بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
38556

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: آقای دکتر داوری در جایی تولید علوم دینی را تمنای محال تلقی می‌کنند؛ حتی اسلامیزه کردن علوم را کاری عبث می‌پندارند. این موضوع چگونه با افق آینده و انقلاب تنافی نخواهد داشت؟ یا حتی ایشان بعد از انقلاب می‌گویند آن انتظاری که از این انقلاب داشتیم، برآورده نشد و آن چیزی که می‌خواستیم، نبود. البته درجایی هم می‌فرمایند من به شاعران و نویسندگان این انقلاب امیدوارم. چطور می‌شود داوری و طاهرزاده را با هم جمع کرد و در مسیر صحیح تفکر قدم برداشت؟ علی رغم اینکه با نگاه به طاهرزاده امیدی در ما جوانه می‌زند و با نگاه به داوری تمامی راه‌ها برای ما بن‌بست است چون توسعه نیافته‌ایم چون هرکاری در این سیستم انجام دهیم به علت فساد اساس و مبنایش راهی از پیش نخواهیم برد. عملاً طاهرزاده و داوری را نمی‌شود با هم جمع کرد. با نگاه به طاهرزاده و مبانی اش می‌رویم به جلیلی رأی می‌دهیم و با نگاه به داوری و تئوری ها و مفاهمه‌اش از زمانه به پزشکیان.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می دانید که در این مورد بحث زیاد است. نامه ای که ایشان سال گذشته به بنده نوشتند حکایت از آن دارد که گویا می توانیم همدیگر را بفهمیم. در مقدمه کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهان بین دو جهان» نظر مفصل ایشان در رابطه با انقلاب در حوزه ای غیر از حوزه توسعه تحت عنوان «جهان بین دو جهان» آمده است که می توان فهمید در عین نگاه ایشان و تأکیدشان بر توسعه، در جهان بین دو جهان می توانیم حاضر شویم که به نظر می آید آن متن، متن مهمی باشد. موفق باشید
خدمت استاد معظم حضرت آقای طاهرزاده سلام عرض می‌کنم.
امروز هم مثل بسیاری از روزها به یاد جنابعالی افتادم و لازم دانستم به مناسبت پیشامد نوروز ارادت خود را اظهار کنم و تبریک بگویم.
مدتی پیش قرار بود نامه یا یادداشتی برای من بیاورند و من تا امروز منتظر دریافت آن نامه بودم اما وقتی در اوراق و کاغذ‌های خود دنبال چیزی می‌گشتم در لابلای اوراق نوشته‌های خود، چشمم به نوشته‌ای افتاد که از من نبود اما در باب نوشته‌های من بود. نمی‌دانم که چه سهوی بوده است نوشته‌ای گرامی خطاب به مرا در پوشه‌ نوشته‌های من قرار دهند و آن نوشته از نظر من دور بماند؟ آن نوشته نه امضا دارد و نه تاریخ اما چون کلمه به کلمه و سطر به سطر آن بوی دانایی و خردمندی می‌دهد حدس قریب به یقینم این است که نوشته جنابعالی یا املا شما به شاگردانتان باشد.
چنانکه می‌دانید از چهل سال پیش گروهی بوده‌اند که در پشت سپر آزادی خواهی به من ناسزا می‌گفتند و من به آنها می‌گفتم شما به گوینده کاری نداشته باشید و اگر می‌توانید گفته مرا نقد کنید ولی آنان می‌پنداشته اند که برای حفظ اخلاق و رسیدن به آزادی باید حرفهایش را با ناسزا و بد نام کردن از میدان به در کرد و آب را گل‌آلود می‌کردند. 
نوشته‌ای که یافتم و از یافتنش بسیار خوشحال شدم (و هنوز به یقین نمی‌دانم نوشته کیست) پر از نکته و درس است و صاحبش از فلسفه جدید و قدیم و حکمت ایران و اسلام و از علوم کلام و شریعت آگاهی عمیق دارد هر چه فکر می‌کنم جر شما کسی را نمی شناسم که این مایه از خرد و حکمت و دانایی را جمع کرده باشد به همین جهت به یاد شما افتادم و مخصوصا به یاد آوردم که از شما در علم و عمل درسها آموخته‌ام. هرچند که نتوانسته ‌ام از همه آن درسها بهره کافی ببرم. در این نامه با نظر دقیق به مشکلات بعضی نوشته‌های من اشاره شده است. این فهم و دقت نظر و دانش را در کسی جز جنابعالی جمع نمی‌دانم. سخن مرا حمل بر تعارف به افکار مهم و فهم دیگران نفرمایید. دیگران هم در حوزه‌ فهم و نظر خود شاید دقت داشته باشند اما درک زمان مطلب دیگری است. شما صاحب نظری هستید که درد فهم و ارتباطش با دین و زندگی و عمل دارید. از حرف آن نوشته بهره‌ها بردم و درس آموختم. نقد عالمانه قسمتی است که جامعه و کشور ما از آن محروم است و من بسیار خوش وقتم صاحب نظری بزرگ چون شما نارسایی‌های فکر مرا تذکر دهد. 
سال نو را تبریک می‌گویم و برای وجود عزیزتان سلامت و آرامش خاطر و توفیق‌های بیشتر از خداوند جلَّت عظمته مسئلت دارم
ارادتمند رضا داوری اردکانی
 

38542
متن پرسش

«بکشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می شود. بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام پیدا می کند. این نهضت باید زنده بماند و زنده ماندنش به این خونریزیهاست...» آیا اگر رهبر کبیر انقلاب امروز در کنار ما می بودند، همان پیامی که بعد از شهادت استاد مطهری اعلام کردند را در مورد شهادت سید مقاومت اعلام نمی کردند؟ آیا گریه و بغض اشخاصی مثل آن خانم مجری شبکه المیادین در خواندن خبر شهادت سید مقاومت گواه بر این بیداری ملت ها نیست؟ آیا این طرز جاری شدن نام شهید و سید الشهدای مقاومت بر لبان مجری خانمی که در ظاهر اصلاً به شریعت اسلام مقید نیست و شاید مسلمان هم نیست، از تقدیس و تکریم شهید و شهادت در ذهن او و ارادت قلبی او به شهیدان راه مقاومت در جانش پرده بر نمی دارد؟ آیا این پدیده ها تأییدی بر پیام امام نیست که زنده ماندن این نهضت به این خونریزی هاست؟ آیا شهادت مجاهدی دلیر و حکیمی بزرگوار و با بصیرت همچون سید حسن نصرالله رحمت الله الیه و به جوش آمدن خون هزاران هزار آزاده در سرتاسر جهان گواه بر این نیست که خداوند دعای امام کبیر انقلاب را مستجاب نموده و مشعل شهادت را برای ما تا به حال حافظ و نگهبان بوده تا با روشن بودن این مشعل اسلام راستین زنده بماند و هر روز بیشتر از دیروز در صحنه روزگار حاضر باشد، حقانیت خود را در برابر چشمان بیدار آشکار کند و باطل بودن و کفر و استکبار و ظلم بودن جبهه مقابل آن را هر چه بیشتر برای بشریت عیان کند؟ پس شهادت قهرمانانه و زیبای سید مقاومت را باید به او و جبهه مقاومت تبریک گفت و نگران نبود، چراکه شهادت این راست قامتان تاریخ همیشه ضامن امتداد راه و مکتبشان بوده و ان شاء الله همچنان هم خواهد بود. ولی آیا نباید آن وقتی ترسید و نگران بود که تن رهبر مکتب سالم بماند ولی خود مکتب به سمت انحراف و سازش با استکبار برود؟ کما اینکه این خطر از سوی جبهه خودی بسی شدیدتر حس می شود و خدا نکند روزی بیاید که سازشکاران در پشت واژه های دلربا و فریبنده صلح و عقلانیت بر ما چیره شوند که در آن صورت شهادت و مقاومت در اذهان بی معنا شود و خداوند دیگر ما را لایق مقام شهادت نداند و این مشعل فروزان خاموش گردد که حاصل آن چیزی نخواهد بود جز زندگی در اوج ذلت و بردگی و انحطاط انسانیت و به سر بردن در روزمرگی ظلمات بی معنایی زندگی! التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً چه کسی باور می‌کرد که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» پس از قبول قطعنامه همچنان از خداوند تقاضا کنند که مشعل شهادت خاموش نشود. راستی را! چه اسراری در حضور شهید برای ادامه این راه در میان است که او یعنی شهید برای ادامه این راه باید زنده‌تر از حیاتی باشد که در زندگی دنیایی خود دارد تا بتواند به همراهان خود دلداری و امیدواری دهد که «أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ». و این است که ملاحظه می‌کنید مجاهدان حزب الله امیدوارتر از دیروز خود که سید مقاومت در کنارشان بود؛ در صحنه حاضرند. این به جهت آن است که سید مقاومت در بصیرتی جدید، نابودی اسرائیل را نه مانند دیروز که پیش‌بینی می‌کرد؛ بلکه احساس می‌کند و به حکم قرآن که فرمود: «يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ» بشارتی و آینده‌ای بزرگ را که در میان است به جبهه مقاومت در هر کجا که هست، خبر می‌دهد و هرگز نباید از این نکته مهم غفلت کرد. آری! هرگاه که حضوری الهی در تاریخ همراه با شهادت به میان آید، حکایت از آن دارد که آینده‌ای ماورای تاریخی که مستکبران شکل داده‌اند، در پیش است. و این راز و معجزه شهادت است و معلوم است که حضرت روح الله با آن بصیرت خاص خود برای ادامه تاریخی که با انقلاب اسلامی گشوده شده است؛ تقاضا کند: «خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.» موفق باشید                

38140
متن پرسش

با عرض سلام و احترام خدمت استاد گرانقدر: متن زیر را خواندم و خیلی لذت بردم خواستم نظر شما را جویا بشم التماس دعا یا حق. دقت کردید خداوند چطور شهادت شهید هنیه رو رقم زد ظاهرش اینه که ایشون در یک کشور دیگه و غریبانه شهید شد اما فرض کنید مثل فرزندانشون داخل غزه به شهادت می رسید کجا بر پیکرشون نماز می خوندن؟ چند نفر جمعیت می تونست در تشییع ایشون شرکت کنه و چه کسی بر ایشون نماز می خواند اصلا پوشش خبری چندانی داده می شد؟ باز هم دشمن احمق خواست نور الهی رو خاموش کنه ولی تقدیر الهی اینطور رقم زد: ۱. کسی که از همه چیز خودش گذشت، در مملکت امام زمان شهید شد. ۲. نائب امام زمان بر پیکرش نماز می خواند. ۳. تشییع میلیونی و با شکوه. ۴. با پوشش خبری جهانی لحظه به لحظه و محل اجتماع تمام آزادی خواهان جهان که با او وداع کنند. از این زیباتر هم داریم؟ و از این مقتدرانه تر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً نکته مهمی است و بنده آنچه برای شهید هنیه پیش آمد را ریشه در خلوص ایشان می‌دانم تا آن‌جایی که ملاحظه کردید چگونه دل‌های نورانی و معنوی مردم در جان و قلب خود تا این اندازه او را به جان خود نزدیک دیدند و همان‌طور که عرض شد ملاحظه کردید در آخرین دیدار با رهبر معظم انقلاب، این رهبر انقلاب هستند که آغوش می‌گشایند برای آن شهید. و این حکایت از آن دارد که یگانگی‌ها تا این اندازه شدید شده است و این راز مهمی است برای آینده تاریخ ما. موفق باشید  

38101

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: مدت کوتاهی است که در یک شرکت خصوصی دانش بنیان که تولیدات خوبی برای کشور دارد مشغول شدم. همت مدیریت، رسیدن به یک شرکت تراز انقلاب اسلامی بوده و هست. اما به نظر بنده با برگزاری نماز جماعت و چند مراسم مناسبتی و استفاده از کارمندها ی نسبتا متدین و امثال این نمی توان به این شرکت یک بنگاه اقتصادی اسلامی گفت. به ذهنم رسید که لازم است یک متخصص دین شناس در شرکت حضور فعال داشته باشد، کلیه قراردادهای مالی، مدیریت منابع انسانی و هر گونه ورود و خروج در مجموعه باید توسط یک متخصص دین تحت نظارت قرار بگیرد. از طرفی اگر بناست انسان ها در این مجموعه به تعالی برسند با قرار دادن صرفا اهداف تولیدی با کیفیت و با استفاده از متدهای غربی من بعید می‌دانم که این جریان بدون عیب و نقص باشد که هیچ، قطعا به نمونه کامل تراز انقلاب اسلامی تبدیل نخواهد شد. این تفکرات رو با صحبت های اخیر شما در مورد حضور تاریخی در کربلا هم موافق دیدم، نگاه صرفاً تولید محور به یک بنگاه اقتصادی که اهداف انقلاب اسلامی را دنبال می کند واقعا یک نگاه حداقلی است. اگر ذهنیات بنده مورد تایید شماست، چه پیشنهادی برای بنده و برای مدیریت شرکت دارید؟ چطور می توان یک شرکت را با ترازهای انقلاب اسلامی اداره کرد؟ آیا یک مجتهد لازم است؟ چطور می‌توان از یک فقیه که آشنا با حوزه تخصصی تولید شرکت نیست استفاده کرد؟ و ...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در چنین مراکزی مهم آن است که نظر به انسانی باشد که آن انسان مواظب است در بستر حضور توحیدی خود با روحانیتی خاص نظر به آینده علمی و ایمانی داشته باشد تا اولاً: افرادی مانند تهرانی‌مقدم‌ها احساس متعالی‌شدن در دلِ تولیدهای تکنیکی داشته باشند و در آن فضای معنوی منتظر حدس و گمان‌های علمی گردند. ثانیاً: متفکرانه در امر دانشن‌بنیان جلو روند تا با ظرایف خاصی که نیاز امروزین ما می‌باشد، کار جلو رود که همان اندیشیدن در عین تفکر تکنیکی است. و این نکته بسیار ظریفی است یعنی باید متوجه باشیم دانش‌بنیان یک فکر و فرهنگ است و نه صرفاً یک علمِ تکنیکی. موفق باشید

37945
متن پرسش

سلام استاد: آیا شما تضمین می کنید که اگر اصلاحات سمت غرب بره داره آخرین نفس هاش را میزنه؟ اگر این مردم ما هستند که با رسانه ها براشون مسائل را وارونه می‌کنند و مردم دوباره به همین ها رای خواهند داد و هر اتفاقی هم بیفته همونجوری که در مناظره ها نظر داشتیم خیلی راحت هر چیزی که خواستند می گویند چون روی جهل مردم خیلی خوب حساب باز کردند و این مردم هم با جان دل پذیرایشان خواهند بود. استاد مسئله اینجاست اگر ما قرار است اجازه بدهیم مردم خودشان فکر کنند که ۱۴۰۰ این اتفاقات افتاد و فکر نکردند که اگر می کردند امروز دیگه این اشتباهات تکرار نمی شد و اگر قرار است که اشتباه کنند تا کی و تا کجا؟ به نظرتون همه این اتفاقات از اون اول تا به اینجا بهونه خدا نیست؟ اگر جواب بله یا نه هستش چرا؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نباید تلاش‌های ارزشمندی که شده است که حتی در دل آن سیاه‌نمایی‌ها منجر به حدود ۱۴ میلیون رأی به آقای جلیلی شد، مورد غفلت قرار گیرد و این حکایت از آن دارد که میتوان تلاش کرد تا سطح فهم جامعه ما رشد کند. ما کوتاهی‌ها و تنگ‌نظری‌هایی داشته‌ایم که بهانه شد تا عظمت‌های حضور تاریخی انقلاب اسلامی درست دیده نشود. موفق باشید

37732
متن پرسش

با سلام محضر استاد: امیدوارم خوب باشید. با دقت شخصیت های انقلابی و مذهبی را بررسی کردم ولی هیچ کجا ندیدم پرورش شخصیتی را که در مورد «برخورد شکل گرفته با جنس مخالف» ارائه ای داشته باشند. تعلیم های دینی ما هم در این مورد محدود و در دایره ازدواج می‌باشد و باز سبک زندگی نیستند (شما نتوانستید نوجوان ها را با محدودیت ها از برقراری ارتباط با جنس مخالف منصرف کنید). از طرفی خانواده های مذهبیان در این سالها خشک، بدون ارتباط و بی معنایی شدیدی دارند. اگر اسلام و انقلاب حرفی ندارد منتظر چیزی نمی‌توان ماند. افراد توسعه یافته که به دین اعتنایی ندارند خیلی خوب از پس این ارتباط در بشر کنونی بر آمدند زیرا وقت خود را صرف آن کردند. آیا از انقلاب و دین در این مورد دفاعی دارید؟ اگر دارید نه صرفا با کلمات بلکه با پختگی و شخصیتی، آن‌را ارائه دهید. پیشاپیش از پاسخ شما متشکرم و از انکار واقعیت راه به جایی نخواهد رفت. چالشی برای شما مطرح نکردم که از ورود به آن امتناع ورزید و دیالوگم رجوعی به انسانیت می‌باشد. چه بسا در ریزه کاری های زن زندگی آزادی یا فراتر از آن! زیستن در جهان کنونی؛ چنین پیش آمدی اتفاق افتاده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز به این موضوع فکرها کرده‌ام و به هر دو طرف موضوع که می‌فرمایید در حد خود اندیشیده‌ام، به طرف راهکارهای جهان مدرن که نهایتاً به اضمحلال خانواده به عنوان معنایی بس اصیل منجر می‌شود و آقای دکتر صادق طباطبایی در کتاب «نقش رسانه‌های تصویری در زوال دوران کودکی» متذکر آن شدند و به راهکارهای جهان سنتی خودمان که مطابق زمانه عمل نمی‌کنند و نوعی مردسالاری را حاکم کرده‌اند و با توجه به این نکات کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» و جزوات «هویت قدسی زن و حضور در جهان گسترده امروز» و «زنِ دین‌دار در نسبتی جدید با عالَم و آدم» و «زن و حضور تمدنی» و «حضور نرم و نقش مؤثر زن در این تاریخ» نوشته شد و باز هم باید نوشت و باز هم باید فکر کرد. موفق باشید

37615

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و درود خدا بر استاد عزیز: با اینکه می‌دانم این پرسش شاید به حضرتعالی ارتباطی نداشته باشد و خود جناب آقای دکتر داوری اردکانی باید پاسخ بدهند اما برای شما و به تبع ما، که به آرا و نظرات این متفکر و فیلسوف زمانه توجه جدی و ویژه داریم سوال پیش می آید چرا ایشان در حادثه سانحه سقوط بالگرد هواپیما به اندازه یک خط تسلیت هم نمی‌فرستند و همچون گذشته در مورد این مسائل به این بزرگی سکوت می‌کنند در حالی که فیلسوفی روسی نیز پیام می‌فرستد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که جناب آقای دکتر رضا داوری با توجه به تعلق عمیقی که نسبت به انقلاب اسلامی دارند و در نشستی که آقای دکتر رضا داوری در تاریخ پنجشنبه ۲۶ مرداد سال ۱۳۹۶ در خانه مشروطه اصفهان داشتند، از ایشان ‌پرسیدند: «آیا انقلاب اسلامی راهی را برای ما باز کرده است؟ و آیا امکانات تازه‌ای به روی ایران گشوده است؟» ایشان در جواب می‌فرمایند: «چرا در بدیهیات شک می‌کنید؟ مگر می‌توان گفت که حرکت امام خمینی یک گشایش در تاریخ ما نبوده؟ انقلابی رخ داده وعهدِ دینی تجدید شده است، مهم آن است که ما چطور می‌خواهیم رونده‌ این راه باشیم. اکنون باید گشایش را فهمید و البته به آن دل‌خوش نشد، باید به امکانات و چگونگی این راه دقت کرد. ما قدم به قدم باید آن را بگشاییم.» و از این جهت می‌توان گفت شاید خود را در جایگاهی نمی‌دانند که باید نسبت به این امور وارد شوند و بیانیه صادر کنند. درحالی‌که همه دغدغه‌های ایشان، سرافرازیِ ذات انقلاب است در همه مراحل تاریخی‌اش. موفق باشید

37600

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: جانم این حجم از دلهره، اظطرار، اضطراب، نگرانی، بی قراری، تشویش، دلتنگی، غم، لابه، استغاثه، تضرع، دعا برای سید اولاد پیغمبر چه زیباست. خدا سید ابراهیم رو حفظ کنه ولی اولاد پیغمبر با اولاد پیغمبر چه فرقی داره؟ واقعا این اولاد پیغمبر با اون اولاد پیغمبر فرقی نداره؟ آه آه و صد آه که من هیچوقت برای اون اولاد پیغمبر که پدر زمان بندگان خداست تا این حد مضطر نشدم و با تمام قلبم دعا نکردم در پدر بودن او شکی نیست شاید من بنده خدا نیستم که برای غیبت و مصیبت سرپرستم بی تاب نیستم یا خودم رو محجور نمی دونم و احساس نیاز نمی کنم. اگه مستقلم از سرپرست و ولی زمانم که وای بحالم اگه بنده خدا نیستم، بنده کی یا چی شدم؟ خدایا من چه بلایی سر خودم آوردم؟ من نسبت به امام زمان غائب غریبم بی تفاوتم و نسبت به چند ساعت بی خبری از سایه مرد حقیقی زمان بی تاب. آه چه دروغ غم انگیز مقدسی حقمه که بی تاب پایین‌تر باشم چون لایق استغاثه غیبت جان عالم نیستم و همین غنیمت حال منه ولی نیمه خالی لیوان بدجور تو ذوق میزنه. پرسیدم چه کنم عاشق بی قرار شم که خواب و خوراک ازم گرفته بشه منظورم همین حس و حال الآنمه ولی انگار هربار تو یه مصداق ضعیف‌تر خودش رو نمایان می کنه حال عجیبی که نمی خوام سر از سجده تضرع بردارم تا خبر خوش رو بهم بدن اما هر بار مثل اسپند رو آتیش به خبرها نگاه می‌کنم و از بی خبری بی تابتر از قبل میشم که مومنی از دوستان معشوق (رجائا) در چه حال و روزیه و سرنوشت باقی مومنین در فراقش چی میشه کاش قبل از مرگ بی قراری برای اونی که باید رو درک کنم بنظرتون ممکنه؟ چه بلایی سرم اومده جانم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که انسان از فقدان اولیای الهی که مأمور اصلاح مسلمین در مقابل استکبار هستند، این‌چنین بی‌تاب می‌شود؛ حکایت شعور و وجدانی در صحنه است که خبر از آینده‌ای امیدبخش دارد این انقلاب، صفحه گشوده توحید است، با ظهور مردانی که اشاره‌هایی هستند به سوی عرش که با بودن‌شان مأمور نمایش حقیقت توحیدیِ عرش‌اند، در جهان سیاست، تا تاریخی به ظهور آید که حکایت حضور انسان کامل «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف» می‌باشد و با شهادت‌شان که برگشت به مأوایِ عرشی‌شان می‌باشد ما را متوجه عرش می‌کنند. موفق باشید

37575

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: راه رهایی از نیست انگاری غیر از پذیرش این موضوع و امید به آینده چیست؟ آیا از راه مطالعه می‌توان از این نیست انگاری خارج شد!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالعه و نظر به «وجود»، آری. و این در کنار نسبتی که با انسانی همچون حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شکل بگیرد، ممکن است. علاوه بر چند جلسه‌ای که تحت عنوان «نیست‌انگاری» بحث شد و روی سایت هست، می‌توانید به دو جلسه اخیر شرح سوره «اعلی» نیز نظری بیندازید. موفق باشید

37429
متن پرسش

سلام و عرض ادب: با توجه به جلسات راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه سها ضرورتی در جمعی از بانوان در این بابت ایجاد شد و به تازگی جلسات تفسیر ملاصدرا توسط سرکار خانم ملاباشی در موسسه پُرسا برگزار می‌شود. خواستیم به اطلاع شما برسانیم که در صورت صلاحدید به اطلاع علاقمندان برسانید. این کلاس ها در این کانال ایتا اطلاع رسانی می‌شود: https://eitaa.com/porsa_andishe

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار خوبی است. امید است علاقه‌مندان به آن مباحث که در واقع با نظر به «اصالت وجود»، اندیشه انسان مفتخر به فتح‌الفتوح می‌گردد؛ بتوانند استفاده نمایند. موفق باشید    

37355
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیزم: شما همواره فرمودید که اشتغالات زیاد دنیایی مانع کسب ورع می شود و یا توجه دادید به احادیث پیرامون بخش بندی کردن زمان و اختصاص قسمت اعظم فعالیت روزانه به مشاغل را اشتباه دانسته اید. این مطالب را با مرور زندگی برخی از بزرگان معاصر نتوانستم تطبیق دهم، به عنوان مثال در وصف پرکاری شهید طهرانی مقدم و یا حاج قاسم بسیار شنیده ایم. لطفاً در فهم درست این مسئله مطلبی بفرمایید و یا اینکه مرجعی را معرفی بفرمایید که ابهامات بنده را برطرف کند. سپاس

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی افقی از نور توحید در دل تاریخ در مقابل انسان گشوده شود، حضور فعّال او در صحنه صحنه‌های آن تاریخ نه تنها مشغله نیست بلکه حضوری است عین توحید که انسان در هر لحظه آن حضور، در هرکجا که باشد احساس می‌کند در قرب الهی قدم برمی‌دارد، حال چه شهید تهرانی مقدم باشد و ساختن موشک و یا شهید آوینی باشد و تهیه «روایت فتح» و یا اشک‌های نیمه شب رهبری باشد در دعا به ملتی که بنا دارند در راه حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» قدمی جلو بگذارند. در آن صورت «همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت». موفق باشید

37192

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: ببخشید جدیدا استاد عبادی یه پیامی در کانالها منتشر کردند با این عنوان که حدیث کنز مخفی. حدیث من طلبنی وجدنی ... و خیلی دیگر از احادیث که بیشتر در عرفان هم هستند سند ندارند. استاد نظر شما را می خواستم. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. ولی از آن جهت که در آن نوع روایات، معارف توحیدی مطرح است، اهل معرفت احتمال آن‌که از معصوم صادر شود را مدّ نظر دارند حتی «مناجات شعبانیه» و یا قسمت دوم «مناجات عرفه» که سند ندارد را، می‌توان تصور کرد از غیر معصوم این‌چنین معارفی به میان آید؟! به گفته آیت الله جوادی، خودِ متن گواه است که این سخنان جز از معصوم صادر نمی‌شود. شنیده‌ام حضرت امام خمینی نیز مبنای صحت متن را در این امور، محتوای متن می‌دانند. موفق باشید 

37074

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

آقا چیکار کنیم که دلمون یک رو بشه. چه راهی رو طی کنیم که هرچی میریم فقط از دل پاک و راستی باشه، ذکر و یاد خداوند به معنای نماز خواندن یا با تسبیح صلوات فرستادن کجاشه، آخه برا همین هم که ذکری از یاد خداوند در دل ما باشه راهی رو باید طی کرد. ذکر خداوند در چه زمانه ای و تاریخی میشه صبح و شب نداشتن برا خدا. می‌شنویم که شهید مخلصانه برای خدا هستش و کار میکنه؛ مثلا فتح خرمشهر که حاج احمد اون کار نشدنی و به این عظمت رو برای رضای خدا انجام میده و فتح میشه رو اگه می‌خواست که همین طوری با قاعده جنگ و منیت خودش به میدون بره هرگز این اتفاق رخ نمی داد. حتما یک ذکری به یاد خداوند می‌خواسته که هیچ وقت از اون جدا نشی و جلو بری تا آخر. اما اگه من باشم لحظاتی متصلم و اون هم یا نماز دارم میخونم یا دارم توی روضه ی اباعدالله اشک می ریزم. اون شهید احمد متوسلیان که می‌بینیمش توی عملیات های مختلف، چجوری تونسته بوده خالصانه کارش رو جلو ببره بارها و بارها. اون ها به لطف امام بزرگ مرتبه و بلند والا توانسه بودند که در این حد بر حیطه من خودشون و منیت شون حکمرانی کنند. عمل به زنده نگه داشتنِ ذکر و یاد خداوند در قلب.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی آرام‌آرام به خود تذکر بدهیم که این خداوند است که در همه صحنه‌ها خدایی می‌کند و ما اگر ذیل دستورات او در همه امور حرکت کنیم؛ إن شاءالله در میدانی که خدا حاضر است، حاضر می‌شویم و آن می‌شود که باید بشود، یعنی «در بلا هم می‌چشم الطاف او / مات اویم مات اویم مات او». موفق باشید

36943

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد محترم: در سوال ۳۶۹۲۷ خدمت یکی از دوستان فرموده بودید که در مورد آی وی اف در حد معمول اقدام کنند و آخر جواب پرسششان اینطور بیان کردید، امکان اینکه خداوند راه های دیگری را تقدیر کرده باشد را نباید در نظر گرفت. منظور از راه های دیگر چیست؟ و چه طور این راه ها برای فرد باز می‌شود؟ و اینکه، واقعا من چندین نفر رو سراغ دارم که دقیقا با مشکل همین خانم مواجه هستند، خیلی سخت هست، چون فقط خودشان نیستند، همسر و خانواده ها هم هستند، چگونه توی این تنش ها زمینه خداجویی برایشان فراهم شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که حتی به ما فرموده‌اند به یک معنا اصرار بر طلب خود نداشته باشید از آن جهت که شاید خداوند تقدیر دیگری برای ما مقدّر فرموده‌ است و در این رابطه می‌توان عرض کرد راه‌هایی هست تا انسان طور دیگری زندگی کند و در عین رسیدن به آرامش که به دنبال آن بود از آن طریق فرزندآوری؛ مثلاً قدم در راه طلب معارف عالیه بگذارد و یا قدم در راه خدمت به خلق و امثال آن. موفق باشید

36861

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

جوان و انتخاب بزرگ! جوانم، دانشجو معلمم، لقب بسیجی به من داده اند به خطا، لاف ها زده ام و با ادعاهایم گوش عالم را کر کرده ام. انتخابهای بزرگی بر زبان رانده ام و از بر زمین ماندن امر ولی و تنها ماندن حجت خدا به درد آمده ام. اما خدا هرچه امکانات و بستر و استاد و آرزو و... بود برایم فراهم کرد و گفت حالا بیا وقت عمل است. و من متحیر و سرگردان شدم. حال تکلیف چیست؟ کدام مهمتر است؟ مگر نگفته اند مردی و کاری؟ کدام بار را بر دوش کشم؟ استاد! سخت به تنگ امده ام از سرگردانی. نمی‌دانم در بین این‌همه انتخاب بزرگ انتخاب بزرگم چیست؟ درباره تحول آموزش و پرورش کار کنم یا برای روایت شهدا؟ از اقامه نماز شروع کنم یا بحث کتاب؟ کارهای بسیج را رو به راه کنم یا در میدان علم و تحقیق وارد شوم؟ برای انتخابات وقت بگذارم یا کرسی های آزاد اندیشی؟! همه شان دغدغه و امر رهبر است اما کدام تکلیف من است؟ خیلی خسته ام، اما نه آن خستگی ای که حاج قاسم را بی خواب کرده بود. خستگی ام مدتها مرا در خواب برده و از ناامیدی و فشار روحی به خواب پناه می‌برم. خدا، آنکه هرکس برایش کار کند خستگی نمی‌شناسد حضورش برایم کمرنگ شده و انگار کور شده ام و نمی‌بینمش. جبهه و می‌دانم اگر مشخص بود شاید به این حال و روز نمی افتادم و اینقدر سست اراده و اسیر فرماندهی جسم نمی‌شدم. خودم را در کربلایی که یا لیتنایش ورود روز و شبم بود مثل ضحاک بن عبدالله مشرقی می‌بینم. همانی که از سپاه حسین (ع) گریخت! در عذابم استاد. نجاتم دهید! کربلای من کجاست؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باز سخن بنده آن است که: «دوست دارد یارْ این آشفتگی». به حضوری فکر کنید که در آن حضور «لَا یشْغَلُه شَأْنٌ عَنْ شَأْن» کاری او را از کاری باز نمی‌دارد. به حضور در آموزش و پرورش فکر کنید و در بستر آن حضور، به راه ها و یا راهی که مقابل‌تان گشوده خواهد شد. نه جای نگرانی است و نه جای خستگی. از تعمق نسبت به معارف قرآنی نیز نباید غفلت کرد. موفق باشید

36787

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: استاد انسان وقتی مدتی در جامعه غرب زندگی کرده باشد گاهی با تفاوت هایی روبرو می‌شود که گرچه این تفاوت ها در نگاه اول بی اهمیت جلوه کنند ولی با نگاهی عمیق تر، ریشه در دو جهان بینی متفاوت دارند. در آلمان وقتی بچه ها کار بدی انجام م‌یدهند والدین و یا معلمین به آنها می‌گویند تو اجازه نداری این کار را انجام دهی و یا این حرف بد را به زبان آوری؛ در حالیکه در جامعه ما وقتی بچه ای کار بدی انجام می‌دهد یا حرف بدی می‌زند والدین و یا معلم و استاد به آنها می‌گویند این کار کار بدی بود که انجام دادی و یا این حرف حرف خوبی نبود که به زبان آوردی. در واقع ما به حسن و قبح اخلاقی کار اشاره می‌کنیم و در جوامع اومانیستی مثل آلمان وقتی به بچه تذکر داده می‌شود تو اجازه نداری به جایز بودن یا نبودن آن عمل یا آن حرف‌ از نظر حقوقی اشاره می‌شود. به نظر جنابعالی که دارای تجارب ارزشمندی در زمینه آموزش و پرورش هستید آیا این دو رویکرد متفاوت در تربیت فرزندان نمی‌تواند منشأ دو اثر کاملاً متفاوت در شکل گیری شخصیت و دید آنها نسبت به امور اخلاقی در آینده شود؟ چراکه وقتی فقط منشأ حقوقی امری ملاک باشد و حقوق هم حقوق اومانیستی و بریده از احکام دینی باشد دیگر حسن و قبح اخلاقی آن امر به حجاب می‌رود و به فرد اینطور القاء می‌شود که هرچه حق دارم پس آن امر حتماً اخلاقی هم هست. حال آنکه در حقوق بر پایه اومانیسم صرفاً خود بشر منبع تشخیص است و این تشخیص تا آنجا پیش رفته که خیلی از مرزهای اخلاقی که مبنای دینی داشته اند را زیر پا گذاشته و بیشتر هم خواهد گذاشت. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و این نکته که در رابطه با غرب فرمودید ریشه در تاریخ ۴۰۰ ساله آن‌ها دارد که اصالت را به هویت شهروندی افراد می‌دهند به این معنا که یک شهروند به عنوان شهروند اجازه ندارد چنین کند بدون هرگونه توجهی به ابعاد ملکوتی و متعالی انسان. در حالی‌که وقتی در فضای توحیدی باطل‌بودنِ امری را به میان می‌آوریم، نظر به راهی داریم که به عنوان راهِ رجوع به حق مقابل‌مان گشوده شده. اخیراً عرایضی در جلسه دوشنبه‌ها بحثی تحت عنوان « جایگاه نسبت اخلاق با توحید» شد https://eitaa.com/matalebevijeh/15724 که می‌تواند در رابطه با این موضوع، راه‌گشا باشد. موفق باشید

36716

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت بخیر استاد محترم: استاد این فیلم رو ببینید عالیست مدت بسیار زیادی با آثارتان آشنایی نسبی دارم، حدسم اینه این فیلم را بسیار می پسنیدن (یک فیلم ضد آمریکایی اصیل به معنای واقعی کلمه است) در حدود بیست دقیقه اول متوجه می شوید از فیلم خوشتان می آید یا نه فضاش با کتاب جایگاه رزق انسان در هستی همسویی داشت Perfect Days 2023 https://www.uptvs.com/contents/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D9%84%DB%8C-perfect-days-2023.html

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر. نیاز به فرصتی دارد که امید است پیش بیاید. موفق باشید. 

36468

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: ذهن من به گونه‌ای است که در این دنیا به کثرت اصالت می‌دهد. آیا پس از مرگ یعنی در برزخ و قیامت آیا همین ذهنی که به کثرت اصالت می دهد وجود دارد یا به گونه‌ای دیگر است؟ لطفاً توضیح دهید! با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در زندگی بحث باید در توحید باشد و رجوع به حضرت حق، وگرنه در جهانی که در وصف آن فرمودند: «والامر یومئذٍ لله» اگر به غیر حق رجوع شود چه چیزی داریم که بدان دل ببندیم؟ و در زیر سایه او ابدیت خود را ادامه دهیم؟ موفق باشید

36286

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامی: از مطالب بسیار زیبایی که در جلسه ی وارستگی بیان فرمودید تشکر می کنم. عبارت «رفتن به سوی نزدیکی ها» واقعاً برانگیزاننده است. نَفَسی که انسان می کشد، هوای نزدیک را به درون سینه می برد و حیات را قابل لمس می کند، این هوا، احساسِ بی نهایت می دهد و افقی در وجود انسان پدیدار می کند.‌ یک شعری هست که می گوید: «دَم غنيمت دان كه عالم يك دَم است / هر كه با دَم همدم است او آدم است.» می توانیم بگوییم، حضوری از اکنونِ جاودانه ی بیکران به سوی همه ی نزدیکی ها.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بشر آخرالزمانی آنچنان ظرفیتی پیدا کرده است که می‌تواند در بیکرانه وجود خود اضداد را جمع کند به همان معنایی که رفتن به سوی نزدیکی ها که از طرف دیگر وسعتی دارد که دور است و این راز درک حقیقت است. موفق باشید

36209

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام خدمت استاد عزیز: استاد عزیز طبق آیه ۲۲ مجادله خداوند فرمودند در مورد کسانی که خداوند در دلهایشان نور ایمان قرار داده و به روحی از جانب خودش هدایت می‌کند، این همان بصیرت و نگاه جدید و نور ایمان، آیا به تلاشی مضاعف برای درایت هم نیاز دارد؟ چه طور به درایت باید رسید؟ یا همین که عجول نباشد انسان و نگاه اش را تغییر دهد با نور ایمان همه چیز را درک می‌کند و قلبش الهام میشه؟ چطور باید منزل طی کند از این طریق؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه نور ایمان شدت یابد، انسان متوجه فاصله خود با آن‌هایی می‌شود که با خدا و رسول خدا دشمنی می‌کنند، هرچند از آشنایانش باشند. این انسان است که به لطف الهی در جان خود منوّر به ایمان شده... بنابراین باید مرز خود را با دشمنان خدا معلوم کنیم و در این راستا است که نور ایمان رشد می‌کند. موفق باشید

36123

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد جان: عاقبتتان به خیر. استاد بنده طلبه هستم و راجع به مسئله تنهایی (و احساس تنها بودن به علت پوچی و محدود بودن تمام امور دنیوی و از طرفی نامحدود بودن انسان) اکثر پرسش ها رو که در کانال نگاه کردم جواب شما در این مورد بود درک و حضور در انقلاب اسلامی (که تاکید بر شهدا مخصوصا شهید آوینی داشتین) همچنین نوشته هایی با این نام ها دیدم منتها نمی دانم از کجا و کدام مطلبتان یا صوتتان یا نوشته تان شروع کنم و سیر رو جلو ببرم اگر می‌شود راهنمایی کنید که چگونه و با چی شروع کنم و ادامه بدهم همچنین اگر جوابی غیر از این موضوعی که فرمودید در مورد همان مسئله دارید بفرمایید. درپناه خدا باشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به حضور در نزد خود از طریق معرفت نفس فکر کنید تا ان شاءالله معنای انسان در بیکرانه هستی برایتان روشن شود و در این راستا به سلوک ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» نظر بفرمایید. امری که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مطرح شده است. موفق باشید

36040

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در پاسخ سوال ۳۶۰۳۹ فرمودید که: وجود در همه صحنه ها حاضر است. منظور شما از وجود، همان عین هستی است؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عین هستی در عین تشکیکی‌بودن و با مظهریت ممکن‌الوجودی که آینه آن هستی است، در میان است در حدّی که آن ممکن الوجود می‌تواند وجود را از طریق خود ظاهر کند تا ما از آن طریق به حقیقت وجود منتقل شویم. موفق باشید

35876

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام خدمت شما استاد گرامی: شما در فصل هودی فرمودید: اسما بدون مظاهر وجود خارجی ندارد؟ آیا اسم الله هم همینطور است؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در جواب سؤال کننده شماره 35875 عرض شد بحث در این موارد بسیار حساس است و باید فضای سخن و جایگاه آن برای خواننده از قبل روشن شده باشد با توجه به این امر سؤال بعدی جنابعالی نیز سؤالی نیست که بتوان در فضای سؤال و جواب خدمتتان موضوعی را به میان آورد. موفق باشید

35874

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و احترام: آیا علم ذوقی همان علم حضوری است؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! می‌توان به همین صورت که می‌فرمایید، موضوع را دنبال کنیم به شرطی که تازه، علم حضوری را به صورت علم حصولی در نیاوریم بلکه به عنوان حضوری که در نزد خود برایمان پیش می‌آید، قلمداد کنیم. موفق باشید

35816

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد جان خسته نباشید. استاد من دور و بر زندگیم افرادی که نسبتا مذهبی هم هستند را می‌بینم که به مصیبتهای فوق العاده عجیب و دردناک مبتلا می‌شوند و عمریست به چه کنم چه‌کنم هستند و خود و خانوادشون در اذیتند. اما من تا این لحظه از عمرم هیچکدام ازاین امتحانات را نداشته ام و همیشه الحمدلله در غرق نعمت بوده ام. سوالم اینه که همش تو ذهنم میاد که یااابالفضل خدا چه آشی برای خودم داره میپزه و منم دیر یا زود این اتفاقات سخت بلکه چون تا حالا نداشته ام خییییلی سخت تر بناس برام بیفته که نمیدونم این حرفم درسته یا نه؟ و اینکه نمیشه خدا کسی رو فقط به خیر در کل عمرش آزمایش کنه؟ سوال دومم اینه که لحظه مرگ‌هر کسی که تقدیرشه، چه چیزی ملاک تقدیره؟ یعنی چه پیمانه ای که پر بشه ملاک تقدیر خداست چون هم جوان می‌میرد و هم پیر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به ما فرموده‌اند در نعمت، شکر و در مصیبت، صبر پیشه کنید زیرا در هر دو امتحان می‌شویم و نه آن‌که گمان کنیم نعمت‌ها به جهت امتیازی است که ما در نزد خدا داریم و یا سختی‌ها به جهت بی‌توجهی خداوند است. خیر! «امتحان در امتحان است ای پسر». ۲. چیزی در این مورد نمی‌دانم. موفق باشید

نمایش چاپی