظم حضرت آقای طاهرزاده سلام عرض می‌کنم.
امروز هم مثل بسیاری از روزها به یاد جنابعالی افتادم و لازم دانستم به مناسبت پیشامد نوروز ارادت خود را اظهار کنم و تبریک بگویم.
مدتی پیش قرار بود نامه یا یادداشتی برای من بیاورند و من تا امروز منتظر دریافت آن نامه بودم اما وقتی در اوراق و کاغذ‌های خود دنبال چیزی می‌گشتم در لابلای اوراق نوشته‌های خود، چشمم به نوشته‌ای افتاد که از من نبود اما در باب نوشته‌های من بود. نمی‌دانم که چه سهوی بوده است نوشته‌ای گرامی خطاب به مرا در پوشه‌ نوشته‌های من قرار دهند و آن نوشته از نظر من دور بماند؟ آن نوشته نه امضا دارد و نه تاریخ اما چون کلمه به کلمه و سطر به سطر آن بوی دانایی و خردمندی می‌دهد حدس قریب به یقینم این است که نوشته جنابعالی یا املا شما به شاگردانتان باشد.
چنانکه می‌دانید از چهل سال پیش گروهی بوده‌اند که در پشت سپر آزادی خواهی به من ناسزا می‌گفتند و من به آنها می‌گفتم شما به گوینده کاری نداشته باشید و اگر می‌توانید گفته مرا نقد کنید ولی آنان می‌پنداشته اند که برای حفظ اخلاق و رسیدن به آزادی باید حرفهایش را با ناسزا و بد نام کردن از میدان به در کرد و آب را گل‌آلود می‌کردند. 
نوشته‌ای که یافتم و از یافتنش بسیار خوشحال شدم (و هنوز به یقین نمی‌دانم نوشته کیست) پر از نکته و درس است و صاحبش از فلسفه جدید و قدیم و حکمت ایران و اسلام و از علوم کلام و شریعت آگاهی عمیق دارد هر چه فکر می‌کنم جر شما کسی را نمی شناسم که این مایه از خرد و حکمت و دانایی را جمع کرده باشد به همین جهت به یاد شما افتادم و مخصوصا به یاد آوردم که از شما در علم و عمل درسها آموخته‌ام. هرچند که نتوانسته ‌ام از همه آن درسها بهره کافی ببرم. در این نامه با نظر دقیق به مشکلات بعضی نوشته‌های من اشاره شده است. این فهم و دقت نظر و دانش را در کسی جز جنابعالی جمع نمی‌دانم. سخن مرا حمل بر تعارف به افکار مهم و فهم دیگران نفرمایید. دیگران هم در حوزه‌ فهم و نظر خود شاید دقت داشته باشند اما درک زمان مطلب دیگری است. شما صاحب نظری هستید که درد فهم و ارتباطش با دین و زندگی و عمل دارید. از حرف آن نوشته بهره‌ها بردم و درس آموختم. نقد عالمانه قسمتی است که جامعه و کشور ما از آن محروم است و من بسیار خوش وقتم صاحب نظری بزرگ چون شما نارسایی‌های فکر مرا تذکر دهد. 
سال نو را تبریک می‌گویم و برای وجود عزیزتان سلامت و آرامش خاطر و توفیق‌های بیشتر از خداوند جلَّت عظمته مسئلت دارم
ارادتمند رضا داوری اردکانی
 

38542
متن پرسش

«بکشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می شود. بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام پیدا می کند. این نهضت باید زنده بماند و زنده ماندنش به این خونریزیهاست...» آیا اگر رهبر کبیر انقلاب امروز در کنار ما می بودند، همان پیامی که بعد از شهادت استاد مطهری اعلام کردند را در مورد شهادت سید مقاومت اعلام نمی کردند؟ آیا گریه و بغض اشخاصی مثل آن خانم مجری شبکه المیادین در خواندن خبر شهادت سید مقاومت گواه بر این بیداری ملت ها نیست؟ آیا این طرز جاری شدن نام شهید و سید الشهدای مقاومت بر لبان مجری خانمی که در ظاهر اصلاً به شریعت اسلام مقید نیست و شاید مسلمان هم نیست، از تقدیس و تکریم شهید و شهادت در ذهن او و ارادت قلبی او به شهیدان راه مقاومت در جانش پرده بر نمی دارد؟ آیا این پدیده ها تأییدی بر پیام امام نیست که زنده ماندن این نهضت به این خونریزی هاست؟ آیا شهادت مجاهدی دلیر و حکیمی بزرگوار و با بصیرت همچون سید حسن نصرالله رحمت الله الیه و به جوش آمدن خون هزاران هزار آزاده در سرتاسر جهان گواه بر این نیست که خداوند دعای امام کبیر انقلاب را مستجاب نموده و مشعل شهادت را برای ما تا به حال حافظ و نگهبان بوده تا با روشن بودن این مشعل اسلام راستین زنده بماند و هر روز بیشتر از دیروز در صحنه روزگار حاضر باشد، حقانیت خود را در برابر چشمان بیدار آشکار کند و باطل بودن و کفر و استکبار و ظلم بودن جبهه مقابل آن را هر چه بیشتر برای بشریت عیان کند؟ پس شهادت قهرمانانه و زیبای سید مقاومت را باید به او و جبهه مقاومت تبریک گفت و نگران نبود، چراکه شهادت این راست قامتان تاریخ همیشه ضامن امتداد راه و مکتبشان بوده و ان شاء الله همچنان هم خواهد بود. ولی آیا نباید آن وقتی ترسید و نگران بود که تن رهبر مکتب سالم بماند ولی خود مکتب به سمت انحراف و سازش با استکبار برود؟ کما اینکه این خطر از سوی جبهه خودی بسی شدیدتر حس می شود و خدا نکند روزی بیاید که سازشکاران در پشت واژه های دلربا و فریبنده صلح و عقلانیت بر ما چیره شوند که در آن صورت شهادت و مقاومت در اذهان بی معنا شود و خداوند دیگر ما را لایق مقام شهادت نداند و این مشعل فروزان خاموش گردد که حاصل آن چیزی نخواهد بود جز زندگی در اوج ذلت و بردگی و انحطاط انسانیت و به سر بردن در روزمرگی ظلمات بی معنایی زندگی! التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً چه کسی باور می‌کرد که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» پس از قبول قطعنامه همچنان از خداوند تقاضا کنند که مشعل شهادت خاموش نشود. راستی را! چه اسراری در حضور شهید برای ادامه این راه در میان است که او یعنی شهید برای ادامه این راه باید زنده‌تر از حیاتی باشد که در زندگی دنیایی خود دارد تا بتواند به همراهان خود دلداری و امیدواری دهد که «أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ». و این است که ملاحظه می‌کنید مجاهدان حزب الله امیدوارتر از دیروز خود که سید مقاومت در کنارشان بود؛ در صحنه حاضرند. این به جهت آن است که سید مقاومت در بصیرتی جدید، نابودی اسرائیل را نه مانند دیروز که پیش‌بینی می‌کرد؛ بلکه احساس می‌کند و به حکم قرآن که فرمود: «يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ» بشارتی و آینده‌ای بزرگ را که در میان است به جبهه مقاومت در هر کجا که هست، خبر می‌دهد و هرگز نباید از این نکته مهم غفلت کرد. آری! هرگاه که حضوری الهی در تاریخ همراه با شهادت به میان آید، حکایت از آن دارد که آینده‌ای ماورای تاریخی که مستکبران شکل داده‌اند، در پیش است. و این راز و معجزه شهادت است و معلوم است که حضرت روح الله با آن بصیرت خاص خود برای ادامه تاریخی که با انقلاب اسلامی گشوده شده است؛ تقاضا کند: «خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.» موفق باشید                

38309
متن پرسش

سلام خدمت استاد: امروز خواستم از جنونی برایتان بنویسم که گریبان گیرم شده و افکار بسیار سنگین و غیر قابل انقطاع راجع به این موضوع، ضربات مهلکی بر جانم وارد کرده است. در سن ۲۰ به سر می برم. اطرافم را که تماشا می‌کنم، در می یابم که همه مثل من نیازهای عاطفی دارند و همسن و سال های من این نیاز را با ارتباطات گوناگون، نظیر دوستی با جنس مخالف حل کرده اند و علی الظاهر خیلی خوب هم دارند جلو می روند. حتی به تازگی خبردار شده ام که رفقای مذهبی ام، گوی سبقت را ربوده و بعضا وارد این روابط شده اند. درست است که جهان تغییر کرده است ولی به خدا قسم که من نمی‌توانم، نمی توانم زیر بار اینگونه روابط بروم حتی اگر ختم به ازدواج شود. قبلاً می‌گفتم خب اگر اینجور روابط به ازدواج منجر شوند که مشکلی ندارند ولی حالا دریافته ام که سراسر مشکل اند. شرع به من این اجازه را نداده که خارج از چارچوب ازدواج با جنس مخالفم رابطه ای داشته باشم هر چند دوستی های ساده. نمی دانم شاید من زیادی متحجر باشم که اینگونه تشخیص می‌دهم. ولی واقعا همینطور است آخر چگونه و با چه دلیلی، فردی که ادعای مسلمانی می‌کند اینگونه خود را شبیه عوام کند؟ خب بیایید منطقی باشیم! منی که تازه به سن جوانی رسیده ام و فضای مجازی و جامعه پر از اینگونه روابط است چگونه دیوانه نشوم؟ وقتی حتی به صورت شرعی نیز نمی‌توانم این قضیه را حل بکنم. آخر چه کسی به یک دانشجوی ۲۰ ساله زن می‌دهد؟ البته که بسیار هم اهل کار و خانواده هستم ولی کسی باید باشد که به تنگنای من دچار شده باشد تا بفهمد چه می‌گویم. واقعا حس می‌کنم کسی مرا نمی فهمد. فقط با شما در میان می‌گذارم چون بقیه به محض مطرح کردن این کلمات، شروع به مسخره گری می‌کنند. گاهی اوقات شبانه روز بیدارم و فکر می‌کنم که چرا اینگونه بر من می‌گذرد؟ مگر من چیزی جز رعایت شریعت در جامعه امروزی را خواستم؟ باور کنید متحجر نیستم. می دانم که همسر را ندیده و نسنجیده نباید انتخاب کرد. می‌دانم باید صحبت کرد و به توافق و تفاهم رسید. رک بگویم؛ نه دوست دختر به کتم می‌رود نه دختری که پدر و مادر برایم انتخاب می‌کنند. نه آن تحجر دیروزین، نه این تخلف از شرعِ امروزین. واقعا امر ازدواج در فردای این تاریخ چگونه است؟ من دقیقا باید چه کاری انجام دهم که از ضربات افکار و صدمات احساسات در امان باشم؟ لطف بفرمایید این بنده را راهنمایی کنید. و من الله توفیق 🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً موضوع بسیار حساسی در میان است از آن جهت که انسان‌ها در وسعت انسانی خود ذیل شریعت الهی در این تاریخ چگونه در مورد ازدواج بیندیشند. آیا می‌توان به این آیه فکر کرد که می‌فرماید: «وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ ۚ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» که به هر دلیلی اگر امکان ازدواج نیست، خداوند نوعی روحانیت را از فضل خود در جان ما ایجاد می‌کند تا آن نوع احساس نیاز به جنس مخالف به تأخیر بیفتد. و به نظر بنده این راهی است بسیار ارزشمند و تجربه شده تا امروز و فردای تاریخ ما، امروز و فردای عبور از تبرّج جاهلیت مدرن باشد و چه اندازه انسان در این مسیر این وعده الهی را تجربه می‌کند که می‌فرماید: «يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» حقیقتاً انسان فضل خدایی که آن خدا وسیع و گشوده و گسترده و علیم است را احساس می‌کند. موفق باشید    

38101

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: مدت کوتاهی است که در یک شرکت خصوصی دانش بنیان که تولیدات خوبی برای کشور دارد مشغول شدم. همت مدیریت، رسیدن به یک شرکت تراز انقلاب اسلامی بوده و هست. اما به نظر بنده با برگزاری نماز جماعت و چند مراسم مناسبتی و استفاده از کارمندها ی نسبتا متدین و امثال این نمی توان به این شرکت یک بنگاه اقتصادی اسلامی گفت. به ذهنم رسید که لازم است یک متخصص دین شناس در شرکت حضور فعال داشته باشد، کلیه قراردادهای مالی، مدیریت منابع انسانی و هر گونه ورود و خروج در مجموعه باید توسط یک متخصص دین تحت نظارت قرار بگیرد. از طرفی اگر بناست انسان ها در این مجموعه به تعالی برسند با قرار دادن صرفا اهداف تولیدی با کیفیت و با استفاده از متدهای غربی من بعید می‌دانم که این جریان بدون عیب و نقص باشد که هیچ، قطعا به نمونه کامل تراز انقلاب اسلامی تبدیل نخواهد شد. این تفکرات رو با صحبت های اخیر شما در مورد حضور تاریخی در کربلا هم موافق دیدم، نگاه صرفاً تولید محور به یک بنگاه اقتصادی که اهداف انقلاب اسلامی را دنبال می کند واقعا یک نگاه حداقلی است. اگر ذهنیات بنده مورد تایید شماست، چه پیشنهادی برای بنده و برای مدیریت شرکت دارید؟ چطور می توان یک شرکت را با ترازهای انقلاب اسلامی اداره کرد؟ آیا یک مجتهد لازم است؟ چطور می‌توان از یک فقیه که آشنا با حوزه تخصصی تولید شرکت نیست استفاده کرد؟ و ...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در چنین مراکزی مهم آن است که نظر به انسانی باشد که آن انسان مواظب است در بستر حضور توحیدی خود با روحانیتی خاص نظر به آینده علمی و ایمانی داشته باشد تا اولاً: افرادی مانند تهرانی‌مقدم‌ها احساس متعالی‌شدن در دلِ تولیدهای تکنیکی داشته باشند و در آن فضای معنوی منتظر حدس و گمان‌های علمی گردند. ثانیاً: متفکرانه در امر دانشن‌بنیان جلو روند تا با ظرایف خاصی که نیاز امروزین ما می‌باشد، کار جلو رود که همان اندیشیدن در عین تفکر تکنیکی است. و این نکته بسیار ظریفی است یعنی باید متوجه باشیم دانش‌بنیان یک فکر و فرهنگ است و نه صرفاً یک علمِ تکنیکی. موفق باشید

37850

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد طاهرزاده: به خاطر کاهش میزان مشارکت در انتخابات ها و مخصوصاً انتخابات جمعه گذشته، خیلی مورد ملامت و سرزنش و تحقیر قرار گرفته ایم. به نظر حضرتعالی علت یا علت های این مسأله چه چیزهایی هستند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا در شرایطی این‌چنین که مردم در زیر رگبارهای تبلیغات منفی و سختیِ معیشت قرار داده شده بودند، چنین حضوری، یک معجزه تاریخی نیست؟ آنهم با برنامه‌هایی که تلاش داشتند دولت آیت الله رئیسی را تا آنجا زمین‌گیر کنند که به گفته خودشان، مشارکت کمتر از ۱۵ درصد باشد. کانال «کشکول» نکاتی را متذکر شده که می‌تواند قابل توجه باشد. https://eitaa.com/mahdian_mohsen/1119 . موفق باشید

37732
متن پرسش

با سلام محضر استاد: امیدوارم خوب باشید. با دقت شخصیت های انقلابی و مذهبی را بررسی کردم ولی هیچ کجا ندیدم پرورش شخصیتی را که در مورد «برخورد شکل گرفته با جنس مخالف» ارائه ای داشته باشند. تعلیم های دینی ما هم در این مورد محدود و در دایره ازدواج می‌باشد و باز سبک زندگی نیستند (شما نتوانستید نوجوان ها را با محدودیت ها از برقراری ارتباط با جنس مخالف منصرف کنید). از طرفی خانواده های مذهبیان در این سالها خشک، بدون ارتباط و بی معنایی شدیدی دارند. اگر اسلام و انقلاب حرفی ندارد منتظر چیزی نمی‌توان ماند. افراد توسعه یافته که به دین اعتنایی ندارند خیلی خوب از پس این ارتباط در بشر کنونی بر آمدند زیرا وقت خود را صرف آن کردند. آیا از انقلاب و دین در این مورد دفاعی دارید؟ اگر دارید نه صرفا با کلمات بلکه با پختگی و شخصیتی، آن‌را ارائه دهید. پیشاپیش از پاسخ شما متشکرم و از انکار واقعیت راه به جایی نخواهد رفت. چالشی برای شما مطرح نکردم که از ورود به آن امتناع ورزید و دیالوگم رجوعی به انسانیت می‌باشد. چه بسا در ریزه کاری های زن زندگی آزادی یا فراتر از آن! زیستن در جهان کنونی؛ چنین پیش آمدی اتفاق افتاده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز به این موضوع فکرها کرده‌ام و به هر دو طرف موضوع که می‌فرمایید در حد خود اندیشیده‌ام، به طرف راهکارهای جهان مدرن که نهایتاً به اضمحلال خانواده به عنوان معنایی بس اصیل منجر می‌شود و آقای دکتر صادق طباطبایی در کتاب «نقش رسانه‌های تصویری در زوال دوران کودکی» متذکر آن شدند و به راهکارهای جهان سنتی خودمان که مطابق زمانه عمل نمی‌کنند و نوعی مردسالاری را حاکم کرده‌اند و با توجه به این نکات کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» و جزوات «هویت قدسی زن و حضور در جهان گسترده امروز» و «زنِ دین‌دار در نسبتی جدید با عالَم و آدم» و «زن و حضور تمدنی» و «حضور نرم و نقش مؤثر زن در این تاریخ» نوشته شد و باز هم باید نوشت و باز هم باید فکر کرد. موفق باشید

37672
متن پرسش

دم دمای صبح بود آفتاب خیلی افقی و مماس به زمین تابیده و زمین را طلایی کرده‌بود، وسط این دشت طلایی یک جمعیت سیاه‌پوش سحرخیز به یک سمت حرکت می‌کنند از مزار امام به سمت دانشگاه! چه آغاز و فرجام زیبایی ظاهرش به سمت ایستگاه مترو بود، باطنش اما به سمت منزل بعدی انقلاب، چشمهای خسته و خواب زده و چند روز اشک ریخته که در بهت فتح جدید انقلاب بودند. آنقدر در بحبوحه حادثه‌ها هستیم که روایت کردن آنچه بر ما و زمانه ما می‌گذرد بسی سنگین و دشوار است، هر انسانی در آن جمعیت برای یافتن خودش، به آن اقیانوس پیوسته بود، گویی قطره‌هایی باشیم که بی‌اقیانوس تبخیر می‌شویم و در گداختن بی‌معنایی گم می‌شویم اما در دل آن جمعیت ما خود را پیدا کردیم سالها مجاهدت مردانی که هرگز همه ابعاد شخصیت‌شان بر ما آشکار نشد، خون حیاتی تازه در ما دمید، ۸ نفر شهید شده بودند اما میلیونها نفر بدون آنکه برایشان مهم باشد که چرا رنج این راه را به جان می‌خرند، چرا در این ازدحام خود را گم می‌کنند آمده بودند تا در کنار هم دوباره خود را در جمعیتی هم عهد از نو بیابند از نو بشناسند و چشم جهانی نگران این جمعیت بود قبلا شنیده بودم که مجردات تزاحم ندارند، جسمهای ما در ازدحام بود و روح ما آنچنان کنار هم لطیف و سیال جا گرفته بود که دلت می‌خواست بدنت ذوب شود تا جای اطرافیانت را باز کنی. ما در میانه این بودن و نبودن مستی کنار نهرهای بهشت را چشیدیم ما در گرمای آفتاب ساعتها ایستادیم تا سه بار با امام و مقتدایمان شهادت دهیم «اللهم انا لانعلم منهم الا خیرا» و آن لحظه که همه با هم شهادت دادیم تمام تاریخ بشر را در ثانیه‌ای مرور کردیم از «انی اعلم ما لاتعلمون» که حضرت الله با ملائکه گفت تا «لایرون فیها شمسا و لا زمهریرا» گویی خدا از این صحنه اشک شوق می‌ریخت و باز به ملایکه می‌گفت «الم اقل لکم انی اعلم غیب السموات و الارض» و آن لحظه‌ای گویی آن غیب آسمانها و زمین در ناله بی‌ادعا و زلال چند میلیون انسان رخ نمود. ما بر مرده ها نماز نخواندیم ما «نفخت فیه من روحی» را باز گفتیم جمعیتی که هیچ نام و نشان از هم نمی‌شناسند چون آشنایانی دیرینه با هم یک نفس شدند و در روح انقلاب نفسی تازه دمیدند قوت نفس انقلاب مرده زنده می‌کند. امت مسیح را باذن رب این انقلاب زنده می‌کند. این نفسها تا آنسوی جهان می‌رود و کودکی در غزه و جوانی در اروپا حس حیات می‌کند تا کسی با ما نفس نکشد حال ما را نمی‌یابد. کدام شخصیت سیاسی در کجای جهان چنین محبوب بود؟ مگر عنوانهای قراردادی اجتماعی و سیاسی را چنان قوتی هست؟ آری ما جایی که درست به خاطر نداریم با هم عهدی بسته‌ایم و با واقعه‌ای به غایت غافلگیر کننده، دوباره عهد قدیم‌مان را به یاد آوردیم مسیر، پرازدحام و پررنج و طولانی بود اما چرا خوش گذشت؟! چرا با هرکه سخن می‌گفتی آشناست؟! گویی ما سالهاست حرف‌هایمان را زده‌ایم انگار ادامه حرفهای گذشته است! با هم اختلاف نداشتیم؟‌ چرا بود، حتما اختلاف هم بود قرآن در وصف منافقان می‌گوید «تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتی» و امروز ما امت پیامبر را دیدیم که «تحسبهم شتی و قلوبهم واحدة» فریب دعواها و اشتباهات ما را نخور، ما درباره فلان برنامه دولت و بهمان طرح مجلس و روش امر به معروف فلان نهاد اختلاف داریم، حتی گاهی خودمان هم فریب این اختلافها را می‌خوریم اما صبح عید فطر که پشت سر آقا نماز می‌خوانیم، امروز که با همه گلایه‌ها از عملکرد دولت، چند میلیون نفر اشک ریختند و صادقانه سه بار زمزمه کردند، «اللهم انا لانعلم منهم الا خیرا» دیدیم که دلمان صاف نشد؛ صاف بود ما همه از یک خم ساغر نوشیده‌ایم ما همه مست یک شرابیم همه اهل یک میخانه‌ایم، یکی هفت خط دیگری جورکش، یکی صافی نوش و دیگری دُردکش

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این است قصه حضور در تاریخی که با توحید آغاز می‌شود تا در دفع استکبار درون و بیرون، گام‌ها آغاز شود و به گفته جنابعالی آغازی باشد برای آغازی دیگر و حضور در بیکرانگی خود در عین درک بیکرانگی انسان‌هایی که حقیقتاً امت واحد و قلب‌های یگانه دارند. چه اندازه این یگانگی‌ها و این ایثارها زیباست و چه اندازه انسان، خود را در طلبِ حفظ این یگانگی‌ها حاضر است به آب و آتش بزند؛ چه در این سویِ جهان ایستاده باشد و چه در آن سوی عالم. تنها کسانی می توانند چنین یگانگی و چنین حیاتی را احساس کنند که از غارهای تنگ خودبینی و خودخواهی و خودرأیی عبور کرده باشند. موفق باشید  

37643

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد عزیز سوالی برایم پیش آمده از خدمتتان می پرسم. استاد در مورد تولد انسان ها، هر انسانی مجموعه ای از اخلاق و خلقیات و ویژگی های جسمی و روحی است که برخی و شاید بیشتر را از پدر و مادر به ارث می برد. حال اینطور فکر کردم که این فرزندی که اقتضای به وجود آمدن دارد و دارای ویژگی های مختص به خود است که تنها از یک پدر و مادر خاص با ویژگی های خاص اینها را به ارث می برد. حال در مورد انتخاب همسر و ازدواج هم هر مرد و زن طبق یک تقدیر خاص شاید برای هم ساخته شده اند. استاد آیا اینطور صحیح است که بگوییم که برای هر مردی یک زن و بالعکس تقدیر شده است که فقط با او می تواند ازدواج کند و مسیر رشد خود را طی کند؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آیه ۱۷۲ سوره اعراف که می‌فرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ، قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا» هرکس قبل از تولد در پشت پدر خود به عنوان نطفه بوده است و از این جهت می‌توان گفت هر فردی از پدر و مادر خاصی متولد می‌شود. موفق باشید

37623

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: شخصی از آشنایان که قبلاً از نظر اعتقادی نسبت به اسلام بی اعتقاد بوده، جدیدا علاقه مند شده که قرآن را بخواند و به نحوی در اعتقاداتش بازنگری کند. از من خواسته سوره ای از قرآن را به او معرفی کنم تا به وسیله المیزان تفسیر آن را بخواند. به نظر شما کدام سوره را به او معرفی کنم؟ همچنین مسیر دیگری غیر از این راه برای او وجود دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از دنبال‌کردن مباحث شرح صوتیِ کتاب «ده نکته در معرفت نفس»؛ خوب است که به شرح صوتی سوره زمر پرداخته شود که هر دو روی سایت هست. موفق باشید

37600

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: جانم این حجم از دلهره، اظطرار، اضطراب، نگرانی، بی قراری، تشویش، دلتنگی، غم، لابه، استغاثه، تضرع، دعا برای سید اولاد پیغمبر چه زیباست. خدا سید ابراهیم رو حفظ کنه ولی اولاد پیغمبر با اولاد پیغمبر چه فرقی داره؟ واقعا این اولاد پیغمبر با اون اولاد پیغمبر فرقی نداره؟ آه آه و صد آه که من هیچوقت برای اون اولاد پیغمبر که پدر زمان بندگان خداست تا این حد مضطر نشدم و با تمام قلبم دعا نکردم در پدر بودن او شکی نیست شاید من بنده خدا نیستم که برای غیبت و مصیبت سرپرستم بی تاب نیستم یا خودم رو محجور نمی دونم و احساس نیاز نمی کنم. اگه مستقلم از سرپرست و ولی زمانم که وای بحالم اگه بنده خدا نیستم، بنده کی یا چی شدم؟ خدایا من چه بلایی سر خودم آوردم؟ من نسبت به امام زمان غائب غریبم بی تفاوتم و نسبت به چند ساعت بی خبری از سایه مرد حقیقی زمان بی تاب. آه چه دروغ غم انگیز مقدسی حقمه که بی تاب پایین‌تر باشم چون لایق استغاثه غیبت جان عالم نیستم و همین غنیمت حال منه ولی نیمه خالی لیوان بدجور تو ذوق میزنه. پرسیدم چه کنم عاشق بی قرار شم که خواب و خوراک ازم گرفته بشه منظورم همین حس و حال الآنمه ولی انگار هربار تو یه مصداق ضعیف‌تر خودش رو نمایان می کنه حال عجیبی که نمی خوام سر از سجده تضرع بردارم تا خبر خوش رو بهم بدن اما هر بار مثل اسپند رو آتیش به خبرها نگاه می‌کنم و از بی خبری بی تابتر از قبل میشم که مومنی از دوستان معشوق (رجائا) در چه حال و روزیه و سرنوشت باقی مومنین در فراقش چی میشه کاش قبل از مرگ بی قراری برای اونی که باید رو درک کنم بنظرتون ممکنه؟ چه بلایی سرم اومده جانم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که انسان از فقدان اولیای الهی که مأمور اصلاح مسلمین در مقابل استکبار هستند، این‌چنین بی‌تاب می‌شود؛ حکایت شعور و وجدانی در صحنه است که خبر از آینده‌ای امیدبخش دارد این انقلاب، صفحه گشوده توحید است، با ظهور مردانی که اشاره‌هایی هستند به سوی عرش که با بودن‌شان مأمور نمایش حقیقت توحیدیِ عرش‌اند، در جهان سیاست، تا تاریخی به ظهور آید که حکایت حضور انسان کامل «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف» می‌باشد و با شهادت‌شان که برگشت به مأوایِ عرشی‌شان می‌باشد ما را متوجه عرش می‌کنند. موفق باشید

نمایش چاپی