بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم. با آتش وجود برای شما مینویسم و بسیار جان به لب رسیده انقدر محبت مرا ویران کرده و سرگشته و حیران کرده که دیگر آهی نمانده. سیر معرفت نفس و دیگر کتب را برای ورود به فصوص برگزیدم که درحال پیش رفتنم اما نمیتوانم آتش جانم را آرام کنم. خواستم سیر مثنوی برگیرم. نمیدانم با این حجم از محبت باید چه کنم؟ یک منبع عمیق برای محبت معرفی بنمایید. ملول و رنجور و درمانده شدم از بس که نتوانستم این حجم از محبت را در خانه معشوق ببرم. و یک منبع برای شناخت ادبیات فارسی اصیل و برای شناخت مثنوی و حافظ معرفی بنمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در چنین مواردی خوب است به مثنوی فکر کرد و شرح آقای کریم زمانی به عنوان ابتدایِ انس با مثنوی، کمک میکند هرچند باید در دلِ برنامه درسی حوزه که در آن حاضر میباشید، جای مطالعه مثنوی را دنبال کنید تا تماماً وقت شما مشغول مثنوی نشود. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: در طی یکی دو سال اخیر سوالات زیادی از جنابعالی پرسیده می شد با این مضمون که افراد دچار گرفتگی روحی و افسردگی و... شده بودند که جنابعالی در همه موارد جوابتون این بود که اینها مقدمه یک گشایش و نگاه به افق بلند در این تاریخ نیست انگاری است و...(به این مضمون) من خودم از این نوع جواب ها متعجب بودم. و خودم هم کم و بیش درگیر آن مشکلات روحی بودم. تا اینکه سال گذشته این گرفتگی های روحی به اوج خود رسید بطوریکه نه حوصله خواندن کتاب و.. و نه حوصله گوش دادن به سخنرانی ها و یا مجالس مذهبی را نداشتم. تا جایی که با خود می گفتم متی نصرالله. و از مشکلات زندگی در ذهن خود شکایت و گله داشتم و... غافل از اینکه این گرفتاریها مقدمه یک فتح بزرگ است و «اَلا ان نصرالله قریب» تا جایی که دچار بی خوابی ها و ترس های عجیب و غریب شدم. اما کم کم اوضاع تغییر کرد و نتیجه آن سختی ها انس با تفسیر المیزان شد که واقعا زندگی انسان را توحیدی بار می آورد و الان که نزدیک ۴۰ سال دارم حسرت می خورم که چرا زودتر سراغ این گوهر نایاب نرفتم. (ضمنا این را هم بگویم که به مدت محدودی - ۱۵ ماه - زیر نظر روانپزشک قرص مصرف می نمودم که ابتدا فکر می کردم این کار ناپسند است اما بعد فهمیدم مغز انسان هم بعضی مواقع مثل بقیه اعضا بعضی مواقع دچار کمبودهایی می شود که نیاز به کمک دهنده دارد.) لذا دوستانی که در مسیر هستند نگران این امواج نباشند و ان شاءالله به ساحل آرامش می رسند. البته در حال حاضر هم مشکلات قبلی کم و بیش هست ولی نگاه و افق تغییر کرده است. الان ناراحتی ام اینه که چرا کمتر وقت پیدا می کنم برای مطالعه المیزان و دوست دارم بیشتر وقت خود را با آن بگذرانم. استاد اگر سرعت مطالعه کم باشه اشکالی نداره؟ مثلا این جوری پیش برم شاید تا چند سال دیگه تموم نشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این دقیقاً همان نکتهای است که در مواجهه با سؤال 37138 عرض شد. و البته با همان رویکردی که در جواب آن سؤال بر آن تأکید گردید. موفق باشید
سلام و رحمت خدا بر شما استاد بزرگوار: پیشاپیش رسیدن ماه مبارک رمضان رو تبریک عرض میکنم و از شما التماس دعا دارم. ان شاءالله اواخر اسفند راهی سفر کربلا هستیم اگر امکان داره نکته و راهنمائی بفرمائید برای بهره مندی بیشتر از این سفر و اینکه بشه کوله بار رو توی این سفر بست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با امید به لطف الهی در بستر شخصیتهای معصوم جلو رفت و باز جلوتر. در این مورد خوب است به جزوه «همراه با زائر عتبات» https://lobolmizan.ir/leaflet/179?mark=%D8%B9%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%AA که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
استاد عزیز و گرانقدر سلام و رحمه الله: سوالی داشتم خدمتتون ما ۴ تا خانواده هستیم در سنین میانسال. میخواستیم برنامه ای مناسب و راهگشا برای رمضان تدوین کنیم تا در این رمضان نتایج خوبی بگیریم. در حال حاضر ما فقط ۲ ماه است که بصورت هفتگی تفسیر سوره بقره رو با عنایت به المیزان و نکات استاد جوادی آملی پیگیری و مباحثه داریم. (طبق توصیه جنابعالی در سوالی که ۲، ۳ ماه قبل از شما پرسیدم) چنانکه در این تفسیر با عنایت به روح حاکم بر آیه، سعی در تهذیب هم سرلوحه کار است. مثلا قرار بر آن است تا انتهای هر شب هر کس در گروه بنویسد که در آن روز چند کار را با نام خدا شروع کرد یا توجه به مبارزه با خواست نفس اماره چقدر مد نظر داشت یا سحرخیزی بعد از نماز صبح و اقامه ی نماز شب چقدر مورد توجه بود. بنده نظر داشتم تا بررسی شرح جنود عقل و جهل امام (ره) و یا بررسی شرح حدیث عنوان بصری یا امثالهم را در این یک ماه داشته باشیم. در هر صورت می خواستم بدانم برای رمضان شما پیشنهاد چه برنامه ای می دهید. و برای تهذیب چه شیوه عملی پیشنهاد می فرمایید تا بصورت گروهی انجام شود؟ متشکر و ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد حضور بیشتر زیر سایه قرآن؛ همان انس با تفسیر المیزان که برداشتهای خود را با همدیگر در میان بگذارید، کار خوبی است. ولی در موضوع تهذیب، هرکس باید بنفسه در نزد خود باشد و لازم نیست در این مورد به همدیگر گزارش داده شود. موفق باشید
مساله چیست؟ به نام خدا همین جا که گفتم مساله چیست همین مساله رو انگار گم کردم انگار که در درون من همه چیز پا به فرار گذاشته و برای یادآوری هر آنچه که الان بود و گویی الان هم نیست؛ باید فشاری به ذهن آشفتهام بیاورم ذهنی که تمام زنگهای هشدار در مغزش روشن گشته و هر چیزی که قصد دارد زندگی را به بیزندگیای ابدی تبدیل کند و حتی انسان را برده خود کند انسانی که یک بیچارگی از خود را و از تمام قلعههای وجودی خود به نظاره نشسته که این بیچارگی را چگونه دوا کند بدون آنکه دچار عوارض پس از دارو شود بدون آنکه سرگیجهای نسیبش شود و دوباره او را از ایستادن و حرکت بازدارد انسانهایی که از بی سر پناهی به پناههای بیپناه پناه بردهاند چگونه میتوانند باشند آخر؟ مگر میشود بی پناه به بی پناه پناه ببرد و آرامش یابد؟ چه باید کرد در این زمانهای که در این گِل و گیرِ بیگانهیِ عالَمِ ناشناختهای که در بن بست انسان مانده و حتی انسان را در شناخت کمتر از خود کوچک کرده انسانی که از سوالهای تکراری هر روز و هر شبش خسته و ملول گشته و نمیتواند حتی خود را برای خود دریابد و این انسان در دوگانگی عالم مانده و رها شده که، که حتی این دوگانگی هم، مخفی شده در میان تمثالهایِ بیمثالِ بیجانش گُلی که بر روی پرده وجود دارد دیده میشود اما آیا آن گُل گُل است؟ پس من میخواهم بدانم گُلهای واقعی کجایند و از کجا بدانم که این گلها گلهای واقعیای هستند که مرا به سمت و سوی حقیقت میبرند و زندگی را برایم زندگیای میکنند که حتی معنای زندگی را میتوانم در خود زندگیای که زندگی حقیقی بوده بیابم شهدا افسون گل سرخ را چگونه تشخیص دادهاند؟ تفکر؟ به من بگویید این تفکر را از کجا در خود و در لایههای زندگیم بیابم که حتی این تفکر هم من را مورد فراموشی و پیچاندن قرار ندهد؟ وقتی همه چیز در شکاکیتی فراگیر در ذهن به پیش میرود؛ پیشِ رفتی که این شکاکیت تمامیت مغزت را میجود و حتی تو را خرد میکند به علاوه رنگ باختنهایی که همین الان همین متن را برای یک انسانی چون من رنگ باخته میکند زندگیهایی که در چند کلمه خلاصه شده و با چند کلمه از بین میرود تنفرها و دوست داشتنهایی که در میان انبوه کلمات روانه شده اما بیجان و دار است طنابی که خرخره انسانها را میبرد بدون آنکه خونی بر روی زمین ریخته شود اره متوجه شدم که من با عقلم کافر شده ام تو این چند روز ولی آخه به منی که از پس همه دنیا باعقلم اومدم جلو و با همین عقل خیلی از چیزهای اطرافم رو انتخاب نکردم چجوری عقلم رو بزارم کنار و دیونه شم؟ اگر اون چیزی که میگین دیونگی نیست پس چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در این میدان که در آن حاضر شدهاید خود را از دور نشان میدهد، همان حاضرشدنی است بسی جدّی در نزد خود، به همان معنای «حضور اکنون بیکرانه جاودانه» که هرکس میتواند در نزد خود به بنیادیترین بنیاد حاضر شود و این با معرفت نفس گشوده میگردد به همان معنایی که مولایمان حضرت علی«علیهالسلام» فرمودند: «لا تَجهَلْ نَفسَكَ ؛ فإنَّ الجاهِلَ مَعرِفَةَ نَفسِهِ جاهِلٌ بِكُلِّ شَيء» به خويشتن ناآگاه مباش؛ زيرا كسى كه خود را نشناسد، هيچ چيز را نمى شناسد. پیشنهاد میشود در این رابطه به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
درباره ی بی دین گشتگان «ما دیگر بار دیندار گشته ایم» این بی دین گشتگان چنین به زبان میآیند. و اما برخی از آنان ترسوتر از آن اند که این را به زبان آورند اما من به ایشان میگویم عبادت ننگ است! نه برای همه بل برای من و تو و هر آن کس که در سر وجدانی بهر خویش دارد، عبادت برای تو ننگ است! تو این را خوب میدانی که شیطانِ ترسویی که در تو هست خوش دارد دست ها را به زانو زند و خود را یله کند، همین شیطان ترسو ترا بر آن داشت که بگویی «خدایی هست»!. بدین سان شما در شمار نور گریزان در آمدی اما من کسی را که در جای بی ماهی قلاب ماهیگیری کُنَد سطحی نیز نمی نامم!! اینان از ترس به لرز آمدن را از همدیگر می آموزنند ! اینان ثابت کردن را دشوار میدانند، آنچه برای ایشان مهم است این است که ایمان داشته باشند آری ایمان او را خشنود میکند! آری مردم پیر همه چنین اند، چنین چروکیده.... ما نیز همچنین! از کتابِ چنین_گفت_زرتشت ص۱۹۵ ترجمهٔ داریوشِ آشوری ... اینبار نیچــــه ارمغان خود را از موحدانه ترین نگاههای خود با ظریفانه ترین نوع گفتار و البته گزنده ترین بیدارباش عاشقانه بر انسانیت روا میدارد! آری ایمان او اثبات است نه رفتار برخواسته از ترس! کما اینکه گفت : قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﺑﮕﻮ : ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻴﺪ ﺩﻟﻴﻞ ﻭ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ آری انسان امروز و دیروز در یک اشتباه اشتراک یافته، «ایمان بی عقل»...... درد عظیمیست جناب استاد طاهرزاده عزیز القای این درد را از شما هدیه گرفتیم! درمانش را از طبیب حقیقی برایمان مسئلت بفرما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه پسندیدنی است حضور در افقی که همه گمانهای دیروز ما را به امید فردایی که در پیش است؛ بر باد میدهد و میفرماید: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»(فصلت/53) یعنی در آنچه هستید شما را کافی نیست، به زودی انواری در جان خودتان و در افقی که در پیش است، به سراغتان میآید تا معلوم شود او حق است، همانی که میخواستید و نمیدانستید که چگونه بود. حال تا آنجایی جلو میروید که مییابید او کافی است از آن جهت که از هر چیزی و در آینه هر مخلوقی به ظهور میآید. و البته باز «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ» و همچنان برایشان نوری از انوار الهی در پیش است زیرا که این جاده همچنان قابل ادامه دادن است در عین حضور در آن جاده، و باز هم باید متوجه حضوری شد که در پیش است. این است آن دین و دینداری که گمشده و جناب زردتشت به گفته نیچه از کوهستان آمده است تا ما را در این ظلمات دوران جدید متوجه آن کند. عرایضی نسبت به آیه مذکور در بحث «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» https://eitaa.com/soha_sima/3445 شد. باشد که باز «سَنُرِيهِمْ»، زیرا «آنقدر هست که بانگ جرسی میآید». راستی! اگر جناب حافظ بانگ جرس را نشنیده بود، چگونه از آن خبر میداد و این یعنی در همان جایی که هستی، باز همچنان در شدّت بیشتری «بودن» و «هست» خود را تجربه میکنید. این است باز دینداری و باز دینداری. موفق باشید
استاد سلام علیکم: در صوت کتاب معرفت النفس و الحشر شما یه سوال برام پیش اومد چون کیفیت صوت خیلی پایین هست و اون اینکه در مورد تبدیل شدن قوم حضرت موسی به خوک و میمون در این نشعه اتفاق افتاده در بدن گوشتی آنها یا نه در بدن مثالی آنها؟ التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا با نظر به روایات مربوطه، در همین دنیا و با بدن مادی آن مسخ انجام شد، ولی خیلی زود همه مُردند و اینطور نیست که خوک و میمونهای موجود، همان افراد مسخشده باشند! موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: در جلسه راز طلوع بشر جدید، فرمودید برای شناخت نبی باید به فهم تاریخی برسیم. ممکن است لطف بفرمایید و منظور خود را از فهم تاریخی و نسبت آن با شناخت نبی را بیان نمایید؟ همچنین در نسبت با آیه ۴۶ سوره حج که مطرح فرمودید، چگونه منکر نبوت با نظر به سرگذشت ملت های نابود شده صاحب قلبی میشود که با آن تعقل کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد بیشتر با دنبالکردن مباحث برایتان روشن میشود. زیرا مانند نور است که باید با حساسیت نسبت به آن، آن را احساس کرد نه آنکه بتوانید چیزی بیاموزیم تا برایمان معلوم شود بلکه در مسیر تذکراتی که مباحث پیش میآورد، آرامآرام متوجه حضوری اینچنینی در تاریخ خواهیم شد. موفق باشید
با سلام: روش تحصیلی و تربیتی دوران قدیم چگونه بوده که توانسته بوعلی سینا و فارابی و رازی و ملاصدرا و هزاران عالم دیگر را وارد جهان کند؟ آن روشمندی و آن شیوه چگونه بوده که چنین ظرفیت هایی را پدیدار کرده است؟ قطعا الان چنین چیزی در نظام آموزشی ما نیست، اگر کسی بخواهد به خواست خدا در همان فضا به صورت عملی قدم بردارد از کجا باید شروع کند و چکار کند؟ بنده خواستار راهکاری عملی میباشم اگر لطف بفرمایید. عرض خدا قوت دارم با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که اهل تفکر فرمودهاند نظام آموزشی موجود برای تربیت افرادی است که نهادهای موجود نظام مدرن را اداره کند و این غیر از نظامهای آموزشی است که برای تفکر شکل میگرفتند. حال این مائیم و آینده ای که باید افرادی تربیت شوند برای حضور در جهانی که انقلاب اسلامی به دنبال آن است که متأسفانه هنوز آن طور که شایسته است، شکل نگرفته. موفق باشید
سلام علیکم: با توجه به سرعت گرفتن حوادث در جهان و تضعیف سریع سیطره قدرت غربی آیا پس از این مرحله باید منتظر رو شدن و به صحنه جنگ آمدن اختلافات میان مذاهب و تفکرات مختلف اسلامی باشیم؟ به همان معنایی که در روایات داریم که در زمان ظهور کار حضرت سخت تر از زمان پیامبر صلی الله علیه وآله خواهد بود چرا که در زمان ظهور حضرت با کسانی رو به رو هستند که همگی ادعای فهم از اسلام دارند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! شرایط، بسیار شبیه همین شرایطی است که غزه در این زمانه «قسیم الجنة و النّار» شده است و ملاحظه میکنید که عدهای از متحجّرین نسبت به چنین صحنهای که تقابل حق و باطل است، یا بیتفاوتند و یا حق را به رژیم غاصب صهیونیستی میدهند. موفق باشید
سلام خدمت شما استاد بزرگوار: من دو دختر ۱۴ و ۱۵ ساله دارم. دختر بزرگترم اصرار داره که به تولد دوستاش بره ولی پدرش و من مخالفت می کنیم. چون مسلما بعد از اون هم نوبت به خواهر کوچک ترش می رسه و هر دو میخان به تولد دوستاشون برن. نظر شما چیه استاد؟ من دارم سخت گیری می کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خودتان بهتر می دانید. به هر حال جوانان را بخصوص در این زمانه، نمی توان چندان محدود کرد در حالی که از طریق فضای مجازی، جهانی در مقابل آنها گشوده شده است. موفق باشید
سلام و احترام: من و همسرم، در موارد متعددی و بارها و بارها مورد ظلم دیگران، و حتی مورد نارو زدن و فریب، قرار گرفتیم. وقتی درباره اش حرف زدیم و فکر کردیم، متوجه شدم جامعه بسیار وضعیت وخیمی دارد. مردمی که اصلا حتی فکرش را نمی کردیم، به گونه ای برای نارو زدن برنامه ریزی کردند که دهانمان از تعجب باز ماند. آنچه اتفاق افتاده برای ما اهمیت ندارد. چیزی که برامون مهمه نوع تعامل ها، و تعجب من از جانب این حجم از ناجوانمردی و نیرنگ و حیله گری است. توسط کسانی که اصلا قابل هضم نیست برایمان. من و همسرم در این باره حرف زدیم و نهایتا دیدیم فایدۀ دنیوی این حیله ها یا افزایش شهرت یا افزایش ثروت است که من شخصا نه شهرت می خواهم و نه ثروت به چنین قیمت هایی. نهایتش اینکه تا وقتی در دنیا باشیم و زحمت بکشیم در حدی که اموراتمان با خوشی بگذرد خداوند رزق را می دهد. هم رزق دست خداست و هم اعتبار و آبرو. آخر این دنیا چیست که به خاطر آن چنین می کنند؟ اخیرا نیز در چند ماه اخیر، سه مورد عجیب غریبی را دیدیم که متأسفانه همه اش فعلا از جانب افراد بسیار مذهبی بوده است. همسرم همین هفته ها، مورد ظلم واقع شد. من هم در محیط کارم به طرز برنامه ریزی شده طوری که فکر همه چیز را کرده بودند، طوری نارو خوردم و مورد حیله قرار گرفتم که واقعا باورم نمی شود. یعنی از اینکه منافعی از دست بدهم اینقد ناراحت نیستم که از این حجم از وقاحت یک مدیر موجه، احساس غربت می کنم. اساسا هرگز در زندگی دنبال منافعم نبودم. در طی صحبت با همسرم، فهمیدیم بارها مورد ظلم قرار گرفتیم. ایشون معتقدند افراد معمولی (نه غیر مذهبی) هم همین طورند و اهل فریب و نیرنگ و حیله گری هستن. ولی من تجربۀ کار باهاشون رو نداشتم. احساس می کنم خیلی ساده هستم و جامعه رو نمی شناسم. واقعا باورم نمی شود که مردم اینگونه برای اسم و رسم و پول و مطرح شدن ، ناجوان مردانه، مرزهای انسانیت رو پشت پا میذارن و نارو می زنن. گاهی به اسم افراد موجه چنین کاری میکنن. درحالیکه خود اون فرد رو که می شناسیم نمی تونیم چنین نیرنگی را بهش نسبت دهیم. یه حالت آچمز شدن از شدت وقاحت کارهاشون بهم دست داده. می خواستم نظرتون رو بدونم. شما جامعه رو چجوری می بینید؟ حس حیرت دارم و نمی تونم درکشون کنم به چه قیمتی و چرا چنین می کنند. اون هم در چه قالب و لباسی و در چه کارهایی. نظرتون چیه؟ شما هم با چنین مواردی برخورد کردید؟ و چه تحلیلی داشتید؟ سوال دیگم اینه که اینها در قیامت حساب می شه؟ اینقدر با خیال آسوده و با اعتماد بنفس و با ظاهر موجه، حیله گری و سپس توهین و دفاع از حیله هایشان می کنند که گاهی فکر می کنم نکند قیامت طور دیگه ای است و من درست نفهمیدم. بی صبرانه منتظر تحلیل و نظر و برداشت شما هستم. سپاس خیلی زیاد دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که مکرر عرض شده آن باورهای دیروزین برای حضور در این دوران که دورانِ آخرالزمانی است؛ کافی نمیباشد و از این جهت حتی مذهبیهای عرفی، نمیتوانند با برداشتهای دیروزین از دین، دیندارانه عمل کنند و در همین راستا بود که حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در اواخر عمر خود بحث تفسیر سوره «حمد» را با تذکرات عرفانیِ خاص آن به میان آوردند. و ما باید جامعه و افراد را با این زاویه تحلیل کنیم که حتی خودشان هم نمیدانند چه بلاهایی بر سر خود می آورند و البته مطمئناً اکثراً میرسند به آنکه باید در دینداری عمیقتر شوند تا بتوانند از وهمیّاتی که موجب حبّ دنیا و حبّ نفس میشوند، عبور کنند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: هیچگاه فکر نمیکردم خریدن کتاب کوچکی «۱۰ نکته در معرفت نفس» در نمایشگاهی در گوشه ایران بتواند باعث تغییر باوری شگرف در سالها بعد در این جدول وجودی کوچک گردد. همیشه دعاگوی شما و استادان بی رنگتان هستم. با وجود بی وقتی اما هرجور شده روزانه با مطالبتان در کتابها و صوتها انس میگیرم و چندین سال است با مطالبتان محشور و احساس میکنم گمشده خود را یافته ام. بعد از تفسیر حمد امام الحمدلله با راهنمایی شما وارد مباحث مصباح الهدایه شده ام به تازگی. همینطور در مسیر افتاده ام و ان شاءلله لطف حق مدد فرماید. آیا ادامه دادن به این شکل را توصیه میفرمایید که از نزدیک استادی رویت نمیکنم؟ خود کتاب مصباح الهدایه pdf اش موجود هست. التماس دعای خیر از استاد عزیز و جامع بحمدالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! همانطور که آیت الله بهجت فرموده بودند در این زمانه همین علوم معرفتی حکم استاد ما را خواهند داشت. ۲. سعی بفرمایید آرامآرام در مسیر فکری خود با کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» نیز مأنوس شوید. موفق باشید
سلام: آنطور که ذکر شده است محققان ژن های جانوران مختلف را با هم ترکیب می کنند و حاصل حیوان جدیدی می شود این حیوان جدید روح حیوانی جدیدی خواهد داشت؟ اگر حیواناتی خلق کنند که زبان و عقل داشته باشند آنگاه روح انسانی در آنها دمیده شده است یا همان روح حیوانی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد این توهّمی بیش نیست، زیرا در سنت متقنِ الهی آنچه جاری میباشد آن است که فرمود: «فَإِذَا سَوَّيتُهُۥ وَنَفَختُ فِيهِ مِن رُّوحِي» بدین معنا که حضرت ربّ العالمین است که جسمی را بر اساس سنت خود آماده میکند و سپس روح را که به جهت عظمت مقامش به خود نسبت داد، در جسمِ آدم میدمد، نه آنکه روح به هر جسمی دمیده شود. و البته این قاعده منحصر به انسان نیست، در هر موجود زندهای چنین سنتی جاری است. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: ۱. من به دنبال جمعی از شاگردان شما استاد عزیز در شهر خودم میگردم (خرم آباد) در صورت امکان و وجود این چنین جمعی، ممنون میشوم اگر مرا راهنمایی بفرمایید. ۲. فرمودید در ارتباط با خلق از حکمت سخن بگوییم و به آیه قران که متذکر یتیمی پیامبر بود اشاره نمودید، از کجا بفهمیم کسی واقعا طالب آن است یا قصد دیگری دارد و شک را از خود دور کنیم یا زیاد و کم صحبت هایمان را چطور تنظیم کنیم؟ ۳. سرعت لازم برای اعتماد کردن به دیگران را چگونه باید ارزیابی و تنظیم کنیم؟ زود اعتماد کردن به دیگران و شبیه زمان تنهایی خود دیدن مفید است؟ اگر نه باید چه کنیم برای به تعادل رساندن این خصیصه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کسی از عزیزان را به طور مشخص در منطقهای که جنابعالی تشریف دارید، نمیشناسم. ۲ و ۳. عمده وظیفه ما آن است که با خوشبینی و از سرِ دلسوزی با افراد روبرو شویم، مگر آنکه حرکات و گفتار آنها طوری باشد که دیگر نتوان در اصلاح آنها امیدوار بود. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: الحمدلله که یکبار دیگر چشممان به چهره نورانی رهبرمان روشن شد و صدای گرم ایشان موجب تسلی خاطرمان گردید. نمیدانم چند نفر با دیدن رهبری آن شور و شعفی را که بنده داشتم احساس کردند. همه اظهارات و نکات مهمی که ایشان امروز بیان کردند به یکطرف و آن لبخند از ته دل ایشان که بخاطر نقش بر آب شدن نقشه های شوم دشمن بر لب ایشان جاری شد به یکطرف. آن دلگرمی که از لبخند ایشان در ما ایجاد شد و آن صبر و آرامش و قوامی که در سخن ایشان احساس می شود براستی چقدر دل مان را محکم می کند. واقعاً اگر راز این حس ما به رهبری در ولایت نیست پس در چه چیز است؟ کدام مردم به کدام رهبر سیاسی در جهان چنین حسی دارند؟ چقدر توان درک این نعمت بزرگ را داریم که واقعا ملت با عزتی هستیم که یک انسان الهی حکیم بصیر دلیر ملت ما را در این تاریخ رهبری می کند؟ الحمدلله. خداوند نگهدار و پشتیبان امید مظلومان و رهبر آزادگان جهان باشد و ما را از برکت وجودشان محروم نگرداند. ان شاء الله. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: از حضرت ربّ العالمین با تمام وجود میخواهم و میخواهیم که ما را متوجۀ عمق نعمت فوق العاده اش در این زمانه که رهبر معظم انقلاب است؛ بنماید. خدا می داند بزرگ ترین لطف حضرت حق به انسان جز این نیست که انسانها را متوجۀ نعمتهایش بکند تا در زمرۀ شاکران قرار گیرد. چه بگویم در وصف انسانی که کلامش حقیقتاً کلام جان همۀ انسانهایی است که به خود آمده اند و در نزد خود و در عمق جان خود جایگاه کلام رهبر معظم انقلاب حضرت نایب الامام آیت الله خامنه ای را احساس می کنند. کافی است تنها از درون خود متوجۀ تذکرات این مرد باشیم تا بنگریم «آشنایی نه غریب است که جانسوز من است». موفق باشید
سلام و عرض ادب: جناب استاد در انتخابهای زندگی تا چه اندازه میتوان به مقوله «اختیار» تکیه کرد؟ دقیقتر بگویم، از ایدهها و ابتکار عملها آیا میتوان تکلیف ساخت؟ اگر ایدهای جهت اصلاح جامعه داشته باشیم که به اندازه یک عمر جانکندن نیاز داشته باشد، و مسیری که قرار است بپیماییم آنقدر بکر و مبهم باشد که بدون یقین و شجاعت قابل طی کردن نباشد، چگونه به این یقین برسیم که «باید» یا «بهتر است» یا «خوب است» وارد آن مسیر شویم؟ اگر مسیر آنقدر جدید باشد که در صورت پیمودهنشدن هم، چه بسا کسی متوجه خلأ آن نشود، از کجا بدانیم بیگدار به آب نزدهایم؟ از کجا بدانیم درحالیکه تکلیفهای امنتر و بیدردسرتری برای تراشیدن و پرداختن وجود داشته، مسیرهای تکراری و مجرب دوستان اهل جهاد را بیجهت رها نکردهایم؟ از یک طرف گفته اند هرکسی را بهر کاری ساختند / مهر آن را در دلش انداختند، از طرف دیگر روایت داریم فی خلاف النفس رشدها و برخی، انتخاب راهی که کمتر مورد علاقه است را مصداق آن دانستهاند و در سیره بزرگانی چون حاج قاسم هم این موضوع مشاهده میشود که راهی را پیمودهاند که گرایش شخصی به آن نداشتهاند. با این اوصاف، دنبالکردن ایدهها و زمینگذاشتن مسیرهای همهگیر و مرسوم جهاد، چه جایگاهی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان اختیار و انتخاب دارد ولی حکیمانه باید اختیار خود را مدیریت کند و از این جهت و در هر حال باید در این موارد با افراد معتمد و کاردان مشورت شود تا به قول خودتان بیگدار به آب نزنید. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: در رابطه با حدیث زیر سوالی داشتم: «حضرت باقر (ع) تمام اين مسير را با تمام ابعاد آن چنين بيان فرموده اند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّی يَنْظُرَ إِلَی اللَّهِ وَ يَنْظُرَ اللَّهُ إِلَيْهِ فَلْيَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ يَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ نَظَرَ إِلَی اللَّه »(1) هركس مايل است بين او و خدا حجابی نباشد تا خدا را ببيند و خداوند نيز او را مشاهده كند بايد آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بيزار باشد و پيرو امامي از اين خانواده گردد. اگر چنين بود خدا را می بيند و خدا نيز او را می بيند.» سوال: اینکه در حدیث آمده که حجابی بین خدا و بنده نخواهد بود و خداوند بنده را میبیند و بنده خدا را، آیا این دیدن در عالم خیال است که اسم جامع الله به صورت انسانی تجلی میکند؟ با تشکر از زحمات استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه ما را متوجه نظر و سیره شخصیت اولیای الهی میکنند که آینه نمایش انوار و اسماء الهی میباشند؛ عملاً ما با جان خود متوجه نور اسمای الهی در آینه آنها خواهیم شد همانطور که جناب عدی بن حاتم آنچنان در شعف دلدادگی به مولایمان علی«علیه السلام» شده بود و حقیقت را در آینه وجود آن حضرت لمس نموده بود که وقتی معاویه از او خواست تا آن حضرت را توصیف کند نشان داد معنای حدیثی که متذکر شدهاید، چگونه است. https://www.aparat.com/v/c036yu1 موفق باشید
و امروز فقط دارد در خون خود میغلتد این قلب جز قلب خلق نیست. کی ام پس اگر خلقم و کو جز خدا اگر حق است و هست هست. پس سفر دوم کی شروع می شود من که تمام شدم و این یکی همیشگی است؟ دلم ز وعدهٔ شیرین لبی است در پرواز / که یاد کوهکنش به ز وصل پرویز است / ز من چه سرزده ای سرو نوش لب / که دگر سرت گران و حدیثت کنایه آمیز است / منه فزونم ازین بار جور بر خاطر/ که پیک آه گران خاطر سبک خیز است / کشاکش رگ جانم شب دراز فراق / ز سر گرانی آن طره دلاویز است / به این گمان که شوم قابل ترحم تو / خوشم که تیغ جهانی به خون من تیز است / چو محتشم سخن از قامتت کند بشنو / که گاه گاه سخنهای او بانگین است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر از حق به حق یعنی همه چیز را به آینۀ حضور او متصل بیابیم و همچنان به هدف و اهدافی نظر کنیم که در دل طوفانهای زندگی ظهور میکند. مانند فرزندان مقاومت و مانند مادرانِ مادر شهدا، حضرت ام البنین. بانویی که نشان داد مسیر توحید برای سرنگونی استکبار اموی ظرفیت آن را دارد که چهار فرزند را فدای آن مسیر کند و ابداً به گمان آنکه دشمن توان کشتن ما را دارد؛ خود را نبازد. آری! این است معنی سیر از حق به حق. «من هرچه خواندهام همه از یاد بردهام / غیر از حدیث دوست که تکرار میکنم» و این یعنی همان ایمانی که پشتیبان جبهه مقاومت است با فرزندانی که عارفان و شب زندهداران همه حسرتِ حضور چنین ایمانی را در جان خود احساس میکنند. موفق باشید
یادداشت قدیمی دیدم که روایت مقام لیله القدری حضرت زهرا (س) را معتبر نمی داند. شما به عنوان نویسنده کتابی که این روایات را شرح کرده چه دفاعی از این روایات دارید؟ او مدعی است: از میان روایاتی که قائلان به تأویل حقیقت شب قدر به حضرت فاطمه (س) برای اثبات مدعای خود بیان می کنند، تنها مضمون 4 روایت موافق با این مدعاست که همگی جزء اخبار آحاد ضعیف می باشند و هیچ گونه قرائنی نیز وثاقت صدوری آنها از معصومین (ع) را تأیید نمی کند و در میان قدماء نیز از شهرت برخوردار نبوده و تنها بر اساس ملاک های برخی اخباریون مبنی بر صحت تمامی احادیث کتب اربعه، می توان به صحت این روایات حکم کرد. از این رو، چه با ملاک قدماء یعنی وثاقت صدوری و چه ملاک متأخران یعنی اعتبار اسنادی، احادیث تأویل شب قدر به حضرت فاطمه (س) معتبر نمی باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به سخن عالِم ذوالفنون حضرت آیت الحق آیت الله حسن زاده توجه فرمایید که فرمودند: «از عظمت حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» در حیرت بودم تا اینکه استادِ بزرگ ایشان یعنی آیت الله شعرانی میفرمایند در این مورد به روایت مشهور حضرت صادق «علیهالسلام» نظر کن که فرمودهاند: «فَمَنْ عَرَفَ فاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتَها، فَقَدْ اَدْرَكَ لَیْلَةَ الْقَدْر»؛ آیا به سخن اندیشمندی بینظیر همچون آیت الله شعرانی میتوان بیتفاوت بود؟ و البته عمده روایات غیر فقهی ما حساسیتی برای نقل سلسله سند در بین عالِمان نبوده است و نباید به جای توجه به محتوای روایات تنها به سلسله سند تکیه کرد وگرنه بسیاری از متون گرانقدر ما مانند «مناجات شعبانیه» و قسمت دوم مناجات امام حسین «علیهالسلام» در روز عرفه، سلسله سند ندارد ولی به گفته آیت الله جوادی مگر میشود این نوع معارف جز از سرچشمه شخصیتهای معصوم صادر شود؟ موفق باشید
سلام و نور: وقت حضرتعالی بخیر. استاد از کجا بفهمیم که نقش ما در دنیا و رسالتی که باید انجام بدیم چیه؟ دوست دارم منشا اثر باشم. استاد صفایی حائری جمله معروفی دارن: شغل ها مهم نیست مهم نقش ها هستند، باید ببینیم که نقشمان را در ضمن چه شغلی میتوانیم ایفا کنیم. من به خاطر علاقه به پزشکی وارد رشته تجربی شدم. اما در کنکور موفق نبودم. مدتی فلسفه خواندم. مطالعهی کتابهای شهید مطهری و استاد صفایی حائری و فلسفه را در حاشیه دارم و قصد آکادمیک خواندن در این زمینه ندارم. به روانشناسی هم علاقمند هستم. هم علوم آزمایشگاه دوست دارم. الان به شدت مردد هستم. که برای بهمن ماه ورود به رشته علوم آزمایشگاه کنم یا روانشناسی. یا نه دوباره کنکور بدهم برای رشته پزشکی. زمان به سرعت در گذر است. به راستی نقش ما در این دنیا چیست که شغل و رشتهی مناسب این نقش را پیدا کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد فرمودهاند بنگرید چه راهی در مقابل شما قرار میگیرد، راهی که برای طیکردنِ آن چندان گرفتار تنگناها نگردید، به همان معنایی که جناب عطار فرمودند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
سلام و ادب: آیا ذات خداوند (که هیچ ظهوری ندارد) _ نه ظهورات آن_ برای انسان کامل قابل شناخت است؟ برای سایر انسان ها اگر به رتبه انسان کامل برسند چطور؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد را باید با رجوع به مبانی عرفانی مانند کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از استاد یزدانپناه دنبال بفرمایید. از آن جهت که به هر حال ذات، به اعتبار ذات، ظهور برایش معنا ندارد. موفق باشید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. فاطمیه سال ۹۲ در روضه برای اولین بار یافتم حضرت فاطمه الزهرا انسان فوق العاده ای هست که حضورش مظهر توحیده زیرا بلطف خدا چنین رجوع و حضوری برایم پیش آمد، یعنی در سن ۱۷ سالگی بعد از عمری گذشته تازه در خانواده ای مومن و انقلابی و اهل قرآن و تقوا و اخلاق و علم، فهمیدم چنین بودن و زندگی برای بشر این دوران وجود داره آن هم در این بدترین همه دورانها! در همون زمان به طلاب عالی در هیئت با گریه هایی که داشتم و آنها دیدند و با لطافتی که برایم حاصل شده بود و با چهره ای نور گرفته از حضور خدا در بی اختیاری از اندیشه هایم، زبان این بودن شدم و گفتم ما چاره ای نداریم برای زندگی کردن، باید خدا شویم! و آنها شوکه شدند و پس از سکوتی کوتاه گفتند کفر نگو(من که عرفان و برهان بلد نبودم ولی منظورم این بود باید فنا شویم در حضور خدا). پس از آن خود را گم کردم! چه سخت بود این گمشدگی و اگر تنها شدم تقصیر خودم بوده و حقم بوده. حال با یافتن خودمان در حضور خدا به اهل دنیا و گمشدگان بدیها و ظلمت ها میگوییم دیگر فرق ندارد هرچه زخم بهمان بزنید، درد نداره زیرا خدا نسبتمان را تغییر داد و به بودن خودش هستیم. ای اسرائیل هرچه زخم بزنی درد نداره هرچه جای خالی بود را خدا پر کرده! حال که مرا گم میکنید چون خودتان را گم خواهید کرد و ما خودمان را در ورای بودن شما میابیم! زیرا نسبت ظالم در ازای ظلم به مظلوم است که معنای بودن اسرائیل را میگیرد و اگر ما دیگر مظلوم نیستیم پس ظالمی نمیماند. اسرائیل بی معنا و گمگشته ظلماتشدر تنهایی هایشان شده و مردم در پی نسبتشان با توحید خواهند گشت و همه ما عین ربط و به بندگی خدا حاضریم ان شاء الله. این پیروزی بر جمهوری اسلامیه در وسعت کل منطقه، مبارک باد جمهوری که اول در ایران بود با اخراج شاه و حال به وسعت منطقه است با اخراج اسرائیل. منتظریم تا خدا پیش آمدهایش را برای جمع شدن اسرائیل در خاک منطقه برایمان به تفصیل و با نور ایمان حاصل کنند ان شاءالله، فقط مانده ظاهر! زیرا «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» ما جون گرفتیم با شکستن و دقیقا همانجایی که فکر میکنند پیروز شدند، میبازند. ما آزاد شدیم و من بعد از حدود سی سال تازه میخوام زندگیم رو شروع کنم با خدا که زندگی کننده حقیقی است و زندگی در بندگی خلاصه میشود. «هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ.» ما پیروزی پیش از تصورمان داریم و این یعنی نه تنها عمرمان از دست نرفته بلکه بهتر از آنچه هر برترین میتوانست بدست آورد، خدا بهمان مرحمت میکنند. و اما آمریکا نیز آماده فتح شدن توسط انقلاب اسلامی باشد که ما بیشتر از پیش میخواهیم بالحق حاضر باشیم. مرگ بر آمریکا و اسرائیل که وعده دیدار نزدیک است و یاران مژده باد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همین رابطه در جواب سؤال شیوایِ شماره 38637 عرض شد؛ ظلمات صاحبان قدرت در مقابل حضوری که برای ما پیش آمده، هیچ چیزی به حساب نمی آید. موفق باشید
«یا مجیب». سلام استاد بزرگوار: ضمن آرزوی پیروزی جبهه مقاومت بر جبهه استکبارِ درنده و خونخوار پرسشی از محضرتان داشتم: در گذشته که علمایی مثل آیت الله قاضی «رضوان الله تعالی علیه» با همان کتاب ها و عبادات به آن کمالات نائل شدند، آیا در شرایط امروز تاریخ که این صوت ها و فیلم های معرفتی (نظیر سخنان رهبر معظم انقلاب و تصاویر نمازها و عبادات و توسلات و تضرعات ایشان و دیگر آثار بزرگان) به صحنه آمده است، آیا امکان جدیدی از طریق این صوت ها و فیلم ها ظهور یافته؟ در مورد این امکان کمی برای مان توضیح دهید. التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر میدانی که تذکر به حضور خداوند در صحنه ها باشد می تواند میدان کمال ما به حساب آید و امروز انسان حیرت می کند از کارهایی که این نسل در نسبت با انس با حقیقت در این فضای مجازی انجام می دهد شما بهتر از بنده می دانید. موفق باشید
با سلام: در بحث وحدت شخصی وجود و اختیار من دچار نوعی تناقض میشم. چون وقتی با نگاه وحدت شخصی وجود جلو میروم، خودم نفی میشوم. فقط خدا میماند و من و دیگر اشیاء محل ظهور اراده های خداوند میشیم. چطور میتوان از یکسو اراده و اختیار باشد و از سوی دیگر نگاه وحدت وجودی داشت؟ من از دیدگاه نظری نمیتوانم این دو را با هم جمع کنم. اگر به وحدت وجود اصالت دهم به الکل اختیارم سلب میشود. اگر دیدگاه وحدت وجود درست است، چطور خود شما در اربعین، اعتکاف شرکت میکنید. آیا غیر از این است که میخواهید اراده شما فانی شود. خوب هرچه فانی تر شوید باید بی اختیار تر شود. حال اینکه میبینم شما خلاف وحدت وجود حرکت میکنید و سعی میکنید بر سرنوشت خودتان حاکم شوید. چگونه این تناقض اختیار و نگاه وحدت وجودی را حل می کنید؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: معنای «وحدت وجود» به معنی نفی اختیار نیست. برای درک معنای حقیقی وحدت وجود، خوب است به کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از استاد یزدانپناه رجوع شود. موفق باشید
