بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
38363

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: الان که من روی بعضی آثار شما مانند برهان صدیقین، حرکت جوهری، معرفت نفس و... کار کرده‌ام. آیا این زحمات من با من می‌ماند یا از بین می‌رود؟ چون شما در چند جا فرمودین که انسان هنگام مرگ همه چیز یادش می‌رود و فقط اعتقاداتش می ماند. مگر حافظه مربوط به روح نیست؟ اگر مربوط به روح است پس حافظه هم می‌ماند. مگر اتحاد عالم و معلوم نیست؟ مگر علم جز ذات من نمیشه؟ پس چطور ممکنه علوم از بین برن؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه برای انسان می‌ماند علمی است که نفس انسان را شدت ببخشد و در این رابطه آری! موضوع اتحاد علم و عالِم و معلوم معنا می‌دهد وگرنه به صرفِ دانایی مسئله تمام نیست، می‌تواند مقدمه باشد. موفق باشید

38327

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: عین وجود، عین علم است. سوال آیا عین وجود عین مرتبه های علم هم هست یا نه؟ یعنی آیا عین وجود، مثلاً عین، علم ملا صدرا هست یا نه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً هرجا پای وجود به هر نحوی در میان باشد آن امر، تشکیکی است. موفق باشید

38244

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: ابلیس از جن است. جن یک بدن مادی دارد و یک روح. سوالم این است که زمانی که ابلیس همراه فرشتگان بود که باید در برابر حضرت آدم علیه السلام سجده می‌کرد ، آیا با بدن مادی اش آنجا حاضر بود یا با بدن برزخی اش؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که قرآن در مورد شیطان می‌فرماید: «إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ» او و قبیله او شما را می‌بیند ولی شما آنان را نمی‌بینید. بدن او به صورتی که برای ما محسوس باشد نیست. شاید به گفته شهید بزرگوار حضرت آیت الله مطهری در تفسیر سوره جن، بدن آن‌ها از جنس انرژی باشد که البته این غیر از روح آن‌ها است که مجرد است. موفق باشید 

38074

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر استاد گرانقدر: استاد جان، بنده یک برداشتی دارم از آموزه های دینی، ارائه می‌کنم ببینید درست است یا اشتباه. من فکر می‌کنم آغاز امامت و این که حجت الهی، مقام امامت را هم داشته باشد، از زمان حضرت ابراهیم بوده و قبل از آن حجج الهی بوده اند اما امام نبوده اند. اما بعد از حضرت ابراهیم حجت الهی، امام هم هستند. این درست است؟ سوال دوم اینکه در کجای قرآن ذکر شده که رسول اکرم صلی الله علیه وآله و اولاد طیبین و طاهرینشان امام هستند؟ ممنون از حوصله شما. مأجور باشید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات دقیقی در قرآن و روایات در این مورد مطرح شده است خوب است به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست،https://lobolmizan.ir/book/252?mark=%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C بخصوص به فصل سوم آن کتاب رجوع فرمایید. موفق باشید

38011

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: خسته نباشید. در کتاب خویشتن پنهان تفسیر مختصری از آیه: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» کردید. حال با توجه به این آیه، منتی که خداوند بر سر شهدا می‌گذارد، جز این است که زندگانی آنها طوری است که می‌توانند در همین عالم دنیا اثر گذار باشند؟ با توجه به شفاعتی که شهدا دارند آیا این تفسیر مختصر برای این آیه مناسب نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته که بحث بیش از این حرفها می‌باشد. قصه، قصه حضور شهدا در نزد خود و در تاریخی است که شروع می‌شود و آنان در آن تاریخ تا قیامت حاضرند به بودنی که ذیل اراده الهی می‌باشد و به همین جهت شهدای کربلا اصرار داشتند در کنار حضرت امام حسین «علیه‌السلام» شهید شوند تا در دلِ آن شهادت، امروز در کنار حاج قاسم سلیمانی‌ها قرار داشته باشند. موفق باشید

37997

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب و احترام و آرزوی سلامتی برای استاد عزیز: در کتاب معرفت نفس _نکته دوم_ خواب را بعنوان ادله و برهان جایگاه تن و نفس مطرح می‌فرمایید. سوال: در خواب اصل بینایی و شنوایی و سایر جوارح فعال هستند و فارغ از محدودیت های زمان و مکان عمل می کنند. قوه عاقله که در بیداری یکی از جوارح بدن است و نقش فکر کردن و به خاطر سپردن را بر عهده دارد، در خواب چگونه جلوه می کند و چرا عملکرد محدودی مشابه عقل در بدن دارد، مثلا فراموش می کند و حالات دیگر؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در میدان خواب، آنچه در صحنه است صورت‌های خیالی است که به صورت حضوری برای نفس پیش می‌آید، نه به صورت حصولی و به همین جهت عموماً در خاطره و حافظه نمی‌ماند. موفق باشید

37964

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: استاد میشه ظاهر و باطن بیعت صلح امام حسن (ع) با معاویه رو به بنده بگین؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به کتاب صلح امام حسن؛ پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه‌ی تاریخ» رجوع فرمایید. اصل این کتاب با عنوان «صلح الحسن» تألیف عالم جلیل‌القدر «شیخ راضی آل‌یاسین» از علمای حوزه‌ی نجف بوده است که در سال ۱۳۴۸ شمسی توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سن سی سالگی ترجمه شده است. موفق باشید

37952

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در دنیا ما چشم داریم برای دیدن و گوش داریم برای شنیدن. در عالم خواب هم ما هم گوش داریم و هم چشم. آیا این چشم و گوش که در عالم خواب داریم، برای نفس ابزار هست یا نه؟ اگر نیست فلسفه داشتن گوش و چشم در خواب چیست؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در خواب، چشم و گوش ما ظهور قوای نفس هستند. ولی در بیداری، چشم و گوش ما ابزارهایی هستند از جنس بدن. موفق باشید

37920

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«اللهم اجعلنا من الباکین علی الحسین» سلام خدمت استاد بزرگوار: گاهی که خدای متعال راه های متعالی و مقدسی را می گشایند و ما می خواهیم در این راه ها قرار بگیریم و خود را در این راه ها شناور کنیم، ناگهان وسوسه‌های شگفت آوری ظهور می کنند و مثل دسته زنبورهایی به ما حمله ور می شوند و ما را می گزند. و این قضیه بارها و بارها تکرار شده است. حال پرسش بنده این هست که در چنین شرایطی باید استقامت کرد و همچنان در شناوری راه شنا کرد، یا اینکه این وسوسه ها ذیل اراده الهی است تا ما از آن راه های متعالی و جاری به سوی خودش منصرف شویم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی راه، راهِ توحیدی باشد و در بستر توجه به سیره انسان‌های معصوم قرار داشته باشد، این مائیم و صبر در آن مسیر. و معلوم است که وقتی مسیر توحیدی نباشد زمانی که با مشکلاتی روبرو شدیم باید تجدید نظر کنیم. موفق باشید

37865

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: در حال خواندن کتاب معرفت نفس و حشر هستم. احساس می‌کنم این‌همه معارف مرا دارند به جایی می‌برند که گنجایشش را ندارم، نمی‌دانم چه می‌شود آنقدر حیرت می‌کنم که گاهی می‌ترسم سطر بعدی کتاب را بخوانم، با خود می‌گویم این چه دریایی است که نهایت ندارد، این چه سیر از کثرت به وحدتی است که ته ندارد، می‌ترسم از این همه حجم نور و گاهی با خود می‌گویم کتاب را ببند! سبحان الله! استاد عزیز نمی‌دانم این چه آشنایی بود با شما که دیگر جز کتب شما و جلسات شنبه شب و مطالعه فصوص و اسفار و مولوی و بودن با دوستان اینچنینی و پیگیری مباحث مربوط به انقلاب امام راحل هیچ چیز دیگر برایم چیز نیست و علاقه‌ای به هیچ چیز جز اینها ندارم. می‌خواهم تمام شبانه روز در این احوال باشم و حیرتم بیشتر شود. ما شاگردان کوچک را سیراب می‌کنید با کتبتان، همه برایم غریبه شده‌اند حتی خودم، تنها آشنایم شمایید و حاج آقای موسویان و این کتب و دوستانی که در این وادی اند! جزاکم الله خیر الجزاء. ایدکم الله بنصره ان شاءالله.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم جوابگویی به حضوری است که این انسان در این زمان نیاز دارد تا جایگاه قرآن، آری! جایگاه قرآن برایش معلوم شود و از این جهت ما از ریشه‌های خود برای حضور در امروز و فردای خود نباید غفلت کنیم بخصوص از طلوعی که با جناب صدرالمتألهین آغاز شد. موفق باشید

37747

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: در آیه شریفه «مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةࣲ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ إِلَّا فِي كِتَٰبࣲ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرࣱ» و «لِّكَيۡلَا تَأۡسَوۡاْ عَلَىٰ مَا فَاتَكُمۡ وَلَا تَفۡرَحُواْ بِمَآ ءَاتَىٰكُمۡۗ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخۡتَالࣲ فَخُورٍ» می فرماید به چیزی که به شما می‌رسد خوشحال و اندوهگین نشوید چرا که آن در کتابی از قبل نوشته شده بود. انسان از موضوعی که دخالتی در آن نداشته منطقا ناراحت یا خوشحال نمی‌شود چرا که کم و کیف تلاش و کاهلی در آن اثر گذار نیست. حال با توجه به این آیه این مفهوم عدم تاثیر انسان در سرنوشت تداعی می شود ولی آیاتی مانند «...لیس للانسان الا ما سعی...» نیز داریم. حلقه ارتباطی این دو دسته آیات و نحوه تاثیر تلاش انسان در سرنوشت را لطفا توضیح دهید. با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان مأمور به تلاش است در اصلاح خود، ولی نظم کلی حوادث از قبل تعیین شده و ما مأموریم در فرصتی که برایمان هست، خود را اصلاح نماییم. موفق باشید

37634

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: ان شاءالله خدا همه خیر دنیا و آخرت رو نصیب شما کنه ۱. اسم پسر اول من محمد هادی و دومی محمد علی هست از بعضی می‌شنویم که دو اسمی بودن بچه بار سنگینی است و معمولا مشکلاتی رو برای بچه ایجاد میکنه و میگن بعضی بزرگان توصیه به تغییر اسم میکردن چون اسامی باطنی دارند و دو اسم نمیتونن با هم بسازن الان وظیفه ما چیه؟ ۲. این نوع امورات زندگی رو چطور میتونیم بشناسیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید به این موارد توجه کرد. هرکدام از این اسم‌ها نوری می‌شود برای هرچه بیشتر حفاظت و هدایت آن فرزندان. عرایضی در کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» در این رابطه شده است. کتاب روی سایت هست. موفق باشید

37610
متن پرسش

استاد عزیز: از راز این اشک‌هایی که تمامی ندارد بگویید، از راز این بی‌قراری‌ها، از اسرار این انقلاب، استاد این انقلاب چیست؟!!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این انقلاب، صفحه گشوده توحید است با ظهور مردانی که اشاره‌هایی هستند به سوی عرش که با بودن‌شان مأمور نمایش حقیقت توحیدیِ عرش‌اند در جهان سیاست، تا تاریخی به ظهور آید که حکایت حضور انسان کامل «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف» می‌باشد و با شهادت‌شان که برگشت به مأوایِ عرشی‌شان می‌باشد ما را متوجه عرش می‌کنند و این‌جا است که ناگهان به خود می‌آییم که چه اندازه نیازمند آن حضور هستیم. و این‌جا است که آن اشک‌های زیبا، حکایت‌های خود را با ما در میان می‌گذارد. و حکایتِ باز رئیسی از آن اشک ها به گوش می‌رسد. موفق

باشید

37507

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ارادت محضر استاد عزیز: عرض تسلیت و تعزیت بمناسبت شهادت رئیس مذهب جعفری حضرت امام جعفر صادق (ع) محضرتان خواستم بپرسم؛ در برخی از ایام شهادت حضرات معصومین (علیهم السلام) همچون دهه عاشورا دسته های عزاداری در سطح شهرها و روستاها شکل می‌گیرد، یادم هست در یکی از جلساتتان شکل گیری این دسته های عزاداری رو به استثناء ایام سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) که می‌بایست در پرشورتر برگزار شدن آن تلاش نمود، نوعی بدعت قلمداد فرموده بودید، نظرتان رو در این خصوص مطرح بفرمایید سپاسگزار میشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما دستور داده‌اند آن نوع عزاداریِ خاص که برای حضرت اباعبدالله«علیه‌السلام» با سینه‌زدن و دسته راه‌انداختن، به جهت روش خاصی که آن حضرت در صحنه کربلا داشتند؛ منحصر به ایشان باشد و در عزاداری سایر ائمه«علیهم‌السلام» همان روش عزاداری سنتی که به ذکر مناقب ایشان مشغول ‌شویم و متوجه نقش تاریخی آن بزرگواران باشیم. موفق باشید

37464

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: بنده سالیانی است مطالعاتی از کتاب‌های امام خمینی و ابن عربی و علامه حسن زاده آملی و شیخ پهلوانی و شاگردانشان، کتابها و تفسیر ارزشمند علامه طباطبایی عزیز را انجام داده ام وهمواره سعی بر ترک گناه با چله ها و زیارت عاشورا و انجام کارهایی که این اساتید گرامی فرمودند، البته که در هیاهوی دنیا و مشغولیات نیز گرفتاربودم و توفیق چندانی حاصل نشد، اما روزی در ۳ محرم درروضه امام حسین که بودم و در حالت توجه به امام و گریه بودم ناگهان دیدم ذهنم از همه افکار پاک شد و خالی شد و انگار به خدا نزدیک تر شدم و نیرویم قوی‌تر شد بعد از روضه که به خانه آمدم همین حال را داشتم اگر اراده می‌کردم به جیزی فکر می‌کردم و اگرنمی‌خواستم آن را از ذهنم خارج می‌کردم و شب که خوابیدم فردای آن روز آن حالت رفته بود ولبگی وقتی که مطالعه می‌کردم یا قدگرآن می‌خواندم یا به جیزی فکر می‌کردم دوباره آن حال می‌شدم ولی به مرور زمان وغوطه ورشدن در دنیا آن حالت خیلی ضعیف شده و نیست، می‌خواستم بدانم آن چه حالی بود. لطفا برایم شرح دهید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه بوده، امری نبوده که باید می‌مانده و یا باید با آن به‌سر می‌بردید. مهم همان حضور توحیدی است که به لطف الهی سراغ انسان می‌آید و انسان نسبتی خاص با خدا و با خود و با دیگران پیدا می‌کند. موفق باشید

37347

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: خسته نباشید. ما کی هستیم؟ چرا اینجاییم؟ چرا انسانیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امید است مباحث «معرفت نفس» برای شروع و جوابگویی به این سؤالات؛ شروع خوبی باشد و پس از آن به عرایضی که در رابطه با موضوع انسان در سوره شمس شده، رجوع فرمایید.  https://lobolmizan.ir/sound/1086?mark=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%D8%B4%D9%85%D8%B3 . موفق باشید

37128

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز وقت بخیر: سوالی شاید پیش پا افتاده می‌پرسم اما متاسفانه رایج امید است راهنمایی بفرمایید. در مورد صله‌ی رحم و اخلاق خوش روایت زیاد داریم و سیره‌ی اهل بیت ماست در فامیل خود شخصی داریم بسیار رک گو است، هر چه به فکرش آید بر زبانش جاری می‌شود، و اغلب باعث رنجش اطرافیان می‌شود و وقتی با مهربانی در وقتی دیگر اشاره به آن رفتار می‌کنیم کاملا حق به جانب خود را محق می‌داند و دیگران را مقصر. متاسفانه رفتارهای زننده او سبب غیبت پشت سرش توسط اقوام می‌شود برای اولین بار تذکری به او دادم و بسیار ناراحت شد و باز هم خود را محق دانست [اصلا توقع نداشت چون همیشه اوست که دیگران را نقد می‌کند و دیگران به حرمت پدرش جوابی به او نمی‌دهند]، نکته اینجاست که درون من نیز آشفته و ناراحت است، که شاید اگر نمی‌گفتم و مثل همیشه چشم‌پوشی می‌کردم بهتر بود، شاید رنجیده باشد در حالیکه حق با من بود سوال اینجاست: اولا آیا غیبت اقسامی دارد؟ هر حرفی که پشت شخص غایب مطرح شود غیبت است؟ کسی که در محافل عمومی با رفتار خود، موجبات غیبت پشت خود را ایجاد می‌کند، به طور طبیعی مردم پشت سرش صحبت می‌کنند، خود او اسباب حرف و حدیث را ایجاد می‌کند ثانیا این که گاهی رفتاری می‌کنیم که فطرت و ندای درونمان ناراحت می‌شود، لزوما نشان از اشتباه بودن آن رفتار است؟ این حس که هم ناراحت می‌شوم از او و هم دلم برای آرامش نداشته اش می‌سوزد هم غیبت توسط اطرافیان یک دوگانگی بدی در من ایجاد می‌کند و دوست ندارم اینگونه باشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این نوع افراد، خودشان باید متوجه ضعف‌هایشان بشوند و تذکر شما در این راستا برای کمک به آن‌ها می‌باشد. به ما فرموده‌اند غیبت فرد مؤمنی که عیب خود را پنهان کرده، نکنیم تا آن عیب افشاء شود. ولی اگر خودش آن را پنهان نمی‌کند، گفتن آن غیبت به حساب نمی‌آید. موفق باشید

37062

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم خدمت حضرت استاد طاهرزاده: استاد من مدتی به مطالعه کتاب فصوص الحکم مبادرت داشته ام در انتهای فص یونسی با اینکه متوجه نظرات وحدت وجودی ابن عربی تا حدودی شدم ولی متوجه رابطه بین «يونس عليه السلام» مطالب با این بخش نشدم! آیا رابطه این نام و مطالبش برگرفته از ذوقیات ابن عربی «ره الله» است یا نه دارای یک ربط موضوعی و مفهمومی نیز می‌باشد! مثلا من خودم اینگونه متصور شدم که عتاب يونس عليه السلام بر قومش منجر به عتاب حق جل جلاله بر ایشان است چرا که_ بقول ابن عربی_ بنا بر اعدام کلی نبود است بلکه انهدام نشأه مرگ پراکندن بایست می‌بود! بنا است از قصاص مراعات مجرم پیش آید نه مجازات! پس مراعات او (قوم) مراعات حق است! که گفته بودند _بدان! رعایت شفقت بر بندگان سزاوارتر است از غیرت ورزیدن بر خدا! شما چه گوشزدی به بنده می‌فرمایید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز خاصی در این فضا به نظرم نمی‌رسد. موفق باشید

36835

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: با توجه به این که خداوند نظام عالم را علی و معلولی آفریده است. جایگاه دعا در این نظام چیست؟ و این که اگر دعا را به عنوان یکی از علت ها به حساب بیاوریم، این عامل گاهی نتیجه بخش و گاهی ظاهراً بی نتیجه است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! دعا و تقوا در جای خود بسی نقش‌آفرینند ولی نه آن‌که دیگر عوامل از تأثیر خارج شوند. موفق باشید

36831

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: نیچــــه در چنین گفت زرتشـــت در بخش سه شّر می آورد «شهوات رانی، قدرت خواهی، خودخواهی؛ و اما قدرت خواهی: آموزگار هولناک خوار شماری بزرگ؛ آنکه رویارویِ شهرها و کشور ها موعظه می‌کند «مرگ بر تو» تا آن که از درون آنان فریاد برآید که «مرگ بر من»... و اما پیر فرزانه آن امام بزرگوار (قدس سره) چگونه گفت روزگاری که «آمریکاست شیطان بزرگ» و همه بگویید «مرگ بر آمریکا» و اکنون می‌فهمم که آنکه نتواند، آن گوید سرانجام نتواند گفتن که مرگ بر نفس اماره ام و او را تا پایان سر صلح و سازش با خود نباشد!!!!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: و به همین جهت در ماه رجب که «شهر الله» است، توصیه بر قرائت سوره کافرون می‌شود تا مرز خود را با اندیشه کفرِ کافران مشخص کنیم بدون این‌که بخواهیم به جنگ کفر و کافر برویم. و لذا در آخر سوره می‌فرماید: «لکم دینکم ولی الدین» زیرا تا زمانی که جریان کفر به مقابله با جبهه اسلامی ما برنیامده است، به نابودی آن از طریق مقاتله دست نخواهیم زد. موفق باشید 

36683

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: دوستان عزیزمان بحث هایی می کنند تحت عنوان تمایلات انسان و معتقدند انسان دارای دو گونه تمایل هستند تمایلات برتر تمایلات کمتر. تمایلات برتر مثل اطاعت از خدا توجه به وجدان و.... تمایلات کمتر مثل میل به گناه و.. و معتقدند در هر صورت انسان داره با تمایلات خودش مبارزه می کنه! گاهی با تمایلات برتر مبارزه می کنه تا بتونه بره سراغ تمایلات کمتر و گاهی با تمایلات کمتر مبارزه می کنه تا بتونه بره سراغ تمایلات برتر. استاد عزیز این صحبت ها تا چه اندازه صحیح است؟ آیا می توان گفت رفتن به سمت اطلاعت خدا و محبت خدا و پرهیز از گناهان یک میل است؟ یا یک نیاز است؟ یا بهتر بگم انسان جز خدا نمی خواهد! آنهم نه به میل بلکه به نیاز و فقر و تعلق و به مأوا و... آیا میل از هوای نفس سرچشمه نمی گیرد؟! آیا جواب به هوای نفس ولو برای اطاعت از خدا نوعی دوری از خدا نیست؟! آیا میدان دادن به هوای نفس نیست؟ یا اینکه گناهان را میل کمتر معرفی کنیم، به عبارتی قبح زدایی از گناه نیست؟! آیا میشه گفت واقعا انسان ها میل به گناه دارند؟ انسان میل به گناه داره یا اینکه انسان ذاتاً فریب میخوره و گرفتار گناه میشه و اساسا گرایشی به گناه نداره، بلکه این هوای نفس و شیطان است که برای انسان تمایلی به گناه ایجاد می کنن. ممنون میشم توضیح بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انس با حضرت پروردگار یک نیاز است و در عین حال، جان انسان مایل است که در این انس قرار گیرد و این میل، غیر از هوای نفس است. این همان، گرایش فطری است که در جای خود، خداوند آن را در انسان قرار داده است. بنابراین با انس با خداوند نه‌تنها نیاز به اطاعت را در خود رشد می‌دهیم، جواب عالی‌ترین تمایل را که همان نیاز فطری‌مان می‌باشد را داده‌ایم. موفق باشید 

36602

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام عرض شد استاد: وقتتون بخیر باشه. بنده در این چند وقته از درس های مدرسه خسته شده ام و به دنبال علم ینفع می گردم که آن را در مباحث از قبیل مباحث شما و لمس کردن حقیقت و ارتباط با آن جستجو می‌کنم و همین باعث شده که دیگر انگیزه ایی به حفظ کردن و خواندن درس برای امتحان نداشته باشم و همین در نمراتم هم نیز تاثیر گذاشته است درس های مدرسه برای بنده بی معنا شده است ولی با این حال به دانستن و فهم آن به عنوان دانش علاقه دارم و نه به عنوان خواندن و امتحان دادن و نمره گرفتن و از محیط مدرسه نیز بنا بر دلایلی عمومی و اتفاقاتی که در اکثر مدارس در بین بچه ها می افتد و نبود سواد کافی در مورد مباحثی از جنس مباحث شما، آزار می‌بینم حال با این وجود آیا اگر در فضای حوزه قرار گیرم می توانم به علمی ینفع دست پیدا کرده و در محیطی که جنس اش از جنس مباحث شما و ارتباط با علوم و حقیقت و آدم هایی با تفکری از جنس تفکر خود آشنا شوم و به تکلیف خویش در این زمان عمل کرده ام و راه خوش عاقبت به خیری که حضرت آقا فرمودند خوب درس خواندن یکی از آنها است دست پیدا می‌کنم یا خیر؟ و آیا از طریق حوزه بهتر می شود در زمان آینده ای که من حضور خواهم داشت خدمت کرد یا از طریق درس های مدرسه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دروس مدرسه کمک می‌کند تا ما در جهانی که در این زمانه در آن به سر می‌بریم حاضر شویم و جایگاه آن دروس از این جهت ارزش خود را دارد و باید جدّی گرفته شود ولی هرگز نباید نسبت به آن علوم محدود شد. می‌ماند حضور در حوزه علمیه که آنهم جای خود دارد و بستگی به خود انسان دارد که اگر علاقه‌مند به آن علوم باشد‌، آن‌جا میدان حضوری است که ما را تا انس با معارف عالیه قرآنی جلو می‌برد. موفق باشید

36495

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت بخیر: استاد سوالی داشتم ازتون. من فرزند سومم ۱۲ سالشه گوشی نداره اما با گوشی خودم و پدرش بازی میکنه چند روز پیش دیدم توی گوگل محتواهای بدی رو سرچ کرده و نمیدونم باید چیکار کنم چطور باید باهاش برخورد کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکر به اینکه رفتن به سراغ این نوع مسائل، شیطان را که دشمن انسان است وارد فکر می‌کند و آن فرزند را از این جهت انذارکردن، خوب است تا خوف رجوع به این امور در او پیش آید و این تذکر باید مکرر به ایشان داده شود. موفق باشید

36231

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: ر زیارت عاشورا در بعضی فرازها با اسئل الله یا اسئله آمده در بعضی فرازها با آن یرزقنی آمده هردو درخواست هست ولی فرق بین سؤال و طلب رزق در زیارت عاشورا چیست؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت در معنا، یکی هستند ولی از واژه‌های مختلف استفاده می‌شود تا حالت تکراری به خود نگیرد. موفق باشید

35919

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: مریض بد حال دارم، ممنون اگر دعا بکنید، خراب کردم آقاجان، وقتی ذی القربای من در مضیقه ی مال بود من دلمشغول خریدن و خوردن مارکها و مدرن ها! بودم به خیال خودم، و هیچ خبر از حال خلوتِ خانه آنان نداشتم، وقتی گرفتار غم دنیا بودند و هستند من گرفتار غم آخرت خودم و دنیای آنان نبودم، بلکه من فقط گرفتار غم خودم می خواستم باشم و به کسی جز خودم فکر نمی کردم؛ همین خودی که اینقدر بیچاره و ذلیلم کرده!! از آنطرف خودم باعث غم و مشکل بیشتر آنان هم بودم بعضی وقتها، و اندوه یا مشکلات بزرگی برایشان درست کردم، دلم به کجای دینداری ام خوش باشد دیگر؟ باید اصلا شرم کنم که یا جابر بگویم! شده ام مصداق عینی الذین ضل سعیهم فی الحیوه الدنیا و هم یحسبون ان یحسنون صنعا! دیگر چه جای جبرانی؟ واقعا دیگر چه جای جبرانی؟ چه برای من چه برای آنها.. شدم طلبکار اطرافیانم و طلبکار یکسری آدم دیگر؛ از آنطرف به فرموده امام جواد عزت مومن در بی نیازی اش از مردم است... باور کنید اگر حواسم به این کارهای زشتم باشد و در حضورم بماند اینطور کارهایم؛ آنوقت اگر خدا هم باز ببخشد و به بهشتش بخواندم دلم نمی خواهد بروم؛ جهنم بعضی وقتها طعم شیرینی دارد؛ باید نوش جان کرد تا حال آدم سر جایش بیاید. دعا کنید حالا که من کار مفیدی برای اطرافیانم نکردم و آنها هم گرفتارند خدا گرفتاری دنیاشان را رفع کند که دغدغه شان آخرتشان بشود؛ دعا کنید خدا بیشتر و دائما حال مرا بگیرد؛ من جهنم‌لازمم فعلا تا بعد ببینیم چه می شود، خلاصه اینکه خیلی از این بی خبری احوال ذوی الحقوقم شرمنده ام و افسوس که این شرمندگی خانه در جانم ندارد و شرب مدامم نیست؛ گاهی مست توبه می شوم ولی این مستی افسوس که دوام ندارد و مدام نیست، خودم را دارم بازی می دهم و باکم نیست، وای بر من این من اصلا به درک آقاجان؛ برای رفع اندوه اطرافیانم دعا کنید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءالله خداوند راهی برای جبران کوتاهی‌ها مقابل‌تان می‌گشاید با تواضع و ایثاری که پیشه می‌کنید. موفق باشید

نمایش چاپی