بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
698
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب خدمت حضرت استاد طاهرزاده در دروس معاد فرموده اید آنچه در عالم برزخ موجود است اعمال انسان که صورت پیدا می کند ، حال سوال این است که کسانی که بعد از تولد و یا در سنین کودکی از دنیا می روند و عملا اعمالی ممتد برای ساختن تن برزخی ندارند ، وضعیت آنها در برزخ و قیامت چگونه است ؟ با تشکر و تقدیم احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: همین‌که در دوران جنینی نفس آن‌ها بدنی برای خود ساخته، یک هویت خاص و مشخص پیدا نموده و به تعبیر ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه» آن کودک همواره با وجود خودش به‌سر می‌برد. و از طرفی وجود و کمال یکی است پس همواره در نحوه‌ای از کمال قرار دارد. موفق باشید
697
متن پرسش
ضمن عرض سلام. در مورد :"سلامٌ علی آلِ یسین" لطفا توضیح بفرمایید. با تشکر.
متن پاسخ
بسمه تعالی . علیک السلام. لطفا به کتاب «زیارت آل یس نظر به مقصد جان هر انسان » رجوع فرمائد. موفق باشید.
696
متن پرسش
سلام. از کجا بدانیم بدنمان چقدر غذا نیاز دارد؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: خداوند نیاز به غذا را با گرسنگی ایجاد کرده و در تجربه متوجه می‌شوید که اگر از این اندازه بیشتر بخورید، نشاط شما ضعیف می‌شود و لذا فرموده‌اند چند لقمه قبل از آن‌که سیر شوید دست از غذا بکشید و این را با تجربه و تمرکز بر احوالات خود باید به‌دست بیاورید. آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌علیه» فرموده بودند به خودتان «سهم» بدهید. موفق باشید
695
متن پرسش
با عرض سلام وبا عرض پوزش وعذر خواهی به سبب سوالهای متعدد با توجه به جواب سوال 684 بنده از زمانی که با مباحث شما آشنا شدم وبا درک و شناخت از استعداد خودم مبتنی بر اینکه به مباحث فلسفه و عرفان علاقه شدیدی دارم با ادامه دادن بر مباحث فقه واصول در هر وقتی که پیش می امد کتب شما را میخواندم ولی الان با حفظ معدلم که ار نمره 18 پاینتر نمی اید هر روز مباحث شما را از کتابها جزوات سی دی ها دنبال میکنم وبه حمد خداوند متعال به یک ثبات فکری رسیده ام ولی از آن جایی که مجتهد به حد کافی وجود دارد ولی مباحثی مانند مباحث شما و مانند این مباحث در جامعه جای خالی دارد وبا توجه به این وضعیت جامعه که از غرب گرفتگی وتبعات آن ودین سکولار بگیرید تا مابقی مسائل برنامه من اینگونه است که من به انداره معمول که کلاس رفتن وبحث باشد فقه اصول را میخوانم وبیشتر وقت خودم را صرف این مباحث میکنم میخواستم نظر شما را در مورد این موضوع و جوابی که در آن سوال داده بودید بدانم از آن جایی که مجتهد شدن را با این اوصاف وگستردگی علوم وظیفه خود نمیدانم ولی خواندن مکاسب وکفایه و درس خارج رابه عنوان یک وسیله میدانم .اگر روش من اشتباه است راهنماییم کنید واگر مشگلی ندارد برای تقویت آن چه کار کنم ممنون از حوصله شما
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: به نظرم اگر به عنوان طلبه تفکر فقهی و اصولی را همواره حفظ کنید، در تدبر در آیات و روایات موفق‌تر خواهید بود و لذا همین طور که می‌فرمایید طوری برنامه‌ریزی کنید که در درس خارج فعّالانه شرکت نمایید هرچند بخواهید گرایش خود را تفسیر و حکمت و عرفان قرار دهید، و در چنین رویکردی بعد از خواندن بدایة‌الحمکه و نهایة‌الحمکه در حین دروس سطح، چند سال بعد از دروس خارج شروع کنید به خواندن اسفار و سپس فصوص‌الحکم محی‌الدین. موفق باشید
694
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم استاد گرامی ، سلام علیکم . بدون مقدمه و فوت وقت از شما به مشکلی می‌پردازم که به آن جهت برای شما نامه می‌نویسم . مشکلی که خود نیازمند شرح و بسط است : در مورد رفتار صحیح با پدر و مادرم دچار مشکل شده‌ام که بناچار وقت گرانمایه‌تان را برای شرح بیشتر آن میگیرم تا ان‌شاء الله راهنماییم کنید : من زنی 28 ساله هستم . پدر و مادر من هر دو از خانواده ‌های مذهبی هستند و در شرح اجداد آنها همین بس که مادرم نوه آقا سید ... میباشند و همچنین پدر ایشان هم مجتهد بوده‌اند که متاسفانه قبل از تولد مادرم رحلت کرده‌اند و در ... بخاک سپرده شده‌اند ، اما با چنین سابقه خانوادگی متاسفانه مادرم توفیق زندگی مذهبی داشتن را نداشته‌اند ، یعنی قلب ایشان بروی معارف غیبی خیلی باز نیست و عموما خیلی باور به غیب در ایشان قوی نیست و حتی در سالهایی از عمر خویش به معاد اعتقادی نداشته‌اند و بهر حال آدم چندان عمیقی نیستند و با تفکر در مورد مسائل مهم زندگی و تعمق در حالات نفس خویش بیگانه‌اند ولی در سال 80 به حج واجب مشرف شده‌اند و از آن به بعد نماز می‌خوانند گرچه به سریع‌ترین وجه ممکن و با بدترین لباسهایشان که به این کار اختصاص داده‌اند . پدرم نیز گرچه از خانواده سادات نیستند اما خانواده ایشان که اهل نجف‌آباد میباشند بسیار اهل رعایت دقیق شریعت هستند و حداقل از نظر ظاهر با پدر من بسیار متفاوت هستند . پدرم نیز اهل تفکر نیستند اما قلبی مملو از حب اهل بیت دارند و باورپذیری ایشان نسبت به معارف مذهبی بالاست اما متاسفانه چون مبانی منطقی و عقلی معرفتی خویش را در طول سالهای عمرشان محکم نکرده‌اند ، بسیار متزلزل هستند و گاهی اهل بیت را هم مورد سوال قرار می‌دهند و اخیرا به استهزای اهل بیت هم مبادرت کرده‌اند که من از این بابت برای خودشان خیلی نگرانم ، ایشان هم پس از سفر حج به خواندن نماز ملتزم شده‌اند اما به صورتی نه چندان بهتر از مادرم . هر دو ایشان در سه چهار سال اخیر به یک زندگی التقاطی روی آورده‌اند ، زندگیی که از یک طرف ماهواره و شبکه‌های الحادی BBC , VOA به آنها جهت فکری می‌دهند و از طرفی چون نماز می‌خوانند فریفته شده‌اند به این که زندگی متعادلی دارند یعنی علاوه بر این که انسانهای روشنفکری ! هستند ، خدا را نیز فراموش نکرده‌اند و این یعنی زندگی متعادل . و اما من : من که سالهای زیادی از عمرم را در خانه‌ای گذرانده بودم که معتقد به مجرم و جنایتکار بودن جمهوری اسلامی بود و رهبر معظم ما به شدت مورد اتهام و امام خمینی (ره) مورد تمسخر و استهزا بودند و فرهنگ غرب و التزام به آن نهایت آمال خانوادگی‌ام بود و از طرفی پایبندی به شریعت و لزوم زندگی دینی و حتی حجاب هیچ جایگاهی نداشت ، در سالهای نوجوانی و جوانی به لطف پروردگار جرقه‌های حقیقت‌یابی را درون خود احساس می‌کردم و در پی یافتن مسیر زندگی حقیقی و متعالی برآمدم ؛ همان هدایتی که خداوند از سر فضل و رحمت خویش به همه قلبهای جوان هبه می‌فرماید ؛ در ابتدا کمی به سمت عرفانهای شرقی و آمریکای جنوبی متمایل شدم و خلاصه دردسرتان ندهم ، پس از حدود 8 سال خداوند مسیر مرا چنان برایم برگزید که برای کمتر کسی قابل باور است و خود نیز تا آخر عمر شکرگزار چنین رحمتی هستم ان شاء الله : البته از سال 83 از طریق نوار با یک سری از درسهای شما در مبحث آفرینش انسان آشنا شدم ، اوایل روحم سرکشی کرده و نمی‌پذیرفت اما با حلم و استقامت همسرم به زبان و بیان جناب عالی نزدیک شدیم و در طول سالهای بعد حسن قضای الهی ما را در مکتب اساتیدی چون: حاج آقای پناهیان ، استاد فاطمی‌نیا ، استاد حاج آقای صدیقی ، استاد رحیم‌پور و استاد حسن عباسی از اساتید در قید حیات و نیز بهره‌مندی و ارادت به حضرت امام (ره) و آیت الله بهجت نشانده و به قدر وسعت ناچیز خود از ایشان بهره برده‌ایم . نهایتا من اکنون معتقدم در روی زمین تنها یک مکتب و مرام حق وجود دارد و سایرین هر چند حق‌نما باشند و یا بهره‌های اندکی هم از حقیقت داشته باشند فریبی از شیطان بیش نیستند و آن مکتب حق تنها تشیع است و لاغیر . و نیز اینکه حکومت جمهوری اسلامی که به دستان با برکت فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها ، حضرت امام خمینی(ره) پایه‌گذاری شد ادامه راه انبیا می‌باشد و پذیرش ولایت فقیه ما امروز و اطاعت از ایشان حکم پذیرش ولایت مولایم امیر مومنان علیه السلام پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را دارد . من اکنون تاج بندگی خداوند را بر سر نهاده و چادر بر سر میکنم ، مقلد حضرت آیت الله خامنه‌ای حفظه الله می‌باشم و فرمان ایشان را به گوش جان می‌پذیرم ، ان شاء الله . خداوند نعمت بزرگ دیگری را به من ارزانی داشته : مرا مفتخر به زندگی در شهر و حرم اهل بیت خویش ، شهر مقدس قم نموده و من اکنون علی رغم کوله‌باری از گناه و روسیاهی در حوزه علمیه خواهران قم مشغول به تحصیلم . زندگی من و همسرم با الطاف پروردگارمان در هم آمیخته و بحمدالله زندگی بسیار خوبی داریم . با این توصیفات شاید مشکلی که با خانواده‌‌ام دارم روشن شده باشد ، مشکلی که در طول این سالها روز بروز عمیق‌تر شده ، با این حال مواری را خدمتتان عرض میکنم : خداوند در این سالها (تقریبا 6 سال ) تاج بی‌بهرگی از زندگی مادی بر سر ما نهاده و من و همسرم علی‌رغم تلاشهای بسیار در زمینه‌های مختلف ، تقریبا این سالها را با قرض و یا فروش لوازم منزل گذرانده‌ایم و بحمدالله کم‌کم خداوند مساله رزق را در قلبمان روشن ساخت ، گرچه هنوز نیازمند تفکر ، تعمق و تثبیت بسیار زیادی است و باید امتحانات بسیاری در این زمینه بشویم اما اکنون قلبمان آرام گرفته و وظیفه‌مان را تا حد زیادی دریافته‌ایم و ان شاء الله به قضای الهی نیز راضی هستیم . همین مساله در این سالها بیشترین دستاویز خانواده من برای رد روش زندگی ما است ، همسر من متهم به بی‌عرضگی و تنبلی می‌شود و تلاشهای ما متهم به ندانم‌‌کاری است و سفیهانه تلقی می‌شود ، و اینکه ما به شدت بر درآمد حلال تاکید داشته و نیز زمانی را حتما برای عبادت ، تحصیل معارف دینی و تزکیه اختصاص می‌دهیم ، از نظر پدر و مادرم عمرمان را بیهوده تلف می‌کنیم و از زیر کار کردن درمی‌رویم . متاسفانه بعد از انتخابات سال گذشته که جدا غربال بسیار جدی‌ای بود فاصله و شکاف میان ما عمیق و عمیق‌تر گشت زیرا خانواده من هرگز تصور نمی‌کردند من طرفدار جنبش سبز نباشم و بدتر از آن رای من دکتر احمدی‌نژاد باشد و فجیع‌تر آنکه به تقلب در انتخابات اصلا معتقد نباشم ، آنها مرا یک فریب‌خورده احمق و نادان پنداشتند که با یک اسلام طالبانی ! و افراطی (آنچه جدیدا متهم بدان شده بودم ) در پی برآوردن کام جمهوری اسلامی گام برمی‌دارد و از همه بدتر این که همان موقع مقارن شد با پذیرفته شدن من در حوزه علمیه قم و این نیز مهر دیگری بر فریب‌خوردگی و جمود فکری من بود . حالا دیگر آنها متوجه طرفداری من از نظام هم شده بودند ( چیزی که سالها پنهان کرده بودم ) و من در این مورد هر چند ساعتها دلیل و منطق آوردم و برایشان توضیح دادم که چرا و بر اساس چه دلایل تاریخی و علمی حکومت ما حق و دشمن او باطل است ، فایده‌ای نداشت و لایزیدهم الا نفورا . البته درد من هیچ یک از اینها نیست ، مشکل من اینجاست که نمی‌توانم با پدر و مادرم ارتباط درستی برقرار کنم و دل آنها هم از این بابت بسیار پردرد است . اما برای من بسیار سخت است که در خانه آنها مقابل ماهواره بنشینم یا تصاویر غیر اخلاقی ببینم و یا اخبار کذب و دروغ بشنوم ، گرچه به سختی تحمل میکنم اما بر من بی تاثیر نیست و هر بار حال معنوی‌ام را به شدت از دست می‌دهم و برای بازیابی خودم باید مدتها تلاش کنم . برای من بسیار سخت است همه دغدغه‌ام قیمت گوشت و میوه باشد و این که از کجا بخرم که ارزانتر باشد و کدام سفر تفریحی بروم و خوش باشم ! پدر و مادرم از من می‌خواهند از قم بروم حالا هر جای دیگر که فقط قم نباشد ، چادرم را بردارم ، حوزه نروم و از صبح تا شب به عنوان خانم مهندس کار کنم (با مدرکی که در سالهای قبل به اجبار ایشان گرفته‌ام .) و سالی دو سه بار هم سفر خارج بروم و خوش باشم ! در این سالها هر چه خواستم به آنها بفهمانم من زندگی بسیار خوبی دارم و این زندگی که از من می‌خواهند نه تنها شادی نیست که غفلت است نتوانستم ، انگار صدایم را نمی‌شنوند . من به این خواسته ها تن نداده‌ام و آنها را مصداق آیه : و ان جاهداک ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما می‌دانم چرا که آنها می‌خواهند زندگی مادی را شریک زندگی معنوی من بکنند و در حقیقت بی‌آنکه بخواهند زندگی معنوی مرا از من بگیرند چرا که : الدنیا والاخره لاتجتمعان . من چند سال است که با این مشکل درگیرم و می‌دانم ریشه مشکل ما تفاوت در افق زندگی است و ما تا زمانی که هم‌افق نشویم به یکدیگر نزدیک نمی‌شویم اما از چیزی که می‌ترسم این است که مبادا روز قیامت خدا را خشمگین ببینم و او به خاطر دلی که از پدر و مادرم با تفاوت زندگی‌ام می‌شکنم ، از من ناراضی باشد ، آنروز من چه کنم ؟ گاهی فکر میکنم خدا امتحان مرا زندگی کنار پدر و مادرم مطابق رضایت آنان قرار داده اما وقتی به همه معنویتی که در این بین قربانی می‌شود می‌اندیشم شک می‌کنم که خدا به چنین قیمت گزافی از من انتظار خشنود کردن دل آنها را داشته باشد . بهر حال استاد گرامی همه این پرحرفیها برای این است که من از خدای خود ترسانم و اینکه مبادا همه اینها فریب نفس من باشد و براستی من در گمراهی دوری باشم و خودم بپندارم که هدایت شده‌ام ، لطفا راهنماییم کنید .
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: در قرآن به ما فرمودند: «إِنْ جاهَداکَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِکَ بی‏ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» یعنی به آن‌ها احترام بگذارید و اگر نیازهای منطقی و شرعی دارند که شما می‌توانید برآورده کنید، کوتاهی نکنید، ولی هنگاهی که شما را به چیزی دعوت می‌کنند که مقابل حکم خدا است از آن‌ها اطاعت نکنید. پس فکر نمی‌کنم ما وظیفه داشته باشیم مطابق رضایت پدر و مادرهایمان زندگی کنیم. حتی به گفته‌ی علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه»؛ ما به معنی واقعی مأمور به دوست‌داشتن اهل‌البیت«علیهم‌السلام» هستیم و نه کس دیگر. موفق باشید
693
متن پرسش
با سلام وخسته نباشید. استاد در نهج الفصاحه ص 356 آمده است «اگر از دنیا جز روزی نماند خدا آن را دراز کند تا در اثنای آن مردی از خاندان مرا برانگیزد که نام وی موافق نام من و نام پدرش نام پد من است...». مگر نام پدر امام زمان عج الله تعالی «حسن» نیست و نام پدر پیغمبر صلی الله و علیه و آله «عبدالله»؟ پس این شخص کیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: آنچه در متون روایی ما هست: «رَجُلا مِن وُلْدی یُواطِئُ إسْمُهُ إسْمی» است، یعنی مردی از فرزندان من که هم‌نام من است، ظهور می‌کند. بحث از هم‌نامی آن حضرت با نام پدر حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در میان نیست. در نهج‌الفصاحه هم متن، عبارت است از: «لو لم یبق من الدّنیا إلّا یوم لطوّله اللَّه حتّى یبعث فیه رجل من أهل بیتی یواطی اسمه اسمی و اسم أبیه اسم أبی یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا.»اگر از دنیا جز روزى نماند خدا آن را دراز کند تا در اثناى آن مردى از خاندان مرا بر انگیزد نام وى موافق نام من و نام پدرش نام پدر من باشد و زمین را که از ظلم و جور پر شده است از.». موفق باشید
692
متن پرسش
با سلام و احترام اگر بخواهیم صحنه هایی یا حرف هایی از ذهنمان پاک شوند تا آزار نشویم چه باید بکنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: خیال انسان طوری است که اگر صورت یا مفهومی را که در آن وارد شده، زنده نگه نداریم خود به خود می‌رود و لذا کافی است انسان متوجه اهداف بلند انسان ،با خدا و تعالی روحانی خود باشد و برروی آن اهداف بلند متمرکز شود تا خیال کار خود را بکند و آن صورت‌ها و حرف‌ها را از صحنه‌ی خود به حاشیه ببرد. از خدا بخواهید: «از در خویش خدایا به بهشتم مفرست.....که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس». موفق باشید
691
متن پرسش
باعرض سلام وخسته نباشید پیرامون مباحث عالی وزیبای شما پیرامون تمدن زایی شیعه دریکی ازجزوات پیرامون مبحث شیعه درعصرصفوی یکی ازدوستان درردمباحث شما کتابی به من معرفی کرده است ازدکترعلی شریعتی بانام (تشیع علوی وتشیع صفوی).حال سوال من این است بنده که مباحث شماازقبیل فرهنگ مدرنیته وتوهم وجزوات تمدن زایی شیعه ومعرفت النفس وازبرهان تا عرفان راکارنمودم میتوانم این کتاب رابخوانم یاخیر؟وسوال دیگرمن این است که آیاشما این کتاب راشما خواندید یاخیر؟ نظرتان را راجع به آن بفرمایید.من این کتاب رانخواندم ولی فقط آنرانگاه کوچکی کردم ومیخواستم بپرسم مباحثی که دراین کتاب شده ازقبیل اینکه (تشیع علوی تشیع وحدتاست/تشیع صفوی تشیع تفرقه//تشیع علوی تشیع رسم است/تشیع صفوی تشیع اسم//تشیع علوی تشیع آزادی است/تشیع صفوی تشیع عبودیت/البته همه اینها درپشت جلداین کتاب آمده)قبول دارید یاخیر؟باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: بنده آن کتاب مرحوم آقای دکتر شریعتی را مثل اکثر کتاب‌های ایشان خوانده‌ام، ایشان در آن کتاب نظری به جایگاه تاریخی دولت صفوی نینداخته‌اند بلکه با نگاه آسیب‌شناسانه به دو نوع تشیع نظر دارند که تا حدودی نظرشان صحیح است و به واقع دو نوع تشیع داریم ولی نه این‌که مطلقاً بگوییم تشیع در دوره‌ی صفوی آنچنان بوده که ایشان می‌گویند و در سایر دوران‌ها چنین تشیع رسمی و محافظه‌کارانه وجود نداشته و نه این‌که در دوران صفوی روحیه‌ای از تشیع علوی نبوده. در مباحث تمدن‌زایی شیعه بحث بر سر آن است که سلسله‌ی صفوی یکی از مقاطع سیر تاریخی تشیع است که حکایت از فعال‌بودن تشیع در تاریخ آینده دارد. موفق باشید
690
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی بنده دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی هستم دررشته نانوفناوری. مدتی است که در انجام تکلیفم سرگردانم و اصولا برایم سوال شده که وظیفه من چیست. از طرفی در نویسندگی و مقاله نویسی دارای استعداد بسیار و سواابق خوب هستم همچنین علاقمند و با استعداد در زمینه علوم حوزوی. و از طرف دیگر در دروس دانشگاه هم خداروشکر تا حدودی موفق بوده ام. علاقه و استعداد به طرفین را دارم هم حوزه و هم دانشگاه. مایل به ادامه تحصیل دوره دکتری در داخل یا خارج کشور هستم. همچنین بسیار مشتاق به تحصیل علوم انسانی و مشارکت در زمینه ضروری تولید علم دینی هستم بلکه در جنبش نرم افزاری نقشی ایفا کنم. ولی حالا مانده ام چه کنم. از طرفی مقام معظم رهبری می فرمایند که اساتید دانشگاه فرمانده جنگ نرم هستند و دانشجویان افسر این جنگ. همچنین امام راحل فرمودند که دانشگاه مبدا تحولات است و از طرف دیگر تاثیر و ضرورت عالمان دینی بر ما پوشیده نیست. حال مانده ام چه کنم! دانشگاه بروم یا حوزه ؟ آیا جمع هردو ممکن است؟ چگونه؟ اگر بنابر ادامه تحصیل دکتری شد آیا خارج رفتن هم توصیه می شود یا نه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: سوال حساسی است و جوابی که به حضرتعالی می‌دهم منطبق بر امور هرکسی نیست ولی بنده دوستانی را می‌شناسم که با استعداد خوب در رشته‌ی فنی در عین آن‌که در دکترای فیزیک مشغول تحصیل هستند دروس حوزوی را نیز به‌خوبی ادامه می‌دهند و فکر می‌کنم شما بتوانید آن‌دو را جمع کنید. تماس بگیرید تا شماره تلفن یکی از عزیزان را که آن دو را جمع کرده‌اند را در اختیارتان بگذارم. موفق باشید
689
متن پرسش
با سلام معقول اول وثانی را توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: این نوع مباحث احتیاج به شرح همراه با استاد دارد . جواب جنابعالی را در جمله ای عرض می کنم تا انشاء الهف با اهلش مباحثه کنید« مفهوم یا شخصی است وجزیی ویا کلی(معقول).وکلی نیز یا ماهوی است یا اعتباری وماهوی خود یامحسوس است ویا باطنی . واعتباری نیز یامنطقی است یا فلسفی.مفهوم ماهوی یا معقول اول :تصوری است که عروض واتصافش در خارج است مثل انسان یعنی دارای مصداق در خارج وقابل حمل در خارج است مثلا احمد انسان است.مفهوم اعتباری فلسفی یا معقول ثانی فلسفی تصوری است که عروض ان ذهنی واتصافش خارجیست مانند آتش علت سوختن است، علت مفهوم فلسفی است . موفق باشید
686
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید دوستی سایت شما را برای پاسخ به پرسشهای بیشمار ی که درگیر آن هستم به من معرفی نمود امیدوارم که محل مناسبی برای یافتن پاسخهایم یافته باشم. استادگرامی یکی از مسائلی که همیشه ذهن مرا مشغول کرده بحث ازدواج موقت در اسلام است و شرایطی که در این ازدواج برای زن به وجود می آید. طبق شرع ما در این ازدواج حق نفقه برای زن در نظر گرفته نمی شود در صورتی که در ازدواج دائم حق نفقه در قبال تمکین زن از شوهر به او تعلق می گیرد و در ازدواج موقت نیز این ارضای نیاز جسمی برای مرد وجود داردو بحث ازدواج موقت در اسلام به دلیل سرپرستی زنهای بدون سرپرست از بابت تامین هزینه های زندگی به دلیل جلوگیری از گناه است و اینگونه چطور چنین حقی از زن در ازدواج موقت سلب شده است آیا این فقط در جهت کامجویی مرد نیست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: در صیغه‌ی ازدواج موقت تأکید بر «مهرٌ المعلوم» شرط صحت صیغه است، یعنی ابتدا قراردادی بین زن و مرد گذاشته می‌شود که در ازاء پولی مشخص زن به عقد مرد درآید تا علاوه بر این‌که زن به جهت نداشتن شوهر به گناه نیفتد امرات اقتصادی او نیز تأمین گردد. موفق باشید
685
متن پرسش
سلام علیکم .1) استاد گرامی، من رشته ام مهندسی کامپیوتر است و علارغم مشورت هایی که برای ادامه ندادن درسم گرفتم و همواره نظر بر این بود که درسم را تمام کنم، و با وجود این که مشورت ها بسیار برای من مؤثر و مفید بود اما تصمیم نهایی ام بر این است که به این بهانه که فقط یک سال درسم مانده و تمام خواهد شد این یک سال وقت خود را به درس خواندن تلف نکنم و هم اکنون در فکر انجام اقداماتی برای تصمیماتم هستم و به حمد الله توانستم رضایت و حمایت خانواده را جلب کنم. توصیه ی شما به بنده چیست؟ خواهش بنده این است که با حوصله و مفصّل به بنده توصیه هایی کنید. 2)دکتر دینانی که شما توصیه فرموده بودید برنامه شان را از تلویزیون دنبال کنیم، استاد چه درسی هستند؟ 3) نظر شما در مورد آن چه تحت عنوان عرفان در دانشگاه ها مطرح می شود چیست؟ تا چه حد با واقعیت عالم و عرفان به معنی واقعی کلمه صدق می کند؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: بنده در جواب یکی از سؤالات موجود در سایت اهمیت مسلط بودن بر کامپیوتر را عرض کرده‌ام، ولی اگر عزم شما بر آن است که به علوم حوزوی بپردازید و در آن رشته متمرکز شوید همان‌طور که می‌فرمایید دلیل ندارد که یک‌سال خود را عقب بیندازید. آقای دکتر دینانی استاد فلسفه هستند ولی سابقه‌ی طلبگی ایشان موجب شده که اطلاعاتی گسترده‌تر از فلسفه داشته باشند که بحمدالله قابل استفاده می‌باشند. در مورد عرفان مطرح در دانشگاه‌ها نمی‌توان نظر قاطع داد زیرا بستگی به استادی دارد که تدریس می‌کند. موفق باشید
684
متن پرسش
با عرض سلام خمت استاد عزیز اولین سوال من این است که با توجه به روند رو به رشد انقلاب اسلامی وهمه گیر شدن انقلاب واز آن جایی که انقلاب همان اسلامی است که ناب و مورد نظر ائمه اطهار است وهمه دنیا نظر به این چنین اسلامی دارند پس شمار مسلمانها بالا میرود ولی ما روایاتی از ائمه معصومین داریم که در اخر زمان همه مسلمانها را مسخره میکنند شمار مسلمانان کم میشود واین را باید مدنظر داشته باشیم که انقلاب همان اسلامی است که ناب و مورد نظر ائمه اطهار است واز این قبیل روایتها من این مسئله برایم سئوال شده .سئوال بعدی من این است که شما در سئوال 675فرمودید تا چند سال بعد از درس خارج فلسفه وعرفان رابخوانیم پس در این سالها چه کار کنیم علاوه بر سیر مطالعاطی شما ومباحث معرفت النفسی که در آن است وکتابها ی استاد محمد شجاعی به خصوص مقالات ج 1 تا آن زمان که چندین سال است چه کار باید کرد و چه مباحثی را باید مطالعه کرد که در این چند سال به نتیجه لازم رسید ومقدمه برای آن کتا بها باشد ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: همان‌طور که می‌فرمایید پیش‌بینی‌های امامان امروز به خوبی محقق شده و فرهنگ ظلمانی غرب اسلام واقعی را برنمی‌تابد و اسلام واقعی در جهان امروز و در فرهنگ مسلمانان غرب‌زده مورد تمسخر است و همین نااگاهی آن‌ها موجب تصمیماتی می‌شود که سقوط آن‌ها را به همراه دارد. در مورد قسمت دوم سؤالتان عرض بنده آن است که همان‌طور که برای فقه و اصول‌خواندن یک ذهن آزاد نیاز است که تمام همت خود را بر روی آن بگذارید، در مورد فلسفه و عرفان هم موضوع از همین قرار است و لذا طلبه ابتدا باید با تمرکز کامل بر فقه و اصول به ملکات لازم دست یابد تا در درس خارج فرصت تمرکز بر روی فلسفه و عرفان پیدا کند ولی در حین ادامه‌ی فقه و اصول، بدایة‌الحکمه و نهایة‌الحکمه و از این قبیل کتب را به عنوان مقدمه می‌تواند ادامه دهد. موفق باشید
683
متن پرسش
با عرض سلام وخسته نباشید من دانشجوی جوان 23ساله هستم والان درمسئله مهمی گیرکردم که اگرلطف بفرمایید باپاسخ به آن وبیان سندقرآنی وحدیث آن مرااز این مسئله رهایی دهید ممنون میشوم .اینجانب مباحث معرفت النفس وازبرهان تا عرفان و مباحث مدرنیته وتوهم وتمدن زایی شیعه و... راکارنمودم ولی به یک سوال اساسی خوردم .یکی ازمباحثی که در کشور ما درمقابله با جنگ نرم و عبور از فرهنگ مدرنیته به فرهنگ مهدویت وبسترمناسب برای ظهور ولی عصر(عج) باید اعمال شودمباحث فرهنگی است.اما متاسفانه با توجه به این مباحث بنده مانده ام شخص من که اتفقا پیشنهادهای خوب وسازنده ای در این مباحث دارم چگونه می توانم مشکلات شخصی خودم ازقبیل مشکلات مادی وروزی زندگیم راحل نمایم . چون همانطور میدانید مباحث فرهنگی در کشور ما اهمیت مالی به آن نمی دهند.البته بنده این سوالها را به علت فشارهای جامعه وخانواده از شما میپرسم .آیا ایمان به غیب مشکل ماراحل مینماید؟ البته ما به رزاق بودن خداوند متعال ومسبب الاسباب بودن اوشک نداریم.اگرچه واضح است ایمانمان کم است وفعالیت وکار بیشتری را دراین زمینه میطلبداما سوال بنده وشک بنده برای این است بتوانم برای خودم ودیگران توجیه وجواب روایی وقرآنی داشته باشیم تا قلبا به کاری که میکنیم ایمان داشته باشیم ودچار لغزش در بین راه نشویم.ضمن تشکرفراوان ازشماومباحث سازنده تان امیدواریم بتوانیم در آینده ازکسانی باشیم که زمینه ساز ظهور حضرت ولی عصر(عج) هستند وشهدای راه ایشان باشیم .انشاالله
متن پاسخ
بسمه تعالی: علیک السلام: بحمدالله همان دینی که وظایف فکری و فرهنگی را به عهده‌ی ما گذاشته است از زبان قرآن و روایات مسئله‌ی چگونگی برخورد با رزق را روشن فرموده تا انسان با آگاهی تمام و تحلیل درست موضوع را دنبال کند، که سعی شده در کتاب «جایگاه رزق در هستی» مسئله روشن شود. موفق باشید
682
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز؛ آنطور که از منابع دینی برمی آید روح مجرد است و نقص ناپذیر. اما چگونه است افرادی دچار بیماری شیزوفرنی می شوند و خود را کاملا کس دیگری غیر از خود میدانند بطوریکه هیچ شکی در این زمینه ندارند. این مسئله برای یکی از آشنایان رخ داده و او که جوانی 20 ساله است و مجرد به ضرس قاطع عقیده دارد که زن و بچه در شهر دیگری دارد و همیشه پریشان و ناراحت است و قصد رفتن دارد درصورتی که اصلا چنین چیزی صحت ندارد و حتی ادعاهای دیگر یمیکند. ایا در این افراد مغزشان آسیب دیده است؟ روحشان؟ و یا بقول ابن سینا بعد سومی به نام روان وجود دارد که آن آسیب دیده است. فقط نمیشود گفت اینها توهم است آخر مگر توهم هم تا این حد میرسد؟ استاد من مباحث معرفت النفس و برهان و... شما را گوش داده و خوانده ام اما در مورد خواب سوال من این است که شاید خواب یک مکانیسم در مغز باشد و نه چیز دیگری . استاد گرامی نقش مغز در بدن چیست ؟ ارتباط آن با روح چیست؟ و ابزار نمود کدام قوه محسوب میشود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: مسلّم خداوند بهترین معامله را با کسی که با او معامله کند، انجام می‌دهد ولی یک‌وقت طرف از لطفی که خداوند به او کرده غافل است. ملاحظه کنید که خداوند در قلب او علاقه‌ به همسرش را قرار داده ولی به قول خودش مقایسه با بقیه ذهن او را مشغول بقیه کرده، آیا اگر انسان زیباترین زنان دنیا را داشته باشد و گرفتار مقایسه شود دیگر زیبایی‌های همسر خود را می‌بیند؟ به همین جهت در آخر سؤال بعدی آن برادر – سؤال 677 – چند سطر را عرض کردم. هنر ما آن است که مهربانی خدا را ببینیم و نگذاریم شیطان لطف خدا را از ما برباید. موفق باشید
681
متن پرسش
با سلام و تشکر فراوان استاد گرامی،وقتی سوال 663 را راجع به برادرمون که در ازدواجشون دچار مشکل شدن را خوندم،یک سوال بسیار اساسی برام پیش اومد.همه میدونیم که مردها برای ازدواج زیبایی همسرشون درجه ی اهمیت تقریبا بالایی براشون داره.حالا که این برادر گرامی با خدا معامله کرده وپا روی این خواسته گذاشته و به خاطر ایمان و اعتقاد همسرش اونو انتخاب کرده،چرا اینطور گرفتار شده؟هر چند (عذر میخوام)خیلی بی فکری کردن و شاید جاهلانه تصمیم گرفتن،چون هم عقل انسان و هم آموزه های دینی رسیده از احادیث اهل بیت به ما میگه که موقع ازدواج ظاهر طرف مقابل باید مورد پسند ما باشد و حتی گفته شده دیدن زن بدون حجاب به قصد این مورد بلا مانع است،اما من همیشه فکر میکردم خداوند بسیار رئوف و با صفاست و حتی اگر انسان جایی خطا کند اما در آن خطا نیتش متوجه خدا باشد و با او معامله کرده باشد؛خدا نجاتش داده و کریمانه او را نواخته و متوجه اش میسازد.از این قبیل ماجراها که انسان با حسن ظن به خدا کاری را هر چند غیر عقلانی انجام داده و نتیجه گرفته کم نیست(گرچه میدانم انسان باید همواره به دنبال راه صحیح باشد،ولی گاهی جاهل است )مثل قضیه ی باباطاهر یا پدر مرحوم مقدس اردبیلی رضوان الله علیه یا یکی دو مورد شبیه موضوع دوستمان که من خود شاهد آن بوده ام.لطفا و خواهشا راهنمایی کنید،آیا واقعا ما چنین خدای بزرگ و مهربانی نداریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: مسلّم خداوند بهترین معامله را با کسی که با او معامله کند، انجام می‌دهد ولی یک‌وقت طرف از لطفی که خداوند به او کرده غافل است. ملاحظه کنید که خداوند در قلب او علاقه‌ به همسرش را قرار داده ولی به قول خودش مقایسه با بقیه ذهن او را مشغول بقیه کرده، آیا اگر انسان زیباترین زنان دنیا را داشته باشد و گرفتار مقایسه شود دیگر زیبایی‌های همسر خود را می‌بیند؟ به همین جهت در آخر سؤال بعدی آن برادر – سؤال 677 – چند سطر را عرض کردم. هنر ما آن است که مهربانی خدا را ببینیم و نگذاریم شیطان لطف خدا را از ما برباید. موفق باشید
680
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی من یک دانشجو هستم با نزدیک شدن ترم جدید نیاز به یک راهنمایی از طرف شما برای خودم هستم تا مشکلی که یک بار برای من بوجود اومد دیگه بوجود نیاید من سال قبل با شور وهیجان خاصی وارد دانشگاه شدم وفکر می کردم با تلاش کردن ودرس خواندن می تونم هم یه مهندس خوب باشم که به مردم خدمت کنم اون فقط بخاطر خدا و هم می توانم نمرات خوبی بگیرم و بعنوان یک دانشجوی خوب باشم ولی متاسفانه بعد از گذشت یک ترم سر در نیاوردم که استادان چطوری نمره می دهند منی که بیشتر تلاش می کردم از کسی که کمتر تلاش می کرد نمره ی کمتری میگرفتم البته اونقدر خود نمره برام زیاد مهم نبود ولی گه گاهی از بعضی از نمرات شاخ در می آوردم حالا توی این ترم می خواستم تعداد واحد زیادی بردارم یکی از دوستانم به من گفت بر ندار که استادان بد نمره هستن البته یک مشکل دیگه ای هم دارم و اون اینه که وقتی با ذوق سراغ درسهام میرم بعد از مدتی خسته میشم و دیگه درسها میره برای موقع امتحان از شما مخوام کمکم کنید و راهنماییم کنید که چطور درس بخونم که نه دچار خستگی بشم و همچنین باقدرت اون طور که دین ما میگه ومانند دانشمند مسلمان سابق ما که یک دید معنوی نسبت به مباحث داشتند دقیقا مباحث رو درک می کردند باشم ممنون میشم راهنماییم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: اساس را بر این بگذارید که درس‌ها را بفهمید، وقتی فهمیدید دیگر مسؤل نیستید که چه نمره‌ای می‌آورید. در روش فهمیدن درس فرصت مطالعه‌ی موضوعات جنبی و غیر درسی هم پیدا می‌کنید و اندیشه‌تان از محدوده‌ی درس تخصصی‌تان گسترده‌تر می‌شود. پیشنهاد می‌کنم بحث «ضرورت مطالعه و نحوه‌ی آن» را که در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» هست مطالعه بفرمایید. موفق باشید
679
متن پرسش
با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات وعبادات شما جناب آقای طاهرزاده شما در کتاب زن آنگونه که باید باشد فرموده اید که خانم هایی که ازدواج نکرده اند دارای روحیه عرفانی ای هستید که سعی نمایید این روحیه را حفظ نمایید دو سوال برای من پیش آمد . 1- در اسلام اصل ازداج است و صد ها روایت وجود دارد که فرد مجرد زمین و آسمان اورا لعنت می کند و بقیه احادیث که انسان مجرد را بسیار توبیخ می نماید.حال پس این دو مسئله راچگونه می شود جمع کرد. 2- با توجه به سن ازدواج و نیاز شدید عاطفی در زمان جوانی چگونه می شود این حالت عرفانی را که وجود دارد حفظ کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: 1- مسلّم کسی نباید از ازدواج کنار بکشد ولی اگر برای خواهران شرایط طوری پیش آمد که موفق به ازدواج نشدند بدانند خداوند آن‌ها را فراموش نکرده بلکه راه مهمی را در جلو ان‌ها گشوده است. البته بنده انتظار دارم کتاب را با دقت می‌بخوانید تا این مطلب روشن ‌شود. 2- سلوک عرفانی راه و رسم خود را دارد و در آن راه موضوع حفظ احوالات نیز مطرح می‌شود. کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» همراه با شرح آن إن‌شاءالله می‌تواند مقدمه‌ی خوبی باشد. موفق باشید
677
متن پرسش
سلام استاد عزیز قبلا در مورد عدم زیبایی همسرم از شما سوال کرده بودم شما فرموده بودید (نیاز مرد به گوهر زن موجب شده که جسم او به این شکل خاص در بیاید)لطفا در این مورد توضیح بیشتری دهید و دوم این که مگر دست خود آدم است که این مقایسه ها را نکند (بین همسرش و دیگران) این عمل ذهنی است و کنترلش خیلی سخت است و استاد من خیلی دچار گناهان چشم شده ام ومیدانم اثر بدی بر روحم گذاشته و میگذارد لطفا در حل این مشکل وخلاصی از نگا ه های حرام توصیه های بفرمایید و بفرمایید چگونه میتوانم اثراتش را از روحم باک کنم و آیا ممکن است نگاه حرام بدون انجام گناه عملی موجب جهنمی شدن انسان شود با تشکر از بذل توجه شما باور کنید با معصیت کثیرم هنوز امید بی نهایتی به بخشش خداوند دارم خصوصا از زمانی که توانسته ام مشکلاتم را با شما در میان بگذارم احساس امیدی افزون در من حاصل شد خداوند انشاالله وجود شما را بر سر ما جوانان مستدام دارد در خاتمه استاد سوال دیگری دارم آیا با وجود این که تمام وجودم را گناه فرا گرفته اما حب قلبی به امیرالمومنین واساتیدی همچون اساتید شما وخود شما میتواند موجب رهایی از عذابهای برزخی وقیامتی این گناهان شود باور کنید ارتکاب به این معاصی به دلیل امید بی حدم به بخشش خداوند است اللهم ان مغفرتک ارجی من عملی وان رحمتک اوسع من ذنبی اللهم ان کان ذنبی عندک عظیما فعوک اعظم من ذنبی الله ان لم اکن اهلا ان ابلغ رحمتک فرحمتک اهل ان تبلغنی و تسعنی لانها وسعت کل شی و انجا که از ائمه معصومین است که خدایا اگه منو بر معصیتم مواخذه کنی من تو به عفوت مواخذه میکنم وآن روایت که اگر مردم گناه نمیکردند خا قومی را می آورد که ....
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: توصیه‌ی اول بنده آن است که کتاب « زن؛ آن‌گونه که باید باشد» را مطالعه فرمایید. توصیه‌ی دوم در مورد مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» است تا روشن شود آری هم می‌توان از این مقایسه‌ها آزاد شد و هم گوهر زیبای زن‌بودن را در همسر خود ببینید. هیچ کجا خبری نیست مگر در آن چیزی که خداوند برای شما قرار داده. شیطان از طریق آرزوهای بلند دنیایی وارد زندگی ما می‌شود و ما را از استفاده‌ی کامل از آن‌چه برای ما مقدر کرده محروم می‌کند. موفق باشید
676
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد محترم. بنده در یک موسسه خیریه دانشجویی فعالیت داوطلبانه دارم .در رابطه با "حقیقت کار نیک"قصد تحقیق دارم تا برای خود و سایر دانشجویان خیریه مفید باشد.لذا خواهشمندمبنده را در خصوص منابع تحقیق راهنمایی بفرمایید تا تحقیقی جامع و کاربردی بدست آید.با سپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: بنده در این موضوع تحقیقی نکرده‌ام. موفق باشید
675
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز آیا برای اطلاع از انقلاب اسلامی آیا کتابهای شما کفایت میکند یا اینکه کتابهای بیشتری بخوابیم اگر این طور است لطفا نام آنها را ذکر کنید.برای شروع فلسفه وعرفان به طور تخصصی برای یک طلبه علاوه بر سیر شما ازچه کتابهای باید شروع کنم زیرا وقت کم است است و میترسم زمان بگزرد و در سیر علمایی مانند آیت الله حسن زاده جوادی آملی شجاعی که نگاه میکنیم میبینیم از کتابهای پایه شروع کرده اند ولی من هنوز سرگردان مانده ام
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: کتاب‌های بنده در مورد انقلاب اسلامی بیشتر تحلیلی است، لازم است کتاب‌هایی که در مورد تاریخ معاصر نوشته شده است را نیز مطالعه کنید، مثل کتاب «تحلیلی از نهضت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» »از آقای حمید روحانی یا کتاب‌های آقای موسوی نجفی و موسی حقانی یا آقای رسول جعفریان. در مورد فلسفه و عرفان یک طلبه باید اسفار و فصوص‌الحکم را به وقتش بخواند و به نظرم چند سال که از درس خارج گذشت فرصت آن فراهم می‌شود. موفق باشید
672
متن پرسش
با سلام. استاد معنای واقعی "توکل" چیست؟ من کتب زیادی از جمله چهل حدیث امام ره را خوانده ام اما هنوز متوجه نشدم مفهوم واقعی " توکل" چیست؟ گاهی توکل میکنیم در کاری اما نتیجه آن کار علی الظاهر آنقدر بد از آب در می آید که انسان خودش میماند. آیا وقتی توکل میکنیم بدین معناست که این بد شدن نتیجه ظاهری است و نهایتا خدا آنچه صلاح بنده اش بوده را انجام میدهد؟ و سوال بعدم این است که آیا در زندگی ما هرکاری صورت میگیرد و هر اتفاقی ولو کوچک می افتد هدفمند و از روی حکت خداست ؟ و یا فقط اتفاقات مهم زندگی انسان مانند ادامه تحصیل و ازدواج و اینها از روی حکمت خاصی در آفرینش انجام می شود؟سوال سوم اینکه آیا کسانی که توکل دارند با کسانی که توکل ندارند فرقشان فقط در آرامشی است که متوکلان دارند اما نتیجه کار برای هر دو یکی است؟ آیا این گونه نیست که خداوند مصلحت متوکلین را تامین کند؟باسپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: اجازه دهید تا نظر عالم ربانى علامه مولى مهدى نراقى را در کتاب جامع السعادات در مورد توکل عرض کنم که نظری بسیار جامع می باشد و امید است جواب سوال خود را از آن بگیرید:«توکل یکى از منازل دین، و مقامى از مقامات اهل یقین، بلکه یکى از معانى درجات مقربین است. توکل در مرحله درک بسى غامض و پیچیده و در مقام عمل مشکل است. در مرحله علم پیچیده است چون در نظر گرفتن و اعتماد بر اسباب شرک و غوطه خوردن در ورطه جهل است و بى اعتنائى کامل به آنها طعن در سنت و قدح در شرع مقدس است و تحقیق مطلب اینکه: توکّلى که در شرع مقدس به آن امر شده عبارت از آن است که قلب در تمام امور به خدا اعتماد نموده از غیر او منقطع شود، بنابر این تحصیل اسباب با توکل قلب منافات ندارد، مشروط به اینکه انسان بر اسباب تکیه نکند و آرامش و سکونش تنها با نام خدا باشد. و از یاد نبرد که خداى تعالى مى‏تواند بدون این اسباب و وسائل مطلوبش را از طریقى که گمان نمى‏کند عطا فرماید، چنانکه مى‏تواند این اسباب را چنان بى خاصیت کند که اثر طبیعى خود را نبخشند «به عبارت دیگر شرط توکل آن است که انسان اثر بخشى را از ذات اقدس حق تعالى بداند و به این لطیفه ایمان آورد که اگر او نخواهد هیچ سببى مسبّب خود را به دنبال نخواهد داشت، و هیچ مؤثّرى اثر طبیعى خود را بجاى نخواهد گذاشت». «اگر کسى این مطالب را در نظر داشته باشد مى‏تواند براى تهیه اسباب و وسائل معاش تلاش کند، بدون اینکه در توکّلش خدشه‏اى وارد شود». اعمّ از اینکه اسباب و وسائل براى جلب منفعتى باشد، یا براى دفع ضررى که ممکن است وارد شود، یا براى علاج آفتى که وارد شده. و اعمّ از اینکه اثر بخشى این اسباب قطعى باشد مثل دراز کردن دست براى رساندن غذا به دهان، یا احتمالى مثل برداشتن توشه براى سفر، حمل سلاح براى دفع دشمن، حمل متاع براى تجارت، ذخیره کردن براى زمان نیاز، مداوا براى دفع ضرر، اجتناب از خواب در محل درندگان، گذرگاه سیل و زیر دیوار شکسته، بستن در براى جلوگیرى از دزد، بستن چهار پا و امثال آن. اما توجه به اسبابى که چون استعانت از قواى غیبى موهوم، فال و دقت بسیار در عواقب امور اثر بخشى آنها وهمى است با توکّل منافات دارد، زیرا این امور در نزد عقلاء جزء اسباب زندگى نیستند. و نه تنها خداى متعال به آن امر نکرده بلکه از آن نهى فرموده است. بنابر این معنى توکل - چنان که احمق‏ها مى‏پندارند - این نیست که انسان چون پاره کهنه‏اى بر زمین و یا تکه گوشتى بر تخته قصابى بیفتد و کسب و تحصیل معاش را رها کرده و دست از تدبیر عقلى بشوید. زیرا این جهل محض و در شرع مقدس حرام است، چون انسان مکلف است به وسیله اسبابى که خداى تعالى به او نموده - چون زراعت و تجارت و صنعت - از طرق حلال در طلب روزى سعى کند. و همانطور که نماز، روزه و حج عباداتى هستند که خداوند بر بندگان تکلیف نموده، و باعث تقرب به خدا مى‏شوند، طلب رزق حلال عبادتى است که خداوند بندگانش را به آن مکلّف نموده است، تا بدین وسیله به آن تقرب جویند. بلکه برترین عبادات است، چنان که در روایت است که عبادت هفتاد جزء است که برترین جزئش طلب حلال است. ولى خداوند سبحان علاوه بر این تکلیف، بندگان را مکلف نموده تا فقط بر ذات اقدس او اعتماد کنند، نه به اسباب و وسائل. همچنانکه آنها را مکلّف نموده است بر اعمال نیک خویش اعتماد نکنند، و اعتمادشان تنها به فضل خدا باشد. و به همین خاطر است که شرع مقدس ما را به میانه روى در کسب مأمور کرده از ترک کامل و توجه کامل به کسب منع فرموده است. پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلّم مى‏فرماید: جبرئیل به من الهام کرده است که هیچ کس تا تمام روزى خود را از خدا نگیرد نخواهد مرد، پس تقوا پیشه کنید و در طلب روزى میانه رو باشید و امام صادق علیه السّلام فرمود: در طلب روزى از کسى که خود را ضایع کرده است و دنبال کسب نمى‏رود جدى‏تر باش، و از حریصى که به دنیا راضى شده و به آن تکیه نموده است کمتر سعى کن، در این باب به منزله شخص منصفى باش که عفت پیشه نموده، و خود را از منزله انسان سست ضعیف برتر بدان و به مقدار ضرورت کسب کن. زیرا آنان که مال به ایشان عطا شد و شکر بجاى نیاوردند مالى ندارند .اگر چه خداى تعالى قادر است مطلوب بندگان را بدون وساطت اسباب و علل عنایت کند، ولى توجه به اسباب قطعى و احتمالى با توکّل منافات ندارد، زیرا خداى تعالى ابا دارد که امور را از غیر مجراى عادى و اسباب طبیعى انجام دهد. امام صادق علیه السّلام فرمود: خدا دوست دارد که بندگانش مقاصد خود را به وسیله اسبابى که براى‏ آنها قرار داده و مردم را به آن ارشاد فرموده، از او بخواهند . » موفق باشید
670
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی بنده یک دانشجوی رشته مهندسی هستم که که پس از اشنایی با مباحث حکمی و فلسفی شما به این مباحث علاقه پیدا کردم ودر صدد پیگیری این مباحث بیش از انچه که شما مطرح می کنید هستم لطفا در این باره سیری را به بنده معرفی کرده ومرا راهنمایی کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: سیر مطالعاتی که در سایت هست إن‌شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
669
متن پرسش
با سلام در مورد اسراف کمی توضیح دهید به عنوان مثال اگر در وضو گرفتن شیر آب را باز بگزاریم و وضو را ادامه دهیم اسراف است؟یا ته بشقاب دانه های برنج مانده یاشد در صورتیکه میتوانیم آنها را بخوریم اسراف است یا خیر یا باید تا آخرین دانه برنج ته بشقاب را بخوریم؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی، علیک السلام: خداوند مایحتاج ما را در دل طبیعت قرار داده تا ما با استفاده‌ی منطقی از آن‌ها به راحتی زندگی خود را بگذرانیم. مسلّم اگر نعمت‌های الهی را بی‌جا مصرف کردیم و یا خراب نمودیم به خدا توهین کرده‌ایم، مسلّم اگر آب شیر را رها کنیم تا تبدیل به فاضلاب شود فعل حرام انجام داده‌ایم و اگر دانه‌های برنج را بی‌جا مصرف کردیم و یا دور ریختیم ارزشی برای نعمت الهی قائل نشده‌ایم و از زندگی زیبا در آغوش نعمت‌های الهی خود را محروم نموده‌ایم. موفق باشید
667
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی سوالی در مورد مطلبی که یکی از دوستان در رابطه با ارتباطشان با جنیان نوشته بودند (سوال 631) داشتم مگر شما نگفتید که انسان تا روحش را خیلی پایین نیاورد نمی تواند با آنها ارتباط برقرار کند پس این مورد چگونه پیش آمده است؟ مدتی است که احساس می کنم در توهم سیر می کنم یعنی اینکه کارهایی انجام می دهم که احساس می کنم تنها توهم است و حقیقتی ندارد و اصلا ارزشی هم ندارد زیرا نتیجه ای هم نمی بینتم و گاهی احساس نا امیدی می کنم.اصلا مرز بین توهم و واقعیت را گم کرده ام و سرگردان مانده ام. خواهشمندم مرا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: همین طور است که به نحوی شرایط روحی از جهت اصلی که باید به آن بپردازد غافل شده. فکر می کنم کتاب «ادب خیل و عقل و قلب » کمکتان کند موفق باشید
نمایش چاپی