سلام جناب طاهر زاده: به یاد دارم یه موقع تو یکی از صحبتهاتون گفتید یک نفر ناراحت بوده از واردات ماشین، بعدا متوجه شده بودید مشکل اون طرف این بوده که میترسیده مدل ماشینش بیاد پایین. حقیقت اینه که توی فامیل داریم کسانی که با هاشون هم سن و سال هستم و تو یک شرایط اقتصادی بودیم ولی الان اونها خیلی پیشرفت کردنده اند و ثروتمند شده اند. ماشین شاسی بلند خریدند، کارخونه، مسافرت های خارجه، زن و فرزندان خوب، باغ و ویلا و خلاصه زندگی مرفه پیدا کردن. حقیقت اول که فرار میکنم از موقعیتی که با اونها روبه رو شوم. ولی اونا هر سال میخواهند بیان به ما سر بزنند. حس خیلی بدی تو مایه های شرم، فقر، بدبختی، بیچارگی، یه خرده حسادت و ترس از بیشتر شدن این فاصله بهم دست میده تا اونجا که بعضی وقتها دلم میخواد اصلا نبودم. نمیدونم واقعا کسی هست که تو این شرایط حس حقارت بهش دست نده؟ شنیده ام آدم تکامل یافته، نسبت به پیروزی و پیشرفت دیگران خوشحال میشه؟ ولی نمیدونم چطوری؟ ممنون میشم راهنماییم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان خدا را دارد که غنی مطلق است؛ همه چیز دارد. چرا نسبت به نداشتنهای دنیاییمان که چیزی جز توهّمات نیست، خود را ملامت کنیم؟!! تازه، با همان آرامش و غنایِ درونی با آن افرادی که میفرمایید به شما سر میزنند؛ باید روبرو شوید و نشان دهید چه اندازه در معنویات خود، خود را مستغنی از دنیا میدانید. چیزی که اهل دنیا بنا دارند با دنیای بیشتر به دست آورند، ولی امکان ندارد. موفق باشید
با سلام: استاد روزگاری فکر می کردم مطالعه بهترین کار و سرمایه گذاری است و مطالعه در الهیات و دین و نفس و... نامتناهی و شگفت انگیز است. ولی الان فکر می کنم نیازی به این همه مطالعه نیست. اصول را که بدانی تمامه. هیچی تازگی لازم را نداره که انرژی راه افتادن بده. حتی در مراجعه به آیات و روایات می گم آخرش دستور بندگی و رضا به قضا است، فقط می خوانم و رد می شم. در امور روزانه هم به اندازه رفع حاجت بیشتر نیستم. انگار همه چی را فقط تماشا می کنم، همین! نماز و اعمال را انجام می دم بدون اینکه طالب چیزی باشم. مثل باغبانی که زمین را آماده کرده و نهال را کاشته و دیگه کاری نداره. فقط نگاه می کنم. چه حالتیه؟ در دام شیطان؟ چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در بستر حضور در «وجود» آنچه پیش میآید، شدت وجود است و نه مطلب جدید. زیرا ما با قرارگرفتن در صراط مستقیم، همچنان در صراط هستیم، ولی با حضوری بعد از حضور قبلی روبهرو میشویم که دارای شدت بیشتر است. حضور در بیکرانه جاودانه خودمان و قرآن و روایات چنین بهرههایی را به انسان عطا میکنند. موفق باشید
لطفا به ایشان بگویید فایل های صوتی مباحث «آن سوی مرگ» و «سه دقیقه در قیامت» از استاد امینی خواه را گوش کنند، بعضی موارد که مطرح کرده اند با گوش کردن به این مباحث به پاسخ خود می رسند، مثل مورد مربوط به تشنگی و گرسنگی که جواب آن به خوبی مشخص است. لینک پیام مد نظر: https://eitaa.com/lobolmizan/16300
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید روشن بفرمایید مربوط به کدام سؤال است. زیرا ما میتوانیم در سؤالاتی که در سایت میشود، حاضر شویم و ارجاع سؤالات به قسمت پیامرسان ایتا برای ما ممکن نیست. موفق باشید
سلام: «من لم یشکرالمخلوق لم یشکرالخالق» می خواستم از شما و افکار و راهی که در روی ما گشودید تشکر کنم. همچنین از دست پروردگان و شاگردان و کسانی که با افق توحیدی شما، ما را مستفیض می کنند، تشکر کنم. ازجمله جناب استاد حاج آقا موسویان که در طول سال و خصوصا ماه مبارک رمضان که توفیق بهره از سخنرانی های شما نیست، از ایشان استفاده می کنیم. در این ماه مبارک ایشان، شرح دعای افتتاح و تفسیر سوره عزیز حشر را دارند که واقعا به روز وعالی هست. دوستان می توانند در کانال زیر از سخنان ایشان بهره مند شوند. @sabbar_ir
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه این توفیقات، لطف پروردگار است خدا کند قدر الطاف او را بدانیم. اینجاست که باید در نیایش با حضرت معبود عرض کنیم:
بادِ ما و بودِ ما از دادِ تست ** هستی ما جمله از ایجاد تست
لذت هستی نمودی نیست را ** عاشق خود کرده بودی نیست را
لذت انعام خود را وامگیر ** نقل و باده جام خود را وامگیر
موفق باشید
سلام علیکم: عرض ادب. در کتاب عالم انسان دینی عبارتی از ایوان ایلیچ آوردهاید که: از طریق سرعت های افراطی بی عدالتی ایجاد شد و حالا میخواهند با ایجاد سرعتهای زیاد تر این بی عدالتی را جبران کنند. در این رابطه سوال شد که آیا در گذشته که عالم، عالم سرعت های افراطی نبوده عدالت وجود داشته؟ بی عدالتی هایی که در گذشته بوده اعم از اقتصادی و اجتماعی و... که قابل انکار نیست (البته شاید گفته شود که طلب این مسایل نیز نبوده) بطور کلی گفته میشود که مدرنیته ما را از عالم دینی دور کرده و دچار پریشانی شدهایم، این به معنای این است که در گذشته سردرگمی و پریشانی نبوده و همه در عالم دینی بسر میبردهاند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه ایوان ایلیچ متذکر میشود غفلت از عدالتی است که تمدن جدید، بشر جدید را گرفتار آن کرده است و این غیر از بیعدالتیِ فردی میباشد که فردی نسبت به فردی اعمال میکند. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد عزیز: آیا میتوان گفت: همه چیز اعم از هرچه ظاهر است و هرچه باطن است و هرچه بودی دارد خدا هستند؟ (این شکل الله مجموعی میشود؟) آیا مقام احدیت و عماء غیر از همه چیز است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً چنین چیزی نمیتوان گفت زیرا حضرت حق کمال مطلق است و هر آنچه غیر اوست در فقرِ مطلق میباشد. تنها اوست که اوست. مقام احدیت مقامی است که همه چیز در او مستغرق است. موفق باشید
سلام بر استاد طاهرزاده: بنده مباحثی که حول روایت «ان العبد اذا اختاره الله لامور عباده...» مطرح فرموده اید و نظر مخالفین را در سؤال و جواب شمارههای 38956 و 38967 و 38985 و 38999 و 39054 و 39067 و 39103 و 39105 و 39149 پیگیری و مطالعه کردم. از آن جهت که احساس می کنم بحث، کمی از محل اصلیاش خارج شده است نکتهای را که به ذهنم میرسد بیان میکنم و اگر حضرت عالی یا کاربران محترم صلاح دیده و قابل توجه دانستند، آن را مدّ نظر قرار دهند. گاهی ما مطلبی را بتمامه از روایت اخذ می کنیم (همان گونه که در مسائل تعبدی که عقل و تجربه در آن راه ندارند، این گونه عمل می شود) این جاست که آن نکته ی معرفتی، وجودا و عدما تابع روایت است و از این رو، بایستی سند و دلالتش در حدی باشد که قابلیت احتجتاج عند الله داشته و به عبارتی آن روایت بایستی «سندا» و «دلالة» حجت باشد. در مقابل، گاهی مطلبی از معارف الهی را از راهی دیگر اتخاذ میکنیم و برای اطمینان بیشتر و از باب تأیید مطلب توسط روایت، به کلام منسوب به ائمه علیهم السلام مراجعه می کنیم. روشن است که در گونه دوم، این چنین نیست که آن نکتۀ معرفتی از صفر تا صد تابع روایت باشد و همین که مورد نهی معتبر امام معصوم قرار نگرفته باشد، اعتماد به آن بلا اشکال است؛ به عنوان نمونه میتوان تشکیک را مثالی برای نوع دوم دانست. بنده احساس میکنم اساسا مطلبی که مورد کلام و بحث و گفتگو قرار گرفته است در دسته دوم قرار میگیرد و اگر بخواهیم این بحث را در جایگاه خود مطرح کنیم این چنین میتوان بیان نمود: نقطه اصلی استدلال عبارت است از این که: وقتی خدای متعال عبدی از عبادش را برای هدایت خلق اختیار و نصب می کند (همان طور که طبق ادله ی معتبری که در مبحث ولایت فقیه مطرح شده، ولی فقیه را منصوب از جانب شارع می دانیم) از آن جهت که از وی هدایت عبادش را تکوینا و تشریعا خواسته، بهره ای از کشف حقایق به وی عطا می کند (و یا در نگاهی دیگر، وی به درجه ای از کشف وجود راه می یابد) که فوق بهره ای است که دیگرانی که امر هدایتشان به دست آن عبد مختار است از آن بهره برده اند و در یک کلام، دیگران آن بهره از کشف حقایق را نخواهند داشت. حال در کنار این نکته، ما به روایتی برخورد می کنیم که فرموده «ان العبد اذا اختاره الله لامور عباده...» که اتفاقا سندش به خاطر رفع یا مجهول بودن راویانش نه در کتاب شریف کافی مورد اعتماد است و نه در کتاب خصال و دلالتش نیز جای بحث و گفتگو دارد، به نظر شما با این روایت چه کنیم؟ آیا سندش در حدی است که بتوان آن را معیار إسناد محتوایش به امام دانست؟ آیا دلالتش به گونه است که بتوان به روشنی (و بدون دخالت قرائن خارجی و تنقیح مناط) به موضوعی دیگر سرایتش داد؟ پاسخ منفی است ولی آیا اگر این روایت را در دست نداشته باشیم، از آنچه با مقدمات حکمی - معرفتی به دست آورده ایم چشم بپوشیم؟ پاسخ مجددا منفی است. حال در کنار آن نکته ای که تحت عنوان نقطه اصلی استدلال گفته شد، سوال دیگر آنست که به این روایت در حدّ مؤید هم نمی توان نگریست؟ اساسا مستند ما این روایتی که خالی از اعتبار سندی است نخواهد بود (برفرضی که بابی مستقل در اعتبارسنجی این نوع روایات باز نکنیم) ولی آیا نمیتوان در حد مؤید و باز تأکید میکنم در حدّ مؤید، احکام این روایت را با تنقیح مناط به موضوعی مثل فقیه با لحاظ تشکیک سرایت داد؟ به نظر میرسد این نتیجه را با توجه به چند مقدمه بتوان به دست آورد: اولا: مناط این که خدای متعال قدرت کشف خاص و ویژه را به این عبد مختارش داده، عبارت از «اختیاره لهدایة العباد» است و این، همان مناطی است که در فقیهی که در عصر غیبت انتخابش کرده نیز موجود است. ثانیا: سنخ سپردن هدایت در عصر غیبت به دست فقیه از همان سنخ هدایت در عصر حضور است که حضرت امام نیز فرمودند: «ولایت فقیه همان ولایت رسول الله» است. ثالثا: امر هدایت، امری است وجودی و تشکیکی. حال و باتوجه به سه مقدمه فوق، چرا نتوانیم آن امر وجودی را به شکل ضعیف تر بر موضوعی مسانخ جاری بدانیم؟ جمع بندی عرض بنده آن است که: اولا: این روایت باشد یا نباشد به خاطر آن چه تحت عنوان «نقطه اصلی» ذکر شد، فقیه در عصر غیبت را کاشف حقایقی فوق کشف عادی بشری میدانیم. ثانیا: در این نحوه مواجهه، روایت را منشأ یک نظریه قرار نداده ایم (چرا که سندا مخدوش و دلالتا قابل بحث است) ولی به کلی هم کنارش نمیگذاریم و اتفاقا وقتی به دلالتش رجوع میکنیم با تنقیح مناط واضح، میتوان آن را برای نکتهای که به کمک عقل و شواهد وجدانی خارجی بهدست آوردهایم موید بدانیم. امید است عزیزانی که به صورتهای مختلف در نقد نظر جنابعالی وارد شدند، متوجه مقصد اصلی شما شده باشند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: این که در کلمات جنابعالی نوعی سعه صدر در میان است، جای خوشوقتی است و همانطور که فرمودید شایسته بود که رفقا جوانب مختلف روایات را مدّ نظر قرار دهند بهخصوص که تعجب بنده آن است که چرا منتقدین به بحث آنطور که شایسته است مانند شما و یا مانند کاربر محترم سؤال شماره 39172 جوانب موضوع را در نظر نمیگیرند. آیا نسبت به آنچه عرض شد معنای نفیِ اطلاقِ عصمت چهارده معصوم پیش میآید؟ یا وسعت هدایت الهی را گوشزد میکند برای رهبرانی که امور مسلسمین را به عهده دارند؟ مشکلِ برداشت اشکال کنندگان آن است که گمان میکنند وقتی در آن روایت از عصمت سخن میگوید، منظور مطلقِ عصمت است که مسلّماً مربوط به چهارده معصوم میباشد. ولی از این نکته غفلت میشود که خداوند اگر جهت امور مسلمین کسی را انتخاب کرد، مددهای خاصی به آن شخص می دهد به همان معنای «شرح صدره» که در یکی از جوابها عرایضی در این مورد شده. خداوند در قرآن به پیامبر خود «صلّیاللّهعلیهوآله» میفرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم» (نحل/44) به این معنا که ای پیامبر! ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا تو مبیّن انواری برای مردم باشی که بر آنها نازل شده است. و این حکایت از آن دارد که نسبتی بین آنچه بر پیامبر نازل شده است و آنچه بر مردم نازل شده است، در میان است، هرچند مسلّم مراتب آن که همان تشکیکی بودنِ قضیه است، محفوظ میباشد. آیا انقلاب اسلامی از همین جنس نیست که اصل آن در زیر سایه اسلام، به صورت تفصیلی بر قلب حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» نازل شده و به صورت اجمال بر قلب مردم نازل گشته و حضرت امام همان حقیقتی از انقلاب را که بر قلب مردم نازل شده است تبیین میکنند؟ اینجا بود که عرض شد نیاز است تا با درک جایگاه تاریخی روایات نسبت به امروزمان به تمدن نوین اسلامی بیندیشیم. در این مورد باز تأکید میشود در رابطه با نسبت بین ولیّ فقیه و امام معصوم که جایگاهی است غیر از جایگاه مرجع تقلید؛ خوب است به سؤال و جواب شماره 39172 رجوع شود. موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: چند روز قبل رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای مجلس خبرگان فرمودند: « هدف انقلاب اسلامی را اگر بخواهیم به طور خلاصه عرض بکنیم، عبارت است از محقّق کردن «توحید» در زندگی مردم در کشور. «توحید» در جنبهی معرفتی و مفهومی، یک امری است که به حسب مراتب فهم و معرفت افراد، قابل گسترش است؛ این مفهوم باید در زندگی جامعه محقّق بشود؛ [یعنی] توحید تحقّق پیدا کند در جامعه؛ چون توحید همهی دین است. اصل دین و همهی دین عبارت است از توحید. این هدف انقلاب اسلامی است.» استاد به نظر حضرتعالی در جهان کنونی که عصر سیطره مدرنیته و سبک زندگی و ظلمات تمدن غربی است، تحقق توحید چگونه ممکن است؟! آری، به قول حضرتعالی انقلاب اسلامی در ذات خودش تجلی توحید است. و یک چنین پدیدهای حتماً آثار ذاتی خودش را به مرور به همراه خواهد داشت. قطار توحیدی که با انبیاء الهی آغاز شده، اکنون رسیده است به این نقطه از تاریخ. این هنر ماست که بتوانیم این تقدیر توحیدی را قوام ببخشیم و آن را روی زمین تبدیل به یک تمدن توحیدی و سبک زندگی موحّدانه کنیم. ولی این همه و همهی این ها چگونه؟! تقاضامندیم در همین رابطه و برای کاربردی کردن کلمات نورانی رهبر معظم انقلاب ما را یاری کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب در آن سخنرانی سخن بسیار اساسی و دقیقی را مطرح فرمودند و حقیقتاً انقلاب اسلامی بستر ظهور نور توحید است تا جان انسانها را منوّر کند. آری! مهم راهی است که باید در آن قدم گذارد و در این راستا بود که بنده سیر مطالعاتی سایت را که به نوعی نزدیکی به قرآن و روایت است پیشنهاد کردم. مطمئن باشید که شرایطی در میان است که در آن شرایط، هر روز بهتر از روز دیگر انس مردم با قرآن و تدبّر در آن پیش میآید و جامعه به تقوای لازم نایل میگردد. موفق باشید
سلام علیکم: عین هستی ، همه اش هستی است.مرز وجودی، جنبه عدمی، نقص و ماهیت ندارد. اما تجلی های او (وجودهای ربطی)، مرز وجودی، جنبه عدمی، نقص و ماهیت دارند. لطفاً بفرمایید که درست فهمیدم! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان در این مورد فکر کرد ولی اگر مایل هستید در مورد چنین موضوعاتی فکر بفرمایید؛ باید به کتابهای اصلی که حول این موضوعات بحث میکنند رجوع فرمایید. مانند «بدایۀ الحکمه». موفق باشید
عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده گرامی: ممنون می شوم راهنمایی بفرمایید. استاد در مورد اینکه قبل از بودن این دنیایی مان بودن و مدل بودن خودمان را خودمان انتخاب کرده ایم. آیا اینجور درست است که بگوییم. از آنجایی که وجود بی کرانه است و ظهورات دارد و وجود در ذاتش جز ظهورات نیست پس (نمیدانم چقدر این لغت در اینجا درست است) پس اگر بودن های اشیا و ماهیات را مانند پازل در نظر بگیریم که هرکدام در هستی جای خود را دارند پس از آنجایی که هر شیی در ذات خود جزیی از هستی هست پس بودن آن در نسبت با بودن کلی است که معنای درست خود را می یابد و حکمت نحوه خلقتش معنا می یابد و این جمله که آن قبل از بودن این دنیایی، بودن خود را در علم خدا انتخاب کرده بوده، منظور از انتخاب، نحوه بودن آن شی در نسبت کلی پازل است که مثلا می گوییم تو بودنت در نظام هستی جز این نمیتوانسته باشد چون تو جزیی از پازلی هستی که آن پازل زیباترین و کامل ترین وجه ممکن را دارد. پس اینگونه مثلا یک انسان ناقص الخلقه از هرجهت همانند یک انسان سالم زیبایی دارد ولی نیاز به چشم کل بین هست. ۲. استاد در مورد بحث تقدیر و قضا به نظر شما این مثالها درست است؟ در مورد تقدیر مثلا یک دیوار در حال ریختن اینجور عقل می گوید یا تقدیر شده که می ریزد پس انسان می تواند در کنار آن قرار نگیرد. در مورد قضا الهی یعنی حکم قطعی شده که دیگر انسان قدرت یا امکان فرار از آن را ندارد. ۳. استاد چه می شود که یک چیز را که انسان در ذهن دارد و اراده به انجامش دارد باز هم در موقع عمل نمیتواند انجام دهد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همانطور که فیلسوفان متذکر هستند «امکان»، ذاتیِ مخلوقات است و اینکه هر موجودی که امکان بودن دارد، به حکم عدم بخل خداوند، خداوند به آن وجود میدهد. ۲. مرحوم شهید مطهری نیز در کتاب خوب «انسان و سرنوشت» همین نکته را مطرح میکنند. ۳. نمیدانم. موفق باشید
بسمه و رحمته و رضوانه سلام علیک و ریحانه
قَالَ الصادق «علیهالسلام»: «اَلشِّيعَةُ ثلاثةٌ مُحِبٌّ وادٌّ فَهُوَ مِنَّا وَ مُتَزَيِّنٌ بِنا وَ نحنُ زَيْنٌ لِمَنْ تَزَيَّنَ بِنَا وَ مُسْتَأْكِلٌ بِنا اَلنّاسَ و مَنِ اسْتَأْكَلَ بِنا اِفْتقرَ.» شيعه سه نوع است: دوستدارِ مهر ورز [متعهد] که او از ما اهلبیت است، و شيعه اى كه خود را به ما مى آرايد و ما مايه آراستگى كسى هستيم كه خود را به ما بيارايد، و شيعه اى كه ما را وسيله ارتزاق خود قرار مى دهد و چنین کسی فقير مى شود. تاریخی شروع شده است که اگر در آن حاضر نشویم و در مسیر تقدیری که نظام الهی برای امروز انسان پیش آورده حضور پیدا نکنیم، اگر روزها در روزه به سر ببریم یا شب ها تا به صبح در رکوع و سجده غرق در مناجات با خدا باشیم! عملا از گردونه ی تقدیر فردای قدسی انسان بیرون خواهیم بود؛ آنچنان که مقدس ترین انسان ها، در تاریخ کربلا نتوانستند در صحنه ی قدسی فردایی که با حسین «علیه السلام » رقم خورد حاضر شوند. فلذا این مائیم و ندای «کونوا أَحراراً فی دُنیاکم» و این خطاب به نحوه ی حضور فردایی بشر است که گسترهی ندای تعالی «شیعه» را فریاد می زند تا هر آنکس که طالب حقیقی ترین نحوه ی حضور فردایی خویش است، حاضر شود. مهم آن است که مائیم و این حضور که همان قله ی حضور در نهایی ترین صورت انسانیت است که پیش روی انسان هاست؛ و اگر نتوانیم با این صورت الهی که به سوی انسان رخ نموده است، زبان سخن از حقیقت بگشاییم و آغوش امن و حقیقت و مأوای انسان خسته ی عالم گسسته از معنا را به او بدهیم هیچ کاری نکردهایم. انسان امروز بیدار شده است تا در آغوش تاریخی که انتظارش را می کشید آرام بگیرد. ایران، لبنان، فلسطین، عراق، سوریه، اروپا، آمریکا و... مرز امروز تاریخ، جغرافیا نیست! حقیقتی است که به میان آمده است و به سرعت خود را به میان آدمیان کشانده است و زبانی است که به ظهور آمده است و انسان ها را به هم زبانی با یکدیگر و هم آغوشی و همدلی رسانده است. مبارک باشد. این همان وعده ی حقیقت است که به میان آدمیان آمده است تا بار دیگر آدمی خود را از دیار غربت و سرد هبوط از زمین بکند و آسمانی شود و من و مائی را خرق کند و یگانگی را به میان آورد. می شود ساحت هایی از این گشودگی تاریخ را به مطالعه نشست و گفتگو کرد تا فارغ از تعصب ها و نگاه های قومی و قبیله ای و نظر به شیعه و سنی با نگاهی عمیق تر، زبان از چگونگی حضور در این تاریخ زد تا آدمیان را برای ورود به این تاریخ مقدس ترغیب کرد، تاریخی که اگر وارد آن شویم، گناه دیروز و فردایمان را میبخشند و یکسره در ساحتی زندگی خواهیم کرد که زمان بر آن سیطره نخواهد داشت بلکه این حضور ماست که زمان را معنا می بخشد، درست مثل «کربلا» و آنانی که با حسین «علیه السلام » تصمیم به آن انتخاب در آن تاریخ گرفتند. ما درست در حساس ترین نقطه ی تاریخ قرار گرفتیم! نقطه ی عبور از دیروز تاریخِ تاریکِ دل زدهی انسان غرق در عالم محسوسات و توهمات و ورود در نقطه ای از زندگی که انسان ها در یگانگی نه در زمین بلکه بَر زمین حکومت می کنند. این همان وعده ی وراثت حکومت صالحان است که انسان را نه در زمین بلکه بر زمین حکومت می دهد و امروز این مائیم و انتخابی سخت در دو راهی تاریخ سرنوشت سازی که فردای مان به آن تعلق دارد. طوبی للغرباء. قصه ی پر غُصه ی امروز غزه و لبنان، قصهی حضور است و راز غیبت را جز با حضور نمی توان فاش کرد و راز این معما را جز با حضور در این قصه نتوان فهیمد. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با توجه به آخرین جملهتان: «راز غیبت را جز با حضور نمیتوان فاش کرد» تا معلوم شود چگونه در این مرحله از تاریخ چه اندازه انسان، در انسانیت باید قد بِکشد تا به بلندای قامت انسان کامل نزدیک شود و انسانیت آن حضرت، جهانی گردد در درون انسانها. امری که حقیقتاً میتوان در این گشایش تاریخی احساس کرد که چه اندازه انسانها به انسان کامل نزدیک شدهاند و چه اندازه نسبت به همدیگر در آینۀ حضور انسان کامل احساس یگانگی میکنند. معلوم نیست این شهید یحیی سنوار است در آن صحنه در حال درخشیدن است، در نهایت درخشش آخرالزمانیِ انسان؟ و یا این ما هستیم که هیچ نوع دوگانگی بین او و خود یعنی فرزندان انقلاب احساس نمیکنیم. اساساً معلوم نیست رفتنِ سنوار بیشتر، «بودن» است برای نقشآفرینی به محاقبردنِ جهان استکبار و یا بودنِ او. سالها به این جمله حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» در آخرین سخنانشان در وصیتنامه سیاسی الهی فکر میکردم که میفرمایند:
«من بار دیگر از مسئولین بالای نظام جمهوری اسلامی می خواهم که از هیچ کس و از هیچ چیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشای سرمایه داری غرب و پوچی و تجاوز کمونیزم نکشند که ما هنوز در قدمهای اول مبارزۀ جهانی خود علیه غرب و شرقیم. مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست میخوریم و نابود می شویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی می کنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب می کنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبه های دار می روند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته می شوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند ولی ما به وظیفۀ اسلامی خود عمل کنیم.»
راستی! حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» برای حضور در جهانی که به خوبی مدّ نظر داشتند، تا چه اندازه جدّی بودند و برای هزینهدادن خود را و فرزندان انقلاب را آماده نمودند. آیا این همان «فتح تاریخی» نیست که رهبر معظم انقلاب در روز گذشته به عمیقترین شکل برای فهم دو آیندهای که در پیش است، با ما در میان گذاشتند؟ آنجا که فرمودند: «اگر امثال شهید سنوار پیدا نمیشدند که تا لحظه آخر بجنگند یا اگر بزرگانی همچون شهید سیدحسن نصرالله نبودند که جهاد و عقل و شجاعت و فداکاری را با هم درآمیزند و به میدان بیاورند، سرنوشت منطقه به گونهای دیگر رقم میخورد». ۱۴۰۳/۰۸/۰۲
و این یعنی مائیم و دو تاریخ. تاریخی که با درآمیزیِ جهاد و شهادت و عقل و شجاعت و فداکاری از طریق شهید سید حسن نصرالله و شهید سنوار به میان خواهد آمد و رهبر معظم انقلاب متذکر آن میباشند؛ و تاریخی که عدهای از سر ترس، بیانیه میدهند که عملاً در آن بیانیه به بهانه جلوگیری از استمرار تجاوز رژیم صهیونیستی و رفع درد و رنج بیشتر برای مردم لبنان و فلسطین شوند؛ اسرائیل به رسمیت شناخته میشود و راهحل برون رفت از این بحران موجود را بازگشت این رژیم به مرزهای قانونی پیش از تهاجم ۱۹۶۷ و تشکیل دولت مستقل فلسطین را میدانند. امری که کاملاً مقابل نظر جبهه مقاومت فلسطین و نظر رهبر معظم انقلاب است که موضوع از «بحر تا نهر» را جایگاه ملت فلسطین میدانند. موفق باشید
سلام استاد: برخی معتقدند طوفان الاقصی نه تنها کار مقاومت فلسطین نبوده، بلکه در اصلْ کار استکبار و نقشه بسیار پیچیده صهیونیست ها بوده برای تضعیف و مهارِ گسترشِ قدرت ایران و سرکوب کامل نیروهای مقاومت در منطقه و در نتیجه بهانهای برای گسترش و ادامه جریان اشغال گریِ صهیونیست ها. حضرتعالی چه اندازه این تحلیل را قبول دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به نکاتی که رهبر معظم انقلاب در ۱۴ خرداد و در نماز جمعه نصرفرمودند توجه بفرمایید روشن میشود اگر مبارزان غزه پیشدستی نکرده بودند امروز دیگر موضوعی به نام فلسطین در میان نبود. آنها نقشهای داشتند که برای همیشه فلسطین را نابود میکردند و به همین جهت رهبر معظم انقلاب فرمودند ۷ اکتبر یک معجزه بود و فرمودند حتی معلوم نیست جریان نظامی حماس میدانست که چه کار دارد میکند و یا بعداً معلوم شد. موفق باشید
سلام علیکم: شما در یکی از صوت هاتون فرمودید که: مجرد مانع حضور مجرد نیست. اما در پاسخ زیر میفرمایید که: جایگاه یک فرشته مانع جایگاه فرشته دیگر میشود. کدام یک درست است؟ با تشکر! متن پرسش سلام استاد: در شرح ده نکته فرمودین که ماده مانع حضور مجرد نیست ولی مانع حضور ماده است، حالا در عالم مجردات فرمودین فرشتگان مانع حضور خدا نیستن جون خدا برای عالم قدس هست یعنی در خود عالم مجردات فرشتگان مانع حضور هم هستند؟ اگه نه پس چرا دوباره یک عالم به عالم مجردات اضافه کردین؟ حقیقت امام زمان برای کدام عالمه؟ متن پاسخ باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! فرشتگان هرکدام در محدودهی خود میتوانند حاضر باشند و جایگاه هر فرشتهای مانع حضور جایگاه فرشتهی دیگر است. ولی حضرت مهدی «عجلاللّهتعالیفرجه» حامل همهی اسماء الهی و حاضر در همهی عوالماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید سعی کرد هر کدام از نکات را مبتنی بر مبانیِ سخن و اشاراتی را که به مبانی می کند دنبال کرد. آری! مجرد، مانع حضور مجرد نیست ولی هر کدام در جایگاه و مرتبه خود حاضرند و این طور نیست که در عرض همدیگر باشند. پیشنهاد می شود در این رابطه اگر ذوق دنبال کردنِ مسائل فلسفی را دارید، به کتاب شریف «بدایه الحکمه» و شرح یکی از اساتید مانند آقای امینی نژاد رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله. اکثر مردم، تحلیلگران و فعالان داخلی و خارجی که نگاه ملی، کلان و جهانی به مسائل دارند از حضور آقای قالیباف در لبنان تقدیر و حمایت کردند! دشمنان که از این اقدام قالیباف در شوک فرورفته، ساعات اولیه ترجیه دادند سکوت، اختیار کنند اما به تدریج اکانت ها و رسانه های عصبانی آنها نتوانست ذلت این تحقیر را تحمل کند! اما جریان مشکوک سوپرانقلابی که در جبهه انقلاب نفوذ کرده اند همچنان فضای انتخابات را به گروگان گرفته اند و از هر بهانه ای برای تحریف - تقطیع - تفسیر به رای، سعی بر انحراف در تشخیص اذهان و تحمیق مردم را داشته! همچنان برخلاف هشدارهای موکد امام خامنه ای در حفظ وحدت ملی در این شرایط حساس و سرنوشت ساز نه تنها در جبهه انقلاب بلکه در تمام فضاهای سیاسی کشور جزء اولویت های واجب و فوری باید باشد! اما ظاهرا برنامه ثابت این جریان سیاسی نفوذی، همان بدعت لجن پراکنی و دوقطبی سازی در جبهه انقلاب و ایجاد شکاف و تضعیف نظام، انقلاب، جمهوریت و میدان را دنبال میکنند، مسیری را در پیش گرفته اند که در حال ذبح امنیت و منافع و مصالح عالیه نظام پای اهداف پنهان سیاسیشون هست! به قول امام خامنه ای، شیوه دشمنان ما اینست با اختلاف افکنی، سیاه نمایی و دوقطبی سعی دارن تحولات کلان مثبت داخلی و خارجی را به حاشیه برده و احسان ناامیدی و ضعف و تزلزل در جبهه انقلاب، احساس شود! وقتی ردّ پای این جریان سیاسی را طی این مدت دنبال میکنیم لیدرهاشون، با رسانه های پروژه محور از هر تصمیم سازی و تصمیم گیری کلان! از هر تحول و اتفاق مثبت که باعث خشم و عصبانیت و شوک دشمنان میشه با تحریف و تقطیع و جعل، موضوعات کلیدی و راهبردی را دست مایه اختلاف و تفرقه و دوقطبی سازی برای تضعیف جبهه انقلاب قرار میدن! بارها هم تاکید کردیم خطر سیر ثابت در شیوه خلاف شرع، خلاف قانون، خلاف تقوا و خلاف منویات امامین انقلاب که باعث عبور از خطوط قرمز منافع، مصالح و امنیت ملی ایران، جبهه انقلاب و مقاومت میشه! هرگز یه اشتباه عادی و اختلاف سیاسی ساده نباید لحاظ کرد! یا اینکه پای جریان تحجر و خوارج انقلاب درمیانست یا پای جریان نفوذ تشیع انگلیسی و صهیونیسمی. ما وقتی از جریان سعید جمهور میگیم برخی سریع جبهه گیری میکنند و واکنش تند و افراطی نشون میدن! بارها هم گفتیم موضوع ما ابتدا به ساکن شخص آقای جلیلی مطرح نیست بلکه مخاطب ما جریان سیاسی که لیدرهای آن بعضا به مراکز قدرت، رسانه و فرهنگ وصل بوده و عموما از طرفداران و حلقه اولی حامیان موثر آقای جلیلی هستند! اما نگرانی مضاعف ما نیز عدم مرزبندی آقای جلیلی با خط و ربط انحرافی و خطرناک این جریان سیاسی است! سکوت، انفعال و بیعملی آقای جلیلی نسبت به جریان سعید جمهور که ایشان را در معرض و مظان اتهامات زیادی قرار داده و ترس از تکرار احمدی نژادیسم توسط جریان سعیدجمهور در این شرایط حساس و سرنوشت ساز هستیم! متاسفانه ایشان برای برون رفت از این بن بست سیاسی و تطهیر فضای غبارآلود، هیچ موضع گیری، روشنگری و شفاف سازی نکرده اند و همچنان ترجیه میدهند در سایه باشند! جریان سعید جمهور همان جریان احمدی نژاد ساز است که سعی دارند با همان شیوه احمدی نژادیسم، با دوقطبی سازی! لجن پراکنی! اختلاف افکنی! تضعیف، پروژه کوچک سازی جبهه انقلاب را عملیاتی کرده تا ایشان (جلیلی) همچنان بی رقیب جبهه انقلاب باشه! تا به وقتش از وی بعنوان حلقه اتصال با مراکز و کانون قدرت بهره برداری کنند! همین جریان سعیدجمهور که پشت سر احمدی نژاد پنهان شد، با عَلَم کردن شعارهای انقلاب، اسلام، ولایتمداری، عدالتخواهی، استکبارستیزی و صهیونیسم ستیزیِ به تدریج بهترین فرصت برای دشمنان فراهم شد تا پروژه نفوذ فرهنگی و سیاسی در نقاب نفاق اسلام سیاسی از بدفهمی و دیرفهمی جریان اصولگرای حاکم، در دستور کارشان قرار گرفته و عملیاتی شود! پروژه نفوذ سیاسی، فرهنگی و امنیتی در جبهه انقلاب خیلی حساب شده دوباره مثل هشت ساله احمدی نژاد در حال تکرار است! همان زمان احمدی نژاد، هرچه مطالبه کردیم! هرچه هشدار دادیم! هرچه اعتراض کردیم! انتقاد کردیم! اخطار دادیم! که از جریانی که بدعت لجن پراکنی! دوقطبی سازی! اختلاف افکنی! تخریب و سیاه نمایی را در جبهه انقلاب تشدید کرده مرزبندی کند! موضع گیری کند! اعلام برائَت و شفاف سازی نماید! اما او نیز مصلحتش در سکوت، سکون، انفعال و بیعملی بود! جریان احمدی نژاد ساز، وقتی احمدی نژاد را معجزه هزاره سوم معرفی و اطاعتش را اطاعت خدا و نظر کرده امام زمان برای انتخابات معرفی اش کردند! کار بجایی رسید که او را فراتر از زمان و بالاتر از رهبری در راهبری کلان و مدیریت جامعه جهانی معرفی اش، کردند و به تدریج با دوقطبی احمدی نژاد - رهبری بی سابقه ترین ضربه به جبهه انقلاب، تحمیل شد!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار خوب شروع کردید و از حساسیت جنابعالی نسبت به حضور در کلیت انقلاب، بسیار لذت بردم و همان طور که می فرمایید ملاک ما نسبت به هر شخص و هر جریان، حضور در تاریخی است که با انقلاب اسلامی آغاز شده و همان طور که عرض شد https://eitaa.com/matalebevijeh/17794 حضور جناب آقای دکتر قالیباف در لبنان و در نشست اجلاس رؤسای مجالس اسلامی بسیار برای ما ارزنده بود. انعکاسی بود از جنس حضور حاج قاسم سلیمانی و سید مقاومت، و مطمئن باشید همین روح و روحیه در جناب آقای دکتر جلیلی نهفته است و اگر طرفداران این دو عزیز بنا دارند در کنار آن ها فرقه درست کنند؛ ربطی به آن عزیزان ندارد و بنده در انتخابات مجلس تذکری که به آقای رائفی پور از سر دوستی و دلسوزی دادم؛ آن بود که فراموش نکنیم جناب آقای دکتر قالیباف فرزند انقلاب می باشند. عرایضی در این رابطه در جواب سؤال شماره 38652 داده شد. موفق باشید
با سلام: آیا درست است که بگوییم که حقیقت محمدی بالفعل است که چهارده معصوم (ع) پس از تولد با آن اتحاد وجودی بر قرار میکنند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته خوب و قابل توجهی است. موفق باشید
سلام و درود خدمت استاد عزیز: جهت مشاوره مهمی مزاحمتون میشم. سالی که قرار بود دبیرستان انتخاب رشته کنم با اینکه علاقه بسیاری به رشته های علوم انسانی داشتم (بخصوص ادبیات و فلسفه) اما به دلیل شرایط خانوادگی و انتظارات دیگران و بی اطلاعی خودم مجبور شدم رشته تجربی رو انتخاب کنم و بعد از پایان دبیرستان، رشته پزشکی دانشگاه اهواز قبول شدم که برای خانواده و دوستان یک موفقیت بزرگ بود ولی از همان روز اول حس میکردم آدم اینجا نیستم، تا اینکه در ایام دانشگاه خدا توفیق آشنایی با مباحث شما را نصیب بنده کرد و همین سرآغاز تحول جدی زندگی من و همه دیگرانی که به لطف شیوع مطلوب این مباحث در دانشگاه بود به نحوی که امروز که در روزهای پایان سی سالگی هستم در یقینی نسبت به انقلاب به سر میبرم که با فکر انقلاب اسلامی میخوابم و بیدار میشوم، البته این به این معنا نیست که کسی هستم و خود را منی میپندارم! که نیستم و همیشه از همین طریق سایت مشکلات و گیر و گورهایم را با جنابتان به پرسش گذاشتم، اما آن یقین تاریخی را نیز انکار نمیتوان کرد. علی ای حال در سی سالگی و پس از پایان پزشکی عمومی و گذراندن دوره های طرح و سربازی و ازدواج و تشکیل یک خانواده مستقل، دیگر عامل بیرونی بر انتخاب هایم تاثیر جدی ندارد و حیران انتخاب راهی هستم که چهل سالگی که ایام رشد و تکامل است اگر به عقب بنگرم حسرت از دست رفتن این ده سال را نداشته باشم. ده سالی که انتهایش ان شاءالله به بهترین نوع بندگی در ساحت اجتماعی که خدا مدنظر دارد بیانجامد. اینجاست که دست به دامن شما شده ام که ادامه مسیر را چگونه انتخاب کنم که پاسخگوی آن نیاز و درد حضور در ساحت انقلاب باشد. مثلا بر این باورم من هم درجات بعدی پزشکی را ادامه ندهم کسانی هستند که آن جاهای خالی در نظام را پر کنند اما اگر در امتداد همین علاقه و استعدادی که دارم و این را نیز لطف خدا میدانم، به مباحث علوم انسانی بپردازم توفیقات بیشتری هم برای خودم و هم شاید آینده جامعه داشته باشد و چه بسا نیاز جامعه اسلامی برای نیل به تمدنی توحیدی به این مباحث بیشتر نباشد کمتر نیست. حال چند سوال مشخص ۱. آیا با توجه به توضیحات بالا مصلحت میبینید که به مباحث علوم انسانی ورود کنم یا خیر؟ ۲. در صورت مثبت بودن سوال اول، آیا لازم میبینید تحصیلات آکادمیک هم داشته باشم یا خیر؟ ۳. در صورت نیاز به تحصیلات آکادمیک شما چه رشته ای را پیشنهاد میکنید که ذیل آن بتوان بیشترین ظرفیت را جهت گفتگو با مخاطبان ایجاد کرد، فلسفه یا جامعه شناسی یا مورد دیگری؟ ۴. با توجه به زمینه پزشکی پیشنهاد میکنید از این مباحث دریچه ای به علم و بخصوص پزشکی باز کنم، یا با توجه علاقه و تلاش های قبلی ام در زمینه شعر و ادبیات بیشتر در آن زمینه تلاش کنم؟ ۵. در نهایت ما را از دعای خیر خود فراموش نفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این لطف خداوند است که علاقه به امور معنوی و معرفتی را در قلب شما ایجاد کرده است و چه خوب است که خود را آماده کنید برای اُنس طولانی با قرآن از طریق تفسیر شریف «المیزان» و شرح صوتی آیت الله جوادی ۲. شاید اگر خودتان بتوانید در این مسیر وارد شوید گرفتار محدودیتهای برنامههای کلاسیک دانشگاهی نشوید. ۳. در آن صورت رشته فلسفه و کلام خوب است. ۴. هر دوی آن ممکن است و افراد پزشکی را داشتهایم که در میدانهای معرفتی نیز میدانداری کردهاند. ۵. ان شاءالله که در امورات خود نتیجه کامل بگیرید. موفق باشید
با سلام: چرا شما سخنان راوی مستند شنود را در حد توهمات پایین آوردید و از اثر گذاری آن بین جوانان (لاقل چند تن از دوستان خود بنده) کاسته اید؟ در حالی که خود حاج آقا عمادی و حاج آقا امینی خواه کاملا از صحبت های تجربه گر به وجد آمدن و براشون تازگی داشته و به گفته ی خودشان بینهایت از آنها استفاده کرده اند؟ اونوقت شما این تجربیات را توهمات آن فرد میدانید؟ صرفا میفرمایید اینگونه تجربه ها مواجه با نفس است و نه مواجه با مراحل اصلی انتقال به برزخ!! خب اوکی قبول، ولی صحبت های ایشان که میرفت تاثیرات زیادی روی جوانان در دوری از گناه و ترس از شیطان بگذاره را وقتی شما توهم میخوانید از اثر گذاری اش کم میشود و تمام زحمت های حاج آقا امینی خواه را هم به هدر می رود واقعا کجای حرفهای تجربه گر مشکل داشت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال وظیفه بنده آن است که نظر خود را بدهم و به ما دستور دادهاند نمیتوانیم با اعتماد به چنین احوالاتی که برای افراد پیش میآید؛ امورمان را تنظیم کنیم. هرچند ممکن است آن افراد، افرادِ محترمی باشند بخصوص که بنده به جناب حاج آقا امینیخواه به جهت زحماتی که میکشند و اطلاعات خوبی که دارند؛ ارادت میورزم. موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد معظم (زید عزه) و آرزوی سلامتی و توفیقات روزافزون؛ دو نفر از خواهرانم که هر کدام بیش از ۳۳ سال دارند، در گذشته بنا به فضای مذهبی خانواده اهل حجاب و نماز و روزه و اعتقاد به عقاید شیعه بودند، پس از ورود به دانشگاه و بعد از آن تحت تاثیر فضای اینستاگرام و امثال آن و ازدواج با همسری که اهل نماز نبود و متاثر از رسانههای بیگانه بود، ابتدا حجاب را کنار گذاشتند و هم اکنون با صراحت دم از عدم اعتقاد به نبوت و امامت میزنند و معتقدند عقل انسان و فطرت او برای زندگی درست، کافی است و وقتی ایشان را ارجاع به منابع علمی میدهیم به هیچ وجه حاضر به مطالعه و پذیرش ادله نیستند. حتی از من میخواهند که حرف شبهه افکنان را گوش دهم و مرا متعصب و جاهل میدانند. در فقه شیعه، کسانی که منکر نبوت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و امامت ائمه علیهم السلام شوند، کافرند. آیا خواهرانم که تحت تاثیر مسائل گفته شده به این مرحله رسیدهاند، کافر محسوب میشوند؟ آیا مستضعف فکری نیستند؟ در صورت استضعاف فکری، باز هم مشمول حکم کفر و نجاست هستند؟ برکاتتان مستدام
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این مائیم و آینده ای بس طوفانی که اگر خود را با عمق معرفتی که در آخرین دین هست آشنا نکنیم و در همین رابطه با دیگران حقایق را در میان نگذاریم، باید نگران بود. بیحساب نیست که رهبر معظم انقلاب در بیاناتی که با مبلغین و طلاب حوزههای علمیه سراسر کشور داشتند فرمودند که نگران تبلیغ هستند. در مورد نکته آخر، آری! این افراد که میفرمایید واقعاً مغرض نیستند بلکه تحت تأثیر تبلیغات دشمن و کوتاهیهای ما میباشد و به همین جهت فرموده اند حکم کافر را ندارند. موفق باشید
با سلام: دو سوال دارم. ۱. آیا احد همان الله ذاتی است؟ ۲. در آیه «و لله اسماء الحسنی» آیا منظور «احد» است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. موفق باشید
سلام و عرض ادب این پیام را شب جمعه و در صحن حرم امام حسین می نویسم. بنده به شدت از خودم و شرایطم و امکان تغییر در روحیاتم ناامیدم. پسری ۱۱ ساله دارم که به دلیل رفتارهای غلط خودم و همسرم در این ۱۱ سال، آسیب های رفتاری دارد. اعتماد به نفس ندارد، کمی سطح ادب اش پایین است و ... امشب در حرم امام حسین آمدم که عهدی کنم که رفتارم را تغییر میدهم عصبانی نمیشوم، تحقیر نمیکنم و ... ولی ناگهان به خودم آمدم که چند بار میخواهی عهد کنی؟ و واقعا حس میکنم دیگر تغییر من غیر ممکن است و این مساله به شدت آزارم میدهد. اگر این بچه به خاطر سوء رفتار من و همسرم راه زندگی اش کج شود چه باید بکنم؟ دیگر زیارت رفتن چه مفهومی دارد؟ روضه گرفتن و روضه رفتن و ... چه فایده دارد وقتی قرار است تغییری نکنم. چه کنم استاد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بنده نمیتوانم نظر بدهم. عنایت داشته باشید این سایت در محدوده سؤالات کاربرانی میتواند جوابگو باشد که مباحثِ مطرح در سایت را دنبال کردهاند و برایشان سؤالاتی پیش آمده. و لذا این سایت نمیتواند جوابگوی این نوع سؤالات برای کاربران محترم باشد. موفق باشید
سلام علیکم: از خواندن و گوش دادن به کتابها و اصواتی مانند برهان صدیقین، حرکت جوهری، معرفت نفس و... قرار است که چه چیزی بدست آوریم؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به خود انسان دارد. اگر احساس کند برای معنابخشی به خود، معارفی اینچنینی برای او مفید است؛ باید به این نوع معارف رجوع کند وگرنه همان عباداتی که شریعت الهی متذکر انسان میشود و او احساس میکند خود را در آنجا معنا میبخشد؛ او را کافی است. موفق باشید
با سلام: در بحث برهان صدیقین آیا درست است بگوییم هر کمالی مانند: علم، قدرت، نافع، قابض، باسط، باطن، اول، آخر و...، به جامعیت در عین وجود، وجود دارد؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مشروط به آنکه بین صفات ذات مثل علم و حیات با صفات فعل که مربوط به نسبت خداوند با مخلوقات است، بتوانیم جدا کنیم. موفق باشید
سلام علیکم استاد: خسته نباشید. در کتاب خویشتن پنهان تفسیر مختصری از آیه: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» کردید. حال با توجه به این آیه، منتی که خداوند بر سر شهدا میگذارد، جز این است که زندگانی آنها طوری است که میتوانند در همین عالم دنیا اثر گذار باشند؟ با توجه به شفاعتی که شهدا دارند آیا این تفسیر مختصر برای این آیه مناسب نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته که بحث بیش از این حرفها میباشد. قصه، قصه حضور شهدا در نزد خود و در تاریخی است که شروع میشود و آنان در آن تاریخ تا قیامت حاضرند به بودنی که ذیل اراده الهی میباشد و به همین جهت شهدای کربلا اصرار داشتند در کنار حضرت امام حسین «علیهالسلام» شهید شوند تا در دلِ آن شهادت، امروز در کنار حاج قاسم سلیمانیها قرار داشته باشند. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: ببخشید سوالی که از خدمتتون داشتم اینه که خیلی از افراد و مراکز نظرسنجی پیش بینی کرده بودن که اگه آقای جلیلی به نفع آقای قالیباف کنار برن در همون دور اول آقای قالیباف پیروز می شن و در غیر این صورت در دوگانه جلیلی و پزشکیان این آقای پزشکیان است که پیروز رقابت است و همینطور هم شد. حالا سوال من اینه که جناب جلیلی که ادعا دارن همه ی کارها رو بر اساس کارشناسی ها و نظر دانشگاهیان انجام می دهند پس چرا همان دور اول کنار نرفتن؟ اصلا فرض کنین آقای قالیباف به خوبی آقای جلیلی نباشه ولی به هر حال از جبهه ی انقلاب بود و بهتر از این بود که حالا کار دوباره تا ۸ سال دیگه دست اصلاح طلب ها بیفته.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد طرفین بحثهای زیادی کرده اند. به نظر میآید خوب است به نکتهای که آقای ثابتی در کانالشان از قول آقای علیرضا کمیلی آوردهاند هم فکر شود. https://eitaa.com/sabeti/3977. موفق باشید
دل و دلدار را کشتند یا دلداده را کشتند؟ قدح را سرنگون کردند وقتی باده را کشتند کجایی باغبان؟ گاهی هرس کن بوستانت را که پیچکهای پیچیده درختی ساده را کشتند کجایی ای شبان؟ این زوزه کار گوسفندان است که گرگان (گوسفندان) سیّدی افتاده را کشتند نمازت باطل است ای عابد، از سجّاده ات برخیز که بار دیگری آن کوفیان سجّاده را کشتند نماز خویش را بشکن؛ به خونخواهی قیامی کن که در بین اذان مردم موذنزاده را کشتند پ.ن: تقدیم به همه نژادپرستها و قومیتگراها و تکفیریها و جاهلان مقصّر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. آری! آنگاه که جهل نسبت به تاریخی که در آن هستیم، میداندار باشد؛ و ما باز خود را از کوتاهیها تبرئه میکنیم. پیشنهاد میشود اگر بتوانید سروده های خود را به صورت صوت در آورید، بیشتر مؤثر خواهد بود. موفق باشید