سلام استاد: وقتتون بخیر باشه ان شاءالله. حس میکنم تازگی به درک جدیدی از ظهور حضرت رسیدم و می خواستم این فهمم رو به شما عرضه کنم تا اگر در جایی خطا رفتم، اصلاح بفرمایید. امام، انسان کامل است. یعنی انسانی که در همه ابعاد، به نهایت تکامل رسیده است. غایت ما انسان ها نیز، تکامل در ابعادی است که مستعد آنیم. به قول مولوی، هر کسی را بهر آن ساختند که مهرش را اندر دلش انداختند... و خداوند میفرمایند:«لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها» یعنی تکلیف و رسالت هر کس در دنیا، بر مبنای استعدادهای اوست و راه شناخت این استعدادها و تکلیف، میل عمیق قلبی نسبت به یک مسأله است. مسأله ای که اگر پیگیری اش کنیم و در آن به کمال برسیم، یعنی مسیر تکامل وجودی مان را پیموده ایم... و در حقیقت هر اندازه ما شکوفاتر شویم، انسان کامل بیشتر ظهور کرده... و وقتی انسانها به این فهم برسند که باید به دنبال شکوفایی خود و یا به عبارتی دیگر به دنبال خود برترشان باشند، آنگاه زمان ظهور انسان کاملی است که هر کس میتواند نهایت خود را در آینه وجود او ببیند. حال وظیفه ای که برای خود ترسیم کرده ام چیست؟ راستش دیگر نمیتوانم با افراد بر سر مسأله دینداری و عبادات و... صحبت کنم، حس میکنم نه حرفی دارم که بزنم و نه حرفهایی از این جنس قابل شنیدن است، فکر میکنم عمیق ترین و کارآمدترین تبلیغ دین در این دوران و برای انسان این زمان، ارجاع او به خویشتن خویش و واکاوی استعدادهای خودش و تلاش در جهت شکوفایی آنهاست... و کار من به عنوان یک بچه حزب اللهی در بستر انقلاب اسلامی و در چهارچوب جمهوری اسلامی، فراهم کردن بستری است برای کشف و پرورش این استعدادها تا ان شاءالله از این طریق این ظهورات استعدادی، برسیم به ظهور منشأ این خبرها و استعدادها...
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار نکته مهمی است. آری! باید زمینه انتخابهای متعالی را در انسانها فراهم کرد تا آنان در خودشان با توجه به جوهر وجودی خودشان به انتخابهایی برسند که در دل آن انتخابها، معنی حقیقی خود را احساس کنند. مصاحبه ای با چند نفر از اساتید محترم تحت عنوان «بررسی شیوههای تبیین معارف دین» شده https://lobolmizan.ir/leaflet/1414?mark=%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C . خوب است به آن متن مراجعه شود. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز سوال اول: همانطور که در روایت داریم. قیامت هم اکنون حاضر و موجود است و بقول معصوم ع هرکه غیر این را بداند ازما نیست. در کتاب برهان تا عرفان در بخشی شما میفرمایید: وقتي جهان مادي از مادّه بودن خارج شد و به فعليّت رسيد و نوراني گشت، ديگر آن جهان از نظر درجة وجودي، وجودي است برتر كه نقصهاي عالم مادّه در آن نيست و اين همان قيامتِ عالم مادّه است.طبق بحث حركت جوهري، هم اكنون جهان دارد قيامت ميشود. این 2 موضوع چگونه با هم جمع میشوند؟ سوال دوم: همانطور که شما فرمودید چون جوهر ماده غیر حسی است لذا حرکت جوهر قابل مشاهده نیست. حال آیا راهی وجود داره تا بگوییم مثلا جوهر سیب در دریافت فیض از عالم بالا، یا جوهر آسمان و زمین در تکامل و حرکت به چه حد از تکامل استعداد خود رسیده اند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همانطور که عرض شده آری! عالم ماده در درون و در ذات خود دارد قیامت میشود و به مرتبهای از «وجود» میرسد که آن مرتبه، اکنون هست زیرا حرکت بدون غایتِ مفقود ممکن نیست 2- فکر نمیکنم. زیرا بحث در شدت «وجود» است. موفق باشید
سلام علیکم استاد گرامی: بنده از هیچکس جز دشمن اهل بیت بَدَم نماید همه ی اطرافیانم به عنوان فردی مهربان من را می شناسند ولی استاد من از یک فردی که تقریباً از نزدیکانم هم میباشد اصلا خوشم نمیاد هر کاری میکنم که دوستش داشته باشم نمیتوانم ولی اصلا بی احترامی بٕهش نمیکنم وظیفه ام را نسبت به این فرد انجام میدم حتی شاید بیشتر از وظیفه ام هم به ایشان خدمت میکنم حالا سوال بنده این است که آیا من با دوست نداشتن ایشان مرتکب گناه میشوم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید که اگر رعایت اخلاق به خوبی انجام گیرد و تا آنجا که ممکن است بتوانیم کارهای آن افراد را توجیه کنیم، مشکلی پیش نیاید. به هر حال باید تلاش کرد محبت به افراد صاحب ایمان، در ما زنده بماند. https://eitaa.com/matalebevijeh/15853 موفق باشید
درباره ی بی دین گشتگان «ما دیگر بار دیندار گشته ایم» این بی دین گشتگان چنین به زبان میآیند. و اما برخی از آنان ترسوتر از آن اند که این را به زبان آورند اما من به ایشان میگویم عبادت ننگ است! نه برای همه بل برای من و تو و هر آن کس که در سر وجدانی بهر خویش دارد، عبادت برای تو ننگ است! تو این را خوب میدانی که شیطانِ ترسویی که در تو هست خوش دارد دست ها را به زانو زند و خود را یله کند، همین شیطان ترسو ترا بر آن داشت که بگویی «خدایی هست»!. بدین سان شما در شمار نور گریزان در آمدی اما من کسی را که در جای بی ماهی قلاب ماهیگیری کُنَد سطحی نیز نمی نامم!! اینان از ترس به لرز آمدن را از همدیگر می آموزنند ! اینان ثابت کردن را دشوار میدانند، آنچه برای ایشان مهم است این است که ایمان داشته باشند آری ایمان او را خشنود میکند! آری مردم پیر همه چنین اند، چنین چروکیده.... ما نیز همچنین! از کتابِ چنین_گفت_زرتشت ص۱۹۵ ترجمهٔ داریوشِ آشوری ... اینبار نیچــــه ارمغان خود را از موحدانه ترین نگاههای خود با ظریفانه ترین نوع گفتار و البته گزنده ترین بیدارباش عاشقانه بر انسانیت روا میدارد! آری ایمان او اثبات است نه رفتار برخواسته از ترس! کما اینکه گفت : قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﺑﮕﻮ : ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻴﺪ ﺩﻟﻴﻞ ﻭ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ آری انسان امروز و دیروز در یک اشتباه اشتراک یافته، «ایمان بی عقل»...... درد عظیمیست جناب استاد طاهرزاده عزیز القای این درد را از شما هدیه گرفتیم! درمانش را از طبیب حقیقی برایمان مسئلت بفرما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه پسندیدنی است حضور در افقی که همه گمانهای دیروز ما را به امید فردایی که در پیش است؛ بر باد میدهد و میفرماید: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»(فصلت/53) یعنی در آنچه هستید شما را کافی نیست، به زودی انواری در جان خودتان و در افقی که در پیش است، به سراغتان میآید تا معلوم شود او حق است، همانی که میخواستید و نمیدانستید که چگونه بود. حال تا آنجایی جلو میروید که مییابید او کافی است از آن جهت که از هر چیزی و در آینه هر مخلوقی به ظهور میآید. و البته باز «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ» و همچنان برایشان نوری از انوار الهی در پیش است زیرا که این جاده همچنان قابل ادامه دادن است در عین حضور در آن جاده، و باز هم باید متوجه حضوری شد که در پیش است. این است آن دین و دینداری که گمشده و جناب زردتشت به گفته نیچه از کوهستان آمده است تا ما را در این ظلمات دوران جدید متوجه آن کند. عرایضی نسبت به آیه مذکور در بحث «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» https://eitaa.com/soha_sima/3445 شد. باشد که باز «سَنُرِيهِمْ»، زیرا «آنقدر هست که بانگ جرسی میآید». راستی! اگر جناب حافظ بانگ جرس را نشنیده بود، چگونه از آن خبر میداد و این یعنی در همان جایی که هستی، باز همچنان در شدّت بیشتری «بودن» و «هست» خود را تجربه میکنید. این است باز دینداری و باز دینداری. موفق باشید
سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز: در مورد شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» سوال داشتم. بعضی ها این شعار را مصداق دیکتاتوری میدانند، اما خود بنده معتقدم با توجه به اینکه ولایت فقیه در طول ولایت معصوم و ولایت خدا میباشد و در نتیجه مخالفت با ولایت فقیه مخالفت با ولایت خدا میباشد این شعار ضرورت دارد. اما با توجه به تبلیغات سنگین علیه ولایت فقیه و شخص ولی فقیه و از طرفی کم کاری مردم و مسئولین در اجرای فرامین ایشان بخش زیادی از مردم ظرفیت درک این مسئله را ندارند، بنابراین در لزوم گفتن این شعار شائبه ایجاد میشود. لطف بفرمایید نظر خود را در این مورد بفرمایید. و اگر نظری از امام خمینی و رهبر انقلاب در این مورد این شعار سراغ دارید بفرمایید. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: ضد ولایت فقیه در معنای حقیقیاش یعنی اسرائیل و آمریکا که به جای ولایت فقه و فقاهت، که ولایت توحید الهی میباشد؛ خودبنیادی پیشه کردهاند و از این جهت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه»فرمودند: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت شما نرسد». و این یعنی دنبالکننده راهی باشیم که راه پشتیبانی از حق در مقابل باطل است، امری که شما در دفاع مردم ما از مردم غزه ملاحظه میکنید. موفق باشید
سلام: پزشکان توصیه به خوردن حداقل ۸ لیوان آب در روز دارند. اما طب سنتی به نظر می رسد خوردن آب هنگام تشنگی توصیه می کند. بهرحال کدام روش درست هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید هرکس به طبیعت خود نظر کند تا هرگاه نیاز به آب داشت، خودِ طبیعت انسان از آن خبر میدهد همانطور که طبیعت هرکسی بیماری خود را اعلام میکند و این غیر از آن است که بگردیم ببینیم نکند بیمار باشیم!! موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم: استاد من خیلی از دست همکارانم رنجیده خاطر میشوم، بخاطر حقه بازی هایی که در حین کار انجام میدهند، من هم نمیتونم سکوت کنم و از حق بگذرم و باهاشون برخورد میکنم، و این برخورد باعث میشود تا چند روز فکر و ذهنم درگیر اون مسئله باشه، و آدمی هستم تا ثابت نکنم ول کن نیستم، هرکاری هم میکنم بحث و جدل را کنار بگذارم به خودم میگم که نه در قیامت مظلوم هم مانند ظالم مؤاخذه میشود که چرا از حقش دفاع نکرده است، حیف این دل نیست درگیر مسائلی باشد که ما را از یاد خدا ببرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکرِ مشفقانه به رفقا دادن کار خوبی است در آن حدّ که به خود آیند، ولی دنبالکردن آنها نیاز نیست. موفق باشید
سلام استاد: سوالی داشتم امروز همین اکنون دقیقا در کدامیک از منازل سیر کمالی افق تاریخ انقلاب اسلامی هستیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور نمی شود بتوانیم آن نکتهای که میفرمایید را مشخص کنیم. آنچه روشن است حضور هرچه بیشتر انقلاب اسلامی است در اهداف خود و در آینده با همه موانعی که در پیش دارد. موفق باشید
سلام علیکم: ۱. آیا درست است که بگوییم «رب» اسم جامع است لکن اسم مستقل جامع نیست مثل «الله» بلکه اعتباری است؟ ۲. نسبت شهدا با اسم رب چیست آیا صرفا در مقام فیض بردن از رب هستند در عوالم مربوب رب اند یا این که مظهر اسم رب هم هستند در عوالم و اگر مظهر اسم رب هستند مطلق است یا خیر؟ چرا که اگر مطلق باشد مقام مافوق تصوری برای شهداست؟ ۳. اگر پاسخ مثبت است کیفیت مظهریت آنها و ظهوراش در عوالم چگونه خواهد بود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اسم ربّ حضرت حق، متذکر ربوبیت حضرت «الله» است نسبت به تعالی انسان و به فعلیتآوردنِ مابالقوههای انسانی، و از این جهت یکی از مظاهر اسم ربّ «نبوت نبیّ» میباشد به همان معنایی که پیامبر موجب تعالی ابعاد انسانی هستند. موفق باشید
با سلام: روش تحصیلی و تربیتی دوران قدیم چگونه بوده که توانسته بوعلی سینا و فارابی و رازی و ملاصدرا و هزاران عالم دیگر را وارد جهان کند؟ آن روشمندی و آن شیوه چگونه بوده که چنین ظرفیت هایی را پدیدار کرده است؟ قطعا الان چنین چیزی در نظام آموزشی ما نیست، اگر کسی بخواهد به خواست خدا در همان فضا به صورت عملی قدم بردارد از کجا باید شروع کند و چکار کند؟ بنده خواستار راهکاری عملی میباشم اگر لطف بفرمایید. عرض خدا قوت دارم با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که اهل تفکر فرمودهاند نظام آموزشی موجود برای تربیت افرادی است که نهادهای موجود نظام مدرن را اداره کند و این غیر از نظامهای آموزشی است که برای تفکر شکل میگرفتند. حال این مائیم و آینده ای که باید افرادی تربیت شوند برای حضور در جهانی که انقلاب اسلامی به دنبال آن است که متأسفانه هنوز آن طور که شایسته است، شکل نگرفته. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: از جناب میثم تمار نقل شده: «شبی از شبها مولای من امیرالمؤمنین علی (ع) با من به بیرون از کوفه آمد و در مسجدی که آنجا بود چهار رکعت نماز گزارد، بعد از سلام نماز و گفتن تسبیح عرضه داشت: خدایا! چگونه تو را بخوانم با آنکه نافرمانی تو را کردهام، و چگونه تو را نخوانم بعد از آنکه تو را شناخته و محبت تو در دلم جای گرفته است. دستی را به طرف تو دراز کردم که از گناه پُر است و چشمی که امیدوار (به بخشش و کرم) تو است... (دعایی طولانی کرد) سپس صدا را آهسته نمود و سر بر خاک نهاده سجده کرد و یکصد مرتبه گفت: العفو، العفو، آنگاه برخاست و بیرون رفت، من به دنبال حضرت به صحرا رفتم، حضرت خطّی برایم کشید و فرمود: مبادا از این خط بگذری! آنگاه خودش تنها رفت، شب تاریکی بود با خودم گفتم: تو مولای خود را رها کردی با آنکه او دشمنان بسیار دارد، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر او چه عذری خواهی داشت، به خدا که دنبالش خواهم رفت و مراقب او خواهم بود، گرچه از فرمان او سرپیچی کنم. به همین جهت، دنبال حضرت حرکت کردم، مقداری که آمدم دیدم حضرت سر را تا نصف بدن درون چاهی فرو برده و با چاه سخن میگوید و چاه نیز با حضرت سخن میگوید، که ناگاه حضرت متوجّه من شده فرمود: کیستی؟ گفتم: میثم. فرمود: آیا نگفتم از آن خط عبور نکنی؟ عرض کردم: ای مولای من! از دشمنان بر شما ترسیدم دلم آرام نگرفت فرمود: آیا از حرفهای من چیزی شنیدی؟ عرض کردم: نه، فرمود: ای میثم! در سینه عقدههایی است که وقتی سینهام از آن تنگ میشود با دست زمین را گود میکنم و اسرار خود را برای آن بازگو میکنم...» ۱. پرسش اول حقیر این است که از نظر حضرتعالی راز سر در چاه فرو بردن مولای متقیان سلام الله علیه چه بوده؟ ۲. پرسش دوم: با توجه به قسمت آخر همین روایت و روایت دیگری که از امام باقر سلام الله علیه نقل شده است که خطاب به یکی از پیروانشان نیز توصیه کردند که «هرگاه دلت به تنگ آمد، چالهای کنده و راز خود را درون آن بازگو کن»؛ آیا برای امثال ما هم در شرایط دلتنگی اگر چنین عملی انجام دهیم مفید است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. راز، همیشه راز است. آری! آنقدر هست که میفهمیم خبرهایی ناگفته در پیش است و اولیای الهی متوجه آن حضوری هستند که نهایت حضورها است. در این مورد عرایضی در جلسه ۲۶ «انقلاب اسلامی، وارستگی و انتظار» https://eitaa.com/matalebevijeh/15069 شد ۲. ظاهراً امروز آن چاهی که اولیای الهی در آن نجوا میکردند، گوشهایی شده که اتفاقاً ماورای سخنانی بس بلند و فاخر هستند. اینجا است که رهبر معظم انقلاب به حلقه های میانی و جهاد تبیین امید بستند. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: این روزها که اتفاقات بزرگی در جبهه مقاومت و در فلسطین در حال وقوع است و درست روز بعد از فاجعه بیمارستان غزه متنی بر قلم بنده جاری شد که مایل بودم با حضرتعالی در میان بگذارم و در تصحیح و تکمیل نگاهم به مساله فلسطین از حضرتعالی کمک بگیرم. از فرصتی که برای شاگردان و دوستداران دور و نزدیک میگذارید ممنونیم. متن: اگر شب قدر، شبی است که مقدرات عالم رقم میخورد، شبی است که ملائکه بر اهل زمین نظر ویژه دارند و همه امور را جاری میکنند، این شبها، شب قدر جهان اسلام است، وقتی زمین با همهی فراخیاش بر اهل زمین تنگ میشود، وقتی به این باور رسیدیم که لاملجا من الله الا الیه سکینه الهی میرسد. در صحنه دهشتناک حمله به بیمارستانی که مردم پناه خود قرارداده بودند، و پس از ۷۵ سال جنایت اسرائیل همچنان امان دادن گرگ را باور کردهبودند، در صحنه پر از خاک و خون شب تلخ غزه، شدیدترین امید تمام این ۷۵ سال متولد شد، کافی است باورکنیم و تنها یک لحظه تنها یک لحظه در میانه این خوف و خطر پناه بودن، تنها پناه بودن الله را ببینیم. دیشب را با تصاویر غزه احیا گرفتیم تا دلهای ما با دلهایشان زنده شود و چه بگویم حسرت اینهمه در میانه میدان بودن خواب از چشمها ربود، چقدر از مردان ما آرزو کردند چند دقیقه در این میدانِ حضورِ خدا سلاحی حمل کنند، پیکری جابجا کنند و بعد هرگاه که او خواست به لقاءش بشتابند، چقدر از زنان ما قلبشان برای یک ساعت امدادگری بیقرار شد، حتی اگر از شدت غم یا با یک بمب دیگر نباشیم. ما دلمان برای لحظههای خوف و خطر سخت تنگ شده، دلمان برای حضور در نبرد آخرالزمانی خیر و شر له له میزند. ما که صدها بار کربلا را با خود مرور کردهایم از مرگ در خانه و بستر هراسانیم گویی سفرهای پهن شده، بزمی به راه افتاده و ما حسرت زده فقط میتوانیم از دور شاهد باشیم. دلمان میخواهد در میدان روضههای مجسم تاریخمان به ما هم سهم بدهند، حتی اگر یک نقطه از لشگر عظیم حق باشیم، حتی اگر جایی نامی از ما نماند، خاطرهای از ما ننویسند حتی اگر لشگر حق پس از ما آنچنان غرق شادی فتح شوند که نام شهدا جایی ثبت نشود، مهم نیست در این صحنه عظیم به ما دیالوگ بدهند یا فقط سیاهی لشگر باشیم، آنقدر نور این لشگر خیره کننده است که در سیاهیش هم که باشی حسرت ملائکه میشوی، مایه مباهات الله بر ملائکه میشوی اگر ملائکه خونهای به ناحق ریخته شده در غزه را دیدند و به الله گفتند اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء، ما همانیم که مقابل ملائکه میایستیم و آنها حتی یارای آن ندارند که نام ما را بیاورند، و آدم فقط خبری از ما به آنها میدهد و الله میگوید، نگفتم من چیزهایی میدانم که شما نمیدانید. اللهم اجعلنی ممن تنتصر به لدینک و لاتستبدل بی غیری
باسمه تعالی: سلام علیکم: سپاس خدا را که این کلمات از زبان خواهری جاری میشود که زبان را همچون اسلحه به دوش گرفته است تا برّانتر از اسلحهها، در میدان باشد. آیا حقیقت حضورِ آخرالزمانی ما مژده چنین طلوعی را به میان نیاورده است؟! چه خوب فرمودید که اتفاقاً سکینه الهی در اوج طوفان، انسان را فرا می گیرد تا معلوم باشد هر اندازه شیطان با دشمنیِ بیشتر به میان آید، خداوند با مددی افزونتر یاران خود را مدد میکند به همان معنایی که جناب مولوی فرمود: «چونکه سِرکه سِرکگی افزون کند / پس شِکر را واجب افزونی بُوَد». آری! این مائیم و تقابل دو تاریخ؛ تاریخی که همه معنای خود را در اسلحهها و قدرت و رسانه و دروغ دنبال میکند، و تاریخی که انسان در آن نسبت به حقیقت تا مرز شهادت، خود را حاضر کرده است. غزّه، امروز آینهای است تا همه چیز در آن نمایان شود. اینهمه تلاشِ اَبر قدرتها برای حفظ موجودیت اسرائیل، چیزی نیست جز حفظ موجودیت انسانی که به تعالی انسان و معنی قدسیِ انسان پشت کرده و اینهمه تلاش در جبهه مخالف، در سراسر جهان برای دفاع از فلسطین با چنین شور و عطشی، حکایت از آن دارد که بشرِ جدید راهی که در جستجوی او بود را در نظر به غزّه یافته است. حال این ما و شماییم که «بودنِ» خود را آری! «بودنِ» خود را در این صحنهها تجربه کنیم که به گفته جنابعالی حتی اگر یک نقطه از لشگر عظیم حق باشیم و حتی اگر نامی از ما نماند و خاطرهای از ما ننویسند، زیرا در پیشِ خود که هستیم و همین احساسِ «بودن» در این صحنه به هر صورتی که پیش آید، همه آن حضوری است که ما سالها به دنبال آن بودیم و دیروز، مزه آن را در دفاع مقدس و در تشییع پیکر پاک حاج قاسم مزمزه کردیم و حالا در میدانی بسی گشودهتر ماورای موضوع شیعه و سنی بودن داریم خود را تجربه میکنیم. موفق باشید
من خسته از رهایی و بی سرپناهی ام بال و پری نمانده برایم، قفس کجاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: سری به سؤال و جواب شماره 35958 بزنید. گویا هنوز بال و پری در میان است و نباید به فکر قفس بود، باید به حضور در دشتهای گسترده توحید نظر کرد. موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیز: آیا اصلا در بین معلمان باید رتبهبندی ایجاد کرد به این نحوی که دارند انجام میدهند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته چندان در جریان نیستم و تا آنجایی که در جریان هستم ظاهراً برنامه موفقی نبوده. تازه اصل مسئله هم مورد سؤال است که آیا میتوان معلمان را از این طریق طبقه بندی کرد و یا باید با تقویت وجدان اخلاقی آنها کمک کرد تا آنان به بهترین نحو وظیفه خود را انجام دهند. موفق باشید
سلام وقتتون بخیر: من چند وقتی بود که خیلی توی فاز خدا و امام و شهدا بودم ولی الان خیلی ازشون دور شدم الان خیلی راحت به چشم نامحرم نگاه میکنم، خیلی راحت فکرای بدی میاد توی ذهنم. ولی نمیتونم کنترلشون کنم و خیلی سر این موضوع اذیت میشم. احساس خیلی بدی نسبت به خودم دارم و اینکه وقتایی که میرم هیئت احساس بشدت بدی دارم بدم از خودم میاد که برای خود امام حسین نمیرم عزاداری. لطفا کمکم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه باورهای معنوی ما با پشتوانههای معرفتی همراه شود، نهتنها احوالات معنوی ضعیف نمیشوند بلکه بیش از پیش رشد و وسعت مییابند. پیشنهاد ما آن است که با توجه به تأکید روایاتِ مکرر، از موضوع «معرفت نفس» غفلت نشود. موفق باشید
با سلام: با توجه به سوال ۳۵۶۲۲ که فرمودید: تفسیر سوره واقعه را بصورت انفسی انجام داده اید، می خواستم بدانم سایر تفاسیری که از قرآن انجام داده آید و روی سایت لب المیزان (همین سایت) موجود است، آنها هم بصورت انفسی است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اکثراً سورهها بر مبنای نظر المیزان بحث شده است مگر سورههای معدودی که البته در دل بحث، نسبت به موضوع تذکر داده میشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد گرامی محبت بفرمایید بفرمایید «فلا انساب بینهم» در آیه ۱۰۱ مومنون با «الحقنا بهم ذریتهم» در آیه ۲۱ سوره مبارکه طور چطور قابل جمع است؟ اگه بعد از نفخ صور مجددا همه از خاک برمیاییم و نسبتی بین هیچکس نیست چطور میشه آیه میفرماید ذریه مومن را به او ملحق میکنیم تا چشمش روشن شود با اینکه اعمالش کاستی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً الحاق ذرّیه به معنی الحاق آن اموری است که انسان برای خود انتخاب کرده، از آن جهت که میفرماید: «وَ كُلُّهُمْ آتيهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَرْداً» (مریم/۹۵) یعنی هرکس تنها خودش میباشد و اعمال خودش بدون هرگونه نسبتی که در دنیا داشت. موفق باشید
با عرض سلام و تشکر از شما: سوال بنده این است که چرا با وجود اینکه انسانها در معاد با جسم مثالی محشور میشوند، ظاهر برخی از آیات قرآن در مورد معاد، به جسم مادی بیشتر نزدیک است تا جسم مثالی؟ مثل آیه ۳ و ۴ سوره قیامه: «أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَه بَلَىٰ قَادِرِينَ عَلَىٰ أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ» سپاسگزارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در جزوه «چگونگی حیات بدن اخروی»https://lobolmizan.ir/leaflet/171?mark=%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D8%A8%D8%AF%D9%86%20%D8%A7%D8%AE%D8%B1%D9%88%DB%8C عرض شد حضرت امام عسگری «علیهالسلام» فضای این آیه را فضای جدل خداوند با اُبیّ بن خلف میدانند بدین معنا که بر مبنای پیشفرضهای مخاطب سخن گفتهاند نه آنکه بخواهند موضوع را از این زاویه تثبیت کنند. موفق باشید
سلام: آنطور که ذکر شده است محققان ژن های جانوران مختلف را با هم ترکیب می کنند و حاصل حیوان جدیدی می شود این حیوان جدید روح حیوانی جدیدی خواهد داشت؟ اگر حیواناتی خلق کنند که زبان و عقل داشته باشند آنگاه روح انسانی در آنها دمیده شده است یا همان روح حیوانی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد این توهّمی بیش نیست، زیرا در سنت متقنِ الهی آنچه جاری میباشد آن است که فرمود: «فَإِذَا سَوَّيتُهُۥ وَنَفَختُ فِيهِ مِن رُّوحِي» بدین معنا که حضرت ربّ العالمین است که جسمی را بر اساس سنت خود آماده میکند و سپس روح را که به جهت عظمت مقامش به خود نسبت داد، در جسمِ آدم میدمد، نه آنکه روح به هر جسمی دمیده شود. و البته این قاعده منحصر به انسان نیست، در هر موجود زندهای چنین سنتی جاری است. موفق باشید
سلام علیکم و رحمهالله: خانمی ۲۵ ساله هستم، سابقا علاقه و پیگیر مباحث فلسفی و... بودم ولی از جایی به بعد اشتیاقی نداشتم و در حال حاضر حتی فهمش هم واسم دشواره... مسئله اینه که تقریبا در تمام دروس به همچین حالتی رسیدم. هیچ بحثی جذابیتی نداره و به نوعی تکرار برخوردم. بیشتر تمایل دارم جای دانستن، بیابم! از توصیفات دیگران خسته و دنبال پیمودن راه خودم هستم. از شما تقاضا دارم راهنمایی بفرمایید اولا این حالت بد یا نقص است و باید فکر رفعش باشم؟ و دوما چطور باید محقق بشه؟ انگار سدی بین خودم و مناجات میبینم که نمیدونم چیه. اشتیاقی به چیزی ندارم، در راهی هم که ادعای طلبس رو دارم سستم. پ.ن: غرب شناسی، خویشتن پنهان، برخی کتب ائمه شناسی، هدف حیات، ادب خیال، مقداری از از برهان تا عرفان و.... رو از شما مطالعه و مباحثه کردم. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در دو جلسه اخیر در رابطه با «راز نیستانگاری» شده استhttps://eitaa.com/matalebevijeh/13805.
آری! به حضوری دیگر باید فکر کرد. بررسی کنید به نظر میآید خوب است به ۱۲ جلسه اخیر مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» نظری بیندازید زیرا با نظر به همین روحیهای که برای رفقا پیش آمده، عرایضی مطرح شده. https://eitaa.com/soha_sima/1871. در ضمن مباحثی که اخیراً در رابطه با سورههای «اللیل و الضحی و انشراح» شده است رویهمرفته مخاطب جلسات، امثال حضرتعالی میباشند. موفق باشید
با سلام: آیا انسان با سلام کردن به دیگران مظهر اسم سلام خدا میشود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! و البته بستگی به نیت و حضور ما دارد. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: ۱. من به دنبال جمعی از شاگردان شما استاد عزیز در شهر خودم میگردم (خرم آباد) در صورت امکان و وجود این چنین جمعی، ممنون میشوم اگر مرا راهنمایی بفرمایید. ۲. فرمودید در ارتباط با خلق از حکمت سخن بگوییم و به آیه قران که متذکر یتیمی پیامبر بود اشاره نمودید، از کجا بفهمیم کسی واقعا طالب آن است یا قصد دیگری دارد و شک را از خود دور کنیم یا زیاد و کم صحبت هایمان را چطور تنظیم کنیم؟ ۳. سرعت لازم برای اعتماد کردن به دیگران را چگونه باید ارزیابی و تنظیم کنیم؟ زود اعتماد کردن به دیگران و شبیه زمان تنهایی خود دیدن مفید است؟ اگر نه باید چه کنیم برای به تعادل رساندن این خصیصه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کسی از عزیزان را به طور مشخص در منطقهای که جنابعالی تشریف دارید، نمیشناسم. ۲ و ۳. عمده وظیفه ما آن است که با خوشبینی و از سرِ دلسوزی با افراد روبرو شویم، مگر آنکه حرکات و گفتار آنها طوری باشد که دیگر نتوان در اصلاح آنها امیدوار بود. موفق باشید
سلام استاد عزیز و بزرگوار: استاد در مقابل افرادی که نسبت به مقدسات توهین میکنن چه برخوردی باید داشته باشیم؟ عده ای استدلالشون اینه که چون پیامبر در مقابل اینایی که بهشون توهین میکردن نرمخو بودن و مهربانانه برخورد میکردن ما هم باید در مقابل توهینها به دینمون به همین سبک پیامبر برخورد داشته باشیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر یکجا هست که طرف، ارزشِ جوابدادن ندارد؛ خداوند به ما فرموده است: «إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا». ولی اگر شرایط طوری است که میتوان به آن افراد تذکر داد، وظیفه آن است که به آنها تذکر داده شود. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: اعظم رحمت الهی خلق دنیایی انسان ها! واقعا این خدای رحمان چه خداییست چه ربیست و در پی تحقق چه محشریست که آدمیان را در اسفل سافلین، در بستر «زمان و مکان» اراده بر خرق کردنی هاشان گذارد؟ جز نهایت رحمت و عشق چه میشود دید که خبط و نقص بی زمان انسانی را با زمان می ساید. واقعا چه میشود از این رب متوجه شد که انسانی را کرامت بخشید و توان خرق ظلمات بی زمانش را در بستر زمانمند اراده نمود که اگر اینگونه نبود خدا میداند که چه عذاب بیکرانه ای در قبال کوچکترین ظلمت ها میخیزید؟؟؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: و این است معنای «در بلا هم میچشم الطاف او / مات اویم مات اویم مات او». و این است معنای زندگی در پهندشت طوفانها. و این است معنای غزل شماره 140 https://lobolmizan.ir/leaflet/1635 . موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد جان برای تقویت اراده برای اینکه بتونم بیشتر مطالعه کنم تا چیز فهم بشوم چکار کنم؟ یک دوره معراج السعاده رو خواندم و یکه دوره مختصر هم عقاید اسلامی خوانده ام بهترین کتب را جمع آوری کردم ولی نمیدونم چرا اراده ندارم بیشتر از نیم تا یک ساعت مطالعه کنم. اگر راهکاری ارئه بدهید ممنون میشم اجرتون با آقا امام زمان (عج). ضمنا استاد جان قبلا هم گفته بودم که به لطف خدا امسال قبل از عید توفیق توبه بهم عنایت شد و در رویایی صادقه امام رضا دستم را گرفت و داخل حرم بردند اگر دستور سلوکی و اخلاقی عرفانی یا ذکری عنایت کنید ممنون میشم. الان متاسفانه رفیقی برای کمک در سیر و استادی برای طی طریق ندارم و خیلی احساس غربت و حیرت میکنم. اگر امکان داره بنده رو با کسی آشنا کنید تا به لطف خدا رفیقی در سیر الی الله داشته باشم و ان شاءالله توفیقاتم بیشتر بشه و کمی این حس دلتنگی ام کم شود اجرکم عندالله. (ومن الله توفیق)
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. پیشنهاد میشود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست مطالعه شود و با دنبالکردن قسمت دوم کتاب، جوابهایی که به دنبال آن هستید را بیابید. ۲. با سیر مطالعاتی سایت ان شاءالله میتوانید جدّیت خود را شکل دهید. ۳. در مورد یافتن رفیق مهم آن است که انسان با معارفی که میابد، عملاً به رفیقی که رفیقِ رفیقان است؛ دست یابد. در این رابطه پیشنهاد میشود به جزوۀ «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت (رحمه الله )» رجوع شود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA
