چقدر زیباست که حق را ماورای ابژه و سوبژه ببینیم که همه عوالم را پر کرده و فقط اوست که در صحنه است، هم ابژه و هم سوبژه، نه اوبژه و نه سوبژه! چه حق زیباییست! اما طلب حضور من اینجاست که آیا وحی محمدیِ من عرف نفسه فقد عرف ربه نظرش به سوبژهای که ابژه است شدیدتر نیست تا ابژهای که سوبژه است؟ گویا نفس موضوعیت دارد نفسی که بسیط الحقیقه کل الاشیاء است. یعنی هم ابژه و هم سوبژه ای که از سوبژهی ابژه نما حرارت وجود میگیرد. بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست انگار آغاز پایانی ماست و این دلنشینی و حکایت حب من است به خودم! به خودی که همه حضرات را پر کرده است، کون جامع!
باسمه تعالی: سلام علیکم: امری که به میان آوردهاید توجه به نکات خوبی است البته باز هم به بنیادیترین بنیاد نظر کرد که ان شاءالله مباحث «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» بتواند پیش آورد. موفق باشید
سلام استاد گرامی: یک سوال: چرا به کاربران گوشزد نمیکنید که سؤالهای خود را مختصر بنویسند؟ متن بعضي از پرسشها خیلی طولانیه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید ولی بعضاً کاربران محترم، موضوعی را به میان میآورند که از طولانیبودن آن موضوع گریزی نیست. موفق باشید
با سلام و احترام: لطفا در موارد زیر راهنمایی بفرمایید: (سوالات از سخنرانی فردی که ادعای شاگردی اساتید را می کرد، ایجاد شده) ۱. همان طور که معاویه باید در مقابل حضرت علی ع باشد، پس امام زمان عج الله هم مقابلی مثل خودشان دارند که هزار سال و چه بسا بیشتر عمر دارند و او هم کارهایی را برای پیروزی خود می کند که صهیونیست کنونی همان است!؟. حقیقت دارد؟ و اینکه یوگی های ۳ هزار ساله الان هستند که برای آمدن یا نیامدن ابرها از کشاورزان پول می گیرند؟! ۲. بیماری نتیجه ی بهم ریختن مزاج است و دردهایی که می کشد یعنی نفس او هم در عذاب است یعنی برزخ او شروع شده و عذاب ها شروع شده و فرد بیمار اگر با بیماری فوت شود، مسلما وارد همین فضای درد و بدار از آن خواهد شد. و گفتند کسی که در اثر غلبه سودا، که اصل بدبینی است مریض شده؛ در اصل اولین بدبینی و نا امیدی را به خدا داشته که در جسم اثر کرده؛ پس همین را بعد از مرگ دریافت می کنه؟! جدا استاد این عقیده ها درست است؟ ما آموختیم که مریضی کفاره گناهان است و صبر بر بیماری؛ عاقبت خوش دارد، نه اینکه بیماری....
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید به این نوع حرفهایی که بدون دلیل و توهّمی است، توجه داشت. در حالیکه خداوند با شریعت محمدی «صلواتاللهعلیهوآله» و کلام الله مجید، راهی بسی روشن را در مقابل ما قرار داده است. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: وقتتون بخیر استاد. راستش من دارم «فرزندم اینچنین باید بود» رو میخونم ولی با یکی دو تا از دوستان قرار شد طرح کلی رو بخونیم. استاد راستش یکم میترسم، میترسم تاثیر گذار نباشه و فقط مغزپر کنی باشه. نمیدونم چیکار کنم خیلی دوست دارم بخونم ولی بعضی فکرا اذیتم میکنه. مثلا بعضیا میگن هرقدر بیشتر تو این خطها بری خدا بیشتر آزمایش میکنه، من یکم درگیرم کرده این موضوع. آخه میگن زیاد کتابای اینجوری خوندنم ممکنه طرف ظرفیت نداشته باشه با هم و اینا، ولی من بیشتر دنبال تاثیرگذاریشم. نمیدونم با هم بخونم اینها رو چجوری روم تاثیر داشته باشه و واقعا اخلاقم و رفتارمون و همه چی بتونم خوب عمل کنم ان شاءالله. بعد استاد به نظرتون اول این رو بخونیم یا آداب الصلوة آخه احساس میکنم این چون پایه اخلاق و ایمانه روش کار شه بهتره که بعد رو نماز خوب کار شه که نمازی با بصیرت باشه درسته نظرم؟! ممنون که وقت میزارین. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که از نام کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» روشن است طرحی کلی و مبنایی از تفکرات اسلامی مبتنی بر قرآن را برای مخاطبان خود میگشاید و رفقا نیز در این مورد فعالیتهایی کردهاند خوب است که به کار آنها رجوع شود. موفق باشید
سلام استاد عزیز: بابت پراکندهگویی این قلم ناچیز و نارسایی اش عذرخواهم اما دوست داشتم حرف دلم را - که سخت است بیانش- درمیان بگذارم: بهتر است از همه چیز بگذرم و دل بسپارم به تنهایی خویش، زیرا تنها زاده شدم و تنها به خاک سرد گور سپرده میشوم! به قول شهید آوینی «بگذار اغیار هرگز در نیابند» که این تنهایی به من چه حالی میدهد! ای آنکس که نمیگذاری به حال خویش باشم و به درد خود بمیرم و از من میخواهی حال که دیگر کار این جهان یکسره شده است و نیرویی نیست که ما را با خود ببرد، دل به جیفه ی بی مقدار تو بسپارم و دستهایم را در کازار وهمی ات پیر و کهنسال کنم! بگذار از تنهایی خویش با خود سخن بگویم! پس با من سخن بگو ای من! به من بگو با کدامین سخن میتوانم تو را به راه بیاورم تویی که روزی سر به راهی و روز دیگر دور افتاده و غمگین. این درد را نمیخواهم به کسی بگویم که دلسوزم باشد، میخواهم با همین تنهاییم در میان جمع، شاد باشم! و به تو ای خدایی که میخواهی مرا از تنهایی به در آری و هر شب به سنیه من میکوبی «که بیا و در جمع ما یاران و یاوران شاد باش» بگویم «اللّهُمَّ لَاتَمْکرْ بِی وَلَا تَسْتَدْرِجْنِی وَلَا تَخْدَعْنِی» با این سرود رقصی کنم و بگویم من از آزاد شدگانم! حال است که دلم میخواهد جانم را فدایت کنم. هان منی که فسرده بودم و غمگین در جمع خودم با خودم شادم و به سراغتان میایم، زیرا میتوانم دلتان را بدست آرم و راه دل آدم ها از همه بیشتر میدانم زیرا این راه را تا آخر با خودم رفته ام. هر بار که دلم میگرفت راز گشودن گره اش را با دستهایی غیر از دستهای خودم نیاموختم! نبود لیلی دروغینی که دلم را شاد کند. من بودم و من بودم و حال این منی که تنهای تنهایم، قدرتی یافته ام که هیچ یک از قهرمانان قوی هیکل که سر آخر محتاج تبسم دروغینتان است ندارد. به راستی این قدرت چیست؟ قدرتی که آدمی با خودش و در خودش می یابد و با آن خانه دل را میآراید و با خود صفا میکند و آینه که صاف شد جلوه ی خدا آرام آرام به سینهات راه می یابد و دل مرده ات را - که باید هم مرده باشد و اگر نمرده باشد باید به خودت تردید کنی - به فیض دیدار حق رهسپار میکند. بی آنکه نه دستی داشتی و نه پایی برای رفتن به سوی آن خدا... خود به سراغت می آید و آنگاه لحظه ی شهادتت فرا میرسد از آن جنس که رهبرم گفت: نمیگویم شهید بشوید، خدا کند شهید نشوید! مثل شهیدها زندگی کنید" و من میدانم که شهدا غریب بودند و اکنون با این تنهایی خودخواسته ای که مرا در برگرفتهاست، در راه تو عزمی یافته ام که هیچکس نمی تواند مرا تکان هم بدهد!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر إن شاءالله با مباحث مطرح در سوره انسان، خود را با خود آشنا کنید افقی در مقابلتان گشوده میشود که اگرچه از شما دور نیست ولی برای حضور در آن افق، خوب است که همتی جانانه در پیش گیرید. https://lobolmizan.ir/sound/844?mark=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%D8%AF%D9%87%D8%B1 . موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: شما در جلسات (چگونگی فعلیت یافتن باور های دینی) اگر درست فهمیده باشم گفتید در واقع وقتی میبینیم نه اینکه تمام دیدن مربوط به عضوی از بدن به نام چشم باشه بلکه دیدن یا شنیدن و اینها یک حقیقتی فراتر داره. سوال پیش اومد اینکه آیا ممکنه کسی کور باشه ولی بتونه همین دنیای مادی که ما با عضوی از بدن به نام چشم میبینیم رو بتونه ببینه یا فقط با این واسطه هست که دیدن محقق میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شخص نابینا میتواند از طریق حسّ لامسه و یا سامعه و یا چشایی خود تصوری از اشیاء خارجی در ذهن و خیال خود بوجود آورد و به این معنا میتوان گفت نوعی از دیدن را در خود پیش آورده، هرچند آن نوع دیدن، کاملاً مطابق دیدن با چشم نیست. موفق باشید
سلام و عرض احترام: استاد به دنبال چند منبع معتبر و موثق و هم چنین یکسری کتب برای مطالعه بیشتر راجع به معرفت النفس و مبانی این موضوع هستم برای نوشتن مقاله پایانی سطح ٢ حوزه لطف می فرمایید از راهنمایی تون بهره مند شوم. با توجه به اینکه بیشتر مبانی این موضوع شهودی هست آیا بنده می توانم در حد یک مقاله کوتاه، مطالب نظری با ذکر منابع و عدله های اثبات شده گرد آوری کنم؟ پیشنهاد شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث معرفت نفسِ آیت الله حسنزاده و کتاب «عیون نفس» ایشان و جلد هشتم اسفار جناب ملاصدرا در این مورد میتوانند کمک کنند. موفق باشید
سلام و احترام: ببخشید مزاحم میشم، در اعمال روزهای ماه رمضان در مفاتیح الجنان، قبل از دعایی که با این عبارت شروع میشه: «الهم هذا شهر رمضان، الذی انزلت فیه القرآن، هدی لناس و بینات من الهدی و الفرقان، و هذا شهر الصیام و هذا شهر القیام و......» ، نوشته «بخواند هر روز این دعا را که شیخ و سید نقل کرده اند:» . منظور از «شیخ و سید» کی هستن و آیا این دعا رو امامان معصوم گفتن؟ خیلی ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور از «شیخ»، شیخ طوسی است که یک کتاب دعا دارند به نام «مصباح المتهجد» که یکی از منابع شیخ عباس قمی در نوشتن مفاتیح بوده
منظور از سید هم «سید بن طاووس» هست که کتاب های متعددی در اعمال روز، هفته، ماه و سال دارند و این کتابها هم از منابع مفاتیح بوده.
و اما این که آیا این ادعیه از ائمه هست یا نه، پاسخش اینست که این بزرگواران (مخصوصا شیخ طوسی هم به اقتضای روش فقهی اش و هم به خاطر این که به عصر معصوم نزدیک تر بوده) کتابهای دعا و اعمال رو بر اساس روایات ائمه علیهم السلام می نوشتند؛ یعنی وقتی در کتابشون فلان عمل رو میارند، منظورشون غالبا اینه که این عمل از ائمه یا نزدیکان ائمه «علیهم السلام» نقل و سفارش شده. موفق باشید
سلام استاد: تشکر از وقتی که برای پاسخ به پرسش ها اختصاص میدهید: آنچه که خدمتتون عرض میشود درد دلی از چند بانوی فرهیخته است: همسرمان در کلاس های معرفتی شرکت میکنند. کلاس های عرفان ابن عربی می روند. اما نمیدانیم افق عرفان چیست که در افق شخصیتشان، بداخلاقی و بی صبری و ناسزاگویی حاکماست و گویی عرفان فقط خواندنی است. به چه زبانی می توان گفت که غایت عرفان، تفکری است که با آن بتوان اهل سَفرِ زندگی شد واسفار ملاصدرا را در سفرهای زندگی کنونی برای طی صراط پیش رو یافت؟ به راستی چگونه میتوان به بیان مسائل فلسفی مسلط گشت اما از حقیقت فلسفه که عبور از مشهورات و پرهیز از جزم اندیشی است غافل گشت؟ و اساتید این کلاس ها را چگونه میتوان به وضع بی فکری و بلایی که شاگردان، گرفتارند آگاه گردانید که عرفان خواندن به چه کار میآید آن گاه که مخاطب در پراکندگی ها و کثرتها، وحدتی را طالب نیست و با نگاه ایدئولوژیک خود هر چه که در باورشان نمیگنجد را نفی میکنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را باید در نظر داشته باشند که هر اندازه انسان بیشتر به صراط مستقیم نزدیک شود، به حکم سوگندی که شیطان خورده که در صراط مستقیم برای اغوای حاضران در آن راه قرار گیرد؛ بیشتر تلاش میکند تا افراد نتیجۀ لازم نصیبشان نشود و هنر ما آن است که متوجه شویم آری! با سعۀ صدر و نظر به ابعاد انسانیِ آن افراد به آنها کمک کنیم تا خودشان متوجه شوند عرفان حقیقی به لطف الهی انسان را به بصیرتی می رساند که خوبیها را در هر جا که باشد، بیابند زیرا حقیقت آن است که «شاخه گل هرجا که میروید گل است» و اینطور نیست که فقط گلهای بوستان ما گل باشد و بقیه نفی شود. موفق باشید
با سلام خدمت استاد بزرگوار: دو مطلب -به ظاهر یکسان- از دو اندیشمند معاصر بیان میکنم و پرسشهایی را خدمت حضرتعالی عرض میکنم. آقای دکتر داوری در کتاب «علوم انسانی و برنامهریزی توسعه» بیان میکنند: «ما تا زمانیکه در علوم انسانی موجود به مراتب تحقیق و اجتهاد نرسیم، نمیتوانیم در آنها تحول پدید آوریم.». همچنین آیت الله میرباقری در کتاب عصر جدید میفرمایند: «پس، در عمل باید به همین نسخۀ عمل کنیم که دانش غرب را فتح کنیم؛ حتماً نباید از آنچه در جهان میگذرد بیخبر باشیم؛ باید آنها را بگیریم و تسخیر کنیم و سپس استحاله کنیم. قبل از تسخیر نمیشود اصلاح و ترمیم و استحاله کرد. شما تا به علوم روز مسلّط نشوید، اصلاً نمیتوانید کاری با آن انجام دهید». هر دو اندیشمند هم در ضمنِ مباحث تأکید میکنند که برای رسیدن به علوم انسانی مطلوب باید عالَم و انسانِ دگری در صحنه باشد. حال پرسشهایی ذهنِ حقیر را درگیر کرده: ۱. بر اساس قاعدۀ «فلینظر الانسان إلی طعامه» اگر ما به سمتِ مطالعه و تسلّط و اجتهاد در علوم انسانی غربی برویم، آیا نوعِ نگاه و نگرشِ ما بر اساس همان اصول و بنیانهای غربی شکل نخواهد گرفت و در این صورت، ایجاد یک عالمِ دگر، سالبه به انتفای موضوع نخواهد شد؟ این موضوع وقتی رنگ و بوی بیشتری هم میگیرد که جملۀ حضرت آقا را سرلوحۀ خودمان قرار دهیم: «علوم انسانی غربی ذاتاً مسموم». به این راحتی هم نمیتوان گفت کسانی با فهمِ مسمومیت، به سمت این علوم بروند و بتوانند خودشان را حفظ کنند؛ چراکه به هرآنچه توجه کنی، با او مأنوس خواهی شد و مأنوس، محبوبت تو خواهد شد. ۲. اگر برای تولید علوم انسانی اسلامی، باید در عالمِ دگری زیست کرد و عالَمِ دگری در صحنه باشد، باید فهمِ از این عالم داشته باشیم؟ چه کسی و چه چیزی این تصور از عالَمِ جدید را به ما میدهد تا بتوانیم بر اساس آن زیست دگری داشته باشیم؟ به غیر از آنکه فقط بگوییم «طلب» یک زیستِ دیگر آن کار را خواهد کرد. اگر اینگونه باشد، نیاز به ایجاد یک «طلبِ جمعی» در جهانِ موجود هستیم؛ این «طلب جمعی» به چه صورت خودش را میتواند در بینِ «بشرِ جدید» متجلّی کند؟ آیا راهی به غیر از تولید علوم انسانی اسلامی و ایجاد ابزارها و تکنیکها و محصولات بر اساس آن است؟ ما همیشه ممنون شما بابت تمامی زحماتی که برای توسعۀ معارف میکشید، هستیم؛ إن شاء الله به حقّ این روز عزیز و به برکت تولّد حضرت فاطمه سلام الله علیها که مربّی این امت هستند، بهترین معارف را از ایشان دریافت کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که دقت کردهاید آری! به هر حال ما باید در جهان جدید حاضر شویم و در این رابطه نمیتوانیم نسبت به علوم انسانی بیگانه باشیم. همه عرایض بنده در این رابطه در چهار جلد کتاب «جهان بین دو جهان» در همین رابطه است که با نوعی خودآگاهی نسبت به جهانِ موجود و با نظر به تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده است در جهان، آری! در جهان باید حاضر شد ولی با مبانی انسانشناسی و زمان شناسی که در معارف الهیۀ خود بخصوص در «حکمت صدرایی» دارا هستیم. و از آن طرف، طلبِ جمعی با در میانگذاشتن نیهیلیسم منجر میشود تا عزم عبور از آن نوع بیمعنایی در انسانها طلوع کند. که البته بحث در این مورد بسیار است و در سالهای اخیر در این رابطه عرایضی پیش آمده است. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامیم: علت عالم ماده،عالم مثال منفصل است. آیا انسان میتواند از موجودات مادی به موجودات مثالی آنها منتقل شود؟ سوال دوم: آیا موجودات مثالی، عالم خیال منفصل همراه معنا میباشند؟ با تشکر از زحمات استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این همان کثرتزدگی است که منجر به توهّم میشود مگر آنکه انسان بتواند کثرت را در عین وحدت تجربه کند. ۲. همینطور است. آن عین معنا میباشد. موفق باشید
تعمیمی که در پاسخ به سوال 38967 ادعا کرده اید نه مورد قبول علمای اصول است نه تفسیر و تاویل، اگر چنین تعمیمی از بخشی از لفظ استنباط شود که نمیشود، بر اهل تعقل واضح است که تعمیم لفظی درون تخصیص معنوی متوجه به همان تخصیص است، البته تخصص خاص اصولی در چنین موردی هم لازم نیست، رجوع به متن اصلی، تقطیع های حضرتعالی و برداشت های اشتباه تان را مشخص خواهد کرد و اگر کسی ابتدائیات منطق کلام را فهم کند این مطالب را هم فهم میکند. لذا تمنا میکنم بیش ازاین با متون مقدس و نورانی ملاعبه نکنید، خدا عاقبتمان را بخیر کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور نیست که میفرمایید. و امری را به پای علماء میگذارید که عملاً روحیه اجتهاد آن بزرگان را نفی میکند از آن جهت که در هیچ شرایطی در نسبت با متون دینی نباید عقل را تعطیل کرد و از وسعتی که بعضاً متون دینی و حتی قرآن کریم در کلمات خود دارد؛ غفلت نمود. و اساساً تفاوت مکتب اصولی آیت الله وحید بهبهانی با اخباریون در همین تفاوت است که آنان به یک معنا عقل را در فهم متون تعطیل میکنند. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: در مورد خطبه ۸۰ نهج البلاغه که در آن امیر المومنین از کاستی زنان در عقل، ایمان، بهره اقتصادی صحبت می کنند. خواهشمند هستم شرح و تفسیر این خطبه را بفرمایید. متاسفانه توجه به معنای ظاهری خطبه باعث برداشت های غلطی از این خطبه در مورد خانم ها شده است و همین امر باعث جبهه گرفتن سفت و سخت خانم ها نسبت به این خطبه و دیگر خطبه های امیر المومنین در مورد زنان شده است. ممنون از راهنمایی شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که آیت الله جوادی در رابطه با این خطبه فرمودهاند از آن جهت که سید رضی خطبه را تقطیع کرده است، به راحتی نمیتوان از آن خطبه نتیجه خاصی به دست آورد بخصوص که در جای دیگر مثل نامه ۳۱ حضرت، واژه «ریحانه» را در توصیف زنان به کار بردهاند. عرایضی در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» در این رابطهها شده است. موفق باشید
سلام استاد: چرا نام امام علی و واقعه غدیر در قرآن نیامده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه بحث در این مورد مفصل است؛ خوب است به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام و رحمت بر استاد طاهرزاده بزرگوار: دانشجوی دکتری فلسفه در دانشگاه تربیت مدرس هستم. در گذشته از آثار شما استفاده کردم و مکاتبه داشتم. بعد از سالها مزاحمتون شدم تا بیانیهای که برای آغاز یک حرکت تبیینی علمی در این شرایط خطیر نوشتم و مختصات کل جبهه را تعیین میکند به نظر حضرت عالی و بازدیدکنندگان تان برسانم. دعا بفرمایید توفیق همراه شود در این زمانه آخر. در ایتا و تلگرام با آیدی انتهای مطلب در خدمت دوستان هستم. ✍ علمی برای نجات، عزمی برای رستاخیز در حین فتنۀ نهایی یا محول الحول و الاحوال یا نور المستوحشین فی الظلم تحولات داخلی و بینالمللی به مرحله خطیر و خطرناکی رسیده است. بحران اقتصادی و فرهنگی در داخل همزمان شده است با عزم طبقه حاکمه غرب برای مقابله نهایی با ایران و جبهه مقاومت در عرصه نظامی و امنیتی. اگر طبقه شرکتی-بانکی چپاولگر داخلی و عمال سیاسی و دولتی آنها را مستثنا کنیم و آنها را نه در جبهه خودی بلکه شریک طرح استکباری غرب در داخل بدانیم، آنچه باقی میماند منازعه اهل حق در ایران و منطقه با جبهه کفر عبری-غربی است. منازعه حتماً و صد درصد یک منازعه مذهبی است: در یک سو مذهبی است که رحمت و عدالت را در کنار توحید روح دیانت میداند و به اولیای الهی تأسی میکند و شخصیتهای رحمانی و عدلانی بزرگی چون خمینی و مطهری و موسی صدر و چمران و سلیمانی و نصرالله و مغنیه و عبدالملک و... اسوههای درخشان آنند؛ و در سوی دیگر جبهۀ کفر و الحاد و ظلم و توحش و تزویر به رهبری طبقه حاکمه غرب است که خود را با شبهمذاهب یهودی و مسیحی متحد کرده است و به رویکرد طاغوتی خود رنگ شبه مذهبی پاشیده است تا دستکم حمایت پایگاه مردمی فریبخورده مسیحی و یهودی را برای آخرین فتنههایش داشته باشد. در این ائتلاف طاغوتی شبهمذهبی، جزء یهودیت سرآمد و تعیینکننده است چرا که بلوک مسیحی در غرب نیز پیرو آن است! مشخصه اصلی یهودیت غالب تفاخر به یک عهد الهی باستانی است که با ایذاء و انکار انبیاء خودشان نقض شده و پیروان آن را به شیاطینی خالی از عدالت و رحمت و سرشار از تکبر و غرور به یک شکوه منسوخشدۀ باستانی تبدیل کرده است. این شبهمذهب به تاریخ خیانتهای خود که در خود توراتشان منعکس شده بیتوجه است و در عوض داستانهای جلال و قداست انبیاء بنیاسرائیل را به وجود منحوس خود میچسباند. حکم تورات به قتلعام کفار پاگان در عهد عتیق را بر فرض صحت و اصالت، تطبیق به مسلمین موحد و مؤمن به نوح و ابراهیم و موسی علیهمالسلام میکند تا اینگونه مؤمنین راستین به تیغ متکبرینی که منکر تجدید عهد الهی با ظهور عیسی و محمد علیهما السلام هستند و سر از توحش در آوردهاند قتلعام شوند. پیروان شقی این شبهمذهب از قرون پیش با تبدیل جواز رباخواری از غیریهودیان به کسبوکار فاسد بانکداری به اقتصاد غرب مسلط و ذینفعان بزرگ نظام اقتصادی استعماری غرب شدند! پیروزی در این منازعه پیچیدۀ تمدنی تنها با تاکید و تبیین تمایز اسوههای رحمت و عدالت و مقاومت ایمانی و اخلاقی جبهۀ اسلام در برابر شبهمذهب یهودی-مسیحی که تکبر پیروانش آنها را به دشمن رحمت، عدالت و اخلاق تبدیل کرده ممکن است. امروز برای مخاطب آگاه جهانی هم تمایز بین خصائل رحمانی و اخلاقی رهبران اسوه مقاومت اسلامی در زندگی و سبک مبارزهشان، از استکبار و ظلم و توحش پیروان شبهمذهب یهود و مسیحیت دارد به تدریج روشن میشود. امروز باید هر چه بیشتر این خصلتهای متعالی را در اولیاء دین اسلام و اسوههای معاصر آن تبیین و تبلیغ کرد و به آنها اقتداء و تأسی. و البته این جهاد تبیینی حقیقی مستلزم یک امتداد انتقادی در داخل است. در جبهۀ داخلی اهم مسائل تبیین شبیخون «استعمار نو» به مسئولان جمهوری اسلامی بعد از دفاع مقدس است. مردم و مسئولان باید دریابند که فاجعه اقتصادی و فرهنگی داخلی نتیجه سیاستهای همان تمدن ظلمانی است که متأسفانه بعد از جنگ تحمیلی به دست برخی از مسئولان جمهوری اسلامی أخذ و اجرا شد و سیاستهای کلان اقتصادی و جمعیتی را از مسیر اسلام و انقلاب منحرف کرد و در مسیر اهداف شیطانی تمدن شیطانی غرب قرار داد. تمایز این عناصر سیاستی باطل در جبهه مخلوط داخلی که در آن نور و ظلمت در هم آمیخته و بسیاری از مسئولان و مردم را سردرگم کرده و حتی بخشی را در مسیر بطلان و خیانت قرار داده از اهم مسائل امروز است. باید خط نورانی و رحمانی و عدلانی اسلام را در جبهه داخلی و خارجی از خط ظلمانی استعمار نو در داخل و امپریالیسم نظامی در منطقه برای مردم خود و جهانیان تبیین کرد! این است پارامترهای جهاد تبیین حقیقی شما! این است صورت اصلی جهاد کبیر شما! این است بصیرت لازم برای قیام شما! «قل إنما أعظكم بوحدة أن تقوموا لله مثنى و فردى»! سوره سبأ: ۴۶ پند میدهم شما را به یک چیز: که برای خدا دو نفر دو نفر با هم یا هر یک تنها قیام کنید! @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه شدهاید، آری! در مسیر توحیدیِ انقلاب اسلامی چه در داخل و چه در جهان، موانعی که متذکر آن شدهاید وجود دارد و شناخت جایگاه تاریخی این موانع از یک طرف؛ و شناخت جایگاه انسان که باید در مقابل این جریانها بایستد، از طرف دیگر مهم است وگرنه قصه آن میشود که رفت آب بیاورد، و آب او را برد. و از این افراد، کم نداشتهایم. اینجا است که باید متوجه حضور روح بشر جدید و تاریخی که در آن هستیم، باشیم. بخصوص تاریخی که به سوی آینده قدسی در حرکت است و انسانی که متوجه ابعاد متعالی خود در نسبت با خود و جهان میباشد. عرایضی تحت عنوان « انقلاب اسلامی و فهم امام خمینی از انسان و جهان مدرن» https://lobolmizan.ir/leaflet/1005?mark=%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86 شده است. امید است برای اندیشیدن به این موضوع، مفید افتد. موفق باشید
سلام علیکم: در باب آیه «لیس کمثله شیئ» میگویم که چند معنی دارد. مثلاً خداوند عالم است. طبق این آیه میشود، لیس کمثله عالم. و معنی آن میشود که یا فقط عالم فقط خداوند است که مطلق بودن علم خداوند را میرساند. و یا اینکه فقط عالم خداست و هیچ عالم دیگری وجود ندارد. در این صورت بنده، شما و دیگران هیچ علمی نداریم که این خلاف است. چون من بالوجدان میبینم که به اموری عالم هستم. آیا مطالب بالا درست است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: علم، از امور وجودی است و امری است تشکیکی. موفق باشید
با سلام وعرض ادب: استاد اینک خداوند حکم میکند برای کسی طبق سر قدر و عین ثابته آن فرد، آیا کسی که در مرحله ای از زندگی یکدفعه دچار حادثه ای میشود مثلا آتش سوزی و کل اموالش از دست میرود، آیا این اتفاق در عین ثابته فرد بوده و عین ثابته انتخاب کرده؟ و اگر انتخاب کرده برچه اساس این انتخاب را کرده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: انتخابی که در عین ثابته شخص صورت می گیرد، انتخاب شخصیت کلی آن فرد است. ولی در این که مصیبت های بزرگ در زندگی فرد از قبل نوشته شده است را می توانید در آیه ۲۲ سوره حدید مدّ نظر قرار دهید که می فرماید: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَة فِي ٱلأَرضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُم إِلَّا فِي كِتَب مِّن قَبلِ أَن نَّبرَأَهَا إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِير» و نظر دارد به مصیبت هایی که قبل از تحقق در دنیا برای انسان نوشته شده است. موفق باشید
سلام استاد: میدونم با این متن نظرتون راجع به من عوض میشه و ناراحت میشین اما بزارید حرفم رو بزنم و بگن کافره! من دیگه حالم از خودم و خدا و مردم و دنیا و آخرت و همچی بهم میخوره امروزم کلی کفر گفتم و حرف زشت و چرت و پرت زدم به هرچی که مقدسه، دیگه بریدم، کاش خلاص میشدم ازین دنیای لعنتی و آخرت و هرچی که هست، کاش نبودم اعصابم ریخته بهم. نمدونم صورت برزخیم سگه خوکه آدم عوضی هستم یا نه و عرفا در موردم چی فکر میکنن. اما بدم میاد از هرچی که هست، از شما به عنوان کسی که حس پدری بهتون پیدا کردم و خیلی دوستتون دارم میخام دعا کنید بمیرم خستم. لعنت به این دنیا که هیچکس آدم رو دوست نداره و همه پی منافعشون و عشق رو کشتن، خدا هم که هیچی، ببخشید این کفریات رو گفتم میدونم پشیمون میشم اما خیلی حالم بده الان که مینویسم. میدونم ازم قطع امید میکنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه این حالت، حالت و قصه شما نیست؛ حکایت انسانی است که میخواهد خود را آزاد از دیروزش بیابد. در همین رابطه شب گذشته بود که این متن در حین بحث خوانده شد.
آیا این توقفگاهها در مسیر ایمان، دریچههایی نیست تا نسبت به آنچه هستیم و میدانیم، بازخوانی کنیم تا نسبت دیگری با آنچه از ایمانِ دیروزین میدانیم، بیابیم؟ که مربوط به امروز و فردای ما است، نه مربوط به دیروز و اکنونمان؟ آیا باید سوگوار آنچه باشیم که از دست دادیم؟ و یا منتظر تولد اندیشهای که در امروز و فردای ما زندگیساز است؟
ملاحظه میکنید که پس تنها قصه شما نیست و هنر ما آن است که این موقعیت را در خود بشناسیم. فکر می کنم همین آخرین غزل از رهبر معظم انقلاب نیز در درون چنین دغدغهای مطرح شده است که میفرمایند:
دلبستهی امیدی در سنگلاخ گیتی رَه بیشکیب پویم، دل بیقرار دارم
نه میتوانند ناامید باشند زیرا انتظارِ حضوری دیگر در میان است؛ و نه این حضور، بدونِ سنگلاخ هزاران سؤال و شبهه جلو میرود. و از این جهت بدون شکیبایی و در عین بیقراری، این راه را طی میکنند و این، زیباترین شکل پیمودنِ راه است در این زمانه. موفق باشید
در عباراتی نظیر لیس فی جبتی الا الله، سبحانی ما اعظم شانی و... ، اگر منظورشان ذات حق بوده که هیچ، اگر منظورشان اسم الله بوده، نبی خدا صلی الله علیه و آله و ائمه ی معصوم به چنین ادبیاتی سخن نگفتند بلکه در مجازات قائلین به این جملات و اجرای حدود بر آنها چرا حضرات تفکیکی میان ذات و اسم نکردند؟ و چرا صوفیه اصرار دارند اینگونه شطح بگویند و چرا عده ای اصرار دارند این ادبیات را در جامعه ترویج دهند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً این نوع سخن گفتنِ عرفا که جنبه اشاراتی دارد، باید با فکر و فرهنگ خودشان فهمیده شود و به اصطلاح به جنبه تأویلی آن سخنان نظر کرد از آن جهت که بعضاً واژهها وسعت خود را به جهت روزمرّهگیها از دست میدهند. و به همین جهت جناب حافظ در گزارش احوالات معنوی واژه «میّ» را انتخاب میکند. موفق باشید
سلام و ادب و آرزوی سلامتی برای استاد بزرگوار: ۱۰ سالی میشود که در حال ابتلا و امتحانی هستم، در طول این ۱۰ سال بسیار تغییر کرده و انشاءالله رشد کردهام. این رنجِ امتحان، با تمام سختیای که داشت، پر از نور بود و رشد الحمدلله. اما هنوز به سرانجام نرسیده و مشکل برطرف نشده است. احساس خستگی و بی رمقی دارم. کورسویی از امید مانده اما دلسرد شدهام. حس گدایی را دارم که ۱۰ سال درب خانهی کریمی را زد، ۱۰ سال صدا زد، اما درب باز نشد، التماس کرد، اما باز نشد، فریاد زد، اما باز نشد. فرمان صبر آمد، از آن به بعد صبورانه نشست تا صاحبخانه به وقتش در را باز کند اما هنوز باز نشده. دعایی نیست نخوانده باشم، نمازی نیست نخوانده باشم، به هر نحوی که بلد بودم صدایش زدم و نشد. اما مشکل، حالِ الانِ من است. آن گدای ۱۰ ساله، اکنون از پشت درب رفته و سر کوچه نشسته. بلاتکلیف و خاموش! چشمش هنوز به در آن خانه است. دلش میخواهد برکد پشت در و درب بزند اما نمیتواند. دلش میخواهد خواهش کند اما نمیتواند. دیگر صدایی نمانده. دست و دل به دعا کردن دیگر نمیرود. مگر نه اینکه اگر بخواهد، خودش میدهد؟ او که میداند چه کسی در کوچه منتظر است. سرد و خاموش شده ام. از آن تشویش و سوز و گدازی که بود خبری نیست. به تبع آن، آن حلاوت در نماز و دعا هم نیست. فقط به انجام واجبات اکتفا میکنم. و ناراحتم از این کم شدن ارتباطم با خدا. چرا این نفس تمکین نمیکند؟ این بی میلی به مستحبات از کجاست؟ از این دوری ناراحتم اما انگار همهی وجود من یخ زده. نمیدانم اسمش قبض روح است یا چه. اما خیلی بد است. بسط چگونه حاصل میشود؟چطور رها شوم؟ حس خاکستری را دارم که آتشش خاموش شده، اما آمادهی شعلهور شدن است. بسیار ملتمس دعا هستم. هم برای به سرانجام رسیدن این امتحان ۱۰ ساله، هم برای برطرف شدن این مشکل روحم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که نباید بر آن موضوعی که تحقق آن حتی با اصرار انجام نمیشود، بیش از اندازه تأکید کرد. گویا مصلحت ما را در جای دیگری دیدهاند. موفق باشید
با سلام و رحمت: از چه بُعدی اشک برای اباعبدالله ارزشمند هست که با یه قطره ی آن غوغا میکند؟ هر چی فکر میکنم میبینم که صحنه ی کربلا همه اش زیبایی هست و حسین در اوج قرار دارد. و باید برای خود اشک بریزیم که از حسین دوریم ولی گفته اند در مجلس روضه فقط برای اباعبدالله اشک بریزید. امام حسین در کربلا در اوج عزت، پس گریه برای کدام بُعد؟ امام حسینی که تمام خود را برای خدا داد و مورد رضایت خداوند قرار گرفت، و فرزندانش یکی از دیگری برتر، پس گریه برای چی؟ گریه باید برای خودمان باشد که نه خودمان آنگونه هستیم و نه فرزندانمان که در این زمانه از دین و حسین فاصله گرفته اند. باید بگیم که ای حسین تو که گریه نداری چون همه چیزت در اوج بود، خوش بسعادتت! پس باید، برای خودم و فرزندان جامعه ام گریه کنم که از شما دوریم پس اشک خالص فقط برای حسین در مجلس روضه برای چی میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به بحث «جایگاه اشک بر حسین (ع)» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/quest/27738?mark=%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87%20%D8%A7%D8%B4%DA%A9%20%D8%A8%D8%B1%20%D8%AD%D8%B3%D9%8A%D9%86
بسم الله الرحمن الرحیم. در باغ شهادت را نبستند شهادت را نوشیدند رو رفتند. چه خداوند متعال قشنگ خدایی میکند خدایی که همتایی ندارد و نخواهد داشت اگر موفقیت را حقیقتا بخواهیم معنا کنیم تنها به یک کلمه خواهیم رسید «شهادت» و چه خوب شهید گشت و گشته بود آقای اسماعیل هنیه شهادتت جلوه بر این خون ها بود و حقیقتا خداوند خیلی زیبا خدایی میکند. یاعلی مدد اللهم عجل لولیک فرج به حق زینب کبری سلام الله علیها
باسمه تعالی: سلام علیکم: راستی! اگر آن مرد شهید نشده بود، چگونه میخواست خود را ادامه دهد؟ و اگر در ایران شهید نشده بود، چگونه تا این اندازه زیبا خود را ادامه میداد؟ به گفته خود جنابعالی چه اندازه خداوند خوب خدایی میکند و ما غافلیم. راستی! شهید اسماعیل هنیه در دیروزهای عمر خود در کنار مزار شهید حاج قاسم چگونه متوجه شد که اولاً: لقاء نزدیک است و ثانیاً: با شهادت، بیشتر و بهتر میتواند راه را ادامه دهد؟ https://eitaa.com/basir_135/3516. موفق باشید
سلام استاد:. خدا قوت. در جلسه درجست وجوی امین آینده فرمودید که: گزارش بانو امین از بودنشان در نگاه هرمونوتیک یعنی همان اقرا. و خیلی عجیب است که قرآن با اقرا آغازشده است. و فرمودید: تمام قرآن گفتن است، گفتن قصه بودن پیامبر. ممنون میشم با توضیحات بیشتر، این مطلب را کمی تفصیلی تر بیان بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع، موضوعِ سادهای نیست. همانطور که عرض شد به عنوان مقدمه میتوانید به عرایضی که در شرح سوره «علق» پیش آمد، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: وقت بخیر. ایام شهادت سیدالشهدا را خدمت شما تسلیت عرض میکنم. بنده سوالی کمی نامرتبط با مباحث داشتم، از آنجایی که مواعظ شما همیشه برای من چراغ راه بوده خواهشمندم بنده رو از نظرات ارزشمندتون محروم نفرمایید. چهارسال است که با همسرم که ده سال از من بزرگتر است ازدواج کرده ام، سه ماه بعد از عقدمان و دو سال بعد از عروسی من باردار شدم و به اصرار ایشان و با میل خودم سقط کردیم. کم سن بودم و نمیدانستم سقط جنین چه گناه بزرگی است و بعد بسیار پشیمان شدم و توبه کردم. الان برای بار سوم باردارم (شش هفته) و ایشان شدیدا نظر به سقط دارند و من هم شدیدا مخالفم و حاضر نیستم دوباره مرتکب چنین گناهی شوم. دلیلشان هم این است که ما بدلیل اختلافاتمان هنوز در مسیر درست و الهی قرار نگرفتیم و آمدن فرزند موجب طلاقمان میشود. البته که بعضی خواسته های ایشان از زن با آنچه من در کتاب «زن انگونه که باید باشد» خواندم در تعارض است. و به من میگویند اگر بچه را نگه داری هیچ کاری با تو ندارم و شاید زن بگیرم و از این خانه بروم ولی اگر سقط کنی بهترین زندگی را با هم میسازیم و تا چند سال آینده فرزند دار میشویم. با بسیاری از مشاورهای دینی و دفتر آیت الله خامنه ای صحبت کردم و همه مخالف اند و برخی میگویند مگر اینکه دچار عسر حرج شدید شوی. بسیار مردد هستم، نظر شما استاد عزیز مثل همیشه مرا از گودال تردید و ترس بیرون خواهد کشید. در پناه خداوند باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم:به نظر بنده شما باید بر همان موضوعِ شرعی تأکید کنید که سقطِ موجود زندهای که استعداد انسانبودن دارد، حرام است. موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیز: در عزاداری های سید الشهداء علیه السلام از طرفی دوست دارم بسیار گریه کنم و از طرفی با این نحوه از عزاداری و ذکر مصیبت هایی که متداول است نمی توانم رابطه برقرار کنم، به نظر شما عیب از کجاست؟ دل ما از امام حسین دور شده یا سبک و سیاق و زبان عزاداری ها باید تغییر کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده با توجه به ظرفیت جوانان و عمق فراتاریخی که در کربلا حاضر بوده است ما نیز باید در این زمانه با عمق بیشتری کربلا را نشان دهیم. و در این مورد بعضاً کمکاری میشود. و از طرفی اشعار بسیار خوبی از طریق بعضی از مداحان مطرح میشود که اشاراتی متعالی در بر دارند. موفق باشید
