با سلام و عرض ادب و احترام و آرزوی سلامتی برای استاد عزیز: در کتاب معرفت نفس _نکته دوم_ خواب را بعنوان ادله و برهان جایگاه تن و نفس مطرح میفرمایید. سوال: در خواب اصل بینایی و شنوایی و سایر جوارح فعال هستند و فارغ از محدودیت های زمان و مکان عمل می کنند. قوه عاقله که در بیداری یکی از جوارح بدن است و نقش فکر کردن و به خاطر سپردن را بر عهده دارد، در خواب چگونه جلوه می کند و چرا عملکرد محدودی مشابه عقل در بدن دارد، مثلا فراموش می کند و حالات دیگر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در میدان خواب، آنچه در صحنه است صورتهای خیالی است که به صورت حضوری برای نفس پیش میآید، نه به صورت حصولی و به همین جهت عموماً در خاطره و حافظه نمیماند. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: استاد میشه ظاهر و باطن بیعت صلح امام حسن (ع) با معاویه رو به بنده بگین؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به کتاب صلح امام حسن؛ پرشکوهترین نرمش قهرمانانهی تاریخ» رجوع فرمایید. اصل این کتاب با عنوان «صلح الحسن» تألیف عالم جلیلالقدر «شیخ راضی آلیاسین» از علمای حوزهی نجف بوده است که در سال ۱۳۴۸ شمسی توسط حضرت آیتالله خامنهای در سن سی سالگی ترجمه شده است. موفق باشید
سلام و رحمت خدمت استاد گرانقدر: وقت شما منور به نور خداوند. استاد منظور از شئون نفس چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان مراتب نفس است که از مرتبه نفس به اعتبار حضور در قوا شروع میشود تا نفس، در مقامِ قلب و نفس در مقام سرّ. جناب عبدالرزاق کاشانی در مقدمه شرح «منازل السائرین» جناب خواجه عبدالله انصاری، مراحل بطونی انسان را چنین برمیشمارد: ۱. غیب قوا ۲. غیب نفس ۳. غیب قلب ۴. غیب عقل ۵. غیب روح ۶. غیبالغیوب که غیب ذات احدی است. میفرماید به حسب سیر و ترقی برای نفس دو مرتبه در ذیل قلب قبل از توجه به حق، حاصل میشود و آن امّاره به سوءبودن نفس است که ابتدا تبدیل میشود به نفس لوّامه و سپس به نفس مطمئنه. و برای قلب نیز مرتبهای است فوق مقام عقل و دون مقام روح که به آن «سرّ» میگویند. به این معنا که سرّ همان قلب است که به روح نزدیک شده و صفای بیشتر یافته و مقام مناجات با حق را یافته و برای روح نیز مرتبهای است به نام «خفی» که با نزدیکشدن به مقام وحدت برایش حاصل شده است. موفق باشید
سلام و عرض ادب: برای خواندن و فهم کردن سیر تفکر غرب؛ بنده انشاءالله میخواهم یک دوره فلسفه غرب را به صورت کامل اما خودخوان بگذرانم. به دنبال یک استاد یا مسیر درستی هستم که این کار را شروع کنم و پیش بروم انشاءالله. در فلسفه و عرفان اسلامی چند وقتی ست با استادی همراه شدم و از بدایه شروع کردیم. چون دغدغه نهایی ام این است که گامی در جهت تمدن سازی نوین اسلامی که از رهگذر اسلامی شدن علوم انسانی میگذرد بردارم ان شاءالله. آثار و مباحث شما را نیز دنبال میکنم؛ اما برای فهم فلسفه غرب و دال مرکزی تفکر آن، که از یونان باستان تا به امروز امتداد یافته؛ نیاز به راه نمایی استادی در ابتدای مسیر دارم و مشورت شما میتواند راه را بنماید. انشاءالله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اگر با جزوات «تاریخ فلسفه غرب» که روی سایت هست، شروع فرمایید شروعِ خوبی باشد. موفق باشید
عنوان: معاد. با سلام و احترام: استاد لطفا راهنمایی بفرمایید: ۱. در نهایت در همه ی انسان ها همه ی اسماء بالفعل می شود و یا تعداد آن در هر کس متفاوت است؟ ۲. فشار اخروی بدون آتش، یعنی چه جوری؟ سپاسگزارم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه! اینطور نیست که در همه انسانها اسمای الهی که به آنها تعلیم شده تا مرز فعلیت آن اسماء جلو بروند، امری که نماد کامل آن، انسانهای کامل میباشند. ۲. به گفته حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» آن فشار، شبیه فشار حالت غضب است که البته صورت پیدا میکند. موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام و درود و نور و رحمت الهی خدمت استاد طاهرزاده مهربان: ممنون و سپاسگزارم از پاسخ به سؤال قبلیم. استاد جان، (شدن) با تلاش در درست فکر کردن و بصیرت توحیدی یافتن حاصل میشه یا فقط با نظر و عنایت ویژه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف؟ این (شدن) که شما میفرمایید، چیه؟ آیا کسی که توحیدی زندگی میکند لزوما دائما با حضرت حجت ارواحنا له الفدا مراوده دارد؟ استاد جان، من خیلی دوست دارم که با حضرت حجت ارواحنا له الفدا مراوده داشته باشم، با معرفت و به شکلی که لذت قلب حضرت و رضایت ایشون باشد نه نفس من. خیلی دوست دارم حضور و غیبت حضرت برایم علی السویه باشد. خیلی دوست دارم فقط با اولیا الهی مراوده داشته باشم. خیلی تنها هستم. همسرم اجازه مسجد رفتن و رفت و آمد با دوستان مسجدی بهم نمیدن. میشه لطفاً راهنمایی ام بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همین رابطه عرایضی تحت عنوان «نظر به حضرت مهدی«عجلاللهتعالیفرجه» و درک حضور نهایی امروزین خود»شده است.
https://eitaa.com/matalebevijeh/16112 . با توجه به این امر ما نور حضرت را در این تاریخ با شهدا و اولیای الهی میتوانیم احساس کنیم. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: در این ماه شریف از حضورتون التماس دعا دارم. استاد جان سوالی دارم: در حین بیهوشی روح انسان کجا می رود؟ چرا انسان حس میکند سیر روح در آن لحظات کاملا متوقف شده است؟ من چندین بار سابقه بیهوشی در اتاق عمل را دارم از لحظه ای که بیهوش میشوم دیگر هیچ چیز متوجه نمی شوم و زمان از بیهوشی تا به هوش آمدن متوقف است و اینطور هم نیست که روح مثل زمان خواب، سیر کند. در مدت بیهوشی نه سیری هست نه تصویری، به خودم میگویم نکند مرگ هم همینطور است و همه چیز متوقف می شود و روح وارد فاز عدم می شود؟ اگر در لحظه بیهوشی، مرگ فرا رسد، چگونه روح نسبت به مرگ جسم مطلع می شود؟ آخه در زمان بیهوشی حس نمی کنی دیگه روحی در کار هست، برعکس خواب که درک میکنی روح سیر می کند. ماجور باشید استاد جان
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «خویشتن پنهان» در موضوع بیهوشی عرایضی شده است و با توجه به آنکه از طریق دارو و با فشار شیمیایی امکان تدبیر و توجه روح را نسبت به بدن و اطراف از بین میبرند؛ در واقع نفس انسان در حالت بحرانی قرار میگیرد و از این جهت از خودش نیز به یک معنا بیخود میشود و این غیر از حالتی است که در خواب و مرگ برای انسان پیش میآید. موفق باشید
با سلام و احترام: با توجه به این که خداوند نظام عالم را علی و معلولی آفریده است. جایگاه دعا در این نظام چیست؟ و این که اگر دعا را به عنوان یکی از علت ها به حساب بیاوریم، این عامل گاهی نتیجه بخش و گاهی ظاهراً بی نتیجه است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! دعا و تقوا در جای خود بسی نقشآفرینند ولی نه آنکه دیگر عوامل از تأثیر خارج شوند. موفق باشید
با سلام: نیچــــه در چنین گفت زرتشـــت در بخش سه شّر می آورد «شهوات رانی، قدرت خواهی، خودخواهی؛ و اما قدرت خواهی: آموزگار هولناک خوار شماری بزرگ؛ آنکه رویارویِ شهرها و کشور ها موعظه میکند «مرگ بر تو» تا آن که از درون آنان فریاد برآید که «مرگ بر من»... و اما پیر فرزانه آن امام بزرگوار (قدس سره) چگونه گفت روزگاری که «آمریکاست شیطان بزرگ» و همه بگویید «مرگ بر آمریکا» و اکنون میفهمم که آنکه نتواند، آن گوید سرانجام نتواند گفتن که مرگ بر نفس اماره ام و او را تا پایان سر صلح و سازش با خود نباشد!!!!
باسمه تعالی: سلام علیکم: و به همین جهت در ماه رجب که «شهر الله» است، توصیه بر قرائت سوره کافرون میشود تا مرز خود را با اندیشه کفرِ کافران مشخص کنیم بدون اینکه بخواهیم به جنگ کفر و کافر برویم. و لذا در آخر سوره میفرماید: «لکم دینکم ولی الدین» زیرا تا زمانی که جریان کفر به مقابله با جبهه اسلامی ما برنیامده است، به نابودی آن از طریق مقاتله دست نخواهیم زد. موفق باشید
سلام علیکم و رحمة الله در آدرس: https://lobolmizan.ir/special-post/129?mark=%D8%A7%D9%87%D9%84%20%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8 فرمودهاید: «ایمان را باید وحی تأیید کند و وَحیِ ناسخ که میفرماید بقیهی کتابهای آسمانی دیگر رسالت هدایت ندارند، قرآن است. پس طبق آیات قرآن، مؤمن در حال حاضر کسی است که به قرآن ایمان آورده باشد و در ماه رمضان روزه بگیرد و رو به قبله نماز بخواند.» و مدح خداوند در آیه ۱۱۳ آل عمران را نیز مختص کسانی دانستهاید که «حالا به اسلام ایمان آوردند، از صالحین هستند.» اما در آدرس: https://lobolmizan.ir/special-post/543?mark=%D8%A7%D9%87%D9%84%20%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8 در شماره 13 میفرمائید: «قرآن اهل کتاب را به جای دعوت به اسلام، به توحید دعوت میفرماید... و در راستای پذیرش حضور متدینینِ اهل کتاب» به همان آیه ۱۱۳ آل عمران استناد کردهاید. اگر قرآن در نسخ دین اهل کتاب و کفر کسانی که پس از ظهور اسلام بر آن دین ماندهاند به گفته شما در آدرس اول صراحت دارد؛ پس چه معنا دارد که بگوئیم قرآن در راستای پذیرش همان کسانی که متدین به کفر ماندهاند... و یا بگوئیم: قرآن به جای دعوت به اسلام... اصلا مگر توحید بدون اسلام، توحید واقعی است؟ اصلا مگر بعد از اسلام چیزی حق است که خدا بخواهد به آن دعوت کند؟ و اگر چیزی غیر از اسلام حق نیست مگر قرآن به ضلالت دعوت میکند؟ و روشن است که اسلام مرضی کامل تنها اسلام شیعی است. نسبت به این امر هم در سایت شما نکاتی دیدهام که برایم قابل هضم نیست. ممنون میشوم اگر لطف کنید و پاسخ بدهید!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است با حوصله و با نظر به تفسیر قیّم «المیزان» همه سوره مبارک آلعمران دنبال شود. به خصوص آنجا که میفرماید: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ» و تذکر به این امر که خطاب به اهل کتاب فرمود: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ» و اینکه توحید دارای شدت و ضعف است نسبت به انسانها و شدیدترین توحید از آنِ آخرین دین است. و علامه طباطبایی در این رابطه نکات دقیقی را مطرح فرمودهاند و آیه: «لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ» (آلعمران/۱۱۳) و آیات بعدی آن میتواند در این رابطه افقگشایی کند. موفق باشید
سلام و عرض ادب: دوستان عزیزمان بحث هایی می کنند تحت عنوان تمایلات انسان و معتقدند انسان دارای دو گونه تمایل هستند تمایلات برتر تمایلات کمتر. تمایلات برتر مثل اطاعت از خدا توجه به وجدان و.... تمایلات کمتر مثل میل به گناه و.. و معتقدند در هر صورت انسان داره با تمایلات خودش مبارزه می کنه! گاهی با تمایلات برتر مبارزه می کنه تا بتونه بره سراغ تمایلات کمتر و گاهی با تمایلات کمتر مبارزه می کنه تا بتونه بره سراغ تمایلات برتر. استاد عزیز این صحبت ها تا چه اندازه صحیح است؟ آیا می توان گفت رفتن به سمت اطلاعت خدا و محبت خدا و پرهیز از گناهان یک میل است؟ یا یک نیاز است؟ یا بهتر بگم انسان جز خدا نمی خواهد! آنهم نه به میل بلکه به نیاز و فقر و تعلق و به مأوا و... آیا میل از هوای نفس سرچشمه نمی گیرد؟! آیا جواب به هوای نفس ولو برای اطاعت از خدا نوعی دوری از خدا نیست؟! آیا میدان دادن به هوای نفس نیست؟ یا اینکه گناهان را میل کمتر معرفی کنیم، به عبارتی قبح زدایی از گناه نیست؟! آیا میشه گفت واقعا انسان ها میل به گناه دارند؟ انسان میل به گناه داره یا اینکه انسان ذاتاً فریب میخوره و گرفتار گناه میشه و اساسا گرایشی به گناه نداره، بلکه این هوای نفس و شیطان است که برای انسان تمایلی به گناه ایجاد می کنن. ممنون میشم توضیح بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انس با حضرت پروردگار یک نیاز است و در عین حال، جان انسان مایل است که در این انس قرار گیرد و این میل، غیر از هوای نفس است. این همان، گرایش فطری است که در جای خود، خداوند آن را در انسان قرار داده است. بنابراین با انس با خداوند نهتنها نیاز به اطاعت را در خود رشد میدهیم، جواب عالیترین تمایل را که همان نیاز فطریمان میباشد را دادهایم. موفق باشید
سلام وقت بخیر: استاد سوالی داشتم ازتون. من فرزند سومم ۱۲ سالشه گوشی نداره اما با گوشی خودم و پدرش بازی میکنه چند روز پیش دیدم توی گوگل محتواهای بدی رو سرچ کرده و نمیدونم باید چیکار کنم چطور باید باهاش برخورد کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکر به اینکه رفتن به سراغ این نوع مسائل، شیطان را که دشمن انسان است وارد فکر میکند و آن فرزند را از این جهت انذارکردن، خوب است تا خوف رجوع به این امور در او پیش آید و این تذکر باید مکرر به ایشان داده شود. موفق باشید
خلقت بشریت در عین آزادی برای اینه هرکسی خودشو به خودش بده! تا خودشو با پیدایش و تجربه کردن خود در وجود خود به نتیجه برسونه و اگر پایداری داشت جاودانه ولی اگر ناپایدار بود فرو میریزه و فرو ریختن همون جهنمه و جهنم همون پوچیه ، افرادی بودند که توانستند بهترین پایداریها را داشته باشند که پیامرانند و خدا آنها را برگزید که برگزیدن خدا یعنی برگزیدن خودش چون او را بیشتر پایدار و مقرب دیده و جای دوئی و غیر نیست که پیامبر آخرین به وسعت همه تواریخ توانست خود را در پایداری بی نقصی پیدا کنه که پایداری خودش همون اسلامه و اسلام در واقع برای هرکسی پیدایش خودیست که پایدارترینین حالت اوست. خدا وجود هر کسی را که طلب داشت مطابق طلبش به او داد اما آدمی نتوانست در ابتدا خود را در وجود درک کند پس عالم مثال ساخته شد تا با صورت و معنی آرام آرام به خود آید و سپس به علت شدت مسائل خود را در هر مسئله ای میباخت پس تا عالم طبیعت صورت گری شکل گرفت تا با طبیعت بتواند صبر و آرامشی که در عوالم بالاتر برایش در حال رخ دادن بود را تحمل کند و به کل خود را نبازد. و اما در مقابل شیطان! که قسم خورد آنچه خودش با عبادت هفت هزار ساله به انانیتش همواره می افزوده را به دیگران نیز بیاموزد و خودش را بسط دهد اما با سوبژکتیویته یا همان یافتن خود در گوش سپردن به راهنمایی های شیطان! خود است اما خودی که شیطان دارد آنرا میسازد و آدمی نمیداند چنان آزاد است که میتواند با اسلام و ایمان موحد شود و خودش بالحق باشد یعنی جاودان و در مقابل با سوبژکتیویته میتواند یک شیطان بسط یافته و حتی عاشق حیوانات چون هرچه میبیند آینه اوست! کدام او؟! ... و اما نمیتوان فهمید چه کسی درست میگوید مگر با میزان و میزان انسان کامل است، از طرفی افرادی با دلسوزی تمام ما را دعوت میکنند به برتری و موفقیت در جهان مدرن که عموم دارند درش رقابت میکنند شیطان بزرگه ولی از طرفی افرادی با ظاهری ساده و دلسوزی تمام در همین جهان راه صعودی هستند به سوی پایداری ابدی من در این چند سطر آخر سالها صبر کردم و عمر خود را خرجش کردم ولی ارزشش را داشت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! چرا ارزش نداشته باشد که انسان متوجه شود با یافتن انسان کامل، چه اندازه در نسبت با او میتواند خود را معنا کند و بسط دهد و در این بسطدادن حقیقتاً شور زندگی را احساس کند زیرا انسانها به اندازهای که در معنابخشی به زندگی تلاش کنند، در زندگی موفق خواهند بود و معنابخشی به زندگی یعنی در عین آسمانیبودن، از زمین و زندگی معمولی غفلت نکنیم به همان معنایی که جناب مولوی در وصف رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» میفرماید: «نه ملک بودی و نه خسته ز خاک / ای بشیرِ ما بشر بودی و پاک». موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: شما میگویید برای ارتباط با انسانها باید با عالم آنها آشنا شویم و ارتباط برقرار کنیم. اما چگونه؟ وقتی ما اصلا فکر و اعتقادات مشترک نداریم مسلما آرمان و آرزو های مشترک هم نداریم و راه مشترک هم نداریم! آیا باید خودمان را بگذاریم جای آنها و با نگاه آنها دنیا و عقبی را نگاه کنیم و بعد ببینیم چه راهی هست که بشود پلی زد بین دنیای آنها با دنیای ما. درست است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانها عموماً برای خود معنا و تعریفی نزد خود دارند و مطابق آن با «خود» به سر میبرند و با «خود» زندگی میکنند. درکِ آنها مطابق آن نحوه برداشتی که برای خود دارند، همان عالَم آنها است و میتوان با ارتباط و نظر به عالم آنها، با آنها مرتبط بود، مگر انسانهایی که اسیر توهّمات و هوسهای زودگذر خود باشند که به اصطلاح گفته میشود این انسانها بیعالَمند. دین آمده است که به انسانها کمک کند برای خود عالمی داشته باشند آن هم عالمی در راستای توحید الهی. موفق باشید.
سلام استاد: ر زیارت عاشورا در بعضی فرازها با اسئل الله یا اسئله آمده در بعضی فرازها با آن یرزقنی آمده هردو درخواست هست ولی فرق بین سؤال و طلب رزق در زیارت عاشورا چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت در معنا، یکی هستند ولی از واژههای مختلف استفاده میشود تا حالت تکراری به خود نگیرد. موفق باشید
با عرض سلام و احترام! من سوال کننده پرسش ۳۵۸۴۲ هستم. در رابطه با سوال مذکور برداشت های به ذهنم رسیده است. لطفاً راهنمایی بفرمایید. اینکه کلا در جهان هستی، یکی بیشتر نیست. این حقیقت خداوند است. و این خداوند ذاتی است که هیچ نشانی از او نیست. بعد این خداوند تجلی میکند. تجلی اول احدیت، تجلی بعدی واحدیت و ... تا به اعیان خارجی میرسد. که اعیان خارجی همان خداست که در اعیان خارجی ظهور کرده است. پس در سرای هستی فقط خداست با تشکر! .
باسمه تعالی: سلام علیکم: چگونه میتوان اعیان خارجی را همان خدا دانست، در حالیکه خداوند هستی مطلق و کمال مطلق است. موفق باشید
سلام استاد: درسته که اگه شهید نشم و مثل حضرت زینب بعد شهادت امام حسین خودم رو حاظر کنم این هم همون شهادت هست ولی من دلم میخواد که این بدنم هیچی ازش نمونه و تیکه تیکه بشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هم اکنون هم خودتان هستید و خودتان. بدن، ابزاری است که بالاخره از آنِ ما نیست. باید سعی کرد از طریق خودمان در عوالم معنوی، خود را حاضر و حاضرتر کرد در آن صورت، چه فرق میکند «زیر دریا خوش بُوَد یا روی او». موفق باشید
با سلام: من از شما پرسیدم که روش تفسیری که در شرح تفاسیر قرآن روی سایت انجام دادهاید، آیا انفسی است؟ چرا پاسخ ندادید؟ خوب سوال را نشان ندهید، فقط یک بله یا نه کفایت میکند!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جواب سؤال شماره 35629 رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام و خدا قوت خدمت استاد: استاد بنده در سنین نوجوانی شور و نشاط بسیار زیادی داشتم و با خدا واقعا دوست بودم و خدا هم لذت عبادتشون را در دل من قرار داده بودن و هر روز به معنویتم می افزودند، خلاصه نعمت ها و ارزاق بسیار خوبی داشتم که به قول یکی از علما نه گوشی آن نعمت ها را شنیده و نه چشمی دیده. زندگیم سراسر رحمت و عشق خدا بود. اهل بیت علیهم السلام هم که مکررا عنایاتشون را در زندگیم میدیدم خلاصه وضعیت بسیار خوب و مطلوبی بود که فقط خدا میداند. آن زمان مثلا آرزوی شهادت میکردم از ته دلم بود و از روی پاکی البته حالا هم همین دعا ها را میکنم ولی ان زمان کجا و حالا کجا. تا اینکه متاسفانه از روی نادانی، غفلت ..... دم لای تله شیطان رجیم دادیم و مرتکب گناهانی شدم. البته از انجام گناه اصلا خوشم نمی آمد و حال بسیار بدی داشتم، ولی متاسفانه چند روزی آن گناه را انجام نمیدادم ولی دوباره پس از چند روز آلوده به گناه میشدم در آن زمان و همین حالا حال خوبی نداشتم و ندارم چون از آن حال معنوی آن پاکی آن قرب الهی و آن نمازهای موثر و رسیدم به وضعیت ناپاک و گناه آلودی متاسفانه مکررا گناه را انجام میدادم و حرمت شکنی کرده ام، البته چندین بار توبه کردم ولی باز مرتکب گناه. البته توبه هایم هم در سنین نوجوانی و حالا تفاوت داشت آن زمان حتی پس از توبه تاثیر خوب توبه و بخشش الهی را از درون حس میکردم ولی حالا هر چه توبه میکنم اصلا حس میکنم قبول نمیشود ولی بالا خره آن گناه را کنار گذاشتم و تلاش کردم دوباره به آن معنویت برسم و دو باره تا خط پایان رفتم ولی موفق نشدم یک بار ماه رمضان بود تصمیم گرفتم در طول ماه رمضان و با انجام واجبات به آن احوالات برسم که بعد از شب های دوم شب قدر که تولدم مصادف شده بود با شهادت امام علی علیه السلام، حال معنوی عجیبی درونم حس کردم و از درورن متنفر شده بودم باز گناه، و در اخر در روز عید فطر و هنگام خواندن نماز عید خدا به بنده هدایای معنوی خوبی عطا کردند. ولی بعد از مدتی کمی دوباره خراب کردم و آن هدایا سلب شد. یکبار هم حدودا ۳ ۴ ماه بعد از رمضان ۱۴۰۱ بود که اتفاقی با زندگی نامه شهید عارف احمد علی نیری آشنا شدم و دوباره تحولی درونم ایجاد و تصمیم گرفتم چهله ای بگیرم. چهله ای گرفتم که اوایل هر چهله عنایاتی میشود، من آن ها را حس کردم خلاصه موفق بودم در چهله تا اینکه روزهای پایانی چهله با القا افکار ناامید کننده شیطان بی صفت محروم شدم از به ثمر رسیدن چهله و از آن زمان هر چه میکنم که از این وضعیت خارج شوم و عمر بر باد رفته را جبران و از باقی مانده استفاده کنم نمیشود. حس میکنم در دستانم و پاهایم در غل و زنجیر فرو رفته نمیدانم باید چکار کنم. دیگه فقط از خدا و اهل بیت کمک میخوام راهی به من نشان دهند. حال با توجه به روایتی که گفته شده که اگر مدام و پشت سر هم گناه انجام دهید قلبتان تیره و تار میشود و دیگر فایده ندارد. چگونه هدایت شوم؟ چگونه فضایل قبل و بهترش را کسب کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید در معارف الهیه مانند «معرفت نفس» و تدبّر در قرآن» به کمک تفاسیر وارد شوید تا آن معارف، قلب را در عالَم و ساحتِ دیگری حاضر کند و انسان را از جهان آلوده گناه خارج نماید. موفق باشید
با سلام: در تفسیر سوره واقعه درمبحث حوری بهشتی می فرمایید که: حوری تجلی همه اسما الهی است. من نتیجه میگیریم که منظور شما اینست که حوری مظهر اسم جامع الله است. اگر سخنان بالا درست است دو سوال برای من پیش می آید: اول: امام زمان (عج) الان مظهریت اسم الله را در چه چیزی رویت می کند؟ دوم: اهل تسنن میگویند که خدا روز قیامت به صورت یک انسان دیده میشود. حال آیا میتوان گفت که این حوری همان خدای مد نظر اهل تسنن است؟ لطفاً در صورت امکان که هر دو سوال پاسخ واضح بدهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اولیای الهی در هر چیزی نور الله را میدیدند. عمده آن است که متوجه باشیم: «دیده آن باید که باشد شهشناس / تا شناسد شاه را در هر لباس» ۲. مسلّماً ذات الله قابل رؤیت نیست. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: ۱. در این روزگار وا نفسا که عملا آدمی که نیاز طبیعی آن به تنهایی، نیازی مبرم و حیاتی شده و تا در تنهایی عمیقی خود را معنا نکنی عملا هیچ معنایی آدمی نمی تواند از خود و جهان خود بیابد، روایاتی که از حضور شیطان در تنهایی و عدم گمراهی شیطان در زمان هایی که مومنین جمع اند، چگونه باید این دو را فهم کرد؟ مگر میشود چند ده سال با خود در تنهایی نباشی تا حقایق را نیابی اما زنده باشی و مگر در این روزگار میشود در جمع عامه مومنین بود و به غفلت و روزمرگی و وابستگی واهمه کشیده نشد؟ ۲. استاد عزیز بلطف الهی تا چند روز آینده مسئولیت ازدواج را عهده خواهم گرفت و دوران جدیدی را برای حضور هرچه نورانی تر خود به تجربه خواهم نشست. حال که لطف الهی شامل شد و بنده را هم به این مهم باز شده، از شما التماس دعای خیر همراه با نکته ای بعنوان تحفه، دارم ۳. استاد عزیز آیا امکان دارد که عقد بنده رو روز جمعه بصورت غیابی بخوانید؟ (که مزاحمتی برای شما ایجاد نشود و تنها در همین سایت و یا با حاج آقا نظری در ارتباط باشیم که بنده رو باخبر کنند از خوانده شدن عقد) ۴. ازدواج یک جهان بی حد و اندازه! ازدواج و مسئولیت پذیری اولین و بزرگترین مسئولیتیست که هر انسانی در مقابل غیر و اجتماع میپذیرد. هر انسان مسئولیت پذیری در هر اندازه ای که فعالیت اجتماعی داشته باشد، در ازدواج باید ذهینیت کار و تجربه آن را کسب کرده باشد بدین صورت که ازدواج جهانیست که بستر حضور در جهان انسان ها را فراهم میکند . به ازدواج به عنوان یک رابطه کوچک (دونفره) نباید نگاه کرد. ازدواج محلیست برای یافت بنمایه هر نوع و هر میزان ارتباط اجتماعی ای که بدان نیازی وجود دارد؛ با همسران هر روز یک نوع رفتار نباید داشت، به یک شیوه تکراری نباید محبت کرد، به یک نوع بروز بودن نباید اکتفا کرد، که همین روح انسان را برای هرچه بیشتر بودن می پروراند. و همین است که جای انسان ها را در دل آدمی باز میکند که بتوانی با هر کسی برخورد مناسب خودش را بر پایه ی از خود گذشتی ابراز کنی. ازدواج، آمیخته ای از عشق و تلاشِ بی پایان است و شاید به تعبیری؛ آنکه بدنبال بزرگترین رشد هاست بدنبال ازدواج میرود چرا که؛ کوره ی آدم سازیست؛ یک شمشیر بعد از چند ده بار آتش دیدن، چکش خوردن و آب خوردن شمشیر برازنده میشود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحث «یدالله مع الجماعة» همراهی با مؤمنین است به همان معنای «دل با یار و دست در کار» ۲. همان جملۀ حضرت امام دائماً باید مدّ نظر باشد که میفرمودند: «نسبت به هم گذشت داشته باشید» ۳. روحیۀ این کار را ندارم و تا حال نیز چنین کاری نکردهام. ۴. عرایضی نسبت به امثال جنابعالی که از دوستان هستید، شده است که عیناً خدمتتان ارسال میشود.
هوالمحبوب
نامهاي به زوجهایی كه در ابتداي پرواز خود هستند
اي همسرانيكه بنا داريد در كنار همديگر راههـاي كشفناشدهی زنـدگي را طي كنيـد- راههايي كه هرگز به تنهايي نميتوانستيد وارد آنها شويد- بدانيد كه:
در پيوند ازدواج، هر دو بايد از بسياري چيزهايي كه قبلاً با آنها مأنوس بوديد، دل بِكَنيد و معلوم است كه اين کار سختي است. ولي كسي كه از مأنوسات زندگيِ قبلی دل نكَند، به زندگي جديد وارد نخواهد شد و بدون دستیابی به تولدی جدید، هنوز در زندگي كودكانه خود بهسر ميبرد و تنها در فردبودنِ خود بهسر میبرد و به کلیّتِ جاری در زندگی مشترک دست نمییابد.
وارد شدن به شرايط جديد سخت است، ولي متوجه باشید كه پذيرفتن آن، تولّد جديدي خواهد بود و كسي كه حاضر نيست در هواي تازه تنفّس كند، هنوز متولّد نشده است و «تا جنيني، كار خون آشامي است». بايد در زندگي جديد هركس قامت خود را اندازه بزند و ببيند در چنين شرايطي چه اندازه قد كشيده است، خوشههاي گندم را در خرمنگاه بايد كوفت تا برهنه شوند و اندازة خود را بيابند و كاه را قسمتي از خود نپندارند. و مسلّم رمز و راز برهنگيِ گندم از كاه، راز و رمز دلكندن از مزرعه است، چرا كه تولّد جديد با مستوريِ ديروز در پوشش كاههاي خيال و آرزوهاي دروغين، امكان ندارد. پيوند ازدواج؛ يك تولّد جديد و در پي آن، تجلّي جديدي در عرصة خانواده است و هرگز نبايد به جهت سختيهاي زندگي، از تمنّاي اين تولد دست برداشت، پس قدم در راه نهيد.
گداختن، آبشدن، صاف شدن و سر به راه نهادن، مانند جويباري كه نغمة خود را در تنهايي شب، ساز ميكند، معني پيوند جديد دونفري است كه ديگر دونفر نيستند، يك نفر هم نيستند، اصلاً ديگر از نفر بودن در آمدهاند. آيا ميتوان به نوري كه در تولّد صبحگاهانِ خورشيد متولّد ميشود و در پهندشت زمين متجلّي ميگردد، صفت يكنفر و يا دونفر داد؟ راهي بلندتر از يكيها و دوتاها، راهي ماورای تعدّد و تكثّر، راهي از كثرت بهسوي وحدت.
پيوند همسري؛ يعني همراهي دوبال كه بايد با هماهنگي كامل بهسوي آرمانهاي الهيِ زندگي سير كنند، اما اين همراهي و مودّتِ خدادادي را به زنجير بدل نكنيد كه پاي هر دو بدان گرفتار شود و هركدام مانع رفتن ديگري گردد. «از نان خود به هم ارزاني داريد، اما هر دو از يك قرص نان تناول نكنيد. امان دهيد هريك در حريم خلوت خويش آسوده باشد و تنها.»
خانه؛ محيط خوشِ آرامشي است كه توان شناسايي انسان را به خودش ارزاني ميدارد، كه تو تا كجا ميتواني در درون خود بالا روي، و همسر تو بستر چنين آرامشي را براي تو فراهم كرده است.
خانه اگر محل اندكي براي تن به راحتدادن انسان است در پرتو محبت همسرخود، ولي نه آنچنان كه در اسارت رفاه درآيي و همسر خود را گرفتار خودخواهيهايت گرداني.
از نشانههاي حضور خدا در بين شما، اينكه از جان خودِ شما همسرانتان را خلق كرد تا در آرامش و سكني قرار گيريد و بين شما مودّت و دوستي و رحمت و گشايش قرار داد، «خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة»؛ هشدار که در پاسداری آن آرامش و مودت و رحمت، کوشا باشید.
پيوند ازدواج مقدمة شروع سكنييافتن و سكنيگزيدن انسان است، تا هركس آرامش خود را در ديگري بيابد و هركس ميطلبد تا منشأ آرامش ديگري باشد. اگر انسان هدف از زيستن را كه عبارت است از «در قربِ حق قرارگرفتن» بشناسد، جايگاه خانواده را در راستاي چنين هدفي قدر مينهد.
با آرزوی توفیق برای عزیزانمان.
موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: وقت شما بخیر. ببخشید ماه مبارک جایی نماز میرفتم، متولیان مسجد اصرار دارند مبلغی هدیه بدن، خیلی اصرار داشتند اما قبول نکردم، هنوزم اصرار دارند که بازم قبول نکردم. بازم اصرار دارند، نظر شما چیه در این موارد؟ بویژه بحث نماز که یه مسألهی ساده هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید هدیه را ردّ کرد. موفق باشید
آمریکا مظهریت تام و تمام غفلت انسان امروز است و تو مَبین که بُرج های بلند و آسمان خراشش و پیشرفت چشم گیر تکنولوژیکش که عقل زمینی را زمین گیر خویش میکند همه حقیقت است. که باید به ویرانه های دل های مردم آواره و بی پناه این آسمان خراش ها نگریست که شبانه چگونه خود را از دارِ پوچی و نیستی و قهر و کین خویش، آویزان زندگی و جهان آمریکایی میکنند. جهان در پرتو اسمای حسنی او جلوه میکند و هر روز رنگی به خود میگیرد و نشان میدهد که اراده ای بالاتر از اراده مردمان و زور و قدرت ثروت مندان و سلطه تاریخی ظالمان در میان است. سالهاست که خون مظلومان عالم در چنگال و با دستان قهر و قدرت ستم این مجسمه شرک و افیون انسان امروز، بر زمین جاری میشود و از این میان مردانی مرد بر میخیزند و رسم زمان را باری دیگر دچار تغییر دگرگونی و انقلاب میکنند آری آنان که نشانی از اصحاب سِر ولایت آخرالزمانی دارند. آنان مردان مرد و مظهر نهایت انسانیت انسان در تاریخ اند که سینه ستبر خود را در برابر اراده و طرح و نقشه صهیون و آمریکا سپر کرده اند و چشم، به راهِ توحید در جهان امروز و آزادی قدس شریف دوخته اند. سالهاست مسلمانان جهان شاهد کربلای این کربلاییان در قتلگاه کودکان غزه و بیروت و حلب و رقه و بلبعک و کرانه باختری است و این کدام انسان است که در این وانفسا انتخاب بر آزادی از اسارت ارزش های آمریکایی و رویای شیرین و پوچ آمریکایی میکند و حضور کربلایی را بر می گزیند. افیون زمان فانی جهان آمریکایی ما را با خود برده است و این زمان نه زمان باقی است که بستر و جلوه گاه یاران و عشاق الحسین و رزمگاه یاران آخر الزمانی اوست که همان زمان فانی جهان نسیان گون انسان آمریکاییست که در چنگال اراده و سلطه این دیو خفی بد سرشت، خیال و قلب و عقل و وجود انسان امروز را در تسخیر و سلطه خلسه خود آورده است و گویی وجود و حضور تاریخی شگرف ما را از یاد و خاطره ما برده است. باید پناه و التجا بر خدای واحد و قهار و مکار جست و دید که این مکر آخر الزمانی را انسان این روزگار چگونه خواهد درید و پرده های حجاب زمان را کنار خواهد زد و حقیقت را به خون خود چگونه در بستر زمان نمایان خواهد کرد و بر پرده تاریخ خواهد کشید. تو از او باز پرس که طلیعه این کاشفان کرب و بلا و ظلمت شبانگاهی جهان آمریکایی را چه کس خواهد درید، که او این طلیعه را در وحدت امت مسلمان بیدار جهان در تشییعِ افق بلند شهادت سید حسن نصر الله و حاج قاسم سلیمانی نوید و بشارت بس عظیم داد پس باید چشم شست و در انتظار دوباره آفتاب بود. آری باید چشم شست در انتظار دوباره طلوع آفتاب در وجود و حضور تاریخی ما در جهان امروز بود و در تلالو اراده های پولادین و زبان فصیح و بلیغ شهدا و امام و رهبر انقلاب دوباره جان شست قدم در صراط مقاومت گذاشت و تن بر نسیان طلوع حقیقت شهادت شهید نصر الله و یارانش نداد که این طلیعه فتح قریب است و تو گویی این طلیعه را باید دوباره در وحدت امت و الفت مومنان و صلحا و شایستگان جست و جو کرد و به نظاره نشست. آری حقیقت را دوباره باید به نظاره نشست و دید که چگونه در رفتار و سکنات و عزم های بلند و حضور و زبان و هنر ما امت اسلامی طلوع میکند و خواهد کرد؛ آری جهان را باید نظاره کرد و دید دوباره که سنگ های کوچک و آه های سکوت مانند و خون های به ظاهر بی رنگ مردم مظلوم و مقاوم فلسطین و لبنان و سوریه و ایران و هر کجای دیگر این عالم خاکی چگونه جهان را از انانیت و چنگال اراده بشری و نفسانی و شیطانی انسان ناسی و کافر آمریکایی باز پس خواهد گرفت پس بیا و نظاره کن و بخوان که طلیعه این بشارت را قلوب الیف و دست های یکپارچه و کلمه وحدت قیام خمینی آشکار کرد و تو گویی تحقق این را به قطع با آیات فتح خواهی دید پس بیا و دوباره بخوان: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا ﴿١﴾ لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا ﴿٢﴾ وَیَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا ﴿٣﴾ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا... #روز_قدس #مقاومت #باشگاه_دانشجویی_فرصت #شب_های_قدر_انقلاب_اسلامی @forsat_soha
باسمه تعالی: سلام علیکم: و این یعنی بصیرتی که موجب میگردد متوجه باشیم ما در کدام طرف از تاریخی که در آن هستیم، قرار گرفتهایم. و در این رابطه عرض شد مقاومت، ایدۀ ایرانِ مدرن است و اگر ما بخواهیم در جهانِ خود حاضر باشیم باید از دام «سلطه و تسلیم» که نقشۀ جهان استکبار برای دیگر ملتها است؛ عبور کنیم. و این یعنی ایمان آیت الله خامنهای و این یعنی شهید سیّد حسن نصرالله و شهید یحیی سنوار؛ و این یعنی راه عبور از دام «سلطه و تسلیم» و این یعنی «زندگی». https://eitaa.com/matalebevijeh/18883. موفق باشید
جناب استاد: این ویدئو را از این کودک فلسطینی ببینید فکر میکنم به دردتان میخورد و شما را در این عشق متحیر میکند. کلامی که در حضور به زبان ایشان جاری میشود سخن صدق ایست که نمیتوان آنرا نادیده گرفت. تفصیل حقیقتی که اجمالا رخ داده زیباییهای را برایمان در چنته دارد که عاشق دیدنشانیم. https://uploadkon.ir/uploads/d34908_25SnapClip-App-AQOXwnHBJ-erxeLME2BERPipv9nIRq6KYjlbYpu8yZZ0fx1soP5EoJB54p7cgevgrEXvrFWd-j8KYHSDChByywQceo2lftvt3wVfd0U.mp4
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که جهان با همۀ سختیهایش یک راه بیشتر برای بشریت راهِ حقیقت و عبور از مشکلات و حتی به هیچگرفتن مشکلات نمانده است و آن، نظر به شریعتی است که ما را در آینۀ اولیای الهی به سوی خدا که همۀ حقیقت و مقصد است، رهنمون میباشد. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: ۱. آیا عین ثابته حضرت پیامبر همان حقیقت نوری محمدی هست یا خیر؟ (با توجه به اینکه پیامبر فرمودند اول ماخلق الله. صحبت از خلق کرد آیا حقیقت نوری در مقام واحدیت است یا احدیت؟) ۲.عین ثابته پیامبر با عین ثابته حضرت مهدی و حضرت رضا چه تفاوتی دارند؟ آیا به جهت اینکه انسان کامل هستند هردو عین ثابطه واحدی دارند یا خیر؟ ۳. اگر امان زمان واسطه فیض است پس باید واسطه فیض بدن خودش هم باشد درسته؟ یعنی بدن خودش را خودش بوجود می آورد و اگر اراده بکند فیض الهی به بدنش قطع شود بدن نداشته باشد یا این فیض را در جایی دیگر افاضه کند در این خصوص توضیحی بفرمایین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عین ثابته هرکس آن هویتی است که هرکس مطابق اختیار ذاتی خود در ازل الآزال انتخاب میکند و بستگی به خود آن شخص دارد و هرکس در جای خود. ۲. بدن هرکس در امور دنیایی مربوط به زمینههایی است که شرایط مادی فراهم میکند 3- بدنِ برزخی هرکس، صورت عقاید و اعمال انسان است. برای روشنشدن این مباحث خوب است که به کتاب «معاد» و شرح صوتی آن که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
