بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و احترام آقای طاهرزاده. چرا یک شخص بزرگی مثل امیرالمومنین میشه حضرت علی و یک شخص میشه شمر لعنت الله علیه چرا یکی میشه شهید آیت الله رییسی یکی هم میشود حسن روحانی چرا یکی میشود حافظ قرآن یکی میشود معتاد چرا یکی میشود انسان یکی میشوند حیوان انسان نما یا علی مدد 🌺
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت انسان در ذات خود مختار است تا چه شخصیتی را برای خود تصور کند و مطابق آن انتخابهای خود را انجام دهد. موفق باشید
سلام: در صفحه ۲۰۶ سوره جاثیه و راز زمین گیری امتها در انتهای بحث در مورد مرگ و زندگی که دست خداوند است فرمودید: «بنده هم در این مورد چند تجربه دارم که چگونه جوانان ما رحلت شان از قبل معلوم بوده، حال آنکه هر کس چگونه می تواند رحلت کند امر جدایی است که بعضا نحوه ی رحلت خود را بتوانیم شکل دهیم.» اگر امکانش هست توضیح بیشتر بدهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به تجربه دیده شده است که بعضی از جوانان، خودشان هم متوجه میشدند که زندگی آنها تا پیرشدن ادامه ندارد. موفق باشید
سلام استاد: احوال عجیبی است وقتی من و امثال من به آقای رییسی رای دادیم اما ارادت خاصی بهش نداریم، نقد هم داریم فقط میدونیم کارهای خوبی کرده، از عصری که گفتند گم شده هول عجیبی پیدا کردم شب شاید دو ساعت خوابیدم همش منتظر خبر بودم خدا میداند بعد از شنیدن خبر شهادتشان تا چند روز چه به من گذشت. این چه احوالیست؟ چرا قبل اینکه ایشون دچار این سانحه بشند، چنین ارادتی نسبت به ایشون نداشتیم؟ اگر تلویزیون بیشتر از خدمات ایشون میگفت یا به نحوی مطلع میشدیم این حال بی تفاوتی قبل شهادت باز هم بود؟ یکدفعه چه رخداد که خبر مفقود شدنشون اینقدر منقلبمون کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده اینطور نوشتم: کجا است آن قلمی که گزارشگر قلبهایی باشد که در این دروان حقیقتاً متوجه نظر به حقیقتاند، در آینه شخصیت مردی که وقتی در آن صبح، خبر شهادت او را دادند؛ صبح بیداریِ وجدانهایی شد که از داشتن آن غافل بودیم؟!! داشتههایی که تنها در نسبت با انسانهای بزرگ و معنوی آشکار میشود. انسانهایی که اشاره به حقیقت دارند. آری! حقیقتی که تنها در آینهها ظهور میکند و ما فهمیدیم وعده «سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى» چه وعدهای است و خبر از چه میدهد. آیا شهید ابراهیم رئیسی بزرگ حکایتی از حکایتهای حقیقت این دوران نبود و نیست؟!! و آیا حکایتِ «باز شهید رئیسی» از او به گوش نمیرسد؟!! گویا وجدانهای تاریخیِ مردم ما متوجه کسی بود که اینچنین باشد که شهید آیت الله رئیسی بود و با خبر شهادتش معلوم شد آنچه ما در این تاریخ در پی او بودیم، کسی جز آن مرد نبود و حال مائیم و راهی که با آن شهید پیدا شد. موفق باشید
سلام خدمت جناب استاد: فلسفه ی وجودِ شجره ممنوعه و شیطان وسوسه گر در بهشت نزولی چیست؟ چرا وقتی انسان در صفای آنچنانی قرار می گیرد، در معرض شجره و وسوسه قرار می گیرد؟ آیا امکان مقاومت وجود دارد یا چارهای از هبوط نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» عرض شد؛ قصه، قصه خلیفۀ الله شدنِ انسان است در زمین، ولی با انتخابی که آدم و آدمیت باید در خود پیش آورد و با نزدیکشدن به شجره عملاً کثرت را که همان حضور در زمین است انتخاب کردند و راهی برای خلیفۀ اللهشدن ذیل هدایت الهی گشوده شد. موفق باشید
سلام و عرض ادب پرسش: چه فرقی بین واقعیت ذهنی و حقیقت وجود است؟ البته که فرق بین این دو غیر قابل انکار به نظر میرسد. ولی در جنجال بودن، انسان گاهی به نظر خودش میرسد که به حقیقت وجودی و هستی مطلبی، نزدیک شده است، ولی از کجا میتوان تشخیص داد که این واقعیتی ذهنی همان حقیقت آن مطلب است؟ من در وجود خود حقیقتی را میدانم که هست فراتر از ماده، اما همین دانستن، در ذهن من واقعی است و فاصله دارد با وجود من در حقیقت خود. حقیقت را باید فراتر از آن چه در ذهن، واقعیت میگیرد، باید جست. اما کجای ذهن؟ با چه وسیله ای؟ چگونه میتوان با ذهن دنبال حقیقتی گشت که فراتر از هر آن چه در ذهن قرار میگیرد، وجود دارد؟ چگونه میتوان در این دنیا به دنبال حقیقتی گشت که فراتر از این عالم است؟ من از دنیایی آمده ام که انتهایش را دیده و چشیده ام و میدانم حقیقتی در این عالم نیست. به پوچی هم نرسیده ام و باور به حقیقتی دارم که فقط میدانم از جنس این عالم نیست. من درگیری شدید در این جنجال دارم و از فرط نا امیدی از ذهن خود، و این که با تمام وجودم از موضوعاتی تراوش شده از ذهنم فراری هستم، تا جایی که تقریبا کنج عزلت گزیده و از دنیا، فرار کرده ام، و به سختی میتوانم در دنیا زندگی عادی کنم. و فقط در این غرق شده ام که دنیا وهم و خیالی بیش نیست. ولی حقیقت وجودم را نیز پیدا نمیکنم و در برزخی قرار گرفته ام که نه در این زندگی قرار میگیرم و نه جای دیگری را برای آرامش پیدا میکنم. خواهشا راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله مهمی است و بشر جدید با چنین مسئله مهمی روبهرو شده است تا به حضور آخرالزمانیاش برسد. عرایضی در ۶ جلسه تحت عنوان «نسبت تبیین دین با تاریخ جدید و انسان جدید» شده است که میتوانید در کانال «سدید» آن را دنبال فرمایید. امید است افقی در راستای موضوعی که دنبال میفرمایید؛ بگشاید. موفق باشید https://eitaa.com/ghoftemansadid/11
با سلام: در زمانی که بیدار هستم. میبینم. چرا؟ چون نور خورشید سبب دیدن اشیاء میشود. هنگامی که میخوابیم و خواب میبینیم ، با کدامین نور میبینیم؟ در خواب که خورشید نیست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مائیم و نفس ناطقه و قوه بینایی، و لذا برای او خواب و بیداری معنا ندارد. موفق باشید
خانه ی پدری من. وقتی به سمت حرم قدم میزنی، هُرم گرمای لطیفَش دلت را خنک میکند. خنکیِ دلچسب، حس آرامش، رسیدن، حتی دمِ غروبهای دلگیر وقتی حرم هستی برعکس دلگیریهای دمِ غروب هر روز، همه اش میشود اوج لذت، اوج دلچسبی، حس آشنایی مطلقِ از کودکی، حس تعلق و آرامش خاطری دل نشین، این ها همه اش میشود پناه دلت، جایی که باشد و تو باشی و تمام کسانی که قلبا دوستشان داری با همه ی تفاوت سلیقه ها، چه میشود که یک دفعه یک جا برایت اینگونه میشود مگر آنکه چون حق است و حال دل است با جان ما عجین، و حتی در اوج بی حوصلگی هایت باز هم بدانجا حس خوبت را داری حوصله اش را داری ولو تنها گوشه ای بنشینی و زل بزنی و بقیه را تماشا کنی. انگار پدری در راس ایستاده همه چیز را سرو سامان داده تا مبادا آب در دلت تکان بخورد. تا مبادا لحظه ای حس کنی تنهایی، اضافه هستی، جای تو نیست کسی تو را نمیخواهد و... جایی که هر کسی جای خودش را پیدا میکند. جای فکرش را، جای گفتش را، و گوشهایی که بی منت همه ی تو را میشنود و سهایی که همه اش همین است ومن هربار که برمیگردم انگار زیارتی کرده ام دلم گرم میشود و باز موقع رفتن دلم پَر میکشد. شده همه ی کارها را بگذارم و بروم! که چه کنم نمیدانم. فقط میروم و نگاه میکنم و میشنوم وهر بار تهِ دلم قنج میرود و خدا رو شکر میکنم که اینجا هست. خدا رحمت کند پدر باعث و بانی ش را. خانه ی پدری من! اینجا یک ریشه اش به قلبهامان راه دارد مگر میشود اینهمه دلبستگی پیدا کرد به جایی؟ بخصوص با همه ی مشغله هایی که داریم. اینجا تهِ دنجی برای خودمان بودن است. جایی که فکر را کادر بندی نکرده اند و هرکسی راهی به جایی میبرد. اینجا اوجِ دل نشینِ با خودت صادق بودن است و من این همه را میستایم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر هرجا به حکم نظر به جایی که «أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى» با انگیزه الهی بنیانگذاری شده است؛ مأوا گزینیم، ما را با هستیمان که اوج اتصال با هستی مطلق است، مرتبط میکند. در اینجا است که باید تلاش کرد در میدانهای مختلف حاضر شد تا با دیگر انسانها وسعت و درخشش خود را تجربه کنیم. موفق باشید
سلام و درود: در فضای مجازی کلیپی رو مشاهده کردم که خانمی غیر مسلمان و امریکایی تجربه خارج شدن از بدن داشته. این خانم طبق گفته های خودش تا قبل از خارج شدن از بدن، در یک مکان الوده به شهوت مشغول بکار بوده و به گفته خودش بعد از خارج شدن از کالبد احساس خوبی پیدا میکند و انگار مقصود واقعی خودش رو پیدا میکند. جدا از صحبت های این خانم سوال بنده این بود که آیا افرادی مثل این خانم که دین اسلام بهشون نرسیده آیا باز هم با علم اینکه در دنیا کار مفید و خوبی انجام نداده اند وارد جهنم نمیشوند؟ و سوال بعدی جایگاه امسال این خانم در اون دنیا کجاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن نوع حضور و تجربه، ربطی به حضور در برزخ و قیامت ندارد، نوعی احساس تجرد نفس ناطقه انسان است و آگاهی نسبت به اعمالی که در ذهن و خاطره خود دارد. آری! هرکس در قیامت، میهمان سفره خود است و آنچه مطابق فطرت انجام داده باشد. و انبیاء در همین رابطه سخن خدا را با مردم در میان میگذارند آنطور که قرآن در تذکری بسیار عمیق و عالمانه می فرماید: «فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلدَّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لَا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدَّینُ الْقَیَّمُ وَ لَكِنَّ اَكْثَرَ النَاسِ لاَیَعْلَمُونَ». پس به پا خیز و جهت خود را در جهت دینِ حنیف قرار ده که آن همان سرشت و فطرتی است که خداوند انسان ها را بر اساس آن خلق نموده، این فطرت در بین انسان ها یکسان است، این دین و راه پایداری است ولی اکثر مردم متوجه این موضوع نیستند. درنتیجه به زندگی خیالی و کارهای ناپایدار خود را مشغول می کنند و با پوچی و بی ثمری زندگی روبه رو می شوند. با توجه به این امر آن خانم هر اندازه مطابق فطرت یا شرع عمل کرده باشد، در ابدیت خود در آرامش و راحتی قرار دارد. موفق باشید
سلام استاد: من ۴ سال هست به لطف خدا عوض شدم حالات و روحیاتم اوایل. خیلی خواب های خوش میدیدم و گناه رو با تمام وجودم حس میکردم اگر گناهی مرتکب میشدم اون آتیشی که خودم درست کرده بودم را حس میکردم و اگر نمازم قضا میشد به شدت حالم گرفته میشد اما الان اون حالات نیست و به شدت حال معنوی خوبی داشتم و یک نوری در قلبم حس میکردم. اما متاسفانه چند ماه هست اون نور در من نیست و دنبال علت هستم. ناگفته نماند. من به شدت پرخوری کردم. و بد رفتاری با همسرم داشتم. ( قبلاً به کلاس های معرفتی میرفتم و به یک سری دستورات اهمیت میدادم و انجام میدادم مثل. کم خوردن ... خوش رفتاری با همسرم بخاطر خدا و.... خواستم بدونم دلیلش میتونه در پر خوری و بد رفتاری با همسر باشه؟ چرا وقتی نمازم قضا میشه اصلا نفسم درد نمیکشه با این چند وقت مراقبه و محاسبه داشتم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه؟! شما که به خوبی متوجه قبضِ پیش آمده هستید، إن شاءالله با رعایت تقوا در همه ابعاد آن به خوبی آن تعالیِ بسطِ بعد از قبض را نصیب خود میگردانید. موفق باشید
آخه چرا من، منی که در طول زندگیم بیشتر از هرکسی درگیرودارِ پوچی بودم تا برسد به تقدیر پوچی تاریخ! چرا من باید بمانم و مشکلات را در خود حل کنم. بین اصرار بر پوچی و اصرار بر زندگی که از میان هم عبور کرده اند گمگشتگی های سختی است شادی لازم دارم سرخوشیی که مرا ایستاده، اَبَدی و زنده بدارد. خدایا مرا از هر نوع غم نجات بده و همیشه شادم کن تا بهپا خیزم و برای تو مشکلات را در خود حل کنم چون بدون شادی دیگر ممکن نیست. من خود را چگونه و در کِه ببینم؟ ای کاش همه مثل من زیبا بودند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره «مرغ را پر میبرد تا آشیان / پرِّ مردم همت است این را بدان». باید همّت کرد و این راه، بدون مشکل نیست. و در این رابطه به ما فرمودهاند: «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم *** سرزنشها گر کند خار مغیلان، غم مخور.». موفق باشید
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد گرامی: استاد من از نوجوانی تا به حال ساکن اروپا بوده ام. پسری دارم هفت ساله و بسیار پرسشگر و کنجکاو. من قبلاً نماز نمیخواندم تا اینکه در دوره ای شوق نماز در من ایجاد شد و حدوداً دو سالی ست که نماز میخوانم. پسرم از من پرسید بابا چرا قبلاً نماز نمیخواندی و حالا نماز میخوانی. ماندم که چه جوابی به بچه ای در سن او بدهم. گفتم الان نماز میخوانم چون دوست دارم نماز بخوانم. بعداً با خودم فکر کردم که بهتر نبود اینگونه به او پاسخ میدادم که نماز میخوانم چون خدا دوست دارد که ما (بندگانش) نماز بخوانیم. چرا که این دو پاسخ متفاوت به این سوال، گذشته از آن که سوال کننده یک کودک باشد یا یک انسان بالغ عاقل، دو مبنای فلسفی متفاوت دارد. اگر بگویم نماز میخوانم چون خودم دوست دارم نماز بخوانم محوریت و ملاک تشخیص را در این امر خودم (انسان) قرار داده ام و اگر بگویم نماز میخوانم چون خدا دوست دارد که ما (انسانها) نماز بخوانیم محوریت و منبع تشخیص را پروردگار میدانم و در مقابل او مقام خود را بالاتر از مقام بندگی ندانسته ام. همین پرسش را میتواند یک کودک از مادر خود که قبلاً حجابی نداشته و از موقعی به بعد حجاب را انتخاب کرده بکند و مادرش جوابی بر این دو مبنای متفاوت به او بدهد. به نظر شما چه نوع پاسخی در مورد اینگونه سوالها بهتر است به کودکان خود بدهیم تا از همان سنین کودکی یک ذهنیت درست از اینگونه امور در کودکان خود ایجاد کنیم؟ با کمال تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید جمع هر دو نکته مهم است تا از یک طرف، انسان متذکر طلب متعالی خود باشد و از طرف دیگر متوجه حقیقتی که در این طلب متعالی باید مدّ نظر قرار گیرد. حال در هر امر دینی قضیه از همین قرار است که جان انسان طالب حضوری است بسی متعالی و گشوده، و رجوع به خدا از طریق رعایت دستورات او این امر را محقق میکند، وگرنه انسان گرفتار انواع پوچیها و نیستانگاریها میشود. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمت الله: چگونه میتوان به معیت الهی توجه نمود؟ آیا نظر به احاطه نفس به وجود خود در این مسئله راهگشاست؟ برای این منظور آیا هنگام انجام فعل چه ظاهری و باطنی لازم است به عضوی که آن فعل را انجام میدهد با نظر احاطی نگاه کنیم؟ یا اینکه اصلا این معیت و نگاه احاطی را ناظر به عضو خاصی نیاوریم؟ بلکه همین که به حقیقت نفس و احاطه آن توجه کنیم کافی است؟ و همچنین مسئله «وقت» و «حال» آیا ارتباطی با این مسئله دارد؟ یعنی اینکه انسان سعی کند که ذهن خود را از خواطر خالی کند و به استیلای الهی بر خود فکر کند. و سؤال آخر اینکه هنگام مشغله های غیر عبادی چگونه میشود این توجه احاطی را حفظ نمود؟ اگر خود حضرتعالی هم نکته ای در این زمینه دارید ممنون میشوم بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه نفس انسان خود را در اتصال و ربط به حضرت حق احساس کند، که این حقیقیترین احساس است؛ حضور حضرت حق را در تمام ابعاد وجودی خود احساس میکند و به مرور این احساس از اجمال به تفصیل میآید و اتفاقاً همین حالت همان «وقت» است که عرفا در نزد خود احساس میکنند و خود را در نسبت با حضرت حق می یابند. در همه امور إنشاءالله این احساس حضور را باید مدّ نظر داشت حتی در مشغلههای غیر عبادی. موفق باشید
سلام و ادب خدمت استاد گرانقدر: موضع علامه طباطبایی در قبال انقلاب اسلامی چه بود؟ آیا تقابل علامه با انقلاب صحت دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً تقابلی بین حضرت امام و علامه طباطبایی نبوده که در موضوع انقلاب اسلامی اختلافی در میان باشد. میماند که روحیه علامه طباطبایی بیشتر در امور معرفتی شکل گرفته بود. ولی به گفته رهبر معظم انقلاب، تازه وقتی انسان تفسیر المیزان را مطالعه میکند، روحیه انقلابی مناسب انقلاب اسلامی برایش پیش میآید. موفق باشید
با سلام: حضرتعالی هرجا آیه ای تفسیر کردین یا دیوان شرح دادین آن را به انقلاب اسلامی ربط دادین و آمریکای جهانخوار. انقلابی که الان همه میبینیم دستاورد آن جز فساد و بی عدالتی و تبعیض و اختلاس چیز دیگری نیست. شما با این تفسیرها عملا اسلام را تحقیر میکنین چرا که انگار اسلام از سال ۵۷ زنده شده و قبلش نبوده. پدر بنده یک عمر نماز شبش ترک نشد و هیچ وقت به من نگفت چکار بکن و نکن الان ۴۵ ساله از همه طرف با هزار تریبون و نهاد و دستگاه داریم امرو نهی میکنیم و هیچ ثمری نداشته داریم به جریمه و تهدید و ارعاب متوسل میشیم اگر شما فرمودین حجاب قانون هست درست ما هم قبول میکنیم ولی مگر ما قانون برای لواط گر و اختلاس گر و بیت المال خوار نداریم پس چرا آن ها اجرا نمی شود. این چراها مانده و امثال اساتیدی چون حضرتعالی فقط توجیه گر وضع موجود هستین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آنجایی که به گفته قرآن که میفرماید: «کلّ یوم هو فی شأن» خداوند در هر دوره و زمانی به شأنی در صحنه است امروز خداوندی که اسلام را آورده، در دل همان اسلام با جلوه انقلاب اسلامی به صحنه آمده و غفلت از این نکته یعنی بهسربردن با خدای دیروزین و محرومشدن از شور ارتباط با خدایی که در صحنه است. موفق باشید
با سلام و خسته نباشید استاد ارجمند: مشکلی که من اخیرا با آن مواجه هستم این است که با وجود اینکه خودم مانند قبل پایبند به مسائل شرعیه هستم، اما به دلیل بد اخلاقی های قشر مذهبی، تمایلم به نشست و برخاست با این قشر کم شده و اخیرا دوستانم را فقط بر اساس اخلاق نیکو انتخاب می کنم. افرادی که صداقت داشته باشند، اهل پنهان کاری و خرافات نباشند، خیرخواه باشند، سخاوتمند باشند و… . در میان این افراد کسانی هستند که حتی نماز نمی خوانند اما به دلیل خلق خوشی که دارند، من واقعا از مصاحبت آن ها آرامش دارم. حتی در زمینه ازدواج اخیرا از مردهای مذهبی به دلیل بسته فکری ها زده شده ام و هیچ تمایلی به آشنایی با آنان ندارم و با افرادی دیدار می کنم که ممکن است حتی در گذشته خطاهای مهمی داشته باشند ولی افراد صادق و سخاوتمند و مهربانی هستند. نمی دانم آیا دارم اشتباه می کنم؟ آیا دارم به انحراف کشیده می شوم؟ ممنون میشوم مرا راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! بحث در به انحرافکشیدن نیست. آری! همه انبیاء و پیامبر بزرگ اسلام آمدهاند جهت احیای اخلاق در جامعه. ولی تجربه نشان داده است اگر جهان اسلام، جهانِ حضور در معنویات اصیل و توجه به ابدیت نباشد؛ بالاخره انسانها در گذرگاههای زندگی، همه آن آداب اخلاقی را زیر پا میگذارند مگر آنکه به کمک آموزههای دینی و شریعت الهی و معارف ربّانی، آن روحیات را در خود نهادینه کنند. موفق باشید
با سلام: استاد چند روز پیش یه مستندی توی اینترنت دیدم که البته از تلویزیون هم پخش شده بود و در مورد ساداتی بود که در یه روستا نزدیک تهران همه دورهم جمع شده بودن. مصاحبه گر رفته بود سراغ یه فردی که در زمان دفاع مقدس بهش میگفتن سنگرسازان بی سنگر که خودش هم از سادات روستا بود. وقتی علت اینکه چطورشده همه روستا سیدها دورهم هستند پرسید گفت اینجا همه موقوفات امامزاده به اجداد همین امامزاده میرسه پرسیده و برای همین همه اینجا دورهم شدن. سوالم اینه در مورد بقیه امامزاده ها هم همینطوره؟ و چطورمیشه شجره نامه افراد را پیدا کرد؟ بنده این جمله را از چند نفرهم که متاسفانه با انقلاب هم خیلی خوب نبودن شنیدم که میگفتن ما تو شجره نامه هامون به فلان امامزاده میرسه نسلون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. موفق باشید
با سلام: از نظر وحدت شخصیه وجود، مثلا در آب، سیراب کردن اثر خداست یا اثر آب؟ لطفاً توضیح مختصری بفرمایید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه تأثیرات از حضرت حق است با حضور مطلقی که او در عالم هستی دارد، ولی از طریق مظاهر اسمای حسنایش. موفق باشید
سلام به استاد گرامی: حتماً در جریان موضعگیریهای اخیر آقای دکتر بیژن عبدالکریمی هستید و همانطور که فرموده بودید و بنده نیز دنبال کردم، حقیقتاً ایشان هیچ ارزشی برای انقلاب اسلامی قائل نبودند، ولی ملاحظه می کنید ایشان بعد از شهادت سید حسن نصرالله سخن از احترام به گفتمان انقلاب به میان آورده اند و میفرمایند این دفاع من از گفتمان انقلاب برایمان هزینه ی بسیار ایجاد میکند و نسبت به جبهه ی مقاومت اعلان وفاداری دارند و در مناظره با آقای مهدی نصیری متذکر می شوند که جریانِ برانداز، جایگاهی جز در کنار آمریکا و اسرائیل ندارد. آنچه برای بنده موجب سؤال شده آن است که به نظر شما علت این جهت گیری از آقای دکتر عبدالکریمی را چه می دانید؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز در جریان سخنان و موضعگیریهای اخیر ایشان هستم. و بحمدالله همینکه مرز خود را از جریانِ برانداز و از روشنفکرانی که هیچ فهمی از انقلاب ندارند، جدا کردهاند؛ جای خوشبختی است، و حقیقتش علت آن را روش حکیمانه و روشنگرانۀ رهبر معظم انقلاب میدانم. مردی که به خوبی متذکر تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده، میباشد و اینجا است که هرکس در میدان تفکر حاضر باشد نمیتواند آن نوع موضعگیری که آقای عبدالکریمی به دو جریان فوق دارند، را نداشته باشند. البته عنایت داشته باشید ما نیز مانند آقای دکتر عبدالکریمی نسبت به بعضی از جریانها و افکار داخلی انتقاد داریم ولی با دقت در سخنان ایشان، این به معنای آن نیست که موضوع انتقادها یکسان باشد. با اینهمه نباید از شخصیتهایی که تفکر را مدّ نظر دارند؛ بیتوجه بود. موفق باشید
سلام و احترام: با آرزوی سلامتی. در این یک سال و خورده ای که از جنگ میگذره و با تجربه التهابات و اتفاقات مختلف یه حالت بی قرار و بی ثباتی پیدا کردیم. دیگه نمیتوانیم مثل سابق به برنامه ها و پروژه های علمی و کاری خود برسیم. تمرکز و قرار نداریم. چه کنیم؟ چکار کنیم که وظایف اصلی و برنامه هایی که برای دراز مدت تعیین کرده بودیم تحت الشعاع قرار نگیره؟ این حالت جنگی و ملتهب را چطور میشه با حالت قرار و ثبات جمع کرد؟ یاد فرمایش پیامبر صلوات الله علیه افتادم که فرمود: براى دنيايت چنان كار كن كه گويى تا ابد زنده خواهى ماند، و براى آخرتت چنان كار كن كه گويى همين فردا مى ميرى.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همینطور است که انسان با نوعی حیرت در درون خود روبرو میشود. ولی اولاً: نکاتی که رهبر معظم انقلاب در این مدت در رابطه با مکتب مقاومت فرمودند؛ نکاتی است که باید با دقت مدّ نظر قرار داد. نکاتی است برآمده از ایمان و بصیرت. ثانیاً: اگر در معارف الهی و عقلانی تعمق نکنیم نمیتوانیم نسبت به آیندهای که رهبر معظم انقلاب متذکر آن هستند؛ موضعگیری دقیقی داشته باشیم. موفق باشید
سلام استاد عزیز: خدا قوت. چطوری میتونیم به مسائل پیرامونمون وجودی نگاه کنیم؟ تعارض هایی در قضایای پیرامون ما وجود داره فیالمثل در ایجاد تمدن نوین اسلامی؛ سایه شوم مدرنیته برما محاطه و مانع از ایجاد همچین تمدنی میشه و عملاً امکان ایجاد این تمدن نوین اسلامی رو برای ما محال جلوه میده چطور به این مسئله وجودی نگاه کنیم تا درگیر نگاه و نگرش مفهومی نشیم؟ یا بحث توسعه که مطرح است ما نمیتونیم قدم در مسیری بزاریم یا طرحی رو عملی کنیم که ارمغان تجدد مآبی است (چون اونها در اساس و رویکردشون به جهان متفاوته فلذا با ما اختلاف مبنا دارن) از طرفی ما باید در راه توسعه بیفتیم. چطور میشه راه توسعه رو رفت و درکنارش حیات قدسیمون رو طوری داشته باشیم که حضوری که هست خدشه دار نشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد مفصل است و در جلسات متعدد به مناسبتی که پیش میآمده است عرایضی شده است. خوب است به نکتهای که در جلسه اول برنامه «رصد خانه» https://eitaa.com/matalebevijeh/18168 و عرایضی که در رابطه با بیانات رهبر معظم انقلاب در موضوع بسیج شد، رجوع فرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/18135 موفق باشید
سلام وعرض ادب خدمت استاد عزیز: ببخشید استاد من درجایی خوندم انسان وقتی ازجنت اسما به عالم ناسوت هبوط کرد هفتاد هزارحجاب نورانی وهفتاد هزار حجاب ظلمانی گرفته است و در سیرصعودی ازعالم ناسوت باید این حجاب را از دست بدهد تا خودش را پیدا کند و به کمال برسد. لطفا درباره حجب های نورانی و ظلمانی توضیح بدید و مثال بزنید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر آنچه مانع حضور ما در نسبتی است که با خداوند داریم، حجاب ظلمانی به حساب میآید از خودبینی بگیرید تا حبّ دنیا. و هر حضوری که ما را متوجه نور حضرت حق بکند و در عین حال نوعی جدایی در میان باشد، حجاب نورانی گفته میشود که به گفته آیت الله جوادی: «عقل» هم حجاب نورانی به حساب میآید زیرا از یک طرف ما را متوجه حضور حضرت ربّ العالمین میکند و هم به هر حال ما در مفاهیم قدسی قرار میگیریم. و این غیر از انس با خود حقایق است. موفق باشید
«السَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی ابنِ موسَی الرّضٰا المُرتَضٰی» سلام استاد: عذرخواهم. ۱. خاطرم هست که حضرتعالی می فرمودید وقتی به زیارت اولیای معصوم «علیهم السلام» مشرف میشید، قبلش قلب خودتون رو با وصیتنامه های شهدا آماده میکنید. استاد ولی من وقتی به لطف خدا میرم زیارت، با مطالعه کتاب حقیقت نوری، مخصوصاً چند جلسه آخرش قلبم رو آماده و هموار می کنم. اشکالی نداره؟ ۲. استاد یادم هست که وقتی کتاب های «حقیقت نوری» و «امام و مقام تعلیم به ملائکه» و «امام و امامت در تکوین و تشریع» و «مبانی نظری و عملی حب اهل البیت» رو منتشر کردید، هر کاری می کردم نمیتونستم به این کتاب ها ورود کنم. از بس که افق شون بلند بود. ولی تقریباً همه این کتاب ها رو در حرم حضرت رضا علیه السلام به آسانی مطالعه کردم و نیوشیدم. استاد چرا من تونستم توی حرم این کتاب ها رو راحت مطالعه کنم؟ چرا؟ ۳. عازم مشهد و حرم حضرت رضا علیهالسلام هستم و التماس دعا دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله که در زیارت امام رئوف با اذنی که آن حضرت نصیب زائران خود میکنند؛ که افضل اذن برای زوّار باشد، راههای حضور در مقام فوقالعاده متعالی آن حضرات گشوده شود و اینجا است که: «آنکه عمری در پی او میدویدم کو به کو / ناگهانش یافتم با دل نشسته روبهرو» و آن نورِ امامی بود که با زیارت او انوار همه اولیاء قابل درک میشود و انسان به کمال انسانی خود آگاه میگردد. آیا زیارت اولیای معصوم جز برای آن است که ما خود را در اصیلترین حضور احساس کنیم و بیابیم چه اندازه آن عزیزان «ما» هستند؟ و آیندۀ حضور خود را در زیارت آنها بیش از پیش احساس کنیم؟ حضوری که باز ما را به شدتِ حضوری بیشتر دعوت میکند، زیرا برکهای به زیارت اقیانوس رفته است. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: ۱. در کتاب اسماء حسنی فرموده اید که ادعیه و قرآن طلب قلوب آن عزیزان است که خدای متعال نیز به همان شکل طلب، طلب را پاسخ داده است. قرآن در بالاترین زیبایی اش اینگونه ظهور کرده. اما اگر درست متوجه شده باشم، آیت الله شجاعی (ره) علیه در کتاب مقالات فرموده بودند که قرآن نیز در حجاب است و این قرآن موجود حقیقت قرآن نیست، سوال اینجاست که این در حجاب بودن قرآن با توجه با اینکه این قرآن طلب قلب عظیم الشان پیامبر اکرم صلوات الله علیه بوده است، نشان از کم طلبی پیامبر اکرم بوده که قرآن به تمامه جلوه داده نشده است و در حجاب رفته؟ ۲. وقتی به سخنرانی های امام خامنه ای در سال های دور می نگرم دچار بی میلی و فاصله میشوم در حالی که سخنرانی های کنونی ایشان فراتر از حد من است لکن وجلت قلبی، اینگونه میتوان فهمید که ایشان به عنوان امام امت، در هر زمانی در شآنی واقع می شوند که در روزگاران قبل، برایمردم آن زمان در بالاترین حد برای مردم بوده و امروز نیز با توجه با وسعت ظرفیت قلوب، باز هم ایشان در شآن خلیفه اللهی در بهترین حضور خود به سر میبرند؟ تا حدی که همین شخص عزیز در دهه ۸۰ امام من نیست اما اکنون که بنده برای اکنونم و ایشان هم در این زمان واقع است، نه تنها امام من است بلکه جان من است. ۳. نظرتان راجع به آقای ابوالقاسم علیدوست چیست؟ ۴. پرسش پرسشگری را در منظر چشممان قرار داده اید که ما را به اضطرار در آورده؛ آن عزیزی که برای کمک به جبهه مقاومت ماشین خود را فروخته و تا این حد بی محابا جلو آمده، آیا بر من تکلیف نمی آورد؟ منی که پر مدعا ترم؟ اما چه کنم؟ نمیدانم دلایلی که دارم دلایل شیطانی اند یا واقعی؟ ماشین را اگر بفروشم خانواده و اطرافیان به صورت جدی مقابله میکنند. خودم نیز نیاز جدی بدان دارم. اما نمیتوانم با این حال با خود کنار آیم؛ حال که در گمان خود گذشتگی دارم، نتوانم در این گذشتن زندگی کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» تماماً آن حقیقت را به همین صورت قرآن به ظهور آوردهاند. ولی ما به جهت عدم برخورد صحیح با کلام الهی که آن را در محدوده کتابی خواندنی متوقف کردهایم، آن «ذکرٌ للعالمین» را به حجاب بردهایم. ۲. خدای را شکر ۳. شخصیت محترم و اندیشمندی میباشند. ۴. باید آن نوع ایثار در آن حدّ که زندگی از تعادل خارج نشود؛ پیش آید. قرآن فرمود: «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» (اسراء/۲۹). موفق باشید
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: حتماً در جریان هستید که گروه جهادی نورالزهرا سلام الله علیها که در اصفهان و به خصوص در منطقه دستگرد خیارفعال هستند و نسبت به مردم مستضعف خدمت رسانی میکند بعضاً با مسائلی روبرو میشویم که لازم است جناب عالی راهنمایی بفرمایید. به عنوان نمونه افراد مهاجری را داریم که از کشورهای اطراف هستند و حقیقتاً محتاج میباشند آیا میتوانیم به آنها کمک کنیم و یا کسانی هستند از کشور خودمان که نمیدانیم حقیقتاً محتاجند یا نه ولی شدیدا اظهار نیاز میکند وظیفه ما نسبت به این افراد چیست؟
بسمه تعالی. سلام علیکم. در جریان فعالیت آن عزیزان میباشم و بحمدالله منشا خیرات کثیره هستند. در مورد مهاجرانی که غیر قانونی وارد کشور شدهاند به هر حال موجب مشکلاتی برای کشور میباشند، تا آنجا که ممکن است نباید شرایط برای آنها ساده و راحت باشد، هرچند نسبت به حداقل نیاز آنها که موجب سد جوع آنها شود نباید بیتفاوت بود و در مورد افرادی که اظهار نیاز میکنند هر چند ممکن است صادق نباشند ولی در حد رفع نیاز اولیه اشکال ندارد زیرا خطر آنکه نیازمند حقیقی باشند و ما بیتفاوت نسبت به آنها عبور کنیم بسیار زیاد است. موفق باشید
سلام استاد گرامی: آقای دکتر داوری در جایی تولید علوم دینی را تمنای محال تلقی میکنند؛ حتی اسلامیزه کردن علوم را کاری عبث میپندارند. این موضوع چگونه با افق آینده و انقلاب تنافی نخواهد داشت؟ یا حتی ایشان بعد از انقلاب میگویند آن انتظاری که از این انقلاب داشتیم، برآورده نشد و آن چیزی که میخواستیم، نبود. البته درجایی هم میفرمایند من به شاعران و نویسندگان این انقلاب امیدوارم. چطور میشود داوری و طاهرزاده را با هم جمع کرد و در مسیر صحیح تفکر قدم برداشت؟ علی رغم اینکه با نگاه به طاهرزاده امیدی در ما جوانه میزند و با نگاه به داوری تمامی راهها برای ما بنبست است چون توسعه نیافتهایم چون هرکاری در این سیستم انجام دهیم به علت فساد اساس و مبنایش راهی از پیش نخواهیم برد. عملاً طاهرزاده و داوری را نمیشود با هم جمع کرد. با نگاه به طاهرزاده و مبانی اش میرویم به جلیلی رأی میدهیم و با نگاه به داوری و تئوری ها و مفاهمهاش از زمانه به پزشکیان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: می دانید که در این مورد بحث زیاد است. نامه ای که ایشان سال گذشته به بنده نوشتند حکایت از آن دارد که گویا می توانیم همدیگر را بفهمیم. در مقدمه کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهان بین دو جهان» نظر مفصل ایشان در رابطه با انقلاب در حوزه ای غیر از حوزه توسعه تحت عنوان «جهان بین دو جهان» آمده است که می توان فهمید در عین نگاه ایشان و تأکیدشان بر توسعه، در جهان بین دو جهان می توانیم حاضر شویم که به نظر می آید آن متن، متن مهمی باشد. موفق باشید
خدمت استاد معظم حضرت آقای طاهرزاده سلام عرض میکنم.
امروز هم مثل بسیاری از روزها به یاد جنابعالی افتادم و لازم دانستم به مناسبت پیشامد نوروز ارادت خود را اظهار کنم و تبریک بگویم.
مدتی پیش قرار بود نامه یا یادداشتی برای من بیاورند و من تا امروز منتظر دریافت آن نامه بودم اما وقتی در اوراق و کاغذهای خود دنبال چیزی میگشتم در لابلای اوراق نوشتههای خود، چشمم به نوشتهای افتاد که از من نبود اما در باب نوشتههای من بود. نمیدانم که چه سهوی بوده است نوشتهای گرامی خطاب به مرا در پوشه نوشتههای من قرار دهند و آن نوشته از نظر من دور بماند؟ آن نوشته نه امضا دارد و نه تاریخ اما چون کلمه به کلمه و سطر به سطر آن بوی دانایی و خردمندی میدهد حدس قریب به یقینم این است که نوشته جنابعالی یا املا شما به شاگردانتان باشد.
چنانکه میدانید از چهل سال پیش گروهی بودهاند که در پشت سپر آزادی خواهی به من ناسزا میگفتند و من به آنها میگفتم شما به گوینده کاری نداشته باشید و اگر میتوانید گفته مرا نقد کنید ولی آنان میپنداشته اند که برای حفظ اخلاق و رسیدن به آزادی باید حرفهایش را با ناسزا و بد نام کردن از میدان به در کرد و آب را گلآلود میکردند.
نوشتهای که یافتم و از یافتنش بسیار خوشحال شدم (و هنوز به یقین نمیدانم نوشته کیست) پر از نکته و درس است و صاحبش از فلسفه جدید و قدیم و حکمت ایران و اسلام و از علوم کلام و شریعت آگاهی عمیق دارد هر چه فکر میکنم جر شما کسی را نمی شناسم که این مایه از خرد و حکمت و دانایی را جمع کرده باشد به همین جهت به یاد شما افتادم و مخصوصا به یاد آوردم که از شما در علم و عمل درسها آموختهام. هرچند که نتوانسته ام از همه آن درسها بهره کافی ببرم. در این نامه با نظر دقیق به مشکلات بعضی نوشتههای من اشاره شده است. این فهم و دقت نظر و دانش را در کسی جز جنابعالی جمع نمیدانم. سخن مرا حمل بر تعارف به افکار مهم و فهم دیگران نفرمایید. دیگران هم در حوزه فهم و نظر خود شاید دقت داشته باشند اما درک زمان مطلب دیگری است. شما صاحب نظری هستید که درد فهم و ارتباطش با دین و زندگی و عمل دارید. از حرف آن نوشته بهرهها بردم و درس آموختم. نقد عالمانه قسمتی است که جامعه و کشور ما از آن محروم است و من بسیار خوش وقتم صاحب نظری بزرگ چون شما نارساییهای فکر مرا تذکر دهد.
سال نو را تبریک میگویم و برای وجود عزیزتان سلامت و آرامش خاطر و توفیقهای بیشتر از خداوند جلَّت عظمته مسئلت دارم
ارادتمند رضا داوری اردکانی