بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1326
متن پرسش
وهم با خیال چه فرقی دارد ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: از جهت اخلاقی فرق خاصی ندارند و هر دو اشاره به چیزی در ذهن دارد که در خارج واقعیّتی برای آن نیست ولی از نظر فلسفی خیال محلّ صورت‌هایی است که انسان یا از عالم عقل در خود دارد و یا از عالم محسوس و وهم بُعدی از ادراک انسان است که معانی همراه با صورت را در خود ایجاد می‌کند. موفق باشید
1325
متن پرسش
با عرض سلام چرا از وقتی که کتابهای شما را خواندیم از مرگ می ترسیم در صورتی که قبل از آن به راحتی کوه میرفتیم و ...اما الآن به شدت می ترسیم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: مرگ چیز مبهمی نیست که ترسناک باشد. ترسناکی آن از آن جهت است که دستمان خالی باشد. انشاءالله رعایت حلال و حرام الهی و نظر به انسان‌های کامل یعنی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» با دست پر از این دنیان رحلت کنیم. موفق باشید
1324
متن پرسش
سلام چندماه پیش توسخنرانیتون ازنداشتن زبان دین به روز ومتناسب بانیازهای جوانان صحبت کردید. نظرتون درمورد زبان دین ازمنظرحکمت متعالیه وبه کل فیلسوفان اشلامی چیه؟میشه درموردش پایان نامه نوشت؟باتوجه به این که این موارددر فلسفه دین درغرب بیشتر کارشده میشه اینهارادرموردفیلسوفان اسلامی هم گفت
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام اولاً: نظرتان را به جواب سؤال 1323 جلب می‌کنم. ثانیاً: نوشتن پایان‌نامه در این امر کار بسیار ارزشمندی است که همه‌جا قابل بحث است ولی کار سختی است چون مقدمات آن هنوز فراهم نشده. آقای دکتر داوری در کتاب «شاعران در عسرت» به تبعیت از هایدگر می‌خواهند حرف‌هایی در این رابطه بزنید. موفق باشید
1323
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد فرزانه،در علم اصول در مورد وضع الفاظ اختلاف است عده ای می گویند ارتباط لفظ ومعنا ذاتی است و عده ای می گویند قراردادی است و به عبارت دیگر برخی واضع را خداوند می دانند و برخی مردم _اعم از یک شخص یا همه مردم_ ولیکن به نظر می رسد که آنچه شما در مورد ارتباط لفظ ومعنا در بحث ده نکته _نکته نهم_ فرمودید نظر سومی را مطرح میکند که آن نظر می گوید هر انسانی واضع می باشد و الفاظ هر انسانی ظهور معانی ذهنی او می باشد به عبارت دیگر لفظ و معنا با هم اتحاد ذاتی دارند ولی اتحادشان انضمامی می باشد مثل من و تن یعنی معانی مانند من می باشند و هنگامی که شرایط ظهور یک لفظ ایجاد شد آن معنی در آن لفظ خاص ظاهر می شود و الفاظ مختلفی که یک معنای واحد دارند و در زبان های مختلف الفاظ مختلف دارند چون شرایط ظهور فرق می کرده در هر مکانی به شکلی ظاهر شده اند به این ترتیب این که مثلا در زبان فارسی برای مایع بی رنگ و بو و مزه خارجی لفظ آب را وضع کرده اند یک امر تصادفی نیست و کلمه دیگر مثلا آتش ظرفیت اینکه معنای مایع بی رنگ و بو و مزه خارجی را نمایش بدهد ندارد فلذا فقط کلمه آب مناسب بوده که ظاهر شده است .زبان های مختلف ظهور یک حقیقت کلی هستند و از این رو است که اتحادی بین قواعد زبان های مختلف می باشد مثلا همه زبانها جملاتشان از مسند و مسند الیه تشکیل شده و ... اگر این گونه نگوییم و طبق نظر اصولیون بگوییم که واضع انسانها بوده اند این سئوال مطرح می شود که چگونه انسانهای مختتلف که در جاهای مختلف با شرایط مختلف زندگی می کرده اند طبق یک نظام واحد به درست کردن زبان پرداخته اند و چگونه زبانی که هزاران انسان آن را خلق کرده اند از این نظم حیرت آور برخوردار است؟ ولی با نظر مطرح شده این سئوالات و بسیاری سئوالات دیگر پاسخ داده می شود .می خواستم نظر شما را در این مورد بدانم و ببینم آیا الان که من پایه 5 هستم مناسب است که این بحث را به صورت مفصل دنبال کنم یا بگذارم برای درس خارج .با تشکر از شما استاد عزیز ان شاء الله خداوند به شما خیر کثیر عطا فرماید التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام اصل حرف بنده از جهتی از حضرت آیت‌الله جوادی«حفظه‌الله» در کتاب «انسان در اسلام» است و از جهت دیگر مربوط به تفکر هایدگر است که معتقد است رابطه‌ی تنگاتنگی بین زبان و تفکر هست و هر تفکری در هر زمانی و لفظی جای نمی‌گیرد. همین‌طور که مولوی در زبانی که با آن مثنوی را می‌گوید یک نوع فکر را ظاهر می‌کند و در زبانی که با آن دیوان شمس تبریزی را می‌گوید یک نوع فکر دیگری را ظاهر می‌کند و در جمع‌بندی فکر می‌کنم زبان حقیقی زبانی است که معانی آن از طرف خدا به عقل‌ها و ذهن‌ها الهام شده باشد و انسان‌ها با شایستگی کامل تلاش کنند آن معانی را با بهترین صورت در عالی‌ترین الفاظ ظاهر نمایند. موفق باشید
1322
متن پرسش
سلام ازبحثهای به روز سبک زندگی است که درغرب خیلی موردتوجه قرارگرفته ونقدهایی هم توسط متفکران ماانجام شده خواستم بدانم که درفیلسوفان معاصراسلامی چه کسی به این بحث پرداخته ؟واصلامیشه درتفکرات امام خمینی چنین بحثهایی راپیداکرد؟اساسا سبک زندگی ماکه امروزه روبه استحاله فرهنگی ومدرن شدن است رامتفکران مادرموردش کاری ازپیش برده اند؟تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام کافی است ما متوجه شویم می‌توانیم به سبکی غیر از سبک غربی زندگی کنیم در آن صورت در و دیوار دین و سیره‌ی ائمه«علیهم‌السلام» و علماء دین راهنما خواهند بود. شاید در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» بتوانید موضوع خود را تا حدّی دنبال کنید. موفق باشید
1321
متن پرسش
سلام لطفا این که یک دانشجوی فلسفه چگونه بتواندنیاز روزش رابشناسدومتناسب باآن پایان نامه یامقاله بنویسدواصلا چطورنسبت خودرابامفهومات بعضا گنگ فلسفی بفهمد،توضیح دهید درضمن بنده به پیشنهاددوستم بحث چگونه فعالیتهای فرهنگی پوچ می شود شمارا پیگیری کردم روحیام به سلسله بحثهای شمانزدیک بود راستش ازوجود وماهیت خسته شدم دلم میخاد موضوعات فلسفی اخلاقی کارکنم منتها درفیلسوفش مرددم اصلاتوفیلسوفان اسلامی کسی هم پیدامیشه که ازکارکردهای اجتماعی دین ،اززبان دین ازمعناوسبک زندگی درجهان معاصر یادرزمان مربوط به خودش حرف زده باشه؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام با دقت در نوشته‌های حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» روشن می‌شود که مکتب ملاصدرا توان تمدن‌سازی دارد و زندگی امروز بشر را معنا و جهت می‌دهد و حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» با چنین تفکری انقلاب کردند و نظام‌سازی نمودند و تأکید رهبری بر فلسفه‌ی صدرایی نیز در همین راستا باید باشد. موفق باشید
1320
متن پرسش
سلام شمادرموردادراکات اعتباری علامه ونقشی که می توانددردیدگاههای ایشان درفلسفه اخلاق یافلسفه دین بگذارد،اطلاعاتی دارید؟باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده در حدّ مقالات 6 و 7 اصول فلسفه اطلاع دارم و سخنان آیت‌الله جوادی«حفظه‌الله» در رابطه با نظرگاه علامه«رحمة‌الله‌علیه» در کتاب «شریعت در آینه‌ی معرفت» . موفق باشید
1319
متن پرسش
به نام خداوندمتعال سلام علیکم بنده لیسانسم رادررشته فلسفه وحکمت اسلامی گرفتم چندی مرددبین انتخاب رشته وادامه تحصیل بودموبالاخره تصمیم گرفتم پادراین عرصه پرخطربگذارم غافل ازاینکه دردانشگاههای مافلسفه اسلامی خوب تدریس نمی شود.واحدهای زیاد ،مقالاتی که به دانشجوداده میشودودرسهای فشرده ومتداومی که بدون توجه به ظرفیت دانشجو داده میشود.الغرض شماخودازاین وضعیت اطلاع دارید.فقط سوال من راهنمایی شمادرموردموضوع پایان نامه اینجانب می باشد باتوجه به اینکه علاقه مندبه فلسفه اخلاق وفلسفه دین هستم دنبال یک موضوعی دراین راستامیگردم درسلسله بحث شماپیرامون کتاب چگونه فعالیتهای فرهنگی پوچ می شود شرکت داشته وازاین کلاس بهره هابردم ازجمله جاهایی که به نقدتفکرغرب درنگرش به دین وکارکردهای آن ولی الان حواستم موضوع پایان نامه هم دراین راستا قراربگیرد منتها بین کدام فیلسوفان مرددم درذهن خودم:کارکردهای اجتماعی دین درمنظرعلامه طباطبایی هست منتها نمیدانم باکدام فیلسوف وازچه نقطه نظری مقایسه کنم.،وآیاانتخاب علامه به جاهست.؟درموردزبان دین هم اطلاعات کمی دارم لطفامراازراهنماییهاونقطه نظرات خودبهره مندسازید باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام کار خوبی است اگر بتوانید نگاه دین را در امر اخلاق با نگاه امثال کانت یا اسپنسر مقایسه کنید. در یک کلمه باید متوجه بود زبان دین زبانی است که نظر به دو واقعیت مهم دارد: یکی این‌که ما عبد هستیم و دیگر این‌که خداوند ربّ است و واقعیت هرچیز در راستای این دو موضوع معنی پیدا می‌کند و در هیچ نظرگاهی نباید از این دو نکته غفلت شود. موفق باشید
1318
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی می خواستم با دلایل قرآنی ثابت کنید که امامان واسطه ی فیض الهی هستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام موضوع از زاویه‌های مختلفی در قرآن مورد بحث قرار گرفته. از یک طرف در آیات 8 و 9 سوره‌ی نجم مقام حضور بی‌واسطه‌ی حضرت رسول«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» را در سفر معراجی مطرح می‌کند که جبرائیل هم توان حضور در آن مقام را نداشت و از طرف دیگر در آیه‌ی 59 سوره‌ی نساء در کنار اطاعت از رسول، اطاعت از اولی‌الأمر را می‌آورد و نشان می‌دهد کسانی غیر از رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» هستند که اولاً: معصوم‌اند و ثانیا: اطاعت از آن‌ها ما را به حقیقت می‌رساند و از آن‌جایی که آن‌ها را هم‌طراز رسول خدایی می‌آورد که بی‌واسطه با خدا مرتبط است می‌توان مقام آن‌ها را نیز مقامی بی‌واسطه با خداوند دانست. حال به این بحث آیه‌ی 35 سوره‌ی مائده را اضافه کنید که اهل‌البیت«علیهم‌السلام» را وسیله‌ی ارتباط با خدا می‌داند، پس باید خودشان بی‌واسطه با خدا مرتبط باشند و از آن‌ مهم‌تر آیه‌ی 73 سوره‌ی انبیاء است که مقام امام را مقام وَحی فعلِ خیر معرفی می‌کند که بحث آن مفصل است، زیرا وَحی فعل خیر غیر از وَحی از طریق کلام است که توسط جبرائیل«علیه‌السلام» انجام می‌شود. لازمه‌ی وَحی فعل، در قبضه‌ی بودن تمام شئونات امام توسط خداوند است. موفق باشید
1317
متن پرسش
با سلام. سوال کرده بودم که "آیا ادعای اساتید موفقیت در مورد قدرت عینیت بخشی خیال صحیح است؟ آیا خیال پردازی در جهان بیرون از ذهن مناسباتی را رقم می زند؟" جواب فرموده بودید که: "آری خیال چنین قدرتی دارد که اگر شدید شد بر بدن اثر ‌گذارد ولی اگر خیال مبتنی بر واقعیت‌های عالم ملکوت نباشد انسان‌ها را به بازی می‌گیرد و با آرزوهای خیالی هلاک می‌کند." 1- سوال جدید بنده اینست که آیا پرورش خیال در مسیر صحیح می تواند باعث دستیابی راحتتر به رزق مقسوم باشد. مثلا مسکن، کار و ... . (با توجه به توضحیاتی که در کتاب ادب عقل، قلب، خیال فرموده اید) آیا با فربه سازی خیال می توان در درمان بیماری های جسمی و روحی از آن استفاده نمود و یا اینکه اصلا نفس پرورش خیال از عقل می کاهد؟ این جمله ای که فرمودید اگر خیال مبتنی بر واقعیت های عالم ملکوت نباشد... آیا شامل موارد مذکور در مثال بنده می شود؟ 2- فرموده اید که علامه طباطبائی(ره) حوری را در خیال خود رویت کرده است. و در جای دیگر فرموده اید که خیال تنها در دنیا با انسان است و بعد از مرگ تنها قلب با انسان می ماند، سوال اینجاست که حوریان اخروی چطور رویت می شوند در حالیکه در دنیا در خیال رویت می شدند. 3- آیا تنها راه مقالات ملائکه با قلب است و شیاطین با خیال؟ آیا امکان نفوذ شیاطین به عقل و قلب هم وجود دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- به نظر بنده آری با پرورش خیال در جهت صحیح مسیر زندگی به سوی رزق مقسوم راحت‌تر طی می‌شود. بسیاری از بیماری‌های جسمی ریشه در خیال آشفته و نامرتب ما دارد و لذا به همان اندازه که خیال درست عمل کند بدن را بهتر مدیریت می‌کند. این طور نیست که پرورش خیال در ذیل حکم عقل، عقل را از میدان زندگی خارج کند برعکس، عقل را به صورتی محسوس وارد زندگی می‌کند. 2- به امید روزی که جامعه‌ی ما به معارفی که حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌علیه» برای ما باقی گذارده برگردد. جواب قسمت دوم سؤال شما را با جمله‌ای از ایشان می‌دهم که می‌فرمایند: «قلب، آن مرتبه‌ی تجرد خیالی است که در آن مرتبه، معقول را به صورت جزئیه می‌یابد»(تقریرات فلسفه، ج3، ص342) پس در قیامت قلبی در صحنه است که همه‌ی صورت‌های جزئی خیالی با آن قلب متحد است و لذا صورت حوری با چشم قلب قابل رؤیت است و عمق جان را سیراب می‌کند. 3- چون حدّ شیطان خیال است به عقل راه ندارد و واقعاً اگر به عقل و قلب راه داشت که دیگر شیطان نبود. موفق باشید
1316
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیزم استاد باتوجه به هجمه شدید غرب و وهمی شدن زندگی ها و فشار آن برروی زندگی ها و به خصوص خانوم ها حتی مذهبی هایشان چطور می توانیم یک زندگی همراه باسلوک دینی و دور از درد سر و آشوب داشته باشیم لطفا در صورت امکان کتاب و یا مبحثی را به بنده برای داشتن زندگی بهتر معرفی کنید بنده با همسرم در نوع داشتن امکانات و وسایل زندگی تفاهم نداریم و ایشان این نوع زندگی را تجملی نمی داند با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده در همین رابطه کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» را تنظیم کرده‌ام. باید حوصله کنید تا پس از جهت‌گیری صحیح، عهد ما با زندگی غربی به عهد ما به زندگی اسلامی تبدیل شود. در ضمن بنا نیست همسر شما تنها با سلیقه‌ی شما زندگی کند. چقدر خوب است که خانم‌های مذهبی در عین جهت‌گیری اسلامی در اوج خوش‌سلیقگی و وارستگی زندگی گنند و به خانه و کاشانه‌ی خود گرمی و امید ببخشند. تا آن‌جا که ممکن است و گرفتار زندگی غربی نمی‌شوید، همسرتان را در تنظیم خانه و وسایل آن آزاد بگذارید. موفق باشید
1315
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید و تشکر فراوان از زحماتی که در راه پیشرفت سطح معرفتی جوانان متحمل میشوید. مدتی است خدا خواسته است بتوانم در راه دانستن قدم بردارم آن هم قدمهایی لرزان و تماما با امید به اینکه خودش صراط مستقیم را هر روز بیشتر نشانم میدهد. مدتی گذشت تا با شما از طریق آثارتان آشنا شدم و معجزه کلامتان را روی قلب و سیر (اگر بشود آنرا نامید) معنوی خود دیدم. چندی است این احساس رهایم نمیکند که علمم کافی نیست , پایه های باورهایم ضعیف است, اعتقاداتم آنجور که باید استوار نیست نتوانسته ام پشتوانه محکمی برای عقایدم داشته باشم و ... نمیدانم شما بتوانید کمکم کنید یا حتی میتوانید کمکم کنید نه از آن لحاظ که قادر نباشید از آن لحاظ که من نتوانم... ببخشید شاید یک موضوع کاملا شخصی است و نباید با شما با این همه مشغله در میان میگذاشتم. باز هم تشکر میکنم اجرکم عند الله 11/7/1390
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام راه خود را با هدف نزدیکی هرچه بیشتر به قرآن و روایات ائمه«علیهم‌السلام» ادامه دهید هر آنچه جهت سعادت نیاز دارید به صورت مکفی به‌دست می‌آورید. موفق باشید
1314
متن پرسش
باسلام خدمت استادعزیز.مدتی است در زندگی پدرومادرم مشکلاتی پیش آمده که ایشان وفرزندان را بسیار آزار میدهدوهیچ راه حلی برای رفع آنها نداریم.توسل ذکر مشاوره نصیحت هیچ کدام مشکل راحل نکرده است.منتظر گذشت زمان شدیم تاشاید فرجی حاصل شوداماپس از حدود شش سال هرروزمساله حادتر میشود.خواهش میکنم بفرماییداولا وظیفه چیست ثانیا راه نجات ازاین مشکلات چیست.باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده نفهمیدم مشکل از چه نوعی است ولی در هر صورت مطمئن باشید اگر در مسیر بندگی خود پای برجا باشید و مشکلات، صبر شما را در بندگی و دوری از معصیت نرباید، خیر پنهانی در آن هست که به نفع شما است. موفق باشید
1313
متن پرسش
با سلام و آرزوی توفیق برای آن استاد گرامی و با عرض سپاس فراوان از اینکه فرصتی جهت طرح سوالات فراهم کرده اید. مدتهاست که پرسشی دارم اما حیفم می آید وقت شریف شما را با حرفهای خود تباه کنم. اما ظاهرا چاره ای نیست. فقط تاکید میکنم که قصدم از طرح این سوال مشاوره خانوادگی نیست. قریب هفت سال است که ازدواج کرده ام و ظاهرا زندگی خوبی داریم. چندی پیش همسرم بحث ازدواج مجدد را مطرح کرد و از آن به عناوین مختلف دفاع نمود. بعد از مدتی اعلام کرد که خانم فلانی را برای این کار مناسب میداند و فقط می خوهد من هم اجازه بدهم .او معتقد است که این یک تکلیف الهی است و وظیفه شرعی هر مردی است که توان این کار را دارد و چنانچه من اجازه ندهم روز قیامت باید پاسخگو باشم.او معتقد است که انگیزه اش برای این کار نه شهوت است و نه علاقه به آن خانم. بلکه فقط میخواهد تکلیف الهی اش را که گسترانیدن سفره حمایت و محبت است انجام دهد. گاهی می تواند با بحث های طولانی و ارائه نظراتی که من اسمش را (تز محبت کردن به دیگران به هر قیمتی) گذاشته ام مرا به شک بیندازد.اما چه کنم با دل بیقرار و قلبی که هرگز حضور شخص دیگری را برنمیتابد. گرچه دوست دارم ساعتها با شما در این زمینه درد دل کنم اما سخن را کوتاه میکنم. سول من این است آیا واقعا ازدواج مجدد برای مردی که با همسر اولش مشکل جسمی و عاطفی و ... ندارد یک تکلیف شرعی است؟ اگر هست من برخورد خود را با ایشان تغییر دهم و اگر نیست چگونه این مطلب را تفهیم نمایم؟ و سوال دوم من که پاسخش برای خودم خیلی مهم است: اگر ازدواج مجدد یک تکلیف شرعی برای مردان است پس این حس عجیبی که در وجود من این امر را نمیپذیرد و البته همسرم نام آن را حسادت میگذارد چیست؟ چرا خداوند چنین حسی را در وجود من نهاده؟ آیا واقعا باید با این حس قوی، مثل حسادت و تکبر و دیگر رذائل اخلاقی مبارزه کنم و آن را از وجود خود برانم؟ فکر کردن به این مسائل مرا نسبت به دین و مسائل دینی ام سرد و بی انگیزه کرده است حتی بهتر است بگویم جوانه های شک در دلم روئیدن گرفته و ... حال آنکه پیش از آن گمان میکردم که دارم در مسیر بندگی قدمهای خوبی برمیدارم. با تشکر مجدد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در بعضی موارد مردان در ازدواج موقت به دنبال یک نوع تنوع در امور جنسی خود هستند و بقیه‌ی حرف‌ها بهانه است، ولی از سخنان شما برمی‌آید که همسر جنابعالی این‌طور نیست. در نظر بگیرید اگر شما صدهزار تومان داشته باشید که خیلی در زندگی شما نقشی ندارد ولی یک ماه خانواده ای را از گرسنگی نجات می‌دهد می‌توانید آن صدهزار تومان را نگه دارید؟ واقعاً اگر مردی احساس کرد می‌تواند در عین حفظ زندگی خود با همسرش ، سایه‌ای بالای سر خانمی باشد که سراسر زندگی او همراه با تنهایی و یک‌نواختی است، باید چه کار کند؟ کافی است هفته‌ای یک شب یا دو شب آن زندگی را از آن حالت یأس و دل‌مردگی نجات دهد. این مسئولیت چیزی است که بعضی مردان احساس می‌کنند. متوجه‌اند هیچ باری بر دوش آنان نیست ولی بار سنگینی را از دوش یک خانمی برمی‌دارند در حالی‌که خانم ها چنین مسئولیتی ندارند تا آن دغدغه ها را داشته باشد. آری قبول دارم که بعضی مردها در امر ازدواج موقت رعایت حقوق همسر اول را نمی‌کنند و باز قبول دارم که متأسفانه جامعه طوری است که وقتی خبر چنین عملی را شنید برای همسر اول یک نوع سبکی به همراه می‌آورد، ولی همچنان که عرض کردم اگر با موضوع درست برخورد شود و امثال شما هم متوجه باشید با رضایت شما یک زن احیاء می‌شود و مردها هم بتوانند میل‌های خود را مدیریت کنند،نه شما آنچنان تحت فشار روحی قرار می‌گیرید که فکر کنید خداوند با طرح چند همسری به زنان جفا کرده و نه مردان گرفتار جنبه‌های افراط و تفریط می‌شود و فکر کنند این کار برای هر مردی مقدور است. برای آن کسی که مقدور است با حفظ همه‌ی جوانب یک مسئولیت است. و این در صورتی است که همسر رسمی او هم در این امر احساس مسئولیت کند و همراهی نماید تا به او بی حرمتی نشود. موفق باشید
1312
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر جناب طاهرزاده با توجه به صحبت های جنابعالی در کتاب جوان و انتخاب بزرگ 1)در کشورهای غربی انتخاب بزرگ معمولا مسایل دنیایی است و علی رغم اینکه مطابق وسعت روحشان نیست امید به زندگی در این کشورها بالاست؟ 2)بالاخره ما بزرگی ها را نسبی می بینیم تا بزرگتر از دنیا را نبینیم طیبعتا دنیا در نظرمان بزرگ است البته اگر کسی قیامت را برایمان وصف کند برای دقایقی دنیا در نظرمان کوچک می شود ولی این حالت پایدار نیست چطور با چنین شرایطی قیامت را انتخاب بزرگ خود قرار دهیم؟ علما چه چیز در این عالم می بینند که بزرگتر از دنیاست که امثال من قادر به دیدن ان نیستیم؟ به هرحال بنده تا بزرگتر از دنیا نبینم نمی توانم ان را انتخاب کنم خواهشمندم راهنماییم فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- امید زندگی از جهت وَهمی و امیدواری جهت برآورده‌شدن آرزوهای دنیایی غیر از امید زندگی جهت جواب‌گویی به فطرت است و لذا ملاحظه می‌کنید در کشورهای غربی افسردگی غوغا می‌کند و با حرکات پوچ و سطحی سعی می‌کنند خود را مشغول کنند تا بلکه از احساس پوچیِ آزاردهنده رهایی یابند. 2- همین طور است که می‌فرمایید باید بزرگ‌تر از دنیا را دید تا دنیا را کوچک ببینیم ولی نباید تمام توجه خود را به دنیا انداخت تا دنیا بزرگ جلوه کند. رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: با مردگان همنشینی نداشته باشید. پرسیدند مردگان چه کسانی‌اند؟ فرمودند: «کُلِّ غَنِیٍّ مُتْرَف» ثروتمندی که اهل ریخت و پاش است.(مشکاة الأنوار، ص 256). موفق باشید
1311
متن پرسش
با سلام..رشته ی بنده غیر مرتبط با رشته های انسانی است...اما مطالعات دینی هم دارم.. به نظر شما خواندن کتب منطق و مباحثش چه ضرورتی برای ما دارد و در کل اگر بنده درسهای منطق را فرا بگیرم چه تاثیری میتواند در من بگذارد.. (فواید آموختن درس منطق چیست و چه تاثیری در فکر و زندگی و تحصیل من دارد؟) با تشکر از شما که برای پاسخ وقت میگزارید..در پناه حق
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام جواب شماره‌ی 1309 را ملاحظه فرمایید. موفق باشید
1310
متن پرسش
با عرض سلام استاد ظرفیت انسانها در علم اموزی ورسیدن به مقامات عالی مشخص است ومیشود این را گفت که هرکسی تایک اندازه میتواند علوم را فرا گیرد یا نه هر کس به میزان تلاش خود میتواند درجات ایمان یا علم اموزی را افزایش داد واگر نتواند مورد بازخواست خداواقع میشود مثلا میشود گفت ایت الله جوادی یک ظرفیت دارند وبقیه یک طرفیت دیگر که اینچنین میشوند یا حضرت امام (ره)یا...حالا دو سوال اگر ظرفیت مشخص نیست چه کار کنیم تا ظرفیت ما بالا برود واگر مشخص است از کجا ظرفیت خود را نشخیص بدهیم تا نه با کم کاری وبا کار بیشتر از توان خود هلاک نشویم //شما در جزوه عالم طلبگی فرمودید هرکس بایدخودش باشد وخودش بشود تا موق شود خود ما چه ظرفیتی داریم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام به نظرم این بیت می‌تواند راهنمای خوبی باشد که می‌گوید: «هرکسی را بهر کاری ساختند....میل آن اندر دلش انداختند» پس اگر در انجام کاری هرچند مهم، روح و قلب و عقل ما با ما همراهی کرد ما استعداد آن کار را داریم و باید تلاش کنیم آن استعداد را به فعلیت برسانیم. موفق باشید
1309
متن پرسش
سلام علیکم خدا قوت؛ اگر منطق شیوه ی تفکر را اصلاح می کند که ما از خطا در تعریف و استدلال مصون بمانیم از کجا باید مطمئن شد که خود منطق از تفکری عاری از خطا برخاسته است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام منطق سعی می‌کند مبانی بدیهی که در یک قضیه موجب صحت آن می‌شود را طرح کند تا در قضایای پیچیده که به‌راحتی نمی‌توان مبانی بدیهی آن را پیدا کرد به آن مبانی بدیهی رجوع شود، به همین جهت می‌فرمایند همه‌ی قضایا را باید به قضیه‌ی نوع اول ارجاع داد. و چون در منطق اصل کار بر آن نوع درک بدیهی است که هرکس در خود دارد اگر کسی علم منطق هم نداشته باشد و انصاف را رعایت کند عموماً منطقی فکر می‌کند و در همین راستا عرفا خیلی جایی برای منطق قائل نیستند و می‌فرمایند آنچه را در انتها می‌خواهد اثبات کند از ابتدا فرض گرفته است. ولی با این همه عموما فلاسفه با اصطلاحات منطقی سخنان خود را گفته اند و از این جهت لازم است منطق را بیاموزیم موفق باشید
1308
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: ما با دوستان شرکتی خصوصی تاسیس کرده و به لطف خدا با همدیگر مشغول کار هستیم. مدت 2 سال بدون تعیین حد و مرز دقیقی از نظر میزان فعالیت، ساعات حضور، وظایف و ... با تعیین حقوق یکسانی برای تمام اعضاء (با وجود تفاوت در مدرک تحصیلی، رشته، گرایش و با رضایت کامل تمام افراد) بدون مشکل کار می کردیم و همه از این شکل کار راضی بودیم و شخصی وجود نداشت که از این سیستم کاری بخواهد سوء استفاده ای بکند. اخیرا پیشنهادی داده شد مبنی بر اینکه مبنای پرداخت حقوق افراد، میزان ساعت حضور آنها باشد. ما معتقدیم به اینکه ساعت حضور نمی تواند مبنای درستی برای پرداخت حقوق افراد باشد، زیرا هم توانایی های افراد مختلف است(و میزان این تفاوت دقیقا مشخص نیست تا در نرخ ساعت کاری آنها این تفاوت اعمال شود)، هم کیفیت کاری هر شخص در طول سال(یا حتی ماه) متغیر است، جدای از آن سیستم پرداخت حقوق مبتنی بر ساعت حضور، انسان را تشویق به حضور بیشتر و بی کیفیت تر می کند تا حضور کمتر و با کیفیت بیشتر. مساله کنترل ساعات خالص حضور، و حذف ساعات بیکاری یا اشتغال به کار شخصی در محل کار هم ، فشارهایی را به اعضاء وارد می کند. سوال این است که آیا در اسلام الگوی تعریف شده و کاملی برای کارهای مشارکتی که جزییات را هم مشخص کرده باشد، و مبتنی بر ساعت حضور هم نباشد، ارائه نشده است؟ آیا الگوی بهتری برای رفع مشکلات روشهای متداول وجود ندارد؟ آنچه شعار اصلی ما در ابتدای تاسیس شرکت بوده این است که هر فرد شرکت را متعلق به خود بداند و به گونه ای کار کند که انگار به تنهایی مغازه شخصی اش را اداره می کند و مشخص است که اگر شخصی به تنهایی بخواهد مغازه ای را اداره کند، دیگر محاسبه ساعات حضور مبنای پرداخت نیست و ضرورتی هم ندارد. با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام اسلام اصول کلی را در امور مطرح می‌کند ولی امور جزیی بر مبنای اصول کلی به عهده‌ی افراد است که نسبت به موقعیت خود برنامه‌ریزی و تصمیم بگیرند. آری اگر افراد شرکت کاملاً به همدیگر اعتماد داشته باشند و واقعاً شرکت را از خود می‌دانند خوب است که نسبت به تفاوت توانایی‌های همدیگر گذشت کنند، همچنان که اگر افراد متعهدی هستند اشکال ندارد نسبت به ساعت حضور بیشتر امتیاز بیشتری داده شود و نسبت به ارزش تفاوت حضور افراد گذشت شود. در هر صورت دو شرط تعهد و اعتماد از یک طرف و گذشت از طریق دیگر لازم است. موفق باشید
1307
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت جناب استاد طاهرزاده سوالی که من از خدمتتان دارم مربوط به شاخه های درج شده نیست. سوال من راجع به ازدواج است.دختری 23 ساله هستم که تحصیلات خود را در رشته مهندسی به پایان رسانده ام.از قبل از ورود به دانشگاه دغدغه ی فراوانی برای خدمت به خلق خدا داشتم.و نیتم از ورود به دانشگاه این بود که به جایی برسمتا بتوانم دستی از محرومین بگیرم.این خواسته را در ذهن خودم در قالب تاسیس یک مجتمع آموزشی رفاهی فرهنگی برای کودکان محروم و بی سرپرست و پروراندن آنها تا سن جوانی و دانشجویی ،طراحی کرده بودم. و بانیت واقعا خالص از خداوند خواسته بودم که کسی را همراه و شریک زندگیم سازد که مرا در رساندن به این مقصود یاری رساند.در دوران دانشجویی هم برای توجه و ارضای همین دغدغه در مسافرت های جهادی شرکت می کردم و الان به حالتی رسیده ام که جهادی بودن همسرم برای من یک ملاک شده است.اما مواردی که پیش می آید آنهایی نیستند که ... یا در آن حد که میخواهم مذهبی نیستند یا طرفداران جان برکف نظام و آقا نیستند یا دغدغه های مرا ندارند.بنظر شما به اینطور دغدغه ها نباید توجه داشته باشم؟بنظر شما من که از صبح تا شب در کل لحظات بیداری و یا شاید در خواب هم ،مدام به جهاد و جهادی و خاطرات جهادی های گذشته و کارهایی که در آینده می توان کرد فکر میکنم ،می توانم با یک انسان معمولی که این دغدغه ها را ندارد زندگی کنم؟آیا خداوند من را که آرزوی خدمت به خلق را دارم و تمام معنای زندگیم را در ادای این حق میبینم و اگر جهادی نبود نمیدانم چطور باید زندگی می کردم ،نباید به مقصودم برساند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام شما در پایداری بر همین نیّت اگر خواستگاری برایتان آمد که علاوه بر ایمان لازم معتقد به انقلاب و ولایت فقیه بود نباید ردّ کنید منتها شرط بگذارید که اگر زندگی در کنار ایشان امکان کار جهادی به آن صورت که می‌فرمایید را دارد، مانع نشود ولی شما بیش از هرچیز مقید و متعهد به آن زندگی باشید که خداوند در کنار همسرتان به عهده‌ی شما گذارده تا بیشترین نتیجه‌ی معنوی را نصیب خود کرده باشید. موفق باشید
1306
متن پرسش
با سلام محضر استاد گرامی، دو سوال داشتم ممنون میشوم اگر پاسخ گامل و جامع دهید:1. استاد، کسانی مانند ابن سینا شراب را نه تنها حرام ندانسته بلکه برای بدن نیز مفید می داندو حتی شعری هم در وصف آن داردشراب را چه گنه گر که ابلهی نوشد گهی به تیغ برد دست و گهی به سوی نجق چو بو علی می ناب ار خوری حکیمانه به حق حق که وجودت به حق شود ملحق حلال گشت به فتوای عقل بر دانا حرام گشت به فتوای شرع بر نادان (البته بر اساس خوانده ها این را عرض می کنم)، حال سوال من این است که با توجه به روایاتی که در خصوص حرمت شراب وارد شده است، و ازسویی بزرگان دیم ابن سینا را جزء عالمان میدانند، چه چیز را باید باور کرد؟ نص قرآن کریم حکم بر حرمت شراب می دهد، آیا تفسیر این حرمت چیز دیگری است.2. استاد، بعضی علما موسیقی را حرام و برخی آن را یاری دهنده در سلوک میدانند و اسلام و علمای دین هیچگاه به طور کامل تکلیف مردم را با موسیقی روشن نکرده اند. اصلا آدم می ماند بعضی چگونه در عین دینداری با استفاده از موسیقی به جاهایی می رسند اما برخی احکام دال بر تحریم آن است. آیا ما موسیقی خوب و بد، موسقی سفارش شده و سفارش نشده داریم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام با توجه به این‌که ابن‌سینا مسلمان متشرعی است احتمال می‌دهم عده‌ای خواسته‌اند با این کار اولا: چهره‌ی ایشان را ضایع کنند ثانیاً: شراب‌خواری خود را توجیه نمایند. و اما این‌که می‌فرمائید گفته است شراب مفید است، شاید با توجه به آیه‌ی 219 سوره‌ی بقره است که می‌فرماید:« یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما » در باره شراب و قمار از تو سؤال مى‏کنند، بگو: «در آنها گناه و زیان بزرگى است؛ و منافعى براى مردم در بردارد؛ (ولى) گناه آنها از نفعشان بیشتر است‏ ، ولی به این معنا نیست که توصیه به شراب‌خوارگی بکند. موفق باشید
1305
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوارم در مورد روایاتی که مسائلی را قبل از خلقت انسان مطرح می فرماید سوال داشتم که مثلا می فرماید از قطره ای از درختی در بهشت مومن خلق شده است واینکه طینت مومن وکافر با هم متفاوت است به چه معنی است وسوال دیگرم اینکه همین گونه روایات در مورد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داریم که خداوند قبل از خلقت ایشان را امتحان کرده است(البته در مورد امتحان مومنین هم روایاتی داریم) این امتحان در عالمی که اصلا عالم تکلیف نبوده تا با امتحان خوب یا بد بودن افراد معلوم شود یعنی چه وجه اختیاری در آن عالم بوده که بر اساس خوب امتحان دادن ویا صابر بودن در امتحان الهی مقام ایشان اینقدر با عظمت شده ویا بر اساس خوب امتحان دادن مومنین هم مقامات عالی به آنها داده شده است؟ با تشکر بسیار از استاد عزیز
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- این نوع روایات نظر به موضوعات باطنی دارد به این معنا که وقتی می‌گوید: مؤمن از قطره‌ای از درختی در بهشت خلق شده، نظر به جسم او ندارد بلکه به جنبه‌ی ایمانی او نظر دارد که آن ایمان جلوه‌ای از قطره‌‌ی درختی است که در بهشت هست و یا طینت مؤمن به معنی زمینه‌ی شخصیتی اوست که مسلّم چون جلوه‌ای از نور اهل بیت«علیهم‌السلام» به جان او خورده شخصیت ایمانی او را ساخته ولی نه به آن معنا که از اول این طور بوده بلکه نظر به شخصیت ایمانی مؤمن دارد که مربوط به انتخاب‌های اوست. 2- شخصیت هرکس و انتخاب‌هایی که در دنیا می‌کند، قبل از خلقت در علم خداوند هست و خداوند بر اساس علم خود می‌داند حضرت زهرا(س) توان انجام چنین مسئولیت بزرگ را دارند که در مقابل حیله‌ی سقیفه‌سازان خود را نبازند و در مقابل آن‌هایی که به ظاهر اصحاب پیامبرند ایستادگی کنند. موفق باشید
1304
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم من طلبه ای هستم چند ماهی است که به قم آمده ام وتصمیمم این است که بعد از گذراندن چند سالی تحصیل در قم به شهرستانهای اطراف اصفهان برگشته ودر یکی از حوزه های آنجا فعالیت حوزوی وتبلیغی ام را انجام دهم حالا چند سوال دارم یکی اینکه آیا اساسا چنین هدفی را در سنین جوانی دنبال کردن به صلاح است یا نه؟ دوما برای چنین هدفی بهترین راه برای آمادگی پیداکردن برای این مسئولیت خطیر چیست؟ با توجه به اینکه چندین سال هم هست با کتابهای شما کم وبیش مأنوس بودم آیا باید زودتر سیر کتب شما را تمام کرده وبه مطالعات دیگر بپردازم یا اینکه بیشترین وقتم را باید در همین کتب صرف کنم؟ از اینکه برای ما وقت می گذارید وخود را به زحمت می اندازید اجر شما با امام زمان علیه السلام ما از تشکر عاجزیم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- به نظر بنده اگر سعی کنید اخلاص خود را نگهدارید، راه خوبی را انتخاب کرده‌اید. 2- در کنار مطالعه‌ی کتاب‌ها آرام‌آرام انس با المیزان و کتاب‌های روایی را شروع کنید. موفق باشید
1303
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی با توجه به اینکه این حقیر در مدرسه علامه مجلسی در حال خواندن کتاب برهان و عرفان می باشم اگر بخواهم مباحث مطرح شده در ان کتاب را مفصلتر و عمیق تر پی گیری کنم چه کتابهایی را پیشنهاد می فرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام ملاصدرا در چند جای اسفار این نوع مباحث را کرده ولی در کتاب‌های فارسی سراغ ندارم که به‌طور مفصل بحث شده باشد. از اساتیدی که فعلاً درگیر این مطالب هستند سؤال بفرمایید. موفق باشید
1302
متن پرسش
باسمه تعالی.سلام علیکم.آیا شما سیر مطالعاتی خاصی را در زمینه «معرفت النفس» پیشنهاد می کنید؟ یا اینکه این موضوع نیاز به سیر خاصی ندارد و عمده توجه به حضور نفس ناطقه و جایگاه آن در عالم تکوین است؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام برای فهم حضور نفس ناطقه و جایگاه آن در عالم تکوین، روش صدرایی روش موفقی است. موفق باشید
نمایش چاپی