سلام استاد عزیزم: خیلی ممنون بابت راهنمایی قبلیتون و اینکه وقت میذارید تراوشات شاگرد دیوونهتون رو بخونید. قدردانشم و حتما دونه دونه پیگیری میکنم به مرور. به اصرار خانواده و خصوصا مادرم که از رفتارهای مذهبی بنده به شدت ناراضی و بسیار نگرانان و معتقدن ۱۰۰ درصد من مریض شدم و آخوندها توی انگلستان مغزم رو شستشو دادن، بلاخره رفتم پیش دکتر روانپزشک. همینکه روسریم رو دید شروع کرد به سوالات مذهبی، نماز شب میخونی یا نه و... من درمورد همه ی رفتارهای مذهبیم و اینکه حقیقتا چقدر به دین علاقه دارم و چقدر خودم رو درگیرش کردم صحبت نکردم اصلا. با پرسیدن فقط چندتا سوال کوچولو توی پروندهم نوشته hyperreligiosity !!! (لابد پیش خودش فکر کرده حزب اللهیِ اُمل انگلیسی بلد نیست!) یعنی اختلال روانی مذهبی گرایی افراطی!!! این درحالیه که من به هیچ عنوان درگیر وسواس برای احکام یا قبولی عباداتم یا نجس و پاکی و.... نیستم فقط مذهب رو بر تمام جنبه های زندگیم ترجیح میدم چون چیز دیگه ای برام نه تنها معنی نداره، بلکه وجود نداره. قرص هاش رو هم انداختم توی سطل، معلومه کسی که فکر میکنه میتونه اینجوری کسی رو خر کنه خودش خیلی خره. بذار هرچی میخواد بشه، بشه. بذار اسلام هرکاری میخواد باهام بکنه، بکنه. بلاخره این سکه اینقدر چرخ میخوره تا به یه طرفی بیفته!!! بذار بین کفر مطلق و ایمان مطلق بند بازی کنیم تا بلاخره یه جایی سقوط کنیم. راستی استاد بلافاصله بعد اربعین، قراره برم کربلا برای اولین بار. دقیقا میشه تولد ۲۰ سالگیم. خاک دو عالم بر سرم که ۲۰ سااااال آزگار از عمر گرانمایهم گذشت و هنوز درگیر حیوانیت و دغدغه های حقیرانه هستم. چه کنیم که خیلی دیر هدایت شدیم، وقتی تمام حرمت ها شکسته شده بود و پرده های عصمت پاره شده بودن، وقتی گوهر انسانیم زیر خروارها خاک دفن شده بود، وقتی که تمام آنچه بهم متعلق بود رو از دست داده بودم. استاد، خدا به روم نیورد، شما هم به روم نیارین که فقط وقتی اومدم سراغ خدا که هیچی برام نمونده بود، وقتی که به بن بست رسیده بودم، وقتی هیچ لذتی برام نمونده بود که خودم رو باهاش گول بزنم، وقتی که جایگزینی نداشتم. خدا اولویت آخرم بود. تو آمدی اما کمی دیر. از ته یک کوچه ی دراز. گفتم برو! اما نشستی و به در کوبیدی و گریه کردی، آنقدر که گونه های منم خیس شد. آمدی و با آمدنت همه چیز را در دایره ی هستی آتش زدی. حالا همه چیز سوخته بود و خاکستر شده بود و با آمدنت طوفانی شدید درگرفت، پس خاکسترشان را هم بردی و این لازمه ی لمس کردن تو بود، از دست دادن همه چیز. گفتم اینجا پر است، جا برای تو نیست! اما آمدی و دل من که پر بود از فیزیک و شیمی و فلسفه و عکاسی و خوشگذرانی و دوست و رفیق و پول و احترام و خودخواهی و شهوت و حیوانیت و خواستن و خواستن و خواستن، خالی شد و فقط یک چیز ماند که همه چیز است و تو در دل هبوط کردی. استاد. تا اون زمان وقتم رو برای مطالعه روی چه مباحثی بذارم؟ همون معرفت نفس رو ادامه بدم، یا مطالعه درمورد عاشورا که هیچ چیزی ازش نمیدونم؟! چه اعمال مذهبی انجام بدم؟ (طبق معمول خودم سرخود چند مدل چله برداشتم. اصولا مشکلی وجود نداره اما به شدت به زیارت عاشورا حساسم و الانم که برای اربعین چلهشو برداشتم، یه جوری ام، جوری که خوب نیست ....) خیلی خجالت میکشم با وضعیت الانم وارد ۲۰ سالگی شم و با این وضعیت فعلی برم دیدار امام حسین (ع). یه راهی بگید که یکم، فقط یکم آدم شیم، یکم لایق شیم، یکم از شرمندگیمون کم شه. انگار خدا با تمام قدرت پشت در ضربه بزنه، اونقدر بلند که نتونی حتی نادیدهش بگیری و بخوابی، اونقدر محکم حتی تا مرز شکسته شدن در، اما وقتی در رو باز میکنی هیچ کس نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخن را نباید ساده بگیرید که میفرمایید: «خدا، اولویت آخر بود». حقیقتاً در هر حال باید چنین باشد به همان معنایی که خود حضرت محبوب میفرماید: «فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ»(جاثیه/6) بنگر چگونه او با ما به گفتگو نشسته است که مگر چیزی زندهتر و تازهتر از حضرت «الله» و آیاتی که اشاره به او دارند؛ هست که دل به آنها سپرد و ایمان خود را به میان آورد؟ و با توجه به این امر نباید از معارف عمیق توحیدی که انعکاسِ عقل و قلب است، در میدان عبادات غفلت کرد. و از این جهت آری! مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» عبادات ما را عمیقتر مینماید و البته نباید به خود سختگیری کرد که اطرافیان گمان کنند لازمۀ دینداری خارجشدن از زندگی و گوشۀ خلوتگزیدن است! هرچند هم نباید همرنگِ اهل دنیا شد. و این یعنی در صراطی گامنهادن که هر دو طرف آن سقوط در آتش است، چه در طرف افراط و چه در طرف تفریط. نظر به حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» بخصوص با روحِ اربعینی یعنی نظر به آیندهای که انسان از سیطرۀ یزیدیان عبور میکند و در این رابطه خوب است به مباحث «کربلا و عبور از دوگانگی بین زندگی و مقاومت»
https://lobolmizan.ir/sound/1670 نظری بیندازید. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: استاد عزیز فکر نمیکنید یکی از دلایل اصرار بر مذاکره از طرف آمریکا بستن دست ایران در اقدام مستقیم بر علیه اسرائیل باشد تا آنها قدم به قدم کارهای بعدی خود را انجام دهند و موقعیتی پیش بیاید که کار از کار گذشته و دیگر اقدام عملی فایده ای نداشته باشد در حال حاضر با توجه به شروع مذاکرات که میتواند چند سال به طول بیانجامد اگر ایران اقدامی ضروری انجام دهد منافقین و عوام الناس و انسانهای کج اندیش چه خواهند گفت؟ حتما میگویند باز هم مذاکرات داشت به نتیجه میرسید تا تحریمها برداشته شود ولی نیروهای انقلابی و رهبری با اقدامی نابجا کار را خراب کردند اگر اینگونه باشد واقعا آنها استاد شیطنت هستند و رهبری و مؤمنین را در شرایط دشواری قرار داده اند امیدوارم جریان سلیمان ابن صرد خزاعی دوباره تکرار نشود. نظر شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع، موضوعِ سادهای نیست. آیا مذاکره در ذهن ترامپ نوعی عبوردادن آمریکا از اسرائیل است که آمریکا را گروگان گرفته؟ و یا در راستای نجات اسرائیل میباشد؟ به آخرین ملاقات نتانیاهو با ترامپ باید با دقت فکر کرد. در این رابطه خوب است نظری به مذاکرهای که بین رفقای کانال اسکرین شات با آقای ندیمی پیش آمد، بشود. https://eitaa.com/screenshotpersian/2336 موفق باشید
سلام استاد: گاهی انسان دچار سردی نسبت به همه چیز میشود و انگیزهای برای اقدام در هیچ چیز ندارد (گویا جذابیت از همه چیز سلب شده و میلی برای حرکت به سوی آن نیست) چون آنچه میخواسته بدست نیاورده (در بند بعد توضیح ذکر شده است)، بنابراین نه دلی برای انجام وظایف حال حاضر از جمله تحصیل، ورزش و ... که عقل حکم میکند لازم است، دارد و نه حواسی برای تمرکز بر روی آن دارد. در این چنین وضعیتی چه باید کرد؟ (چون آنچه در این سن در طلب آن هستم هنوز قسمت نشده و همین ضعف گاهی ابتلا به معصیتی را پدید آورده و باز بخاطر آگاهی از اشتباه تشدید سردی و ناراحتی نیز به وجود می آید)
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال قصۀ زندگی چنین است که در همۀ این میدانها بر بندگیِ خود پایدار باشیم و در دلِ صبر در این بحرانها است که برکات زندگی شکل میگیرد. موفق باشید
رؤیت معجزه قرآن و معنای توکل در آینه وجود حضرت زهرا سلاماللهعلیها و حضرت نرجس خاتون: امروز ذکر و فکر ما وجود دختری از تبار نور بود که با سپردن خویش در دل طوفان و خطر دوران، مادرِ امام آخرین شد. آری صحبت از مادر مولایمان صاحب العصر و الزمان (عج)، حضرت نرجس خاتون بود. کلام که در تفکر به وجود تو جان گرفت و اندیشیدن به احوالت خواستگاه جانمان شد، ایمان و امید و توکل به خدا در بیان شیوای فرزندتان برایم معنایی دیگر یافت. ولی معزز دوران ما، در دیدار با شرکتکنندگان مسابقات بین المللی قرآن، تبیینی بس ایجازگونه داشتند، او فرمود: «هر وقت به قــرآن مراجعه میکنیم توجه داشته باشیم که قرآن معجزۀ پیغمبر است... فرق این معجزه با معجزات دیگر انبیا این است که آن معجزات مال دوران خود آن نبی مکرم بود و مشاهدۀ معجزۀ الهی مخصوص به همان مردم بود... لکن معجزۀ پیغمبر را در طول تاریخ و تا هزاران سال دیگر خود مردم جلوی چشمشان مشاهده میکنند این معجزه را به چشم خودشان میبینند. این استمرار اعجاز قرآنی و اعجاز نبوی یک برکت عظیمی است برای عالم انسانیت، برای عالم وجود. سامان یافتن زندگی و رفع مشکلات در صورت بهره بردن از قرآن... اگر از قرآن بهره ببریم، زندگی بشر به سامان خواهد رسید همۀ مشکلات برطرف خواهد شد. درسهای قرآن برای بشر درسهای عملی است قابل تجربه است؛ این غیر از معارف بلندی است که فقط برای بزرگان و اولیا و مقربان، دسترسی به آن ممکن است. اینها برای آحاد بشر قابل استفاده است.» و گویا آن احوال تو مرا به درون خود فرو میبرد تا دمی از خویش وارهم و در تو زندگی را نفَس بکِشم. ساده نیست که از آنچه داری و هست، دست بکِشی، دست کشیدن از ظواهر و مرسومات روزگارت را سخت نمیبینم، چون جان که در طلب حقیقت به جستجوگری و حیرانی برسد از اسم و رسم و مکنت و جاه و مقام، میتواند دل بکند، اما چطور از مهر و محبت مادر دل کندی؟ چطور خود را به طوفانی سپردی که در چرخش و غبار روزگار ممکنش در نظرها، هزاران ترس و واهمه در وجود زن و مردش میکارد، چه برسد به روح لطیف دختری چون تو که شاهزاده است و در اوج نعمت غوطهور و شاید چون منی هزار بار نقص خویش و دیگران را در رفاه و آسایش دیدهام، اما تو مرا به ایمانی رهنمونی که جنسش از جنس معجزه است، از جنسی که به ارادۀ او و فضل لایزالش محال را ممکن میکند و امید و توکل به او معنایی دیگر مییابد. نمیدانم، در تو قرآن را میبینم یا در قرآن تو را؟ معجزه تویی یا قرآن یا کلام سید مردان تاریخ، سید علی؟ شاید هنوز گنگم از خوابی که دیدم، باز با من حوصله کن و جلو بیا، ببین آقایم در معنای توکل چه میگوید: «وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه» اگر به خدای متعال توکل کردید، یعنی تکیه کردید و اعتماد کردید، خدا برای شما کافی است و به هیچ وسیلۀ دیگری به هیچ عامل دیگری برای رسیدن به مقصود احتیاج ندارید. یعنی چه اگر توکل کردیم، به عامل دیگری احتیاج نداریم؟ در چه شرایطی با چه وضعی این حقیقت قطعی و مسلّم تحقق پیدا میکند؟ توکل به خدا و ترتب اثر بر توکل به خدا، دارای یک شرط ذهنی و یک شرط عملی و واقعی است. شرط ذهنی این است که شما اعتماد داشته باشید به صدق وعدۀ الهی؛ «و مَن أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلاً...» آن شرط ذهنی یقین داشته باشیم که با اذن خدا محال ممکن میشود؛ چیزی که به نظر محال میرسد، ممکن میشود؛ این را یقین داشته باشیم. یعنی بایستی این را بدانیم که همۀ محالات موجود عالم با اذن الهی، با ارادۀ الهی قابل تحقق است و ممکن است تحقق پیدا کند؛ شرط عملی توکل به خداوند؛ ورود در میدان انجام وظایف شرط عملی؛ شرط عملی این است که برای پدید آمدن این رخداد این حادثه خدای متعال یک بخش کار را به عهدۀ خود انسان میگذارد این جوری نیست که بنشینیم داخل منزلمان، بعد بگوییم خب «كَم مِن فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَت فِئَةَ كَثيرَةٌ بِإِذْنِ الله»؛ نه، یک بخشی از کار به عهدۀ ما است...» و تا چشم باز کردم بگو چه دیدم، آری حضرت زهرا سلاماللهعلیها و تو را در یگانگی ایمانی یافتم که مادر هستی در رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و در بین در و دیوار سخت سقیفه که به نظر میآمد طوفانی است که بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را ممکن است از جا برکَند، با تمام وجود وعدۀ مهدی امت از ماست را باور کرد و آن امر محال را به نور رب العالمین ممکن یافت و تو چنان در نور باور او ذوب شدی که گویی خود اویی که یکی از ابعاد عملی یعنی به دنیای مادی آمدن او را به عهده گرفتی و از وجهی بهتر است بگویم تو هم بار امانت انسانیت را پذیرفتی و به جان خریدی، جز عشق و دلدادگی توحیدی رازآلود چه چیزی میتواند انسان را در «فاخلع نعلینِ» قدرت و اراده قرار دهد تا هیچ شوی و چنان صبر کنی در ذات الله که به ارادهاش او متولد شود. آیا قصۀ حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها، قصۀ حیات ما نیست؟ آیا امروز او را بر فراز خرابههای غزه و لبنان و سوریه و... حتی در میدان مبارزات مردم آزادیخواه جهان نمیبینی که دل به طوفان حوادث زده و در جستجوی حقیقت حیران و سرگردانِ رسیدن نامه و نشانهای از ولیّ زمان خویش است؟ امروز ما درون قصهایم و به تمامه به او نزدیک شدیم، نزدیکتر از همیشه، آیا طوفان انقلاب اسلامی را میبینی که محالی است در دل جهان توسعه یافتۀ مدرن، اما ممکن شد و تا ابد تاریخ امکان حضور یافته است؟ آیا طوفان الاقصی را دیدی که وه چه بینشان و پرنشان، نشان از نور استقامت ولایت و قرآن دارد؟ اللهم ارزقنا بخوانم یا اللهم ثبتنا؟ هر دو را با نوای اللهم اغفرلنای غفلتهایمان میخوانم تا به نور آن مرد ایستاده در افق تاریخ و شهدای جان فدایش، ما هم از این غافله جا نمانیم. سلام استاد عزیز، باز قلم جان گرفت که امیدوارم اگه قصوری در درک حقیر هست با کلام شما رفع شود. سؤالی هم پیش آمد، از وجهی صبر خدا هم صبری است که اگر به وجه مادی هم بخواهیم نگاه کنیم از سقیفه تا میلاد امام زمان (عج) حدود ۲۰۰ سال طول میکشد، و وقتی نگاه میکنیم از وجهی رسیدهایم و از وجهی راه بسی طولانی است، هم صبر و استقامت گویا بسی عظیم است و هم رسیدن گویا بسیار نزدیک، انگار معنای وجود را میشود یافت هم دور است هم نزدیک، آیا چنین است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همۀ حرف همین یک نکته است که چگونه یک زن، آری! یک زن یعنی جناب نرگس خاتون «سلاماللهعلیها» در آن شرایط توانستند آیینۀ بزرگ ایمانی شوند که ایمان حضور در نهاییترین میدان بود تا قرآن با نور حضرت صاحب الأمر«عجلاللهتعالیفرجه» نهایت خود را در آخرین دوران در افقِ جان انسانها بگشاید، و آن زن در جان خود اینگونه حاضر شود که باید برای چنین حضوری نقشآفرینی کند آنهم به هر قیمتی. و از طریق جناب نرگس خاتون آن عزمِ بزرگ تاریخی آغاز شد تا جهان دیگری در افق زمانه گشوده شود و مسیحیت نیز ابعاد متعالی خود را در نسبتی که با اسلام مواجه میشود؛ بیابد و در ریشههای تاریخی خود هرکس در نسبت با سید حسن نصرالله، نرگس خاتونی باشد آزاد از دوگانگیِ اسلامیت و یا مسیحیت، و آیندهای به ظهور آید که انسانیت معنای خود را در نهاییترین وسعت تجربه کند.
آیا ما معنای توکل و نقش مؤثر و بزرگ آن را جز در آیینۀ عزمِ جناب نرگس خاتون در آن انتخاب میتوانیم مدّ نظر آوریم که چگونه آن بانوی بزرگ تنها و بدون نام و نشان خود را با نام «نرگس» به قافلۀ اسیران رساند؟ تا آنجایی که اگر تمام ظلمات آخرالزمانی با تمام قدرتی که استکبار با تسلیحات خود و بمبهای سنگرشکن به میان آید؛ این مائیم که تمام نمیشویم با نظر به عزمی که جناب نرگس خاتون «سلاماللهعلیها» با ایمان خود به ظهور آوردند. موفق باشید
سلام با عرض خدا قوت و قبولی طاعات و عبادات: سوالی داشتم در باب اینکه: آیا افقی که در حضور معلمان است افق و حضوری است که هرکس از معلمان تجربه کنند یا باید شرایط خاصی داشته باشند؟ و می خواستم یه توصیه هم داشته باشید البته به معلم های هنر. پیشاپیش خیلی ممنون از شما 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم رویکرد خود معلمان محترم است که با چه رویکرد و انگیزه ای در آن میدان حاضر باشند. عرایضی تحت عنوان «معلمی و پیشوایی نسلی که در پیش است» شده است خوب است به آن بحث رجوع شود. موفق باشیدhttps://cdn.lobolmizan.ir/uploads/shakhsiatha/shahid_motahari/speech/gw5_Moalemi_va_pishvaei_nasli_ke_dar_pish_ast.mp3
سلام استاد بزرگوارم: عاقبت تون به خیر. ۱. بشدت درگیر اعتیاد به استفاده از فضای مجازی هستم. فقط هم پیام رسان ایتا دارم و کلی از وقت روزم را به نحوی که گاهی خودم متوجه نمیشوم میگیرد. انگار پرسش و پاسخ ها و حال و احوال ها بخشی از واجبات روزانه ام شده. تاخوداکاه باعث میشود از کیفیت وقتم برای خانواده خودم و جامعه گرفته بشه. مخصوصا ذهن پریشی و عدم تمرکز از عوارضش هست. ولی جوری عادت کردم که حتی لابلای چند صفحه مطالعه حتما باید ایتا را باز کنم و چرخی بزنم و دوباره برگردم سمت مطالعه کلا گوشی همیشه به من چسبیده و دور شدنش خیلی خلأ ایجاد میکنه. راه های مختلفی امتحان کردم و به بن بست خوردم. استاد شما بگویید راه چاره چیست؟! ۲. نظرتون در مورد اعتکاف نوجوان ۱۳ ساله چیه؟ با ایجاد کردن بستر اعتکاف متناسب با این سن موافقید؟ اگر بله برای پهن کردن این بستر چه ملزوماتی بنظرتون میرسه ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. باید انسان به خودش برنامه بدهد و نسبت به رشد معارف اسلامی به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب به کتابخوانی توصیه میفرمایند، غفلت نشود بخصوص نسبت به قرآن و تأمّل در آیات الهی. و در این رابطه سیر مطالعاتی سایت پیشنهاد میشود. ۲. به نظر بنده خوب است که نوجوانان در همین سن اعتکاف را تجربه کنند البته در جاهایی که برای نوجوانان اعتکاف تشکیل میدهند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد بزرگوار: دو مطلب -به ظاهر یکسان- از دو اندیشمند معاصر بیان میکنم و پرسشهایی را خدمت حضرتعالی عرض میکنم. آقای دکتر داوری در کتاب «علوم انسانی و برنامهریزی توسعه» بیان میکنند: «ما تا زمانیکه در علوم انسانی موجود به مراتب تحقیق و اجتهاد نرسیم، نمیتوانیم در آنها تحول پدید آوریم.». همچنین آیت الله میرباقری در کتاب عصر جدید میفرمایند: «پس، در عمل باید به همین نسخۀ عمل کنیم که دانش غرب را فتح کنیم؛ حتماً نباید از آنچه در جهان میگذرد بیخبر باشیم؛ باید آنها را بگیریم و تسخیر کنیم و سپس استحاله کنیم. قبل از تسخیر نمیشود اصلاح و ترمیم و استحاله کرد. شما تا به علوم روز مسلّط نشوید، اصلاً نمیتوانید کاری با آن انجام دهید». هر دو اندیشمند هم در ضمنِ مباحث تأکید میکنند که برای رسیدن به علوم انسانی مطلوب باید عالَم و انسانِ دگری در صحنه باشد. حال پرسشهایی ذهنِ حقیر را درگیر کرده: ۱. بر اساس قاعدۀ «فلینظر الانسان إلی طعامه» اگر ما به سمتِ مطالعه و تسلّط و اجتهاد در علوم انسانی غربی برویم، آیا نوعِ نگاه و نگرشِ ما بر اساس همان اصول و بنیانهای غربی شکل نخواهد گرفت و در این صورت، ایجاد یک عالمِ دگر، سالبه به انتفای موضوع نخواهد شد؟ این موضوع وقتی رنگ و بوی بیشتری هم میگیرد که جملۀ حضرت آقا را سرلوحۀ خودمان قرار دهیم: «علوم انسانی غربی ذاتاً مسموم». به این راحتی هم نمیتوان گفت کسانی با فهمِ مسمومیت، به سمت این علوم بروند و بتوانند خودشان را حفظ کنند؛ چراکه به هرآنچه توجه کنی، با او مأنوس خواهی شد و مأنوس، محبوبت تو خواهد شد. ۲. اگر برای تولید علوم انسانی اسلامی، باید در عالمِ دگری زیست کرد و عالَمِ دگری در صحنه باشد، باید فهمِ از این عالم داشته باشیم؟ چه کسی و چه چیزی این تصور از عالَمِ جدید را به ما میدهد تا بتوانیم بر اساس آن زیست دگری داشته باشیم؟ به غیر از آنکه فقط بگوییم «طلب» یک زیستِ دیگر آن کار را خواهد کرد. اگر اینگونه باشد، نیاز به ایجاد یک «طلبِ جمعی» در جهانِ موجود هستیم؛ این «طلب جمعی» به چه صورت خودش را میتواند در بینِ «بشرِ جدید» متجلّی کند؟ آیا راهی به غیر از تولید علوم انسانی اسلامی و ایجاد ابزارها و تکنیکها و محصولات بر اساس آن است؟ ما همیشه ممنون شما بابت تمامی زحماتی که برای توسعۀ معارف میکشید، هستیم؛ إن شاء الله به حقّ این روز عزیز و به برکت تولّد حضرت فاطمه سلام الله علیها که مربّی این امت هستند، بهترین معارف را از ایشان دریافت کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که دقت کردهاید آری! به هر حال ما باید در جهان جدید حاضر شویم و در این رابطه نمیتوانیم نسبت به علوم انسانی بیگانه باشیم. همه عرایض بنده در این رابطه در چهار جلد کتاب «جهان بین دو جهان» در همین رابطه است که با نوعی خودآگاهی نسبت به جهانِ موجود و با نظر به تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده است در جهان، آری! در جهان باید حاضر شد ولی با مبانی انسانشناسی و زمان شناسی که در معارف الهیۀ خود بخصوص در «حکمت صدرایی» دارا هستیم. و از آن طرف، طلبِ جمعی با در میانگذاشتن نیهیلیسم منجر میشود تا عزم عبور از آن نوع بیمعنایی در انسانها طلوع کند. که البته بحث در این مورد بسیار است و در سالهای اخیر در این رابطه عرایضی پیش آمده است. موفق باشید
سلام و احترام: با آرزوی سلامتی. در این یک سال و خورده ای که از جنگ میگذره و با تجربه التهابات و اتفاقات مختلف یه حالت بی قرار و بی ثباتی پیدا کردیم. دیگه نمیتوانیم مثل سابق به برنامه ها و پروژه های علمی و کاری خود برسیم. تمرکز و قرار نداریم. چه کنیم؟ چکار کنیم که وظایف اصلی و برنامه هایی که برای دراز مدت تعیین کرده بودیم تحت الشعاع قرار نگیره؟ این حالت جنگی و ملتهب را چطور میشه با حالت قرار و ثبات جمع کرد؟ یاد فرمایش پیامبر صلوات الله علیه افتادم که فرمود: براى دنيايت چنان كار كن كه گويى تا ابد زنده خواهى ماند، و براى آخرتت چنان كار كن كه گويى همين فردا مى ميرى.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همینطور است که انسان با نوعی حیرت در درون خود روبرو میشود. ولی اولاً: نکاتی که رهبر معظم انقلاب در این مدت در رابطه با مکتب مقاومت فرمودند؛ نکاتی است که باید با دقت مدّ نظر قرار داد. نکاتی است برآمده از ایمان و بصیرت. ثانیاً: اگر در معارف الهی و عقلانی تعمق نکنیم نمیتوانیم نسبت به آیندهای که رهبر معظم انقلاب متذکر آن هستند؛ موضعگیری دقیقی داشته باشیم. موفق باشید
سلام وعرض ادب خدمت استاد عزیز: ببخشید استاد من درجایی خوندم انسان وقتی ازجنت اسما به عالم ناسوت هبوط کرد هفتاد هزارحجاب نورانی وهفتاد هزار حجاب ظلمانی گرفته است و در سیرصعودی ازعالم ناسوت باید این حجاب را از دست بدهد تا خودش را پیدا کند و به کمال برسد. لطفا درباره حجب های نورانی و ظلمانی توضیح بدید و مثال بزنید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر آنچه مانع حضور ما در نسبتی است که با خداوند داریم، حجاب ظلمانی به حساب میآید از خودبینی بگیرید تا حبّ دنیا. و هر حضوری که ما را متوجه نور حضرت حق بکند و در عین حال نوعی جدایی در میان باشد، حجاب نورانی گفته میشود که به گفته آیت الله جوادی: «عقل» هم حجاب نورانی به حساب میآید زیرا از یک طرف ما را متوجه حضور حضرت ربّ العالمین میکند و هم به هر حال ما در مفاهیم قدسی قرار میگیریم. و این غیر از انس با خود حقایق است. موفق باشید
سلام علیکم: آنچه در قسمت دوم پاسخ به سوال ۳۸۸۹۰ مطرح کرده اید دور است، مسأله اینست که تفقه چیست، فهم عقلانی و صحیح دین، بعد شخصی که میگوید تفقه چگونه است و نظرات متضاد دو فقیه کدام یک صحیح است، شما باز نوع خاصی از خروجی یکی از فقیهان را معیار پیدا کردن فقیه اکمل معرفی کنید، دور است، علت عدم حل شدن بحث های میان هواداران عرفان ابن عربی به عنوان کاملترین عرفان پس از وحی با مخالفان نیز همین نوع پاسخ هایی ست که داده میشود و وقتی اعتراض شود آنان را ضد انقلاب و ضد خرد و ضد خویش و ضد تدبر برچسب میزنید و شاکی هستید که چرا آن ها قائل به ولی الله و غیور بودن ابلیس را تکفیر میکنند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هرحال میدانید که این نوع مباحث عرض عریضی دارد که در دل چنین فضایی نمیتوان به این امور ورود کرد. موفق باشید
سلام علیکم: چگونه میشود کتاب، جایگاه خلاصه ۵۳ کتاب از بنده در شماره پرسش: ۳۸۶۴۹ را در مشهد تهیه کنم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که با حاج آقا نظری به شماره 09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم استاد: برای دوستی که از امثال نور علی الهی، و عدم رعایت شریعت برگشته ولی همچنان ذائقه ای صوفی مسلک دارند، و دنبال یک جلسه ی تفسیرند، کدام یک از جلسات تفسیر تان را معرفی می فرمایید جهت نمونه برایشان ارسال کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله عرایضی که در رابطه با سوره نبأ و سوره حجرات شد، امید است که مفید افتد. https://lobolmizan.ir/sound/818?mark=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87 و https://lobolmizan.ir/sound/753?mark=%D8%AD%D8%AC%D8%B1%D8%A7%D8%AA . موفق باشید
سلام: اینکه انسان با فرض تمام تجربه های بد و خوب زندگی آیا واقعا ترجیح میدهد که وارد دنیا شود که اگر جواب خیر باشد پس خدا چرا ما را خلق کرده است او به ما ظلم کرده است چون اختیار ما را نادیده گرفته است. جواب قرآن برای بندگی و تکامل جواب دیگری که خودمون خواستیم که بیاییم و اینطور هم زندگی کنیم پس چرا انتخاب نکرده آیم که مثلاً عالم شویم یا شهید شویم یا اینکه مثلا ظالم نباشیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست مطالعه شود. موفق باشید
با سلام: در جواب سوال ۳۸۵۱۳ فرمودید دکتر جلیلی بالاتر از آن است که مسولیت هایی چون دکتر مخبر و دکتر قالیباف و ... را به او بسپارند و حیف است که ایشان خرج چنین اموری شود و کمتر از ریاست جمهوری نباید به ایشان داد!! چطور میشود که در مورد مستند شنود میفرمایید ما نمیتوانیم امور زندگیمان را بر اساس تجربه های یک نفر تنظیم کنیم و لازم است به منابع و مستندات قطعی رجوع کنیم و فرمودید اون تجربه ها توهمات آن فرد بوده است. ولی در مورد دکتر جلیلی بدون کارنامه و بدون عملکرد و بدون مستندات باید بپذیریم که ایشان سرمایه ای والا مقام برای نظام هستند و کمتر از ریاست جمهوری در شان و توانمندی های ایشان نیست!!
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم چطور این دو مورد را بر همدیگر تطبیق میکنید!! به هر حال هر طور که صلاح میدانید فکر کنید. موفق باشید
سلام استاد خدا قوت: ۱. استاد از وقتی مصباح الانس را با شرح صوتی علامه حسن زاده میخونم خیلی خواب ایشون رو میبینم. اوایل کتاب بودم که در خواب برای من حلوای خرما تهیه میکردند و سه چهارتایی خواب دیگه. آیا میتوان گفت روح شریف علامه دارند به روح من کمک میکنند؟ ۲. استاد در معامله ای مبلغ کمی سر من کلاه گذاشتند دوست دارم پیگیری دادگاهی نکنم چونکه تمرکز حواسم به هم میخورد البته مدرکی هم از او ندارم و در نهایت با یک دروغ ساده احتمالا حق را به او میدهند فقط برای کمک به نظام اسلامی فکر میکنم نباید رهایش کنم. در این موارد کدام راه بهتر است؟ روز و شب عربده با خلق جهان نتوان کرد. ۳. استاد آیا شما هرظهر و شب در همان مسجد سه راه سیمین نماز میخوانید که من هفته ی آینده در مسیرم از شیراز به تهران شما رو زیارت کنم؟ خیلی دوست دارم شما رو ببینم. ۴. استاد من در ارتش میتوانم شما رو دعوت کنم حتی برای پادگان هایی که هر دو ماه چندین هزار نفر سرباز می آیند و میروند در سمنان کرمان تهران و... آیا شما با این کار موافق هستید؟ سایه تان مستدام التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این موارد، مواردی نیست که بنده بتوانم ورود کنم. ۲. در این موارد دلایل محکمه پسند نداشته باشیم میفرمایند به خدا واگذارید که او بهترین محکمه است. ۳. بنده بیشتر صبحها بعد از نماز در مسجد حضرت جدیجه کبری (س) میتوانم خدمت رفقا باشم به جز صبح یکشنبه ۴. متأسفانه شرایط بنده طوری نیست که بتوانم جهت سخنرانی خدمت عزیزان باشم. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: به تازگی در یکی از استانها مسئولیت استانی در باب امر به معروف و نهی از منکر به حقیر واگذار شده اگر شما به جای حقیر بودید چه کارهایی انجام میدادید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار مهم و سنگینی است. به هر حال باید با طرح معارف اصیلی که مبتنی بر «معرفت نفس» و تدبّر در قرآن است، کار را جلو برد و به انسانی نظر کرد که انسان آخرالزمانی است و با ظرفیت خاص در عین آنکه خودش برای خودش مسئله شده است. با توجه به نکته اخیر عرایضی تحت عنوان «آخرین پیامبر و حضور در انسانیت قدسی» طی دو جلسه شده است. موفق باشید
سلام: با کلی آره یا نه که بگویم یا نگویم، یا اصلا چجوری بگویم. گفتن ندارد. همانند برکه ای که روزی زلال بوده و تا حال که کوه برف انبار دست از نجوا و اشک ریختن کشیده. داستان این گونه است: من هستم، کسی که در طی ۳ سال اخیر تا چند ماه پیش حرف های طاهرزاده را به گوش آویزان کرده بوده است. از زمان زن زندگی آزادی پاسخ شما به عکس العمل جوانانی که خود شما ها در آموزش و پرورشتان... شما حرفتان چه بود؟ حتی نمی گویید این ها چه میخواهند چرا به خیابان آمده اند؟ سریع کمبود دین و حمد می کنید در آنها. از این به بعد می نویسید جمهوری اسلامی میخوانیم رژیم غاصب جمهوری اسلامی. ایران کورشِ کبیر شده ایران امام رضا! خاکی به ارزش مردمام طلا زیست. مردمان از جنس کورش. طاهرزاده مگر تو از این خاک نیستی؟ سوال من این است چگونه توانسته اید اصالت خود را نادیده بگیرید؟ اشکال ندارد پارس را به اعراب بفروشید. « صعودی فقط عرب نیست» (خمینی، خامنه ای) هم عرب هستد. اما و هزار اما که باید بگویم تاریخ نشان داده که کسی خاک دیگری را برای منافع خود تسخیر کرده است، برای این خاک نیست و باید برود. سپاه اگر خیلی خوب این خاک را میخواست می آمد و بجای خرج کردن برای هوا کردن ۳۰۰ موشک تا تل آویو، مدرسه ای با امکانات بنا میکرد تا جوانان بتوانند بدون دقدقه پیشرفت کنند. چون او با ۳۰ موشک هم کارش راه می افتاد. ولی باید بگویم که در این عصر مظلوم تر از ملت و خاک ایران نیست و نبوده، همچنان فلسطین... حرفی نیست اما چرا خیانت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب آقای دکتر شایگان، این خردِ خسروانی بود که متوجه عظمت و حقّانیت عمیقترین لایه اسلام شد و اسلام را در قالب تشیع از جان و دل پذیرفت و به یاری حضرت علی «علیهالسلام» این انسانیترین انسان برآمد. پس ایران، اسلام را پذیرفت و ایران، یعنی اسلام با نمادی چون سلمان فارسی. موفق باشید
با سلام: استاد گرامی بنده تقریبا دو سال است که به شکلی اتفاقی ولی بر پایه مطالعات چند ساله در زمینه فلسفه متوجه مطلبی شدم ولی مردد بودم با چه کسی آن را مطرح کنم و تنها با شما در چند ماه گذشته به شکلی سربسته سوالاتی پرسیدم. به نظر می رسد حوادث پیرامون من و در جامعه و حتی کلان تر با وجود من نوعی پیوستگی دارد به نحوی که با شواهد متعددی روبرو هستم که نمیتوانم آن را در فهم خود انکار کنم. ادعای بزرگی است ولی ظاهرا جهان از چشم بنده دیده می شود به نوعی عالم صغیر را در خود میبینم. اما نکته اینجاست که نه انسان بی گناهی هستم و نه خود را در جایگاه خاص کسی که می گویند مردمک چشم این عالم است می دانم. در عین حال شواهد زیادی دارم که وجود من در مرکز این عالم است. سوال بنده این است که الف: بر مبنای مقام خلیفه اللهی آیا همه انسانها در مرکز عالم هستند و با درک عمیق در هستی خود به این نتیجه ای که من رسیدم خواهند رسید یا فقط یک تن مردمک چشم این عالم است؟ سوال دوم ب: آیا من در اشتباه هستم و نوعی آشفتگی در من بوجود آمده؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بنده نمیتوانم نظر بدهم. عنایت داشته باشید این سایت در محدوده سؤالات کاربرانی میتواند جوابگو باشد که مباحثِ مطرح در سایت را دنبال کردهاند و برایشان سؤالاتی پیش آمده. و لذا این سایت نمیتواند جوابگوی این نوع سؤالات برای کاربران محترم باشد. موفق باشید
با سلام: با توجه به سوال ۳۸۱۷۴ ، پس چرا ما موجود اتی که در خواب میبینیم احساسم این است که این موجودات قائم به ذات خودشان و مستقل از وجود من هستند. چرا با آنها احساس یگانگی و اتحاد ندارم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در دنیا هم صورتهایی که در ذهن هست، ابداع نفس میباشد و آنچه در خارج هست، علت معدّه است و نه علت حقیقی. بنابراین ما همیشه در نفس خود با صورتهایی که ذاتیِ آن نفس میباشند بهسر میبریم. موفق باشید
سلام جناب نظری عزیز یه شبهه برام پیش آمده: رهبری برای جلوگیری از هر تفرقه اجتمالی از جناب دکتر پزشکیان حمایت کردن اما من در کانال های زیاد و امروز در کانال «مطالب ویژه» از طرف استاد نکتهای بود که ایشون ابراز نگرانی کردند https://eitaa.com/matalebevijeh/17235 این حرفها باعت ایجاد مشکل درجامعه نمیشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه ملاحظه شود بحث در رابطه با کسانی است که میخواهند برای کابینه تصمیم بگیرند و خودشان چنین ادعایی دارند آیا آقای پزشکیان نیز چنین امری را پذیرفتهاند؟ و اساساً این افراد را و سوابق و افکار چنین افرادی را بخصوص فردی مثل آقای رنانی را میشناسند؟ فردی که عملاً منکر شریعت و عبودیت برای انسانِ امروز است! کافی است کمی با دقت به صحبت ایشان در همان آدرسی که داده شد نظر شود تا معلوم گردد ایشان را چه عقاید و مبناهای خطرناکی در برگرفته https://eitaa.com/MOSES313STAFF/48068 . موفق باشید
محضر مبارک استاد طاهرزاده؛ سلام علیکم: در خصوص پرسش شماره ۳۷۹۹۰ راستش دلم برای کاربری که اینطور سوال کرده سوخت، و مطلبی را خدمتتان عرض می کنم که شاید به حال این عزیز و عزیزانی از این دسته مفید افتد؛ کاش رهبری هم نهج البلاغه می خواند! دیدی رسانه با ما چه کرد که گفتیم: «ای کاش رهبری هم نهج البلاغه می خواند ؟!» آیا این جمله برایمان آشنا نیست؟ و ما را به یاد جمله ی «مگر امیرالمومنین هم نماز میخواند و اهلِ مسجد و محراب بود؟!» نمی اندازد؟ ... و تاریخ به ما یاد داد که اینگونه جملات، تحت تاثیر رسانه و هجمه های تبلیغاتی بر زبانِ غافلانِ از حقیقتِ زمانه جاری می شود؛ و فرقی نمیکند، چه رسانه ی اموی و تاریخ جاهلیت در صحنه باشد و چه رسانه ی نظام سلطه و تاریخ جدید؛ آری! برای بنده و امثالِ بنده شاید خیلی تعجب برانگیز باشد که در فضایِ سایت لب المیزان و در قسمتِ پرسش ها و پاسخ ها به ناگاه با کاربری مواجه شویم که خطاب به استاد طاهرزاده می گوید «کاش رهبری هم نهج البلاغه میخواند!»، ولی کافی است سری هم به رسانه های دیگراندیش بزنیم که برای خود فضای دیگری ساخته اند و با مخاطبِ خود به گونه ای دیگر تنفس میکنند، به وضوح خواهیم دید که اینگونه جملات، چندان غیر عادی و به دور از احتمال هم نیست؛ بله! قرار است که در اینگونه فضاهای رسانه ای نگذاریم رهبری دیده شود و حتی قرار بر این است که به گونه ای شرایط را فراهم کنیم که اثری هم از آثار ایشان دیگر دیده نشود؛ اگر جو رسانه ای میخواهد القا کند که حکومت و رهبری در این مملکت، پهلو می زند به پهلویِ طالبان و میخواهند در خیابانها دیوارکشی کنند و دختران را از رفتنِ به مدرسه منع کنند، طبیعی است که به راحتی می توانند به خوردت دهند که رهبری با نهج البلاغه که هیچ، با قرآن و متونِ دینی هم آشنایی ندارد چه رسد به اینکه حافظ قرآن باشد و... ؛ و دیکتاتورِ خودرای را چه سروکار با قرآن و نهج البلاغه ی امیرالمومنین؟! آری! اشکالِ کارِ ما نهج البلاغه خوانده ها این است که این کتاب شریف، لقلقه ی زبانمان گشته و مثلِ آبِ خوردن محفوظاتِ خود و یا روخوانی هامان را تحویل مخاطب میدهیم، ولی ذره ای ذوب در نهج البلاغه نشده ایم و با آن متحد و محقَقِ در آن نشده ایم؛ مگر آن حضرت در خطبه ی ۱۹۴ مشهور به خطبه ی منافقین نفرمود که ای انسانها (ای مومنین)! «احذرکم اهل النفاق» و مگر در ادامه یکی یکی صفات و ویژگیهایِ آنها را برنشمرد تا ما را از خطرِ نفوذ و رسانه های نفوذی که همچون مورچه ای در دلِ تاریکِ شب بر صخره های سیاهِ افکارِ عمومی راه میروند و شرک و شبهه و نفاق را بر دلها وارد می کنند، آگاهی دهد؟ مگر نفرمود که نفاق و منافق برای هر دری کلیدی دارند و برای هر شبی چراغی افروخته اند؟ مگر نفرمود که اینها هر راهی را رفته اند و در هر دلی راهی دارند و مانند شیطان به همه ی زوایایِ پیدا و ناپیدایِ قلبِ انسان آشنایند؟ مگر نفرمود که اینها سخن می گویند ولی به تردید و اشتباه می اندازند؛ و توصیف می کنند ولی فریب می دهند؟ گفت که: «چو دزدی با چراغ آید گُزیده تر بَرَد کالا» کالای عشق و علاقه به اولیاء الهی و مردانِ خدا، کالایی است که هرکه دارد، تا به حال از فتنه ها و شبهات و دروغ و شایعات، در اَمان مانده است؛ واهلِ نفاق که کارشان نفوذ در دلِ مردمان است به این کالای اساسی پی برده اند؛ و از آنجا که به فرمایشِ همان امیرالمومنین و در همان خطبه ی ۱۹۴، این کوردلان بر آسایش و رفاهِ مردمان رشک میبرند و بر بلا گرفتاری شان می افزایند، حالا دیگر با این حربه به صحنه آمده اند تا اصل و نسخه ی راستینِ «نهج البلاغه ی ناطق» را از ما بربایند و با لطایف الحیل «ناطقِ نهج البلاغه» را به عنوانِ نسخه ی بدلی به خوردمان دهند! ان شاالله که حواسمان جمع هست؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همانطور که متوجه هستید اگر نتوانیم جایگاه رسانه را درست فهم کنیم و متوجه باشیم رسانه، به خودی خود، حجّت نیست؛ همانطور که آن کاربر عزیز گرفتار آن شد، ما نیز نسبت به امور دیگر همچنان گرفتار هستیم. مشکلِ بسیار بسیار پیچیدهای است و حقیقتاً سواد رسانه ای کار سادهای نیست بخصوص که بعضاً سخن افراد را تقطیع میکنند و ما را طوری با آن افراد از آن طریق روبرو میکنند که درست بر عکسِ آنچه که واقع بوده است، ما گمان میکنیم. قبلاً عرض شد و باز هم باید بسیار بر این نکته تأکید کرد که جهان، دارای سنتهای خاص و لایتغیر است و جایگاه هر خبر و هرچیزی را باید در دل سنتها بررسی کرد که آیا سنتها اجازه چنین صحنهها و یا چنین خبرها را میدهند؟ و این هنرِ درک جایگاه رسانه است وگرنه هر روز مائیم و هزاران حیله که از طریق رسانه به سوی ما میآید. موفق باشید
سلام وقت بخیر: منظور از روزی چیست؟ آیا خانه و ماشین هم جزو همان روزی در حد کفافی است که خداوند ضامن شده تامین کند و با اندکی تلاش به سمت انسان میرسد؟ روزی من همان در حد کفاف است ک خداوند تضمین کرده آیا زمانی که من با پراید کارم انجام میشود خرید پژو جزو روزی من است یا خیر؟ من کارگر شرکت خصوصی هستم اگر تلاش من در حد روزی ۸ ساعت کار باشد باز هم خانه یا ماشینی که روزی من باشد به من میرسد؟ و من نباید تلاش مضاعف کنم و مثلا روزی ۱۶ ساعت کار کنم تا به آن خانه برسم؟ هدف من از خانه داشتن خانه ایست آبرومند و نه زیاد خوب نه بد جوری که بتوانم در آن آرامش داشته باشم و خانه ای امن برای خانواده ام باشد تا همسرم هر سال استرس اسباب کشی را نداشته باشد. من ماشینی خریده ام با قرض و وام حالا اگر این ماشین روزی من بوده من بدون وام و قسط و کار کردن تا ساعت ۱۱ شب به این ماشین میرسیدم؟ من توقع زیادی از زندگی ندارم ماشین و خانه ای معمول آن هم فقط برای اینکه خانواده ام از حداقل ها داشته باشند و درگیر اینها نباشند؟ کتاب شما در مورد رزق را خواندم احادیث را مطالعه کردم اما این موضوعات برایم مفهوم نبود ممنون میشوم پاسخ بدهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً آنچه به معنای رزق مقسوم در روایات مطرح است رزقی است که انسان از طریق آن در مسیر بندگی خداوند موفق خواهد شد، بقیه اموری که خودمان برای خودمان تعریف کردهایم را باید مورد پرسش قرار داد که آیا ما را در مسیر بندگی کمک میکند یا نه؟ بخصوص که جهان مدرن، زندگی را سخت کرده است. موفق باشید
با عرض سلام و ادب: در خصوص امثال دکتر داوری میخواستم خدمتتان عرض کنم مهم تصمیم گیری درست در بزنگاه های تاریخی است والا کثرت علم چه سودی دارد وقتی در مواقع حساس نتوانیم درست تصمیم بگیریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤالهای شماره 37882 و 37884 شد . امید است مفید افتد. موفق باشید
سلام و وقت بخیر خدمت استاد گرامی: استاد با این اتفاقاتی که ما در رفتار مشاوران و خود آقای پزشکیان می بینیم قطعا برای ما مشخص می باشد روند کار شون چه جور خواهد بود اما آیا این کاری که بعضی از مردم می کنند که در اصفهان نمونه هایی ازشون مشاهده کردیم که اجازه ندادند ایشون صحبت بکنه و یا در صدا و سیما که سوالی در مورد موضوعی که مربوط به مشاور ایشان پرسیده می شود و موجب اون عصبانیت مشاور می شود همان نبود که رهبر معظم انقلاب ما را منع کردند از این کارها و آیا توصیه حاج قاسم بر این نبود که هیچ گروهی را نسبت به انقلاب نرانیم و ازشون در راه انقلاب استفاده کنیم نمیدانم استاد! از طرفی نگرانی هست که خدایی ناکرده در مورد این گروه نا دانسته اتفاقی پیش بیاد که به صلاح نباشه از طرفی دیگر نگرانی هست که اگر این اتفاق ها نیفتد چهره واقعی این دسته نشان داده نخواهد شد و مردم در این دام بیفتند هر چند که مردم آنها را شناخته و دل خوشی از آنها ندارند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال با توجه به سعه صدری که رهبر معظم انقلاب نمونه آن هستند؛ باید با جریانها برخورد کنیم تا در فضای اخلاق و تفکر، هرکس بتواند جایگاه هر نامزد و جریانهای اطراف او را نسبت به آینده فوقالعاده متعالی انقلاب درک کند. موفق باشید
با سلام: شما می فرمایید که در عالم مثال حرکت وجود ندارد. مثلا ما در عالم خواب که مثال متصل حرکت نداریم. شما میفرمایید که در عالم مثال تکامل رفع حجاب است. سوال: آیا میتوان گفت که رفع حجاب مانند یک فیلم است که مثلاً از ۱۲ تصویر ثابت تشکیل شده است. اما وقتی این تصاویر پشت سر هم می آید فکر میکنیم که شخص حرکت کرده است. حال آیا میشود گفت که وقتی که میبینم در خواب راه میروم، اینها صورت های بالفعل هستند که بعد هم میآیند و من فکر میکنم که دارم حرکت میکنم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. حرکت به معنای تبدیل قوه به فعل همراه با اراده انسان میباشد و مربوط به حضور ما در دنیا است. موفق باشید
