بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
38036

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: استادعزیز در بحث نفی منیت و ودوری جستن از حب نفس و خودیت که منشا غضب و سوء خلق هست و اینکه در روایات آمده که اگر کل مردم شهر جمع شوند و عرضه دارند که شما بدی اگر ناراحت شوی از مانیستی یا اینکه برسر پیامبر زباله خاکستر می‌ریختن و موارد بیشمار دیگری از این قبیل می‌خواستم باعنوان مثالی به پاسخ تمامی سوالاتم در مورد نفی غضب و نفی حب النفس برسم. شخصی صبح از خواب برمی‌خیزد باخانمش روبرو می‌شود به او سلام می‌کند او می‌گوید سلام و زهر مار چرا جورابات اون گوشه افتاده خیلی کثیف وو نامرتبی احمق بی شعور. اون شخص هیچی نمیگه و میگه باید کظم غیظ کنم هیچی نمیگه و سرشو میندازه پایین و میره لباساشو میپوشه و میره سرکار تو محیط کار یکی بهش میگه تو غلط کردی که اون وسیله رو گذاشتی اونجا بیشعور عوضی تو خیلی نفهمی (و حال آنکه افراد زیادی این مکالمه رو دارن میشنون) و با دست هلش میده و اون میخوره زمین و اون شخص میگه اگه من حرفی بزنم منیت هست و نباید چیزی بگم سرشو میندازه پایین و میره شخص دیگه ای از راه میرسه وبهش میگه خاک برسرت کنن حقته که هرکی از راه میرسه بهت میگه بیشعور و توهیچی نمیگی و سرتو میندازی پایین و میری چون جواب هیشکی رو نمیدی و میگی میخام برمنیتم غلبه کنم همه میزنن توسرت و هرچی دلشون میخاد بهت میگن. دوباره سرشو میندازه پایین و میگه چون بهم گفت خاک توسرت اگه جوابشو بدم و ناراحت بشم نتونستم بر هوای نفس و حب نفس غلبه کنم از اون گذشته دچار خشم و غضب میشم دوباره راهش رو میگیره و میره چند قدمی بیشتر جلو نمیره که یکی دیگه میاد و با پا میزنه پشت پاش و میخوره زمین با خودش میگه باید کظم غیظ کنم حضرت علی آب دهان تو صورتش پرتاب کردن هیچی نگفت که به هوای نفسش غلبه کنه منم باید از ایشون یاد بگیرم و با این شخص دعوا نکنم راهش رو میگیره میره و یکی از راه میرسه یه سیلی محکمی تو صورتش میزنه و فرار میکنه با خودش میگه خدایا یه سیلی کم بود یکی دیگه بهم بزن. صورتش سرخ میشه از سیلی ولی هیچی نمیگه راهش رو میگیره و میره تو یه جمع خانوادگی وقتی چیزی میگه یه نفر تو اون جمع بهش میگه تو خیلی بیخود کردی که این حرف رو زدی آشغال فلان فلان شده عقل نداری تو مگه. چند تا فحش تو اون جمع هم بهش میده و اون پیش خودش میگه تو جمع بهم توهین کردن اگه باهاش دهن به دهن بشم دچار خشم و غضب میشم خدا داره منو امتحان میکنه پس هیچی نمیگم که دچار غضب نشم یا میشینه تو اون جمع و سرش رو میندازه پایین و خورد میشه یا اینکه با جمع خدافظی میکنه. پیش خودشم شاید بگه من خوار شدم اما اشکالی نداره نباید هیچی بگم چون خدا اگه غضبناک بشم بر من غضب میکنه. (قابل ذکر هست که این شخص شخص محترمی هست و درنهایت عقل هم هست وهیچ کسی هم نمیدونه که این شخص آدم فوق العاده مومنی هم هست هیچ کسی نمیدونه) رفتار این شخص به نظر شما درسته؟ اگه اشتباهه بفرمایید که رفتارش چجور باید باشه که با تعالیم اسلامی که تو ذهنشه و اینکه مدام میگه نباید غضبناک بشم جور دربیاد و هرکسی از راه میرسه تو سرش نزنه و اونم بخاطر غلبه بر غضب و حب نفس چیزی نگه. لطفا مفصل توضیح بدید که وقتی مواجه میشه با این افراد بهشون چی باید بگه وقتی این رفتارها رو باهاش میکنن. این سوال، سوال خیلی از دوستانی هست که تو جلساتتون شرکت میکنن. لطفا مفصل جواب بدین تا با غضب روبرو نشیم. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته که در مسیر دفاع از حق باید هر سختی و توهینی را تحمل کرد. ولی این به معنای این نیست که از حفظ عزت نفس خود کوتاهی کنیم و از خود دفاع ننماییم. معلوم است که باید مخاطب ما بفهمد کار او غلط بوده است مگر آنکه سطح ما سطحی نباید باشد که همسنگ ِ افراد دون‌پایه شویم. و این نیز باید در راستای حفظ عزت نفس باشد. کسی حق ندارد عزت ما را نادیده بگیرد و ما نیز نباید نسبت به عزت نفس خود حساس نباشیم. حداقل اگر نمی‌توانیم و یا صلاح نیست مقابله کنیم باید نسبت خود را با چنین افرادی جدا کنیم. موفق باشید

37922

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب: یک سؤال ذهنم رو درگیر کرده. اگر قشری در یک جامعه احساس کنند که عقل کل هستند و همه جریانات باید بر اساس تفکرات این جامعه (که غالبا متحجرانه و سنتی است) پیش برود؛ این جامعه در نهایت به کجا خواهد رسید؟ علت عمده تنفر مردم عادی از قشر به اصطلاح انقلابی و بسیجی همین رفتارهای از بالا به پایین این افراد است. هیچ گشایشی در خود ایجاد نمی کنند. همین که فکر می کنند بر حق هستند، باعث شده است که رشد اندکی داشته باشند و بقیه مردم را جز عده ای جاهل نبینند. ببینید من می‌دانم که انقلابی اصیل تنها امام خامنه ای (مدظله العالی) و کسانی شبیه شهید رجایی و شهید قاسم سلیمانی و شهید مطهری (رحمة الله علیهم) هستند؛ ولی کسانی که سنگ این افراد را می‌زنند در سنت غرق شده اند متاسفانه. سر رأی دادن به جلیلی یا پزشکیان، افرادی که حامی پزشکیان بودند را جاهل خطاب کردند و ضد انقلاب و غیره و غیره؛ با این درصد از خود برتر بینی چه امیدی به این قشر هست؟ جوانان دانشگاهی از این قشر متنفرند، چرا؟ چون خودشان را، تفکرشان را، عقیده شان را برتر می دانند. خود را عقل کل می پندارند. این یک اختلال بزرگ در جامعه ماست! چگونه حل شود و چگونه مردم از این افراد افراطی عبور کنند؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان‌های متدیّن، انسان‌هایی هستند که در عین رعایت دستورات دین، نسبت به بقیه گشوده اند و دلسوز دیگر افراد می‌باشند و در این‌که بعضی از افراد به ظاهر متدین چنین نیستند، حرفی نیست ولی از تبلیغات دشمن نیز نباید غفلت کرد که حرکت بعضی از افراد به ظاهر متدین را برجسته می‌کنند و به بقیه سرایت می‌دهند تا موجب چندگانگی بین افراد جامعه شوند. راهِ حل قضیه آن است که ما به خود آییم و تصوری که دشمنان ما از ما ایجاد کرده‌اند را از بین ببریم. ملاحظه نمودید که متأسفانه آقای پزشکیان طوری نسبت به آقای جلیلی سخن گفتند که حقیقتاً چنین نیست هم چنان که عرض شد، آقای دکتر جلیلی شخصی است که با عرفان به خصوص با عرفان حضرت امام آشنایی خوبی دارند و عموما چنین افرادی انسان های گشوده ای هستند https://eitaa.com/soha_sima/3979 موفق باشید.

37731

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

در کتاب «مطلع عشق» نوشته دکتربانکی نوشته معرف ازدواج باید دارای خصوصیات زیر باشد، متدین، فهیم، آگاه به مسائل ازدواج، رازدار، و متعهد. استاد اولا این خصوصیات را کمتر کسی دارد دوما تو این وضعیت اصلا وقت این حرفاست چه به درد میخوره و از انطرف ما مگر نه اینکه برای احیای دینی نمی‌جنگیم که باید در تمام امورشان جاری باشد، الان چقدر دختر و خانواده دختر به هر کسی دارن رو میاندازن برای ازدواج دخترهاشون و از آنطرف چقدر میرن این کشور اون کشور واسه ازدواج و یا اونطرف ازدواجشون صورت میگیره، و چقدر آسیب داره اتفاق میافته برای همین موضوع.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال مائیم و زندگی با همه فراز و نشیب‌ها. آری! در حد ممکن باید تدابیر لازم را انجام داد ولی با اینهمه دو نفری که در میدان ازدواج کنار همدیگر قرار می‌گیرند، با درک همدیگر و گذشت نسبت به هم می‌توانند محبت را تمرین کنند تا زندگی معنا پیدا کند. موفق باشید

37624
متن پرسش

سلام استاد: احوال عجیبی است وقتی من و امثال من به آقای رییسی رای دادیم اما ارادت خاصی بهش نداریم، نقد هم داریم فقط میدونیم کارهای خوبی کرده، از عصری که گفتند گم شده هول عجیبی پیدا کردم شب شاید دو ساعت خوابیدم همش منتظر خبر بودم خدا می‌داند بعد از شنیدن خبر شهادتشان تا چند روز چه به من گذشت. این چه احوالیست؟ چرا قبل اینکه ایشون دچار این سانحه بشند، چنین ارادتی نسبت به ایشون نداشتیم؟ اگر تلویزیون بیشتر از خدمات ایشون می‌گفت یا به نحوی مطلع می‌شدیم این حال بی تفاوتی قبل شهادت باز هم بود؟ یکدفعه چه رخداد که خبر مفقود شدنشون اینقدر منقلبمون کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این‌طور نوشتم: کجا است آن قلمی که گزارشگر قلب‌هایی باشد که در این دروان حقیقتاً متوجه نظر به حقیقت‌اند، در آینه شخصیت مردی که وقتی در آن صبح، خبر شهادت او را دادند؛ صبح بیداریِ وجدان‌هایی شد که از داشتن آن غافل بودیم؟!! داشته‌هایی که تنها در نسبت با انسان‌های بزرگ و معنوی آشکار می‌شود. انسان‌هایی که اشاره به حقیقت دارند. آری! حقیقتی که تنها در آینه‌ها ظهور می‌کند و ما فهمیدیم وعده «سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى» چه وعده‌ای است و خبر از چه می‌دهد. آیا شهید ابراهیم رئیسی بزرگ حکایتی از حکایت‌های حقیقت این دوران نبود و نیست؟!! و آیا حکایتِ «باز شهید رئیسی» از او به گوش نمی‌رسد؟!! گویا وجدان‌های تاریخیِ مردم ما متوجه کسی بود که این‌چنین باشد که شهید آیت الله رئیسی بود و با خبر شهادتش معلوم شد آنچه ما در این تاریخ در پی او بودیم، کسی جز آن مرد نبود و حال مائیم و راهی که با آن شهید پیدا شد. موفق باشید    

37555

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: بر اساس آنچه که در پاسخ ۳۷۵۴۹ دادید. آیا با عدالت خدا سازگار است که آن طفل بدون امتحان در دنیا به مقامات معنوی برسد و به بهشت برود ؟! با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به عین ثابته آن طفل، آنچه در جان خود او و در اراده اولیه او هست، او را جلو می‌برند. موفق باشید

37435
متن پرسش

«السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللّٰهِ فِي أَرْضِهِ، وَحُجَّتَهُ عَلَىٰ عِبادِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ». جلسه ۲۶ ام «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» را چند وقت پیش استماع کردم. یکی از حضار عزیز به پرسش جناب کمیل از امیرالمؤمنین سلام الله علیه در مورد چیستی حقیقت اشاره کردند. ۱. این سوال و حیرت برای بنده پیش آمد که اصلاً چرا جناب کمیل در محضر پرتو تابان و درخشانِ خورشیدِ حقیقت، از حقیقت پرسش می کند؟! این خیلی عجیب به نظر می رسد. و گویا تفسیر حقیقی «هو الظاهر و الباطن» را در همین گفت و گوی جناب کمیل با امام می توان به نظاره نشست که چگونه در محضر حقیقتی که برای او ظاهر است احساس پنهان بودن حقیقت را می کند و در نتیجه پای پرسش به میان می آید. ۲. استاد جنابعالی اگر در محضر مولی الموحدین علیه السلام بودید چگونه با ایشان گفت و گو می کردید؟ (پرسش شماره ۲ بیشتر برایم اهمیت دارد)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین جهت که جناب کمیل نتوانستند در محضر آینه حقیقت، حقیقت را بیابند؛ او را از صحابه متوسط حضرت دانسته‌اند. در حالی‌که به نظر می‌آید در محضر آن حضرت که آینه حقیقت‌اند باید گفت: «چون یافتمت جانان / بشناختمت جانان» و این امر مهمی است که انسان متوجه باشد حقیقتْ امری متافیزیکی نیست که با سؤال معلوم شود. در همین رابطه جناب مولوی می فرمایند:
گر نپرسی زودتر کشفت شود
مرغ صبر از جمله پرّان تر بود
فهم این که بعضاً شرایطی در میان می باشد که سکوت، معرفت بخش تر است، مسئله بسیار مهمی است. لذا جناب مولوی می فرمایند:
چون گهر در بحر گوید بحر کو؟
وآن خیال چون صدف دیوار او
گفتن آن کو حجابش می شود
ابر تاب آفتابش می شود
اگر انسان در این موارد در موطن سؤال باشد، در موطن رجوع به مفهومِ واقعیات است. در حالی که مفهوم، نوعی آگاهی از چیزی است که انسان بدان آگاه است و این غیر از حسّ آن چیزی است که واقعیت دارد. این جا باید دوگانگی بین «آگاهی» و «آگاهی از آگاهی» رخت بربندد و فقط تمام وجود انسان، آگاهی به حقیقت باشد. گفت:
جان شو و از راه جان، جان را شناس
یارِ بینش شو نه فرزند قیاس
این جا باید فقط «دیدن» شد و به وسعت خود و به وسعت جهان در خود و در عالم حاضر گشت، بدون ابژه کردن جهان. در این حال انسان تماماً «دیدن» است در عین معرفتی که تمام وجود او را فرا گرفته است. موفق باشید     

 

37306

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض تسلیت ایام شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام: سوالم درباره تحلیل فلسفی زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی علیه‌السلام است. آقایان حکما می‌فرمایند وقتی نفس به فعلیت کامل خود رسید نیازی به بدن ندارد و در سیر مرگ طبیعی بدن را ترک گفته، بازگشت او به آن بدن امکان نخواهد داشت. چون قوه‌ای در کار نیست تا با تعلق به بدن بخواهد به فعلیت در آید. در قیامت بدن به تناسب آن نشئه از حیات برای روح خلق می‌شود. در این هم مشکلی نیست. اما در این دنیا چطور معجزه آن حضرت قابل تحلیل است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زنده‌کردن مردگان توسط حضرت عیسی «علیه‌السلام» به عنوان معجزه آن حضرت، غیر از رجعتی است که جهت به فعلیت‌رساندنِ قوه‌هایی است که هنوز توسط شخص رجعت‌کننده به فعلیت نرسیده، بلکه با معجزه آن حضرت، انسانِ رحلت‌کرده زنده می‌شود تا حضور آن فرد به قدرت معجزه نشان داده شود. موفق باشید

37277

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و نور و رحمت الهی تقدیم به پیشگاه حضرت حجت ارواحنا له الفدا. معنی این جمله که بزرگان می‌فرمایند (قرآن را با حزن و با صدای خود الله بخوانید انگار که همان لحظه به خود تو وحی می‌شود و فقط برای تو نازل شده) یعنی چی؟ التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که با مدّ نظرقراردادنِ این نکته که در رابطه با قرائت قرآن قرار داده‌اند، ورود کنیم، آرام‌آرام به لطف الهی برای انسان پیش می‌آید آنچه باید پیش آید. موفق باشید  

37108

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم/ دلنوشته ای از همراه و دلسوز برادران و خواهران عزیزم در رابطه با حالاتی که بر ما می‌گذرد, باشد که با شناخت بهتر خود امیدوار و شاداب و محکم تر در زندگی قدم برداریم تا خود را برترین بسازیم ان شاءالله. با عبرت و تجربه عرض می‌کنم ما غالباً غم هایمان بخاطر قرار نگرفتن در جایگاه درست نفسمان است! یعنی نه می‌توانیم با ایمان گذشتگان خود را بنا کنیم و نه با روح تمدن مدرن و در بین این دو همواره سرگردانیم پس هر یک را ناچاراً انتخاب کنیم خطایی از ما سرخواهد زد به اسم گناه پس بار گناهی را در خود حِس می‌کنیم که رنج آور است اگر بهشت می‌خواهی باید خود حقیقی ت را بیابی. گناه جهنم به بار می‌آورد و چشیدن رنج جهنم درد شدیدی را می‌چشاند، این لطف خداست! اگرچه اوایل خودم از این مسئله ناراحت می‌شدم اما اگر این باعث شود جایگاه اصلی برای استقرار خود را پیدا کنیم، تا بزرگتر از هر دو روان رایج در عالم بشویم چرا بد بخوانیمش اگر مُسلَم است انسان با رنج پرورش پیدا می‌کند؟! این ها را تجربه بخوانیم برای کمال! و عبرت بگیریم تا راهی مسیر درست خود شویم تا روشن شود صراط انقلاب اسلامی ما را انسانهایی بسیار برتر از شرق و غرب و مقلوب هر تمدنی خواهد کرد ما مرکز تمدن اسلامی و در مرکزیت هر تمدنی غنچه و اوج آن تمدن شکوفاست. به ما علمی برتر از علوم تجربی و عقلی برتر از هر عقل عالی رایج و قلبی مستحکم تر از هر مضطربی عطا می‌بخشد و راه انس با حقیقت را که عبودیت است درست نشناختیم. مشکل ما این است نمی‌دانیم در پَسِ تعریف مدرنیته از یک انسان امروزی چه انسان بزرگی را دارد مخفی می‌کند برای همین است که رشدمان را انکار می‌کنیم در نتیجه رشد نمی‌کنیم. شما خودتان پادشاهی هستید برتر از حسودانِ اَبَر قدرت که اصرار دارند با خار کردن شما نگذارند بزرگیتان را بیابید تا مجبود نباشند خارتان شوند. حرف آنها این است برای شما در عین گول زدنتان که می‌گویند: کوچیکتم تا بزرگ نشی! نمیخوام خبر بیاد که یه روز شاه کُشت وزیر!. آیا می‌بینید؟ آنها نمی‌خواهند شما رشد کنید برای همین دوست دارند برده باشید البته با حرف های گول زدنانه، ولی ما داریم بزرگ می‌شویم دشمن چشمش کور باد... . این زاغ با صد شرمساری از گلستان می‌رود این خماری از سَرِ ما می‌گساران می‌رود (شعر از رفیق غمخوار ما حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه).

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به گفته شما « در پَسِ تعریف مدرنیته از انسان امروزی، چه انسان بزرگی دارد مخفی می‌شود» و از این جهت کافی است متوجه تاریخی باشیم که در آن به‌سر می‌بریم. انسان آزاده نشان می‌دهد که بر هیچ امر و باور باطلی سر فرود نمی‌آورد، امور باطلی که انسان را همچون بردگان از خود بیگانه می‌کند و انسان را به نام زندگی در گورستانی خاموش فرو می‌برد، زیرا جرأت نمی‌کند در راستای رجوع به حقیقت در مقابل هر امر و باور باطلی همچون «متعمّقون» ایستادگی کند. 
اگر زندگی همان حضوری است که انسان هم‌اکنون خود را در بیکرانه وجودش به سوی او احساس می‌کند، به همان معنای احساس فقر ذاتی و فقیر الی الله‌بودن، هر چیزی که می‌خواهد ما را از چنین حضوری باز دارد، دشمن ما می‌باشد، حتی اگر در قالبی مقدس عرضه شود و به نام اخلاق بخواهد ما را از آن حضور و از آن زندگی محروم کند. موفق باشید
 

37017

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تبریک ایام شعبانیه: آیا این امکان هست که کاربر محترمی که سوال شماره ۳۶۸۸۸ را مطرح کرده اند بشناسیم؟ بنده سوال را اینگونه نام گذاری کردم: «حرکتی ملهم از اربعین در دل شهر ومحله با تفاوتهایی» لینک سوال: https://eitaa.com/lobolmizan/15388 وهنگام مطالعه این ابراز پاسخ دهنده ی ارجمند هم برایم شورانگیز بود «...چه اندازه برای خود بنده شادی‌بخش است وقتی در برقراری چنین موکب‌هایی شرکت داشته باشم و سهیم باشم.» موفق باشید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤال کننده هیچ آدرسی از خود نداده است حتی شماره موبایل. و در سایت به عنوان ناشناس خود را معرفی کرده. موفق باشید

36889

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: بنده هر موقع خواب می‌بینم خودم رو نمی‌بینم خودم رو درک می‌کنم انگار صحنه ی خواب من جسمانیتی از من درش نیست من فقط هستم که صحنه رو میبینه میترسه میدوه و... ولی یکسری خودشون رو میبینن مثلا میبینه آدمی که از عرض خیابون رد شد خودشه علت این تفاوت چیه؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد که بیشتر جنبه تعبیر خواب دارد، علمی و ورودی ندارم. موفق باشید

36879

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرانقدر: ببخشید پرسشی داشتم. یادگیری ساز موسیقی مانند سه تار یا سنتور اشکال دارد؟ و تاثیرات وضعی دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌فرمایند یادگیری و استفاده از ابزارهای موسیقی ذاتاً حرمت ندارد. حرمت آن به استفاده نامشروع آن است که منجر به فتنه و فساد گردد به همان معنایی که در مجالس لهو و لعب به کار می‌رود. موفق باشید

36744

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا این حرف عرفان را اثبات نمی‌کند که می گویند وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت. وحدت همان ذات و کثرت (علم، قدرت، حی) آیا عبارت بالا نوعی وحدت وجود است؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود، در ذات خود عین وحدت است در عین آن‌که در مظاهر مختلف به ظهور می‌آید بدون آن‌که بین «مظهر» و «ذات» دوگانگی پیش آید مانند قوای نفس، مثل بینایی و شنوایی که در عین ظهور در چشم و گوش، از نفس جدا نیستند. موفق باشید

36683

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: دوستان عزیزمان بحث هایی می کنند تحت عنوان تمایلات انسان و معتقدند انسان دارای دو گونه تمایل هستند تمایلات برتر تمایلات کمتر. تمایلات برتر مثل اطاعت از خدا توجه به وجدان و.... تمایلات کمتر مثل میل به گناه و.. و معتقدند در هر صورت انسان داره با تمایلات خودش مبارزه می کنه! گاهی با تمایلات برتر مبارزه می کنه تا بتونه بره سراغ تمایلات کمتر و گاهی با تمایلات کمتر مبارزه می کنه تا بتونه بره سراغ تمایلات برتر. استاد عزیز این صحبت ها تا چه اندازه صحیح است؟ آیا می توان گفت رفتن به سمت اطلاعت خدا و محبت خدا و پرهیز از گناهان یک میل است؟ یا یک نیاز است؟ یا بهتر بگم انسان جز خدا نمی خواهد! آنهم نه به میل بلکه به نیاز و فقر و تعلق و به مأوا و... آیا میل از هوای نفس سرچشمه نمی گیرد؟! آیا جواب به هوای نفس ولو برای اطاعت از خدا نوعی دوری از خدا نیست؟! آیا میدان دادن به هوای نفس نیست؟ یا اینکه گناهان را میل کمتر معرفی کنیم، به عبارتی قبح زدایی از گناه نیست؟! آیا میشه گفت واقعا انسان ها میل به گناه دارند؟ انسان میل به گناه داره یا اینکه انسان ذاتاً فریب میخوره و گرفتار گناه میشه و اساسا گرایشی به گناه نداره، بلکه این هوای نفس و شیطان است که برای انسان تمایلی به گناه ایجاد می کنن. ممنون میشم توضیح بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انس با حضرت پروردگار یک نیاز است و در عین حال، جان انسان مایل است که در این انس قرار گیرد و این میل، غیر از هوای نفس است. این همان، گرایش فطری است که در جای خود، خداوند آن را در انسان قرار داده است. بنابراین با انس با خداوند نه‌تنها نیاز به اطاعت را در خود رشد می‌دهیم، جواب عالی‌ترین تمایل را که همان نیاز فطری‌مان می‌باشد را داده‌ایم. موفق باشید 

36456

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و درود بر استاد ارجمند که همواره برکت وجودتان را شکر می‌گویم. استاد بنده از منظر جوانی که همواره شوق دینداری را در وجود خود حس می‌کرده ام ولی چیزهایی مانع این می‌شده که وارد دینداری شوم خواستم نکته ای را در مورد دینداری با جنابعالی در میان بگذارم و نظرتان را جویا شوم. گاهی در ذهن جوان امروز ما، دینداری به عنوان یک پگیج یا بسته تصور می‌شود که اگر دینداری را انتخاب کرد مجبور است کل این بسته و پگیج را قبول کند که البته در این بسته اینقدر مسائل فقهی از جمله حلال و حرام و مستحب و ثواب و غیره در هر امر کوچکی وجود دارد که وقتی دینداری را انتخاب کرد بیشتر از آنکه اصل دینداری را زندگی کند و تجربه کند خود را مواجه می‌بیند با این مسائل و توصیه های شرعی گسترده و انجام اعمال متناسب با آنها و در عین حال با کمبود وقت و تمرکز و حوصله. آیا به نظر شما این فقه و مسائل فقهی ما که اینگونه فربه شده است که برای کوچکترین چیزی حکم فقهی دارد خود مانعی نیست برای روی آوردن جوانان به دینداری؟ مگر جز این است که اصل دینداری ما را از مقام سرکشی به مقام بندگی و عبودیت برساند و ما حضور خدا را حس کنیم و همواره و در همه لحظات با خدا به سر ببریم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! دینداری امری نیست جز رجوع به خدایی که در عین بیکرانگی بسی متعالی است و برای رجوع به خودش، راهی از طریق انبیای الهی در مقابل ما گشوده است که همان معارف عالیه و اخلاق فاضله و احکام شرعیه است و جایگاه احکام شرعی را فقه و فقیه تعیین می‌کند برای رجوع به خدا. و این‌جا است که بعضاً همه دین تبدیل به احکام می‌شود در حالی‌که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌واله» فرمودند: «بُعِثْتُ بِالْحَنِیفِیةِ السمْحَةِ السهْلَةِ؛» من به آیین استوار و بدون انحراف و راحت و آسان مبعوث شده‌ام». آری! بالاخره ادب عبودیت، رعایت احکام الهی است همان‌طور که در جواب سؤال شماره 36455 عرض شد، ولی نه آن طور که موجب تحجّر و توقف گردد. موفق باشید

36216

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

اینکه باید دل را خالی از غیر خدا کرد و وابسته به غیر خدا نبود که خدا و حق، خود را نشان دهد. سوالم این است من بعنوان یک خانم کارمند مبلغی از حقوقم را ذخیره می کنم برای پس انداز و یا خرید آنچه علاقه دارم از جمله طلا. پوشاک و یا موارد دلخواهم آیا برای جدایی از وابستگی های دنیایی و غیر خدا باید جلوی این هوای نفس را بگیرم و هیچ پس انداز نکنم؟ هیچ پولی ذخیره نکنم؟ اگر پس انداز نکنم چه کنم و در چه راهی صرف کنم؟ خیرات، انفاق کنم؟ به همسرم بدهم برای رفع امورات زندگی؟ (البته که ایشان هم اختیار این مقدار را به خودم سپرده اند اما خوب بخاطر اینکه دوست داشتم پولم برای خودم باشه ایشان هم حرفی ندارند) پس تکلیف علایق چی میشه؟ یعنی باید از هرچه علاقه داریم بگذریم؟ تا چه حد باید از دنیا و تعلقات دنیا گذشت؟ ممنون میشم راهنمایی بفرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که زن و شوهر در این زمانه باید هر دو نفر تلاش کنند مایحتاج زندگی را با امکاناتی که هر کدام دارند، تأمین کنند؛ امر درستی است. و در اینکه برای نیازهای منطقی، پس‌انداز داشته باشیم، امر معقولی است. می‌ماند که خود را مشغول پس‌اندازها و یا خریدهای غیر معقول نکنیم و از توفیقات فوق‌العاده که در خدمت به خلق از طریق کمک به نیازهای آن‌ها پیش می‌آید، محروم شویم. موفق باشید

36199

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد طاهرزاده بزرگوار: شخصیت و آراء علمی آقای دکتر داوری اردکانی را چطور ارزیابی می‌فرمایند؟ اینکه ایشان علم و دین را تفکیک می‌کنند و مسائل علمی و مسائل عملی را جدای از هم معرفی می‌کنند و می‌گویند موضوع این دو مباین است، باعث بی اعتبار شدن آراء ایشان نزد استاد طاهرزاده نمی‌شود؟ پرسش آخر هم اینکه آیا استاد کتاب های ایشان را توصیه می‌فرمایند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته خود آقای دکتر داوری مشکل ایشان آن است که مشکل می‌نویسند و به راحتی نمی‌توان متوجه اشارات مطالب عمیق ایشان شد. به نظر بنده آقای دکتر داوری از کم‌نظیرترین متفکران امروز جهان هستند و نمی‌شود کسی در این زمانه وارد میدان تفکر شود و آقای دکتر رضا داوری را نادیده بگیرد. موفق باشید

36114

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: بحث آدم فضایی چیه که تازگیا باب شده. ژنتیک انسانها رو تغییر میدن به اسم آدم فضایی جا میزنن؟ دنیا به کجا داره میره واقعا!!به کجا چنین شتابان واقعا اینجا معنیش مشخص میشه. کی این ظلم به انسانهای تغییر ژنتیک داده شده رو پاسخگوعه. واقعا هنگم. این چه ظلمیه؟ هر چی به اسم حلیم خدا فکر می‌کنم بازم کم میارم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این امور بیشتر در میدان توهّمات انسان‌ها جای دارد، چرا ما خودمان را مشغول این امور بکنیم در حالیکه می‌دانیم عالَم، صاحب دارد و حضرت حق جهان را در دست این نوع افراد قرار نمی‌دهد مگر آن‌که تنها امتحانی در میان باشد تا هرکس  خود را نشان دهد که جایگاهش کجاست. موفق باشید

35632

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد محترم: ببخشید به نظرم می آید ماه محرم با خدا خصوصی تر شدن هست. چرا؟ نقش نوری امام حسین هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. إن شاءالله خداوند با رحمت واسعه خود در مسیر اباعبدالله «علیه‌السلام» راه‌های کشف‌نشده را برای انسان می‌گشاید. موفق باشید

39309

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: پرسشگر شماره ی 39298 هستم. قبلا هم مزاحمتان شده ام. با معرفی گروهی که ۲۰ نفریم. که بنده برای این گروه چنین نیتی کردم. افراد به تعداد دلخواه صلوات و قرآن خوانی بفرستند. مجموع موارد فرستاده شده را از طرف کل اعضا (چه  اعضا فعال باشند چه نباشند) به: پیامبران و شهدا و برای تعجیل فرج امام زمان و به تمامی اموات و همچنین به تمامی افراد جهان (مؤمنان و مسلمانان، حاضر و غایب در این گروه) هدیه می‌کنیم. قربة الی الله هر کسی این بنر را دید ۱ صلوات فرستاد عضو حساب است ان شاءلله. اینجا ان شاءلله گفتم که اگر کسی کافر است این بنر را دید و صلوات فرستاد، بعدا نیاد بگه صلوات های هدیه شده به من کو؟ شما گفتین. میگم من گفتم ان شاءلله.. یعنی اگر خدا بخواهد عضو حساب هستید. فقط یک نکته، من نمیدونم چرا به شدت وسوسه میشم که این گروه را منحل کنم. فقط و فقطم ذهنم درگیر این شده است که در قسمتی که به مؤمنین و مسلمانان جهان هدیه می‌کنیم. امکان ندارد چون آنها زنده اند. در اینترنت حدیث زیاد هست که میگه میشه به زنده ها هم صلوات هدیه کرد و بارها از مرکز ملی پاسخ گویی استان قدس رضوی صحت این نیت را پرسیده ام و بعد این گروه را زدم. ولی بعد مدت ۲۰ روزه که گذشته الان این فکرها به ذهنم میان که میگم شاید احادیث جعلی است. و یک عده سودجو می‌خواستند به خودشان ثواب برسد این حرف را زده اند گفتند حالا ما میگیم، تا به زنده ها هم صلوات بفرستند، اگر شد که چه بهتر اگرم نشد، نشده دیگه و اینجا نیت بنده غلط بشود. یا اینکه تو لایق این گروه نیستی چون گنه کاری پاکش کن. البته گناه خاصی که نه چون ۱۷ ساله روی تخت خوابیده ام. استاد حقیقتا این افکار به ذهنم میاد زیاد. دو روزه گروه رو بستم و به اعضا گفتم این گروه دیگر چنین نیتی ندارد نفرستید. چون هر یک از اعضا نفری ۵۰۰ صلوات هم که در روز می‌فرستادند ۱۰.۰۰۰ صلوات می‌شود. می‌ترسم چیزی به گردن بنده بیفتد که چنین گروهی زدم. ما واقعا درهدفمان مصر هستیم و می‌خواهیم سخاوتمندانه و آگاهانه و صادقانه در راه رضای خدا، این صلوات‌ها را حتما هدیه کنیم و بسیار استقبال کردند خانمها. ولی اگر نیت در قسمت آخرش آنگونه که من فکر می‌کنم غلط باشد چه؟ ولی حقیقتا دلم نمیاد از این نیت دست بردارم. هر وقت برای گروه صلوات می‌فرستم با گریه می‌فرستم. ولی شبانه روز در این افکار هم غوطه‌ورم. از خواب و خوراک افتاده ام و به این نیت فکر می‌کنم. خودم استخاره کردم انبیا آیه ۵۸ آمد. سرانجام [با استفاده از يك فرصت مناسب]، همه‌ی بت‌ها جز بت بزرگشان را قطعه‌قطعه كرد، شايد سراغ او بيايند. نمیدونم تفسیر استخارش چی میشه. استاد بنده یک نیت نگذاشته باشم وسط و همه مردم به نیت اشتباه صلوات بفرستند! چون فقط کانالهای مذهبی، چون تفسیر نور، آیه به آیه استاد قرائتی و تفسیر نهج البلاغه و مشابه اینها بنر میدم یهو زیاد نشن افراد. و نیت غلط باشد! شما میگین افراد باید معرفت داشته باشند و صلوات بفرستند. خب وقتی فرد در کانال استاد قرائتی عضو است پیش زمینه ای از آگاهی و معرفت دارد. در آن کانال صوتهای تفسیر نور استاد قرائتی گذاشته می‌شود. یا کانالهای صوتی استاد شجاعی و پناهیان. اونجاها تبلیغ کنم؟ نظرتون چیه که هدیه به مؤمنین و مسلمانان جهانش رو بردارم. هر چه شما فرمودید. چون الان امام نیست که از او بپرسیم و مطمئن شویم و ز شما نظر میخام چون قطعا اطلاعات و معرفتتان از بنده بیشتر است. یعنی میشه بگیم اگه خدا نخواد به آنها نمیرسه؟ یا بگم امام زمان وکیل هستند اگر می‌داند در نیت دست ببرد. یا کلا به نیابت از امام زمان یا یک شهید باشد گروه که اگر می‌خواهد در نیت دست ببرد. چون اینجا هم برایم جای سوال است که آیا همچین حرفی که می‌زنم درست است؟ از ابتدا که گروه را ساختم گفتم به نیابت از بهترین شهیدی که در این عالم هست باشه و من فقط مدیرم همین. چون بنده که قابل نیستم. لطفا کتابی در مورد اینکه معصوم تا چه مقدار در جهان اجازه دارد آیا اجازه دارد در نیت افراد هم دست ببرد. تا من ازشون بخوام این‌کار رو بکنن برا نیتم. نمیدونم در این قسمت گیجم با سوالات نادانانه انگار! خوبه گروه رو کم باز بذارم. تا، فقط سرمون گرم مستحبات نباشه. به هر حال من تا زنده ام می‌خاستم اینکار رو بکنم و برم. دوست داشتم با کمک از کانال‌های مذهبی افراد فعال را به هزار نفر برسانم. چون حقیقتا سخت است تبلیغ. سرم را بند کار بیهوده نکرده باشم؟! و اینکار واقعا ذخیره ی قبر و قیامت همه باشه. ولی نیاز به یک همراه دارم که راهنمای ام بکند. اگه تکه آخر نیت را برداریم که هدیه به مؤمنین کل جهان است چون زنده اند چطوره!؟ از کودکی به من می‌گفتن فقط به اموات میشه هدیه داد. حقیقتا تازه متوجه شدم که به افراد زنده هم ثواب اعمال مستحب را میشه هدیه داد. اگه من گفتم هدیه به همه مومنان جهان گردن شما؟ یعنی شما اینقدر مطمئنینن؟ اون دنیا اعضا نیان بگن چرا نیت آخرش غلط است. حقیقتا شرمنده ام که وقت شما را گرفتم. التماس دعا

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه می‌فرمایید که سیرۀ علمای ما به این شکل‌ها نبوده است، هرکس در نزد خود در انتخاب ذکری که با آن بتواند برای خود و دیگران ورود کند، وارد می‌شده است و امثال جنابعالی سعی بفرمایید به کمک دوستان شرایط تبیین حقایق و معارف را در میان آورید به همان معنایی که هر اندازه اهل ایمان در معارف توحیدی خود عمیق باشند، اعمال آن‌ها پذیرفته می‌شوند. اینجا است که خود انسان از درون خود می‌یابد که چه اندازه اذکار وارده بخصوص اذکار ماه رجب، جان او را به سوی حضرت ربّ العالمین روشن و روشن‌تر می‌کند. موفق باشید

39270

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر استاد طاهرزاده عزیز و خدا قوت: استاد امروز تفسیر و توضیحات شما رو درباره آیه «تجری من تحت الانهار» رو در یکی از جلسات شرح کتاب معاد خودتون گوش می‌کردم که یک نتیجه گیری کردم میخاستم ببینم درسته یا نه. آب یعنی تجلی توحید و وحدت و درخت تجلی کثرت و تعینات. جاری شدن آب زیر درخت به معنای زیر مکانی نیست بلکه منظور زیربنای آن است مثل یک ستونی که زیر بنا و ماده اصلی آن بتون است و می‌گوییم این ستون با بتون ساخته شده. مخلص کلام اینکه انسان های مومن چون موحد بوده اند عقیده توحیدی آنها به نهر جاری تعبیر شده که ماده اصلی مخلوقات کثیر بهشتی است. یعنی مؤمنین در بهشت تمام کثرات آن عالم را چیزی غیر از جلوه خدا نمی‌بینند هم خودشان را هم دیگر مؤمنین و هم فرشتگان و درختان و تمام نعمتهای بهشتی را جلوه خدا و بصورت یگانگی و وحدت توحیدی می‌بینند. هرچه می‌بینند و می‌شنوند و حس می‌کنند اسما خداست. همان وحدت در کثرت و کثرت در وحدت. استاد ممنون میشم راهنمایی کنید. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله متوجۀ نکتۀ خوبی شده‌اید بخصوص به این نکته که جان انسان در بهشت در اوج یگانگی با خود می‌باشد و این‌که هرچه می‌بیند می‌شنود. سعی بفرمایید بحث معاد را تا آخر جلو ببرید تا ان شاءالله خودتان در نزد خود متوجه جواب این پرسش‌ها باشید. موفق باشید

38955
متن پرسش

 سلام استاد: بازهم خداوند درب حزبش را به رویم گشود، مادرم فاطمه الزهرا حزب الله را به رخم کشانده و گفت با زبان بی زبانی فردا مال ماست، بَه بِه این شور و حال، گویی اکنون را دیدم که ذوالفقار با همان مرام و مردانگی خودش چگونه رنگ و رخ این بد شکلان یعنی این دلقک های آمریکایی را فرق سر شکافته است و کار را تمام کرده است. اکنون چه حرف هایی که با من ندارد، اکنونی که کینه دارد از بنی اسرائیل، اکنونی که قاطعانه به من می‌گوید: گردن زدن این اسکلت های حیوان صفت و آبروی انسان بر، را با تو!! دلیل نوشتنم این بود که همین حال یه حسی بهم گفت: ببین اکنون را که پوزۀ اسرائیل با خاک یک سان شده است. یا علی مدد 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اکنونت، مبارک باد. حقیقتاً همان‌طور که می‌فرمایید مائیم و چنان حضوری که جبهه حق در مقابل باطل به زیباییِ تمام در مقابل‌مان گشوده شده تا معنای زندگی را به تعبیر شهید سنوار عزیز؛ در دل طوفانی که طوفان الاقصی نام گرفت، پیدا کنیم. یحیی سنواری که در وصیت‌نامه‌ای که منسوب به اوست؛ از سنگ‌هایی می‌گوید که اولین کلماتی بودند در برابر جهانی که نسبت به آن‌همه خیانت به مردم فلسطین، سکوت می‌کردند و در نتیجه حقیقتاً آن مرد توانست دیوارها و میله‌های زندان را افقی و نوری ببیند که راه آزادی را روشن می‌کند، آن هم آزادی که به عنوان ایده‌ای می‌باشد که در دل مقاومت متولد می‌شود. آری! اکنون‌تان مبارک باد که جان‌تان منوّر به کینه‌ای مقدس نسبت به رژیم صهیونیسم شده است. آیا زندگی در چنین حضوری که «اشدّاء علی الکفار» است زیبا نیست؟ موفق باشید      

38924

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و ادب: عطف به مقاله معرفت نفس از دیدگاه ملّاصدرا و افضل‌الدین کاشانى از مصطفى عزیزى علویجه صادق لاریجانى سوال دومی هم داشتم آیا مراتب کمال از منظر صدرا دقیقا همان مراتب معرفت نفس است؟ چنانچه در مقاله ذکر شده: «مراتب معرفت نفس نخستین مرتبه از مراتب معرفت نفس، از دیدگاه حکمت متعالیه، مرتبه مثالى و خیالى است. در این مرتبه، نفس انسان با چشم خیالى و مثالى اش حقایقى را مشاهده مى کند که از حواس ظاهرى پنهان هستند. این حقایق غیبى، خویش را در لباس تمثّلات و صورت هاى مثالى، بر نفس انسان مى نمایانند. در مرتبه دوم معرفت نفس، سالک به شهود حقایق عقلى بدون صورت مثالى و مادّى مى پردازد. او در این مرتبه (عقلى)، حقایق سرّى و انوار غیبى را مشاهده مى کند. مرتبه سوم معرفت نفس، و نهایت سیر الى اللّه، «فناء فى اللّه» مى باشد. در این مرحله، سالک کوه انانیّت را درهم مى شکند و «خود» و خواسته هاى خود را نمى بیند. وى در این مرحله، تنها چشم بر خداوند مى دوزد و در او فانى مى گردد: فیظهر له اَنوار سلطان الاحدیة و سواطع العظمة و الکبریاء الالهیة فیجعله هباءً منثورآ و یندکّ عند جمال اللّه تعالى جبلُ إنّیته، فیخرّ للّه خرورآ و یتلاشى تعیّنه فى التّعیّن الذاتى و یضمحلّ وجودُه فى الوجود الالهى و هذا مقام الفناء و المحو. در این مرحله از معرفت نفس، سالک به هیچ چیز به عنوان امرى مستقل نگاه نمى کند؛ بلکه همه چیز را رشحات فیض خداوند و عین فقر و وابستگى به او مى بیند. در این حالت است که عارف دچار «هَیَمان» و «حیرت» و سرگردانى در عظمت و شکوه خالق هستى مى شود. تعبیر دیگر درباره «فناء فى اللّه» این است که عارف، پس از عبور از عالم مثال و عقل خود به مرحله اى مى رسد که فقر وجودى خویش و عین الربط بودن اش به حق تعالى را شهود مى کند : إنّ وجود کلِّ شىء لیس الّا حقیقة هویّته المرتبطة بالوجود الحقّ القیّوم... فاِذن ادراک کلّ شىء لیس الّا ملاحظة ذلک الشىء على الوجه الّذى یرتبط بالواجب من ذلک الوجه الّذى هو وجوده و موجودیته. اگر سالک در مقام «فنا و محو» باقى بماند و به مقام «بقا و صحو» بازنگردد، او در مقام «جمع» باقى مانده و از خلق به سوى حق، محجوب و پوشیده است و این به سبب محدودیت گنجایش وجودى اوست که نمى تواند به حالت «صحو» بازگردد. امّا، بالاتر از این، مقام «صحو بعد المحو» و «نظر به تفصیل در عین جمع» مى باشد: و فوق ذلک مرتبةٌ اُخرى یرجع فیها إلى الصحو بعد المحو و نَظَرَ اِلى التفصیل فى عین الجمع و وسعَ صدرَه الحَقّ و الخَلق... بحیث لم یکن افعاله حجابآ عن صفاته و لا الصفات عن ذاته بل کان مشاهدآ للّه تعالى فى کلّ ما یسمع و یَرى و ملاحظآ لوجهه فى کلّ ما یظهر و یخفى. سالک در این مرحله، با اینکه مستغرق در جمال و کمال حق است، به خلق بازمى گردد و در هر چیزى که مى شنود و مى بیند، حق تعالى را مشاهده مى نماید.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. و این حکایت از آن دارد که چه اندازه «معرفت نفس» میدان وسیعی را در راستای درک حضور انسان در مراتب مختلف می گشاید و چرا مردانی همچون علامه حسن‌زاده این اندازه در رابطه با انسان و معرفت نفس تأکید دارند. در ضمن جناب کاشانی آن عارف کامل در مقدمه «منازل السائرین» نکاتی در این رابطه فرموده‌اند که خلاصه آن را در جواب سؤال شماره 38920 می‌توانید ملاحظه کنید. موفق باشید

38491

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: پیرو پرسش شماره ۴۸۴۴۳: از امام باقر (ع) پرسیدند: کمترین چیزی که بنده به آن مشرک می شود چیست؟ ایشان فرمودند: هرکه به هسته ای بگوید سنگریزه و به سنگریزه بگوید هسته و به آن متدین گردد. منبع: {کلینی، اصول کافی، ج 4،‌کتاب ایمان و کفر، باب شرک،‌ح 1.} تفسیر منظور کلام حضرت چیست؟ با تشکر. سلام علیکم منظور و هدف اصلی از این کلام بیان فاسد بودن اعتقاد نادرست است هر چند در ظاهر ناچیز و کم ارزش باشد. سنگریزه بودن هسته و یا هسته بودن سنگریزه موضوع کلام نیست بلکه فقط مثالی برای موضوعی ناچیز و نامربوط و نا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال اگر متن عربی آن روایت بود بهتر می‌شد نظر داد. موفق باشید

38416

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: آیا درست است که بگوییم: «وقتی من دستم را بالا می‌برم قدرت را می‌بینم. وقتی ماشین حرکت می‌کند من قدرت را می‌بینم. وقتی جاذبه زمین را می‌بینم که اشیا را نمی‌گذارد بالا بروند، من قدرت را می‌بینم. الکترون را می‌بینم که مجبور است به گرد هسته دور بزند من قدرت را می‌بینم و...مثال های زیاد دیگر. من در این صحنه ها و مظاهر قدرت را دیدم. قدرت صفت ذاتی خداست. صفات عین ذات هستند. نتیجه آنکه من خدا را در مظاهر دیدم.» آیا مطالب بالا درست است؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیاری از این نوع قدرت‌ها می‌تواند نسبی و اعتباری باشد و آن‌طور که در «برهان صدیقین» روشن شده، قدرت خداوند، ذاتیِ او است. موفق باشید

نمایش چاپی