بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
13623

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: می خواستم نظرتون رو راجع به حضرت آیت الله امجد بدونم؟ ایشون از شاگردان آیت الله بهاءالدینی و علامه و آیت الله بهجت هستند. نماینده امام هم بودند و با حضرت آقا رابطه خوبی داشتند ما سال ها از محضر ایشان استفاده کردیم ولی بعد از فتنه 88 و برخی از مواضع ایشون و همچنین برخی از صحبت های کنونی ایشون در حیرت هستیم که ما چگونه باید رفتار کنیم؟ بسیاری از حزب اللهی ها بعد از آن مواضع جلسات ایشان را ترک کردند و الان بیشتر کسانی شرکت می کنند که شاید بتوان گفت اصلاح طلب هستند حالا آیا ترک کردن مجالس ایشون صحیح است؟ با توجه به اینکه بزرگان تعاریفی از ایشون کرده اند و برخی از آنان از جمله آقا فاطمی نیا در جلسه ایشون شرکت می کنند. ما باید چه موضعی داشته باشیم؟ لطف کنید راهنمایی کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد بهتر است فاصله نگیرید. موفق باشید

12056
متن پرسش
با سلام: به نظر مي رسد پاسخ 11949 مکفي نبود. شما خطاهاي حسي را چگونه توجيه مي کنيد يا مثلا نقطه کور چشم را خود مغز اصلاح مي کند و در اين اصلاح گاه اشتباه مي کند. به نظرم مطلب مسلم است که وجود ذهني تطابق کامل با وجود خارجي ندارد و همين که باب ترديد در تطابق وجود ذهني و خارجي باز شود مکفي است براي اينکه در قله رفيع شکاکيت ماوا بگيريم (در پاسخ قبلي دليل خود بر تطابق ذهن و خارج ذکر نکرديد در صورتيکه شواهد عديده تجربي بر عدم تطابق ذهن و خارج وجود دارد. هر کس فيزيولوژي خوانده باشد مي داند که برخي از رنگ ها را خود مغز مي سازد اگر چه اصلا رنگي در خارج وجود ندارد و همه را خود مغز مي سازد.)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه‌ی این حرف‌ها حسّ ما، ما را متوجه گرمای آتش و رطوبت آب می‌کند و اگر به گزارش حسّ اعتماد نکنیم در آتش می‌سوزیم در همین رابطه عقل ما، ما را متوجه وجود حقایق می‌کند که اگر به آن اعتماد نکنیم خودمان را از اُنس با حقایق محروم می‌گردانیم. آیا فکر نمی‌کنید این مباحث چیزی به دانش ما نمی‌افزاید و ما را مشغول اموری می‌کند که به هیچ‌کاری نمی‌آید؟! موفق باشید

10465

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و تحیت حضور محترم استاد گرانقدر: استاد این سطور که برایتان می نگارم در واقع جزء دغدغه های من، به عنوان یک خانم که کاملا محصول و پرورش یافته ایده های نظام اسلامی است، می باشد، در خصوص نگاهم به وضعیت زنان و تاثیر اندیشه های نظام اسلامی بر نقش و جایگاه زن در جامعه. استاد؛ من بعد از انقلاب به دنیا آمده ام، در طی سالهایی که زیسته ام دایم سعی در یادگیری و آموختن آنچه مرا به حقیقت می رساند، بوده ام. در مراحلی از زندگیم بگونه ای تحقیق کردم که اگر همان راه را ادامه می دادم کسی شبیه به شیرین عبادی و مهرانگیز کار و ...می شدم. البته این خانمها هرکدوم در بعدی، قدرتمند و باسواد هستند اما من جهت گیری کلی ایشان را قبول ندارم. لطف خدا شامل حالم شد و مسیرم تغییر کرد؛ البته نمی توانم بگویم مسیرم تغییر کرد، من دنبال حقیقت بودم و مشخص است راه کشف حقیقت بالا و پایین دارد، اما بهرحال مطابق لنهدینهم سبلنا، خداوند دست انسان را می گیرد و ...استاد اکنون که نگاه می کنم و به زندگی خود می نگرم درمی یابم حقیقتا جایگاه این نظام والاست و این را حداقل، از تأثیری که در منش و روش زندگی من یک نفر گذاشته می توانم بفهمم. من یک بانوی مسلمان ایرانیم، تحصیلاتم را ادامه داده و سعی در کسب فضیلت داشته ام، پوشش اسلامی کامل دارم، سعی بر بندگی خداوند متعال داشته ام و به لطف خداوند در جامعه حضور فعال و سازنده دارم (البته اینها را نمی گویم که از خودم تعریفی کرده باشم، شما که اصلا مرا نمی شناسید، اینها را می گویم که تاثیرات نوع نگاه انقلاب بر تربیت زنان، به عنوان قشری که دشمن خیلی برایشان برنامه دارد را مطرح کنم) استاد این کجا و تعریف زن از نگاه غرب کجا. اگر خیلی هنر کنیم و بازیگران و خواننده ها و... را جزء لیست مفاخر زنان غرب قلمداد نکنیم می رسیم به زنانی که نویسنده و متفکر و... بوده اند که عموما یک رشد کاریکاتوری داشته اند و در بسیاری از جنبه ها رشد خود را متوقف نموده اند و اکثرا به طور ناملموس روحیه ای مردانه یافته اند و... بعد به زن مطلوب در نگاه و منظر جمهوری اسلامی می نگرم که بانویی است که در همسر بودن، مادر بودن، در صحنه های سیاسی، در اندیشه و تفکر، در کارکردها و توانمندیهای اجتماعی، در صحنه های ملی و فراملی و ...فعال است و حقیقتا در همین یک مورد که نگاه می کنم می بینم اگر درست نگاه کنیم، نظام اسلامی کیمیا است و مس وجود همگان را طلا می کند؛ کافی است درست بشناسیمش. استاد شرمنده ام که وقت شما را می گیرم، نمی دانم اینهایی که نوشتم درد و دل است، نظر و دیدگاه است یا هر چیز دیگر ولی این را می دانم که این نظام حتی در بین حزب الهی ها هم مظلوم است، چه برسد بقیه و مشخص است وقتی تفکر و ایدئولوژی این نظام، مثلا یک زن را به جای اینکه به لحاظ روحیه حساسش، به جای تبدیل شدن به عروسکی هوس پرور و شهوتران و آلت دست فرهنگ سرمایه داری و دنیاپرستی، تبدیل می نماید به موجودی بصیر، هوشیار، موقع شناس و سازنده و مسئولیت پذیر، که اگر عروسک هم هست برای همسرش عروسک است، اگر خوش سخن و خوش نغمه است در راستای تعالی خانواده اش و با محارمش است و ... معلوم است با جدیت هرچه تمامتر با این نظام مقابله می شود و سعی می گردد دنیا به جای دوقطب دنیاپرستی (غرب ایدئولوژیک با همه اعوان و انصارش) و خداپرستی (به سرکردگی جمهوری اسلامی ایران و همه حقیقت گرایان جهان) به قطب واحد شهوترانی و دنیاخواهی تبدیل شود که البته زهی تصور باطل، زهی خیال محال چرا که یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ؛ استاد بزرگوار، من نمی دانم اندیشه و نگاه من تا چه حد عمیق است و حضرتعالی تا چه میزان، این اندیشه را قبول دارید؛ بر این اساس از شما می خواهم در راستای اصلاح چهارچوب اندیشه، راهنمایی های لازم را مبذول فرمایید، با توجه به اینکه من یک کارمند هستم و سعی نموده ام در جایگاهی که قرار دارم، آبروی نظام اسلامی را حفظ کنم و متخلق به اخلاق اسلامی باشم، چون می دانم خطای امثال ما که به ظاهرمان می خورد که پیرو انقلاب و رهبری هستیم تا چه حد زیر ذره بین است و کوچکترین خطای ما را اول به پای نظام می نویسند و بعد سایر تفاصیل پیش می آید و خدا می داند آبروی این نظام برای من چقدر مهم است؛ اما استاد من، گاهی احساس می کنم می توان در مراتب دیگری و جایگاه های حساس تری حضور پیدا کنم و برای این انقلاب مایه بگذارم و از این رو توان و استعدادم هدر می رود؛ البته رهبری عزیز می فرمایند در جمهوری اسلامی، هر جا که قرار گرفته‌اید، همان جا را مرکز دنیا بدانید و بر این اساس جای نگرانی نیست مضافا اینکه من از خدا خواسته ام مرا در آن جایی که بهتر می توانم خدمت کنم، قرار دهد، با این حال مایلم بیش از این مفیدفایده باشم، استاد گرامی، ضمن اینکه حقیقتا موفقیت حضرتعالی را از درگاه خداوند متعال خواستارم، خواهش می کنم برای این دختر خود و همه بانوان این سرزمین دعا نمایید و با راهنماییهای مشفقانه تان در طی این مسیر یاریمان نمایید، ببخشید که مصدع اوقات شیفتان شدم و البته شرمنده که چون سریع نوشتم احتمالا به لحاظ ادبیاتی و انشایی مشکلاتی دارد. أیدکم الله فی الدارین
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این سؤال در جواب شماره‌ی سؤال 10381 داده شده. موفق باشید
10165
متن پرسش
سلام: استاد گرانقدر ممکن است ما به جایی نرسیده باشیم که مثل عارفان از هر چیز منتقل به جنبه الهی آن شویم آیا نرسیدن به این مرحله به معنی کفران آیات الهی است یا اینکه نداشتن مرتبه کمال بالاتر است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین که می‌فهمیم هر چیز مخلوق خداست، پس خالقیت حضرت حق را در همه چیز می‌یابیم. هر اندازه خود را از جنبه‌ی کثرت یا ماهیت شیء آزاد کنیم و نظر به جنبه ی وجودی آن بیاندازیم بیشتر به کمال توحیدی می‌رسیم و این نیاز به خود سازی دارد. موفق باشید
9692
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت شما استاد بزرگوار: من کتاب «جن و جادوگر در اسلام » را خواندم و با خواندن این کتاب قلبم از بسیاری نگرانی ها آرام گرفت؛ اما چند سؤال از خدمتتان داشتم: 1ـ آیا ممکن است حسادت و تنگ نظری ‍‍ژنتیکی باشد؟ و اگر تعداد زیادی از اطرافیان ما دچار چنین مشکلی هستند چه باید کرد؟ آیا راهی، ذکری وجود دارد که اگر شخص من انجام دهم به کاهش حسادت در اطرافیانم منجر شود؟ آیا وقتی کسی ذاتا حسود است آیا از اطرافیان برای کاهش این حالت در او کاری بر می آید؟ 2ـ آیا اگر مثلا در اطراف ما 80 در صد افراد حسود هستند، آیا ممکن است چنین خصوصیتی به طور ژنتیکی به نسل خود ما هم راه پیدا کند؟ 3ـ اگر کسی در اقوام درجه یک (مثلا دخترعمو ، زن عمو و...) وجود داشته باشد که مرتب زندگی ما را رصد می کند و هر گونه موفقیت ما را، شکست خود تلقی می کند و باعث سرشکستگی خود می داند چه باید کنیم؟ در حالی که از طرفی نمی شود روابط را قطع کرد و از طرف دیگر، دیدار و تماس تلفنی با وی، بیشتر شبیه شرکت در جلسه بازپرسی است. 4ـ شما فرموده بودید که اگر همیشه توکل داشته باشید و مرتب سوره هایی مثل «آیة الکرسی» را بخوانید هیچ کس به شما نمی تواند ضربه بزند؛ اما متأسفانه من تا کنون هیچ گاه نتوانسته ام به طور دائم بر چیزی مداومت کنم، مثلا یک ماه، هر روز آیة الکرسی می خوانم ولی ناگاه این عادت را ترک می کنم و مدت زیادی طول می کشد که متوجه این ترک عادت می شوم؛ آیا راهی برای افزایش دوام ذکرها وجود دارد؟ 5ـ چه کنم که هوشیاری بیشتری نسبت به خودم پیدا کنم و کمتر دچار غفلت شوم؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حسادت و یا هر صفتی که بار ارزشی داشته باشد موروثی و ژنتیکی نیست، ولی حالاتی هست که اگر درست مدیریت و هدایت نشود منجر به حسادت می‌شود. مثل روحیه‌‌هایی که خداوند جهت تصمیمات بزرگ در بعضی می‌گذارد حال اگر این‌ها به جای آن‌که خودشان را رشد ندهند برایشان رشد مادی بقیه سخت می‌شود. در جلسات 47 و 48 شرح دعای مکارم الأخلاق بحثی در مورد جایگاه حسد و روش درمان آن عرض شد. خوب است آن را از روی سایت بگیرید 3- تا آن‌جا که ممکن است ما نباید امکانات دنیایی خود را به رخ بقیه بکشیم، بیشتر با روحیه‌ی تواضع باید با بقیه روبه‌رو شد 4- باید زندگی را طوری تعریف کرد که این‌گونه وظایف در آن جای گیرد. مثلاً همیشه بعد از نماز صبح 21 مرتبه آیت‌الکرسی را جزو تعقیبات خود قرار دهید 5- مباحث ده نکته معرفت نفس شروع خوبی است. تدبّر در قرآن فوق‌العاده است. موفق باشید
8430
متن پرسش
هفت درجهنم وهشت دربهشت چیست وچرا بهشت هشت دردارد
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ملاصدرا این‌طور می‌فرماید: ((«لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» جهنم را هفت در است و هر دری را از ایشان بخش جداگانه‌ای است. هرچند در تعیین ابواب جهنم و بهشت اختلاف نظر هست ولی بهترین نظر عبارتست از این‌که ابواب بهشت و جهنم قوای ادراکی هفتگانه‌ی انسان یعنی پنج قوای حسی، بعلاوه‌ی «خیال» و «وهم» است. «خیال» ادراک‌کننده‌ی صُوَر بوده و «وَهم» معانی جزئیه را درک می‌کند. این دریچه‌های هفتگانه در عین این‌که دریچه‌های دخول آتش‌اند، دریچه‌های دخول به جنت نیز هستند و این در صورتی است که انسان آن‌ها را در جهت طاعات و ادراک خیرات و انتزاع معانی کلّی از محسوسات جزئی به کار گیرد. خلاصه وقتی این قوا را در راستائی که برای آن خلق شده به کار برند دریچه‌های دخول در بهشت‌اند و نیز علاوه بر این قوا، بهشت دریچه‌ی هشتمی هم دارد که مخصوص بهشت است و آن «باب قلب» است. - آن هفت قوا، هم دریچه‌ی دخول جهنم هستند و هم دریچه‌ی دخول به بهشت و بستگی به استفاده‌ی ما دارد. ولی قلب فقط انسان را متوجه بهشت می کند. باید روشن شود هریک از قوا و مشاعر هفتگانه می‌توانند دری به سوی شهوات دنیائی باشند که نفس را به آتش سوزان و هیئت‌های عذاب‌کننده در آخرت متصل می‌کنند. همچنان که همین قوا می توانند ما را به ملکوت اعلی متصل گردانند و نفس را داخل در بهشت و همنشین ملائک قرار دهند و این در حالی است که این قوا برای ادراک حقایق و معارف و افعال پاک و نیک به کار گرفته شوند. خلاصه‌ی سخن این‌که: برای هریک از این قوا و مشاعر، باطنی و ظاهری هست، که باطن آن رحمت و ظاهر آن عذاب است، ظاهر این قوا دریچه‌هایی گشوده شده به عالم جهنم است یا به سوی آنچه استحقاق دخول در آتش را دارد و باطن آن‌ها دریچه‌هایی گشوده به عالم بهشت است و یا آنچه استحقاق دخول در بهشت را دارد. هرگاه دریچه‌های آتش بسته شد دریچه‌های بهشت گشوده می‌شود بلکه بسته شدن آن عین گشوده شدن این است - از یک طرف که باز شد از طرف دیگر بسته می‌شود - مگر دریچه‌ی قلب که بر اهل حجابِ کلی و اهل کفر همیشه بسته است و مخصوص اهل بهشت است به جهت ایمان و معرفتی که نسبت به حقایق دارند. همچنان که خدا می‌فرماید: قلب هرگز برای اهل نار گشوده نمی‌شود «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» خداوند قلب‌های اهل کفر را مهر زده و بسته است. یا فرمود: «فَطُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَفْقَهُونَ» پس مهر زده شده بر قلب‌هایشان و آن‌ها حقایق را نمی‌فهمند و آتش را توان تصرف و دخول در قلب‌ها نیست، همچنان که باب جنت بر کفار بسته است، دریچه‌ی قلب بر آتش بسته است - مقام قلب مقام ذکر خداست و در چنین مقامی آتش نیست و چنانچه نفس مقامش مقام قلب شد دیگر از آتش مصون است - و این‌که رسول اللهf فرمود: «التراب لا یأکل محلّ الایمان» خاک، محل ایمان را که همان قلب باشد، نمی‌خورد» بدین معنا است که باطن قلب در دنیا سعید است و در آخرت عذاب ندارد، قلب مانند بهشت است که آن را در سختی‌ها پیچیده‌اند، باطنش رحمت و ظاهرش عذاب و سختی است و این عذاب و سختی همان آتشی است که «تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» از قلب‌ها طلوع می‌کند. با توجه به موارد فوق، منازل و درکات و روزنه‌های جهنم را در مقابل منازل و درجات جنت قیاس کن. - هرآنچه دریچه‌ی بهشت است مقابل آن دریچه‌ی جهنم قرار دارد - به طوری‌که روزنه‌های آتش شعبه‌های کفر و فسق و روزنه‌های بهشت شعبه‌های ایمان و طاعت است و هرکس در دنیا نیکی کند در آخرت آن را به عنوان دریچه‌ای گشوده به سوی بهشت می‌بیند و هرکس شرّی را مرتکب شود آن را دریچه‌ای گشوده به سوی آتش برای خود می‌بیند و می‌یابد. تبصره و تذکر: مطلع باش که باطن انسان در دنیا، ظاهر اوست در آخرت و مادامی که انسان در این دنیا مقیم است آخرت نسبت به دنیا برای او عالَم غیب است و همین که از دنیا به آخرت منتقل شد آن عالم برای او عالم شهادت می‌شود و اطلاق دریچه‌های بهشت به این قوا و مشاعرِ ظاهری از باب توسّع است نه بر سبیل حقیقت. زیرا در خانه وقتی باز شود دیگر باز شده است و بسته شدن معنی ندارد. لذا دریچه‌ی هر چیزی از جنس آن چیز است درحالی که این حواسِ بدنی این‌طور نیست و لذا آنچه به سوی جنت باز می‌شود حواسی است که با نفس محشور می‌شوند و در آخرت به بقای نفس باقی خواهند بود. قبلاً مشخص شد که نفس در ذات خود عین شنوائی و بینائی و لمس و چشائی و فکر و تصرف است و در ذات خود دارای دست و پای روحانی است. نفس دارای چشمی است که ناظرِ ربّ خود است و دارای گوشی است که آیات الهی و کلمات ملائکه و صدای پرندگان بهشت و نغمه‌ها و تسبیحات اشیاء را می‌شنود و دارای قوه‌ی بویایی است که به وسیله‌ی آن نسیم‌های قدسی را می‌بوید و دارای ذائقه‌ای است که طعام‌های بهشتی و میوه‌هایی که هرچه بخواهد در آن هست را می‌چشد و دارای لامسه‌ای است که حور العین را لمس می‌کند. این‌ها مشاعر و حواس روحانی و باطنی است و این حواس همراه با محسوساتشان مخصوص اهل جنت‌اند البته وقتی که مانعی آن‌ها را نبسته و حجابی آن‌ها را نپوشانده باشد، ولی حواس ظاهری و محسوساتِ آن‌ها همه امور تحول‌پذیر و نابود شونده‌اند که همه منشأ عذاب الیم و حجاب عظیم‌اند. - برخلاف مشاعر درونی - همین حواس ظاهری هستند که انسان را به قعر جهنم و آتش می‌رسانند. هر نَفْسی که هوس خود را پیروی کند و او را شهوت تسخیر کرده باشد و شیطان او را به استخدام و بندگی بگیرد، از اهل نار می‌گردد زیرا که مشاعر هفتگانه‌ی او همه اسبابی شده‌اند در جهت دوری او از الله و ملکوت الهی. چنانچه خداوند فرمود: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً» آیا دیدی کسی را که میل و هوس خود را معبود خود گرفت و خداوند با علم خود او را گمراه ساخت و بر گوش و قلبش مهر زد و بر چشم او پرده افکند؟ هریک از مشاعر هفتگانه‌ی او دریچه‌ای در راستای اطاعت از هوی و بندگی شهوت گردیده و همه از مسیر هدایت و سنت حق منحرف شده‌اند و دیگر در عمق ظلمات قرار گرفته‌اند. قرآن می‌فرماید: «فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ» پس بعد از خدا چه کسی او را هدایت کند آیا متذکر نمی‌شوید؟ و سرمایه‌اش این‌چنین می‌شود که خداوند فرمود: «فَأَمَّا مَن طَغَى * وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا * فَإِنَّ الْجَحیمَ هِیَ الْمَأْوى‏» پس آن کسی که در مقابل فرامین الهی سرباز زد و زندگی دنیا را انتخاب کرد، پس جهنم مأوای او خواهد بود. این است معنی این‌که مشاعر هفتگانه درهای جهنم می‌شوند. ولی اگر قلب به نور معرفت و ایمان نورانی گردد و با عبادت و ریاضت و طهارت از چرکی معاصی و زنگ شهوات، از قوه به فعل گراید مانند آهنی است که چون با آتش ذوب شد و زنگ و چرکی او زایل گشت و صیقل داده شد، نورانی می‌گردد. در هریک از قوا و مشاعرِ نفس هم در آن حال آیتی از آیات الهی طلوع می‌کند و بابی از ابواب معرفتِ رب گشوده می‌شود و از صور محسوسه‌ی جزئی، معانی کلیه‌ی عقلی برمی‌گیرد و از آن معانی کلی پی به اسرار الهی می‌برد و داخل جنت مقربین می‌شود و آماده‌ی سعادت نهایی و مجاورت حضرت حق، در مقعد صدق عند ملیک مقتدر جای می‌گیرد. این به خلاف حال اهل هوس و جهل است که مشغول به شهوات دنیا و فرار از آخرت و شنیدن آیات الهی‌اند. چنانچه خدای‌تعالی می‌فرماید: «یَسْمَعُ آیاتِ اللَّهِ تُتْلى‏ عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها» آیات الهی را که برای آن‌ها خوانده می‌شود می‌شنوند، سپس مستکبرانه اصرار ورزند که گویا نشنیده‌اند. همه‌ی راه‌ها و درها جز در جهنم که خداوند به صورت ابد برای آن‌ها قرار داده، بسته می‌شود و این‌که خداوند فرمود: «وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ» در جلو و پشت آن‌ها حجاب و حصار قرار دادیم و آن‌ها را فرا گرفتیم و آن‌ها نمی‌بینند، به همین شرایط اشاره دارد. برای آن‌ها هیچ درجه‌ای در قوه‌ی نظری و تفکر که به وسیله‌ی آن بابی از علوم الهی گشوده شود و اهل قرب گردند نیست و قلب سلیم و گوشی را که دریچه‌ای به سوی مواعظ و خطبه‌ها گشوده باشد ندارند تا از عذاب الهی سالم بمانند و لذا حال آن‌ها در آخرت همچنان که خودشان بدان اعتراف دارند - درحالی که اعتراف دیگر سودی برای آن‌ها ندارد - عبارت است از «وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی‏ أَصْحابِ السَّعیرِ * فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعیرِ» اهل جهنم می‌گویند: اگر گوش فرا داده بودیم و تعقل کرده بودیم در این حال از اصحاب جهنم نبودیم و به گناه خود اعتراف می‌کنند پس هلاکت باد بر اهل دوزخ. از این آیه روشن می‌شود که اگر جمیع این مشاعر هفتگانه اصلاح گردند همگی درهای بهشت خواهند بود برای کسی که آن‌ها را در جهتی مصرف کند که خداوند برای آن جهت آن‌ها را خلق کرده است. حواس و مشاعر برای سعید و شقی مساوی است. مهم این است که آن سرمایه را در پرده‌‌ی هوس و جهل مدفون نکنیم و آن‌ها را تبدیل به حواس اخروی نمائیم تا شایسته‌ی درک دریچه‌های جنت و دارِ حسنات گردد. )). برای تحقیق بیشتر به کتاب «معرفتِ نفس و حشر» که اخیراً تجدید چاپ شده، رجوع فرمایید. موفق باشید
5730
متن پرسش
بسم الله سلام علیکم مدتی است وقتی در موقه نماز خواندن حضور قلب حاصل بنده می شود هر قسمتی را که با حضور قلب می خوانم قلبم درد میگیرد و حالت غمی به بنده دست میدهد ٰ ٰ؛ آیا حضور قلب بدرد بخوری نصیب بنده شده است ؟ لطفا راهنمایی بفرمایید تا بتوانم به حضور قلبی با بالاترین مرتبه حضور بجای آورم و کمکی باشد برای همیشه در حال حضور بودن در محضر حضرت حق.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه خیر است. بزرگی می‌گفت: «در ابتدای راه حاضر بودم هزار رکعت نماز بدون حضور قلب بخوانم و یک رکعت نماز با حضور قلب نخوانم» این اندازه سخت بود چون باید وارد عالم دیگری می شد. با حوصله و بدون فشار ادامه دهید إن‌شاءاللّه به نشاط می‌آیید. موفق باشید
3099

آینده غرببازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام بنده کتاب علل تزلزل تمدن غرب را مطالعه کرده ام در مقابل کتاب حق وباطل از مرحوم شهید مطهری را هم خوانده ام. به نظر می رسد تناقضی بین این دو کتاب در مورد زوال تمدن غرب وجود دارد.با توجه به آیه 17 سوره مبارکه رعد و تفسیر استاد مطهری علت ماندگاری تمدن غرب راستی و درستی اکثریت مردمان غرب است به استثنای حاکمان آنها.لذا اگر غرب با همین شرایط به حیات خود ادامه بدهد طبق سنت خداوند زوالی برای آن نخواهد بود. بر عکس این زوال طبق سنت خداوند در کشورهای اسلامی رخ می دهد که به قول استاد و مفسر بزرگ قرآن آیت الله جوادی آملی هنوز در الفبای دین که همان حلال و حرام است مانده اند و رعایت نمی کنند. نظر جنابعالی در این باره چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عنایت داشته باشید جهان غرب که شهید مطهری«رحمة‌الله‌علیه» در نظر داشتند هنوز به آن حرصی نرسیده بود که جریان نود و نه درصدی ظهور کند و کار به جایی برسد که فاصله‌ی طبقاتی در آن فرهنگ این‌چنین زیاد باشد که جنبش وال استریت شکل بگیرد. از طرفی قبل از انقلاب اسلامی غرب با ظاهری آراسته خود را مدافع حقوق بشر نشان می‌داد ولی در مقابله با انقلاب اسلامی چهره‌ی اصلی خود را نشان داد و لذا اگر امروز شهید مطهری«رحمة‌الله‌علیه» بود همان نگاهی را به غرب داشت که امثال مقام معظم رهبری دارند و در بجنورد برای دانشجویان غرب را تحلیل کردند. مسلّم غرب امروز در آنچنان بحرانی گرفتار است که استراتژیست‌های غربی امیدی برای ادامه‌ی آن ندارند. در ضمن عنایت داشته باشید منبع اصلی کتاب مربوط به جناب اقای رنه گنون است که یکی از متفکران غرب است که غرب را به خوبی می شناسد.موفق باشید
2450
متن پرسش
سلام بنده دانشجوی رشته الهیات ترم 5 گرایش علوم قرآنی سوال:من در دوره طرح ولایت کشوری و طرح صالحینی که شرکت داشتم ، ضرورت سیر مطالعاتی شهید مطهری را برایم بیان کرده اند اما قبل از شروع سیر مطالعاتی شهید مطهری با یکی از کسانی که با خواندن سیر مطالعاتی شما متحول شده بود مواجه شدم که اطلاعات خوبی هم از سیرمطالعاتی شما به من دادند اما حالا سر در گم بین این دو سیر مطالعاتی مانده ام من میخواهم از صفر شروع کنم هدفم هم فهم کامل مطالب هست و بهره کامل از مطالعات حالا اگر با سیر مطالعاتی معروف ایشون برم کتابای شهید مطهری رو شروع کنم بهره کافی رو میبرم؟ یا اول مبانی معرفتی شما رو با توجه به سیر مطالعاتی داده شده دنبال کنم ؟ بعد برم سراغ شهید مطهری؟ لطفا سریع پاسخ مرا بدهید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آنچه بنده دارم از حضرت امام و علامه طباطبایی و شهید مطهری است. بنده به عنوان یک معلم سعی کرده‌ام مطالبی که ایشان در حوزه‌ی معارف فرموده‌اند جمع‌بندی کنم. با این فرض شاید اگر ابتدا بحث‌های ده نکته در معرفت نفس و برهان صدیقین را کار کنید و سپس به کتاب‌های شهید مطهری بپردازید راحت‌تر با اندیشه‌ی شهید مطهری مرتبط می‌شوید. موفق باشید
770

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد سوال یا در واقع شبهه ای برای اینجانب پیش آمده که ما مسلمانان که ادعا می کنیم دین ما دین کامل و پیامبر(ص) ما آخرین پیامبر است این با توجه به روایات و آیات قرآن است ولی برای کسی که میخواهد دین انتخاب کند وهیچکدام از اینها را هنوز قبول نداره چطور از لحاظ عقلی میتوان ثابت کرد این مطلب را و همچنین رد کرد گفته های پیامبران ومذاهب نوظهور و دروغین که می گویند دین ما اخرین دین وحتی بشارت مثلا حضرت عیسی مربوط به پیامبر ما بوده یا دین ما کامل تر از شماست همانطور که وهابیون می گویند ما اول شیعه بودیم وکامل تر شدیم و از شیعه جلو زدیم مثلا به عنوان معجزه کتابی هم می اورند که شاید حتی از لحاظ عقلی هم مناسب باشد چطور میتوانیم از لحاظ عقلی دین اسلام را کامل ترین دین و پیامبر اسلام را اخرین پیامبر بدانیم با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: قرآن جهت اثبات حقانیت خود می‌فرماید: قرآن میفرماید: « وَ اِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه »( بقره/23) یعنی: اگر در معجزه بودن آنچه بر بندة ما نازل شده شک دارید، سورهای به مانند آن بیاورید. چرا که یا بهواقع او پیامبر است و این آیات را از طرف خدا برای شما آورده، و یا پیامبر نیست و با استعدادهای بشریاش این آیات را برای شما آورده که در حالت دوم یعنی از آن جهت که بشر است این آیات را آورده، پس شما هم که بشر هستید، مسلم اگر همة شما جمع شوید میتوانید یک سورهمثل سورههای این قرآن بیاورید و اگر نمیتوانید، معلوم میشود که او از جنبة بشریاش به چنین توانایی نرسیده، پس پیامبر خدا است. قرآن از نظر هندسه کلمات نه سابقه دارد و نه لاحقه، دارای آهنگی خاص با پذیرش مفاهیم معنوی و بدون تکلف و تصنع است، معلوم نیست الفاظ تابع معانی است و یا معانی تابع الفاظ. قرآن در زمانی به صحنه آمـد و مبـارز طلبیـد که اوج تکامـل فصاحت عرب بود . حتی سخن رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) و حضرتعلی(علیهالسلام) در عین فصاحت، اصلاً شکل و هندسه قرآن را ندارد، و این مبارزه طلبی هنوز هم به قوت خود باقی است. هنوز کسی نیامده بگوید؛ قبل از قرآن چنین کلماتی به این شکل خاص در فلان کتاب بودهاست، همچنانکه کسی نیامده بگوید؛ من مثل آن را آوردهام و اتفاقاً هرچقدر انسان فصیحتر باشد بیشتر متوجه میشود که فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نیست. همچنانکه جادوگران متوجه شدند کار حضرتموسی(علیهالسلام) از نوع سحر نیست. بیگمان مطمئنترین راه برای شناخت حقیقت قرآن، رجوع به متن قرآن و تأمل در توصیفها و تعبیرهای کتاب آسمانی در بارة خود میباشد، توصیفهایی از قبیل «هُدیً للنّاس»، «هُدیً للمتّقین»، «تبیاناً لکلّ شَیئ»، «حکیم» و «فرقان» نشان میدهد، اینکه میفرماید: اگر میتوانید مثل آن را بیاورید،یعنی آن چیز مثل قرآن باشد از حیث هدایتگری و آوردن معارف هدایتگر وازحیث مطالب حکمتآمیز همسنگ دانشهای قرآن باشد و بشر را به آوردن چنین اندیشههایی در حد قرآن دعوت میکند. جامعیت و کمال قرآن بدین معنی است که قرآن مجید تمامی مواد و مصالح علمی رسیدن انسان به سعادت فردی و اجتماعی را دارا است و با معارف خود رابطة انسان با « خدا »، « خود »، «انسانهای دیگر» و با «جهان» را تبیین میکند و همة این معارف دارای سطوح و لایههای متکثر هستند و در آن برای هرموضوعی بطنها وجود دارد. در پایینترین سطح با مردم عادی صحبت میکند و هرچه مخاطب خود را دقیق بیابد، بطنی از بطون خود را برای او میگشاید و آوردن این حدِّ علوّ در معانی در این حدّ و با این کلمات اصلاً حدّ بشر نیست. در ضمن وهابیون فرقه‌ای از اهل سنت هستند که چنین ادعایی ندارند که ابتدا شیعه بوده‌اند، شاید منظورتان بهایی‌ها باشد که جواب آن‌ها نیز همان است که برای اثبات نبوت باید معجزه‌ای داشت که از حدّ بشر بیرون باشد. موفق باشید
17151

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: فردی با گرایشات مذهبی هستم اما جنس مخالف و بی حجابی اطراف بسیار روی روحم موثر است و با اینکه سعیم بر بی تفاوتی و کنترل چشم است اما کوچکترین مظاهر جنس مخالف مرا دچار افسردگی، وسواس فکری، اندوه و درد و دوگانگی می کند. (حس نفرت و تمابل) و نمی توانم تو جامعه راحت زندگی کنم و بی خیال و گذرا، 80 درصد دریچه دید من به تمامی زنان جنسی است، دو سال است ازدواج کردم زندگی خوبی دارم، چطور این مریضی دل و روح و این عقده دلم را درمان کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال وظیفه‌ی ما آن است که خیالات خود را دنبال نکنیم. همین‌که متوجه‌اید خیالاتتان شکل درستی ندارد، یک قدم به جلو است. پیشنهاد بنده آن است که کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه فرمایید. موفق باشید

10958
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام در خصوص موضوع گفتمان سازی الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی در صدد تهیه پروپوزال پایان نامه ام هستم. ابتدا تمایل داشتم در خصوص نقش حوزه در این راه پایان نامه را تدوین کنم اما پس از بررسی و نبود هیچ تحقیقی تصمیم گرفتم موضوعم را یافتن نقشه راه گفتمان سازی الگو تغییر دهم و در واقع موضوع را عام تر نمایم. بنده دانشجوی دکترای ارتباطات هستم و حوزه هم سطح سه را آغاز کردم. در تماس با موسسه برای مصاحبه با استاد به نوشتن سوالم در این قسمت توصیه شدم. خواهشمندم در صورتیکه منابعی وجود دارد راهنمایی بفرمایید و در صورت امکان وقت حضوری دهید. بنده به مطالعه تاریخ اسلام برای یافتن مبانی گفتمان سازی تا حدودی اقدام نموده ام اما با وجود ابزارهای نوین مانند رسانه و دانشگاه و مدرسه برای گفتمان سازی الگوی پیشرفت جویای مطالب کاربردی در زمان حاضر هستم. متشکرم. التماس دعای خیر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور هم که قبلاً خدمت عزیزان عرض کرده‌ام بنده هیچ‌وقت ورودی در موضوع پایان‌نامه‌ها نداشته‌ام. این کار روحیه‌ی خاص خود را دارد. موفق باشید
5951
متن پرسش
سلام استاد . امیدوارم حالتان خوب باشد . چند تا سوال داشتم . و یک درخواست درخواست : اگر میشود یک سلسله بحث هایی را درخصوص ازدواج انجام دهید . حال دقیق نمیدانم که چنین بحث هایی را دارید یا خیر ؟ چون من در کتاب ها و صوت هایتان ندیدم . استاد ازدواج و ملاک های آن , انتخاب همسر ایده آل , شرایط زندگی , عقد و عروسی , شیوه ی خواستگاری , شیوه بیان و حرف زدن بین دختر و پسر در شب خواستگاری , اینکه چه حرف هایی را باید مطرح کنند و چه هدف هایی را باید در زندگی دنبال کنند و در اون یک ساعت صحبت در شب خواستگاری باید تمرکز بحث را روی چه بگذارند و.... خیلی از حرفهایی که در پروسه خواستگاری تا ازدواج و حتی بعد از ازدواج پیش میاید را توضیح دهید و اینکه خانواده ها باید چه انتظارهایی از همدیگر و عروس و داماداشان داشته باشند .وخیلی از بحث های دیگر در این خصوص که خودتان وارد ترهستید . استاد واقعا خیلی سخت است برای کسی که سلوک دینی دارد و نمیداند شب خواستگاری چه بگوید . من تا به حال سر این قضیه زیاد فکر کردم که خب با این شرایط من دختر مورد نظر را از کجا پیدا کنیم . خب قطعا از روی آسمون که نمیاد , مامان آدم باید بگرده , خب مامان آدم که بگرده افکار و عقاید من رو که نمیدونه حالا باید تو مجلس خواستگاری چی گفت و.... چون ازدواج یکی از واجباتی هست که امروزه دست خوش تغییر قرار شده و به جای اینکه دختر پسر با ازدواج عرشی بشوند فرشی میشوند . فرش که سهل است . پسر تا زمان مجردی اش درگیر وام و چک و .. نبوده بعد از ازدواج به جایی که الهی تر بشه درگیر این تعلقات و زنجیر ها شده است . البته من مباحث مربوط به زن را در سخنرانی هایتان دیدم ولی گوش نکردم . اگر آنها کمک میکند که بگویید همان ها را گوش دهم سوال اول : امام عارف بزرگی بود ولی یک سوال داشتم و اینکه آیا امام چهار سفر را طی کرد . یعنی ایشان مقام فنا و بقا داشته اند ؟. آیا کتاب یا اثری یا خاطره ای هست که حالات امام را در سفرهای مختلف چهارگانه بیان کند ؟. چون از بعضی خاطرات و یا آثار که در شرح حال عرفایی چون سیدعلی آقا قاضی و یا محمد جواد انصاری همدانی میزنند به واضح روشن است که ایشان مثلا در مرحله فنا بوده اند و یا این حالت ایشان در مرحله ی بقا بوده است سوال دوم : شما فلسفه را بسیار زیبا توضیح میدهید , نه طوریکه سنگین و حجیم باشد و نه خیلی سطح پایین . و اینطوریکه من دقت کرده ام فلسفه را طوری تدریس میکیند که کارآیی داشته باشد . مثل بحث معاد , معرفت النفس و یا برهان صدیقین و حرکت جوهری .حال میخواستم بپرسم که آیا اسفار قسمت های دیگری هم دارد که اینگونه کاربردی باشد , یا هرچه قسمت کاربردی داشته شما در سخنرانی هایتان بیان کردید ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- در مورد خواستگاری و نحوه‌ی سؤال و جواب در ابتدای امر، فکر می‌کنم جناب آقای دکتر بانکی‌پور در مؤسسه‌ی حدیث راه عشق با اعضای آن مؤسسه کارهای خوبی کرده‌اند. در مورد نحوه‌ی ارتباط زوج‌های جوان، در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد»، قسمت «ازدواج؛ تولدی دیگر» حرف‌هایی دارد. 2- حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بنا به اقرار بزرگان یقیناً یک عارف کامل مکمِل بوده‌اند که حتی در بعضی مقامات نمی‌توان ایشان را با سایر عرفای بزرگ مقایسه کرد. بنده در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عرایضی در این مورد داشته‌ام 3- اسفار پر است از گوهرهایی مثل همین‌هایی که می‌فرمایید عمده آن است که رویکرد ما به اسفار رویکرد جمع بین حضور و حصول باشد که معنای حکمت متعالیه است. موفق باشید
5913
متن پرسش
شبهه می‌کنند که مقام معظم رهبری چگونه یک شبه آیت الله شدند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: این شبهه در همان ابتدای رهبری ایشان مطرح شد و علمای بزرگی مثل آیت‌اللّه خزئلی جواب دادند. چون مقام معظم رهبری قبل از انقلاب مدرس درس خارج بودند و درجه‌ی اجتهاد داشتند منتها چون منصبی که لازمه‌ی عنوان اجتهاد است به عهده نداشتند به ایشان آیت‌اللّه نمی‌گفتند. موفق باشید
5846
متن پرسش
سلام علیکم. استاد بنده مباحث معاد شما رو دنبال می کنم. در خصوص قیامت کبری سوالی داشتم. در این مباحث متوجه شدم که برزخ و قیامت هم اکنون هست و ما از آنها غفلت داریم و بعد از مرگ که پرده ازبرابر چشمها کنار می رود متوجه مشود انسان، که اینها بوده منتهی نسبت به آنها غافل بوده. البته برخی افراد به علت تهذیب نفس هم اکنون قبل از مرگشان در عالم برزخ زندگی می کنند و برخی حتی در قیامت و اولیاءالله در کلیه عوالم حضور دارند. استاد سوالاتی که داشتم این است که1. برخی افراد در عالم برزخ زندگی می کنند(قبل از مرگ)، یعنی چه؟یعنی می بینند که مثلا این دروغ چه تاثیری دارد، این غیبت چه تاثیری دارد؟2. استاد اگر قیامت هم اکنون ساری و جاری است؛ پس قیامت کبری چگونه رخ می دهد؟کسانی که هم اکنون در آن عوالم هم حضور دارند چی؟آیا قیامتی مبنی بر اینکه یک دفع از فاز دنیا وارد فاز آخرت می شویم هست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1ـ آری کسی که همین حالا از نسبت‌های اعتباری و تعلّقات دنیایی خود را آزاد کند متوجه حقیقت دیانت می‌شود. 2ـ همین‌طور که خدا هست ولی ما باید به خدا نزدیک شویم، قیامت به عنوان یک حقیقت متعالی هم اکنون هست ولی انسان‌ها و سایر مخلوقات از جمله طبیعت،‌ هنوز به قیامت نرسیده‌اند تا تماما ویران شوند و به نحوه قیامتی خود وارد شوند. موفق باشید
5116
متن پرسش
سلام جناب استاد در مورد رسالت وبلاگ های ولائی در این زمانه و در پیچ حساس تاریخی لطفاً توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار مهم و لازمی است تا بفهمیم در کجای تاریخ قرارداریم و موانع تاریخی ما برای رسیدن به اهدافی که انقلاب اسلامی در مقابل ما قرارداده‌است کدام است و غفلت از نگاه صحیح به عالم و آدم چه تبعاتی دارد و اخلاق فروکاسته شده چگونه ما را گرفتار خود بینی و گروه گرایی می‌کند. پیشنهاد می‌کنم کتاب «جایگاه تاریخی حادثه ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن» را با دقت مطالعه فرمایید تا معلوم شود برای رسیدن به اهداف بزرگ فرهنگی چگونه باید قدم برداشت. موفق باشید
3543
متن پرسش
سلام علیکم با عرض تحیت خدمت استاد عزیز می خواستم ببینم چگونه مطالعه کنیم ؟ یعنی مثلا آیا لازم است که کتاب که می خوانیم خالصه کنیم؟ اگر نه چکار کنیم مطالب یادمان نرود ؟من کتاب می خوانم بعد خیلی از مطالب آن را فراموش می کنم انگار که نخواندم اگر بخواهم خلاصه کنم که وقت گیر است و بعضی مواقع که کم هم نیست چون شرایط برای خلاصه کردن نیست حالا یا قلم و دفتر ندارم یا جایی مثل تو قطار و .. است مطالعه هم نمی کنم چون می گم فراموش می کنم بعد هم مطالبی که می خوانم نمی توانم در جایی که مورد نیازمه را یادآوری کنم و یا اگر بخواهم رفرنس بدهم نمی دانم از کجا مطلب را یادگرفتم اگر راهنمایی کنید مرا بسیار ممنون می شوم چراکه این موضوع بعضی وقت ها مرا آزار می دهد. اگر روش خودتان برای مطالعه را بفرمایید ممنون می شوم. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در هرصورت مطالب مهم هر کتابی را مشخص کنید حتی با خط‌کشیدن در زیر آن مطلب تا بهتر در ذهنتان بماند. از طرفی لازم نیست مطالب کتاب را به ذهن بسپارید، بلکه سعی کنید با کتاب‌هایی که عالِمان عالَم‌دار نوشته‌اند، عزم کلی زندگی خود را تصحیح نمایید. که این قسمت را در قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» می‌توانید دنبال کنید. موفق باشید
2780
متن پرسش
با توجه به اینکه خدا عالم است که کدام انسان جهنمی می شود آیا خلق چنین انسانی نافی رحمانیت نیست؟ آیا حکیمانه نیست موجودی را که می داند به هدف غایی آفرینش دست پیدا نمی کند نیافریند؟ دلیل این آفرینش چیست؟ استاد عزیز جواب رو طوری بیان کنید که قابل درک برای دانش آموز دبیرستانی باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر خداوند چون می‌داند فلان کس جهنمی است او را خلق نکند، عملاً به تقاضای کسی که می‌خواسته جهنمی باشد بی‌محلی کرده است. خداوند از آن جهت که خالق است هرمخلوقی که امکان خلقت دارد، خلق می‌کند و کار از جهت خداوند تمام است. آن مخلوق است که به هدف خود نرسیده، نه این‌که خداوند به هدفش دست نیافته باشد. پس خداوند به جهت رحمت واسعه‌اش بر کافر و مؤمن، هر موجودی که امکان خلق‌شدن دارد خلق می‌کند. اگر انسان‌های بد را خلق نمی‌کرد از کجا معلوم می‌شد آن انسان بد است چون تا به دنیا نیاید و بدی نکند که بد نشده است. از نمونه‌ی اعمالی که نشان میدهد پیامبر(ص) و ائمه(ع) مأمور به حکم به ظاهر بودند اینکه علامه‌ی عسگری میفرماید: ابن ملجم از اسکندریه با گروهی جهت تبریک و بیعت، خدمت امیرالمؤمنین(ع) رسیدند. حضرت به ابنملجم نگاه کردند و چون بیرون رفت فرمودند: «اُریدُ حَیاتَهُ وَ یُریدُ قَتْلی» من میخواهم او زنده بماند و او میخواهد مرا به قتل برساند، عدهای گفتند پس او را بکش. فرمودند: «اِذاً قَتَلْتُ غَیرَ قاتِلی» در این صورت غیر قاتل خود را کشته ام. ملاحظه میکنید علم غیبی امام موجب تکلیف خاص برای حضرت نشد تا اراده کنند ابن ملجم را به قتل برسانند. در مورد خداوند نیز موضوع از همین قرار است. موفق باشید
1894
متن پرسش
با عرض سلام به نظر شما مطرح کردن مباحث غربشناسی برای نوجوانان دبیرستانی که شاکله فکریشان در حال شکل گیری است چقدر ضرورت دارد؟ و راه و شیوه انتقال این مباحث به آنان چگونه است و از کجا باید شروع کرد؟ اگر کتاب و فیلم و سی دی سراغ دارید که مناسب فهم این گروه سنی باشد هم لطفا معرفی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: مسلّم برای این گروه سنّی مباحث غرب‌شناسی ضروری است تا قبل از آن‌که شیفته‌ی مظاهر غرب شوند متوجه روح غیر قدسی آن گردند. به نظرم مباحث کتاب «گزینش تکنولوژی» مفید است. موفق باشید
449

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد بنده کتاب آداب الصلاه را طی دو سال { همراه دوستانی با شرح شما } کار کردم ولی با وجود تاکیدات زیاد امام برای حجاب نشدن آن، بنده دچار حجاب آن شدم ، میخواستم بدانم چه کنم تا از این گرفتاری رها شوم ؟
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی حجاب‌شدن دستورات به این معنی است که ذهن و فکر انسان مشغول خودِ آن دستورات شود، ولی اگر همه‌چیز اعم از دستورات دینی و تبیین‌کردن‌های عرفانی ،وسیله باشند تا قلب توجه بیشتری به معبود خود بیندازد، دیگر حجاب محسوب نمی‌شوند، کمی طول می‌کشد که تبیین‌کردن‌‌های عرفانی موجب توجه قلب به سوی معبود شود، عمده آن است که سعی شما آن باشد که در هر حال قلبتان متوجه معبود باشد. موفق باشید
394

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام 1-چگونه می توان عالمی را که در ان زندگی می کنم را عوض کنم 2_از خود بیگانگی چگونه رخ می دهد- علل و ریشه ها 3-فطرت چیست و چگونه بر مدار فطرت زندگی کنیم
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام سؤالات جنابعالی نیازمند مقدمات طولانی است. پس از کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» پیشنهاد می‌کنم کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» را مطالعه فرمایید. إن‌شاءالله در فضایی قرار می‌گیرید که می‌توانید جواب سؤال‌تان را بیابید. موفق باشید
184

بدون عنوان**بازدید:

متن پرسش
سلام خسته نباشید. این جمله را توضیح دهید:مرگ برتجربه آغاز خلاقیت ونوشوندگی است.
متن پاسخ

بسمه تعالی علیک السلام جمله را نتوانستم بخوانم

13547
متن پرسش
با عرض سلام و معذرت خدمت استاد گرامي: در خصوص اصالت وجود و اعتباریت ماهيت به نظرم بهترين فرمايش سخن مرحوم علامه در نهايه است كه مي فرمايد ماهيات ظهور وجود هستند براي اذهان. البته دو سخن ديگر هم دارد كه ماهيات حد وجود و انحاء وجود هستند ولي آن مطلب ظهور وجود براي اذهان خيلي روشن كننده مي باشد كه يك وجود خارجي داريم كه درك ما از آن مي شود ماهيات البته چرا ماهيات نه ماهيت آن هم به علت بحث حركت جوهري و آن مباحث. البته به قول استاد رحيقي آن وجود ظهوري هم براي قلب دارد كه بحث اسما پيش مي آيد. باز هم جسارت حقير را ببخشيد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است ولی نباید در آن متوقف شد. اگر جلو برویم معنای اعتباری‌بودنِ ماهیات با ظرائف بیشتری برای ما روشن می‌شود. ولی در هر حال در ابتدای امر تعبیر «ماهیات، ظهور وجوداند» تعبیر خوبی است. موفق باشید

11440
متن پرسش
سلام علیکم: سی دی های شرح نهج البلاغه و تفسیر قرآن یا چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی و آن‌گاه كه فعاليت‌هاي فرهنگي پوچ مي‌شود، رو در تهران چطور میشه تهیه کرد؟ آیا این مواردی که عرض شد برای دانلود روی سایت قرار می گیره؟ آیا مکتوب دروس شرح نهج البلاغه یا تفسیر قرآن هم هست یا فقط صوتش هست؟ ممنون از زحماتتون، اجرتون با عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله)، امام رضا (علیه السلام).
متن پاسخ

باسمه تعالی. با سلام: آن دسته از فایل های صوتی که  هم متقاضی داشته باشد و هم دارای کیفیت مناسب باشد به مرور زمان روی سایت قرار خواهد گرفت، ولی بهتراست که با شماره تلفن«09136032342»(پخش آثار استاد) جهت تهیه و ارسال آن تماس بگیرید. بعضی از دروس شرح نهج البلاغه یا تفسیر قرآن نیز بصورت کتاب با عناوینی مثل فرزندم و... چاپ شده است. «مدیریت سایت»

11432
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: مشیتی که در جامعه است و شما در کتاب آخریتان گفته‌اید چه نسبتی با روحِ زمانه که هگل می‌گوید دارد؟ این همان است یا متفاوت از آن؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان گفت هگل بنا به سوابق علمی و آشنایی که با اسلام دارد بحث سریان روح در تاریخ را تحت تأثیر همین بحث مشیت الهی می‌گوید، ولی در نگاه هگلی کاملاً موضوع با آن چه در روایات ما هست فرق می‌کند زیرا او معتقد است آن روح همواره به کمال می‌رسد و کمال آن روح در انقلاب فرانسه ظهور کرد، در حالی‌که در آموزه‌های دینی «مشیت الهی» مناسب طلب جامعه و امت‌ها ظهور می‌کند و این‌طور نیست که یک مشیت ثابت باشد و منقطع از حضرت حق همواره در مسیر کمال خود قرار داشته باشد. موفق باشید

نمایش چاپی