با سلام و عرض ادب: یک سؤال ذهنم رو درگیر کرده. اگر قشری در یک جامعه احساس کنند که عقل کل هستند و همه جریانات باید بر اساس تفکرات این جامعه (که غالبا متحجرانه و سنتی است) پیش برود؛ این جامعه در نهایت به کجا خواهد رسید؟ علت عمده تنفر مردم عادی از قشر به اصطلاح انقلابی و بسیجی همین رفتارهای از بالا به پایین این افراد است. هیچ گشایشی در خود ایجاد نمی کنند. همین که فکر می کنند بر حق هستند، باعث شده است که رشد اندکی داشته باشند و بقیه مردم را جز عده ای جاهل نبینند. ببینید من میدانم که انقلابی اصیل تنها امام خامنه ای (مدظله العالی) و کسانی شبیه شهید رجایی و شهید قاسم سلیمانی و شهید مطهری (رحمة الله علیهم) هستند؛ ولی کسانی که سنگ این افراد را میزنند در سنت غرق شده اند متاسفانه. سر رأی دادن به جلیلی یا پزشکیان، افرادی که حامی پزشکیان بودند را جاهل خطاب کردند و ضد انقلاب و غیره و غیره؛ با این درصد از خود برتر بینی چه امیدی به این قشر هست؟ جوانان دانشگاهی از این قشر متنفرند، چرا؟ چون خودشان را، تفکرشان را، عقیده شان را برتر می دانند. خود را عقل کل می پندارند. این یک اختلال بزرگ در جامعه ماست! چگونه حل شود و چگونه مردم از این افراد افراطی عبور کنند؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانهای متدیّن، انسانهایی هستند که در عین رعایت دستورات دین، نسبت به بقیه گشوده اند و دلسوز دیگر افراد میباشند و در اینکه بعضی از افراد به ظاهر متدین چنین نیستند، حرفی نیست ولی از تبلیغات دشمن نیز نباید غفلت کرد که حرکت بعضی از افراد به ظاهر متدین را برجسته میکنند و به بقیه سرایت میدهند تا موجب چندگانگی بین افراد جامعه شوند. راهِ حل قضیه آن است که ما به خود آییم و تصوری که دشمنان ما از ما ایجاد کردهاند را از بین ببریم. ملاحظه نمودید که متأسفانه آقای پزشکیان طوری نسبت به آقای جلیلی سخن گفتند که حقیقتاً چنین نیست هم چنان که عرض شد، آقای دکتر جلیلی شخصی است که با عرفان به خصوص با عرفان حضرت امام آشنایی خوبی دارند و عموما چنین افرادی انسان های گشوده ای هستند https://eitaa.com/soha_sima/3979 موفق باشید.
با سلام: استاد عزیز این ذهن ناخودآگاه که در علم روانشناسی می گویند در بحث وجودی چه نام دارد که در این علم به این اسم باب شده و اینکه به نظر شما راه کنترل و اصلاح آن چیست؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: این اصطلاح، مخصوص همان علم روانشناسی است. در موضوع معرفت نفس، نفس مراتبی دارد که بعضی آن مراتب، مافوقِ نسبت نفس است با امور محسوس. شاید بتوان گفت آن نوع نسبتی که نفس با آن امور دارد به یک معنا چون خود نفس اراده و انتخابی در کسب آن نداشته، برای آن ناخودآگاه به حساب آید. ولی چنانچه انسان در مراتب نفس خود حاضر شود هر مرتبهای از آن جای و جایگاهی دارد، دیگر واژه «ناخودآگاه» در آنجا معنا ندارد. موفق باشید
با سلام و خدا قوت استاد: مدتی هست فکر می کنم در مورد مبحث ولایت اگر بخای دنبال کنی یه کم تند رفتم اونم شاید علت اینه که جایگاه بعضی مباحث برام تعریف نداشته یا تعریف صحیح نداشته خصوصا مبحث سیاست از وقتی سیاست را از دیدگاه امام (ره) دیدم که فرمودن اسلام همه اش سیاست است، گاه با خودم فکر می کنم امام چی دیدن که این رومیگن یعنی چه شکلی میشه اونقدر قوی بود که مثلا روضه را هم سیاست دید. یه چیزایی میفهمم ولی عمق نداره شاید مرتبط با همان بحث راز باشه استاد تازه میخوام مبحث زن را هم اضافه کنم و از چند دیدگاه واردشم اونوقت بعد شاید بتوان ولایت و بعد از آن را کمی بهتر متوجه بشم. استاد در این مورد درست متوجه شدم؟ اگر آری لطفا راهنمایی بیشتر بفرمایید، البته بنده متاسفانه از شدت دست اندازی در قانون ورود به حوزه و سبک تربیتی غلط بعضی حوزوی ها، استاد شاید ما اصلا تعریف صحیح از سیاست نداریم. اینکه میگیم عین دیانتی صحیح ولی درعلوم انسانی غربی تعریف دقیق ترهست مثلا میگه سیاست آن است که ... حالا ما که میخواهیم سیاست را از دیدگاه قران و اهلبیت و معرفی نفس هم ببینیم دیگه یه چیز دیگه میشه، اینطوری شاید افراد بیشتری خصوصا خانم ها بتونن ورود به مباحث سیاسی کنن مثلا اینکه اسلام همه اش سیاست است چه ارتباطی با خانم ها و وظایف مربوط به او نداره، چون دغدغه من همیشه این بود چرا بعضی زنان نسبت به سیاست حساس نیستن، و مدتیه به این جمله امام که فکر میکنم حس میکنم ما و خصوصا زنان اسلام واقعی را نمیشناسیم اون اسلامی که همه اش سیاست است چه مناسبتی با زنان داره و چرا من خانم هنوز نتونستم اسلام را از آن زاویه ببینم که اگراسلامم سیاست نداشته باشه چه بلایی سرم میاد و گمان میکنم امام (ره) این رو فهمیده بودن و با تمام کارهایی که واسه زنان شده این بعد قضیه نادیده گرفته شده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله این حساسیت که متوجه شدهاید در سیاستی باید حاضر شد که منحصر به مردان نیست؛ جای شکر و خوشبختی است. آری! مهم آن است که هر حرکتی را با حضور تاریخیاش مدّ نظر قرار دهیم حتی همان روضهای که میفرمایید. آری! ما باید معنای انسان را بازخوانی کنیم و امروز، سیاست به همین معناست و از جهتی در واقع زن و مرد نسبت به این موضوع، یک روح هستند که باید هر کدام بر اساس ذوق خود میدان سیاست را به معنای حضور در تاریخی که در آن هستند، معنا کنند. در این مورد خوب است کمی به نکتهای که ذیلاً تقدیم میشود، کمی فکر کرد.
با روبه روشدن با اندیشههای آشفته و با شکاکیتی که بشر جدید با آن روبهرو شد و با توجه به ناتوانیهایی که کلیسا و فلسفه اسکولاستیک در مقابل آن اندیشهها از خود نشان داد، موجب شد تا متفکران به این نتیجه برسند که باید انسان به عنوان مبناییترین مبناها، موضوع تفکر باشد و دین و هنر و تاریخ در نسبت با انسان و معطوف به انسان قرار گیرند و فلسفه با نظر به انسان در موضوعات فوق با ما سخن بگوید، آن هم سخنی وجودشناسانه و نه موجودبینانه وگرنه باز ادامه خودبنیادی انسان و حال این مائیم و فلسفههایی که نظر به وجود دارند یا در نگاه هایدگر و یا در نگاه ملاصدرا. و حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» با نظر به نگاه صدرایی و معنایی که او از انسان به میان آورد، افقی از سیاست را مقابل ما گشود که عین دیانت بود و جنابعالی خوب است در این مورد همچنان بیندیشید. موفق باشید
سلام عرض می کنم خدمت استاد طاهرزاده حفظهالله: میخواستم بپرسم آیا شما رمان هفت جن نوشته امید کوره چی را مطالعه کرده اید؟ رمان ارجاعاتی به آیات قرآن و روایات داره و با فرمایشات شما هم مطابقت داره بجز موردی که قهرمان داستان با جن های خوب و فرشته ها ارتباط نزدیک داره و از اونها کمک میگیره، می خواستم نظر شما را بدونم و سوال دوم از محضر شما اینه که آیا حادثه شهادت رئیس جمهور را اتفاقی متعارف می بینید یا غیرعادی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آن کتاب را نخواندهام ولی بحمدالله معارف دینی نگاهی عمیق و دقیق و همه جانبه نسبت به این موضوعات دارد و کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» میتواند متذکر این امر باشد. ۲. بنده شهادت آن عزیزان را مصلحتی میدانم در راستای حضور هرچه بیشتر نیّاتِ متعالی آنها در بستر انقلاب اسلامی در این زمانه حساس. خوب است در این رابطه به جواب سؤال شماره 37743 نیز نظری بیندازید. موفق باشید
سلام: ببخشید چندین بار درباره ی این موضوع مزاحمتون شدم. استاد این نیست انگاری گلوی من را فشار میدهد و هیچ راهکاری جوابگو نیست. فشار زیادی روی قلبم احساس میکنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر متوجه باشیم این حالتی است مربوط به تاریخی که بشر خود را محور خود دانست؛ باید برای عبور از آن، به حضور تاریخی دیگری فکر کرد که حضوری است ذیل اراده الهی که در این زمانه حضور در تاریخ انقلاب اسلامی است. در این مورد پیشنهاد میشود عرایضی که در رابطه با انقلاب اسلامی شده است، دنبال شود. مانند کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه». موفق باشید
سلام: چند وقتی هست که سوالاتی تو ذهنم هست ازین قبیل شبی که آقای رئیسی سقوط کرده و گم شده بود تمام مردم برای سلامتی ایشان دعا کردند تو حرم حضرت معصومه و امام رضا و هر جای دیگه دعای توسل گرفتن از خدا و تمام امامان معصوم کمک خواستن برای سلامتی ایشان پس چرا خدایی که میگه بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را دعای چندین هزار نفر رو ندیده گرفت؟ چرا اجابت نکرد؟ چرا اکثر وقتها تمام دعاهای ما بی جوابن؟ چرا این همه صحبت میکنیم با امام زمان و خدا هیچ اثری نمیبینیم چرا؟چرا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا آن دعاها موجب نشد تا شهید رئیسیِ عزیز که در زیر طعنهها ی فضای مجازی معاندین گمشده بود، پیدا شود؟! از این پیدایی که رهبر عزیز انقلاب در حرم امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» از آن فرمودند؛ مگر بیشتر هم میشود؟!! حال مائیم و شهید رئیسیِ پیداشده برای ادامه مسیری که او در بستر انقلاب، به میان آورد. https://eitaa.com/matalebevijeh/ 16914 موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: گاهی میخوام با دیگران صحبت کنم ولی حس میکنم درونم پر از خلاء هست و نمیدونم چی بگم که درست باشه. رهایی از این حس چطور امکانپذیره؟ هرچه بگویم، خودم گرفتارش هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه نطق انسان را گویا میکند طرح مباحث توحیدی و تربیتی است که با تدبّر در قرآن برای انسان پیش میآید. موفق باشید
سلام علیکم استاد: با جمعی از دوستان هر هفته سیر مطالعاتی شما رو دنبال می کنیم. جزوه کربلا و رازی که شهدا رو همراه با صوت به اتمام میرسانیم. مابقی نکات رو توضیح نفرمودید! دوم اینکه پیشنهاد شما بعد از جزوه کربلا و رازی ... چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به هر حال به اندازهای که شرایط آن عرایض فراهم شده، آن مطالب، عرضه گشته. إن شاءالله که مفید افتاده باشد. ۲. سعی بفرمایید متوجه سورههایی شوید که بحث شده. پیشنهاد میشود نسبت به انس با سوره آل عمران فکری بکنید. موفق باشید
همه قبیله من، عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت استاد عزیز و فرزانه فرارسیدن روز بزرگداشت مقام والای معلم را به حضرتعالی، که در برهه های سخت و نفس گیر زندگی ام، تلمذ و شاگردیتان، به فضل خدا، نجاتم داد، تبریک می گویم. روح بلند شهید والامقام مرتضی مطهری تا همیشه تاریخ، در بهشت اردیبهشت، با نام و جایگاه معلم و معلمی پیوند خورد و حقیقتا چه نیکو تقارنی است. شاکر درگاه خدا و قدردان وجود نازنینتان هستم، اگرچه: قدر تو خدای داند و بس او نیز معلم است و استاد
باسمه تعالی: سلام علیکم: حال مائیم و ادامه راه زیبایی که آن مرد مخلص و دلزنده و زمانشناس مقابل ما قرار داد. در آثار گرانبهای او که حقیقتاً خواندنی است میتوان متوجه دغدغههایی شد که او نسبت به نشاندادن اسلام داشت تا انسانها معنای زندگی را درک کنند. از لطف جنابعالی متشکرم. موفق باشید
با سلام: در مورد سیر مطالعاتی کمی گنگ هستم. سیر مطالعاتی پیشنهادی به این شکل تدوین شده که : ۱. مقدمات اولیه ۲. مباحث قرآنی ۳. مباحث نهج البلاغه ۴. مباحث پایه ۵. مباحث اخلاقی .آیا دقیق با همین ترتیب ها باید مطالعه بشه یا میشه موازی از هر کدوم پیش رفت؟ اگر به ترتیب بخوایم مطالعه کنیم یعنی باید بعد از چند سال به شماره ۵-( مباحث اخلاقی) وارد بشیم ؟ اگر موازی ممکن هم میشه با چه ترتیب هایی میشه ؟ ممنون از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از مقدمات اولیه، میتوانید بر اساس ذوقی که دارید عمل کنید ولی به هر حال از ارتباط با قرآن از طریق مباحثی که شده است، نباید کوتاهی کرد. موفق باشید
با سلام! آیا درست است که بگوییم که خدا همانند خمیر مجسمه سازی است که به شکل های گوناگون در آمده است. به طوری که آن شکل ها نه عین خمیر مجسمه سازی هستند و نه جدای از آن؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: مثالی که میفرمایید مطلب را نمیرساند از آن جهت که در مورد خداوند بحث در حضور نوری و معنوی در همه مراحل مطرح است به طوری که ظاهرش، باطنش را نمیپوشاند. موفق باشید
سلام: چرا مسائل را در طول زمان چنان پبچیده نموده اید. تا بسیاری از مردم از آن محروم گردند. و امی بیایند و امی بروند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا فکر نمیکنید آنچه حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در شرح سوره «حمد» فرمودند نیاز امروز جوانان ما بود، جوانانی که ظرفیتهای بزرگِ آخرالزمانی دارند؟ موفق باشید
سلام: در باب تقوا چند عرض برای یادآوری دارم. جهان امروز بر بنیان انانیت و بی تقوایی بر پا شده و مشکل است، این انقلاب خون ها داده که یقین دارم ثمرش گل ظهور است و ما در راه ظهور قدم بر میداریم؛ ما خیلی دوست داریم مثل بزرگان این انقلاب تقوی داشته باشیم اما مسائل و چالش های زندگی هنوز کافرانه است. از خود شرمنده ام نتوانستم آنطور که شایسته است خدمت این انقلاب و مردم کنم با اینکه گاهی با تمام وجود خود را خرج کردم اما از خدای خودم شرمنده ام ولی بیش از این به هر دلیلی نشد که خود را هم مقصر میدانم. با این حال دانه ای که کاشته شده ثمر خواهد داد. دانه خون شهدا و مجاهدین راه حق و به بذر پاشی حقیقت حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه. با اینحال این دانه ها جوانه زده و قلب مرا گاه گاه میرباید و باید گفت: یک نفر دارد مرا هر دم هوایی میکند! عاشقم کرده، ولی بی اعتنایی میکند! بی وفا با اینکه میداند دلم درگیر اوست مثل یک بیگانه او از من جدایی میکند، دل به سودای کسی جز او نمیگوید سخن در دل من او فقط فرمانروایی میکند، آرزو کردم بماند در کنار من نماند! من نمیدانم چرا او بی وفایی میکند، با وجود اینکه میآزارد این را ولی، دل مرا همواره سمتش راهنمایی میکند، چند روزی میشود از او ندارم یک خبر، غم درون سینه ام زور آزامایی میکند، شب که میآید دلم آرام میگیرد کمی، شب مرا درگیر عشق و دلربایی میکند، آسمان هم صحبت ماه است و میخندد ولی، ماه من ای خدا کی رو نمایی میکند.. سئوالم از شما این است آیا ممکن است در این راه ما ملموس تر با خودمان روبرو باشیم و حسّ فعالیت های خود را بچشیم و هم اراده با اراده این این انقلاب دستمان چون دلمان در کار باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً قصه حضور تاریخی از همین قرار است که اولاً: ما معنای ایمان را درک میکنیم که ایمان، تنها باور به وجود خداوند نیست بلکه ایمان، احساس حضور انوار الهی است در عین آنکه در همان دَم، رُخ برمیتابد. ثانیاً: آن حضور تاریخی ما را در وسعت جهانی که در آن هستیم با خود روبهرو میکند. در غزل شماره ۱۳۱ عرایضی در رابطه با ایمان شد و عرایضی نیز تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم و عرفا» در حال تدوین است. موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام و درود و نور الهی و سپاس تقدیم به شما استاد طاهرزاده مهربان: استاد شما در صوتهای معاد فرمودید که خواب عالمی رو دیدن به معنای آن شخص نیست، بلکه علمیست که از جانب آن عالم به شخص خواب بیننده میرسد. من خواب آیت الله خامنه ای مدظله رو دیدم و به من اشاره کردند که نزدیک بیا، رفتم و روبروشون نشستم و دستم رو به ایشون دادم، بعد از لحظه ای خواستم که بی ادبی نکرده باشم و زود بلند شم برم که ایشون دستم رو محکم تر گرفتند و با نگاه اشاره ای کردند که نرو بنشین. این خوابم به چه معناست؟ کاش خدای بزرگ و قادر متعال توفیق دیدار ایشون رو نصیب مون بفرماید. کاش خداوند توفیق معیت وجودی با اهل بیت علیهم السلام رو نصیب مون بفرماید. واقعا دیدن جسمی خیلی لذت داره ولی اگر با همسنخی وجودی همراه باشه، آدم استرس بی ادبی در حضور اولیای خدا رو نداره. یا حق، به امید دیدار. استاد از خدا میخوام قلب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دلتنگ شما باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله زیر سایه رهبر معظم انقلاب که نایب الامام میباشند بتوانیم زندگی را ادامه دهیم. ولی بنده علم تعبیر خواب ندارم. موفق باشید
سلام علیکم خدمت حضرت استاد طاهرزاده: استاد من مدتی به مطالعه کتاب فصوص الحکم مبادرت داشته ام در انتهای فص یونسی با اینکه متوجه نظرات وحدت وجودی ابن عربی تا حدودی شدم ولی متوجه رابطه بین «يونس عليه السلام» مطالب با این بخش نشدم! آیا رابطه این نام و مطالبش برگرفته از ذوقیات ابن عربی «ره الله» است یا نه دارای یک ربط موضوعی و مفهمومی نیز میباشد! مثلا من خودم اینگونه متصور شدم که عتاب يونس عليه السلام بر قومش منجر به عتاب حق جل جلاله بر ایشان است چرا که_ بقول ابن عربی_ بنا بر اعدام کلی نبود است بلکه انهدام نشأه مرگ پراکندن بایست میبود! بنا است از قصاص مراعات مجرم پیش آید نه مجازات! پس مراعات او (قوم) مراعات حق است! که گفته بودند _بدان! رعایت شفقت بر بندگان سزاوارتر است از غیرت ورزیدن بر خدا! شما چه گوشزدی به بنده میفرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز خاصی در این فضا به نظرم نمیرسد. موفق باشید
سلام استاد گرانقدر: ببخشید پرسشی داشتم. یادگیری ساز موسیقی مانند سه تار یا سنتور اشکال دارد؟ و تاثیرات وضعی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: میفرمایند یادگیری و استفاده از ابزارهای موسیقی ذاتاً حرمت ندارد. حرمت آن به استفاده نامشروع آن است که منجر به فتنه و فساد گردد به همان معنایی که در مجالس لهو و لعب به کار میرود. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: حقیر به لطف الهی در حال استماع تفسیر سوره عنکبوت هستم. حقیقتاً از این همه زنده بودنِ این سوره و تفسیر، و از این همه پاسخ گویی به مسائلی که امروزِ تاریخِ ما را دربرگرفته حیرانم. مثلاً حضرتعالی وقتی در ذیل آیه «خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ» مثال صدام و شارون و بی ثمری تلاش های جریان باطل در نظام هستی رو می زنید، ما به راحتی آینده اسرائیل و جنگ غزه را در آینه این آیه به نظاره می نشینیم. برای ما بیچاره ها دعا کنید همواره در سر سفره قرآن مستفیض باشیم و از جام سرشار و لبریز آیات الهی جرعه نوشی کنیم و زندگی را با قواعد قرآنی بسازیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر جناب حافظ فرمود: «هر چه کردم همه از دولتِ قرآن کردم» حقیقتاً این سخن را بیحساب نگفت. و نظر بنده آن است که علامه طباطبایی «رحمۀاللهعلیه» نیز با تفسیر «المیزان» که به تعبیر مقام معظم رهبری «حفظهاللهتعالی» یک تفسیرِ شگفتآور است؛ قرآن را به دنیای ما نزدیک کردند بدون آنکه آن معارف را تقلیل دهند و یا گشودگی انسان جدید را نادیده بگیرند. این است معنای پرکردن خلأیی که رهبر معظم انقلاب متذکر آن شدند که باید به پایگاه فکری مستحکمی نظر کرد، با هویت سیاسی و اجتماعی، با آرایش تهاجمی. و آنچه شما در سوره مبارک عنکبوت یافتید، بهره مختصری است که به نور قرآن از تفسیر قیّم «المیزان» استفاده شده بود. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: زيارت و سوگواری هاتون قبول. سوالی برای برخی از جوانان مطرح شده: آیا حجاب فقط به چادری است که معمولا خانمهای ایرانی سر می کنند؟ و پوشیدن عبا) مانتوی بسیار گشاد و بلند به همراه روسري يا شال حجاب حساب نمیشه؟ این سوال از جایی تو ذهن بعضیا اومده که برخی از گروهها وکانالهای ارزشی و مذهبی مرتبا دارن اعلام خطر می کنند که این مدل پوشش برای این طراحی شده که خانمهای چادری چادر را کنار گذاشته و این مدل پوشش را انتخاب کنند، این نوع پوشش آیا اشکالی داره استاد؟ بالاخره راحتر از چادر معمولی هست و حتی برای بعضیا (مثلا مادرانی که بچه کوچک دارند) بهتر میشه حجاب را حفظ کرد پس چرا بعضیا مخالفن؟ موید باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که صاحبنظران در این امور میفرمایند حجاب، منحصر به چادر نیست و نباید تا این حدّ حساسیت از خود نشان دهیم. موفق باشید
با سلام و احترام: تشکر از بابت وقتی که به بنده اختصاص میدهید. بنده، از ۲۰ سالگی در طلب و پیدا کردن خودم و حقیقت و مسیر زندگیام هستم. هر دربی که به بنده معرفی شده و امید خیری به آن درب داشتم پیگیری کردم و بهره بردم. اما همیشه میزان بهرهگیریم از اساتید و جاهای مختلف محدود بوده، بعضا با یک جلسه سیرآب شدم و احساس بی نیازی کردم، از یک موقعیت، بطوری که الان بعد از ۱۵ سال جاهای مختلفی سر زدم، و از هرجایی بهرههایی بردم ولی هیچ جایی و پیش هیچ استادی نتوانستم ثابت بمانم. در هیچ مجمع و تشکلی پایدار و ثابت نماندم، شاید دورا دور با همه آن محیطها در ارتباط باشم یا کاری جسته گریخته انجام دهم ولی اینکه تا الان توانسته باشم جایی را پیدا کنم، یا کسیکه بطور کامل و با آرامش خاطر حضور داشته باشم خیر. بعضا احساس میکنم، این به یک مشکل تبدیل شود، و شاید شخصیتی مثل شخصیت سردسته فرقه ها داشته باشم. اهل ریاست طلبی نیستم، ولی اگر جایی ایرادی ببینم که انجام آن کار را خارج از حیطه شرع ببینم، بطورمستقیم یا غیر مستقیم کنار میکشم. اخیرا با شخصیتی آشنا شدم که در محضر شما تلمذ داشته، ولی بعد از هر صحبت یا گفتگو با ایشان هم چنان سنگینی احساس میکردم که تحملش برایم سخت بود و نتوانستم ادامه دهم و تصمیم بر قطع گفتگو گرفتم. سالهاست نه دوستی و نه رفیقی و نه استادی و نه تشکل و گروهی که به تمامه بتوانم در محضرشان احساس راحتی داشته باشم. البته روابط خوبی دارم ولی تا جایی که دیگران نخواهند وارد کنه شخصیت و زندگی و افکارم شوند و حدود رعایت شود. ذره ای کنجکاوی از ناحیه دوستان بطور ناخودآگاه تمام روابط را تیره و تار میکند و فاصله میاندازد. امیدوارم توانسته باشم شرح درست و دقیقی از احوالم بدهم و اگر ایرادی هست، ممنون میشوم راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در ظرفیتی است که بشر جدید باید در خودش متوجه آن باشد و خود او تلاش کند تا خود را در میدانهای متوسط، متوقف ننماید. عرایضی در مصاحبه با مجله «سوره» در قسمت دوم آن مصاحبه در این رابطه شد. إن شاءالله میتواند میدانِ نظر شما برای بیشتر فکرکردن نسبت به خود باشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/12424 موفق باشید
به رب الذی یحیی و یمیت. استاد بزرگوار سلام: باز هم با ناسوال هایم آمده ام. این بار اما با دست پر. اینبار با شهید سنوار. او که نامش هم از دیشب تا کنون زنده کننده است. من نمیدانم او پس از مرگ کجا میرود من نمیدانم اکنون در کدام منزل اخروی یا برزخی است من هیچ از قبر و برزخ و دنیای پس از مرگ نمیدانم. اما وقتی به لحظه های آخرش فکر میکنم میدانم این یعنی جاودانگی. وقتی لحظات آخرش را نمیبینم که کوادکوپتر اسراییلی گرفته و فقط به ترور او فکر میکند شهادت در آن جسم پیداست. و مگر نه اسرائیل همین است؟ اسرائیل آدمش کجا بود؟! اسرائیل همین کوادکوپتر است که آدم ها را یک چند متری حرارتی میبیند که باید آن را حذف کرد و پرونده اش را بست. گویا او قصهی آدم را نشنیده و هابیل و قابیل را نخوانده است. او تکامل را در حافظه اش جا داده و نمیداند آدم یعنی چه. او مرگ و زندگی را نمیفهمد. این است که میکشد. او نمیداند وقتی تن یک موجود مرده را با خود میبرد ما روضه میخوانیم که: این بدن کیست؟ بوی تن کیست؟ و چنان میگیرییم که کمتر کسی میتواند بگوید از سر تخلیه ی احساسات و هیجانات حماسی است. این وصله ها به آدم ها نمیچسبد. او نمیداند مرگ برای ما اشکی است که چشمان خواب رفته مان را بیدار میکند که: بکشید ما را! ملت ما بیدار تر میشود. اینها حرف های حماسی نیست و اسرائیل هم قادر نیست این را بفهمد. او نمیفهمد شهید کردن یحیی سنوار یعنی زنده کردن قلب ها یعنی بازگرداندن کربلا یعنی جان بخشیدن به روضه یعنی الله یحیی یمیت و یعنی باز چشم ها در غزه اند. یعنی خبر به جای بورس میشود چند فلسطینی شهید شده اند و در نهایت یعنی به جای لایک کردن پست های مد روز، شهید روز روز را معنی میکند. سوگند به او که جانم در دست اوست که جز در غزه نفس نخواهم کشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا می داند آنچه نوشتید صادق ترین سخن است زیرا در کلمات خود جایگاه شهادت را گزارش دادید که آن قصه حضور انسانی است با اراده ای فولادین که هزار برابر در آن شهید یحیی سنوار زنده تر و حاضرتر است و بنا دارد در تاریخ خود که تاریخِ مرگ ابرقدرتها است؛ بیشتر و بیشتر حاضر شود. و این راز احیای مردی است که تاریک ترین اندیشه ها گمان کرده اند او را کشته اند. چه اندازه با شهادت شهید سنوار آن مردِ با اراده های فولادین، ما خود را مصمم تر برای نابودی رژیم صهیونی احساس میکنیم و اگر جاودانگیِ شهید را با امامِ شهیدمان حضرت سیدالشهداء«علیه السلام» در تاریخ تجربه کردیم و هر روز به نور آن حضرت در تاریخ حاضر می شویم، چگونه منتظر هزاران شهید سنوار با همان اراده های فولادین نباشیم؟!! گویا تا دیروز ما یک شهید سنوار داشتیم و این ما را برای نابودیِ استکبار کم بود و خداوند تقدیر کرده است تا در افق شخصیت آن شهید بزرگوار هزاران زن و مرد با همان روح و روحیه به میان آیند و در همین اکنون حاضر و حاضرتر شوند. آیا با توجه به این امر نباید به وعده خدا امید داشت که فرمود: «الیش الصبح بقریب؟». خدا می داند مانند روز روشن است که جهان دیگری در میان است و آن، با نقش آفرینیِ جبهه مقاومت با رهبری مبارزان فلسطینی بناست شکل بگیرد.
یک سال قبل وقتی هنوز طوفان الاقصی آغاز نشده بود، جز عده ای قلیل کسی یحیی سنوار را نمیشناخت. اما امروز انسانهای آزاده او را شناخته اند. و مسرور از آنکه توانستند چنین چهره مهمی را برای ادامه راه به عنوان اهداف خود قرار دهند و در این راستا حتماً احساس پیروزی می کنند. موفق باشید.
سلام علیکم: استاد من به یک چیزی در صحبت با افراد مختلف حتی افراد مذهبی و رفقای طلبه رسیدم و اون هم اینه همه دچار یک یاس و ناامیدی و فشار روحی هستند این منشاءش کجاست و راه حلش چی هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ناامیدی و یأس چرا؟!! وقتی در تاریخی قرار داریم که انقلاب اسلامی هر روز سنگری را فتح میکند و روز به روز در راستای عبور از سیطره استکبار و صهیونیسم، میدانی را میگشاید. مهم آن است که بتوانیم تاریخی به هر پدیدهای بنگریم. در چنین نگاهی حتی بر فرض آنکه دولتی مطابق نگاه و حضور تاریخیِ ما نباشد، در دل همین انقلاب اسلامی است که ما به عنوان تجربه تاریخی از آن موانع نیز عبور خواهیم کرد و تجربهای بر تجربیات ما اضافه میشود و این در صورتی است که به روش و به سلوک رهبر معظم انقلاب عمل نماییم که چگونه با صبر و شکیبایی و سلوک خاص از افکار و اندیشههای امثال آقای هاشمی، انقلاب را عبور دادند. موفق باشید
استاد جانم جوابتان به سوال (28275) را خواندم. ممنونم از شما عزیز جان و استاد گرامی. منظورتان اینست که جناب مولوی اینگونه مثنوی را میدیده که در مناقب العارفین هم آمده: روزی حضرت سلطان ولد (فرزند مولوی) فرمود: که از یاران، یکی به حضرت پدرم شکایتی کرد، که دانشمندان با من بحث کردند که مثنوی را چرا قرآن گویند؟ من بنده گفتم که تفسیر قرآن است. همانا که پدرم لحظه ای خاموش کرده فرمود که: ای سگ! چرا [قرآن] نباشد؟ ای خر! چرا نباشد؟ ای غرخواهر چرا نباشد؟ همانا که در ظروف حروف انبیا و اولیا جز انوار اسرار الهی مدرّج نیست. و کلام خدا از دل پاک ایشان رسته، بر جویبار زبان ایشان روان شده است. خواه سریانی باشد، خواه سبع المثانی، خواه عبری، خواه عربی… و به همین خاطر عبارات خاص کلام الله مجید را برای توصیف اشعارش آورده؟ که مثنوی نیز: بایدی سفره کرام برره یمنعون , بان لا یمسّه الا المطهرون ، کَما قالَ تَعالى یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیرا و انه شفاه الصدور، خَیْرٌ مَقامًا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا، الأَبْرارُ فیهِ یَأکُلونَ وَ یَشْرَبُونَ، مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ. یعنی مولوی کلامش را چه میدیده دقیقا که شما و حضرت آقا تایید میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. جناب مولوی به خوبی درک میکرده که به قول خودش «تو مپندار که من شعر به خود میگویم / تا که هشیارم و بیدار، یکی دم نزنم». با این همه نباید بجز به آنچه در مثنوی و دیوان شمس هست اعتماد کرد. زیرا به گفته اهل تحقیق در آن کتابها بخصوص در «مناقب العارفین» مطالبی هست که احتمالاً مریدان جاهل از قول جناب مولوی مطرح کردهاند. موفق باشید
عرض ادب خدمت استاد عزیز: استاد چند سوال از خدمتتان داشتم. ۱. استاد کلمه اعتماد بنفس که کلمه اشتباهی است آیا اینطور درست است که بگیم هرچقدر خدا را دوست داشته باشیم خودمان را دوست خواهیم داشت؟ ۲. استاد به نظر شما چکار کنیم که بتوانیم به خدا وخودمان باور بیشتری داشته باشیم؟ استاد باوری که در عمل تبلور کند. ۳. استاد در یک خانه سنتی و آداب و سنن سنتی احساس آرامش خوبی دارم و در سطح جامعه امروزی و با سبک زندگی امروزی از غذا و پوشاک و آداب جدید خیلی اذیت میشم این را چطور با سخن شما که فرمودید باید در همین تاریخ زندگی کرد جمع کنم؟ ۴. استاد در جایی خواندم که بزرگی گفته بود که اگر خودت بخواهی عاقل شوی بر حماقتت افزودی عقل را باید خدا دهد. استاد اگر درست است به نظر شما راه افزایش عقل چیست؟ دعا یا اداب خاص؟ در پایان اینکه استاد راستیتش یک مشورت خواستم از خدمتتان؛ اینکه چندین و چند سال با انسی که با مباحث شما داشته ام، شغلی که الان درش مشغولم خدمات بانکی هست و به شدت درش دچار عذاب و معذبم، میخوام انصراف بدم، چکار کنم دلم محکم بشه به راه دیگری؟ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! به جای اعتماد به نفس، باید در بستر نظر به توحید الهی، اعتماد به حق داشت. ۲. پیشنهاد میشود کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن دنبال شود. ۳. مهم حضور در تاریخ است و این غیر از مشغول شدن به امور روز مرّه میباشد. ۴. تدبّر در قرآن از طریق تفسیری مانند «المیزان» در این مورد کمک میشود. ۵. شاید انصراف لازم نباشد ولی از آن نوع امتیازاتی که خلاف قانون است نباید استفاده کرد. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: طبق جواب سوال lobolmizan_7ic9jixeho عنفوان و برهان و مراوده یعنی چی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که برای بنده چنین فرصتهایی نیست که ما را به جای دیگری ارجاع دهید. بهتر است به طور مختصر سؤال خود را بفرمایید تا در حدّ امکان در خدمتتان باشم. موفق باشید
« السّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ» در رابطه با شرکت در راهپیمایی اربعین امسال با اضطراب خاصی تفألی به جناب حافظ زدم غزل ذیل آمد. نظر مبارک استاد را خواستارم: خُرَّم آن روز کز این منزلِ ویران بروم / راحتِ جان طلبم و از پِیِ جانان بروم / گرچه دانم که به جایی نَبَرد راه غریب / من به بویِ سرِ آن زلفِ پریشان بروم / دلم از وحشتِ زندانِ سِکَندَر بگرفت / رخت بربندم و تا مُلکِ سلیمان بروم / چون صبا با تنِ بیمار و دلِ بیطاقت / به هواداریِ آن سروِ خِرامان بروم / در رهِ او چو قلم گر به سرم باید رفت / با دلِ زخمکَش و دیدهٔ گریان بروم / نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی / تا درِ میکده شادان و غزلخوان بروم / به هواداری او ذَرِّه صفت، رقصکنان / تا لبِ چشمهی خورشیدِ درخشان بروم / تازیان را غمِ احوالِ گرانباران نیست / پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم / ور چو حافظ ز نبرم رَه بیرون / همرهِ کوکبهٔ آصفِ دوران بروم
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این غزل مبارک همچون دیگر غزلهای آن عارف دلزنده، حرفها دارد که در محدوده پرسش و پاسخ سایت نمی گنجد. همه حرف در آن است که راهی است گشوده به سوی حقیقت. موفق باشید