سلام استاد طاعاتتون قبول. پیرامون تجاوز به زنان آواره در بیمارستان شفا و سپس کشتار آنها، به نظرم از مرگ فرزند هم برای یک زن سخت تر باشد. خدا میداند چقدر تصور جنایات صهیونیستها سخت است چقدر سخت است با این اخبار وحشتناک زندگی کردن، اولیاء الهی چطور با این شرایط باز هم تسلیم و رضا به قضای الهی هستند؟ بگویید بلکه نفس وامانده من و امثال من نسبت به خدا بدگمان نشود. چطور مردم غزه دارند میبینند اجساد شهدایشان فاسد میشود و جانوران از آنها میخورند باز هم زندگی میکنند؟ چطور میتوانند با فجایج باز هم زندگی کنند؟ قحطی و گرسنگی و دسترسی نداشتن به امکانات اولیه زندگی مثل لباس یا جای امن یا حتی امکانات پزشکی خیلی سخت است. داغ عزیزان، در خرابه زندگی کردن و... چه بگوییم که جز درد چیزی نیست. امام زمان چطور تاب میآورند؟ به اهل بیت امام حسین خیلی بیحرمتی شد اما تجاوز از هر جنایتی برای زن عفیفه سخت تر است. چطور تاب بیاوریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که ملاحظه میکنید عرایضی ذیل سؤالات شماره 37262 و 37273 شد. حقیقتاً ما به تعبیر رهبر معظم انقلاب با اوج جنایات روبهرو هستیم در عین حیرت از عظمت و صبر و ایمان مردم غزه. حقیقتاً باید از خداوند تقاضا کرد راهی برای مقابله با چنین جنایات عظیمی مقابل ما بگشاید. مانند جبههای که در کربلا گشود که شهادت، همراهِ آن بود در کنار اسارت زن و فرزند. در موضوع غزه، باید به اوج ایمانی فکر کرد که بتواند با چنین رذالت عظیمی مقابله کند. و نمیدانم آن ایمان، چه ایمانی است که شهادت در دلِ آن سادهترین اقدام است؟!! موفق باشید
با سلام: در کتاب معرفت نفس و حشر در باب معاد فرمودید که عده ای به معاد جسمانی عنصری اعتقاد دارند. عدهای همانند اشراقیون به معاد مثالی اعتقاد دارند. شما معاد مورد نظر ملاصدرا را خارج از این دو دانستید. منظور شما را درست متوجه نشدم. اگر میشود کمی واضحتر از معاد مورد نظر ملاصدرا توضیح دهید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. معاد جسمانی در نگاه صدرایی، معادی است که روح انسان در هر مرتبه و مقامی بدون جسم نیست، ولی جسمی مناسبِ آن مقام. در این مورد عرایضی در جزوه «چگونگی حیات بدن اخروی» https://lobolmizan.ir/leaflet/171?mark=%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%DA%AF%DB%8C شده است. موفق باشید
بسم رب مهدی صلواتاللهعلیه هر جا سستی پیش میآید؛ و هر کجا به بنبست میشویم؛ هر موقع که بیثمریمان نفسمان را میگیرد و گویا مقصد و افق از پیش چشممان میرود، گفتهاند و شنیدهایم و گاه خود نیاز در اندیشهمان آن را یافتهایم که باید به سرآغاز رجوع کرد. سرآغاز را مجدد به فکر نشست. سرآغاز چگونه است؟ آیا همان است که این شور را در دل ما انداخت که کار و تلاش و مطالعه بیوقفه و جهادی ادامه دادنمان است. اینکه شبها را هم نباید خوابید و باید تلاش کرد. اینها سرآغازمان بود؟ به خویش که رجوع میکنم، میبینم که چنین شوری نگهام میداشت. اما خوب که به خود و گذشتهام رجوع میکنم، آن حالت جهادی کار کردن و تدبیر و طی راه و مطالعه و حضوری که سیدعلیها و حاجقاسمها در آن مستقر بودند نداشتم و تمام همتم را دست و پا زدنی آنهم بیهوده و حتی گاه بر ضد تمام حضوری که دنبالش بودم میبینم. حال به گل نشستهام. به من بگویید منی که گاه در خلوت به حداقل اینکه طلب چنین حضوری دارم دلخوش بودم، بگویید اینها طلب بود یا هوسی بیش نبود؟ حا به سرآغاز چگونه بیندیشم که در طی راهی که در طلبش بودم، در عین نرسیدن حتی اندیشهام برای اندیشیدن به سرآغازی_اگر سرآغاز بتوانیم بنامیم آن را_ که از آن سخن گفتهام را نیز از دست دادهام... به من بگویید چگونه خویش را به بازخوانی بنشینم...
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید نباید گمان کنیم آن حالات صرفاً توهّم بوده، بلکه نفحاتی است که میآید و انسان را در بر میگیرد و افقی میگشاید و سپس برای حضوری دیگر، خود را عقب میکشد. در این مورد خوب است غزل شماره 131 https://eitaa.com/matalebevijeh/16106 را مدّ نظر قرار دهید. موفق باشید
سلام استاد: بنده در ضرورت وجود بلا و سختی برای رسیدن به کمالات بی اطلاع نیستم. منتها اگر بلاها و سختی ها، زمینه ها و بسترهای سیر به سوی کمالات را سلب کرده باشند و به اصطلاح تکامل سوز باشند، اینجا چه باید کرد و چگونه می توان گفت خدا جز خیر ما را نمی خواهد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «تو مگو ما را به آن شه راه نیست / با کریمان کارها دشوار نیست». با کریمی روبرو هستیم که سراسر وجودش رحمت است به همان معنایی که فرمودهاند: مهر خدا به بنده، هفتاد برابر مهر مادر به فرزند است. موفق باشید
سلام علیکم: استاد عزیز در حال حاضر آیا کسی در عالم قیامت یا عالم عقل بجز ملایکه ی مقرب الهی حضور دارند؟ امامان الان در عالم مثال حضور دارند یا در عالم عقل؟ امام زمان اکنون در عالم عقل وجود دارد یا در هرسه عالم؟ آیا عالم عقل همان قیامت است و آیا بهشت و جهنم در عالم عقل هستند و اکنون در آنجا وجود دارند؟ چه کسانی اکنون در بهشت و جهنم سکونت دارند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی رسول خدا «صلواتعلیهوآله» از یک طرف میفرمایند: «الآن قیامتی قائم» و از طرف دیگر حقیقت آن حضرت همان عقل است؛ پس هر آن کس به هر اندازه که از طریق معارف الهی و عبادات ربّانی به آن حضرت نزدیک و نزدیکتر باشد، در عالم قیامت و عالم عقل حاضر است به همان معنایی که عالم برزخ نیز نحوهای از حضور در قیامت است. موفق باشید
با سلام: نیچــــه در چنین گفت زرتشـــت در بخش سه شّر می آورد «شهوات رانی، قدرت خواهی، خودخواهی؛ و اما قدرت خواهی: آموزگار هولناک خوار شماری بزرگ؛ آنکه رویارویِ شهرها و کشور ها موعظه میکند «مرگ بر تو» تا آن که از درون آنان فریاد برآید که «مرگ بر من»... و اما پیر فرزانه آن امام بزرگوار (قدس سره) چگونه گفت روزگاری که «آمریکاست شیطان بزرگ» و همه بگویید «مرگ بر آمریکا» و اکنون میفهمم که آنکه نتواند، آن گوید سرانجام نتواند گفتن که مرگ بر نفس اماره ام و او را تا پایان سر صلح و سازش با خود نباشد!!!!
باسمه تعالی: سلام علیکم: و به همین جهت در ماه رجب که «شهر الله» است، توصیه بر قرائت سوره کافرون میشود تا مرز خود را با اندیشه کفرِ کافران مشخص کنیم بدون اینکه بخواهیم به جنگ کفر و کافر برویم. و لذا در آخر سوره میفرماید: «لکم دینکم ولی الدین» زیرا تا زمانی که جریان کفر به مقابله با جبهه اسلامی ما برنیامده است، به نابودی آن از طریق مقاتله دست نخواهیم زد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: دوستان عزیزمان بحث هایی می کنند تحت عنوان تمایلات انسان و معتقدند انسان دارای دو گونه تمایل هستند تمایلات برتر تمایلات کمتر. تمایلات برتر مثل اطاعت از خدا توجه به وجدان و.... تمایلات کمتر مثل میل به گناه و.. و معتقدند در هر صورت انسان داره با تمایلات خودش مبارزه می کنه! گاهی با تمایلات برتر مبارزه می کنه تا بتونه بره سراغ تمایلات کمتر و گاهی با تمایلات کمتر مبارزه می کنه تا بتونه بره سراغ تمایلات برتر. استاد عزیز این صحبت ها تا چه اندازه صحیح است؟ آیا می توان گفت رفتن به سمت اطلاعت خدا و محبت خدا و پرهیز از گناهان یک میل است؟ یا یک نیاز است؟ یا بهتر بگم انسان جز خدا نمی خواهد! آنهم نه به میل بلکه به نیاز و فقر و تعلق و به مأوا و... آیا میل از هوای نفس سرچشمه نمی گیرد؟! آیا جواب به هوای نفس ولو برای اطاعت از خدا نوعی دوری از خدا نیست؟! آیا میدان دادن به هوای نفس نیست؟ یا اینکه گناهان را میل کمتر معرفی کنیم، به عبارتی قبح زدایی از گناه نیست؟! آیا میشه گفت واقعا انسان ها میل به گناه دارند؟ انسان میل به گناه داره یا اینکه انسان ذاتاً فریب میخوره و گرفتار گناه میشه و اساسا گرایشی به گناه نداره، بلکه این هوای نفس و شیطان است که برای انسان تمایلی به گناه ایجاد می کنن. ممنون میشم توضیح بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انس با حضرت پروردگار یک نیاز است و در عین حال، جان انسان مایل است که در این انس قرار گیرد و این میل، غیر از هوای نفس است. این همان، گرایش فطری است که در جای خود، خداوند آن را در انسان قرار داده است. بنابراین با انس با خداوند نهتنها نیاز به اطاعت را در خود رشد میدهیم، جواب عالیترین تمایل را که همان نیاز فطریمان میباشد را دادهایم. موفق باشید
با سلام خدمت استاد بزرگوارم: اگر لطف کنید و نظرتان را راجع به متن زیر بفرمایید، ممنونتان میشوم. یا اللهُ یا رحمنُ یا رحیم پرسید: به زبان ساده، بصیرت یعنی چه؟ گفتم: یعنی تبعیت و اطاعت کامل از آخرین دستور امام زمان خود. یعنی تا دیروز باید با معاویه بجنگی و الان باید پایبند حکمیت باشی، چون امام طبق شرایط چنین تشخیص داده. یعنی تا الان باید احترام قرآن را داشته باشی، ولی الان باید از امامت اطاعت کنی و بزنی قرآن را پایین بیاوری، چون حیله عمر عاص است. یعنی تا دیروز باید با معاویه بجنگی و امروز باید صلح کنی و به امام زمانت نگویی یا مذل المومنین. یعنی تا چند لحظه قبل باید با سپاه عمر سعد بجنگی، الان باید بروی و برای اطفال آب بیاوری، چون نافذ البصیره هستی. یعنی صبور باشی و زود به خضر نبی اعتراض نکنی که چرا کشتی را سوراخ کرده و یا کودک بیگناهی را کشته و یا دیوار غریبه ایی را تعمیر کرده. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلِ النُّورَ فِي بَصَرِي وَ الْبَصِيرَةَ فِي دِينِي https://eitaa.com/tabeensade
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و تا انسان در زمانه خود و نسبت به آنچه پیش میآید حاضر نباشد، بالاخره گرفتار تحجّر میشود زیرا به حکم «کلَّ یوم هو فی شأن» خداوند در هر زمانه و دورهای در شأنی است و درک این حضور را متحجّرین و روشنفکران غربزده متوجه نیستند. موفق باشید
سلام عرض شد استاد: وقتتون بخیر باشه. بنده در این چند وقته از درس های مدرسه خسته شده ام و به دنبال علم ینفع می گردم که آن را در مباحث از قبیل مباحث شما و لمس کردن حقیقت و ارتباط با آن جستجو میکنم و همین باعث شده که دیگر انگیزه ایی به حفظ کردن و خواندن درس برای امتحان نداشته باشم و همین در نمراتم هم نیز تاثیر گذاشته است درس های مدرسه برای بنده بی معنا شده است ولی با این حال به دانستن و فهم آن به عنوان دانش علاقه دارم و نه به عنوان خواندن و امتحان دادن و نمره گرفتن و از محیط مدرسه نیز بنا بر دلایلی عمومی و اتفاقاتی که در اکثر مدارس در بین بچه ها می افتد و نبود سواد کافی در مورد مباحثی از جنس مباحث شما، آزار میبینم حال با این وجود آیا اگر در فضای حوزه قرار گیرم می توانم به علمی ینفع دست پیدا کرده و در محیطی که جنس اش از جنس مباحث شما و ارتباط با علوم و حقیقت و آدم هایی با تفکری از جنس تفکر خود آشنا شوم و به تکلیف خویش در این زمان عمل کرده ام و راه خوش عاقبت به خیری که حضرت آقا فرمودند خوب درس خواندن یکی از آنها است دست پیدا میکنم یا خیر؟ و آیا از طریق حوزه بهتر می شود در زمان آینده ای که من حضور خواهم داشت خدمت کرد یا از طریق درس های مدرسه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: دروس مدرسه کمک میکند تا ما در جهانی که در این زمانه در آن به سر میبریم حاضر شویم و جایگاه آن دروس از این جهت ارزش خود را دارد و باید جدّی گرفته شود ولی هرگز نباید نسبت به آن علوم محدود شد. میماند حضور در حوزه علمیه که آنهم جای خود دارد و بستگی به خود انسان دارد که اگر علاقهمند به آن علوم باشد، آنجا میدان حضوری است که ما را تا انس با معارف عالیه قرآنی جلو میبرد. موفق باشید
با سلام: وحدت شخصی وجود را باید فهمید یا باید با قلب شهود کرد؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در «برهان صدیقین» عقل، تصدیق میکند همه مخلوقات جلوات وجودیِ اسمای الهی هستند و وحدت شخصیه وجود، ادعایی جز این ندارد. آری! در این بستر با سخن مولای متقیان میتوان همراه شد که فرمودند: «ما رَأيْتُ شَيْئاً إلّا وَ رَأيْتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه» نديدم چيزى را مگر آنكه قبل از آن چيز و با آن چيز و بعد از آن چيز، «الله» را ديدم. موفق باشید
چقدر زیباست که حق را ماورای ابژه و سوبژه ببینیم که همه عوالم را پر کرده و فقط اوست که در صحنه است، هم ابژه و هم سوبژه، نه اوبژه و نه سوبژه! چه حق زیباییست! اما طلب حضور من اینجاست که آیا وحی محمدیِ من عرف نفسه فقد عرف ربه نظرش به سوبژهای که ابژه است شدیدتر نیست تا ابژهای که سوبژه است؟ گویا نفس موضوعیت دارد نفسی که بسیط الحقیقه کل الاشیاء است. یعنی هم ابژه و هم سوبژه ای که از سوبژهی ابژه نما حرارت وجود میگیرد. بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست انگار آغاز پایانی ماست و این دلنشینی و حکایت حب من است به خودم! به خودی که همه حضرات را پر کرده است، کون جامع!
باسمه تعالی: سلام علیکم: امری که به میان آوردهاید توجه به نکات خوبی است البته باز هم به بنیادیترین بنیاد نظر کرد که ان شاءالله مباحث «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» بتواند پیش آورد. موفق باشید
سلام: من خیلی به این فکر میکنم که دیگران تحت تاثیر رفتارهام قرار میگیرن و انسانهای درستی میشن یا میگن چه انسانِ خوبی! برا خودم داستان سازی میکنم. حالا چه خودم تو داستان باشم چه بقیه. بدونِ اینکه قرار باشه کاری برای خودم انجام بدن. یعنی نباشن هم من اون کارا رو انجام میدم. حتی تخیل میکنم و یکی دیگه رو جام میزارم که همچین کاری میکنه و باعث میشه مردم به دین روی بیارن. میخواستم ببینم این افکار و تخیلات ریا هست؟ و برای اینکه از این افکار دور شیم چه راه حلی وجود داره؟ و کلا به چی فکر کنیم؟ چون نمیتونم فکر نکنم حتی کار انجام بدم باید فکر کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله با مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، نکاتی جهت جوابگویی به سؤالاتتان در آن کتاب مییابید. موفق باشید
سلام استاد: مریض بد حال دارم، ممنون اگر دعا بکنید، خراب کردم آقاجان، وقتی ذی القربای من در مضیقه ی مال بود من دلمشغول خریدن و خوردن مارکها و مدرن ها! بودم به خیال خودم، و هیچ خبر از حال خلوتِ خانه آنان نداشتم، وقتی گرفتار غم دنیا بودند و هستند من گرفتار غم آخرت خودم و دنیای آنان نبودم، بلکه من فقط گرفتار غم خودم می خواستم باشم و به کسی جز خودم فکر نمی کردم؛ همین خودی که اینقدر بیچاره و ذلیلم کرده!! از آنطرف خودم باعث غم و مشکل بیشتر آنان هم بودم بعضی وقتها، و اندوه یا مشکلات بزرگی برایشان درست کردم، دلم به کجای دینداری ام خوش باشد دیگر؟ باید اصلا شرم کنم که یا جابر بگویم! شده ام مصداق عینی الذین ضل سعیهم فی الحیوه الدنیا و هم یحسبون ان یحسنون صنعا! دیگر چه جای جبرانی؟ واقعا دیگر چه جای جبرانی؟ چه برای من چه برای آنها.. شدم طلبکار اطرافیانم و طلبکار یکسری آدم دیگر؛ از آنطرف به فرموده امام جواد عزت مومن در بی نیازی اش از مردم است... باور کنید اگر حواسم به این کارهای زشتم باشد و در حضورم بماند اینطور کارهایم؛ آنوقت اگر خدا هم باز ببخشد و به بهشتش بخواندم دلم نمی خواهد بروم؛ جهنم بعضی وقتها طعم شیرینی دارد؛ باید نوش جان کرد تا حال آدم سر جایش بیاید. دعا کنید حالا که من کار مفیدی برای اطرافیانم نکردم و آنها هم گرفتارند خدا گرفتاری دنیاشان را رفع کند که دغدغه شان آخرتشان بشود؛ دعا کنید خدا بیشتر و دائما حال مرا بگیرد؛ من جهنملازمم فعلا تا بعد ببینیم چه می شود، خلاصه اینکه خیلی از این بی خبری احوال ذوی الحقوقم شرمنده ام و افسوس که این شرمندگی خانه در جانم ندارد و شرب مدامم نیست؛ گاهی مست توبه می شوم ولی این مستی افسوس که دوام ندارد و مدام نیست، خودم را دارم بازی می دهم و باکم نیست، وای بر من این من اصلا به درک آقاجان؛ برای رفع اندوه اطرافیانم دعا کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله خداوند راهی برای جبران کوتاهیها مقابلتان میگشاید با تواضع و ایثاری که پیشه میکنید. موفق باشید
با عرض سلام و ادب و احترام: در یکی از سخنرانی های حضرتعالی راجع به عقل و جهل فرمودید که آخرین چیزی که از قلب صدیقین خارج می شود حب آبرو است. پرسشم این است که آیا ما در جمع هایی که بعضاً ما را خیلی تحویل میگیرند در بین رفقا و یک پرستیژ خاصی داریم آیا مجاز هستیم که بعضاً با بعضی از کارها که خارج از شرع نباشد. مثلاً یک شوخی سبک عمدی کمی از غرور و منیت خودمون کم کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بعضی که مشهورند به سالکانِ خراباتی، همین روش را پیشه میکنند. موفق باشید
سلام استاد: سوالی داشتم محضرتون: چرا در سوره ال عمران کلمه بکه بکار رفته و نامهای دیکر مکه گفته نشده آیا کلمه بکه ربطی به اعجاز قرآن و مضرب ۱۹ داره؟ و اینکه تفسیری برای مضرب ۱۹ در قرآن و چراییش هست؟ ممنون از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه میدانم اینکه فرمود: «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ» خواست، ما را متوجه بنیان مبارکی بکند که محل رجوع انسانهای فراوانی است به اعتبار آنکه مطلوب جان خود را در بیت اللّه مییابند و از این جهت: بك در لغت به معنى ازدحام است، زمين كعبه و اطراف آن بواسطه ازدحام مردم بكه ناميده شده. حال آیا رابطهای با مضرب ۱۹ دارد یا نه؟ امری است که باید تحقیق شود. موفق باشید
با سلام: با توجه به مباحث حضور و ظهور در معرفت نفس سوالی داشتم. آیا انسان می تواند به حضور خداوند برسد؟ اگر جواب مثبت است، چگونه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین که انسان وجود خود را که عین ربط به حضرت حق است، درک کند؛ عملاً متوجه حضور حق میشود و ربطی که با او دارد. البته این امر، امر فکری نیست که با سوال حل شود. موفق باشید
سلام و عرض احترام: استاد به دنبال چند منبع معتبر و موثق و هم چنین یکسری کتب برای مطالعه بیشتر راجع به معرفت النفس و مبانی این موضوع هستم برای نوشتن مقاله پایانی سطح ٢ حوزه لطف می فرمایید از راهنمایی تون بهره مند شوم. با توجه به اینکه بیشتر مبانی این موضوع شهودی هست آیا بنده می توانم در حد یک مقاله کوتاه، مطالب نظری با ذکر منابع و عدله های اثبات شده گرد آوری کنم؟ پیشنهاد شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث معرفت نفسِ آیت الله حسنزاده و کتاب «عیون نفس» ایشان و جلد هشتم اسفار جناب ملاصدرا در این مورد میتوانند کمک کنند. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: خیلی ممنون میشوم در رابطه با تفکر در معماری و سکنی گزیدن راهنمایی بفرمایید. آیات ۴ و ۱۸ سوره فتح، از سکینه به عنوان عطای الهی از یاد شده است. «انزل سکینه». با توجه این مساله آیا می توانیم بگوییم سکنی گزیدن امری وجودی و تاریخی است؟ متنی کامل تری را در پیامرسان خدمتتان ارسال کردم خیلی ممنون راهنمایی بفرمایید تا تصحیح و تکمیل کنم. با تشکر از لطف شما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که مقالۀ «عمارت، سکونت، فکرت» از هایدگر متذکر میشود، موضوع سکنیگزیدن نسبتی دارد با حقیقت انسان و چون بشر مدرن نسبت به حقیقت خود گرفتار نوعی بیتفاوتی شده، عملاً نسبت به مسکن و معماری اصیل غفلت نموده به همان معنایی که میدان ظهور سکینۀ الهی را در میدان زندگیِ شخصی خود محدود و یا مسدود کرده. آن نوشته را که مرقوم فرموده بودید، دیدم. دغدغۀ خوبی در آن احساس میشود، حال مائیم و طلوع روحی که متوجه شود معماری چه اندازه مهم است و اهل تفکر در نسبت به آن فکر کردهاند و باز باید فکر کند. کتاب «مجموعۀ مقالات» مربوط به «نگاهی به شهر خلاق» را خدمتتان فرستادم. خوب است نگاهی به آن بیندازید. البته مسئله، بسیار مهمتر از این حرفها میباشد. موفق باشید
جناب استاد: این ویدئو را از این کودک فلسطینی ببینید فکر میکنم به دردتان میخورد و شما را در این عشق متحیر میکند. کلامی که در حضور به زبان ایشان جاری میشود سخن صدق ایست که نمیتوان آنرا نادیده گرفت. تفصیل حقیقتی که اجمالا رخ داده زیباییهای را برایمان در چنته دارد که عاشق دیدنشانیم. https://uploadkon.ir/uploads/d34908_25SnapClip-App-AQOXwnHBJ-erxeLME2BERPipv9nIRq6KYjlbYpu8yZZ0fx1soP5EoJB54p7cgevgrEXvrFWd-j8KYHSDChByywQceo2lftvt3wVfd0U.mp4
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که جهان با همۀ سختیهایش یک راه بیشتر برای بشریت راهِ حقیقت و عبور از مشکلات و حتی به هیچگرفتن مشکلات نمانده است و آن، نظر به شریعتی است که ما را در آینۀ اولیای الهی به سوی خدا که همۀ حقیقت و مقصد است، رهنمون میباشد. موفق باشید
سلام: در سوال ۴۸۷۹ فرمودید بنده هنوز هم معتقدم ما بهحمدالله از اصلاحطلبی عبور کردهایم، سوال مال سال ۹۲ است و ظاهرا قبل از آن نیز معتقد بودید عبور کردیم شاید از ۸۴ یا حتی قبل از آن معتقد بودید عبور صورت گرفته است سوال اینجاست پس چرا در ۱۴۰۳ شاهد جولان اصلاح طلبانیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده آن جریان اصلاحطلبی که بنا داشت مقابل رهبری بایستد؛ عمرش تمام شد و دیگر خود را در میدان اپوزیسیون تعریف نمیکند. آمده است در بستر انقلاب و به دنبال حضوری می باشد که در عین استقلال ایران، وارد نظم جهانی شود به عنوان ژاپن اسلامی. در حالیکه انقلاب اسلامی آمده است تا تاریخ دیگری را بگشاید که جهانی است بین دو جهان. موفق باشید
با عرض سلام و درود خدمت شما استاد گرامی: عذر میخوام من چند روز پیش هم کمکی خواستم و میخواستم در مورد اضطراب شدیدم راهنمایی ام کنید و زحمت کشیدید و راهنمایی کردید ولی من اصلا نمیدونم باید دیگه چی کار کنم من سعی میکنم گناه نکنم و تلاش میکنم نه اینکه موفق بودم ولی دارم تلاش میکنم ولی احساس میکنم هیچ روی تعالی روحم موثر نبوده معرفت میخوام ولی نمیدونم چی کار کنم و همش احساس ترس دارم و شب گهگاهی برای نماز که بیدار میشم با عشق و آرامش نمیخونم و در روز دوباره پر از اضطراب و دلشوره ام هر چه دعا میکنم نمیدونم چرا اثر هنوز نداره. چی کار کنم معرفت نفس پیدا کنم؟ من بیشتر از اینکه از رحمانیت خدا روحم آرام بگیره متاسفانه از صفت آزمایش و غضبش اضطراب یه وقتایی دردونم ایجاد میشه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان جملۀ مشهور در کتاب «ادب عقل و قلب و خیال» از آیت الله حسنزاده «رحمتاللهعلیه» فکر کنید که فرمودهاند بررسی کردهام اگر ذهن و فکر خود را با معارف الهیه مشغول نکنم، ذهنم مرا مشغول خود میکند. در این رابطه پیشنهاد میشود پس از بحث «ده نکته در معرفت نفس» همراه با کتاب و شرح صوتی آن که روی سایت هست، مشغول مباحث قرآنی شوید مثل شرح سوره آل عمران و سوره انعام در عین نظر به خودِ آیات که در حین گوش دادن به مباحث، آیات نیز در مقابل جنابعالی باشد. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: استاد عزیز و بزرگوار خواستم بپرسم اگر حقیقت نوری محمدی (که حضرت رسول در موردش میفرمایند اول ماخلق الله نوری) همان عین ثابته محمد (ص) نیست پس چیست؟ اگر عین ثابته همان حقیقت نوری نباشد آیا یعنی حقیقت نوری همان مظهر اسم الله است یا اینکه نه آن هم نیست. پس چیست؟ ۲. مگر نگفتیم عین ثابته محمد بر تمامی عیون ثابته مقدمتر و محیطتر بوده پس عین ثابته محمد تمام عیون ثابته را بوجود میاورد پس عین ثابته امامان و بقیه عیون ثابته را نیز بوجود می آورد. درست است؟ توضیح دهید ممنونم از شما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که چه برداشتی از عین ثابته داشته باشیم و لذا با توجه به آنچه جنابعالی از آن برداشت کردهاید به نکتۀ خوبی اشاره میفرمایید. و از آن مهمتر همان روایتی است که بدان اشاره فرمودید که آری! اول ما خلق الله نور حضرت محمد «صلواتاللهعلیهوآله» است و مبنای همۀ مخلوقات نور آن حضرت است که در جای خود بحثهای مفصلی از طریق اهل نظر به میان آمده است. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: استاد خیلی وقت است میخواهیم کار رسانه ای را شروع کنیم برای مخاطب جوان و نوجوان با موضوع شخص رهبری واقعا نسل جدید ارتباط شان با آقا اصلا خوب نیست. ولی واقعا نمیدانم چه کنم چون به شدت راجع به این موضوع موضع گیری دارند. در نظرم بود ابتدا با جبهه ی حق و باطل و مقاومت شروع کنیم و در میان اینها غیر مستقیم راجع به رهبری هم پیام بدهیم اما واقعا اراده ی خداوند در این تاریخ چه چیزی است و اولویت با کدام است؟ چطور به این موضوع بپردازم یعنی با چه نگاهی و چه دیدگاهی به موضوع پرداخته شود؟ چه کتاب هایی کمک کننده هست؟ و از یک طرف دیگر قالبی که گفتم شاید زبان این نسل هست فیلم کوتاه باشد؟ نظرتان چیست؟ چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکتۀ خوبی رسیدهاید که با توجهدادنی شاعرانه به جبهه مقاومت، جایگاه بصیرت مقام معظم رهبری را که به نظر بنده در این زمانه، زبانِ هستی میباشد؛ به میان آورید. از سید مقاومت و از شهید یحیی سنوار بگویی و رهبری را که اینان مدّ نظر خود داشتند، ترسیم نمایید. ما نمیگوییم که رهبر انقلاب معصومند، ولی آیا آنچه بر زبان میآورند حکایت الهامات الهی برای هدایت این ملت نیست؟! از امام رضا «علیهالسلام» هست که حضرت میفرمایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده ای از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سینۀ او را گشاده میگرداند. تا در مدیریت خود کوچک ترین لغزشی نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ» در نتیجه آنچنان توانا می شود که در جواب گویی به هیچ نیازی در نمی ماند و غیر از صواب از او نخواهی یافت و به خوبی مصلحت مردم را در نظر می گیرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ» پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأیید الهی است. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: من کتاب حقیقت نوری اهل بیت، وقتی صحبت از این نور میشود چه تصوری از نور داشته باشم؟ آیا همانند نور مادی یا نوری از جنس معنی؟ سوال دوم: در رابطه با نور اسماء الله آیا باید همانند معنی تصور کنم. از اینکه وقتتان را صرف پاسخگویی میکنید، سپاسگزارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شخصیت اولیای الهی آینه و حکایت صفایی است که انسان در آنها احساس میکند با نورانیتی از جنس معنویت که در آنها حاضر است. ۲. یکی از انوار اسماءالله، همین حیاتی است که شما در خود احساس میکنید و یا علمی که در عالمان متعهد درک میگردد. موفق باشید
سلام استاد: با این وضعیت خراب جامعه از نظر حجاب و ماهواره و... مهمانی های دورهمی. آیا از نظر شرعی باید بی مهابا شوهرامون رو آزاد بگذاریم هر مهمانی هر جا، به هر میزان میخواهند بروند؟ یا باید طبق اصولی درست و مشخص و زمانی توافق شده رفت و آمد کرد؟ آخه اینجوری که بخواییم بریم مهمونی ولی کم بمونیم که این خود مایه ی کدورت است. ۱. آیا ما انجام وظیفه کرده ایم و دیگر کدورتی که پیش میاد گردن ما نیست؟ ۲. آیا اگر این تصمیم رو بگیریم که شوهرمان خودش به تنهایی مهمانی برود به هر زمانی و هر نوع پوششی که آن مهمانی دارند. درست است؟ چون من خودم حرص میخورم که همراه او شوم. ۳. بنظرم میاد اعتماد صد درصد کردن در این مورد حماقت است، منکه خودم دارم شرایط رو میبینم آخه چرا پیشگیری نکنم؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته حساسی است که نمیتوان با یک قاعده کلی مسئله را روشن نمود از آن جهت که نه قطع رحم صحیح است و نه حضور در جلساتی که گناهان علنی صورت میگیرد. به هر حال، تذکر به همدیگردادن در جای خود ان شاءالله مؤثر است. موفق باشید
